به نام خداوند رحمتگر مهربان
اى مردم از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفتش را [نيز ] از او آفريد و از آن دو مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد پروا داريد و از خدايى كه به [نام] او از همديگر درخواست مىكنيد پروا نماييد و زنهار از خويشاوندان م بريد كه خدا همواره بر شما نگهبان است«1»
و اموال يتيمان را به آنان [باز]دهيد و [مال پاك] و [مرغوب آنان ] را با [مال] ناپاك [خود] عوض نكنيد و اموال آنان را همراه با اموال خود مخوريد كه اين گناهى بزرگ است«2»
و اگر در اجراى عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد هر چه از زنان [ديگر] كه شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گيريد پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد به يك [زن آزاد] يا به آنچه [از كنيزان] مالك شدهايد [اكتفا كنيد] اين [خوددارى] نزديكتر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيالوار گرديد]«3»
و م هر زنان را به عنوان هديهاى از روى طيب خاطر به ايشان بدهيد و اگر به ميل خودشان چيزى از آن را به شما واگذاشتند آن را حلال و گوارا بخوريد«4»
و اموال خود را كه خداوند آن را وسيله قوام [زندگى] شما قرار داده به سفيهان مدهيد و[لى] از [عوايد] آن به ايشان بخورانيد و آنان را پوشاك دهيد و با آنان سخنى پسنديده بگوييد«5»
و يتيمان را بيازماييد تا وقتى به [سن] زناشويى برسند پس اگر در ايشان رشد [فكرى] يافتيد اموالشان را به آنان رد كنيد و آن را [از بيم آنكه مبادا] بزرگ شوند به اسراف و شتاب مخوريد و آن كس كه توانگر است بايد [از گرفتن اجرت سرپرستى] خوددارى ورزد و هر كس تهيدست است بايد مطابق عرف [از آن] بخورد پس هر گاه اموالشان را به آنان رد كرديد بر ايشان گواه بگيريد خداوند حسابرسى را كافى است«6»
براى مردان از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان [آنان] بر جاى گذاشتهاند سهمى است و براى زنان [نيز] از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان [آنان] بر جاى گذاشتهاند سهمى [خواهد بود] خواه آن [مال] كم باشد يا زياد نصيب هر كس مفروض شده است«7»
و هر گاه خويشاوندان يتيمان و مستمندان در تقسيم [ارث] حاضر شدند [چيزى] از آن را به ايشان ارزانى داريد و با آنان سخنى پسنديده گوييد«8»
و آنان كه اگر فرزندان ناتوانى از خود بر جاى بگذارند بر [آينده] آنان بيم دارند بايد [از ستم بر يتيمان مردم نيز] بترسند پس بايد از خدا پروا دارند و سخنى [بجا و] درست گويند«9»
در حقيقت كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مىخورند جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مىبرند و به زودى در آتشى فروزان درآيند«10»
خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مىكند سهم پسر چون سهم دو دختر است و اگر [همه ورثه] دختر [و] از دو تن بيشتر باشند سهم آنان دو سوم ماترك است و اگر [دخترى كه ارث مىبرد] يكى باشد نيمى از ميراث از آن اوست و براى هر يك از پدر و مادر وى [=متوفى] يك ششم از ماترك [مقرر شده] است اين در صورتى است كه [متوفى] فرزندى داشته باشد ولى اگر فرزندى نداشته باشد و [تنها] پدر و مادرش از او ارث برند براى مادرش يك سوم است [و بقيه را پدر مىبرد] و اگر او برادرانى داشته باشد مادرش يك ششم مىبرد [البته همه اينها] پس از انجام وصيتى است كه او بدان سفارش كرده يا د ينى [كه بايد استثنا شود] شما نمى دانيد پدران و فرزندانتان كدام يك براى شما سودمندترند [اين] فرضى است از جانب خدا زيرا خداوند داناى حكيم است«11»
و نيمى از ميراث همسرانتان از آن شما [شوهران] است اگر آنان فرزندى نداشته باشند و اگر فرزندى داشته باشند يك چهارم ماترك آنان از آن شماست [البته] پس از انجام وصيتى كه بدان سفارش كردهاند يا د ينى [كه بايد استثنا شود] و يك چهارم از ميراث شما براى آنان است اگر شما فرزندى نداشته باشيد و اگر فرزندى داشته باشيد يك هشتم براى ميراث شما از ايشان خواهد بود [البته] پس از انجام وصيتى كه بدان سفارش كردهايد يا د ينى [كه بايد استثنا شود] و اگر مرد يا زنى كه از او ارث مىبرند كلاله [=بىفرزند و بىپدر و مادر] باشد و براى او برادر يا خواهرى باشد پس براى هر يك از آن دو يك ششم [ماترك] است و اگر آنان بيش از اين باشند در يك سوم [ماترك] مشاركت دارند [البته] پس از انجام وصيتى كه بدان سفارش شده يا د ينى كه [بايد استثنا شود به شرط آنكه از اين طريق] زيانى [به ورثه] نرساند اين استسفارش خدا و خداست كه داناى بردبار است«12»
اينها احكام الهى است و هر كس از خدا و پيامبر او اطاعت كند وى را به باغهايى درآورد كه از زير [درختان] آن نهرها روان است در آن جاودانهاند و اين همان كاميابى بزرگ است«13»
و هر كس از خدا و پيامبر او نافرمانى كند و از حدود مقرر او تجاوز نمايد وى را در آتشى درآورد كه همواره در آن خواهد بود و براى او عذابى خفتآور است«14»
و از زنان شما كسانى كه مرتكب زنا مىشوند چهار تن از ميان خود [مسلمانان] بر آنان گواه گيريد پس اگر شهادت دادند آنان [=زنان] را در خانهها نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا خدا راهى براى آنان قرار دهد«15»
و از ميان شما آن دو تن را كه مرتكب زشتكارى مىشوند آزارشان دهيد پس اگر توبه كردند و درستكار شدند از آنان صرفنظر كنيد زيرا خداوند توبهپذير مهربان است«16»
توبه نزد خداوند تنها براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب گناه مىشوند سپس به زودى توبه مىكنند اينانند كه خدا توبهشان را مىپذيرد و خداوند داناى حكيم است«17»
و توبه كسانى كه گناه مىكنند تا وقتى كه مرگ يكى از ايشان دررسد مىگويد اكنون توبه كردم پذيرفته نيست و [نيز توبه] كسانى كه در حال كفر مىميرند پذيرفته نخواهد بود آنانند كه برايشان عذابى دردناك آماده كردهايم«18»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد براى شما حلال نيست كه زنان را به اكراه ارث بريد و آنان را زير فشار مگذاريد تا بخشى از آنچه را به آنان دادهايد [از چنگشان به در] بريد مگر آنكه مرتكب زشتكارى آشكارى شوند و با آنها بشايستگى رفتار كنيد و اگر از آنان خوشتان نيامد پس چه بسا چيزى را خوش نمىداريد و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مىدهد«19»
و اگر خواستيد همسرى [ديگر] به جاى همسر [پيشين خود] ستانيد و به يكى از آنان مال فراوانى داده باشيد چيزى از او پس مگيريد آيا مىخواهيد آن [مال] را به بهتان و گناه آشكار بگيريد«20»
و چگونه آن [م هر] را مىستانيد با آنكه از يكديگر كام گرفتهايد و آنان از شما پيمانى استوار گرفتهاند«21»
و با زنانى كه پدرانتان به ازدواج خود درآوردهاند نكاح مكنيد مگر آنچه كه پيشتر رخ داده است چرا كه آن زشتكارى و [مايه] دشمنى و بد راهى بوده است«22»
[نكاح اينان] بر شما حرام شده است مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمههايتان و خاله هايتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادرهايتان كه به شما شير دادهاند و خواهران رضاعى شما و مادران زنانتان و دختران همسرانتان كه [آنها دختران] در دامان شما پرورش يافتهاند و با آن همسران همبستر شدهايد پس اگر با آنها همبستر نشدهايد بر شما گناهى نيست [كه با دخترانشان ازدواج كنيد] و زنان پسرانتان كه از پشتخودتان هستند و جمع دو خواهر با همديگر مگر آنچه كه در گذشته رخ داده باشد كه خداوند آمرزنده مهربان است«23»
و زنان شوهردار [نيز بر شما حرام شده است] به استثناى زنانى كه مالك آنان شدهايد [اين] فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است و غير از اين [زنان نامبرده] براى شما حلال است كه [زنان ديگر را] به وسيله اموال خود طلب كنيد در صورتى كه پاكدامن باشيد و زناكار نباشيد و زنانى را كه متعه كردهايد م هرشان را به عنوان فريضهاى به آنان بدهيد و بر شما گناهى نيست كه پس از [تعيين مبلغ] مقرر با يكديگر توافق كنيد [كه مدت عقد يا م هر را كم يا زياد كنيد] مسلما خداوند داناى حكيم است«24»
و هر كس از شما از نظر مالى نمىتواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و خدا به ايمان شما داناتر است [همه] از يكديگريد پس آنان را با اجازه خانوادهشان به همسرى [خود] درآوريد و م هرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار و دوستگيران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نيمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان] براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است«25»
خدا مىخواهد براى شما توضيح دهد و راه [و رسم] كسانى را كه پيش از شما بودهاند به شما بنماياند و بر شما ببخشايد و خدا داناى حكيم است«26»
خدا مىخواهد تا بر شما ببخشايد و كسانى كه از خواستهها[ى نفسانى] پيروى مىكنند مىخواهند شما دستخوش انحرافى بزرگ شويد«27»
خدا مىخواهد تا بارتان را سبك گرداند و [مىداند كه] انسان ناتوان آفريده شده است«28»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد اموال همديگر را به ناروا مخوريد مگر آنكه داد و ستدى با تراضى يكديگر از شما [انجام گرفته] باشد و خودتان را مكشيد زيرا خدا همواره با شما مهربان است«29»
و هر كس از روى تجاوز و ستم چنين كند به زودى وى را در آتشى درآوريم و اين كار بر خدا آسان است«30»
اگر از گناهان بزرگى كه از آن[ها] نهى شدهايد دورى گزينيد بديهاى شما را از شما مى زداييم و شما را در جايگاهى ارجمند درمىآوريم«31»
و زنهار آنچه را خداوند به [سبب] آن بعضى از شما را بر بعضى [ديگر] برترى داده آرزو مكنيد براى مردان از آنچه [به اختيار] كسب كردهاند بهرهاى است و براى زنان [نيز] از آنچه [به اختيار] كسب كردهاند بهرهاى است و از فضل خدا درخواست كنيد كه خدا به هر چيزى داناست«32»
و از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان و كسانى كه شما [با آنان] پيمان بستهايد بر جاى گذاشتهاند براى هر يك [از مردان و زنان] وارثانى قرار دادهايم پس نصيبشان را به ايشان بدهيد زيرا خدا همواره بر هر چيزى گواه است«33»
مردان سرپرست زنانند به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مىكنند پس زنان درستكار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان] حفظ كرده اسرار [شوهران خود] را حفظ مىكنند و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاهها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را بزنيد پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد كه خدا والاى بزرگ است«34»
و اگر از جدايى ميان آن دو [ زن و شوهر] بيم داريد پس داورى از خانواده آن [شوهر] و داورى از خانواده آن [زن] تعيين كنيد اگر سر سازگارى دارند خدا ميان آن دو سازگارى خواهد داد آرى خدا داناى آگاه است«35»
و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك مگردانيد و به پدر و مادر احسان كنيد و در باره خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و همنشين و در راهمانده و بردگان خود [نيكى كنيد] كه خدا كسى را كه متكبر و فخرفروش است دوست نمىدارد«36»
همان كسانى كه بخل مىورزند و مردم را به بخل وامىدارند و آنچه را خداوند از فضل خويش بدانها ارزانى داشته پوشيده مىدارند و براى كافران عذابى خواركننده آماده كردهايم«37»
و كسانى كه اموالشان را براى نشاندادن به مردم انفاق مىكنند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند و هر كس شيطان يار او باشد چه بد همدمى است«38»
و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان مىآوردند و از آنچه خدا به آنان روزى داده انفاق مىكردند چه زيانى برايشان داشت و خدا به [كار] آنان داناست«39»
در حقيقتخدا هموزن ذرهاى ستم نمىكند و اگر [آن ذره كار] نيكى باشد دو چندانش مىكند و از نزد خويش پاداشى بزرگ مىبخشد«40»
پس چگونه است [حالشان] آنگاه كه از هر امتى گواهى آوريم و تو را بر آنان گواه آوريم«41»
آن روز كسانى كه كفر ورزيدهاند و از پيامبر [خدا] نافرمانى كردهاند آرزو مىكنند كه اى كاش با خاك يكسان مىشدند و از خدا هيچ سخنى را پوشيده نمىتوانند داشت«42»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد در حال مستى به نماز نزديك نشويد تا زمانى كه بدانيد چه مىگوييد و [نيز] در حال جنابت [وارد نماز نشويد] مگر اينكه راهگذر باشيد تا غسل كنيد و اگر بيماريد يا در سفريد يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد يا با زنان آميزش كردهايد و آب نيافتهايد پس بر خاكى پاك تيمم كنيد و صورت و دستهايتان را مسح نماييد كه خدا بخشنده و آمرزنده است«43»
آيا به كسانى كه بهرهاى از كتاب يافتهاند ننگريستى گمراهى را مىخرند و مىخواهند شما [نيز] گمراه شويد«44»
و خدا به [حال] دشمنان شما داناتر است كافى است كه خدا سرپرست [شما] باشد و كافى است كه خدا ياور [شما] باشد«45»
برخى از آنان كه يهودىاند كلمات را از جاهاى خود برمىگردانند و با پيچانيدن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دين [اسلام با درآميختن عبرى به عربى] مىگويند شنيديم و نافرمانى كرديم و بشنو [كه كاش] ناشنوا گردى و [نيز از روى استهزا مىگويند] راعنا [كه در عربى يعنى به ما التفات كن ولى در عبرى يعنى خبيث ما] و اگر آنان مىگفتند شنيديم و فرمان برديم و بشنو و به ما بنگر قطعا براى آنان بهتر و درستتر بود ولى خدا آنان را به علت كفرشان لعنت كرد در نتيجه جز [گروهى] اندك ايمان نمىآورند«46»
اى كسانى كه به شما كتاب داده شده است به آنچه فرو فرستاديم و تصديقكننده همان چيزى است كه با شماست ايمان بياوريد پيش از آنكه چهرههايى را محو كنيم و در نتيجه آنها را به قهقرا بازگردانيم يا همچنانكه اصحاب سبت را لعنت كرديم آنان را [نيز] لعنت كنيم و فرمان خدا همواره تحقق يافته است«47»
مسلما خدا اين را كه به او شرك ورزيده شود نمىبخشايد و غير از آن را براى هر كه بخواهد مىبخشايد و هر كس به خدا شرك ورزد به يقين گناهى بزرگ بربافته است«48»
آيا به كسانى كه خويشتن را پاك مىشمارند ننگريستهاى [چنين نيست] بلكه خداست كه هر كه را بخواهد پاك مىگرداند و به قدر نخ روى هسته خرمايى ستم نمىبينند«49»
ببين چگونه بر خدا دروغ مىبندند و بس است كه اين يك گناه آشكار باشد«50»
آيا كسانى را كه از كتاب [آسمانى] نصيبى يافتهاند نديدهاى كه به جبت و طاغوت ايمان دارند و در باره كسانى كه كفر ورزيدهاند مىگويند اينان از كسانى كه ايمان آوردهاند راهيافتهترند«51»
اينانند كه خدا لعنتشان كرده و هر كه را خدا لعنت كند هرگز براى او ياورى نخواهى يافت«52»
آيا آنان نصيبى از حكومت دارند [اگر هم داشتند] به قدر نقطه پشت هسته خرمايى [چيزى] به مردم نمىدادند«53»
بلكه به مردم براى آنچه خدا از فضل خويش به آنان عطا كرده رشك مىورزند در حقيقت ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان ملكى بزرگ بخشيديم«54»
پس برخى از آنان به وى ايمان آوردند و برخى از ايشان از او روى برتافتند و [براى آنان] دوزخ پرشراره بس است«55»
به زودى كسانى را كه به آيات ما كفر ورزيدهاند در آتشى [سوزان] درآوريم كه هر چه پوستشان بريان گردد پوستهاى ديگرى بر جايش نهيم تا عذاب را بچشند آرى خداوند تواناى حكيم است«56»
و به زودى كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند در باغهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است درآوريم براى هميشه در آن جاودانند و در آنجا همسرانى پاكيزه دارند و آنان را در سايهاى پايدار درآوريم«57»
خدا به شما فرمان مىدهد كه سپردهها را به صاحبان آنها رد كنيد و چون ميان مردم داورى مىكنيد به عدالت داورى كنيد در حقيقت نيكو چيزى است كه خدا شما را به آن پند مىدهد خدا شنواى بيناست«58»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيكفرجامتر است«59»
آيا نديدهاى كسانى را كه مىپندارند به آنچه به سوى تو نازل شده و [به] آنچه پيش از تو نازل گرديده ايمان آوردهاند [با اين همه] مىخواهند داورى ميان خود را به سوى طاغوت ببرند با آنكه قطعا فرمان يافتهاند كه بدان كفر ورزند و[لى] شيطان مىخواهد آنان را به گمراهى دورى دراندازد«60»
و چون به ايشان گفته شود به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر [او] بياييد منافقان را مىبينى كه از تو سخت روى برمىتابند«61»
پس چگونه هنگامى كه به [سزاى] كار و كردار پيشينشان مصيبتى به آنان مىرسد نزد تو مىآيند و به خدا سوگند مىخورند كه ما جز نيكويى و موافقت قصدى نداشتيم«62»
اينان همان كسانند كه خدا مىداند چه در دل دارند پس از آنان روى برتاب و[لى] پندشان ده و با آنها سخنى رسا كه در دلشان [مؤثر] افتد بگوى«63»
و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت كنند و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند پيش تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مىكرد قطعا خدا را توبهپذير مهربان مىيافتند«64»
ولى چنين نيست به پروردگارت قسم كه ايمان نمىآورند مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند سپس از حكمى كه كردهاى در دلهايشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند و كاملا سر تسليم فرود آورند«65»
و اگر بر آنان مقرر مىكرديم كه تن به كشتن دهيد يا از خانههاى خود به در آييد جز اندكى از ايشان آن را به كار نمىبستند و اگر آنان آنچه را بدان پند داده مىشوند به كار مىبستند قطعا برايشان بهتر و در ثبات قدم ايشان مؤثرتر بود«66»
و در آن صورت [ما هم] از نزد خويش يقينا پاداشى بزرگ به آنان مىداديم«67»
و قطعا آنان را به راهى راست هدايت مىكرديم«68»
و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته [يعنى] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگانند و آنان چه نيكو همدمانند«69»
اين تفضل از جانب خداست و خدا بس داناست«70»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد [در برابر دشمن] آماده باشيد [=اسلحه خود را برگيريد] و گروه گروه [به جهاد] بيرون رويد يا به طور جمعى روانه شويد«71»
و قطعا از ميان شما كسى است كه كندى به خرج دهد پس اگر آسيبى به شما رسد گويد راستى خدا بر من نعمت بخشيد كه با آنان حاضر نبودم«72»
و اگر غنيمتى از خدا به شما برسد چنانكه گويى ميان شما و ميان او [رابطه] دوستى نبوده خواهد گفت كاش من با آنان بودم و به نواى بزرگى مىرسيدم«73»
پس بايد كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت سودا مىكنند در راه خدا بجنگند و هر كس در راه خدا بجنگد و كشته يا پيروز شود به زودى پاداشى بزرگ به او خواهيم داد«74»
و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات] مردان و زنان و كودكان مستضعف نمىجنگيد همانان كه مىگويند پروردگارا ما را از اين شهرى كه مردمش ستمپيشهاند بيرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خويش ياورى براى ما تعيين فرما«75»
كسانى كه ايمان آوردهاند در راه خدا كارزار مىكنند و كسانى كه كافر شدهاند در راه طاغوت مىجنگند پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان [در نهايت] ضعيف است«76»
آيا نديدى كسانى را كه به آنان گفته شد [فعلا] دست [از جنگ] بداريد و نماز را برپا كنيد و زكات بدهيد و[لى] همين كه كارزار بر آنان مقرر شد بناگاه گروهى از آنان از مردم [=مشركان مكه] ترسيدند مانند ترس از خدا يا ترسى سختتر و گفتند پروردگارا چرا بر ما كارزار مقرر داشتى چرا ما را تا مدتى كوتاه مهلت ندادى بگو برخوردارى [از اين] دنيا اندك و براى كسى كه تقوا پيشه كرده آخرت بهتر است و [در آنجا] به قدر نخ هسته خرمايى بر شما ستم نخواهد رفت«77»
هر كجا باشيد شما را مرگ درمىيابد هر چند در برجهاى استوار باشيد و اگر [پيشامد] خوبى به آنان برسد مىگويند اين از جانب خداست و چون صدمهاى به ايشان برسد مىگويند اين از طرف توست بگو همه از جانب خداست [آخر] اين قوم را چه شده است كه نمىخواهند سخنى را [درست] دريابند«78»
هر چه از خوبيها به تو مىرسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مىرسد از خود توست و تو را به پيامبرى براى مردم فرستاديم و گواه بودن خدا بس است«79»
هر كس از پيامبر فرمان ب رد در حقيقتخدا را فرمان برده و هر كس رويگردان شود ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستادهايم«80»
و مىگويند فرمانبرداريم ولى چون از نزد تو بيرون مىروند جمعى از آنان شبانه جز آنچه تو مىگويى تدبير مىكنند و خدا آنچه را كه شبانه در سر مىپرورند مىنگارد پس از ايشان روى برتاب و بر خدا توكل كن و خدا بس كارساز است«81»
آيا در [معانى] قرآن نمىانديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مىيافتند«82»
و چون خبرى [حاكى] از ايمنى يا وحشت به آنان برسد انتشارش دهند و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند قطعا از ميان آنان كسانىاند كه [مىتوانند درست و نادرست] آن را دريابند و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود مسلما جز [شمار] اندكى از شيطان پيروى مىكرديد«83»
پس در راه خدا پيكار كن جز عهدهدار شخص خود نيستى و[لى] مؤمنان را [به مبارزه] برانگيز باشد كه خداوند آسيب كسانى را كه كفر ورزيدهاند [از آنان] باز دارد و خداست كه قدرتش بيشتر و كيفرش سختتر است«84»
هر كس شفاعت پسنديده كند براى وى از آن نصيبى خواهد بود و هر كس شفاعت ناپسنديدهاى كند براى او از آن [نيز] سهمى خواهد بود و خدا همواره به هر چيزى تواناست«85»
و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتى] بهتر از آن درود گوييد يا همان را [در پاسخ] برگردانيد كه خدا همواره به هر چيزى حسابرس است«86»
خداوند كسى است كه هيچ معبودى جز او نيست به يقين در روز رستاخيز كه هيچ شكى در آن نيستشما را گرد خواهد آورد و راستگوتر از خدا در سخن كيست«87»
شما را چه شده است كه در باره منافقان دو دسته شدهايد با اينكه خدا آنان را به [سزاى] آنچه انجام دادهاند سرنگون كرده است آيا مىخواهيد كسى را كه خدا در گمراهىاش وانهاده است به راه آوريد و حال آنكه هر كه را خدا در گمراهىاش وانهد هرگز راهى براى [هدايت] او نخواهى يافت«88»
همان گونه كه خودشان كافر شدهاند آرزو دارند [كه شما نيز] كافر شويد تا با هم برابر باشيد پس زنهار از ميان ايشان براى خود دوستانى اختيار مكنيد تا آنكه در راه خدا هجرت كنند پس اگر روى برتافتند هر كجا آنان را يافتيد به اسارت بگيريد و بكشيدشان و از ايشان يار و ياورى براى خود مگيريد«89»
مگر كسانى كه با گروهى كه ميان شما و ميان آنان پيمانى است پيوند داشته باشند يا نزد شما بيايند در حالى كه سينه آنان از جنگيدن با شما يا جنگيدن با قوم خود به تنگ آمده باشد و اگر خدا مىخواست قطعا آنان را بر شما چيره مىكرد و حتما با شما مىجنگيدند پس اگر از شما كنارهگيرى كردند و با شما نجنگيدند و با شما طرح صلح افكندند [ديگر] خدا براى شما راهى [براى تجاوز] بر آنان قرار نداده است«90»
به زودى گروهى ديگر را خواهيد يافت كه مىخواهند از شما آسوده خاطر و از قوم خود [نيز] ايمن باشند هر بار كه به فتنه بازگردانده شوند سر در آن فرو مىبرند پس اگر از شما كنارهگيرى نكردند و به شما پيشنهاد صلح نكردند و از شما دست برنداشتند هر كجا آنان را يافتيد به اسارت بگيريد و بكشيدشان آنانند كه ما براى شما عليه ايشان تسلطى آشكار قرار دادهايم«91»
و هيچ مؤمنى را نسزد كه مؤمنى را جز به اشتباه بكشد و هر كس مؤمنى را به اشتباه كشت بايد بنده مؤمنى را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت كند مگر اينكه آنان گذشت كنند و اگر [مقتول] از گروهى است كه دشمنان شمايند و [خود] وى مؤمن است [قاتل] بايد بنده مؤمنى را آزاد كند [و پرداختخونبها لازم نيست] و اگر [مقتول] از گروهى است كه ميان شما و ميان آنان پيمانى است بايد به خانواده وى خونبها پرداخت نمايد و بنده مؤمنى را آزاد كند و هر كس [بنده] نيافت بايد دو ماه پياپى به عنوان توبهاى از جانب خدا روزه بدارد و خدا همواره داناى سنجيدهكار است«92»
و هر كس عمدا مؤمنى را بكشد كيفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود و خدا بر او خشم مىگيرد و لعنتش مىكند و عذابى بزرگ برايش آماده ساخته است«93»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد چون در راه خدا سفر مىكنيد [خوب] رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما [اظهار] اسلام مىكند مگوييد تو مؤمن نيستى [تا بدين بهانه] متاع زندگى دنيا را بجوييد چرا كه غنيمتهاى فراوان نزد خداست قبلا خودتان [نيز] همين گونه بوديد و خدا بر شما منت نهاد پس خوب رسيدگى كنيد كه خدا همواره به آنچه انجام مىدهيد آگاه است«94»
مؤمنان خانهنشين كه زيانديده نيستند با آن مجاهدانى كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مىكنند يكسان نمىباشند خداوند كسانى را كه با مال و جان خود جهاد مىكنند به درجهاى بر خانهنشينان مزيت بخشيده و همه را خدا وعده [پاداش] نيكو داده و[لى] مجاهدان را بر خانهنشينان به پاداشى بزرگ برترى بخشيده است«95»
[پاداش بزرگى كه] به عنوان درجات و آمرزش و رحمتى از جانب او [نصيب آنان مىشود] و خدا آمرزنده مهربان است«96»
كسانى كه بر خويشتن ستمكار بودهاند [وقتى] فرشتگان جانشان را مىگيرند مىگويند در چه [حال] بوديد پاسخ مىدهند ما در زمين از مستضعفان بوديم مىگويند مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد پس آنان جايگاهشان دوزخ است و [دوزخ] بد سرانجامى است«97»
مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چارهجويى نتوانند و راهى نيابند«98»
پس آنان [كه فى الجمله عذرى دارند] باشد كه خدا از ايشان درگذرد كه خدا همواره خطابخش و آمرزنده است«99»
و هر كه در راه خدا هجرت كند در زمين اقامتگاههاى فراوان و گشايشها خواهد يافت و هر كس [به قصد] مهاجرت در راه خدا و پيامبر او از خانهاش به درآيد سپس مرگش دررسد پاداش او قطعا بر خداست و خدا آمرزنده مهربان است «100»
و چون در زمين سفر كرديد اگر بيم داشتيد كه آنان كه كفر ورزيدهاند به شما آزار برسانند گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد چرا كه كافران پيوسته براى شما دشمنى آشكارند «101»
و هر گاه در ميان ايشان بودى و برايشان نماز برپا داشتى پس بايد گروهى از آنان با تو [به نماز] ايستند و بايد جنگافزارهاى خود را برگيرند و چون به سجده رفتند [و نماز را تمام كردند] بايد پشتسر شما قرار گيرند و گروه ديگرى كه نماز نكردهاند بايد بيايند و با تو نماز گزارند و البته جانب احتياط را فرو نگذارند و جنگافزارهاى خود را برگيرند [زيرا] كافران آرزو مىكنند كه شما از جنگافزارها و ساز و برگ خود غافل شويد تا ناگهان بر شما يورش برند و اگر از باران در زحمتيد يا بيماريد گناهى بر شما نيست كه جنگ افزارهاى خود را بر زمين نهيد ولى مواظب خود باشيد بى گمان خدا براى كافران عذاب خفتآورى آماده كرده است «102»
و چون نماز را به جاى آورديد خدا را [در همه حال] ايستاده و نشسته و بر پهلوآرميده ياد كنيد پس چون آسودهخاطر شديد نماز را [به طور كامل] به پا داريد زيرا نماز بر مؤمنان در اوقات معين مقرر شده است «103»
و در تعقيب گروه [دشمنان] سستى نورزيد اگر شما درد مىكشيد آنان [نيز] همان گونه كه شما درد مىكشيد درد مىكشند و حال آنكه شما چيزهايى از خدا اميد داريد كه آنها اميد ندارند و خدا همواره داناى سنجيدهكار است «104»
ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم تا ميان مردم به [موجب] آنچه خدا به تو آموخته داورى كنى و زنهار جانبدار خيانتكاران مباش «105»
و از خدا آمرزش بخواه كه خدا آمرزنده مهربان است «106»
و از كسانى كه به خويشتن خيانت مىكنند دفاع مكن كه خداوند هر كس را كه خيانتگر و گناهپيشه باشد دوست ندارد «107»
[كارهاى نارواى خود را] از مردم پنهان مىدارند و[لى نمىتوانند] از خدا پنهان دارند و چون شبانگاه به چارهانديشى مىپردازند و سخنانى مىگويند كه وى [بدان] خشنود نيست او با آنان است و خدا به آنچه انجام مىدهند همواره احاطه دارد «108»
هان شما همانان هستيد كه در زندگى دنيا از ايشان جانبدارى كرديد پس چه كسى روز رستاخيز از آنان در برابر خدا جانبدارى خواهد كرد يا چه كسى حمايتگر [و مدافع] آنان تواند بود «109»
و هر كس كار بدى كند يا بر خويشتن ستم ورزد سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را آمرزنده مهربان خواهد يافت «110»
و هر كس گناهى مرتكب شود فقط آن را به زيان خود مرتكب شده و خدا همواره داناى سنجيدهكار است «111»
و هر كس خطا يا گناهى مرتكب شود سپس آن را به بىگناهى نسبت دهد قطعا بهتان و گناه آشكارى بر دوش كشيده است «112»
و اگر فضل خدا و رحمت او بر تو نبود طايفهاى از ايشان آهنگ آن داشتند كه تو را از راه به در كنند و[لى] جز خودشان [كسى] را گمراه نمىسازند و هيچ گونه زيانى به تو نمىرسانند و خدا كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت و تفضل خدا بر تو همواره بزرگ بود «113»
در بسيارى از رازگوييهاى ايشان خيرى نيست مگر كسى كه [بدين وسيله] به صدقه يا كار پسنديده يا سازشى ميان مردم فرمان دهد و هر كس براى طلب خشنودى خدا چنين كند به زودى او را پاداش بزرگى خواهيم داد«114»
و هر كس پس از آنكه راه هدايت براى او آشكار شد با پيامبر به مخالفت برخيزد و [راهى] غير راه مؤمنان در پيش گيرد وى را بدانچه روى خود را بدان سو كرده واگذاريم و به دوزخش كشانيم و چه بازگشتگاه بدى است «115»
خداوند اين را كه به او شرك آورده شود نمىآمرزد و فروتر از آن را بر هر كه بخواهد مىبخشايد و هر كس به خدا شرك ورزد قطعا دچار گمراهى دور و درازى شده است «116»
[مشركان] به جاى او جز بتهاى مادينه را [به دعا] نمىخوانند و جز شيطان سركش را نمىخوانند«117»
خدا لعنتش كند [وقتى كه] گفت بىگمان از ميان بندگانت نصيبى معين [براى خود] برخواهم گرفت «118»
و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد و وادارشان مىكنم تا گوشهاى دامها را شكاف دهند و وادارشان مىكنم تا آفريده خدا را دگرگون سازند و[لى] هر كس به جاى خدا شيطان را دوست [خدا] گيرد قطعا دستخوش زيان آشكارى شده است «119»
[آرى] شيطان به آنان وعده مىدهد و ايشان را در آرزوها مىافكند و جز فريب به آنان وعده نمىدهد «120»
آنان جايگاهشان جهنم است و از آن راه گريزى ندارند «121»
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند به زودى آنان را در بوستانهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است درآوريم هميشه در آن جاودانند وعده خدا راست است و چه كسى در سخن از خدا راستگوتر است «122»
[پاداش و كيفر] به دلخواه شما و به دلخواه اهل كتاب نيست هر كس بدى كند در برابر آن كيفر مىبيند و جز خدا براى خود يار و مددكارى نمىيابد «123»
و كسانى كه كارهاى شايسته كنند چه مرد باشند يا آن در حالى كه مؤمن باشند آنان داخل بهشت مىشوند و به قدر گودى پشت هسته خرمايى مورد ستم قرار نمىگيرند «124»
و دين چه كسى بهتر است از آن كس كه خود را تسليم خدا كرده و نيكوكار است و از آيين ابراهيم حقگرا پيروى نموده است و خدا ابراهيم را دوست گرفت «125»
و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن خداست و خدا همواره بر هر چيزى احاطه دارد «126»
و در باره آنان راى تو را مىپرسند بگو خدا در باره آنان به شما فتوا مىدهد و [نيز] در باره آنچه در قرآن بر شما تلاوت مىشود در مورد زنان يتيمى كه حق مقرر آنان را به ايشان نمىدهيد و تمايل به ازدواج با آنان داريد و [در باره] كودكان ناتوان و اينكه با يتيمان [چگونه] به داد رفتار كنيد [پاسخگر شماست] و هر كار نيكى انجام دهيد قطعا خدا به آن داناست «127»
و اگر زنى از شوهر خويش بيم ناسازگارى يا رويگردانى داشته باشد بر آن دو گناهى نيست كه از راه صلح با يكديگر به آشتى گرايند كه سازش بهتر است و[لى] بخل [و بىگذشت بودن] در نفوس حضور [و غلبه] دارد و اگر نيكى كنيد و پرهيزگارى پيشه نماييد قطعا خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است «128»
و شما هرگز نمىتوانيد ميان زنان عدالت كنيد هر چند [بر عدالت] حريص باشيد پس به يك طرف يكسره تمايل نورزيد تا آن [زن ديگر] را سرگشته [=بلا تكليف] رها كنيد و اگر سازش نماييد و پرهيزگارى كنيد يقينا خدا آمرزنده مهربان است «129»
و اگر آن دو از يكديگر جدا شوند خداوند هر يك را از گشايش خود بىنياز گرداند و خدا همواره گشايشگر حكيم است «130»
و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن خداست و ما به كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [نيز] به شما سفارش كرديم كه از خدا پروا كنيد و اگر كفر ورزيد [چه باك كه] آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن خداست و خدا بى نياز ستوده[صفات] است «131»
و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن خداست و خدا بس كارساز است «132»
اى مردم اگر [خدا] بخواهد شما را [از ميان] مىبرد و ديگران را [پديد ] مىآورد و خدا بر اين [كار] تواناست «133»
هر كس پاداش دنيا بخواهد پاداش دنيا و آخرت نزد خداست و خدا شنواى بيناست «134»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد پيوسته به عدالت قيام كنيد و براى خدا گواهى دهيد هر چند به زيان خودتان يا [به زيان] پدر و مادر و خويشاوندان [شما] باشد اگر [يكى از دو طرف دعوا] توانگر يا نيازمند باشد باز خدا به آن دو [از شما] سزاوارتر است پس از پى هوس نرويد كه [درنتيجه از حق] عدول كنيد و اگر به انحراف گراييد يا اعراض نماييد قطعا خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است «135»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد به خدا و پيامبر او و كتابى كه بر پيامبرش فرو فرستاد و كتابهايى كه قبلا نازل كرده بگرويد و هر كس به خدا و فرشتگان او و كتابها و پيامبرانش و روز بازپسين كفر ورزد در حقيقت دچار گمراهى دور و درازى شده است «136»
كسانى كه ايمان آوردند سپس كافر شدند و باز ايمان آوردند سپس كافر شدند آنگاه به كفر خود افزودند قطعا خدا آنان را نخواهد بخشيد و راهى به ايشان نخواهد نمود «137»
به منافقان خبر ده كه عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت «138»
همانان كه غير از مؤمنان كافران را دوستان [خود] مىگيرند آيا سربلندى را نزد آنان مىجويند [اين خيالى خام است] چرا كه عزت همه از آن خداست «139»
و البته [خدا] در كتاب [قرآن] بر شما نازل كرده كه هر گاه شنيديد آيات خدا مورد انكار و ريشخند قرار مىگيرد با آنان منشينيد تا به سخنى غير از آن درآيند چرا كه در اين صورت شما هم مثل آنان خواهيد بود خداوند منافقان و كافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد «140»
همانان كه مترصد شمايند پس اگر از جانب خدا به شما فتحى برسد مىگويند مگر ما با شما نبوديم و اگر براى كافران نصيبى باشد مىگويند مگر ما بر شما تسلط نداشتيم و شما را از [ورود در جمع] مؤمنان باز نمىداشتيم پس خداوند روز قيامت ميان شما داورى مىكند و خداوند هرگز بر [زيان] مؤمنان براى كافران راه [تسلطى] قرار نداده است «141»
منافقان با خدا نيرنگ مىكنند و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند با مردم ريا مىكنند و خدا را جز اندكى ياد نمىكنند «142»
ميان آن [دو گروه] دو دلند نه با اينانند و نه با آنان و هر كه را خدا گمراه كند هرگز راهى براى [نجات] او نخواهى يافت «143»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد به جاى مؤمنان كافران را به دوستى خود مگيريد آيا مىخواهيد عليه خود حجتى روشن براى خدا قرار دهيد «144»
آرى منافقان در فروترين درجات دوزخند و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت «145»
مگر كسانى كه توبه كردند و [عمل خود را] اصلاح نمودند و به خدا تمسك جستند و دين خود را براى خدا خالص گردانيدند كه [در نتيجه] آنان با مؤمنان خواهند بود و به زودى خدا مؤمنان را پاداشى بزرگ خواهد بخشيد «146»
اگر سپاس بداريد و ايمان آوريد خدا مىخواهد با عذاب شما چه كند و خدا همواره سپاسپذير [=حقشناس] داناست «147»
خداوند بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد مگر [از] كسى كه بر او ستم رفته باشد و خدا شنواى داناست «148»
اگر خيرى را آشكار كنيد يا پنهانش داريد يا از بديى درگذريد پس خدا درگذرنده تواناست «149»
كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مىورزند و مىخواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند و مىگويند ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مىكنيم و مىخواهند ميان اين [دو] راهى براى خود اختيار كنند «150»
آنان در حقيقت كافرند و ما براى كافران عذابى خفتآور آماده كردهايم «151»
و كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده و ميان هيچ كدام از آنان فرق نمىگذارند به زودى [خدا] پاداش آنان را عطا مىكند و خدا آمرزنده مهربان است «152»
اهل كتاب از تو مىخواهند كه كتابى از آسمان [يكباره] بر آنان فرود آورى البته از موسى بزرگتر از اين را خواستند و گفتند خدا را آشكارا به ما بنماى پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فرو گرفتسپس بعد از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد گوساله را [به پرستش] گرفتند و ما از آن هم درگذشتيم و به موسى برهانى روشن عطا كرديم «153»
و كوه طور را به يادبود پيمان [با] آنان بالاى سرشان افراشته داشتيم و به آنان گفتيم سجدهكنان از در درآييد و [نيز] به آنان گفتيم در روز شنبه تجاوز مكنيد و از ايشان پيمانى استوار گرفتيم «154»
پس به [سزاى] پيمانشكنىشان و انكارشان نسبت به آيات خدا و كشتار ناحق آنان [از] انبيا و گفتارشان كه دلهاى ما در غلاف است [لعنتشان كرديم] بلكه خدا به خاطر كفرشان بر دلهايشان مهر زده و در نتيجه جز شمارى اندك [از ايشان] ايمان نمىآورند «155»
و [نيز] به سزاى كفرشان و آن تهمت بزرگى كه به مريم زدند «156»
و گفته ايشان كه ما مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا را كشتيم و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد و كسانى كه در باره او اختلاف كردند قطعا در مورد آن دچار شك شدهاند و هيچ علمى بدان ندارند جز آنكه از گمان پيروى مىكنند و يقينا او را نكشتند «157»
بلكه خدا او را به سوى خود بالا برد و خدا توانا و حكيم است «158»
و از اهل كتاب كسى نيست مگر آنكه پيش از مرگ خود حتما به او ايمان مىآورد و روز قيامت [عيسى نيز] بر آنان شاهد خواهد بود «159»
پس به سزاى ستمى كه از يهوديان سر زد و به سبب آنكه [مردم را] بسيار از راه خدا باز داشتند چيزهاى پاكيزهاى را كه بر آنان حلال شده بود حرام گردانيديم «160»
و [به سبب] رباگرفتنشان با آنكه از آن نهى شده بودند و به ناروا مال مردم خوردنشان و ما براى كافران آنان عذابى دردناك آماده كردهايم «161»
ليكن راسخان آنان در دانش و مؤمنان به آنچه بر تو نازل شده و به آنچه پيش از تو نازل گرديده ايمان دارند و خوشا بر نمازگزاران و زكاتدهندگان و ايمانآورندگان به خدا و روز بازپسين كه به زودى به آنان پاداشى بزرگ خواهيم داد «162»
ما همچنانكه به نوح و پيامبران بعد از او وحى كرديم به تو [نيز] وحى كرديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان [نيز] وحى نموديم و به داوود زبور بخشيديم «163»
و پيامبرانى [را فرستاديم] كه در حقيقت [ماجراى] آنان را قبلا بر تو حكايت نموديم و پيامبرانى [را نيز برانگيختهايم] كه [سرگذشت] ايشان را بر تو بازگو نكردهايم و خدا با موسى آشكارا سخن گفت «164»
پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند تا براى مردم پس از [فرستادن] پيامبران در مقابل خدا [بهانه و] حجتى نباشد و خدا توانا و حكيم است «165»
ليكن خدا به [حقانيت] آنچه بر تو نازل كرده است گواهى مىدهد [او] آن را به علم خويش نازل كرده است و فرشتگان [نيز] گواهى مىدهند و كافى استخدا گواه باشد «166»
بىترديد كسانى كه كفر ورزيدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند به گمراهى دور و درازى افتادهاند «167»
كسانى كه كفر ورزيدند و ستم كردند خدا بر آن نيست كه آنان را بيامرزد و به راهى هدايت كند «168»
مگر راه جهنم كه هميشه در آن جاودانند و اين [كار] براى خدا آسان است «169»
اى مردم آن پيامبر [موعود] حقيقت را از سوى پروردگارتان براى شما آورده است پس ايمان بياوريد كه براى شما بهتر است و اگر كافر شويد [بدانيد كه] آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست و خدا داناى حكيم است «170»
اى اهل كتاب در دين خود غلو مكنيد و در باره خدا جز [سخن] درست مگوييد مسيح عيسى بن مريم فقط پيامبر خدا و كلمه اوست كه آن را به سوى مريم افكنده و روحى از جانب اوست پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و نگوييد [خدا] سهگانه است باز ايستيد كه براى شما بهتر استخدا فقط معبودى يگانه است منزه از آن است كه براى او فرزندى باشد آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست و خداوند بس كارساز است «171»
مسيح از اينكه بنده خدا باشد هرگز ابا نمىورزد و فرشتگان مقرب [نيز ابا ندارند] و هر كس از پرستش او امتناع ورزد و بزرگى فروشد به زودى همه آنان را به سوى خود گرد مىآورد «172»
اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند پاداششان را به تمام [و كمال] خواهد داد و از فضل خود به ايشان افزونتر مىبخشد و اما كسانى كه امتناع ورزيده و بزرگى فروختهاند آنان را به عذابى دردناك دچار مىسازد و در برابر خدا براى خود يار و ياورى نخواهند يافت «173»
اى مردم در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است و ما به سوى شما نورى تابناك فرو فرستادهايم «174»
و اما كسانى كه به خدا گرويدند و به او تمسك جستند به زودى [خدا] آنان را در جوار رحمت و فضلى از جانب خويش درآورد و ايشان را به سوى خود به راهى راست هدايت كند «175»
از تو [در باره كلاله] فتوا مىطلبند بگو خدا در باره كلاله فتوا مىدهد اگر مردى بميرد و فرزندى نداشته باشد و خواهرى داشته باشد نصف ميراث از آن اوست و آن [مرد نيز] از او ارث مىبرد اگر براى او [=خواهر] فرزندى نباشد پس اگر [ورثه فقط] دو خواهر باشند دو سوم ميراث براى آن دو است و اگر [چند] خواهر و برادرند پس نصيب مرد مانند نصيب دو زن استخدا براى شما توضيح مىدهد تا مبادا گمراه شويد و خداوند به هر چيزى داناست «176»