أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدی مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلاً«51»
آیا کسانی را که بهره ای از کتاب(خدا)به آنها داده شده،ندیده ای که به بت و طاغوت ایمان می آورند و درباره کفّار می گویند:اینان از کسانی که(به اسلام و محمّد صلی الله علیه و آله)ایمان آورده اند،راه یافته ترند.
نکته ها:
* پس از جنگ احد،جمعی از یهودیان به مکّه رفتند تا بر ضد مسلمانان،با مشرکان هم پیمان شوند و برای دلخوشی و اطمینان کفّار،در برابر بت های آنان سجده کردند و گفتند:
بت پرستی شما از اسلام مسلمانان بهتر است.
* «جبت»،که به بت،ساحر و کاهن گفته می شود،یکبار در قرآن آمده ولی کلمه ی «طاغوت»،از ریشه ی«طغیان»،هشت مرتبه آمده است.شاید مراد از جِبت و طاغوت، همان دو بتی باشد که یهودیان در برابر آنها سجده کردند،و شاید مراد از جبت،بت باشد و مراد از طاغوت،بت پرستان و حامیان بت پرستی باشد.
پیام ها:
1-آگاهی ناقص از دین،زمینه ی انحراف است. «نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ»
2-دشمنان،برای مبارزه با اسلام حتّی از عقاید خود دست می کشند(سجده ی یهود بر بت،به خاطر خشنودی مشرکان و هماهنگی بر ضد مسلمانان).«یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ»
3-روح لجاجت وعناد،مسیر قضاوت را عوض می کند. یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ ... هؤُلاءِ أَهْدی ...
أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَ مَنْ یَلْعَنِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیراً«52»
آنانند کسانی که خداوند،لعنتشان کرده است و هر کس را خدا لعن کند، هرگز برای او یاوری نخواهی یافت.
پیام ها:
1-هر اتّحادی علیه حقّ ملعون است. «لَعَنَهُمُ اللّهُ»
2-پیمان های نامقدّس دشمنان علیه حقّ،هرگز به نتیجه ی مطلوب نمی رسد و در برابر اراده ی خدا سودی ندارد. «فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیراً»
3-منفور خدا،همیشه مغلوب خواهد بود. «وَ مَنْ یَلْعَنِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیراً»
أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَإِذاً لا یُؤْتُونَ النّاسَ نَقِیراً«53»
آیا برای آنان(یهودیان)بهره ای از حکومت است؟که در آن هنگام ذرّه ای به مردم نمی دادند.
نکته ها:
* «نَقیر»یا گودی پشت هسته ی خرماست،و یا آن چیزی است که پرندگان با منقار خود برمی دارند و کنایه از امر ناچیز و اندک است.
* امام باقر علیه السلام درباره ی «نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ» فرمود:مقصود امامت و خلافت است و مقصود از «الناس»ما اهل بیت هستیم. یعنی اگر کسانی به قدرت برسند به اندازه نخ هسته ی خرمایی به اهل بیت علیهم السلام قدرت نخواهند داد.
* در تفسیر مجمع البیان آمده که یهود به قدری انحصار طلبند که اگر قدرتی به دست آورند، به دیگران نمی دهند.این معنی،با روحیّه ی بخل و تنگ نظری یهود،سازگارتر است.
پیام ها:
1-از قضاوت های نابجای دیگران درباره ی دینتان نگران نباشید. «أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ»
2-حکومتِ نامحدود،مخصوص خداوند است.هر فرد و قومی گوشه ای از حکومت را آن هم برای چند روزی بدست می گیرد. «نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ»
3-دشمنان خود را بشناسید،که اگر به قدرت برسند،شمارا به کلّی نادیده می گیرند. لا یُؤْتُونَ النّاسَ ...
4-کسی که حکومت و قدرت را بدست می گیرد باید به فکر رفاه مردم باشد.
نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ ... لا یُؤْتُونَ
أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً«54»
یا اینکه(یهودیان)نسبت به مردم(مسلمان)به خاطر آنچه که خداوند از فضل خویش به آنان داده است،حسد می ورزند.همانا ما قبلاً به آل ابراهیم (که شما از نسل او هستید نیز) کتاب آسمانی و حکمت و سلطنت بزرگی دادیم.(چرا اکنون به آل محمّد علیهم السلام ندهیم؟)
نکته ها:
* آیه ی قبل اشاره به بخل یهود بود و در این آیه به حسادتشان اشاره شده است و حسد از بخل بدتر است.چون در بخل مال خود را نمی بخشد،ولی در حسد از بخششِ دیگری هم ناراحت است.
یهود که پیشتر مورد لطف و نعمت خدا قرار گرفته اند،چرا از اینکه دیگران به نعمت و قدرتی برسند،از روی حسد،ناراحت می شوند؟چرا آل ابراهیم برخوردار باشند و آل محمّد و بنی هاشم،محروم؟
در روایات،اهل بیت فرموده اند:آنان که مورد حسادت قرار گرفته اند،ماییم.
* در حدیث از امام صادق علیه السلام می خوانیم که فرمود:مراد از«کتاب»،نبوّت و مراد از «حکمت»،فهم و قضاوت و مراد از«ملک عظیم»،اطاعت مردم است.
امام باقر علیه السلام در تفسیر«ملک عظیم»فرمود:مراد آن است که خداوند در میان آنان امامان بر حقّ قرار داد.
در حدیث دیگر از حضرت علی علیه السلام می خوانیم که فرمود:مراد از آل ابراهیم ما اهل بیت پیامبر هستیم.
پیام ها:
1-حسود،در مقابل اراده ی خدا قد علم می کند. «یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللّهُ»
2-منشأ همه ی نعمت ها و بهره گیری ها فضل خداست. «مِنْ فَضْلِهِ» به جای آرزوی زوال نعمت دیگران،از خداوند آرزوی فضل او را داشته باشید.
3-همسویی اهل کتاب با مشرکان و قضاوت بر اینکه شرک شما بهتر از توحید مسلمانان است، به خاطر حسادت است.در آیات قبل خواندیم که یهودیان به مشرکان گفتند: هؤُلاءِ أَهْدی ...در این آیه می خوانیم: «أَمْ یَحْسُدُونَ» 4-همه ی الطاف از اوست.(سه بار کلمه «آتَیْنا» تکرار شده است)
5-حکومت الهی باید بدست کسانی باشد که قبل از حکومت،دارای مقام معنوی و علمی و بینش بالایی باشند.نام کتاب و حکمت قبل از ملک عظیم آمده است.(آری نعمت های معنوی بر مادّی مقدّم است.) آتَیْنا ... اَلْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً
فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفی بِجَهَنَّمَ سَعِیراً«55»
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَزِیزاً حَکِیماً«56»
پس بعضی از یهودیان به او(پیامبر اسلام)ایمان آوردند و بعضی(نه تنها ایمان نیاوردند،بلکه) از ایمان آوردن مردم جلوگیری کردند،و شعله ی سوزان دوزخ، برای کیفر آنان بس است.همانا به زودی کسانی را که به آیات ما کافر شدند در آتشی خواهیم افکند. هر چه پوست بدنشان بسوزد،پوست دیگری به جای آن قرار می دهیم تا کیفر را بچشند. همانا خداوند توانا و حکیم است
نکته ها:
* چون آنان هر لحظه،لجاجت می کنند پس باید هر لحظه با پوست جدید کیفر شوند.
چنانکه در تفسیر صافی آمده است:«ابن ابی العوجاء»یکی از مخالفان دین در عصر ائمه، از امام صادق علیه السلام پرسید:گناه پوست جدید چیست؟امام فرمود:پوست جدید،از سوخته های همان پوست اوّل است،مثل خشتی که شکسته و خورد می شود و بار دیگر گل و خشت تازه ای ساخته می شود.
پیام ها:
1-کیفر کافران دائمی است. «بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً»
2-پوست جدید،به خاطر چشیدن عذاب شدید است.(چون در سوختن،بیشتر درد و سوزش مربوط به پوست است واگر آتش به استخوان برسد،درد کم می شود). «بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً»
3-معاد جسمانی است. «بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً»
4-هرگز عذاب،به خاطر استمرار،برای کافران عادّی نمی شود. «لِیَذُوقُوا الْعَذابَ»
5-عذاب کردن دائمی کفّار حکیمانه است و هیچ نیروئی قادر بر جلوگیری از قهر خداوند در دوزخ نیست. «عَزِیزاً حَکِیماً»
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِیلاً«57»
وکسانی را که ایمان آورده وکارهای نیک انجام داده اند،به زودی در باغ هایی که از زیر(درختان)آن نهرها جاری است وارد می کنیم.آنان همیشه در آن جاودانند،برایشان در آن جا همسرانی پاکیزه است و آنان را در سایه هایی پایدار(بدون سردی وگرمی و طوفان)درآوریم.
نکته ها:
* در تربیت باید بیم وامید در کنار هم باشد.در آیه قبل بیم بود واین آیه،امید.
* «ظلیل»،سایه ی کشیده و ممتد است.
* امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از ازواج مطهره همسرانی هستند که از آلودگی به حیض و حدث پاکند.
پیام ها:
1-ایمان و عمل صالح دو شرط اساسی برای ورود به بهشت است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ»
2-لطف خدا سریع تر از قهر اوست.(در آیه قبل برای دوزخیان حرف«سوف» بکار رفته که نشانه آینده دور است،ولی در این آیه حرف«سین» «فَسَیُدْخِلُهُمْ» که نشانه ی آینده نزدیک است) 3-پاکی همسران بهشتی هم جسمی است و هم روحی.( «مُطَهَّرَهٌ» به کسی گفته می شود که از نظر جسمی و روحی پاک و منزّه باشد.)
إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً«58»
همانا خداوند فرمانتان می دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید و هرگاه میان مردم داوری کردید،به عدل حکم کنید.چه نیک است آنچه که خداوند شما را بدان پند می دهد.بی گمان خداوند شنوای بیناست.
نکته ها:
* امانتداری و رفتار عادلانه و دور از تبعیض،از نشانه های مهم ایمان است،چنانکه خیانت به امانت،علامت نفاق است.در حدیث است:به رکوع و سجود طولانی افراد نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنان بنگرید.
* در روایات متعدّد،منظور از امانت،رهبری جامعه معرّفی شده که اهلش اهل بیت علیهم السلام می باشند.این مصداق بارز عمل به این آیه است.
آری،کلید خوشبختی جامعه،بر سر کار بودن افراد لایق ورفتار عادلانه است و منشأ نابسامانی های اجتماعی،ریاست نااهلان وقضاوت های ظالمانه است.حضرت امیر علیه السلام فرموده است:«من تقدّم علی قوم و هو یری فیهم من هو افضل،فقد خان اللّه و رسوله والمؤمنین»هر کس خود را در جامعه بر دیگران مقدّم بدارد و پیشوا شود در حالی که بداند افراد لایق تر از او هستند،قطعاً او به خدا و پیامبر و مؤمنان خیانت کرده است.
* شاید بتوان گفت:خیانت در امانت شامل کتمان علم،حرفه وحقّ،تصاحب اموال مردم، اطاعت از رهبران غیر الهی،انتخاب همسر یا معلّم نااهل برای فرزندان و...می شود.
* امام باقر علیه السلام فرمود:اوامر ونواهی خدا امانت های الهی هستند.
* امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود:خداوند امر فرموده که هر امامی آنچه در نزدش است به امام بعد از خود بسپارد.
* امانت سه گونه است:
الف:میان انسان وخدا.(وظایف وواجباتی که بر انسان تعیین شده است.)
ب:میان انسان و دیگران.(اموال یا اسرار دیگران نزد انسان)
ج:میان انسان و خودش.(مثل علم و عمر و قدرت که در دست ما امانتند.)
پیام ها:
1-سپردن امور به کاردانان و قضاوت عادلانه،از مصادیق عمل صالح و از نشانه های ایمان است.(با توجّه به آیه قبل)
2-هر امانتی صاحبی دارد وهرکس لیاقت واستعداد کار ومقامی را دارد. «أَهْلِها»
3-در ادای امانت و دادگری،ایمان شرط نیست.نسبت به همه ی مردم باید امین و دادگر بود. «أَهْلِها ،النّاسِ»
4-قاضی و حاکم باید عادل باشد. «تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»
5-تشکیل حکومت لازم است.لازمه ی سپردن مسئولیّت ها به اهلش و قضاوت عادلانه برقراری نظام و حکومت الهی است. تُؤَدُّوا الْأَماناتِ ... تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ
6-موعظه ی خوب،آن است که علاوه بر پندهای اخلاقی،به مسائل اجتماعی و قضایی هم توجّه کند. «نِعِمّا یَعِظُکُمْ بِهِ»
7-اگر مردم هم خیانت در امانت یا ستم در قضاوت را نفهمند،خدا بینا و شنواست. «إِنَّ اللّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً»
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً«59»
ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و از رسول و اولی الامر خود (جانشینان پیامبر) اطاعت کنید.پس اگر درباره چیزی نزاع کردید آن را به حکم خدا و پیامبر ارجاع دهید،اگر به خدا و قیامت ایمان دارید.این(رجوع به قرآن و سنّت برای حلّ اختلاف) بهتر و پایانش نیکوتراست.
نکته ها:
* آیه ی قبل،بیان وظایف حاکمان بود که باید دادگر و امانتدار باشند،این آیه به وظیفه ی مردم در برابر خدا و پیامبر اشاره می کند.با وجود سه مرجع «خدا»، «پیامبر» و «اولی الامر» هرگز مردم در بن بست قرار نمی گیرند.آمدن این سه مرجع برای اطاعت،با توحید قرآنی منافات ندارد،چون اطاعت از پیامبر و اولی الامر نیز،شعاعی از اطاعت خدا و در طول آن است، نه در عرض آن و به فرمان خداوند اطاعت از این دو لازم است.
* در تفسیر نمونه به نقل از ابن عباس آمده است که وقتی پیامبر اسلام،هنگام عزیمت به تبوک، علی علیه السلام را در مدینه به جای خود منصوب کرد و فرمود:«انت منّی بمنزله هارون من موسی»این آیه نازل شد.
* در آیه قبل سفارش شد که امانات به اهلش سپرده شود،این آیه گویا می فرماید: سپردن به اهلش،در سایه اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر است.
* تکرار فرمانِ «أَطِیعُوا» رمز تنوّع دستورهاست.پیامبر گاهی بیان احکام الهی می کرد، گاهی دستور حکومتی می داد ودو منصب «رسالت» و«حکومت»داشت.قرآن گاهی خطاب به پیامبر می فرماید: «أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»آنچه را نازل کرده ایم برای مردم بیان کن.و گاهی می فرماید: «لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ بِما أَراکَ اللّهُ» میان مردم بر اساس قوانین الهی،حکومت و قضاوت کن.
* قرآن درباره مفسدان،مسرفان،گمراهان،جاهلان،جبّاران و...دستور «لا تُطِعْ» و «لا تَتَّبِعْ» می دهد.بنابراین موارد «أَطِیعُوا» باید کسانی باشند که از اطاعتشان نهی نشده باشد و اطاعتشان در تضادّ با اوامر خدا و رسول نباشد.
* در آیه،اطاعت از اولی الامر آمده،ولی به هنگام نزاع،مراجعه به آنان مطرح نشده،بلکه تنها مرجع حلّ نزاع،خدا و رسول معرفی شده اند.و این نشانه آن است که اگر در شناخت اولی الامر و مصداق آن نیز نزاع شد،به خدا و رسول مراجعه کنید که در روایات نبوی، اولی الامر اهل بیت پیامبر معرّفی شده اند.
* حسین بن ابی العلاء گوید:من عقیده ام را درباره ی اوصیای پیامبر واینکه اطاعت آنها واجب است،بر امام صادق علیه السلام عرضه کردم،حضرت فرمود:آری چنین است،اینان همان کسانی هستند که خداوند درباره ی آنان فرموده: أَطِیعُوا اللّهَ ...و همان کسانی اند که درباره ی آنها فرموده: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ ... وَ هُمْ راکِعُونَ
* حضرت علی علیه السلام در خطبه 125 نهج البلاغه و عهدنامه مالک اشتر فرمودند: مراد از مراجعه به خدا و رسول،مراجعه به آیات محکمات وسنّتی که همه بر آن اتّفاق داشته باشند.
* حضرت علی علیه السلام فرمود:هر حاکمی که به غیر از نظر اهل بیت معصوم پیامبر علیهم السلام قضاوت کند،طاغوت است .
پیام ها:
1-مردم باید نظام اسلامی را بپذیرند و از رهبران الهی آن در قول و عمل پشتیبانی کنند. «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»
2-اسلام مکتبی است که عقاید و سیاستش بهم آمیخته است.اطاعت از رسول وولی الامر که امری سیاسی است،به ایمان به خدا و قیامت که امری اعتقادی است،آمیخته است. «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ»
3-سلسله مراتب در اطاعت باید حفظ شود. «اللّهَ، اَلرَّسُولَ، أُولِی الْأَمْرِ»
4-اولی الامر باید همچون پیامبر معصوم باشند،تا مانند پیامبر اطاعت از آنان، لازم و بی چون وچرا باشد. «أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ»
5-اطاعت از حاکمی واجب است که مؤمن و از خود مردم با ایمان باشد. أَطِیعُوا ... مِنْکُمْ
6-نشانه ی ایمان واقعی،مراجعه به خدا و رسول،هنگام تنازع و بالا گرفتن درگیری هاست و اطاعت در شرایط عادّی کار مهمّی نیست. «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ»
7-یکی از وظایف حکومت اسلامی ایجاد وحدت و حلّ تنازعات است. فَإِنْ تَنازَعْتُمْ ...
8-دین کامل باید برای همه ی اختلاف ها،راه حل داشته باشد. «فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ»
9-پذیرش فرمان از حکومت های غیر الهی و طاغوت،حرام است. «فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ»
10-اگر همه ی فرقه ها،قرآن و سنّت را مَرجع بدانند،اختلاف ها حل شده، وحدت و یکپارچگی حاکم می شود. «فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ»
11-مخالفان با احکام خدا و رسول و رهبران الهی،باید در ایمان خود شک کنند.
إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ ...
12-برنامه عملی اسلام بر اساس برنامه اعتقادی آن است. أَطِیعُوا ... إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ به عبارت دیگر ایمان به خدا و قیامت،پشتوانه ی اجرایی احکام اسلام و مایه ی پرهیز از نافرمانی خدا و رسول است.
13-دوراندیشی و رعایت مصالح درازمدّت،میزان ارزش است. «أَحْسَنُ تَأْوِیلاً»
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِیداً«60»
آیا کسانی را که می پندارند به آنچه بر تو و آنچه(بر پیامبران)پیش از تو نازل شده است، ایمان آورده اند نمی بینی که می خواهند داوری را نزد طاغوت(وحکّام باطل) ببرند، در حالی که مأمورند به طاغوت،کفر ورزند.
و شیطان می خواهد آنان را گمراه کند،گمراهی دور و درازی!
نکته ها:
* آیه ی قبل،مرجع در منازعات را خدا و پیامبر معرفی کرد،این آیه در انتقاد از کسانی است که مرجع نزاع خود را طاغوت قرار می دهند.
* میان یک منافق مسلمان نما و یک یهودی نزاع شد.بنا بر داوری گذاشتند.یهودی پیامبر را به خاطر امانت وعدالت به داوری قبول کرد،ولی آن منافق گفت:من به داوری کعب بن اشرف(که از بزرگان یهود بود)راضیم،زیرا می دانست که با هدایایی می تواند نظر کعب را به نفع خود جلب کند.این آیه در نکوهش آن رفتار نازل شد.
* به تعبیر امام صادق علیه السلام طاغوت،کسی است که به حقّ حکم نکند و در برابر فرمان خدا، دستور دهد و اطاعت شود.
پیام ها:
1-ایمان بدون تبرّی از طاغوت،ایمان نیست،خیال ایمان است. یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا ... یَتَحاکَمُوا إِلَی الطّاغُوتِ
2-ادیان،هدف و ماهیّت مشترک دارند و ایمان به دستورات همه ی انبیا لازم است. «أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ»
3-سازش با طاغوت،حرام است. «أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ»
4-ابتدا راه حقّ را نشان دهید،سپس راه باطل را نفی کنید. فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ ... یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطّاغُوتِ
5-حتّی فکر و اراده ی مراجعه به طاغوت مورد انتقاد است. «یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطّاغُوتِ»
6-موفّقیت شیطان،در سایه ی اطاعت مردم از طاغوت هاست. یَتَحاکَمُوا إِلَی الطّاغُوتِ ... یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ
7-منافق،طاغوت و شیطان در یک خط و در برابر پیامبرانند. اَلَّذِینَ یَزْعُمُونَ ...
یَتَحاکَمُوا إِلَی الطّاغُوتِ ... یُرِیدُ الشَّیْطانُ
8-کفر به طاغوت وحرام بودن مراجعه به دادگاه های طاغوتی،فرمان همه ادیان آسمانی است. أَ لَمْ تَرَ ... أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ ... یَتَحاکَمُوا إِلَی الطّاغُوتِ
9-در حل اختلافات داخلی،سراغ بیگانگان رفتن،خواست شیطان و ممنوع است. «یُرِیدُ الشَّیْطانُ...»
10-منافقان،تحت اراده ی شیطانند و طاغوت ها دام ها و ابزار کار شیطانند. «یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ»
11-نتیجه ی مراجعه و پناه به طاغوت،سقوط به درّه هولناک است. «ضَلالاً بَعِیداً»
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً«61»
و چون به آنان گفته شود(که برای داوری)به سوی آنچه خداوند نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید،منافقان را می بینی که به شدّت از پذیرش دعوت تو روی می گردانند.
پیام ها:
1-گرچه منافقان،تسلیم قانون خدا و فرمان پیامبر نیستند،ولی ما باید آنان را دعوت کنیم. «قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا»
2-در پذیرش دعوت انبیا،رشد وبرتری است.( «تَعالَوْا» دعوت به بالاآمدن است)
3-کتاب و سنّت هماهنگ هستند،وگرنه ارجاع مردم به دو چیز متضاد حکیمانه نیست. «إِلی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ»
4-مراجعه به طاغوت و قضاوت خواهی از بیگانگان،خصلت و روحیّه ی منافقان است که با رهبر آسمانی مخالفت و از راه حقّ اعراض کنند.(کلمه «یَصُدُّونَ» نشانه ی خصلت و استمرار است)
5-منافق، علاوه بر اعراض خود،مانع دیگران نیز می شود. «یَصُدُّونَ»
6-آنچه پرده از کفر منافقان برمی دارد،مخالفتشان با رهبری الهی است. «عَنْکَ»
7-منافقان،حساسیّتی نسبت به ایمان قلبی مردم به خداوند ندارند،ناراحتی عمده ی آنان اجتماع مردم برگرد رهبر آسمانی است. «یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً»
فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ ثُمَّ جاؤُکَ یَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاّ إِحْساناً وَ تَوْفِیقاً«62»
پس چگونه وقتی به خاطر کارهایی که از قبل انجام دادند،مصیبتی و مشکلی به آنان می رسد و(از برای رهایی از آن)سراغ تو می آیند،به خدا سوگند یاد می کنند که هدف ما(از مراجعه به طاغوت)جز نیکی و توافق (میان دو طرف نزاع)نبوده است.
نکته ها:
* توجیه منافقان برای داوری نزد طاغوت این بود که هدف،آشتی دادن بوده و اگر برای داوری نزد پیامبر می رفتیم و او به نفع یک طرف حکم می داد،قهراً دیگری از رسول خدادلگیر می شد و سر و صدا به پا می کرد که با شأن پیامبر سازگار نبود،از این رو برای حفظ آبرو و موقعیّت و محبوبیّت پیامبر،نزاع را نزد وی نبردیم.
پیام ها:
1-عامل خطر کارهای خود انسان است. «مُصِیبَهٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»
2-مسلمانان چند چهره و منافق،هنگام بروز مشکل و احساس خطر به سراغ رهبران الهی می آیند. «جاؤُکَ»
3-مراجعه به طاغوت،نابسامانی ها و مصائبی دارد، «أَصابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ» که ناگزیر باید به راه انبیاء برگردید. «جاؤُکَ»
4-منافقان،خلاف های خود را توجیه می کنند. «إِنْ أَرَدْنا إِلاّ إِحْساناً»
5-منافق سوگند به خدا را پوششی برای اهداف خود قرار می دهد. «یَحْلِفُونَ بِاللّهِ»
6-گاهی واژه های مقدّس به دروغ دستاویز افراد نامقدّس می شود. «إِنْ أَرَدْنا إِلاّ إِحْساناً وَ تَوْفِیقاً»
أُولئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللّهُ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغاً«63»
آنان کسانی اند که خداوند،آنچه را در دل دارند می داند.پس از آنان درگذر و پندشان ده و با آنان سخنی رسا که در جانشان بنشیند بگوی.
پیام ها:
1-تلاش منافقان بیهوده است،چون خداوند هم از درون و نیاتشان آگاه است و هم بموقع،افشاگری می کند. «یَعْلَمُ اللّهُ ما فِی قُلُوبِهِمْ»
2-معذرت خواهی منافقان،صادقانه نیست،وگرنه فرمان اعراض از آنان صادر نمی شد. «یَعْلَمُ اللّهُ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ»
3-شیوه ی برخورد رهبر با منافقان باید شیوه ی اعراض و موعظه باشد. «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ»
4-در مقام موعظه،باید با صراحت،منافقان را نسبت به عواقب کار و سرنوشتشان هشدار داد. «فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغاً»
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیماً«64»
و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه با اذن خداوند فرمان برده شود و اگر آنان هنگامی که به خود ستم کردند(از راه خود برگشته و)نزد تو می آمدند و از خداوند مغفرت می خواستند و پیامبر هم برای آنان استغفار می کرد قطعاً خداوند را توبه پذیر و مهربان می یافتند.
نکته ها:
* سیمای یک جامعه و مدیریّت سالم آن است که مردمش با ایمان،رهبرش آسمانی، فرمان بری و اطاعت مردم قوی،منحرفانش پشیمان و اهل استغفار و رهبرش پذیرا و مهربان باشد.
* چنانکه دعای پیامبر در حقّ مؤمنان مستجاب است، «اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ» دعای نیکان و فرشتگان نیز در حقّ آنان اثر دارد.در یک جا استغفار فرشتگان برای مردم مطرح است، «وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ»و در جای دیگر برای مؤمنان. «وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا»
پیام ها:
1-هدف از فرستادن انبیا،هدایت مردم از طریق اطاعت از آنان است. «إِلاّ لِیُطاعَ»
2-اطاعت مخصوص خداست.حتّی اطاعت از پیامبران باید با اذن خدا باشد و گرنه شرک است. «لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ»
3-توبه ی ترک رهبر،بازگشت به رهبر است. «لِیُطاعَ - جاؤُکَ»
4-رها کردن انبیا ورجوع به طاغوت،ظلم به مقام انسانی خود است. «ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» (با توجّه به ارتباط این آیه با آیات قبل)
5-پیوند همه مردم با رسول اللّه باید محکم باشد.چه مؤمن چه فاسق.مؤمن برای کسب فیض وفاسق برای درک شفاعت. «جاؤُکَ»
6-راه بازگشت و توبه برای خطاکاران و حتّی منافقان باز است.(با توجّه به آیات قبل که مربوط به منافقان است) «فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ»
7-زیارت رهبران آسمانی و استمداد و توسل از طریق آن عزیزان،مورد تأیید قرآن است. «جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»
8-پیامبر بخشنده ی گناه نیست،واسطه ی عفو الهی است. «اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»
9-خطاکار،ابتدا باید پشیمان شود و به سوی حقّ برگردد،سپس برای استحکام رابطه با خداوند،از مقام رسالت کمک بگیرد. «فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»
10-گناهکاران نباید مأیوس شوند؛استغفار،توبه وزیارت اولیای خدا،وسیله ی بازسازی روحی آنان است. «جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا...»
11-در زیارت رسول خدا و اقرار به لغزش و استغفار خود احساس سبک شدن از گناه به انسان دست می دهد. «لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً»
12-اگر خطاکاران را بخشیدید به آنان محبّت نیز بکنید. «تَوّاباً رَحِیماً»
13-گناه،حجابی میان انسان و رحمت الهی است و همین که آن حجاب برطرف شد،رحمت دریافت می شود. «اسْتَغْفِرْ ... لَوَجَدُوا اللّهَ»
14-اقرار و اعتراف به گناه و استغفار در محضر اولیای خدا،وسیله و زمینه ی عفو الهی است. «جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا ... لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیماً»
فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً«65»
نه چنین است؛به پرودگارت سوگند،که ایمان(واقعی)نمی آورند مگر زمانی که در مشاجرات و نزاع های خود،تو را داور قرار دهند،ودر دل خود هیچ گونه احساس ناراحتی از قضاوت تو نداشته باشند(و در برابر داوری تو)کاملاً تسلیم باشند.
نکته ها:
* میان زبیربن عوام-از مهاجرین-و یکی از انصار،بر سر آبیاری نخلستان نزاع شد.پیامبر قضاوت کرد که چون قسمت بالای باغ،از زبیر است،اوّل او آبیاری کند.مرد انصاری از قضاوت پیامبر ناراحت شد و گفت چون زبیر،پسر عمه توست،به نفع او داوری کردی! رنگ پیامبر پرید و این آیه نازل شد.عجبا که خودشان رسول اللّه را به داوری پذیرفته اند،ولی سرباز می زنند!
* امام صادق علیه السلام فرمود:اگر کسانی اهل نماز و حج و زکات باشند،ولی نسبت به کارهای پیامبر صلی الله علیه و آله سوءظن داشته باشند،در حقیقت مؤمن نیستند. سپس آن حضرت این آیه را تلاوت فرمودند.
پیام ها:
1-نشانه های ایمان راستین سه چیز است:
الف:به جای طاغوت،داوری را نزد پیامبر بردن. «یُحَکِّمُوکَ»
ب:نسبت به قضاوت پیامبر،سوءظن نداشتن. «لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً»
ج:فرمان پیامبر را با دلگرمی پذیرفتن و تسلیم بودن. «وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»
2-اسلام،علاوه بر تسلیم ظاهری،به ابعاد روحی و تسلیم قلبی توجّه کامل دارد.
«لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً»
3-قضاوت،از شؤون رسالت و ولایت است. «مِمّا قَضَیْتَ»
4-وجوب تسلیم در برابر قضاوت پیامبر،نشان عصمت اوست. «یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»
وَ لَوْ أَنّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ ما فَعَلُوهُ إِلاّ قَلِیلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبِیتاً«66»
و اگر به آنان حکم می کردیم که تن به کشتن دهید(ویکدیگر را به فرمان ما بکشید)یا از خانه و سرزمین خود بیرون روید،جز افرادی اندک،این دستور را انجام نمی دادند و اگر آنان به آنچه پند داده می شوند عمل می کردند،برایشان بهتر و در پایداری مؤثرتر بود.
نکته ها:
* این آیه اشاره دارد به تکلیف های سختی که برای امّت های پیشین بوده است،مثلاً خدا به کیفر گوساله پرستی بنی اسرائیل، فرمان داد یکدیگر را بکشند.چون برای گناهی بزرگ مثل بت پرستی،جبرانی عظیم مانند کشتن یکدیگر و بیرون رفتن از شهر و دیار خود لازم بود.
پیام ها:
1-مؤمنان باید خود را بسنجند،که اگر فرمان سختی صادر شد،در برابر آن چگونه خواهند بود؟ «وَ لَوْ أَنّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ»
2-هنگام امتحان،افراد کمتری از عهده ی انجام تکلیف و اثبات ادعا برمی آیند.
«ما فَعَلُوهُ إِلاّ قَلِیلٌ»
3-فرمان کفر به طاغوت و رجوع به پیامبر و تسلیم قضاوت او بودن،موعظه و خیرخواهی الهی است. «ما یُوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ»
4-خیر و سعادت در گرو عمل است «فَعَلُوهُ - خَیْراً»
5-احکام الهی(اوامر و نواهی)مواعظ خداوند است. «فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ»
6-هرچه در راه خدا گام برداریم،ثبات قدم و ایمان بیشتر می شود. «فَعَلُوهُ ... أَشَدَّ تَثْبِیتاً»
7-عمل،در نفس و روح اثر دارد.عمل به احکام،سبب پایداری ایمان است.فَعَلُوهُ ... أَشَدَّ تَثْبِیتاً
8-تکالیف الهی هرچند به ظاهر ناخوشایند و سخت باشد،ولی به خیر و صلاح انسان است. وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ... لَکانَ خَیْراً لَهُمْ
وَ إِذاً لَآتَیْناهُمْ مِنْ لَدُنّا أَجْراً عَظِیماً«67»
وَ لَهَدَیْناهُمْ صِراطاً مُسْتَقِیماً«68»
و در این صورت یقیناً ما از جانب خود پاداشی بزرگ به آنان می دادیم.و قطعاً آنان را به راهی راست هدایت می کردیم.
پیام ها:
1-رسیدن به خیر،ثبات قدم،اجر بزرگ و رهیابی به راه مستقیم،در سایه ی عمل به مواعظ و پشتکار انسان است. فَعَلُوهُ ... خَیْراً - تَثْبِیتاً - أَجْراً - مُسْتَقِیماً
2-گام نهادن در راه خیر،سبب رسیدن به خیر بالاتر و بیشتر می شود. «فَعَلُوهُ - أَشَدَّ تَثْبِیتاً - أَجْراً عَظِیماً - صِراطاً مُسْتَقِیماً»
وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً«69»
ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَ کَفی بِاللّهِ عَلِیماً«70»
و هر کس که از خدا و پیامبر اطاعت کند،پس آنان(در قیامت)با کسانی همدم خواهند بود که خداوند بر آنان نعمت داده است،مانند پیامبران، صدّیقان،شهیدان و صالحان و اینان چه همدم های خوبی هستند.این همه تفضّل از سوی خداست و خداوند برای آگاه بودن بس است.
نکته ها:
* در سوره ی حمد در کنار صراط مستقیم،گروه «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» آمده بود،و این بار دوم است که در کنار آیه ی صراط مستقیم،گروه «أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ» مطرح است.گویا غیر از انبیاو شهدا و صدّیقان و صالحان،دیگران بیراهه می روند و راه مسقیم،منحصراً راه یکی از این چهار گروه است.
* در روایات،بهترین نمونه ی صدّیقان،امامان معصوم علیهم السلام و صدّیقه،فاطمه ی زهرا علیها السلام معرّفی شده است.مراد از«شهدا»،یا کشتگان میدان جهادند،یا گواهان اعمال در قیامت.
* همنشینی با انبیا در دنیا برای همه ی پیروان واقعی امکان ندارد،بنابراین مراد آیه همنشینی در آخرت است.
پیام ها:
1-قرار گرفتن در راه انبیا و شهدا و داشتن رفقای خوب،جز با اطاعت از فرمان خدا و رسول به دست نمی آید. وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ،فَأُولئِکَ ...
2-رفیق خوب،انبیا،شهدا،صدّیقان و صالحانند.رفقای دنیایی را هم باید با همین خصلتها گزینش کرد. «حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً»
3-اطاعت از رسول،پرتوی از اطاعت خدا و در طول آن است،پس با توحید، منافاتی ندارد. «مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ»
4-پاداش اطاعت از پیامبر،همجواری با همه ی انبیاست.چون همه یک نورند و یک هدف دارند و اطاعت از یکی،همراه شدن با همه است. مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ ... مَعَ ... اَلنَّبِیِّینَ
5-آگاه بودن خدا،بهترین عامل تشویق برای انجام وظیفه است. «بِاللّهِ عَلِیماً»
6-مقام نبوّت از مقام صدّیقین و شهدا و صالحین بالاتر است(چون نام انبیا قبل از آنها برده شده است) مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ ...
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً«71»
ای کسانی که ایمان آورده اید!(در برابر دشمن هوشیار باشید و به علامت آمادگی) سلاح خود را بردارید،پس به صورت دسته های پراکنده و نامنظّم یا همه با هم بسوی دشمن حرکت کنید.
نکته ها:
* در آیه ی پیشین،اطاعت از خدا ورهبری معصوم و حاکمیّت پیامبر،و در این آیه، ضرورت هوشیاری و آمادگی رزمی برای امّت اسلامی و رهبری حقّ مطرح است.
* «حَذَرَ» ،به معنای بیداری،آماده باش و وسیله دفاع است. «ثُباتٍ» ،جمع«ثُبه»،به دسته های پراکنده (شامل گروه های پارتیزانی که دشمن را گیج و تمرکز فکری او را سلب می کند)می گویند.
* مسلمانان باید مرزهای کشور خود را حفظ کنند.عمل به این آیه،رمز عزّت و غفلت از آن، رمز سقوط و شکست مسلمانان می باشد.
پیام ها:
1-مسلمانان باید در هر حال آماده و بیدار باشند،و از طرحها،نفرات،نوع اسلحه، روحیّه، همکاری داخلی و خارجی دشمنان آگاه باشند و متناسب با آنها طرح بریزند و عمل کنند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ»
2-آمادگی رزمی در سایه ایمان ارزش دارد. «الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ»
3-مسلمانان باید بسیج شوند. «انْفِرُوا جَمِیعاً»
4-مسلمانان باید از تاکتیک های مختلف،برای مقابله با دشمن استفاده کنند.
«ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً»
5-شیوه بسیج و مبارزه را خودتان تعیین کنید. «ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً»
وَ إِنَّ مِنْکُمْ لَمَنْ لَیُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصابَتْکُمْ مُصِیبَهٌ قالَ قَدْ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُنْ مَعَهُمْ شَهِیداً«72»
وهمانا از شما کسانی اند که(هم خودشان سست می باشند وهم)عامل کُندی و دلسردی رزمندگان می شوند،چون به شما مشکلی برسد،می گوید:خدا بر من منّت نهاده که همراه آنان(در جبهه)حضور نیافتم(یا همراه آنان شهید نشدم)
نکته ها:
* در آیه ی پیش،خطر دشمنان خارجی مطرح بود،اینجا خطر دشمنان داخلی و عوامل نفوذی و منافق مطرح است.
* «لَیُبَطِّئَنَّ» از ریشه ی«بطو»به معنای کُندی است.به گفته اهل لغت،«بطوء»هم حرکت کند است و هم دیگران را به کندی در حرکت فراخواندن.
پیام ها:
1-صحنه های جنگ،وسیله ی خوبی برای شناخت افراد ضعیف الایمان و منافقان است. وَ إِنَّ مِنْکُمْ ...
2-خداوند،از افکار و گفتار منافقان پرده برمی دارد. وَ إِنَّ مِنْکُمْ ...
3-منافقان،گاهی چنان به رنگ مؤمنان در آیند که جزء آنان جلوه کنند. «مِنْکُمْ»
4-همه ی اصحاب پیامبر عادل و در خط حضرت نبودند. مِنْکُمْ ... لَیُبَطِّئَنَّ
5-منافقان،عامل تضعیف روحیّه ی مسلمانانند «لَیُبَطِّئَنَّ» پس باید آنان را شناخت و به جبهه نفرستاد.
6-منافقان،عدم شرکت در جنگ،فرار از جبهه و نجات از مرگ را رمز موفّقیت و سعادت می دانند. «أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیَّ»
7-هر رفاهی،مصون ماندنی و لطف و نعمت خدا نیست. «أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیَّ»
8-چشیدن سختی ها در کنار مؤمنان،نعمت است،امّا رفاه جدا از مؤمنان نعمت نیست. أَصابَتْکُمْ مُصِیبَهٌ ... لَمْ أَکُنْ مَعَهُمْ
وَ لَئِنْ أَصابَکُمْ فَضْلٌ مِنَ اللّهِ لَیَقُولَنَّ کَأَنْ لَمْ تَکُنْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُ مَوَدَّهٌ یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً«73»
واگر فضل وغنیمتی از سوی خداوند به شما برسد،آن چنان که گویا میان شما و او هرگز دوستی نبوده(تا نفع شما را نفع خود داند)خواهد گفت:ای کاش(در جهاد)با آنان بودم تا به رستگاری بزرگ(پیروزی و غنائم)می رسیدم.
نکته ها:
* در رسیدن فضل و غنیمت،نام خدا مطرح است، «الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ» ولی در برخورد با سختی ها که در آیه قبل بود،نامی از خدا نیست، «أَصابَتْکُمْ مُصِیبَهٌ» گویا اشاره به این است که از خداوند،جز فضل و رحمت،چیزی به ما نمی رسد.
پیام ها:
1-پیروزی در جنگ و غنائم آن،از فضل خداست. «أَصابَکُمْ فَضْلٌ مِنَ اللّهِ»
2-به خاطر منافع دنیوی،منافقان عاطفه را از دست می دهند. «کَأَنْ لَمْ تَکُنْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُ مَوَدَّهٌ»
3-آرزوهای منافق،صادقانه نیست. لَئِنْ أَصابَکُمْ فَضْلٌ ... یا لَیْتَنِی
4-منافق،نان به نرخ روز می خورد.هنگام ناگواریها می گوید:خدا لطف کرد که ما نبودیم. «أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیَّ» و هنگام فتح و غنیمت می گوید:کاش می بودیم.
«یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ»
5-آنکه در غم مؤمنان شریک نیست،ولی می خواهد در بهره ها سهیم باشد، خصلتی از منافقان دارد. لَئِنْ أَصابَکُمْ فَضْلٌ ... یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ
6-در نظر منافقان،رستگاری،رسیدن به دنیاست. «فَوْزاً عَظِیماً»
فَلْیُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا بِالْآخِرَهِ وَ مَنْ یُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً«74»
پس باید در راه خدا کسانی بجنگند که زندگی دنیا را به آخرت می فروشند و کسی که در راه خدا می جنگد،کشته شود یا پیروز گردد،بزودی پاداشی بزرگ به او خواهیم داد.
پیام ها:
1-هدف از جنگ در اسلام،فقط خداست،نه کشورگشایی،نه استثمار ونه انتقام. «فِی سَبِیلِ اللّهِ»
2-جهاد،توفیقی است که به همه داده نمی شود. فَلْیُقاتِلْ ... اَلَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا دنیاطلبان لیاقت وشجاعت جبهه رفتن را ندارند.
3-جهاد اکبر و مبارزه با دنیا پرستی،مقدّمه ی جهاد اصغر و مبارزه با دشمن است. فَلْیُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ ...
4-مجاهد فی سبیل اللّه هرگز مغلوب نیست.(به جای «یَغْلِبْ» می فرماید: «یُقْتَلُ»
5-در جبهه ی حقّ،فرار و شکست مطرح نیست،یا شهادت یا پیروزی. «فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ»
6-منافق،فقط غنائم را«فوز عظیم»می داند(آیه قبل)ولی قرآن،هم پیروزی و هم شهادت را«اجر عظیم»می داند. «أَجْراً عَظِیماً»
7-وعده ی «أَجْرٌ عَظِیمٌ» تشویق برای عزیمت به جبهه است.
8-زندگی آخرت برتر از زندگی دنیاست و معامله دنیا با آخرت کار بزرگی است. یَشْرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا بِالْآخِرَهِ ... أَجْراً عَظِیماً
9-پاداش مجاهد شهید و رزمنده پیروز یکسان است. فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ ... أَجْراً عَظِیماً
وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً«75»
شما را چه شده که در راه خدا و(در راه نجات)مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی جنگید، آنان که می گویند:پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ستمگرند بیرون بر و از جانب خود رهبر و سرپرستی برای ما قرار ده و از سوی خودت،یاوری برای ما تعیین فرما.
نکته ها:
* آیه درباره ی مسلمانانی است که زیر فشار و شکنجه ی مردم مکّه قرار داشتند.و از کسانی که جهاد در راه آزادی آنان را رها کرده اند،نکوهش می کند.
* امام باقر علیه السلام فرمود:مقصود از مستضعفانی که در تحت حکومت ظالمانند،ما هستیم.و امام صادق علیه السلام در پاسخ به اینکه مستضعفان چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که نه مؤمن هستند و نه کافر.
پیام ها:
1-مسلمانان باید نسبت به هم،غیرت و تعصّب مکتبی داشته باشند و در برابر ناله ها و استغاثه ها بی تفاوت نباشند. ما لَکُمْ ...
2-از اهداف جهاد اسلامی،تلاش برای رهایی مستضعفان از سلطه ستمگران است. «فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ»
3-اسلام مرز نمی شناسد،هرجا که مستضعفی باشد،جهاد است. «وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ»
4-ارتش اسلام باید به حدی مقتدر باشد که نجات بخش تمام محرومان جهان باشد. «ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ»
5-در شیوه ی دعوت به جهاد،باید از عواطف مردم کمک گرفت. اَلْمُسْتَضْعَفِینَ ...
الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا ...
6-سرپرستی و ولایت بر مسلمانان باید از طرف خدا باشد. «مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا»
اَلَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً«76»
کسانی که ایمان آورده اند،در راه خدا جهاد می کنند و کسانی که کافر شده اند در راه طاغوت می جنگند.پس با دوستان و یاران شیطان بجنگید(و بیم نداشته باشید)زیرا حیله ی شیطان ضعیف است.
نکته ها:
* گرچه نیرنگ های شیطانی کفّار بزرگ است، «وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبّاراً»و نزدیک است کوهها از مکر کفّار،از جا کنده شود، «وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ»ولی در برابر اراده ی خداوند،سست و ضعیف است.
پیام ها:
1-لازمه ی ایمان،جهاد با کفّار است. «الَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ»
2-جهاد اسلامی،در راه خدا و برای حفظ دین خداست،نه کشورگشایی یا انتقام گیری. «یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ»
3-جامعه ی الهی و غیر الهی را از نوع درگیری هایشان می توان شناخت. «فِی سَبِیلِ اللّهِ، فِی سَبِیلِ الطّاغُوتِ»
4-درگیری و تضاد همیشه بوده وهست،ولی در چه راهی وبرای چه هدفی؟ فِی سَبِیلِ اللّهِ ...
5-مثلث کفر،طاغوت وشیطان،اتحاد محکمی دارند. «کَفَرُوا ،بِالطّاغُوتِ ،الشَّیْطانُ»
6-با مقایسه میان دو نوع مبارزه وهدف،به ارزش کار خود پی ببرید ودر جنگ بکوشید. «فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ»
7-گرچه دشمنان نقشه ها دارند،ولی نترسید،که نقشه هایشان ضعیف است. «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً»
8-پایان خط طاغوت و راه شیطان،ناکامی است. «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً»
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ فَلَمّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النّاسَ کَخَشْیَهِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَهً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلاً«77»
آیا نمی نگری کسانی را که(پیش از هجرت)به آنان گفته شد (اکنون)دست نگهدارید و نماز به پا دارید و زکات بپردازید.لیکن چون جهاد(در مدینه)بر آنان مقرّر شد، گروهی از آنان از مردم(مشرک مکّه)چنان می ترسیدند که گویا از خدا می ترسند، بلکه بیش از خدا(از کفّار می ترسیدند)و(از روی اعتراض)گفتند:
پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب کردی؟چرا ما را تا سرآمدی نزدیک(مرگ طبیعی)مهلت ندادی؟بگو:برخورداری دنیا اندک و ناچیز است و برای کسی که تقوا پیشه کند آخرت بهتر است،و به اندازه ی رشته ی میان هسته خرما،به شما ستم نخواهد شد.
نکته ها:
* مسلمانان صدر اسلام در دوران سخت مکّه،از پیامبر اسلام اجازه ی جنگ با مشرکان را می خواستند و می گفتند:پیش از اسلام عزیز بودیم،اینک به خاطر اسلام گرفتار فشاریم، بگذار بجنگیم تا عزّت خود را به دست آوریم.پیامبر صلی الله علیه و آله که آن هنگام مأمور به جنگ نبود، اجازه نمی داد،ولی پس از هجرت که فرمان جهاد آمد، جمعی از همان جهاد طلبان،دست به اعتراض و بهانه جویی زدند و کفّار مکّه را بزرگ شمرده و از آنان به شدّت می ترسیدند.
* «خَشْیَهِ» به ترسی گفته می شود که برخاسته از عظمت و بزرگ دانستن طرف مقابل باشد.
* امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ» ،«کفّوا السنتکم»است،گویا شعارهای توخالی می دادند که آیه نازل شد،دست بردارید.
* امام باقر علیه السلام یکی از نمونه ها را صلح امام حسن علیه السلام معرّفی فرمودند که آن صلح از آنچه خورشید بر آن می تابد برای امّت اسلام بهتر بود.
آری،رهبر معصوم گاهی مثل امام حسن علیه السلام فرمان آتش بس می دهد و گاهی مانند امام حسین علیه السلام جنگ و شهادت را لازم می داند.
* در روایات متعددی می خوانیم که مراد از اجل قریب که مردم تقاضای تأخیر جهاد را تا آن زمان دارند،قیام حضرت مهدی علیه السلام است. یعنی افرادی می گویند:تا زمان قیام امام زمان علیه السلام نباید حکم قتال بیاید.
پیام ها:
1-توجّه به تاریخ،سازنده است. أَ لَمْ تَرَ ...
2-در آغاز هر انقلابی،تحمل مشکلات و سعه ی صدر لازم است. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ»
3-باید احساسات زودرس و شعارهای توخالی را کنترل کرد. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ»
4-دستورهای خداوند،طبق مصالح واقعی است،نه تقاضای مردم. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ» (با توجّه به شأن نزول)
5-همیشه و همه جا شمشیر کارساز نیست.در شرایط بحرانی و عدم آمادگی، نباید بهانه به دشمن قوی پنجه داد. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ»
6-از رسول خدا و فرمان خدا جلو نیفتید و در امور دینی،اظهار سلیقه ی شخصی نکنید. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ»
7-با نماز که یاد خداست،آرامش درونی کسب کنید و با زکات،خلاهای اقتصادی را پر کنید. «أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ»
8-مسائل عبادی اسلام با مسائل اقتصادی آن بهم پیوسته است. «الصَّلاهَ، اَلزَّکاهَ»
9-در میان عبادات،نماز و زکات جایگاه ویژه دارد. «أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ»
10-نماز بر زکات مقدّم است.(هر کجا نامی از این دو است،اوّل نام نماز است)
11-فرمان نماز وزکات قبل از جهاد صادر وتشریع شده است. کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ ...
12-خودسازی،مقدّم بر جامعه سازی است،آنکه اهل نماز و زکات نباشد،اهل اخلاص و ایثار نخواهد بود. «أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ» 13-آنان که زود داغ می شوند،زود هم سرد می شوند.آری هر داغی،سرد می شود،ولی هیچ پخته ای خام نمی شود. کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ ... فَلَمّا کُتِبَ ... لِمَ کَتَبْتَ
14-انقلابی بودن مهم نیست،انقلابی ماندن مهم است.گاهی از شعار تا عمل فاصله زیاد است. فَلَمّا کُتِبَ ... إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ
15-فرمان جهاد،وسیله ی آزمایش مردم است. کُتِبَ ... اَلْقِتالُ ... فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ
16-سرچشمه اعتراض به فرمان جهاد،ترس است. یَخْشَوْنَ ... لِمَ کَتَبْتَ
17-عامل مهم ترک جبهه و جهاد،دلبستگی های دنیوی است. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ»
18-به فرمان های خدا و زمان صدور آنها اعتراض نکنید.در برابر امر الهی، محاسبات زمانی و مکانی خود را کنار بگذارید. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ»
19-اعتراض به فرمان خدا،نشانه ی بی تقوایی است. لِمَ کَتَبْتَ ... خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی
20-اگر چشم اندازتان را وسیعتر از این جهان مادّی قرار دهید،به متاع اندک دنیا دلبسته نمی شوید. «وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ»
21-کامیابان آخرت،تنها اهل تقوایند. «خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی»
أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَهٍ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَهٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً«78»
هر کجا باشید،مرگ شما را درمی یابد هر چند در دژهای مستحکم(یا ستارگان) باشید.اگر به آنان(منافقان)نیکی وپیروزی برسد،می گویند:این از سوی خداست،و اگر بدی به ایشان رسد،می گویند:این از جانب تو است.بگو:همه چیز از سوی خداست.این قوم را چه شده که در معرض فهم هیچ سخنی نیستند؟
نکته ها:
* این آیه،هم تشویقی به جهاد و نترسیدن از مرگ در جبهه ی درگیری است و هم پاسخی به فال بد زدنهای منافقان است،که بجای بررسی و فهم درست مسائل،تلخی ها و شکست ها را به گردن پیامبر خدا می اندازند.
پیام ها:
1-با توجّه به قطعی و حتمی بودن مرگ،فرار از جنگ چرا؟ أَیْنَما تَکُونُوا ...
2-بدنام کردن رهبر،از شیوه های منافقان است. «هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ»
3-نباید با سلب مسئولیّت از خود،لغزشها را توجیه کرد و گناهان خود را به گردن دیگری انداخت. «یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ»
4-پیروزی و شکست،مرگ و حیات،تلخی ها وشیرینی ها همه در مدار مقدرات حکیمانه خداست. «کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ»
5-منشأ همه ی حوادث تلخ وشیرین خداست،نه آنچه ثنویّت می گوید و اهریمن ویزدان را مطرح می کند. «کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ»
6-منافقان عناد دارند و سخن حقّ را در نمی یابند. «لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً»
7-خداوند را محور همه چیز دانستن(توحید افعالی)نیازمند تفکّر دقیق و عمیق است. «یَفْقَهُونَ»
8-کسی که توحید و محوریّت خدا را درک نکند،هیچ یک از معارف را درک نمی کند. «لا یَفْقَهُونَ حَدِیثاً»
ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ أَرْسَلْناکَ لِلنّاسِ رَسُولاً وَ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً«79»
(ای انسان!)آنچه از نیکی به تو رسد از خداست و آنچه از بدی به تو برسد از نفس توست. و(ای پیامبر)ما تو را به رسالت برای مردم فرستادیم و گواهی خدا در این باره کافی است.
نکته ها:
* در بینش الهی،همه چیز مخلوق خدا، «اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ» و خداوند،همه چیز را نیک آفریده است. «أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» آنچه به خداوند مربوط است،آفرینش است که از حُسن جدا نیست و ناگواری ها و گرفتاری های ما،اوّلاً فقدان آن کمالات است که مخلوق خدا نیست،ثانیاً آنچه سبب محرومیّت از خیرات الهی است،کردار فرد یا جامعه است.
* به تعبیر یکی از علما،زمین که به دور خورشید می گردد،همواره قسمتی که رو به خورشید است،روشن است و اگر طرف دیگر تاریک است،چون پشت به خورشید کرده وگرنه خورشید،همواره نور می دهد.بنابراین می توان به زمین گفت:ای زمین هر کجای تو روشن است از خورشید است و هر کجای تو تاریک است از خودت می باشد.در این آیه نیز به انسان خطاب شده که هر نیکی به تو رسد از خداست و هر بدی به تو رسد از خودت است.
* با آن همه ستایش قرآن از رسول اللّه صلی الله علیه و آله،باید گفت:مراد از «فَمِنْ نَفْسِکَ» نفس انسان است،نه شخص پیامبر.واللّه العالم
* در آیه قبل خواندیم که خوبی ها و بدی ها همه از نزد خداست و در این آیه می خوانیم:تنها خوبی ها از اوست و بدی ها از انسان است و این به خاطر آن است که بدی ها از آن جهت که از انسان صادر می شود به انسان نسبت داده شده و از آن جهت که خود انسان و اراده او در تحت سیطره الهی است،به خدا نسبت داده می شود.چنانکه اگر کارمند دولت خلاف کند، این خلاف هم به خود کارمند نسبت داده می شود،و هم به دلیل آنکه او کارمند دولت است،به دولت نسبت داده می شود.
* امام رضا علیه السلام می فرماید:خداوند به انسان خطاب می کند که اراده و خواست تو نیز از من است. آری،انسان با خواست خداوند می تواند تصمیم بگیرد.
پیام ها:
1-در جهان بینی الهی،هر نیکی و زیبایی از خداست. «مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللّهِ»
2-در برابر تضعیف روحیّه ها،باید تقویت روحیّه کرد.منافقان که بدی ها را از رسول اللّه می دانستند،این آیه در جبران آن می گوید: «مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ»
3-رسالت پیامبر اسلام،جهانی است. «أَرْسَلْناکَ لِلنّاسِ»
4-انبیا برای همه مردم وسیله ی خیر هستند. «لِلنّاسِ»
مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ وَ مَنْ تَوَلّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً«80»
هر کس پیامبر را پیروی کند،بی شک خداوند را اطاعت کرده است و هر که اعراض کند و سرباز زند،ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاده ایم.
پیام ها:
1-سخن ورفتار پیامبر همچون قرآن،حجّت ولازم الاجراست. مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ ...
2-اطاعت از اوامر حکومتی پیامبر واجب است.(مراد از اطاعت رسول، فرمان های حکومتی اوست،وگرنه اطاعت از دستورات الهی که با بیان رسول ابلاغ می شود،اطاعت از خداست نه رسول.) «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ»
3-انبیا معصومند. «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ» 4-اوامر پیامبر،پرتوی از اوامر الهی ودر طول آن است. «یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ»
5-انسان،مختار است،نه مجبور. مَنْ یُطِعِ ... وَ مَنْ تَوَلّی
6-وظیفه ی پیامبران،تبلیغ است،نه تحمیل. «وَ مَنْ تَوَلّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً»
وَ یَقُولُونَ طاعَهٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طائِفَهٌ مِنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ وَ اللّهُ یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ وَ کَفی بِاللّهِ وَکِیلاً«81»
(منافقان،به هنگام روز و در حضور تو)می گویند:اطاعت! پس چون از نزد تو بیرون می روند،گروهی از آنان در جلسات شبانه و بیتوته ها برخلاف گفته ی تو کار می کنند،ولی خداوند،آنچه را در این جلسات می گذرد،می نویسد.پس از آنان اعراض و بر خداوند توکّل کن،وکافی است که خداوند،پشتیبان باشد.
پیام ها:
1-به هر اظهار وفاداری و ایمانی دلگرم نباشید،چرا که منافقان با چرب زبانی خود را مطیع جلوه می دهند. «یَقُولُونَ طاعَهٌ»
2-منافقان،جلسات سرّی شبانه و تشکیلات گروهی دارند. «بَیَّتَ طائِفَهٌ»
3-دشمنان از نقاط کور وتاریک استفاده می کنند،از توطئه های آنان غافل نباشید. «بَیَّتَ»
4-قرآن،در انتقاد،همه را یکسان نمی داند. «طائِفَهٌ مِنْهُمْ»
5-خداوند،به حساب توطئه ها وشیطنت های منافقان خواهد رسید. «یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ»
6-در برابر توطئه های سری منافقان تنها بر خدا باید توکّل کرد،توکّل عامل موفقیّت است. «فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ»
7-خداوند،حامی مسلمانان و رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و پرده از توطئه های منافقان برداشته و با امدادهای غیبی آنان را یاری می کند. «وَ کَفی بِاللّهِ وَکِیلاً»
أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً«82»
چرا در معانی قرآن تدّبر نمی کنند؟در حالی که اگر این قرآن،از طرف غیرخدا بود قطعاً اختلاف های بسیاری در آن می یافتند.
نکته ها:
* از تهمت هایی که به پیامبر اسلام می زدند،آن بود که قرآن را شخص دیگری به او یاد داده است: «یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ»این آیه در پاسخ آنان نازل شده است.
* معمولاً در نوع سخنان و نوشته های افراد بشر در دراز مدّت تغییر،تکامل و تضادّ پیش می آید. امّا این که قرآن در طول 23 سال نزول،در شرایط گوناگون جنگ و صلح، غربت و شهرت، قوّت و ضعف،و در فراز و نشیب های زمان آن هم از زبان شخصی درس نخوانده، بدون هیچ گونه اختلاف و تناقض بیان شده،دلیل آن است که کلام خداست،نه آموخته ی بشر.
* فرمان تدبّر در قرآن برای همه و در هر عصر ونسلی،رمز آن است که هر اندیشمندی هر زمان،به نکته ای خواهد رسید.حضرت علی علیه السلام درباره ی بی کرانگی مفاهیم قرآن فرموده است:«بَحراً لا یُدرک قَعره»قرآن،دریایی است که تهِ آن درک نمی شود.
پیام ها:
1-اندیشه نکردن در قرآن،مورد توبیخ و سرزنش خداوند است. «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ»
2-تدبّر در قرآن داروی شفابخش نفاق است. وَ یَقُولُونَ طاعَهٌ ... أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ ...3-راه گرایش به اسلام و قرآن،اندیشه و تدبر است نه تقلید. «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ»
4-قرآن همه را به تدبّر فراخوانده است و فهم انسان به درک معارف آن می رسد.
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»
5-پندار وجود تضاد و اختلاف در قرآن،نتیجه ی نگرش سطحی و عدم تدبّر و دقّت است. «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ»
6-قرآن،دلیل حقّانیت رسالت پیامبر است. لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ ...
7-یکدستی و عدم اختلاف در آیات نشان آن است که سرچشمه ی آن،وجودی تغییر ناپذیر است. «لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ»
8-هرچه از طرف خداست حقّ و ثابت و دور از تضاد و پراکندگی و تناقض است. لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا ...
9-در قوانین غیر الهی همواره تضاد و تناقض به چشم می خورد. لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا ...
10-اختلاف،تغییر وتکامل،لازمه ی نظریات انسان است. «لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً»
11-برای ابطال هر مکتبی،بهترین راه کشف و بیان تناقض های آن است.
«لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً»
وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاّ قَلِیلاً«83»
هنگامی که خبری(و شایعه ای)از ایمنی یا ترس(پیروزی یا شکست)به آنان (منافقان) برسد، آن را فاش ساخته و پخش می کنند،در حالی که اگر آن را(پیش از نشر)به پیامبر و اولیای امور خود ارجاع دهند،قطعاً آنان که اهل درک و فهم و استنباطند،حقیقت آن را در می یابند.و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود،به جز اندکی،پیروی از شیطان می کردید.
نکته ها:
* نشر و پخش اخبار محرمانه و شایعات همیشه به مسلمانان ضربه زده است.نشر اخبار سری معمولاً از روی سادگی،انتقام،ضربه زدن،آلت دست شدن،طمع مادّی،خودنمایی و اظهار اطلاعات صورت می گیرد.اسلام به خاطر جامعیّتی که دارد،به این مسأله پرداخته و در این آیه از افشای رازهای نظامی نکوهش می کند و نقل اخبار پیروزی یا شکست را پیش از عرضه به پیشوایان،عامل غرور نابجا یا وحشت بی مورد از دشمن می داند. و اگر هشدارها و عنایت های الهی نبود،مسلمانان بیشتر در این مسیر شیطانی(افشای سر)قرار می گرفتند.
* امام صادق علیه السلام فرمودند:کسی که اسرار ما را فاش کند،همانند کسی است که به روی ما شمشیر کشیده باشد
* امام باقر علیه السلام می فرماید:مراد از اهل استنباط در آیه،ائمّه معصومین هستند.
پیام ها:
1-رازداری و حفظ اخبار امنیّتی وظیفه مسلمانان است و افشای اسرار آنها حرام است. إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ ... أَذاعُوا بِهِ
2-پخش شایعات،از حربه های منافقان است. «أَذاعُوا» (با توجّه با آیات قبل)
3-اخبار جبهه و اسرار نظامی باید به یک نقطه برسد و پس از ارزیابی و تشخیص به اندازه ی مصلحت منتشر گردد. «رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ»
4-عوام و عموم مردم،باید به اهل استنباط رجوع کنند. رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ ...
5-اولی الامر باید از میان خودِ مؤمنین باشد. «أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ»
6-مسلمانان باید دارای حکومت و تشکیلات و رهبری باشند.اولی الامر صاحب دولت و حکومت و قدرت است. «إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ» 7-کنترل و هدایت اخبار امنیّتی و اسرار اجتماعی،ایجاد تشکیلات خبری برای جمع آوری و ارزیابی خبرهای سرنوشت ساز و عرضه آن به مردم از شئون رهبری است. «لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ»
8-بین ولایت و فقاهت رابطه ی تنگاتنگ است.اولوالامر باید اهل استنباط باشند. أُولِی الْأَمْرِ ... یَسْتَنْبِطُونَهُ
9-استنباط،تنها مخصوص احکام فقهی نیست. أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ ...یَسْتَنْبِطُونَهُ
10-خنثی سازی توطئه از راه قراردادن مراجع صلاحیّت دار در جریان اخبار و بررسی آنها،مصداق فضل ورحمت الهی است. رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ ... فَضْلُ اللّهِ
11-تعیین رسول اللّه و اولوالامر بعنوان مرجع مردم،و رهانیدن مردم از پیروی شیطان بزرگ ترین فضل و رحمت خدا است. وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ...
12-مرکزیّت صحیح مانع انحراف است و جامعه ی بی رهبر در دام شیطان می افتد. «فَلَوْ لا فَضْلُ اللّهِ لاَتَّبَعْتُمُ»
13-انتشار اخبار نظامی و عدم مراجعه به رهبران الهی،پیروی از شیطان است.
«لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ»
14-اکثر مردم فریب شایعات را می خورند. «لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاّ قَلِیلاً»
فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ لا تُکَلَّفُ إِلاّ نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَسَی اللّهُ أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ اللّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْکِیلاً«84»
پس در راه خدا پیکار کن،که جز شخص تو(کسی بر آن)مکلّف نیست و مؤمنان را(به جهاد) ترغیب کن،باشد که خداوند از گزند کافران جلوگیری کند و خداوند قدرتمندتر و مجازاتش دردناکتر است.
نکته ها:
* پس از پیروزی کفّار در احد ابوسفیان با غرور گفت:بار دیگر با مسلمانان در موسم بدر صغری(محلّ برپایی بازاری در سرزمین بدر در ماه ذی قعده)روبرو خواهیم شد .هنگام رسیدن موعد،پیامبر مردم را به جهاد دعوت کرد.عدّه ای به جهت شکست در احد روحیّه ی حضور نداشتند.آیه ی فوق نازل شد و پیامبر بار دیگر مردم را به جهاد دعوت کرد.هفتاد نفر حاضر شدند ولی درگیری رخ نداد و مسلمانان سالم به مدینه برگشتند.
* «نکول»،به معنای امتناع کردن از روی ترس است.و«تنکیل»،انجام کاری است که طرف را منصرف کند،همچون کیفر و مجازات.
* از امام صادق علیه السلام روایت شده است که به هیچ پیامبر دیگری فرمان نیامد که اگر تنها شدی جهاد کن. در زمان ما نیز امام خمینی قدس سره فرمود:ابرقدرت ها بدانند اگر خمینی یکّه وتنها بماند،به راه خود ومبارزه با شرک و کفر ادامه خواهد داد.
* امام باقر علیه السلام فرمود:پس از نزول این آیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تمام جنگ ها را شخصاً فرماندهی می کرد.
پیام ها:
1-رهبر باید پیشاهنگ دیگران باشد. «فَقاتِلْ»
2-اگر مسلمانان نسبت به ناله ی مستضعفان بی تفاوت شدند،پیشوا باید به تنهایی حرکت کند. «إِلاّ نَفْسَکَ»
3-رهبر باید چنان قاطع باشد که همراهی یا عدم همراهی مردم در جهاد،در او بی اثر باشد. «إِلاّ نَفْسَکَ»
4-هر کس مسئول کار خویش است. «لا تُکَلَّفُ إِلاّ نَفْسَکَ»
5-باید دل به خدا بست،نه مردم. «إِلاّ نَفْسَکَ»
6-وظیفه پیامبران،تشویق و دعوت است،نه اجبار. «حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ» 7-جبهه و جهاد،نیاز به تبلیغات قوی دارد. «حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ»
8-وظیفه ی ما قیام و جهاد است،شکستِ دشمن کار خداست. فَقاتِلْ ... عَسَی اللّهُ أَنْ یَکُفَّ
9-قدرت الهی،برترین قدرت و مایه ی دلگرمی مؤمنان و تهدید متخلّفان است.
«وَ اللّهُ أَشَدُّ بَأْساً»
مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَهً حَسَنَهً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْها وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَهً سَیِّئَهً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْها وَ کانَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ مُقِیتاً«85»
هر کس وساطت نیکو کند،او هم سهمی از پاداش خواهد داشت و هر کس به کار بد وساطت کند،بهره ای از کیفر خواهد داشت و خداوند بر هر چیزی نگهبان است.
نکته ها:
* «مُقیت»،یعنی آنکه قوت دیگری را می دهد و حافظ جان اوست و بطور عام،به معنای حافظ و حسابرس به کار می رود.
* در آیه پیش،هر کس مسئول کار خود بود،امّا این آیه نقش دعوت و وساطت در کار نیک را، در بهره داشتن از پاداش و کیفر بیان می کند.
* موعظه،آشتی دادن،تدریس،تشویق به جبهه،تعاون بر کار نیک،مصادیق «شَفاعَهً حَسَنَهً» هستند،چنانکه در حدیث؛دعا در حقّ دیگران،امر به معروف،راهنمایی و حتّی اشاره به کار خیر،از مصادیق «شَفاعَهً حَسَنَهً» ذکر شده است.
غیبت،سخن چینی،کارشکنی،تهمت،فتنه،ترساندن از جبهه،وسوسه و توطئه،مصادیق «شَفاعَهً سَیِّئَهً» هستند.
پیام ها:
1-فردگرایی و انزوا در اسلام ممنوع است. «یَشْفَعْ شَفاعَهً حَسَنَهً»
2-دعوت به نیک و بد،شرکت در پاداش و کیفر است. «نَصِیبٌ مِنْها»
3-بخاطر محدودیّت ها،نمی توان در هرکاری دخالت مستقیم داشت،ولی با شفاعت های خیر،می توان از آنها بهره برد. «نَصِیبٌ مِنْها»
4-به دلاّل باید حقّی پرداخت شود؛کسانی که در امور خیریّه یا در تجارت واسطه گری می کنند حقّی دارند. «یَشْفَعْ شَفاعَهً حَسَنَهً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْها»
5-در وساطت ها،باید خدا را در نظر داشت. «کانَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ مُقِیتاً»
وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَسِیباً«86»
و هرگاه شما را به درودی ستایش گفتند،پس شما به بهتر از آن تحیّت گویید یا(لااقّل)همانند آن را(در پاسخ)باز گویید که خداوند همواره بر هر چیزی حسابرس است.
نکته ها:
* مراد از«تحیّت»،سلام کردن به دیگران،یا هر امر دیگری استکه با آرزوی حیات و سلامتی و شادی دیگران همراه باشد،همچون هدیه دادن.چنانکه وقتی کنیزی به امام حسن علیه السلام دسته گلی هدیه داد،امام او را آزاد کرد و این آیه را قرائت فرمود.
در اسلام،تشویق به سلام به دیگران شده،چه آنان را بشناسیم یا نشناسیم.و بخیل کسی شمرده شده که در سلام بخل ورزد.و پیامبر به هر کس می رسید حتّی به کودکان،سلام می داد.
* در نظام تربیتی اسلام،تحیّت تنها از کوچک نسبت به بزرگ نیست،خدا،پیامبر و فرشتگان، به مؤمنان سلام می دهند.
سلام خدا. «سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ»
سلام پیامبر. «إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ»
سلام فرشتگان. «تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ»
(به آداب سلام در روایات مراجعه شود).
پیام ها:
1-رابطه ی عاطفی خود را با یکدیگر گرم تر کنید. «فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ»
2-ردّ احسانِ مردم نارواست،باید آن را پذیرفت و به نحوی جبران کرد. «فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها»
3-پاسخ محبّت ها و هدایا را نباید تأخیر انداخت.حرف فاء در کلمه «فَحَیُّوا» نسانه تسریع است.
4-پاداش بهتر در اسلام استحباب دارد. «فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها»
5-در پاسخ نیکی های دیگران،ابتدا به سراغ پاسخ بهتر روید،اگر نشد،پاسخی مشابه. «بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»
6-از تحیّت های بی جواب نگران باشید،که اگر مردم پاسخ ندهند،خداوند حساب آن را دارد و نه عواطف مردم را بی جواب گذارید،که خداوند به حساب شما می رسد. «إِنَّ اللّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَسِیباً»
اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ لا رَیْبَ فِیهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً«87»
خداوند که معبودی جز او نیست،همه شما را در روز قیامت که هیچ شکّی در آن نیست جمع می کند،و راستگوتر از خدا در سخن کیست؟
پیام ها:
1-مبدأ و معاد هر دو به دست خدای یکتاست. اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ ...
2-قیامت روز جمع شدن همه برای حسابرسی است،پس باید در راه جلب رضای او کوشید وتنها او را پرستید. «لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ»
3-با آن همه دلایل بر معاد(مثل عدالت خدا،حکمت او،نشانه های رستاخیز در طبیعت و حیات آن پس از مرگ در زمستان،خواب و بیداری،تجدید سلول های بدن و...) جایی برای تردید در قیامت نیست. «لا رَیْبَ»
4-هرجا که غفلت بیشتر باشد،مربّی باید هشدارهای قاطع تری دهد.(نشانه های تأکید در آیه:حرف لام،نون تأکید ثقیله،جمله «لا رَیْبَ» و «أَصْدَقُ حَدِیثاً» ، همه به خاطر غفلت انسان از قیامت است.)
فَما لَکُمْ فِی الْمُنافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَ اللّهُ أَرْکَسَهُمْ بِما کَسَبُوا أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً«88»
چرا درباره ی منافقانی که خداوند به خاطر اعمالشان،آنان را سرنگون کرده دو دسته شده اید؟! آیا می خواهید کسانی را که خدا گمراه کرده،به راه آورید؟(مگر نمی دانید) هر که را خداوند گمراه کند،هرگز راهی برای نجاتش نخواهی یافت؟
نکته ها:
* کلمه«ارکاس»به معنای واژگون کردن است،و مراد از «أَرْکَسَهُمْ» در آیه واژگونی فکری منافقان است.
* در چند آیه ی قبل برای واسطه شدن و شفاعت در کار خیر و شر آیه ای خواندیم .این آیه نمونه ای از شفاعت برای منافقان را بیان می کند.
* گروهی در مکّه به ظاهر مسلمان شدند،ولی هجرت نکردند و در عمل با مشرکان بودند.
بعدها که هجرت کردند،(شاید هم برای جاسوسی)مؤمنان درباره ی آنان دو نظر داشتند.
بعضی می گفتند:چون به توحید و معاد شهادت می دهند،رفتار برادرانه با آنان داشته باشیم، وبعضی به خاطر ترک هجرت وهمکاری آنان با کفّار،طرفدار برخورد منفی با آنان بودند،که این آیه نازل شد.
* جملات قرآن را باید در کنار هم معنا کنیم؛در این آیه هم «أَضَلَّ اللّهُ» داریم و هم «یُضْلِلِ اللّهُ» ،ولی جمله «بِما کَسَبُوا» نیز هست.یعنی گمراه کردن الهی،به خاطر عملکرد خودماست.
پیام ها:
1-با وجود رهبری همچون پیامبر،تشتّت آرا ناپسند است. فَما لَکُمْ ...
2-برای برخورد با منافقان،قاطعیّت و یکپارچگی لازم است. فَما لَکُمْ ... فِئَتَیْنِ
3-عامل سقوط انسان،اعمال خود اوست. «أَرْکَسَهُمْ بِما کَسَبُوا»
4-دایه ی مهربان تر از مادر نباشید.آنکه خود،مقدّمات سقوطش را فراهم کرده، چرا دلسوزی؟ بِما کَسَبُوا ... أَ تُرِیدُونَ
5-وقتی پیمانه گناه پر شود،قهر خدا حتمی است.همه ی عوامل در برابر قدرت خدا بی اثر می شوند. «وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً»
6-کسی که طبق نظام قانونمند الهی بخاطر عملکردش از گردونه خارج شد، حتی تو که پیامبری راهی برای نجاتش نمی یابی. «فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً»
وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً«89»
آنان(منافقان)دوست دارند که شما همچون خودشان کافر شوید،تا با آنان برابر گردید.پس از آنان دوستانی نگیرید تا آنکه(توبه کرده و)در راه خدا هجرت کنند.
پس اگر سرباز زدند(و به همکاری با کفّار ادامه دادند)پس آنان را هر جا یافتید بگیرید و بکشید و از آنان هیچ دوست و یاوری نگیرید.
نکته ها:
* روش برخورد با اهل نفاق،مراتبی دارد.اینگونه احکام شدید که در آیه آمده،مربوط به منافقانی است که با مشرکان در توطئه ها همکاری می کردند.
پیام ها:
1-خداوند از آرزو و اسرار درونی منافقان پرده برمی دارد. وَدُّوا ...
2-منافقان و دشمنان،بی اعتقادی شما را می خواهند. «وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ»
3-جامعه ی اسلامی باید از منافقان تصفیه شود و پیوند دوستی و علاقه با آنان را قطع کند. «فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ»
4-هجرت از منطقه کفر و شرک و توطئه،واجب است. «حَتّی یُهاجِرُوا»
5-نشانه ی ایمان واقعی،هجرت در راه خداست. «حَتّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ»
6-راه توبه همیشه باز است. «حَتّی یُهاجِرُوا»
7-منافقان کارشکن و توطئه گر،باید اعدام و سرکوب شوند و برای این کار، جامعه ی اسلامی باید قدرتمند باشد. «فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ»
8-اسلام در مبارزه با دشمن و تعقیب مفسدان،مرز نمی شناسد. «فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ»
9-نباید به امکانات مادّی و نیروی نظامی منافقان دل بست و باید از کمک آنان چشم پوشید. «لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً»
10-هرگونه ارتباط قلبی،سیاسی،نظامی،اقتصادی و فرهنگی با منافق در اسلام محکوم است. «لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً»
إِلاَّ الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ أَوْ جاؤُکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقاتِلُوکُمْ أَوْ یُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقاتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً«90»
مگر کسانی(از منافقان)که به قومی پیوسته اند که میان شما و آن قوم پیمانی است،یا(کسانی که)نزد شما می آیند در حالی که سینه هاشان از جنگ با شما یا قوم خودشان به تنگ آمده است(و اصلاً حال جنگ با هیچ طرفی را ندارند و این بی حوصلگی آنها لطف خداست)زیرا اگر خداوند می خواست آنان را بر شما مسلّط می کرد و آنان با شما مقاتله می کردند.
پس اگر آنان از شما کناره گرفته و با شما نجنگیدند و پیشنهاد صلح و سازش دادند، خداوند برای شما راهی برای تعرّض و جنگ با آنان قرار نداده است.
پیام ها:
1-به پیمان های نظامی حتّی با کفّار،باید احترام گذاشت. «بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ»
2-در جنگ ها،به کسانی که اعلام بی طرفی می کنند،متعرّض نشوید. «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقاتِلُوکُمْ أَوْ یُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ»
3-مسلمانان باید چنان قدرتمند باشند که مخالفان در فکر هجوم نباشند.
«حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقاتِلُوکُمْ»
4-توجّه به قدرت خدا داشته باشید تا دچار غرور نشوید. «لَوْ شاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهُمْ»
5-با اراده ومشیّت الهی،دشمنان از جنگ با شما بازماندند،مبادا آن را به حساب قدرت خود بگذارید. «لَوْ شاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ»
6-جهاد اسلام برای سلطه و تحمیل عقیده نیست،بلکه برای دفع شرّ و موانع است.پس اکنون که آنان از شما دست برداشته اند شما تعرّض بر آنان نکنید و اگر متعرّض شوید ممکن است خداوند به آنان نیرو دهد و شما را قلع و قمع نمایند. وَ لَوْ شاءَ اللّهُ ... لَسَلَّطَهُمْ ...
7-به انگیزه های صلح طلبانه و تقاضای آتش بس،احترام بگذارید.چون در اسلام،صلح اصل است و جنگ،در صورت ضرورت مجوّز دارد. فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ ... فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً
8-تنها پیشنهاد صلح از سوی دشمن کافی نیست،برای اطمینان،ترک جنگ و القای سلام لازم است. «فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ»
9-ملاک،معیار و ضوابط جنگ و صلح را باید خدا تعیین کند. «فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً»
سَتَجِدُونَ آخَرِینَ یُرِیدُونَ أَنْ یَأْمَنُوکُمْ وَ یَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ کُلَّما رُدُّوا إِلَی الْفِتْنَهِ أُرْکِسُوا فِیها فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَ یُلْقُوا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ وَ یَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أُولئِکُمْ جَعَلْنا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً مُبِیناً«91»
بزودی گروهی دیگر را خواهید یافت که می خواهند از شما(با اظهار اسلام)در امان باشند و از قوم خود نیز(با اظهار کفر)ایمن باشند.آنان هر بار به سوی فتنه(و بت پرستی)برگردند،در آن فرو می افتند.پس اگر از درگیری با شما کناره نگرفتند و به شما پیشنهاد صلح ندادند و دست از شما برنداشتند،آنان را هر جا یافتید،بگیرید و بکشید که آنانند کسانی که ما برای شما بر ایشان قدرت و تسلّطی آشکار قرار داده ایم.
نکته ها:
* گروهی از مکّیان،برای حفظ جان خود،نزد پیامبر آمده و منافقانه اظهار اسلام می کردند و هنگامی که به مکّه برمی گشتند،سراغ بت پرستی می رفتند تا دچار شکنجه ی کافران نشوند و با این روش،از منافع هر دو گروه بهره مند می شدند و از خطرات هر دو جناح، در امان بودند و البتّه گرایش آنان به کفر بیشتر بود.
پیام ها:
1-خداوند مسلمانان را از افکار وحرکات آینده دشمن آگاه می کند. «سَتَجِدُونَ»
2-مسلمانان باید انواع دشمنان خود را شناخته،با هر یک برخوردی متناسب داشته باشند. سَتَجِدُونَ آخَرِینَ ...
3-به اظهارات هر کس اطمینان نکنید. «یُرِیدُونَ أَنْ یَأْمَنُوکُمْ»
4-هدف منافقان،رفاه وزندگی آسوده است. «یُرِیدُونَ أَنْ یَأْمَنُوکُمْ وَ یَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ»
5-محیطها و زمینه های مناسب،خصلت های درونی افراد را بروز می دهد. «کُلَّما رُدُّوا إِلَی الْفِتْنَهِ أُرْکِسُوا فِیها»
6-عقربه ی روح منافقان به سوی کفر است و با مساعد دیدن زمینه،در آن فرو می روند. «کُلَّما رُدُّوا إِلَی الْفِتْنَهِ أُرْکِسُوا فِیها»
7-برخورد شدید و سرکوبگرانه،با منافقانی است که حرکت های براندازی علیه نظام اسلامی می دارند. لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ ... یَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ
8-شناخت منافقان نیاز به آگاهی و تحقیق و اطلاعات دقیق دارد. «ثَقِفْتُمُوهُمْ» از «ثقافه»به معنای فرهنگ و علم است.
9-مسلمانان باید از هر جهت بر کفّار سلطه یابند. «سُلْطاناً مُبِیناً»
10-حکومت اسلامی در سرکوب منافقان توطئه گر و تصفیه جامعه،دستش باز است و ولایت دارد. «جَعَلْنا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً مُبِیناً»
وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ وَ دِیَهٌ مُسَلَّمَهٌ إِلی أَهْلِهِ إِلاّ أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ فَدِیَهٌ مُسَلَّمَهٌ إِلی أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ تَوْبَهً مِنَ اللّهِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً«92»
و هیچ مؤمنی را نسزد که مؤمنی را بکُشد،مگر از روی اشتباه و هر کس مؤمنی را به خطا کشت،پس باید برده مؤمنی را آزاد کند و خونبهای کشته را به خانواده اش تسلیم کند،مگر آنکه(خانواده ی مقتول،از دیه ی قاتل)بگذرد و اگر(مقتول)با آنکه مؤمن است،از قومی است که با شما دشمن است(جریمه اش فقط)آزاد کردن یک برده ی مؤمن است و اگر(مقتول)از قومی باشد که میان شما و آنان پیمان است، دیه ی او را به خانواده اش تسلیم کند و برده ی مؤمنی را آزاد سازد.و اگر(برده ای برای آزاد کردن،یا پولی برای خرید برده)نیافت،پس دو ماه پیاپی روزه بگیرد.
این،(تخفیف و)بازگشتی از سوی خدا(به مردم)است،و خداوند دانا و حکیم است.
نکته ها:
* مسلمانی به نام«عیّاش بن ابی ربیعه»که سالها در مکّه به دست«حارث»شکنجه شده بود، روزی پس از هجرت مسلمانان به مدینه،حارث را در مدینه دید و بی خبر از مسلمان شدنش، او را به عنوان کافر شکنجه گر کشت.خبر به پیامبر دادند،و این آیه نازل شد.
* پرداخت دیه آثاری دارد:
الف:مرهمی برای بازماندگان مقتول است.
ب:جلوگیری از بی مبالاتی مردم است،تا نگویند قتل خطایی،بها ندارد.
ج:احترام به جان افراد و امنیّت اجتماعی است.
د:جبران خلأ اقتصادی است که در اثر قتل پیدا می شود.
* در جایی که بستگان مقتول از دشمنان مسلمانان باشند،خونبها به آنان داده نمی شود،تا بنیه ی مالی دشمنان اسلام تقویت نشود.به علاوه اسلام،ارتباط مقتول مؤمن با خانواده کافرش را بریده است،پس جایی برای جبران نیست.
* امام صادق علیه السلام فرمود:آزاد کردن برده،پرداخت حقّ خدا و دیه دادن پرداخت حقّ اولیای مقتول است.
* یک دیه و خونبهای کامل،به اندازه ی متوسط درآمد یک فرد عادّی است.هزار مثقال طلا یا صد شتر و یا دویست گاو.
* در آیه مقدار دیه بیان نشده،تا نیاز به مفسران واقعی قرآن و سنّت پیامبر و اهل بیت بیشتر احساس شود.
* دیه ی پرداختی به خانواده مقتول مسلمان،ابتدا آزادی برده مطرح شده،سپس خونبها، «فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ وَ دِیَهٌ» ولی در بستگان کافر،ابتدا سخن از خونبهاست،سپس آزادی برده. فَدِیَهٌ مُسَلَّمَهٌ ... وَ تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ شاید چون خویشانِ غیر مسلمان،توجّهشان بیشتر به مادّیات است ویا آنکه پرداخت دیه،در حفظ وبقای پیمان مؤثّرتر است.
پیام ها:
1-قتل بی گناه،در اسلام حرام است. «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ»
2-قتل،با ایمان ناسازگار است. «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ»
3-مؤمن،جایزالخطاست،باید مواظب باشد. «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً»
4-احترام جان مسلمان تا حدّی است که از قتل خطایی هم نمی توان به آسانی گذشت. «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ»
5-خطا،یکی از ملاک های رفع تکلیف یا تخفیف در کیفر است. «فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ»
6-جبران فقدان مؤمن،با آزاد کردن انسان با ایمان است. «تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ»
7-آزادی،نوعی حیات است.وقتی حیات یک نفر گرفته می شود،به جبرانش باید یک نفر را آزاد کرد. «تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ»
8-آزادی بردگان،در لابلای برنامه های اسلام گنجانده شده است. «فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ»
9-تسلیم دیه،مشروط به درخواست خانواده مقتول نیست،بلکه وظیفه ی قاتل پرداخت آن است. «مُسَلَّمَهٌ إِلی أَهْلِهِ»
10-به هرکس نباید دیه داد،باید به خانواده مقتول داد تا حقّ به حق دار برسد.
«مُسَلَّمَهٌ إِلی أَهْلِهِ»
11-خانواده ی مقتول،مالک خونبها می شود. «مُسَلَّمَهٌ إِلی أَهْلِهِ»
12-تعیین دیه ی خطاکار،رمز وجود جریمه در نظام اسلامی است. «دِیَهٌ مُسَلَّمَهٌ»
13-در حالات هیجانی هم،عواطف و رحم نباید فراموش شود و عفو از خطاکار،یک صدقه ی پسندیده است. «إِلاّ أَنْ یَصَّدَّقُوا»
14-ارزش پیمان تا آنجاست که گاهی کافر را در ردیف مؤمن قرار می دهد.خونبها را به کافری که هم پیمان است باید داد. فَدِیَهٌ مُسَلَّمَهٌ ... وَ تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ
15-نوع جریمه ها باید از یک سو به نفع افراد مؤمن باشد، «فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ» واز سوی دیگر سبب تقویت جامعه ی کفّار نگردد.لذا پرداخت دیه و خونبها به دشمن حربی،ممنوع است. «فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ»
16-شرط ایمان برای آزاد کردن برده،تشویقی است برای بردگان که به سراغ پذیرش اسلام بروند. «رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ»
17-در اسلام و قوانینش،بن بست نیست.احکام اسلامی تعطیل نمی شود،ولی تخفیف دارد. «فَمَنْ لَمْ یَجِدْ»
18-در اسلام،جریمه به مقدار توان جسمی و مالی افراد است. فَمَنْ لَمْ یَجِدْ ...
19-روزه های پیاپی،وسیله ای برای پاکسازی روح است. «فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ»
20-اسلام،به بعد ایمانی افراد تکیه دارد.آزاد کردن برده و پرداخت دیه،دیدنی است،ولی روزه گرفتن،دیدنی نیست و به این وسیله،انسان وجدان دینی و اخلاقی خود را جریمه می کند. «فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ»
21-جان مؤمن بسیار مهم است،و کفّارات،نوعی تخفیف و ارفاق الهی است.
«تَوْبَهً مِنَ اللّهِ»
22-قتل غیر عمدی نیز انسان را از لطف خدا دور می کند و پرداخت دیه و آزاد کردن برده راهی است برای برگرداندن لطف الهی به قاتل. «تَوْبَهً مِنَ اللّهِ»
23-قوانین الهی،بر اساس علم و حکمت و با ملاحظه ی همه ی جوانب مسأله است. «کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً»
وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً«93»
و هر کس به عمد مؤمنی را بکشد پس کیفرش دوزخ است که همیشه در آن خواهد بود، و خداوند بر او غضب و لعنت کرده و برای او عذابی بزرگ آماده ساخته است.
نکته ها:
* در شرایط بحرانی جنگ احد،یکی از مسلمانان،مسلمان دیگری را به خاطر خصومت های شخصی دوران جاهلیّت کشت.پیامبر اکرم از طریق وحی آگاه شد و در بازگشت از احد،در محلّه ی«قُبا»به قصاص قتل مؤمن دستور داد،آن مسلمان قاتل را بکشند و به پشیمانی او توجّهی نکرد.
* اسلام برای جان مسلمان و حفظ امنیّت افراد،اهمیّت بسیار قائل شده و کیفر عذاب ابدی را برای آن مقرّر داشته تا جلوی قتل و جرائم سنگین گرفته شود.تعبیراتی که در این آیه برای«قتل عمدی مؤمن»به کار رفته،درباره ی هیچ گناهی نیامده است.امام صادق علیه السلام فرمود:توبه ی کسی که از روی عمد مؤمنی را بکشد قصاص است.
* «تعمّد»از«عمود»است واز آنجا که ستون کارها نیّت است،به کاری که با انگیزه ی قبلی باشد،عمدی گویند.
* در روایات متعدّدی به بزرگی گناه قتل تصریح شده،از جمله:
1-در قیامت،کشتن بی گناهان اوّلین مسأله ای است که از آن سؤال می شود.
2-یاغی ترین افراد،کسی است که انسانی را بکشد یا بزند.
3-علاوه بر گناه قتل،گناهان مقتول هم به دوش قاتل می افتد.
4-اگر اهل آسمان و زمین در قتل مؤمنی شریک شوند،همه عذاب می شوند.
5-اگر همه دنیا فنا شود،آسان تر از قتل یک بی گناه است.
پیام ها:
1-در نظام اسلامی،هیچ مقامی حقّ قتل و اعدام بی جهت دیگران را ندارد. مَنْ یَقْتُلْ ... مُتَعَمِّداً (ولی در نظام طاغوتی شعار «أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ» هست.)
2-ارزش انسان به افکار و عقاید صحیح اوست. «مُؤْمِناً»
3-در کیفر،حساب لغزشهای آگاهانه و مغرضانه جداست. «مُتَعَمِّداً»
4-قتل و خونریزی از گناهان کبیره است. «فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ»
5-مجازات و کیفر سنگین،از عوامل بازدارنده فساد در جامعه و عامل ایجاد وحفظ امنیّت اجتماعی است. مَنْ یَقْتُلْ ... فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللّهِ مَغانِمُ کَثِیرَهٌ کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً«94»
ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه در راه خدا(برای جهاد)گام برداشتید پس (در کار دشمن) تحقیق کنید و به کسی که نزد شما(با کلامی یا عملی یا سلامی یا پیشنهادی) اظهار اسلام و صلح می کند،نگویید: تو مؤمن نیستی،تا بدین بهانه کالای زندگی دنیا و غنائم بدست آورید.زیرا که غنائم بسیار،نزد خداوند است.
شما نیز خودتان قبلاً این گونه بودید،پس خداوند بر شما منّت نهاد(تا ایمان در جانتان نفوذ کرد)پس تحقیق کنید(و زود دست به اسلحه نبرید)که خداوند همواره به آنچه انجام می دهید،به خوبی آگاه است.
نکته ها:
* پس از نبرد خیبر،رسول خدا صلی الله علیه و آله«اسامه بن زید»را همراه گروهی از مسلمانان به سوی یهودیان در یکی از روستاهای فدک اعزام کرد تا آنان را به اسلام یا قبول شرایط ذمّه دعوت کنند.یکی از یهودیان به نام«مرداس»با آگاه شدن از آمدن سپاه اسلام،اموال و خانواده ی خود را در پناه کوهی قرار داد و در حالی که به توحید و نبوّت پیامبر گواهی می داد،به استقبال مسلمانان آمد.اُسامه به خیال آنکه او از روی ترس اظهار اسلام می کند،او را کشت و اموالش را به غنیمت گرفت.پیامبر خدا از این رفتار که به کشتن یک مسلمان انجامید، ناراحت شد.
* انگیزه ی مادّی و کسب غنائم در جهاد،چیزی است که اسلام آن را نکوهش کرده و از اقدام شتابزده و کشتن بی تحقیق،زیر عنوان حرکت انقلابی و قاطعیّت،انتقاد نموده است.
* جمله ی «کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ» هم می تواند اشاره به این باشد که شما خودتان هم در آغاز، به ظاهر ادّعای اسلام می کردید و هم می تواند(آن گونه که در المیزان آمده است)اشاره به این باشد که خود شما نیز در جاهلیّت با انگیزه های مادّی و برای رسیدن به غنائم می جنگیدید و اسلام آن انگیزه ها را از میان برد.
* ممکن است مراد از «أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ» اظهار اسلام وگفتن شهادتین باشد که با شأن نزول موافق است ویا مراد از القای سلام،پیشنهاد آتش بس و ترک جنگ و تسلیم باشد نه اسلام آوردن،که معنای آیه این می شود:به کسی که پیشنهاد عدم تعرّض می کند و اظهار تسلیم و ترک جنگ دارد،نگویید:تو به حرفت ایمان نداری ودروغ می گویی تا بتوانید او را بکشید و غنائمی به دست آورید.
* البتّه ممکن است مراد از جمله «فَتَبَیَّنُوا» در آخر آیه،تحقیق در تاریخ جاهلیّت باشد.یعنی شما قبل از اسلام برای دنیا جنگ می کردید پس تحقیق کنید یعنی تاریخ را بررسی کنید که چگونه اسلام به شما رشد داد،پس از تازه مسلمانان توقّع بالا نداشته باشید.
پیام ها:
1-جهاد باید بر اساس اطلاعات وآگاهی از وضعیّت واهداف دشمن باشد.«فَتَبَیَّنُوا»
2-کسانی را که اظهار اسلام می کنند،با آغوش باز بپذیرید. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً
3-در جبهه ی جهاد،از قدرت خود سوء استفاده نکنید. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً
4-بر چسبِ بی دینی به دیگران زدن و عجله در نسبت دادن کفر به افراد مشکوک ممنوع. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً
5-ما مأمور به ظاهریم،نه درون افراد،اگر گفتارشان را نمی پذیریم،فوری هم ردّ نکنیم. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً
6-نه تنها ادّعا دلیل می خواهد،بلکه ردّ مطلب نیز دلیل می خواهد. لا تَقُولُوا ...لَسْتَ مُؤْمِناً
7-با انگیزه های مادّی دیگران را تکفیر نکنید. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا»
8-در جنگ ها،اهداف مادّی را کنار بگذارید و قداست جهاد را با غنیمت طلبی نشکنید. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا»
9-جاذبه ی دنیا،رزمندگان جان بر کف را هم رها نمی کند. إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ... تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا
10-هدف از جهاد،پیوستن دیگران به اسلام است،نه کسب غنائم.پس به خاطر غنائم دیگران را متّهم به بی دینی نکنیم. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا
11-خطر عوض شدن انگیزه ها در جهاد،بسیار مهم است. «تَبْتَغُونَ»
12-دنیا،عارضی،ناپایدار و زودگذر است. «عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا»
13-زهد و بی اعتنایی به دنیا،باید اخلاق رزمنده ی مؤمن باشد. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا»
14-شما بی تحقیق و بی پروا گام برندارید،خداوند مسائل مادّی را حل می کند.
«فَعِنْدَ اللّهِ مَغانِمُ کَثِیرَهٌ»
15-یاد پاداش های الهی،دنیا را در نظر انسان کوچک می کند. «فَعِنْدَ اللّهِ مَغانِمُ کَثِیرَهٌ»
16-نعمت های مادّی را هم از خدا بخواهیم. «فَعِنْدَ اللّهِ مَغانِمُ»
17-انسان فطرتاً دنبال منافع مادّی است و باید به نحوی تأمین شود،چه بهتر که با شناساندن ارزشهای بهتر و جهت دادن به این خواسته فطری او را از سقوط در ورطه سودهای کم و ناروا باز داریم. «فَعِنْدَ اللّهِ مَغانِمُ کَثِیرَهٌ»
18-دنیاگرایی،خصلتی جاهلی است. «کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ»
19-خود را به جای دیگران بگذارید،بعد قضاوت کنید.شما هم روزی چنین بودید. «کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ»
20-مغرور نشوید،که ایمانتان از خداست. «فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْکُمْ»
21-هدایت های الهی،منّت خداوند بر ماست. «فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْکُمْ»
22-نعمت ها مسئولیّت آورند. «فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا»
23-خطر و ضرر قتل نابجا،بیش از احتمال نفاق از سوی دشمنان و از دست دادن غنائم است.عهده داران مال و جان و آبروی مردم،باید اصل احتیاط و تحقیق را فراموش نکنند. فَتَبَیَّنُوا ... فَتَبَیَّنُوا
24-نه ساده اندیش باشید،نه زود باور.نه بد اندیش و نه کینه توز. «فَتَبَیَّنُوا»
25-در حوادث جنگ که زمینه و بهانه برای قتل بی گناهان است،با عقل و حوصله برخورد کنید،نه با احساسات،که خداوند،آگاه و بیناست. «إِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً»
لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدِینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقاعِدِینَ دَرَجَهً وَ کُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنی وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً«95»
مؤمنانی که بدون عذر و ضرر(مثل بیماری و معلولیّت)از جهاد بازنشسته اند،با مجاهدانی که با اموال و جانهای خویش در راه خدا جهاد می کنند،یکسان نیستند.
خداوند،جهادگران با اموال و جانشان را بر وانشستگان(از جنگ)به درجه ای برتری داده است خداوند همه مؤمنان را وعده ی(پاداش)نیک تر داده است،ولی خدا مجاهدان را بر وانشستگان،با پاداش بزرگی برتری داده است.
نکته ها:
* کسانی که به جبهه ی جهاد نمی روند،چند گروهند:منافقان بی ایمان،مسلمانان ترسو، رفاه طلبان،شکّاکان،بی همّتان که می گویند:با مال و بیان و قلم و دعا،رزمندگان را دعا و حمایت می کنیم،و جهاد،برای ما واجب عینی نیست.این آیه،به این گروه آخر مربوط می شود و از آنان انتقاد می کند.زیرا گروه های دیگر در موارد متعدّد به شدّت مورد انتقاد قرار گرفته اند و هیچ گونه مقام و درجه ای ندارند تا مجاهدان یک درجه بالاتر از آنان باشند.
* در روایات آمده است،کسانی که به خاطر بیماری نمی توانند بجنگند ولی دلشان همراه رزمندگان است،با آنان در ثواب جهاد برابرند.
* آیه مربوط به واجب کفایی است و اگر جهاد واجب عینی بود،از قاعدان به عنوان متخلّف یاد می شد.
پیام ها:
1-شیوه ی تبلیغ و تشویق،باید مرحله ای باشد.(ابتدا فرمود: «لا یَسْتَوِی» ،سپس فرمود: «دَرَجَهً» و در آخر: «أَجْراً عَظِیماً»
2-با هر کس باید به نحوی سخن گفت:قرآن با مؤمنان جبهه نرفته و منافقان و ترسوها و رفاه طلبان برخورد متفاوت دارد.تنها با کلمه«قاعدین»از مؤمنان جبهه نرفته یاد کرده است.
3-آنان که مشکلات جسمی دارند از جهاد معافند. «غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ»
4-جهاد مالی در کنار جهاد با جان مطرح است،چون بدون پشتوانه ی مالی، جبهه ضعیف می شود. «بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ»
5-کمک های داوطلبانه ی مردم،از جمله منابع تأمین بودجه های دفاعی است.
«بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» 6-هر کجا ناباوری مردم اتمال دارد،اصرار و تکرار لازم است.(در این آیه و آیه بعد جمله ی «فَضَّلَ اللّهُ» و «دَرَجَهً» تکرار شده است.)
7-خدمات و تلاش هر کس محترم است و به خاطر شرکت کسانی در جبهه، نباید ارزش های دیگران نادیده گرفته شود.برتری مجاهدان آری،امّا طرد دیگران هرگز. «کُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنی»
8-هر کس در هر موقعیّت و مقام و خدمتی که باشد،باید بداند مقام رزمندگان مخلص از او بالاتر است. «فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدِینَ»
9-اگر خداوند به رزمندگان فضیلت داده است،پس جامعه هم باید برای مجاهدان و شهدا در اجتماع،گزینش ها و برخوردها حساب خاصی باز کند.
(البتّه به شرطی که برای رزمنده نیز توقّعات نابجا پیدا نشود و گرفتار سوء عاقبت نگردد). «فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدِینَ»
دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَهً وَ رَحْمَهً وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً«96»
(آن پاداش بزرگ)درجاتِ(مهم و متعدّد)همراه با آمرزش و رحمتی از جانب اوست و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.
پیام ها:
1-تفاوت مبارزان با قاعدان اندک نیست،بلکه فاصله بسیار است. «دَرَجاتٍ»
2-شرط دریافت و برخورداری از رحمت الهی،پاک بودن و پاک شدن است.
ابتدا «مَغْفِرَهً» آمده،سپس «رَحْمَهً»
3-خداوند،غفور و رحیم است،امّا شرط برخورداری از این غفران و رحمت، جبهه رفتن و جهاد است. مَغْفِرَهً وَ رَحْمَهً ... غَفُوراً رَحِیماً
إِنَّ الَّذِینَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فِیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً«97»
همانا کسانی که فرشتگان،جانشان را می گیرند،در حالی که بر خویشتن ستم کرده اند،از آنان می پرسند:شما در چه وضعی بودید؟گویند:ما در زمین مستضعف بودیم(و به ناچار در جبهه ی کافران قرار داشتیم) فرشتگان(در پاسخ)گویند:مگر زمین خداوند گسترده نبود تا در آن هجرت کنید؟آنان،جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامی است.
نکته ها:
* پیش از جنگ بدر،کفّار مکّه مردم آن شهر را به جنگ با مسلمانان فراخواندند و تهدید کردند که همه باید شرکت کنند و هر کس تخلّف کند،خانه اش ویران و اموالش مصادره خواهد شد.برخی از مسلمانان هم که ساکن مکّه بودند و هنوز هجرت نکرده بودند،از ترس جان،همراه کفّار به جبهه ی جنگ با مسلمانان آمدند و در«بدر»کشته شدند، آیه نازل شد و آنان را که با ماندن در محیط کفر و ترک هجرت،به خویش ستم کرده بودند،توبیخ کرد و مقصر دانست.
* در روایات آمده است:کسی که به خاطر حفظ دین خود،حتّی یک قدم هجرت کند، اهل بهشت و همنشین حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و ابراهیم علیه السلام است.
پیام ها:
1-فرشتگان به کارهای انسان آگاهند. اَلْمَلائِکَهُ ... قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا
2-ترک هجرت واز دست دادن هدف وعقیده،ظلم به خویش است.(شعار «خواهی نشوی رسوا،همرنگ جماعت شو»از نظر قرآن مردود است.) «ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ»
3-بازخواست گناه«ترک هجرت»پیش از هر چیز دیگر آغاز می شود.فرشتگان مأمور قبض روح در لحظه جان گرفتن ابتدا از آن بازخواست می کنند. «فِیمَ کُنْتُمْ»
4-هجرت از محیط کفر واجب و سیاهیِ لشکر کفّار شدن حرام است. کُنّا مُسْتَضْعَفِینَ ... أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَهً
5-اگر می توانید،محیط را تغییر دهید،وگرنه از آنجا هجرت کنید تا مؤاخذه نشوید. «أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فِیها»
6-توجیه گناه پذیرفته نمی شود. کُنّا مُسْتَضْعَفِینَ ...
7-محیط و جوّ اکثریّت بر انسان مؤثر است،لذا انسان باید با هجرت،فشار محیط را در هم بشکند. «فَتُهاجِرُوا»
8-اصل،خداپرستی است نه وطن پرستی. «أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا»
9-هجرت،یکی از درمان های استضعاف فکری و عقیدتی است. کُنّا مُسْتَضْعَفِینَ ... أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا
إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلاً«98»
فَأُولئِکَ عَسَی اللّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللّهُ عَفُوًّا غَفُوراً«99»
مگر مردان و زنان و کودکان مستضعف(و زیردستی)که قدرت تدبیر و چاره جویی ندارند و راهی(برای هجرت)نمی یابند.پس آنانند که امید است خداوند از آنان درگذرد و خداوند همواره آمرزنده و بخشاینده است.
نکته ها:
* آنان که نه تدبیری برای دفع کفر دارند و نه راهی برای تسلیم حقّ،مستضعفند و تکلیف از آنان برداشته شده است.
* امام باقر علیه السلام فرمود:مردان و زنانی که عقلشان مثل کودکان است،مستضعف هستند.
پیام ها:
1-قدرت،شرط تکلیف است. إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ ...
2-هجرت حتّی بر زنان و کودکانی که در سیطره کفرند و توان هجرت دارند، واجب است. «وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ»
3-مستضعف واقعی کسی است که توانایی هجرت و گریز از سیطره کفّار و مشرکان را نداشته باشد. «لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لا یَهْتَدُونَ»
4-نا آگاهی از معارف دینی با وجود امکان یادگیری،گناه و ظلم به خویشتن است. ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ ... .إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ ... .لا یَهْتَدُونَ سَبِیلاً
5-عذرهای واقعی پذیرفته است،نه عذرتراشی ها و بهانه جویی ها.
لا یَسْتَطِیعُونَ ... لا یَهْتَدُونَ
6-ترک هجرت،به قدری مهم است که بخشوده شدن این گونه افراد گرفتار و عاجز،با«شاید»مطرح شده است،نه به صورت قطعی. «عَسَی اللّهُ»
وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً وَ سَعَهً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللّهِ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً«100»
و هر که در راه خداوند هجرت کند،اقامتگاه های بسیار همراه با گشایش خواهد یافت و هر که از خانه اش هجرت کنان به سوی خدا و پیامبرش خارج شود،سپس مرگ،او را دریابد حتماً پاداش او بر خداوند است و خداوند آمرزنده ی مهربان است.
نکته ها:
* یکی از مسلمانان مکّه بیمار شد گفت مرا از مکّه بیرون ببرید تا جزء مهاجران باشم. همین که او را بیرون بردند،در راه درگذشت. سپس این آیه نازل شد.
* همه ی هجرت های مقدّس،مثل هجرت برای جهاد،تحصیل علم،تبلیغ و...مصداق این آیه است.
* امام صادق علیه السلام فرمودند:کسی که برای معرفت امام زمان خود از خانه و شهر خود خارج شود،ولی اجل به او مهلت ندهد،از مصادیق این آیه است.
پیام ها:
1-هجرت،زمینه ساز گشایش و توسعه است. مَنْ یُهاجِرْ ... یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً نابرده رنج،گنج میسّر نمی شود.
2-ما مکلّف به وظیفه ایم،نه نتیجه.مهم خروج از منزل است،نه وصول به مقصد. «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ»
3-راه خدا و رسول را بروید،نگران مرگ و حیات نباشید. «ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ»
4-پاداش«مهاجر»با خدا و بالاتر از بهشت است. «وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللّهِ»
وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاهِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِیناً«101»
و هرگاه که در زمین سفر کنید،گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید،اگر بیم دارید که کافران به شما آزار و ضرر رسانند.همانا کافران همواره دشمن آشکار شمایند.
نکته ها:
* پس از سخن درباره جهاد وهجرت،این آیه حکم نماز مسافر را بیان می کند.
«ضرب فی الارض»کنایه از سفر است،چون مسافر هنگام سفر،زمین را زیر پای خود می کوبد.
* در قرآن،گاهی به جای«وجوب»تعبیر«مانعی ندارد»به کار رفته،که این آیه نیز یکی از آن موارد است.گویا مسلمانان صدر اسلام به قدری به نماز علاقمند بودند که کوتاه کردن آن را گناه می پنداشتند.
* نماز قصر، مخصوص موارد ترس از دشمن نیست.ولی چون معمولاً در سفرها،بیم و نگرانی هست،یا اینکه چون قانون نماز قصر،ابتدا در موارد ترس بوده و بعدها نسبت به هر سفر تعمیم یافته،قید «إِنْ خِفْتُمْ» آمده است.
* در روایات مقدار سفری که در آن نماز کوتاه و شکسته می شود،مسیر یک روز (هشت فرسخ)مشخّص شده است.
* تمام نمازهای مسافر جز نماز مغرب دو رکعتی است. و مراد از کوتاه کردن نماز، دو رکعتی شدن نمازهای چهار رکعتی است.
پیام ها:
1-واقع بینی و انعطاف پذیری،یک اصل در قوانین الهی است. «تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاهِ إِنْ خِفْتُمْ...»
2-در حال نماز هم از دشمن غافل نباشید.سیاست و دیانت،عبادت و فطانت از هم جدا نیست. «إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ»
3-در مواردی یقین لازم نیست.احتمال توطئه و فتنه برای تصمیم و تغییر برنامه کافی است. «إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ»
4-حتّی به هنگام احتمال خطر،اقامه نماز واجب است. إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ ...
5-کفر و ایمان با هم در تضادّند. «إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا»
6-کفّار،در دشمنی با شما متّحدند.«عدو»بجای«اعداء»
7-دشمنی کفّار با شما ریشه دار و پرسابقه و دائمی است. «کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا»
وَ إِذا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاهَ فَلْتَقُمْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرائِکُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَهٌ أُخْری لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَهً واحِدَهً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کانَ بِکُمْ أَذیً مِنْ مَطَرٍ أَوْ کُنْتُمْ مَرْضی أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ وَ خُذُوا حِذْرَکُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً«102»
(ای پیامبر!)هرگاه(در سفرهای جهادی)در میان سپاه اسلام بودی و برای آنان نماز برپا داشتی،پس گروهی از آنان با تو(به نماز)بایستند و سلاحهای خود را همراه داشته باشند،پس چون سجده کردند(قیام نمایند و رکعت دوّم را فرادی انجام داده پس بروند و)پشت سر شما(نگهبان) باشند،و گروه دیگر که نماز نخوانده اند(از رکعت دوّم)با تو نماز بخوانند و وسایل دفاع و سلاحهای خود را با خود داشته باشند،کافران دوست دارند که شما از سلاح و ساز و برگ خود غافل شوید تا یکباره بر شما حمله آورند،و اگر از باران رنجی به شما رسید یا بیمار و مجروح بودید، گناهی بر شما نیست که سلاحهایتان را بر زمین بگذارید و(فقط)وسایل دفاع با خود داشته باشید.همانا خداوند برای کافران عذابی خوارکننده فراهم کرده است.
نکته ها:
* در سال ششم هجری،پیامبر با گروهی از مسلمانان به سوی مکّه عزیمت کردند.در منطقه ی حدیبیّه،با خالدبن ولید و دویست نفر همراهان او مواجه شدند که برای جلوگیری از ورود آن حضرت،سنگر گرفته بودند.پس از اذانِ بلال و برپایی نماز جماعت، خالدبن ولید فرصت را مناسب دید که هنگام نماز عصر یکباره حمله کند.آیه نازل شد و از توطئه خبرداد. خالد پس از دیدن این معجزه،مسلمان شد.
* در این نماز(نماز خوف)،گروه اوّل پس از پایان رکعت اوّل،برخاسته بقیه نماز را خود تمام می کنند و امام جماعت صبر می کند تا گروه دیگر به رکعت دوّم برسند و با سلاح،به نماز جماعت بپیوندند.
پیام ها:
1-نماز،حتّی در صحنه ی جنگ تعطیل نمی شود و رزمنده،بی نماز نیست. فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاهَ ... .وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ
2-در اهمیّت نماز جماعت همین بس که در جبهه ی جنگ با دشمن،حتّی با یک رکعت هم برپا می شود. «وَ لْتَأْتِ طائِفَهٌ أُخْری لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا»
3-در هنگام پیش آمدن دو وظیفه(جهاد و نماز)،نباید یکی فدای دیگری شود. فَلْتَقُمْ ... وَ لْیَأْخُذُوا
4-در همه حال،هشیاری لازم است،حتّی نماز نباید مسلمانان را از خطر دشمن غافل کند. «وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ»
5-رهبر،محور وحدت و عبادت است. کُنْتَ فِیهِمْ ... فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاهَ
6-تقسیم کار،تعاون و شریک کردن دیگران در کارهای خیر،حتّی در حسّاس ترین موارد،از عوامل الفت جامعه است.در این آیه،دو رکعت نماز جماعت میان دو گروه تقسیم شده،تا تبعیضی پیش نیاید و همه در خیر شریک باشند. وَ لْتَأْتِ طائِفَهٌ أُخْری ...
7-فرمان های الهی به تناسب شرایط،متفاوت است.(این آیه مربوط به نماز خوف در برابر دشمن است.) «فَلْتَقُمْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ»
8-نماز جماعت در جبهه،نشان عشق به هدف و خدا و رهبر و پایبندی به ارزشهاست. «إِذا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاهَ»
9-در جبهه باید جابه جایی نیروها در فاصله ی یک رکعت نماز،امکان پذیر بوده باشد. «وَ لْتَأْتِ طائِفَهٌ أُخْری لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا»
10-هر چه مدّت نماز در جبهه بیشتر شود،فرصت دشمن برای حمله افزایش می یابد. پس باید حفاظت بیشتری داشت.در رکعت اوّل،داشتن اسلحه کافی است ولی در رکعت دوّم، هم اسلحه و هم ابزار دفاع. وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ ... وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ
11-خداوند،پیامبرش را از توطئه ها و نقشه های پنهانی دشمن آگاه می کند.(با توجّه به شأن نزول که ولید قصد کرد تا هنگام نماز جماعت حمله کند و با این آیه طرح او لغو شد.)
12-حرکت با اخلاص شما،سبب امدادهای الهی در وقت خود است.(نزول این آیه و فرمان نماز خوف،یک امداد الهی در مقابل آن توطئه بود.)
13-در جبهه،مراسم عبادی نباید طولانی شود و کارهای مانع هوشیاری،ممنوع است. «وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ»
14-از آرزوهای دشمن،آگاه باشید. «وَدَّ الَّذِینَ»
15-عبادت،وسیله ی غفلت از دشمن نشود. «تَغْفُلُونَ»
16-احتمال غفلت در مسلمانان واقعی ضعیف است.(کلمه «لَوْ» در جمله «لَوْ تَغْفُلُونَ» نشانه ی این معناست.)
17-با هوشیاری،باید از امکانات نظامی و اقتصادی حفاظت کرد. «أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ»
18-غفلت امّت اسلامی،شبیخون کفّار را در پی خواهد داشت. «مَیْلَهً واحِدَهً»
19-هر سخن و برنامه و حرکتی که مسلمانان را غافل کند،گامی است در جهت اهداف و خواسته های دشمن. «وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ»
20-مرض و ضرر ملاک و مجوّز معافیّت از جبهه و سربازی است. بِکُمْ أَذیً ... أَوْ کُنْتُمْ مَرْضی
21-بارانی مجوّز زمین گذاشتن اسلحه است که با ضرر و آزار همراه باشد.در باران بی ضرر رزمنده سلاح بر زمین نمی گذارد. «بِکُمْ أَذیً مِنْ مَطَرٍ»
22-در هیچ حالی،رزمنده نباید از وسائل حفاظتی دور باشد.حتّی اگر اسلحه ندارد،زره بر تن داشته باشد. «خُذُوا حِذْرَکُمْ»
23-تهدید کفّار و امید و دلگرمی دادن به مؤمنان،از شیوه های قرآن است. «أَعَدَّ لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً»
24-در آینده،ذلّت از آنِ کافران است. «لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً»
فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاهَ فَاذْکُرُوا اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً«103»
پس چون نماز را به پایان بردید،خداوند را در(همه)حال ایستاده و نشسته و به پهلو خوابیده یاد کنید،پس هرگاه آرامش یافتید(و حالت خوف تمام شد)نماز را(بصورت کامل)برپا دارید.همانا،نماز بر مؤمنان در وقت های معیّن واجب شده است.
نکته ها:
* کلمه ی «قِیاماً» جمع«قائم»به معنای ایستاده و کلمه ی «قُعُوداً» جمع«قاعد»به معنای نشسته و کلمه ی«جُنوب»جمع«جَنب»به معنای پهلو و کنایه از دراز کشیدن است.
همچنین کلمه ی «کِتاباً» به معنای امری نوشته شده و واجب و کلمه ی«مَوقوت»به معنای کاری با وقت معیّن است.
* حضرت علی علیه السلام درباره ی آیه «فَاذْکُرُوا اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِکُمْ» فرمودند:یعنی شخص سالم ایستاده،مریض نشسته و کسی که نشسته نمی تواند،خوابیده نماز بخواند.
* امام باقر علیه السلام درباره ی «کِتاباً مَوْقُوتاً» فرمودند:یعنی مفروض و واجب.
پیام ها:
1-کمبودهای نماز خوف،با یاد خدا جبران می شود. «فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاهَ فَاذْکُرُوا اللّهَ»
2-نماز و یاد خدا در هر حال لازم است،در جبهه ی جنگ یا بستر بیماری. «قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِکُمْ»
3-نماز خوف،یک استثناست.پس از برطرف شدن حالت اضطرار،نماز باید به صورت عادّی خوانده شود. «فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ»
4-نماز،از واجبات قطعی الهی در همه ی عصرها و برای همه ی نسل ها است.
«کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً» 5-وجوب هر نماز،در وقت مخصوص خودش است. «مَوْقُوتاً»
وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرْجُونَ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً«104»
و در تعقیب دشمن سستی نکنید،اگر شما رنج می کشید،همانا آنان نیز همان گونه که شما رنج می برید رنج می برند،در حالی که شما چیزی (امدادهای غیبی و بهشت)از خداوند امید دارید که آنان امید ندارند،و خداوند دانا و حکیم است.
نکته ها:
* پس از جنگ احد،ابوسفیان بالای کوه احد رفت و شعار داد که پیروزی ما در مقابل شکست سال گذشته در جنگ بدر بود.یاران پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند:شهدای ما در بهشتند و کشته های شما در دوزخ.
آنان شعار دادند:«انّ لنا العزّی و لا عزّی لکم»ما بت عُزّی داریم ولی شما ندارید، مسلمانان پاسخ دادند:«اللّه مولانا و لا مولی لکم»خداوند مولای ماست ولی شما مولی ندارید.
آنگاه کفّار به نام بت هُبَل شعار دادند:«اعلُ هُبَل»سر بلند باد بت هُبَل.مسلمانان در پاسخ فریاد زدند:«اللّه اعلی و اجلّ»خداوند بالاتر و جلیل تر است.پس از نزول این آیه،پیامبر فرمان بسیج عمومی(حتّی زخمیان)را صادر کرد،تا با این حرکت،فکر بازگشت کفّار از سرشان بیرون رود.
پیام ها:
1-مسلمانان باید روحیّه ی قوی داشته باشند و شکست های موردی(مثل احد) آنان را سست نکند. «وَ لا تَهِنُوا»
2-به جای موضع تدافعی،در تعقیب دشمن و در حالت تهاجمی باشید. «لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ»
3-از عوامل روحیّه گرفتن مؤمنان،مقایسه ی دردهای خود با رنج دیگران و امید و توجّه به امدادهای الهی و آگاهی اوست. «فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ»
4-با همه ی آسیب ها و تلخی های جنگ،شما پیروزید،چون امید به الطاف الهی دارید. «تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ»
5-مسلمانان،امیدهای گونه گون از خدا دارند.امید به امدادهای غیبی،پیروزی، مرعوب شدن دشمن،پاداش های معنوی و امثال آن.(مورد امید در آیه ذکر نشده و هر امیدی را شامل می شود). «تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ»
6-امید،بزرگ ترین اهرم حرکت و سرمایه ی روحی رزمنده است.یا شهادت و سعادت،یا پیروزی. «تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرْجُونَ»
7-رنج و مشقّت مؤمنان در جنگ ها،در مدار علم و حکمت خداوند است و لذا از آن جلوگیری نمی کند. «عَلِیماً حَکِیماً»
إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ بِما أَراکَ اللّهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً«105»
وَ اسْتَغْفِرِ اللّهَ إِنَّ اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً«106»
همانا ما این کتاب را بحقّ بر تو فروفرستادیم تا میان مردم به آنچه خدا(از طریق وحی) تو را آموخته ونشان داده،داوری کنی وبه نفع خیانت کاران به مخاصمت برنخیز. و از خداوند طلب آمرزش کن که همانا خداوند آمرزنده مهربان است.
نکته ها:
* شخصی از یک قبیله ی معروف،مرتکب سرقتی شد.چون موضوع به اطلاع پیامبر صلی الله علیه و آله رسید،آن سارق،گناه را به گردن شخص دیگری انداخت که در خانه ی او زندگی می کرد.
متّهم،با شمشیر به او حمله کرد و خواستار اثبات این ادّعا شد.او را آرام کردند ولی یکی از سخنوران قبیله را همراه جمعی برای تبرئه ی خود خدمت پیامبر فرستاد. پیامبر، طبق ظاهر و بر اساس گواهی آنان،سارق واقعی را تبرئه کرد و خبر دهنده ی سرقت را (به نام قتاده) سرزنش نمود،ولی قتاده که می دانست گواهی آنان دروغ است به شدّت ناراحت بود.این آیه نازل شد و مظلومیّت قتاده و صحنه سازی وگواهی دروغ آنان را روشن ساخت.
* نقل دیگر در شأن نزول آن است که در یکی از جنگ ها،یکی از مسلمانان زرهی سرقت کرد.چون در آستانه ی رسوایی قرار گرفت،زره را به خانه ی یک یهودی انداخت و افرادی را مأمور کرد که بگویند:یهودی سارق است،نه فلانی.پیامبر،طبق ظاهر، حکم به تبرئه آن مسلمان کرد.امّا نزول این آیه،آن یهودی را تبرئه کرد.
* «خصیم»به کسی گفته می شود که از ادّعایی طرفداری می کند و خائن به کسی گفته می شود که در محضر قاضی ادعای امری باطل می کند.
* رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:من طبق ظاهر حکم می کنم،امّا چنانچه حقّ با شما نیست به اتکای قضاوت من چیزی از کسی نگیرید که قطعه ای از دوزخ است.
* امام صادق علیه السلام فرمود:جانشینان بر حقّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همانند خود آن حضرت باید بر اساس قرآن قضاوت نمایند.
پیام ها:
1-قرآن،پایه ی قضاوت و عدالت میان مردم است. «إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ»
2-قاضی باید از قانونِ قرآن،آگاهی کامل داشته باشد. «أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ لِتَحْکُمَ»
3-فراگیری قرآن و سنّت شرط قاضی شدن است. «أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ ... لِتَحْکُمَ ... أَراکَ اللّهُ»
4-چون نزول قرآن بر اساس حقّ است،قضاوت ها هم باید بر مبنای حقّ باشد، نه وابستگی های حزبی،گروهی،منطقه ای و نژادی. «بِما أَراکَ اللّهُ»
5-رفتار به عدالت،حتّی نسبت به غیر مسلمانان هم ضروری است.(با توجّه به شأن نزول دوّم) لِتَحْکُمَ ... بِما أَراکَ اللّهُ
6-قضاوت،از شئون انبیاست.تنها ابلاغ احکام کافی نیست،اجرای احکام نیز وظیفه است. «لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ»
7-کفر اشخاص،دلیل تهمت به آنان نمی شود.(با توجّه به شأن نزول)
8-پیامبر،علاوه بر قانون و کتاب،از امدادهای الهی برخوردار است. «أَراکَ اللّهُ»
9-خداوند علاوه بر قرآن برنامه های دیگری به پیامبرش نشان داد. «أَراکَ اللّهُ» و نفرمود:«لتحکم بین الناس به»
10-خداوند،پیامبرش راحفظ می کند و توطئه ها و صحنه سازی ها را فاش می سازد. «أَراکَ اللّهُ»
11-قانون محترم است،ولی برای جلوگیری از سوء استفاده ها باید چاره ای جست.در اینجا،امداد الهی چاره ی کار شد. «بِما أَراکَ اللّهُ»
12-دفاع و حمایت از خائن ممنوع است. «وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً»
13-خائنان نباید امیدی به حمایت رهبران دینی داشته باشند. «وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً»
14-قضاوت،مقامی است که متصدی آن،اگر معصوم هم باشد باز استغفار می طلبد. «وَ اسْتَغْفِرِ اللّهَ»
15-از افتخارات اسلام این است که حتّی اگر به یک یهودی ظلم شود،شخص اوّل اسلام برای مسلمانانی که سوء قصدی داشته اند باید استغفار کند.
«وَ اسْتَغْفِرِ اللّهَ»
16-اگر قرآن،ساخته و پرداخته ی خود پیامبر بود،هرگز آیاتش فرمان استغفار به رسول خدا نمی داد. «وَ اسْتَغْفِرِ اللّهَ»
17-قاضی باید همواره برای دوری از هوای نفس استغفار کند. «اسْتَغْفِرِ اللّهَ»
18-استغفار،مایه بهره گیری از مغفرت ورحمت پروردگار است. «غَفُوراً رَحِیماً»
19-خداوند علاوه بر بخشیدن گناه مهربان است. «غَفُوراً رَحِیماً»
وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوّاناً أَثِیماً«107»
و از کسانی که به خود خیانت می ورزند،دفاع مکن که خداوند خیانت پیشگان گنهکار را دوست ندارد.
نکته ها:
* ظلم وخیانت به مردم،خیانت به خود است.زیرا آثار سوء زیر را بدنبال دارد:
الف:سبب از دست دادن روحیّه ی صفا و عدالتخواهی است.
ب:عامل محروم کردن مظلومانی است که فردا به پا خواهند خواست.
ج:موجب آماده کردن قهر و دوزخ الهی برای خود است.
د:جامعه را آلوده می کند و این آلودگی دامن خود خائن را هم می گیرد.
پیام ها:
1-دفاع از خائن،حرام و رضایت به خیانت،به معنای شرکت در جرم است.لا تُجادِلْ ...
2-حاکم اسلامی باید پشتیبان مظلومان باشد،نه حامی ظالم. وَ لا تُجادِلْ ...
3-عناوین،قدرت ها،تهدیدها،جوّ و افکار عمومی،هیچ یک مجوّز همکاری با خائن نیست. وَ لا تُجادِلْ ....
4-رهبر جامعه و قاضیان باید خائنان را بشناسند و نقشه هایشان را بدانند،تا بتوانند موضعگیری مناسب داشته باشند. «وَ لا تُجادِلْ»
5-هم از گذشته باید استغفار کرد،(آیه قبل)و هم نسبت به آینده هشیار بود.لا تُجادِلْ ...
6-در فرهنگ قرآن،افراد جامعه به منزله ی اعضای یک پیکرند و خیانت به جامعه به منزله ی خیانت به خود است. «یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ»
7-حساب خیانت های جزئی و ناآگاهانه،از خیانت توطئه گران فسادانگیز، جداست. «یَخْتانُونَ ،خوان،اثیم»
8-آنکه با خیانت،محبّت خود را از مردم می بُرد،محبّت خدا هم از او قطع خواهد شد. «إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ»
9-در انسان غریزه ی محبوب شدن است که باید از این غریزه برای تربیت استفاده کرد. «إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ»
10-حُبّ و بغضِ خداوند،ملاک انتخاب و حرکت رسول خدا و مؤمنان است.إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ ...
یَسْتَخْفُونَ مِنَ النّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطاً«108»
(آنان خیانت خود را)از مردم پنهان می کنند،ولی نمی توانند از خداوند پنهان دارند،در حالی که او آنگاه که شبانه،سخنان غیر خداپسندانه می گویند(و توطئه های پنهانی می کنند)با آنان است وخداوند همواره به آنچه انجام می دهند،احاطه دارد.
پیام ها:
1-بهره گیری از جلسات مخفی شبانه برای توطئه،از شیوه های کار منافقان خائن است. «یَسْتَخْفُونَ، یُبَیِّتُونَ»
2-مهم ترین عامل تقوا،ایمان به حضور و آگاهی خداوند و احاطه ی او به همه ی گفته ها و کارهاست. «هُوَ مَعَهُمْ ،مُحِیطاً»
3-خداوند از نزدیک،ناظر بر اعمال ماست. «هُوَ مَعَهُمْ»
4-گفتار نیز،جزء اعمال است.با این که آیه درباره ی گفتارهای ناپسند سخن می گوید،ولی تعبیر «بِما یَعْمَلُونَ» می کند.
ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا فَمَنْ یُجادِلُ اللّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً«109»
هان شما همانها هستید که در زندگی دنیا از ایشان(خائنان)جانبداری کردید،پس چه کسی در روز قیامت در برابر خداوند از آنان جانبداری خواهد کرد؟یا چه کسی(در آن روز،)وکیل و مدافع آنان خواهد شد؟
نکته ها:
* در سه آیه 107 تا 109،به سه گروه سه هشدار داده شده است:
به قاضی می گوید:مواظب باش از مرز حقّ تجاوز نکنی. «بِما أَراکَ اللّهُ»
به خائن می گوید:خدا ناظر کار توست. «هُوَ مَعَهُمْ»
به مدافع خائن می گوید:تلاش شما به درد قیامت نمی خورد. «فَمَنْ یُجادِلُ اللّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ»
پیام ها:
1-خائنان،به حامیان امروز خود دلخوش نباشند که فردایی هست.همه ی حمایت ها از خائنان،موقّت و زودگذر است. «فَمَنْ یُجادِلُ اللّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ»
2-حکم دادگاه در دنیا نافذ است،ولی مجرم،حساب کار خود را برای قیامت بکند که آن روز تنهاست. «فَمَنْ یُجادِلُ اللّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ»
3-وکیل مدافع خائن نشویم و فریب حقّ الوکاله ی او را نخوریم. «فَمَنْ یُجادِلُ اللّهَ عَنْهُمْ»
4-مظلومانی که در دنیا نتوانند حقّشان را بگیرند،دلگرم باشند که در قیامت، پشتیبان دارند و به حساب ظالم رسیدگی می شود. فَمَنْ یُجادِلُ اللّهَ عَنْهُمْ ...
وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُوراً رَحِیماً«110»
و هر کس بدی کند یا بر خویشتن ستم نماید سپس از خداوند آمرزش طلبد،خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.
نکته ها:
* در کنار آیه قبل که تهدید خائن بود،این آیه راه توبه به روی او می گشاید.
* «سوء»در لغت،به معنای زیان رسانی به دیگران هم آمده است.پس آیه هم ظلم به مردم و هم ستم به خویش را مطرح می کند.چنانکه برخی مراد از«سوء»را گناه صغیره و مراد از «ظلم به نفس»را گناهان کبیره دانسته اند.
پیام ها:
1-انسان حقّ ندارد حتّی به خودش ظلم کند و گناه در حقیقت ظلم به خویشتن است. «یَظْلِمْ نَفْسَهُ»
2-راه بازگشت برای خطاکاران باز است. «یَسْتَغْفِرِ اللّهَ»
3-میان استغفار بنده و مغفرت الهی،فاصله ای نیست. «یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُوراً»
4-توبه ی واقعی چنان شیرین است که انسان،رحمت الهی را در درون خود احساس می کند. «یَجِدِ اللّهَ غَفُوراً رَحِیماً»
5-خداوند نه تنها بدی ها را می بخشد،بلکه مهربان هم هست. «غَفُوراً رَحِیماً»