سیمای سوره حدید

این سوره بیست و نه آیه دارد و در مدینه نازل شده است.

آیات این سوره،علاوه بر تحکیم پایه های عقیدتی،به دستوراتی در زمینه های اجتماعی و حکومتی می پردازد و در آیات اول،حدود بیست صفت از صفات الهی را مطرح نموده است.

عظمت قرآن،اوضاع مؤمنان و منافقان در قیامت،سرنوشت اقوام پیشین، انفاق در راه خدا و برای رسیدن به عدالت اجتماعی،انتقاد از رهبانیّت و انزوای اجتماعی،موضوعاتی است که این سوره به آنها پرداخته است.

امام سجاد علیه السلام فرمودند:خداوند می دانست که در آخرالزّمان گروهی ژرف اندیش خواهند آمد،لذا سوره توحید و آیاتی از سوره حدید را نازل کرد(تا مردم،خدا را بهتر بشناسند)و هر کس غیر از این صفات را بر خدا بپذیرد،هلاک می شود. [1]

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان.

سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ«1»

آنچه در آسمان ها و زمین است برای خداوند تسبیح گویند و اوست عزیز حکیم.

لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ«2»

حکومت آسمان ها و زمین برای اوست،زنده می کند و می میراند و او بر هر چیزی تواناست.

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ«3»

اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چیزی آگاه است.

نکته ها:

* آخرین آیه سوره قبل(واقعه)درباره تسبیح خداوند بود: «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ» و اولین آیه این سوره نیز تسبیح خداوند است. «سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

* آغاز هشت سوره قرآن،با تسبیح خداوند می باشد:اسراء،نحل،حدید،حشر،صفّ،جمعه، تغابن و اعلی.و بیش از نود بار این واژه در قرآن آمده است،در حالی که تنها چهار سوره با حمد الهی آغاز می گردد:حمد،انعام،سبأ و فاطر.و حدود هفتاد بار این واژه با مشتقاتش در قرآن آمده است.شاید رمز غلبه تسبیح بر حمد خداوند،اهمیّت مبارزه با شرک و خرافات و فراوانی آن در عقاید بشری و تقدّم پیرایش بر آرایش باشد.همان گونه که در اذکار نماز، «سبحان الله»مقدّم بر«الحمد لله»است.

* در جهان بینی الهی،تمام هستی در حال تسبیح خداوند است،گرچه ما آن را نفهمیم «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» [2]و این تسبیح،آگاهانه است. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ» [3]

* قرآن،نام برخی از تسبیح کنندگان را به خصوص ذکر کرده است:

الف)فرشتگان. «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ»[4]

ب)رعد آسمانی. «یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ» [5]

ج)پرندگان. «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ» [6]

د)کوهها. «سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ[7]

تسبیح خداوند،وسیله نجات از گرفتاری است. «فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ. لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» [8]اگر یونس اهل تسبیح نبود تا روز قیامت در شکم ماهی باقی می ماند.

* مراد از اوّل و آخر بودن خداوند،ازلی و ابدی بودن اوست،یعنی او قبل از هر چیز بوده و بعد از هر چیز خواهد بود و وجود او ظاهر و آشکارتر از هر وجودی است و در عین حال، نهان تر از هر نهانی است.او ظاهر است،چون دلایل بسیاری بر وجودش دلالت می کند و باطن است،چون به تمامی امور عالم است.

پیام ها:

1- خداوند از هر گونه عیب و نقص و عجز منزّه است و همه هستی بر این امر گواهی می دهند. «سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

2- تسبیح گویان آسمان،مقدّم بر زمینیان هستند. «سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

3- قدرتی ارزش دارد که اعمال آن حکیمانه باشد. «هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»

4- فرمانروای حقیقی آسمان وزمین،خداوند است.حکومت بشر بر زمین،امری

اعتباری ومجازی است،به آن مغرور نشویم. «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

5-خدایی که صاحب عزّت،حکمت،حاکمیّت و قدرت و مرگ و زندگی موجودات به دست اوست،سزاوار تسبیح و تقدیس است. «الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، لَهُ مُلْکُ ، قَدِیرٌ یُحْیِی وَ یُمِیتُ»

6- آغاز و انجام و غیب و شهود هستی،به دست خداست. هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ ...

7- مهم تر از خلقت حکیمانه و مالکیت مقتدرانه،علم ونظارت دائمی خداوند است. «وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» ،(با توجه به دو آیه قبل)

هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ«4»

او کسی است که آسمان ها و زمین را در شش روز(و دوران)آفرید،سپس بر تخت قدرت استیلا یافت.آنچه در زمین وارد می شود و آنچه از آن خارج می شود و آنچه از آسمان فرو می آید و آنچه در آن بالا می رود،(همه را)می داند و هر کجا باشید،او با شماست و خدا به آنچه انجام می دهید،بیناست.

نکته ها:

* آنچه در زمین فرو می رود،همچون بذر گیاهان،قطرات باران،ریشه ی درختان،اجساد مردگان،گنج ها و امثال آن؛و آنچه از زمین خارج می شود،همچون ساقه ی گیاهان و درختان،آب چاهها و چشمه ها،انواع موادّ نفتی و معدنی و امثال آن،همه در نزد خداوند آشکار و معلوم است.

* ایمان به علم و حضور خداوند،بهترین و قوی ترین وسیله تربیت است.اگر انسان بداند هرلحظه خداوند با اوست و تمام کارهایش زیر نظر اوست،هرگز اجازه این همه تجاوز و قانون شکنی به خود نمی دهد.

پیام ها:

1- با اینکه قدرت او بی نهایت است ومی تواند در یک لحظه همه چیز را بیافریند، ولی حکمت او اقتضا دارد که آفرینش تدریجی باشد. خَلَقَ ... فِی سِتَّهِ أَیّامٍ

2- خداوند بر تمام هستی و آفریده های خود سلطه کامل دارد. خَلَقَ ... ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ

3- خداوند به تمام جزئیات هستی،علم دارد. یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ ... وَ ما یَعْرُجُ ...

4- همه در محضر خداییم. «وَ هُوَ مَعَکُمْ»

5-علم خداوند حضوری است. «هُوَ مَعَکُمْ»

6- خداوند به تمام جزئیات کار ما آگاه است. «وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»

لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ«5»

فرمانروایی آسمان ها و زمین برای اوست و تمام برنامه ها و کارها به خداوند بازمی گردد.

یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ«6»

شب را در روز و روز را در شب داخل می کند و او به راز دل ها،(نیّت ها و انگیزه ها)داناست.

نکته ها:

* هدف قرآن،معرّفی صفات خداوند و دعوت به توحید و یکتا پرستی است و در آیات آغازین سوره مبارکه حدید،این هدف برجستگی دارد. «وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ

قَدِیرٌ ، هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ ... هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ، وَ هُوَ مَعَکُمْ ، هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»

* اصول حکومت و مدیریّت را می توان در چند چیز خلاصه کرد:

الف)علم و آگاهی به ظاهر و پنهان: یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ ...، وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

ب)قدرت و توانایی: «وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»

ج)عزّت و حکمت: «وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»

د)نظارت و حضور فراگیر: «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»

ه)بررسی و حسابرسی عملکرد: «وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»

پیام ها:

1- خداوند،هم آفریننده هستی است،هم مدیر و مدبّر امور هستی. خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ... لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

2- خداوند،نه در آفریدن شریک دارد، هُوَ الَّذِی خَلَقَ ...،نه در اداره کردن نیازمند شریک است. «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ»

3- خداوند،سرچشمه هستی است، «هُوَ الْأَوَّلُ» و پایان هستی به او باز می گردد.

«وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»

4- هستی دارای هدف و در حرکت به سوی خداوند است. «إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»

5-گردش شب و روز و کوتاه و بلند شدن ایام،نمونه ای از تدبیر الهی است. لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ ... یُولِجُ اللَّیْلَ ...

6- خداوند هم به کردار ما آگاه است، «بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» و هم به افکار و نیّات ما.

«عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»

آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ«7»

به خدا و پیامبرش ایمان آورید و از آنچه شما را در(استفاده از)آن جانشین قرار داد،انفاق کنید.پس کسانی از شما که ایمان آورند و انفاق کنند،برایشان پاداشی بزرگ است.

نکته ها:

* خطاب این آیه به مؤمنان است و مراد از فرمان به ایمان، «آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ» عمل به لوازم ایمان است،چنانکه به دنبال آن می فرماید:شما که ادّعای ایمان دارید،برای اثبات ادّعای خود،باید در راه خدا انفاق کنید. [9]

* مراد از خلیفه بودن انسان در جمله «جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ» یا آن است که خداوند،انسان را جانشین خود در زمین قرار داده است،چنانکه آیه «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً» [10]به آن اشاره دارد که در این صورت معنای آیه چنین می شود:ای مؤمنان! شما جانشین خداوند در زمین هستید و آنچه در اختیار دارید،ملک خداست در نزد شما،پس از آنچه خدا به شما عطا کرده،به دیگران نیز انفاق کنید.

معنای دیگر آن است که شما مردمانِ امروز،جانشین پیشینیان خود هستید و اموالی که در دست شماست،قبلاً در دست آنها بوده است،پس از این اموال انفاق کنید که روزی شما نیز نخواهید بود و این اموال در دستِ وارثان شما خواهدبود. [11]

پیام ها:

1- ایمانی ارزشمند است که همراه با کمک به فقرا باشد. آمِنُوا ... أَنْفِقُوا

2- انفاقی ارزشمند است که برخاسته از ایمان و انگیزه الهی باشد. آمِنُوا ... أَنْفِقُوا

3- هر چه انسان دارد،عاریه و امانت است،مالک اصلی فقط خداست. «جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ»

4- گرچه ایمان و انفاق،تکلیف و وظیفه است،ولی خداوند برای آن پاداش قرار داده است. فَالَّذِینَ آمَنُوا ... وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ آری پاداش،کلید تشویق به عمل است.

وَ ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِیثاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ«8»

و شما را چه شده که به خدا ایمان ندارید؟ در حالی که پیامبر،شما را برای این که به پروردگارتان ایمان آورید،فرا می خواند و به راستی خداوند از شما(از طریق عقل و فطرت و انبیا)پیمان گرفته است،اگر باور دارید.

نکته ها:

* عبارتِ «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» در پایان آیه،بیانگر آن است که خطاب آیه به مؤمنان است.لذا مراد از «ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ» ،عمل به لوازم ایمان است.یعنی شما که ایمان دارید،چرا کاری می کنید که گویا به خدا ایمان ندارید؟

* اگر چه بعضی مفسّران،مقصود از میثاق را عالم ذرّ گفته اند،ولی پیمان عالم ذرّ از همه مردم بوده و میثاق در این آیه،پیمان خاصی است که از مؤمنان گرفته شده است. «أَخَذَ مِیثاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»

پیام ها:

1- در تبلیغ،گاهی توبیخ لازم است. «وَ ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ»

2- خداوند با مردم اتمام حجّت می کند. «وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ»

3- انبیا،مردم را به سوی خدا دعوت می کنند،بر خلاف دیگران که مردم را به سوی خود دعوت می کنند. «لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ»

4- خداوند،مردم را دعوت می کند که به رسول ایمان آورند، «آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ» رسول هم از مردم می خواهد که به خدا ایمان آورند. «یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ»

هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلی عَبْدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ إِنَّ اللّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ«9»

او کسی است که بر بنده خود آیات روشن و روشنگر فرو می فرستد تا شما را از تاریکی ها به روشنی در آورد و همانا خداوند نسبت به شما رأفت و رحمت بسیار دارد.

نکته ها:

* تمام برنامه های الهی بر اساس حکمت و دلیل است،گرچه تنها گوشه ای از آنها برای ما بیان شده است،از جمله:

1.دلیل نبوّت،نجات مردم است. «لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»

2.دلیل نماز،یاد او و تشکر از اوست. «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی»[12]

3.دلیل روزه،تقواست. کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ ... لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ[13]

4.دلیل حج،حضور و شرکت در منافع و مناسک حج است. «لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» [14]

5.دلیل جهاد،رفع فتنه و حفظ مکتب است. «حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَهٌ»[15]

6.دلیل قصاص،زندگی شرافتمندانه است. «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ» [16]

7.دلیل حجاب،تزکیه و تطهیر قلوب است. «ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ»[17]

8.دلیل زکات،پاکی است. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ»[18]

9.دلیل تحریم شراب و قمار،بازماندن از راه خداست. «یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاهِ»[19]

* نجات بشر از تاریکی های جهل و ظلم و شرک و خرافه و تفرقه،تنها در گرو روی آوردن به نور وحی است. «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ» [20]

* کلمه «إِنَّ» ،حرف لام،جمله اسمیه و صیغه مبالغه در جمله «إِنَّ اللّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ» بیانگر آن است که رأفت و رحمت الهی،دائمی،عمیق،گسترده و حتمی است.

پیام ها:

1- بندگی خالصانه،زمینه ساز نزول الطاف الهی است. «یُنَزِّلُ عَلی عَبْدِهِ»

2- مُبلّغ باید به استدلال روشن مجهز باشد. وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ ... آیاتٍ بَیِّناتٍ

3- هدف اصلی انبیا،نجات مردم از تاریکی های جهل و شرک و تفرقه است.

«لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»

4- راه روشن،تنها راه خداست و غیر آن هر چه باشد،تاریکی است. اَلظُّلُماتِ ...

اَلنُّورِ (کلمه «الظُّلُماتِ» به صورت جمع آمده،ولی کلمه «النُّورِ» در سراسر قرآن به صورت مفرد آمده است.)

5-نزول وحی براساس قاعده لطف است. هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ ... إِنَّ اللّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ

6- بهترین نشانه رأفت و رحمت الهی،هدایت بندگان است. «لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ إِنَّ اللّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ»

وَ ما لَکُمْ أَلاّ تُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لِلّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَهً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنی وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ«10»

و شما را چه شده که در راه خدا انفاق نمی کنید؟ در حالی که(هر چه دارید می گذارید و می روید و)میراث آسمان ها و زمین برای اوست.کسانی از شما که قبل از فتح(مکه)انفاق و جهاد کردند،(با دیگران)یکسان نیستند.آنان از جهت درجه از کسانی که پس از آن(فتح مکه)انفاق و جهاد کردند،برترند و خداوند به هر یک وعده نیکو داده و خداوند به آنچه انجام می دهید،آگاه است.

نکته ها:

* در قرآن کریم،صدها آیه درباره کمک به محرومان،در قالب زکات،خمس،صدقه،انفاق،قرض الحسنه، اطعام، ایثار و...مطرح شده است.هم چنین برای نوع و مقدار انفاق،شرایط انفاق کننده و انفاق شونده دستوراتی دارد.در آیات گذشته این سوره،این آیه و آیات بعد نیز به مسئله کمک به محرومان توجّه خاص شده است.

* در آیه هفتم،فرمان انفاق داد و فرمود: «أَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ» شما میراث بر گذشتگان هستید،از آنچه به ارث برده اید انفاق کنید.در این آیه تارکان انفاق را توبیخ می کند، «وَ ما لَکُمْ أَلاّ تُنْفِقُوا» و هشدار می دهد که آنچه را به دست آورده اید،به ارث خواهید گذاشت و خواهید رفت،چرا به دست خود انفاق نمی کنید؟ «وَ لِلّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

* سبقت و سابقه در کارهای نیک،یکی از ملاک های ارزشیابی است.انفاق در شرایط سخت قبل از فتح مکّه،با انفاق در شرایط عادّی بعد از آن یکسان نیست.

پیام ها:

1- همان گونه که بی ایمانی توبیخ دارد، «وَ ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ» ترک انفاق نیز توبیخ دارد. «ما لَکُمْ أَلاّ تُنْفِقُوا»

2- اخلاص،شرط قبولی اعمال است. «فِی سَبِیلِ اللّهِ»

3- مقایسه،یکی از روش های مفید آموزشی و پرورشی است. «لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ»

4- گذشت از مال و جان در راه خدا،هر دو لازم است. أَنْفَقَ ... وَ قاتَلَ

5-انفاق،پشتوانه رزمندگان در جبهه جهاد است. أَنْفَقَ ... وَ قاتَلَ

6- مجاهدانِ از جان و مال گذشته،باید برترین جایگاه را در جامعه اسلامی دارا باشند. «أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَهً»

7- آنان که بعداً ملحق می شوند،نباید به خاطر سابقه ی قبلی ها،مورد غفلت و بی اعتنایی قرار گیرند. «کُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنی»

8-گاهی ممکن است شکل عمل یکسان باشد،ولی خداوند به انگیزه ها و حالات افراد آگاه است. «وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»

مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ«11»

کیست آن که به خدا وام دهد،وامی نیکو،تا خداوند آن را برای او دوچندان کند و برای او پاداشی گرانمایه است.

نکته ها:

* «قرض»،به معنای بریدن و جدا کردن بخشی از مال است.«مقراض»وسیله بریدن است و«قراضه»به مالی گفته می شود که از بدنه جدا شده است.

* قرض به خدا،انفاقی است که با چند برابر در قیامت پس داده می شود.قرض در قرآن همراه با کلمه«حسن»آمده است،یعنی فوری پرداخت شود،بی منّت باشد،قبل از سؤالِ سائل باشد،در حدّ وفور باشد،برای کارهای مفید و لازم باشد.

* قرض الحسنه برکاتی دارد:کاهش کدورت و افزایش محبّت،حفظ آبروی مردم و جلوگیری از ورشکستگی آنان،اصلاح ساختار اقتصادی جامعه،جلوگیری از رواج ربا،کنترل حرص و بخل،تعدیل ثروت،رشد فرهنگ تعاون.

* خداوندی که میراث آسمان ها و زمین برای اوست و در آیات قبل دو بار فرمود: «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» در این آیه برای تشویق مردم و اهمیت قرض الحسنه از مردم قرض می خواهد. مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ ...

* اسلام با هر نوع رکود و سستی مخالف است.

1.رکود طبیعت.«من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فابعده الله» [21]هرکس آب و زمین داشته باشد ولی تلاش نکند و فقیر باشد،از رحمت الهی دور شده است.

2.رکود نیروی انسانی.«اللهم انی اعوذ بک من الکسل» [22]بارالها! به تو پناه می برم از تنبلی.

3.رکود مال. اَلَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لا یُنْفِقُونَها ...[23]

4.رکود علمی،اخلاقی و معنوی. «زِدْنِی عِلْماً» [24]، «زادَهُمْ هُدیً» [25]،«من استوی یوماه فهو مغبون»[26]هرکس دو روزش مساوی باشد،زیانکار است.

5.رکود فکر.«من استبد برأیها هلک» [27]نظرخواهی نکردن،استبداد به رأی خود و تک روی، مایه ی هلاکت است.

پیام ها:

1- خداوند،خود را در جانب محرومان قرار داده و از مردم طلب وام می کند.

گویا خداوند،ضامنِ آنان شده و پاداش وام را تضمین نموده است. «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ»

2- کار خیر اگر به صورت خلق و خو درآید،ارزش بیشتری دارد. یُقْرِضُ اللّهَ ...

3- نفسِ عمل مهم نیست،حَسَن بودن آن مهم است. «قَرْضاً حَسَناً»

4- قرض دادن کاهش مال نیست،افزایش آن است. «فَیُضاعِفَهُ»

5-آنجا که کار سخت است،اهرم قوی لازم دارد.(چون دل کندن از مال سخت است،خداوند پاداش چند برابر را مطرح می کند.) «فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ»

6- قرض دادن،نشانه کرامت است و خداوند برای انسان کریم،اجر کریم قرار داده است. «وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ»

7- برای تربیت و رشد دیگران،باید آنان را تکریم نمود. «وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ»

یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ«12»

روزی که مردان و زنان با ایمان را می بینی که نورشان از پیش روی و جانب راستشان به سرعت پیش می رود.(به آنان گفته می شود:)مژده باد شما را در امروز،به باغ هایی که از زیر(درختان)آن نهرها جاری است، در آنجا جاودانه اید.این است آن رستگاری و کامیابی بزرگ.

نکته ها:

* در آیه نهم خواندیم که انبیا مردم را از ظلمات به نور دعوت می کنند.این آیه می فرماید:

کسانی که در دنیا از ظلمات جهل به نور علم،از شرک به توحید و از تفرقه به وحدت راه یافتند،در آخرت آن نور پیشاپیش آنان در حرکت و راهنمای آنهاست،در آیه 157 سوره اعراف نیز می خوانیم: «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ» از دستورات نورانی قرآن که همراه پیامبر است پیروی نمایید.

* در قیامت،مؤمنان دارای نوری هستند که در این آیه،آیه بعد و آیه هشتم سوره تحریم به آن اشاره شده است.... اَلنَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا ...نور پیامبر و مؤمنان،پیشاپیش آنان در حرکت است و از خداوند می خواهند که نورشان کامل شود.

پیام ها:

1- در قیامت،مردم یکدیگر را می بینند و از وضعیّت دیگران آگاه می شوند.

یَوْمَ تَرَی ...

2- زن ومرد در دریافت پاداش الهی وتکامل معنوی یکسانند. «الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ»

3- نور ایمان،در قیامت مجسّم گشته و راهنمای مؤمنان به سوی بهشت می شود.

«یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ»

4- بشارت به نعمت،خود نعمتی معنوی و روانی است. «بُشْراکُمُ الْیَوْمَ»

5-رستگاری واقعی در قیامت جلوه می کند. «خالِدِینَ فِیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»

یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَهُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ«13»

روزی که مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آورده اند،می گویند: درنگی کنید تا از نور شما پرتوی برگیریم.به آنان گفته می شود:به عقب برگردید و(از دنیا)نوری بجویید.پس میان آنان دیواری زده می شود،با دری که درونش،(بهشتِ)رحمت و از جانب بیرونش(جهنمِ)عذاب است.

نکته ها:

* «انْظُرُونا» از ریشه«نظر»است.این واژه اگر بدون«الی»بیاید به معنای انتظار و مهلت دادن است،همانند این آیه و آیه «لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ» [28]واگر با«الی» بیاید به معنای نظر کردن است،مانند آیه «یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ»[29]

* «اقتباس»به معنای برگرفتن قطعه ای از آتش است.«سور»به معنای دیوار و برج و باروی بلندی است که در قدیم دور شهرها می کشیدند تا مانع ورود بیگانه شود.

* در قیامت،مجرمان از چهار گروه استمداد می کنند:

الف)از رهبران خود. فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنّا کُنّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنّا مِنْ عَذابِ اللّهِ ...[30] آیا می شود شما ما را نجات دهید،ولی پاسخ منفی می شنوند.

ب)از مؤمنان،که در آیه مورد بحث می خوانیم. «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ»

ج)از فرشتگانِ مأمور دوزخ. «قالَ الَّذِینَ فِی النّارِ لِخَزَنَهِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ» [31]از خدا بخواهید که یک روز از عذاب ما کاسته شود،ولی باز پاسخ منفی است.

د)شیطان را ملامت می کنند که تو ما را گمراه کردی و گناه ما به دوش توست،شیطان می گوید: «فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ» [32]مرا سرزنش نکنید،بلکه خود را سرزنش کنید.

پیام ها:

1- بیماری نفاق،مرد و زن نمی شناسد. «الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ»

2- کسانی که در دنیا حاضر نشدند از ظلمات جهل و شرک و تفرقه خارج شوند،

در قیامت در ظلماتند و برای کسب نور به دیگران التماس می کنند. «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ»

3- تحقیر و ذلت منافقان در قیامت،هم با لفظ است، «قِیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ» ،هم با عمل. «فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ»

4- منافق در دنیا،در ظاهر با مؤمنان است و در باطن با کافران.در قیامت نیز،تا پای بهشت با مؤمنان می آید،امّا همراه کافران به دوزخ وارد می شود. فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ ... باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَهُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ

یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قالُوا بَلی وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتّی جاءَ أَمْرُ اللّهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ«14»

منافقان،مؤمنان را ندا می دهند که مگر ما(در دنیا)با شما نبودیم،گویند:آری ولی شما خود را به فتنه افکندید و در انتظار(حوادث سوء برای مؤمنان)بودید و (در دین حق)شک کردید و آرزوها(ی باطل)شما را فریفت تا آن که فرمان خداوند (نسبت به هلاکت شما)فرارسید و(شیطانِ)فریبنده،شما را درباره خدا فریب داد.

نکته ها:

* «فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ» یعنی خود را گرفتار فتنه نفاق ساختید.«تربص»به معنای انتظار کشیدن است.«امانی»جمع«امنیه» به معنای آرز و«غرور»به معنای فریبنده،یکی از لقب های شیطان است.

* مؤمن،بدخواه کسی نیست. «لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا[33]ولی منافق منتظر حادثه بد برای دیگران است. «تَرَبَّصْتُمْ»

مؤمن،اهل یقین است،ولی منافق غرق در تردید. «ارْتَبْتُمْ»

مؤمن،واقع بین است و منافق خیال پرداز. «غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ»

مؤمن،همین که با شیطان و وسوسه او روبرو شود،متذکّر می شود. «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا» [34]ولی منافق فریب می خورد. «غَرَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ»

* بر اساس آیات دیگر،منافقان،دین را عامل فریب مؤمنان می پنداشتند و می گفتند: «غَرَّ هؤُلاءِ دِینُهُمْ» [35]یا می گفتند:وعده های خدا و رسول وسیله فریب است، «ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاّ غُرُوراً»[36]ولی این آیه پاسخ می دهد که شیطان و آرزوهای طولانی،وسیله فریبند. «غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ - غَرَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ»

پیام ها:

1- در قیامت،میان منافقان و مؤمنان گفتگوهاست. «یُنادُونَهُمْ» ،(فعل مضارع نشان استمرار است)

2- گفتگوی منافقان از پشت دیوار و همراه با ناله و استمداد است. «یُنادُونَهُمْ»

3- در قیامت،خاطرات دنیوی فراموش نمی شود. «أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ»

4- همراهی فیزیکی و ظاهری مهم نیست،همراهی فکری و عملی لازم است.

«أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قالُوا بَلی»

5-خطر آنجاست که انسان خود را فریب دهد و زشت ها را با آنکه می فهمد زشت است،زیبا ببیند. «فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ»

6- آرزوهای دور و دراز برای زندگی در دنیا،زمینه ساز شک و تردید در مورد قیامت است. «وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ»

7- چه بسا شیطان با وعده آمرزش و بخشش الهی،انسان را فریب داده و او را به رحمت خدا مغرور می سازد. «غَرَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ»

فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَهٌ وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ«15»

پس امروز،نه از شما(منافقان)و نه از کسانی که کفر ورزیدند،بَدَل و بلاگردانی پذیرفته نمی شود.جایگاه شما آتش است.آتش،یاور و سزاوار شماست و بد سرانجامی است.

نکته ها:

* از «مَوْلاکُمْ» ،ناصر و یاور است و این جمله نوعی طعنه به منافقان است.یعنی تنها راه نجات و یاور شما،آتش است که درد شما را درمان می کند. [37]

* یکی از تفاوت های دنیا با آخرت،پذیرفته شدن فدیه در دنیا و نپذیرفتن آن در آخرت است.

در قیامت،مجرم دوست دارد تمام نزدیکانش از فرزند و دوست و برادر گرفته تا تمام مردم اهل زمین را به جای خود فدیه دهد،ولی پذیرفته نمی شود. «یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ کَلاّ إِنَّها لَظی» [38]

پیام ها:

1- در قیامت،اسباب دنیوی کارساز نیست. «فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَهٌ»

2- منافق وکافر در دوزخ،همنشین یکدیگرند. لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ ... وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا

3- قیامت،برای مؤمن بشارت است. «بُشْراکُمُ الْیَوْمَ» ولی برای منافق و کافر، یأس و ناامیدی. لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَهٌ ... مَأْواکُمُ النّارُ

4- مولای مؤمنان خداوند است، «نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ»[39]ولی منافقان و کافران مولایی جز آتش ندارند. «هِیَ مَوْلاکُمْ»

أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ«16»

آیا برای کسانی که ایمان آورده اند،زمان آن نرسیده که دل هایشان برای یاد خدا و آنچه از حق نازل شده،نرم و فروتن گردد و مانند کسانی نباشند که پیش از این،کتاب آسمانی به آنان داده شد،پس زمان طولانی بر آنان گذشت و دل هایشان سخت گردید و بسیارشان فاسق گشتند؟

نکته ها:

* «یَأْنِ» از«آن»،به معنای مطلق زمان است.

* در این آیه،هم سبب خشوع مطرح شده که یاد خداست، «تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ» و هم سبب سنگدلی که دور شدن از کتاب خدا در دوره طولانی است. «فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ» .در روایات نیز می خوانیم:دوران غیبت حضرت مهدی علیه السلام به قدری طولانی می شود که گروه گروه مردم دین خود را از دست می دهند.[40]

* در برخی از آیات قرآن،همانند آیه مورد بحث،خداوند از مؤمنان می خواهد که مانند برخی افراد و گروهها نباشند و در برخی آیات،سفارش نموده که مانند این الگوها باشید.اکنون نظری اجمالی به این دو دسته آیات می افکنیم:

الف)با راستگویان باشید. «کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ»[41]

با صالحان همراه شوید. «أَلْحِقْنِی بِالصّالِحِینَ»[42]، «وَ أَکُنْ مِنَ الصّالِحِینَ»[43]

با نیکوکاران باشید. «تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ»[44]

با صابران باشید. «وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا» [45]چه بسا پیامبری که همراه او پیروان بسیاری جنگیدند و کشته شدند،در حالی که در برابر سختی هایی که در راه خدا به آنان می رسید،مقاومت کردند و هیچ سست نشده و تسلیم نشدند.

با پیامبر و پیروان واقعی او باشد. «لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَهٌ» [46]، «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ» [47]

از سپاسگزاران نعمت ها باشید. «کُنْ مِنَ الشّاکِرِینَ»[48]

از اهل عبادت و بندگی باشید. «کُنْ مِنَ السّاجِدِینَ» [49]

عامل به دستورات پروردگار و خدایی باشید. «کُونُوا رَبّانِیِّینَ» [50]

از تسلیم شدگان در برابر خدا باشید. «وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ»[51]

با اهل ایمان باشید. «وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ[52]

برپادارنده قسط و عدل باشید. «کُونُوا قَوّامِینَ بِالْقِسْطِ» [53]

برپادارنده دستورات خدا باشید. «کُونُوا قَوّامِینَ لِلّهِ[54]

یاری گر دین خدا باشید. «کُونُوا أَنْصارَ اللّهِ» [55]

ب)منافق صفت نباشید. «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ» [56]و مانند آنان (منافقان)نباشید که گفتند شنیدیم و در حقیقت نشنیدند.

ریاکار نباشید. «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النّاسِ» [57]و مانند آنان (منافقان)نباشید که به قصد ریا و تظاهر،خانه و کاشانه خود را رها کردند.

پیمان شکن نباشید. «وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً»[58]و همانند زنی نباشید که پنبه هایی که رشته و تابیده،واتاباند و از هم باز نمود.

پیامبر را اذیّت و ناراحت نکنید. «لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسی» [59]و مانند یهودیانی نباشید که پیامبرشان حضرت موسی را آزار و اذیّت می کردند.

خدا را فراموش نکنید. «لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» [60]همانند کسانی که خدا را به فراموشی سپردند،نباشید که عذاب خودفراموشی به دنبال دارد.

نا امید نباشید. «فَلا تَکُنْ مِنَ الْقانِطِینَ» [61]، «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللّهِ» [62]

ناسپاس و کافر نباشید. «لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا»[63]

یار و مددکار مجرمان نباشید. «فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ»[64]

شکاک و دو دل نباشید. «فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ» [65]

با حق و حقیقت دشمنی نکنید. «وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً» [66]به نفع خیانت کاران،با دیگران خصومت و دشمنی نکنید.

از غافلان و نادانان نباشید. «وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ» [67]،و «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِینَ»[68]

آیات و نشانه های الهی را دروغ نپندارید. «وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخاسِرِینَ» [69]واز کسانی که آیات خدا را تکذیب کردند،نباشید که از زیانکاران خواهید بود.

پشتیبان کافران و بی دینان نباشید. «فَلا تَکُونَنَّ ظَهِیراً لِلْکافِرِینَ»[70]

در معامله،کم فروش و گران فروش نباشید. «وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ» [71]

تفرقه و اختلاف نداشته باشید. «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا» [72]

پیام ها:

1- ایمان بدون خشوع قلب قابل توبیخ است. «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ»

2- برای دعوت به خشوع،از اهرم ایمان استفاده کنید.(شما که ایمان دارید چرا خشوع ندارید؟) «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ»

3- هدف از نزول آیات الهی،خشوع دلهاست. تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ ... وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ

4- ذکر خدا و تلاوت آیات قرآنی،زمینه ساز خشوع قلب است. «تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»

5-یاد الطاف الهی و یاد عفو و قهر و سنّت های او،وسیله ی خشوع است. «أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ»

6- از تاریخ پیشینیان عبرت بگیریم. وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ ...

7- تداوم غفلت،سبب سنگدلی می شود. «فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»

8-سنّت های الهی برای همه امّت ها یکسان است. وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ ... مِنْ قَبْلُ

9- از مهلت دادن الهی سوء استفاده نکنیم. «فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»

10- سنگدلی،زمینه فسق و گناه است. «فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»

11- ابزار هدایت به تنهایی کافی نیست،آمادگی روحی لازم است. أُوتُوا الْکِتابَ ... فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ..

اِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ«17»

بدانید که خداوند،زمین را پس از مرگش زنده می کند.همانا ما نشانه های (توحید و عظمت)را برای شما روشن کردیم،باشد که تعقّل کنید.

نکته ها:

* در آیه قبل خشوع دل با یاد خدا مطرح شد،در این آیه،زنده شدن زمین بعد از مرگ آن.

* در حدیث می خوانیم:مراد از حیات زمین بعد از مرگ آن،حیات زمین است با قیام حضرت مهدی علیه السلام به عدالت،بعد از مرگ آن به واسطه ی جور و ظلم. [73]

* امروزه بشر به دنبال نشانه های حیات در دیگر کرات و سیّارات است،ولی تاکنون چیزی نیافته است.امّا حیات در سراسر کره زمین جاری است؛در اعماق اقیانوس ها،در سطح زمین و در اوج آسمان ها.در موجودات ذرّه بینی،در انواع گیاهان و حیوانات و از جمله انسان.

این آیه،یکی از نشانه های قدرت و عظمت الهی را،وجود حیات در این کره خاکی برشمرده و به آن اشاره کرده است.نعمتی که عوامل بسیاری همچون گردش زمین به دور خورشید، فاصله زمین تا خورشید،وجود دریاها و اقیانوس ها و نزول باران در آن مؤثّر است.

پیام ها:

1- حیات معنوی،خشوع دل است و حیات مادی،بهار بعد از پائیز است. تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ ... یُحْیِ الْأَرْضَ

2- مربّی باید در تربیت،از مسائل طبیعی استفاده کند. «بَیَّنّا لَکُمُ الْآیاتِ»

3- در مسائل طبیعی،باید با دید عمیق نگریست. اِعْلَمُوا ... تَعْقِلُونَ

4- قلب رقیق و عقل دقیق لازم است.خشوع قلب در کنار تعقّل و تفکّر مطرح شده است. تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ ... تَعْقِلُونَ

5-پدیده های طبیعی،کلاس رشد انسان است. یُحْیِ الْأَرْضَ ... لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ«18»

همانا مردان و زنان صدقه دهنده و(آنان که)به خداوند وامی نیکو داده اند، برایشان پاداشی چند برابر است و برای آنان اجری نیکو خواهد بود.

نکته ها:

* در آیه 16 قلب و دل،در آیه 17 فکر و اندیشه و در این آیه رفتار و کردار انسان مطرح شد، بنابر این در تعلیم و تربیت،شیوه گام به گام لازم است،در آیه 16،کلام با سؤال مطرح می شود، «أَ لَمْ یَأْنِ» در گام بعد سخن از آمادگی روحی و خشوع دل هاست،در گام بعد سخن از علم و تعقّل و در این آیه،طرح مسأله با قاطعیّت است. إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ ...آری،کمک به محرومان،نیاز به دو شرط اساسی دارد:دلی که با یاد خدا و آیات او نرم شده باشد و علم و عقلی که آینده نگر باشد و بداند که بعد از ریزش ها،رویش هاست، «یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» و کاهش مال امروز،سبب افزایش آن است. یُضاعَفُ ... أَجْرٌ کَرِیمٌ

پیام ها:

1- برای دریافت الطاف الهی،هم صدقه و کمک های بلاعوض لازم است و هم قرض الحسنه و کمک هایی که برگشت دارد. اَلْمُصَّدِّقِینَ ... أَقْرَضُوا اللّهَ

2- وام به بندگان خدا،به منزله وام دادن به خداوند است. «أَقْرَضُوا اللّهَ» به جای «اقرضوا الناس»

3- زن و مرد در حقّ مالکیّت و حلّ مشکلات اقتصادی و رشد معنوی و رسیدن به کمالات اخروی هم پای یکدیگرند. «إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ»

4- مهم نجات فقرا،از فقر است،خواه از طریق انفاق باشد از طریق قرض.

اَلْمُصَّدِّقِینَ ... أَقْرَضُوا ...

5-قرض وانفاق،در ظاهر کم شدن و کندن مال است،و در واقع رشد است. «یُضاعَفُ»

6- قرار دادن پاداش،راه تشویق مردم به کار خیر است. یُضاعَفُ ... أَجْرٌ کَرِیمٌ

7- انفاق و وام،نشانه کرم است،و پاداش کریم،اجر کریم است. اَلْمُصَّدِّقِینَ ...

أَقْرَضُوا ... لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ

وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ«19»

و کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند،آنان همان کسانی هستند که سر تا پا صداقتند و نزد پروردگارشان گواهانند،پاداش و نورشان را دارند و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند،آنان اصحاب دوزخند.

نکته ها:

* «صدیق»به کسی گفته می شود که سر تا پا راستی و درستی است و دل و زبان و عمل او یکی است و صداقت جزء خلق و خوی او شده است.در قرآن،این لقب به کسانی همچون ابراهیم،ادریس،یوسف و مریم علیهم السلام داده شده است،ولی این آیه راه صدیق شدن را به روی همه کسانی که اهل ایمان باشند،باز کرده است.

«شهداء»به معنای گواهان است که شامل شهیدان در جبهه ی نبرد نیز می شود.

پیام ها:

1- ایمان به خدا و تمام انبیا،نشانه ی صداقت انسان است. آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ ... هُمُ الصِّدِّیقُونَ

2- برای کسانی که در دنیا،از نور هدایت انبیا بهره مند شده اند،در قیامت،نور خواهد بود. «لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ»

3- تشویق خوبان و تهدید بدان در کنار هم لازم است. أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ ...

أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ

4- مؤمنان،هم اجر دارند و هم نور. «أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ» ولی کافران،تنها کیفر دارند.

«أَصْحابُ الْجَحِیمِ»

اِعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ«20»

بدانید که زندگانی پستِ دنیا،چیزی جز بازی و سرگرمی و زینت طلبی و فخر فروشی در میان خود و افزون طلبی بر همدیگر در اموال و فرزندان نیست،همانند بارانی که گیاه آن،کشاورزان را به شگفتی وا دارد،سپس خشک شود و آن را زرد بینی،سپس کاه شود و در آخرت،عذابی شدید (برای گنهکاران)و مغفرت و رضوانی(برای اطاعت کنندگان)از جانب خداوند است و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست.

نکته ها:

* «غَیْثٍ» از«غیاث»به معنای باران مفید است،ولی«مطر»شامل باران مضرّ نیز می شود.

شاید به این جهت که باران،پاسخ ناله ونیاز مردم است،«غیث»نامیده می شود.

* «کفار»در اینجا به معنای کشاورزان است نه افراد بی ایمان،زیرا در اصل از«کفر»به معنای پوشاندن است و به کشاورز چون بذر افشانی کرده و آن را زیر خاک می پوشاند،کافر و کفّار نام گرفته است.

* «یَهِیجُ» از هیجان به دو معنا آمده است:خشکیدن گیاه،جوش و خروش.«حطام»به معنای گیاهی است که از شدّت خشکیدگی می شکند،مثل کاه.

لهو و لعب بودن دنیا،چهار مرتبه در قرآن،آن هم در قالب حصر و انحصار آمده است:

1. «وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»[74]

2. «وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ»[75]

3. «إِنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» [76]

4. «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» [77]

* شاید از جمع بندی آیات قرآن در مورد دنیا بتوان این گونه استفاده کرد که هرگاه دنیا را به عنوان هدف و مقصد بنگریم،دنیا وسیله اغفال و غرور خواهد بود ولی اگر دنیا را مزرعه آخرت،مقدّمه و وسیله رسیدن به کمال بنگریم،دنیا و نعمت های آن ارزشمند و سازنده خواهند بود؛بنابر این از همین زندگانی دنیا،گروهی آن گونه بهره می گیرند که مغفرت و رضوان الهی را دریافت می نمایند و گروهی آن گونه که گرفتار عذاب شدید می شوند.

این آیه به دوران مختلف زندگی انسان(کودکی و نوجوانی،جوانی و بزرگسالی)اشاره داشته

و بیان می کند که در هر دوره ای از عمر،یکی از جلوه های دنیا،انسان را مشغول می کند؛ دوران کودکی و نوجوانی،مشغول لهو و لعب است،دوره جوانی،در فکر زینت و زیبایی و دوره میانسالی و پیری،گرفتار تفاخر و تکاثر است.

* در آیات قبل سخن از صدقه و قرض الحسنه بود،این آیه موانع و عوامل بازدارنده از انفاق را بیان می کند.

پیام ها:

1- شناخت حقیقت دنیا،به دقّت و ژرف نگری نیاز دارد. «اعْلَمُوا»

2- قرآن،دیدگاه انسان را نسبت به دنیا تصحیح می کند.و «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا»

3- زیبایی های دنیا زودگذر است. وَ زِینَهٌ ... فَتَراهُ مُصْفَرًّا

4- دنیا،همواره بهار و پاییز دارد و هرچه رنگ دنیا داشته باشد،گرفتار برگ ریزان است. «أَعْجَبَ الْکُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً»

5-بازی وسرگرمی،ویژگی زندگی دنیاست ولی اگر در مسیر درست قرار نگیرد، به عذاب آخرت می رسد. لَعِبٌ وَ لَهْوٌ ... أَعْجَبَ الْکُفّارَ ... وَ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ شَدِیدٌ

6- زینت های دنیا مثل زیورهای شخصی وخانه وماشین،اگر موجب فخرفروشی و تفاخر گردد،انسان را به دوزخ می کشاند. زِینَهٌ وَ تَفاخُرٌ ... فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ شَدِیدٌ

7- کثرت فرزند وافزایش جمعیّت،در صورتی ارزش است که به کثرتِ دوزخیان منجر نشود و فرزندان،با تربیت درست بزرگ شوند. تَکاثُرٌ فِی ... اَلْأَوْلادِ ... وَ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ شَدِیدٌ

8-دنیا برای عده ای موجب فریب و کیفر است، «فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ شَدِیدٌ» برای مؤمن،اسباب رشد و تکامل و کسب مغفرت و رضوان الهی است. أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا ... وَ مَغْفِرَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٌ

9- تا لغزش ها برطرف نشود،دست یابی به رضوان الهی سخت خواهد بود.

«مَغْفِرَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٌ»

10- عذاب شدید،عکس العمل کار خود انسان است،ولی آمرزش و لطف از

جانب خداست. «مَغْفِرَهٌ مِنَ اللّهِ» ،(مغفرت و رضوان را به خدا نسبت داد)

11- باید انسان بین بیم و امید باشد. «عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٌ»

در تعلیم و تربیت،سه اصل لازم است:تبیین،تمثیل و نتیجه گیری. «اعْلَمُوا» برای تبیین است، «کَمَثَلِ غَیْثٍ» برای تمثیل و «عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَهٌ» نتیجه گیری است.

سابِقُوا إِلی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ«21»

از هم سبقت بگیرید و برای رسیدن به مغفرتی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش همچون پهنای آسمان و زمین است و برای کسانی آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان دارند،این فضل خداست،به هر که بخواهد می دهد و خداوند صاحب فضل و فزون بخشی بزرگ است.

نکته ها:

* در آیه قبل،سخن این بود که نتیجه کارهای دنیوی یا عذاب شدید است و یا مغفرت و رضوان،در این آیه بر سبقت و پیشی گرفتن از یکدیگر جهت رسیدن به فضل و رحمت الهی،تأکید شده است.

مسابقه معنوی در قرآن

با کمی تأمل در آیه به شرایط و ویژگی های مسابقه معنوی پی می بریم،از جمله:

شرکت برای همگان آزاد است. «سابِقُوا»

مورد مسابقه معنویات است. «مَغْفِرَهٌ»

برگزار کننده آن،خداوند است. «سابِقُوا»

جوایز آن از قبل تعیین شده است. «أُعِدَّتْ»

زمان و مکان خاص ندارد. «سابِقُوا» مطلق است.

نوع جایزه و ویژگی های آن روشن است. «جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ»

جایزه بر اساس فضل الهی است. «ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ»

در جوایز هیچ گونه محدودیّتی نیست. «ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»

پیام ها:

1- هنگام طرد یک امر ناپسند،باید جایگزین مناسبی ارائه داد. مَتاعُ الْغُرُورِ ...

سابِقُوا إِلی مَغْفِرَهٍ ...به جای این که به سوی تفاخر و تکاثر(که در آیه قبل بود) سبقت بگیرید به سوی مغفرت و بهشت سبقت بگیرید.

2- آنچه به کارهای خیر ارزش می دهد،سرعت و سبقت است. سابِقُوا ...

3- بخشش و آمرزش از شئون ربوبیّت است. «مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ»

4- اول بخشیده شدن و سپس به بهشت وارد شدن. مَغْفِرَهٍ ... وَ جَنَّهٍ ...

5- با بالا بردن شناخت و معرفت نسبت به دنیا و آخرت،انتخاب را بر مردم آسان کنید. فَتَراهُ مُصْفَرًّا ... ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً ... جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ ...

6- گذشت از دنیایی که متاعش اندک و فریبنده است،شما را به بهشتی می رساند که وسعتش،وسعت آسمان و زمین است. کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ ...

7- ایمان به همه ی پیامبران،لازمه ایمان به خداست. «آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ»

8-بهشت،فضل خداوند به مؤمنان است. «ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ»

9- نسبت به بهشتی یا جهنّمی بودن افراد داوری نکنیم که خداوند در قیامت،با فضلش رفتار می کند و چه بسا دوزخیان نزد ما،بهشتیان نزد خداوند باشند.

«یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»

ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلاّ فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ«22»

هیچ مصیبتی در زمین و نه در جسم و جانتان به شما نرسد،مگر آن که پیش از آنکه آن را پدید آوریم در لوحی ثبت است،همانا این امر بر خداوند آسان است.

نکته ها:

* «نَبْرَأَها» از«برء»به معنی پدید آوردن است.خداوندی که زمین را پدید آورده و انسان را آفریده است،برای آنها مشکلات و مصائبی نیز قرار داده است،همچون زلزله و قحطی و سیل برای زمین و بیماری و جراحت و مردن برای انسان.

* در متون تاریخی آمده است که یزید به اهل بیت امام حسین علیه السلام که در دست او اسیر بودند،گفت:مصیبتی که بر شما وارد شد بخاطر عملکرد خود شما بود و آیه 30 سوره شوری را خواند که ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ ....امام سجاد علیه السلام در پاسخ فرمود:

این آیه درباره ما نازل نشده و سپس آیه مورد بحث را قرائت فرمود.یعنی خداوند از پیش مقرّر کرده بود که ما چنین سختی ها و مشکلاتی را برای حفظِ دین او تحمّل کنیم.

در حدیث می خوانیم:بلاها برای ظالم وسیله ادب و هشدار است،ولی برای مؤمنان وسیله آزمایش و رشد و برای انبیا وسیله دریافت درجات و برای اولیای خدا وسیله ی دریافت کرامت است.«البلاء للظالم أدب و للمؤمن امتحان و للانبیاء درجه و للاولیاء کرامه» [78]

پیام ها:

1- حوادث طبیعی همچون سیل و زلزله که موجب تخریب منازل و مزارع «مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ» و یا جراحات و مرگ و میر «فِی أَنْفُسِکُمْ» می شود،بر اساس نظام از پیش پایه گذاری شده الهی است،نه اموری تصادفی که از تحت قدرت خداوند خارج باشد. «إِلاّ فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها»

2- هستی،حساب و کتاب دارد و تمام پدیده ها،پیش از وقوع،ثبت است. ما أَصابَ ... إِلاّ فِی کِتابٍ

3- هیچ حادثه ای برای خداوند تازگی ندارد. «فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها»

4- از احاطه خداوند بر تمام حوادث طبیعی تعجّب نکنید. «إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ»

لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ«23»

تا بر آنچه از دست دادید،تأسف نخورید و به آنچه به شما داده شد،(سرمستانه) شادمانی نکنید و خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.

نکته ها:

* «مُخْتال» به معنای تکبری است که بر اساس توهّم و تخیل بزرگی باشد.

* این آیه دلیل آیه قبل است.یعنی این که به شما خبر دادیم که حوادث را پیش از آنکه حادث شوند مقرر کرده و نوشته ایم،برای آن است که دیگر به خاطر نعمتی که از دست می دهید اندوه مخورید و به خاطر نعمتی که خدا به شما می دهد،خوشحالی نکنید و بدانید که نعمت ها امانت الهی است که به شما سپرده شده است،نه اینکه به مواهب الهی پشت پا بزنیم و از آنها بهره نگیریم،بلکه اسیر آن نشده و آن را هدف و مقصد خود ندانیم.[79]

* تمام حوادث تلخ و شیرین،همچون پلّه هایی از سنگ های سیاه و سفید،برای بالا رفتن و به کمال رسیدن است و باید بدون توجّه به رنگِ پلّه ها،به سرعت از آن گذشت.

* کارمند بانک،یک روز مسئول گرفتن پول از مردم و روز دیگر مسئول پرداخت است.نه روز اول خود را می بازد و نه روز دوم خوشحالی می کند،زیرا می داند او کارمندی امین بیش نیست.خداوند با مقرّر کردن حوادث و فراز و نشیب ها می خواهد روح انسان را به قدری بالا ببرد که تلخی ها و شیرینی ها در آن اثر نکند،چنانکه حضرت زینب علیها السلام بعد از حوادث کربلا فرمود:من به جز زیبایی چیزی ندیدم،«و ما رأیت الا جمیلا» [80]و امام حسین علیه السلام در گودال قتلگاه و در آخرین لحظات زندگی اش فرمود:خداوندا! راضی هستم به حکم تو و بردبارم بر بلا و امتحان تو،«رضا بقضائک،صبرا علی بلائک و امام علی علیه السلام اشتیاق و انس خود را به شهادت از انس کودک به سینه مادر بیشتر می داند.«و الله لا بن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه»[81]

* اگر حوادث را براساس علم و حکمت خدا بدانیم نه اتفاقی و بی دلیل و اگر حکمت بروز حوادث را بدانیم،حسد نمی ورزیم،حرص نمی زنیم،دشمنی نمی کنیم و عصبانی نمی شویم زیرا می دانیم که صحنه ها از قبل طراحی حکیمانه شده است.اگر بدانیم عطای نعمت، مسئولیّت و وظیفه به دنبال می آورد،از داشتن آن شاد نمی شویم و اگر بدانیم گرفتن نعمت، جبرانش در قیامت است،از فوت شده ها غمناک نمی شویم.

* حضرت علی علیه السلام فرمودند:تمام زهد در دو کلمه قرآن است،سپس این آیه را تلاوت کرده و فرمودند:و آنچه از دست دادید تأسف نخورید و بر آنچه به شما داده می شود،دلخوش نباشید وکسی که چنین باشد،زاهدی جامع الاطراف است.[82]

پیام ها:

1- حوادث،هدفدار است. ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَهٍ ... لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ ...

2- نعمت ها از خداوند است، «آتاکُمْ» ولی سلب نعمت به خداوند نسبت داده نشده است. «ما فاتَکُمْ»

3- علم به آثار و اهداف حوادث،سبب آرامش است. فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها ...لِکَیْلا تَأْسَوْا

4- خداوند از ثبت حوادث در لوح محفوظ خبر داده تا بندگان غصّه نخورند و مغرور نشوند. لِکَیْلا تَأْسَوْا ... وَ لا تَفْرَحُوا

5-غم و شادی طبیعی بد نیست،اندوه خوردن بر گذشته ها و یا سرمست شدن به داشته ها مذموم است. لِکَیْلا تَأْسَوْا ... وَ لا تَفْرَحُوا

6- کسی که از مقدّرات الهی غافل است،گمان می کند فضیلتی دارد که خداوند به خاطر آن به او نعمت داده و لذا بر دیگران فخر می فروشد. «مُخْتالٍ فَخُورٍ»

7- خیال های درونی،مقدّمه فخر فروشی های بیرونی است. «مُخْتالٍ فَخُورٍ»

اَلَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ«24»

آنان که بخل می ورزند و مردم را به بخل ورزیدن فرمان می دهند و هر کس(از انفاق و قرض)روی گرداند،پس بی شک خداوند خود بی نیاز و ستوده است.

نکته ها:

* ریشه بخل،حفظ برتری و فخر فروشی است،زیرا اگر نعمت ها در دست دیگران نیز باشد، وسیله فخر فروشی از دست می رود.

* امام علی علیه السلام در خطبه 183 نهج البلاغه می فرماید:«فالله الله معشر العباد و انتم سالمون فی الصحه قبل السقم و فی الفسحه قبل الضیق فاسعوا فی فکاک رقابکم من قبل ان تغلق رهائنها أسهروا عیونکم و أضمروا بطونکم و استعملوا اقدامکم و انفقوا اموالکم و خذوا من اجسادکم فجودوا بها علی انفسکم و لا تبخلوا بها عنها فقد قال الله سبحانه: «إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ» و قال تعالی: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ» فلم یستنصرکم من ذل و لم یستقرضکم من قل استنصرکم و له جنود السماوات و الارض و هو العزیز الحکیم و استقرضکم و له خزائن السماوات و الارض و هو الغنی الحمید و انما اراد ان یبلوکم ایکم احسن عملا فبادروا باعما لکم تکونوا مع جیران الله فی داره»

خدا را خدا را در نظر بگیرید،ای گروه بندگان! در این حال که در نعمت تندرستی غوطه ورید، پیش از آنکه بیماری به سراغتان آید،و در این حال که در گشایش و آسایش به سر می برید پیش از آنکه تنگناهای زندگی شما را در خود فرو برد.پس بکوشید در آزادسازی گردن هایتان پیش از آنکه با زنجیرهای گرو بسته شوید.

شب زنده داری کنید و شکم هایتان را خالی نگهدارید.در راه خیرات گام هایی بردارید و اموالتان را به مستمندان انفاق کنید.از بدن مادّی بگیرید و برای پیشبرد نفوستان بهره ها بردارید و به خاطر علاقه به بدن،از رشد نفوس خود بخل نورزید.خداوند سبحان فرموده است:اگر خدا را یاری کنید،خدا هم شما را یاری می کند و شما را ثابت قدم می دارد و فرمود:

کیست که خداوند را قرض نیکو دهد تا خداوند چندین برابر برای او بیافزاید و برای اوست پاداشی بزرگ.خداوند،از روی ذلّت و خواری،از شما یاری نخواسته و یا برای جبران کمبود خود،از شما قرض نخواسته است.از شما یاری خواسته در حالی که سپاهیان آسمان ها و زمین به فرمان او هستند و او عزیز و حکیم است.از شما وام خواسته در حالی که خزائن آسمان ها و زمین از آنِ اوست و او تنها بی نیاز و شایسته حمد و ستایش است.

و جز این نیست که خداوند اراده کرده است شما را بیازماید تا آن کس که عملش نیکوتر است،بروز نماید.پس با اعمال نیکوی خود بر دیگران پیشدستی کنید،باشد که در بارگاه خداوندی با همسایگان ویژه خداوند دمساز باشید.

سیمای بخل در روایات

حضرت علی علیه السلام از فرزندش امام حسن علیه السلام پرسید:شُحّ چیست؟ پاسخ فرمود:«ان تری ما فی یدک شرفا و ما انفقت تلفا» [83]آنچه را در دست داری مایه شرافت خود بدانی و آنچه را انفاق می کنی،تلف شده بپنداری.

«البخل بالموجود سوء الظن بالمعبود» [84]بخل،نشانه بدگمانی به خداست.

امام صادق علیه السلام،یک شب در حال طواف،چنین دعا می کرد:«اللهم قنی شح نفسی»[85]خدایا! مرا از بخل حفظ فرما.

بخل فقط در مال نیست،بلکه در احترام به مردم نیز برخی بخل می ورزند.«البخیل من بخل بالسلام» [86]آنکه در سلام بخل ورزد،بخیل است.

«البخل باخراج ما افترض الله من الاموال اقبح البخل» [87]بدترین بخل،بخل در پرداخت واجبات مالی چون خمس و زکات است.

«البخیل حقا من ذکرت عنده فلم یصل علی» [88]پیامبر فرمود:بخیل حقیقی،کسی است که نام من نزد او برده شود،ولی او بر من درود و صلوات نفرستد.

«لا تدخلن فی مشورتک بخیلا» [89]افراد بخیل را طرف مشورت خود قرار ندهید.

«النظر الی البخیل یقسی القلب»[90]نگاه به بخیل،انسان را سنگدل می کند.

پیام ها:

1- بخل کردن و سفارش نمودن به بخل،از نشانه های افراد متکبّر و فخرفروش است.«مختال فخور الذین یبخلون و یأمرون الناس بالبخل»

2- بخیل،محبوب خدا نیست. «وَ اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ اَلَّذِینَ یَبْخَلُونَ»

3- گناه آنجا خطرناک می شود که سیره انسان شود. یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ ... بِالْبُخْلِ

4- چون بخیل می داند که اگر دیگران بخشش کنند،بخل او هویدا و سبب رسوایی او می شود،به دیگران دستور بخل می دهد. «یَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ»

5-بخل،اعراض و رویگردانی از فرمان خداست. «وَ مَنْ یَتَوَلَّ»

6- غنیّ بودن کافی نیست،حمید و محبوب بودن نزد مردم نیز لازم است که این امر با انفاق و وام حاصل می شود.(معمولاً افراد بخیل،غنیّ هستند ولی به خاطر بخل،مورد ستایش مردم نیستند.لذا این آیه درباره خداوند می فرماید:) «فَإِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ«25»

همانا ما پیامبرانمان را با معجزات و دلایل آشکار فرستادیم و همراه آنان کتاب (آسمانی)و وسیله سنجش فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و آهن را که در آن نیرویی شدید است و منافعی برای مردم دارد فرو آوردیم(تا از آن بهره گیرند)و تا خداوند معلوم دارد چه کسی او و پیامبرانش را به نادیده و در نهان یاری می کند.همانا خداوند،قوی و شکست ناپذیر است.

نکته ها:

* مراد از«البینات»،معجزاتِ روشنگر است که حجّت را بر مردم تمام می کند و مراد از «الْکِتابَ» ،وحی آسمانی است که باید مکتوب شود و کتاب گردد.

* مراد از«میزان»،یا همین ترازوی مورد استفاده در داد و ستدهاست که نماد قسط و عدالت است و یا قوانین شریعت که معیار سنجش حق از باطل است و یا عقلِ بشر،که میزان شناخت نیک از بد است.[91]

* مراد از انزال آهن در «أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ» ،شبیه انزال چهارپایان در «أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَهَ أَزْواجٍ» [92]می باشد.زیرا بر اساس آیه ی «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» [93]منشأ وجودی هر چیز نزد خداوند است و او هر موجودی را پس از تعیین حدود وجودیش،به این عالم می آورد،که این خود نوعی نزول است.[94]

* مراد از یَنْصُرُهُ ... بِالْغَیْبِ آن است که خدای نادیده و رسولان او را بی آنکه دیده باشند یاری کنند و روشن است که مراد از یاری خدا،یاری دین اوست که توسط رسولان به مردم ابلاغ شده است.

* بهره گیری از آهن،بارها در قرآن مطرح شده است.ذوالقرنین برای ساختن سد معروف خود،از مردم،آهن تقاضا کرد.نرم شدن آهن در دست حضرت داود،یکی از نعمت های ویژه خداوند به اوست، «أَلَنّا لَهُ الْحَدِیدَ» [95]در این آیه نیز برای آهن کلمه منافع به کار رفته است،در قیامت نیز برخی ابزار عذاب مجرمان از آهن است. «وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِیدٍ» [96]

پیام ها:

1- در مدیریّت به هر کس مسئولیّت می دهیم باید ابزار کار او را در اختیارش قرار دهیم. أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ ... اَلْکِتابَ وَ الْمِیزانَ

2- در مدیریّت صحیح،راهنمایی از مدیر،و عمل از مردم است. أَرْسَلْنا ... اَلْکِتابَ

وَ الْمِیزانَ ... لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»

3- عدالت واقعی در سایه قانون و رهبر الهی است. رُسُلَنا ... اَلْکِتابَ ... لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ

4- فلسفه نبوّت،ایجاد عدالت است. أَرْسَلْنا رُسُلَنا ... لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ

5-بعد از اتمام حجّت از طرف خداوند،مسئولیّت با مردم است که برای عمل و اجرا بپاخیزند. أَرْسَلْنا ... أَنْزَلْنا ... لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ

6- عدالت در تمام ابعاد مطلوب است. «بِالْقِسْطِ» مطلق آمده که شامل همه چیز می شود. «لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»

7- تمام انبیا،یک هدف دارند. أَرْسَلْنا رُسُلَنا ... لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ

8-مردم باید حکومت و تشکیلات داشته باشند تا بتوانند برای قسط بپاخیزند و جلو طغیانگران را بگیرند. «لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»

9- اول کار فرهنگی و تربیتی،بعد اعمال قدرت و تنبیه. أَنْزَلْنا ... اَلْکِتابَ وَ الْمِیزانَ ...

وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ

10- جامعه به سه قوه نیاز دارد:مقنّنه، «الْکِتابَ» ،قضائیّه «الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» و مجریّه. «أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ»

11- با موانع گسترش عدالت،باید برخورد شدید کرد. «لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ»

12- پذیرش دعوت انبیا در حقیقت نصرت خداست. «وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»

13- حمایت از دین و اولیای خدا،زمانی ارزش دارد که از باطن دل و طیب نفس باشد. «مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ»

14- گمان نکنیم خداوند به نصرت ما محتاج است. لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ... إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ«26»

و همانا نوح و ابراهیم را فرستادیم و در نسل و خاندان آنان نبوّت و کتاب را قرار دادیم،پس بعضی از آنان هدایت یافتند،ولی بسیاری از آنان فاسق اند.

نکته ها:

* در آیه قبل،سخن از فرستادن انبیا به طور کلی بود.در این آیه دو نمونه از الگوها را که سر سلسله پیامبران بعد از خود هستند،بیان می کند.

* خداوند،امامت را نیز در نسل و ذریّه پیامبر اسلام قرار داد و این به معنای آن نیست که نظام نبوّت یا امامت،همانند نظام پادشاهی موروثی است،بلکه به معنای آن است که طهارت باطن و توان و استعداد لازم،به فرزندان و نسل منتقل می شود و در صورتی که دیگر شرایط فراهم باشد،او به مقام نبوّت یا امامت می رسد.لذا هنگامی که حضرت ابراهیم مقام امامت را برای فرزندانش طلب کرد و فرمود: «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» خداوند پاسخ داد:

«لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ[97]

عهد امامت من به نااهلان از نسل تو نمی رسد.پس معیار اصلی برای انتصاب پیامبر یا امام،اهلیّت و صلاحیّت است،نه وراثت.

پیام ها:

1- در یاد کردن بزرگان،پیشتازان را مقدّم بدارید. «نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ»

2- مقام نبوّت،به انتصاب الهی است نه انتخاب مردم. «جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ»

3- پذیرش یا عدم پذیرش دعوت انبیا،همواره بوده است. فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ ...

4- در امور اعتقادی و اخلاقی،اکثریّت،نشانه حقانیّت نیست. «کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»

5-از نسل و ذریّه پاکان بودن،دلیل پاکی نیست. «کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»

ثُمَّ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفَّیْنا بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَهً وَ رَحْمَهً وَ رَهْبانِیَّهً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ«27»

سپس به دنبال آنان،پیامبران خود را پی در پی آوردیم و عیسی پسر مریم را در پی آنان آوردیم و به او(کتاب آسمانی)انجیل دادیم و در دل کسانی که او را پیروی کردند،رأفت و رحمت قرار دادیم و(اما)ترک دنیایی که از پیش خود در آوردند،ما آن را بر آنان مقرّر نکرده بودیم،مگر(آن که)به قصد جلب خشنودی خداوند (انجام دهند)ولی آن گونه که باید حقّ آن را مراعات نکردند.پس به کسانی از آنان که ایمان آورده بودند،پاداش دادیم،ولی بسیاری از آنان فاسق و نافرمان بودند.

نکته ها:

* «رهبانیت»،از«رهبت»به معنای خوف و خشیت است.به کسانی که به انگیزه خشیت از خداوند،از مردم کناره می گیرند و به عبادت خدا می پردازند،رُهبان گفته می شود.

* گرچه رهبانیّت را خدا بر پیروان حضرت عیسی واجب نکرده بود و خودشان برای رضای خدا آن را بر خود لازم کرده بودند،ولی حق آن را به جای نیاوردند و حدود آن را مراعات نکردند،نظیر نماز و روزه مستحبّی که اگر انسان با نذر بر خود لازم کرد باید آن را تمام کند.

* ممکن است معنای آیه این باشد که یاران مسیح از پیش خود به سراغ رهبانیّت رفتند و ما آن را بر آنان واجب نکردیم،ولی اگر حدود آن را مراعات می کردند،مورد رضایتِ ما بود.

چنانکه اصحاب کهف،برای حفظ دین خود،از مردم دوری گزیدند و غارنشین شدند.

* «بدعت»به معنای نوآوری است.در امور علمی و صنعتی،ابداع و اختراع،امری پسندیده است ولی در امور دینی که پایه ی آن قوانین الهی است،وارد کردن هرگونه عقیده و سلیقه شخصی،بدعت محسوب شده و قابل پذیرش نیست.

* خداوند خواهان کار کامل است،لذا از کسانی که حقّ کاری را ادا نمی کنند،مذمّت می کند ومی فرماید: «فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها» و در موارد دیگر مؤمنان را به رعایت حقّ تقوا و جهاد سفارش کرده است. «اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» [98]و... حَقَّ جِهادِهِ[99]

رهبانیّت در اسلام

قرآن کریم،رهبانیّت و ترک دنیا را در آیات متعدّد رد کرده است،نظیر:

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکَ[100]

ای پیامبر! چرا آنچه را خداوند برای تو حلال کرده،بر خود حرام می کنی؟

«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ»[101]

بگو:چه کسی زینت هایی را که خداوند برای بندگانش قرار داده و طیّبات را حرام کرده است؟

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ»[102]

ای مؤمنان،طیّباتی را که خداوند برای شما حلال نموده،حرام نکنید.

در تاریخ آمده است که جمعی از مسلمانان سوگند خوردند با همسران خود آمیزش نکنند، روزه دائمی بگیرند و شب ها بیدار باشند،پیامبر همه را در مسجد احضار کرد و فرمود:من نکاح می کنم و شب ها می خوابم،هر کس از سنّت من پیروی نکند از من نیست. [103]

فرزند عثمان بن مظعون از دنیا رفت،پدرش در خانه منزوی شد.پیامبر او را احضار کرد و فرمود:«لم یکتاب علینا الرهبانیه انما رهبانیه أمتی الجهاد فی سبیل الله[104]خداوند بر ما رهبانیّت ننوشته است.رهبانیّتِ امّت من،جهاد در راه خداست.

امام علی علیه السلام برای عیادت علاء بن زیاد وارد منزل او شد.او منزلی وسیع داشت.حضرت به او فرمود:تو در آخرت به این منزل محتاج تری،باید در این منزل بزرگ صله رحم، مهمانداری و...انجام دهی تا با آن آخرت را کسب کنی،علاء گفت:امّا برادرم عاصم دنیا را ترک کرده است،حضرت او را احضار کرد و فرمود:«یا عدی نفسه لقد استهام بک الخبیث اما رحمت اهلک و ولدک اتری الله احل لک الطیبات و هو یکره ان تأخذها»ای دشمن نفس، شیطان تو را فریب داده است.چرا به خانواده و فرزندانت رحم نمی کنی.آیا نمی بینی که خداوند طیّبات را برای تو حلال کرده و کراهت دارد که آن را رها کنی؟ عاصم گفت:پس چرا غذا و لباس شما،این چنین است،حضرت علیه السلام فرمود:«انی لست کأنت ان الله تعالی فرض علی ائمه الحق أن یقدروا انفسهم بضعفه الناس»[105]حساب من از شما جداست.خداوند از حاکمان خواسته است که در سطح ضعفای جامعه زندگی کنند،البته شرایط هر زمانی نیز متفاوت است،گاهی فضای زندگی و فرهنگ مردم به گونه ای است که باید مراعات کرد، همانگونه که سفارش شده،در تشییع جنازه خنده نکنید یا امام دستور داد،اگر وضع گندم کم یاب است خوراک ما نباید از گندم باشد یا سفارش شده اگر در جامعه فساد رواج دارد حسن ظن کار صحیحی نیست،به هر حال شرایط مخاطب و زمان متفاوت است و لذا در تارخ نسبت به حضرت رضا چنین می خوانیم:گروهی از صوفیّه به امام رضا علیه السلام گفتند:وضع لباس شما خوب است و امام باید لباس و غذا و مرکبش ساده باشد.حضرت فرمود:یوسف، پیامبر خدا بود،در حالی که دیباج می پوشید و بر تخت تکیه می زد.همانا آنچه از امام انتظار است،قسط و عدالت است.آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّهِ ....[106]

گاهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر بعضی زنان خود که ژولیده بودند نهیب می زد و می فرمود:«مالی اراک شعثاء مرهاء سلتاء» [107]چرا(در خانه)مویی ژولیده و نامرتب و بدون آرایش دارید.

* از این که کلمه انجیل مفرد آمده می فهمیم که فقط یک انجیل بر حضرت مسیح نازل شده است،پس اناجیل متعدّد امروز از کجا پیدا شده است؟

* نشانه پیروانِ حضرت عیسی رأفت و رحمت است «اتَّبَعُوهُ رَأْفَهً وَ رَحْمَهً» ولی نشانه یاران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رحمت نسبت به خودی ها و شدت نسبت به معاندین است. «وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» [108]

* کلماتِ «رَؤُفٌ» و «رَحِیمٌ» ده بار در قرآن در کنار هم آمده است. «رَؤُفٌ» به معنای دلسوزی برای رفع سختی و تلخی است و «رَحِیمٌ» به معنای محبّت و رحمت بعد از رفع تلخی و سختی.رأفت در مورد دفع شرّ است و رحمت و مورد جلب خیر.

پیام ها:

1- در طول تاریخ انبیا پی در پی آمده اند و جریان نبوّت یک امر مستمر بوده است. قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ ... قَفَّیْنا

2- از افراد ویژه باید تجلیل ویژه کرد،نام بردن از نوح و ابراهیم و عیسی علیهم السلام در کنار عنوان کلّیِ«رسلنا،رسله»نشانه ی تجلیل ویژه است. قَفَّیْنا ... بِرُسُلِنا وَ قَفَّیْنا بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ

3- از صفات و ویژگی های خوب پیروان هریک از ادیان و مکاتب،باید یاد کرد.

«جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَهً وَ رَحْمَهً»

4- پیروی از پیامبران،زمینه دریافت صفای دل و رأفت و رحمت است. «اتَّبَعُوهُ رَأْفَهً وَ رَحْمَهً»

5-هم باید موانع صمیمیّت را برطرف کرد، «رَأْفَهً» و هم باید عوامل محبّت را بوجود آورد. «رَحْمَهً»

6- نوآوری های سلیقه ای و بدعت در دین،مورد پذیرش خداوند نیست.

«رَهْبانِیَّهً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ»

7- بدعت،از آفات و آسیب های ادیان آسمانی است. «رَهْبانِیَّهً ابْتَدَعُوها»

8-چه بسا انگیزه های پاک و خالص که چون در مسیر شریعت الهی نبوده است، به خرافات و بدعت انجامیده است. رَهْبانِیَّهً ابْتَدَعُوها ... اِبْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ

9- کفر و فسق،قرین یکدیگرند.(در مقابل ایمان،فسق قرار گرفته است،در حالی که باید،کفر مطرح می شد.) اَلَّذِینَ آمَنُوا ... کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ«28»

ای کسانی که ایمان آورده اید! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از رحمت خود،دو بهره به شما عطا کند و برای شما نوری قرار دهد که به وسیله آن(در دنیا و آخرت)راه را طی کنید،و گناهان شما را ببخشد و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

نکته ها:

* مخاطب این آیه می تواند مسیحیان آیه قبل باشد تا حق ترک دنیا و رهبانیّت را ادا کنند و بعد از حضرت عیسی علیه السلام به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ایمان آورند تا هم اجر ایمان به مسیح علیه السلام را داشته باشند و هم پاداش ایمان به محمّد صلی الله علیه و آله را.در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می خوانیم:

آن مسیحیانی که به من ایمان آوردند،حق رهبانیّت را ادا کردند[109]

البتّه می توان آیه را مستقل از آیه قبل معنا کرد که مقصود آن باشد که مسلمانان،ایمان خود به خدا و رسول را تعمیق بخشند.

* ممکن است مقصود از «کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ» ،یکی نور باطنی و یکی دیگر مغفرت الهی باشد که در ادامه آیه آمده است.

پیام ها:

1- لازمه ایمان به خدا،تقوا و پرهیزکاری است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ»

2- همواره باید ایمان خود را عمیق تر کنیم. آمَنُوا ... آمَنُوا

3- هر یک از ایمان وتقوا سهمی از رحمت است. آمَنُوا اتَّقُوا ... کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ

4- مؤمن متّقی،هرگز در بن بست قرار نمی گیرد. آمَنُوا اتَّقُوا ... یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً ...

5-مؤمن،معصوم از گناه نیست،ولی متّقی است و با سپر تقوا به میدان می آید.

لذا خداوند خطاهای او را می بخشد. اِتَّقُوا اللّهَ ... یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ

6- در دریافت الطاف الهی،سنّ و نژاد و قبیله و ادعا ملاک نیست،ایمان و تقوا ملاک است. اِتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا ... یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ

لِئَلاّ یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتابِ أَلاّ یَقْدِرُونَ عَلی شَیْءٍ مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ«29»

تا اهل کتاب گمان نکنند که مسلمانان،راهی به فضل خدا ندارند(و همه امتیازات و الطاف دو چندانی مخصوص آنان است)و بدانند که فضل(و عنایت،تنها)به دست خداست،او به هر کس بخواهد آن را می دهد و خداوند دارای بخشش بزرگ است.

نکته ها:

* این سوره با تسبیح خداوند آغاز و با فضل الهی پایان یافت.

* در آیه 54 سوره قصص،خداوند درباره اهل کتابی که به اسلام ایمان آورند،وعده پاداش دو برابر می دهد: «أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ» ،در این آیات به مسلمانان نیز می فرماید:اگر اهل تقوا و ایمان به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله باشید،پاداش شما نیز دو برابر است،تا اهل کتاب گمان نکنند که مسلمانان قادر بر دریافت الطاف الهی نیستند و این الطاف ویژه آنان است.

* با توجّه به آیاتی که در آن «فَضْلٍ عَظِیمٍ» به کار رفته است،معلوم می شود که فضل بزرگ الهی، هدایت، بهشت، مغفرت، نبوّت،پیروی از رضای خداوند،داشتن دید و تشخیص صحیح است و درباره نعمت های مادّی،این تعبیر نیامده است.

پیام ها:

1- با صراحت،جلوی توهّمات و توقّعات و انحرافات را بگیرید. «لِئَلاّ یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتابِ»

2- تفضّل الهی وابسته به اراده حکیمانه است،نه تصوّرات ما. «أَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ»

3- خدای حکیم،افراد ویژه را برای دریافت فضل خود انتخاب می کند.

«یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ»

«والحمدللّه ربّ العالمین»


[1] - تفسیر نورالثقلین.

[2] - اسراء،44.

[3] - نور،41.

[4] - .بقره،30.

[5] - رعد،13

[6] - نور،41

[7] - انبیاء،79

[8] - صافّات،143 و 144.

[9] - تفسیر المیزان.

[10] - بقره،30.

[11] - تفسیر المیزان.

[12] - طه،14

[13] - بقره،183.

[14] - حج،28.

[15] - بقره،193.

[16] - .بقره،179.

[17] - .احزاب،53.

[18] - توبه،103.

[19] - .مائده،91.

[20] - ابراهیم،1.

[21] - وسائل،ج 17،ص40

[22] - کافی،ج2،ص585

[23] - توبه،34

[24] - طه،114

[25] - محمّد،17.

[26] - بحار،ج 68،ص 173

[27] - وسائل،ج 12،ص40.

[28] - بقره،162.

[29] - محمّد،20.

[30] - ابراهیم،21.

[31] - غافر،49.

[32] - ابراهیم،22.

[33] - حشر،10

[34] - اعراف،201.

[35] - انفال،49.

[36] - .احزاب،12

[37] - تفسیر المیزان.

[38] - معارج،15-11.

[39] - انفال،40

[40] - تفسیر نورالثقلین.

[41] - توبه،119.

[42] - یوسف،101

[43] - منافقون،10.

[44] - آل عمران،193.

[45] - آل عمران،146.

[46] - احزاب،21.

[47] - ممتحنه،4.

[48] - .اعراف،144.

[49] - حجر،98.

[50] - آل عمران،79

[51] - نمل،91.

[52] - یونس،104.

[53] - نساء،135.

[54] - مائده،8.

[55] - صفّ،14.

[56] - انفال،21.

[57] - .انفال،47.

[58] - نحل،92.

[59] - .احزاب،69.

[60] - حشر،19

[61] - حجر،55

[62] - زمر،53.

[63] - آل عمران،156

[64] - قصص،17

[65] - آل عمران،60

[66] - نساء،105.

[67] - اعراف،205

[68] - انعام،35

[69] - یونس،95

[70] - قصص،86.

[71] - شعراء،181.

[72] - آل عمران،105

[73] - تفسیر نمونه.

[74] - انعام،32

[75] - عنکبوت،64.

[76] - محمّد،36.

[77] - حدید،20.

[78] - تفسیرنمونه و بحار،ج64،ص 235.

[79] - تفسیر المیزان.

[80] - لُهوف،ص160

[81] - .نهج البلاغه،خطبه 5.

[82] - .نهج البلاغه،حکمت 439.

[83] - بحار،ج 73،ص 305.

[84] - غررالحکم.

[85] - بحار،ج 70،ص 301.

 

[86] - بحار،ج 70،ص 305.

[87] - غررالحکم.

[88] - بحار،ج 73،ص 306

[89] - نهج البلاغه،نامه 53.

[90] - بحار،ج 78،ص 53.

[91] - تفسیر المیزان.

[92] - .زمر،6.

[93] - حجر،21

[94] - تفسیر المیزان

[95] - سبأ،10.

[96] - حج،22.

[97] - بقره،124.

[98] - آل عمران،102.

[99] - حج،78

[100] - تحریم،1

[101] - اعراف،32

[102] - مائده،87.

[103] - بحار،ج 67،ص 117

[104] - بحار،ج 67،ص 115.

[105] - بحار،ج 67،ص 118.

[106] - بحار،ج 67،ص 121.

[107] - بحار،ج 67،ص 122.

[108] - فتح،29.

[109] - تفسیر مجمع البیان.


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس