نام سیمای سوره ی سجده
این سوره،سی ایه دارد و در مکّه نازل شده است.
این سوره یکی از 29 سوره ای است که با حروف مقطّعه آغاز و پس از آن از قرآن تجلیل شده است.
یکی از چهار سوره ای است که در آن آیه سجده ی واجب آمده است.طبق حدیثی که در مجمع البیان آمده رسول اکرم صلی الله علیه و آله هر شب قبل از خواب این سوره را با سوره ی مُلک تلاوت می فرمود.
همانند دیگر سوره های مکّی،در این سوره نیز مباحث گسترده ای در مورد مبدأ و معاد و سرانجام کافران آمده است تا موجب تقویت ایمان مؤمنان و پایداری آنان در برابر فشار دشمنان گردد.
در آیه 15،از رکوع و سجده به هنگام شب که مردم در خواب هستند،به عنوان ویژگی مؤمنان راستین یاد شده و قرائت این آیه نیز سجده واجب دارد.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
الم«1» تَنْزِیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ«2»
الف،لام،میم.نازل کردن این کتاب که شکّی در آن نیست،از سوی پروردگارِ جهانیان است.
نکته ها:
* در مورد حروف مقطّعه،در آغاز سوره بقره به تفصیل سخن گفتیم؛امّا طبق بعضی روایات، حروف مقطّعه از متشابهاتی است که علم آن مخصوص خدا و اولیای اوست.
* سؤال: با توجّه به شک و تردید و نسبت افترا و کذبی که مخالفان قرآن اظهار می داشتند و بعضی آیات نیز به آن اشاره می کند،چگونه این آیه می فرماید: «لا رَیْبَ فِیهِ»؟
پاسخ: آیه می فرماید:در حقّانیّت قرآن و فرامین و معارف آن هیچ شک و شبهه ای راه ندارد، نه آنکه کسی در آن شک و تردید نکرده است.لذا در همان آیه 23 سوره ی بقره می فرماید:
«وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ» هر گاه در شک هستید، سوره ای مانند یکی از سوره های قرآن بیاورید.به قول نویسنده ی تفسیر فی ظلال القرآن:
گل مصنوعی،گل طبیعی نمی شود،زیرا گل طبیعی به خودی خود گواه است که شکّی در طبیعی بودن آن نیست.
* قرآن در این که از طرف خداوند است،بارها تأکید کرده،از جمله:
تَنْزِیلُ الْکِتابِ ... مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ
إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ
«تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ»
«تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»
«تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»
«تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
«تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»
«تَنْزِیلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلی»
آری،کسی قرآن را نازل کرد که تمام هستی از اوست،بر همه چیز سلطه دارد،عزیز،رحیم، حکیم،علیم و حمید است.
پیام ها:
1- قرآن در همان عصر نزول به صورت کتاب در آمده است. «تَنْزِیلُ الْکِتابِ»
2- در حقّانیّت قرآن شکی راه ندارد،زیرا از سوی پرودگار جهانیان است.
«لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ»
3- ربوبیّت خداوند،مقتضی فرستادن کتابی متقن و خلل ناپذیر است. تَنْزِیلُ ... مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ
4- کتاب تشریع،با نظام تکوین هماهنگ است. تَنْزِیلُ الْکِتابِ ... مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ
5-نزول کتاب برای رشد و کمال است،آن هم رشد و تربیت همه ی هستی. «رَبِّ الْعالَمِینَ»
أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ«3»
آیا می گویند:(پیامبر)قرآن را به دروغ ساخته؟ بلکه آن همان حقّ منحصر به فرد است که از طرف پروردگارت می باشد تا قومی را که قبل از تو هیچ هشدار دهنده ای برایشان نیامده بود بترسانی،تا شاید هدایت یابند.
نکته ها:
* «نَذِیرٍ» ،از«انذار»به ترساندن همراه با آگاهی گفته می شود،که همان هشدار است.
* سؤال: با این که قرآن می فرماید: «وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ»هیچ امتّی بدون پیامبر نبوده است،پس چگونه این آیه می فرماید:قبل از تو هیچ پیامبری برای مردم مکّه نیامده بود؟
پاسخ: 1.تا قبل از اسلام،ساکنان جزیره العرب و مردم مکّه متشکّل نشده و به صورت امّت در نیامده بودند و پراکنده و متفرّق زندگی می کردند.
2.منظور آن است که قبل از تو پیامبر بزرگی که دعوت رسمی و علنی داشته باشد نیامده است،نه آنکه هیچ هشدار دهنده ای نیامده باشد.
پیام ها:
1- نقل شبهات دینی و سخنان باطل،برای ردّ آن مانعی ندارد. «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ»
2- تکذیب قرآن،شیوه ی دائمی کفّار است. «أَمْ یَقُولُونَ» ولی شما حقّ را بگویید و از هدایتشان مأیوس نشوید. «لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ»
3- کفّار،منطق ندارند و از حربه ی تهمت استفاده می کنند. «افْتَراهُ»
4- در برابر تلاش مخالفان برای تضعیف حقّ،باید حقّ و پیروان حقّ را تقویت کرد. «بَلْ هُوَ الْحَقُّ»
5-سرچشمه ی حقّ،خداست. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ»
6- خداوند به شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله عنایت خاص دارد. «رَبِّکَ»
7- از اهداف اصلی بعثت انبیا،انذاز مردم است. «لِتُنْذِرَ»
8-آشنایی با گذشته ی مخاطبان،برای مبلّغ لازم است. «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ»
9- انذار،برای هدایت است. «لِتُنْذِرَ - لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ»
10- کتاب و پیامبر برای هدایت انسان کافی نیستند،این خود انسان است که باید زمینه و استعداد هدایت را در خود به وجود آورده و آن را انتخاب و اختیار کند. «لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ»
اَللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّهِ أَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ«4»
خداوند کسی است که آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن دو است،در شش روز آفرید،سپس بر عرش استیلا یافت؛برای شما جز او هیچ یاور و شفاعت کننده ای نیست،آیا متذکّر نمی شوید(و پند نمی گیرید؟)
نکته ها:
* در زبان عربی برای«روز»دو واژه به کار می رود:یکی«نهار»و یکی«یوم».اولی به معنای روز در مقابل شب است و دومی به مجموع روز و شب و دوره ای از شب ها و روزها نیز گفته می شود.
* با آنکه خداوند می توانست آسمان و زمین را در یک لحظه بیافریند؛امّا او اراده کرده است که آفرینش موجودات به شکل تدریجی صورت گیرد.این آیه می فرماید:آفرینش آسمان ها و زمین در طی شش دوره صورت گرفته است.
پیام ها:
1- برای محو شرک،باید از قدرت لایزال الهی و آفرینش آسمان ها و زمین سخن گفت. «خَلَقَ - اِسْتَوی - ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ»
2- آفرینش و مدیریّت هستی،از یکدیگر جدا نیست. «خَلَقَ - اِسْتَوی»
3- عرش،مرکز تدبیر و اداره ی جهان است. «اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ»
4- یکی از راه های انذار این است که تکیه گاه ها و دلبستگی های مادّی و غیر الهی، میان تهی و بی اثر معرّفی شوند. لِتُنْذِرَ ... ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ
5-یکی از راه های انذار،یادآوری نعمت هاست. خَلَقَ ... أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
6- انسان در فطرت خود حقایقی را می یابد،لیکن باید با تذکّر و یادآوری،او را غفلت زدایی نمود. «تَتَذَکَّرُونَ»
یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمّا تَعُدُّونَ«5»
(خداوند)امر(این جهان)را از آسمان به سوی زمین تدبیر می کند،سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سال هایی است که می شمرید،(نظام این عالم برچیده می شود و)به سوی او بالا می رود.
نکته ها:
* سؤال: در آیه 4 سوره ی معارج می خوانیم:ملائکه و روح در روزی که مقدار آن پنجاه هزار سال است،به سوی او عروج می کنند؛این آیه می فرماید:مقدار آن روز،هزار سال است؟
پاسخ: الف:در حدیث می خوانیم:قیامت پنجاه موقف دارد و هر موقفی معادل هزار سال دنیوی است و آیه ی مورد بحث تنها به یک موقف اشاره دارد.
ب:این آیه،در مورد عروج امر است و آن آیه،عروج ملائکه را می گوید؛شاید عروج امر در روزی باشد که هزار سال است و قیامت نیست،ولی عروج فرشتگان در روز قیامت باشد که پنجاه هزار سال است.
پیام ها:
1- مرکز مدیریّت زمین آسمان است،برنامه ها از آن جا نازل می شود و به آن جا عروج می کند. یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ... یَعْرُجُ إِلَیْهِ
2- توحید در ربوبیّت،از توحید در خالقیّت جدا نیست. «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ - یُدَبِّرُ الْأَمْرَ»
3- تدبیر الهی،دایمی است،نه مقطعی. «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ»
4- همان گونه که در آفرینش،همه چیز از او و به سوی اوست، «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» تدبیر امور نیز از او و به سوی اوست. «مِنَ السَّماءِ - ثُمَّ یَعْرُجُ»
ذلِکَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ«6»
اوست(خداوندی)که از پنهان و آشکار آگاه،(و)شکست ناپذیر و مهربان است.
اَلَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ«7»
کسی که هر چه را آفرید نیکو آفرید،و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ«8»
سپس(بقای)نسل او را از عصاره ای از آب پست و بی مقدار مقرّر فرمود.
ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ«9»
سپس(اندام)او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید،و برای شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد،(ولی)اندکی از شما سپاس می گزارید.
نکته ها:
* کلمه ی«سوی»از«تسواه»،به معنای ایجاد تعادل و تناسب و دوری از هرگونه افراط و تفریط است.
* حقایق جهان برای ما دو گونه است:پیدا و نا پیدا؛امّا نزد خدا چیزی غایب و پنهان نیست.
پیام ها:
1- قوانین حاکم بر جهان،براساس علم بی پایان الهی است. یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ... عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ (آری،تدبیر و اداره هر مجموعه ای به آگاهی از آن نیاز دارد.)
2- علم الهی،نسبت به پیدا و پنهان یکسان است. «عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ»
3- قدرت الهی با مهر همراه است. «الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»
4- همه ی آفریده ها نیکوست. «أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» (حتّی زهر در بدن مار یک ارزش است،درست مثل آب دهان که در دهان انسان نعمت است؛امّا اگر خارج شود،به هر کجا بیفتد یک اهانت است.)
5-همه چیز آفریده ی خداست. «کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ»
6- ذکر جداگانه ی انسان،در کنار همه ی هستی،نشانه ی اهمیّت و ارزش ویژه ی انسان است. «کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ - خَلْقَ الْإِنْسانِ»
7- آنچه نطفه می شود،تنها یک سلّول و اسپرم بیش نیست. «سُلالَهٍ مِنْ ماءٍ»
8-هنرمند،خداوند است که قطره ای آب ناچیز و پست،موجودی شریف و ارزشمند می سازد. خَلْقَ ... مِنْ ماءٍ مَهِینٍ
9- آفرینش حضرت آدم با آفرینش بنی آدم متفاوت است. «بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ» (آفرینش حضرت آدم از خاک بود،ولی نسل او از نطفه و آب آفریده شدند.)
10- دریافت کمالات الهی،به آمادگی و تعادل نیاز دارد.(اوّل اندام موزون،سپس دمیده شدن روح الهی) «ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ»
11- از نشانه های شرافت انسان،دمیده شدن روح الهی در اوست. «مِنْ رُوحِهِ»
12- آفرینش انسان اولیه تدریجی بوده است. بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ ... ثُمَّ سَوّاهُ
13- وسعت دایره دید انسان بیش از گوش اوست.(انسان در یک لحظه نمی تواند دو صدا را مجزّا از هم بشنود،ولی می تواند چند چیز را با هم تماشا کند،به علاوه انسان از راه گوش تنها صدای اشیای و افراد را می شنود،ولی از راه چشم موقعیّت، رنگ، حجم،حرکت و سکون را می بیند.)( «السَّمْعَ» مفرد و «الْأَبْصارَ» جمع آمده است.)
14- در میان اعضای بدن،آنچه وسیله ی شناخت و معرفت است،مهم تر است.
(لذا تنها نام گوش و چشم و دل برده شده است.) «السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ»
15- توجّه به دوران های پیدایش انسان،راهی به سوی خودشناسی و خداشناسی و شکرگزاری است. «قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ»
16- انسان باید شکرگزار باشد،وگرنه سزاوار توبیخ است. «قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ»
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ«10»
و گفتند:آیا همین که(پس از مرگ)در زمین(دفن و پوسیده و)گم شدیم،آیا آفرینش جدیدی خواهیم یافت؟ آری،آنان به ملاقات پروردگارشان کافرند.
نکته ها:
* در آیه قبل خواندیم که خداوند وسیله ی درک و فهم(چشم،گوش و دل)را به شما داد و سپس گلایه کرد که شما کم شکر می کنید.این آیه یکی از نمونه های ناسپاسی را بیان می کند که انسان با دیدن این همه قدرت نمایی خداوند،بازهم در برپایی قیامت تردید کنند.
پیام ها:
1- با نقل شبهات مخالفان و پاسخ قاطع به آنها،مؤمنان را بیمه و واکسینه کنیم.
قالُوا ...
2- آنچه مورد تردید منکران قیامت قرار می گرفت،معاد جسمانی بود. ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ ...
3- شک و تردید خود را با دلایل روشن برطرف کنید و نگذارید به تخریب کشیده شود. أَ إِذا ... بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ
4- کفّار نیز تحت تدبیر ربوبیّت خداوند هستند. «بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ»
قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ«11»
بگو:فرشته ی مرگ که بر شما گمارده شده،جانتان را می گیرد،سپس به سوی پرودگارتان برگردانده می شوید.
نکته ها:
* کلمه ی«توفی»به معنای باز پس گرفتن کامل چیزی است.با توجّه به این که بدن مرده پس از مرگ در جای خود باقی می ماند،پس مراد از گرفتن به طور کامل،گرفتن روح است که حقیقت انسان است،او اگر رفت،انسان به طور کامل رفته است.بنابراین روح دارای اصالت و استقلال بوده و باقی است و در قیامت همین روح با ملحق شدن دوباره به جسم، برانگیخته خواهد شد.
* قرآن درباره ی شیوه ی قبض روح،سه تعبیر دارد:
الف:در یک جا می فرماید:فرشتگان،جان وروح آدمی را می گیرند. «تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ»
ب:در آیه ی مورد بحث،مأمور قبض روح را فرشته ای به نام ملک الموت معرّفی کرده است.
ج:در آیه ی 42 سوره زمر این کار را به خداوند نسبت می دهد. «اللّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ»
در جمع این سه آیه شاید بتوان گفت:فرشتگان،روح را می گیرند و آن را به ملک الموت تحویل می دهند و او به خدای متعال تحویل می دهد.چنانکه امام صادق علیه السلام در پاسخ این سؤال که در اطراف جهان افراد زیادی در آنِ واحد می میرند،چگونه ملک الموت در یک لحظه در همه جا حضور دارد؟ فرمودند:«او یارانی از فرشتگان دارد که روح مردم را از اطراف می گیرند،سپس ملک الموت ارواح را از فرشتگان تحویل می گیرد»
شاید هم درجات مردم سبب تفاوت قبض روح آنان می شود به این معنا که مردم عادی را فرشتگان و مردم با تقوا را ملک الموت و اولیای خدا را خداوند قبض روح می کند.
پیام ها:
1- شبهات را بدون پاسخ نگذارید. قالُوا ... قُلْ ...
2- حقیقت انسان روح اوست،همین که روح قبض شد گویا انسان قبض شده است. «یَتَوَفّاکُمْ»
3- فرشتگان از انجام مأموریّت،شانه خالی نمی کنند. «مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ»
4- مرگ انسان و دفن او،گامی برای زنده شدن اوست،همان گونه که دفن بذر گامی برای سبز شدن است. «ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ»
5- همان خدایی که جان ها را می گیرد،روزی با یک اراده،همه انسان ها را به سوی خود برمی گرداند. «تُرْجَعُونَ»
وَ لَوْ تَری إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنّا مُوقِنُونَ«12»
و(چه صحنه ی دلخراشی است)اگر ببینی مجرمان را هنگامی که نزد پروردگارشان سرهای خود را به زیر افکنده(می گویند:)پروردگارا! دیدیم و شنیدیم(آنچه را وعده کرده بودی)،پس مارا(به دنیا)بازگردان تاکار نیکو انجام دهیم،همانا ما به یقین رسیدیم.
نکته ها:
* گرچه در این آیه،مجرمان تقاضای بازگشت به دنیا و انجام عمل صالح دارند؛امّا چنانکه در آیه 28 سوره ی انعام می خوانیم:آنها اگر به دنیا نیز برگردند باز تخلّف می کنند. «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»
پیام ها:
1- سرکشی امروزِ مجرمان،سرافکندگی فردای قیامت را در پیش دارد،و این مایه ی تسلّی پیامبر و مؤمنان است. «وَ لَوْ تَری»
2- قیامت،روز سرافکندگی و شرمندگی مجرمان است. «الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ»
3- روز قیامت،روز اقرار است. «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا»
4- روز قیامت،روز کشف حقایق و باز شدن چشم ها و گوش هاست.(کسانی که چشم و گوش خود را بر دیدن و شنیدن حقّ بسته بودند،در آن روز می گویند:
«أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا»
5-آنچه در قیامت سبب نجات است،تنها عمل صالح است که جای آن دنیاست.
«فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً»
6- دلیل جرم و گناه،باور نداشتن قیامت است.(آن جا می گویند: «إِنّا مُوقِنُونَ» ولی چه سود؟)
وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النّاسِ أَجْمَعِینَ«13»
و اگر می خواستیم هر کس را(به اجبار)به هدایت می رساندیم ولی (می خواهیم که هرکس خود راه خود را انتخاب کند.)ولی(کافران بدانندکه)اراده قطعی من چنین است که دوزخ را(از افراد بی ایمان و گنهکار)از جنّ و انس پر خواهم کرد.
پیام ها:
1- کارهای الهی با مشیّت و اراده اوست. وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا ...
2- پذیرفتن هدایت،باید اختیاری باشد نه اجباری. وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا ...
3- مردم متفاوتند و هر شخصی هدایتی مخصوص خود دارد. «کُلَّ نَفْسٍ هُداها»
4- رحمت گسترده ی الهی،مانع قهر او نیست. «لَأَمْلَأَنَّ»
5-جنّ مانند انسان،مورد تکلیف و مهر و قهر الهی است. «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النّاسِ»
فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنّا نَسِیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«14»
پس به خاطر آن که ملاقات چنین روزی را فراموش کردید(عذاب را) بچشید، ما(نیز) شمارا به دست فراموشی سپردیم،و عذاب دائمی را بچشید،به خاطر آنچه انجام می دادید.
نکته ها:
* در دو آیه قبل،مجرمان تقاضای برگشت به دنیا را داشتند،شاید این آیه پاسخ ردّی به درخواست آنان باشد.
* نسبت فراموشی و نسیان به خداوند معنا ندارد،بنابراین،مراد از «نَسِینا» آن است که برخورد ما با شما فراموش کنندگان قیامت،برخورد کسی است که شما را به دست فراموشی سپرده است.
پیام ها:
1- دلیل کیفر را به مجرمان تفهیم کنید. «فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ»
2- کیفرهای الهی،عادلانه و مماثل است. «نَسِیتُمْ - نَسِینا»
3- یاد معاد،کلید نجات است و غفلت از آن،مایه ی گرفتاری است. «بِما نَسِیتُمْ»
4- سرچشمه ی اعمال فاسد،غفلت از معاد است. «نَسِیتُمْ - کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
5-استمرار عمل بد،موجب استمرار در عذاب دوزخ است. «عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
6- هر یک از موضع گیری ها و عملکردها،کیفری متناسب با خود دارد.(تکرار «فَذُوقُوا» ،نشان آن است که فراموش کردن قیامت،عذابی دارد و عملکرد انسان،عذابی دیگر.)
إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ«15»
تنها کسانی به آیات ما ایمان دارند که هرگاه این آیات به آنان یادآوری شود به شکل سجده رُخ بر خاک نهند و با ستایش پروردگارشان تسبیح گویند،و آنان تکبّر نمی ورزند.
نکته ها:
* در چهار سوره ی قرآن،به آیاتی می رسیم که واجب است هنگام تلاوت آنها سجده کنیم.
این سوره ها عبارتند از:فصّلت،نجم،علق و سجده که در اصطلاح به سوره های عزائم نامگذاری شده اند.طبق مکتب اهل بیت علیهم السلام،خواندن این چهار سوره در نماز بعد از حمد جایز نیست و کسانی که جنب یا حائض هستند نباید حتّی یک آیه از این چهار سوره را تلاوت نمایند.
پیام ها:
1- سجده عاشقانه و تسبیح و ستایش خداوند،نشانه ی مؤمن است. «إِنَّما یُؤْمِنُ»
2- قرآن در شیوه ی تبلیغ و ارشاد خود،در کنار ترسیم چهره ی مجرمان، نشانه های مؤمنان را نیز بیان می کند. اَلَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا ...
3- تعلّق نگرفتن هدایت خدا به گروهی از مردم،به خاطر تکبّر خود آنهاست. لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها ... إِنَّما یُؤْمِنُ ... اَلَّذِینَ ... هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ
4- آیات الهی،با فطرت و خرد بشر هماهنگ است و تنها به تذکّر نیاز دارد. إِذا ذُکِّرُوا ...
5-سجده های مؤمنان،مخصوص هنگام نماز نیست. إِذا ذُکِّرُوا ... خَرُّوا
6- در عبادت،هم زمان مطرح است، «إِذا» هم زمینه، «ذُکِّرُوا» هم عمل. «خَرُّوا»
7- سجده باید عاشقانه باشد. «خَرُّوا سُجَّداً» گویا با تمام وجود به خاک می افتند.
8-بهترین ذکر در حال سجده،تسبیح همراه با ستایش است. «سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ»
9- سجده ای ارزش دارد که به دنبالش غرور و تکبّر نباشد. خَرُّوا سُجَّداً ... وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ
تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ«16»
(مؤمنان،به هنگام شب،)پهلوهایشان از بسترها دور می ماند(و) پروردگارشان را از روی بیم و امید می خوانند،و از آنچه به آنان روزی داده ایم انفاق می کنند.
پیام ها:
1- سحر خیزی و دل کندن از رختخواب،یکی دیگر از نشانه های مؤمنان است.
تَتَجافی جُنُوبُهُمْ ...
2- عبادت هایی که با نوعی ریاضت و خفا همراه باشد ارزش بیشتری دارد.
«تَتَجافی»
3- مؤمن،نه مأیوس است،نه مغرور،هم بیم دارد،هم امید. «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً»
4- تواضع،سحرخیزی و انفاق،خصلت دایمی مؤمنان است. «لا یَسْتَکْبِرُونَ - یَدْعُونَ - یُنْفِقُونَ» (همه با صیغه ی مضارع آمده است.)
5-رابطه ی شبانه با خداوند،باید با رسیدگی به محرومان همراه باشد. «یَدْعُونَ - یُنْفِقُونَ»
6- مورد انفاق،تنها مال نیست،بلکه شامل علم و آبرو و دیگر سرمایه های انسان نیز می شود. «مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»
فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ«17»
هیچ کس نمی داند چه پاداش مهمّی که مایه ی روشنی چشم هاست برای آنان نهفته است،این پاداش کارهایی است که انجام می دادند.
نکته ها:
* قرآن در مورد میزان پاداش های الهی چند تعبیر دارد.یک جا «ضِعْفٌ»به معنای دو برابر،یک جا «أَضْعافاً»به معنای چند برابر یک جا «عَشْرُ أَمْثالِهابه معنای ده برابر و در جای دیگر تشبیه به دانه ای که هفت خوشه برآورد و در هر خوشه صد دانه باشد،یعنی هفتصد برابر؛ ولی این آیه فراتر از عدد و رقم را بازگو می کند و می فرماید:هیچ کس از پاداش این گروه از مؤمنان،که اهل نماز شب و انفاق هستند،آگاه نیست.
*امام صادق علیه السلام فرمود:«ثواب هر کار نیکی در قرآن بیان شده است،مگر نماز شب؛که جز خداوند کسی پاداش آن را نمی داند.سپس این آیه را تلاوت فرمود».
پیام ها:
1- سحرخیزی،نماز شب،کمک به محرومان،بالاترین پاداش ها را دارد. «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ»
2- برخی پاداش های الهی،برای ما قابل درک نیست. «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ»
3- در شیوه ی تربیت،گاهی باید نوع و مقدار تشویق و پاداش مخفی باشد. «ما أُخْفِیَ لَهُمْ»
4- عبادت مخفی،پاداش های مخفی دارد. تَتَجافی ... أُخْفِیَ لَهُمْ
5-برای دریافت پاداش بی حساب،سختی سحرخیزی را بر خود هموار کنیم.
«تَتَجافی - أُخْفِیَ لَهُمْ»
6- سعدیا گرچه سخندان و نصیحت گویی؛به عمل کار برآید به سخندانی نیست.
«بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»
أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ«18»
پس آیا کسی که مؤمن است مثل کسی است که فاسق است؟(هرگز چنین نیست،این دو گروه)مساوی نیستند.
پیام ها:
1- در بیان حقّ،با طرح سؤال،از وجدان مردم کمک بگیرید. أَ فَمَنْ کانَ ...
2- شیوه ی مقایسه،یکی از بهترین شیوه های آموزشی است. أَ فَمَنْ کانَ ... کَمَنْ کانَ
3- تنها کفّار،مخالف مؤمنان نیستند،افراد فاسق نیز در جبهه ی مخالف قرار دارند. مُؤْمِناً ... فاسِقاً
4- از مردم سؤال کنید،لیکن نظر حقّ خود را نیز اعلام کنید. «لا یَسْتَوُونَ»
أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنّاتُ الْمَأْوی نُزُلاً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ«19»
امّا کسانی که ایمان آورده و کارهای نیکو انجام داده اند،پس برای پذیرایی از آنها جایگاهی از باغ ها(ی بهشت فراهم)است،به خاطر آنچه انجام می دادند.
وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النّارُ کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعِیدُوا فِیها وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النّارِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ«20»
و امّا کسانی که(از مدار ایمان خارج و)فاسق شدند،پس جایگاهشان آتش است، هر گاه اراده کنند که از آن بیرون آیند،در آن باز گردانده می شوند و به آنان گفته می شود:بچشید عذاب آتشی را که همواره تکذیبش می کردید.
نکته ها:
* در آیه 18 به طور سربسته فرمود:آیا مؤمن و فاسق یکسانند؟ در این آیات به تفصیل سرنوشت هر دو گروه را بیان می کند.
پیام ها:
1- ایمان از عمل جدا نیست. آمَنُوا وَ عَمِلُوا ...
2- مؤمن باید تمام کارهایش پسندیده باشد. «الصّالِحاتِ»
3- باغ های بهشتی،برای پذیرایی از مؤمنان است. «نُزُلاً»
4- فاسقِ منکر قیامت همیشه در دوزخ خواهد ماند. کُلَّما أَرادُوا ... أُعِیدُوا
5-شکنجه ی جسمی دوزخیان،با تحقیر روحی آنان همراه است. «أُعِیدُوا فِیها وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا»
وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ«21»
و البتّه ما غیر از آن عذاب بزرگ تر(در قیامت)از عذاب نزدیک(در این دنیا)به آنان می چشانیم،تا شاید به سوی خدا باز گردند.
نکته ها:
*عذاب دنیا،هم نزدیک است و هم کوچک.عذاب آخرت،هم دور است و هم بزرگ.طبق قاعده،باید در برابر کلمه ی«ادنی»کلمه ی«ابعد»به کار رود ولی نمی توان گفت:قهر خدا دور است،لذا به جای کلمه ی«ابعد»وصف«اکبر»آمده است؛از طرف دیگر امکان داشت به جای کلمه ی«ادنی»کلمه ی«اصغر»بیاید تا با کلمه ی«اکبر»مناسب باشد ولی نمی توان قهر خدا را کوچک شمرد،لذا در یک جا کلمه ی«ادنی»به کار رفته و در یک جا کلمه«اکبر».
* رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:«مراد از «الْعَذابِ الْأَدْنی» ،مصیبت ها،بیماری ها و رنج هایی است که انسان در دنیا به آن گرفتار می شود».
پیام ها:
1- یکی از سنّت های الهی،گرفتار کردن گنهکار برای توبه است. وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ ...
لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
2- در تربیت،همیشه و همه جا،محبّت کارساز نیست،گاهی برخورد تند و قهر لازم است. «الْعَذابِ الْأَدْنی»
3- عذاب آخرت از همه ی عذاب های دنیوی بزرگ تر است. «الْعَذابِ الْأَکْبَرِ»
4- تلخی های دنیوی باید زنگ بیدار باش و زمینه ی توبه قرار گیرد. «لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (راه بازگشت برای خلافکاران نیز باز است.)
5-تلخی های دنیوی،با عدل الهی،منافاتی ندارد،زیرا بر اساس حکمت و برای اصلاح مردم است. وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ ... لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
6- در تربیت،احتمال تأثیر کافی است و یقین لازم نیست. «لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»
7- با چشیدن عذاب های دنیوی،بازهم بازگشت خلافکاران از گناهان خود اجباری نیست. «لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ«22»
و کیست ستمکارتر از کسی که به آیات پروردگارش تذکّر داده شود،ولی از آنها اعراض نماید؟ البتّه ما از تبهکاران انتقام می گیریم.
نکته ها:
* در آیه ی 15 خواندیم که هرگاه مؤمنان به آیات الهی تذکّر داده شوند،بی درنگ به سجده می افتند؛در برابر این گروه،کسانی هستند که این آیه می فرماید هنگام تذکّر نسبت به آیات خداوند بی توجّهی و اعراض می نمایند.
پیام ها:
1- اعراض از تذکّرات الهی،بالاترین ظلم به خود و جامعه است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ»
2- خداوند،مؤمن و غیر مؤمن را هر کدام به نحوی تذکّر می دهد. «ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً» ، «ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ»
3- بی اعتنایی گنهکار به تذکّر،بدتر از گناه است. «ذُکِّرَ - أَعْرَضَ - أَظْلَمُ»
4- رحمان و رحیم بودن خداوند،با قهر او منافاتی ندارد. «إِنّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ»
5-اعراض از آیات الهی جُرم است و مجرم در معرض انتقام الهی قرار دارد.
«مُنْتَقِمُونَ»
6- تذکّر و محبّت کافی نیست،در مورد مجرمان،تنبیه و شدّت عمل لازم است.
«مُنْتَقِمُونَ»
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَهٍ مِنْ لِقائِهِ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنِی إِسْرائِیلَ«23»
و همانا ما به موسی کتاب(آسمانی تورات)دادیم،پس در لقای او(با خدا و دریافت آیات الهی)شک نداشته باش،ما آن(کتاب)را برای بنی اسرائیل مایه ی هدایت قرار دادیم.
نکته ها:
* در این که مراد از جمله ی «فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَهٍ مِنْ لِقائِهِ» چیست،چند احتمال داده شده است، از جمله:
الف:در ملاقات حضرت موسی با خداوند و دریافت وحی شک نکن.
ب:در لقای قرآن و وحی شک نکن.(که مؤیّد آیه 3 این سوره است)
ج:در لقای قیامت شک نکن.(که مؤید آیه 10 و 14 این سوره است)
پیام ها:
1- رسالت پیامبر اسلام و نزول کتاب آسمانی،امر بی سابقه ای نبوده است. «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ»
2- آگاهی از تاریخ انبیا،مایه تسلّی واطمینان خاطر است. وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی ...
فَلا تَکُنْ
3- درباره رهبر آسمانی،نباید هیچ گونه شک و تردیدی وجود داشته باشد.
«فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَهٍ»
4- تورات،برای هدایت بنی اسرائیل بوده است،نه جهانیان. «هُدیً لِبَنِی إِسْرائِیلَ»
وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ«24»
و از میان بنی اسرائیل پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما(مردم را) هدایت کنند؛چون آنان،هم صبر کردند و هم به آیات ما یقین داشتند.
پیام ها:
1- تعیین رهبری،از حقوق الهی است. جَعَلْنا ... أَئِمَّهً
2- محتوا،شیوه و محدوده ی هدایت را خداوند تعیین می کند. «یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (به انتخاب خداوند،نه به انتخاب مردم)
3- یقین و صبر،دو شرط لازم برای رهبری است.(رهبر باید به هدف یقین داشته باشد و تا آخرین مرحله مقاومت کند). صَبَرُوا ... یُوقِنُونَ
إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ«25»
همانا پروردگار تو میان مردم در قیامت در آنچه اختلاف داشتند داوری خواهد کرد.
نکته ها:
*در آیه ی قبل خواندیم که خداوند افراد لایق را رهبر و امام قرار می دهد.در این آیه می خوانیم:خداوند اختلافات مردم را در قیامت فیصله خواهد داد.شاید مراد از اختلاف، اختلاف در مسأله ی رهبری باشد و این که چرا با رهبران تعیین شده ی الهی لجاجت و مجادله کردند تا خداوند در قیامت به حسابشان برسد و این نوعی تهدید برای کسانی است که در برابر رهبران تعیین شده از طرف خداوند پرچم مخالفت بلند کردند.
پیام ها:
1- فیصله دادن به اختلافات،از شئون ربوبی در قیامت است. «رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ»
2- تمام اختلافات،در قیامت فیصله خواهد یافت. «یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ»
3- اختلافات دینی در دنیا حل نشدنی است. «یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ»
4- انسان ها در طول تاریخ،همواره اختلاف داشته اند. «کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ»
5-رهبران دینی هرگز نسبت به کار خود و هدایت مردم دلسرد نشوند،زیرا اختلافات همیشه بوده است. «فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ»
أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ أَ فَلا یَسْمَعُونَ«26»
مَساکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ أَ فَلا یَسْمَعُونَ
آیا برایشان روشن نشده که ما قبیله های بسیاری را قبل از ایشان هلاک کردیم؟ با این که این ها در خانه های آن هلاک شدگان رفت و آمد دارند؛ البتّه در این(هلاکت ها و جایگزین شدن ها،عبرت ها و)نشانه هایی است، آیا نمی شنوند؟
نکته ها:
*«قرون»جمع«قرن»به معنای قوم و ملّتی است که در یک زمان زندگی می کرده اند.
*در این آیه که مسأله ی هلاکت اقوام پیشین بیان شده و به تاریخ مربوط است باید پیام آن را با شنیدن دریافت کرد،لذا در پایان آیه می خوانیم: «أَ فَلا یَسْمَعُونَ» ولی در آیه ی بعد که سحن از سبز شدن زمین های بی گیاه است،پیام آیه را با دیدن دریافت می کنیم،لذا در پایان آیه می خوانیم: «أَ فَلا یُبْصِرُونَ»
پیام ها:
1- مردم مکّه از انقراض اقوام پیشین آگاه بودند و آثار به جای مانده از آنان در گذرگاه آنان بود،ولی عبرت نمی گرفتند. «أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ»
2- تحوّلات تاریخ،قانون مند است.(هلاکت اقوام پیشین از یک سو و سفارش به عبرت گرفتن دیگران از سوی دیگر،نشان دهنده ی آن است که حوادث تاریخی،تصادفی نیست،بلکه رمز و رازی دارد که باید به آن پی برد.) «أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ»
3- سقوط قبایل سرکش،از بهترین مایه های هدایت آیندگان است. «أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ»
4- قبایل سرکش و هلاک شده در تاریخ بسیارند. کَمْ أَهْلَکْنا ... مِنَ الْقُرُونِ
5-بازدید از آثار باستانی و آثار به جای مانده از اقوام پیشین مورد سفارش اسلام است؛امّا به شرط آنکه همراه پند و عبرت باشد،نه از روی غفلت. «أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ - یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ»
6- بهترین صحنه های عبرت آموز،آن جاست که خود انسان حضور دارد. «یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ»
7- حفظ آثار باستانی نیاکان،برای عبرت آیندگان لازم است. «مَساکِنِهِمْ»
8-عوامل عزّت و ذلّت اقوام گذشته را بررسی کنید و از آن درس عبرت گیرید.
«إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَهً»
9- سقوط ملّت ها و تمدّن ها،جلوه ای از آیات الهی است. إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ ...
10- اگر گوش شنوا باشد،خرابه های خاموش نیز برای ما پیام دارند.
«أَ فَلا یَسْمَعُونَ»
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ«27»
آیا ندیدند که ما آب را به سوی زمین بی گیاه می رانیم،پس به وسیله ی آن گیاهان را می رویانیم تا چهار پایانشان و خودشان از آن بخورند؟ پس آیا نمی بینند؟
نکته ها:
*کلمه ی«جرز»به زمین کویری گفته می شود که ریشه ی گیاه در آن قطع شده باشد.
*در آیه ی قبل،هلاکت سرکشان نشانه ی قدرت الهی شمرده شد و در این آیه آبادی زمین.
پیام ها:
1- شیوه ی تربیتی قرآن آن است که از تحوّلات طبیعی برای هدایت مردم استفاده می کند. أَ وَ لَمْ یَرَوْا ...
2- حرکت ابرهای پر آب و بارش باران در مناطق دور از دریا تصادفی نیست،
بلکه با اراده ی حکیمانه ی خداوند است. «أَنّا نَسُوقُ الْماءَ»
3- زمین با آب حاصلخیز می شود «فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً» امّا برخی دل ها با آن همه آیات عبرت آموز حاصلخیز نمی شود! «أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ»
4- در بهره گیری مادّی،حیوانات بر انسان ها مقدّمند. «أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ» (حیوانات بیشتر می خورند،راحت تر می خورند،پختن و شستن و پوست کندن نیز ندارند!)
5-اگر انسان بصیرت نداشته باشد،چه بهتر که نامش بعد از چهار پایان برده شود. «أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ»
6- از نظام بارش باران و رویش گیاهان،ساده نگذرید. «أَ فَلا یُبْصِرُونَ»
وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«28»
و کفّار می پرسند:اگر راست می گویید،این پیروزی(شما)چه زمانی است؟
قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ«29»
بگو:(بدانید که در)روز پیروزی،ایمان آوردنِ کسانی که کفر ورزیدند به حالشان سودی نخواهد داشت،و به آنان مهلت داده نخواهد شد.
فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ«30»
پس،از آنان دوری کن و منتظر باش،که آنان نیز منتظرند.
نکته ها:
*خداوند در آیات قبل فرمود:ما از مجرمان انتقام می گیریم و آنان را به کیفر می رسانیم.کفّار به عنوان استهزا می پرسند:روز پیروزی شما مؤمنان و انتقام از ما چه روزی است؟ خداوند به این عمل و سخن آنان نیز پاسخ می دهد.
پیام ها:
1- به گفته های مخالفان دیگران پاسخ دهیم. یَقُولُونَ ... قُلْ
2- ایمان،در لحظه ی اضطرار سودی ندارد. لا یَنْفَعُ ... إِیمانُهُمْ
3- گرچه مهلت دادن،از سنّت های الهی است، «أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً» لیکن آن هم حدّ و مرزی دارد. «وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ»
4- بعد از استدلال و هشدار،آخرین مرحله،اعراض از منحرفان است. «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ»
5-گذر زمان،مسایل و اختلافات میان پیروان حقّ و باطل را روشن می کند.
«وَ انْتَظِرْ»
6- رهبر باید به آینده خوش بین و دلگرم باشد. «وَ انْتَظِرْ»
7- کفّار همواره در انتظار شکست مسلمانان می باشند. «إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ»
«والحمد للّه ربّ العالمین»