سیمای سوره فتح
این سوره بیست و نه آیه دارد و در سال ششم هجری بعد از ماجرای صلح حدیبیّه،در مدینه نازل شده است.
عمده مطالب این سوره در مورد بشارت فتح مکّه و مسائل مربوط به صلح حدیبیّه،بیعت رضوان،کارشکنی منافقان و کسانی که از جهاد تخلّف کردند و در پایان سیمایی از یاران پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می باشد.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً«1»
همانا ما گشایش آشکاری را برای تو پیش آوردیم.
لِیَغْفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً«2»
تا خداوند برای تو گناهِ پیش و پس(از هجرت را که کفّار مکّه به تو نسبت می دهند) ببخشد و نعمتش را بر تو تمام کند و تو را به راه راست هدایت نماید.
وَ یَنْصُرَکَ اللّهُ نَصْراً عَزِیزاً«3»
و خداوند تو را با پیروزی شکست ناپذیری یاری نماید.
نکته ها:
* در این که مراد از«فتح مبین»در آیه اول سوره فتح چیست،میان مفسران اختلاف است؛ گروهی مانند: آلوسی، ابوالفتوح،علامه طباطبایی و فیض کاشانی،آن را مربوط به صلح حدیبیّه می دانند و گروه دیگری مانند شیخ طوسی،زمخشری و فخررازی،آن را مربوط به فتح مکّه دانسته اند و هر دو گروه به روایاتی استناد کرده اند.
صلح حدیبیّه از آن جهت مهم است که سرآغاز فتح مکّه و پیروزی های مهم پس از آن بوده است،علاوه بر آنکه تا آن روز مشرکان تنها به نابودی مسلمانان می اندیشیدند و برای آنان جایگاهی قائل نبودند،امّا با پذیرش صلح،در حقیقت مسلمانان را پذیرفتند که این در واقع پیروزی بزرگی در صحنه سیاسی اجتماعی بود.
* فتح مبین از آن جهت بود که در سال ششم،یک هزار و چهارصد نفر همراه حضرت بودند ولی بعد از دو سال،ده هزار نفر در فتح مکّه با پیامبر همراه بودند.
* در نظام هدایت الهی،ابهامی وجود ندارد و همه روشن و روشنگر می باشند،از جمله:
فرستاده اش روشنگر است. «رَسُولٌ مُبِینٌ»
قرآنش روشن و روشنگر است. «قُرْآنٍ مُبِینٍ»
با زبانی روشن و واضح بیان شده است. «هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ»
هشدارهایش نیز بدون ابهام است. «نَذِیرٌ مُبِینٌ»
حتّی جنگ و صلحش نیز روشن است. «فَتْحاً مُبِیناً»
پس هر گروهی در برابر این همه شفّافیت مخالفت کند،گمراهی او نیز بسیار روشن است.
«وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً»
* در این آیات،شش مرتبه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله مورد خطاب واقع شده است، فَتَحْنا لَکَ ... لِیَغْفِرَ لَکَ ، ذَنْبِکَ ، عَلَیْکَ ، یَهْدِیَکَ ، یَنْصُرَکَ که بیانگر جایگاه ویژه پیامبر اسلام نزد خداوند است.
* کلمه«ذنب»به معنای دنباله و آثار و پیامدهای هر چیز است و بیشتر در مورد گناه و پیامدهای سوء آن بکار می رود.
شکی نیست که هر حرکت حق طلبانه،برای منحرفان خوشایند نیست و آن ندا را گناه می شمرند و بر ضدّ منادیان آن،انواع مشکلات،نگرانی ها،آزار و شکنجه ها،نسبت های ناروا،توطئه ها،اختلافات و شایعات را به راه می اندازند،امام رضا علیه السلام فرمودند:گناه هیچ کس نزد مشرکان،بیشتر از گناه پیامبر نبود،زیرا پیامبر با بت پرستی مبارزه می کرد و حال آنکه مشرکان تا قبل از فتح مکّه 360 بت داشتند،امّا با فتح مکّه و پیروزی قدرتمند پیامبر و مسلمانان،تمام اشتباهات پوشانده ماند.
* خداوند در سال دوم هجری که قبله تغییر کرد و سال ششم که صلح حدیبیّه به وقوع پیوست و سال هشتم که مکّه فتح گردید،وعده تمام کردن نعمت را در آینده می دهد می فرماید: «یُتِمَّ نِعْمَتَهُ» ،امّا در حجّه الوداع به آن وعده ها جامه عمل پوشاند و با اعلام نصب حضرت علی علیه السلام به امامت،نعمت را تمام کرد و فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی»
ماجرای صلح حدیبیّه
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در ماه ذی القعده سال ششم هجرت،به قصد سفر حج به سوی مکّه حرکت کرد و مسلمانان را به شرکت در این سفر،تشویق نمود و سرانجام با جمعیّت یک هزار و چهارصد نفری،با لباس احرام به سوی مکّه حرکت کردند.خبر به مشرکان مکّه رسید و در نزدیکی مکّه(روستای حدیبیّه)راه را بر مسلمانان بستند و مانع ورود آنان به مکّه شدند.
در این ماجرا،نمایندگانی از دو طرف برای گفتگو رفت و آمد کردند،نماینده مشرکان هنگامی که دید مسلمانان چنان شیفته پیامبرند که قطرات آب وضوی پیامبر را برای تبرک برمی دارند،به مشرکان گفت:با این عشق و علاقه ای که مردم به محمد دارند،نمی توانید آنها را از او جدا کنید.
عثمان به عنوان سفیر مسلمانان برای مذاکره به مکّه رفت،امّا شایع شد که او را در مکّه به قتل رسانده اند.پیامبر صلی الله علیه و آله برای آماده باش مسلمانان،در زیر درختی با یارانش تجدید بیعت کرد که این بیعت،بیعت رضوان نام گرفت.
پس از چند روز،عثمان به سلامت برگشت و با حضور نمایندگان دو طرف،صلح نامه ای در چند ماده تهیه و توسط حضرت علی علیه السلام نوشته شد و به امضای طرفین رسید.از جمله این که دو گروه متعهد شدند:
تا ده سال،جنگی میان آنان صورت نگیرد.
مسلمانان از همانجا برگردند و سال آینده به مدت سه روز برای عمره به مکّه بیایند.
به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله شترانی را که برای حج آورده بودند،در همانجا قربانی کردند و سرهای
خود را تراشیده و از احرام خارج شدند و به مدینه بازگشتند.
گرچه مسلمانان به حج نرفتند،ولی این صلح نامه و مفاد آن که تعطیل شدن جنگ به مدت ده سال و آزاد شدن مراسم عمره بود،برای مسلمانان پیروزی آشکاری به حساب می آمد.
زیرا پایانی بر خصومت ورزی آشکار مشرکان و گشودن راهی برای تبلیغ دین و تجدید قوای مسلمانان بود و زمینه ساز فتح مکّه گشت.
پیام ها:
1- پیروزی همیشه در سایه جنگ و جهاد نیست. إِنّا فَتَحْنا ...(خداوند صلح حدیبیّه یا فتح مکّه را پیروزی نامیده است.)
2- موفّقیّت و پیروزی خود را در سایه لطف خدا بدانیم،نه نتیجه فکر،طرح، تدبیر و قدرت خود. إِنّا فَتَحْنا ...
3- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مورد عنایت مخصوص خداست. فَتَحْنا لَکَ ... لِیَغْفِرَ لَکَ ...
یَهْدِیَکَ ... یَنْصُرَکَ (مخاطب شخص پیامبر است)
4- همه چیز به دست خداست. «فَتَحْنا ، لِیَغْفِرَ ، یُتِمَّ ، یَهْدِیَکَ ، یَنْصُرَکَ» (تا خدا اراده نکند،هیچ چیزی تحقق پیدا نمی کند.)
5-پیروزی بر دشمن،هدف نهایی نیست،بلکه مقدّمه ای برای دریافت نعمت های دیگر است. «فَتَحْنا ، لِیَغْفِرَ ، وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ»
6- اگر برای خدا کار کنیم،خداوند خود پاسخ دشمنان ما را می دهد و دهان آنان را می بندد. «لِیَغْفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»
7- حتّی پیامبر هم با هدایت و توفیق الهی به راه مستقیم می رود. «یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً»
8-آنچه خداوند مرحمت می کند،برجسته ترین،روشن ترین و بهترین هاست.
پیروزی آشکار،نعمت تمام،هدایت به راه مستقیم و نصرتش غالب است.
«فَتْحاً مُبِیناً ، یُتِمَّ نِعْمَتَهُ ، یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً ، نَصْراً عَزِیزاً»
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً«4»
اوست که آرامش را به دل های مؤمنان نازل کرد،تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و لشکریان آسمان ها و زمین برای خداست و خداوند،دانای حکیم است.
نکته ها:
* «سکینه» به معنای سکون و آرامش است و خداوند این حالت را به هر کس عنایت کند، نتایج بسیاری را برای او در پی دارد،از جمله:از ملامت ها نمی هراسد،توکّل دارد،اگر چیزی را از دست بدهد غمناک نمی شود و اگر چیزی را به دست آورد طغیان و نافرمانی نمی کند.
استقبال یا بی اعتنایی مردم،شهرت یا گمنامی و فقر و غنا در او اثری ندارد.
* همان گونه که القای ترس بر دل کفّار یکی از امدادهای الهی است، «سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ» آرامش نیز نعمتی الهی است که بر قلوب مؤمنان وارد می کند. «أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ»
پیام ها:
1- آرامش روحی تنها در سایه الطاف الهی است و هیچ فرد یا چیز دیگری نمی تواند به انسان آرامش دهد. «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ»
2- دریافت الطاف الهی،لیاقت می خواهد. أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ ...
3- ظرف آرامش،دل مؤمن و وسیله آرامش یاد خداست. أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ ...(چنانکه در جای دیگر می خوانیم: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
4- ایمان،درجاتی دارد و قابل کم یا زیاد شدن است. «لِیَزْدادُوا إِیماناً»
5-یک مرحله از ایمان،مقدّمه رسیدن به آرامش و مرحله دیگر ایمان آرامش
است. «لِیَزْدادُوا إِیماناً» (ابتدا،ایمانی لازم است تا خداوند آرامش را بر دل نازل کند «أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ» و نتیجه آرامش،بالارفتن ظرفیّت و زیاد شدن ایمان است.)
6- توجّه به جنود الهی در زمین و آسمان،وسیله آرامش است. أَنْزَلَ السَّکِینَهَ ... لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ
7- همه هستی،لشکریان خداوند هستند. «لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
8-الطاف الهی و یاری رسانی خداوند،عالمانه و حکیمانه است. «وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً»
لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ کانَ ذلِکَ عِنْدَ اللّهِ فَوْزاً عَظِیماً«5»
تا خداوند مردان و زنان با ایمان را،به باغ هایی(از بهشت)که نهرهایی از زیر (درختان)آن جاری است،داخل کند،در حالی که جاودانه در آن باشند و گناهانشان را می پوشاند و این نزد خداوند،رستگاری و کامیابی بزرگی است.
نکته ها:
* کلمه «فوز» که در قرآن همراه کلمات «کبیر،مبین و عظیم» آمده،به معنای رسیدن به خیر و سعادت است.
* در آیه اول و دوم،خداوند چهار نعمت به پیامبرش عطا فرمود و در آیه چهارم و پنجم، چهار نعمت و لطفی که خداوند به مؤمنان عطا کرده،بیان شده است.
نعمت های پیامبرش عبارت بودند از:پیروزی آشکار،مغفرت،اتمام نعمت و هدایت پیامبر و نصرت او در سایه فتح مبین.امّا نعمت هایی که به مؤمنان عطا فرمود:سکینه وآرامش،زیاد شدن ایمان،داخل شدن به بهشت و پوشاندن بدی ها.
* بهشت جای طهارت و پاکی است و کوچک ترین آلودگی در آن راه ندارد.ابتدا باید لغزشهای بهشتیان تطهیر شود،آنگاه وارد بهشت شوند. لِیُدْخِلَ ... یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ البتّه ممکن است مراد از تکفیر،بخشش گناهان نباشد بلکه پوشاندن گناهان از ذهن خود بهشتیان باشد تا آنان در بهشت با یادآوری گناهان خویش شرمنده و مکدّر نشوند.
پیام ها:
1- نزول آرامش الهی،سبب افزوده شدن ایمان و زمینه ورود به بهشت است.
أَنْزَلَ السَّکِینَهَ ... لِیَزْدادُوا إِیماناً ... لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ
2- زنانِ همراه و همفکر،در کنار مردان به فوز و رستگاری می رسند. «لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ» (گرچه فتح مبین به دست مردان صورت گرفت،ولی زنان همفکر آنان که به وظیفه خود عمل نمایند و از شرکت مردان و فرزندان خود در جبهه و جهاد راضی باشند،در پاداش ها در کنار مردان هستند.)
3- معنای ایمان،آن نیست که هیچ لغزشی از انسان سر نزند. اَلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ...
یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ
4- مؤمنان،با مغفرت و چشم پوشی خداوند از لغزشهای آنان،شایسته ورود به بهشت می شوند(نه اعمال خود). لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ ... یُکَفِّرَ عَنْهُمْ
5-سعادت و رستگاری بزرگ و واقعی مؤمن آن است که در دنیا دلی آرام داشته و در آخرت بهشتی باشد. أَنْزَلَ السَّکِینَهَ ... لِیُدْخِلَ ... فَوْزاً عَظِیماً (سعادتی کامل و ارزشمند است که هم در دنیا باشد و هم در آخرت.)
وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظّانِّینَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَهُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً«6»
و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند گمان بد دارند،(و می گویند خداوند پیامبرش را یاری نخواهد کرد،)عذاب کند،بدی بر آنها احاطه کرده است،خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و برایشان جهنّم را آماده کرده است که بد سرانجامی است.
وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً«7»
و لشکریان آسمان ها و زمین برای خداوند است و خدا شکست ناپذیر حکیم است.
نکته ها:
* دائِرَهُ السَّوْءِ» به معنای حادثه ی تلخ و فراگیر است.
* پس از بیان الطاف چهارگانه خداوند بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و همچنین بر مؤمنان در آیات قبل، در این آیه،چند تهدید برای منافقان و مشرکان بیان شده است.
* در این آیه،نام منافق قبل از مشرک آمده،گویا نفاق از شرک و منافق از مشرک بدتر است.
* ممکن است مراد از عذاب منافقان و مشرکان،عذاب آخرت نباشد،بلکه عذاب و تنگناهای خط نفاق و شرک باشد که پس از صلح حدیبیّه و فتح مکّه گریبانگیر آنان می شود.
* در حدیث می خوانیم:خداوند هیچ بنده ای را پس از توبه و استغفار،عذاب نمی کند مگر به خاطر سوء ظنّ به خدا و امیدوار نبودن به او.آنگاه امام این آیه را تلاوت فرمودند.
* عبارتِ «لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» یکبار برای لطف به مؤمنان در آیه 4 آمد و یکبار نیز در این آیه برای قهر و عذاب آمده است.
امّا آنجا که خداوند لشکریانی برای خیر رسانی به مؤمنان می فرستد،خود را با کلمه «عَلِیماً حَکِیماً» توصیف فرموده،ولی آنجا که لشکریان را برای قهر و عذاب می فرستد،خود را با «عَزِیزاً حَکِیماً» ستوده است،و این به خاطر آن است که به مؤمنان بگوید:تمام کارهای شما را می دانم و به مخالفان بگوید:سر و کار شما با قدرتی شکست ناپذیر است.ولی در هر دو حال،کار ما حکیمانه است نه از روی انتقام و کینه و عقده و امثال آن.
پیام ها:
1- تشویق خوبان و تهدید منحرفان،در کنار هم لازم است. لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ ... وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ ...
2- ممکن است حادثه ای برای عدّه ای مفید و برای دیگران عذاب باشد.فتح مبین برای مؤمنان لطف الهی و برای دیگران عذاب بود. لِیَغْفِرَ ... لِیُدْخِلَ ... یُعَذِّبَ
3- زنان،در کسب فضایل یا رذایل،مانند مردانند. اَلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ... اَلْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ
4- سوء ظنّ به خدا،کار منافقان و مشرکان است وگرنه مؤمنان،امید و عشق و توکّل به خدا دارند. «الظّانِّینَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوْءِ»
5-منافقان و مشرکان،در شیطنت و انحراف،همفکر و همراه یکدیگرند.
«الظّانِّینَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوْءِ»
6- مؤمن به خاطر ایمانش،در سکینه و آرامش است،ولی مشرک و منافق به دلیل انحراف و سوء ظنّ به خدا،گرفتار اضطراب و ناآرامی هستند. «دائِرَهُ السَّوْءِ»
7- منافق و مشرک،در دنیا و آخرت از رحمت الهی به دور هستند. «غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً»
8-خداوند،کار خود را از طریق اسباب و علل انجام می دهد. لِلّهِ جُنُودُ ...
9- خداوند هم برای لطف به مؤمنان لشکریان فراوان دارد و هم برای نزول قهر بر غضب شدگان. لِلّهِ جُنُودُ ...
10- مانور قدرت الهی،برای ایجاد تقوا و عشق،کارساز است. «لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً«8»
همانا ما تو را گواه(بر اعمال)و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم.
لِتُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصِیلاً«9»
تا به خدا و رسولش ایمان آورید و او را یاری کنید و بزرگش بدارید و خداوند را بامدادان و شامگاهان،تسبیح گویید.
نکته ها:
* «تُعَزِّرُوهُ» از«تعزیر»به معنای بازداشتن است و مقصود آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله را از هرگونه اذیّت و آزار حفظ کنید.
* ممکن است مراد از«شاهد»ارائه یک الگوی کامل باشد.وقتی گفته می شود پیامبر شاهد است،یعنی او نمونه یک انسان کامل و تمام عیار است.
* جمله های «تُعَزِّرُوهُ» و «تُوَقِّرُوهُ» ممکن است مربوطه به خدا باشد و امکان دارد مربوط به پیامبر باشد که البتّه تکریم پیامبر،تکریم خداوند است.
پیام ها:
1- پیامبر در همه حال ناظر و گواه بر اعمال ماست. «شاهِداً» (در قالب نکره و مطلق آمده است)
2- وظیفه پیامبر،نظارت بر اعمال و بیم و بشارت است. «شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً» و وظیفه مردم،دفاع از حریم الهی و پیامبر خدا و تکریم اوست. «لِتُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ»
3- از اصول تربیت و هدایت الهی،معرّفی الگو در کنار بشارت و هشدار است.
«شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً»
4- بشارت و هشدار،تشویق و تنبیه،دو نیاز ضروری بشر برای رهیابی و انتخاب راه صحیح است. «مُبَشِّراً وَ نَذِیراً»
5-لازمه ی ایمان،حمایت و حراست از حریم دین و رسول خداست. «تُعَزِّرُوهُ»
6- یاری و حراست از پیامبر،باید همراه تعظیم و تکریم و برخاسته از عشق و معرفت باشد. «تُوَقِّرُوهُ»
7- همواره باید یاد خدا باشیم و آغاز روز و پایان آن بهترین وقت ذکر و دعاست.
«تُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصِیلاً»
إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً«10»
همانا کسانی که با تو بیعت می کنند،در واقع با خدا بیعت می کنند،دست خداوند بالای دست آنهاست،پس هر کس پیمان شکنی کند،به زیان خود پیمان می شکند و هر کس به آنچه با خداوند عهد بسته وفا کند، خداوند به زودی پاداش بزرگی به او خواهد داد.
نکته ها:
* «بیعت»به معنای پیمان و تعهّد است.کسی که با دیگری بیعت می کند،گویا مال و جان خود را برای اهداف او در معرضِ بیع و فروش قرار می دهد. چنانکه جابربن عبداللّه انصاری می گوید:ما در آن روز بیعت رضوان زیر درخت با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تا مرز جانبازی و عدم فرار،بیعت بستیم.
* برای بیان لطف به وفاداران،در این آیه دو تعبیر آمده است:یکی «یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» و دیگری «أَجْراً عَظِیماً» ولی برای بیان قهر نسبت به پیمان شکنان،یک تعبیر آمده است.
«یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ»
پیام ها:
1- ایمان به پیامبر و نصرت و تکریم او باید به صورت یک تعهّد و جریان همیشگی باشد،نه برنامه ای موقّت و موسمی. تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ ... إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ ،(قالب مضارع،نشان دوام و استمرار است)
2- بیعت گرفتن از مردم،منافاتی با توحید و توکّل ندارد. «یُبایِعُونَکَ»
3- عمل و تصمیم پیامبر،همان اراده و خواست خداوند است و پیامبر به چیزی جز اراده الهی اقدام نمی کند. «الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ»
4- بیعت با پیامبر،بیعت با خداست. یُبایِعُونَکَ ... یُبایِعُونَ اللّهَ
5-رهبر مسلمانان باید در شرایط بحرانی بر وفاداری مردم تأکید ورزیده و از آنان مجدداً پیمان بگیرد.(از قرائن و شأن نزول آیه استفاده می شود که پیامبر اسلام در شرایط بحرانی قبل از صلح حدیبیّه،از مردم بیعت گرفت.)
6- حمایت رهبری الهی،حمایت خداوند را در پی دارد. یُبایِعُونَکَ ... یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ
7- به بیعت و حمایت مردم مغرور نشوید که قدرت خدا،بالاتر از هر قدرتی است. «یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»
8-خداوند به حمایت کسی نیازی ندارد،پس،از پیمان شکنی بپرهیزید که با خدایی طرف هستید که فوق قدرت هاست. یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ ...
9- پیمان شکنی،خودشکنی است. «فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ»
10- عاقبت خوبان و بدان را برای مردم بیان کنید تا خود با مقایسه انتخاب کنند.
فَمَنْ نَکَثَ ... وَ مَنْ أَوْفی ...
سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ لَکُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئاً إِنْ أَرادَ بِکُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِکُمْ نَفْعاً بَلْ کانَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً«11»
به زودی بادیه نشینان بازمانده از جنگ و جهادگریزان،(برای توجیه خلاف خود) به تو خواهند گفت:اموال و خانواده هایمان ما را مشغول و سرگرم ساخت(و نتوانستیم تو را همراهی کنیم).پس برای ما(از خداوند)طلب آمرزش کن.آنان به زبان چیزی می گویند که در دل هایشان نیست.(به آنان)بگو:اگر خداوند برای شما زیانی اراده کند،یا برای شما سودی بخواهد،کیست که در برابر خداوند از شما دفاع کند،بلکه خداوند به آنچه انجام می دهید،آگاه است.
نکته ها:
* «اعراب»به بادیه نشینان جامعه گریز و دور از فرهنگ گفته می شود.شکّی نیست که اینان در مقابل شهرنشینان نیستند،بلکه کسی که از فرمان پیامبر سرپیچی کند،به نوعی از فرهنگ و تمدّن به دور است.
* کسانی که به جبهه نمی روند،با بهانه هایی فرار خود را توجیه می کنند:
گاهی می گویند:هوا گرم است. «لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ
گاهی می گویند:تعداد دشمن زیاد و توان ما کم است. «لا طاقَهَ لَنَا»
گاهی می گویند:خانه های ما در و دیوار و حفاظی ندارد و ما نگرانیم. «إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَهٌ»
گاهی می گویند:می ترسیم با نگاه به دختران رومی(در جنگ تبوک)،گرفتار فتنه و گناه شویم.پس ما را با فرمان شرکت در جنگ،به فتنه نیانداز. لا تَفْتِنِّی ...
گاهی می گویند:اموال و دارایی و خانواده،ما را گرفتار کرده و مانع حضور ما در جنگ شده
است. «شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا»
* معمولاً جهادگریزان،ترس را در قالب احتیاط،حرص و طمع را در قالب تأمین آینده، ضعف نفس را با شرم و حیا،سستی و بی عُرضگی را در قالب زهد و ضعف و ناتوانی خود را به قضا و قدر الهی و رضایت به خواست خدا توجیه می کنند.
پیام ها:
1- یکی از عوامل سستی در جهاد،ضعف فرهنگی و پائین بودن فرهنگ مردم است. «الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ»
2- رهبر باید آینده نگر بوده و سخنان و تحرّکات مخالفان و منافقان را پیش بینی کرده و جوابی آماده داشته باشد. سَیَقُولُ ... قُلْ ...
3- متخلّفان و نافرمانان،کار خود را توجیه می کنند. «شَغَلَتْنا أَمْوالُنا»
4- توجّه و وابستگی به مسائل اقتصادی و خانوادگی،گروهی را از انجام فرمان الهی و جهاد باز می دارد. «شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا»
5-تخّلف از جهاد،گناه است. «فَاسْتَغْفِرْ لَنا»
6- دعا و شفاعت پیامبر در حق دیگران،مستجاب و مورد قبول است.لذا مردم، به پیامبر توسل می جستند. «فَاسْتَغْفِرْ لَنا»
7- گاهی افشاگری،لازم است. «یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ»
8-فرار از جهاد،سبب بیمه شدن مال و جان از خطر نیست. «فَمَنْ یَمْلِکُ لَکُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئاً إِنْ أَرادَ بِکُمْ ضَرًّا»
9- دفاع از مکتب واجب است،گرچه متحمّل ضرر و زیان شویم. «أَرادَ بِکُمْ ضَرًّا»
10- گویا منافقان و جهادگریزان،نمی دانند که خداوند همه چیز آنان را می داند و گرنه این همه نفاق از خود نشان نمی دادند. «بَلْ کانَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً»
بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلی أَهْلِیهِمْ أَبَداً وَ زُیِّنَ ذلِکَ فِی قُلُوبِکُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً«12»
بلکه(نافرمانی و فرار شما به خاطر آن بود که)گمان کردید پیامبر و مؤمنان هرگز(به سلامت)به خانواده های خود باز نخواهند گشت و این در دل های شما آراسته شد و گمان بد کردید و(این گونه)مردمی بدبخت شدید.
وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ سَعِیراً«13»
و هر کس به خدا و پیامبرش ایمان نداشته باشد،پس ما برای کافران آتش شعله ور آماده کرده ایم.
نکته ها:
* کلمه«بور»به معنای ورشکستگی،رسوایی و هلاکت است.
* فطرت انسان،کارهایی را بد و زشت می داند ولی شیطان و نفس،آنها را نزد انسان زیبا جلوه می دهند،تا انسان مرتکب آن شود.
* جهادگریزان،خیال کردند که مسلمانان شکست خورده و همه کشته خواهند شد،لذا ترس، بخل،محرومیّت و رسوایی را بر خود خریدند.
پیام ها:
1- خداوند به افکار درونی مردم آگاه است و روزی از آنها پرده برمی دارد.
«بَلْ ظَنَنْتُمْ»
2- بسیاری از محاسبات و تحلیل ها که انسان را آشفته یا شیفته کرده،واقعیّت ندارد. «بَلْ ظَنَنْتُمْ»
3- گاهی سوء ظن و افکار انحرافی چنان در انسان تأثیر می گذارد که او را به یقین و سرانجام نافرمانی می کشاند. «بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ»
4- ترس از شکست،از عوامل فرار از جهاد است. بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ ...
5-توجّه بیش از حدّ به خانواده،عامل فرار از جهاد است. لَنْ یَنْقَلِبَ ... إِلی أَهْلِیهِمْ أَبَداً
6- توجّه به خانواده،گاهی چنان در نزد انسان جلوه و ارزش پیدا می کند که فرد حاضر می شود خدا و رسولش را به خاطر آنها رها کند. «زُیِّنَ ذلِکَ فِی قُلُوبِکُمْ»
7- سوء ظن و پندارها و محاسبات نابجا،دل انسان را بایر و شخصیّت او را تباه می کند. «ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً»
8-نافرمانی از فرامین رسول خدا،نشان نداشتن ایمان واقعی و یا زمینه بی ایمانی است. «مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ»
وَ لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً«14»
حکومت آسمان ها و زمین برای خداوند است،هر که را بخواهد(و شایسته بداند)می بخشد و هر که را بخواهد(و سزاوار بداند)عذاب می کند و خداوند آمرزنده و مهربان است.
نکته ها:
* در مواردی که قرآن می فرماید:«خداوند هر کس را بخواهد می بخشد و هر کس را بخواهد عذاب می کند»،با توجّه به این که خداوند هم عادل است و هم حکیم،مراد آن است که در موارد لطف و بخشش،انسان خود را لایق دریافت بخشش الهی کرده و در موارد قهر و عذاب،انسان خود را از قابلیّت انداخته است.
پیام ها:
1- بخشش حق کسی است که قدرت مطلقه دارد. لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ ... یَغْفِرُ
2- لطف خداوند بر قهرش غلبه دارد. «یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ» ،( «یَغْفِرُ» قبل از «یُعَذِّبُ» آمده است)
3- خوف و رجا و بیم و امید در کنار هم لازم است. یَغْفِرُ ... یُعَذِّبُ
4- راه توبه،برای همه باز است. «کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً»
5-خداوند علاوه بر بخشش گذشته،با رحمت خود،آینده انسان را نیز تأمین می کند. یَغْفِرُ ... غَفُوراً رَحِیماً
6- بخشش و آمرزش خداوند،از روی لطف و مهربانی و رحمت است،نه از روی نیاز و چشمداشت. «غَفُوراً رَحِیماً»
سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلی مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْکُمْ یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا کَذلِکُمْ قالَ اللّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَیَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ کانُوا لا یَفْقَهُونَ إِلاّ قَلِیلاً«15»
آنگاه که شما به سوی غنایم(خیبر)حرکت کردید تا آنها را برگیرید،متخلّفان(از حدیبیّه)می گویند،بگذارید به دنبال شما بیاییم،آنان می خواهند کلام خدا را(که فرموده است:غیراز اصحاب حدیبیّه در خیبر شرکت نکنند)،تغییر دهند.(به آنان) بگو:شما هرگز نباید دنبال ما بیائید،این گونه خداوند(درباره شما)از قبل گفته است.پس آنان بزودی می گویند که شما نسبت به ما حسد می برید(و نمی خواهید ما نیز از غنایم بهره ای ببریم.چنین نیست)،ولی آنان جز اندکی نمی فهمند.
نکته ها:
* در شأن نزول آیه آمده است که خداوند به پیامبرش دستور داد:کسانی حق دارند در جبهه خیبر شرکت کنند که در حدیبیّه حضور داشته اند.ولی متخلّفان حدیبیه می خواستند این دستور را تغییر دهند و با این که در حدیبیّه حضور نداشتند،تصمیم گرفتند برای جبران تخلّف گذشته خود و یا به خاطر این که در خیبر غنایم زیادی به دست می آمد،حضور داشته باشند،نزول این آیه ماهیت آنان را برملا می کند.
* آیاتِ 12 و 13 دلیل عدم شرکت در حدیبیّه را سوء ظن به خدا و ضعف ایمان مطرح کرد.
افرادی که در حدیبیه حضور نداشتند،می خواستند با شرکت در خیبر نشان دهند که ایمان دارند و سوءظنی در کار نیست و سخن خداوند در مورد آنان صادق نیست.
پیام ها:
1- جبران شکست ها و تقویت روحیه ی مؤمنان لازم است.خداوند مشکلات حدیبیّه را با غنائم خیبر جبران می کند. «انْطَلَقْتُمْ إِلی مَغانِمَ» (به جای«انطلقتم الی الجهاد»)
2- گروهی فرصت طلب،به هنگام تقسیم غنایم اعلام وجود می کنند. «مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْکُمْ»
3- تغییر و تبدیل سخن و فرمان خداوند،یکی از خواسته های متخلّفان است.
«یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللّهِ»
4- برای رزمندگان باید حساب ویژه ای باز کرد و مخالفان را طرد نمود. «قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا»
5-کلام خود را مستند به کلام خدا کنید. قُلْ ... کَذلِکُمْ قالَ اللّهُ
6- از تهدید و تهمت نباید ترسید. «فَسَیَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا»
7- شیوه رفتار و شعار دشمن،تابع شرایط است و مدام در حال تغییر است.ابتدا قصد تغییر کلام اللّه را دارد،ولی همین که موفّق نمی شود،تغییر موضع داده و به مؤمنان نسبت حسادت می دهد. فَسَیَقُولُونَ ... ذَرُونا نَتَّبِعْکُمْ ... فَسَیَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا
8-کسانی که سطحی نگرند،در تحلیل و تفسیر آثار رفتارهای ناشایست خود،به انحراف کشیده شده و به جای این که دلیلِ از دست دادن الطاف الهی را سوء سابقه خود بدانند،آن را حسادت مؤمنان می دانند. «بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ کانُوا لا یَفْقَهُونَ إِلاّ قَلِیلاً»
قُلْ لِلْمُخَلَّفِینَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلی قَوْمٍ أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِیعُوا یُؤْتِکُمُ اللّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا کَما تَوَلَّیْتُمْ مِنْ قَبْلُ یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلِیماً«16»
به بادیه نشینان متخلّف بگو:به زودی(برای جنگ)با گروهی سرسخت و جنگجو دعوت خواهید شد که با آنان بجنگید تا اسلام آورند،پس اگر اطاعت کنید(و دعوت را قبول)کنید،خداوند پاداشی نیک به شما خواهد داد و اگر سرپیچی کنید،همان گونه که پیش از این نافرمانی کردید،شما را به عذابی دردناک عذاب خواهد کرد.
پیام ها:
1- راه بحث و گفتگو را بر مخالفان و متخلّفان باز بگذارید. «قُلْ لِلْمُخَلَّفِینَ»
2- یکی از جلوه های اعجاز قرآن در زمان نزول،خبردادن از آینده است.«سَتُدْعَوْنَ»
3- راه بازگشت و جبران را برای متخلفان باز بگذاریم و آنان را برای همیشه بایکوت نکنیم. «سَتُدْعَوْنَ إِلی قَوْمٍ»
4- دشمن را ساده و ناتوان ننگرید. «أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ»
5-رزمندگان باید آگاهانه بجنگند و دشمن و ساز و برگ او را از قبل شناسایی کرده باشند. «أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ»
6- دشمنی ها را در بیان حقایق نادیده بگیریم. «أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ»
7- توان و قدرت دشمن،مانع انجام تکلیف و وظیفه نیست. أُولِی بَأْسٍ ...
تُقاتِلُونَهُمْ
8-مسلمانان باید از نظر قدرت نظامی در حدّی باشند که دشمن زورمند را به اسلام آوردن وادار کنند. «تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ»
9- در میدان جنگ،درون و باطن افراد بر ملا شده و صداقت ها و ریاکاری ها آشکار می شوند. تُطِیعُوا ... تَتَوَلَّوْا
10- نیکی ها و خیرات،بدی های گذشته را محو می کند، قُلْ لِلْمُخَلَّفِینَ ... فَإِنْ تُطِیعُوا یُؤْتِکُمُ اللّهُ أَجْراً حَسَناً
11- در تبلیغ و تربیت،تشویق و پاداش را بر تهدید و توبیخ مقدّم بدارید.عبارتِ «أَجْراً حَسَناً» قبل از «عَذاباً أَلِیماً» آمده است.
12- تشویق و تنبیه در کنار هم لازم است. أَجْراً حَسَناً ... عَذاباً أَلِیماً
لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ یَتَوَلَّ یُعَذِّبْهُ عَذاباً أَلِیماً«17»
بر نابینا گناهی نیست و بر لنگ گناهی نیست و بر بیمار گناهی نیست،(که به جهاد نروند)و هر کس خدا و رسولش را پیروی کند،(خداوند)او را در باغ هایی(بهشتی)که نهرها از زیر(درختان)آن جاری است،داخل می کند و هر کس سرپیچی کند،او را به عذابی دردناک،عذاب خواهد کرد.
نکته ها:
* معیار معافیت و مرز عذر در ترک جبهه،نابینایی و ناتوانی در راه رفتن و بیماری و ناسلامتی است،نه کوتاه بودن قد و امثال آن.
* گرچه برای گروهی،جبهه رفتن واجب نیست،امّا خیرخواهی برای رزمندگان لازم است، چنانکه خداوند در سوره توبه آیه 91 می فرماید: لَیْسَ عَلَی الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَی الْمَرْضی ... حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلّهِ وَ رَسُولِهِ
پیام ها:
1- قانون گذار باید به تمام جوانب قانون توجّه کند و برای موارد خاص(مانند افراد نابینا و علیل و بیمار)قانون ویژه وضع کند. لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ ...
2- معلولین،احساس حقارت نکنند،هیچ گناه و تقصیری بر آنان نیست.(کلمه «حَرَجٌ» به اصطلاح ادبی،نکره در سیاق نفی است که از آن معنای عام استفاده می شود.) لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی ... عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ
3- تکالیف الهی،به مقدار قدرت و توان است. لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی ... حَرَجٌ
4- افراد معذور،از بهشت محروم نمی شوند،به شرط آنکه در حدّ توان،مطیع باشند. لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی ... مَنْ یُطِعِ اللّهَ ...
5-پیامبر معصوم است،زیرا اطاعت او قرین اطاعت خداست. «مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ»
6- ملاک اصلی ورود به بهشت،اطاعت است،گرچه شفاعت هم گاهی کارساز است. مَنْ یُطِعِ ... یُدْخِلْهُ جَنّاتٍ
لَقَدْ رَضِیَ اللّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَهَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً«18»
همانا خداوند از مؤمنان راضی شد،آنگاه که(در حدیبیّه)زیر آن درخت با تو بیعت کردند،پس خداوند آنچه را در دل هایشان(از ایمان و صداقت) بود،دانست،بنابراین آرامش را بر آنان نازل کرد و پیروزی نزدیکی را پاداش آنان قرار داد.
وَ مَغانِمَ کَثِیرَهً یَأْخُذُونَها وَ کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً«19»
و غنایم بسیاری که به چنگ خواهند آورد،و خداوند عزیز و حکیم است.
نکته ها:
* رسم چنین بوده که پس از آنکه قرارداد و معامله ای صورت می گرفت،دو طرف قرارداد و معامله با یکدیگر دست می دادند که به آن بیعت می گفتند،امّا پس از آن به هر نوع توافق و تعهّد و پذیرش پیمانی که با دست دادن اعلان موافقت می شود،بیعت گفته شده است.
* بیعت،یک تعهد شرعی است که وفای به آن لازم و شکستن آن حرام است و عقاب دارد.
* بیعت مردم با پیامبر و امام،منافاتی با تعیین و نصب آنان از سوی خدا ندارد.زیرا خداوند، پیامبر یا امام را تعیین می کند و مردم برای اعلام اطاعت خود،با او بیعت می کنند.
* مراد از «الشَّجَرَهِ» درختی است در منطقه حدیبیّه که مردم پای آن درخت با پیامبر بیعت کردند و این بیعت،به دلیل اعلام رضایت خداوند از بیعت کنندگان «رَضِیَ اللّهُ» ،«بیعت رضوان»نام گرفت.
پیام ها:
1- ایمانی مورد رضایت خداوند است که همراه با وفاداری نسبت به پیامبرش باشد. «لَقَدْ رَضِیَ اللّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ»
2- دین از سیاست جدا نیست.رضایت خداوند از مؤمنانی است که در مسائل اجتماعی و سیاسی با پیامبرشان بیعت نمایند. رَضِیَ اللّهُ ... إِذْ یُبایِعُونَکَ
3- برای ثبت حوادث مهم،نام بردن از نشانه لازم است. «یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ»
4- الطاف الهی،مخصوص کسانی است که برخوردهایشان از سر اخلاص و صداقت باشد. فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ ... فَأَنْزَلَ السَّکِینَهَ عَلَیْهِمْ
5-آرامش،هدیه ای الهی است که از طرف خدا،تنها بر مؤمنان نازل می شود.
«فَأَنْزَلَ السَّکِینَهَ»
6- نیّت خالص و صادقانه،منافاتی با کامیابی های مادّی ندارد. فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ ...
وَ مَغانِمَ کَثِیرَهً
7- وفاداری نسبت به فرستاده الهی،رمز دریافت الطاف دنیوی و اخروی است.
رَضِیَ اللّهُ ... فَأَنْزَلَ السَّکِینَهَ ... وَ مَغانِمَ کَثِیرَهً
8-نعمت های معنوی،بالاتر از نعمت های مادّی است.ابتدا فرمود: «رَضِیَ اللّهُ - فَأَنْزَلَ السَّکِینَهَ» و سپس فرمود: «وَ مَغانِمَ کَثِیرَهً»
9- یک حرکت خالصانه از انسان،الطاف متعدّد الهی را در پی دارد. یُبایِعُونَکَ - فَأَنْزَلَ السَّکِینَهَ ... وَ أَثابَهُمْ ... وَ مَغانِمَ
10- آرامش،مقدّمه پیروزی است. فَأَنْزَلَ السَّکِینَهَ ... وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً
11- پیروزی ها را از لطف خداوند بدانیم. «أَثابَهُمْ فَتْحاً» چنانکه در آیه اول این سوره خواندیم: «إِنّا فَتَحْنا لَکَ»
12- اگر جهت رضای خداوند تلاش کنیم و با وفاداری به پیامبرش خود را مستعد و لایق سازیم،وعده های خداوند حکیمانه و بر اعطای وعده ها،قادر است. «کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً»
وَعَدَکُمُ اللّهُ مَغانِمَ کَثِیرَهً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ وَ کَفَّ أَیْدِیَ النّاسِ عَنْکُمْ وَ لِتَکُونَ آیَهً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ یَهْدِیَکُمْ صِراطاً مُسْتَقِیماً«20»
خداوند،غنیمت های بسیاری به شما وعده داده است که آنها را خواهید گرفت،پس این(غنایم خیبر)را زودتر برای شما فراهم ساخت و دست مردم را از(تعرّض بر)شما بازداشت،تا برای مؤمنان نشانه(و عبرتی) باشد و شما را به راهی راست،هدایت کند.
نکته ها:
* در دو آیه قبل،به کسانی که با پیامبر بیعت کردند،وعده«فتح قریب»داد که به گفته برخی مفسّران،همچون طبری،شیخ طوسی،زمخشری،مراغی و طبرسی،مراد فتح خیبر است.
قلعه خیبر در حدود دویست کیلومتری مدینه بود با حصارهای بلند و حدود ده هزار نفر یهودی در آن زندگی می کردند و اطرافش کشاورزی داشتند.این قلعه ی بسیار محکم،در سنگین و عجیبی داشت که چهل نفر آن را حرکت می دادند.
از آنجایی که خیبر پایگاه دشمنان و لانه جاسوسی مخالفان اسلام شده بود،یک ماه پس از صلح حدیبیّه،مسلمانان به سراغ آنجا رفتند.ابتدا فرماندهی مسلمانان را کسانی به عهده داشتند که نتواستند کاری را از پیش ببرند،تا آنکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش از او راضی هستند و او را دوست دارند و روز بعد پرچم را به دست امام علی علیه السلام داد.
* راهیابی به صراط مستقیم،بزرگترین نعمت و تفضل الهی است و خداوند همواره انسان را به آن سفارش کرده است و تمام مسلمانان و مؤمنان نیز باید در شبانه روز در حال نماز و مناجات از خداوند هدایت به آن راه را در خواست کنند.با این که خداوند به پیامبر اسلام می فرماید: «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ، عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» تو از پیامبران و در راه مستقیم می باشی؛باز هم آن حضرت،مأمور است که در نمازهای خود از خداوند هدایت به راه مستقیم را بخواهد و بگوید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
با توجّه به این که نمازهای نافله نیز بر پیامبر واجب بود و از 51 رکعت نماز واجب و مستحب،در 44 رکعت آن باید سوره حمد تلاوت و این درخواست مطرح شود،آنهم از جانب رسول خدایی که راه و عمل او از طرف خدا بیمه و تأمین شده،نشان دهنده خطر انحراف و لغزش در همه حالات انسان است.
پیام ها:
1- در جنگ و جهاد،کسب غنیمت از دشمن،امری مجاز و از وعده های الهی است. «وَعَدَکُمُ اللّهُ مَغانِمَ کَثِیرَهً»
2- گسترش و توسعه اقتصادی مسلمانان،نعمت و موهبتی الهی است و سبب ایجاد انگیزه می شود. «وَعَدَکُمُ اللّهُ مَغانِمَ کَثِیرَهً»
3- آنچه مسلمانان در امثال خیبر،به عنوان غنایم به دست می آوردند،تمام وعده های الهی نیست. «فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ»
4- عجله،در بعضی جاها پسندیده است. «فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ»
5-غنایم،آنگاه گواراست که همراه با امنیّت باشد. «کَفَّ أَیْدِیَ النّاسِ عَنْکُمْ»
6- دست کشیدن دشمن از شما،یک نعمت الهی است. «کَفَّ أَیْدِیَ النّاسِ عَنْکُمْ»
7- حوادث و برخوردها را تلخ نپندارید،بلکه هر یک در جای خود نشانه قدرت نمایی خداوند است. «لِتَکُونَ آیَهً لِلْمُؤْمِنِینَ»
8-غنیمت،امنیّت و هدایت،پاداش مؤمنان است. مَغانِمَ ... کَفَّ أَیْدِیَ ... یَهْدِیَکُمْ
9- مال و ثروت،لغزشگاهی خطرناک است و لطف الهی زمانی است که ثروت همراه با هدایت باشد. مَغانِمَ کَثِیرَهً ... یَهْدِیَکُمْ
10- درخواست هدایت به راه مستقیم،همواره لازم است،حتّی بعد از بیعت با رسول خدا و پیروزی و کسب غنایم و رضای خداوند. «وَ یَهْدِیَکُمْ صِراطاً مُسْتَقِیماً»
وَ أُخْری لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْها قَدْ أَحاطَ اللّهُ بِها وَ کانَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیراً«21»
و(غنایم)دیگری(نصیبتان می کند)که شما بر آنها قدرت ندارید،ولی خداوند بر آنها احاطه دارد و خداوند بر هر چیزی توانمند است.
نکته ها:
* قرآن بارها فرموده است:همراه سختی،آسانی است. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» «سَیَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً» «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری» سال های اول بعثت که همراه انواع تهمت ها،شکنجه ها و توطئه ها بود و سال های اول هجرت که جنگ ها،کشته ها و مجروحان زیادی به همراه داشت،سالهای سخت و طاقت فرسایی بود،امّا سال های آخر عمر پیامبر،آسایش و پیروزی و عزّت بود،چنانکه این سوره تاکنون به آن اشاره کرده است:
«فَتْحاً قَرِیباً» ، «یَنْصُرَکَ اللّهُ نَصْراً عَزِیزاً» ، «أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً» ، «مَغانِمُ کَثِیرَهٌ» و «وَ أُخْری لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْها».
پیام ها:
1- وعده دست یابی به غنایم در آینده،بر اساس علم و قدرت الهی است.
وَ أُخْری لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْها قَدْ أَحاطَ اللّهُ ...
2- به دست آوردن غنایم را به زرنگی خود نپندارید. «وَ أُخْری لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْها»
3- در کنار موفقیّت ها،از ضعف های خود غافل نشویم.(در آیات قبل خواندیم:
فَتْحاً قَرِیباً ... مَغانِمَ کَثِیرَهً و در این آیه می فرماید: «لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْها»)
4- به وعده های خدا ایمان داشته باشیم. وَعَدَکُمُ اللّهُ مَغانِمَ کَثِیرَهً ... قَدْ أَحاطَ اللّهُ بِها
5-آیات قرآن،بستری برای توکّل به خدا و تربیت انسان های موحّد است.
وَعَدَکُمُ ... فَعَجَّلَ ... کَفَّ ... یَهْدِیَکُمْ ... أَحاطَ اللّهُ ... وَ کانَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیراً
6- به وعده کسی باید تکیه کرد که پشتوانه قوی داشته باشد. «وَ کانَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیراً»
وَ لَوْ قاتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً«22»
و اگر کسانی که کفر ورزیدند با شما کارزار کنند،(توان مبارزه با شما را ندارند و)عقب نشینی و پشت کرده و آنگاه هیچ سرپرست و یاوری نخواهند یافت.
نکته ها:
* اگر این آیات را مربوط به ادامه ماجرای صلح حدیبیّه بدانیم،معنای آیه چنین می شود که صلح حدیبیّه بر اساس ناتوانی و ضعف رزمی شما نبود،بلکه به خاطر مصلحت نظام بود، شما در حدیبیّه نیز اگر دست به جنگ می زدید،پیروز بودید و دشمنانتان فرار می کردند.
* در قیامت مشخص می شود که کافران هیچ ندارند و کسی ولایت و نصرت آنها را نمی پذیرد،اما در مقابل مؤمنان همه چیز دارند،گرچه در دنیا چیزی نداشته اند.
امام حسین علیه السلام در دعای عرفه به خداوند می گوید:«ما ذا فقد من وجدک و ما ذا وجد من فقدک»هر کس تو را دارد چه ندارد و هر کس تو را ندارد چه دارد؟
پیام ها:
1- مسلمانانِ ضعیف،به عزّتی رسیدند که دشمنان،تاب درگیری با آنان را نداشتند. وَ لَوْ قاتَلَکُمُ ... لَوَلَّوُا
2- هر کس خدا ندارد،هیچ یاوری ندارد. «لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً»
سُنَّهَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللّهِ تَبْدِیلاً«23»
(این پیروزی شما و ترس و شکست کفّار،)سنّت خداوند است که از پیش جاری بوده است و هرگز برای سنّت های خداوند،تغییر و تبدیلی نخواهی یافت.
نکته ها:
* این آیه نظیر آیه 21 سوره مجادله است که می فرماید: «کَتَبَ اللّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی» خداوند این گونه مقرّر داشته که ما و پیامبرانمان قطعاً پیروزیم.
* تاریخ و حوادث تاریخی،قانون مند بوده و عواملی باعث رشد یا رکود،عزّت یا ذلّت و فقر یا غنای آن می شود و سنّت خداوند،پیروزی حق بر باطل است.
پیام ها:
1- حوادث تاریخی،جرقه و تصادف نیست،بلکه یک جریان و قانون جاری و از پیش برنامه ریزی شده است. «سُنَّهَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ»
2- سنّت ها و قوانین الهی،فراتر از زمان و مکان و عقل محدود بشری است و بر اساس آزمون و خطا نیست،لذا جامع و بدون تغییر است. «لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللّهِ تَبْدِیلاً»
3- قوانین الهی،در طول زمان کهنه و ناکارآمد نمی شود. «لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللّهِ تَبْدِیلاً»
وَ هُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّهَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً«24»
و او کسی است که بعد از آنکه شما را(در حدیبیّه)بر آنان پیروز ساخت، در درون مکّه(نیز)دست آنان را از شما و دست شما را از آنان کوتاه کرد و خداوند به هر کاری که می کنید بیناست.
نکته ها:
* ظاهراً مقصود از دست کشیدن هر دو طرف از جنگ،همان صلح حدیبیّه است.زیرا مشرکان مکّه خود را آماده ی جنگ کرده بودند و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز از مسلمانان،بیعت وفاداری گرفته بود و هر دو طرف،دشمن سرسخت یکدیگر بودند.
* در صلح حدیبیّه،خداوند از یک سو دست تجاوز مشرکان را قطع کرد و از سوی دیگر مؤمنان را از کشتن مشرکان بازداشت که این نیز به دو دلیل،در آن تاریخ نعمت بود:یکی حفظ قداست حرم و مکّه که نباید به دست مسلمانان هتک و ضایع شود ودیگری آتش بس ده ساله ای بود که در قرارداد صلح آمد،و در این مدّت،جمع بسیاری به مسلمانان پیوستند،و به خاطر آنکه مسلمانان کسی از آنان را نکشته بودند،در سال بعد،عمره دسته جمعی انجام دادند و سال بعد با شکوه و هیبت هرچه تمام تر،مکّه را فتح کردند،که تمام اینها از برکات آن صلح بود.
اگر در حدیبیّه،جنگ و درگیری رخ می داد و نفراتی از مشرکان کشته شده بودند،راه صلح، آتش بس و راه عمره در سال های بعد و راه حفظ و قداست مکّه و شاید راه فتح مکّه در آینده بسته شده بود،به همین دلیل،صلح حدیبیّه را فتح مبین و راه گشای نفوذ با عزّت اسلام و زمینه ساز رشد سریع اسلام دانسته اند.
پیام ها:
1- سنّت خداوند در مورد لطف به مؤمنان،قطعی و حتمی است. «وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللّهِ تَبْدِیلاً وَ هُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ»
2- تمام پیروزی ها و پیشرفت ها،به تدبیر و اراده الهی است. وَ هُوَ الَّذِی ...
3- امنیت و در امان ماندن از دشمن،آنهم در میان دشمن،نعمتی بزرگ است.
«بِبَطْنِ مَکَّهَ»
4- گاهی صلح،نشانه پیروزی است. «مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ»
هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْیَ مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّهٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ لِیُدْخِلَ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً«25»
آنان کسانی هستند که کفر ورزیدند و شما را از مسجد الحرام و قربانی های نگاه داشته شده را از رسیدن به محل قربانگاه باز داشتند و اگر مردان و زنان با ایمانی(در مکّه)نبودند که(به خاطر فرمان حمله) آنان را نشناخته پایمال کنید و ناآگاهانه از سوی مسلمانان،کشته شده و به شما ضرر برسد(ما فرمان جنگ و حمله به مکّه و مبارزه با این کفّار را صادر می کردیم،ولی این فرمان را ندادیم)تا خداوند هر کس را بخواهد، در رحمت خود داخل کند.اگر(مؤمنان و مشرکان)از هم جدا بودند،قطعاً کسانی از اهل مکّه را که کفر ورزیدند،به عذابی دردناک عذاب می کردیم.
نکته ها:
* «معکوف»،به معنای ممنوع و محبوس است، «الْهَدْیَ مَعْکُوفاً» یعنی حیوانی که برای قربانی مشخص شده را محبوس می کنند تا به قربانگاه برسد.معتکف نیز به کسی گفته می شود که برای هدف مقدّسی،خود را به نوعی محبوس و پایبند مکان یا چیزی می کند.
* مَعَرَّهٌ» به معنای ضرر و زیان است و «تَزَیَّلُوا» به معنای تفکیک و جداسازی است.
* دلیل پذیرش صلح حدیبیّه این بود که اگر خداوند برای نابود کردن کفّاری که مانع شما و رسیدن قربانی شما به قربانگاه شدند،فرمان حمله می داد،شما به مکّه هجوم برده و مسلمانان بی دفاعی که در آن جا مقیم بودند و شما آنان را نمی شناختید،در زیر هجوم و حمله شما،خونشان به ناحق ریخته می شد و در این صورت شما گرفتار خونبها می شدید، پس یکی از دلایل صلح حدیبیّه،حفظ خون مسلمانان مقیم در مکّه بود.
* امام حسن علیه السلام در مورد دلیل پذیرش صلح با معاویه این چنین فرمود:
«فانّی ترکتُه لصلاح الاُمّه و حقن دمائها»من جنگ را رها کردم به خاطر مصلحت امّت و حفظ خون آنان.
* حساب مسلمانان مستضعف که شما ناشناخته آنان را بکشید،از حساب مسلمانانی که آگاهانه خود را در جبهه ی کفر و سپر کفّار قرار داده اند جداست،در بخش اول آیه می فرماید:
نباید حمله کرد،امّا در بخش دوم،کشتن مسلمانانی که خود را سپر کفر قرار داده اند،جایز دانسته است.
پیام ها:
1- مشرکان مکّه با آن همه کفر و عناد،به صلح با مسلمانان تن دادند. کَفَّ أَیْدِیَهُمْ ...هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا
2- قربانی در مناسک حج،جایگاه ویژه ای دارد.(یکی از جرم های کفّار، جلوگیری از رسیدن قربانی به قربانگاه ذکر شده است.) «وَ الْهَدْیَ مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ»
3- فلسفه جنگ یا صلحِ خود را برای پیروان بیان کنید. «لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ» (فرمان های الهی دارای دلیل و فلسفه است و دلیل صلح حدیبیّه این بود که مسلمانان ناشناخته کشته نشوند.)
4- رعایت مسئله اهم ومهم،یک قانون عقلی،شرعی وعرفی است. لَوْ لا رِجالٌ ...
(آری،در شرایطی حفظ خون مسلمانان،مهم تر از حمله به کفّار است.)
5-خون مسلمان محترم است و مرد و زن ندارد. «رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ»
6- آسیب رساندن به مسلمانان حتّی از روی ناآگاهی،مسئولیّت و بازخواست دارد. لَوْ لا رِجالٌ ... لَمْ تَعْلَمُوهُمْ
7- خداوند،خواهان دور ماندن ساحت مؤمنان از هر لکّه ننگ و بدنامی است.
«فَتُصِیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّهٌ»
8-رهبری جامعه اسلامی باید همه جوانب و آثار و عوارض فرمان خود را محاسبه کند. «لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّهٌ» تا ناخواسته به بی گناهی آسیبی نرسد.
9- بهانه به دست دشمن ندهید. «فَتُصِیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّهٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ» اگر فرمان حمله به مکّه صادر می شد و مسلمانان ناشناخته کشته می شدند،دشمنان این حرکت را وسیله تبلیغات خود قرار می دادند و می گفتند مسلمانان به خودشان نیز رحم نمی کنند.
10- گاهی صلح،زمینه ساز گسترش اسلام می شود. وَ لَوْ لا رِجالٌ ... لِیُدْخِلَ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ
11- کفّار،مستحق عذاب حتمی الهی هستند. «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ»
إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْوی وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً«26»
آنگاه که کافران،تعصّب(آن هم)تعصّب جاهلیّت را(نسبت به شما)در قلب های خود جا داده بودند.پس خداوند آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد(و آنان برای صلح آماده شدند)و خداوند آنان را به حقیقت تقوا ملزم ساخت که به آن سزاوارتر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز آگاه است.
نکته ها:
* «حمیت»به معنای گرمی و داغی است و به خشم و تعصّب شدید نیز اطلاق می شود.
تعصّب اگر بر اساس جهالت باشد،نکوهیده ولی اگر بر اساس غیرت دینی و پافشاری بر حق و منطق باشد نیکوست.
* در ماجرای صلح حدیبیّه،حضرت علی علیه السلام به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله صلح نامه را با «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آغاز کردند،مشرکان گفتند که ما قبول نداریم و حضرت،آن را به
«بسمک اللهم»تغییر دادند،سپس مشرکان از کلمه«رسول اللّه»ایراد گرفتند که باید حذف شود.بار دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله این تغییر را با آرامش پذیرفت و لقب«رسول اللّه»را حذف کردند، این نمونه حمیّت مشرکان و نزول سکینه بر پیامبر و یارانش بود.
* اسلام،با فرهنگ جاهلیّت به هر نوعی که باشد مبارزه می کند؛ «ظَنَّ الْجاهِلِیَّهِ» ، «تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ» و «حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ»
* دل انسان،هم مرکز ارتباط با خدا و رشد فضایل است و هم بستر گسترش مفاسد:
رشد معنوی: «تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ»، «أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ» و «فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ»
گسترش منفی: «سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ» ، «یَطْبَعُ اللّهُ عَلی قُلُوبِ الْکافِرِینَ»و «اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ»
* در حدیث می خوانیم که مراد از «کَلِمَهَ التَّقْوی» ایمان است.
پیام ها:
1- تعصّب جاهلیّت،عامل بستن راه مسجد بر مؤمنان است. صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ ... فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ
2- آنچه انسان را در برابر تعصّب های جاهلی حفظ می کند،سکینه و آرامش است. حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ ... فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ
3- مفاسد اخلاقی،در بستر کفر رشد و نمو می کند و ایمان به خدا مانع رشد غرایز منفی است. اَلَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ ...
4- تعصّب و ایستادگی،اگر همراه با استدلال و منطق باشد،ارزش دارد،آنچه مورد انتقاد است،خشم و تعصّب برخاسته از جاهلیّت است. «حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ»
5-درمقابل رفتار جاهلانه نباید مقابله به مثل کرد. حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ ... فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ
6- خداوند مؤمنان را در برابر کینه ها و تعصّب ها،تنها نمی گذارد. حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ ...
فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ
7- آرامش و سکینه را با مال و مقام و تعداد نفرات،نمی توان تحصیل کرد،بلکه هدیه الهی است. «فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ»
8-همین که خدا و رسول،صلح را در حدیبیّه از هجوم و جهاد بهتر دانستند، مؤمنان باید به آن ملتزم و پایبند باشند. «أَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْوی»
9- تقوایی ارزش دارد که دائمی باشد نه موسمی. «أَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْوی»
10- برای دریافت الطاف الهی،باید اهلیّت و لیاقت توسط خود افراد بوجود آید.
«کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها»
11- انتخاب ها و اولویّت ها،با شعار و توقع نیست،بلکه باید آگاهانه و عالمانه باشد. «کانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً»
لَقَدْ صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ فَتْحاً قَرِیباً«27»
همانا خداوند،آن رؤیا را برای پیامبرش به حق تحقّق بخشید.شما مسلمانان ان شاء اللّه آسوده خاطر،در حالی که(موی)سرهای خود را تراشیده و تقصیر(و مو و ناخن)کرده اید کوتاه کرده اید و از هیچ کس ترس و وحشتی ندارید،به مسجد الحرام داخل خواهید شد.خداوند چیزی را دانست که شما نمی دانستید،پس غیر از این،پیروزی نزدیکی(در خیبر)برای شما قرار داد.
نکته ها:
* در سال ششم هجری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خواب دیدند که مسلمانان،آسوده خاطر وارد مسجد الحرام شده،در حالی که سرهای خود را تراشیده و موی و ناخن کوتاه کرده اند، مراسم عمره انجام دادند.مسلمانان پس از شنیدن این خواب بسیار خوشحال وامیدوار شدند.پس از مدتی پیامبر همراه مسلمانان به قصد انجام مراسم حج حرکت کرده و تا پشت دروازه های مکّه در حدیبیّه رفتند.کفّار از ماجرا آگاه شده و راه را بر آنان بستند و تصمیم بر کشتار مسلمانان گرفتند.پیامبر صلی الله علیه و آله از مسلمانان همراه خود بیعت و پیمان وفاداری گرفتند، اما سرانجام به امر خداوند با دشمنان صلح و صلح نامه ای را امضاکردند،زیرا در این هجوم، بعضی از مسلمانان مقیم مکّه که ناشناخته بودند،به ناحق کشته می شدند و مسلمانان ناخواسته گرفتار پرداخت دیه و زخم زبان کفّار شده و بسیاری در آتش فتنه می سوختند،در این صلح برکاتی بود و در این مدت گروه زیادی به اسلام ملحق شدند.
امّا بعضی مسلمانان نگران بودند که چرا خواب پیامبر صلی الله علیه و آله تعبیر نشد؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود:
لازم نیست این خواب در این سال تعبیر و محقّق شود.به هر حال پیامبر و همراهان به مدینه بازگشتند و طبق قرارداد صلحنامه،در سال بعد سه روز مکّه را خالی کردند و مسلمانان با آسودگی خاطر اعمال عمره را با شکوه فراوان انجام دادند.البتّه پس از مدتی کفّار پیمان شکستند و مسلمانان در سال هشتم هجری مکّه را بدون خونریزی فتح کردند.
* آیات 11،15،16 با جملات «سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ» و «سَتُدْعَوْنَ» از آینده خبر داد،همان گونه که این خواب نیز از آینده خبر می دهد.
* «فَتْحٌ قَرِیبٌ» ،می تواند فتح خیبر یا مکّه باشد و می تواند صلح حدیبیّه باشد که در حقیقت برای مسلمانان یک پیروزی به حساب می آمد.
* در حدیث می خوانیم که حضرت علی صلی الله علیه و آله فرمود:خداوند تراشیدن سر را مقدّم بر کوتاه کردن مو ذکر کرد،بنابراین تراشیدن از کوتاه کردن بهتر است.
پیام ها:
1- خواب انبیا،از خواب هایی است که حتماً محقّق می شود. «لَقَدْ صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ»
2- ورود حتمی مسلمانان به مسجد الحرام در حال آرامش،یک پیشگویی بود که به تحقّق پیوست و از جلوه های اعجاز قرآن بوده است. «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ»
3- با این که رؤیا از پیامبر است،امّا در خبر دادن از هر امری که در آینده واقع می شود،گفتن «إِنْ شاءَ اللّهُ» لازم است.
4- تراشیدن سر و کوتاه کردن مو و ناخن،از اعمال حج و عمره است. مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ ...
5-امنیّت ظاهری کافی نیست،آرامش درونی نیز لازم است. «آمِنِینَ - لا تَخافُونَ»
6- انسان،از تمام آثار و برکات،یا خطرات و عوارض تصمیم های خود آگاه نیست و باید مطیع فرمان خدا باشد.مسلمانان به فکر ورود به مکّه بودند ولی خداوند می داند آثار و برکات صلح،بیشتر و بهتر است. «فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا»
7- چه بسا صلحی که مقدّمه پیروزی باشد. «فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ فَتْحاً قَرِیباً»
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً«28»
او کسی است که پیامبرش را همراه با هدایت و دین حق فرستاد،تا آن را بر همه ادیان پیروز کند و کافی است که خداوند گواه این موضوع باشد.
نکته ها:
* وعده پیروزی اسلام بر همه ادیان،بارها در قرآن تکرار شده است.این پیروزی،هم می تواند از جهت علمی،منطقی وغلبه در استدلال باشد،که همشیه چنین بوده،و هم اشاره به آینده تاریخ باشد که اسلام جهان را فراخواهد گرفت و وارثان زمین،بندگان صالح خواهند بود،چنانکه قدرت اسلام در نیم قرن اول هجری،بخش بزرگی از زمین را فراگرفت.
* آینده تاریخ از نظر ما بسیار روشن و قطعی است و با ظهور حضرت مهدی علیه السلام آخرین امام معصوم از اهل بیت پیامبر،دنیا پر از عدل و داد خواهد شد.
پیام ها:
1- غلبه حق بر باطل،آرمانی است که تنها خداوند می تواند آن را محقّق سازد.
«هُوَ الَّذِی»
2- رمز پیروزی اسلام،هدایت الهی و حقانیّت راه است. «أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ»
3- در شرایط سخت،نوید و امید دادن لازم است.(زمانی که کفّار مکّه به مسلمانان اجازه ورود به مسجد الحرام را نمی دهند،خداوند نوید پیروزی بر تمام جهان را می دهد که شما نه تنها بر مشرکان مکّه بلکه بر تمام ادیان جهان، غالب خواهید شد.) «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»
4- تمام ادیان گذشته،برای برهه ای از زمان بوده است. «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»
5-قرآن از آینده تاریخ و جهانی شدن اسلام خبر می دهد. «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»
6- پذیرش مردم مهم نیست،گواه بودن خداوند کافی است. «کَفی بِاللّهِ شَهِیداً»
7- اگر به الوهیّت او ایمان دارید،به وعده های او نیز اعتماد کنید. «کَفی بِاللّهِ شَهِیداً»
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظِیماً«29»
محمّد،رسول خداست و کسانی که با او هستند،بر کفّار،سخت و در میان خودشان مهربانند.آنان را پیوسته در رکوع و سجود می بینی،که فضل و رضوان را از خدا می جویند،نشانه آنان در رخسارشان از اثر سجود نمایان است.این است وصف ایشان در تورات و وصف آنان در انجیل،مانند زراعتی است که جوانه را از زمین خارج کرده،پس آن را نیرو داده تا سخت شود و بر ساقه ی خود بایستد،آن گونه که کشاورزان را به شگفتی و شادی وامی دارد.تا خداوند به واسطه مؤمنان کفّار را به خشم آورد،ولی خداوند به کسانی از کفّار که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دهند،وعده آمرزش و پاداشی بزرگ داده است.
نکته ها:
* «رکع»جمع«راکع»به معنای رکوع کننده و«سجد»جمع«ساجد»به معنای سجده کننده است.این دو کلمه برای کسانی به کار می رود که بسیار اهل سجده و رکوع و نماز باشند و بر آن مداومت کنند.
* «سوق»به معنای ساق پا و ساقه گیاه،«شطأ»به معنای جوانه گیاه،«آزر»به معنای تقویت و کمک و «فَاسْتَغْلَظَ» از غلظت به معنای سفت و محکم شدن می باشد.
* در آغاز سوره،پیامبر صلی الله علیه و آله مورد خطاب بود، «إِنّا فَتَحْنا لَکَ» در پایان سوره نیز محور آن، رسول خدا است. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ»
* در این آیه،شیوه ی ارتباطات یک مؤمن ترسیم شده است:
رابطه با بیگانگان. «أَشِدّاءُ» شدت و سختی.
با خودی ها. «رُحَماءُ» محبت و مهربانی.
با خداوند. «رُکَّعاً سُجَّداً» عبودیت و بندگی.
با خود. «یَبْتَغُونَ» تلاش و کوشش و امید به فضل خدا.
* تشبیه جامعه اسلامی به مزرعه کشاورزی،قابل دقت است زیرا:
الف.کشت،از درون زمین است،عقیده نیز از درون انسان است.
ب.کشت،در محیط مناسب رشد می کند،جامعه اسلامی هم نیاز به زمینه های مناسب دارد.
ج.کشت،دارای رشد طبیعی و تدریجی و اصیل و ثابت است،رشد امت اسلامی نیز مراحل و ثبوت و اصالت دارد.
* در نوشتن صلح نامه حدیبیّه،همین که حضرت علی علیه السلام نوشتند:محمّد رسول اللّه،نماینده کفّار اصرار کرد که این کلمه باید حذف شود،امام علی علیه السلام از حذف لقبِ«رسول اللّه»ناراحت بود ولی خداوند به جای آن در متن قرآن فرمود: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ»
* یاران پیامبر،در جستجوی دنیا و آخرتند،«فضل»به نعمت ها و امکانات مادی،و «رضوان»به نعمت ها و امور معنوی گفته می شود.شاید هم مقصود این باشد که یاران پیامبر برای کار خود ارزشی قائل نیستند،بلکه به فضل او دل بسته اند نه به اعمال خود.
* این آیه،هم به نشانه های ظاهری مؤمن اشاره کرده که خضوع و خشوع در گفتار و رفتار است، «سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» و هم به استواری و ریشه دار بودن عقیده در دل و جان مؤمن که همواره در حال رشد و گسترش است. کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ ...
* در انجیل متی می خوانیم:بار دیگر مثلی برای ایشان زد و گفت:ملکوت آسمان مثل دانه خردلی است که شخصی گرفته در مزرعه خویش بکارد.هر چند دانه خردل از سایر دانه ها کوچکتر است،ولی چون نمو کند،بزرگ ترین بقول(سبزیجات)و درختی می شود چنان که مرغان هوا در شاخه هایش آشیانه می گیرند.
* امام صادق علیه السلام در بیان آیه «سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» ،فرمودند:مراد آثار شب زنده داری است.«هو السهر فی الصلاه»
* اسلام دین جامع است؛در خط سیاسی «أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ» و در اخلاق اجتماعی، «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» و در بعد معنوی «تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً» است.
پیام ها:
1- وعده های الهی شفاف است.(آن پیامبری که مکتبش بر تمام ادیان غالب می شود،محمّد رسول اللّه است.) أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی ... مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ ...
2- جهانی شدن مکتب اسلام،به رهبری الهی و یارانی صادق نیازمند است.
لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ ... مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ
3- یکی از ابزار و شیوه های تربیت،معرّفی الگوهاست. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ»
4- ایمان به رسول خدا،«آمنوا به»گام اول است،مهم ترین گام،همراهی با رسول است. «وَ الَّذِینَ مَعَهُ»
5-مسلمانان باید در برابر دشمن؛خشونت،قاطعیّت،صلابت و شدّت داشته و در برابر دیگر مؤمنان؛ رأفت، مودّت، رحمت و عطوفت،مهر و احساسات داشته باشند. «أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»
6- بی تفاوتی ممنوع،مسلمان باید مظهر حبّ و بغض باشد. «أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»
7- ملاک مهر و قهر،ایمان و کفر است،نه قوم و قبیله و مال و ثروت. «أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»
8-عبادت،برای یاران پیامبر یک سیره دائمی است،نه یک عمل موسمی. «تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً»
9- در جامعه اسلامی،باید نماز ظهور و بروز داشته باشد،نه مخفی و پنهان.«تَراهُمْ»
10- رکوع و سجود در نماز،دارای محوریّت است. «رُکَّعاً سُجَّداً»
11- عبادتی مورد ستایش است که همراه با کثرت و مداومت باشد. «رُکَّعاً سُجَّداً»
12- بخش هایی از تورات و انجیل فعلی،دست نخورده و تحریف نشده است، لذا قرآن در مواردی به آنها استناد می کند. ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ ... اَلْإِنْجِیلِ
13- در کتب آسمانی قبل نیز پیش گویی هایی بوده است.در تورات و انجیل، سیمای یاران پیامبر اسلام مطرح شده است. ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ ... اَلْإِنْجِیلِ
14- مثال های کتب آسمانی،طبیعی،همه جایی،همه فهم،در دسترس و قابل تجربه است. کَزَرْعٍ أَخْرَجَ ...
15- رشدی پایدار است که طبیعی،مستقل و تدریجی باشد. کَزَرْعٍ أَخْرَجَ ...
16- جامعه اسلامی باید خودکفا،مستحکم و مستقل باشد تا روی پای خود بایستد. «فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ»
17- دین از سیاست جدا نیست.در کنار رکوع و سجود،موضع گیری های قاطع و دشمن شکن لازم است. رُکَّعاً سُجَّداً ... لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ
18- رشد کمی و کیفی مسلمانان،کفّار را عصبانی می کند. أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ ...
لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ
19- رکوع و سجود و همگامی با رسول خدا کافی نیست،باید تمام آن امور برخاسته از ایمان و عمل صالح باشد تا اجر عظیم دریافت شود. «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظِیماً»
20- پاداش مؤمنان راستین در وهم نگنجد. «أَجْراً عَظِیماً»
21- دفع ضرر،مقدّم بر کسب منفعت است.(اول «مَغْفِرَهً» بعد«اجر عظیم»)
«والحمدللّه ربّ العالمین»
- کامل ابن اثیر،ج 3،ص 205،بحار،ج44،ص30.
- انجیل متی،باب 13،شماره 31 و 32.