سیمای سوره الرّحمن

این سوره هفتاد و هشت آیه دارد و در مدینه نازل شده است.

نام سوره برگرفته از آیه اول است و «الرّحمن» همچون «اللّه» از نام ها و صفات مخصوص خداوند می باشد.

امام کاظم علیه السلام فرمود:هر چیزی عروسی دارد و عروس قرآن،سوره الرّحمن است.[1]

در این سوره،آیه ی «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» سی و سه مرتبه تکرار شده که بیشترین تکرار در کل قرآن است.جالب آنکه این آیه تکراری،هم انسان ها را مورد خطاب قرار داده و هم جنّیان را،که کدام یک از نعمت های بی شمار الهی را تکذیب می کنید؟

در سوره قبل،هشدار تکرار شده بود: «عَذابِی وَ نُذُرِ» ،در این سوره نعمت ها تکرار می شود. فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما ...

سوره قبل با قیامت شروع و با قدرت الهی تمام شد: اِقْتَرَبَتِ السّاعَهُ ... مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ ولی این سوره با رحمت شروع و با اکرام الهی پایان می پذیرد. اَلرَّحْمنُ ...ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

اَلرَّحْمنُ«1» عَلَّمَ الْقُرْآنَ«2»

خداوندِ رحمان،قرآن را آموخت.

نکته ها:

* خداوند،رحمان است. «الرَّحْمنُ»

پیامبرش،مایه ی رحمت است. «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ» [2]

قرآنش نیز رحمت است. «وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»[3]

* «رحمن»نام مخصوص خداوند است که 169 بار در قرآن آمده و 114 مرتبه در هر «بِسْمِ اللّهِ» تکرار شده است.

* در مواردی از قرآن،کلمه «الرَّحْمنُ» به جای«الله»بکار رفته است:

«قالُوا اتَّخَذَ اللّهُ وَلَداً»[4]

؛ «قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً» [5]

«أَتاکُمْ عَذابُ اللّهِ»[6]

؛ «یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» [7]

«قُلِ ادْعُوا اللّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ[8]

* در آیین سخنوری و نگارش،سر فصل سخن،نشانه و نمودار تمام سخن است.در اینجا نیز چون سوره نگاهی به نعمت های الهی دارد،در آغاز آن «الرَّحْمنُ» آمده است.

* قرآن،باید محور امور باشد.در سوره قبل(قمر)،بارها آسان بودن قرآن مطرح شد: «لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ» در این سوره خدا،اولین معلّم آن معرّفی می شود. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ»

* علمی جلوه ی رحمت است که آموزش خدا باشد. «الرَّحْمنُ عَلَّمَ»

علمی جلوه ی رحمت است که جامع باشد. «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ» [9]

علمی جلوه ی رحمت است که پاداشی از ما نخواهد و بر اساس رحمت باشد. «الرَّحْمنُ عَلَّمَ»

علمی جلوه ی رحمت است که در هر زمان کاربرد داشته باشد.

علمی جلوه ی رحمت است که بصیرت آفرین و تقوا آفرین باشد.

علمی جلوه ی رحمت است که سعادت فرد و جامعه و این جهان و آن جهان را تأمین کند.

تعلیم قرآن توسّط خداوند «عَلَّمَ الْقُرْآنَ» ،یعنی:

تعلیم حقّ. «نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ» [10]

تعلیم داوری. «أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ»[11]

تعلیم آنچه فراگیری آن از راه های عادّی ممکن نیست. «وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ» [12]

تعلیم برهان. «قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ» [13]

تعلیم عمل صالح. وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ ... إِنّا لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ [14]

تعلیم موعظه،شفای دل،هدایت و رحمت. «قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» [15]

تعلیم غیب. «ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ»[16]

تعلیم بهترین داستان ها. «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ» [17]

تعلیم شناخت حقایق. «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»[18]

تعلیم برترین ها. «وَ لا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلاّ جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً»[19]

تعلیم میزان شناخت حق از باطل. «أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِیزانَ»[20]

تعلیم سالم ترین سخن. «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»[21]

تعلیم موعظه. «فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعِیدِ»[22]

تعلیم رشد. «یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ» [23]

تعلیم کتابی که بقای آن بیمه شده است. «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» [24]

* سرچشمه قرآن:

قدرت و عظمت: «تَنْزِیلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلی»[25]

عزّت و حکمت: «تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»[26]

لطف و رحمت: «تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»[27]

ربوبیّت و رشد: «تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ»[28]

پیام ها:

1- خداوند،اولین معلّم قرآن است. «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ»

2- شریعت،بر اساس رحمت است. «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ»

3- شبهات را باید پاسخ داد.در برابر کسانی که می گویند:قرآن را بشری به پیامبر آموخته است: «یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» [29]،باید گفت:خدا آموخت. «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ»

4- تعلیم قرآن به انسان،جلوه ای از رحمت الهی است. «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ»

5-معلّمی،شأن خداوند است. «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ»

6- کار تعلیم و تعلّم،باید بر اساس محبّت و رحمت باشد. «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ»

 7- قرآن،قابل درک و شناخت برای بشر است. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ» خَلَقَ الْإِنْسانَ«3» او انسان را آفرید.

نکته ها:

* آفرینش انسان از جهات مختلف قابل توجّه است:

از جهت سیر تکاملی که چگونه از خاک بی جان،موجودی جاندار و باشعور بر می آید.

از جهت تأمین نیازهای مادّی که چگونه جهان طبیعت در تسخیر او قرار گرفته است.

از جهت گرایش های مثبت و منفی که قرآن به برخی از آنها اشاره نموده است،از جمله:

زود نا امید می شود. «قَتُوراً»[30]

حریص است.«هلوع» [31]

بی تاب است. «جَزُوعاً»[32]

زیانکار است. «لَفِی خُسْرٍ»[33]

زیاده خواه است. «لَیَطْغی»[34]

ستمگر است. «ظَلُوماً»[35]

نادان است. «جَهُولاً» [36]

شتابزده است. «عَجُولاً» [37]

ناسپاس است. «کَفُورٌ»[38]

قدرنشناس است.«کنود»[39]

آیات دیگر قرآن،خصوصیات مثبت انسان را این گونه ارائه می دهد:

مسئولیّت پذیری،داشتن آزادی و قدرت انتخاب؛

امکان تغییر روش،توبه و انقلاب و جهش درونی؛

دارا بودن استعدادها و ظرفیّت های بزرگ درونی؛

ویژگی بی نهایت طلبی؛

جانشین خداوند روی زمین؛

مسجود فرشتگان؛

دارا بودن قدرت تقلید و اثرپذیری یا قابلیّت الگو شدن و تأثیرگذاری؛

ترکیبی از تضادها،عقل و فطرت در برابر غریزه و شهوت؛

دارای قدرت تفکّر و خلاّقیت و ابتکار.

* آنجا که بحثِ آموزش قرآن است،بر آفرینش انسان مقدّم شده است. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ» امّا آنجا که آموزش علوم دیگر مطرح است،آفرینش انسان مقدّم شده است.

خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ ... .اَلَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ [40]

پیام ها:

1- خداوند،خالق انسان است،نه طبیعت بی جان. اَلرَّحْمنُ ... خَلَقَ الْإِنْسانَ

2- خلقت انسان،جلوه ای از رحمت الهی است. اَلرَّحْمنُ ... خَلَقَ الْإِنْسانَ

3- مؤلّف کتاب تشریع،همان مؤلّف کتاب تکوین است. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ ، خَلَقَ الْإِنْسانَ»

4- قرآن،بر انسان،شرافت و تقدم دارد.(فکر و معرفت،بر جسم و طبیعت مادی مقدّم است.) «عَلَّمَ الْقُرْآنَ ، خَلَقَ الْإِنْسانَ»

5-قرآن،سرآمد تمام کتاب ها و انسان،سرآمد تمام مخلوقات است. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ ، خَلَقَ الْإِنْسانَ»

6- انسان،در سایه فراگیری قرآن،به کمال خلقتش دست می یابد. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ ، خَلَقَ الْإِنْسانَ»

عَلَّمَهُ الْبَیانَ«4»

به او بیان آموخت.

نکته ها:

* حضرت علی علیه السلام می فرماید:«لا تجعلن ذرب لسانک علی من انطقک و بلاغه قولک علی من سددک» [41]تندی و تیزی زبانت را برای کسی که تو را سخن گفتن تعلیم داده قرار مده و بلاغت و زیبایی کلامت را به رخ کسی که گفتار تو را قاعده مند و زیبا کرده،مکش.

* قدرت بیان و سخن گفتن،هدیه الهی به انسان است و قرآن برای شیوه بیان دستوراتی داده است،از جمله:

مستدل و محکم باشد. «قَوْلاً سَدِیداً»[42]

پسندیده و به اندازه باشد. «قَوْلاً مَعْرُوفاً»[43]

نرم و مهربانانه باشد. «قَوْلاً لَیِّناً»[44]

شیوا و رسا و واضح باشد. «قَوْلاً بَلِیغاً» [45]

کریمانه و بزرگوارانه باشد. «قَوْلاً کَرِیماً» [46]

زیبا،نیکو و مطلوب باشد. «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً» [47]

بهترین ها گفته شود. «یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» [48]

حتّی مجادلات و گفتگوهای انتقادی،به بهترین وجه باشد. «جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»[49]

پیام ها:

1- علم،برترین کمالی است که خداوند به انسان عطا کرده است. عَلَّمَ ... عَلَّمَهُ (علم و تعلیم قبل و پس از خلقت انسان تکرار شده است)

2- زبان و لغت خاص مهم نیست،اصل قدرت بیان مهمّ است. «عَلَّمَهُ الْبَیانَ»

3- زبان،وسیله بیان است،اصل بیان هدیه الهی است. «عَلَّمَهُ الْبَیانَ»

4- پدر و مادر،قوّه ی سخن گفتن را که خداوند در نهاد هر نوزادی نهفته است، آشکار می کنند و به فعلیّت می رسانند. «عَلَّمَهُ الْبَیانَ»

5-آفرینش انسان در میان دو تعلیم الهی قرار گرفته است. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ ، خَلَقَ الْإِنْسانَ ، عَلَّمَهُ الْبَیانَ»

6- قدرت بیان،جلوه ای از رحمت الهی است. اَلرَّحْمنُ ... عَلَّمَهُ الْبَیانَ

7- کسانی که توانایی سخن گفتن به چند زبان را دارند،هنر خود را از خدا بدانند.

«عَلَّمَهُ الْبَیانَ»

8-علمی مورد ستایش است که بیان شود. عَلَّمَ الْقُرْآنَ ... عَلَّمَهُ الْبَیانَ

اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ«5» وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ«6»

خورشید و ماه،حساب معیّنی دارند.و گیاه و درخت(برای او)سجده می کنند.

نکته ها:

* «حسبان»بر وزن«غفران»،مصدر به معنای«حساب»است.خورشید و ماه حساب دارند.

حجم آنها،وزن و جرم آنها،حرکات گوناگون،مدار حرکت،فاصله آنها نسبت به یکدیگر و نسبت به دیگر کرات،مقدار حرکت و مقدار تأثیر آنها برروی یکدیگر،همه و همه حساب دارد و حساب آنها به قدری دقیق است که دانشمندان،زمان دقیق ماه گرفتگی،خورشید گرفتگی و تحویل سال نو را از مدّت ها پیش اندازه گیری و پیش بینی می کنند.

* «نجم»هر روئیدنی است که ساقه ندارد و«شجر»روئیدنی است که ساقه دارد.مراد از «نجم»در این آیه به قرینه«شجر»،گیاه است،نه ستاره آسمان. [50]

* بر اساس آیات قرآن،خورشید و ماه و ستارگان،مدار دارند و همه به سویی در تکاپو وشناورند، «کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»[51]و عمر تعیین شده دارند. «کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّی»[52]

* گردش شب و روز و پیدایش فصل ها،یک زمان بندی ساده و در عین حال دقیق،برای همه ی مردم در همه ی مکان ها و زمان هاست.برنامه های عبادی اسلام همچون نماز و روزه،بر اساس طلوع و غروب خورشید و گردش ماه در ایام سال تنظیم شده است.چنانکه در قرآن می خوانیم:

«أَقِمِ الصَّلاهَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ»[53]

از هنگام زوال آفتاب تا اول تاریکی شب و به هنگام صبح،نماز را به پا دار.

«وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها»[54]

پیش از طلوع خورشید و پس از غروب آن،خداوند را تسبیح و ستایش کن.

«ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ»[55]

و روزه را تا شب هنگام تمام کنید.

و در روایات آمده است:«صم للرؤیه و افطر للرؤیه» [56]روزه را با دیدن ماه رمضان آغاز و با دیدن ماه شوّال تمام کن.

* شاید منظور از سجده گیاه ودرخت در آیه،خضوع تکوینی آنها در برابر فرامین الهی است که مسیری راکه خدا برای آنها تعیین کرده،بی کم وکاست پیموده وتسلیم قوانین آفرینش اند.

پیام ها:

1- زمین و آسمان،تحت یک نظام اداره می شوند. اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ ... اَلنَّجْمُ وَ الشَّجَرُ

2- گیاهان زمینی،حیات و رویش خود را مرهون خورشید و ماه آسمانی اند.

اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ ... اَلنَّجْمُ وَ الشَّجَرُ

3- هستی،تسلیم نظامی است که از پیش از سوی خداوند تعیین شده است.

بِحُسْبانٍ ... یَسْجُدانِ

وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ«7» أَلاّ تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ«8»

و آسمان را بالا برد و قانون و میزان را مقرّر کرد تا در سنجش و میزان تجاوز نکنید.

وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ«9»

و وزن را بر اساس عدل بر پا دارید و در ترازو کم نگذارید.

نکته ها:

* بعد از بیانِ رحمت الهی و نعمت تعلیم و بیان و حساب خورشید و ماه و سجده موجودات که نوعی توجّه به رابطه خدا با انسان و طبیعت است،این آیات نحوه ی رابطه انسان با جامعه را مطرح می کند.

* قسط در میزان،آن است که نه زیاده خواهی شود نه خسارت و زیان.

* کتاب و میزان متلازم اند.خداوند در سوره حدید می فرماید: «وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ[57]در این آیات نیز،هم به قرآن اشاره شده،هم به میزان:

عَلَّمَ الْقُرْآنَ ... أَلاّ تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ

* تکرار،نشانه ی اهمیّت است.در آیات پی درپی،سه بار کلمه میزان تکرار شده است که نشان دهنده ضرورت توجّه به معیار و وسیله سنجش درست و مطمئن در امور مختلف است. وَضَعَ الْمِیزانَ ...، أَلاّ تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ ...و «لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ»

* بی توجّهی به میزان و عدم رعایت انصاف و عدالت در حقوق مردم،انسان را به فسق و فجور می کشاند و فسق و فجور انسان را به تکذیب وامی دارد.در سوره مطفّفین می خوانیم:

«وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ» وای بر کم فروشان! سپس می فرماید: إِنَّ کِتابَ الفُجّارِ ...وآنگاه: «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ» گویا لقمه ی حرام،مقدّمه فجور،و فجور مقدّمه کفر و تکذیب می شود.

* برای برقراری عدل و میزان،اسلام دستورات دقیق و مهمی دارد تا آنجا که در روایات آمده است:اگر کفش قاضی تنگ است،نباید در آن هنگام قضاوت کند تا مبادا فشاری که به پای او وارد می شود در قضاوتش اثر بگذارد و او را به عجله و بدخلقی وادارد و از قضاوت بر حق منحرف کند!

آداب تجارت

در حدیث می خوانیم:تجارتی ارزشمند است که برپایه حقّ و راستی باشد.«التاجر فاجر و الفاجر فی النار الا من أخذ الحق و اعطی الحق» [58]

حضرت علی علیه السلام دستور داد دینارهای غیر خالص را در چاه بریزند تا به وسیله آن معامله ای صورت نگیرد.«القه فی البالوعه حتی لا یباع شیء فیه غش» [59]

آن حضرت همه روزه در بازار کوفه قدم می زد و گاهی در وسط بازار می ایستاد و می فرمود:

ای گروه تجّار!

«قدموا الاستخاره»،از خدا خیر بخواهید.

«تبرکوا بالسهوله»،برکت را در سایه آسان گرفتن بر مردم بخواهید.

«جانبوا الکذب»،از دروغ در معامله دوری کنید.

«و تجانبوا عن الظلم»،از ظلم و بی عدالتی پرهیز کنید.

«و لا تقربوا الربا» [60]و به ربا نزدیک نشوید.

پیام ها:

1- جایگاه آسمان و زمین تصادفی نیست.برافراشتگی آسمان و حجم و اندازه و فاصله ستارگان،حکیمانه و جلوه ای از رحمت الهی است اَلرَّحْمنُ ... وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ

2- عدالت مثل نماز است و باید آن را در جامعه به پاداشت. «وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ»

3- میزان و وسیله سنجش باید عادلانه باشد،مورد وزن هرچه می خواهد باشد.

«وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ»

4- نظام هستی برپایه میزان است.زندگی ما نیز باید بر مدار میزان باشد. «وَضَعَ الْمِیزانَ أَلاّ تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ»

5-عدل و میزان،هم در آسمان عامل ثبات و پایداری است،هم در زمین و هم در جامعه. «وَضَعَ الْمِیزانَ أَلاّ تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ»

6- جامعه برای رسیدن به رستگاری دو بال می خواهد:علم و عدالت.(در دنیای امروز علم هست ولی عدالت نیست.) عَلَّمَ الْقُرْآنَ ... أَلاّ تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ

7- راه رسیدن به عدالت،عمل به قرآن است. عَلَّمَ الْقُرْآنَ ... أَلاّ تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ

8-در کارها،نه افراط «أَلاّ تَطْغَوْا» و نه تفریط. «لا تُخْسِرُوا»

9- کم کاری در خدمات از جانب کارمندان و کارگران و فرهنگیان و مسئولان و مبلّغان دینی نیز کم فروشی است. «لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ»

وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ«10» فِیها فاکِهَهٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَکْمامِ«11» وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْحانُ«12»

و زمین را برای زمینیان قرار داد که در آن هر گونه میوه و خرمای غلافدار و دانه پوست دار و گیاه خوش بو است.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«13»

پس(ای جنّ و انس)،کدام نعمت پروردگارتان را انکار می کنید؟

نکته ها:

* «أنام»به معنای آفریده ها،اعمّ از جنّ و انس و همه موجودات روی زمین است. «فاکِهَهٌ» به هر نوع میوه و«ریحان»به هر گیاه خوش بو گفته می شود.

* «اکمام»جمع«کم»به معنای پوششی است که میوه را در برمی گیرد،همان گونه که«کم» به معنای آستین است که دست را می پوشاند و«کمه»بر وزن قُبّه به کلاهی گفته می شود که سر را می پوشاند.شاید مراد از«اکمام»در آیه،الیافی باشد که همچون الیاف روی نارگیل، دور درخت خرما را فرامی گیرد.

* «حب»به معنای دانه و«عصف»به معنای برگ ها و اجزایی است که از گیاه جدا می شود و لذا به کاه نیز«عصف»گفته می شود.

* «آلاءِ» جمع«الی»به معنای نعمت است.

* تکرار سؤال های پی در پی همراه با انتقاد،دلیل آن است که هر نعمتی برای خود تصدیق و تکذیبی دارد.

* در حدیث می خوانیم:کسی که سوره مبارکه الرّحمن را می خواند،هر بار که به آیه «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» می رسد،بگوید:«لا بشیء من آلائک رب اکذب» [61]یعنی ای پروردگار من! هیچ یک از نعمت های تو را تکذیب نمی کنم.

بحث تکرار

در اینجا به مناسبت اولین مورد از موارد تکرار آیه «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» در این سوره، بحثی پیرامون تکرار ارائه می گردد.

تکرار مثبت:

برای ایجاد یک فرهنگ،تکرار مسایل،مهم و ضروری است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها فرمود:«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»تا رابطه قرآن و عترت را در میان مردم محکم سازد.

پس از نزول آیه «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاهِ» [62]تا چند ماه رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام صبح در خانه فاطمه زهرا علیها السلام می آمد و می فرمود:«الصلاه الصلاه»[63]تا به مردم اعلام کند اهل بیت من همان کسانی هستند که در خانه علی و فاطمه هستند.

در حدیث می خوانیم:دلیل چهار مرتبه تکرار«الله اکبر»در آغاز اذان،آن است که مردم ازغفلت درآیند ولی هنگامی که متوجّه شدند،باقی جملات به دو بار تقلیل می یابد.[64]

گاهی حضرت علی علیه السلام به خاطر ایجاد حساسیّت در مردم،الفاظی را تکرار می کردند.چنانکه به فرزندانش وصیّت می کند:الله الله فی الایتام...،«الله الله فی جیرانکم»،«الله الله فی الصلاه»،الله الله فی القرآن... [65]که لفظ جلاله«الله»تکرار شده است.

تکرار نماز در هر شبانه روز،برای آن است که هر روز گامی به خداوند نزدیک شویم.کسی که از پله های نردبان بالا می رود،در ظاهر،پای او کاری تکراری انجام می دهد ولی در واقع در هر حرکت گامی به جلو و رو به بالا می گذارد.کسی که برای حفر چاه کلنگ می زند،در ظاهر کاری تکراری می کند،ولی در واقع با هر حرکت،عمق چاه بیشتر می شود.انسان با هر بار نماز و ذکر و تلاوت آیه ای گامی به خدا نزدیک می شود تا آنجا که درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می خوانیم: «دَنا فَتَدَلّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی»[66]چنان به خدا نزدیک شد که به قدر دو کمان یا نزدیک تر شد.

تکرار سفارش به تقوا در هر یک از خطبه های نماز جمعه در هر هفته،بیانگر نقش تکرار در تربیت دینی مردم است.

اصولا بقای زندگی با تنفس مکرر است و کمالات،در صورت تکرار حاصل می شود.با یک بار انفاق و رشادت،ملکه سخاوت و شجاعت در انسان پیدا نمی شود،همان گونه که رذائل و خبائث در صورت تکرار،در روح انسان ماندگار می شوند.

دلایل تکرار در قرآن

تکرار،گاهی برای تذکّر و یادآوری نعمت های گوناگون است.نظیر تکرار آیه «فَبِأَیِّ آلاءِرَبِّکُما تُکَذِّبانِ»

گاهی برای هشدار و تهدید خلافکاران است.نظیر تکرار آیه «فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ»[67]

گاهی برای فرهنگ سازی است.نظیر تکرار «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در آغاز هر سوره.

گاهی برای اتمام حجّت است.نظیر تکرار آیه «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»[68]

گاهی برای انس بیشتر و نهادینه شدن است.نظیر تکرار آیه «اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثِیراً»[69]

گاهی برای بیان دستورات جدید است.نظیر تکرار «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا..»

گاهی به منزله قطعنامه برای هر فراز از مطلب یا سخنی است.چنانکه در سوره شعراء پس از پایان گزارش کار هر پیامبری،می فرماید: «إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»

گاهی تکرار،نشان دهنده وحدت هدف و شیوه است.در سوره شعراء بارها جمله «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ» از زبان پیامبران متعدد تکرار شده که بیانگر آن است که شعار و هدف همه آنان یکی بوده است.

پیام ها:

1- تمام هستی یک مدبّر دارد،نه آن گونه که بعضی مشرکان برای هر یک از آسمان و زمین یک مدبّر خاص می پنداشتند. اَلسَّماءَ رَفَعَها ... وَ الْأَرْضَ وَضَعَها

2- زمین برای کامیابی و بهره برداری همه موجودات زمینی و از جمله انسان است. «وَضَعَها لِلْأَنامِ»

3- قرآن،ابتدا نعمت های معنوی و سپس نعمت های مادّی را شمارش می کند.

عَلَّمَ الْقُرْآنَ ... عَلَّمَهُ الْبَیانَ ... فِیها فاکِهَهٌ وَ النَّخْلُ

4- میوه،نقش مهمی در تغذیه انسان دارد.بعد از آفرینش زمین،نام میوه آمده است. وَ الْأَرْضَ ... فِیها فاکِهَهٌ

5-در میان میوه ها،ارزش خرما از بقیه جداست. فِیها فاکِهَهٌ ... وَ النَّخْلُ

6- پوسته و حتّی غلاف دور نباتات،نعمت است. «وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ»

7- بوی خوشِ گیاهان،یکی از نعمت های الهی است. «وَ الرَّیْحانُ»

8-تکذیب آیات الهی،سرزنش را به دنبال دارد. «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ»

9- جن نیز مثل انسان،مسئول،مکلّف و بهره مند از نعمت های زمین است. «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ»

10- خداوند نعمت ها را برای رشد و تربیت همه جانبه انسان و جن آفریده است. «آلاءِ رَبِّکُما»

خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخّارِ«14» وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ«15» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«16»

انسان را از گل خشکیده ای همچون سفال آفرید و جن را از شعله ی آتشی بی دود آفرید،پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

نکته ها:

* «صَلْصالٍ» به معنای گِل خشکیده،«فخار»به معنای سفال(گل پخته شده)و «مارِجٍ» به معنای شعله است.

* قرآن در مورد منشأ آفرینش انسان تعبیرات گوناگونی دارد که ممکن است این تعبیرات به مراحل مختلف آن اشاره داشته باشد:

1.خاک. «فَإِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ»[70]

2.خاک آمیخته با آب. «خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ»[71]

3.گِل بدبو. «مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» [72]

4.گِل خشکیده. «مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخّارِ»[73]

* جنّ،موجودی ناپیدا است و در قرآن،برخی ویژگی های آن بیان شده است،از جمله این که

مبدأ آفرینش او،باد و آتش است، «خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ» در حالی که مبدأ آفرینش انسان آب و خاک است. «خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخّارِ»

خلقت او پیش از خلقت انسان بوده است، «وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ» [74]و همچون انسان؛مؤمن و کافر،مذکّر و مؤنث،توالد و تناسل،علم و شعور و قدرت تشخیص حق از باطل را دارند و قادر به انجام کارهایی هستند که از عهده بشر خارج است و همچنین مرگ و رستاخیز و کیفر و پاداش دارند.

پیام ها:

1- نگاه به گذشته،سبب شکوفایی ایمان و تواضع بشر می گردد. خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ ...

2- خداوند از مادّه سرد بی روح «صَلْصالٍ» و مادّه گرم بی روح «مارِجٍ» ، موجودات زنده می سازد. خَلَقَ الْإِنْسانَ ... خَلَقَ الْجَانَّ ...

3- سرچشمه ی به وجود آمدن انسان،مادّه ای ناچیز و بی ارزش است. «صَلْصالٍ» (نکره آمدن می تواند نشانه ناچیز بودن باشد.)

4- جنّ،موجودی واقعی است،نه خرافی،گرچه ما به آن دسترسی نداشته باشیم.

«خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ»

5-جنّ و انس،هر دو موجودی زمینی اند و از عناصر مادّی آفریده شده اند. خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ ... خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ

6- تکذیبِ نعمت،سبب سرزنش است،از هر که باشد. «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ»

رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ«17»

پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«18»

پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

نکته ها:

* گرچه خورشید در هر روز از سال،طلوع و غروبی دارد،ولی با توجّه به قوس صعودی و قوس نزولی حرکت آن،در حقیقت دو مشرق و دو مغرب دارد و بقیه در میان این دو است و این نظام،باعث پیدایش فصول مختلف و تغییر ساعات شبانه روز در طول سال می شود.امّا بعضی مفسّران،مشرقَین و مغربَین را طلوع و غروب هریک از ماه و خورشید دانسته اند. [75]

* حضرت علی علیه السلام در خطبه ای بعد از تلاوت آیه رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ ...فرمود:مشرق زمستان در محدوده خود و مشرق تابستان در محدوده خود است. [76]

پیام ها:

1- احاطه خداوند به شرق و غرب عالم یکسان است. رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ ... رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ

2- قرآن،انسان را به کیهان شناسی دعوت می کند. اَلْمَشْرِقَیْنِ ... اَلْمَغْرِبَیْنِ

3- قرآن،بشر را به شناختِ آفاق و انفس،هر دو توجّه می دهد. خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ ... رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ ... اَلْمَغْرِبَیْنِ

4- پدیده های طبیعی،هم برای انسان نعمت است و هم برای جن. «رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما»

5-حرکت زمین به گونه ای است که مشرق و مغرب پدید می آید و این از نعمت های الهی است. «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ»

مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ«19» بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ«20» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«21»

دو دریا(ی شور و شیرین)را روان ساخت که به هم می رسند.(اما)میان آن دو فاصله ای قرار داد که به هم تجاوز نکنند.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ«22» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«23»

از هر دو(دریا)،مروارید و مرجان بیرون می آید،پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ«24» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«25»

و در دریا،کشتی های ساخته شده همانند کوه،برای اوست.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

نکته ها:

* «مَرَجَ» به معنای رها ساختن است و «بَرْزَخٌ» به حدّ فاصل میان دو چیز گفته می شود.

«لؤلؤ»به معنای مرواریدی است که درون صدف پرورش یابد و«مرجان»،هم به مرواریدهای کوچک گفته می شود و هم نوعی حیوان دریایی که شبیه شاخه درخت است و صیّادان آن را صید می کنند.

* «بحر»به آب زیاد گفته می شود،خواه دریا باشد یا رودخانه و مقصود از«بحرین»،آب های شور و شیرین است.معمولاً آب رودخانه ها شیرین و آب دریاها شور است.چنانکه در آیات دیگر می فرماید: «ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ» [77]دو دریا یکسان نیستند،یکی آبش گوارا،شیرین و نوشیدنش خوشگوار است و یکی شور و تلخ است.آب شور برای حفظ حیات جانداران دریایی است و آب شیرین برای حفظ حیات نباتات،گیاهان،انسان ها و حیوانات که در خشکی زندگی می کنند.

* عبارتِ «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ» دو بار در قرآن آمده است:یک بار در سوره فرقان آیه 53 و یک بار در این سوره.در آنجا ابتدا از جهاد بزرگ با کفار سخن می گوید. «فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً» و به دنبال آن می فرماید: «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً» ولی در این سوره،ابتدا سخن از میزان و حساب و عدل است، «وَضَعَ الْمِیزانَ - أَقِیمُوا الْوَزْنَ - لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ» ،و پس از آن می فرماید: «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ. بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ» یعنی آب شور و شیرین به هم تجاوز نمی کنند،زیرا عدم تجاوز با عدل تناسب بیشتری دارد.به دنبال آن می فرماید: «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» آری اگر عدالت بود و تجاوزگری نبود،زیبایی ها پیدا می شوند.

* دین اسلام،دین فطری است و خداوند گرایش ها و نیازهای فطری بشر را تأمین کرده است،که یکی از آنها گرایش به زیبایی و زینت است.آن هم گوهری گرانبها همچون مروارید که از دریا استخراج می شود.

* قرآن،در بیان سایر نعمت ها کلمه«له»را بکار نبرد،ولی در مورد کشتی فرمود: «وَ لَهُ الْجَوارِ» شاید به خاطر آن باشد تا بگوید ساخته دست شما نیز از اوست.زیرا فکر و طرح و قدرت جسمی شما برای ساخت و مواد و آثار آنها همگی از اوست.

* هنگامی که امام علی علیه السلام این آیات را تلاوت فرمود: «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» از آن حضرت پرسیدند:پس چرا شما از این نعمت ها استفاده نمی کنید؟ آن حضرت فرمود:خداوند بر رهبران عادل واجب کرده که زندگی خود را چنان ساده و تنگ بگیرند که فقر بر فقرا سخت نباشد. [78]

* امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ» فرمود:«علی و فاطمه علیهما السلام بحران عمیقان،لا یبغی احدهما علی صاحبه، یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ ،الحسن و الحسین علیهما السلام» [79]علی و فاطمه علیهما السلام دو دریای عمیق اند که هیچ یک بر دیگر تجاوز نمی کند و از این دو دریا، لؤلؤ و مرجانی چون حسن و حسین علیهما السلام خارج می شود.

پیام ها:

1- هستی کلاس توحید است؛آسمان و زمین و دریایش. وَ السَّماءَ رَفَعَها ... وَ الْأَرْضَ وَضَعَها ... مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ ...

2- دریا،برای همه انسان ها و جنّیان نعمت است،گرچه همه در کنار دریا زندگی نمی کنند. مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ ... فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما

3- آثار قدرت خدا و برتری اراده او بر همه چیز هویداست.آب دریای شور با آب دریای شیرین تلاقی و برخورد می کند،از کنار هم می گذرند و در یکدیگر داخل نمی شوند. «بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ»

4- بهره برداری از نعمت ها،نیاز به تلاش و کوشش دارد. یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ ...

5-آب و خاک،بستر و منبع تأمین نیازهای بشر است. فِیها فاکِهَهٌ وَ النَّخْلُ ... وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ ... یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ

6- نقش دریا در حمل و نقل مسافر و بار،به عنوان معبری رایگان و آماده و وسیع و گسترده،از دیرباز مورد توجّه بشر بوده است و خداوند در این آیات،انسان را به آن توجّه می دهد. «الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ»

7- نعمت دریا و آفریده های آن،از نعمت های بزرگی است که خداوند،تکذیب کننده آن را سرزنش می کند.جمله «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» سه بار در این آیات تکرار شده است.

کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ«26» وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ«27» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«28»

هرکه روی زمین است،فنا پذیرد و(تنها)ذات پروردگارت که دارای شکوه و اکرام است،باقی می ماند.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

نکته ها:

* در آیه 185 سوره آل عمران خواندیم: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ» هر انسانی طعم مرگ را می چشد.در آخرین آیه سوره قصص نیز خواندیم: «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ» هر موجودی هلاک می شود،جز ذات پروردگار.در این سوره نیز می خوانیم: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ»

* در آیات قبل،نعمت ها معرّفی شد،در این آیه می فرماید:زمان بهره گیری از نعمت ها کم است،فرصت را غنیمت شمارید که همه رفتنی هستید.

* گرچه همه موجودات فانی هستند ولی هر کس در مسیر الهی باشد و کار او رنگ الهی بگیرد،آن نیّت خالص که«وجه رب»است،کار فانی او را باقی می کند.

پیام ها:

1- مرگ،یک قانون عام و فراگیر است. «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ»

2- به کسی جز خدا تکیه نکنیم که همه فناپذیرند. «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ»

3- ارزش انسان با تقرّب به خداوند است،نه داشتن امکانات. «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ»

4- مرگ،گامی در مسیر تربیت انسان است. «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ»

5-پیامبر،تحت تربیت و ربوبیّت خاصّ خداوند است. «رَبِّکَ»

6- مرگ موجودات،نشانه نقص و تمام شدن قدرت و کرم الهی نیست که او صاحب جلال و کرامت است. کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی ... ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ

7- جلال الهی همراه با رحمت و رأفت است. «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ»

8-مرگ،نعمت است. کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ ... فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما (با آنکه در آیات 26 و 27 نام هیچ نعمت مادّی نیامده،امّا در آیه 28،باز هم جمله ی فَبِأَیِّ آلاءِ ...تکرار شده است پس مرگ نیز نعمت است.)

9- جن نیز همچون انسان،مرگ دارد.زیرا خطاب «رَبِّکُما» به جنّ و انس بازمی گردد. کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ ... فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما

یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ«29»

هر که در آسمان ها و زمین است،(نیاز خود را)از او درخواست می کند.او هر روز(هر زمان)در شأن و کاری است.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«30»

پس کدام نعمت پروردگارتان را تکذیب می کنید؟

نکته ها:

* سؤال و درخواست،گاهی به زبان حال است و گاهی به زبان قال.انسان،چه نیازمندی خود به خداوند را به زبان آورد و چه نیاورد،در هر صورت،همواره محتاج خداست.

* مراد از «یَوْمٍ» در آیه،روز نیست،بلکه مطلق زمان است،زیرا خداوند در زمان نمی گنجد، بلکه فراتر از زمان است.

* در تفسیر آیه «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» ،در حدیث می خوانیم:خداوند هر روز امر جدیدی ایجاد می کند که قبلاً نبوده است.«من احداث بدیع لم یکن»[80]

* حضرت علی علیه السلام به مناسبت آیه «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» فرمود:هر روز گناهی را می بخشد، غمی را بر طرف می کند،گروهی را بالا و عده ای را فرو می آورد.[81]

پیام ها:

1- فرشتگان و موجودات آسمانی نیز همچون زمینیان،دست نیاز به سوی خدا دارند. «یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

2- کارهای الهی تقلیدی نیست،بلکه ابتکاری و نوآورانه است. «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»

3- نیاز دائمی موجودات،لطف و فیض دائمی خدا را طلب می کند.(او هر لحظه دارای فیضی جدید ومستمر برای آفریده ها است.) یَسْئَلُهُ ... کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ

4- چنین نیست که خداوند،عالم را آفریده و آن را به حال خود رها کرده باشد، بلکه همواره امور هستی را تدبیر و اداره می کند. «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»

سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ«31» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«32»

ای جنّ و انس! به زودی(حساب و کتاب)شما را بررسی می کنیم.پس کدام نعمت پروردگارتان را تکذیب می کنید؟

نکته ها:

* منظور از «سَنَفْرُغُ» ،فراغ بعد از شغل نیست،بلکه به معنای توجّه خاص و پرداختن تمام به امری مهم است.

* اگر در حسابرسی خداوند،کلمه فراغت به کار رفته است،پس قاضی نیز باید به هنگام قضاوت،از هر امر دیگر خود را فارغ نماید.آری دادرسی عادلانه،توجه و دقت و فراغت فکر و خیال می خواهد.

* به گفته صاحب تفسیر مجمع البیان،چون جنّ و انس نسبت به سایر موجودات برتری دارند و دارای عقل و قدرت انتخاب و تشخیص هستند،به اینها«ثقل»گفته شده است.

«أَیُّهَ الثَّقَلانِ»

حساب در قیامت

حسابگر،خداوند است. «کَفی بِنا حاسِبِینَ» [82]

حسابرسی سریع است. «وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِینَ» [83]از حضرت امیر پرسیدند:چگونه خداوند به حساب همه خلق می رسد؟ فرمود:همان طور که همه را رزق می دهد.[84]

از همه می پرسند حتّی از پیامبران. «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ»[85]

حسابرسی بعضی آسان است. «حِساباً یَسِیراً»[86]

حسابرسی بعضی سخت است. «یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»[87]، «حِساباً شَدِیداً» [88]

در حدیث می خوانیم:نوع و چگونگی حساب بندگان،به میزان داده ها و الطاف الهی بستگی دارد:«انما یداق الله العباد فی الحساب یوم القیامه علی قدر ما آتاهم من العقول فی الدنیا[89]همانا میزان دقّت در حسابرسی بندگان در روز قیامت،به مقدار فهم و عقل داده شده به آنان در دنیا می باشد.

در روایت آمده است:کسانی که در داد و ستد با مردم،سخت گیر و تنگ نظرند،حساب سخت و شدیدی دارند.[90]

در روایات می خوانیم:اگر در دنیا خود را محاسبه کنید و از خودتان حساب بکشید،خداوند در قیامت بر شما آسان می گیرد و امام کاظم علیه السلام فرمود:از ما نیست کسی که در دنیا از خودش غافل باشد و به حساب کار خود رسیدگی نکند. [91]

پیام ها:

1- حسابرسی،از شئون مدیریّت و تربیت است. وَجْهُ رَبِّکَ ... سَنَفْرُغُ لَکُمْ ...

2- از همه نعمت های مادی و معنوی حسابرسی می شود،از آغاز سوره تا اینجا نعمت های مختلف مادی و معنوی مطرح شد و در این آیه می فرماید؛به زودی به حساب شما رسیدگی می کنیم: «سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ»

3- همه باید آماده حسابرسی باشند. «سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ»

4- خداوند،هر لحظه در شأن و کاری است،امروز عطا و فردا حسابرسی می کند.

«کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ...سَنَفْرُغُ لَکُمْ»

5-خداوند برای حسابرسی تمام امکانات را بسیج می کند.(بکار بردن«نفرغ»به جای«افرغ»می تواند اشاره به این امر باشد.)

6- با این که هیچ چیز او را از چیزی دیگر باز نمی دارد،«لا یشغله شأن عن شأن»،ولی برای نشان دادن اهمیّت حساب،او «فارِغاً» به حسابرسی می آید. «سَنَفْرُغُ لَکُمْ»

7- جن و انس هر دو مکلّف و مورد حسابرسی هستند. «أَیُّهَ الثَّقَلانِ»

8-ایمان به حسابرسی خداوند،در چگونگی بهره گیری ما از نعمت های دنیوی اثر دارد. «سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ. فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ»

یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاّ بِسُلْطانٍ«33»

ای گروه جنّ و انس! اگر می توانید از مرزهای آسمان ها و زمین نفوذ کنید، نفوذ کنید.هرگز نمی توانید مگر به واسطه قدرتی فوق العاده.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«34»

پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را تکذیب می کنید؟

نکته ها:

* «مَعْشَرَ» به معنای گروه،از ریشه ی«عشر»به معنای عدد ده است.کلمه ی«عشیره»به معنای بستگان نیز از این ریشه است.در قرآن،کلمه «مَعْشَرَ» سه بار به کار رفته است.

* «سلطان»هم به قدرت قهریّه و مادّی گفته می شود که سبب سلطه بر دیگران است و هم به قدرت علمی و دلیل و برهان و استدلال محکم که سبب تسلّط فکری و علمی می شود.

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ»[92]

، «یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ» [93]

* آیه 33،می تواند مربوط به دنیا و مباحث فضانوردی و گذر از جوّ زمین و نفوذ در آسمان ها باشد و یا به قرینه آیات قبل و بعد،مربوط به قیامت و عدم امکان فرار از دادگاه الهی باشد.

* عمق زمین و اوج فضا و کرات آسمانی،برای انسان و جنّ قابل تسخیر است.تعبیر «إِنِ اسْتَطَعْتُمْ» به جای«لو استطعتم»،نشانه امکان و جمله «إِلاّ بِسُلْطانٍ» رمز آن است که می توان در آسمان ها و زمین نفوذ پیدا کرد.به ویژه آنکه در قرآن معمولاً کلمه سلطان برای سلطه علمی به کار رفته است.

پیام ها:

1- جنّ و انس،در قیامت در کنار یکدیگر مورد خطاب الهی قرار می گیرند. یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ...

2- توجّه به قدرت الهی و عجز انسان،بازدارنده از انحراف است. لا تَنْفُذُونَ ...

3- موجودات لطیف همچون جنّ نیز توان فرار از دادگاه الهی را ندارند. یا مَعْشَرَ الْجِنِّ ... لا تَنْفُذُونَ

4- رهایی از کیفر در قیامت،جز با داشتن دلیل وحجّت عقلی یا شرعی برای هیچ یک از جنّ و انس میسّر نیست. یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ... لا تَنْفُذُونَ إِلاّ بِسُلْطانٍ

یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ«35»

آن روز شعله ای از آتش و مس گداخته بر شما فرومی ریزد،پس نمی توانید تقاضای یاری کنید.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«36»

پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

نکته ها:

* شُواظٌ» به معنای شعله های عظیم و سهمگین آتش است و «نُحاسٌ» به معنای مس مذابّ و گداخته.

* قیامت در این آیات،بدین گونه تصویر شده است:

از یک سو خداوند با عنایت ویژه حسابرسی می کند. «سَنَفْرُغُ لَکُمْ»

از سوی دیگر انسان هیچ راه فراری ندارد. إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا ... فَانْفُذُوا

از سوی دیگر انواع عذاب از هر سوی فرو می ریزد. یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ ... وَ نُحاسٌ

از سوی دیگر هیچ کس نمی تواند کمک بگیرد. «فَلا تَنْتَصِرانِ»

آن کس که از ارسال پیامبران سودی نبرده است، «یُرْسِلَ رَسُولاً»[94]و آن کس که از ارسال نعمت های مادی بهره درستی نگرفته است، «یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً» [95]، «یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً» [96]چنین انسانی باید منتظر ارسال عذاب با مس گداخته باشد.

«یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ»

پیام ها:

1- در قیامت،آتش و مس گداخته مانع فرار تکذیب کنندگان خواهد بود. «یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ»

2- جن نیز با آنکه نژادش از آتش است،امّا مثل انسان از آتش آسیب پذیر است.

«یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ»

3- آگاهی از عذاب های آینده،نعمتی است،زیرا باعث دوری از گناه می گردد.

«فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ»

فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَهً کَالدِّهانِ«37» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«38»

پس آنگاه که آسمان شکافته شده،گلگون و مثل روغن گداخته در آید،پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را تکذیب می کنید؟

فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ«39» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«40»

پس در آن روز(و آن موقف خاص)هیچ یک از انس و جن،از گناهش پرسیده نشود.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را تکذیب می کنید؟

نکته ها:

در معنای «لا یُسْئَلُ» چند احتمال است:

* 1.لایسئل عن ذنب المجرم:کس دیگری را به جای دیگری را به جای مجرم از میان انس و جن مؤاخذه نمی کنند،بلکه خود مجرم را مؤاخذه می کنند.[97]

2.در روایات می خوانیم:قیامت پنجاه موقف دارد، [98]در یک موقف،فرمان بازداشت و حسابرسی و سؤال است، «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» [99]در موقف دیگر مهر بر لب ها زده می شود، «نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ» [100]در موقف دیگر از یکدیگر استمداد می کنند و در موقفی همه گریانند.بنابراین اگر در این آیات می خوانیم که از هیچ کس سؤال نمی شود،مربوط به موقف خاصّی است.

3.ممکن است مراد آیه، «لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ» این باشد که تنها از گناه سؤال نمی شود،زیرا گناه خلافکار در آن روز حاضر است، «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» [101]و اسرار درونی او آشکار.

«تُبْلَی السَّرائِرُ»[102]

پس از چیزهای دیگر از قبیل:عمر و درآمد و چگونگی مصرف سئوال می شود،نه فقط از گناهان انسان.

* در آینده آسمان ها از هم شکافته و ذوب خواهند شد.آسمان هایی که «سَبْعاً شِداداً» [103]هستند،مثل روغن مذابّ،روان می شوند. «فَکانَتْ وَرْدَهً کَالدِّهانِ»

پیام ها:

1- ظهور قیامت،با دگرگونی در نظام طبیعت صورت می گیرد. فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ ...

2- پایان این جهان،فروپاشیدن و درهم پیچیدن است،امّا آغازی است برای جهان دیگر. فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ ... فَیَوْمَئِذٍ ...

3- جنّ نیز همچون انسان،اختیار داشته و مرتکب گناه می گردد. «لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ»

یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ«41» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«42»

تبهکاران،به سیمایشان شناخته شوند،پس به موهای سر و قدم ها گرفته(و به دوزخ پرتاب)شوند.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

نکته ها:

* «سیما»از«سوم»به معنای نشان و علامت ظاهر است.«نواصی»جمع«ناصیه»به معنای موی جلوی سر است.

* گویا این آیه پاسخ سؤالی است که به دنبال آیه قبل قابل طرح است که اگر از گناه سؤال نمی شود،پس چگونه مجرمان شناخته می شوند،این آیه در پاسخ می فرماید: «یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ» [104]مجرمان از چهره و سیمایشان شناخته می شوند؛البته همان گونه که تبهکاران از سیمایشان شناخته می شوند،نیکوکاران را نیز از سیمایشان می شناسند.

«تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَهَ النَّعِیمِ»[105]

* سیماها در قیامت:

رو سفیدان. «تَبْیَضُّ وُجُوهٌ»[106]

رو سیاهان. «وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهٌ» [107]

چهره هایی شادان. «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ» [108]، «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَهٌ» [109]

صورت هایی گرفته و غمگین. «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَهٌ»[110]

چهره هایی خندان. «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَهٌ. ضاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ» [111]

صورت هایی غبار گرفته و گرد زده. «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَهٌ» [112]

چهره هایی خوار و ذلیل. «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَهٌ» [113]

پیام ها:

1- افکار و اعمال انسان در چهره او جلوه دارند. «یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ»

2- مجرم در نهایتِ ذلّت،گرفتار قهر الهی می شود. «فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ»

3- آنان که در دنیا از هیچ گناهی فروگذار نکردند و از موی سر تا نوک پا،مخالف فرمان الهی عمل کردند،در قیامت نیز با موی سر گرفته شده و در عذاب افکنده شوند. «فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ»

4- تفکیک خوبان از بدان و شناخته شدن آنان،یکی از نعمت های الهی است.

«فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ»

هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ«43» یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ«44» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«45»

این است جهنّمی که تبهکاران آن را انکار می کردند.میان آتش و آب داغ و سوزان در حرکتند.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

نکته ها:

* «حَمِیمٍ» به معنای آب داغ است و کلمه«حمّام»،هم خانواده آن است. «آنٍ» به معنای مایعی است که در نهایت سوزندگی باشد.

* تکذیب بهشت و جهنّم و باور نداشتن قیامت،از جمله عوامل دوزخی شدن انسان است.

چنانکه در سوره مدّثر نیز یکی از دلایل ورود به دوزخ،تکذیب قیامت بیان شده است. ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ، قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ... وَ کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ

* بهشتیان محور طوافند و خادمان بهشتی با ظرف های بهشتی دور آنان می گردند؛

«یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ»[114]

نوجوانانی جاودان(در شکوه و طراوت)پیوسته گرداگرد آنان می چرخند.

«یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ»[115]

ظرف های غذا و جام های طلایی (نوشیدنی های پاکیزه)گرداگرد آنان گردانده می شود.

«یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ»[116]

قدح های لبریز گرداگردشان چرخانده می شود.

«یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَهٍ مِنْ فِضَّهٍ وَ أَکْوابٍ کانَتْ قَوارِیرَا»[117]

ظرف های سیمین و قدح های بلورین دور آنان چرخانده می شود.

ولی دوزخیان باید ذلیلانه دور دوزخ و آب سوزان بگردند. «یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ»

پیام ها:

1- مجرمان جزای آنچه را پیوسته انکار می کنند،خواهند دید. «هذِهِ جَهَنَّمُ»

2- جرم و گناه،زمینه تکذیب قیامت است. «یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ»

3- دوزخیان از(شدت ترس و وحشت و عطش و پیداکردن راه گریز)به دور عذاب می گردند. «یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ»

4- عدل الهی و کیفر دادن مجرم از نعمت های الهی است. «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ»

وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ«46» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«47»

و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد،دو باغ(بهشتی)است.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

ذَواتا أَفْنانٍ«48» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«49»

باغ هایی دارای درختان پر شاخه و با طراوت(یا نعمت های متنوّع و گوناگون).پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

فِیهِما عَیْنانِ تَجْرِیانِ«50» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«51»

در آن دو باغ دو چشمه همیشه جاری است.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

فِیهِما مِنْ کُلِّ فاکِهَهٍ زَوْجانِ«52» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«53»

در آن دو باغ از هر میوه ای دو نوع موجود است.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

نکته ها:

* «أَفْنانٍ» یا جمع«فنن»به معنای شاخه تازه است و یا جمع«فان»به معنای انواع.

* در بند چهلم دعای جوشن کبیر می خوانیم:«یا خیر المحبوبین»خداوند،بهترین محبوب است،پس ترس ما از مقام اوست،نه ذات او،مقام آگاهی و حضور و عدل و احاطه او.

* خوف از مقام الهی،عامل پیشگیری از گناه و رسیدن به بهشت است،چنانکه در آیه 40 سوره نازعات می خوانیم: «وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوی» آنکه از مقام پروردگارش خوف داشته و نفس خود را از هوس ها باز دارد،پس قطعاً بهشت موعود جایگاه اوست.

* سرچشمه خوف باید معرفت و شناخت مقام پروردگار باشد، «خافَ مَقامَ رَبِّهِ» چنان که اشکی ارزشمند است که بر اساس شناخت باشد. «تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ» [118]یعنی به خاطر شناخت و معرفتی که پیدا کردند،اشک می ریختند.

* در سوره انسان،درباره اهل بیت علیهم السلام می خوانیم که غذای خود را سه روز پی درپی به یتیم و مسکین و اسیر دادند و گفتند؛ما از پروردگار و روز قیامت می ترسیم، «إِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» [119]و در این آیه می خوانیم: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» پس اهل بیت علیهم السلام قطعاً بهشتی هستند.

* در روایات آمده است که هرکس در دنیا از خداوند خوف داشت،در آخرت در امان است و

هر کس در دنیا احساس امنیّت کرد،در آخرت در خوف است.[120]

* امام صادق علیه السلام فرمود:«من علم ان الله یراه و یسمع ما یقول من خیر و شر فیحجزه ذلک عن القبیح من الاعمال فذلک الذی خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی» [121]هر کس باور کند که خداوند او را می بیند و هر چه بگوید می شنوند و این ایمان،او را از کارهای زشت بازدارد،پس او همان کسی است که از مقام خداوند خائف بوده و نفس خود را از هوس باز داشته است.

* در حدیث می خوانیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام فرمود:چند چیز سبب نجات است که یکی از آنها خوف از خداوند در نهان و آشکار است. [122]

* رابطه تنگاتنگ با عالم ربّانی،سبب تقویت خوف از مقام خداوند است.در حدیث می خوانیم:«من مشی فی طلب العلم خطوتین و جلس عند العالم ساعتین و سمع من المعلم کلمتین اوجب الله له جنتین کما قال: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ»» [123]هر کس برای تحصیل علم دو قدم بردارد و نزد عالم دو ساعتی بنشیند و از استاد دو کلمه ای فرا گیرد، خداوند برای او دو باغ بهشتی واجب می نماید و آنگاه به این آیه قرآن استناد کرد.

* خوف از مقام خداوند در دنیا،وسیله درامان ماندن از همه خوف ها در آخرت است.چنانکه در آیات دیگر قرآن،این عبارت تکرار شده است: «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» [124]

* میوه های بهشتی،نه زحمت چیدن دارد، «جَنَی الْجَنَّتَیْنِ دانٍ» نه دسترسی به آنها زمان می برد، «قُطُوفُها دانِیَهٌ» [125]نه محدودیّت دارد، «فاکِهَهٍ کَثِیرَهٍ» [126]و نه موسم خاص.

«لا مَقْطُوعَهٍ وَ لا مَمْنُوعَهٍ»[127]

* لقمان به فرزندش سفارش کرد،آن گونه خوف الهی داشته باش که عبادت جنّ و انس تو را آرام نکند و آن گونه به فضل خداوند امیدوار باش که گناه ثقلین تو را مأیوس نکند.مشابه

این کلام از حضرت علی علیه السلام نیز نقل شده است. [128]

* امام باقر علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که هیچ کس به اعمال خود تکیه نکند،بلکه تنها به فضل و رحمت خداوند تکیه کنید[129]

پیام ها:

1- در دادگاه عدل الهی،نژاد،رنگ،شغل،سن و جنسیّت ملاک سنجش نیست.

وَ لِمَنْ خافَ ... جَنَّتانِ

2- خدا ترسی،سرچشمه ی حق پذیری و عمل صالح است و لذا برای ورود به بهشت،شرط دیگری در کنار خوف نیامده است. وَ لِمَنْ خافَ ... جَنَّتانِ

3- ذات خداوند،منشأ رحمت است.توجّه انسان به مقام و جایگاه خداوند در نظام هستی و دادگاه قیامت،موجب دقّت در رفتار و گفتار و پیشگیری از وقوع جرم و گناه می شود. «خافَ مَقامَ رَبِّهِ»

4- در تربیت،باید تهدید و تشویق در کنار هم باشد. هذِهِ جَهَنَّمُ ... جَنَّتانِ

5-در بهشت هم فراوانی هست، «مِنْ کُلِّ فاکِهَهٍ» هم تنوّع، «زَوْجانِ» و هم در دسترس بودن. «جَنَی الْجَنَّتَیْنِ دانٍ»

مُتَّکِئِینَ عَلی فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَ جَنَی الْجَنَّتَیْنِ دانٍ«54» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«55»

بهشتیان بر بسترهایی که پوشش داخلی آنها از دیبا و ابریشم ضخیم است،تکیه زده اند و میوه های آن دو باغ برای چیدن در دسترس است.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

فِیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ«56» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«57»

در آنجا،همسرانی هستند که نگاهشان از بیگانه کوتاه و پیش از اینان، هیچ جنّ و انسی آنان را لمس نکرده است.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ«58» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«59»

گویا آنان یاقوت ومرجان هستند.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

نکته ها:

* «بطائن»جمع«بطانه»به معنای آستر و پوشش داخلی و «إِسْتَبْرَقٍ» ابریشم ضخیم است.

«جَنَی» به معنای چیدن میوه است و «دانٍ» به معنای نزدیک و در دسترس بودن.

* قاصِراتُ الطَّرْفِ» یا به معنای چشم ندوختن به دیگران است یا این که به خاطر جذّابیت و زیبایی که دارند،همسرانشان حاضر نیستند چشم از آنان بردارند و نگاه به دیگران کنند.

* در این آیات،به کامیابی های مادی و طبیعی بهشت اشاره شده است:

1.سکونت در باغ و بستان و کنار چشمه ها. «جَنَّتانِ ، أَفْنانٍ ، عَیْنانِ»

2.بهره مندی از انواع خوراکی ها و میوه ها. «کُلِّ فاکِهَهٍ زَوْجانِ»

3.آسایش و آرامش کامل. «مُتَّکِئِینَ»

4.همسرانی پاک و زیبا[130]«قاصِراتُ الطَّرْفِ»

زنان بهشتی،هم عفیف و پاکدامن هستند، «قاصِراتُ الطَّرْفِ» هم باکره و دست نخورده، لَمْ یَطْمِثْهُنَّ ...و هم لطیف و زیبا. «کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ»

پیام ها:

1- خوف امروز،آرامش فرداست. وَ لِمَنْ خافَ ... مُتَّکِئِینَ عَلی فُرُشٍ ...

2- بهشتیان دارای تمایلات جنسی هستند. «فِیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ»

3- جنّ نیز دارای غریزه جنسی است. «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ»

4- تمایل انسان به پاکی،بکارت و زیبایی همسر،خواسته ای اصیل است،نه تمایلی تلقینی و زائیده فرهنگ و محیط. لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ ...

5-زنان بهشتی غیر از همسران بهشتیان در دنیا هستند.زیرا احدی با آنها تماس نگرفته است. «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ»

6- اول عفّت زن بعد زیبایی او.ابتدا «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ» و سپس «کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ»

هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ«60» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«61»

آیا پاداش نیکی(شما)جز نیکی(ما)است،پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

نکته ها:

* «احسان»دو معنا دارد:یکی کار نیک و دیگری نیکی به دیگران.مراد از احسان اول در آیه،کار نیک و مراد از احسان دوم،نیکی به غیر است.[131] «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»

* امام صادق علیه السلام فرمود:جمله هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ ...در باره کافر و مؤمن جاری است و هر کس برای دیگری کار نیکی انجام دهد،بر او لازم است جبران کند. [132]

* در قرآن،اصلِ مقابله به مثل بارها تکرار شده است:

«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»[133]

یاد کنید مرا تا یاد کنم شما را.

«إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا»[134]

اگر برگردید ما نیز برمی گردیم.

«فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ»[135]

به همان مقدار که لطمه زدند،به آنان لطمه بزنید.

«وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ»[136]

به همان مقدار مسئولیّت که بر عهده زن هست،برای او حق و حقوق است.

«إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ»[137]

اگر قصد انتقام از دشمن دارید،به همان مقدار که ضرر دیدید،ضربه وارد کنید.

«إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ»[138]

اگر خدا را یاری کنید،شما را یاری می کند.

«فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ»[139]

اگر به اراده خود کج روند،خدا آنان را در کجی رها می کند.

* حضرت علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که خداوند فرمود:آیا پاداش کسی که به او نعمت توحید داده ام غیر از بهشت است.[140] «هل جزاء من أنعمت علیه بالتوحید الا الجنه»

پیام ها:

1- در برابر احسان و نیکی دیگران،ما نیز نیکی کنیم. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ» (آیا در برابر این همه احسان خداوند به انسان،جز نیکوکاری بنده سزاوار است؟)

2- فقط به ارزشها بیاندیشیم نه افراد،جنسیّت،نژاد،سنّ،منطقه و قبیله. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»

3- پاداش احسان به هر نوع،به هر مقدار،در هر زمان و مکان و نسبت به هر شخصی باید احسان باشد. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»

4- یکی از فلسفه های قیامت،اجرای عدل و جزای احسان هاست. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»

5-پاداش نیک خداوند به نیکی های ما،نعمت است. «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ»

وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ«62» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«63»

و پایین تر از آن دو باغ،دو باغ دیگر هست.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

مُدْهامَّتانِ«64» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«65»

(آن دو باغ)از شدّت سرسبزی به سیاهی می ماند.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

فِیهِما عَیْنانِ نَضّاخَتانِ«66» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«67»

در آن دو باغ،دو چشمه جوشان است.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

نکته ها:

* «دون»،گاهی به معنی غیر است و گاهی به معنای پائین.لذا برای آیه «وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ» دو معنا مطرح شده است:

الف)غیر از آن دو بهشت،دو بهشت دیگر نیز هست.

ب)برای اولیای خدا،آن دو بهشت است که گفته شد: وَ لِمَنْ خافَ ... جَنَّتانِ امّا برای مؤمنان عادّی دو بهشت دیگر است که پایین تر از بهشت اولیای خداست[141]

* «مدهامه»از ریشه«دهم»و باب«ادهیمام»به معنای سیاهیِ شدید است و در اینجا منظور باغ و بستانی است که از شدّت سبزی به سیاهی می زند.«نضاخ»به معنای فوران کننده و جوشان است.

* در حدیث آمده است که آب و سبزه و روی نیکو،نشاط و شادابی می آورد.[142] شاعر این حدیث را به شعر در آورده است:

ثلاثهٌ یُذهبن عن قلب الحَزن

الماءُ و الخَضراءُ و الوجهُ الحَسن

سه چیز است که حزن و اندوه را از قلب می زداید:آب،سبزی و سیمای نیکو.

در این آیات هر سه مورد در میان نعمت های بهشتی مطرح شده است:آب، «عَیْنانِ نَضّاخَتانِ» سبزی، «مُدْهامَّتانِ» و صورت زیبا. «کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ»

پیام ها:

1- درختان بهشتی همواره سرسبز و شاداب هستند. «مُدْهامَّتانِ» ،(رنگ سبز برای شاداب سازی محیط مفید است)

2- قرآن به رنگ سبز،توجّه دارد. «مُدْهامَّتانِ»

3- بهترین لذت ها،لذّت مشاهده مناظر طبیعی است. «عَیْنانِ نَضّاخَتانِ»

4- آب،یک نعمت است و جوشش آن نعمتی دیگر. «عَیْنانِ نَضّاخَتانِ»

5-جوشش چشمه ها، «نَضّاخَتانِ» همراه با جریان نهرها، «تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» و وجود آبشارها، «وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ» و تنوّع نهرهایی از شیر و عسل و شراب و آب،نعمت هایی غیر قابل وصف هستند. «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ»

فِیهِما فاکِهَهٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمّانٌ«68» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«69»

در آن دو باغ،میوه و خرما و انار است.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ«70» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«71»

در آن باغ ها،زنانی نیکو سیرت و زیبا صورت است.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ«72» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«73»

حوریه هایی که در خیمه ها پرده نشین هستند.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ«74» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«75»

قبل از بهشتیان،هیچ انسان یا جنّی آنان را لمس نکرده است.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

مُتَّکِئِینَ عَلی رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِیٍّ حِسانٍ«76» فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ«77»

آنان بر بالش هایی تکیه زده اند که با پارچه های سبزرنگ و فرشهای کمیاب آراسته شده است.پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ«78»

خجسته باد نام پروردگارت که صاحب جلال و اکرام است.

نکته ها:

* «رَفْرَفٍ» نوعی پارچه سبزرنگ است که ظاهری شبیه بوستان سرسبز دارد. «عَبْقَرِیٍّ» در اصل به معنای مکان مخصوص جنّ است که برای عموم ناشناخته است،سپس به هر چیز کمیاب و نادر گفته می شود و در اینجا مقصود فرش های نادر و کمیاب است.

* در میان میوه های بهشتی،خرما و انار جایگاه ویژه ای دارند و لذا در کنار عنوانِ کلّی «فاکِهَهٌ» که شامل همه گونه میوه می شود،این دو میوه جداگانه ذکر شده است.

* کامیابی های دنیا معمولاً همراه با غفلت و گناه است،ولی در بهشت،هرگز چنین نواقصی راه ندارد و ویژگی همسران بهشتی زیبایی درون و برون در مکان های اختصاصی، «خَیْراتٌ حِسانٌ» و پوشش مناسب «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ» است.

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:زنان بهشتی دارای اخلاق نیک و صورت زیبا هستند.«خیرات الاخلاق حسان الوجوه»[143]

* «حُورٌ مَقْصُوراتٌ» غیر از «خَیْراتٌ حِسانٌ» هستند.جمله «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ» برای «حُورٌ مَقْصُوراتٌ» است نه برای «خَیْراتٌ حِسانٌ» .زیرا با حوریه ها هیچ انسان و جنّی آمیزش نکرده است،ولی خیرات حسان،زنان دنیوی هستند.در روایات می خوانیم: «خَیْراتٌ حِسانٌ» زنان صالحه دنیا هستند که در قیامت زیباتر از حورالعین می باشند.[144]

* میان دو دسته باغ هایی که در این سوره مطرح شده است،تفاوت هایی است،از جمله:

الف)در دو باغ اول،حتّی پوشش داخلی بسترها ابریشم است، «بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ» ولی در باغ دوم،تنها ظاهر پارچه ها،زیبا و رنگارنگ است. «رَفْرَفٍ»

ب)در دو باغ متقین،از هر میوه دو نوع وجود داشت، «فِیهِما مِنْ کُلِّ فاکِهَهٍ زَوْجانِ» ولی در دو باغ مؤمنان عادّی تنها به وجود میوه اشاره شده است. «فِیهِما فاکِهَهٌ»

ج)در مورد همسرانی که در دو باغ اول هستند،تعبیر «قاصِراتُ الطَّرْفِ» آمده و در دو باغ دوم «مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ».

د)آنچه که در چهار باغ یکسان است،باکره بودن همسران است.در هر دو مورد آمده است:

«لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ»

* در تمام قرآن،عبارت «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» دو بار آمده،آنهم در همین سوره است.

* آغاز سوره با«رحمن»و پایان آن با«اکرام»است،یعنی سرچشمه ی آن همه نعمت،رحمت و کرامت خداوند است.

پیام ها:

1- گاهی تشویق باید به وسیله چیزهایی باشد که برای انسان مأنوس،معروف و مورد علاقه است. «فاکِهَهٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمّانٌ»

2- از افراد و اشیای ویژه باید جداگانه نام برد.در کنار عنوان میوه،نام خرما و انار جداگانه آمده است. «وَ نَخْلٌ وَ رُمّانٌ»

3- زنان بهشتی هم نیکو سیرتند، «خَیْراتٌ» هم نیکو صورت. «حِسانٌ»

4- پرده و پوشش حتّی در بهشت یک ارزش است. «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ»

5-خداوند،سرچشمه همه خیرها و برکت هاست و تبرّک جستن به نام مبارک او شایسته است. «تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ»

6- تمام نعمت ها و زیبائی ها و کیفرها و پاداش ها،نمودی از ربوبیّت خداوند است. «تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ»

7- جلال و شکوه خداوند همراه با اکرام و محبّت است. «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ»

«والحمدللّه ربّ العالمین»


[1] - و سائل،ج 4،ص 351.

[2] - انبیاء،107.

[3] - اسراء،82.

[4] - بقره،116.

[5] - .مریم،88.

[6] - انعام،47.

[7] - مریم،45.

[8] - اسراء،110.

[9] - نحل،89.

[10] - آل عمران،3.

[11] - نساء،105.

[12] - نساء،113

[13] - نساء،174

[14] - اعراف،170

[15] - یونس،57

[16] - یوسف،102

[17] - یوسف،3.

[18] - نحل،89

[19] - فرقان،33.

[20] - شوری،17

[21] - فصّلت،42

[22] - ق،45

[23] - جن،2.

[24] - .حجر،9.

[25] - طه،4

[26] - زمر،1.

[27] - فصّلت،2.

[28] - واقعه،80

[29] - نحل،103

[30] - اسراء،100

[31] - معارج،19

[32] - معارج،20

[33] - .عصر،2.

[34] - علق،6.

[35] - .احزاب،72.

[36] - احزاب،72.

[37] - .اسراء،11.

[38] - .اسراء،67.

[39] - عادیات،6.

[40] - علق،2-4.

[41] - .نهج البلاغه،حکمت 411

[42] - نساء،آیه 9.

[43] - بقره،آیه 235

[44] - طه،آیه 44

[45] - نساء،63

[46] - اسراء،23

[47] - .بقره،83.

[48] - .اسراء،53

[49] - .نحل،125

[50] - تفسیر المیزان.

[51] - انبیاء،33 و یس،40.

[52] - رعد،2؛فاطر،13؛زمر،5.

[53] - اسراء،78

[54] - طه،130

[55] - بقره،187.

[56] - و سائل،ج10،ص 257.

[57] - حدید،25.

[58] - کافی،ج5،آداب تجارت.

[59] - کافی،ج 5،ص 160.

[60] - تفسیر نمونه.

[61] - بحار،ج 92،ص 306.

[62] - طه،132.

[63] - بحار،ج35،ص207

[64] - علل الشرایع،ج1،ص259.

[65] - نهج البلاغه،نامه 47.

[66] - نجم،9.

[67] - مرسلات،15

[68] - قمر،17.

[69] - احزاب،41.

[70] - حج،5.

[71] - انعام،2

[72] - حجر،28.

[73] - الرّحمن،14.

[74] - حجر،27.

[75] - تفسیر نمونه.

[76] - تفسیر نورالثقلین.

[77] - فاطر،12.

[78] - تفسیر کنزالدقائق.

[79] - تفسیر قمی.

[80] - تفسیر کنز الدقائق.

[81] - تفسیر برهان.

[82] - انبیاء،47.

[83] - انعام،62.

[84] - نهج البلاغه،حکمت 300.

[85] - اعراف،6.

[86] - انشقاق،8.

[87] - رعد،21.

[88] - طلاق،8.

[89] - کافی،ج1،ص11.

[90] - بحار،ج 7،ص 266.

[91] - .و سائل،ج11،باب محاسبه النفس.

[92] - غافر،23.

[93] - غافر،35.

[94] - شوری،51.

[95] - هود،52.

[96] - نمل،63.

[97] - مجمع البیان.

[98] - بحار،ج 7،ص 126.

 

[99] - صافّات،24

[100] - یس،65

[101] - کهف،49

[102] - طارق،9.

[103] - نبأ،12.

[104] - تفسیر المیزان

[105] - مطفّفین،24

[106] - آل عمران،106

[107] - زمر،60

[108] - .قیامت،22.

[109] - غاشیه،8

[110] - قیامت،24

[111] - عبس،38 و 39

[112] - عبس،40

[113] - غاشیه،2.

[114] - .واقعه،17.

[115] - زخرف،71.

[116] - صافّات،45.

[117] - انسان،15.

[118] - مائده،83.

[119] - انسان،10.

[120] - تفسیر کنزالدقائق.

[121] - تفسیر نورالثقلین

[122] - تفسیر کنزالدقائق.

[123] - ارشادالقلوب،ج1،ص 195

[124] - یونس،62

[125] - حاقّه،23

[126] - واقعه،32.

[127] - واقعه،33.

[128] - اربعین امام خمینی،221.

[129] - .اربعین امام خمینی،226.

[130] - تفسیر کبیرفخررازی.

[131] - تفسیر راهنما

[132] - تفاسیر مجمع البیان و المیزان

[133] - بقره،152

[134] - .اسراء،8

[135] - .بقره،194

[136] - بقره،228.

[137] - نحل،126

[138] - محمّد،7.

[139] - صف،5.

[140] - امالی طوسی،ج2،ص 182

[141] - تفسیر برهان

[142] - بحار،ج59،ص 144

[143] - تفسیر نورالثقلین.

[144] - کافی،ج 8،ص156.


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس