به نام خدا كه رحمتش بى‏ اندازه است‏ و مهربانى ‏اش هميشگى.

اي مردم! از [مخالفت با فرمان هايِ] پروردگارتان بپرهيزيد، آنکه شما را از يک تن آفريد و جفتش را [نيز] از [جنس] او پديد آورد و از آن دو تن، مردان و زنان بسياري را پراکنده و منتشر ساخت. و از خدايي که به نام او از يکديگر درخواست مي کنيد، پروا کنيد و از [قطع رابطه با] خويشاوندان بپرهيزيد. يقيناً خدا همواره بر شما حافظ و نگهبان است. ( 1 )

اموال يتيمان را [پس از رشدشان] به آنان بدهيد، و [اموال] پست و بي ارزش [خود] را با [اموالِ] مرغوب و با ارزش [آنان] عوض نکنيد؛ و اموالشان را با ضميمه کردن به اموال خود نخوريد؛ زيرا آن گناهي بزرگ است. ( 2 )

واگر مي ترسيد که نتوانيد در مورد دختران يتيم [در صورت ازدواج با آنان] عدالت ورزيد، بنابراين از [ديگر] زناني که شما را خوش آيد دو دو و سه سه و چهار چهار به همسري بگيريد. پس اگر مي ترسيد که با آنان به عدالت رفتار نکنيد، به يک زن يا به کنيزاني که مالک شده ايد [اکتفا کنيد]؛ اين [اکتفاي به يک همسر عقدي] به اينکه ستم نورزيد و از راه عدالت منحرف نشويد، نزديک تر است. ( 3 )

ومهريه زنان را به عنوان هديه اي الهي با ميل و رغبت [و بدون چشم داشت و منّت گذاري] به خودشان بدهيد؛ واگر چيزي از آن را با ميل و رضايت خود به شما ببخشند، آن را حلال و گوارا بخوريد. ( 4 )

و اموالتان را که خدا مايه قوام و برپايي [زندگي] شما گردانيده به سبک مغزان ندهيد، ولي آنان را از درآمد آن بخورانيد و لباس بپوشانيد و با آنان به صورتي شايسته و پسنديده سخن گوييد(5)

و يتيمان را [نسبت به امور زندگي] بيازماييد تا زماني که به حدّ ازدواج برسند، پس اگر در آنان رشد لازم را يافتيد اموالشان را به خودشان بدهيد و آن را از [ترس] آنکه مبادا به سن رشد رسند [و از شما بگيرند] به اسراف وشتاب مخوريد. و [از سرپرستان ايتام] آنکه توانگر است بايد [از تصرّف در مال يتيم به عنوان حق الزحمه] خودداري کند؛ و هر که تهيدست است به اندازه متعارف مصرف نمايد؛ وهنگامي که خواستيد اموالشان را به خودشان بدهيد [براي آنکه در آينده اختلاف و نزاعي پيش نيايد] بر آنان گواه بگيريد؛ و خدا براي محاسبه کافي است (6 )

براي مردان از آنچه پدر و مادر و نزديکان [پس از مرگ خود] به جاي مي گذارند سهمي است؛ و براي زنان هم آنچه پدر و مادر و نزديکان به جاي مي گذارند سهمي است، اندک باشد يا بسيار، سهمي است لازم وواجب. ( 7 )

چون هنگام تقسيم کردن ارث، خويشاوندان و يتيمان و مستمندان حاضر شدند، چيزي از آن را به ايشان بدهيد، و با آنان سخني شايسته و پسنديده گوييد. ( 8 )

و کساني که اگر فرزنداني ناتوان پس از خود به جاي مي گذارند، بر آنان [از ضايع شدن حقوقشان] بيم دارند، بايد [از اينکه حقوق يتيمان ديگران را ضايع کنند] بترسند. پس لازم است [نسبت به شأن يتيمان] از خدا پروا کنند، و [درباره آنان] سخني درست و استوار گويند. ( 9 )

بي ترديد کساني که اموال يتيمان را به ستم مي خورند، فقط در شکم هاي خود آتش مي خورند، و به زودي در آتش فروزان در آيند. ( 10 )

خدا شما را درباره [ارث] فرزندانتان سفارش مي کند که سهم پسر مانند سهم دو دختر است. و اگر [ميراث برانِ ميّت] دخترند و بيش از دو دختر باشند، سهم آنان دو سوم ميراث است؛ و اگر يک دختر باشد، نصف ميراث سهم اوست. و براي هر يک از پدر و مادر ميّت چنانچه ميّت فرزندي داشته باشد، يک ششم ميراث است؛ و اگر فرزندي نداشته باشد، و [تنها] پدر و مادرش ارث مي برند، براي مادرش يک سوم است [و باقي مانده ميراثْ سهم پدر اوست] و اگر ميّت برادراني داشته باشد، سهم مادرش يک ششم است. [همه اين سهام] پس از وصيتي است که [نسبت به مال خود] مي کند، يا [پس از] دَيْني است [که بايد از اصل مال پرداخت شود.] شما نمي دانيد پدران و فرزندانتان کدام يک براي شما سودمندترند [بنابراين اختلاف سهم ها، شما را نگران نکند و موجب اعتراض نشود]. [اين تقسيم بندي] فريضه اي از سوي خداست؛ زيرا خدا همواره دانا و حکيم است (11)

نصف ميراثي که همسرانتان به جاي مي گذارند، اگر فرزندي نداشته باشند براي شماست، و اگر فرزندي داشته باشند يک چهارم ميراث حقّ شماست، پس از وصيتي که نسبت به مال خود مي کنند يا [پس از] دَيْني [که بايد از اصل مال پرداخت شود]. و براي زنانتان چنانچه فرزندي نداشته باشيد يک چهارم ميراثي است که از شما به جاي مي ماند، و اگر فرزندي داشته باشيد يک هشتم ميراث حقّ آنان است، پس از وصيتي که کرده ايد يا [پس از] ديني [که بايد از اصل مال پرداخت شود]. و اگر مرد يا زني که از او ارث مي برند، کلاله [يعني بي اولاد و بدون پدر و مادر] باشد و داراي برادر و خواهري است، پس براي هر يک از آن دو نفر يک ششم ميراث است؛ و اگر بيش از اين باشند در يک سوم ميراث شريک اند، پس از وصيتي که [نسبت به مال] شده يا پس از ديني [که بايد از اصل مال پرداخت شود]. [همه اينها در صورتي است که با وصيت و اقرار به دين] در وصيتش به وارثان زيان نزند. اين سفارشي است از سوي خدا، و خدا دانا و بردبار است. ( 12 )

اينها حدود خداست، و هر که از خدا و رسولش اطاعت کند، خدا او را به بهشت هايي که از زير [درختان] آن نهرها جاري است درآورد؛ در آن جاودانه اند، و آن است کاميابي بزرگ. ( 13 )

و هر که از خدا و رسولش نافرماني کند و از حدود او تجاوز نمايد، خدا او را در آتشي درآورد که در آن جاودانه است و براي او عذابي خوارکننده است.(14)

و از زنان شما [امتِ اسلام] کساني که مرتکب زنا مي شوند، چهار نفر مرد از خودتان را بر آنان به گواهي بخواهيد؛ پس اگر [به ارتکاب آن] گواهي دادند، آن زشت کاران را در خانه ها [به عنوان حبس ابد] نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد، يا خدا [براي نجات] آنان راهي قرار دهد. ( 15 )

و از شما [مسلمانان] آن مرد و زني که مرتکب آن [کار زشت] مي شوند [در صورتي که بدون همسر باشند] آنان را [با اجراي حدود خدا] بيازاريد؛ و اگر توبه کنند و [مفاسد خود را] اصلاح نمايند از آنان دست برداريد؛ زيرا خدا همواره بسيار توبه پذير و مهربان است. ( 16 )

بي ترديد توبه نزد خدا فقط براي کساني است که از روي ناداني مرتکب کار زشت مي شوند، سپس به زودي توبه مي کنند؛ اينانند که خدا توبه آنان را مي پذيرد، و خدا همواره دانا و حکيم است. ( 17 )

و براي کساني که پيوسته کارهاي زشت مرتکب مي شوند، تا زماني که مرگ يکي از آنان فرا رسد [و در آن لحظه که تمام فرصت ها از دست رفته] گويد: اکنون توبه کردم. و نيز براي آنان که در حال کفر از دنيا مي روند، توبه نيست. اينانند که عذابي دردناک براي آنان آماده کرده ايم(18)

اي اهل ايمان! براي شما ارث بردن از زنان در حالي که خوشايند شما نيستند [و فقط به طمع به دست آوردن اموالشان پس از مرگشان با آنان زندگي مي کنيد] حلال نيست. و آنان را در تنگنا و فشار مگذاريد تا بخشي از آنچه را [به عنوان مهريه] به آنان داده ايد پس بگيريد، مگر آنکه کار زشت آشکاري مرتکب شوند. و با آنان به صورتي شايسته و پسنديده رفتار کنيد. و اگر [به علتي] از آنان نفرت داشتيد [باز هم با آنان به صورتي شايسته و پسنديده رفتار کنيد] چه بسا چيزي خوشايند شما نيست و خدا در آن خير فراواني قرار مي دهد. (19)

و اگر خواستيد همسري ديگر به جاي همسر پيشين جايگزين کنيد و به همسر پيشين مال فراواني [به عنوان مهريه] پرداخته ايد، چيزي از آن را پس مگيريد. آيا آن را با تکيه به تهمت و گناهي آشکار پس مي گيريد؟! ( 20 )

و چگونه آن را پس مي گيريد در حالي که [با آميزش جسمي، تماس روحي و معاشرت] به يکديگر رسيده ايد، و آنان از شما [به وسيله قرارداد ازدواج] پيماني محکم گرفته اند. ( 21 )

و با زناني که پدرانتان با آنان ازدواج کرده اند ازدواج نکنيد، مگر آنچه [پيش از اعلام اين حکم] انجام گرفته باشد. يقيناً اين عمل، عملي بسيار زشت و منفور و بد راهي است. ( 22 ) [

ازدواج با اين زنان] بر شما حرام شده است: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان، و عمه هايتان، و خاله هايتان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادراني که شما را شير داده اند، و خواهران رضاعي شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرانتان که در دامان شمايند [و تحت سرپرستي شما پرورش يافته اند، البته] از آن همسراني که با آنان آميزش داشته ايد، و اگر آميزش نداشته ايد، بر شما گناهي نيست [که مادرشان را رها کرده با آنان ازدواج کنيد]، و [نيز] همسران پسرانتان که از نسل شما هستند [بر شما حرام شده است]. و هم چنين جمع ميان دو خواهر [در يک زمان ممنوع است]، جز آنچه [پيش از اعلام اين حکم] انجام گرفته باشد؛ زيرا خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است(23)

و [ازدواج با] زنان شوهردار [بر شما حرام شده است] مگر زناني که [به سبب جنگ با شوهران کافرشان از راه اسارت] مالک شده ايد؛ [اين احکام] مقرّر شده خدا بر شماست. و زنان ديگر غير از اين [زناني که حرمت ازدواج با آنان بيان شد] براي شما حلال است، که آنان را با [هزينه کردن] اموالتان [به عنوان ازدواج] بخواهيد در حالي که [قصد داريد با آن ازدواج] پاکدامن باشيد نه زناکار. و از هر کدام از زنان بهره مند شديد، مهريه او را به عنوان واجب مالي بپردازيد، و در آنچه پس از تعيين مهريه [نسبت به مدت عقد يا کم يا زياد کردن مهريه] با يکديگر توافق کرديد بر شما گناهي نيست؛ يقيناً خدا همواره دانا و حکيم است. ( 24 )

و از شما کسي که به سبب تنگدستي نتواند با زنان آزاد مؤمن ازدواج کند، با کنيزان جوان با ايمانتان [ازدواج کنيد و اظهار ايمان از سوي کنيزان در جواز ازدواج با آنان کافي است]. و خدا به ايمان شما [که کدام ظاهري و کدام حقيقي و واقعي است] داناتر است. [آزاد و کنيز در اصل و نسب و در رابطه ايماني] از يکديگر، [و اعضاي يک پيکريد]، پس با کنيزان با اجازه صاحبانشان ازدواج کنيد، و مهريه آنان را به طور شايسته و پسنديده به خودشان بپردازيد. [جواز اين ازدواج مشروط به آن است که کنيزان] پاکدامن باشند نه زناکار و نه گيرندگان دوست پنهاني. پس هنگامي که به ازدواج درآمدند، اگر مرتکب کار زشت شوند، بر آنان نصف مجازاتي است که بر زنان آزاد است. اين [جواز ازدواج با کنيز] براي کسي از شماست که از مشقت [غريزه جنسي و دچار شدن به زنا] بترسد، و شکيبايي کردن براي شما بهتر است؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. ( 25 )

خدا مي خواهد [احکام و مقرّراتش را] براي شما بيان کند و شما را به روش هاي [پاک و صحيح] کساني که پيش از شما بودند، راهنمايي نمايد و رحمت و مغفرتش را بر شما فرو ريزد؛ و خدا دانا و حکيم است(26)

و خدا مي خواهد با رحمت و لطفش به شما توجه کند؛ و آنان که از شهوات پيروي مي کنند مي خواهند شما [در روابط جنسي از حدود و مقرّرات حق] به انحراف بزرگي دچار شويد. ( 27 )

خدا مي خواهد [با تشريع ازدواج با زنان مؤمن، و ازدواج با کنيزان مؤمن، و ازدواج موقت، بار مشکلات زندگي و مشقت هاي روابط نامشروع جنسي را] بر شما سبک کند؛ و انسان [در برابر مشکلات و شهوات جنسي] ناتوان آفريده شده است. ( 28 )

اي اهل ايمان! اموال يکديگر را در ميان خود به باطل [و از راه حرام و نامشروع] مخوريد، مگر آنکه تجارتي از روي خشنودي و رضايت ميان خودتان انجام گرفته باشد. و خودکشي نکنيد؛ زيرا خدا همواره به شما مهربان است. ( 29 )

و هر که خوردن مال به باطل و قتل نفس را از روي تجاوز [از حدود خدا] و ستم [بر خود و ديگران] مرتکب شود، به زودي او را در آتشي [آزار دهنده و سوزان] درآوريم؛ واين کار بر خدا آسان است (30)

اگر از گناهان بزرگي که از آنها نهي مي شويد دوري کنيد، گناهان کوچکتان را از شما محو مي کنيم، و شما را به جايگاهي ارزشمند و نيکو وارد مي کنيم. ( 31 )

و نعمت ها و مال و ثروتي که خدا به سبب آن برخي از شما را بر برخي برتري داده آرزو مکنيد [که آرزويش مايه حسد و فساد است. اين تفاوت ها و برتري ها لازمه زندگي دنيا و بر اساس محاسبات حکيمانه است، اما در عين حال] براي مردان از آنچه کسب کرده اند بهره اي است، و براي زنان هم از آنچه کسب کرده اند بهره اي است. و [با کمک تقوا و عمل صالح] از بخشش خدا بخواهيد، يقيناً خدا همواره به همه چيز داناست. ( 32 )

و براي هر کسي از آنچه به جاي گذاشته وارثاني قرار داده ايم، که از ميراث پدر و مادر و خويشاوندان ارث ببرند و کساني که با آنان پيمان [ازدواج يا پيمان هاي شرعي و عرفي] بسته ايد؛ پس سهم ارث آنان را بدهيد؛ يقيناً خدا بر همه چيز گواه است. (33)

مردان، کارگزاران و تدبيرکنندگانِ [زندگي] زنانند، به خاطر آنکه خدا مردان را [از جهت توان جسمي، تحمل مشکلات و قدرت روحي و فکري] بر زنان برتري داده، و به خاطر آنکه [مردان] از اموالشان هزينه زندگي زنان را [به عنوان حقّي واجب] مي پردازند؛ پس زنان شايسته و درست کار [با رعايت قوانين حق] فرمانبردار [و مطيع شوهر] ند [و] در برابر حقوقي که خدا [به نفع آنان برعهده شوهرانشان] نهاده است، در غياب شوهر [حقوق و اسرار و اموال او را] حفظ مي کنند. و زناني که از سرکشي و نافرماني آنان بيم داريد [در مرحله اول] پندشان دهيد، و [در مرحله بعد] در خوابگاه ها از آنان دوري کنيد، و [اگر اثر نبخشيد] آنان را [به گونه اي که احساس آزار به دنبال نداشته باشد] تنبيه کنيد؛ پس اگر از شما اطاعت کردند براي آزار دادن آنان هيچ راهي مجوييد؛ يقيناً خدا بلند مرتبه و بزرگ است. (34)

و [شما اي حاکمان شرع و عُقلا و بزرگان خانواده!] اگر از جدايي و ناسازگاري ميان زن و شوهر بيم داشتيد، پس داوري از خانواده مرد، و داوري از خانواده زن [براي رفع اختلاف] برانگيزيد که اگر هر دو داور قصد اصلاح داشته باشند، خدا ميان دو داور توافق و سازگاري ايجاد مي کند [تا به صلاح زن و شوهر حکم کنند]؛ يقيناً خدا [به نيّات و اعمال شما] دانا و آگاه است. ( 35 )

و خدا را بپرستيد، و چيزي را شريک او قرار ندهيد، و به پدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه نزديک و همسايه دور و همنشينان و همراهان و در راه ماندگان و بردگان نيکي کنيد؛ يقيناً خدا کسي را که متکبّر و خودستاست، دوست ندارد. ( 36 )

کساني که [از انفاق اموالشان در راه خدا] بخل مي ورزند، و مردم را به بخل فرمان مي دهند، و آنچه را خدا از فضل خود به آنان داده پنهان مي کنند، [کافرند] و ما براي کافران عذابي خوارکننده آماده کرده ايم.(37)

و آنان که اموالشان را از روي ريا و خودنمايي به مردم انفاق مي کنند، و به خدا و روز قيامت ايمان ندارند [شيطان همدم آنان است]. و هر کس شيطانْ همدم او باشد بي ترديد بد همدمي است (38)

و بر آنان چه زياني بود اگر به خدا و روز قيامت ايمان مي آوردند، و از آنچه خدا به آنان داده انفاق مي کردند؟ و خدا همواره به آنان داناست. ( 39 )

يقيناً خدا به اندازه وزن ذرّه اي [به اَحدي] ستم نمي کند، و اگر [هم وزن آن ذرّه] کار نيکي باشد، آن را دو چندان مي کند، و از نزد خود پاداشي بزرگ مي دهد. ( 40 )

پس چگونه است [حال مردم] هنگامي که از هر امتي گواهي [که پيامبر آنان است بر اعمالشان] بياوريم، و تو را بر آنان گواه آوريم؟! ( 41 )

در آن روز کساني که کفر ورزيده اند و از رسول نافرماني کرده اند، آرزو مي کنند که اي کاش با زمين يکسان مي شدند. و از خدا هيچ سخني را [که در دنيا درباره قرآن و پيامبر به باطل و ناروا مي گفتند] نمي توانند بپوشانند. ( 42 )

اي اهل ايمان! در حالي که مستيد به نماز نزديک نشويد تا زماني که [مستيِ شما برطرف شود و از روي هوشياري] بدانيد [که در حال نماز] چه مي گوييد. و در حال جنابت هم به نماز نزديک نشويد تا غسل کنيد مگر در حال سفر [که آب نيابيد، پس با تيمّم نماز بخوانيد]. و اگر بيماريد، يا در سفريد، يا يکي از شما از قضاي حاجت [دستشويي] آمده، يا با زنان آميزش کرده ايد و آبي [براي وضو يا غسل] نيافتيد، به خاکي پاک، تيمم کنيد و بخشي از صورت و دست هايتان را [با آن] مسح نماييد؛ يقيناً خدا همواره گذشت کننده و بسيار آمرزنده است. ( 43 )

آيا به کساني که بهره اي اندک از علم کتابِ [تورات و انجيل] به آنان داده شده ننگريستي [که با پنهان داشتن حقايق کتاب و تحريف آياتش] گمراهي را مي خرند، و [از روي حسادت و دشمني] مي خواهند شما هم از راه مستقيم گمراه شويد؟(44)

و خدا به دشمنان شما داناتر است. و بس است که خدا سرپرست شما باشد، و کافي است که خدا ياور شما باشد. ( 45 )

برخي از کساني که يهودي اند، حقايق [کتاب آسماني] را [با تفسيرهاي نابجا و تحليل هاي غلط و ناصواب] از جايگاه هاي اصلي و معاني حقيقي اش تغيير مي دهند، و [به زبان ظاهر به پيامبر] مي گويند: [دعوتت را] شنيديم و [به باطن مي گويند:] نافرماني کرديم و [از روي توهين به پيامبر بر ضد او فرياد مي زنند: سخنان ما را] بشنو که [اي کاش] ناشنوا شوي. و با پيچ و خم دادن زبان و آوازشان و به نيّت عيب جويي از دين [به آهنگي، کلمه] راعنا [را که در عربي به معناي «ما را رعايت کن» است، تلفظ مي کنند که براي شنونده، راعنا که مفهومي خارج از ادب دارد، تداعي مي شود]. و اگر آنان [به جاي اين همه اهانت از روي صدق و حقيقت] مي گفتند: شنيديم و اطاعت کرديم و [سخنان ما را] بشنو و ما را مهلت ده [تا معارف اسلام را درک کنيم] قطعاً براي آنان بهتر و درست تر بود، ولي خدا آنان را به سبب کفرشان لعنت کرده، پس جز عده اندکي ايمان نمي آورند. ( 46 )

اي کساني که به شما کتاب آسماني داده شده! به آنچه [بر پيامبر اسلام] نازل کرديم که تصديق کننده تورات و انجيلي است که با شماست ايمان آوريد، پيش از آنکه چهره هايي را [از شکل و شخصيت انساني] محو کنيم، و [به کيفر تکبّر در برابر پيامبر اسلام و قرآن] به کفر و گمراهي بازگردانيم، يا چنان که اصحاب سبت را لعنت کرديم، لعنت کنيم؛ و فرمان خدا همواره شدني است. (47)

مسلماً خدا اينکه به او شرک ورزيده شود نمي آمرزد، و غير آن را براي هر کس که بخواهد مي آمرزد. و هر که به خدا شرک بياورد، مسلماً گناه بزرگي را مرتکب شده است. ( 48 )

آيا به کساني که خود را به پاکي مي ستايند، ننگريستي؟ [اين خودستايي هيچ ارزشي و اعتباري ندارد] بلکه خداست که هر که را بخواهد [بر اساس ملاک هاي تعيين شده از سوي خود] مي ستايد، و [گروهي که به ناحق، خود را مي ستايند در کيفر و مجازات] به اندازه رشته ميان هسته خرما مورد ستم قرار نمي گيرند. ( 49 )

با تأمل بنگر چگونه [قوم يهود با ادعاي پاکي خويش در پيشگاه حق] بر خدا دروغ مي بندند، و همين گناه آشکار [براي خواري و عذاب آنان] کافي است. ( 50 )

آيا به کساني که بهره اي اندک از [دانش] کتاب [تورات و انجيل] به آنان داده شده ننگريستي که به هر معبودي غير خدا، و هر طغيان گري ايمان مي آورند؟! و درباره کساني که کافر شده اند، مي گويند: آنان از کساني که ايمان [به قرآن و پيامبر] آورده اند، راه يافته ترند.(51)

اينانند که خدا لعنتشان کرده و هر که را خدا لعنت کند، هرگز براي او ياوري نخواهي يافت. ( 52 )

آيا آنان را بهره اي از حکومت است [که بخواهند چيزي به مردم دهند و کارساز دنيا و آخرتشان باشند، اگر هم بهره اي باشد] در اين صورت به اندازه گودي پشت هسته خرما به مردم نمي پردازند. ( 53 )

بلکه آنان به مردم [که در حقيقتْ پيامبر و اهل بيت اويند] به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنان عطا کرده، حسد مي ورزند. تحقيقاً ما به خاندان ابراهيم کتاب و حکمت داديم، و به آنان فرمانروايي بزرگي بخشيديم. ( 54 )

پس برخي از آنان [که اهل کتاب اند] به او [که پيامبر اسلام و والاترين فرد از خاندان ابراهيم است] ايمان آوردند، و گروهي از او روي گردانيده اند، و دوزخ که آتشي سوزان و برافروخته است، براي آنان کافي است. ( 55 )

يقيناً کساني که به آيات ما کافر شدند به زودي آنان را به آتشي [شکنجه آور و سوزان] درآوريم، هرگاه پوستشان بريان شود، پوست هاي ديگري جايگزين آن مي کنيم تا عذاب را بچشند؛ يقيناً خدا تواناي شکست ناپذير و حکيم است. ( 56 )

و کساني که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته انجام داده اند، به زودي آنان را در بهشت هايي که از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جاري است، وارد کنيم، در آنجا جاودانه اند؛ آنان را در آنجا همسراني پاکيزه است، و آنان را در زير سايه اي پايدار [و دلپذير، آرام بخش و خنک] درآوريم. ( 57 )

خدا قاطعانه به شما فرمان مي دهد که امانت ها را به صاحبانش بازگردانيد و هنگامي که ميان مردم داوري مي کنيد، به عدالت داوري کنيد. يقيناً [فرمان بازگردانيدن امانت و عدالت در داوري] نيکو چيزي است که خدا شما را به آن موعظه مي کند؛ بي ترديد خدا همواره شنوا و بيناست. (58)

اي اهل ايمان! از خدا اطاعت کنيد و [نيز] از پيامبر و صاحبان امر خودتان [که امامان از اهل بيت اند و چون پيامبر داراي مقام عصمت مي باشند] اطاعت کنيد. و اگر درباره چيزي [از احکام و امور مادي و معنوي و حکومت و جانشيني پس از پيامبر] نزاع داشتيد، آن را [براي فيصله يافتنش] اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، به خدا و پيامبر ارجاع دهيد؛ اين [ارجاع دادن] براي شما بهتر واز نظر عاقبت نيکوتر است(59)

آيا به کساني که گمان مي کنند به آنچه بر تو و پيش از تو نازل شده ايمان آورده اند، ننگريستي، که مي خواهند [در موارد نزاع و اختلافشان] داوري و محاکمه نزد طاغوت برند؟ [همان حاکمان ستمکار و قاضيان رشوه خواري که جز به باطل حکم نمي رانند،] در حالي که فرمان يافته اند به طاغوت کفر ورزند، و شيطان [با سوق دادنشان به محاکم طاغوت] مي خواهد آنان را به گمراهي دوري [که هرگز به رحمت خدا دست نيابند] دچار کند. ( 60 )

چون به آنان گويند: [براي داوري و محاکمه] به سوي آنچه خدا نازل کرده، و به سوي پيامبر آييد، منافقان را مي بيني که از تو به شدت روي مي گردانند! ( 61 )

 پس [وضع و حالشان] چگونه خواهد بود هنگامي که به سبب آنچه مرتکب شده اند، حادثه ناگواري به آنان برسد، آن گاه در حالي که به خدا سوگند مي خورند، نزد تو مي آيند که ما [از داوري بردن نزد طاغوت] نيّتي جز نيکي و برقراري صلح و سازش [ميان طرفين نزاع] نداشتيم. (62)

اينان کساني هستند که خدا آنچه را که [از نيّات شوم، کينه و نفاق] در دل هاي آنان است مي داند؛ بنابراين از آنان روي برتاب، و پندشان ده، و به آنان سخني رسا که در دلشان اثر کند بگوي. ( 63 ) و

 هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر آنکه به توفيق خدا از او اطاعت شود. و اگر آنان هنگامي که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو مي آمدند و از خدا آمرزش مي خواستند، و پيامبر هم براي آنان طلب آمرزش مي کرد، يقيناً خدا را بسيار توبه پذير و مهربان مي يافتند. ( 64 )

به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن حقيقي نخواهند بود، مگر آنکه تو را در آنچه ميان خود نزاع واختلاف دارند به داوري بپذيرند؛ سپس از حکمي که کرده اي دروجودشان هيچ دل تنگي و ناخشنودي احساس نکنند، وبه طور کامل تسليم شوند.(65)

و اگر بر آنان مقرّر مي کرديم که خودکشي کنيد، يا از ديار و کاشانه خود بيرون رويد، جز اندکي از آنان انجام نمي دادند. و اگر آنچه را که به آن پند داده مي شوند عمل مي کردند، مسلماً براي آنان بهتر و در [جهت تثبيت ايمان و] استواري قدم، مؤثرتر و قوي تر بود. ( 66 )

و ما نيز در آن صورت آنان را به طور يقين پاداشي بزرگ مي داديم. ( 67 )

و بي ترديد آنان را به راهي راست راهنمايي مي کرديم. ( 68 )

و کساني که از خدا و پيامبر اطاعت کنند، در زمره کساني از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود که خدا به آنان نعمت [ايمان، اخلاق و عمل صالح] داده؛ و اينان نيکو رفيقاني هستند. ( 69 )

اين [رفاقت با آنان] بخشش و فضلي از سوي خداست، و [در استحقاق اين کرامت و فضل] کافي است که خدا [به نيّات و اعمال مطيعان] داناست. ( 70 )

اي اهل ايمان! [در برابر دشمنْ مهيا و آماده باشيد و] سلاح ها و ساز و برگ جنگي خود را برگيريد، پس گروه گروه يا دسته جمعي [به سوي جنگ با دشمن] کوچ کنيد. ( 71 )

يقيناً از شما کسي است که [از رفتن به سوي جنگ] درنگ و کُندي مي کند، پس اگر به شما [رزمندگاني که به جنگ رفته ايد] آسيبي رسد، گويد: خدا بر من محبت و لطف داشت که با آنان [در ميدان جنگ] حاضر نبودم. ( 72 )

و اگر بخشش و فضلي از سوي خدا به شما رسد چنان که گويي ميان شما و او هرگز دوستي و مودّتي نبوده، [و از جنگ شما با دشمن آگاهي نداشته، و براي اينکه از پيروزي و غنيمت سهمي نبرده، آه سردي مي کشد و] مي گويد: اي کاش من هم با آنان بودم، پس به کاميابي بزرگي دست مي يافتم. ( 73 )

بايد کساني که زندگيِ زودگذرِ دنيا را با سراي جاويدان آخرت مبادله مي کنند، در راه خدا بجنگند. و هر که در راه خدا بجنگد و کشته شود، يا بر دشمن پيروز گردد، پس پاداش بزرگي به او خواهيم داد. (74)

شما را چه شده که در راه خدا و [رهايي] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ي که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمي جنگيد؟ آن مستضعفاني که همواره مي گويند: پروردگارا! ما را از اين شهري که اهلش ستمکارند، بيرون ببر و از سوي خود، سرپرستي براي ما بگمار و از جانب خود براي ما ياوري قرار ده. ( 75 )

آنان که ايمان آورده اند، در راه خدا مي جنگند؛ و کساني که کافر شده اند، در راه طاغوت مي جنگند. پس شما با ياران شيطان بجنگيد، که يقيناً نيرنگ و توطئه شيطان [در برابر اراده خدا و پايداري شما] سست و بي پايه است. ( 76 )

آيا نديدي کساني را که [پيش از اعلام حکم جهاد] به آنان گفته شد: [چون زمينه جنگ فراهم نيست] دست از جنگ بازداريد و [در اين شرايط] نماز را بر پا داريد، و زکات بپردازيد. ولي هنگامي که جنگ بر آنان لازم و مقرّر شد، ناگاه گروهي از آنان مانند ترس از [عقوبت] خدا يا ترسي سخت تر از آن از مردمِ [مُشرک] ترسيدند و گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما لازم و مقرّر کردي؟ و چرا ما را تا زماني نزديک [که زمان مرگ طبيعي است] مهلت ندادي؟ بگو: متاع دنيا اندک، و آخرت براي آنان که تقوا ورزيده اند بهتر است؛ و به اندازه رشته ميان هسته خرما مورد ستم قرار نمي گيرند. ( 77 )

هر کجا باشيد هر چند در قلعه هاي مرتفع و استوار، مرگ شما را درمي يابد. و اگر خيري [چون پيروزي و غنيمت] به آنان [که سست ايمان و منافق اند] برسد، مي گويند: اين از سوي خداست. و اگر سختي وحادثه اي [چون بيماري، تنگدستي، شکست وناکامي] به آنان رسد [به پيامبر اسلام] مي گويند: از ناحيه توست. بگو: همه اينها از سوي خداست. اين گروه را چه شده که نمي خواهند [معارف الهيّه وحقايق را] بفهمند؟! ( 78 ) [

اي انسان!] آنچه از نيکي به تو رسد، از سوي خداست و آنچه از بدي به تو رسد، از سوي خود توست. و [اي پيامبر! از نيکي هايي که از سوي ماست اينکه] تو را براي مردم به پيامبري فرستاديم، و گواه بودن خدا [بر پيامبريِ تو] کافي است(79)

هر که از پيامبر اطاعت کند، در حقيقت از خدا اطاعت کرده و هر که روي برتابد [حسابش با ماست.] ما تو را بر آنان نگهبان [اعمالشان که به طور اجبار از فسق و فجور حفظشان کني] نفرستاديم. ( 80 )

و [آنان در محضر تو] مي گويند: ما مطيع و فرمانبرداريم، ولي هنگامي که از نزد تو بيرون مي روند، گروهي از آنان در شب نشيني هاي مخفيانه خود بر خلاف آنچه تو مي گويي، [و غير آنچه در حضورت مي گفتند] تدبير مي کنند. خدا آنچه را که در شب نشيني هاي مخفيانه تدبير مي کنند [در پرونده اعمالشان] مي نويسد. بنابراين از آنان روي برتاب، و بر خدا توکل کن؛ و کارساز بودنِ خدا [نسبت به امور بندگان] کافي است. ( 81 )

آيا به قرآن [عميقاً] نمي انديشند؟ چنانچه از سوي غير خدا بود، همانا در آن اختلاف و ناهمگوني بسياري مي يافتند. ( 82 )

و هنگامي که خبري از ايمني و ترس [چون پيروزي و شکست] به آنان [که مردمي سست ايمان اند] رسد، [بدون بررسي در درستي و نادرستي اش] آن را منتشر مي کنند، و [در صورتي که] اگر آن خبر را به پيامبر و اولياي امورشان [که به سبب بينش و بصيرتْ داراي قدرت تشخيص و اهل تحقيق اند] ارجاع مي دادند، درستي و نادرستي اش را در مي يافتند؛ [چنانچه به مصلحت جامعه بود، انتشارش را اجازه مي دادند و اگر نبود، از انتشارش منع مي کردند] و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، يقيناً همه شما جز اندکي، از شيطان پيروي مي کرديد. ( 83 )

پس در راه خدا به جنگ برخيز. تو فقط به [وظايف و اعمال] خودت مکلّف مي باشي، و مؤمنان را [هم به جنگ با دشمن برانگيز و] تشويق کن؛ اميد است خدا آسيب و گزند کافران را [از تو و مؤمنان] بازدارد؛ و خداست که صولت وقدرتش شديدتر، وعذاب وکيفرش سخت تر است. ( 84 )

هر کس وساطت پسنديده اي کند، [تا کار خيري چون جهاد، احسان به مردم و حلّ مشکلات جامعه انجام گيرد] بهره اي از آن براي او خواهد بود، و هر کس وساطت ناپسندي کند [تا شرّي و باطلي به وجود آيد و زياني به مردم رسد] سهمي از [گناه و وبال] آن براي او خواهد بود؛ و خدا همواره نگهبان بر هر چيزي است. ( 85 )

و هنگامي که به شما درود گويند، شما درودي نيکوتر از آن، يا همانندش را پاسـخ دهيد؛ يقيناً خدا همواره بر همه چيز حسابرس است(86)

خداست که هيچ معبودي جز او نيست. مسلماً شما را [از گورهايتان] به سوي [دادگاهِ حسابرسي] روز قيامت که هيچ شکي در آن نيست گرد مي آورد؛ و راستگوتر از خدا در گفتار کيست؟ (87)

شما را چه شده که درباره منافقين دو گروه شده ايد؟ [گروهي شفيع و طرفدار، و گروهي مخالف و دشمن آنان] در صورتي که خدا آنان را به کيفر اعمال ناپسندي که مرتکب شده اند [در چاه کفر و گمراهي] نگونسار کرده است. آيا مي خواهيد کساني را که خدا [به خاطر اعمال ناپسندشان] گمراه کرده هدايت کنيد؟ [اي پيامبر!] در حالي که خدا هر که را گمراه کند هرگز براي او راهي [به سوي هدايت] نخواهي يافت. ( 88 )

آنان دوست دارند همان گونه که خود کافر شده اند، شما هم کافر شويد، تا [در کفر و ضلالت] با هم برابر و يکسان باشيد. بنابراين از آنان دوستاني انتخاب نکنيد تا آنکه در راه خدا [براي پذيرش دين] هجرت کنند؛ پس اگر [از هجرت] روي برتافتند [و به خيانت و جنايتشان بر ضد شما ادامه دادند] آنان را هر کجايافتيد بگيريد و بکشيد، و از آنان يار و ياوري نگيريد. ( 89 )

مگر آنان که به گروهي که ميان شما و ايشان پيماني [چون پيمان متارکه جنگ يا پيمان هاي ديگر] است بپيوندند، يا در حالي که سينه هايشان از جنگيدن با شما يا قوم خودشان به تنگ آمده باشد به نزد شما آيند. و اگر خدا مي خواست قطعاً آنان را بر شما مسلط مي کرد، در آن صورت به طور يقين با شما مي جنگيدند. پس اگر از شما کناره گرفتند، و با شما به جنگ برنخاستند، و پيشنهاد صلح و آشتي دادند، [به آنان تعدّي نکنيد که] خدا در اين صورت براي تجاوز به آنان راهي براي شما قرار نداده است. ( 90 )

به زودي گروهي ديگر را مي يابيد که مي خواهند [با پيمان متارکه جنگ] از ناحيه شما و قوم [مُشرکِ] خود ايمن و آسوده باشند، [ولي اينان به خاطر خباثت باطنشان نسبت به پيمان هايشان مورد اطمينان نيستند، به همين سبب] هر بار به فتنه [و جنگ با مسلمانان] دعوت شدند، با سر در آن فرو مي افتند. پس اگر [از جنگ با شما] کناره نگرفتند، و پيشنهاد صلح و آشتي نکردند، و بر ضد شما دست [از فتنه و آشوب] برنداشتند، آنان را هر جا يافتيد بگيريد و بکشيد؛ آنانند که ما براي شما نسبت به [گرفتن و کشتن] آنان دليلي روشن و آشکار قرار داديم(91)

هيچ مؤمني را نسزد که مؤمني را بکشد، مگر آنکه اين عمل از روي خطا و اشتباه اتفاق افتد. و کسي که مؤمني را از روي خطا و اشتباه بکشد، بايد يک برده مؤمن آزاد کند، و خون بهايي به وارثان مقتول پرداخت نمايد؛ مگر آنکه آنان خون بها را ببخشند. و اگر مقتول از گروهي باشد که دشمن شمايند و خود او مؤمن است، فقط آزاد کردن يک برده مؤمن بر عهده قاتل است. و اگر مقتول مؤمن، از گروهي باشد که ميان شما و آنان پيماني برقرار است، بايد خون بهايش را به وارثان او پرداخت کند، و نيز يک برده مؤمن آزاد نمايد. و کسي که برده نيافت، بايد دو ماه پياپي روزه بگيرد. [اين حکم] به سبب [پذيرش] توبه [قاتل] از سوي خداست؛ و خدا همواره دانا و حکيم است. ( 92 )

و هر کس مؤمني را از روي عمد بکشد، کيفرش دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود، و خدا بر او خشم گيرد، و وي را لعنت کند و عذابي بزرگ برايش آماده سازد. ( 93 )

اي اهل ايمان! هنگامي که در راه خدا [براي نبرد با دشمن] سفر مي کنيد [در مسير سفر نسبت به شناخت مؤمن از کافر] تحقيق و تفحّص کامل کنيد. و به کسي که نزد شما اظهار اسلام مي کند، نگوييد: مؤمن نيستي. [تا] براي به دست آوردن کالاي بي ارزش و ناپايدار زندگي دنيا [او را بکشيد، اگر خواهان غنيمت هستيد] پس [براي شما] نزد خدا غنايم فراواني است. شما هم پيش از اين ايمانتان ايماني ظاهري بود؛ خدا بر شما منّت نهاد [تا به ايمان استوار و محکم رسيديد]. پس بايد تحقيق و تفحّص کامل کنيد [تا به دست شما کاري خلاف اوامر خدا انجام نگيرد] يقيناً خدا همواره به آنچه انجام مي دهيد، آگاه است.(94)

آن گروه از مؤمناني که بدون بيماري جسمي [و نقص مالي، و عذر ديگر، از رفتن به جهاد خودداري کردند و] در خانه نشستند، با مجاهداني که در راه خدا با اموال و جان هايشان به جهاد برخاستند، يکسان نيستند. خدا کساني را که با اموال و جان هايشان جهاد مي کنند به مقام و مرتبه اي بزرگ بر خانه نشينان برتري بخشيده است. و هر يک [از اين دو گروه] را [به خاطر ايمان و عمل صالحشان] وعده پاداش نيک داده، و جهادکنندگان را بر خانه نشينانِ [بي عُذر] به پاداشي بزرگ برتري داده است. ( 95 )

به درجات و رتبه هايي، و آمرزش و رحمتي ويژه از سوي خود؛ و خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است. ( 96 )

قطعاً کساني که [با ترک هجرت از ديار کفر، و ماندن زير سلطه کافران و مشرکان] بر خويش ستم کردند [هنگامي که] فرشتگانْ آنان را قبض روح مي کنند، به آنان مي گويند: [از نظر دين داري و زندگي] در چه حالي بوديد؟ مي گويند: ما در زمين، مستضعف بوديم. فرشتگان مي گويند: آيا زمين خدا وسيع و پهناور نبود تا در آن [از محيط شرک به ديار ايمان] مهاجرت کنيد؟! پس جايگاهشان دوزخ است و آن بد بازگشت گاهي است. ( 97 )

مگر مردان و زنان و کودکان مستضعفي که [براي نجات خود از محيط کفر و شرک] هيچ چاره اي ندارند، و راهي [براي هجرت] نمي يابند. ( 98 )

پس اينانند که اميد است خدا از آنان درگذرد؛ و خدا همواره گذشت کننده و بسيار آمرزنده است (99)

و هر کس در راه خدا هجرت کند، اقامت گاه هاي فراوان و فراخيِ معيشت خواهد يافت. و کسي که از خانه خود به قصد مهاجرت به سوي خدا و پيامبرش بيرون رود، سپس مرگ او را دريابد، مسلماً پاداشش بر خداست؛ و خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است. ( 100 )

و هنگامي که در روي زمين سفر مي کنيد، اگر بترسيد که کافران به شما آسيب و آزار رسانند، بر شما گناهي نيست که از نمازها [يِ چهار رکعتي خود، دو رکعت] بکاهيد؛ زيرا کافران همواره براي شما دشمني آشکارند.(101)

و هنگامي که در [عرصه نبرد و خطر] ميان آنان باشي، و براي آنان [به جماعت] اقامه نماز کني، پس بايد گروهي از رزمندگان در حالي که لازم است سلاحشان را برگيرند، همراهت به نماز ايستند، و چون سجده کردند [و رکعت دوم را بدون اتصال به جماعت به پايان بردند] بايد [براي حفاظت از شما] پشت سرتان قرار گيرند. و آن گروه ديگر که [به خاطر مشغول بودن به حفاظت] نماز نخوانده اند بيايند و با تو نماز گزارند. و آنان بايد [در حال نماز] از هوشياري و احتياط [نسبت به دشمن] غافل نباشند، و سلاحشان را با خود برگيرند؛ چون کافران دوست دارند شما از سلاح ها و ساز و برگ جنگي خود غفلت ورزيد، تا يک باره به شما هجوم کنند. و اگر از باران در زحمت و مشقت هستيد، يا بيماريد، بر شما گناهي نيست که سلاحتان بر زمين گذاريد، ولي بايد هوشياري و احتياط خود را حفظ کنيد؛ يقيناً خدا براي کافران عذاب خوارکننده اي آماده کرده است. ( 102 )

پس هنگامي که نماز را [در ميدان جنگ] به پايان برديد، خدا را در حال ايستاده و نشسته و خوابيده ياد کنيد. و همين که [از فتنه و آشوب دشمن] مطمئن شديد، نماز را [به صورت معمولش] اقامه کنيد. مسلماً نماز همواره در اوقاتي مشخص و معين وظيفه اي مقرّر و لازم بر مؤمنان است. ( 103 )

و در تعقيب و جستجوي دشمن سستي نکنيد. اگر شما [در رويارويي با دشمن] درد و رنج مي بينيد، آنان نيز چون شما درد و رنج مي بينند، و شما چيزي را [چون پيروزي و پاداش] از خدا اميد داريد که آنان اميد ندارند؛ و خدا همواره دانا و حکيم است. ( 104 )

يقيناً اين کتاب را به درستي و راستي بر تو نازل کرديم؛ تا ميان مردم به آنچه خدا به تو آموخته داوري کني، و حمايت گر خائنان مباش.(105)

و از خدا آمرزش بخواه؛ زيرا خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است. ( 106 )

و از کساني که به خود خيانت مي کنند دفاع مکن؛ زيرا خدا هر کس را که خيانت پيشه و گناه کار است دوست ندارد. ( 107 ) [

خيانت پيشگانْ خيانت خود را] از مردم پنهان مي دارند، و [نمي توانند] از خدا پنهان نمايند، و خدا با آنان بود آن گاه که در جلسه مخفي شبانه، درباره طرح و نقشه و سخني که خدا به آن رضايت نداشت، چاره انديشي مي کردند و خدا همواره به آنچه انجام مي دهند، احاطه دارد. ( 108 )

اين شما [قبيله و عشيره خائنين] هستيد که در زندگي دنيا از آنان دفاع کرديد، ولي چه کسي است که در روز قيامت در برابر خدا از آنان دفاع کند؟ يا چه کسي است که [براي رهايي آنان از عذاب] کارسازشان باشد؟ (109)

و هر کس کار زشتي کند يا برخود ستم ورزد، سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را بسيار آمرزنده و مهربان خواهد يافت. ( 110 )

و هر کس مرتکب گناهي شود، فقط به زيان خود مرتکب مي شود؛ و خدا همواره دانا و حکيم است. (111)

و هر کس مرتکب خطا يا گناهي شود، سپس آن را به بي گناهي نسبت دهد، بي ترديد بهتان و گناهي آشکار بر دوش گرفته است. ( 112 )

و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود، گروهي از عشيره و قبيله خائنان تصميم داشتند تو را [از داوري عادلانه] منحرف کنند، [اين سبک مغزانِ خيالباف] جز خودشان را منحرف نمي کنند، و هيچ زياني به تو نمي رسانند. و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد، و آنچه را نمي دانستي به تو آموخت؛ و همواره فضل خدا بر تو بزرگ است.(113)

در بسياري از رازگويي هاي آنان خيري نيست، جز کسي که [از اين طريق] به صدقه، يا کار نيک، يا اصلاح در ميان مردم فرمان دهد؛ و هر که براي طلب خشنودي خدا چنين کند، پس پاداش بزرگي به او خواهيم داد. ( 114 )

و هر کس بعد از آنکه [راه] هدايت برايش روشن و آشکار شد، با پيامبر مخالفت و دشمني کند و از راهي جز راه مؤمنان پيروي نمايد، او را به همان سو که رو کرده واگذاريم، و به دوزخ درآوريم؛ و آن بد بازگشت گاهي است. ( 115 )

مسلماً خدا اين را که به او شرک آورده شود نمي آمرزد، و فروتر از آن را براي هر که بخواهد مي آمرزد. و هر که به خدا شرک ورزد، يقيناً به گمراهي بسيار دوري دچار شده است. ( 116 )

مشرکان به جاي خدا جز جماداتي را [که هيچ اثري ندارند، و هميشه محکوم تأثير عوامل ديگرند] نمي پرستند، و در حقيقت جز شيطانِ سرکشِ گمراه را اطاعت نمي کنند. ( 117 )

خدا شيطان را از رحمتش دور کرد؛ و [او] گفت: سوگند مي خورم که از ميان بندگانت سهمي مُعيّن [براي پيروي از فرهنگ ويرانگرم] برخواهم گرفت. ( 118 )

و يقيناً آنان را گمراه مي کنم، و دچار آرزوهاي دور و دراز [و واهي و پوچ] مي سازم، و آنان را وادار مي کنم که گوش هاي چهارپايان را [به نشانه حرام بودن بهره گيري از آنان] بشکافند، و فرمانشان مي دهم که آفرينش خدايي را تغيير دهند [به اين صورت که جنسيت مرد را به زن و زن را به مرد برگردانند، و فطرت پاکشان را به شرک بيالايند، و زيبايي هاي طبيعي، روحي، جسمي خود را به زشتي ها تبديل کنند]. و هر کس شيطان را به جاي خدا سرپرست ويار خود گيرد، مسلماً به زيان آشکاري دچار شده است. ( 119 )

شيطان به آنان وعده [دروغ] مي دهد، و در آرزوها [ي سرابوار] مي اندازد، و جز وعده فريبنده به آنان نمي دهد. ( 120 )

اينان [که پيروان شيطان اند] جايگاهشان دوزخ است، و از آن هيچ راه فراري نيابند.(121)

و کساني که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته انجام داده اند، به زودي آنان را در بهشت هايي که از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جاري است، درآوريم، در آن جاودانه اند. وعده خدا حق است، و راستگوتر از خدا در گفتار کيست؟ ( 122 ) [کيفر و پاداش] نه بر وفق آرزوهايِ [واهيِ] برخي از شما [مسلمانان] است، و نه بر وفق آرزوهايِ [پوچِ] اهل کتاب. هر کس مرتکب کار زشتي شود، به آن کيفر داده مي شود؛ و جز خدا سرپرست و ياوري براي خود نخواهد يافت. ( 123 )

و کساني از مردان يا زنان که بخشي از کارهاي شايسته را انجام دهند، در حالي که مؤمن باشند، پس اينان وارد بهشت مي شوند، و به اندازه گودي پشت هسته خرما مورد ستم قرار نمي گيرند. (124)

و دين چه کسي بهتر است از آنکه همه وجودش را تسليم خدا کرده و نيکوکار است، و از آيين ابراهيم يکتاپرست حق گرا پيروي کرده است؟ وخدا ابراهيم را [براي حق گرايي، خلوص، پاکي اخلاق واعمالش] دوست خود گرفت. ( 125 )

و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالکيّت و فرمانروايي خداست؛ و خدا همواره بر هر چيزي احاطه دارد. ( 126 )

درباره [حقوق ازدواج و نيز ارث] زنان از تو فتوا مي خواهند. بگو: فقط خدا درباره آنان [مطابق با آياتي که در اوايل همين سوره گذشت] به شما فتوا مي دهد، و درباره دختران يتيمي که حقوق لازم و مقرّر آنان را نمي پردازيد، و [به قصد خوردن اموالشان] ميلي به ازدواج با آنان داريد، برابر احکامي که در اين کتاب بر شما خوانده مي شود به شما فتوا مي دهد. و [نيز درباره] کودکان مستضعف [ي که حقوق مالي و انساني آنان را پايمال مي کنيد، مطابق احکامي که در قرآن بر شما تلاوت مي شود به شما فتوا مي دهد]. و [نيز سفارش مي کند] که با يتيمان به عدالت رفتار کنيد؛ و آنچه را [درباره زنان، دختران يتيم و کودکان مستضعف] از هر خيري انجام مي دهيد، يقيناً خدا همواره به آن داناست. (127)

اگر زني از ناسازگاري شوهرش، يا روي گرداني اش [از حقوق همسرداري] بترسد، بر آن دو گناهي نيست که با يکديگر به طور شايسته و پسنديده آشتي کنند، [گرچه به چشم پوشي بخشي از حقوقشان باشد.] و [در حقيقت] صلح و آشتي بهتر است. و بخل، نزد نفوس [آدميان] حاضر است [به اين خاطر هر يک از دو زوج در عفو و گذشت و سازش و اداي حقوق بخل مي ورزند]. و اگر [شما شوهران] نيکي کنيد و [از سرکشي و ناسازگاري نسبت به زنان] بپرهيزيد [از ثواب و پاداش حق بهره مند مي شويد]؛ يقيناً خدا همواره به آنچه انجام مي دهيد، آگاه است. ( 128 )

و شما هر چند حريص [بر عدالت] باشيد، هرگز نمي توانيد [از نظر علاقه و ميل قلبي] ميان زن ها [يي که در عقد خود داريد] عدالت ورزيد، پس تمايل خود را به طور کامل متوجه يک طرف ننماييد تا ديگري را به صورت زني سرگردان و بلاتکليف رها کنيد. و اگر توافق و سازش نماييد و تقوا را [در محيط خانواده] رعايت کنيد [مورد آمرزش قرار مي گيريد]؛ زيرا خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است. (129)

و اگر [زن و شوهر راهي براي صلح و سازش نيافتند و] از يکديگر جدا شوند، خدا هر يک را از توانگري خود بي نياز مي کند؛ و خدا همواره بسيار عطا کننده و حکيم است. ( 130 )

و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالکيّت و فرمانروايي خداست. و البته ما کساني را که پيش از شما کتاب آسماني به آنان داده شده است، و نيز شما را سفارش کرديم که [در همه امورتان] از خدا پروا کنيد. و [هشدار داديم] اگر کفر ورزيد [زياني به او نمي رسانيد]؛ زيرا آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالکيّت و فرمانروايي خداست، و خدا همواره بي نياز و ستوده است. ( 131 )

و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالکيّت و فرمانروايي خداست، و خدا نسبت به کارسازي [همه امور جهان آفرينش] کافي است. ( 132 )

اي مردم! اگر خدا بخواهد همه شما را از ميان برمي دارد، و گروه ديگري را [به جاي شما] مي آورد؛ و خدا همواره بر اين کار تواناست. ( 133 )

کسي که فقط پاداش دنيا را بخواهد [دچار اشتباه وکوته بيني شده است؛ زيرا] پاداش دنيا وآخرت که [محصول ايمان و تقواست] نزد خداست؛ و خدا همواره شنوا و بيناست. (134)

اي اهل ايمان! [همواره در همه امور زندگي] قيام کننده به عدل، و گواهي دهنده براي خدا باشيد، هر چند به زيان خود يا پدر و مادر يا خويشانتان باشد. اگر [يکي از دو طرف نزاع] توانگر يا فقير باشد [با لحاظ کردن وضع آنان، بر خلاف خدا گواهي ندهيد؛ زيرا] خدا به حمايت از آنان و رعايت حالشان سزوارتر است. پس [در هنگام گواهي دادن] از هواي نفس پيروي نکنيد تا از حق منحرف شويد. و اگر زبانتان را [به سوي گواهي ناحق و دروغ] بپيچانيد، يا از گواهي دادن روي برتابيد؛ يقيناً خدا همواره به آنچه انجام مي دهيد، آگاه است. ( 135 )

اي اهل ايمان! به خدا و پيامبرش و کتابي که بر پيامبرش نازل کرده و به کتابي که پيش از اين فرستاده [از روي صدق و حقيقت] ايمان بياوريد. و هر که به خدا و فرشتگان و کتاب هاي آسماني و پيامبران او و روز قيامت کافر شود، يقيناً به گمراهيِ دور و درازي دچار شده است. ( 136 )

کساني که ايمان آوردند، سپس کفر ورزيدند، باز ايمان آوردند، و بار ديگر کافر شدند، آن گاه بر کفر خود افزودند، خدا بر آن نيست که آنان را بيامرزد، و به راهي هدايت کند. ( 137 )

منافقان را بشارت ده که عذابي دردناک براي آنان است. ( 138 )

همان کساني که کافران را به جاي مؤمنانْ سرپرست و دوست خود مي گيرند؛ آيا عزت و قدرت را نزد آنان مي طلبند؟ يقيناً همه عزت و قدرت فقط براي خداست. ( 139 )

البته خدا [اين فرمان را] در قرآن بر شما نازل کرده است که چون بشنويد گروهي آيات خدا را مورد انکار و استهزا قرار مي دهند، با آنان ننشينيد تا در سخني ديگر درآيند، [اگر بنشينيد] شما هم [در به دوش کشيدن بار گناه انکار و استهزا] مانند آنان خواهيد بود؛ يقيناً خدا همه منافقان و کافران را در دوزخ گرد خواهد آورد.(140 )

آنان که همواره حوادثي را براي شما انتظار مي برند، اگر از سوي خدا برايتان فتح و پيروزي رسد، مي گويند: مگر ما با شما [در ميدان جنگ] نبوديم؟ [پس سهم ما را از غنايم جنگي بپردازيد.] و اگر براي کافران بهره اي اندک [از غلبه و پيروزي] باشد، به آنان مي گويند: آيا [ما که در ميان ارتش اسلام بوديم] بر شما چيره و مسلّط نبوديم؟ [ولي ديديد که ازضربه زدن به شما خودداري کرديم] و شما را [ازآسيب و زيان مؤمنان] مانع مي شديم [پس سهم غنيمت ما را بدهيد.] خدا روز قيامت ميان شما داوري مي کند؛ و خدا هرگز هيچ راه سلطه اي به سود کافران بر ضد مؤمنان قرار نداده است. ( 141 )

منافقان همواره با خدا نيرنگ مي کنند، و حال آنکه خدا کيفر دهنده نيرنگ آنان است. و هنگامي که به نماز مي ايستند، با کسالت مي ايستند، و همواره در برابر مردم رياکاري مي کنند؛ و خدا را جز اندکي به ياد نمي آورند. ( 142 )

منافقان ميان کفر و ايمان متحيّر و سرگردانند، نه [با تمام وجود] با مؤمنانند و نا با کافران. و هر که را خدا [به کيفر اعمال زشتش] گمراه کند، هرگز براي او راهي [به سوي هدايت] نخواهي يافت.(143)

اي اهل ايمان! کافران را به جاي مؤمنان، سرپرست و يار خود مگيريد. آيا مي خواهيد براي خدا بر ضد خودتان دليلي آشکار [نسبت به عذابتان در دنيا و آخرت] قرار دهيد؟! ( 144 )

بي ترديد منافقان در پايين ترين طبقه از آتش اند، و هرگز براي آنان ياوري نخواهي يافت. ( 145 )

مگر کساني که [از گناه بزرگ نفاق] توبه کردند، و [مفاسد خود را] اصلاح نمودند، و به خدا تمسّک جستند، وعبادتشان را براي خدا خالص ساختند؛ پس آنان در زمره مؤمنان اند، وخدا به مؤمنان پاداشي بزرگ خواهد داد. ( 146 )

اگر شما سپاس گزارِ [نعمت هايِ بي شمارِ حق] باشيد و ايمان آوريد، خدا را با عذاب شما چه کار؟ خدا همواره پاداش دهنده و داناست. (147)

خدا افشاي بدي هاي ديگران را دوست ندارد، جز براي کسي که مورد ستم قرار گرفته است [که بر ستمديده براي دفع ستم، افشاي بدي هاي ستمکار جايز است]؛ و خدا شنوا و داناست. (148)

اگر کار خيري را آشکار کنيد، يا آن راپنهان داريد، يا از بديِ [ديگران] گذشت کنيد، [کاري مورد پسند خدا انجام داده ايد]؛ يقيناً خدا [با قدرت داشتن بر انتقام] همواره گذشت کننده و تواناست. ( 149 )

بي ترديد کساني که به خدا و پيامبرانش کافر مي شوند و مي خواهند ميان خدا و پيامبرانش [با ايمان آوردن به خدا و کفرورزي به پيامبران] جدايي اندازند، و مي گويند: به بعضي ايمان مي آوريم و به برخي کافر مي شويم و مي خواهند ميان کفر و ايمان راهي [خاص] برگزينند، [سبک مغز و بي شعورند] ( 150 )

اينان در حقيقت کافرند؛ و ما براي کافران عذابي خوار کننده آماده کرده ايم. ( 151 )

وکساني که به خدا و پيامبرانش ايمان آوردند و ميان هيچ يک از آنان جدايي نينداختند، خدا پاداششان را مي دهد؛ و خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است. ( 152 )

اهل کتاب [بنا به خواستِ نامعقولشان] از تو مي خواهند که از آسمان، کتابي براي آنان نازل کني، البته [اين بازيگران زشت باطن] از موسي بزرگ تر از آن را خواستند، و گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان ده. پس آنان را به کيفر ستمشان صاعقه فرو گرفت. باز پس از آنکه [بر وحدانيّت حق و ضرورت خداپرستي] دلايل روشن براي آنان آمد، گوساله را به عنوان معبود گرفتند، و ما از اين [گناه بزرگ و زشت هم] گذشتيم و به موسي برهاني روشن و قدرتي آشکار داديم. ( 153 )

و کوه طور را به سبب پيمانشان [به پذيرفتن تورات، عمل به آن و ايمان به موسي] برفرازشان برافراشتيم، و به آنان گفتيم: با تواضع و فروتني و سجده کنان، از دروازه [شهر يا درِ معبد] درآييد. و [نيز] به آنان گفتيم: روز شنبه [از حکم حرمت صيد ماهي] تجاوز نکنيد. و از آنان [براي اجراي احکام تورات و فرمان هاي موسي] پيماني محکم و استوار گرفتيم. (154)

پس به کيفر پيمان شکني آنان و کفرشان به آيات خدا، و به ناحق کشتن پيامبران، و گفتار [بي پايه و باطل] شان که دل هاي ما در پوشش و حجاب است [از اين رو سخن حق را درک نمي کنيم، لعنتشان کرديم؛] بلکه به سبب کفرشان بر دل هايشان مُهرِ [محروميت از فهم معارف] زديم؛ به همين سبب جز اندکي ايمان نمي آورند. ( 155 )

و [نيز] به سبب کفرشان [به نبوّت عيسي] و گفتارشان بر مريمِ [پاکدامن و آراسته به عفت] که افترا و بهتان بزرگي بود [لعنتشان کرديم]. ( 156 )

و به سبب گفتارِ [سراسر دروغ] شان که ما عيسي بن مريم فرستاده خدا را کشتيم. در صورتي که او رانکشتند و به دار نياويختند، بلکه بر آنان مُشتبه شد [به اين خاطر شخصي را به گمان اينکه عيسي است به دار آويختند و کشتند]؛ و کساني که درباره او اختلاف کردند، نسبت به وضع وحال او در شک هستند، و جز پيروي از گمان و وهم، هيچ آگاهي و علمي به آن ندارند، و يقيناً او را نکشتند. ( 157 )

بلکه خدا او را به سوي خود بالا برد؛ و خدا همواره تواناي شکست ناپذير و حکيم است. ( 158 )

و هيچ يک از اهل کتاب نيست مگر آنکه پيش از مرگش [که لحظه روشن شدن حقايق است] به مسيح ايمان مي آورد [که او فرستاده خدا، بنده او و مژده دهنده به ظهور پيامبر اسلام است، ولي ايمان در آن لحظه سودبخش نيست] و مسيح روز قيامت بر [عقايد و اعمال] آنان گواه است. ( 159 )

پس به کيفر ستمي که يهوديان [به آيات خدا و بر خود و ديگران] روا داشتند، و به سزاي آنکه بسياري از مردم را از راه خدا بازداشتند، چيزهاي پاکيزه اي را که بر آنان حلال شده بود [مانند صيد ماهي و خوردنِ چربي و شير و گوشت حيوانات] حرام کرديم. ( 160 )

و [نيز به سبب] ربا گرفتنشان با آنکه از آن نهي شده بودند، و خوردن اموال مردم به باطل و نامشروع [پاکيزه هاي حلال شده را بر آنان حرام کرديم] و ما براي کافران عذابي دردناک آماده کرده ايم. ( 161 )

ولي از ميان آنان، ثابت قدمان در دانش، مؤمنانِ [به موسي و تورات] برپادارندگان نماز، پرداخت کنندگان زکات، مؤمنان به خدا و روز قيامت، به آنچه بر تو و [بر پيامبران] پيش از تو نازل شده ايمان واقعي مي آورند آنان هستند که يقيناً پاداش بزرگي به ايشان عطا خواهيم کرد.(162)

ما به تو وحي کرديم، همان گونه که به نوح و پيامبران پس از او وحي کرديم؛ و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان [داراي مقام نبوتشان] و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان نيز وحي نموديم؛ و به داود، زبور داديم. ( 163 )

و به پيامبراني [وحي کرديم] که سرگذشت آنان را پيش از اين براي توگفتيم، و پيامبراني [را برانگيخته ايم] که سرگذشتشان را براي تو حکايت نکرده ايم. و خدا با موسي به صورتي ويژه و بيواسطه سخن گفت. ( 164 )

پيامبراني که مژده رسان و بيم دهنده بودند تا مردم را [در دنيا و آخرت در برابر خدا] پس از فرستادن پيامبران، عذر و بهانه و حجتي نباشد؛ و خدا همواره تواناي شکست ناپذير و حکيم است. ( 165 )

ولي [در برابر کبرورزي و لجاجت اهل کتاب، که به حقّانيّت قرآن و رسالت تو گواهي نمي دهند] خدا به وسيله آنچه بر تو نازل کرده گواهي مي دهد که آن را به علم و دانش خود نازل کرده، و [نيز] فرشتگان هم گواهي مي دهند، گرچه گواهي خدا کافي است. ( 166 )

مسلماً کساني که کافر شدند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند، يقيناً به گمراهي دور و درازي دچار شده اند. ( 167 )

بي ترديد کساني که کافر شدند و [به آيات الهي، به خود و به ديگران] ستم ورزيدند، خدا بر آن نيست که آنان را بيامرزد و به راهي [مستقيم و استوار] هدايت کند. ( 168 )

مگر به راه دوزخ که در آن جاودانه اند؛ و اين کار بر خدا آسان است. ( 169 )

اي مردم! البته پيامبري از سوي پروردگارتان به درستي و راستي به سوي شما آمد؛ پس به او ايمان آوريد که به خير شماست. و اگر کفر ورزيد [بدانيد که خدا از شما و ايمانتان بي نياز است] زيرا آنچه در آسمان ها و زمين است، در سيطره مالکيّت و فرمانروايي خداست، و خدا همواره دانا و حکيم است. (170)

اي اهل کتاب! در دين خود غلوّ [و افراط] نورزيد، [و از چهارچوب آيات نازل شده از سوي خدا و آنچه پيامبران به شما آموخته اند، خارج نشويد] و نسبت به خدا جز حق مگوييد. جز اين نيست که مسيح عيسي بن مريم فرستاده خدا و کلمه اوست که به مريم القا کرد و [اين بنده پاک و خالص] روحي از سوي اوست؛ پس به خدا و فرستادگانش ايمان آوريد، و مگوييد: [خدا] ترکيبي از سه حقيقت [اَب، اِبن و روح القدس] است. [از اين عقيده باطل] خودداري کنيد که به خير شماست. جز اين نيست که خدا معبودي يگانه است. منزّه و پاک است از اينکه فرزندي براي او باشد. آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است فقط در سيطره مالکيّت و فرمانروايي اوست، و خدا از نظر کارسازي [همه امور آفرينش] کافي است. ( 171 )

مسيح از اينکه بنده خدا باشد، هرگز امتناع ندارد، و فرشتگان مقرّب هم امتناع ندارند؛ و کساني که از بندگي او امتناع کنند و تکبّر ورزند، به زودي همه آنان را [براي حسابرسي] به سوي خود گردآوري خواهد کرد. ( 172 )

اما کساني که ايمان آوردند و کارهاي شايسته انجام دادند، پاداششان را به طور کامل مي دهد، و از فضل و احسانش بر آنان مي افزايد؛ و اما کساني که [از ايمان و عمل شايسته] امتناع کردند و تکبّر ورزيدند، به عذاب دردناکي عذاب مي کند؛ و براي خود جز خدا سرپرست و ياوري نخواهند يافت. (173)

اي مردم! يقيناً از سوي پروردگارتان براي شما برهان [و دليلي چون پيامبر و معجزاتش] آمد؛ و نور روشنگري [مانند قرآن] به سوي شما نازل کرديم. ( 174 )

اما کساني که به خدا ايمان آوردند و به او تمسّک جستند، به زودي آنان را در رحمت و فضلي از سوي خود درآورد، و به راهي راست به سوي خود راهنمايي مي کند. (175)

از تو درباره کلاله [يعني ميراث برادران و خواهران] فتوا مي خواهند، بگو: خدا درباره کلاله به شما فتوا مي دهد: اگر مردي که فرزند ندارد، از دنيا برود وبراي او خواهري باشد، نصف ميراثي را که از او به جا مانده خواهر به ارث مي برد، و اگر خواهري از دنيا برود و وارثش فقط يک برادر باشد، همه ميراث به جا مانده خواهر را برادرش به ارث مي برد، و اگر خواهران ميّت دو نفر باشند، دو سوم ميراث به جا مانده را ارث مي برند، و اگر خواهران و برادران متعدد باشند، سهم ارث براي مرد مانند دو زن است. خدا [احکامش را] براي شما بيان مي کند تا گمراه نشويد؛ و خدا به همه چيز داناست(176)


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس