سیمای سوره تغابن
این سوره هجده آیه دارد و در مدینه نازل شده است.
به مناسبت آیه نهم که در آن روز قیامت،روز«تغابن»شمرده شده،این سوره، تغابن نام گرفته است.
تغابن به معنای دیگری را مغبون کردن و سود را به نفع خود جذب کردن است.در قیامت،هر کس به فکر آن است که خود را نجات دهد و دیگری را مقصر بداند.
آیات این سوره از نظر نظم و سیاق،شبیه سوره حدید و گویی خلاصه ای از آن است.
سوره با بیان توحید و یگانگی خداوند آغاز شده و با هشدار به مردم در مراقبت از اعمالشان و توجّه به قیامت ادامه یافته است و در پایان مردم را به انفاق در راه خدا و دوری از دلبستگی به دنیا سفارش می کند.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان.
یُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ«1»
آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است،برای خدا تسبیح می گویند.فرمانروایی، مخصوص او و ستایش نیز مخصوص اوست و او بر همه چیز تواناست.
نکته ها:
* حاکمان دنیوی برای کسب و حفظ قدرت خود،مرتکب خلافکاری هایی می شوند،ولی خداوند فرمانروایی است که همه هستی او را تقدیس و تنزیه می کنند و هیچ ظلمی از او صادر نمی شود.
* حمد و ستایش،حقّ کسی است که از عیب و نقص به دور باشد،لذا اوّل تسبیح خداوند مطرح شده است و سپس ستایش او در نماز نیز تسبیح و حمد،در رکوع و سجود در کنار هم آمده است.
پیام ها:
1- تمام موجودات هستی نوعی شعور دارند و طبق همان شعور،به تسبیح الهی مشغولند.(دریغ که بعضی انسان ها به خاطر ترک عبادت و تسبیح،وصله ناهمرنگ هستی هستند). «یُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»
2- حکومت خداوند مطلق است و هیچ محدودیتی ندارد. «لَهُ الْمُلْکُ» (حکومت الهی حقیقی است نه مجازی،نه عاریه ای،نه اعتباری و نه موقّت)
3- در دنیا بسیاری از افرادی که حکومت و قدرت دارند،مورد انتقادند،ولی خداوند هم قدرت و حکومت دارد و هم مورد ستایش است. «لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ»
4- سرچشمه تمام کمالات اوست و لذا تمام ستایش ها برای اوست. «لَهُ الْحَمْدُ»
5-در دنیا بسیاری از فرمانروایان از حل مشکلات و انجام اصلاحات عاجزند، ولی خداوند،فرمانروایی است که بر هرکاری قادر است. لَهُ الْمُلْکُ ... وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
6- قدرت خداوند نسبت به همه هستی یکسان است.(آفریدن یک قطعه سنگ با آفریدن یک سلسله کوه برای او یکسان است،همان گونه که برای چشم ما، دیدن یک میخ و دیدن یک کوه یکسان است). «وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ«2»
اوست آن که شما را آفرید،پس بعضی از شما(به اختیار خود)کافر و بعضی مؤمن شدند و خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست.
نکته ها:
* اگر انسان،مقداری خاک را در خیابان ببیند،می پرسد:چه شخصی این خاک ها را ریخته است؟ اگر روی این خاک ها جدول بندی و طراحی شود،سؤال می کند که این طرح از کیست؟ اگر خاک طراحی شده،همراه با حکمت و صنعت به صورت کاشی درآید،از ویژگی ها و هنر طرّاح سؤال می کند.
خداوند،انسان را آفرید: «خَلَقَکُمْ» اما آفرینش بسیار شگفت که به خاطر آن از خود با جمله، «فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ» یاد کرد،زیرا همه گونه هنرنمایی و ظرافت و طرّاحی در آن به کار رفته است،چنانکه در آیه ای دیگر می فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» ما انسان را در بهترین قالب آفریدیم.
آری،آفریده نشانه آفریدگار است و هر چه روی آن هنرنمایی عالمانه و حکیمانه شود،نشانه علم و حکمت و قدرت آن آفریدگار است.
* آیه پیش به تسبیح همه موجودات اشاره کرد و این آیه به کفر و کفران برخی انسان ها اشاره می کند تا کافران گمان نکنند که خداوند،نیازمند عبادت آنهاست و یا کفر آنها به خداوند زیانی می رساند.
* آیه قبل،به تسبیح همه موجودات اشاره داشت که به نوعی بیانگر آن بود که آنان از نوعی شعور برخوردارند و در این آیه،به امتیاز انسان بر دیگر موجودات اشاره می کند که داشتن اراده و اختیار است.انسان با این موهبت ممتاز الهی،می تواند همان راهی را که بقیه موجودات می روند،بپیماید یا آنکه به راهی خلاف آن رود.شاید آیه به نوعی انتقاد از انسان باشد که تو علی رغم توجّه بیشتر خداوند و گل سرسبد موجودات بودن،بر خلاف مسیر آب شنا کرده و به کفران نعمت ها و ناسپاسی خداوند روی می آوری.
پیام ها:
1- آفرینش انسان،جلوه ای از قدرت خداوند است. «هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ - هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ»
2- انسان،موجودی مختار و انتخابگر است نه مجبور. «فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ»
3- عمل انسان،بیانگر عقیده اوست.(به جای آن که بگوید:خداوند به کفر و ایمان شما آگاه است،می فرماید:خداوند به عملکرد شما آگاه است.) «وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ«3»
آسمان ها و زمین را به حق آفرید و شما را(در رحم مادر)صورت گری کرد و صورت شما را نیکو قرار داد و بازگشت(همه)به سوی اوست.
نکته ها:
* منظور از حُسن صورت «فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ» آن است که خداوند،انسان را مجهز نمود به چیزهایی که در راه رسیدن به هدف،او را کمک می کند.
* اعضای بدن انسان هر کدام در جای مناسب قرار گرفته و ترکیب و تناسب آنها موجب زیبایی اندام انسان و به ویژه صورت او گردیده است.مژه،پلک و ابرو که وظیفه حفاظت از چشم را به عهده دارند،زیبایی خاصّی به چهره انسان بخشیده اند.لب ها که دربان دهان و نگهبان زبان و دندان هستند،تنها به هنگام خوردن یا گفتن،آن هم به مقدار مورد نیاز باز و بسته می شوند و در کودکی که حیات نوزاد به شیر مادر وابسته است،کار مکیدن را به عهده دارند و در بزرگسالی،احساسات عاطفی را با بوسیدن اظهار می دارند.
* خداوند،برترین آفریده خود یعنی انسان را از آبی ناچیز آفریده، «ماءٍ مَهِینٍ»و در کارگاهی تاریک و ظلمانی، «فِی الْأَرْحامِ» و بر روی آن بهترین و زیباترین صورت گری را قرار دارد. «فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ»
* تفاوت آفریده های خداوند با تولیدات انسان:
1.تولیدات انسان محدود و در بعضی زمینه ها تولید دارد،امّا خداوند همه چیز را می آفریند.
«خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ»
2.تولیدات انسان گاهی لغو است،امّا خداوند همه چیز را هدفمند آفریده است. «خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ»
3.در تولیدات انسان افراط و تفریط است،امّا آفرینش خداوند به اندازه است. «إِنّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»
4.تولیدگر معمولاً پس از تولید نظارتی از تولید ندارد،امّا خداوند هرگز از مخلوقاتش غافل نمی شود. «وَ ما کُنّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلِینَ»
5.انسان گاهی از تولید خسته و کسل می شود،امّا خداوند هرگز از آفرینش خسته نمی شود.
«ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ»
6.خداوند از طریق زوجیت،بقای موجودات را تضمین نموده است. «وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ»
7.خدا،همه آفریده های خود را هدایت تکوینی می کند. «أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی»
8.همه آفریده ها،در نهایت به سوی او بازمی گردند. خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ... إِلَیْهِ الْمَصِیرُ
* تمام کارهای خداوند بهترین است:
آفرینش او بهترین است: «فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»
کتاب قرآن او بهترین است: «نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ»
قصه های او بهترین است: «أَحْسَنَ الْقَصَصِ»
نام های او بهترین است: «وَ لِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی»
پاداش های او بهترین است: «فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی»
وعده های او بهترین وعده هاست: «وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنی»
حکم او بهترین حکم ها است: «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً»
خداوند از ما نیز خواسته است که در تمام کارها،بهترین ها را انتخاب کنیم.مثلاً:
در گفتار،بهترین سخن را بگوئیم: «یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»
در عمل،بهترین را انجام دهیم: «أَحْسَنُ عَمَلاً»
در برخورد،بهترین رفتار را داشته باشیم: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»
در مجادله و گفتگو،بهترین شیوه را انتخاب کنیم: «جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»
در سپاسگزاری و تشکر،بهترین روش را داشته باشیم: «فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ»
در میان شنیده ها بهترین را انتخاب و عمل کنیم: «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»
در تصرّف در مال یتیم،با بهترین شیوه عمل کنیم: «لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»
در انگیزه،با بهترین نیت که اخلاص و قصد قربت است،عمل خود را رنگی الهی دهیم: «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَهً»
پیام ها:
1- آفرینش آسمان ها و زمین از روی برنامه و هدف بوده است. «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ»
2- خداوند،صورت گری انسان را به خود نسبت داده است. «صَوَّرَکُمْ»
3- انسان در مقایسه با دیگر موجودات،زیباتر و کامل تر است. «فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ»
4- جهان آفرینش در حال حرکت به سوی مقصدی الهی است. «إِلَیْهِ الْمَصِیرُ»
5-مبدأ و معاد هستی،خداوند است. خَلَقَ ... إِلَیْهِ الْمَصِیرُ
6- لازمه ی آفرینش به حق و هدفمند،وجود معاد و بازگشت انسان ها به سوی خداوند برای کیفر و پاداش است. خَلَقَ ... بِالْحَقِّ ... وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ
یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ«4»
آنچه در آسمان ها و زمین است می داند و آنچه را پنهان می کنید و آنچه را آشکار می سازید،می داند و خداوند به آنچه در سینه هاست به خوبی آگاهی دارد.
نکته ها:
* در این آیه سه مرتبه از علم خداوند سخن به میان آمده است:علم به تمام موجودات هستی «ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ،علم به آشکار و نهان انسان ها «ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ» ،علم به افکار و نیّت ها «بِذاتِ الصُّدُورِ» .آن هم علم دائمی که از قالب فعل مضارع «یَعْلَمُ» استفاده می شود و علم عمیق که از قالب «عَلِیمٌ» استفاده می شود.
* ایمان به اینکه خداوند ناظر بر اعمال ما می باشد و همه چیز را می داند،بهترین وسیله برای دوری از گناه و حفظ تقوا است.
* با توجه به اینکه در آیه قبل فرمود: «وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ» بازگشت همه به سوی اوست،این آیه به منزله پاسخ از یک سؤال مقدّر است و آن اینکه:انسان هایی که بعد از مردن،پوسیده و متلاشی و پراکنده می شوند چگونه به سوی خدا بازمی گردند؟! آیه پاسخ می دهد:خداوند به تمام ذرّات متلاشی و پراکنده شده آگاه است و مخلوط شدن اجزای مردگان،سبب گم شدن و از بین رفتن آنها نمی شود.
پیام ها:
1- علم خداوند،محدود به زمان و مکان و اشیا یا امور خاص نیست.هم به آسمان ها و زمین علم دارد و هم به آنچه پنهانی یا علنی انجام شود،آگاه است.
یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ ... یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ ...
2- انسان،رها نیست،بلکه زیر نظر خداست. «یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ»
3- پنهان و آشکار برای خداوند یکسان است. تُسِرُّونَ ... تُعْلِنُونَ
4- خداوند،هم به کارهای مخفیانه انسان آگاه است و هم به افکار و انگیزه ها و اسرار نهفته در سینه او. تُسِرُّونَ ... بِذاتِ الصُّدُورِ
أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ«5»
آیا خبر کسانی که پیش از این کفر ورزیدند به شما نرسیده است؟ پس عقوبت کار خود را(در دنیا)چشیدند و برایشان(در آخرت)عذابی دردناک است.
نکته ها:
* «وَبالَ» به معنای سنگینی است؛به غذایی که معده را سنگین کند«وبیل»و به باران سنگین«وابل»گویند،آنگاه به هر امر سنگینی که مایه ضرر و زیان شود،«وبال»گفته شده است.این کلمه چهار مرتبه در قرآن آمده و در تمام موارد مراد از آن،گرفتاری و سختی دنیوی است.
* کیفر الهی اختصاص به قیامت ندارد،در برخی موارد خداوند هم در دنیا کیفر داده است و هم در قیامت کیفر می دهد مانند قوم نوح که غرق شدند و قوم هود که به وسیله باد و قوم صالح که با صیحه و صدای وحشتناک و قوم لوط که با سنگباران و اصحاب فیل که با سجّیل و سنگ های آتشین،کیفر کارشان را در دنیا چشیدند.
پیام ها:
1- مردم عصر پیامبر،از اخبار اقوام هلاک شده گذشته آگاه بودند. «أَ لَمْ یَأْتِکُمْ»
2- مطالعه تاریخ اقوام پیشین،مورد سفارش اسلام است و کسی که از تاریخ عبرت نگیرد قابل سرزنش و توبیخ است. «أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا»
3- آنچه دانستنش لازم است،خبرهای مهم و عبرت انگیز است نه هر اطلاعات بی فایده. «نَبَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا» ( «نَبَأُ» به اخبار مهم گفته می شود).
4- خداوند حلیم است،امّا بعضی از کارها به قدری نارواست که کیفر فوری را به دنبال دارد.(حرف فاء بیانگر آن است که زمان زیادی سپری نشد). فَذاقُوا ...
5-دلیل بدبختی ها رفتار خود انسان است. «وَبالَ أَمْرِهِمْ»
6- کیفر الهی در دنیا تنها در حدّ چشیدن است و کیفر کامل مخصوص قیامت است. «فَذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ - وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ»
ذلِکَ بِأَنَّهُ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالُوا أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا فَکَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَی اللّهُ وَ اللّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ«6»
این(کیفر)به خاطر آن است که پیامبرانشان همراه با دلایل روشن(و معجزات)به سراغ آنها آمده بودند،و آنان(به جای پذیرش و ایمان آوردن به آنها)گفتند:آیا انسانی(مثل خودمان)ما را هدایت کند؟ از این رو کفر ورزیدند و(به پیامبران و دستورات الهی)پشت کردند و خداوند(از ایمان آنان)بی نیاز است و خداوند بی نیاز و ستوده است.
نکته ها:
* تبلیغ انواعی دارد و بهترین نوع آن تبلیغ عملی است.خداوند،پیامبران را از جنس بشرقرار داد تا تمام تلخ و شیرینی های زندگی را همانند مردم بچشند و در عمل راهنمای آنان باشند،ولی برخی کوته فکران بشر بودن را نقص می پنداشتند و می گفتند: «أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا» آیا بشری مثل خود ما راهنمای ما باشد؟!
* «اسْتَغْنَی» از ریشه«غنی»به معنای بی نیازی است.این امر برای خداوند به جا و به حق است. «وَ اسْتَغْنَی اللّهُ وَ اللّهُ غَنِیٌّ» امّا برای انسانی که سر تا پا نیاز است،بدترین صفت بی نیاز پنداشتن خود است،چنانکه قرآن در سه مورد به آن اشاره کرده است:
«أَمّا مَنِ اسْتَغْنی فَأَنْتَ لَهُ تَصَدّی»آیا کسی که خود را مستغنی می پندارد،تو متصدّی او می شوی؟
«أَمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری» ،امّا کسی که بخل ورزد و بی نیازی جوید و پاداش برتر الهی را تکذیب کند،بزودی او را در دشواری قرار می دهیم.
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی» ،انسانی که خود را بی نیاز پندارد،دست به طغیان خواهد زد.
* شبهه افکنی و ایجاد شک و تردید میان مؤمنان،شیوه کافران متکبّر است.در این آیه می گویند:آیا بشری مثل ما هدایت گر ما باشد؟ «أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا» ؛در جای دیگر می گفتند:از کجا می دانید که صالح فرستاده خداست؟! «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ» ؛و در مورد دیگر گفتند:چگونه یک فقیر،فرمانده و حاکم شود؟! «أَنّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ»
* کفّار دلیل ندارند فقط استبعاد می کنند.درباره نبوّت می گویند:چگونه یک بشر می تواند راهنمای جامعه بشری شود؟ «أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا» در مورد معاد نیز می گویند:چگونه بعد از آن که جسم ما پوسید و در زمین محو شد،دوباره زنده می شویم؟ «أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ»
* خداوند به ایمان و توجه مردم نیازی ندارد. «فَکَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَی اللّهُ» چنانکه در
جای دیگر می فرماید: «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ» اگر شما و تمام مردم زمین کافر شوید،همانا خداوند بی نیاز و ستوده است.آری،اگر همه مردم رو به خورشید یا پشت به خورشید خانه بسازند در خورشید اثری ندارد.
و در آیه ای دیگر می خوانیم: «وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ»هرکس کافر شود، بداند که خداوند از تمام هستی بی نیاز است.
پیام ها:
1- تاریخ گذشتگان را تحلیل و بررسی کنید. فَذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ - ذلِکَ بِأَنَّهُ کانَتْ ...
2- قهر الهی بعد از اتمام حجت است. «عَذابٌ أَلِیمٌ - ذلِکَ بِأَنَّهُ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ»
3- خداوند برای هدایت بشر در طول تاریخ،پیامبران متعددی را پیاپی فرستاده است. «کانَتْ تَأْتِیهِمْ» ( «کانَتْ» ،بیانگر استمرار در گذشته است).
4- تمام انبیا،دلائل روشن و معجزه داشته اند. «تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ»
5-کفار،بدون تأمل در دلایل پیامبران،در حقانیت آنها ایجاد شک و تردید می کردند. فَقالُوا ...(«فاء»بیانگر عدم تأمّل است.)
6- از دید کافران،بشر بودن برای پیامبران نقطه ضعف است. «فَقالُوا أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا»
7- خداوند در ذات،بی نیاز و در افعال،حمید و شایسته ستایش است. «غَنِیٌّ حَمِیدٌ»
زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا قُلْ بَلی وَ رَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ«7»
کسانی که کفر ورزیدند،گمان کردند که هرگز مبعوث نخواهند شد.بگو:آری،به پروردگارم سوگند که همه شما مبعوث خواهید شد،سپس به آنچه عمل کرده اید، قطعاً خبر داده خواهید شد و این بر خداوند آسان است.
نکته ها:
* «زَعَمَ» به ظنّ و گمانی گفته می شود که بی پایه و بدون دلیل باشد و هر کجا در قرآن آمده، با نوعی انتقاد همراه است.امام صادق علیه السلام فرمود:کلمه «زَعَمَ» در تمام قرآن به معنای دروغ است.«اما علمت ان کل زعم فی القرآن کذب»
* در آیه دوم این سوره،گروهی خدا را منکر شدند. «خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ کافِرٌ»
در آیه ششم نبوت را منکر شدند. «أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا فَکَفَرُوا»
و در این آیه معاد را منکر می شوند. «زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا»
* در برابر انکار معاد از سوی کافران،قرآن بارها با سوگند به وقوع آن تصریح کرده است چنانکه در این آیه می فرماید: «بَلی وَ رَبِّی لَتُبْعَثُنَّ» و در جای دیگر می فرماید: «بَلی وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ» و در پاسخ به سؤال تردیدآمیز آنها می فرماید: «إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ» و جالب آنکه قرآن در پاسخ کفار،همان لغاتی را به کار می برد که آنها به کار می بردند.آنجا که می پرسند:«ا حق»می فرماید: «إِنَّهُ لَحَقٌّ» آنجا که می گویند: «لا تَأْتِینَا السّاعَهُ» می فرماید:
«لَتَأْتِیَنَّکُمْ» و آنجا که می گویند: «لَنْ یُبْعَثُوا» می فرماید: «لَتُبْعَثُنَّ»
* دلیل بر اینکه زنده کردن مردگان و آگاه کردن مردم از کارهایشان،بر خداوند آسان است، «عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ» صفاتی است که از ابتدای این سوره تا کنون برای خداوند مطرح شده است: «لَهُ الْمُلْکُ ، خَلَقَکُمْ ، خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ، صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ ، یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ - یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ - وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
چنانکه بارها در قرآن مطرح شده است از جمله:
«هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ»او خدایی است که آفرینش را آغاز کرد، سپس آن را اعاده می کند و آن بر او آسان تر است.
«کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» آن گونه که اول آفرید،دوباره برمی گردید.
پیام ها:
1- کفار با این که استدلال ندارند و بر اساس خیال و پندار چیزی می گویند،ولی محکم شعار می دهند. زَعَمَ ... لَنْ یُبْعَثُوا
2- در تعلیم و تربیت لازم است سخنان دیگران طرح و سپس پاسخ داده شود.
زَعَمَ ... قُلْ
3- سوگند خوردن به نام پروردگار،برای رفع شک و تردید از دیگران در امور اعتقادی جایز است. «قُلْ بَلی وَ رَبِّی لَتُبْعَثُنَّ»
4- شبهات و تردیدها را با تأکید جواب دهید. لَنْ یُبْعَثُوا ... لَتُبْعَثُنَّ
5-دلیل قیامت،کیفر و پاداش است. «لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ»
6- ریشه انکار و استبعاد کفار،ناممکن شمردن حیات دوباره انسان است.لذا قرآن می فرماید:آنچه را شما سخت می دانید،برای خداوند آسان است. «وَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ»
فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ«8»
پس،به خدا و رسولش و نوری(کتاب آسمانی قرآن)که نازل کردیم، ایمان آورید و(بدانید که)خداوند به آنچه عمل می کنید آگاه است.
نکته ها:
* مراد از نور در این آیه،قرآن کریم است.چنانکه در آغاز سوره ابراهیم می خوانیم: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ» کتابی به سوی تو فرستادیم که مردم را از ظلمات(شرک و جهل و تفرقه)خارج و به نور(توحید و علم و وحدت)هدایت کنی.
* در آیات قبل،سخن از کفر و ایمان نیاوردن به خدا و رسول و معاد بود که امت های قبلی را گرفتار عذاب کرد.این آیه می فرماید:پس شما راه آنان را نروید و ایمان آورید.
* در روایات می خوانیم:نور،همان امامان معصومند،زیرا آنان قرآنِ مجسّم و ناطقند.امام باقر علیه السلام می فرماید:آنان هستند که قلوب اهل ایمان را نورافشانی می کنند.«هم الّذین ینوّرون قلوب المؤمنین»
پیام ها:
1- ایمانی ارزش دارد که جامع باشد؛ایمان به خدا و پیامبر و کتاب آسمانی.
«فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا»
2- خداوند،نور است: «اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» و آنچه از سوی او نازل شود،نور است. «النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا»
3- ایمان باید همراه عمل باشد. فَآمِنُوا ... تَعْمَلُونَ
یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ«9»
(یاد کن)روزی که خداوند شما را برای(حضور در)روز اجتماع گرد می آورد آن،روزِ حسرت و پشیمانی است و هر کس به خداوند ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد،بدی هایش را می پوشاند و او را به بهشت هایی که از زیر(درختان)آنها نهرها جاری است وارد می کند.در آنجا برای همیشه جاودانه هستند؛این است رستگاری بزرگ.
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ خالِدِینَ فِیها وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ«10»
و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند،همان ها اهل دوزخند در حالی که همیشه در آن جا هستند و این سرانجام بدی است.
نکته ها:
* «تغابن»به معنای آن است که غبن ها جلوه می کند،یعنی روز قیامت،کافران به خاطر ایمان نیاوردن و فاسقان به خاطر نداشتن عمل صالح و مؤمنان به خاطر آن که می توانستند عمل بیشتری انجام دهند،همه به نوعی احساس خسارت،حسرت و غبن دارند،و شاید بدین معنی باشد که در آن روز هرکس به فکر آن است که چگونه بار خود را به دوش دیگری اندازد،همان گونه که در قرآن صحنه هایی در این زمینه مطرح است که شیطان می گوید:«مرا ملامت نکنید،مقصّر خودتان هستید»یا مجرم دوست دارد که به جای خود فرزند و تمام بستگان بلکه تمام مردم به جای او به دوزخ رفته و او نجات یابد.
شاید تغابن به این معنا باشد که رهبران فاسد پیروان خود را مغبون کردند و پیروان نیز به خاطر اطاعت کورکورانه به رهبران فاسد فرصت فساد بیشتری داده و آنان را مغبون کردند که اگر اطاعت آنان نمی شد،فساد آن ها این همه توسعه نمی یافت.
* «یوم الجمع»،یکی از نام های قیامت است.چنانکه در آیه ای دیگر می فرماید: «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» در صور دمیده شود و همه را یک جا جمع می کنیم.
مغبون کیست؟
در روایات مصادیقی برای مغبون مشخص شده که به آن اشاره می کنیم:
- هرکس دو روزش یکسان باشد مغبون است.«من استوی یوماه فهو مغبون»
- تکبّر و غرور،در دنیا سبب فقر و در آخرت موجب غبن است.«المغرور فی الدنیا مسکین و فی الآخره مغبون
- کسی که از نماز شب محروم شود،مغبون است.«فان المغبون من حرم قیام اللیل»
- در قیامت برای هر روز از ایام عمر،24 خزینه و انبار باز می شود و ساعاتی را که انسان در آن کار خیر نکرده به صورت خزینه خالی می بیند و تأسفی غیر قابل وصف می خورد.«فیناله من الغبن و الاسف علی فواتها حیث کان متمکّناً من ان یملأها حسنات ما لا یوصف»
- کسی که جهاد در راه خدا را ترک کند،مغبون است.«من ترک الجهاد فی الله کان کالمغبون»
* در قیامت،دو گروه در برابر یکدیگرند:گروه مغبون، «یَوْمُ التَّغابُنِ» و گروه رستگار. «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
* در تربیت،بشارت و هشدار در کنار هم لازم است،آیه9 بشارت به بهشت جاودان است و آیه 10،خطر دوزخ جاودان برای کافران.
پیام ها:
1- قیامت،روز یاد کردنی است.( «إِذْ» ، «إِذا» و «یَوْمَ» در آغاز جمله،معمولاً به معنای آن است که«یاد کن زمانی را که») «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ»
2- راه نجات از غبن،ایمان و عمل صالح است. «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً»
3- ایمان،از عمل صالح جدا نیست. یُؤْمِنْ ... یَعْمَلْ صالِحاً
4- عمل صالح،کفاره بدی هاست. «یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ»
5-تا پاک نشویم به بهشت نمی رویم.ابتدا باید گناهان محو شود،سپس داخل بهشت شد. یُکَفِّرْ ... یُدْخِلْهُ
6- باغ ها و نهرهای بهشتی،هم متعدّد است،هم دائمی و ابدی. جَنّاتٍ ... اَلْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً
7- بزرگ ترین رستگاری آن است که انسان با ایمان و عمل صالح وارد بهشت شود. «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَهٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ«11»
هیچ مصیبتی،جز با اذن خداوند به کسی نرسد و هر کس به خداوند ایمان آورد، خداوند قلب او را(به صبر و شکیبایی)هدایت کند و خداوند به همه چیز آگاه است.
نکته ها:
* انسان مؤمن،چون به علم و حکمت و رحمت خداوند ایمان دارد،می داند که بدون دلیل و حکمت و عدالت،به کسی مصیبتی نمی رسد و هر مصیبتی،یا نتیجه عمل خود انسان است «ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ»و یا اسباب آزمایش و امتحان برای رشد و کمال. «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ»
* «اذن»در قرآن،هم به معنای اذن تکوینی الهی آمده است،مانند رویش گیاهان در زمین های آماده،که با اذن الهی صورت می گیرد: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»و هم به معنای اذن تشریعی،نظیر آیه «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»یعنی به مظلومان اجازه دفاع داده شده است.در اینجا مقصود از اذن،همان اذن تکوینی الهی است، یعنی تمام حوادث در مدار علم و اراده اوست و خداوند از هیچ چیز غافل نیست،خداوند اسباب و وسایلی را برای رسیدن به خیر یا شر فراهم کرده و هر موجودی،از هر یک از اسباب استفاده کند نتیجه اش را خواهد گرفت.
* نمونه هدایت قلب که مایه آرامش مؤمنان مصیبت زده می شود،در سوره بقره آمده است:
«الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَکسانی که هنگام برخورد با مصیبت می گویند:ما برای خدا هستیم و به سوی او بازمی گردیم،انان علاوه بر دریافت صلوات ورحمت الهی،هدایت یافتگان واقعی هستند.
* ایمان که یک امر درونی است،اگر در انسان جای بگیرد باعث هدایت یابی قلب می شود و اگر روح و قلب انسان هدایت شود،رفتار و گفتارش نیز هدایت شده است. یَهْدِ قَلْبَهُ ...
پیام ها:
1- مصیبت ها در مدار اذن الهی است،نه تصادف و اتفاق.خداوند مانع تأثیر حوادث نمی شود. «ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَهٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ»
2- ایمان،سبب جلب رحمت و هدایت ویژه الهی،در برابر مصیبت ها می گردد.
ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَهٍ ... وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ
3- خداوند،به مؤمنان مصیبت زده راه علاج و درمان یا تحمل و تکلیف و صبر را الهام می کند. «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ»
4- کسی که به علم و اراده خداوند ایمان دارد،در برابر حوادث،صبر و توکّل و امید را از دست نمی دهد. «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ»
5-دریافت الطاف الهی بر اساس گامی است که خود انسان برمی دارد. «مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ»
6- خداوند می داند که ایمان ما واقعی است یا منافقانه. وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ ... وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
7- مصیبت ها با اذن و علم الهی است و در آنها اسراری نهفته است که خداوند می داند. ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَهٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ ... وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
8-توجّه انسان به احاطه علمی خداوند،سبب تحمل مصیبت ها و پایداری در برابر مشکلات است. ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَهٍ ... وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ«12»
خداوند را(در اوامر و نواهی شریعت)اطاعت کنید و پیامبر را(در دستورات حکومت و سنّت هایش)پیروی نمایید،پس اگر روی گردانید،(بدانید که)همانا بر رسول ما جز پیام رسانی آشکار(وظیفه دیگری)نیست.
اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ«13»
خداوند،معبودی است که جز او معبود دیگری نیست؛و مؤمنان تنها بر او توکّل کنند.
نکته ها:
* در این آیه به جای آنکه بفرماید:«اطیعوا الله و الرسول»،می فرماید: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» ،یعنی کلمه اطاعت تکرار می شود.زیرا بین این دو اطاعت تفاوت است، اطاعت از خداوند در فرمان های ثابت است و اطاعت از رسول،در اموری است که به عنوان حاکم اسلامی صادر می کند.
* پیامبر معصوم است،چون فرمان به اطاعت بی قید و شرط از غیر معصوم،در حقیقت فرمان به انجام گناه است.
* عبارت «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ» را هم می توان به معنای نفی وجود هر معبودی جز خداوند و هم نفی شایستگی هر معبودی جز او دانست.
پیام ها:
1- اطاعت از خداوند باید همراه با اطاعت از رهبر آسمانی باشد. «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ»
2- انسان،آزاد آفریده شده است،هم قدرت دارد سرپیچی کند و هم می تواند اطاعت کند. أَطِیعُوا اللّهَ ... فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ
3- مُبلّغ نباید انتظار پذیرش و پیروی همه مردم را داشته باشد. فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ ...
4- گرچه بعضی سرپیچی کنند،اما پیامبر وابسته به خداست و خداوند حامی اوست. «رَسُولِنَا»
5-پیامبران الهی،حق اجبار مردم را ندارند،فقط مسئول ابلاغ هستند. «فَإِنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ»
6- اگر انسان به وظیفه خود عمل کند،نباید روی گردانی مردم سبب دلسردی یا نگرانی او شود. «فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ»
7- تبلیغ دین باید آشکار و شفاف باشد. «الْبَلاغُ الْمُبِینُ»
8-اطاعت،تنها شایسته معبود حقیقی است. أَطِیعُوا اللّهَ ... اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ
9- لازمه ی یکتاپرستی،توکّل به خداوند یکتاست. اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ ...
10- نشانه ایمان واقعی،توکّل بر خداست. «وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»
11- در همه امور باید به خداوند توکّل نمود. «فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» به صورت مطلق آمده است.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ«14»
ای کسانی که ایمان آورده اید! برخی از همسران و فرزندانتان برای شما دشمنند(که شما را از راه خدا بازمی دارند)،پس از آنان بر حذر باشید و اگر(آزار و خطایشان را)عفو کنید و چشم بپوشید و درگذرید،پس(بدانید که)خداوند آمرزنده مهربان است.
نکته ها:
* «عفو»به معنای گذشت و«صفح»به معنای ترک سرزنش و«مغفرت»به معنای از یاد بردن و به فراموشی سپردن است و این سه امر(عفو و صفح و مغفرت)سه گام در برخورد با خطاهای دیگران و از جمله همسر و فرزند است.
* امام باقر علیه السلام فرمود:هنگامی که مسلمانان مکه بنای هجرت را گذاشتند،بعضی همسران و فرزندان،مانع آنها شده و با سوگند می گفتند:تو را به خدا هجرت نکن و عده ای می پذیرفتند و می ماندند. لذا این آیه نازل شد و مردان را از پذیرش این خواستِ همسران و فرزندان که مخالف فرمان رسول خدا بوده برحذر داشت.
* همسر و فرزندی که مانع انجام وظیفه شوند،آخرت و بهشت انسان را می گیرند و لذا این گونه همسران و فرزندان دشمن شمرده شده اند.
* در تمام قرآن،هیچ کجا کلمات عفو و صفح و مغفرت،پشت سر هم نیامده است،جز در مورد زندگی خانوادگی با همسر و فرزند.یعنی حتی در موردی که هم فکری نیست و باید از آنان بر حذر بود،باز هم عفو و صفح و مغفرت را باید مراعات کرد.
* با توجه به شأن نزول،معیار شناخت دوست از دشمن،تشویق به کارهای خیر یا مانع تراشی در برابر انجام عمل خیر است.کسی که به خاطر منافع خود،دیگری را از انجام وظیفه اش باز می دارد،دشمن اوست.
* بعضی از مهاجران،به همسر و فرزند خود می گفتند:ما هجرت می کنیم و اگر شما پشیمان شدید و هجرت کردید،ما در مدینه شما را تحویل نخواهیم گرفت.لذا ادامه آیه می فرماید:
گرچه آنان در مکه مانع هجرت شما بودند،ولی اکنون که به شما ملحق شده اند،گذشته آنان را ببخشید و سرزنش نکنید
* مشابه این آیه را در سوره نور آیه 22 نیز می خوانیم: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» مردم باید عفو و گذشت کنند،آیا دوست ندارید که خدا شما را ببخشد و خداوند بخشنده و مهربان است.(آری اگر ما دیگران را بخشیدیم،خداوند نیز ما را می بخشد)
* گرچه عفو کردن «تَعْفُوا» و سرزنش نکردن «تَصْفَحُوا» مهم است،ولی به کلی نادیده گرفتن خطا «تَغْفِرُوا» مهم تر است؛لذا اولاً کلمه «تَغْفِرُوا» بعد از آن دو آمده است که نشان دهنده مرحله بالاتری از عفو و صفح است.ثانیاً در پایان آیه خداوند به «غَفُورٌ» توصیف شده است،با این که خداوند به دو صفت دیگر نیز متّصف شده است: «کانَ اللّهُ عَفُوًّا غَفُوراً» و یا در دعا می خوانیم:«یا کریم الصفح».
در رهبری امت نیز قرآن به پیامبرش سه دستور می دهد: «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» یعنی علاوه بر گذشت و به کلی صرف نظر کردن لغزشها و بالاتر از همه مشورت کردن و شخصیت دادن به مردم لازم است.
* از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است:زمانی خواهد آمد که هلاک مرد به دست همسر و فرزندش خواهد بود.زیرا آنان مرد را به خاطر فقرش سرزنش می کنند و او برای تأمین خواسته های آنان،به هر کاری دست می زند و هلاک می شود.«یسخرانه بالفقر فیرکب مراکب السوء فیهلک»
پیام ها:
1- لازمه ایمان واقعی،مقاومت در برابر خواسته های عاطفی و به ناحق همسر و فرزند است،گرچه ممکن است دشمنی آنان را به همراه داشته باشد. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ»
2- تنها بعضی از همسران و فرزندان،مانع تراشی می کنند،نه همه. «مِنْ أَزْواجِکُمْ»
3- باید مراقب بوده و فریب همسران و فرزندان نااهل را نخورد. «فَاحْذَرُوهُمْ»
4- گرچه نباید تسلیم خواسته های نابجایی همسر و فرزندان شد،ولی رابطه عفو و گذشت و بخشش را مراعات کنید. «فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا»
5-در مسیر خطاپوشی،تا آخرین مرحله پیش روید؛ببخشید،سرزنش نکنید و به یاد خودتان هم نیاورید. «تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا»
6- تعادل میان وظیفه و غریزه در زندگی خانوادگی لازم است،نه به خاطر عواطف و غرایز،دست از وظیفه و هجرت و جهاد بردارید و نه به خاطر انجام وظیفه،عواطف خانوادگی را نادیده بگیرید. «فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا»
7- به دنبال عفو و مغفرت شما،عفو و مغفرت الهی است. «إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
8-مغفرت الهی،همراه با رحمت و الطاف ویژه است.اگر شما دیگران را ببخشید،خداوند هم شما را می بخشد و هم مورد لطف ویژه قرار می دهد.
«فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ وَ اللّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ«15»
همانا اموال و اولاد شما وسیله آزمایشند و خداوند است که پاداش بزرگ نزد او است(و به کسانی پاداش می دهد که در این امتحان پیروز شوند).
نکته ها:
* مشابه این آیه،آیه 28 سوره انفال است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ وَ أَنَّ اللّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
* «فتنه»هم به معنای رنج ها و مشکلات و مصیبت ها و اموری است که انسان گرفتار آنها می شود و سبب آزمایش است و هم به معنای توطئه و افساد دشمنان است که قرآن برای جلوگیری از آن می فرماید: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَهٌ» با آنان بجنگید تا دیگر فسادی نباشد.جالب آن که همین مال و فرزند که سبب آزمایشند،زینت دنیا نیز هستند.
«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا»
* حضرت علی علیه السلام می فرماید:از گرفتار شدن به فتنه به خدا پناه نبرید که آن حتمی است، بلکه از انحراف و گمراه شدن به وسیله ی فتنه ها به خدا پناه ببرید.لا یقولن احدکم اللهم انی اعوذ بک من الفتنه...فلیستعذ من مضلات الفتن،سپس حضرت این آیه را تلاوت کردند.
* اگر باور کنیم که دارایی و ثروت،ابزار آزمایش و فتنه است،از کمی مال رنج نخواهیم برد.
زیرا امتحانش آسان تر خواهد بود.
* مال،سبب آزمایش است،زیرا باید از راه حلال بدست آید،باید به مصرف حلال برسد، باید حقوق واجب آن پرداخت شود،باید شکر آن ادا شود.
* فرزند،سبب آزمایش است،زیرا والدین باید در انتخاب همسر،در پرداخت مهریه حلال به همسر،در تغذیه سالم فرزند،در محبت و نظارت بر تعلیم و تربیت،در ازدواج،در اشتغال،در گرایش های گوناگون او کمال دقت را داشته باشند که عبور از تمام این مراحل امتحانی سخت است،البته اگر والدین وظیفه خود را به خوبی انجام دهند و از عهده آزمایش برآیند، در تمام کارهای خوب فرزند شریک خواهند بود.
* اگر دشمنی همسر و فرزند در آیه قبل،مربوط به بعضی از آنهاست،اما وسیله فتنه و آزمایش شدن مربوط به همه آنهاست.
پیام ها:
1- دلبستگی و وابستگی به مال و فرزند،زمینه لغزش و انحراف است.لذا خداوند هشدار می دهد. «إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ»
2- گذشتن از دلبستگی به مال و فرزند برای انجام وظایف الهی،کاری بزرگ است،لذا خداوند پاداش بزرگ مقرر کرده است. «أَجْرٌ عَظِیمٌ»
3- هر چه آزمایش کننده بزرگ تر باشد،جایزه اش برجسته تر است،خدای عظیم پاداش عظیم می دهد. «وَ اللّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
4- توجه به پاداش بزرگ الهی،سبب نجات از وابستگی به اموال و اولاد است.
«وَ اللّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنْفِقُوا خَیْراً لِأَنْفُسِکُمْ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ«16»
پس هر قدر می توانید،از خداوند پروا کنید و سخن او را بشنوید و اطاعت کنید و انفاق کنید که برای شما بهتر است و هر کس از شرّ بخل نفس خویش درامان بماند،پس آنان همان رستگارانند.
نکته ها:
* «یُوقَ» به معنای حفظ و نگهداری و «شُحَّ» به معنای بخل و تمایل نفسانی است.
* در حدیث می خوانیم که امام صادق علیه السلام پیوسته دعا می کرد:«اللهم ق شح نفسی»خدایا! مرا از بخل نفس حفظ کن.هنگامی که سؤال کردند:چرا دائماً این دعا را می خوانید؟ حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
* امام صادق علیه السلام فرمود:«من ادی الزکاه فقد و قی شح نفسه»هرکس زکات مال خود را بپردازد،از بخل نفس خویش حفظ شده است.
* در آیه 102 سوره آل عمران می خوانیم: «اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» از خدا پروا کنید حق پروا و در این آیه می فرماید: «فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» ،مراد از این دو آیه چیست؟ پاسخ:شاید معنای «مَا اسْتَطَعْتُمْ» آن باشد که در همه موارد فردی، اجتماعی، سیاسی،اقتصادی و خانوادگی،تقوا را مراعات کنید که اشاره به کمّیت و جامعیت دارد و مراد از «حَقَّ تُقاتِهِ» کیفیت تقوا باشد،یعنی بالاترین درجه تقوا را که ورع است داشته باشید.
* در آیه قبل،اموال به عنوان وسیله امتحان الهی معرّفی شد،در این آیه،راه پیروزی در آزمایش مال،انفاق و دوری از بخل معرفی شده است.
* هم در مبارزه با نفس و خواسته های نفسانی باید در حد توان تلاش نمود: «فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» ،هم در مبارزه با دشمن بیرونی باید در حدّ توان،سلاح و امکانات تهیه نمود. «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ»
پیام ها:
1- برای موفقیت در آزمایش های الهی،از اهرم تقوا استفاده کنید. إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ ... فَاتَّقُوا اللّهَ
2- در اسلام،تکلیف فوق توان و طاقت وجود ندارد. «مَا اسْتَطَعْتُمْ»
3- تقوای الهی،یعنی شنیدن سخن حق،عمل کردن به آن و رسیدگی به فقراست.
«فَاتَّقُوا ، اِسْمَعُوا ، أَطِیعُوا ، أَنْفِقُوا»
4- اگر طالب خیر هستید،موانع را کنار بزنید و به فرمان خداوند گوش کنید و از مال خود به فقرا بدهید. «أَنْفِقُوا خَیْراً لِأَنْفُسِکُمْ»
5-تنها حفظ جسم از خطرات کافی نیست،حفاظت روح از اعمال و صفات بد نیز لازم است. «یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ»
6- راه رستگاری،انفاق در راه خداست. «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
7- مال دوستی و بخل،با نفس انسان عجین شده است. «شُحَّ نَفْسِهِ»
إِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ«17» عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ«18»
اگر به خداوند وام دهید وامی نیکو،آن را برای شما زیاد می کند و شما را می آمرزد و خداوند سپاسگزار بردبار است.او به پنهان و آشکار آگاه است،نفوذ ناپذیر و حکیم است.
نکته ها:
* موضوع قرض الحسنه،در آیات متعدّدی از قرآن آمده و پیرامون آن مباحثی مطرح شده است که برای جلوگیری از تکرار،از طرح آن در ذیل این آیه خودداری می کنیم.
* خداوندی که تمام هستی را آفریده،از انسانی که هستی و اموالش را خودش به او داده می خواهد که به دیگران کمک کند و فرموده وام دادن به دیگران،وام دادن به خداوند است و وعده ها و پاداش های چندین برابر می دهد،این به خاطر رشد انسان و دل کندن او از دنیا و رسیدگی به فقرا و خدمت به مردم و گره گشایی از آنان و شکستن بت دلبستگی به مادیت و پرواز به سوی خدا و شکوفایی روح سخاوت و عاطفه است.
البته وام دادن،زمانی ارزش دارد که نیکو باشد،فوری باشد،بی منّت باشد،با احترام باشد، برای مصرف حقّی باشد،مبلغ و مقدار آن مشکل گشا باشد،برای خدا و بدون چشم داشت از مردم باشد و موجب غرور قرض دهنده نشود.
در قرآن کفّاره گناهان چند چیز بیان شده است؛از جمله:توبه،نماز،جهاد و قرض الحسنه.
پیام ها:
1- یا انفاق کنید و ببخشید،یا لااقل قرض الحسنه بدهید. أَنْفِقُوا ... تُقْرِضُوا
2- وام دادن به خلق خدا،وام دادن به خداست. «تُقْرِضُوا اللّهَ»
3- یکی از راه های حفظ نفس از بخل،قرض الحسنه است. یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ ...
تُقْرِضُوا اللّهَ
4- وام گیرنده را تحقیر نکنید،زیرا طرف حساب شما خداوند است و در واقع شما به خدا وام داده اید. «تُقْرِضُوا اللّهَ»
5-قرضِ نیکو،پاداش نیکو را به دنبال دارد. «قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ»
6- وام دادن و حل مشکلات مردم،سبب گذشت خداوند از گناهان است.
تُقْرِضُوا اللّهَ ... یَغْفِرْ لَکُمْ
7- برای ایجاد انگیزه در کارهای خیر،پاداش ها و برکات آن را بیان کنید. «یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ»
8-خداوند،از کسانی که قرض الحسنه می دهند،سپاسگزار است،پس افراد قرض گیرنده نیز از قرض دهندگان تشکر کنند. «وَ اللّهُ شَکُورٌ»
9- خداوند،حلیم است،پس اگر به ما قرض الحسنه ندادند،ما نیز حلیم و بردبار باشیم. «شَکُورٌ حَلِیمٌ»
10- علم خداوند نسبت به پیدا و پنهان یکسان است. «عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ»
11- گمان نکنیم خدا به وام ما نیاز دارد. «الْعَزِیزُ»
12- دستورات،تشویقات و پاداش های الهی،حکیمانه است. «الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»
«والحمدللّه ربّ العالمین»