سیمای سوره مجادله
این سوره بیست و دو آیه دارد و در مدینه نازل شده و تنها سوره ای از قرآن است که در تمام آیات آن لفظ جلاله «اللّهُ» آمده است.
به مناسبت مسأله جدال که در آیه اول آمده،این سوره مجادله نام گرفته است.
مباحثی که این سوره درباره ی آنها سخن می گوید،عبارتند از:
1.قانون ظهار که نوعی طلاق در دوران جاهلیّت بود.
2.موارد مثبت و منفی نجوا.
3.احترام به کسانی که وارد مجلس می شوند.
4.تفکیک حزب اللّه از حزب شیطان.
جزء«28»
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
قَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی اللّهِ وَ اللّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ«1»
همانا خداوند سخن آن زنی که درباره همسرش با تو مجادله کرده و به سوی خدا شکوه و گلایه می کرد،شنید و خداوند گفتگوی شما دو نفر را می شنود،همانا خداوند شنوای بیناست.
نکته ها:
* در زمان جاهلیّت،نوعی طلاق بود که بر اساس آن،مرد دیگر حق بازگشت به همسرش را نداشت و زن نیز حق انتخاب شوهر دیگری نداشت،به این نوع طلاق،ظهار می گفتند.
در زمان پیامبر اسلام،مردی همسرش را این گونه طلاق داد و خطاب به او گفت:«انت علی کظهر امی»تو نسبت به من،مثل مادرم هستی.آن زن نزد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آمد و ماجرا را بیان کرد،حضرت فرمود:قانونی از طرف خداوند برای این مورد نیامده است،زن هراسان شد و گفت:«أشکو الی الله فاقتی و حاجتی و شده حالی»به خدا شکوه می کنم از بدبختی خود،جوانی و سلامتی ام رفت،کودکانی دارم که اگر به شوهرم بسپارم ضایع می شوند و اگر نزد خودم باشند گرسنه می مانند.
طولی نکشید که آیات این سوره نازل شد و دستور رسید هرکس چنین کند،باید کفّاره بپردازد و طلاقی هم صورت نگرفته است.از آنجا که شوهر،قدرت خرید برده و آزاد کردن
آن را نداشت و نیز اطعام شصت مسکین در توان او نبود و دو ماه روزه گرفتن نیز برای او ضرر داشت،پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مقدار مناسبی به او کمک کرد و آن مرد به واسطه کمک حضرت،شصت فقیر را غذا داد و با این کفاره به زندگی خود برگشت.
* خداوند در این یک آیه،سه بار از سمیع بودن خود سخن گفته است تا مردم با او گفتگو کنند. «سَمِعَ ، یَسْمَعُ ، سَمِیعٌ»
پیام ها:
1- در سخنان خود دقّت کنیم که خداوند آنها را می شنود. «قَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّتِی»
2- خداوند به دعاها و ناله های ما گوش فرا می دهد. «قَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّتِی»
3- پیامبر گرامی،با موقعیّت رهبری جامعه،به راحتی در دسترس عموم بود و مردم در مورد مشکلاتشان با او گفتگو می کردند. «تُجادِلُکَ»
4- آزادی اظهار نظر و عقیده در حکومت اسلامی به قدری است که یک زن می تواند با رهبر جامعه مجادله کند. «الَّتِی تُجادِلُکَ»
5-در بن بست ها به خدا و اولیای او پناه ببرید. «تَشْتَکِی إِلَی اللّهِ»
6- حوادث،نیازها،ناله ها و بن بست ها،زمینه ساز وضع قوانین هستند. وَ اللّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما ... سَمِیعٌ بَصِیرٌ
7- شنوا و بینا بودن و آگاهی از مشکلات مردم،شرط صلاحیّت قانون گذاران جامعه است. وَ اللّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما ... إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ
اَلَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاّئِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ«2»
کسانی از شما(مردان)که نسبت به همسرانشان ظهار می کنند،(بدانند که)آنها مادرانشان(نمی شوند و)نیستند.مادرانشان کسانی هستند که آنها را متولّد کرده اند و آنان(بر اساس عادت جاهلی)سخن ناپسند و باطل می گویند و البتّه خداوند بسیار با گذشت و آمرزنده است.
نکته ها:
* در توضیح آیه قبل بیان شد که در زمان جاهلیّت،ظهار،نوعی جدایی و طلاق بود که با گفتن جمله ای بدین مضمون:«هم خوابی با تو مثل هم خوابی با مادرم است»صورت می پذیرفت.اسلام این نوع طلاق را تحریم و مرد را در صورت انجام دادن آن،موظّف به پرداخت کفاره کرد.
* کلمه«زور»به معنای سخن باطل و دروغ است.
* کسانی که قبل از نزول این آیه،ظهار کرده بودند مورد عفو الهی قرار گرفتند. «إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»
پیام ها:
1- یکی از رسالت های انبیا،برداشتن خرافات و سنّت های غلط میان مردم است.
اَلَّذِینَ یُظاهِرُونَ ...
2- یکی از ظلم هایی که دوران جاهلی در حق زن روا می داشت،قانون ظهار بود که اسلام آن را لغو و برای ارتکاب آن جریمه سنگین تعیین کرد. یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ... لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ
3- مبارزه با خرافات و عادات و سنّت های غلط،باید منطقی و مستدل باشد. «ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاّئِی وَلَدْنَهُمْ»
4- گاهی یک ناله ی به حق،به یک جریان نجات بخش منجر می شود. تَشْتَکِی إِلَی اللّهِ ... إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاّئِی وَلَدْنَهُمْ
5-زشت گویی و زورگویی،سیره مستمرّ جاهلیّت بوده است. لَیَقُولُونَ مُنْکَراً ...
6- برای هر کاری راهی شرعی و قانونی است،راه جدا شدن زن و مرد از یکدیگر طلاق است،آن هم با مراعات قوانین و حقوق هر دو،ولی جدا شدن از طریق ظهار و هر راه نامشروع دیگر،منکر و باطل است. «لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً»
7- خداوند،هم گناهان را می بخشد و هم چشم پوشی می کند. «لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»
8-گناه هر چند بزرگ باشد،عفو الهی قابل تردید نیست. لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً ... لَعَفُوٌّ غَفُورٌ
وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسّا ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ«3»
و کسانی که نسبت به همسران خود ظهار می کنند،سپس از آنچه گفته اند (پشیمان شده)و برمی گردند،کفاره آن قبل از آنکه با هم تماس گیرند، آزاد کردن برده است.این(دستوری)است که به آن پند داده می شوید و خداوند به آنچه عمل می کنید،به خوبی آگاه است.
نکته ها:
* در قرآن،آزاد کردن برده،به عنوان کفاره برای قتل خطایی،سوگند نابجا و ظهار در نظر گرفته شده است.
نگاهی به موعظه
موعظه به معنای هشدار و تذکّر و نعمتی است که برای نرم شدن دل مخاطب و پذیرش او باشد و در اسلام جایگاه ویژه ای دارد زیرا:
خداوند موعظه می کند: «إِنَّ اللّهَ نِعِمّا یَعِظُکُمْ بِهِ»
پیامبر مأمور به موعظه است: وَ عِظْهُمْ ... قَوْلاً بَلِیغاً
قرآن موعظه است: «هُدیً وَ مَوْعِظَهٌ لِلْمُتَّقِینَ»
موعظه انواعی دارد:
الف)موعظه با گفتار،نظیر موعظه های لقمان به فرزندش. «قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ»
ب)موعظه از طریق رفتار که در روایات سفارش شده نه تنها با گفتار که با عمل خود مردم را به کار خیر دعوت کنید.«کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم»
ج)موعظه از طریق تنبیه و کیفر.چنانکه این آیه،آزاد کردن برده را وسیله پند گرفتن قرار داده است. «ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ»
در مسائل خانوادگی،قرآن به موعظه توجّه خاصی دارد:
الف)به مردان می گوید؛موعظه کنید: «فَعِظُوهُنَّ»
ب)در مورد طلاق می فرماید:بعد از تمام شدن مدّت عدّه،نگهداری یا جدایی باید همراه با عدل و نیکی باشد. «ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ»
ج)در مسئله ظهار نیز مردان را موعظه می کند. «ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ»
د)برخورد والدین با فرزندان باید همراه موعظه باشد. «قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ»
پیام ها:
1- در دوران جاهلی،مردان به زنان ظلم می کردند. «یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ»
2- اسلام بن بست ندارد و هر کس می تواند به مسیر درست بازگردد. «یَعُودُونَ»
3- جریمه،نقش پیشگیری داشته و راهی برای کنترل جرم است. یُظاهِرُونَ ...
فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ
4- هر سخن و کلامی را نمی توان به همسر گفت.بعضی کلمات کفاره سنگین دارد. «لِما قالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ» در مقابل گفتار خود نیز مسئولیّت داریم.
5-ظلم به همسر تاوان دارد. «فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ»
6- اسلام از هر فرصتی برای آزادی بردگان استفاده می کند. «فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ»
7- اسلام برای حفظ نظام خانواده،جریمه هایی را وضع کرده است. «فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ»
8-بازداشتن انسان ها از کار بد همیشه با سخنرانی نیست،گاهی از طریق جریمه باید موعظه صورت گیرد. فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ ... تُوعَظُونَ
9- جرایم اسلام انتقامی نیست،تربیتی است. «تُوعَظُونَ بِهِ»
10- در پرداخت جرایم،حیله و فرارنباید باشد که خداوند ناظر است. «وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»
فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ«4»
پس کسی که(برده ای برای آزاد کردن)نیافت،باید قبل از آمیزش با همسر،دو ماه پی در پی روزه بگیرد و کسی که نمی تواند باید شصت مسکین را طعام دهد.این برای آن است که به خدا و رسولش ایمان آورید و این قوانین الهی است و برای کافران(که اهل عمل به احکام الهی نیستند)،عذابی دردناک است.
نکته ها:
* در قرآن بیش از ده مرتبه کلمه ی«حدود»بکار رفته است که اکثر آنها مربوط به حقوق خانواده می باشد.
* کسی که برده ای برای آزاد کردن نیافت،باید دو ماه پی در پی روزه بگیرد.بر اساس روایات، اگر کسی 31 روز آن را پشت سر هم روزه گرفت،می تواند باقی روزه ها را به صورت متفرقه بگیرد.و این خود تسهیلی است که از طریق اهل بیت وارد شده است.
* تکرار جمله «قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسّا» در این دو آیه،نشان آن است که قبل از پرداخت جریمه، تماس با همسر ممنوع است.
پیام ها:
1- دین جهانی باید قوانینش قابل تطبیق با هر زمانی باشد،تا مردم در بن بست قرار نگیرند.گاهی برده نیست، «فَمَنْ لَمْ یَجِدْ» و گاهی امکان روزه گرفتن نیست.
«فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ»
2- جرائم اسلامی،انواع برکات را برای جامعه در بر دارد:
بردگان را آزاد می سازد. «فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ»
با روزه گرفتن،افراد را صبور و مقاوم می کند. «فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ»
با اطعام،گرسنگان را سیر می کند. «فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً»
3- جریمه باید متنوع و درجه بندی داشته باشد و شرایط زمانی و مکانی و توان افراد در نظر گرفته شود. فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ ... فَمَنْ لَمْ یَجِدْ ... فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ
4- احکام الهی تخفیف بردار هست،ولی تعطیل بردار نیست. فَمَنْ لَمْ یَجِدْ ... فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ ...
5-در مجازات و جرایم الهی،از اموال یا توان بدنی شما کاسته می شود ولی در عوض به ایمانتان افزوده می شود. فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ ... فَصِیامُ شَهْرَیْنِ ... فَإِطْعامُ سِتِّینَ ...
ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا
6- فلسفه جرایم و کیفرها را روشن کنید تا مردم با دلگرمی آنها را بپذیرند.
فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ ... ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا
7- عمل نکردن به حدود الهی وبی اعتنایی به آن،کفر است. «تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ وَ لِلْکافِرِینَ»
إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا کَما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ قَدْ أَنْزَلْنا آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ«5»
همانا کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می کنند،سرکوب شده اند همان گونه که پیشینیانشان سرنگون شدند و همانا ما نشانه های روشنی نازل کردیم و برای کافران عذابی خوار کننده است.
نکته ها:
* «یُحَادُّونَ اللّهَ» به معنای ایجاد مانع و مخالفت در حدود الهی است،خواه با حدید(آهن)و قدرت باشد یا از طریق لجاجت و عناد و کارشکنی و توطئه.
* «کُبِتُوا» از«کبت»به معنای سرکوب کردن و از پا درآوردن است.
* در این سوره دوبار جمله ی «إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ» تکرار شده است و در هر دو آیه،خواری و ذلّت به عنوان کیفرِ مانع تراشی در راه اجرای حدود الهی بیان شده است.
چنانکه در آیه 20 می فرماید: «أُولئِکَ فِی الْأَذَلِّینَ»
پیام ها:
1- اصرار بر رسوم جاهلی و بی اعتنایی به حدود الهی،جنگ با خدا و رسول است. اَلَّذِینَ یُظاهِرُونَ ... فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ ... تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ ... اَلَّذِینَ یُحَادُّونَ اللّهَ ...
2- در درگیری حقّ و باطل،شکست و رسوایی برای باطل است. یُحَادُّونَ اللّهَ ...کُبِتُوا
3- خداوند،اعتبار یا هشداری که برای ایمان یا جنگ با خودش مقرر کرده،همان را برای ایمان یا جنگ با رسولش نیز مقرر کرده است. لِتُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ...یُحَادُّونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ
4- در راه اجرای احکام الهی،مانع تراشی نکنید که عاقبت تلخی در پی دارد.
یُحَادُّونَ اللّهَ ... کُبِتُوا
5-به مخالفان هشدار دهیم. یُحَادُّونَ اللّهَ ... کُبِتُوا
6- اگر در رسوایی اهل باطل شک دارید،به تاریخ مراجعه کنید. «کَما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
7- تاریخ و حوادث تاریخی دارای قانون و سنت است.کما کبتوا کبت...
8-حق،همیشه دشمن داشته است. «کَما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
9- قهر الهی بعد از اتمام حجت است. کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ قَدْ أَنْزَلْنا آیاتٍ ...
10- نشانه های خدا هم روشن است و هم متعدد. «آیاتٍ بَیِّناتٍ»
11- ستیز در برابر انبیا،توهین به آنان است و لذا کیفر این گونه افراد،خواری و ذلّت است. «وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ»
12- مانع تراشی و ستیز در برابر حق،یا کفر است یا به کفر می انجامد. «وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ»
یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللّهُ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا أَحْصاهُ اللّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ«6»
روزی که خداوند همه آنان را برانگیزد تا به آنچه انجام داده اند،آگاه سازد.(اعمالی که)خداوند تماماً شمارش کرده و آنها فراموش نموده اند و خدا بر هر چیز شاهد و گواه است.
نکته ها:
* این آیه به بعثت همه مردم در قیامت،به صورت دسته جمعی اشاره می کند که نمونه آن را در جای دیگر چنین می خوانیم: «حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»همه را در صف محشربرانگیزیم و یکی را فرو نگذاریم.
و نمونه احصای خداوند را در آیه ای دیگر چنین می خوانیم:
... ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً إِلاّ أَحْصاها ... این چه کتابی است که اعمال کوچک و بزرگ ما را فرو نگذاشته،همه را به شمارش در آورده است.
* کلمه «شَهِیدٌ» در قرآن گاهی به معنای مشهود است و گاهی به معنای شاهد و در اینجا به قرینه ی أَحْصاهُ اللّهُ ...به معنای شاهد می باشد؛البته در کنار گواهی و شهادت خداوند، شاهدان دیگری نیز هستند. «یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ»
پیام ها:
1- قهر الهی هم در دنیاست، «کُبِتُوا» و هم در آخرت. «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللّهُ»
2- معاد،صحنه ظهور قدرت و علم الهی است. «یَبْعَثُهُمُ اللّهُ جَمِیعاً» نشانه قدرت و «فَیُنَبِّئُهُمْ» نشانه علم اوست.
3- دادگاه قیامت علنی و عمومی است. «جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ»
4- به مجرم،خلاف کاری هایش را تفهیم کنید. «فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا»
5-ستیزه جویان بدانند که توطئه ها و کارشکنی هایشان ثبت و ضبط می شود، گرچه خودشان فراموش کنند و از یاد ببرند. أَحْصاهُ اللّهُ ... نَسُوهُ
6- خلاف های کوچک خود را نادیده نگیرید که خداوند حساب دقیق همه را دارد. «أَحْصاهُ اللّهُ»
7- فراموش کردن خلاف ها،سبب محو آنها نمی شود. «أَحْصاهُ اللّهُ وَ نَسُوهُ»
8-عالم محضر خداست،در محضر خدا معصیت نکنیم. «وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَهٍ إِلاّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَهٍ إِلاّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ«7»
آیا ندیدی که خداوند آنچه را در آسمان ها و زمین است،می داند.هیچ رازگویی و نجوای سه نفره نیست مگر آنکه او چهارمین آنهاست و هیچ پنج نفره ای نیست،مگر آنکه او ششمین آنان است و نه(رازگویانی)کمتر از آن و نه بیشتر،مگر این که او با آنهاست،هر جا که باشند،سپس در روز قیامت آنان را به آنچه که انجام دادند،خبر خواهد داد.همانا خداوند به هر چیزی بسیار داناست.
نکته ها:
* «تَرَ» از«رؤیت»به معنای دیدن است که گاهی به معنای فهمیدن نیز بکار می رود و در اینجا این معنا مراد است.
* «نَجْوی» از«نجوه»به معنای مکان بلندی است که از سایر قسمت های زمین جداست.از آنجا که سخن در گوشی،در واقع جدا کردن طرف از دیگران است و یا چنان آهسته بیان می شود که سایرین از آن آگاه نمی شوند و یا به خاطر این که محتوای سخنانی که گفته می شود،وسیله دور شدن شنونده از خطر می باشد،به آن«نجوا»گفته می شود.
همچنین نجوا شامل جلسات مخفیانه ای می شود که افراد مجرم و خلاف کار،به دور از چشم دیگران تشکیل می دهند و آهسته و بدون کوچک ترین سر و صدایی سخن می گویند به گمان این که کسی آنها را نمی بیند و سخنشان را نمی شنود.
* قرآن،درباره علم خداوند به اسرار و نجوای مردم،چندین بار سخن به میان آورده است،از جمله:آیه 78 سوره توبه «أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللّهَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ» و آیه 80 سوره زخرف «أَمْ یَحْسَبُونَ أَنّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ»
* در این آیه و آیه قبل،ده بار به علم خداوند اشاره شده و آغاز و پایان این آیه،با علم الهی است. یَعْلَمُ ... عَلِیمٌ
* با نگاهی به آیات قبل،به خصوصیات علم الهی پی می بریم.
علم او به تمام جزئیات است. «هُوَ رابِعُهُمْ ، هُوَ سادِسُهُمْ»
علم او دقیق است. «أَحْصاهُ اللّهُ»
علم او حضوری است. «عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»
به علم او غبار نسیان نمی نشیند. «أَحْصاهُ اللّهُ وَ نَسُوهُ»
به واسطه علم او دیگران از اعمال فراموش شده خود با خبر می شوند. نَسُوهُ ... یُنَبِّئُهُمْ
احاطه علمی خدا به همه هستی همیشگی و ازلی است. «هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا»
علم دارد،ولی معمولاً در دنیا کسی را رسوا نمی کند. «یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَهِ»
علم او دائمی است نه موسمی. «یَعْلَمُ ، عَلِیمٌ»
عمل او به آسمان ها و زمین،یکسان است. «یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»
پیام ها:
1- نگاهی که به دانستن و فهمیدن حق نیانجامد،قابل توبیخ است. أَ لَمْ تَرَ ...
2- آسمان و زمین،بزرگ و کوچک،آشکار و پنهان،همه در برابر علم خداوند یکسان است. یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ... هُوَ رابِعُهُمْ ... هُوَ مَعَهُمْ
3- تعدّد افراد و تنوّع سخنان آنان،در علم خداوند تأثیری نداشته و خداوند به همه آنها و سخنانشان آگاه است. «لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ»
4- چون وجود خداوند نامحدود است،پس هر جا که باشیم او همراه ما است.
«هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا»
5-مکان و زمان در علم خداوند اثری نداشته و او به همه چیز آگاه است. «هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا»
6- در قیامت،خبر دهنده،خود شاهد بوده است. «شَهِیدٌ ، عَلِیمٌ ، یُنَبِّئُهُمْ»
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوی ثُمَّ یَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَهِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُکَ حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللّهُ وَ یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِیرُ«8»
آیا نظر نکردی به کسانی که از نجوا نهی شدند سپس به آنچه نهی شده، بازگشته و برای گناه و ستم و نافرمانیِ پیامبر با یکدیگر نجوا می کنند و (با این حال)هنگامی که سوی تو می آیند،کلماتی برای تحیّت وسلام (وخوش آمد)بکار می برند که(حتی)خدا با آن تو را تحیّت و سلام نگفته است و در بین خودشان می گویند:(اگر این مرد پیامبر است)پس چرا خداوند ما را به سبب آنچه می گوئیم عذاب نمی کند؟ جهنم برای آنان کافی است که وارد آن می شوند،پس چه بد سرانجام و جایگاهی است.
نکته ها:
* در آیه قبل خواندیم که هر چند نفر با هم نجوا کنند،خدا نزد آنان حاضر است و سخن آنها را می شنود.این آیه نمونه ای از نجوا را بیان می کند که نجوای مخالفان درباره مخالفت با پیامبر است.
* «یَصْلَوْنَها» از«صلی»به معنای واردکردن به جایی برای سوزاندن و گداختن است.
* انسان به تدریج مرتکب گناهان بزرگتر می شود:
«اثم»،گناه فردی است مثل شرب خمر.
«عدوان»،تجاوز به حقوق دیگران است.
«معصیت الرسول»،مخالفت با فرمان های اجتماعی و حکومتی رهبر الهی است که برای مصالح مسلمانان صادر می فرماید.
پیام ها:
1- نجوا در جمع مؤمنان،منکری است که از آن نهی شده است. «نُهُوا عَنِ النَّجْوی» (در آیه ی 10 نیز می خوانیم: «إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ»)
2- ناهیان از منکر توقّع نداشته باشند که مردم با گفتن آنها منکر را کنار بگذارند.
«یَعُودُونَ لِما نُهُوا»
3- تکرار گناه و بی اعتنایی به تذکرات،جرم را سنگین می کند. «یَعُودُونَ لِما نُهُوا»
4- اطاعت از پیامبر معصوم واجب است.(لذا از نافرمانی او به هر شکل انتقاد شده است.) «مَعْصِیَهِ الرَّسُولِ»
5-به هر تجلیل و تکریم و تمجیدی اعتماد نکنیم.(منافقان،آشکارا تجلیل بیش از حد دارند،ولی مخفیانه از نافرمانی پیامبر سخن می گویند.) «حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللّهُ»
6- چاپلوسی و تملّق و تعریف بیش از اندازه،از نشانه های نفاق است. «حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللّهُ»
7- حتّی در تجلیل از اشرف مخلوقات،حدود را مراعات کنیم. «لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللّهُ»
8-نه تنها گفتار مخفی منافقان را خدا آشکار می کند،بلکه آنچه را در دل دارند و به اصطلاح حدیث نفس می کنند،برملا می سازد. «یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ»
9- مهلت های الهی را نشانه رضایت او ندانید. «لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ»
10- سرانجام نفاق،جهنّم است. «حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ»
11- گفتار بد،سرانجام بدی را برای انسان آماده می کند. بِما نَقُولُ ... فَبِئْسَ الْمَصِیرُ
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَهِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ«9»
ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه نجوا می کنید،به گناه و ستم و نافرمانیِ پیامبر نجوا نکنید و نسبت به کار نیک و تقوا نجوا کنید و از خدا پروا کنید که به سویش محشور می شوید.
نکته ها:
* «برّ»شامل هر کار نیکی می شود و نمونه هایی از آن در آیه 177 سوره بقره آمده است:
وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ ...
* نجوا و در گوشی سخن گفتن می تواند احکام متفاوتی داشته باشد از جمله:
آنجا که فاش شدن اسرار،به ضرر اسلام و مسلمانان باشد،نجوا واجب است.
آنجا که سبب ترس و دلهره ی دیگران شود،نجوا حرام است.
و آنجا که برای کمک به دیگران و سفارش به تقوا باشد،مستحبّ است.
* موضوع و محتوای گفتار،ارزش آن را مشخص می کند.اگر موضوع نجوا،نیکی و تقوا باشد یک ارزش است ولی اگر گناه و ستم و توطئه باشد حرام است.البتّه گاهی محتوی نیز خوب است،امّا موقعیّت خوبی نیست.مثلاً در جمع مؤمنان دو نفر درگوشی سخن بگویند.
پیام ها:
1- مؤمن محترم است،حتّی هنگام نهی از منکر احترام او را حفظ کنید. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»
2- در امر به معروف و نهی از منکر و ارشاد و تبلیغ،راه های حق و باطل و مصادیق آن را باید روشن کرد. فَلا تَتَناجَوْا ... تَناجَوْا
3- همه ی سخنان را نباید آشکار و نهان گفت.گاهی باید نهی از منکر یا امر به معروف،در خفا و پنهان باشد. «تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی»
4- مبادا نجوای بد را به جای نجوای خوب قلمداد کنیم. تَناجَوْا ... وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ
5-تقوا و پرهیزکاری و توجّه به معاد،زمینه دوری از سخنان نارواست. «وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»
إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ«10»
همانا نجوا از سوی شیطان است تا کسانی را که ایمان آورده اند اندوهگین کند،در حالی که جز به اذن خداوند،هیچ(نجوایی)ضرر رسان نیست،پس باید مؤمنان تنها بر خداوند توکّل کنند.
پیام ها:
1- چنانکه ریخت و پاش و مصرف بیش از اندازه،انسان را برادر شیطان قرار می دهد، «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ» نجوا نیز انسان را شیطان صفت می کند. «إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ»
2- هر گونه سخن آشکار و نهانی که موجب ترس و دلهره در میان مسلمانان گردد،کاری شیطانی است. «النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا»
3- باید دغدغه ها را چنین تسلّی داد که تا خدا نخواهد کسی نمی تواند آسیبی برساند. لِیَحْزُنَ ... لَیْسَ بِضارِّهِمْ
4- مؤمنان در حفظ و حراست خداوند هستند. «وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً»
5-تلاشهای منافقان،از مدار قدرت الهی خارج نیست. «وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ»
6- جنگ روانی دشمن را خنثی کنیم. لِیَحْزُنَ ... وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً
7- داروی شفابخش هر گونه ناآرامی و دلهره،توکّل بر خداوند است. «وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»
8-توکّل بر خدا کار هر کس نیست،ایمان می خواهد. «فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» گرچه خداوند از مؤمنان حمایت می کند،ولی آنان نیز باید بر خداوند توکّل کنند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللّهُ لَکُمْ وَ إِذا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ«11»
ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه به شما گفته شود در مجالس(برای دیگران) جا باز کنید،پس جا باز کنید تا خدا نیز برای شما گشایش دهد و هرگاه گفته شود برخیزید،برخیزید.(بزرگی،به نشستن در جای خاص نیست،بلکه)خدا از میان شما کسانی را که ایمان آورده و کسانی را که صاحب علم و دانش اند،به درجاتی رفعت و بزرگی می دهد و خداوند به آنچه انجام می دهید به خوبی آگاه است.
نکته ها:
* «تفسّح»به معنای وسعت دادن،گشایش و جا دادن است و «انْشُزُوا» به معنای بلند شدن از جای برای احترام به دیگران است.
* در آیه قبل،عامل حزن و ناراحتی را نجوا بیان کرد،در این آیه،عامل شادمانی و محبت را، جا دادن برای نشستن در مجالس بیان می کند.
* خداوند در قرآن برای چند گروه،جایگاه و درجات مخصوصی قرار داده است:انبیا، مجاهدان،نمازگزاران،اهل انفاق،مؤمنانی که عمل صالح انجام می دهند و دانشمندان.
* شاید جمله «یَرْفَعِ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» نشانه ی آن باشد که فرمان برپا،به خاطر ورود مؤمنان و دانشمندان است،یعنی به احترام آنان قیام کنید.
یک خاطره:
مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج نقل می کند که در زمان امام هادی علیه السلام یکی از فقهای شیعه که در بحث با یک ناصبی منحرف،او را روشن کرده و حقّانیت خود را ثابت کرده بود، وارد مجلسی شد که در آن مجلس،علویّون و بنی هاشم نیز حضور داشتند.امام هادی علیه السلام آن فقیه را در بهترین جای مجلس نشاند.این همه احترام،برای علویّون و بنی هاشم گران آمد،بزرگ آنان زبان به اعتراض گشود که چرا چنین فردی را بر ما برتری دادی؟
امام فرمود:آیا به داوری قرآن راضی هستید؟ گفتند:بله،حضرت این آیه را تلاوت فرمود:
تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ ... وَ إِذا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ ارزش این شخص به خاطر بحث علمی و شکستی که به آن ناصبی داد از هر شرف و نسبی بیشتر است
آری،عالم مؤمن بر مؤمن عادی برتری دارد،چنانکه مؤمن بر غیر مؤمن برتری دارد.قرآن در جای دیگر می فرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»
پیام ها:
1- ایمان شرایط و لوازمی دارد که باید رعایت گردد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ...
2- جا دادن و احترام به تازه واردان،یک ارزش است. فَافْسَحُوا ... فَانْشُزُوا
3- جا دادن به دیگران در هر مجلسی که باشد لازم است. «فِی الْمَجالِسِ»
4- عمل به دستورات خداوند،زمینه برای دریافت پاداش های بیشتر است.
«فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللّهُ لَکُمْ»
5-گشایش در کار دیگران،سبب گشایش خداوند در امور شماست. «فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللّهُ لَکُمْ» پاداش الهی با عمل متناسب است.گشایش،گشایش می آورد.
6- رعایت آداب اجتماعی،حتّی در نشست و برخاست،مورد سفارش اسلام است. فَافْسَحُوا ... فَانْشُزُوا
7- گاهی لازم است به احترام ورود بزرگان و دانشمندان به اهل مجلس گفته شود که برخیزید. «انْشُزُوا فَانْشُزُوا»
8-علم،هدیه و تفضّل الهی است. أُوتُوا الْعِلْمَ ...
9- صاحبان علم و دانش،باید در جامعه اسلامی از جایگاه بالا و والایی برخوردار باشند. «وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»
10- عمل دانشمند،پاداش بیشتری دارد. یَرْفَعِ اللّهُ ... اَلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ
11- جا دادن ها و بلند شدن ها،خالصانه و برای خدا باشد نه به انگیزه های دیگر.
«وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»
12- در نشست و برخاست ها،خدا را فراموش نکنیم. «وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَهً ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ«12»
ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه خواستید با رسول خدا،گفتگوی خصوصی داشته باشید،پس قبل از نجوای خود صدقه ای بدهید.این برای شما بهتر و پاکیزه تر است و اگر(برای صدقه دادن مالی)نیافتید پس همانا خداوند آمرزنده و مهربان است(و می توانید بدون پرداخت صدقه گفتگوی خصوصی داشته باشید).
نکته ها:
* گروهی از مردم به خصوص ثروتمندان مرتبا مزاحم پیامبر می شدند و خصوصی با پیامبر سخن می گفتند و کاری که مایه اندوه دیگران و یا کسب امتیاز و تقرب بی دلیل برای آنان بود.آیه نازل شد تا آزمونی برای علاقه واقعی آنان باشد.البته این حکم جنبه موقتی و آزمایشی داشت و پس از مدتی حکم برداشته شد.
* حضرت علی علیه السلام می فرماید:آیه ای که نه قبل از من و نه بعد از من کسی به آن عمل نکرد، آیه صدقه است.دیناری داشتم،آن را به ده درهم تبدیل کردم،هر بارکه می خواستم با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نجوا و گفتگو کنم،درهمی صدقه می دادم.
* طهارت و پاکی دو نوع است:1.جسمی و ظاهری، «وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا»
2- روحی و باطنی. «ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ»
پیام ها:
1- ایمان،مسئولیّت آور است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ...
2- صدقه را باید پیش از انجام کار پرداخت کرد. فَقَدِّمُوا ... صَدَقَهً
3- معلّم می تواند برای آموزش،هزینه ای را مشخص کند.چه خود دریافت کند و چه به دیگران حواله دهد. «فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَهً»
4- میزان صدقه تعیین نشد تا هرکس تصمیم بگیرد. «صَدَقَهً»
5-از هر راهی باید برای فقرزدایی استفاده کرد.شرط ملاقات خصوصی با پیامبر،پرداخت صدقه به فقرا بود. «فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَهً»
6- در انتخاب میان پول و پیامبر،میزان ایمان و علاقه مردم شناخته می شود.
«فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَهً»
7- صدقه،قوانین و محدودیت های اجتماعی،خیرات بسیاری را برای فرد و جامعه به دنبال دارد. «ذلِکَ خَیْرٌ»
8-وابستگی به دنیا،پلیدی و دل کندن از آن پاکی است. «ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ»
9- صدقه،نوعی تطهیر است. «أَطْهَرُ» چنانکه در جای دیگر می خوانیم: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ
10- در احکام اسلام بن بست نداریم. فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا ...
11- قانون گذار باید مراعات همه مردم را در وضع قانون بکند. فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا ...
12- فقرا به خاطر ناتوانی بر صدقه،احساس حقارت نکنند،زیرا مشمول رحمت الهی هستند. «فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
13- هیچ گاه اسلام کسی را به خاطر فقر طرد نکرده و محروم نساخته است. «فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ«13»
آیا نگران شدید از این که قبل از نجوایتان صدقه دهید؟ پس اکنون که صدقه ندادید و خدا هم لطف خود را بر شما بازگرداند،نماز به پا دارید و زکات بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت نمایید و خداوند به آنچه انجام می دهید،آگاه است.
نکته ها:
* «اشفاق»به معنی دلهره و دل نگرانی به خاطر از دست دادن چیزی است.
* این آیه نشان می دهد که پرداخت صدقه،پیش از گفتگوی خصوصی با پیامبر،از ابتدا فرمانی آزمایشی بود تا مؤمنان صادق و عاشق،از دیگران بازشناخته شوند.نه آنکه چون خداوند دید مردم عمل نمی کنند،عقب نشینی کرد.
* در این آیه،برخی اصحاب پیامبر که به خاطر ترس از بذل مال،به هر اندازه که باشد گفتگو با رسول اللّه صلی الله علیه و آله را ترک کردند،مورد عتاب الهی قرار گرفته اند.
پیام ها:
1- با آنکه نجوا با پیامبر،امری واجب یا مستحب نبود،ولی چون بخل ورزیدند، مورد توبیخ قرار گرفتند. «أَ أَشْفَقْتُمْ»
2- همه اصحاب پیامبر اکرم مطیع او نبودند. «فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا» (آنان به فرمان صریح «فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَهً» عمل نکردند).
3- اگر مستحبّات را انجام نمی دهید،حدّاقل در انجام واجبات کوتاهی نکنید.
خداوند به کسانی که حاضر به پرداخت صدقه نشدند،می فرماید:زکات بدهید. أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا ... صَدَقاتٍ ... آتُوا الزَّکاهَ
4- توبیخ باید همراه با راه جبران باشد. أَ أَشْفَقْتُمْ ... تابَ اللّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ ...
5-از کسانی که نافرمانی می کنند مأیوس نشوید و با آنان برخورد عادلانه داشته باشید.خداوند از کسانی اطاعت می خواهد که در مورد فرمانی دیگر اطاعت نکردند. لَمْ تَفْعَلُوا ... أَطِیعُوا اللّهَ
6- اهتمام به نماز و زکات،مصالح فوت شده را جبران کنید. لَمْ تَفْعَلُوا ... فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ
7- دین،یک رابطه فردی و شخصی با خدا نیست،رسیدگی به فقرا و اطاعت از فرمان های حکومتی پیامبر نیز از احکام دینی است. «فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ»
8-در چگونگی عمل خود دقّت کنیم که خداوند به همه اعمال آگاه است. «وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَی الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ«14»
آیا ندیدی کسانی را که با گروهی که مورد غضب خداوند بودند،طرح دوستی ریختند؟ آنها نه از شما هستند و نه از آنان و با این که خود می دانند به دروغ سوگند می خورند(که از شما هستند).
أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِیداً إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«15»
خدا برای آنان عذاب سختی آماده ساخته،زیرا کاری انجام می دهند که بسیار بد است.
نکته ها:
* گرچه در قرآن،گروه های مختلفی مورد غضب الهی قرار گرفته اند،ولی شاید مراد از قوم غضب شده در این آیه و آیات دیگر،یهودیان باشند،زیرا سه بار در قرآن با جمله «باؤُ بِغَضَبٍ»از آنان یاد شده است.
* مراد از کسانی که با گروه مورد غضب واقع شده،طرح دوستی ریختند،منافقان هستند.
پیام ها:
1- پذیرفتن ولایت و سرپرستی کسانی که مورد غضب خداوند قرار گرفته اند، امری قابل توبیخ است. أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ ...
2- کسی که دست خود را از دست پیامبر رحمت جدا کند،در دست غضب شدگان تاریخ می گذارد. تَوَلَّوْا ... غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ
3- جدا کردن خودی از غیر خودی و شناخت دشمن و منافق،لازم است. «ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ»
4- عادت و روش منافقان،توسّل به سوگند دروغ است. «یَحْلِفُونَ عَلَی الْکَذِبِ»
5-منافقان،پیوسته از مقدّسات سوء استفاده می کنند. «یَحْلِفُونَ»
6- منافقان،آگاهانه دست به خلاف می زنند. «وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»
7- عذاب و کیفر الهی،به خاطر عملکرد بد انسان ها است. «ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»
اِتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّهً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ«16»
سوگندهایشان را سپر ساختند و مردم را از راه خدا بازداشتند،پس برایشان عذابی خوار کننده است.
لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئاً أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ«17»
هرگز اموال و فرزندانشان،چیزی از خشم و غضب خدا را از آنان دفع نمی کند.آنان اهل آتش هستند و در آنجا ماندگار.
نکته ها:
* برای به انحراف کشاندن و بازداشتن مردم از راه حق،شیاطینِ جنّ و انس راه های مختلفی دارند که در قرآن مطرح شده است،از جمله:
سوگند دروغ که در همین آیه مطرح است.
سرمایه گذاری های مادّی. «یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»
سرمایه گذاری فرهنگی و گسترش و اشاعه فساد. «مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»
بدعت و دین سازی. «وَ جَعَلَ لِلّهِ أَنْداداً لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ»
زیبا جلوه دادن بدی ها و تزئین اعمال. «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ»
پیام ها:
1- منافقان،از مذهب پیوسته و همیشگی علیه مذهب استفاده می کنند. «اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّهً»
2- عذاب منافقان شدید است. فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ ... فِیها خالِدُونَ
3- هشدارهای قرآن بسیار جدّی است.مال و فرزند در آخرت،کارساز نخواهد بود. لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ ...
4- دنیا با آخرت تفاوت های فراوانی دارد،که از جمله ی آن،بی اثر بودن مال و فرزند در آخرت است. لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ ...
5-در هشدارها به سراغ علت ها بروید.علت توطئه ها،مغرور شدن به مال و فرزند است. لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ ...
6- نفاق در دنیا،سبب جاودانگی در دوزخ است. «أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»
یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللّهُ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلی شَیْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ«18»
روزی که خداوند همگی آنان را برمی انگیزد و برای خداوند سوگند یاد می کنند،همانطور که برای شما سوگند یاد می کنند و می پندارند که آنان بر چیزی(استوار)هستند.بدانید که آنان همان دروغگویانند.
نکته ها:
* مسئله سوگند دروغ در قیامت،بارها در قرآن آمده است.چنانکه در سوره انعام آیه ی 23 می خوانیم: «وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکِینَ» با سوگند می گویند که ما مشرک نبودیم.
* چون سوگند به تدریج انسان را به باور می کشاند،لذا باید در برابر سوگند دروغ ایستاد و اجازه نداد که مردم آن را باور کنند.در جمله «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ» ،کلمات «أَلا ،ان، هُمُ» همه برای پیشگیری از باور مردم است.
* از نشانه های منافق در دنیا و آخرت دروغگویی است.در سوره منافقون می خوانیم که خداوند گواهی منافقین را درباره حقانیّت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دروغ می داند. «وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ» و در این آیه،خداوند آنان را در قیامت هم دروغگو می داند.
پیام ها:
1- اگر دروغگویی برای انسان ملکه و خُلق ثابت و همیشگی شود،حتّی در قیامت هم به دروغ سوگند می خورد. «فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ»
2- منافقان در دنیای خیالی غوطه ور هستند. «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلی شَیْءٍ»
3- زندگی منافقان،سراسر دروغ و نادرستی است. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ»
اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ«19»
شیطان بر آنان چیره و مسلط شده است،پس یاد خدا را از خاطرشان برده است.آنان حزب شیطانند.آگاه باشید که حزب شیطان همان زیانکارانند.
نکته ها:
* حضرت علی علیه السلام می فرماید:اگر حق و باطل به طور روشن مطرح باشند،مشکلی پیش نمی آید ولی مخلوط کردن حق و باطل سبب بروز فتنه و تسلّط شیطان می شود.«و لکن یؤخذ من هذا ضغاث و من هذا ضغاث فیمزجان فهنالک یستولی الشیطان علی أولیائه»
امام حسین علیه السلام نیز در کربلا به لشکر یزید فرمود:«استحوذ الشیطان علی أولیائه».
* روش شیطان این گونه است که:
گام به گام انسان را به سوی خود می کشاند. «خُطُواتِ الشَّیْطانِ»
گاهی مطلبی را القا می کند،نظیر کسی که از دور سنگی پرتاب می کند. أَلْقَی الشَّیْطانُ ...
گاهی تماس می گیرد ولی نفوذی ندارد. «مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ»
گاهی در دل نفوذ می کند. «یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ»
گاهی در دل نفوذ می کند و همانجا می ماند. «فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»
گاهی انسان برادر شیطان می شود. «إِخْوانَ الشَّیاطِینِ»
وگاهی مرید شیطان می شود وشیطان بر او تسلّط کامل می یابد. «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ»
پیام ها:
1- مؤمن در صورت تماس با شیطان،متذکر یاد خدا می شود، «مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا» امّا منافق که از مرحله تماس به مرحله سلطه پذیری شیطان رسیده،دیگر متذکر هم نمی شود. «فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ»
2- سوگند دروغ،مقدّمه سلطه شیطان است. یَحْلِفُونَ ... اِسْتَحْوَذَ ...
3- هر چه از یاد خدا غافل شویم،به مدار حزب شیطان نزدیک می شویم.
فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ ... حِزْبُ الشَّیْطانِ
4- خود را در اختیار هر حزب و گروهی قرار ندهیم که بعضی گروه ها،حزب شیطان اند. «أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ»
5-خسران واقعی،پیروی از شیطان است،نه زیان های مالی. «إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ»
إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ فِی الْأَذَلِّینَ«20»
همانا کسانی که در برابر خدا و رسولش دشمنی می کنند،آنان در زمره خوارترین مردم اند.
نکته ها:
* ظاهراً این آیه در ادامه آیات قبل و ادامه حرکات منافقان است،خصوصاً با توجّه به این که در آیه پنجم همین سوره،سرنگونی و هلاکت موضع گیری خصمانه در برابر خدا و رسول را خواندیم. «یُحَادُّونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا کَما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
* مشکلاتی که گاهی مؤمنان می کشند،زودگذر،لحظه ای و برطرف شدنی است. «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّهٌ»ولی ذلّت مخالفان،ابدی و عزّتشان مقطعی است. «أُولئِکَ فِی الْأَذَلِّینَ»
پیام ها:
1- نفاق و دورویی،انسان را به جایی می رساند که خود را در برابر خدا و رسول قرار می دهد. «یُحَادُّونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ»
2- همان گونه که دستورات پیامبر دستورات خداست،جنگ با رسول خدا جنگ با خداست. «الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ»
3- هر کس در مقابل حق بایستد،به بدترین ذلّت ها دچار خواهد شد. یُحَادُّونَ اللّهَ ... فِی الْأَذَلِّینَ
4- کسانی که مسلمانان را ذلیل می دانستند، «لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»خودشان بدترین نوع ذلّت را تحمّل خواهند کرد. «فِی الْأَذَلِّینَ»
5-چون عزّت تنها از آنِ خدا و رسول او است،پس کسانی که در برابر آنان جبهه می گیرند،ذلیل ترین و خوارترین افراد می شوند. «فِی الْأَذَلِّینَ»
6- سرانجام مخالفت با دستورات خدا و پیامبر،خواری و ذلّت در دنیا و آخرت است. «أُولئِکَ فِی الْأَذَلِّینَ»
کَتَبَ اللّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ«21»
خداوند حکم کرده است که همانا من و پیامبرانم(بر کافران و منافقان) چیره خواهیم شد.همانا خداوند قدرتمند شکست ناپذیر است.
نکته ها:
* سنّت خداوند پیروزی حق بر باطل است.با آن همه تهمت هایی که به پیامبر زدند و با آن همه کارشکنی ها و مانع تراشی ها و ایجاد فتنه ها و جنگ ها،آیا تا کنون نام پیامبر اسلام و سایر انبیا بیشتر مطرح است یا مخالفان شان؟ نام حضرت ابراهیم باقی است یا نمرود؟ امام حسین علیه السلام عزیز است یا یزید؟ امام حسین علیه السلام به هدفش که رسوا کردن بنی امیه و دادن درس آزادگی به بشریّت بود رسید،امّا یزید چطور؟
سؤال: اگر حق پیروز است،پس چرا در مواردی طرفداران آن شکست می خورند؟
پاسخ: اگر گفته شود فرزند نعمت است،به این معنا نیست که مشکلات دوران بارداری و زایمان،در کار نیست،بلکه مراد آن است که با تمام این مشکلات نعمت است.پیروزی حق بر باطل نیز در سایه ایمان،استقامت و اتحاد است،چنانکه قرآن می فرماید: «الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ»
، «لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» امّا اگر سستی و تفرقه و نافرمانی پدیدار شد،شکست حتمی خواهد بود، «حَتّی إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ»
* بر اساس روایات،وعده خداوند در مورد غلبه کامل حق بر باطل،در زمان ظهور امام زمان علیه السلام محقق خواهد شد.
لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ«22»
هیچ قومی را نمی یابی که به خدا و قیامت مؤمن باشند و(در همان حال)با کسی که در برابر خدا و رسولش موضع گرفته است،مهرورزی کنند، حتّی اگر پدران یا پسران یا برادران یا خویشانشان باشند.آنها کسانی هستند که خداوند،ایمان را در دلهایشان ثابت فرموده و با روحی از جانب خویش آنان را تأیید نموده است و آنان را در باغهایی که نهرها از پای (درختان)آنها جاری است،وارد می کند در حالی که در آنجا جاودانه هستند،خداوند از آنان راضی است و آنان نیز از او راضی هستند.آنان حزب خدا هستند،آگاه باشید که تنها حزب خدا پیروز و رستگارند.
نکته ها:
* مقام رضا،بالاتر از مقام تسلیم است،یعنی بنده نه فقط تسلیم مقدّرات الهی و امر و نهی اوست،بلکه در دل نیز به آن راضی است و از سر رضایت آن را می پذیرد.
* ایمان با کفر سازگار نیست.به نوح درباره ی فرزندش گفته می شود: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» هنگامی که برای ابراهیم ثابت شد عموی او منحرف است،از او برائت جست.
«فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ»
حتّی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از استغفار برای مشرکان منع می شود. «ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبی مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِیمِ
تولّی و تبرّی
در سوره مجادله بارها سخن از تولّی و تبرّی مطرح شده است که بیانگر اهمیّت دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خداست:
«تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ» ، لا تَجِدُ ... یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ
امام رضا علیه السلام فرمود:«کمال الدین ولایتنا و البرائه من عدونا»کمال دین،در پذیرش ولایت ما و دوری از دشمنان ماست.
به امام صادق علیه السلام گفتند:فلانی به شما محبت می ورزد ولی نسبت به برائت از دشمنان شما ضعیف عمل می کند.حضرت فرمودند:دروغ می گوید کسی که ادّعای محبت ما را دارد و از دشمن ما دوری نجسته است.
امام صادق علیه السلام فرمود:«اوحی الله الی نبی من انبیائه قل للمؤمنین لا تلبسوا لباس اعدایی و لا تطعموا مطاعم اعدایی و لا تسلکوا مسالک اعدایی فتکونوا اعدایی کما هم اعدایی»خداوند متعال به پیامبری از پیامبرانش وحی فرمود که به مؤمنان بگو:مانند دشمنان من لباس نپوشند و مانند دشمنان من غذا نخورند و در چگونگی زندگی و رفتار،مانند دشمنان من نباشند،چرا که در این صورت دشمنان من محسوب می شوند.هم چنانکه آنان دشمنان من هستند.
در حدیث آمده است:«هل الدین الا الحب و البغض»آیا دین،جز حبّ و بغض است؟
انواع تأییدهای الهی در قرآن:
تأیید با فرشته خود جبرئیل. «أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ
تأیید ویژه الهی. «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»
تأیید با یاری مؤمنان. «أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ»
تأیید با لشکریان ناپیدای الهی. «أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها»
* قرآن در چند مورد عبارت «رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» را به کار برده است:
1.در مورد راستگویان راست کردار: یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادِقِینَ صِدْقُهُمْ ... رَضِیَ اللّهُ ...
2.در مورد پیشگامان و پیشتازان: وَ السّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ ... رَضِیَ اللّهُ ...
3.در مورد مؤمنان واقعی: کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ ... رَضِیَ اللّهُ ...
موضع گیری در برابر خدا و رسول آن قدر زشت و ناپسند است که چهار بار در قرآن مطرح شده و هر بار با تهدید و غضب الهی همراه بوده است.از جمله در همین سوره آیات 5،20 و 22 که به صورت های مختلفی تهدید در پی داشته است مانند:
سرنگون شدن. «کُبِتُوا»
خوار شدن. «فِی الْأَذَلِّینَ»
مورد بی مهری قرار گرفتن. لا تَجِدُ قَوْماً ... یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ ...
و دخول در آتش و جاودانگی در جهنّم. مَنْ یُحادِدِ اللّهَ ... لَهُ نارَ ... خالِداً ...
پیام ها:
1- یک دل،دو دوستی بر نمی دارد.دوستی خداوند با دوستی دشمنان دین خدا قابل جمع نیست. لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ ... یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ (در آیه ای دیگر داریم: «ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» خداوند در سینه انسان دو دل قرار نداده است.)
2- عیب ها را از ریشه برطرف کنید.مودت دشمنان خدا انسان را به گرایش های فکری،عملی و اخلاقی به سوی آنان وادار می کند،لذا باید ریشه ی آن را خشکاند. لا تَجِدُ ... یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ
3- در اسلام،روابط و علاقه ها باید در شعاع رضای خداوند باشد. «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ»
4- روابط خانوادگی و خویشاوندی نیز خط قرمز و مرز دارند. وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ ...
5-خداوند به خاطر قطع رابطه با چهار گروه از خویشان اگر معاند باشند،(پدر، پسر،برادر و فامیل)،چهار نمونه از لطف خود را بیان کرده است:ایمان، امداد،بهشت و رضوان. «الْإِیمانَ ، أَیَّدَهُمْ ، جَنّاتٍ ، رَضِیَ اللّهُ»
6- ارزش ایمان به ثبات آن است وگرنه ایمان های مقطعی،موسمی و عاریه ایبسیار است. «کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ»
7- اول ایمان پایدار،بعد امداد و دریافت. کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ ... أَیَّدَهُمْ ...
8-دین تنها یک رابطه قلبی و فردی میان انسان و خدا نیست،بلکه تعیین کننده روابط اجتماعی است. لَوْ کانُوا آباءَهُمْ ...
9- پاداش ها منحصر به آخرت نیست،بلکه تثبیت ایمان و امداد الهی،از پاداش های الهی در همین دنیاست. کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ ... أَیَّدَهُمْ
10- حزب اللّه،با دشمن خدا دوست نمی شود. لا تَجِدُ قَوْماً ... یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ ...
أُولئِکَ حِزْبُ اللّهِ
11- حزب اللّه،نژاد و زبان و منطقه خاص ندارد،بلکه هر مؤمن مقاوم و استوار، جزو حزب اللّه است. لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ ... یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ ... أُولئِکَ حِزْبُ اللّهِ
12- پیروزی و غلبه ای ارزش دارد که همراه با رستگاری و رسیدن به هدف باشد.
در جای دیگر می فرماید:«ألا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» و در اینجا می فرماید:
«أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
13- تداوم نعمت،خود یکی از نعمت های بهشتی است. «خالِدِینَ فِیها»
14- این که ما از خدا راضی باشیم یک طرف قضیه است،مهم رضایت خدا از ماست. «رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»
15- در قیامت نعمت ها دو گونه است:مادّی جَنّاتٍ ...و معنوی. رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ ...(چنانکه در جای دیگر می فرماید: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ»)
«والحمدللّه ربّ العالمین»