به نام خداوند بخشنده مهربان‏

ای مردم، بترسید از پروردگار خود، آن خدایی که همه‌ی شما را از یک تن بیافرید و هم از آن، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن پراکند، و بترسید از آن خدایی که به نام او از یکدیگر مسئلت و درخواست می‏کنید و درباره ارحام کوتاهی نکنید، که خدا مراقب اعمال شماست. (1)

و اموال یتیمان را پس از بلوغ به دست آن‌ها دهید، و مال بد و نامرغوب خود را به مرغوب (آن‌ها) تبدیل نکنید و اموال آنان را به ضمیمه اموال خود مخورید، که این گناهی بس بزرگ است. (2)

و اگر بترسید که مبادا درباره یتیمان (ازدواج با دختران یتیم) مراعات عدل نکنید پس آن کس از زنان را به نکاح خود درآرید که شما را نیکو (و مناسب با عدالت) است: دو یا سه یا چهار (نه بیشتر) و اگر بترسید که (چون زنان متعدّد گیرید) راه عدالت نپیموده و به آن‌ها ستم می‏کنید پس تنها یک زن اختیار کنید و یا چنانچه کنیزی دارید به آن اکتفا کنید، که این نزدیکتر به عدالت و ترک ستمکاری است. (3)

و مهر زنان را در کمال رضایت به آن‌ها بپردازید، پس اگر چیزی از مهر خود را از روی رضا و خشنودی به شما بخشیدند، از آن برخوردار شوید که شما را حلال و گوارا خواهد بود. (4)

و اموالی که خدا قوام زندگی شما را به آن مقرّر داشته به تصرّف سفیهان ندهید و از مالشان نفقه و لباس به آن‌ها دهید و با آنان سخن نیکو و دلپسند گویید. (5)

یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و قدرت بر نکاح پیدا کنند آن گاه اگر آن‌ها را دانا به درک مصالح زندگی خود یافتید اموالشان را به آن‌ها باز دهید، و به اسراف و عجله مال آن‌ها را حیف و میل مکنید بدین اندیشه که مبادا بزرگ شوند (و اموالشان را از شما بگیرند). و هر کس (از اولیاء یتیم) داراست (از تصرف در مال او) خودداری کند، و هر که فقیر است (در مقابل نگهبانی او از مال یتیم) به قدر متعارف ارتزاق کند، پس آن گاه که مالشان را به آن‌ها رد کردید باید بر ردّ مال بر آن‌ها گواه گیرید، و گواهی خدا برای محاسبه خلق کافی است. (6)

برای فرزندان پسر، سهمی از تَرَکه‌ی ابوین و خویشان است و برای فرزندان دختر نیز سهمی از ترکه‌ی ابوین و خویشان است، چه مال اندک باشد یا بسیار، نصیب هر کس از آن معین گردیده. (7)

و چون در تقسیم (ترکه‌ی میت، اشخاصی از) خویشان و یتیمان و فقیران حاضر آیند، به چیزی از آن مال آن‌ها را روزی دهید و با آنان سخن نیکو و دلپسند گویید. (8)

و باید بترسند (از مکافات عمل خود) کسانی که اگر کودکان ناتوان از خود باقی می‏گذارند بر آنان بیم دارند، پس باید از خدا بترسند و (در حق ایتام مردم) سخن به اصلاح و درستی گویند. (9)

آنان که اموال یتیمان را به ستمگری می‏خورند، در حقیقت آن‌ها در شکم خود آتش جهنّم فرو می‏برند و به زودی در آتش فروزان خواهند افتاد. (10)

حکم خدا در حق فرزندان شما این است که پسر دو برابر دختر ارث برد، پس اگر همه دختر و بیش از دو تن باشند فرض همه دو ثلث [فرض‏ها یعنی سهمیه ‏های معین ارث، شش نوع است: نصف، رُبع (یک چهارم)، ثُمن (یک هشتم)، سُدس (یک ششم)، ثلث (یک سوم)، ثُلُثان (دو سوم).] ترکه است، و اگر یک دختر باشد نصف، و فرض هر یک از پدر و مادر یک سُدس تَرَکه است در صورتی که میت را فرزند باشد و اگر فرزند نباشد و وارث منحصر به پدر و مادر بود، در این صورت مادر یک ثلث می‏برد (باقی را پدر)، و اگر میت را برادرانی باشد در این فرض مادر یک سُدس خواهد برد، پس از آن‌که حقّ وصیت و بدهی که به مال میت تعلق گرفته جدا شود. شما این را که پدران و فرزندان کدام یک به خیر و صلاح (و به ارث بردن) به شما نزدیکترند نمی‏دانید. (این احکام) فریضه‏ای است که خدا معین فرموده، که خدا به هر چیز دانا و آگاه است. (11)

سهم ارث شما مردان از تَرَکه زنانتان نصف است در صورتی که آن‌ها را فرزند نباشد و اگر فرزند باشد برای شما ربع خواهد بود، پس از خارج کردن حق وصیت و بدهی که به دارایی آن‌ها تعلق گرفته است. و سهم ارث زنان ربع ترکه شما مردان است اگر دارای فرزند نباشید، و چنانچه فرزند داشته باشید هشت یک خواهد بود از ترکه شما، پس از اداء حقّ وصیت و بدهی شما. و اگر مردی یا زنی بمیرد که وارثش کلاله او باشند (یعنی پدر و مادر و فرزند نداشته باشد) و یک برادر و یا خواهر (امّی) داشته باشد در این فرض سهم ارث هر یک نفر از آن‌ها یک سُدس خواهد بود و اگر بیش از یک نفر باشد همه آن‌ها ثلث ترکه را به اشتراک ارث برند، بعد از خارج کردن بدهی و حقّ وصیت میت در صورتی که وصیت یا بدهی زیان‏آور نباشد. این حکمی است که خدا سفارش فرموده، و خدا (به همه احوال بندگان) دانا و (به هر چه ناروا کنند) بردبار است. (12)

این‌ها اوامر و احکام خداست، و هر کس پیرو امر خدا و رسول اوست او را به بهشت‌هایی درآورد که در زیر درختانش نهرها جاری است و آن‌جا منزل ابدی مطیعان خواهد بود، این است سعادت و فیروزی عظیم. (13)

و هر که نافرمانی خدا و رسول او کند و تجاوز از حدود و احکام الهی نماید او را به آتش درافکند که همیشه در آن (معذّب) است و همواره در عذاب خواری خواهد بود. (14)

زنانی از (جامعه) شما که عمل ناشایسته کنند چهار شاهد مسلمان بر آن‌ها بخواهید، چنانچه شهادت دادند آن زنان را در خانه نگه دارید تا عمرشان به پایان رسد یا خدا برای آن‌ها راهی پدیدار گرداند. (15)

و هر کس از شما (مسلمانان) عمل ناشایست مرتکب شود، چه زن و چه مرد، آنان را (به سرزنش و توبیخ) بیازارید، چنانچه توبه کردند و به کار شایسته پرداختند متعرض آن‌ها نشوید، که خدا توبه‏پذیر و مهربان است. (16)

محققاً خدا توبه‌ی آن‌هایی را می‏پذیرد که عمل ناشایسته را از روی نادانی مرتکب شوند و پس از آن به زودی توبه کنند، البته خدا آن‌ها را می‏بخشد و خدا (به مصالح خلق) دانا و آگاه است. (17)

و کسانی که (تمام عمر) به اعمال زشت اشتغال ورزند تا آن گاه که یکیشان مشاهده مرگ کند در آن ساعت پشیمان شود و گوید: اکنون توبه کردم، توبه چنین کسی پذیرفته نخواهد شد، و آنان که به حال کفر بمیرند (توبه آن‌ها نیز قبول نشود)، بر اینان عذابی دردناک مهیا ساختیم. (18)

ای اهل ایمان، برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید (مانند جاهلیت)، و بر آنان سخت‏گیری و بهانه‏جویی مکنید که قسمتی از آن‌چه مهر آن‌ها کرده‏اید به جور بگیرید، مگر آن‌که عمل زشتی از آن‌ها آشکار شود. و در زندگانی به آن‌ها به انصاف رفتار نمایید، و چنانچه دلپسند شما نباشند (اظهار کراهت مکنید) چه بسا چیزها ناپسند شماست و حال آن‌که خدا در آن خیر بسیار مقدّر فرماید. (19)

و اگر خواستید زنی را رها کرده و زنی دیگر اختیار نمایید و مال بسیار مهر او کرده‏اید نباید چیزی از مهر او بازگیرید، آیا به وسیله تهمت زدن به زن و گناهی آشکار مهر او را می‏گیرید؟! (20)

و چگونه مهر آنان را خواهید گرفت در حالی که هر کدام به حقّ خود رسیده‏اید و آن زنان (مَهر را در مقابل عقد زوجیت و) عهد محکم از شما گرفته‏اند. (21)

و نکاح مکنید زن پدر را (بعد از این حکم) الّا آن‌چه از پیش کرده‏اید، زیرا این کاری است زشت و مبغوض (خدا) و بد راه و رسمی است. (22)

حرام شد بر شما (ازدواج با) مادران و دختران و خواهران و عمّه‏ها و خاله‏ها و دختران برادر و دختران خواهر و مادران رضاعی و خواهران رضاعی و مادران زن و دختران زن که در دامن شما تربیت شده‏اند اگر با آن زن مباشرت کرده باشید، و اگر دخول با آن زن نکرده (طلاق دهید) باکی نیست (که با دختر او ازدواج کنید). و نیز حرام شد زن فرزندان صلبی و نیز حرام شد جمع میان دو خواهر مگر آن‌چه پیش از نزول این حکم کرده‏اید (که خدا از آن درگذشت) که خدا (در حق بندگان) بخشنده و مهربان است. (23)

و نکاح زنان شوهردار نیز (برای شما حرام شد) مگر آن زنانی که (در جنگ‌های با کفّار، به حکم خدا) متصرّف شده‏اید. این حکم خدا بر شماست، و هر زنی غیر آن‌چه ذکر شد شما را حلال است که به مال خود به طریق زناشویی بگیرید نه آن‌که زنا کنید، پس چنانچه از آن‌ها بهره‏مند شوید آن مهر معین که حق آن‌هاست به آنان بپردازید، و باکی نیست بر شما که بعد از تعیین مهر هم به چیزی با هم تراضی کنید (و بدانید که) البته خدا دانا و آگاه است. (24)

و هر که را توانایی آن نباشد که زنان پارسای با ایمان (و آزاد) گیرد پس، از کنیزان مؤمنه که مالک آن شدید به زنی اختیار کند. خدا آگاه‏تر است به (مراتب) ایمان شما که شما اهل ایمان بعضی از جنس بعضی دیگرید (و همه مؤمن و در رتبه یکسانید)، پس با کنیزان مؤمنه با اذن مالکشان ازدواج کنید و مهر آن‌ها را به طرز پسندیده بدهید، کنیزانی که عفیف باشند نه زناکار و رفیق و دوست‏باز، پس چون شوهر کردند چنانچه عمل زشتی از آن‌ها سر زند بر آن‌ها نصف عذاب (یعنی حدّ) زنان پارسای آزاد است. این حکم درباره کسی است که بترسد مبادا به رنج افتد، و صبر کردن برای شما بهتر است، و خدا بخشنده و مهربان است. (25)

خدا می‏خواهد (راه سعادت را) برای شما بیان کند و شما را به آداب (ستوده) آنان که پیش از شما بودند رهبر گردد و بر شما ببخشاید، که خدا دانا و به حقایق امور آگاه است. (26)

و خدا می‏خواهد بر شما (به رحمت و مغفرت) بازگشت فرماید، و مردم هوسناک پیرو شهوات می‏خواهند که شما (از راه حقّ و رحمت) دور و منحرف گردید. (27)

خدا می‏خواهد کار بر شما آسان کند، که انسان ضعیف خلق شده است. (28)

ای اهل ایمان، مال یکدیگر را به ناحق مخورید مگر آن‌که تجارتی باشد که از روی رضا و رغبت کرده (و سودی برید)، و یکدیگر را نکشید، که البته خدا به شما بسیار مهربان است. (29)

 هر کس از روی دشمنی و ستمگری چنین کند، پس او را به زودی در آتش دوزخ درآوریم، و این کار (انتقام کشیدن از ظالمان) برای خدا آسان است. (30)

(ای اهل ایمان) چنان که از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کرده‏اند دوری گزینید، ما از گناهان دیگر شما درگذریم و شما را به مقامی نیکو برسانیم. (31)

آرزو (و توقّع بی‌جا) در فضیلت و مزیتی که خدا به آن بعضی را بر بعضی برتری داده مکنید که هر یک از مرد و زن از آن‌چه اکتساب کنند بهره‏مند شوند. و هر چه می‏خواهید از فضل خدا درخواست کنید (نه از خلق) که خدا به همه چیز داناست. (32)

و ما برای هر چیزی از آن‌چه پدر و مادر و خویشان به جای گذاشته‏اند وارثانی قرار داده‏ایم، و با هر که عهد و پیمان (حقوقی) بسته‏اید بهره آنان را بدهید (و نقض عهد نکنید) که خدا بر هر چیز گواه است. (33)

مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا برای بعضی بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آن‌که مردان از مال خود نفقه دهند، پس زنان شایسته مطیع شوهران و در غیبت آنان حافظ (حقوق آن‌ها) باشند از آن رو که خدا هم (حقوق زنان را) حفظ فرموده است. و زنانی که از نافرمانی آنان (در حقوق همسری) بیمناکید باید نخست آنان را موعظه کنید و (اگر مطیع نشدند) از خوابگاه آنان دوری گزینید و (اگر باز مطیع نشدند) آنان را به زدن تنبیه کنید، چنانچه اطاعت کردند دیگر راهی بر آن‌ها مجویید، که همانا خدا بزرگوار و عظیم‌الشأن است. (34)

و چنانچه بیم آن دارید که نزاع سخت بین آن‌ها پدید آید، از طرف کسان مرد و کسان زن داوری برگزینید، که اگر مقصود اصلاح داشته باشند خدا میان ایشان موافقت و سازگاری برقرار کند، که خدا دانا و آگاه است. (35)

و خدای یکتا را پرستید و هیچ چیزی را شریک وی نگیرید و نسبت به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران و همسایه دور و نزدیک و دوستان موافق و رهگذران و بندگان که زیردست تصرف شمایند نیکی کنید، که خدا مردم متکبّر خودپسند را دوست ندارد. (36)

همان گروه که بخل می‏ورزند و مردم را به بخل وادار می‏کنند و آن‌چه را که خدا از فضل خود به آن‌ها بخشیده (از آیات و احکام آسمانی) کتمان می‏کنند. و ما برای کافران عذابی خوارکننده مهیا داشته‏ایم. (37)

و هم آنان که اموال خود را به قصد ریا و خودنمایی به مردم می‏بخشند و به خدا و روز قیامت نمی‏گروند. و هر که را شیطان یار است بسیار بد یاری است. (38)

چه زیانی به آن‌ها می‏رسید اگر به خدا و روز قیامت ایمان آورده و از بهره‏ای که خدا به آنان داده چیزی انفاق می‏کردند؟! و خدا به (احوال و نیات) آنان دانا است. (39)

خداوند به مقدار ذرّه‏ای به کسی ستم نکند، و اگر عمل نیکی باشد زیاد گرداند و (به نیکان) جانب خود مزدی بزرگ عطا کند. (40)

 

پس چگونه است (حال آنان) آن گاه که از هر طایفه‏ای گواهی آریم و تو را بر این امّت به گواهی خواهیم؟ (41)

در آن روز آنان که به راه کفر رفته و نافرمانی رسول کردند آرزو کنند که ای کاش با خاک زمین یکسان بودند، و از خدا سخنی پنهان نتوانند کرد. (42)

ای اهل ایمان، هرگز در حال مستی به نماز نیایید تا بدانید چه می‏گویید (و چه می‏کنید) و نه در حال جنابت (به مساجد آیید) مگر آن‌که رهگذر باشید تا وقتی که غسل کنید. و اگر بیمار بودید یا آن‌که در سفر باشید یا قضاء حاجتی دست داده باشد یا با زنان مباشرت کرده‏اید و آب برای تطهیر و غسل نیافتید پس به خاک پاک تیمم کنید، آن گاه صورت و دست‌ها را (بدان) مسح کنید، که خدا بخشنده و آمرزنده است. (43)

آیا ندیدی و ننگریستی به (حال) آنان که اندک بهره‏ای از علم کتاب یافتند که خریدار ضلالت هستند و همی خواهند که شما (اهل ایمان) نیز گمراه شوید؟! (44)

و خدا داناتر است به دشمنان شما، و همین بس که خدا دوستدار و یاور (شما) باشد. (45)

گروهی از یهود کلمات (خدا) را از جای خود تغییر داده و گویند: (فرمان خدا را) شنیدیم و (از آن) سرپیچیم و (به جسارت گویند) بشنو که (کاش) ناشنوا باشی و گویند ما را رعایت کن. و گفتار ایشان زبان‏بازی و طعنه و تمسخر به دین است. و اگر (به احترام) می‏گفتند که ما (فرمان حق را) شنیدیم و (تو را) اطاعت کنیم و تو نیز (سخن ما) بشنو و به حال ما بنگر، هر آینه آنان را نیکوتر بود و به صواب نزدیکتر، لیکن چون کافر شدند خدا آن‌ها را لعنت کرد، و به جز اندکی ایمان نخواهند آورد. (46)

ای کسانی که به شما کتاب آسمانی داده شد، به قرآنی که فرستادیم که مصدّق تورات و انجیل شماست ایمان آورید پیش از آن‌که بر چهره‏هایی (از اثر ضلالت) خط خذلان کشیم و آن‌ها را واژگون کنیم یا مانند اصحاب سَبت بر آن‌ها لعنت و عذاب فرستیم، و (بترسید که) قضای خدا واقع‏شدنی است. (47)

محققاً خدا گناه شرک را نخواهد بخشید و سوای شرک را برای هر که خواهد می‏بخشد، و هر کس که شرک به خدا آورد به دروغی که بافته گناهی بزرگ مرتکب شده است. (48)

نمی‏بینی آنان را که دعوی پاکدلی کنند؟ خداست که هر که را خواهد از رذائل پاک و منزّه دارد، و به قدر فتیلی (رشته خرما) به کسی ستم نشود. (49)

بنگر چگونه بر خدا دروغ می‏بافند! و همین (افترا) بس گناهی آشکار است. (50)

ندیدی آنان که بهره‏ای از کتاب آسمانی داشتند (یعنی جهودان) چگونه به (بتان) جِبت و طاغوت می‏گروند و درباره کافران مشرک می‏گویند که راه آنان به صواب نزدیکتر از طریقه اهل ایمان است؟! (51)

این گروهند که خدا آنان را لعنت کرد، و هر که را خدا لعن کند دیگر مددکار و یاوری برای او نتوانی یافت. (52)

مگر آنان که از احسان به خلق به هسته خرمایی بخل می‏ورزند بهره‏ای از مُلک خدا خواهند یافت؟ (53)

بلکه حسد می‏ورزند با مردم (یعنی پیامبر و مسلمین) چون آن‌ها را خدا به فضل خود برخوردار نمود. که البته ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آن‌ها ملک و سلطنتی بزرگ عطا کردیم. (54)

آن گاه برخی بدو گرویدند و برخی مانع ایمان به او شدند پس (آنان را) کیفر آتش افروخته دوزخ بس است. (55)

آنان که به آیات ما کافر شدند به زودی در آتش دوزخشان درافکنیم که هر چه پوست تن آن‌ها بسوزد آنان را پوست دیگری جایگزین کنیم تا (سختی) عذاب را بچشند، که همانا خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است. (56)

آنان را که ایمان آوردند و نیکوکار شدند به زودی در بهشتی درآوریم که نهرها از زیر درختانش جاری است و در آن زندگانی جاوید کنند و برای آن‌ها در بهشت جفت‌های پاکیزه است و آنان را به سایه رحمت ابدی خود درآوریم. (57)

همانا خدا به شما امر می‏کند که امانت‌ها را به صاحبانش باز دهید و چون حاکم بین مردم شوید به عدالت داوری کنید. همانا خدا شما را پند نیکو می‏دهد، که خدا شنوا و بیناست. (58)

ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید، پس اگر در چیزی کار به نزاع کشد آن را به حکم خدا و رسول بازگردانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. این کار برای شما بهتر و خوش‏عاقبت‌تر خواهد بود. (59)

آیا ننگری به حال آنان که به گمان (و دعوی) خود ایمان به قرآن تو و کتبی که پیش از تو فرستاده شده آورده‏اند، چگونه باز می‏خواهند داوری به طاغوت برند در صورتی که مأمورند که به طاغوت کافر شوند؟! و شیطان خواهد که آنان را گمراه کند گمراهی دور (از هر سعادت). (60)

و چون به آن‌ها گفته شود که به حکم خدا و رسول باز آیید، گروه منافق را بینی که مردم را از گرویدن به تو منع می‏کنند. (61)

پس چگونه خواهد بود (حال آن‌ها) چون مصیبتی از کردار زشت خود به آنان رسد؟ آن گاه نزد تو آیند و به خدا سوگند خورند که ما (در کار خود) قصدی جز نیکویی و موافقت نداشتیم! (62)

اینانند که خدا از قلب آن‌ها آگاه است، تو (ای رسول) از آنان روی بگردان و آن‌ها را نصیحت کن و به گفتار دلنشین و مؤثر با ایشان سخن بگو. (63)

ما رسولی نفرستادیم مگر بر این مقصود که خلق به امر خدا اطاعت او کنند. و اگر هنگامی که آنان (گروه منافق) بر خود ستم کردند به تو رجوع می‏کردند و از کردار خود به خدا توبه نموده و تو هم برای آن‌ها استغفار می‏کردی و از خدا آمرزش می‌خواستی، در این حال البته خدا را توبه‏پذیر و مهربان می‏یافتند. (64)

نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی‏شوند مگر آن‌که در خصومت و نزاعشان تنها تو را حَکم کنند و آن گاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملًا (از دل و جان) تسلیم (فرمان تو) باشند. (65)

و اگر ما به آن‌ها حکم می‏کردیم که خود (یعنی یکدیگر) را بکشید یا از دیار خود (برای جهاد) بیرون روید به جز اندکی اطاعت امر نمی‏کردند، و اگر به آن‌چه پندشان می‏دهند عمل می‏کردند البته نیکوتر و کاری محکم و با اساس‏تر برای آن‌ها بود. (66)

و در آن صورت محققاً ما آن‌ها را از نزد خود مزدی بزرگ (به پاداش طاعت) عطا می‏کردیم. (67)

و بی‏شک آنان را به راه راست هدایت می‏نمودیم. (68)

و آنان که اطاعت خدا و رسول کنند البته با کسانی که خدا به آن‌ها لطف فرموده یعنی با پیغمبران و صدّیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد، و اینان نیکو رفیقانی هستند. (69)

این فضل و بخشش از سوی خداست، و علم (ازلی) خدا کفایت کند. (70)

ای اهل ایمان سلاح جنگ برگیرید و آن گاه دسته دسته یا همه یک‏باره متّفق (برای جهاد) بیرون روید. (71)

و همانا گروهی از شما (در کار جنگ) کندی و درنگ می‏کنند، اگر برای شما حادثه ناگواری پیش آید (به شماتت) گویند: خدا ما را مورد لطف خود قرار داد که با آنان حاضر نشدیم. (72)

و اگر فضل خدا شامل حال شما گردد آن چنان که گویی میان شما و آنان ابداً دوستی نبوده (با تأسف) گویند: ای کاش ما نیز با آنان به جهاد رفته بودیم تا (از غنیمت) نصیب فراوان می‏بردیم. (73)

پس کسانی باید در راه خدا جهاد کنند که (دست از جان شسته‏اند و) زندگی این جهان را به آن جهان می‏فروشند. و هر کس در راه خدا جهاد کند و کشته شود یا فاتح گردد، زود باشد که او را اجری عظیم دهیم. (74)

چرا در راه خدا جهاد نمی‏کنید و در راه (آزادی) جمعی ناتوان از مرد و زن و کودک که (در مکه اسیر ظلم کفارند و) دائم می‏گویند: بار خدایا، ما را از این شهری که مردمش ستمکارند بیرون آر و از جانب خود برای ما (بیچارگان) نگهدار و یاوری فرست. (75)

اهل ایمان در راه خدا، و کافران در راه طاغوت (شیطان) جهاد می‏کنند، پس (شما مؤمنان) با دوستان شیطان بجنگید (و از آن‌ها بیم و اندیشه مکنید) که مکر و سیاست شیطان بسیار سست و ضعیف است. (76)

آیا نمی‏نگری به حال مردمی که (گفتند: به ما اجازه جنگ ده و) به آن‌ها گفته شد: اکنون از جنگ خودداری کرده، به نماز و زکات قیام کنید پس آن گاه که بر آن‌ها حکم جهاد آمد در آن هنگام گروهی از آنان به همان اندازه که باید از خدا ترسند یا بیش از آن، از مردم ترسیدند و گفتند: ای خدا، چرا بر ما حکم جنگ را فرض کردی؟ چرا عمر ما را تا اجل نزدیک طبیعی به تأخیر نیفکندی؟ بگو: زندگانی دنیا متاعی اندک است و جهان آخرت برای هر کس که خداترس باشد بهتر از دنیاست، و (در آن‌جا) کمترین ستمی به شما نخواهد شد. (77)

هر کجا باشید اگر چه در کاخهای بسیار محکم، شما را مرگ فرا رسد. و آنان را اگر خوشی و نعمتی فرا رسد گویند: این از جانب خداست، و اگر زحمتی پیش آید گویند: این از جانب توست! بگو: همه از جانب خدا است. چرا این قوم (جاهل) از فهم هر سخن دورند؟! (78)

هر چه از انواع نیکویی به تو رسد از جانب خداست و هر بدی رسد از خودِ توست، و ما تو را به رسالت برای مردم فرستادیم، و تنها گواهی خدا کافی است. (79)

هر که رسول را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده، و هر که مخالفت کند (کیفر مخالفتش با خداست و) ما تو را به نگهبانی آن‌ها نفرستاده‏ایم. (80)

و (منافقان، روز) نزد تو به زبان اظهار فرمانبرداری کنند و چون از حضور تو دور شوند شبانه گروهی خلاف گفته تو را در دل گیرند، و خدا اندیشه شبانه آن‌ها را خواهد نوشت. پس (ای پیغمبر) از آن‌ها روی بگردان و به خدا اعتماد کن، که تنها خدا تو را نگهبان کافی است. (81)

آیا در قرآن از روی فکر و تأمل نمی‏نگرند؟ و اگر از جانب غیر خدا بود در آن اختلافی بسیار می‏یافتند. (82)

و (منافقان) چون امری به آنان برسد که باعث ایمنی یا ترس (مسلمین) است (و باید پنهان داشت) آن را منتشر می‏سازند، در صورتی که اگر آن را به رسول و به صاحبان حکم که از خودشان هستند گزارش می‏دادند همانا آنان که اهل بصیرتند در آن واقعه صلاح‏اندیشی می‏کردند. و اگر نه این بود که فضل خدا شامل حال شماست، همانا به جز اندکی همه شیطان را پیروی می‏کردید. (83)

پس (ای پیغمبر) تو خود تنها در راه خدا به کارزار برخیز، که جز بر خودت مکلف نیستی و مؤمنان را نیز ترغیب کن، باشد که خدا آسیب کافران را از شما بازدارد، که قدرت خدا بیشتر و عذابش سخت‏تر است. (84)

هر که سبب کار نیکویی شود هم او نصیبی کامل از آن بَرَد، و هر که وسیله کار قبیحی گردد از آن سهمی بسزا خواهد یافت، و خدا بر همه چیز (از نیک و بد اعمال خلق) مراقبی تواناست. (85)

هر گاه شما را تحیت و سلامی گفتند شما نیز باید به تحیت و سلامی بهتر از آن یا مانند آن پاسخ دهید، که خدا به حساب هر چیزی کاملًا خواهد رسید. (86)

خدای یگانه، هیچ خدایی جز او نیست محققاً همه شما را در روز قیامت که شک در آن نیست جمع آورد، و کیست که راست‏تر از خدا سخن گوید؟ (87)

چرا شما درباره منافقین دو فرقه شدید؟ با آن‌که خدا آن‌ها را به کیفر اعمال زشتشان (به حکم کفار) بازگرداند، آیا شما می‏خواهید کسی را که خدا گمراه کرده هدایت کنید؟ در حالی که هر که را خدا گمراه کرد (یعنی هدایت خدا را نپذیرفت) هرگز تو بر هدایت او راهی نخواهی یافت. (88)

(کافران) آرزو کنند که شما (مسلمین) هم به مانند آن‌ها کافر شوید تا همه برابر (در کفر) باشید. پس از آنان تا در راه خدا هجرت نکنند دوست نگیرید، و اگر مخالفت کردند آن‌ها را در هر کجا یافتید به قتل رسانید و از آن‌ها یاور و دوستی نباید اختیار کنید. (89)

مگر کسانی که به قومی که بین شما با آن‌ها عهد و پیمانی است در پیوسته باشند یا (بر این عهد نزد شما آیند) که از جنگ با شما و با قوم خودشان (که دشمنان شما هستند) هر دو خودداری کنند و از جنگ دلتنگ باشند، (با این دو طایفه از کافران که در حقیقت به شما پناهنده‏اند نباید قتال کنید.) و اگر خدا می‏خواست آن‌ها را بر شما مسلط می‏کرد تا با شما قتال می‏کردند، پس هر گاه از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و تسلیم شما شدند خدا برای شما راهی بر علیه آن‌ها نگشوده است. (90)

 

گروهی دیگر را خواهید یافت که می‏خواهند از شما و از قوم خود ایمنی یابند، هر گاه که راه فتنه‏گری بر آن‌ها باز شود به کفر خود بازگردند. پس اگر از شما کناره نگرفتند و تسلیم شما نشدند و از اذیت شما دست نکشیدند در این صورت آن‌ها را هر جا یافتید بگیرید و به قتل رسانید، ما شما را بر (جان و مال) این گروه تسلطی کامل بخشیدیم. (91)

هیچ مؤمنی را نرسد که مؤمن دیگری را به قتل رساند مگر آن‌که به اشتباه و خطا مرتکب آن شود، و در صورتی که به خطا هم مؤمنی را مقتول ساخت باید (به کفّاره آن) بنده مؤمنی را آزاد کند و خونبهای آن را به صاحبش تسلیم نماید مگر آن‌که دیه را ورثه (به قاتل) ببخشند. و اگر مقتولِ مؤمن از قومی باشد که با شما دشمن و محاربند، قاتل دیه ندهد، لیکن بر او است که بنده مؤمنی را آزاد کند، و اگر مقتول از قومی است که بین شما با آن‌ها پیمان برقرار بوده پس خونبها را به صاحب خون پرداخته و بنده مؤمنی (به کفاره آن) آزاد کند، و اگر (بنده‏ای) نیابد بایستی دو ماه متوالی روزه دارد. این توبه‏ای است که از طرف خدا پذیرفته است و خدا دانا و حکیم است. (92)

و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد مجازات او (آتش) جهنم است، که در آن جاوید (معذّب) خواهد بود و خدا بر او خشم و لعن کند و عذابی بسیار شدید بر او مهیا سازد. (93)

ای اهل ایمان، چون در راه خدا (برای جهاد با کفّار) بیرون روید (در کار دشمن) تحقیق و جستجو کنید و به آن کس که اظهار اسلام کند و به شما سر تسلیم فرود آورد نسبت کفر مدهید تا (مال و جانش را بر خود حلال کنید و) از متاع ناچیز دنیا چیزی غنیمت برید، که غنایم بی‏شمار نزد خداست. اسلام شما هم اول امر همچنین اظهار و تسلیمی بیش نبود تا وقتی که خدا بر شما منّت گذاشت، پس اکنون باید تحقیق کنید که خدا به هر چه کنید آگاه است. (94)

هرگز مؤمنانی که بدون عذر از جهاد بازنشستند با آنان که به مال و جان در راه خدا جهاد کنند یکسان نخواهند بود، خدا مجاهدان (فداکار) به مال و جان را بر بازنشستگان (از جهاد) بلندی و برتری بخشیده و همه (اهل ایمان) را وعده پاداش نیکو فرموده، و خداوند مجاهدان را بر بازنشستگان به اجر و ثوابی بزرگ برتری داده است. (95)

(این) درجات و بخشایش و رحمت اوست و خدا آمرزنده و مهربان است. (96)

آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده‏اند می‏گیرند، از آن‌ها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است. (97)

مگر آن گروه از مردان و زنان و کودکان که ناتوان بودند و گریز و چاره‏ای برایشان میسّر نبود و راهی (به نجات خود) نمی‏یافتند. (98)

آن‌ها امیدوار به عفو و بخشش خدا باشند، که خدا گناهشان را می‏بخشد و خدا بخشنده و آمرزنده است. (99)

و هر کس در راه خدا (از وطن خویش) هجرت کند در زمین برای آسایش و گشایش امورش جایگاه بسیار خواهد یافت، و هر گاه کسی از خانه خویش برای هجرت به سوی خدا و رسول بیرون آید و در سفر، مرگ وی فرا رسد اجر و ثواب چنین کسی بر خداست و خدا پیوسته آمرزنده و مهربان است. (100)

و هنگامی که در سفر باشید باکی بر شما نیست که نماز را کوتاه به جای آرید (چهار رکعت را دو رکعت کنید) هر گاه بیم آن داشته باشید که کافران شما را به رنج و هلاکت اندازند، که دشمنی کفار نسبت به شما کاملًا آشکار است. (101)

و هر گاه شخص تو در میان سپاه اسلام باشی و نماز بر آنان به پا داری باید آن‌ها با تو مسلّح به نماز ایستند، و چون سجده نماز به جای آوردند (و نماز را فُرادی تمام کردند) در پشت سرِ شما رفته و گروهی که نماز نخوانده بیایند و با تو نماز گزارند و البته با لباس جنگ و اسلحه، زیرا کافران آرزو و انتظار دارند که شما از اسلحه و اسباب خود غفلت کنید تا ناگهان یکباره بر شما حمله ور شوند. و چنانچه بارانی یا مرضی شما را از برگرفتن سلاح به رنج اندازد باکی نیست که اسلحه را فروگذارید ولی از دشمن بر حذر باشید خدا برای کافران عذابی سخت خوارکننده مهیا ساخته است. (102)

پس آن گاه که از نماز فراغت یافتید باز در همه احوال، ایستاده یا نشسته یا بر پهلو خفته (در هر حال که توانید) یاد خدا کنید، سپس که (از آسیب دشمن) ایمن شدید در این حال نماز (کامل) به جای آرید، که برای اهل ایمان، حُکمی معین و واجب و لازم است. (103)

 

و نباید در کار دشمن سستی و کاهلی کنید که اگر شما به رنج و زحمت می‏افتید آن‌ها نیز (از دست شما) رنج می‏کشند با این فرق که شما به لطف خدا امیدوارید و آن‌ها امیدی ندارند. و خدا دانا و حکیم است (و امیدواران را محروم نمی‏سازد). (104)

(ای پیغمبر) ما قرآن را به حق به سوی تو فرستادیم تا به آن‌چه خدا (به وحی خود) بر تو پدید آورده میان مردم حکم کنی، و نباید به نفع خیانتکاران (با مؤمنان) به خصومت برخیزی. (105)

و از خدا آمرزش طلب، که خدا آمرزنده و مهربان است. (106)

و هرگز به خاطر مردمی که با نفوس خود خیانت می‏کنند (با اهل ایمان) جدال مکن، که همانا خدا آن را که خیانتکار و بد عمل است دوست نمی‏دارد. (107)

(مردم خیانتکار در کار خیانت) از مردم شرم می‏کنند ولی از خدا شرم نمی‏کنند و حال آن‌که او با آن‌هاست هنگامی که شبانگاه سخنانی ناپسند در دل می‏اندیشند، و خدا (در آن حال هم) به هر چه کنند آگاه است. (108)

به فرض که شما خود از طرف آن‌ها در زندگانی دنیا دفاع توانید کرد، کدام کس طرفداری آن‌ها را روز قیامت خواهد نمود؟ و چه کس به وکالت آن‌ها تواند برخاست؟ (109)

و هر که عمل زشتی از او سرزند یا به خویشتن ستم کند سپس از خدا طلب آمرزش و عفو نماید خدا را بخشنده و مهربان خواهد یافت. (110)

هر که گناهی کند به خود زیان رسانده، و خدا دانا و کارش از روی حکمت است. (111)

و هر کس خطا یا گناهی از او سر زند و تهمت به بی‏گناهی بندد مرتکب بهتان و گناه بزرگ و آشکاری شده است. (112)

و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود گروهی از آنان (دشمنان اسلام) همت بر آن گماشته بودند که تو را از راه صواب دور سازند، حال آن‌که آن‌ها خود را از راه حق و صواب دور ساخته و به تو هیچ زیانی نتوانند رسانید و خدا به تو این کتاب (قرآن مجید) و (مقام) حکمت (و نبوت) را عطا کرده و آن‌چه را که نمی‏دانستی به تو بیاموخت، و خدا را با تو لطف عظیم و عنایت بی‏اندازه است. (113)

هیچ فایده و خیری در سخنان سرّی آن‌ها نیست مگر آن‌که کسی به صدقه دادن و نیکویی کردن و اصلاح میان مردم امر کند و هر که در طلب رضای خدا چنین کند به زودی به او اجر عظیم کرامت کنیم. (114)

و هر کس پس از روشن بودن راه حق بر او، با رسول او به مخالفت برخیزد و راهی غیر طریق اهل ایمان پیش گیرد وی را به همان (طریق باطل و راه ضلالت) که برگزیده واگذاریم و او را به جهنم درافکنیم، که آن مکان بسیار بد منزلگاهی است. (115)

خدا گناه شرک را نخواهد بخشید و ما دون شرک را بر هر که مشیتش تعلّق گیرد می‏بخشد. و هر که به خدا شرک آرد به گمراهی سخت و دور (از سعادت) در افتاده است. (116)

(مشرکان) نمی‏خوانند غیر خدای عالم جز دخترانی را (بتهایی را که نام دختران بر آن‌ها نهاده‏اند) و نمی‏خوانند جز شیطان سرکش را. (117)

که خدا آن (شیطان) را از درگاه رحمت خود دور کرده (زیرا به مجادله با خدا برخاست) و گفت: من از بندگان تو قسمتی معین را زیر بار طاعت خود خواهم کشید. (118)

و سخت گمراهشان کنم و به آرزو (های باطل و دور و دراز) درافکنم و دستور دهم تا گوش حیوانات ببرند (که این‌ها نصیب بتهاست) و امر کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند، و (ای بندگان بدانید) هر کس شیطان را دوست گیرد نه خدا را، سخت زیان کرده زیانی آشکار. (119)

(شیطان) آنان را بسیار وعده دهد و آرزومند و امیدوار کند، ولی آنان را چیزی به جز غرور و فریب وعده نمی‏دهد. (120)

 

ایشان را منزلگاه جهنم است و از آن مَفرّ و گریزگاهی نخواهند یافت. (121)

و آنان که به خدا گرویدند و کارهای شایسته کردند به زودی آن‌ها را به بهشتی درآوریم که زیر درختانش نهرها جاری است و همیشه برای ابد در آن باشند. وعده خدا حق است، و کیست در گفتار راستگوتر از خدا؟! (122)

کار به آمال و آرزوی شما و آرزوی اهل کتاب (یهود و نصاری) درست نشود هر آن که کار بد کند کیفر آن را خواهد دید و به جز خدا احدی را یار و یاور خود نتواند یافت. (123)

و هر که از زن و مرد کاری شایسته کند با ایمان به خدا، چنین کسان به بهشت درآیند و به قدر نقیری (پرده هسته خرمایی) به آنان ستم نکنند. (124)

دین چه کس بهتر از آن کسی است که خود را تسلیم (حکم) خدا نموده و هم نیکوکار است و پیروی از آیین ابراهیم حنیف نموده؟! آن ابراهیمی که خدا او را به مقام دوستی خود برگزیده است. (125)

هر چه در آسمان‌ها و زمین است مِلک خداست و او به همه چیز احاطه و آگاهی دارد. (126)

(ای پیغمبر) درباره زنان از تو فتوا خواهند، بگو: خدا و آن‌چه از آیات کتاب او بر شما تلاوت شود هم در حق زنان و دختران یتیمی که مهر و حقوق لازمه آن‌ها را ادا نکرده و مایل به نکاح آنان هستید و هم در حق فرزندان ناتوان فتوا خواهد داد، و نیز (دستور می‏دهد که) درباره یتیمان عدالت پیشه گیرید، و (در نیکی کوشید که) هر کار نیک به جای آرید خدا بر آن آگاه است. (127)

و اگر زنی بیم داشت که شوهرش با وی مخالفت و بد سلوکی کند یا از او دوری گزیند باکی نیست که هر دو تن به گونه‏ای به راه صلح و سازش باز آیند، که صلح به هر حال بهتر است، و نفوس را بخل و حرص فرا گرفته. و اگر (درباره یکدیگر) نیکویی کرده و پرهیزکار باشید، خدا به هر چه کنید آگاه است. (128)

شما هرگز نتوانید میان زنان به عدالت رفتار کنید هر چند راغب و حریص (بر عدل و درستی) باشید، پس به تمام میل خود یکی را بهره‏مند و آن دیگر را محروم نکنید تا او را معلّق و بلا تکلیف گذارید. و اگر سازش کنید و پرهیزکار باشید همانا خدا بخشنده و مهربان است. (129)

و اگر از یکدیگر جدا شوند، باز خدا هر یک را از دیگری به رحمت واسع خود بی‏نیاز خواهد کرد، و خدا را رحمت بی‏منتهاست و (به حقیقت هر چیز) داناست. (130)

و هر چه در آسمان‌ها و زمین است ملک خداست، و ما هم به آنان که پیش از شما به آن‌ها کتاب داده شد و هم به شما سفارش اکید کردیم که پرهیزکار و خدا ترس باشید، و اگر هم کافر شوید ملک آسمان و زمین او راست (به طاعت شما محتاج نیست) و خدا بی نیاز و ستوده است. (131)

و آن‌چه در آسمان‌ها و آن‌چه در زمین است همه ملک اوست، و تنها خدا به نگهبانی (خلق) کافی است. (132)

ای مردم، خدا اگر بخواهد همه شما را (به کلی از دنیا) می‏برد و قومی دیگر می‏آورد و البته خدا بر این کار مقتدر و تواناست. (133)

هر که ثواب و نعمت دنیا را طالب است (از خدا بخواهد که) ثواب دنیا و آخرت نزد خداست، و خدا شنوا و بیناست. (134)

ای اهل ایمان، نگهدار عدالت باشید و برای خدا گواهی دهید هر چند بر ضرر خود یا پدر و مادر و خویشان شما باشد، (برای هر کس شهادت می‏دهید) اگر فقیر باشد یا غنی، خدا به (رعایت حقوق) آن‌ها اولی است، پس شما (در حکم و شهادت) پیروی هوای نفس نکنید تا مبادا عدالت نگاه ندارید. و اگر زبان را (در شهادت به نفع خود) بگردانید یا (از بیان حق) خودداری کنید خدا به هر چه کنید آگاه است. (135)

ای کسانی که (به زبان) ایمان آورده‏اید، (به حقیقت و از دل هم) ایمان آورید به خدا و رسول او و کتابی که به رسول خود فرستاده و کتابی که پیش از او فرستاده (تورات و انجیل). و هر که به خدا و فرشتگان و کتابها (ی آسمانی) و رسولان او و روز قیامت کافر شود به گمراهی سخت و دور (از سعادت) درافتاده است. (136)

 

آنان که نخست ایمان آورده سپس کافر شدند، باز ایمان آورده دیگر بار کافر شدند، پس بر کفر خود افزودند، اینان را خدا نخواهد بخشید و به راهی هدایت نخواهد فرمود. (137)

منافقان را بشارت ده که بر آنان عذابی دردناک خواهد بود. (138)

آن گروه که کافران را دوست گیرند و مؤمنان را ترک گویند، آیا نزد کافران عزّت می‏طلبند؟ عزّت همه نزد خداست. (139)

و محققاً خداوند در کتاب خود این حکم را بر شما فرستاد که چون آیات خدا را شنیدید که بدان کافر شوند و استهزا کنند پس با آن گروه (منافق) مجالست مکنید تا در حدیثی دیگر داخل شوند، که (اگر با آنان همنشین شوید) آن گاه شما هم مانند آنان هستید. و خدا منافقان را با کافران در جهنم جمع خواهد کرد. (140)

منافقان آنانی هستند که نگران و مراقب حال شمایند، چنانچه برای شما فتح و ظفری پیش آید (برای اخذ غنیمت) گویند: نه آخر ما با شما بودیم؟! و اگر کافران را فتح و بهره‏ای رسد به آن‌ها گویند: نه ما شما را به اسرار مسلمانان آگاه کردیم و شما را از آسیب مؤمنان نگهداری نمودیم؟! پس خدا فردای قیامت میان شما و آنان حکم کند، و خداوند هیچ گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلّط باز نخواهد نمود. (141)

همانا منافقان با خدا مکر و حیله می‏کنند و خدا نیز با آنان مکر می‏کند، و چون به نماز آیند با حال بی‏میلی و کسالت نماز کنند و برای ریاکاری آیند و ذکر خدا را جز اندک نکنند. (142)

دو دل و مردّد باشند، نه به سوی مؤمنان یک‏دل می‏روند و نه به جانب کافران. و هر که را خدا گمراه کند پس هرگز برای او راه هدایتی نخواهی یافت. (143)

ای اهل ایمان، مبادا کافران را به دوستی گرفته و مؤمنان را رها کنید! آیا می‏خواهید برای خدا بر (عقاب و کفر و عصیان) خود حجّتی آشکار قرار دهید؟! (144)

البته منافقان را در جهنم پست‏ترین جایگاه است و برای آنان هرگز یاری نخواهی یافت. (145)

مگر آن‌ها که توبه نموده و تباهکاری خود را اصلاح کردند و به (دین) خدا در آویختند (و به کتاب حق متوسل شدند) و دین خود را برای خدا خالص گردانیدند، پس این گروه در صف مؤمنان باشند و به زودی خدا به مؤمنان اجر بزرگ عطا خواهد فرمود. (146)

خداوند چه غرضی دارد که شما را عذاب کند اگر (لطف خدا را) شکر گزارید و (به او) ایمان آرید؟! خدا شکر نعمت از شما می‏پذیرد و علمش (به صلاح خلق) محیط است. (147)

خدا دوست نمی‏دارد که کسی به گفتار زشت (به عیب خلق) صدا بلند کند مگر آن که ظلمی به او رسیده باشد، همانا که خدا شنوا و داناست. (148)

اگر (درباره خلق) آشکارا یا پنهانی نیکی کنید یا از بدی دیگران درگذرید خدا همیشه از بدیها در می‏گذرد با آن‌که در انتقام تواناست. (149)

آنان که به خدا و رسولان او کافر شوند و خواهند که میان خدا و پیغمبرانش جدایی اندازند و گویند: ما به برخی (از انبیاء) ایمان آورده و به پاره‏ای ایمان نیاوریم و خواهند که میان کفر و ایمان راهی اختیار کنند (150)

به حقیقت کافر این‌هایند و ما برای کافران عذابی خوار کننده مهیا ساخته‏ایم. (151)

و آنان که ایمان به خدا و رسولانش آوردند و تفرقه میان خدا و هیچ یک از پیغمبران نیفکندند، این‌ها را خدا به زودی اجرشان را عطا کند و خدا پیوسته بخشنده و مهربان است. (152)

(ای پیغمبر) اهل کتاب از تو درخواست کنند که از آسمان کتابی (یک جا) برای آنان فرود آوری، همانا از موسی نیز درخواستی بالاتر از این کردند و گفتند: خدا را به چشم ما آشکار بنما، پس به سبب این جهل و سرکشی صاعقه سوزان آن‌ها را درگرفت، و پس از آن همه آیات روشن، باز گوساله‏پرستی اختیار کردند، باز ما از این کار (زشت آنان) درگذشتیم و به موسی حجّتی آشکار بخشیدیم. (153)

 

و کوه طور را برای (اتمام حجّت و اخذ) پیمان بر فراز سر آن‌ها بلند گردانیدیم و آن‌ها را گفتیم به حال سجده بدین درگاه درآیید و گفتیم از حکم روز شنبه تعدی مکنید، و از آن‌ها پیمانی سخت گرفتیم. (154)

پس چون پیمان شکستند و به آیات خدا کافر شدند و پیغمبران را به ناحق کشتند و (همه این قبایح به جای آوردند) بدین عذر که گفتند: دل‌های ما در پرده است (و دروغ گفتند) بلکه خدا به سبب کفر، آن‌ها را مهر بر دل نهاد، که به جز اندکی ایمان نیاورند (155)

و هم به واسطه کفرشان و بهتان بزرگشان بر مریم (156)

و هم از این رو که گفتند: ما مسیح عیسی بن مریم رسول خدا را کشتیم، در صورتی که او را نه کشتند و نه به دار کشیدند بلکه امر بر آن‌ها مشتبه شد و همانا آنان که درباره او عقاید مختلف اظهار داشتند از روی شک و تردید سخنی گفتند و عالم به او نبودند جز آن‌که از پی گمان خود می‏رفتند و به طور یقین مسیح را نکشتند (157)

بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد، و پیوسته خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است (158)

و هیچ کس از اهل کتاب نیست جز آن‌که پیش از مرگ به وی (عیسی) ایمان خواهد آورد و در روز قیامت او بر آنان گواه خواهد بود (159)

پس به جهت (این همه) ظلمی که یهود کردند و هم بدین جهت که بسیاری مردم را از راه خدا منع کردند، ما نعمت‏های پاکیزه‏ای را که بر آن‌ها حلال بود حرام گردانیدیم (160)

و هم بدین جهت که ربا می‏گرفتند، در صورتی که از ربا خوردن نهی شده بودند، و هم از آن رو که اموال مردم را به باطل می‏خوردند. و ما برای کافران آن‌ها عذابی دردناک مهیا ساخته‏ایم. (161)

لیکن کسانی از آن‌ها که در علم قدمی ثابت دارند و به آن‌چه بر تو و پیغمبران پیش از تو نازل شده می‏گروند و به ویژه مؤمنانِ دیگر آنان که نماز به پا می‏دارند و زکات می‏دهند و به خدا و روز قیامت ایمان می‏آورند، به زودی خدا آنان را اجر و ثواب عظیم عطا خواهد کرد. (162)

ما به تو وحی کردیم چنان که به نوح و پیغمبران بعد از او و همچنین به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (فرزندان یعقوب) و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی نمودیم و به داود هم زبور عطا کردیم. (163)

و رسولانی هم که شرح حال آن‌ها را از پیش بر تو حکایت کردیم و آن‌هایی را که حکایت ننمودیم (به همه خدا وحی فرستاد) و خدا با موسی (در طور) آشکار و روشن سخن گفت. (164)

رسولانی را فرستاد که (نیکان را) بشارت دهند و (بدان را) بترسانند تا آن‌که پس از فرستادن رسولان، مردم را بر خدا حجّتی نباشد، و خدا همیشه مقتدر و کارش بر وفق حکمت است. (165)

(اگر اینان به نبوت تو گواهی نمی‏دهند) لیکن خدا به آن‌چه بر تو فرستاده گواهی دهد، که آن را به علم خود فرستاده و فرشتگان نیز گواهی دهند، و گواهی خدا کفایت است. (166)

آنان که کافر شده (و مردم را) از راه خدا باز داشتند همانا سخت به گمراهی افتاده و از راه نجات دورند. (167)

آنان که کافر و ستمگر شدند هیچ گاه خدا آنان را نخواهد آمرزید و به راهی هدایت نخواهد نمود (168)

مگر به راه دوزخ، که در آن جاوید خواهند بود و خدا را این کار (انتقام از ستمکاران) آسان است. (169)

ای مردم، همانا این پیغمبر به حق (برای هدایت شما) از جانب پروردگارتان آمده، پس ایمان آرید که برای شما بهتر است، و اگر کافر شوید پس (از این کفر به خود زیان رسانیده‏اید و خدا از کفرتان بی‏زیان و از اطاعت شما بی‏نیاز است، زیرا) هر چه در آسمان‌ها و زمین است همه ملک خداست و خدا (به احوال هر مؤمن و کافر) دانا و (در ثواب و عقاب آنان) درستکار است. (170)

 

ای اهل کتاب، در دین خود اندازه نگه دارید، و درباره خدا جز به راستی سخن نگویید در حق مسیح عیسی بن مریم جز این نشاید گفت که او رسول خداست و کلمه الهی است که به مریم فرستاده و روحی از عالم الوهیت است پس به خدا و همه فرستادگانش ایمان آورید و به تثلیث قائل نشوید (اب و ابن و روح القدس را خدا نخوانید)، از این گفتار شرک باز ایستید که برای شما بهتر است، جز خدای یکتا خدایی نیست و منزّه و برتر از آن است که او را فرزندی باشد، هر چه در آسمان و زمین است همه ملک او است و خدا تنها به نگهبانی (همه موجودات) کافی است. (171)

هرگز مسیح از بنده خدا بودن ابا و استنکاف ندارد و فرشتگان مقرّب نیز (به بندگی او معترفند). و هر کس از بندگی خدا سر پیچد و دعوی برتری کند، زود باشد که خدا همه را به سوی خود محشور سازد. (172)

پس آنان را که ایمان آورده و نیکوکار شده اجر و ثواب تمام و کامل می‏دهد و به فضل خود بر آن می‏افزاید، و آنان را که سرپیچی و سرکشی کرده به عذابی دردناک معذّب خواهد فرمود و آنان (بر نجات خود) جز خدا هیچ کس را دوست و یاور نخواهند یافت. (173)

ای مردم، برای هدایت شما از جانب خدا برهانی (محکم) آمد، و نوری تابان به شما فرستادیم. (174)

پس آنان که به خدا گرویدند و به او متوسل شدند به زودی آن‌ها را به جایگاه رحمت و فضل خود درآورده و به راهی راست به سوی خود رهبری نماید. (175)

(ای پیغمبر) از تو درباره کلاله (یعنی برادر و خواهر پدری یا پدری و مادری) فتوا خواهند، بگو: خدا چنین فتوا می‏دهد که هر گاه کسی بمیرد در حالی که فرزند نداشته باشد و او را خواهری باشد، وی را نصف ترکه است و او نیز از خواهر ارث برد اگر خواهر را فرزند نباشد. و اگر میت را دو خواهر باشد آن‌ها را دو ثلث ترکه است. و اگر میت را چندین برادر و خواهر است در این صورت ذکور دو برابر اناث ارث برند. خدا (احکام خود را) برای شما بیان می‏کند تا گمراه نشوید، و خدا به همه چیز دانا است. (176)


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس