آيه و ترجمه


قال نوح رب إ نهم عصونى و اتبعوا من لم يزده ماله و ولده إ لا خسارا(21)
و مكروا مكرا كبارا(22)
و قالوا لا تذرن ءالهتكم و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا يغوث و يعوق و نسرا(23)
و قد أ ضلوا كثيرا و لا تزد الظالمين إ لا ضلالا(24)
مما خطيئاتهم أ غرقوا فأ دخلوا نارا فلم يجدوا لهم من دون الله أ نصارا(25)

 


ترجمه :

21 - نوح (بعد از ياءس از هدايت آنها) عرض كرد پروردگارا! آنها نافرمانى من كردند، و از كسانى پيروى نمودند كه اموال و فرزندانشان چيزى جز زيانكارى بر آنها نيفزوده

22 - و (اين رهبران گمراه ) مكر عظيمى به كار بردند.
23 - و گـفـتـنـد: دسـت از خـدايـان و بـتـهـاى خـود بر نداريد، مخصوصا بتهاى (ود) و (سواع ) و (يغوث ) و (يعوق ) و (نسر) را رها نكنيد!
24 - و آنها گروه بسيارى را گمراه كردند خداوندا! ظالمان را جز ضلالت ميفزا!
25 - (آرى سـر انـجـام ) هـمـگـى بـه خـاطـر گـنـاهانشان غرق شدند، و در آتش دوزخ وارد گشتند، و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند!
تفسير:
لطف حق با تو مداراها كند ...
هـنـگـامـى كـه نـوح آخـريـن تـلاش خـود را در طـى صـدهـا سـال به كار زد، و آن قوم ، جز گروه اندكى ، همچنان بر كفر و بت پرستى و گمراهى و فـساد اصرار ورزيدند از هدايت آنها ماءيوس شد رو به درگاه خدا آورد، و ضمن مناجات مستدلى از خداوند تقاضاى مجازات براى آنها كرد، چنانكه در آيات مورد بحث مى خوانيم :
(نـوح گـفـت پـروردگـارا! آنـهـا نـافـرمـانـى مـن كـردند، و از كسى پيروى نمودند كه امـوال و فـرزنـدانـش چـيـزى جـز زيـانـكـارى بـر او نـيـفـزوده اسـت ) (قال نوح رب انهم عصونى و اتبعوا من لم يزده ماله و ولده الا خسارا).
اشـاره بـه ايـنـكـه رهـبـران ايـن قـوم جـمـعـيـتـى هـسـتـنـد كـه تـنـهـا امـتـيـازشـان امـوال و فـرزنـدان زيـاد اسـت ، آن هـم امـوال و فـرزنـدانـى كه جز در مسير فساد به كار گـرفـته نمى شود، نه خدمتى به خلق مى كنند، و نه خضوعى در برابر خالق دارند، و اين امكانات فراوان مايه غرور و طغيان و سركشى آنها شده است .
اگـر بـه تـاريـخ بـشر نگاه كنيم مى بينيم بسيارى از رهبران اقوام مختلف از همين قماش مـردم بـوده انـد، كـسـانـى كـه تـنـهـا امـتـيـازشـان انـدوخـتـن اموال حرام ، و به وجود آوردن فرزندان ناصالح ، و سپس سر كشى و طغيان ، و سرانجام تحميل افكار خود بر توده هاى مستضعف و به زنجير كشيدن آنها بوده است .
سـپـس مـى افـزايـد: (اين رهبران ضال و مضل مكر عظيمى به كار بردند) (و مكروا مكرا كبارا).
(كبار) كه صيغه مبالغه از (كبر) است و در اينجا به صورت نكره ذكر شده ، نشان مى دهد كه آنها طرحهاى شيطانى عظيم و گسترده اى براى گمراه ساختن مردم ، و ممانعت از قبول دعوت نوح ريخته بودند، اما اين طرحها چه بوده است ؟ درست مشخص نيست .
احـتـمـال دارد كـه هـمـان مـسـاءله بت پرستى بوده باشد، زيرا طبق بعضى از روايات بت پـرسـتـى قبل از نوح سابقه نداشت ، بلكه قوم نوح آن را به وجود آوردند، و مساءله از ايـنـجا سرچشمه گرفت كه در فاصله زمان آدم و نوح مردان صالحى بودند كه مردم به آنها اظهار علاقه مى كردند، شيطان (و انسانهاى شيطان صفت ) از علاقه مردم سوء استفاده نمود، و آنها را تشويق به ساختن مجسمه آن بزرگان و گرامى داشت آن مجسمه ها كرد.
اما چيزى نگذشت كه نسلهاى بعد رابطه تاريخى اين موضوع را فراموش كرده و تصور نـمـودنـد كـه اين مجسمه ها موجوداتى محترمند كه بايد مورد پرستش قرار گيرند، و به ايـن تـرتـيـب بـه پـرسـتـش بـتـهـا سـرگـرم شـدنـد، و مـسـتـكـبـران ظـالم بـا اغفال آنها از اين طريق آنان را به بند كشيدند و مكر بزرگ واقع شد.
آيـه بـعـد مـى تـوانـد گـواه ايـن مـطلب باشد، زيرا بعد از اشاره سربسته به اين مكر بـزرگ مـى افـزايد: رؤ ساى (آنها گفتند: دست از خدايان و بتهاى خود برنداريد) (و قالوا لا تذرن الهتكم )
و هرگز دعوت نوح را به خداى يگانه نپذيريد، خدائى كه هرگز ديده نمى شود، و با دست قابل لمس نيست !
مخصوصا روى پنج بت تاءكيد كردند، و گفتند: بتهاى (ود) و (سواع ) و (يغوث ) و (يـعوق ) و (نسر) را هرگز رها نكنيد، و دست از دامنشان نكشيد! (و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا يغوث و يعوق و نسرا).
از قرائن چنين استفاده مى شود كه اين پنج بت امتيازات ويژه اى داشتند، و مورد توجه خاص آن قـوم گـمـراه بودند، به همين دليل رهبران فرصت طلب آنان نيز روى عبادت آنها تكيه مى كردند.
در اينكه اين پنج بت از كجا پيدا شدند؟ روايات گوناگونى وجود دارد:
1 - بـعـضـى گـفـتـه انـد ايـنـهـا نـام پـنـج مـرد صـالح اسـت كـه قبل از نوح مى زيستند، هنگامى كه از دنيا رفتند مجسمه هاى آنان را به عنوان يادگار به تحريك ابليس ساختند و گرامى داشتند، و تدريجا به صورت بت پرستى در آمد.
2 - بعضى گفته اند اينها نامهاى پنج فرزند آدم است كه هر كدام از دنيا مى رفت مجسمه او را بـراى يـاد بـود مـى سـاخـتـنـد، ولى مـدتـى بـعـد ايـن مسائل فراموش شد و در عصر نوح موج پرستش آنها بالا گرفت .
3 - بـعـضـى ديـگر معتقدند كه اينها نام بتهائى است كه در عصر خود نوح ساخته شد، و ايـن بـه خـاطـر آن بـود كه نوح مردم را از طواف قبر آدم جلوگيرى مى كرد، گروهى به تـحـريـك ابـليـس بـجـاى آن مـجـسـمـه هـائى سـاخـتـنـد و بـه پـرسـتـش آنـهـا مشغول شدند.
اتـفـاقـا ايـن بـتـهـاى پنجگانه به عرب جاهلى منتقل شد، و هر قبيله اى يكى از اين بتها را بـراى خـود بـرگـزيـدنـد، البـتـه بـسـيـار بـعـيـد اسـت كـه خـود آن بـتـهـا مـنـتـقـل شـده بـاشـد، بـلكـه ظـاهـر ايـن اسـت كـه نـام آنـهـا مـنـتـقـل شـد و بـتـهـائى بـه ايـن نـامـهـا سـاخـتـنـد، ولى بـعـضـى از مـفـسران از ابن عباس نقل كرده اند كه اين بتهاى پنجگانه
در طـوفـان نوح دفن شد و در عصر جاهليت عرب شيطان آنها را بيرون كشيد و مردم را به پرستش آن دعوت نمود.
باز در اينكه اين بتها در ميان قبائل عرب جاهلى چگونه تقسيم شد؟ گفتگو است .
بـعـضـى گـفـتـه انـد بـت (ود) مـتـعـلق بـه طـايـفـه (بنى كلب ) در سرزمين (دومة الجـنـدل ) قـرار داشـت (شـهرى در نزديكى تبوك كه امروز آن را (جوف ) مى نامند) و (سـواع ) مـتـعـلق بـه قـبـيـله (هـذيل ) در سرزمين (رهاط) بود، و بت (يغوث ) بـطـائفـه (بـنـى قـطـيـف ) يـا طائفه (بنى مذجح ) تعلق داشت ، و (يعوق ) به طـايـفـه (هـمـدان ) و (نـسـر) بـه طـايـفـه (ذى الكـلاع ) از قبائل حمير.

رويهمرفته از اين پنج بت سه بت (يغوث و يعوق و نسر) در سرزمين يمن قرار داشت كه با تسلط (ذو نواس ) بر يمن از ميان رفت و مردم آن سامان به آئين يهود گرويدند.
(واقـدى ) مـورخ مـعـروف مـى گـويـد: (بـت ود) بـه شـكـل (مـرد) بـود و (سـواع ) بـه صـورت (زن ) و (يـغـوث ) بـه صـورت (شـيـر) و (يـعـوق ) بـه صـورت (اسـب ) و (نـسـر) بـه صـورت (باز) (پرنده معروف ).
البـتـه عـرب جـاهـلى مـخـصـوصـا اهـالى مـكـه بـتـهـاى ديـگرى نيز داشتند كه از جمله بت (هـبـل ) بـود كـه بـزرگـتـريـن بـتـهـاى آنـان مـحـسـوب مـى شـد و در داخـل خـانـه كـعـبـه قـرار داشـت ، و 18 ذراع طـول آن بـود! و بـت (اسـاف ) در مـقـابـل حجر الاسود و بت (نائله ) در مقابل ركن يمانى (گوشه جنوبى خانه كعبه ) و همچنين بت (لات ) و (عزى ) بود.
سـپـس نـوح مـى افزايد: (خداوندا اين رهبران گمراه و خود خواه گروه بسيارى را گمراه ساختند) (و قد اضلوا كثيرا).
(خداوندا! ظالمان را جز ضلالت ميفزا) (و لا تزد الظالمين الا ضلالا).
منظور از افزودن ضلالت و گمراهى ظالمان و ستمگران ، همان سلب توفيق الهى از آنها اسـت كه سبب بدبختى آنها مى شود، و يا مجازاتى است كه آنها به خاطر ظلمشان دريافت مى دارند كه خدا نور ايمان را از آنها مى گيرد، و تاريكى كفر را جانشين آن مى سازد.
و يا اين خاصيت اعمال آنهاست كه به خدا نسبت داده مى شود، زيرا هر موجودى هر تاءثيرى دارد به فرمان او است (دقت كنيد).
هـر چه باشد هيچ منافاتى با حكمت خداوند در مورد مساءله ايمان و كفر و هدايت و ضلالت ندارد، و سبب سلب اختيار نيز نمى شود.
سـرانـجـام در آخـريـن آيـه مـورد بـحـث ، خـداوند سخن آخر را در اين زمينه چنين مى فرمايد: (بـه خـاطـر گـنـاهـانـشـان غرق شدند، و آنها را در آتش وارد ساختند، و ياورانى جز خدا نيافتند كه در برابر خشم او از آنها دفاع كند)
(مما خطيئاتهم اغرقوا فادخلوا نارا فلم يجدوا لهم من دون الله انصارا).
تـعـبـيـر آيـه نـشان مى دهد كه آنها بعد از غرق شدن ، بلافاصله وارد آتش شدند، و اين عجيب است كه از آب فورا وارد آتش شوند! و اين آتش همان آتش برزخى است ، چرا كه طبق گـواهـى آيات قرآن گروهى بعد از مرگ در عالم برزخ مجازات مى شوند، و طبق بعضى از روايات (قبر) يا باغى از باغهاى بهشت است يا حفره اى از حفره هاى دوزخ !
اين احتمال نيز داده شده كه منظور آتش قيامت است ، ولى از آنجا كه وقوع قيامت قطعى است و فاصله زيادى ندارد به صورت فعل ماضى ذكر شده است .
بـعضى نيز احتمال دادند كه منظور آتش دنيا است ، مى گويند به فرمان خدا در ميان همان امواج طوفان آتشى ظاهر شد و آنها را در كام خود فرو كشيد!.
آيه و ترجمه

 


و قال نوح رب لا تذر على الا رض من الكافرين ديارا(26)
إ نك إ ن تذرهم يضلوا عبادك و لا يلدوا إ لا فاجرا كفارا(27)
رب اغـفرلى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤ منا و للمؤ منين و المؤ منات و لا تزد الظالمين إ لا تبارا(28)

 


ترجمه :

26 - (نوح ) گفت : پروردگارا! روى زمين احدى از كافران را زنده مگذار.
27 - چرا كه اگر آنها را بگذارى بندگانت را گمراه مى كنند، و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمى آورند.
28 - پروردگارا! مرا بيامرز، و همچنين پدر و مادرم ، و تمام كسانى را كه با ايمان وارد خانه من شدند، و جميع مردان و زنان باايمان را، و ظالمان را جز هلاكت ميفزا!
تفسير:
اين قوم فاسد و مفسد بايد بروند!
ايـن آيـات هـمـچنان ادامه سخنان نوح و شكايتش از قوم به درگاه خدا و نفرين درباره آنها است مى فرمايد:
(نـوح گـفـت : پـروردگـارا! احـدى از كـافـران را روى زمـيـن زنـده مـگـذار)! (و قال نوح رب لا تذر على الارض من الكافرين ديارا)...
اين سخن را هنگامى گفت كه به طور كامل از هدايت آنها ماءيوس شده بود، و آخرين تلاش و كـوشـش خـود را بـراى ايـمـان آوردن آنها به كار زد و نتيجه اى نگرفت ، و تنها گروهى اندك به او ايمان آوردند.
تـعـبـيـر بـه (عـلى الارض ) (بـر صـفحه زمين ) نشان مى دهد كه هم دعوت نوح جهانى بوده و هم طوفان و عذابى كه بعد از آن آمد.
(ديـار) (بـر وزن سـيـار) از ماده (دار) به معنى كسى است كه در خانه اى سكنى مى گـزيند، اين واژه معمولا در موارد نفى عام به كار مى رود، مثلا گفته مى شود ما فى الدار ديار (در خانه احدى ساكن نيست ).
سـپـس (نـوح ) بـراى نـفـريـن خـود استدلال مى كند و مى افزايد: (زيرا اگر آنها را واگذارى بندگانت را گمراه مى كنند، و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمى آورند)! (انك تذرهم يضلوا عبادك و لا يلدوا الا فاجرا كفارا).
ايـن نـشـان مـى دهـد كـه نـفـريـن انـبياء، از جمله نوح (عليه السلام ) از روى خشم و غضب و انتقامجوئى و كينه توزى نبود بلكه روى يك حساب منطقى صورت گرفته است ، و نوح مـانـنـد افـراد كم حوصله اى نبود كه با كوچكترين چيزى از جا در برود و دهان به نفرين بـگـشـايـد، بـلكـه بـعـد از نـهـصـد و پـنـجـاه سـال دعـوت و صـبـر و شـكـيـبـائى و خـون دل خوردن ، و بعد از ياءس كامل زبان به نفرين گشود.
در اينكه نوح از كجا فهميد كه اينها ديگر ايمان نمى آورند، و علاوه بر آن ، بندگان خدا را كـه در آن مـحـيـط بـودنـد گـمـراه مـى سـازنـد، و از ايـن گـذشـتـه نسل آينده آنان نيز فاسد و مفسد است ؟!
بـعـضـى گـفـتـه انـد ايـن از طـريـق آگـاهـى بـر غـيـب بـود كـه خـدا بـه او داد، ايـن احتمال نيز داده شده كه نوح اين مطلب را از وحى الهى استفاده كرد آنجا كه مى فرمايد: و اوحـى الى نـوح انـه لن يـؤ من من قومك الا من قد آمن : (به نوح وحى فرستاده شد كه از قوم تو احدى جز آنان كه ايمان آورده اند ايمان نخواهد آورد) سوره هود - آيه 36.
ولى ايـن احـتـمـال نـيـز قـابـل قـبـول اسـت كـه نـوح از روى مـجـراى طبيعى و محاسبات معمولى به اين حقيقت رسيده بود، زيرا قومى كه نهصد و پنجاه سال با مؤ ثرترين بيانات تبليغ شوند و ايمان نياورند امـيـدى به هدايتشان نيست ، و چون اين گروه كافر اكثريت قاطع را در اجتماع داشتند و همه امكانات در اختيار آنها بود طبعا براى اغواى ديگران كوشش مى كردند، و نسلهاى آينده چنين قومى قطعا فاسد بوده جمع ميان اين احتمالات سه گانه نيز ممكن است .
(فاجر) به معنى كسى كه گناه زشت و شنيعى مرتكب مى شود، و (كفار) مبالغه در (كـفـر) اسـت ، بنابراين تفاوت ميان اين دو واژه اين است كه يكى مربوط به جنبه هاى عملى است و ديگرى اعتقادى .
از مـجـمـوع ايـن آيـات به خوبى استفاده مى شود كه عذابهاى الهى بر اساس حكمت است ، جـمـعـيـتـى كه فاسد و مفسد باشند و نسلهاى آينده آنها نيز در خطر فساد و گمراهى قرار گيرند در حكمت خداوند حق حيات ندارند، طوفان يا صاعقه يا زمين لرزه ، يا بلاى ديگرى ، نازل مى شود و آنها را از صفحه زمين بر مى اندازد همانگونه كه طوفان نوح زمين را از لوث وجود آن قوم شرور شستشو داد.
و با توجه به اينكه اين قانون الهى مخصوص زمان و مكانى نيست ، بايد توجه
داشـتـه بـاشـيـم كـه اگـر امـروز هـم قـومـى فـاسـد و مـفسد و فرزندانشان (فاجر) و (كفار) بودند بايد منتظر عذاب الهى باشند، چرا كه در اين امور تبعيضى وجود ندارد و اين يك سنت الهى است .
تـعـبـيـر بـه (يـضلوا عبادك ) (بندگانت را گمراه مى كنند) ممكن است اشاره به گروه اندك مؤ منانى باشد كه در اين مدت طولانى به نوح ايمان آوردند، و نيز ممكن است اشاره به توده هاى مستضعف مردم باشد كه بر اثر فشار رهبران گمراه از آئين آنها پيروى مى كنند.
در پـايـان ، نـوح بـراى خـودش و كـسانى كه به او ايمان آورده بودند چنين دعا مى كنند: (پـروردگـارا! مـرا بـيـامرز، و همچنين پدر و مادرم ، و تمام كسانى را كه با ايمان وارد خـانه من شدند، و براى تمام مؤ منين و مؤ منات ، و ظالمان را جز هلاكت ميفزا) (رب اغفرلى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤ منا و للمؤ منين و المؤ منات و لا تزد الظالمين الا تبارا).
ايـن طـلب آمـرزش بـراى ايـن اسـت كـه نـوح مـى خـواهـد بـگـويـد گـر چـه مـن صـدهـا سـال تـبـليـغ مـسـتـمـر داشـتـم ، و هـر گـونـه زجـر و شـكـنـجـه را در ايـن راه تـحـمـل كـردم ، امـا چـون مـمـكـن است ترك اولائى در اين مدت از من سرزده باشد من از آن هم تقاضاى عفو مى كنم ، و هرگز خود را در پيشگاه مقدست تبرئه نمى نمايم .
و چنين است حال (اولياء الله ) كه بعد از آنهمه زحمت و تلاش در راه خدا باز هم خويش را مقصر مى دانند و هرگز گرفتار غرور و خود بزرگ بينى نمى شوند
نه همچون افراد كم ظرفيت كه با انجام يك كار كوچك چنان مغرور مى شوند كه گوئى از خداوند طلبكارند!
نوح در حقيقت براى چند نفر طلب آمرزش مى كند:
(اول ) براى خودش ، مبادا قصور و ترك اولائى از او سر زده باشد.
(دوم ) براى پدر و مادرش ، به عنوان قدردانى و حق شناسى از زحمات آنان .
(سـوم ) بـراى تمام كسانى كه به او ايمان آوردند هر چند كم بودند، و سپس همراه او سوار بر كشتى شدند كه آن كشتى نيز خانه نوح بود.
(چـهـارم ) بـراى مـردان و زنـان بـاايـمـان در تـمـام جـهـان و در تـمـام طول تاريخ ، و از اينجا رابطه خود را با مؤ منان سراسر عالم بر قرار مى سازد.
ولى در پـايـان بـاز تاءكيد بر نابودى ظالمان مى كند، اشاره به اينكه آنها به خاطر ظلمشان مستحق چنين عذابى بودند.
نكته ها:
نوح (عليه السلام ) نخستين پيامبر اولواالعزم
قـرآن مجيد در آيات فراوانى از نوح (عليه السلام ) سخن مى گويد، و روى هم رفته در بـيست و نه سوره از قرآن درباره اين پيامبر بزرگ ، سخن گفته شده ، و نام او 43 بار در قرآن آمده است .
قـرآن مـجـيـد، قـسـمـتـهـاى مختلفى از زندگى او را دقيقا شرح داده ، قسمتهائى كه بيشتر مربوط به جنبه هاى تعليم و تربيت و پند و اندرز گرفتن مى شود.
مـورخـان و مفسران نوشته اند، اسم نوح (عليه السلام ) (عبدالغفار) يا (عبدالملك ) يا (عبدالاعلى ) بوده ، و لقب (نوح ) از اين نظر به او داده شده است كه ساليان
دراز بر خويشتن يا بر قوم خود نوحه گرى مى كرد، نام پدرش (لمك ) يا (لامك ) بـود، و در مـقـدار عـمـرش اخـتـلاف اسـت ، بـعـضـى 1490 سـال ، و در بـعضى از روايات 2500 سال آمده ، و درباره قوم او نيز عمرهاى طولانى در حـدود 300 سـال نـوشـتـه انـد، آنچه مسلم است اينكه او عمرى بسيار طولانى داشت ، و طبق صـريـح قـرآن 950 سـال در مـيـان قـومـش درنـگ كـرد (و مشغول تبليغ بود).
نـوح سـه فـرزنـد داشـت (حـام ) و (سـام ) و (يافث ) و مورخان معتقدند كه تمام نژادهاى امروز كره زمين به آن سه فرزند باز مى گردد، گروهى نژاد (حامى ) هستند كه در منطقه آفريقا ساكنند، و گروه ديگرى از نژاد (سامى ) هستند كه در خاورميانه و خاور نزديك سكنى دارند، و نژاد (يافث ) را ساكنان چين مى دانند.
در ايـنـكـه نـوح بـعـد از طـوفـان چـنـد سـال زنـدگـى كـرد نـيـز گفتگو است بعضى 50 سال ، و بعضى 60 سال نوشته اند.
در مـنـابـع يـهـود (تـورات كـنـونى ) نيز بحث مشروحى پيرامون زندگى نوح آمده كه در جهات زيادى با قرآن متفاوت است ، و از نشانه هاى تحريف تورات مى باشد.
اين بحثها در فصل 6 و 7 و 8 و 9 و 10 از سفر (تكوين ) تورات ذكر شده است .
(نـوح ) فـرزنـد ديـگرى داشت بنام (كنعان ) كه با پدر مخالفت نمود حتى حاضر نشد در كشتى نجات به او ملحق شود، و با بدان بنشست و ارزش خاندان نبوت را گم كرد، و طبق صريح قرآن سرانجام همچون ساير كفار در طوفان غرق شد.
در اينكه چند نفر در اين مدت طولانى به نوح ايمان آوردند، و با او
بر كشتى سوار شدند، نيز گفتگو است : بعضى 80 نفر و بعضى 7 نفر! نوشته اند
داسـتـان نـوح در ادبيات عربى و فارسى انعكاس فراوانى دارد و بيشتر روى طوفان و كشتى نجات او تكيه شده است .
(نـوح ) اسـطـوره اى از صـبـر و شـكـر و مـقاومت بود و گفته اند نخستين كسى است كه بـراى هـدايـت انـسـانـهـا عـلاوه بـر مـنـطـق وحـى از مـنـطـق اسـتدلال و عقل نيز كمك گرفت ، (همانگونه كه در آيات اين سوره به خوبى منعكس است ) و به همين دليل حق بزرگى بر همه خداپرستان جهان دارد.
شـرح حـال نـوح را بـا حديثى از امام باقر (عليه السلام ) پايان مى دهيم : فرمود: نوح هـنـگـام غـروب و صـبح اين دعا و نيايش را مى خواند: (امسيت اشهد انه ما امسى بى من نعمة فـى ديـن او دنـيـا فـانـها من الله وحده لا شريك له ، له الحمد بها على و الشكر كثيرا)، فانزل الله : (انه كان عبدا شكورا) فهذا كان شكره :
(شـام كردم در حالى كه گواهى مى دهم هر نعمتى در دين و دنيا دارم از خداوند يگانه اى است كه شريك ندارد، و او را ستايش ‍ بر اين نعمتها مى كنم و بسيار شكر مى گويم ).
(بـه هـمـيـن جـهت خداوند در قرآن نازل فرموده كه او بنده شكرگزارى بود و شكر نوح چنين بود).
2 - در جمله رب اغفرلى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤ منا (پروردگارا مرا ببخش و پدر و مادرم را و هر كس در خانه من مؤ من وارد شود در معنى بيت گفتگو است ، و روى هم رفته چهار معنى براى آن ذكر شده بعضى آن
را بـه مـعـنـى خـانـه شـخـصـى ، و بـعضى مسجد، و بعضى كشتى نوح ، و بعضى آئين و شـريـعـت او دانـسـتـه انـد، در حـديـثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: (مـنـظور از بيت در اينجا ولايت است ، هر كس وارد ولايت گردد در خانه انبيا وارد شده است ) من دخل فى الولاية دخل فى بيت الانبياء عليهم السلام .
خـداونـدا! بـه مـا تـوفـيـق مـرحـمـت كـن كـه از طـريـق پـذيـرش ولايـت ائمـه اهل بيت در بيت انبيا وارد شويم .
پروردگارا! به ما چنان استقامتى مرحمت كن كه همچون پيامبران بزرگى مانند نوح در راه دعوت به آئينت خسته نشويم ، و هرگز از پاى ننشينيم .
بـارالهـا در آن هـنـگـام كـه طـوفان خشم و غضبت فرا مى رسد ما را با كشتى نجات لطف و رحمتت رهائى ببخش .
آمين يا رب العالمين


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس