به نام خداوند بخشنده مهربان
عبوس و ترشرو گشت. ( 1 )
چون آن مرد نابينا حضورش آمد. ( 2 )
و تو چه ميداني ممکن است او مردي پارسا و پاکيزه صفات باشد. ( 3 )
يا (به تعليم رسول) به ياد خدا آيد و ذکر حق او را سودمند افتد. (مراد عبد اللّه مکتوم است که چون حضور رسول براي تعليم قرآن آمد جمعي از اکابر کفار قريش نزد حضرت بودند، حضرت از حرص بر ايمان و هدايت آنها به او توجه کامل نکرد و به صحبت مشغول بود و مرد متشخصي از امويان بر آن نابينا ترشرويي و اظهار انزجار نمود. بر نکوهش او و حرمت عبد اللّه اين آيات نازل شد) ( 4 )
اما آن که دارا (و مغرور دنيا) است. ( 5 )
تو به او توجه کني (و حريص بر ايمان او باشي). ( 6 )
در صورتي که اگر او به پارسايي نپردازد بر تو تکليفي نيست. ( 7 )
اما آن کس که (چون عبد اللّه مکتوم به شوق دل براي ذکر خدا) به سوي تو ميشتابد. ( 8 )
و او مرد خدا ترس و با تقوايي است. ( 9 )
تو از توجه به او خود داري ميکني! ( 10 )
اين روا نيست، که آيات حق براي پند و تذکر (همه خلق) است. ( 11 )
تا هر که بخواهد پند گيرد. ( 12 )
آيات الهي در صحيفههايي مکرّم (يعني لوح محفوظ يا کتب آسماني يا قلوب پاکان) نگاشته است. ( 13 )
که آن صحيفهها بسي بلند مرتبه و پاک و منزه (از خطا) است. ( 14 )
(سپرده) به دست سفيران حق (و فرشتگان وحي) است. ( 15 )
که ملائکه مقرب عالي رتبه با حسن و کرامتند. ( 16 )
اي کشته باد انسان (بي ايمان) که تا اين حد کفر و عناد ميورزد! ( 17 )
(نمينگرد که) خدا و را از چه چيز خلق کرده است؟ (18)
از آب نطفه (بي قدري بدين صورت زيبا) خلقتش فرمود (19)
سپس راه (خروج از نقص به کمال) را بر او سهل و آسان گردانيد. ( 20 )
آن گاه (به وقت معين) او را بميراند و به خاک قبر سپرد. ( 21 )
و سپس هر وقت خواهد باز او را از قبر بر انگيزد. ( 22 )
چنين نيست (که منکران معاد ميپندارند) بشر کافر هنوز آنچه خدا امر کرده به جا نياورده (تا سعادت ابد يابد) . ( 23 )
آدمي بايد به قوت و غذاي خود به چشم خود بنگرد. ( 24 )
که ما آب باران فرو ريختيم. ( 25 )
آن گاه خاک زمين بشکافتيم. ( 26 )
و حبوبات برويانيديم. ( 27 )
و باغ انگور و نباتاتي که هر چه بدروند باز برويد. ( 28 )
و درخت زيتون و نخل خرما. ( 29 )
و باغهاي پر از درختان کهن. ( 30 )
و انواع ميوهها و علفها و مرتعها. ( 31 )
تا شما آدميان و حيوانات شما هم از آن بهرهمند شويد. ( 32 )
(به ياد آريد) آن گاه که نداي مهيب قيامت (به گوش همه خلق) برسد. ( 33 )
آن روز که (از وحشت و هولناکي) هر کس از برادرش ميگريزد. ( 34 )
و بلکه از مادر و پدرش. ( 35 )
و از زن و فرزندانش هم ميگريزد. ( 36 )
در آن روز هر کس چنان گرفتار شأن و کار خود است که به هيچ کس نتواند پرداخت. ( 37 )
آن روز طايفهاي (که اهل ايمانند) رخسارشان فروزان است. ( 38 )
خندان و شادمانند. ( 39 )
و رخسار گروهي گرد آلود غم و اندوه است. ( 40 )
و به رويشان خاک سياه ذلّت و خجلت نشسته. ( 41 )
آنها همان کافران و بدکاران عالمند. ( 42 )