وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِهِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً«111»
و هر کس گناهی مرتکب شود،پس در حقیقت به زیان خود مرتکب شده و خداوند دانا و حکیم است.
نکته ها:
* گناه که تجاوز از مرز قانون الهی است،صفای دل و تقوای روح و عدالت را از بین می برد واین بزرگ ترین خسارت است.علاوه بر آنکه در نظام هستی و سنّت های الهی، نتیجه ظلم به مردم،دیر یا زود به خود ظالم می رسد. «فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِهِ»
پیام ها:
1-هر گناهی در روح و جان انسان،اثر مستقیم دارد. «یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِهِ»
2-انسان در انجام گناه مجبور نیست و گناه را با اختیار واراده خود انجام می دهد. «یکسب»
3-در بازگرداندن آثار بد گناه به گناهکار هیچ خطائی رخ نمی دهد و کاری حکیمانه است. «عَلِیماً حَکِیماً»
4-کار حکیمانه مشروط به آگاهی و علم است. «عَلِیماً حَکِیماً»
وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَهً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً«112»
و هر کس که خطا یا گناهی مرتکب شود،سپس آن را به بی گناهی نسبت دهد،به یقین بار تهمت و گناه آشکاری را بر دوش گرفته است.
نکته ها:
* «خطا»به معنای لغزش است،عمدی یا غیر عمدی،ولی«اثم»گناه عمدی است.
* تهمت،از گناهان بسیار بزرگی است که موجب ذوب شدن ایمان و محو عدالت و اعتماد در جامعه و سبب عذاب اخروی است.امام صادق علیه السلام فرمود:تهمت به بی گناه،از کوههای عظیم سنگین تر است.
* «بهتان»به دروغی گفته می شود که انسان از شنیدن آن بهت زده می شود.
* امام صادق علیه السلام فرمود:غیبت آن است که درباره ی برادر دینی خود چیزی را که خدا بر او پوشانده ابراز کنی،ولی اگر درباره ی او چیزی بگویی که در او نیست، بُهتان است.
پیام ها:
1-تهمت،پرتاب تیر به آبروی مردم است. «یَرْمِ بِهِ»
2-تهمت به بی گناه از هر نژاد و مکتب و در هر سنّ و شرایطی که باشد،حرام است. «یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً»
3-تهمت زننده،بارسنگینی از گناه را به دوش می کشد. «فَقَدِ احْتَمَلَ» (تنوین در دو کلمه «بُهْتاناً» و «إِثْماً» نشانه ی عظمت گناه است.)
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً«113»
و اگر فضل و رحمت خداوند بر تو نبود،گروهی از آنان تصمیم داشتند که تو را از مسیر حقّ گمراه کنند،امّا جز خودشان را گمراه نمی کنند و به تو هیچ زیانی نمی زنند .و خداوند کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد،و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت.و فضل خداوند بر تو،بسی بزرگ بوده است.
نکته ها:
* ممکن است این آیه،همانند آیه 105،مربوط به ماجرای تهمت سرقت به یک بی گناه و شهادت دادن جمعی به دروغ،بر سرقت باشد،که پیامبر طبق گواهی آنان،داوری کرد.و ممکن است مربوط به گروهی باشد که به دیدار پیامبر آمدند و گفتند:با دو شرط حاضریم با تو بیعت کنیم،یکی آنکه بت ها را با دست خود نشکنیم و دیگر آنکه تا یک سال دیگر،بت «عُزّی»را پرستش کنیم.آیه نازل شد و این خواسته را رد کرد.
پیام ها:
1-دشمنان،حتّی برای پیامبر و لغزاندن او طرح و برنامه دارند،پس رهبران جامعه باید به هوش باشند. «یُضِلُّوکَ»
2-تصمیم به منحرف ساختن دیگران،در حقیقت تصمیم به منحرف کردن خود است. «وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ»
3-خداوند،آنگونه که قرآن را بیمه کرده «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» ،پیامبرش را نیز بیمه می کند. «وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ»
4-تعلیم حکمت و فرستادن کتاب،نمونه ی روشن فضل و لطف الهی و رمز عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله است. «أَنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ عَلَّمَکَ»
5-خداوند به پیامبرش،علم غیب و اسرار را می آموزد. «عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ»
6-از نشانه های حقّانیت پیامبر،این است که می گوید:تو بدون تعلیم الهی امکان آگاهی از اموری را نداشتی.آری،اگر قرآن ساخته پیامبر بود،هرگز به خودش نسبت جهل نمی داد. «عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ»
7-خداوند معلّم پیامبر است،پس هیچ خطا واشتباهی در تعلیم،رخ نمی دهد.«عَلَّمَکَ»
8-مدار علم بشر حتّی پیامبر خدا،محدود است. «ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ»
لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النّاسِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً«114»
در بسیاری از(جلسات و)سخنان درگوشی آنان،خیری نیست،مگر(سخن)کسی که به صدقه یا کار نیک یا اصلاح و آشتی میان مردم فرمان دهد و هر کس برای کسب رضای خدا چنین کند پس به زودی او را پاداشی بزرگ خواهیم داد.
نکته ها:
* امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از معروف در آیه،قرض الحسنه دادن است.
* امام صادق علیه السلام فرمود:ایجاد خوش بینی و اصلاح ذات البین حتّی با دروغ گفتن،عملی پسندیده است.
پیام ها:
1-نجوا،جز در موارد استثنایی،ناپسند است،چون سبب سوء ظنّ میان مؤمنان می شود. «لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ»
2-در اظهار نظر،باید منصفانه رفتار کرد.همه ی نجواها را زیر سؤال نبریم. «فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ»
3-گاهی آشتی دادن میان مردم،ایجاب می کند که با هر یک از طرفین،مخفیانه گفتگو کنیم. «إِصْلاحٍ بَیْنَ النّاسِ»
4-گاهی امر به معروف یا صدقه ی آشکار،سبب شرمندگی و لجاجت طرف می شود،باید با نجوا و پنهانی عمل کرد. «أَوْ مَعْرُوفٍ»
5-اهمیّت آبروی مردم،تا حدّی است که نجوای ناپسند،به خاطر حفظ آن پسندیده می شود وصدقه وامر به معروف مخفیانه،زشتی نجوا را تحت الشعاع قرار می دهد. إِلاّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ ...
6-ارزش کارها به اخلاص است. «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ» 7-انجام هر کار خیر پنهانی و محرمانه،نشان اخلاص نیست،شاید خود تظاهر باشد. «وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ»
8-خدمت به جامعه،دعوت به نیکوکاری و همزیستی مسالمت آمیز سبب دریافت اجر عظیم است. «نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً»
وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّی وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً«115»
و هرکس پس از آنکه هدایت برایش آشکار شد با پیامبر مخالفت کند و راهی جز راه مؤمنان را پیروی کند،او را بدان سوی که روی کرده بگردانیم و او را به دوزخ افکنیم که سرانجام بدی است.
نکته ها:
* این آیه درباره ی کسانی است که پس از پذیرش اسلام و رسالت پیامبر،به مخالفتِ آگاهانه با دستورات ایشان می پردازند و راهِ خود را از راه جماعت مسلمانان جدا می کنند.
* «مُشاقّه رسول»یعنی خودت را یک شِقّ و رسول اکرم صلی الله علیه و آله را شِقّ دیگر قرار دهی. به کارشکنی بپردازی و دست به مخالفت آگاهانه همراه با عداوت بزنی.
* شقاق و مخالفت با پیامبر خدا انواع مختلفی دارد،مانند:انکار کل دین،ایمان به بعضی و کفر به بعضی دیگر،تحریف،توجیه و حیله های شرعی.
پیام ها:
1-علم و شناخت مسئولیّت آور است و کیفر مخالفان پیامبر زمانی است که حقّانیت پیامبر اکرم را فهمیده باشند. وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ ... نُصْلِهِ جَهَنَّمَ
2-سیره ی عملی مسلمانان به شرطی حجّت است که با سنّت و راه رسول اللّه مخالفتی نداشته باشد. مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ ... .یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ ... نُصْلِهِ جَهَنَّمَ
3-پیامبر اسلام و مؤمنان در یک جبهه قرار دارند و مخالفت با جامعه اسلامی، مخالفت با پیامبر است. یُشاقِقِ الرَّسُولَ ... وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ
4-تسلیم بودن در برابر رسول خداوند واجب و مخالفت با او حرام است. «وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ»
5-تفرقه افکنی در صفوف مسلمانان سبب دوزخ است. یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ ...نُصْلِهِ جَهَنَّمَ
6-خداوند،کسی را بدون اتمام حجّت به دوزخ نمی برد. «بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی»
7-حساب افراد قاصر و مستضعف که صدای حقّ را نمی شنوند،یا قدرت تشخیص ندارند،از حساب افراد آگاه ولجوج،جداست. «بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی»
8-مقدّمات سقوط انسان،به دست خود اوست. مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ ... نُصْلِهِ جَهَنَّمَ
9-هر راهی جز راه مؤمنان واقعی،به دوزخ منتهی می شود. یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ اَلْمُؤْمِنِینَ ... نُصْلِهِ جَهَنَّمَ
10-نتیجه ی مخالفت با رسول خدا و امّت اسلامی،تحت ولایت غیر خدا در آمدن و سقوط در جهنّم است. «نُوَلِّهِ ما تَوَلّی»
11-خداوند،نعمت های خود را از منحرفان قطع نمی کند و هر کس را در مسیری که خودش انتخاب کرده است،یاری می دهد. «نُوَلِّهِ ما تَوَلّی»
إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِیداً«116»
همانا خداوند از اینکه به او شرک ورزیده شود(بدون توبه)درنمی گذرد ولی پائین تر و کمتر از آن را برای هر کس که بخواهد(و شایسته بداند)می بخشد.و هرکس به خداوند شرک ورزد حتماً گمراه شده است،گمراهی دور و دراز.
نکته ها:
* این آیه با اندک تفاوتی در آیه ی 48 همین سوره گذشت.آری،در هدایت و تربیت تکرار لازم است.
* تا ریشه ی شرک که یک مرض روحی عمیق است قطع نشود،اخلاق و اعمال صالح سودی ندارد. توبه،درمان شرک است و مشرک باید از مدار شرک بیرون آید تا عفو و رحمت الهی شامل او شود.
* این آیه،امیدبخش ترین آیات قرآن است
پیام ها:
1-مخالفت با رسول خدا و شکستن وحدت مسلمانان(که در آیه قبل آمده بود) نوعی شرک است. وَ مَنْ یُشاقِقِ ... یُشْرَکَ بِهِ
2-شرک،بزرگ ترین گناه نابخشودنی است. «لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ»
3-انسان باید در حالتی بین بیم و امید نسبت به مغفرت الهی باشد. «لِمَنْ یَشاءُ»
4-شرک،مایه گمراهی و دوری از هرگونه کمال است. «ضَلالاً بَعِیداً»
إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاّ إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلاّ شَیْطاناً مَرِیداً«117»
(مشرکان)به جای خدا،جز معبودانی مؤنث(که نام زن بر آنها نهاده اند مانند لات و مناه وعُزّی)نمی خوانند وجز شیطان سرکش وطغیانگر را نمی خوانند.
نکته ها:
* آیه ی قبل،مشرکان را در ضلالت و گمراهی دانست،این آیه،علّت آن را پرستش بت ها و پیروی از شیطان می داند.
* مراد از معبودانِ مؤنث در آیه «إِناثاً» ،یا بت هایی است که مشرکان نام های مؤنث چون لات و مناه و عُزّی بر آنها می گذاشتند و یا فرشتگان که به عقیده ی مشرکان دختران خدا بودند.شاید هم مراد از«اناث»در آیه،موجود تأثیرپذیر و ضعیف است و لذا صلاحیّت پرستش را ندارد.
پیام ها:
1-معبودهای غیر الهی،یا ضعیفند یا طیغانگر. إِلاّ إِناثاً ... إِلاّ شَیْطاناً مَرِیداً
2-فرار از معبود حقّ،راهی جز پناه به معبودهای باطل و شیطان ندارد. إِلاّ إِناثاً ...إِلاّ شَیْطاناً مَرِیداً
3-همه ی راههای انحرافی،به یک راه-پیروی از شیطان-منتهی می شود. «إِنْ یَدْعُونَ إِلاّ شَیْطاناً مَرِیداً»
4-پرستش هر معبودی جز خداوند در حقیقت شیطان پرستی است. یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ... شَیْطاناً مَرِیداً
لَعَنَهُ اللّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصِیباً مَفْرُوضاً«118»
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً«119»
خداوند لعنتش کند وقتی که گفت:من حتماً از بندگان تو سهمی معیّن خواهم گرفت(و گروهی را منحرف خواهم کرد).و حتماً آنان را گمراه می کنم و قطعاً به آرزوها سرگرمشان می سازم و دستورشان می دهم که گوش چهارپایان را بشکافند(تا علامت باشد که این حیوان سهم بت هاست)و به آنان فرمان می دهم که آفرینش خدا را دگرگون سازند.و هر کس به جای خدا،شیطان را دوست و سرپرست خود بگیرد،بی گمان زیان کرده است،زیانی آشکار.
نکته ها:
* جمله «لَأُمَنِّیَنَّهُمْ» به معنای القای آرزوهای پوچ و بیجا است.
* شکافتن گوش حیوان،از برنامه های خرافی جاهلیّت بود که پس از آن،سوار شدن و ذبح و هر استفاده ای را از آن حیوان حرام می پنداشتند.
* تأکیدهای بسیار شیطان بر گمراه ساختن مردم،که در این دو آیه آمده،هشداری بر صاحبان ایمان است.
* عبارت «مِنْ عِبادِکَ نَصِیباً مَفْرُوضاً» را دو گونه می توان معنا کرد:
الف:بعضی از بندگان را گمراه می کند.
ب:از هر بنده ای لحظاتی را شیطانی می کند.
* در روایتی می خوانیم:جمله «فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ» تغییر دین خدا را نیز شامل می شود.
* اسلام،اجازه ی بی مصرف ماندن یک حیوان را نمی دهد تا چه رسد به بی مصرف ماندن انسان ها. «فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ»
پیام ها:
1-شرک ورزیدن در دام شیطان قرار گرفتن است. إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاّ إِناثاً ...
لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ
2-شیطان،دشمن دیرین انسان است،به هوش باشیم در دام او نیفتیم. «لَأَتَّخِذَنَّ»
3-شیطان برای گمراهی انسان،آخرین تلاش خود را می کند.(تمام آیه ی 119)
4-شیطان،همه را نمی تواند گمراه کند. «لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ»
5-شیطان،خالقیّت خدا را قبول دارد. «عِبادِکَ»
6-خطر وسوسه ها،جدّی و دائمی است،دشمن خود را بشناسیم.(حرف لام که بر سر تمام افعال آمده است نشانه جدّی بودن خطر است). لَأَتَّخِذَنَّ ...
7-شیطان،هر کس را به نحوی گمراه می کند.بدعت در دین،تغییر در آفرینش.
«لَأُمَنِّیَنَّهُمْ ،فَلَیُبَتِّکُنَّ،فَلَیُغَیِّرُنَّ»
8-آرزوهای طولانی از القائات شیطان است. «لَأُمَنِّیَنَّهُمْ»
9-شیطان،ابتدا در فکر و روح انسان اثر می گذارد،سپس او را تسلیم خود می گرداند.(جمله ی گمراه کردن و آرزوی طولانی ابتدا مطرح شده،سپس فرمان دادن) «لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ»
10-انسان فطرتاً در مسیر حقّ است.کلمه«اضلال»در جایی بکار می رود که قبلاً مسیر حقّ باشد. «لَأُضِلَّنَّهُمْ»
11-شیطان مردم را به حرام کردن حلال های الهی دعوت می کند. «فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ» 12-آرزوها زمینه اطاعت پذیری از شیطان است. «لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ»
13-خرافات،از القائات شیطانی است. «فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ»
14-تغییر مخلوقات(نظیر زن را به مرد و مرد را به زن تبدیل کردن)کاری حرام و
شیطانی است. «فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ» امام صادق فرمود:یعنی دستورات و دین خدا را تغییر می دهند.
15-اطاعت از شیطان در حقیقت پذیرش ولایت اوست. «یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا»
16-تنها خداوند شایسته ولایت بر انسان است. «وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً»
یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُوراً«120»
أُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا یَجِدُونَ عَنْها مَحِیصاً«121»
(شیطان)به آنان وعده می دهد و ایشان را در آرزو می افکند و شیطان جز فریب،وعده ای به آنان نمی دهد.آنانند که جایگاهشان دوزخ است و از آن راه گریزی نیابند.
نکته ها:
* «محیص»از«حیص»به معنای عدول و صرف نظر کردن است.
* وقتی آیه ی 135 آل عمران در مورد بخشایش گناهان از سوی خداوند نازل شد ابلیس با فریادی یارانش را جمع کرد و گفت:با توبه ی انسان،همه ی زحمات ما ناکام می شود.هر یک سخنی گفتند.یکی از شیاطین گفت:هر گاه کسی تصمیم به توبه گرفت،او را گرفتار آرزوها و وعده ها می کنم تا توبه را به تأخیر اندازد.ابلیس راضی شد.
* هم خدا و هم شیطان وعده داده اند،ولی وعده ی الهی راست «وَ لَنْ یُخْلِفَ اللّهُ وَعْدَهُ» و وعده های شیطان جز دروغ و فریب چیز دیگری نیست. «وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُوراً»
* نشانه ی وعده های شیطان،دعوت به تنگ نظری و فساد است.در آیه ی دیگر می خوانیم:
«الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ»
پیام ها:
1-دلبستگی به آرزوها،افتادن در دام فریب شیطان است. «یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ»
2-آنان که به دیگران-حتّی به کودکان-وعده ی دروغ می دهند،کاری شیطانی می کنند. وَ ما یَعِدُهُمُ ...
3-دوزخ،برای گروهی جایگاه ابدی و خلود است. مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ...
4-تهدید به کیفر،یکی از شیوه های جلوگیری از فساد است. «مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ»
5-از همه ی ناگواری های دنیا می توان گریخت،ولی از عذاب آخرت هرگز! «لا یَجِدُونَ عَنْها مَحِیصاً»
6-در آخرت،برگشت امکان ندارد،پس تا از دنیا نرفته ایم از بدی ها برگردیم.لا یَجِدُونَ ...
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَعْدَ اللّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً«122»
و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند،به زودی آنان را در باغهایی که از زیر(درختان)آنها جوی ها روان است وارد می کنیم.همیشه در آن جاودانند.وعده ی الهی حقّ است.و چه کسی در سخن از خداوند، راستگوتر است؟
پیام ها:
1-ایمان از عمل جدا نیست. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا»
2-اگر همه ی اعمال صالح بود،کارساز خواهد گشت.کلمه «الصّالِحاتِ» با الف و لام نشانه همه کارهای نیک است.
3-تشویق در کنار تهدید،از شیوه های تربیتی قرآن است.(آیه ی قبل تهدید بود،اینجا تشویق است). مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ ... سَنُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ
4-لذّت های دنیا،نگرانی از دست دادن دارد،امّا نعمت های بهشت،جاودانه است. «خالِدِینَ فِیها»
5-با مقایسه ی وعده های دروغ شیطان و وعده های راست خدا،به وعده ی الهی دل ببندیم. «وَعْدَ اللّهِ حَقًّا»
لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً«123»
(پاداش و عقاب و برتری)به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب نیست! هر که بدی کند بدان کیفر داده می شود و جز خدا،برای خویش سرپرست و یاوری نیابد.
نکته ها:
* مسلمانان به خاتمیّت پیامبر اسلام واینکه بهترین امّتند افتخار می کردند. و اهل کتاب نیز به سابقه ی خود می بالیدند و می گفتند:جز ایّام معدودی در آتش نخواهیم بود. این آیه در تصحیح پندار هر دو گروه،ملاک را«عمل»قرار داد.
* در دو آیه ی قبل،امانیّ و آرزوها را از شیطان دانست،در این آیه آرزوهای باطل را ردّ می کند.
* تعبیر «یُجْزَ بِهِ» شامل جزای دنیوی،یا اخروی یا هر دو می باشد.روایات،جزای خلافکاری مؤمن را گرفتاری ها و سختی های دنیا و برزخ معرّفی کرده است.
* برخی مسلمانان انتظار داشتند که پیامبر صلی الله علیه و آله در مشاجره آنها با اهل کتاب، از مسلمانان جانبداری کند،در حالی که اصل بر عدالت است،نه حمایت.
* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ کسی که از جمله ی«من یعمل سوء یجز به»به وحشت افتاده بود،
فرمود:امراض جسمی و گرفتاری ها،نوعی کیفر اعمال انسان است.
پیام ها:
1-از خیال ها و آرزوهای بی اساس بپرهیزید،که کارآیی ندارد. «لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ»
2-در هر گروه و قشری افراد پر توقّع و امتیازطلب پیدا می شود. «لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ، أَهْلِ الْکِتابِ»
3-در گفتار و داوری منصفانه عمل کنید و اگر انتقاد می کنید از ضعف همه بگویید. «لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ»
4-در انتقاد یا رفع عیب،از خودتان شروع کنید.جمله «لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ» قبل از جمله «أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ» است.
5-قاطعیّت بجا و ایستادگی در مقابل امیتازطلبی های پوچ،از بهترین شیوه های تربیت است. «لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ»
6-اسلام بر واقعیّات استوار است،نه بر خیالات یا تمایلات افراد. لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ ...
7-خداوند عادل است و پاداش و کیفرش بر اساس عمل است. «مَنْ یَعْمَلْ»
8-در مکتب وحی،همه در برابر قانون برابرند. «مَنْ یَعْمَلْ» (سوء استفاده و امتیاز طلبی از نام و آرم ممنوع است)
9-اصل،عمل است نه شعار،ضابطه است نه رابطه! «مَنْ یَعْمَلْ»
وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً«124»
و هر فردی که کارهای شایسته انجام دهد،چه مرد باشد و چه زن،در حالی که مؤمن باشد،پس آنان به بهشت وارد می شوند و کمترین ستمی به آنان نمی شود.
نکته ها:
* کلمه ی«نقیر»از نوک زدن گرفته شده و به گودی هسته ی خرما که گویا نوک خورده است، گفته می شود.
* در آیه ی قبل «مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً» بود،اینجا «یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ» ،یعنی کیفر و پاداش،هر دو بر پایه ی«عمل»است.
* در این آیه بهشت،و در آیه ی 97 سوره ی نحل،علاوه بر آن«حیات طیّبه»بیان شده است: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»
پیام ها:
1-عامل ورود به بهشت،ایمان و عمل صالح است،نه نژاد و ادّعا و آرزو.آیه ی قبل و لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ ... مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ ...
2-همه ی نژادها،رنگ ها،ملل و طبقات،در بهره گیری از لطف خدا یکسانند.«مَنْ یَعْمَلْ»
3-با انجام برخی کارهای صالح،به بهشت امید داشته باشید.چون کمال بی نهایت است و قدرت کسب انسان محدود. «مِنَ الصّالِحاتِ»
4-زن و مرد،در رسیدن به کمالات معنوی برابرند. «مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی» بر خلاف اعتقادات گروهی از یهود و مسیحیان.
5-ایمان،شرط قبولی اعمال است و خدمات انسان های بی ایمان،در همین دنیا جبران می شود و ارزش اخروی ندارد. مَنْ یَعْمَلْ ... وَ هُوَ مُؤْمِنٌ
6-جزای مؤمنِ نیکوکار بهشت است. «فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ»
7-کارهای نیک،گرچه اندک باشد ارزش دارد. «وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً»
وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ اتَّخَذَ اللّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلاً«125»
و دین و آیین چه کسی بهتر از آن کس است که خود را تسلیم خدا کرده، در حالی که نیکوکار است و از آیین ابراهیمِ حق گرا پیروی کرده است؟و خداوند،ابراهیم را به دوستی خود برگزید.
نکته ها:
* در دو آیه ی قبل،اصل را بر«عمل»دانست،نه انتساب به اسلام یا مسیحیّت.این آیه برای جلوگیری از آن است که تصور نشود همه ادیان وعقاید یکسانند.
* مخفی نماند که تسلیم خدا بودن،از رضا به قضای او بالاتر است.چون در مقام رضا، انسانِ راضی خود را کسی می داند ولی در تسلیم،انسان برای خود ارزشی در برابر خدا قائل نیست
* «حَنیف»یعنی کسی که از راه انحرافی به حقّ گرویده است،بر عکس«جنیف»که کسی را گویند که از حقّ به باطل گرویده است.
* «خَلیل»یا از ریشه ی«خُلَّت»به معنای دوستی است،یا از«خَلَّت»به معنای نیاز است، ولی معنای اوّل مناسب تر است.
* طبق روایات،مقام خلیل اللّهی ابراهیم،به خاطر سجده های بسیار،اطعام مساکین،نماز شب،رد نکردن سائل و مهمان نوازی او بوده است.
* پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تابع آیین حضرت ابراهیم علیه السلام است. «أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً»
* ابراهیم،«خلیل اللّه»است و محمّد،«حبیب اللّه».
* کسانی که وجهه ی خود را الهی کنند،برنده اند.چون «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ» جز وجه الهی،همه چیز فانی است.
پیام ها:
1-برترین آیین،پیروی از دین ابراهیم است. «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً»
2-تسلیم در برابر خداوند واحسان به مردم از اصول ادیان الهی است. أَسْلَمَ ... وَ هُوَ مُحْسِنٌ
3-مکتب،بر پایه ی ایمان و عمل،هر دو استوار است و هر کدام بدون دیگری ناقص است. أَسْلَمَ ... وَ هُوَ مُحْسِنٌ
4-بهترین الگوهای مردم کسانی هستند که خداوند آنان را برای خود برگزیده است. «وَ اتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ اتَّخَذَ اللّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلاً»
5-هر کس از باطل روی گرداند خود را آماده مقام خلیل اللّهی می کند. «حَنِیفاً وَ اتَّخَذَ اللّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلاً»
وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطاً«126»
و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است تنها از آن خداوند است.و خداوند همواره بر هر چیز احاطه دارد.
نکته ها:
* خداوند بر همه ی مخلوقاتش احاطه ی کامل دارد.احاطه ی قهر و تسخیر،احاطه ی علم و تدبیر و احاطه ی خلق و تغییر.
پیام ها:
1-چون همه چیز از آنِ خداوند است،پس باید تنها در مقابل اراده ی حکیمانه ی او تسلیم بود.(با توجه به آیه ی قبل) مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ ... لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ
2-انتخاب ابراهیم به عنوان دوست(آیه قبل)،به خاطر نیاز خداوند نیست.
انسان های برگزیده نیز مملوک او هستند. إِبْراهِیمَ خَلِیلاً وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ ...
3-مالکیّت مطلقه،همراه با علم و احاطه ی کامل بر مملوک،مخصوص خداست.
«بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ»
وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فِی یَتامَی النِّساءِ اللاّتِی لا تُؤْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامی بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً«127»
ودرباره ی(ارث)زنان از تو فتوی می خواهند،بگو:خدا درباره آنها به شما فتوی می دهد،وآیه های قرآن که بر شما تلاوت می شود،درباره زنان یتیم که حقّشان را نمی دهید و می خواهید به ازدواجشان درآورید و کودکانی که مستضعفند(به شما فتوی می دهد)که با یتیمان به انصاف رفتار کنید و هر کار نیکی انجام دهید،خدا از آن آگاه است.
پیام ها:
1-حقوق زن،مورد بحث و گفتگوی مسلمانان صدر اسلام بوده است.
«یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ»
2-دفاع از حقوق زنان،کودکان و یتیمان در کنار هم،نشانه ی ظلم به آنان در طول تاریخ است. «النِّساءِ ،یَتامَی، اَلْوِلْدانِ»
3-حمایت از حقوق زنان،حکم خدشه ناپذیر خداوند است. «قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ»
4-تشریع حکم از جانب خداوند است و بیان بر عهده ی پیامبر. «قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ»
5-سنّت های جاهلی را باید با فتواهای صریح شکست. «قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ»
6-به خاطر تفکّرات جاهلی،زنان را از ارث محروم نکنید. «لا تُؤْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ»
7-خدا زنان را مالک دانسته وبرایشان بهره ای از ارث قرار داده است. «کُتِبَ لَهُنَّ»
8-حفظ حقوق یتیمان وظیفه همگان است. «وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامی»
9-باید جامعه اسلامی برای اجرای عدالت در میان یتیمان قیام کند. «تَقُومُوا لِلْیَتامی بِالْقِسْطِ»
10-برخورد عادلانه با یتیم،نمونه کار خیر است. «وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ»
11-خدمت و حمایت از محرومان،فراموش نمی شود. «فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً»
12-ایمان به علم الهی،بهترین تشویق برای انجام کار خیر است. «کانَ بِهِ عَلِیماً»
13-علم خداوند به رخدادها،قبل از تحقّق آن است. تَفْعَلُوا ... کانَ بِهِ عَلِیماً
وَ إِنِ امْرَأَهٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً«128»
و اگر زنی از شوهرش بیم ناسازگاری یا اعراض داشته باشد بر آن دو باکی نیست که به گونه ای با یکدیگر صلح کنند(گرچه با چشم پوشی بعضی از حقوقش باشد)و صلح بهتر است،ولی بخل وتنگ نظری،در نفْس ها حاضر شده(ومانع صلح)است،واگر نیکی کنید و تقوا ورزید،پس بدانید که همانا خداوند به آنچه می کنید آگاه است.
نکته ها:
* «نُشوز»،از ریشه ی«نشز»-زمین بلند-و معنای آن طغیان است.در آیه ی 34 سخن از نشوز زن بود «تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ» و اینجا کلام از نشوز وسرکشی مرد است.
* «شح»در زن،نپوشیدن لباس خوب و ترک آرایش است.و در مرد،نپرداختن مهریّه و نفقه و نشان ندادن علاقه.
* رافع بن خدیج دو همسر داشت،یکی پیر و دیگری جوان.همسر مسنّ را به خاطر اختلاف هایی طلاق داد و پیش از تمام شدن عدّه،به او گفت:اگر حاضر باشی به این شرط با تو آشتی می کنم که اگر همسر جوانم را مقدّم داشتم صبر کنی،وگرنه پس از تمام شدن مدّت عدّه،از هم جدا می شویم.زن،آشتی را پذیرفت.سپس این آیه نازل شد.
* امام صادق علیه السلام در ذیل آیه فرمود:این آیه مربوط به کسی است که از همسرش لذّتی نمی برد و بنای طلاقش را دارد،زن می گوید:مرا طلاق نده،اگر خواستی همسر دیگری بگیر و مرا هم داشته باش.
پیام ها:
1-علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.در مسائل خانوادگی قبل از آنکه کار به طلاق بکشد باید چارهای اندیشید. «خافَتْ»
2-گذشت از حقّی برای رسیدن به مصلحت بالاتر وحفظ خانواده،مانعی ندارد و بهتر از پافشاری برای گرفتن حقّ است. «فَلا جُناحَ»
3-در مسائل خانواده،مرحله ی اوّل اصلاح خود زوجین،بدون دخالت دیگران است.اگر نشد،دیگران دخالت کنند. «أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما»
4-بهره ی همسر از همسر،حقّی قابل گذشت است.حکمی نیست که قابل تغییر نباشد. «فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا»
5-حقّ خانواده بیش از حقّ شخصی زن یا مرد است.به خاطر حفظ خانواده، باید از حقّ شخصی گذشت. «وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ»
6-صلح،همیشه با پرداخت مال نیست.گاهی گذشت از حقّ،زمینه ساز مصالحه و آشتی است.و بخل مانع آن است. «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ»
7-رمز تزلزل بسیاری از خانواده ها،تنگ نظری و بخل و حرصی است که انسان را احاطه کرده است. «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ»
8-گذشت مرد از تمایلات جنسی و رعایت عدالت میان دو همسر،از نمونه های تقوا و احسان است. «إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا»
9-نظام حقوقی اسلام با نظام اخلاقی آن آمیخته است. یُصْلِحا ... .تُحْسِنُوا
10-چه گذشتن از حقّ خود و چه نیکی به همسر،همه در محضر خداوند است.
«فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً»
11-مرد هوسباز بداند که اگر به خاطر کامیابی خود،همسر قبل را در فشار قرار دهد و او به ناچار مسئله ای را بپذیرد،خدا به عملکردش آگاه است. «کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً»
وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَهِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً«129»
و هرگز نمی توانید(از نظر علاقه ی قلبی)میان همسران به عدالت رفتار کنید،هرچند کوشش فراوان کنید.پس تمایل خود را یکسره متوجّه یک طرف نسازید تا دیگری را بلاتکلیف رها کنید.و اگر راه صلح و آشتی و تقوا پیش گیرید،به یقین خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.
نکته ها:
* قانون آسمانی با فطرت تضاد ندارد.انسان به همسر جوان بیشتر از همسر سالخورده علاقه دارد.و لذا فرمان عدالت تنها نسبت به رفتار با آن دو است نه علاقه ی قلبی.حالا که عدالت قلبی نمی شود عدالت در عمل بایستی باشد. در اسلام،تکلیف فوق توان نیست.
انسان قدرت بر تعدیل محبّت را ندارد ولی حداقل عدالت در برخورد،را باید داشته باشد.
* در روایات آمده است:پیامبر صلی الله علیه و آله حتّی در ایام بیماری در آستانه ی رحلت،بستر خود را به عدالت به اتاق های همسران خود منتقل می کرد،و حضرت علی علیه السلام در روزی که متعلّق به همسری بود،حتّی در خانه ی همسر دیگر وضو نمی گرفت.
پیام ها:
1-بلاتکلیف گذاشتن زن،حرام است. «فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَهِ»
2-با صلح و تقوا،هم ضعف های گذشته بخشوده می شود،هم غفلت های ناآگاهانه ی امروز. «وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً»
وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللّهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ وَ کانَ اللّهُ واسِعاً حَکِیماً«130»
و اگر آن دو از یکدیگر جدا شدند،خداوند هر یک را از کرم و وسعت خویش بی نیاز می کند.و خداوند همواره گشایش دهنده ی حکیم است.
پیام ها:
1-در اسلام،برای خانواده بن بست نیست،اگر عفو،صلح و اجرای حدود و هشدارها کارساز نبود،طلاق وجود دارد. وَ إِنْ یَتَفَرَّقا ...
2-با پیدایش گره در زندگی،نباید مأیوس شد.بلکه مسیر را باید عوض کرد.
وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللّهُ ...
3-گام اوّل،اصلاح و تقوا است.(آیه ی قبل)،گام آخر،جدایی و طلاق است.
«وَ إِنْ یَتَفَرَّقا»
4-طلاق و جدایی همه جا بد نیست،گاهی راهگشاست.زیرا چه بسا اختلافات خانوادگی به خودکشی وروابط نامشروع بیانجامد.طلاق امیدِ تشکیل زندگی مجدّد را نوید می دهد. «یُغْنِ اللّهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ»
5-خداوند،ضامن گره گشایی است. «یُغْنِ اللّهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ»
6-راه توسعه ی زندگی برای هرکس به گونه ای است.گاهی با ازدواج «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ»گاهی با طلاق «وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللّهُ» تا وظیفه چه باشد.نه ازازدواج باید ترسید،چون خدا وعده ی بی نیازی داده است؛و نه از طلاق، چون خداوند آن جا هم وعده ی وسعت رزق داده است. «یُغْنِ اللّهُ»
7-رزق و روزی دست خداست. «واسِعاً حَکِیماً»
8-تشریعِ طلاق،تفضّلی الهی و حکیمانه است. «واسِعاً حَکِیماً»
9-بهره گیری از وسعت و قدرت،اگر همراه با حکمت باشد ارزش است وگرنه خطر است. «واسِعاً حَکِیماً»
وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللّهَ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ غَنِیًّا حَمِیداً«131»
و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن خداست و همانا کسانی را که پیش از شما کتاب آسمانی داده شدند و نیز شما را به تقوای الهی سفارش کردیم و اگر کافر شوید، (چه باک که)آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن خداست و خداوند همواره بی نیاز و ستوده(شایسته ستایش)است.
وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفی بِاللّهِ وَکِیلاً«132»
و برای خداست آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است و خداوند بس کارساز است.
نکته ها:
* در آیه قبل خداوند وعده داد که در صورت جدائی زن و شوهر هر دو را از رحمت گسترده خود بی نیاز می کند.
* تکرار جمله ی «وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ» در این آیات،برای دفع این توهم است که کسی نپندارد خداوند نمی تواند همسران طلاق داده شده را کفایت کند،یا اینکه سفارش به تقوا به سود خداست،یا اینکه خدا مجبور است شما را نگهدارد.چون آنچه در آسمان ها و زمین است از آن اوست و اگر بخواهد شما را می برد و دیگران را جایگزین شما می سازد.
* علی علیه السلام درباره ی رابطه انسان با خدا می فرماید:«غنیاً عن طاعتهم لانّه لا تضرّه معصیه مَن عصاء و لاتنفعه طاعه من اطاعه»نه گناه کسانی که گناه می کنند به او ضرر می رساند نه عبادت عبادت کنندگان برای او سودی دارد.
پیام ها:
1-قدرت و مالکیّت الهی،ضامن اجرای وعده های اوست. «وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ» 2-سفارش به پرهیزگاری سفارش همه انبیاست و تکرار این توصیه در همه ادیان،از اصول مهم تربیتی است. وَصَّیْنَا ... مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیّاکُمْ
3-مشترک بودن دستورات الهی در همه ادیان،عمل به آنها را آسان می نماید.
وَصَّیْنَا ... مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللّهَ
4-از او که مالک آسمان ها و زمین است باید پروا داشت،نه دیگری. وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ ... اِتَّقُوا اللّهَ
5-بی تقوایی زمینه ساز کفر است. «أَنِ اتَّقُوا اللّهَ وَ إِنْ تَکْفُرُوا»
6-خداوند غنی است و با داشتن مالکیّت آسمان ها و زمین،نیازی به عبادت و ایمان ما ندارد. «إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ»
7-کفر،مردم را از تحت قدرت خدا خارج نمی کند. «إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ»
8-چون خدا بی نیاز مطلق است پس باید ستایش شود. «غَنِیًّا حَمِیداً»
9-غنای او دائمی است. «کانَ اللّهُ غَنِیًّا»
10-خداوند به ایمان وتقوای مردم نیازی ندارد. أَنِ اتَّقُوا اللّهَ وَ إِنْ تَکْفُرُوا ... کانَ اللّهُ غَنِیًّا
11-به کسی توکّل کنید که مالک آسمان وزمین است. «کَفی بِاللّهِ وَکِیلاً»
إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النّاسُ وَ یَأْتِ بِآخَرِینَ وَ کانَ اللّهُ عَلی ذلِکَ قَدِیراً«133»
(ای مردم!)اگر خدا بخواهد شما را از میان می برد و دیگران را می آورد و خداوند بر این کار تواناست.
نکته ها:
* چون این آیه نازل شد،رسول خدا صلی الله علیه و آله دست مبارک خود را بر پشت سلمانِ فارسی زد و فرمود:آن جمعیّت که خدا می آورد،از قوم فارس هستند. پیامبر صلی الله علیه و آله با این سخن خود، هم اسلام ایرانیان را پیشگویی کرد و هم خدمات آنان را به اسلام.
پیام ها:
1-مهلت دادن خداوند به کافران از عجز او نیست بلکه از حکمت اوست. «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ»
2-امکانات و موقعیّتی که دارید همیشگی نیست،بلکه مربوط به اراده خداست.
به خود مغرور نشوید. «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِآخَرِینَ»
مَنْ کانَ یُرِیدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ کانَ اللّهُ سَمِیعاً بَصِیراً«134»
هر کس پاداش دنیا را بخواهد،پس(بداند که)پاداش دنیا و آخرت نزد خداست و خداوند همواره شنوای بیناست.
نکته ها:
* انسان که می تواند از خداوند،دنیا و آخرت را بخواهد و از نعمت های هر دو سرا بهره مند شود، اگر تنها به دنیا اکتفا کند و در کارهای نیک،در پی اهداف مادّی باشد، به شدّت دراشتباه است.
* از علل گرایش به کفر و بی تقوایی،گمان رسیدن به دنیاست که این آیه آن را ردّ می کند.
پیام ها:
1-در انسان غریزه سودجویی است.قرآن از این غریزه در تربیت انسان ها استفاده می کند. «مَنْ کانَ یُرِیدُ ثَوابَ الدُّنْیا»
2-اسلام دین جامع و خواهان سعادت مردم در دنیا و آخرت و دستیابی به هر دو است. «فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ»
3-دنیا و آخرت،همه به دست اوست،پس دید خود را گسترش دهیم و از مادّیات وتنگ نظری برهیم. «فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ»
4-اگر دنیا هم می خواهیم،از خدا بخواهیم،که همه چیز به دست اوست. «فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ»
5-مؤمنانی که از خداوند،هم دنیا و هم آخرت را طلب کنند برنده اند. «فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ»
6-پاداش الهی بر اساس علم و آگاهی او به اعمال ما است. «فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ کانَ اللّهُ سَمِیعاً بَصِیراً»
7-باید به حقیقت،مؤمن و مخلص بود نه به ظاهر،چرا که خداوند،شنوا و بیناست. «کانَ اللّهُ سَمِیعاً بَصِیراً»
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً فَاللّهُ أَوْلی بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً«135»
ای کسانی که ایمان آورده اید! همواره بر پا دارنده ی عدالت باشید و برای خدا گواهی دهید، گرچه به ضرر خودتان یا والدین و بستگان باشد.اگر (یکی از طرفین دعوا) ثروتمند یا فقیر باشد،پس خداوند به آنان سزاوارتر است.پس پیرو هوای نفس نباشید تا بتوانید به عدالت رفتار کنید.و اگر زبان بپیچانید(و به ناحق گواهی دهید)یا(از گواهی دادن به حقّ) اعراض کنید،پس(بدانید که)خداوند به آنچه می کنید آگاه است.
نکته ها:
* ممکن است معنی جمله «فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی أَنْ تَعْدِلُوا» چنین باشد:از هوسها پیروی نکنید که در نتیجه از حقّ منحرف شوید و عدول کنید.
* کلمه ی «تَلْوُوا» از ریشه ی«لی»به معنای پیچاندن و تاب دادن است که مراد از آن در این آیه یا گرداندن زبان به ناحق و تحریف گواهی است و یا تاب دادن به اجرای عدالت و ایجاد تأخیر در آن است.
* تمام کلمات و جملات این آیه در راستای تشویق و تأکید بر عدالت است.قیام به عدالت و گواهی به عدالت ودوری از هرگونه فردگرایی،نژادگرایی و یاضعیف گرایی، معیار حقّ و عدالت است،نه فقر و غنی،یا خویش و خویشاوند.
* گواهی انسان چند حالت دارد:
گاهی علیه ثروتمندان به خاطر روحیّه ی ضدّ استکباری.
گاهی به نفع ثروتمندان بخاطر طمع به مال و مقام او.
گاهی علیه فقیر به خاطر بی اعتنایی به او.
گاهی به نفع فقیر به خاطر دلسوزی برای او.
این آیه همه ی این انگیزه ها را باطل و تنها قیام به عدل را حقّ می داند.
* امام صادق علیه السلام فرمود:مؤمن بر مؤمن هفت حقّ دارد که واجب ترین آنها گفتن حقّ است،گرچه به زیان خود و بستگانش تمام شود.
پیام ها:
1-به پاداشتن عدالت هم واجب است،هم لازمه ی ایمان است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ بِالْقِسْطِ» 2-قیام به عدالت،باید خوی و خصلت مؤمن گردد. کلمه «قوّام» یعنی بر پا کننده دائمی قسط و عدل.
3-عدالت،حتّی نسبت به غیر مسلمان نیز باید مراعات شود.به اقتضای اطلاق «کُونُوا قَوّامِینَ بِالْقِسْطِ»
4-عدالت باید در تمام ابعاد زندگی باشد.در اقامه عدل نام مورد خاصّی برده نشده است. «قَوّامِینَ بِالْقِسْطِ»
5-گواه شدن و گواهی دادن به حقّ،واجب است. کُونُوا ... شُهَداءَ لِلّهِ
6-نباید هدف از گواهی دادن،دست یابی به اغراض دنیوی باشد. «شُهَداءَ لِلّهِ»
7-اقرار انسان علیه خودش معتبر است. «شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ»
8-ضوابط بر روابط مقدّم است. «وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ»
9-رعایت مصالح خود و بستگان و فقرا،باید تحت الشعاع حقّ و رضای خدا باشد. شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ ...
10-سود و مصلحت واقعی فقرا و اغنیا از طریق شهادت به ناحقّ تأمین نخواهد شد. «إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً فَاللّهُ أَوْلی بِهِما»
11-همه در برابر قانون مساویند. «غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً»
12-پیروی از هوای نفس مانع اجرای عدالت است و ملاحظه فامیل و فقر و غنا نشانه ی هوی پرستی است. «فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی أَنْ تَعْدِلُوا»
13-ادای شهادت واجب است وکتمان وتحریف آن ممنوع. «إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا»
14-هر نوع کارشکنی،تأخیر وجلوگیری از اجرای عدالت،حرام است. «إِنْ تَلْوُوا»
15-ضامن اجرای عدالت،ایمان به علم الهی است. «فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً»
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِیداً«136»
ای کسانی که ایمان آورده اید! به خداوند و پیامبرش و کتابی که بر پیامبرش نازل کرده و کتابی که پیشتر فرستاده است،(به همه ی آنها)ایمان(واقعی)بیاورید.و هر کس به خدا و فرشتگان و کتب آسمانی و پیامبرانش و روز قیامت کفر ورزد پس همانا گمراه شده است،گمراهی دور و درازی.
نکته ها:
* مراد آیه یا آن است که:ای مؤمنان! گامی فراتر نهید وبه درجات بالاتر دست یابید،یا آنکه بر ایمانتان برای همیشه استوار بمانید و اندکی از آن عدول نکنید.
* ایمان دارای درجاتی است،چنانکه در آیات دیگر نیز می فرماید: «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً» کسانی که هدایت شدند خداوند به هدایت آنان بیافزاید، «لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ» تا ایمانی بر ایمان خویش بیافزایند.
پیام ها:
1-مؤمن،باید تلاش کند تا خود را به بالاترین مرتبه ی از ایمان برساند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا»
2-ادیان آسمانی،هدف و حقیقت واحدی دارند،همچون کلاس های یک مدرسه که تحت نظارت یک مدیر است. «الْکِتابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ اَلَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ»
3-ایمان به همه ی پیامبران و کتاب های آسمانی،لازم است. آمَنُوا ... وَ مَنْ یَکْفُرْ ...فَقَدْ ضَلَّ
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلاً«137»
آنان که ایمان آوردند،سپس کافر شدند،بار دیگر ایمان آوردند و دوباره کفر ورزیدند، سپس بر کفر خود افزودند،قطعاً امیدی به آن نیست که خداوند آنان را ببخشد و به راه حقّ هدایتشان کند.
نکته ها:
* در صدر اسلام گروهی از اهل کتاب در حضور مسلمانان اظهار ایمان می کردند و برای القای شبهه دوباره کافر می شدند و دلیل کفر خود را نادرستی اسلام قلمداد می کردند چنانکه قوم یهود ابتدا به موسی ایمان آوردند،سپس گوساله پرست شدند،سپس توبه کرده و خداپرست گشتند،باز بر عیسی علیه السلام کفر ورزیدند و سپس با کفر خود به پیامبر اسلام،بر کفر خود افزودند.
* مشابه این آیه قبلاً نیز گذشت،که چنین کسانی توبه شان پذیرفته نیست و گمراهان واقعی می باشند. «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضّالُّونَ»
* هر روز به رنگی درآمدن،یا به خاطر عدم تحقیق در پذیرش دین است،یا از روی توطئه و نقشه برای متزلزل کردن عقیده ی مؤمنان.در آیه ی 72 آل عمران نیز از این نقشه پرده برداشته که آنان،طرف صبح ایمان می آورند و آخر روز کافر می شوند تا مسلمانان را متزلزل کنند.
* از مصادیق بارز این آیه،کسانی همچون«شَبَث بن ربعی»هستند که در تاریخ آورده اند: او در زمان پیامبر مسلمان شد،پس از پیامبر مرتد شد،سپس توبه کرد و یار حضرت علی گشت. امّا بعد فرمانده خوارج شد وجنگ نهروان را به راه انداخت.باز توبه کرد ویار امام حسن و امام حسین علیهما السلام شد واز کسانی بود که به امام دعوت نامه نوشت،امّا در کوفه با مسلم بی وفایی کرد.در کربلا جزء لشکر یزید شد وبه شکرانه قتل امام حسین علیه السلام مسجدی در کوفه ساخت
پیام ها:
1-خطر ارتداد وبازگشت از دین،هر مؤمنی را تهدید می کند. «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا»
2-بی ثباتی در عقیده،به گمراهی نهایی و عدم آمرزش الهی می انجامد. آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ... لَمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ
بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً«138»
اَلَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلّهِ جَمِیعاً«139»
منافقان را بشارت ده که برایشان عذابی دردناک است.آنان که کافران را بجای مؤمنان،سرپرست و دوست خود می گیرند آیا عزّت را نزد آنان می جویند؟همانا عزتّ به تمامی از آن خداست.
نکته ها:
* مضمون این آیه که انتقاد شدید از ایجاد رابطه با کفّار است،در آیه ی 28 آل عمران نیز بیان شده است.
* در صدر اسلام،منافقان با یهود مدینه و مشرکان مکّه رابطه داشتند تا اگر مسلمانان شکست خوردند،آنها ضرری نبینند و جایگاه خود را از دست ندهند.
عزّت تنها به دست خداست.چون سرچشمه ی عزّت یا علم است یا قدرت،و دیگران از علم و قدرت بی بهره اند.در مناجات شعبانیّه می خوانیم:«الهی بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی»خداوندا! زیادی و یا کاستی من تنها در دست توست،نه در دست دیگری.
پیام ها:
1-عزّت را در وابستگی به کفّار جستن،خصلتی منافقانه است. اَلَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ ...
2-هرگونه ایجاد رابطه با کفار ممنوع است. «یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ»
3-در سیاست خارجی،به جای گسترش روابط با کشورهای کفر،در فکر برقراری روابط با کشورهای اسلامی باشیم. «یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ»
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً«140»
همانا خداوند در قرآن(این حکم را)بر شما نازل کرده است که هرگاه شنیدید آیات خدا مورد کفر یا تمسخر قرار می گیرد با آنان،همنشینی نکنید تا به سخن دیگری مشغول شوند،وگرنه شما هم مانند آنان خواهید بود.همانا خداوند همه ی منافقان و کافران را در دوزخ جمع می کند.
نکته ها:
* مشابه این آیه،آیه 68 سوره ی انعام است که خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:اگر دیدی کسانی در آیات ما یاوه سرایی می کنند.از آنان اعراض کن تا موضوع بحث آنان عوض شود. «وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ»
پیام ها:
1-انسان،در برابر گفته های ناحقّ دیگران نباید بی تفاوت باشد. «إِذا سَمِعْتُمْ...
فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ»
2-مجامله و سکوت در جلسه گناه،گناه است. یُکْفَرُ بِها ... فَلا تَقْعُدُوا
3-یا محیط فاسد را عوض کنید،یا از آن محیط خارج شوید. «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ»
4-تنها گناه نکردن ومستقیم بودن کافی نیست،باید بساط گناه را به هم زد و جلو انحراف دیگران را هم گرفت. «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ»
5-نباید به بهانه و عنوان آزادی بیان،سعه ی صدر،تسامح،خوش اخلاقی، مدارا، حیا، مردم داری، و مانند اینها،در مقابل تمسخر دین سکوت کرد.
سَمِعْتُمْ ... یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ
6-تعصّب و غیرت دینی و موضعگیری و برخورد شرط ایمان واقعی است. «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ»
7-تشویق و تقویت کفر و استهزای دین،به هر نحو که باشد هرچند به صورت سیاهی لشکر حرام است. «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ»
8-شرط مصاحبت با دیگران،آن است که ضرر فکری و مکتبی نداشته باشد.
سَمِعْتُمْ ... یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ
9-هم رابطه و هم قطع رابطه،هرکدام بجای خود لازم است،هم جاذبه و هم دافعه. «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ»
10-کسی که راضی به گناه دیگران باشد،شریک گناه است. «إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ»
11-سکوت در برابر یاوه گویی های کفّار،نوعی نفاق است. «إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ»
12-همنشینی های آخرت،جزای همنشینی های دنیوی است. «إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ»
اَلَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللّهِ قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرِینَ نَصِیبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً«141»
(منافقان)کسانی اند که پیوسته(از سر بدخواهی)مراقب شما هستند تا اگر از سوی خدا برای شما پیروزی باشد،گویند:آیا ما با شما نبودیم؟ (پس باید در افتخارات و غنائم شریک شویم)اگر برای کفّار بهره ای(از پیروزی)بود،(به کفّار)گویند:آیا ما مشوّق شما (برای جنگ با مسلمانان) و بازدارنده شما از گزند آنان و عدم تسلیم در برابر)مؤمنان نبودیم؟پس خداوند روز قیامت،میان شما داوری خواهد کرد.و خداوند هرگز راهی برای سلطه ی کفّار بر مسلمانان قرار نداده است.
نکته ها:
* قرآن،از پیروزی مسلمانان با کلمه ی «فَتْحٌ» و پیروزی کفّار با واژه ی «نَصِیبٌ» شاید به این جهت تعبیر کرده است که بفهماند رونق کفر،زودگذر است و فرجام نیک و پیروزی واقعی،با حقّ است.
* «نَسْتَحْوِذْ» از ریشه ی«حوذ»به معنای عقبِ ران آمده است.زیرا شتربان برای سوق و حرکت دادن شتر،به آن قسمت ضربه می زند و در اینجا مراد،تشویق کفّار به جنگ علیه مسلمانان است.
* فقها در مسائل مختلف فقهی،برای اثبات عدم تسلّط کفّار بر مؤمنان،به جمله ی «لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ» استناد می کنند.البتّه رفت و آمد و کسب اطلاع و آموزش دیدن و تبادل فرهنگی و اقتصادی،اگر سبب سلطه کفّار و ذلّت مؤمنان نباشد مانعی ندارد.چون در روایات می خوانیم:آموزش ببینید،گرچه به قیمت مسافرت به کشور چین باشد.و یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:هر کافر اسیری،ده مسلمان را آموزش دهد او را آزاد می کنم.و در زمان معصومین علیهم السلام معاملات میان مسلمانان و دیگران انجام می شده است.
پیام ها:
1-منافقان فرصت طلبند واز هر پیشامدی به سود خود بهره می گیرند. یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ ...
2-منافقان،جاسوسان کفّار و مشوّق آنان برای جنگ با مسلمانانند. «نَسْتَحْوِذْ»
3-روز قیامت،با داوری به حقّ خدا،همه ی نیرنگ ها و نفاق ها آشکار می شود.
«فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ»
4-مؤمنان،حقِ پذیرفتن سلطه کافران را ندارند،و سلطه پذیری نشانه نداشتن ایمان واقعی است. «لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»
5-باید کاری کرد که کفّار از سلطه بر مؤمنان برای همیشه مأیوس باشند. لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ...
6-هر طرح،عهد نامه،رفت و آمد و قراردادی که راه نفوذ کفّار بر مسلمانان را باز کند حرام است.پس مسلمانان باید در تمام جهات سیاسی،نظامی،اقتصادی و فرهنگی از استقلال کامل برخوردار باشند. لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ ...
إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاهِ قامُوا کُسالی یُراؤُنَ النّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلِیلاً«142»
همانا منافقان با خدا مکر و حیله می کنند در حالی که خداوند(به کیفر عملشان)با آنان مکر می کند.و هرگاه به نماز برخیزند با کسالت برخیزند،آن هم برای خودنمایی به مردم و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند.
نکته ها:
* منافق،کسی است که در ظاهر احکام دینی را به جای می آورد،امّا انگیزه های او الهی نیست.نماز می خواند،امّا از روی ریاکاری،کسالت و غفلت.او گمان می کند با این روش خدا را فریب می دهد،در حالی که نمی داند خودش را فریب داده و خداوند به درون او آگاه است و جزای فریبکاری او را می دهد.
* امام رضا علیه السلام می فرماید:چون خداوند،جزای خدعه آنان را می دهد،به این کیفر الهی، خدعه گفته می شود.
* نماز مطلوب،عاشقانه،خالصانه و دائمی است.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:آنان که نماز را به آخر وقت می اندازند وفشرده می خوانند،نماز منافقان را انجام می دهند.
* قرآن نسبت به مؤمنان جمله ی «أَقامُوا الصَّلاهَ» به کار می برد ولی درباره ی منافقان جمله ی «قامُوا إِلَی الصَّلاهِ» و تفاوت میان «أَقامُوا» و «قامُوا» تفاوت میان برپاداشتن و به پا خاستن است.
پیام ها:
1-فریبکاری،بی نشاطی در نماز،ریاکاری و غفلت از یاد خدا،از نشانه های نفاق است. «إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ ،یُراؤُنَ ،لا یَذْکُرُونَ»
2-منافقان بدانند که با خدا طرفند. «وَ هُوَ خادِعُهُمْ»
3-کیفر خدا متناسب با عمل است. «یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ»
4-نماز منافقان، نه روحیّه و نشاط دارد،نه انگیزه،نه مقدار. «کُسالی، یُراؤُنَ ، قَلِیلاً»
مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً«143»
(منافقان) بین کفر و ایمان سرگشته اند،نه با این گروه اند و نه با آن گروه و خداوند هر که را گمراه کند،برای او راه نجاتی نخواهی یافت.
نکته ها:
* «تَذَبذُب»حرکت چیزی است که در هوا آویخته باشد و هیچ جایگاه و پایگاه محکم و استواری در روی زمین نداشته باشد.
پیام ها:
1-منافقان،استقلال فکر و عقیده ندارند به هر حرکتی می چرخند،به دیگران وابسته و بی هدف سرگردانند. «مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ»
2-منافق،آرامش ندارد.چون پیوسته باید موضع جدید،تصمیم فوری و عجولانه بگیرد. «مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ»
3-در مواضع اعتقادی و بینش فکری،قاطعیّت لازم است. «مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ»
4-منافق،مورد قهر خداوند است. «مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ»
5-نفاق،درد بی درمان است. «فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً»
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً مُبِیناً«144»
ای کسانی که ایمان آورده اید! کافران را به جای مؤمنان دوست و سرپرست خود نگیرید،آیا می خواهید برای خداوند دلیل و حجّت آشکار علیه خودتان قرار دهید؟
نکته ها:
* مؤمنان حقّ ایجاد رابطه با کفّار را ندارند،ولی منافقان با کافران رابطه ی تنگاتنگ دارند. قرآن،کفّار را شیطان های منافقان «خَلَوْا إِلی شَیاطِینِهِمْ»و برادران منافقان معرفی می کند «الَّذِینَ نافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا»تعبیرات قرآن در آیات 139 و 141 مبین کیفیّت رابطه ی آنان با کفّار بود.
پیام ها:
1-پذیرش ولایت کفّار با ایمان سازگار نیست.یک دل،دو دوستی برنمی دارد.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا ...
2-تولّی و تبرّی،دوستی با مؤمنان و دوری از کافران،لازمه ی ایمان است.
«لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ»
3-از هر نوع اختلاط،رفاقت و قراردادی که نتیجه اش به زیان مسلمانان باشد، باید پرهیز کرد. «لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ»
4-در سیاست خارجی،روابط سیاسی و اقتصادی،گزینش ها و عزل و نصب ها، هر اقدامی که به سلطه ی کفّار بر مسلمانان انجامد حرام و محکوم است.
«لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ»
5-مسلمان ذلّت پذیر،در برابر خداوند پاسخی ندارد. أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلّهِ ...
إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً«145»
قطعاً منافقان، در پست ترین عمق آتشند وهرگز برای آنان هیچ یاوری نمی یابی.
نکته ها:
* «درک»،عمیق ترین نقطه ی دریاست.به مطلبی هم که عمق آن فهمیده شود،می گویند: درک شد. به پله هایی که رو به پایین می رود«درک»،و به پله هایی که رو به بالا می رود «درجه»می گویند.همان گونه که بهشت،درجات دارد،دوزخ هم درکات دارد.
پیام ها:
1-جایگاه منافقان در دوزخ از کفّار بدتر است. «فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ»
2-دوزخ،مراتب و درجاتی دارد. «فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ»
3-در قیامت،راهی برای نجات منافقان نیست. «لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً»
4-شفاعت،شامل حال منافقان نمی شود. «لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً»
إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللّهِ وَ أَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلّهِ فَأُولئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْراً عَظِیماً«146»
مگر آنان که توبه کرده و(گذشته ی خود را)اصلاح نموده و به(دامن لطف)خدا پناه برده و برای خدا از روی اخلاص به دین گرویده اند،پس اینان در زمره ی مؤمنان هستند وبزودی خداوند به مؤمنان،پاداشی بزرگ خواهد داد.
پیام ها:
1-راه توبه،برای همه حتّی منافقان باز است و آنان را از«درک اسفل»به بهشت اعلا می رساند. «إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا»
2-انسان آزاد است و می تواند آگاهانه تغییر جهت دهد. «تابُوا»
3-همراه با شدیدترین تهدیدها،به مردم امید هم بدهید. فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ ... إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا
4-توبه تنها یک اظهار پشیمانی نیست،بلکه بازسازی همه جانبه است. «أَصْلَحُوا، اِعْتَصَمُوا، أَخْلَصُوا»
5-توبه ی هر گناهی،به شکلی است.توبه ی نفاق،اصلاح به جای تخریب، اعتصام به خداوند به جای وابستگی به این و آن،و اخلاص به جای ناخالصی است. «أَصْلَحُوا و اِعْتَصَمُوا و أَخْلَصُوا»
6-التقاط در عقاید و اندیشه،ممنوع است. «أَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلّهِ»
7-منافقانِ توّاب،در جدا شدن از هم فکرانشان احساس غربت نکنند.چون دوستان بهتری می یابند. «فَأُولئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ»
8-مؤمنان،از توبه کنندگان واقعی استقبال کنند و آنان را از خود بدانند. «فَأُولئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ»
ما یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کانَ اللّهُ شاکِراً عَلِیماً«147»
اگر شکر گزارید و ایمان آورید،خداوند می خواهد با عذاب شما چه کند؟ در حالی که خداوند همواره حقّ شناس داناست.
پیام ها:
1-کیفرهای الهی،بر پایه ی عدالت اوست،نه انتقام و قدرت نمایی.عامل عذاب، خود انسان هایند. «ما یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ»
2-شناخت نعمت های او و شکر آنها،زمینه ی قبول دعوت و ایمان است.
«شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ»
3-ایمان به خداوند،بارزترین جلوه ی شکرگزاری است. «إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ»
4-شکر، هم مایه ی نجات از قهر،هم سبب دریافت لطف بیشتر است. «ما یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ ،کانَ اللّهُ شاکِراً»
5-اگر شما شکر کنید،خداوند هم نسبت به شما شاکر است. «کانَ اللّهُ شاکِراً»
6-خداوند،با آنکه بی نیاز است،ولی از بنده ی کوچکش تشکّر می کند.چرا ما شکر او را به جا نیاوریم؟! «إِنْ شَکَرْتُمْ، کانَ اللّهُ شاکِراً»
جزء«6»
لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللّهُ سَمِیعاً عَلِیماً«148»
خداوند،آشکار کردن گفتار بد را دوست نمی دارد،مگر از کسی که به او ستم شده باشد و خداوند،شنوای داناست.
نکته ها:
* این آیه به مظلوم،اجازه دادخواهی و فریاد می دهد،نظیر آیه ی 41 سوره شوری که می فرماید: «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ» و هرکس پس از ستم دیدن، یاری جوید و انتقام گیرد،راه نکوهشی بر او نیست.
* افشای زشتی ها را بارها قرآن منع کرده واز گناهان کبیره شمرده و وعده عذاب داده است. از جمله آیه 19 سوره نور که علاقه به افشای زشتی های مؤمنان را گناه می داند: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ»
* در تعبیر «مَنْ ظُلِمَ» چند احتمال است:
1.به معنای«ممّن ظلم»باشد،یعنی فریاد زدن کسی که مورد ظلم قرار گرفته،جایز است.
2.به معنای«لمن ظلم»،یعنی فریاد به نفع مظلوم،هر چند خودش مظلوم نباشد.
3.به معنای«علی من ظلم»،یعنی فریاد اعتراض آمیز به مظلومی که ساکت نشسته و ذلّت می پذیرد.البتّه احتمال اوّل،نزدیک ترین احتمال است.
* آنچه حرام است،افشای عیوب مردم در برابر دیگران است،نه بازگویی عیوب افراد به خود آنان.چون پیامبر خدا فرموده است:مؤمن،آیینه ی مؤمن است
* امام صادق علیه السلام درباره ی این آیه فرمودند:کسی که افرادی را مهمان کند،ولی از آنان به صورت ناشایست پذیرائی کند،از کسانی است که ستم کرده و بر مهمان باکی نیست که درباره ی او چیزی بگویند.
پیام ها:
1-قانون کلّی و اصلی،حرمت افشاگری و بیان عیوب مردم است،مگر در موارد خاص. «لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ»
2-افشای عیوب مردم،به هر نحو باشد حرام است.(با شعر،طنز،تصریح، تلویح، حکایت، شکایت و...) «لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ»
3-نشانه ی جامعه اسلامی آن است که مظلوم بتواند با آزادی کامل،علیه ظالم فریاد بزند. «الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَنْ ظُلِمَ»
4-غیبت مظلوم از ظالم جایز است. «الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَنْ ظُلِمَ»
5-اسلام،حامی ستمدیدگان است. «إِلاّ مَنْ ظُلِمَ»
6-سوء استفاده از قانون ممنوع است.ستمگران بدانند که حرمت غیبت،راه ستمگری را برایشان نمی گشاید. «إِلاّ مَنْ ظُلِمَ»
7-تنها مظلوم،اجازه ی غیبت از ظالم را دارد،آن هم در مورد ظلم او،نه عیوب دیگرش. «إِلاّ مَنْ ظُلِمَ»
8-ظالم،در جامعه ی اسلامی احترام ندارد،باید محکوم و به مردم معرفی شود.
لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ ... إِلاّ مَنْ ظُلِمَ
9-در تزاحم ارزش های انسانی،باید اهم و مهم رعایت شود.ارزش دفاع از مظلوم،بیش از ارزش حیا وسکوت است. لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ ... إِلاّ مَنْ ظُلِمَ
10-در موارد جواز افشای عیوب،از مرز حقّ تجاوز نکنید،چون خداوند شنوا و داناست. «سَمِیعاً عَلِیماً»
إِنْ تُبْدُوا خَیْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللّهَ کانَ عَفُوًّا قَدِیراً«149»
اگر کار نیکی را آشکارا یا پنهان انجام دهید،یا از لغزش و بدی دیگران درگذرید، بدانید که قطعاً خداوند بخشاینده تواناست.
نکته ها:
* هرجا که مظلوم در موضع قدرت قرار گرفت و عفوِ ظالم اثر تربیتی دارد،باید عفو کرد و هرجا سکوت،موجب ذلّت مظلوم و تقویت ظلم است باید فریاد زد.
* انتقام و قصاص،«حقّ»است و عفو و گذشت،«فضل».به فرموده ی حضرت علی علیه السلام، بخشودن دشمن،سپاس چیره شدن بر اوست.«اذا قدرت علی عدوّک فاجعل العفو عنه شکراً للقدره علیه»
پیام ها:
1-باید نسبت به خوبی ها مشوق بود و نسبت به بدی ها،بخشاینده. إِنْ تُبْدُوا خَیْراً ... أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ
2-گاهی ظلم ستیزی وفریاد،ارزش است و گاهی عفو وبخشش. «تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ»
3-عفو از موضع قدرت،ارزشمند است. «عَفُوًّا قَدِیراً»
إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً«150»
قطعاً کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر می ورزند و می خواهند میان خدا و پیامبرانش جدایی بیفکنند و می گویند:به بعضی ایمان می آوریم و به بعضی کافر می شویم، و می خواهند در این میانه راهی در پیش گیرند، (که مطابق هوس باشد،نه عقل و استدلال).
أُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً«151»
به حقیقت کافر همین هایند و ما برای کافران عذاب خوارکننده آماده ساخته ایم.
نکته ها:
* آیه 150 به منزله ی مبتدا و آیه ی 151 به منزله ی خبر آن است.
* یهودیان و مسیحیان،به خاطر هوس ها و تعصّبات جاهلانه و تنگ نظری های بی دلیل، برخی انبیا را قبول داشتند و به برخی کافر بودند.
پیام ها:
1-نبوّت،یک جریان وسنّت دائمی الهی و همچون زنجیر بهم پیوسته است.پس باید به همه ی این جریان اعتقاد داشت. «یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ» (البته نسبت به «امامت» نیز عقیده به همه ی امامان لازم است.پذیرش بعضی و انکار بعضی یا توقّف،به منزله ی کفر به همه ائمه است.)
2-خدا و رسول،جبهه ی واحدند و جدایی در کار نیست. «یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ»
3-کفر به خدا و رسولان،یا ایمان به خدا و کفر به همه ی پیامبران،یا ایمان به خدا و کفر نسبت به بعضی انبیا،ممنوع است.راه حقّ،ایمان به خدا و همه ی پیامبران است. «یَکْفُرُونَ، یُفَرِّقُوا ،یَقُولُونَ ،هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّا»
4-همه ادیان آسمانی باید به رسمیّت شناخته شوند.(البتّه در مرز تاریخی خود) «یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ»
5-پذیرش قوانین مخالف اسلام،نوعی تبعیض در دین و ممنوع است. «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ»
6-التقاط و راه جدیدی در برابر راه انبیا گشودن،کفر است. «یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً أُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ»
7-جهنّم،هم اکنون نیز موجود و آفریده شده است. «أَعْتَدْنا»
وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً«152»
و کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده و میان هیچ یک از آنان جدایی نیفکنده اند،اینانند که بزودی پاداششان را به آنان خواهد داد و خداوند،همواره بخشاینده و مهربان است.
پیام ها:
1-باید به خدا وتمام پیامبرانش ایمان داشت.با اینکه درجات انبیا وشعاع مأموریّت آنها متفاوت است،ولی ایمان به همه آنها ضروری است. «آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ»
2-با این که هستی ما و توفیقات ما و تمام امکانات و ابزارهای ما از اوست،ولی باز هم به ما پاداش می دهد. «أُجُورَهُمْ»
یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسی أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْهُمُ الصّاعِقَهُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِکَ وَ آتَیْنا مُوسی سُلْطاناً مُبِیناً«153»
اهل کتاب از تو می خواهند که کتاب ونوشته ای از آسمان برایشان فرود آوری،بی گمان از موسی بزرگ تر از آن را خواستند که گفتند:خدا را آشکارا به ما نشان بده! پس به سزای ظلمشان صاعقه آنان را فراگرفت، سپس بعد از آنکه معجزه های روشن برای آنان آمد،گوساله پرستی را پیش گرفتند،پس(از توبه)ما از آن(گناه)هم درگذشتیم و عفو کردیم و به موسی حجّتی آشکار دادیم.
نکته ها:
* خواسته ی یهود از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن بود که قرآن هم مانند تورات یکجا نازل شود و این بهانه ای بیش نبود.خداوند در پاسخ آنان می فرماید:حتّی اگر قرآن را یکجا در نامه ای قابل لمس فرود آوریم،کافران آن را جادو می پندارند، «وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتاباً فِی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ»
* بهانه های کفّار،برای ایمان نیاوردن،شبیه به هم است.مشرکان نیز همین تقاضا را از رسول خدا داشتند و می گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ»
پیام ها:
1-اعمال،افکار و اخلاق ناپسند نیاکان،برای آیندگان سوءسابقه می شود. فَقَدْ سَأَلُوا ...
2-بنی اسرائیل در پی حقّ نبودند.وگرنه پس از آن همه معجزات،چرا گوساله پرست شدند؟ «اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ»
3-از ایمان نیاوردن کفّار،نگران وناراحت نباشید،چون در برابر همه انبیا افراد لجوج بوده اند. «سَأَلُوا مُوسی أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ»
4-خدا با چشم دیده نمی شود و درخواست دیدن او بدین صورت ظلم و ستمگری است. «أَرِنَا اللّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْهُمُ الصّاعِقَهُ بِظُلْمِهِمْ»
5-انکار حقّ و انحراف فکری،قهر خداوند را در همین دنیا به دنبال دارد.
«فَأَخَذَتْهُمُ الصّاعِقَهُ بِظُلْمِهِمْ»
6-رحمت الهی حتّی گناه گوساله پرستی را هم می بخشاید. «فَعَفَوْنا»
7-انبیا مورد حمایت پروردگارند. «وَ آتَیْنا مُوسی سُلْطاناً مُبِیناً»
وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِیثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِی السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً«154»
ما کوه طور را به خاطر پیمان گرفتن از آنان(بنی اسرائیل)بالای سرشان قرار دادیم و به ایشان گفتیم:سجده کنان از آن در وارد شوید و به آنان گفتیم:در روز شنبه(تعطیل،به احکام خدا)تعدّی نکنید و از آنان پیمانی محکم گرفتیم.
نکته ها:
* مشابه این آیه،در سوره بقره آیات 63 و93 ونیز اعراف آیه ی 171 آمده است.
* منظور از پیمان خدا با بنی اسرائیل،همان است که در آیات 40 و 84 سوره ی بقره و آیه ی 12 مائده آمده است.
* مکان های مقدّس،آداب ویژه ای دارد: «ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً»
نسبت به کوه طور،در قرآن آمده است: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ»
در مورد خانه های پیامبر: «لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ»
درباره ی مساجد: «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ»
درباره ی مسجد الحرام: «فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ»
درباره ی کعبه: «طَهِّرا بَیْتِیَ»
و آداب دیگری که نسبت به مساجد در کتب فقهی و منابع حدیثی آمده است.
پیام ها:
1-در تربیت گاهی لازم است از اهرم ترس و ارعاب استفاده شود. «وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ»
2-اشتغال به کار هنگام تعطیلی وعبادت،نوعی تعدّی است. «لا تَعْدُوا فِی السَّبْتِ»
فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ وَ کُفْرِهِمْ بِآیاتِ اللّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاّ قَلِیلاً«155»
و به خاطر پیمان شکنی،و کفر آنان به آیات خدا و کشتن پیامبران به ناحقّ،و گفتن این سخن که بر دلهای ما پرده افتاده است(آنان را عقوبت کردیم)بلکه خداوند بر دل های آنان به خاطر کفرشان مهر زد و جز اندکی،ایمان نمی آورند.
نکته ها:
* بنی اسرائیل زمان پیامبر صلی الله علیه و آله انبیا را نکشته بودند،ولی پدران و اجداد آنان مرتکب چنین جنایتی شده بودند.امّا بدان جهت که فرزندان به کار اجداد خود راضی بودند،جنایات به آنان نیز نسبت داده شده است.
پیام ها:
1-پیمان شکنی،گناهی در ردیف کفر،بلکه زمینه ساز آن است. «نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ وَ کُفْرِهِمْ»
2-ناسپاسی نعمت تا جایی است که آزاد شدگان به دست انبیا،قاتل انبیا می شوند. «قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ»
3-انسان با کفر ولجاجت،زمینه ی سقوط خود را فراهم می کند. طَبَعَ ... بِکُفْرِهِمْ
4-ایمان آوردن افراد اندک در برابر کفر اکثر مردم،دلیل بر آن است که انسان، قدرت انتخاب و تصمیم دارد.پس دوستان،محیط و نظام فاسد،نباید اراده ی انسان را در راه حقّ عوض کنند. «فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاّ قَلِیلاً»
وَ بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلی مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظِیماً«156»
و به خاطر کفرشان وسخنانشان که تهمت بزرگی به مریم زدند وگناه عظیمی مرتکب شدند،(قهر ما آنان را فراگرفت.)
نکته ها:
* تهمت به حضرت مریم،در آیه ی 27 سوره ی مریم نیز مطرح شده است.
* نسبت زنا به حضرت مریم،در واقع نسبت زنازادگی به حضرت عیسی و ناشایستگی او برای هدایت و رهبری هم بود و همین تهمت،دلیل کفرشان به عیسی علیه السلام بود.
* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود:تو مثل عیسی علیه السلام هستی. گروهی نسبت ناروا به مادر عیسی دادند.گروهی هم او را خدا پنداشتند.
* شاید از آن جهت به تهمت،بهتان گفته می شود که افراد پاکدامن،با شنیدن آن نسبت ها، بهتشان می زند.
* بهتان عظیم،عذاب عظیم دارد.در سوره ی نور،آیه 23 آمده است:آنان که به زنان پاکدامن نسبت ناروا می دهند،عذاب عظیم دارند.
پیام ها:
1-بهتان،در ردیف کفر قرار دارد. بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ ... بُهْتاناً
2-در جامعه ی فاسد،گاهی به پاک ترین افراد،زشت ترین نسبت ها را می دهند.
«قَوْلِهِمْ عَلی مَرْیَمَ بُهْتاناً»
وَ قَوْلِهِمْ إِنّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً«157»
و(عذاب ولعنت ما آنان را فرا گرفت،به خاطر)سخنی که(مغرورانه) می گفتند:«ما عیسی بن مریم،فرستاده ی خدا را کشتیم»در حالی که آنان عیسی را نه کشتند و نه به دار آویختند، بلکه کار بر آنان مشتبه شد(و کسی شبیه به او را کشتند)و کسانی که درباره ی عیسی اختلاف کردند خود در شک بودند و جز پیروی از گمان،هیچ یک به گفته ی خود علم نداشتند و به یقین او را نکشته اند.
بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ وَ کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً«158»
بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد و خداوند عزیز و حکیم است.
نکته ها:
* امام صادق علیه السلام درباره جمله ی «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ» فرمودند: غیبت حضرت قائم علیه السلام نیز همین طور است،همانا امّت آن را به خاطر طولانی شدن انکار می کنند،برخی می گویند:قائم متولّد نشده است،برخی می گویند:متولّد شده ومرده است، وبرخی دیگر می گویند:یازدهمین ما عقیم بوده و...
* عوامل و نشانه های مشتبه شدن امر و به دار آویختن شخصی دیگر به جای حضرت عیسی به این صورت بود:
1.مأموران دستگیر کننده،رومی وغریب بودند وعیسی علیه السلام را نمی شناختند. (احتمالاً کسی که بنای خیانت داشت و با گرفتن پول،عیسی را به مخالفان معرّفی کرد، خود گرفتار گشت.)
2.اقدام برای دستگیری عیسی،شبانه بود.
3.شخص دستگیر شده،از خداوند شکایت کرد.که این شکایت با مقام نبوّت سازگار نیست.
4.همه انجیل های مسیحیان که فدا شدن عیسی وبه دارآویختن او را با آب وتاب نقل کرده اند،سالها پس از عیسی نوشته شده وامکان خطا در آنها بسیار است.
5.گروه هایی از مسیحیان مسأله صلیب را قبول ندارند و در اناجیل هم تناقضاتی است که موضوع را مبهم می کند.
پیام ها:
1-گاهی سقوط اخلاقی انسان تا آنجاست که به پیامبرکشی افتخار می کند. «إِنّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ»
2-در برابر ادّعاهای باطل،صراحت لازم است. «ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ»
3-عیسی علیه السلام هم تولّدش،هم رفتنش از این جهان بطور غیرطبیعی بود.عروج کرد تا ذخیره ای برای آینده باشد. «بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ»
4-معراج،برای غیر از پیامبر اسلام هم بوده است. «بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ»
5-عیسی،مهمان خداست. «رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ»
6-در آسمان ها امکان زیستن انسان وجود دارد. «بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ»
7-اراده ی الهی همه توطئه ها را خنثی می کند. «کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً»
وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً«159»
و هیچ کس از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به او(مسیح)ایمان می آورد و او روز قیامت،بر آنان گواه خواهد بود.
نکته ها:
* شاید معنای آیه این باشد:قبل از مرگ مسیح علیه السلام،تمام اهل کتاب به او ایمان می آورند.
چون طبق روایات شیعه وسنّی،عیسی علیه السلام در آخرالزمان از آسمان فرود آمده و پشت سر امام زمان علیه السلام نماز می خواند و مدّت ها زیسته،سپس از دنیا می رود. آن روز،مسیحیان به او ایمان صحیح می آورند،نه ایمانی که او را پسر خدا بدانند.
پیام ها:
1-همه ی کافران و منحرفان،در آستانه ی مرگ که پرده ها کنار می رود،به هوش می آیند و ایمان می آورند،ولی سودی ندارد. وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ ...
2-مرگ،یک سنّت قطعی برای همه است.حتّی برای عیسی که قرنها در بهترین شرایط مهمان خدا و فرشتگان بوده است. «قَبْلَ مَوْتِهِ»
3-انبیا،گواهان و شاهدان بر انسان هایند. «یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً»
فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ کَثِیراً«160»
و به خاطر ستمی که یهودیان روا داشتند و به خاطر آن که بسیاری از مردم را از راه خدا باز می داشتند،ما چیزهای پاک و دلپسندی را که قبلاً برایشان حلال بود،بر آنان حرام کردیم.
نکته ها:
* شاید مراد از طیباتی که بر یهود حرام شد،همان باشد که در آیه ی 146 انعام آمده است «وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ» این تحریم در تورات کنونی نیز وجود دارد.
* حالات و اعمال فرد و جامعه،در برخورداری از نعمت های الهی یا زوال آنها نقش اصلی دارد.در سوره ی فجر آیه 17 می خوانیم که گاهی دلیل محرومیّت،بی توجّهی به یتیمان است. «کَلاّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ» و در آیه 96 سوره ی اعراف می خوانیم:اگر اهل قریه ها ایمان و تقوا داشته باشند از برکات آسمان بهره مند می شوند. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ» چنانکه در حدیث می خوانیم: کسانی که محصولات کشاورزی آنان نامرغوب می شود،به خاطر ظلمی است که از آنان سرزده است.
پیام ها:
1-ظلم،زمینه ی محرومیّت از نعمت هاست. فَبِظُلْمٍ ... حَرَّمْنا
2-گاهی محرومیّت های اقتصادی و تنگناهای مادّی نشانه ی قهر وکیفر الهی است. فَبِظُلْمٍ ... حَرَّمْنا
3-حرام ها همیشه به خاطر رعایت مسائل بهداشتی نیست. فَبِظُلْمٍ ... حَرَّمْنا
4-گرچه مجازات اصلی در قیامت است،ولی کیفرهای دنیوی حالت هشدار دارد وبرای خلاف کاران،کیفر وبرای صالحان آزمایش است. فَبِظُلْمٍ ... حَرَّمْنا
5-بستن راه خدا به هر طریق(تحریف،کتمان،بدعت،فساد،انحراف و...) عامل محرومیّت از نعمت هاست. «وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»
وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً«161»
و به خاطر ربا گرفتن،که از آن نهی شده بودند وخوردن مال مردم به ناحقّ(طیّبات را بر آنان حرام کردیم)و برای کافرانِ از ایشان عذاب دردناکی فراهم ساخته ایم.
نکته ها:
* حکم تحریم ربا،در تورات نیز آمده است.
پیام ها:
1-رباخواری گرچه به ظاهر منبع درآمد و عامل کامیابی است،ولی در واقع زمینه ی محرومیّت وعذاب است. حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ ... أَخْذِهِمُ الرِّبَوا ... عَذاباً أَلِیماً
2-همه ی ادیان آسمانی،نسبت به روابط مالی انسان ها و چگونگی دخل و خرج، سخن و حساسیّت دارند. أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ ... بِالْباطِلِ
3-تا ظلم و ربا و حرام خواری،انسان را در مدار کفر قرار نداده،راه بازگشت آسان است.وگرنه این گونه گناهان زمینه ی کفر و عذاب است. أَخْذِهِمُ الرِّبَوا ... أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ
لکِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاهَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أُولئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْراً عَظِیماً«162»
ولی راسخان در علم از یهود و مؤمنان،به آنچه بر تو و آنچه پیش از تو نازل شده است ایمان دارند.و به ویژه برپا دارندگان نماز،و اداکنندگان زکات،و ایمان آورندگان به خدا و قیامتند.بزودی آنان را پاداش بزرگی خواهیم داد.
نکته ها:
* از اینکه بارها در قرآن جمله ی «وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ» آمده و یک بار هم عبارت «مِنْ بَعْدِکَ» نیامده است،خاتمیّت دین اسلام را می توان فهمید.
* در حدیث آمده است:آنکه زکات نمی پردازد،نمازش قبول نیست.پیامبر صلی الله علیه و آله نمازگزارانی را که زکات نپرداخته بودند،از مسجد بیرون می کرد.به فرموده ی قرآن،نمازگزار واقعی بخیل نیست. «إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً، إِلاَّ الْمُصَلِّینَ»
پیام ها:
1-در انتقاد باید انصاف داشت.در این آیه مؤمنانِ یهود از ظالمان و حرام خواران استثنا شده اند. لکِنِ الرّاسِخُونَ ... مِنْهُمْ
2-دانشی ارزشمند است که ریشه ورسوخ در جان داشته باشد. «الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»
3-هدف و باورهای مشترک مهم است،نه نژاد و قبیله و زبان. «الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ»
4-ایمان به همه ی اصول در همه ی ادیان الهی لازم است. «بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ»
5-با آنکه نماز و زکات،در همه ی ادیان بوده است،ولی به خاطر اهمّیت آن دو جداگانه ذکر شده اند. بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاهَ وَ ...
6-نماز از زکات جدا نیست و اهل نماز باید اهل انفاق های مالی هم باشند.
«الْمُقِیمِینَ الصَّلاهَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکاهَ»
7-نماز جایگاه مخصوص دارد.(همه ی جملات آیه با واو و نون آمده «الرّاسِخُونَ ، اَلْمُؤْمِنُونَ ، اَلْمُؤْتُونَ» ،ولی درباره نماز به جای«مقیمون»کلمه ی «الْمُقِیمِینَ» بکار رفته که در زبان عربی،نشانه ی برجستگی آن است.)
إِنّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِیسی وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً«163»
(ای پیامبر!)ما به تو وحی کردیم،آن گونه که به نوح و پیامبران پس از او وحی کردیم. و (همچنین)به ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب،اسباط (\فرزندان یعقوب) ، عیسی، ایّوب، یونس،هارون و سلیمان وحی کردیم و به داود،«زبور»دادیم.
نکته ها:
* در تمام قرآن نام 26 نفر از پیامبران آمده است.نام یازده تن از آنان در این آیه ذکر شده و نام بقیه آنان عبارت است از:آدم،ادریس،هود،صالح،لوط،یوسف،شعیب،ذی الکفل، موسی،الیاس،یسع،زکریا،یحیی،عُزیر و حضرت محمّد.
* در حدیث آمده:آنچه بر انبیای پیشین وحی شده بود،بر پیامبر اسلام وحی شده است.
* «اسباط»جمع«سِبط»به معنای نوه،عنوان فرزندانی از یعقوب است که به پیامبری رسیدند. «زبور»در لغت به معنای کتاب است،ولی در اصطلاح به کتاب حضرت داود گفته می شود .«مزامیر داود»از کتب عهد قدیم(تورات)است و 150 فصل دارد که هر کدام یک «مزمور»است.
* با آنکه در تاریخ،بارها وحی الهی نازل شده است،چرا اهل کتاب،نبوّت پیامبر را نمی پذیرند و میان او و دیگر انبیا فرق گذاشته،توقّعات اضافی دارند؟ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ ...
پیام ها:
1-وحی و نبوّت،یک جریان و سنّت خلل ناپذیر در تاریخ انسان است. أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ وَ ...
2-بیان نمونه های تاریخی از یک موضوع(مثل وحی بر پیامبران پیشین،)از شیوه های اثبات مدعاست و آگاهی از آنها زمینه ی پذیرش. أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ ...
3-هدف،شیوه و کلّیات محتوای ادیان الهی،یکی است.زیرا سرچشمه ی همه آنها خداوند است. إِنّا أَوْحَیْنا ...
وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَ کَلَّمَ اللّهُ مُوسی تَکْلِیماً«164»
وبه پیامبرانی که پیش از این داستان آنان را برایت باز گفته ایم وپیامبرانی که ماجرای آنان را برای تو نگفته ایم نیز وحی کردیم و خداوند با موسی سخن گفت،سخن گفتنی ویژه.
نکته ها:
* در میان سوره های قرآن،سوره های هود و شُعراء،در بیان قصص انبیا،جامعیّت بیشتری دارند.
* همه ی پیامبران طرف سخن خدایند،ولی در این میان تنها حضرت موسی علیه السلام «کلیم اللّه» شده است.شاید برای آنکه حضرت موسی در مبارزه با فرعون و تحمّل لجاجت و سرسختی بنی اسرائیل،لازم بود بیشتر و پی درپی با خداوند مرتبط باشد و پیام بگیرد، از این رو کلیم اللّه شد.
پیام ها:
1-آشنایی با تاریخ انبیا از جایگاه ویژه برخوردار است،از این رو خداوند هم به آن پرداخته است. «رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ»
2-تعداد انبیا بیش از آن است که در قرآن آمده است. «وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ»
3-نه عمر انسان برای شنیدن همه ی تاریخ کافی است و نه نیازی به شنیدن همه ی تاریخ است.باید به مقدار عبرت شنید. «رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ»
4-گاهی نقل یک حادثه،بارها در قرآن تکرار می شود و از برخی حوادث،اصلاً ذکری به میان نمی آید،این نشان می دهد که قرآن،کتاب هدایت و تربیت است،نه داستان سرایی. «لَمْ نَقْصُصْهُمْ»
رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً«165»
پیامبرانی(را فرستادیم)که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند،تا پس از پیامبران، برای مردم بر خدا حجّتی نباشد و خداوند همواره شکست ناپذیر و حکیم است.
نکته ها:
* این آیه،کلّیات دعوت انبیا و شیوه ی کار و هدف از بعثت آنان را بیان می کند.
* عقل همچون وحی،حجّت الهی است،ولی چون مدار ادراکاتش محدود است،به تنهایی کافی نیست و حجّت تمام نیست.لذا انبیا از دانستنی های غیبی و ملکوتی و اخروی که دست عقل از آن کوتاه است خبر می دهند.
قرآن در جای دیگر می فرماید: «وَ لَوْ أَنّا أَهْلَکْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً» اگر ما پیش از فرستادن رسولان،عذابشان کنیم،می گویند:چرا برای ما رسولی بیانگر و هشدار دهنده نفرستادی؟
پیام ها:
1-شیوه ی تبلیغ انبیا بر دو محور بیم و امید استوار است. «مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ»
2-فلسفه ی بعثت پیامبران، اتمام حجّت خدا بر مردم است،تا نگویند:رهبر و راهنما نداشتیم و نمی دانستیم. «لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّهٌ»
3-انبیا از نظر صفات شخصی و جسمی،و سوابق زندگی و موقعیّت اجتماعی، سیاسی و خانوادگی،و نیز از جهت داشتن معجزه،بیان صریح و برخورداری از امدادهای غیبی، باید در مرحله ای باشند که کسی نتواند در هیچ زمینه بهانه ای بر آنان بگیرد. «لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»
4-چون خداوند عزیز وحکیم است،هیچ کس حجّتی بر او ندارد. «عَزِیزاً حَکِیماً»
لکِنِ اللّهُ یَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَیْکَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِکَهُ یَشْهَدُونَ وَ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً«166»
(گرچه کفّار،بهانه می گیرند)ولی خداوند،به آنچه بر تو نازل کرده گواهی می دهد،که به علم خود بر تو نازل کرد و فرشتگان نیز(بر حقّانیت تو) شهادت می دهند و گواهی خداوند(برای تو)کافی است.
نکته ها:
* این که معارف والای قرآن از زبان شخص درس ناخوانده ای،در منطقه ی جهل و شرک و دشمنی بیان شده،و مردم تحوّل یافتند و از تفرقه به وحدت،از بخل به ایثار،از شرک به توحید،از جهل به علم،و از سقوط به عروج معنوی و تشکیل«امّت اسلامی» رسیدند، گواهی خداوند بر لطفی است که به پیامبر و دین او دارد.
پیام ها:
1-در برابر تضعیف های ناحقّ،باید تقویت های بجا و شایسته صورت گیرد.
«لکِنِ اللّهُ یَشْهَدُ»
2-انبیا هم در مسیر دعوت،نیاز به پشتیبانی خدا دارند. «لکِنِ اللّهُ یَشْهَدُ»
3-بهترین تکیه گاه ونقطه ی امید هر مبلّغ دین،باید خدا باشد. «لکِنِ اللّهُ یَشْهَدُ»
4-سرچشمه وحی علم بی نهایت الهی است. «أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ» از این رو با پیشرفت علوم،هر روز از معارف قرآن پرده ای برداشته می شود.
5-اگر در گوشه ای از زمین،گنهکاران لجوج بهانه می گیرند،ولی همه فرشتگان هستی،به نفع تو گواهی می دهند. «وَ الْمَلائِکَهُ یَشْهَدُونَ»
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالاً بَعِیداً«167»
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقاً«168»
قطعاً کسانی که کافر شدند و(با القای شبهه و تهمت و تحقیر)مردم را از راه خدا باز داشتند،به تحقیق گمراه شدند،گمراهی دور(از نجات).همانا کسانی که کافر شدند و ستم کردند،خداوند بر آن نیست که آنان را بیامرزد و به راهی هدایتشان کند.
إِلاّ طَرِیقَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیراً«169»
مگر به راه جهنّم،که برای همیشه در آن ماندگارند و این(عذاب و کیفر)بر خداوند آسان است.
نکته ها:
* مراد از«ضلال بعید»گمراهی مضاعف کافران است.کفر،یک گمراهی است و مانع شدن از ایمان دیگران،گمراهی دیگر.کفر یک انحراف است و خود را بر حقّ دانستن، انحرافی بالاتر. کفر،ظلم به خویش است و مانع راه دیگران شدن،ظلم به تاریخ و نسل بشر.
* شاید مراد از«ظلم»در آیه ی 168،همان مانع شدن از هدایت دیگران باشد.زیرا چه ظلمی بالاتر از ظلم فکری و فرهنگی و اعتقادی؟
* سخت ترین عذاب ها و بدترین تعبیرات،برای کافرانی بیان شده که با انواع تبلیغات، تهمت ها و تهدیدات،مانع رسیدن پیام حقّ به گوش حقّ جویانند.(عدم مغفرت،عدم هدایت،دوزخی شدن و جهنّم ابدی)
پیام ها:
1-بازدارندگان مردم از هدایت،خود در گمراهی سختی هستند. «ضَلُّوا ضَلالاً بَعِیداً»
2-کفر و ظلم،در کنار همند و نتیجه ی آنها،محرومیّت از آمرزش و هدایت الهی است. «کَفَرُوا وَ ظَلَمُوا ... لا لِیَهْدِیَهُمْ»
3-کیفر کافرانِ ظالم که مانع هدایت مردمند،دوزخ ابدی است. «جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها»
یا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً«170»
ای مردم! همانا پیامبر از سوی پروردگارتان همراه با حقّ(قرآن)برای شما آمده است.پس ایمان بیاورید که برای شما بهتر است و اگر (ناسپاسی کرده و)کفر ورزید پس(بدانید که)آنچه در آسمان ها و زمین است از آن خداست و خداوند،دانا و حکیم است.
نکته ها:
* اهل کتاب و حتّی مشرکان در انتظار ظهور پیامبری بودند و زمینه ی ذهنی داشتند،لذا در این آیه بجای«رسولا»می فرماید: «الرَّسُولُ» یعنی همان پیامبری که انتظارش را می کشید،اکنون آمده است،پس به او ایمان بیاورید.
پیام ها:
1-دعوت اسلام،جهانی است و اختصاص به قوم عرب ندارد. «یا أَیُّهَا النّاسُ»
2-عامل گسترش دعوت انبیا،حقّانیت آن است. «بِالْحَقِّ»
3-ایمان مردم به نفع خودشان است،نباید بر خدا منّت گذارند.بلکه خدا منّت نهاده و آنان را هدایت کرده است. «فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ»
4-نه کفر مردم به خدا زیان می رساند و نه ایمانشان به او نفعی دارد. فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ ...
5-بعثت انبیا و محتوای دعوت آنان،بر اساس علم و حکمت الهی است. «کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً»
یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَی اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَهٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفی بِاللّهِ وَکِیلاً«171»
ای اهل کتاب! در دین خود غلوّ نکنید و جز حقّ،به خداوند نسبتی ندهید.همانا مسیح، عیسی پسر مریم،فرستاده ی خداوند و کلمه ی اوست که به مریم القا نمود و روحی است از جانب او.پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید،و به تثلیث قائل نشوید.(از این حرف)دست بردارید که به نفع شماست.جز این نیست که اللّه خدایی است یکتا،و از اینکه فرزندی داشته باشد منزّه است.آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن اوست و خدا برای تدبیر و سرپرستی هستی کافی است.
نکته ها:
* «کَلِمَهُ اللّهِ» به انبیا و اولیا گفته می شود،چون همانطور که کلمه،بیانگر مطالبی است که در ذهن گوینده است،پیامبران و اولیا بیانگر کمالات پروردگارند.چنانکه در حدیث آمده است:
«نحن کلمات اللّه التّامات»ما کلمات کامل الهی هستیم.
شاید هم مراد از کلمه،همان جمله ی «کُنْ فَیَکُونُ» باشد که قول خداوند است و مانند هر سخن دیگر،محصول آن کلمه است. چنانکه در جای دیگر،خداوند آفرینش عیسی علیه السلام
را به آفرینش آدم علیه السلام تشبیه نموده و می فرماید: «إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»
* از امام صادق علیه السلام درباره ی «رُوحٌ مِنْهُ» سؤال شد،حضرت پاسخ دادند:مقصود روح خداست که خداوند آن را در آدم و عیسی علیهما السلام قرار داد.
* مسیحیان عقیده به تثلیث دارند و اللّه را خدای پدر،مسیح را خدای پسر و جبرئیل را واسطه ی این دو خدا می دانند،که نوعی کفر است.قرآن هم می فرماید: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَهٍ»آنانکه خدا را یکی از خدایان سه گانه می دانند،کافرند.البتّه گروهی از آنان نیز حضرت مریم را به جای جبرئیل،یکی از خدایان سه گانه می دانند که قرآن در این باره می فرماید: «یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ»ای عیسی! آیا تو به مردم گفته ای که مرا و مادرم را دو خدا قرار دهید؟
* در روایات،به غلوّ کنندگان نفرین شده و آنان از بدترین اقسام کفّار و مشرکان به شمار آمده اند.
* اگر نداشتن پدر،دلیل بر الوهیّت باشد،حضرت آدم باید به طریق اولی الوهیّت داشته باشد، چون نه پدر داشت و نه مادر.
* در قرآن 17 بار،عیسی به مریم نسبت داده شده تا فرزند خدا بودن را نفی کند.در اناجیل هم از او به عنوان فرستاده خدا یاد شده،نه خدا.در اناجیل،حضرت عیسی علیه السلام 80 بار خود را بنده و رسول خدا معرّفی کرده است.
پیام ها:
1-غلوّ نشانه ی تعصّب نابجا است و در همه ی ادیان ممنوع می باشد.یهود، «عُزیر»را فرزند خدا می دانستند و مسیحیان«عیسی»را. «لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ»
2-یکی از آفات ادیان آسمانی،غلوّ درباره رهبران دینی است. «لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ»
3-میانه روی و اعتدال در همه جا لازم است و عشق به اولیای خدا نباید سر از غلوّ درآورد. «لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ»
4-غلوّ کردن درباره ی انسان ها،گرچه پیامبر باشند،توهین به خداوند و نسبت ناروا دادن به اوست. «لا تَقُولُوا عَلَی اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ»
5-در قرآن و انجیل واقعی،حضرت عیسی پیامبر خدا معرفی شده است،نه خدا یا فرزند خدا. «عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ»
6-آفرینش غیر طبیعی عیسی،آیه و نشانه ی خداست،آن گونه که کلمه،تابلو و نشانه ی معناست. «کَلِمَتُهُ أَلْقاها»
7-عیسی جزیی از خدا نیست،بلکه پرتوی از قدرت حیات بخش الهی است.«رُوحٌ مِنْهُ»
8-قرآن،بیانگر عقیده صحیح ونافی عقاید باطل است. لا تَغْلُوا ... لا تَقُولُوا ثَلاثَهٌ ...
9-خداوند جسم نیست تا فرزند داشته باشد. «سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ» (تعبیراتی چون ثاراللّه،یداللّه،کلمهاللّه که در متون دینی آمده،تعبیرات مجازی است)
10-خدایی که آسمان ها ملک اوست،چه نیازی به فرزند و شریک دارد؟ «سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ»
11-هر چیزی از خداست،پس باید بنده ی او بود و تنها به او توکّل کرد. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفی بِاللّهِ وَکِیلاً»
لَنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلّهِ وَ لاَ الْمَلائِکَهُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیْهِ جَمِیعاً«172»
و هرگز مسیح از اینکه بنده خدا باشد استنکاف ندارد و فرشتگان مقرّب نیز(سرپیچی ندارند)و هر کس از بندگی خداوند سرپیچی کند و تکبّر ورزد،پس(بداند که)بزودی همه را به نزد خود محشور می کند.
نکته ها:
* امام رضا علیه السلام به جاثلیق رهبر مسیحیان آن زمان فرمود:همه چیزِ عیسی خوب بود، جز آنکه اهل عبادت نبود.جاثلیق ناراحت شد و گفت:او بیشترین عبادت را انجام می داد.
حضرت پرسید:چه کسی را می پرستید؟جاثلیق خاموش شد،چون فهمید که هدف امام آن است که بفهماند«عابد»نمی تواند «معبود» باشد.
* مردم نسبت به عبادت خدا سه حالت دارند:گروهی مستکبر،گروهی تسلیم و گروهی طالب.حضرت علی علیه السلام می فرماید:«کفی بی عزّاً ان اکون لک عبداً و کفی بی فخراً ان تکون لی ربّا»برایم همین افتخار بس که بنده ی تو باشم.
پیام ها:
1-در امور دینی،کاسه ی داغ تر از آش نباشید.عیسی خود را بنده ی خدا می داند، چرا شما او را فرزند خدا می شناسید؟! «لَنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلّهِ»
2-مسیح، نه تنها عبادت می کند،بلکه«عبد»ویکپارچه بنده اوست. «عَبْداً لِلّهِ»
3-فرشتگان مقرّب(از جمله روح القدس هم)بندگی خدا می کنند،چرا روح القدس را یکی از سه خدا می دانید؟ «وَ لاَ الْمَلائِکَهُ الْمُقَرَّبُونَ»
4-سرچشمه ی ترک عبادت،تکبّر است و اگر روح استکباری شد،همه نوع خطر را در پی دارد. وَ مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یَسْتَکْبِرْ ...
5-بازگشت همه به سوی خداست،پس از قیامت بترسیم و تکبّر نکنیم.
«فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیْهِ جَمِیعاً»
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا وَ اسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِیماً وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً«173»
پس آنان که ایمان آورده وکارهای شایسته انجام داده اند،خداوند پاداش آنان را کامل می دهد واز فضل خویش به ایشان افزون تر می بخشد و امّا آنان که سرپیچی کردند و تکبّر ورزیدند،خداوند آنان را به عذابی دردناک کیفرشان می دهد و در برابر(قهر)خدا برای خود دوست و یاوری نخواهند یافت.
نکته ها:
* اهل کتاب،یا پیامبر خود را برتر می دانستند و درباره ی او غلوّ می کردند و یا خود را برتر می دانستند و می گفتند: «نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ» و یا دیگران را تحقیر می کردند. «قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ...» در حالی که در قیامت هیچکدام از اینها کارساز نیست و ایمان و عمل لازم است.
پیام ها:
1-راه نجات،ایمان و عمل صالح است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ»
2-ایمان مقدّم بر عمل است و اعمال بدون ایمان،مانند اسکناس بی پشتوانه است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ»
3-اگر می خواهید اخلاق الهی داشته باشید،اجرت کارگر را کامل بپردازید و چیزی هم اضافه دهید. «فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»
4-بدون ایمان و عمل،انتظار هیچ شفاعتی از مسیح و دیگران نداشته باشید.
«لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً»
یا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً«174»
ای مردم! از سوی پروردگارتان برای شما برهان و حجّتی آمده است ونوری روشنگر (همچون قرآن)را به سوی شما فرود آوردیم.
نکته ها:
* طبق روایات،مراد از «بُرْهانٌ» شخص پیامبر و مراد از«نور مبین»،قرآن است.و به راستی که پیامبر،برهان دین است،چرا که کسی درس ناخوانده،چنین معارف و کتابی را آورده که هرچه زمان می گذرد و علوم رشد می کند،حقّانیت دین و عمق تعالیمش روشن تر می شود.
پیام ها:
1-اسلام با همه ی مردم و همه ی نسل ها و عصرها سخن می گوید و پیامش جهانی است. «یا أَیُّهَا النّاسُ»
2-فرستادن نور و برهان،از شئون ربوبیّت خداست. «مِنْ رَبِّکُمْ»
3-قرآن کتاب استدلال،هدایت و نور است. «نُوراً مُبِیناً»
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَهٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً«175»
پس کسانی که به خدا ایمان آورده وبه او توسّل جستند،بزودی آنان را در رحمت و فضل خویش وارد می کند و آنان را به سوی خود در راه راست هدایت می کند.
نکته ها:
* اعتصام به اولیا و رهبران الهی را در زیارت جامعه می خوانیم:«من اعتصم بکم فقد اعتصم باللّه».
* در دو آیه ی قبل،ایمان و عمل صالح وسیله ی دریافت لطف الهی عنوان شد و در این آیه، ایمان و اعتصام به خداوند؛این نشانه ی آن است که راه اعتصام به خدا و پیوستن به او، عمل صالح است.
پیام ها:
1-پاداش های الهی،فضل ورحمت اوست،نه استحقاق ما. «فِی رَحْمَهٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ» (همین که این رحمت و فضل خود را در آیات دیگر اجر و پاداش کار مادانسته،خود لطفی دیگر است وگرنه مزد چند دقیقه کار ناقص،این همه بهشت و قصر و رحمت نیست.)
2-گرچه خدا هر که را بخواهد هدایت می کند، «یَهْدِی مَنْ یَشاءُ»ولی زمینه و وسیله هدایت را خودمان با ایمان واعتصام باید فراهم سازیم. «یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ»
3-نیاز به هدایت الهی،حتّی پس از ایمان و اعتصام هم باقی است و یک لحظه از هدایت او بی نیاز نیستیم. «یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ»
4-راه مستقیم،راهی است که انسان را به خدا برساند. «یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً»
یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَهِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمّا تَرَکَ وَ إِنْ کانُوا إِخْوَهً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ«176»
(ای پیامبر!)از تو فتوا می خواهند،بگو:خداوند درباره ی(ارث)کلاله(\برادر و خواهر پدری یا پدر و مادری)به شما چنین فتوا می دهد که:اگر مردی بمیرد و فرزندی(یا پدر و مادری)نداشته باشد ولی خواهری داشته باشد،نصف آنچه به جا گذاشته از آنِ خواهر است و او نیز از خواهرش اگر فرزندی نداشته باشد همه اموال را ارث می برد و اگر دو خواهر باشند،دو سوّم دارایی به جامانده را ارث می برند(\هر کدام یک سوّم)و اگر چند برادر و خواهر باشند مرد برابر سهم دو زن ارث می برد.خداوند احکام را برای شما بیان می کند تا گمراه نشوید و خداوند به هر چیز دانا است.
نکته ها:
* در آیه 12 همین سوره آمده بود که خواهر و برادر از یکدیگر یک ششم ارث می برند و اینجا می فرماید:نصف ارث می برد.این به خاطر آن است که در آنجا مراد، خواهر و برادر مادری بود و در اینجا پدری،یا پدر و مادری.
* ارث بردن خواهر و برادر از میّت،وقتی است که او فرزند یا پدر و مادر نداشته باشد. وگرنه نوبت به خواهر و برادر نمی رسد.
سوره ی نساء با مسائل خانواده آغاز شد و با مسائل خانواده به پایان رسید.
پیام ها:
1-وظیفه ی مردم،برای یادگیری مسائل و احکام دینی،رجوع به رهبران دینی است. «یَسْتَفْتُونَکَ»
2-دین برای دنیای مردم برنامه دارد.موضوع ارث از یک جهت موضوعی اقتصادی و از جهتی موضوعی خانوادگی است و دین به لحاظ هر دو جهت، برای آن احکامی مقرّر داشته است. «قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ»
3-رعایت اولویّت ها در تقسیم ارث،بیانگر اولویّت ها در رسیدگی به اعضای فامیل است.پدر ومادر و فرزندان در یک ردیف اند،امّا خواهران و برادران در مرحله ی بعدی. «لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ»
4-دو برابر بودن سهم ارث مرد نسبت به زن،بر پایه علم الهی است،نه شرایط خاص اجتماعیِ زمان پیامبر که زنان ضعیف شمرده می شدند. «وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»
«والحمدللّه ربّ العالمین