سیمای سوره محمّد صلی الله علیه و آله

این سوره سی و هشت آیه دارد و در مدینه نازل شده است.

نام سوره،برگرفته از آیه دوم آن است که نام پیامبر عزیز اسلام حضرت محمّد صلی الله علیه و آله در آن ذکر شده است.

جنگ و جهاد با دشمنان اسلام،مهم ترین موضوعی است که در این سوره مطرح شده و لذا برخی آن را سوره«قتال»نامیده اند.

عمده مطالب سوره درباره ی مؤمنان و کفّار و مقایسه میان وضع آن دو گروه در دنیا و آخرت و نگاهی به عملکرد منافقانی که در مدینه کارهای تخریبی داشتند،می باشد.به علاوه،مسائلی پیرامون اسارت و آزادی اسرای جنگی، دعوت به انفاق و نهی از مداهنه و سازش نابجا با دشمن در آن مطرح شده است.

در حدیث می خوانیم:هر کس می خواهد حال ما اهل بیت و دشمنان ما را بنگرد،سوره محمّد را تلاوت کند.[1]

همچنین روایت شده است که پیامبراکرم در نماز مغرب،این سوره را می خواندند. [2]

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ«1»

کسانی که کفر ورزیدند و(مردم را)از راه خدا بازداشتند،(خداوند) اعمالشان را تباه گردانید.

نکته ها:

* در میان یکصد و چهارده سوره قرآن کریم،در یازده سوره،اولین آیه درباره تهدید یا توبیخ است که به جز سوره احزاب بقیه در مورد دشمنان اسلام است.

1.سوره انعام.... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ...امّا کافران برای پروردگارشان شریک قرار می دهند.

2.سوره توبه. «بَراءَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ» خداوند و رسول او از کفّار برائت دارند.

3.سوره احزاب. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ» ای پیامبر! از خداوند پروا کن و از کفّار و منافقان پیروی نکن.

4.سوره محمّد. «الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»

5.سوره ممتحنه. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ» ای اهل ایمان! دشمن من و دشمن خودتان را سرپرست خود قرار ندهید.

6.سوره منافقون. إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ ...هرگاه منافقین نزد تو آمدند....

7.سوره معارج. «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» یکی از منافقان و دشمنان تقاضای عذاب کرد.

8.سوره بیّنه. «لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ حَتّی تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَهُ»

کفّار از اهل کتاب و مشرکان،از کفر و شرک خود دست بردار نیستند،مگر آن که برایشان شاهد و بیّنه بیاید.

9.سوره فیل. «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفِیلِ» آیا ندیدی که پروردگارت با سپاه فیل چه کرد؟

10.سوره کافرون. «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ» ای پیامبر! به کافران بگو.

11.سوره مسد. «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ» دستان ابولهب بریده باد.

* عبارت «صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ» را دو گونه می توان معنا کرد:

الف)به معنای اعراض کردن،یعنی خودشان از راه خدا اعراض کردند.

ب)به معنای ممانعت کردن،یعنی مردم را از راه خدا بازداشتند. [3]

* عبارت «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» را نیز دو گونه می توان معنا کرد:

الف.خداوند اعمال خوب کفّار و مشرکان،مانند صدقه و انفاق به فقرا را به دلیل کفر و منحرف کردن مردم،باطل و بی اثر می کند،به گونه ای که در آخرت در پرونده آنان خبری از این چیزها نیست.

ب.خداوند،تلاش های آنان برای از بین بردن اسلام و شکست مسلمانان را بی اثر می سازد تا به مقصد و هدف نائل نشوند.

* اعمال کفّار همه تباه است. «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» این تباهی اعمال کفّار با چند تعبیر در قرآن کریم آمده است:

- «کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ»[4]،اعمال کافران چون خاکستری است که در روزی طوفانی،بادی سخت بر آن بوزد.

- «فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» [5]اعمال کفّار محو می شود.

- «کَسَرابٍ بِقِیعَهٍ» [6]اعمال کفّار همچون سرابی است که تشنگان،آن را آب می پندارند.

پیام ها:

1- در روانشناسی تبلیغ،گاهی باید بی مقدّمه سخن گفت. بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا ...

2- معمولاً هر انحرافی انحراف دیگر را به دنبال دارد،بعضی ابتدا کفر می ورزند و آنگاه مانع ایمان دیگران می شوند. «کَفَرُوا وَ صَدُّوا»

3- تلاش کفّار ناکام می شود،کوشش آنان عاقبت ندارد و مردم دیر یا زود حقیقت را خواهند فهمید. صَدُّوا ... أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ

4- راه خدا دشمن دارد و دشمنان بیکار نمی نشینند و در صدد انحراف دیگرانند.

«صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»

5-تباه کردن اعمال،نوعی کیفر الهی برای کفّار است. کَفَرُوا ... أَضَلَّ

وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ«2»

و کسانی که(به خدا)ایمان آورده و کارهای نیکو انجام داده اند و به آنچه بر محمّد نازل شده که حق است و از جانب پروردگارشان است،ایمان آورده اند،خداوند بدی های آنان را پوشاند و کارشان را به سامان رساند.

نکته ها:

* کلمه«بال»یا به معنای کار و حالات و شئون است و یا به معنای روح و قلب.

* تکرار جمله «آمَنُوا» ،نشانه آن است که باید ایمان به وحی و دستورات پیامبر هم وزنِ ایمان به خدا باشد همچنین خداشناسی و جهان بینی صحیح و رفتارهای خوب به تنهایی نجات بخش نیست،بلکه ایمان به رسالت پیامبر اسلام و شریعت او نیز لازم است.

* مراد از «عَمِلُوا الصّالِحاتِ» انجام تمام کارهای صالح نیست،زیرا انجام تمام آنها برای انسان ممکن نیست.چنانکه مراد این نیست که تمام کارهای مؤمنان صالح است،زیرا به دنبال آن می فرماید: «کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ» بدی های آنان را جبران می کنیم.[7] بلکه مراد انجام کارهای نیک در هر زمینه ای به مقدار توان و در حد امکان است.

* مراد از «بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ» ،وحی الهی است که هم شامل قرآن می شود و هم شامل سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله.چنانکه در قرآن می خوانیم: «ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی»[8]سخنان او از روی هوا و هوس نیست.

* همان گونه که تکلیف نماز و روزه بر پیامبر نازل شد،دستور تعیین جانشین نیز در حجّهالوداع نازل شد. یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ ... [9]بنابراین بشارت در این آیه مخصوص کسانی است که به تمام آنچه بر پیامبر نازل شده(نه فقط به بخشی از آن)، ایمان داشته باشند.

پیام ها:

1- ایمان،درجات و مراحلی دارد و امری کمال پذیر است. آمَنُوا ... وَ آمَنُوا

2- ایمان و عمل،از یکدیگر جدا نمی شوند. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا»

3- ایمانی ارزش دارد که به اطاعت کامل از دستورات الهی بیانجامد. «بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ»

4- پیروی از دستورات انبیا،طبق ملاک و معیار حق است. «وَ هُوَ الْحَقُّ»

5-احکام و شریعت دین،برای رشد و تربیت انسان است. نُزِّلَ ... مِنْ رَبِّهِمْ (به عبارت دیگر،ربوبیّت الهی اقتضا می کند که برای رشد و تربیت بندگان، برنامه ای حقیقی و به دور از انحراف فرو فرستاده شود.)

6- معیار حقّ وحقیقت،مطابقت با وحی ودستورات خداست. «هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»

7- پیامبر اسلام از پیش خود حرفی نمی زند،آنچه می گوید وحی است. نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ ... مِنْ رَبِّهِمْ

8-برای دریافت الطاف الهی،ایمان به تنهایی کافی نیست،بلکه عمل صالح و پیروی از رسول خدا نیز لازم است. آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ ... کَفَّرَ عَنْهُمْ ... وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ

9- ایمان و عمل صالح،گذشته ها را جبران و آینده را بیمه می کند. کَفَّرَ ... أَصْلَحَ

10- کفر،سبب تباهی عمل،و ایمان و عمل صالح،سبب اصلاح عمل می گردد.

اَلَّذِینَ کَفَرُوا ... أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ - اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ ... أَصْلَحَ بالَهُمْ

11- گناهان و بدی ها مانع اصلاح انسان است،ابتدا باید آنها برطرف شود تا زمینه اصلاح فراهم گردد. «کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ»

12- خداوند با تهدید کفّار «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» و بشارت به مؤمنان «أَصْلَحَ بالَهُمْ» ،از پیامبر و اهل ایمان دلجویی می کند.

ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ لِلنّاسِ أَمْثالَهُمْ«3»

این(دو گونه سرانجام)به خاطر آن است که کسانی که کفر ورزیدند،از باطل پیروی کردند و کسانی که ایمان آوردند،از همان حقی که از طرف پروردگارشان(نازل شده)است پیروی نمودند.این گونه خداوند برای (بیداری)مردم،مثال حالشان را بیان می کند.

نکته ها:

* مقایسه و تفکیک میان سرانجام کافران و مؤمنان،یکی از شیوه های تربیتی قرآن است که در این چند آیه مکرّر بیان شده است.

* در این آیه،ایمان و کفر بر اساس حق و باطل از یکدیگر جدا شده اند که بیانگر منطق قرآن در برخورد با مخالفان است.

پیام ها:

1- سرنوشت و عاقبت خوب یا بد انسان،تابع افکار و اعمال اوست. «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ ... أَصْلَحَ بالَهُمْ - ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ...»

2- باطل گرایی،زمینه گرایش به کفر است. «الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ»

3- هر راهی که در مقابل حقّ قرار گیرد،باطل و بی اساس است و میان حق و باطل،راه سومی وجود ندارد. اِتَّبَعُوا الْباطِلَ ... اِتَّبَعُوا الْحَقَّ

4- باطل،از ناحیه انسان است و به خدا نسبتی ندارد ولی حق از سوی خداوند است و حقایق آسمانی پوچ نیستند. «الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ»

5-مصداق بارز و روشن حقّ،قرآن است. «اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ» (در آیه قبل خواندیم: «بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»)

6- استفاده از مثال و بیان عوامل سعادت و شقاوت انسان در قالب تمثیل،از اصول تربیتی قرآن است. ذلِکَ بِأَنَّ ... کَذلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ لِلنّاسِ أَمْثالَهُمْ

فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً حَتّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِکَ وَ لَوْ یَشاءُ اللّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ«4»

پس هرگاه با کسانی که کافر شدند(در میدان جنگ)روبرو شدید، گردن هایشان را بزنید تا آن که آنان را از پا درآورید(و چون در دست شما اسیر شوند)پس آنان را سخت ببندید(تا فرار نکنند)سپس،یا بر آنان منّت نهید(و آزادشان کنید)و یا با گرفتن فدیه و عوض،رهایشان کنید تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد.این است(دستور خداوند)و اگر خداوند اراده می کرد،(از طریق صاعقه و زلزله و دیگر بلایا)از آن کفّار انتقام می کشید،ولی خدا(فرمان جنگ داد)تا برخی از شما را به وسیله برخی دیگر بیازماید و کسانی که در راه خدا کشته شدند،هرگز خداوند اعمالشان را از بین نمی برد.

نکته ها:

* «أَثْخَنْتُمُوهُمْ» از«ثخن»به معنای غلبه کامل و زمین گیر کردن دشمن است.«وثاق»، وسیله بستن مثل طناب است.

* فلسفه جهاد در اسلام،چند امر است:

الف)برای دفاع از خود یا دیگر مظلومان. «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» [10]، «کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّهً» [11]

ب)به جهت برانداختن فساد و فتنه. «قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَهٌ»[12]

ج)برای حفظ مراکز توحیدی. «لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ»[13]

د)برای دفاع از احکام و حدود الهی. «قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ» [14]

* این آیه مربوط به میدان نبرد است،یعنی در صحنه ی جنگ که کافران در برابر شما ایستاده اند و قصد از میان برداشتن شما را دارند،شما با قاطعیّت و صلابت بجنگید و آنان را بکشید و پس از غلبه کامل بر آنان و اطمینان از درهم شکستن قوای دشمن،اسیر بگیرید و پس از پایان جنگ،هرگونه که رهبر اسلامی مصلحت دانست،جنگ،در قبال گرفتن عوض یا بدون آن،اسیران را آزاد کنید.

لذا برخی که گمان کرده اند آیه می گوید:هر کافری را هرکجا یافتید بکشید،به واژه«حرب» به معنای جنگ و مسئله اسارت که در جنگ پیش می آید،توجّهی نکرده اند.

* از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال شد که شهید در راه خدا کیست؟ آیا کسی که با انگیزه به رخ کشیدن شجاعت خود و یا به خاطر تعصّبات خانوادگی و قومی و یا از روی ریا و خودنمایی جنگیده و جان خود را از دست داده،شهید است؟

حضرت فرمودند:«من قاتل لتکون کلمه الله هی العلیا فهو فی سبیل الله» [15]شهید،کسی است که برای اعتلای راه خدا جنگیده باشد.

پیام ها:

1- از میان کافران،تنها آنان را که در برابر شما به جنگ ایستاده اند،از میان بردارید. «فَإِذا لَقِیتُمُ»

2- رزمنده مسلمان باید آماده،آموزش دیده و شجاع باشد. «فَضَرْبَ الرِّقابِ»

3- هدف اصلی در حمله به دشمن،نقاط کلیدی و حساس باشد. «الرِّقابِ»

4- تا دشمن از پای در نیامده و زمین گیر نشده،به فکر اسیر گرفتن و جمع غنائم نباشید. «حَتّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ»

5-در هنگام نبرد محکم کاری کنید تا دشمن سوء استفاده نکند و اسیران فرار نکنند. «فَشُدُّوا الْوَثاقَ»

6- در جبهه باید اختیاراتی به فرمانده تفویض شود. «فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً»

7- هدف از جهاد،جلوگیری از ظلم و یا از بین بردن ظلم و ستم است و لذا عفو و بخشش اسیران از سفارش های اسلام است. «فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً»

8-در جهاد اسلامی،هم قدرت لازم است، «فَضَرْبَ الرِّقابِ» و هم عطوفت و مهربانی. «فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً»

9- آزاد کردن اسیران،بدون گرفتن عوض،بر آزاد کردن با عوض مقدّم است.

«فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً»

10- جنگ و جهاد،یکی از زمینه های آزمایش الهی است. «لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ»

11- جهاد در اسلام،برای حفظ دین خداست،نه کشورگشایی،استعمار،تهدید، رقابت،انتقام،حسادت و.... «فِی سَبِیلِ اللّهِ»

12- گرچه در جنگ بعضی شهید می شوند ولی خداوند اهدافشان را به ثمر می رساند و زحمات آنان هرگز تباه نمی شود. «قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ»

13- جنگ،میدان آزمایش الهی و کفّار،وسیله آزمایش و شهدا،پیروزمندان این آزمایشند. لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُوا ... فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ

سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ«5»

خداوند،به زودی آنان را(به سوی مقامات والا)هدایت می کند و حال و کارشان را نیکو می گرداند.

وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَها لَهُمْ«6»

و در بهشتی که برای آنان توصیف کرده،وارد می سازد.

پیام ها:

1- هدایت الهی،دائمی است و حتّی پس از مرگ و شهادت نیز ادامه دارد. قُتِلُوا ...سَیَهْدِیهِمْ

2- هنگام رفتن به جبهه و جهاد،نگران زندگی فردی و خانوادگی خود نباشید.

«یُصْلِحُ بالَهُمْ»

3- شهادت در راه خدا،همه ی نابسامانی های انسان را جبران می کند؛لغزش ها بخشیده و عیب ها نادیده گرفته می شود. «یُصْلِحُ بالَهُمْ»

4- مدیریّت کارهای شهید را ذات مقدّس خداوند بر عهده دارد. سَیَهْدِیهِمْ ...یُصْلِحُ ...

5-تشویق ها و پاداش های بزرگ،بهترین وسیله برای ایجاد انگیزه در کارهای سخت است. فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ ... سَیَهْدِیهِمْ ... یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ

6- شناخت قبلی از پاداش،لذّت و شوق انسان را به هنگام دریافت آن بیشتر می کند. «الْجَنَّهَ عَرَّفَها لَهُمْ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ«7»

ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر خدا را یاری کنید،شما را یاری می کند و گام هایتان را استوار می سازد.

نکته ها:

* انسان،موجودی محدود است و نصرت و یاری او از راه خدا نیز محدود؛ولی خداوند بی نهایت است و نصرت او برخاسته از قدرت نامحدود.

* خداوند چند چیز را در گرو چند چیز بر خود لازم کرده است:

- توجّه و یادکردش را در گرو یادکرد انسان. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»[16]

- نصرت ویاریش را در گرو یاری انسان. «إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ»

- برکت و ازدیاد را در گرو سپاسگزاری انسان. «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ»[17]

- وفای به عهدش را در گرو وفاداری انسان.[18] «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» [19]

* حضرت علی علیه السلام می فرماید:اگر خدا را یاری کنید،خداوند شما را یاری می کند و گام های شما را استوار می سازد...خداوند از روی خواری و ناچاری از شما نصرت ویاری نمی خواهد...

او از شما یاری خواسته در حالی که خود عزیز و حکیم است و سپاهیان آسمان ها و زمین به فرمان او هستند.نصرت خواهی و استقراض الهی برای آن است که شما را بیازماید و بهترین عامل به نیکی ها را مشخص سازد.[20]

پیام ها:

1- لازمه ی ایمان،اقدام عملی در جهت نشر و گسترش دین الهی است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ ...

2- جهاد با کفّار محارب،یکی از مصادیق یاری دین خداوند است. فَضَرْبَ الرِّقابِ ... إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ ...

3- پاداش و کیفر الهی،با عملکرد انسان همگون است. «تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ»

4- هرکس با فکر،زبان و عمل خویش،دین اسلام را یاری کند،خداوند نیز او را حمایت می کند. «إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ»

5-دریافت الطاف الهی،به تلاش انسان بستگی دارد. «إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ» (انتظار نصرت خداوند بدون تلاش و کوشش،توقّعی نابجاست.)

6- در میان امدادهای الهی،ثابت قدم بودن،برجسته ترین آنهاست.(بعد از نصرت الهی نام پایداری آمده است.) «یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ»

7- پاداش های الهی بیش از عملکرد ما است. «إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ»

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ«8»

و کسانی که کفر ورزیدند،بر آنان نگون ساری باد و(خداوند)اعمالشان را نابود گردانید.

ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ«9»

این(هلاکت)به خاطر آن است که آنچه را خداوند نازل کرده،ناخوش داشتند،پس(خداوند)کارهایشان را تباه(و بی ارزش)نمود.

نکته ها:

* کلمه«تعس»به معنای لغزیدن،سقوط کردن و به رو افتادن است.

* یکی از بهترین راه های تربیت،روش مقایسه است.در آیات قبل نسبت به مؤمنان شهید فرمود: «فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ» در این آیه نسبت به کفّار می فرماید: «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» این مقایسه،نویدی برای مؤمنان مجاهد است.همچنین در مورد مؤمنان فرمود: «یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ» خداوند گام هایشان را استوار می سازد و این آیه در مورد کافران می فرماید:

«فَتَعْساً لَهُمْ» آنها در لغزشگاه ها و پرتگاه ها سقوط می کنند.

پیام ها:

1- نفرین بر کفّار لجوج رواست. فَتَعْساً لَهُمْ ...(چنانکه در آیه ای دیگر می فرماید: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ»)

2- کفر،مایه ی تباهی و نابودی است. کَفَرُوا ... أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ

3- کراهت از دستورهای الهی،نشانه ی نوعی کفر در وجود انسان است.و اَلَّذِینَ کَفَرُوا ... کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ

4- کیفرهای الهی،به میزان کفر و کراهت انسان است. کَفَرُوا ... ذلِکَ بِأَنَّهُمْ ...

5-کراهت از قرآن و اعراض از آن،موجب حبط و تباهی اعمال خیر می شود.

کَرِهُوا ... فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ

6- انگیزه و نشاط،به کارها ارزش می دهد.کسی که نسبت به فرمان های خداوند ناراضی است،کارهایش ارزشی ندارد. کَرِهُوا ... فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ

أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکافِرِینَ أَمْثالُها«10»

پس آیا در زمین سیر نکردند،تا بنگرند سرانجام کسانی که قبل از آنان بودند چگونه بود؟ خداوند آنان را هلاک کرد و برای این کافران نیز همانند آن کیفرها خواهد بود.

نکته ها:

* «دَمَّرَ» از«تدمیر»به معنای نابودی،هلاکت و زیر و رو کردن است و آنگاه که در کنار آن، «علی»قرار گیرد،شدّت را می رساند.

* در قرآن نابودی و هلاکت مردم،بر اساس عملکرد و خلق و خوی آنان است:

- گروهی به خاطر طغیان هلاک شدند. «فَأُهْلِکُوا بِالطّاغِیَهِ» [21]

- برخی به خاطر لجاجت و انکار. تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها ... إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ [22]

- عدّه ای به دلیل مکر و حیله. «فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ مَکْرِهِمْ أَنّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ» [23]

- گروهی به خاطر گناه. «فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ»[24]

- برخی به خاطر ظلم و ستم. «أَهْلَکْناهُمْ لَمّا ظَلَمُوا»[25]

پیام ها:

1- افراد غافل که از هلاکت گذشتگان عبرت نمی گیرند،قابل توبیخ و سرزنش هستند. «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا»

2- سیر و سیاحت و جهانگردی باید هدفدار و برای بررسی تاریخ ملّت ها و عامل عبرت و رشد باشد. أَ فَلَمْ یَسِیرُوا ... فَیَنْظُرُوا

3- مطالعه تاریخ و شناخت سرنوشت ملّت ها،در جهان بینی و ایمان انسان نقش دارد. أَ فَلَمْ یَسِیرُوا ... فَیَنْظُرُوا

4- جلوه های رفاه مهم نیست،پایان و عاقبت کار مهم است. «کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ»

5-کارهای خداوند حکیمانه و قانونمند است. دَمَّرَ اللّهُ ... وَ لِلْکافِرِینَ أَمْثالُها

6- اراده خداوند بر تاریخ و طاغوت ها،غالب و حاکم است. دَمَّرَ اللّهُ ...

7- قهر الهی در انحصار یک یا چند نمونه نیست،او می تواند به شکل های گوناگون قهر خود را نشان دهد. «لِلْکافِرِینَ أَمْثالُها»

ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی لَهُمْ«11»

این(کیفرِ کافران)به خاطر آن است که خداوند،یاور کسانی است که ایمان آورده اند و همانا کافران یاوری ندارند.

نکته ها:

* مراد از«مولی»،دوست و یاور است وگرنه همه ی هستی تحت ولایت خدا می باشد و در این جهت،تفاوتی میان مؤمن و کافر نمی باشد.

* مؤمنانی که در این دنیا به ظاهر بی یار و یاور بوده و تکیه گاهشان فقط خدا بود،روز قیامت خداوند یاور آنان است. «اللّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا» چنانکه در دنیا نیز چنین است: «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا»[26]امّا کافران که در دنیا دوستان و یاورانی داشته اند، «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ» [27]در قیامت مشخص می شود که اینان یاور واقعی آنها نیستند. «وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی لَهُمْ»

پیام ها:

1- ایمان،وسیله جلب حمایت های الهی و کفر،عامل از دست دادن آنهاست.

«اللّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی لَهُمْ»

2- در روز قیامت،هیچ یک از حامیان کفّار و مشرکان،کارساز نیستند. «وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی لَهُمْ»

إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النّارُ مَثْویً لَهُمْ«12»

همانا خداوند کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،به باغ هایی(از بهشت)که نهرها از زیر(درختان)آن جاری است داخل می کند.و کسانی که کفر ورزیدند(از زندگی دنیا)بهره می گیرند و همانند که چهارپایان می خورند و(سرانجام،)آتش جایگاه آنهاست.

نکته ها:

* در این آیه،خوردن کفّار به خوردن چهارپایان تشبیه شده است و این شباهت می تواند از چند جهت باشد،از جمله:

الف)تمام همّت حیوانات رسیدن به غذاست.چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرماید:«همها علفها» [28]همّ و غمّ حیوانات رسیدن به خوراک است.کفّار نیز جز کامیابی اراده ای ندارند.

«وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا»[29]

ب)چهارپایان غافلند،کفّار نیز از قیامت و مسئولیّت غافلند. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»[30]

ج)حیوانات،سرچشمه غذا را که از حلال است یا حرام نمی دانند.بعضی انسان ها نیز فکر حلال و حرام نیستند و به گفته قرآن همین که به ارث و مال بی زحمتی رسیدند،بدون توجّه به حقوق دیگران در آن تصرّف می کنند. «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا»[31]

* حضرت علی علیه السلام می فرماید:کسی که تمام توانش را در راه شکمش قرار داده،ارزشش همان چیزی است که از او خارج می شود.[32]

پیام ها:

1- وارد ساختن مؤمنان به بهشت،جلوه ای از ولایت الهی است. بِأَنَّ اللّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا ... إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ

2- اهل ایمان و عمل صالح در مقامی هستند که خداوند خود عهده دار وارد ساختن آنان به بهشت است. إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ ...

3- ملاک،پایان کار است وگرنه بهره گیری های مادّی،کم و بیش برای همه هست.

جَنّاتٍ تَجْرِی ... یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ

4- برای تشویق به حقّ،از تمایلات طبیعی مردم استفاده کنید.(انسان به طور طبیعی از باغ و نهر لذّت می برد) «جَنّاتٍ تَجْرِی»

5-بهره گیری و کامیابی در چهارچوب مقرّرات الهی جایز است.(آنچه مورد انتقاد قرآن است،کامیابی های حیوان گونه است) «یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ»

6- شکم پرستی،برجسته ترین نفسانیّات انسان است،زیرا مقام،مال و شهوت،هر چند صباحی به سراغ انسان می آید،ولی شکم دائماً مزاحم است.(قرآن در کنار عنوان کامیابی،نام خوردن را جداگانه آورده است.) «یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ»

7- زندگی کفّار،از نظر ماهیّت حیوانی است و از نظر پایان و فرجام،دوزخی.

«کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النّارُ مَثْویً لَهُمْ»

8-در ارزیابی ها،عاقبت کار را هم به حساب آورید. «النّارُ مَثْویً لَهُمْ»

وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّهً مِنْ قَرْیَتِکَ الَّتِی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ«13»

و چه بسیار(مردم)شهرها که از(مردم)شهری که تو را بیرون کردند، نیرومندتر بودند،ما آنان را هلاک کردیم و برای آنان هیچ یاوری نبود.

نکته ها:

* انبیا علاوه بر شنیدن تهمت هایی از قبیل شاعر،کاهن،ساحر و مجنون،به انواع خطرات نیز تهدید شده اند،مانند:

الف)قتل. «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ»[33]جمعیّت برای کشتن تو به مشورت نشسته اند.

ب)شکنجه. «لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ»[34]به نوح گفتند:تو از سنگسار شدگانی.

ج)تبعید و اخراج. «لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ» [35]ای شعیب! ما تو را تبعید خواهیم کرد.

د)زندان. «لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ» [36]ای موسی! ما تو را از زندانیان قرار خواهیم داد.

* این آیه به پیامبر دلداری می دهد که ما همه آن اقوام پیشین را هلاک کردیم با آنکه از مردم مکّه بسیار قوی تر بودند.

* گرچه پیامبر اسلام با اراده خود هجرت کرد،ولی چون کفّار مکّه شرایط سختی را برای آن حضرت به وجود آورد که باعث تصمیم پیامبر به هجرت شد،لذا خداوند،خروج حضرت را به مردم مکّه نسبت می دهد. «أَخْرَجَتْکَ»

پیام ها:

1- آشنایی با تاریخ،انگیزه ای برای مقاومت در برابر ناملایمات است. «وَ کَأَیِّنْ»

2- اقوام ستمگری که در تاریخ هلاک شده اند،زیادند. وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ ... أَهْلَکْناهُمْ

3- از قدرت های غیر الهی نترسید که همه در برابر قدرت الهی هیچ اند. أَشَدُّ قُوَّهً مِنْ قَرْیَتِکَ ... أَهْلَکْناهُمْ

4- کفّار،گاهی علاوه بر عذاب اخروی، «النّارُ مَثْویً لَهُمْ» عذاب دنیوی هم دارند.

«أَهْلَکْناهُمْ»

5-عاقبت ابرقدرت های ظالم،هلاکت و نابودی است. أَشَدُّ قُوَّهً ... أَهْلَکْناهُمْ ...

6- چه بسا فشارها و سختی ها که عامل حرکت و برکت می شود. أَخْرَجَتْکَ ...

(گرچه خداوند از عکس العمل مردم مکه در برابر دعوت پیامبر که باعث هجرت پیامبر شد انتقاد کرده،امّا این هجرت برکاتی را در پی داشت.)

7- مصلحان و مبلّغان دینی باید آمادگی کامل برای هر گونه اذیّت و آزاری را از جانب مخالفان داشته باشند. «أَخْرَجَتْکَ»

8-در برابر قهر الهی هیچ یاوری نیست. «فَلا ناصِرَ لَهُمْ»

أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ«14»

پس آیا کسی که بر دلیل روشنی از طرف پروردگارش است،همچون کسی است که بدی کردارش در نظرش آراسته شده و از هوس هایش پیروی کرده است؟

نکته ها:

* «بیّنه»در اصل به چیزی می گویند که میان دو چیز فاصله و جدایی ایجاد می کند به

گونه ای که دیگر هیچ گونه ربط و اتصالی با هم نداشته باشند.به همین خاطر به دلیل روشن و آشکاری که حقّ را از باطل جدا می کند«بیّنه»می گویند. [37]

* پیامبر با منطق و بیّنه به سراغ مردم می آید،ولی مردم با خوب پنداشتن راه خود و پیروی از هوس های خویش با او برخورد می کنند.

* رسالت پیامبر اسلام همراه با بیّنه است.آن حضرت از جانب خداوند مأمور است و از پیش خود حرفی ندارد و بر این امر تأکید می ورزد. «إِنِّی عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی» [38]

پیام ها:

1- تکیه گاه مؤمن،دلیل و برهان است، «بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ» امّا کفّار به پندار و هوس خویش تکیه دارند. «زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ»

2- خودمحوری،نقطه مقابل خدامحوری است.کسی که در برابر دلیل و استدلال تواضع نکند،پیرو هوس های خود و دیگران خواهد شد. بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ ... اِتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ

3- انسان فطرتاً با بدی مخالف است و هر کجا می خواهد دست به کار زشتی بزند،ابتدا آن را رنگ و لعاب زیبایی می زند. «زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ»

4- مقتضای ربوبیّت،نشان دادن دلائل روشن است. «بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ»

5-بعضی از کارها دارای قبح ذاتی است.یعنی ذات و حقیقت آن عوض نمی شود گرچه زیباسازی و تقلّب صورت بگیرد. «زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ»

6- انسان برای رسیدن به خواسته های نفسانی،کارهای زشت را به گونه ای توجیه می کند که انجام آن زیبا و پسندیده باشد. «زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ»

مَثَلُ الْجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّهٍ لِلشّارِبِینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی وَ لَهُمْ فِیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَهٌ مِنْ رَبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ«15»

وصف بهشتی که اهل پروا به آن وعده داده شده اند،(چنین است:)در آن نهرهایی است از آبی که بدبو شدنی نیست و نهرهایی از شیر که مزه آن دگرگونی ندارد و نهرهایی از شراب که برای نوشندگان لذّت بخش است و نهرهایی از عسل مصفّا و ناب.و برای آنان در آنجا هرگونه میوه ای موجود است و نیز آمرزشی از طرف پروردگارشان.(آیا اینان)همانند کسانی هستند که در آتش جاودانه اند و آبی جوشان،نوشانده می شوند،که اندرونشان را متلاشی می کند.

نکته ها:

* آنچه به اجمال در مورد بهشت در آیه دوازده مطرح شد «جَنّاتٍ تَجْرِی» ،مشروح آن در این آیه بیان شده است. فِیها أَنْهارٌ ... وَ أَنْهارٌ ... وَ أَنْهارٌ

* انواع نهرهای بهشتی در این آیه مطرح شده،لیکن برای گروه خاصّی در بهشت چشمه ای ویژه وجود دارد. «عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ» [39]چشمه ای که تنها مقرّبان از آن می نوشند.

* برای هر چیزی کمالی است،کمال آب،بو نداشتن و کمال شیر،تغییر نکردن مزه آن و کمال نوشیدنی ها،لذیذ بودن و کمال عسل،خالص بودن آن است.

* با توجّه به تکرار کلمه«انهار»می توان فهمید که هر یک از شیر و عسل و شراب و آب، دارای چندین نهر است.

* امام حسین علیه السلام فرمود:مغفرتی که در بهشت نصیب اهل بهشت می شود،بهترین نعمت برای آنان است و آنگاه به آیه 72 سوره توبه استناد کردند.[40] «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ»

* ممکن است مراد از مغفرت در بهشت،زدودن یاد لغزشها از خاطر بهشتیان باشد تا به یاد لغزشهای دنیوی خود نیفتند و خاطرشان ملول نگردد.[41]

پیام ها:

1- در برابر جلوه ها و زینت های دنیوی که وسیله ی ارتکاب برخی گناهان می گردد،با بیان جلوه ها و زیبایی ها و کامیابی های بهشت،مردم را به حق دعوت کنید. مَثَلُ الْجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ...

2- کسانی که به خاطر تقوا،از کامیابی های زودگذر و نامشروع پروا می کنند،به کامیابی پایدار خواهند رسید. «وُعِدَ الْمُتَّقُونَ»

3- امیددادن به سرانجامی نیکو،عامل گرایش به حق و تقواست. «وُعِدَ الْمُتَّقُونَ»

4- تعدّد و تنوّع طلبی،خواست طبیعی بشر است. أَنْهارٌ ... أَنْهارٌ

5-در بهشت،در کنار نعمت های مادّی و جسمانی،نعمت های معنوی و روحی نیز هست. أَنْهارٌ ... مَغْفِرَهٌ ...

6- نعمت های بهشتی از هر گونه آفت و نقص و تغییر به دورند. غَیْرِ آسِنٍ ... لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ ... مُصَفًّی

7- آب و هوای بهشت،نعمت ها را متغیّر و مسموم و بد بو نمی کند. لَمْ یَتَغَیَّرْ ...

8-نعمت هایی را که بهشتیان دریافت می کنند،در سایه مغفرت پروردگار است.

«مَغْفِرَهٌ مِنْ رَبِّهِمْ»

9- در بهشت انواع میوه ها،به مقدار وفور وجود دارد. «کُلِّ الثَّمَراتِ»

10- در دوزخ،آب جوشان را با زور و ذلّت به کفّار می نوشانند. «سُقُوا»

11- تشویق و تهدید در کنار هم سازنده است. أَنْهارٌ ... ماءً حَمِیماً

12- معاد، جسمانی است.(شیر و عسل،نشانه کامیابی جسمانی است،چنانکه قطعه قطعه شدن اندرون کفّار بر آن دلالت دارد.) «فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ»

13- حساب جسم و بدن انسان در قیامت،با جسم و بدن او در دنیا فرق می کند.

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتّی إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ قالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ«16»

و گروهی از آنان،کسانی هستند که(در ظاهر)به تو گوش می سپارند،امّا همین که از نزد تو بیرون روند،به صاحبان علم و دانش گویند:او هم اکنون چه گفت؟ آنان کسانی هستند که خداوند بر دلهایشان مُهر نهاده و از هوای نفسشان پیروی کرده اند.

نکته ها:

* پس از بیان وضعیّت مؤمنان و کافران،این آیه به شیوه برخورد منافقان با گفتار پیامبر که برگرفته از وحی آسمان بود اشاره کرده و خطاب به پیامبر می فرماید:کافرانی که در ظاهر مسلمان هستند،در مجالس تو شرکت می کنند و به قرآن گوش می دهند،امّا چون به حقانیّت تو و کتاب تو ایمان ندارند،قادر به درک و پذیرش آن نیستند و لذا هرگاه به پیروانت که نسبت به سخنان تو علم دارند می رسند،با تحقیر و تمسخر می گویند:این چه سخنانی است که این مرد می گوید؟!

امّا ای پیامبر! گمان نکنی که سخنان تو قابل درک نیست،بلکه روحیه عناد و لجاجت آنها باعث گردیده که خداوند بر دل آنها مُهر نهد و آنان قدرت درک حقیقت را نداشته باشند و فقط تابع هوا و هوس های خویش باشند.

* از این که جمله ی «وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ» پس از عبارتِ «طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ» آمده است می توان استفاده کرد که اگر انسان فهم،بینش و عقل خود را رها کند،تحت فرمان هوا و هوس و شهوت قرار می گیرد.[42]

پیام ها:

1- حضور هر قشری از مردم حتّی کافران و منافقان،نزد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آزاد بود. «مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ»

2- شناخت و افشای حرکات مرموز مخالفان،برای مردم لازم است. وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ ...

3- منافقان در فکر تشکیک و تفرقه در میان خواصّ اهل حقّ هستند. یَسْتَمِعُ ...

قالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ

4- سؤال،اگر بر اساس تخریب و تضعیف و سست کردن ایمان و یا تحقیر و استهزا باشد،قابل توبیخ است. «ما ذا قالَ آنِفاً»

5-وحی الهی و سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله،علمی و عالم پرور بود. «أُوتُوا الْعِلْمَ»

6- تشکیک در میان مسلمانان،نوعی تهاجم فرهنگی است. «ما ذا قالَ آنِفاً»

7- انسان،با انگیزه و عمل فاسد و هواپرستی،زمینه مهر شدن دل خود را فراهم می کند و قابلیّت فهم وحی و معارف الهی را از دست می دهد. «أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّهُ»

8-به انبوه حاضران و مستمعین مغرور نشویم که چه بسا پذیرای حق نیستند.

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ ... طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ

9- مسخره نمودن وحی و قرآن،موجب کدورت قلب شده و انسان را از درک حقایق باز می دارد. ما ذا قالَ آنِفاً ... طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ

10- اگر بر دلی مهر خورد،سخنان رسول خدا نیز در او کارساز نخواهد بود.

«طَبَعَ اللّهُ»

11- قلب و روح آدمی،فطرتاً حقّ پذیر است.عواملی سبب بسته شدن و مهر خوردن بر آن می شود.(کلمه «طَبَعَ» ،معمولاً در مواردی بکار می رود که ابتدا راه باز بوده و سپس بسته شده است)

12- کسی که برای تضعیف پیامبر اقدام کند،در حقیقت با خدا طرف شده است.

یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ ... ما ذا قالَ آنِفاً ... طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ

13- هوس ها و خواهش های بی پایه بشر متعدّد است. «اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ»

14- هواپرستی با خداپرستی سازگار نیست. «طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ»

وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ«17»

وکسانی که هدایت یافته اند،خداوند هدایتشان را بیفزاید و روح پرهیزگاری به آنان عطا کند.

نکته ها:

* در آیه قبل خواندیم که گروهی با اینکه سخنان حق و آیات قرآن را از پیامبر می شنیدند، امّا حاضر به پذیرش آن نبودند.این آیه می فرماید:گروهی با شنیدن همان آیات و سخنان، رشد یافته و وسعت روحی و معنوی پیدا می کنند.

* عباراتی مانند «زادَهُمْ هُدیً» و «زِدْنِی عِلْماً»[43]صرفاً فزونی هدایت یا علم را بیان نمی کند،بلکه بیانگر رشد و بالندگی روحی و فزونی ظرفیت آن کسی است که از این هدایت یا علم برخوردار می شود.

* چند چیز باعث ازدیاد هدایت مؤمنان می شود:

الف)آیات و معارفی که خداوند نازل می کند.

ب)سخنان و حکمت های پیامبر.

ج)صبر و تحمّل آنان در برابر استهزای منافقان.[44]

پیام ها:

1- پذیرش هدایت از طرف انسان،زمینه ساز فزونی هدایت از طرف خداوند است. «اهْتَدَوْا زادَهُمْ»

2- هدایت،مراحل و مراتبی دارد. «زادَهُمْ هُدیً»

3- هدایت پذیری،ظرفیّت روحی انسان را توسعه می دهد. «زادَهُمْ» (و نفرمود:

«زاد هدایتهم»)

4- یک گام از طرف انسان،چند گام از طرف خدا را به دنبال دارد. «اهْتَدَوْا» از طرف انسان، زادَهُمْ ... وَ آتاهُمْ از طرف خدا.

5-هدایت واقعی آن است که انسان را به تقوا برساند. اِهْتَدَوْا ... آتاهُمْ تَقْواهُمْ

6- تقوا،هدیه و پاداش الهی برای هدایت پذیران است. «آتاهُمْ تَقْواهُمْ»

فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السّاعَهَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ«18»

پس آیا(کفّار برای ایمان آوردن)قیامت را انتظار دارند،که ناگهان به سراغشان آید،در حالی که نشانه های آن آمده است؟ پس آنگاه که(رستاخیز)به سراغشان آید متذکّر شدن آنان چه سودی برایشان خواهد داشت؟!

نکته ها:

* «أشراط»جمع«شرط»به معنای نشانه و علامت است و مراد از «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها» در این آیه،بر اساس روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله،بعثتِ آن بزرگوار است. [45]زیرا آخرین رسول و کتاب الهی بر مردم نازل و حجّت خداوند بر مردم،کامل گشته است.پس هرگونه گناه،فساد،کفر و انکار،ظهور قیامت را نزدیک می سازد.

* گرچه معمولاً کلمه «السّاعَهَ» در مورد قیامت بکار می رود ولی مانعی ندارد که مراد،زمانِ نزول قهر الهی و هلاکت مردم در همین دنیا باشد که مقدّمه عذاب قیامت است.

* ابن عباس نقل می کند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در حجّه الوداع در حالی که نزدیک ترین افراد به آن حضرت،سلمان فارسی بود فرمود:آیا به شما خبر دهم از نشانه های قیامت؟ آنگاه فرمود:«اضاعه الصّلوات و اتّباع الشّهوات و المیل الی الاهواء و تعظیم أصحاب المال و بیع الدین بالدنیا» [46]بی توجّهی به نماز و پیروی از هوسها و احترام به ثروتمندان و فروختن دین به دنیا.

در برخی روایات،بیش از صد علامت برای نشانه های برپایی قیامت برشمرده اند.[47]

پیام ها:

1- کفّارِ سنگدل با مشاهده تمام دلائل،باز ایمان نمی آورند و منتظر سپری شدن آخرین مهلت اند. «فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السّاعَهَ»

2- برپایی قیامت و به هلاکت رسیدن کفّار،ناگهانی و غافلگیرانه است. «بَغْتَهً»

3- قیامت،نشانه ها و مقدّماتی دارد. «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها»

4- فکر نکنید که همیشه راه توبه باز است و مجالی برای بازگشت وجود دارد.

«فَأَنّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ»

فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْواکُمْ«19»

پس بدان که هیچ معبودی جز اللّه نیست و برای گناه خود و برای مردان و زنان با ایمان استغفار کن و خداوند،رفت و آمد و آرمیدن شما را می داند (و به تمام حالات شما آگاه است).

نکته ها:

* «متقلب»،مصدر میمی به معنای انقلاب و انتقال و جابجایی و«مثوی»نیز مصدر میمی به معنای محل استقرار و آرامش است.

* در آیه 55 سوره غافر نیز همین جمله «وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ» آمده است که با توجّه به اینکه همه انبیا معصوم و به دور از گناه می باشند،این استغفار و طلب بخشش،برای یکی از این چند امر است:

الف)استغفار یک عبادت است،گرچه گناهی در کار نباشد.

ب)استغفار از ترک اولی،یعنی کارهایی که گناه نبوده،ولی بهتر بود که شخصی همچون پیامبر انجام نمی داد.

ج)برای آنکه استغفار از گناه،برای مردم یک سنّت و روش شود.

د)استغفار،سبب علوّ درجات پیامبر می شود.

ه)مراد،استغفار برای گناهانی است که مردم نسبت به پیامبر مرتکب شده اند.

و)استغفار همیشه از تقصیر نیست،بلکه گاهی از قصور است.بنده وقتی عزّت و عظمت خداوند و حقارت و ذلّت خود را می بیند،استغفار و طلب بخشش می کند.[48]

* بعضی از مفسّران گفته اند که«ذنب»همیشه به معنای عصیان و گناه نیست،بلکه به معنای«ذَنَب فعل»و تبعات افعال و رفتار نیز می باشد.بنا بر این معنا،«ذنبِ»پیامبر،همان تبعات دعوت پیامبر به سوی خداوند است که رسیدن بدی و شر از جانب مخالفان است، مانند هتک حرمت،قتل و آزار و اذیّت.هرچه دعوت الهی سنگین تر باشد،ذنب و تبعات آن نیز مشکل تر خواهد بود و استغفار بیشتری را می طلبد و استغفار از آن به این معنا است که از خدای متعال بخواهیم ما را از شرّ مخالفان حفظ کند. [49]

* در قرآن،از پیامبران دیگر همچون حضرت داود،موسی و ابراهیم علیهم السلام نیز استغفار نقل شده است.

* استغفار بزرگان برای عموم مردم نیز بارها در قرآن مطرح شده است،نظیر استغفار حضرت ابراهیم برای پدر و مادر و مؤمنان [50]و حتّی عمویش[51]و استغفار حضرت یعقوب برای فرزندانش، [52]استغفار حضرت موسی برای برادرش[53]و استغفار فرشتگان برای مردم [54]و در این آیه استغفار پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای مؤمنان و مؤمنات که این خود نوعی شفاعت است.

پیام ها:

1- اکنون که دیدی مؤمنان را پاداش و کافران را کیفر می دهیم،پس بدان که همه کاره خداست. «فَاعْلَمْ»

2- ایمان و توحید باید آگاهانه باشد. «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ» (تقلید در اصول عقائد جایز نیست.)

3- در نظام الهی،اولیای خداوند واسطه های دریافت لطف و مغفرت الهی برای مردم هستند.با اینکه خداوند قادر است بدون دعای پیامبر مردم را ببخشد، امّا به آن حضرت فرمان دعا و استغفار می دهد. اِسْتَغْفِرْ ... لِلْمُؤْمِنِینَ

4- رهبر باید نسبت به مردم دلسوز باشد. اِسْتَغْفِرْ ... لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ

5-زنان و مردان،هر دو مشمول دعای پیامبرند و ملاک دعای پیامبر،مؤمن بودن است نه جنسیّت. «لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ»

6- تنها به استغفار پیامبر تکیه نکنید،بلکه خودتان نیز خدا را حاضر و از گناه در محضر او حیا کنید. «وَ اللّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْواکُمْ»

7- اصلاح خود باید قبل از اصلاح دیگران باشد. وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ ...

8-همه ی مردم حتّی رسولان الهی نیازمند لطف خداوند هستند. وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ ...(عظمت ویژگی خالق،ضعف و کوچکی مخلوق و درخواست چشم پوشی از کوتاهی ها)

9- خداوند،خواهان عفو و بخشش مردم است و لذا به پیامبرش فرمان می دهد تا برای مردم استغفار کند و واسطه شود. وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ ...

10- احاطه علمی خداوند بر تمام حالات انسان،سبب نگرانی از عقوبت لغزشها و موجب روی آوردن به استغفار می شود. اِسْتَغْفِرْ ... اَللّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْواکُمْ

11- علم خداوند محدودیّت ندارد و هیچ چیز از دید او دور نمی ماند.(حرکت یا سکون ما برای خدا فرقی ندارد.) «یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْواکُمْ»

وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَهٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ مُحْکَمَهٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلی لَهُمْ«20»

و کسانی که ایمان آورده اند می گویند:چرا سوره ای(برای جهاد)نازل نمی شود؟ پس هنگامی که سوره ای محکم و روشن نازل می گردد که در آن نامی از جنگ رفته است،بیماردلان را می بینی که به تو نگاه می کنند مانند نگاه کردن کسی که از (سکرات)مرگ بی هوش شده است،پس همان مرگ برایشان سزاوارتر است.

نکته ها:

* واژه «سُورَهٌ» یک اصطلاح قرآنی است که مجموعه ای از آیات در آن جای دارد،نه آنکه بعداً وضع کرده باشند.مراد از «سُورَهٌ مُحْکَمَهٌ» ،سوره ای است که آیات آن محکم وروشن باشد،نه متشابه و مبهم.

* مراد از کسانی که در قلوبشان مرض است،در این آیه،منافقان نیستند،زیرا منافقان جزو مؤمنان نیستند و آیه درباره ی مؤمنان است.[55] بنابراین گاهی ایمان وجود دارد ولی قلب از سلامت کامل برخوردار نیست.

پیام ها:

1- گروهی از مؤمنان در انتظار فرمان جهادند و این آمادگی خود را پیوسته به زبان می آورند. یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا ...

2- مؤمنان،روش زندگی خود را در تمام ابعاد،بر پایه دستورات الهی قرار می دهند. «یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَهٌ»

3- فرمان جهاد باید بر اساس وحی و دستورات الهی باشد. «لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَهٌ»

4- جهاد در جایی است که دلایل لزوم آن،محکم و روشن باشد. «سُورَهٌ مُحْکَمَهٌ»

5-جنگ و جهاد هدف اصلی فرمان های الهی نیست،بلکه یکی از احکام است.

«ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ»

6- فرمان جهاد،میدان آزمایش افراد است. ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ ...

7- با توجّه به نوع نگاه و دید و نظر افراد،می توان آنان را ارزیابی کرد. رَأَیْتَ ...

یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ

8-ترس از جهاد،نشانه بیماردلی است و افراد سست ایمان با فرمان جهاد،مرگ خود را با چشم می بینند همان گونه که در حال احتضار،انسان مرگ را می بیند.

«فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ»

9- شعار مرگ و مرده باد و تبرّی از دیگران،ریشه قرآنی دارد. «فَأَوْلی لَهُمْ»

طاعَهٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللّهَ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ«21»

فرمانبرداری و سخن سنجیده(شایسته و بایسته آنان است)پس هنگامی که امر(کارزار)قطعی شد(از رفتن به جهاد سر باز می زنند)اگر به خدا راست گویند(و صادقانه جهاد کنند)،قطعاً برایشان بهتر است.

نکته ها:

* مراد از «طاعَهٌ» ،یک پارچه اطاعت کردن است.عبارتِ «عَزَمَ الْأَمْرُ» به معنای پیدا شدن وضعی است که عزم و اراده ای نافذ می خواهد و بعضی آن را به معنای شدّت و سخت شدن جنگ دانسته اند.

* افراد سست ایمان،به دلیل ترس از جهاد،علاوه بر نافرمانی و شانه خالی کردن از جهاد، دست به توجیه و دلیل تراشی و سخنان نامربوط می زنند.قرآن در آیات متعدّد به بهانه های آنان اشاره کرده است،از جمله این که می گفتند:

- طاقت و توان جنگیدن نداریم. «لا طاقَهَ لَنَا» [56]

- خانواده ما امنیّت ندارد و خانه هایمان بی حفاظ و بی پوشش است. «بُیُوتَنا عَوْرَهٌ» [57]

- هوا گرم است. «لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ»[58]

- اگر شرکت کنیم،مرتکب گناه می شویم.در جنگ تبوک بهانه آوردند که نگاه ما به دختران رومی سبب فتنه می شود،بنابراین ما به جبهه نمی آییم. «وَ لا تَفْتِنِّی» امّا قرآن همین فرار از جنگ را فتنه دانست. «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا» [59]

- اکنون زمان مناسبی برای جنگ نیست،بهتر است به تأخیر افتد. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا» [60]

- می ترسیم گرفتار بلا و ضرر شویم. «نَخْشی أَنْ تُصِیبَنا دائِرَهٌ» [61]

در این آیه می فرماید:اگر به هنگام فرمان جهاد،به جای این قبیل بهانه ها،اطاعت کنید و سخنی نیک بگویید،بهتر است. «طاعَهٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»

پیام ها:

1- مؤمن،در برابر فرمان الهی جهاد،سراپا فرمانبردار است. «طاعَهٌ»

2- گفتار و کردار،هر دو باید صحیح و بجا باشد. «طاعَهٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»

3- در باره فرامین الهی،به نیکی و پسندیده سخن بگویید. «وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»

4- جهاد و دفاع،از نظر عقل و فطرت پسندیده است. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»

5-ریشه ی ترس از جهاد،آن است که صادقانه عمل نمی کنیم. «فَلَوْ صَدَقُوا اللّهَ»

6- فرمان خداوند بر جهاد،به نفع انسان است،(نه خدا). «لَکانَ خَیْراً لَهُمْ»

فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ«22»

پس(ای بیماردلانِ سست ایمان!)اگر(از جهاد)روی گردانید،جز این از شما انتظار نمی رود که در زمین فساد کنید و پیوندهای خویشاوندی را قطع کنید.

أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ«23»

آنانند کسانی که خداوند از رحمت خویش دور و(گوششان را)کر و چشم هایشان را کور ساخته است(نه حقّی می شنوند و نه حقّی می بینند).

نکته ها:

* مفسّران، «تَوَلَّیْتُمْ» را دو گونه معنا کرده اند:

الف)اعراض و پشت کردن به جبهه و سرگرم شدن به خلافکاری و قطع صله رحم.

ب)ولایت بر مردم را به دست گرفتن و سپس قلع و قمع دیگران.

امّا معنای دوم با سیاق آیات سازگار نیست.[62]

* آیه خطاب به افراد سست ایمان که به خاطر حفظ جان از شرکت در جهاد اعراض می کنند، می فرماید:گمان نکنید که با ترک جهاد محفوظ می مانید،زیرا با فرار خود از جنگ،زمینه گسترش فساد و قتل را فراهم می سازید که دامان شما را نیز می گیرد و همچون دوران جاهلیّت،حتّی کشتن فرزند را برای شما مباح می سازد.

پیام ها:

1- اعراض از دین و دستورات قرآن،زمینه ساز فساد و تباهی است. إِنْ تَوَلَّیْتُمْ ...

تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ ...

2- ترک صله رحم و روابط خویشاوندی،گناهی است در ردیف فساد در زمین.

«تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ»

3- اگر فساد گسترش یابد،انسان حتّی به بستگان خود نیز رحم نمی کند. «تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ»

4- فراریان از جنگ،فسادگران و قاطعان رحم،مورد نفرین خداوند هستند.

تَوَلَّیْتُمْ ... تُفْسِدُوا ... تُقَطِّعُوا ... أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ

5-محرومیّت از رحمت الهی،نتیجه عملکرد خود ماست. تُفْسِدُوا ... تُقَطِّعُوا ...

لَعَنَهُمُ اللّهُ

6- بهره نگرفتن از امکانات،همانند محرومیّت از آنها است.(گوش دارد ولی حقّ شنو نیست،چشم دارد ولی حقیقت بین نیست) لَعَنَهُمُ اللّهُ فَأَصَمَّهُمْ ...

7- بزرگ ترین محرومیّت معنوی،محرومیّت از شناخت حقیقت است. «لَعَنَهُمُ اللّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ»

8-استفاده نامشروع و نامتعارف و غیر مفید از استعدادهای خدادادی،نشانه ی دور شدن از رحمت الهی است. «لَعَنَهُمُ اللّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ»

أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها«24»

آیا در قرآن تدبّر و تأمّل نمی کنند یا بر دلهایشان قفل ها خورده است.

نکته ها:

* این آیه،در ادامه آیه قبل،تدبّر نکردن در قرآن را ناشی از کوری و کری نسبت به حقایق می داند که در اثر لعنت الهی،انسان به آن گرفتار گردد.

* در سوره«ص»آیه 29 نیز به مسئله تدبّر در قرآن سفارش شده است. «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ» قرآن کتاب مبارکی است که ما آن را به سوی تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبّر شود و خردمندان پند گیرند.

پیام ها:

1- قرآن،تنها برای تلاوت و رعایت تجوید نیست،کتاب اندیشه و تدبّر است و تلاوت باید مقدّمه تدبّر گردد. «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»

2- همه مأمور به تدبّر در قرآن هستند و تدبّر،اختصاص به گروه خاصی ندارد.

«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»

3- کسانی که تدبّر در قرآن را رها کرده و با قرآن برخوردی سطحی دارند،مورد توبیخ خداوند قرار می گیرند. «أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها»

4- شرط بهره وری از مفاهیم عالی وحی و قرآن،سعه صدر و داشتن قلبی باز و سالم و تدبّر در آن است.... أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها

5-یکی از راههای شناخت،راه دل و قلب است. «أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها»

6- نشانه عقل و قلب سالم،تدبّر در آیات قرآن است.(کل آیه)

إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُمْ«25»

همانا کسانی که پس از آن که راه هدایت برایشان روشن شد به آن پشت کردند،شیطان(رفتار بدشان را)برایشان آراسته و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است.

نکته ها:

* «سَوَّلَ لَهُمْ» یا به معنای زیباسازی زشتی ها و وارونه نمایاندن واقعیّات است و یا به معنای «تسهیل»و آسان سازی است،یعنی شیطان راه انحراف را برای انسان آسان جلوه می دهد.

* «أَمْلی» یا به معنای مهلت دادن و یا به معنای امداد و یاری رساندن است.

* کارهای سراسر شرّ شیطان در قرآن عبارتند از:وسوسه [63]امر به فحشا و زشتی ها [64]،زینت دادن کارهای زشت [65]،ایجاد ترس و وحشت [66]و دشمنی [67]،وعده فقر و تهیدستی [68]،بد قولی و خلف وعده [69]،اسراف [70]و بازداشتن از یاد خدا [71]،اختلاف و تفرقه[72]،تمرد و نافرمانی[73]،ایجاد شک و تردید[74]،شرک و انحراف [75]و آرزوهای طولانی و دراز [76]

البتّه قرآن راه درمان و فرار انسان از شیطان را در دو چیز معرّفی می کند:یکی آن که به دید

دشمن به او بنگرد، «إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» [77]دیگر آن که در برابر شرور شیطان،به خداوند پناه ببرد. «وَ إِمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ» [78]و گرنه شیطان خارجی، «الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ» و شیطان درونی، «وَ کَذلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی»[79]انسان را به هلاکت و نابودی می رسانند.

پیام ها:

1- توجّه و گوش سپردن به وسوسه های شیطان،از آفات ایمان است و سرانجامی جز ارتداد و بد عاقبت شدن ندارد. «إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا»

2- ارتداد و بازگشت از حق بعد از روشن شدن آن،عملی ارتجاعی و قابل سرزنش است. اِرْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ ...

3- راه حق،روشن و واضح است و آگاهی و درک آن مسئولیّت آور. «مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی»

4- اگر با جلوه ها و وسوسه ها به جدّیت مبارزه نکنیم،آگاهی و علم به تنهایی کاری از پیش نمی برد. «تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ»

5-زیبا جلوه دادن بدی ها و آرزوهای طولانی،ابزار کار شیطان است.(هر کس زشتی ها را زیبا جلوه دهد،شیطان صفت است) «الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُمْ»

ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللّهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ«26»

این،به خاطر آن است که(بیماردلان مرتد)به کسانی که از دستورات الهی ناخشنود بودند،گفتند:ما در بعضی امور از شما اطاعت خواهیم کرد،در حالی که خداوند پنهان کاری آنان را می داند.

نکته ها:

* منافق،برای حفظ خود به دنبال افراد مخالف می گردد و اگر در تمام جهات با او قدر مشترک نداشت،به همان مقدار که وجوه مشترک دارند،همکاری و بلکه اطاعت می کند.

منافقان مدینه نیز با یهودیان مخالف پیامبر،چنین برخوردی داشتند[80]

* شاید مراد از «لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللّهُ» کافرانی باشند که در اوایل سوره نامشان برده شد و فرمود: اَلَّذِینَ کَفَرُوا ... کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ [81]

پیام ها:

1- افراد ناراضی،آسیب پذیر و در تیررس توطئه های مخالفان هستند. قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ... سَنُطِیعُکُمْ

2- افراد منافق به کسانی که از احکام الهی ناراحت و ناراضی هستند،وعده پشتیبانی و حمایت و حتّی اطاعت می دهند. «سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ»

3- منافقان با کفّار و دشمنان اسلام همدست می باشند. «سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ»

4- نشانه ی ارتداد،همدلی با ناراضیان و کفّار است. اِرْتَدُّوا ... سَنُطِیعُکُمْ

5-پیروی از منحرفان حتّی در بعضی امور،قابل سرزنش و توبیخ است.

«سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ»

6- بعضی برای حفظ مصالح و منافع خود،منافقانه عمل می کنند.در برخی امور، همراه مؤمنان و در برخی همراه کافران می شوند که مورد سرزنش اند.(گاهی به نعل و گاهی به میخ می زنند) «سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ»

7- قرارهای منافقان و ناراضیان علنی نیست،بلکه نامحسوس و مخفیانه است.

«وَ اللّهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ»

8-منافقان به هوش آیند که خداوند از کارهای مخفی آنان آگاه است و ممکن است هر لحظه آنان را رسوا کند. «وَ اللّهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ»

9- اگر انسان باور داشته باشد که خداوند تمام کارهای مخفی و اسرار او را می داند،توطئه چینی را کنار گذارده و با مردم شفّاف برخورد می کند. «وَ اللّهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ»

فَکَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ«27»

پس(حال آنان)چگونه خواهد بود،آنگاه که فرشتگان جانشان را بازگیرند،در حالی که به صورت و پشت آنان می کوبند.

ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ«28»

این(نوع جان گرفتن)به خاطر آن است که آنان از آنچه خداوند را به خشم می آورد،پیروی کرده و خشنودی خدا را خوش نداشتند،پس خداوند نیز اعمالشان را تباه کرد.

نکته ها:

* «توفی»به معنای بازگرفتن کامل چیزی است که به انسان داده اند.این واژه در قرآن،در مورد مرگ به کار می رود،زیرا مرگ در حقیقت،بازگرفتن روح خدا دادی از جسم است.

* در آیه 50 سوره انفال نیز،مشابه این آیه برای چگونگی جان دادن کفّار آمده است.

* شاید عذاب مرتدّان از ناحیه صورت: «یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ» ،تجسّم اقبال و روآوردن به سخط الهی است «اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللّهَ» و عذاب از ناحیه پشت: «أَدْبارَهُمْ» ،تجسّم ادبار، پشت کردن و ناپسند شمردن رضوان الهی است. «وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ»

پیام ها:

1- آنان که دیگران را در برابر حق به مقاومت دعوت می کنند،با ذلّت و عذاب جان خواهند داد. فَکَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ ...

2- مرگ،نابودی نیست،بلکه گرفتن کامل روح و جان توسط فرشتگان است.«تَوَفَّتْهُمُ»

3- کیفر منافقانِ مرتدّ،از لحظه جان دادن آغاز می شود. «تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَهُ»

4- توجّه به عمر محدود دنیا و خط پایانی توطئه ها و گرفتار شدن به عذاب، می تواند انسان را از توطئه بازدارد. فَکَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ ... یَضْرِبُونَ ...

5-دشمنی با وحی و قرآن،موجب خشم خداوند و بطلان اعمال انسان می شود.

ذلِکَ ... فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ

6- گرچه کافران در انتخاب راه و روش خود مختارند، «اتَّبَعُوا ، کَرِهُوا» امّا چاره ای جز پذیرش آثار و پیامدهای آن ندارند. «فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»

7- گاهی انسان نیکی ها و آنچه را کاشته است،خود به آتش کشیده و نابود می کند. اِتَّبَعُوا ... کَرِهُوا ... فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ

8-حرکت در مسیری که رضای الهی در آن نیست،بیهوده گرایی و قابل توبیخ است. اِتَّبَعُوا ... کَرِهُوا ... فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ

أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللّهُ أَضْغانَهُمْ«29»

آیا کسانی که در دل هایشان بیماری(نفاق و کفر)است،پنداشته اند که خداوند هیچ وقت کینه ها و حسادتشان را آشکار نخواهد کرد؟

وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ أَعْمالَکُمْ«30»

و اگر بخواهیم آنان را به تو می نمایانیم،آنگاه ایشان را به سیمایشان می شناسی و در شیوه و آهنگ کلامشان نیز آنان را خواهی شناخت و خداوند(ظاهر و باطن)کارهایتان را می داند.

نکته ها:

* «ضغن»به معنای کینه شدید است.

* حضرت علی علیه السلام می فرماید:هر کس چیزی را به راز در دل نگه دارد،در لابلای سخنان و در چهره اش نمایان می شود. [82]

* هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم،حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود منصوب کرد،بعضی گفتند:محمّد در بالا بردن بازوی پسر عمویش(از تعصّب فامیلی و فامیل مداری)کوتاهی نمی کند.آنگاه این آیات نازل شد.[83]

پیام ها:

1- سوء استفاده از ستّاریت خداوند عملی منافقانه و بیمار دلی است. «أَمْ حَسِبَ»

2- رسوایی گنهکاران مخصوص قیامت نیست،بلکه در دنیا نیز امکان رسوائی هست. أَمْ ... أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللّهُ أَضْغانَهُمْ

3- با افشاگری،منافقان را رسوا و خواب خوش را از آنان بگیریم. وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ ...

4- حسادت و کینه،از عوامل بروز بیماری نفاق و دورویی است. فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ... أَضْغانَهُمْ

5-خلق و خوی درونی انسان،در قیافه و چهره تأثیر گذار است و سیمای انسان تا حدود زیادی بیانگر سیرت اوست. «فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ»

6- نه فقط اصل سخن،بلکه لحن سخن نیز باید مؤدّبانه باشد.بی ادبی منافقان در سخن گفتن،نفاق درونی آنان را آشکار می سازد. «لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ»

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصّابِرِینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ«31»

ما قطعاً شما را می آزماییم تا از میان شما مجاهدان و صابران را نشان دهیم و اخبار(و اعمالتان)را آزمایش خواهیم کرد.

نکته ها:

* «ابتلاء»،گاهی به معنای آزمایش افراد برای کشف حقیقت است،مانند: «إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ»[84]و گاهی به معنای ایجاد زمینه های مختلف برای بروز حالات درونی است،مانند این آیه.[85] «نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ»

* جمله «حَتّی نَعْلَمَ» به معنای«معلوم داریم»از ماده«علم»به معنای نشانه و علامت است نه از ماده«عِلم»در برابر جهل.یعنی آزمایش الهی،علامت شناسایی آنان است.

* در آیه قبل خواندیم که خداوند عملکرد ما را می داند، «وَ اللّهُ یَعْلَمُ أَعْمالَکُمْ» و برای علم و آگاهی خود نیاز به آزمایش ندارد.بنابراین آزمایش برای آن است که مردم کاری انجام دهند و بر اساس آن استحقاق پاداش یا کیفر را پیدا نمایند.همان گونه که ما شغل افراد را می دانیم،ولی بر اساس دانستن شغل به آنان مزد نمی دهیم،بلکه باید از آنان کاری انجام پذیرد تا استحقاق دریافت مزد را داشته باشند.

* تفکیک انسان ها از یکدیگر مراحلی دارد:در مرحله اول،انسان ها با کفر و ایمان جداسازی می شود و در مرحله دوم،اهل ایمان با جهاد و فرار از جهاد تفکیک می یابند و در مرحله سوم،جهادگران با صبر و مقاومت بیشتر.بنابراین آزمایش های الهی یکی پس از دیگری ادامه دارد.

* از آیه 16 تا اینجا،بارها سخن از منافقان و بیماردلان به میان آمد و سیمایی از آنان ترسیم شد که به جمع بندی آن اشاره می کنیم:

1.تحقیر گفته های پیامبر. «ما ذا قالَ آنِفاً» (آیه 16)

2.ترس از فرمان جهاد. «ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ» (آیه 20)

3.فساد در زمین و قطع رحم. «تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ» (آیه 22)

4.ارتداد و برگشت از حق. «ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ» (آیه 25)

5.به وعده های شیطان فریفته می شوند. «الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُمْ» (آیه 25)

6.توطئه گری و اعلام همکاری با سایر مخالفان. «سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ» (آیه 26)

7.پیروی از کارهایی که سبب خشم الهی است. «اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللّهَ» (آیه 28)

8.ناخشنودی از کارهایی که سبب رضای الهی است. «کَرِهُوا رِضْوانَهُ» (آیه 28)

9.کینه توزی. «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللّهُ أَضْغانَهُمْ» (آیه 29)

در برابر این همه خباثت،خداوند نیز آنان را با مُهر زدن بر دلها،لعنت و دوری از رحمت خویش،عذاب و ضربه به صورت و پشت هنگام جان دادن و تباه و حبط شدن اعمالشان تهدید می نماید.

پیام ها:

1- آزمایش مردم،امری حتمی و همگانی و یکی از سنّت های الهی است. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ» (حرف لام و نون تأکید،نشانه قطعی بودن آن است)

2- یکی از بسترهای آزمایش و شناسایی انسان ها،میدان جنگ است.منافقان در جبهه رسوا می شوند. «حَتّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ»

3- در جهاد،صبر واستقامت نقش بسیار مهمی دارد. «الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصّابِرِینَ»

4- ادّعاها و سخنان انسان،در صحنه عمل مورد آزمون الهی قرار می گیرند. «نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ»

5-معیار ارزیابی الهی،موفقیّت در آزمون های عملی است. «نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ»

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدی لَنْ یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً وَ سَیُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ«32»

همانا کسانی که کفر ورزیدند و(مردم را)از راه خدا بازداشتند و بعد از آنکه برایشان راه هدایت روشن شد،با پیامبر مخالفت کردند،هرگز به خداوند گزندی نرسانند و زود باشد که خداوند اعمالشان را تباه سازد.

نکته ها:

* بازداشتن مردم از راه خدا،در قالب های متعدّدی می تواند صورت گیرد از جمله:تحریف قانون الهی،بدعت گذاری در دین،ایجاد شک در باورهای مردم،(نظیر «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ» [86]،از کجا می دانید که صالح پیامبر است؟)،تضعیف رهبران الهی(نظیر گفتن شاعر،کاهن،ساحر و مجنون به پیامبران)،تهدید مردم برای جلوگیری از ایمان آوردن، سرگرم کردن مردم به مسائل لغو و غیر ضروری،ایجاد جنگ و جدال،وضع قوانین دست و پاگیر برای جلوگیری از کارهای الهی،در رأس قرار گرفتن نااهلان در امور دینی و ایجاد شایعه برای افراد لایق.

انسان گاهی به جای حق پذیری و اقدام در مسیر رشد و کمال خود،با حق به ستیز برخاسته و خود را به صورت بدترین عنصر در می آورد:

- با خدا،دشمنی و لجاجت می کند. کَفَرُوا ... بَعْدِ ما تَبَیَّنَ

- با پیامبر،مخالفت و سرسختی دارد. «شَاقُّوا الرَّسُولَ»

- با مردم،دشمنی کرده و مانع حق پذیری آنان می شود. صَدُّوا عَنْ ...

- با خود دشمنی کرده و باعث نابوی و هلاکت خویش می شود. «سَیُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ»

پیام ها:

1- کفر،سرچشمه ی ظلم به خود،جامعه و پیامبران است. کَفَرُوا ... صَدُّوا ... شَاقُّوا الرَّسُولَ

2- خداوند با ارائه راههای هدایت و کمال،با مردم اتمام حجّت می کند. «تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدی» (شناخت حقّ،تکلیف و مسئولیّت انسان را بیشتر می کند)

3- کفر و تلاش منحرفان هیچ گونه لطمه ای به خداوند نمی زند. «لَنْ یَضُرُّوا اللّهَ»

4- عناد و لجاجت بعد از آگاه شدن،سبب تباه شدن اعمال است. «سَیُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ«33»

ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و از رسول(نیز)پیروی نمایید و کارهایتان را باطل نسازید.

نکته ها:

* در آیات و روایات،برخی اعمال و گفتارها سبب بطلان اعمال معرّفی شده اند،از جمله:

1.منّت گذاشتن و آزار دادن نیازمندان،که پاداش انفاق را محو می کند. «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی»[87]

2.بی ادبی نسبت به رهبران الهی، «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ... أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ» [88]صدای خود را بر صدای پیامبر برتر قرار ندهید تا کارهایتان تباه نشود.

3.عُجب و حسد.«الهی عبدنی لک و لا تفسد عبادتی بالعجب»[89]چنانکه امام صادق علیه السلام فرمودند:«ان الحسد یأکل الایمان کما تأکل النار الحطب»[90]حسد نیکی ها را نابود می کند همان گونه که آتش هیزم را می سوزاند.

4.شرک به خدا. «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ» [91]اگر شرک ورزی قطعاً عمل تو را تباه می کند.

5.ریا که گونه ای از شرک است. اَلَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النّاسِ ...[92]

* در حدیث می خوانیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:هرکس یک«سبحان اللّه»بگوید،درختی در بهشت برای او کاشته می شود.شخصی گفت:پس ما(که همواره به این ذکر مشغولیم) درختان بسیار زیادی در آنجا داریم!.حضرت آیه فوق را تلاوت کرده و فرمودند:مواظب باشید آتشی پس از آن نفرستید تا آنها را بسوزاند.[93]

* در مورد معنای عبارتِ «لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ» با توجّه به صدر آیه،سه وجه می توان ذکر کرد:

الف)ایمان خود را حفظ کنید و مشرک نشوید که اعمالتان باطل می شود.زیرا شرک اعمال را تباه می کند. «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ» [94]

ب)با ترک اطاعت از رسول خدا،اعمالتان را تباه نسازید.

ج)با منّت گذاشتن به پیامبر،اعمال خود را تباه نکنید.چنانکه خداوند می فرماید: «یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ» [95]

پیام ها:

1- گرچه مخاطب قرآن،مؤمنان هستند،امّا ذکر این عنوان در آغاز برخی آیات، بیانگر شخصیّت دادن و تکریم آنان است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ ...

2- اولویّت ها و سلسله مراتب را مراعات کنیم.در اینجا نام خداوند قبل از پیامبر آمده است. «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ»

3- لازمه ی ایمان،تسلیم بودن و اطاعت از فرامین خدا و رسول است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ»

4- دستورات دین،دو نوع است:دستورات ثابت که از طرف خداوند است.

«أَطِیعُوا اللّهَ» و دستورات متغیّر که به مقتضای ضرورت ها و نیازها از طرف حاکم اسلامی صادر می شود. «أَطِیعُوا الرَّسُولَ»

5-پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله معصوم است.فرمان اطاعت از پیامبر بدون هیچ قید و شرطی،نشانه عصمت او و واجب الاتباع بودن اوست. «أَطِیعُوا الرَّسُولَ»

6- مؤمنان،به ایمان خود مغرور نشوند که اعمالشان در معرض خطر است.

اَلَّذِینَ آمَنُوا ... لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ«34»

همانا کسانی که کفر ورزیدند و(مردم را)از راه خدا باز داشتند،سپس در حال کفر از دنیا رفتند،پس خداوند هرگز آنان را نخواهد بخشید.

نکته ها:

* این آیه در میان دو آیه قرار گرفته که خطاب به مؤمنان است و لذا خطر ارتداد مؤمنان را که به کفر آنان بیانجامد گوشزد می کند.خطری که بسیار بدفرجام است.

* با اینکه خداوند همه گناهان را می بخشد، «إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً» [96]و راه توبه برای همه و همیشه و نسبت به هر گناه تا لحظه مرگ باز است،امّا آنان که در حال کفر از دنیا بروند و یا مرتد شده و باز نگردند و یا منافقان،مشمول مغفرت نمی گردند. «إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ» [97]، «فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ»

پیام ها:

1- کفر،مایه ی بطلان اعمال گذشته انسان در دوره ایمان می گردد. لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ ... اَلَّذِینَ کَفَرُوا

2- هنگام مردن مهم این است که انسان مؤمن بمیرد یا کافر. کَفَرُوا ... ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ

3- کفر و عناد،عامل بازداشتن دیگران از نیکی ها و خوبی ها می گردد. «کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»

4- آمرزش الهی تا قبل از دیدن علائم مرگ امکان پذیر است. «ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ»

فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ«35»

پس سستی نورزید،تا به سازش دعوت کنید،با اینکه شما برترید و خداوند با شماست و هرگز چیزی از(پاداش)اعمالتان را کم نمی کند.

نکته ها:

* جمله «یَتِرَکُمْ» از«وتر»به معنای نقصان و کاهش است.

* سؤال: قرآن در یک جا می فرماید: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها»[98]اگر دشمن آغوش خود را برای صلح باز کرد،شما نیز بال خود را بگشایید و پیشنهاد صلح را بپذیرید،امّا این آیه از صلح انتقاد کرده و می فرماید: «فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ» پس تکلیف چیست و باید به کدام آیه عمل کرد؟

پاسخ: هر آیه نظر به یک جنبه ای دارد،سازش بر اساس ترس و سستی و رعب زدگی ناپسند است،زیرا آرزو و علاقه دشمنان همین است، «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ»[99]امّا مدارا که از موضع قدرت و ترحم بر ضعیف است،پسندیده می باشد.چنانکه آهسته رفتن گاهی بر اساس ضعف جسمی است وگاهی برای همراهی با کودکان و سالمندان که توان تند رفتن ندارند.اسلام می فرماید:شما از نظر روحیه،قدرت و امکانات باید در مرحله عالی باشید و در آن حال اگر دشمن تقاضای صلح کرد بپذیرید.

* مراد از معیّت و همراهی خداوند با مؤمنان «وَ اللّهُ مَعَکُمْ» ،معیّت عمومی خداوند،که فرموده است: «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» [100]نیست،بلکه معیّت خاص است که در اینجا به معنای عزّت و نصرت و هدایت ویژه الهی نسبت به مجاهدان راه اوست.[101] چنانکه در آیات دیگر نیز به این همراهی خاص اشاره شده است: «إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»[102]

* هنگامی که خداوند متعال خطاب به مؤمنان فرمود: «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ» امکان داشت که برخی مؤمنان با دیدن کمی نفرات خودی و کثرت نفرات و تجهیزات و قدرت دشمن دچار تردید و دودلی شوند،لذا خداوند بلافاصله فرمود: «وَ اللّهُ مَعَکُمْ» . [103]

پیام ها:

1- مؤمن،نباید به خود سستی راه دهد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... فَلا تَهِنُوا

2- صلابت و استحکام جبهه داخلی،شرط اساسی پیروزی است. فَلا تَهِنُوا ...

3- پیشنهاد صلح و سازش،از جانب جبهه ایمان مطرح نمی گردد. «فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ» (ولی اگر دشمنان پیشنهاد دادند و به مصلحت بود پذیرفته می شود. «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها»)

4- به مسلمانان روحیه بدهید و ارزش آنان را به خودشان تذکّر دهید. «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللّهُ مَعَکُمْ»

5-امدادهای الهی همواره با مؤمنان مجاهد است. «وَ اللّهُ مَعَکُمْ»

6- خداوند،پاداش مجاهدان را تضمین نموده است. «وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ»

إِنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ وَ لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ«36»

زندگی دنیوی،تنها بازیچه و سرگرمی است و اگر ایمان آورید و پروا پیشه کنید،خداوند به شما پاداش می دهد و همه اموالتان را نمی خواهد.

نکته ها:

* «لَعِبٌ» کاری است که انگیزه واهی دارد و «لَهْوٌ» کاری است که انگیزه عاقلانه ندارد.

* در آیه قبل،از سستی و سازش با کفّار نهی شد،این آیه گویا به عامل مهم سستی که علاقه به دنیاست اشاره می کند و می فرماید:دنیا شما را نفریبد.

* یوسف علیه السلام در نزد پدر،فرزندی عزیز؛در دید برادران،رقیب؛در دید کاروانیان که او را از چاه بیرون آوردند،برده؛در دید زلیخا،معشوق و در دید زندانیان خوابگذار است.دنیا نیز در دید اکثر مردم،وسیله ی سرگرمی و کامیابی است،ولی در نگاه مؤمنان؛کلاس خداشناسی و همه چیز آن آیات الهی و بازار تجارت عمل صالح و مزرعه آخرت و کسب فضیلت است.

آفرینش الهی بر اساس لهو و لعب نیست، «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ»[104]بلکه این انسان است که به خاطر عدم استفاده صحیح،آن را لهو و لعب و وسیله زینت و تفاخر و تکاثر قرار می دهد.

پیام ها:

1- دلدادگی به دنیا و دنیاطلبی،از عوامل اساسی سستی و ضعف مؤمنان است.

فَلا تَهِنُوا ... إِنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا

2- دنیا منهای ایمان و تقوا،بازیچه است. «لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا»

3- تقوا از آثار ایمان و مرحله ای بالاتر است. «تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا»

4- ایمان و تقوا دو عاملی است که دنیای انسان را از پوچی خارج می کند. «لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ»

5-ایمان و تقوا،منافاتی با داشتن ثروت ندارد. تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا ... لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ

6- فرمان انفاق،اطعام،زکات،خمس و صدقه،برای رشد ماست،نه پرداخت مزد هدایت. «لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ»

إِنْ یَسْئَلْکُمُوها فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا وَ یُخْرِجْ أَضْغانَکُمْ«37»

اگر خداوند همه اموالتان را بخواهد و به آن اصرار ورزد،بخل می ورزید و (به سبب همین بخل،)کینه های شما را آشکار می سازد.

نکته ها:

* «یحفکم»از«احفاء»به معنای اصرار در مطالبه و سؤال است و«أضغان»جمع«ضغن»به معنای کینه شدید است.

* دلبستگی برخی انسان ها به مال دنیا به قدری است که حتّی اگر خداوند هم از آنان چیزی را مطالبه کند،کینه او را به دل می گیرند.

پیام ها:

1- خصلت های انسان،در برخورد با اوامر و نواهی الهی هویدا می شود.

إِنْ یَسْئَلْکُمُوها ... تَبْخَلُوا

2- دلبستگی شدید به دنیا و بخل ورزیدن،مورد انتقاد و سرزنش است.

إِنْ یَسْئَلْکُمُوها ... تَبْخَلُوا

3- خداوند انسان را به امور حرجی و مشقت آور فرمان نداده است. «فَیُحْفِکُمْ» (قوانین و فرمان های الهی متناسب با استعداد و توان ذاتی انسان هاست،ما نیز قوانین را آنگونه قرار ندهیم که مردم موضع خصمانه بگیرند.)

4- صفا یا کینه دوستان،به هنگام سخاوت وبخل کشف می شود. «یُخْرِجْ أَضْغانَکُمْ»

ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ«38»

آگاه باشید! این شمایید که برای انفاق در راه خدا دعوت می شوید،پس بعضی از شما بخل می ورزند و هر کس بخل ورزد،فقط نسبت به خود بخل می ورزد و خداوند غنیّ و بی نیاز است و شمایید نیازمندان و اگر روی بگردانید،قومی غیر شما را جانشین شما می کند که آنان مثل شما(سست ایمان و بخیل)نباشند.

نکته ها:

* سؤال: در دو آیه قبل فرمود: «لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ» ما از اموال شما چیزی نمی خواهیم،در حالی که این آیه مردم را دعوت به انفاق کرده و از آنان چیزی می خواهد،این چند آیه را چگونه در کنار هم جمع نماییم؟

پاسخ: مراد از «لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ» آن است که ما در قبال هدایت و ایمانتان چیزی از شما نمی خواهیم و یا برای خودمان نیازی به شما نداریم،ولی دعوت به انفاق در این آیه،برای ایجاد عدالت اجتماعی،وحدت،نوع دوستی،برطرف کردن کدورت ها،کینه ها وتبعیض هایی است که اگر برطرف نشود،تفاوت طبقاتی به صورت یک عقده و انفجار و انتقام در می آید و دعوت به انفاق برای حفظ نظام زندگی خود انسان ها است.لذا خداوند می فرماید:هر کس بخل ورزد،به ضرر خودش خواهد بود و خداوند از هر جهت غنی و بی نیاز است.

در تفاسیر می خوانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ کسی که پرسید:آن قوم دیگر که بخل نمی ورزند کیانند؟ حضرت دستی به شانه سلمان زدند و فرمودند:منظور،قوم سلمان(مردم ایران)است،سوگند به آن کس که جانم به دست اوست،اگر ایمان به ثریّا بسته باشد، گروهی از فارسیان آن را به چنگ می آورند. [105]

* در شیوه تربیت باید مراحلی طی شود:

الف)هشدار به مخاطب. «ها أَنْتُمْ»

ب)درخواست و دعوت. تُدْعَوْنَ ...

ج)توجیه و استدلال. «مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ»

د)تکرار و قاطعیّت. «وَ اللّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ»

ه)اتمام حجّت و تهدید. وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ ...

پیام ها:

1- در تبلیغ،گاهی باید مخاطب را برای شنیدن حساس کرد. ها أَنْتُمْ ...

2- تا می توانید با دست خود انفاق کنید که وارثان کاری نخواهند کرد. «لِتُنْفِقُوا»

3- آنچه مورد دعوت الهی است،کار خالصانه است. «لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ»

4- مردم را باید به انفاق و کمک به دیگران دعوت کرد،امّا باید آزادشان گذاشت تا با فکر و انتخاب خود گامی بردارند. «فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ»

5-کسی که بخل می ورزد،گمان می کند مردم را از مال خود محروم کرده،در حالی که خودش را از محبوبیّت و عزّت وقرب الهی محروم کرده است.

«فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ»

6- بخل مربوط به روحیه افراد است و لازمه ی آن ثروتمند بودن نیست،چه بسیارند افرادی که سرمایه دارند و بخل ندارند. «فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ»

7- دعوت به انفاق،نشانه ی نیاز خداوند نیست. «وَ اللّهُ الْغَنِیُّ»

8-در تبلیغ،مخاطبین را مغرور نکنیم. تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا ... أَنْتُمُ الْفُقَراءُ (در کنار دعوت به انفاق،بی نیازی خدا و فقر و نیازمندی انسان را یادآور می شود)

9- در تبلیغ و دعوت،از تملّق مردم پرهیز شود و کرامت احکام الهی حفظ گردد.

تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا ... وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ

10- احکام خداوند تعطیل نمی شود،گرچه شما آن را انجام ندهید. «إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ»

11- همان گونه که تاریخ گذشته درس عبرت است،آینده نگری نیز می تواند سازنده باشد. «یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ»

12- ترک انفاق به قدری خطر دارد که ممکن است خداوند ملّت یا رژیمی را قلع و قمع کند. وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ ...

13- برای تربیت و ترغیب،گاهی باید از اهرم تهدید استفاده کرد. «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ»

14- زمین،هرگز از افراد صالح خالی نخواهد ماند. «یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ» (سنّت الهی آن است که زمین خالی از حجّت نباشد.)

15- آنچه برای خداوند مطرح است بندگان مطیع است،من و شما ندارد. «قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ» (دین الهی برای بقا و استمرار خود،وابسته به هیچ گروه و قوم خاصی نیست.)

 «والحمدللّه ربّ العالمین»

 


[1] - تفسیر مجمع البیان

[2] - تفسیر مراغی.

[3] - تفسیر مخزن العرفان

[4] - ابراهیم،18

[5] - کهف،105

[6] - .نور،39.

[7] - تفسیر اطیب البیان

[8] - تحریم،3.

[9] - مائده،67

[10] - حج،39

[11] - توبه،36.

[12] - بقره،193

[13] - .حج،40.

[14] - توبه،29.

[15] - تفسیر فرقان

[16] - بقره،152

[17] - .ابراهیم،7.

[18] - تفسیر کشف الاسرار

[19] - بقره،40.

[20] - نهج البلاغه،خطبه 183.

[21] - حاقّه،5.

[22] - احقاف،25

[23] - نمل،51

[24] - انفال،54.

[25] - کهف،59

[26] - بقره،256

[27] - بقره،256

[28] - نهج البلاغه،نامه 45.

[29] - .نجم،29.

[30] - .اعراف،179.

[31] - فجر،19.

[32] - غررالحکم.

[33] - قصص،20

[34] - شعراء،116

[35] - اعراف،88

[36] - شعراء،29

[37] - تفسیر نمونه

[38] - انعام،57.

[39] - مطفّفین،28.

[40] - بحار،ج 8،ص140

[41] - تفسیر راهنما

[42] - تفسیر هدایت.

[43] - طه،114

[44] - تفسیر صافی.

[45] - تفسیر مجمع البیان

[46] - تفسیر نورالثقلین

[47] - تفسیر برهان.

[48] - تفاسیر مجمع البیان،کبیر فخررازی و المیزان

[49] - تفسیر فرقان

[50] - ابراهیم،41.

[51] - شعراء،86.

[52] - یوسف،98.

[53] - .اعراف،151.

[54] - شوری،5 و غافر،7.

[55] - تفسیر المیزان

[56] - .بقره،249

[57] - احزاب،13

[58] - توبه،81.

[59] - توبه،49.

[60] - نساء،77

[61] - مائده،52.

[62] - تفسیر المیزان.

[63] - ناس،4 و 5

[64] - نور،21.

[65] - انفال،48 و انعام،43

[66] - آل عمران،175

[67] - .مائده،91.

[68] - بقره،268.

[69] - ابراهیم،27.

[70] - اسراء،27.

[71] - .نساء،60.

[72] - اسراء،53 و طه،20

[73] - مریم،44.

[74] - حج،3.

[75] - نمل،24؛قصص،15.

[76] - محمّد،25.

[77] - فاطر،6.

[78] - اعراف،200

[79] - طه،96.

[80] - تفسیر نمونه

[81] - تفسیر المیزان

[82] - نهج البلاغه،حکمت 26

[83] - تفسیر برهان

[84] - بقره،124

[85] - مفردات راغب

[86] - اعراف،75

[87] - بقره،264

[88] - حجرات،2

[89] - دعای مکارم الاخلاق

[90] - کافی،ج2،ص 306

[91] - زمر،65

[92] - نساء،38.

[93] - .تفسیر نورالثقلین

[94] - زمر،65.

[95] - حجرات،17.

[96] - زمر،53.

[97] - نساء،48

[98] - انفال،61

[99] - قلم،9.

[100] - حدید،4.

[101] - تفسیر فرقان

[102] - .عنکبوت،69.

[103] - تفسیر کبیرفخررازی.

[104] - دخان،38.

[105] - تفاسیر مجمع البیان،المیزان،نمونه،کبیرفخررازی،مراغی،روح المعانی و شبّر.


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس