سیمای سوره فصّلت
این سوره مکی است و پنجاه و چهار آیه دارد.نام این سوره برگرفته از آیه ی سوم است و آن را«حم سجده»نیز می گویند،چون با«حم»شروع می شود و در میان چهار سوره ای که سجده ی واجب دارد اولین سوره است.
آیات این سوره درباره ی رستاخیز،تاریخ اقوام پیشین،عظمت قرآن و نشانه های قدرت خداوند در هستی می باشد.
در حدیث می خوانیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله هر شب،قبل از خواب سوره ی تبارک و حم سجده را تلاوت می فرمودند.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان.
حم«1» تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ«2»
حا،میم.(این قرآن)از طرف خداوند بخشنده ی مهربان نازل شده است.
کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ«3»
کتابی که آیات آن به روشنی بیان شده است،قرآنی عربی،برای مردمی که می دانند.
بَشِیراً وَ نَذِیراً فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ«4»
(کتابی)بشارت دهنده و هشدار دهنده؛پس(با این حال)بسیاری از مردم روی گردان شدند و(ندای قرآن را)نمی شنوند.
نکته ها:
* کلمه«انزلنا»به معنای نزول دفعی و کلمه «تَنْزِیلٌ» به معنای نزول تدریجی است و شاید برای جمع میان دو تعبیر«انزلنا»و«تنزیل»بتوان گفت که مفاهیم و محتوای قرآن یکدفعه در شب قدر بر قلب مبارک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل شده،ولی الفاظ و قالب ها به تدریج نازل شده است.
* هر کجا سخن از نزول قرآن است،نشانه ای از تربیت،قاطعیّت،عزّت،حکمت و رحمت در کار است.
«تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ»
«تَنْزِیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ»
«تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»
«تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
«تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»
پیام ها:
1- قرآن به تدریج در صحنه های گوناگون نازل گشته است. «تَنْزِیلٌ»
2- قرآن،نزول تدریجی آن و هدف از نزول آن،برخاسته از رحمت گسترده و ابدی اوست. «تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
3- قرآن در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به صورت کتابی موجود بوده است. «کِتابٌ»
4- تجلیل از یک شخص یا کتاب،گاهی ضروری است.( «فُصِّلَتْ ، آیاتُهُ ، عَرَبِیًّا ، نَذِیراً ، بَشِیراً» صفات قرآن است.)
5-قرآن از هر چیزی که در هدایت و رشد مردم مؤثّر است(مانند اوامر و نواهی، قصه ها و عبرت ها،استدلال ها،مثل ها،بیان نعمت ها،آینده ی بشر،حوادث قیامت،بیان عوامل عزّت و سقوط و...)به تفصیل و قاطعانه و شفّاف و بدون ابهام سخن گفته است. «فُصِّلَتْ آیاتُهُ»
6- نه تنها محتوا بلکه الفاظ قرآن از خداست. تَنْزِیلٌ ... قُرْآناً عَرَبِیًّا
7- تفصیل و شیوایی قرآن را کسانی درک می کنند که به زبان عربی آشنا باشند.
«قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» (شاید مراد از «یَعْلَمُونَ» علم به زبان عربی باشد)
8-قرآن برای همه ی مردم نازل شده «هُدیً لِلنّاسِ» لکن تنها اهل علم و تقوا از آن بهره مند می شوند. «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ - هُدیً لِلْمُتَّقِینَ»
9- علم،تنها خواندن و نوشتن نیست،بلکه فهم حقیقت است. «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» (با توجّه به این که بسیاری از هدایت یافتگان صدر اسلام قدرت خواندن و نوشتن نداشتند).
10- بیم و امید در کنار هم لازم است. «بَشِیراً وَ نَذِیراً»
11- اکثریّت،دلیل حقانیّت نیست. «فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ»
12- دلیل اعراض مردم از قرآن،جهل آنان است. لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ... فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ
وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّهٍ مِمّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ«5»
و گفتند:«دل های ما از آن چه ما را به سوی آن دعوت می کنی در پوشش و پرده است و در گوش های ما سنگینی است،و میان ما و تو حجابی است، پس تو(کار خود را)انجام ده،ما نیز(کار خود را)انجام می دهیم.»
نکته ها:
* «أَکِنَّهٍ» جمع«کنان»به معنای پارچه ای است که چیزی را در آن می پیچند.
«وَقْرٌ» به معنای سنگینی در گوش است.
* کفّار در برابر پیامبر و قرآن،پنج موضع گیری سخت داشتند:
الف:اعراض و دوری کردن. «فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ» (در آیه ی قبل)
ب)آماده نبودن قلبی برای پذیرش حقّ. «قُلُوبُنا فِی أَکِنَّهٍ»
ج)گوش ندادن به پیام ها. «فِی آذانِنا وَقْرٌ»
د)اعلام وجود مانع.(یعنی حجاب خودبینی و دنیاپرستی و...) «بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ»
ه)پافشاری بر راه خود. «فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ»
پیام ها:
1- کار خداوند لطف کردن و نزول وحی از سرچشمه ی رحمت است. «تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» امّا شیوه ی کفّار لجاجت و اعراض است. «قُلُوبُنا فِی أَکِنَّهٍ»
2- اگر دل تحت یک پوشش باشد قابل هشدار است،امّا چند پوشش کار را محال می کند.( «أَکِنَّهٍ» به صورت جمع آمده است).
3- اگر مخاطب آماده نباشد وحی و رحمت الهی و کتاب آسمانی و بشیر و نذیر بودن سودی نخواهد داشت.(با توجّه به آیه ی قبل و این آیه).
4- شرط اول پذیرش حقّ،شنیدن سخن حقّ است که معاندان خود را از آن محروم می کنند. «فِی آذانِنا وَقْرٌ»
5-موسی به دین خود،عیسی به دین خود،سخن کسانی است که حجابِ تعصّب ها و لجاجت ها،بر دل آنها پرده افکنده است. «مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ»
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ«6»
(ای پیامبر! به مردم)بگو:«همانا من بشری هستم مثل شما؛(با این تفاوت که)به من وحی می شود که قطعاً خدای شما یکتا است.پس بدون انحراف به سوی او رو کنید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکان.
اَلَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ کافِرُونَ«7»
کسانی که زکات نمی پردازند و آنان همان هایی هستند که به آخرت کافرند.
نکته ها:
* با توجّه به این که حکم زکات در سال دوم هجری در مدینه نازل شده و این سوره مکی است،مراد از زکات در این آیه کمک مالی است.
در احادیث می خوانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سوگند یاد فرمود:نپرداختن زکات خیانت و شرک است و هر کس به مقدار قیراطی زکات ندهد،نه مؤمن کامل و نه مسلمان کامل است و نه کرامت دارد،و هر کس زکات ندهد یا یهودی می میرد و یا نصرانی
* در فرهنگ قرآن،بی اعتنایی به پاره ای از دستورات الهی به منزله ی کفر و شرک است.
درباره ی ترک حج می خوانیم: وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ ... بر هر کسی که توان رفتن به حج دارد،واجب است و هر کس کافر شود در کافی آمده است:قلت فمن لم یحج منا فقد کفر فقال:لا،لکن من قال:لیس هذا هکذا فقد کفر. طبق این روایت ترک حج کفر نیست،بلکه انکار وجوب حج کفر است.
درباره ی ترک نماز رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«ما بین المسلم و بین الکافر الا ان یترک الصلاه الفریضه متعمدا»مسلمانی که عمداً نماز واجب را ترک کند مثل کافر است.
و در این آیه درباره ی ترک زکات می خوانیم: «وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ اَلَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاهَ» ترک زکات مانند شرک است).
* زکات،بودجه ی حکومت اسلامی است و نپرداختن آن به معنای به رسمیّت نشناختن نظام توحیدی است که همتای شرک است.
پیام ها:
1- در برابر سخت ترین لجاجت ها،از هدف عقب نشینی نکنید.(مشرکان تقاضای انجام تهدیدها را داشتند «فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ» خداوند دستور می دهد که به آنان بگو من مسئول کیفر و مجازات و انجام تهدیدات نیستم،فقط مسئول ابلاغ وحی هستم. قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ ...
2- توحید،سرلوحه ی دعوت انبیاست. «أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ»
3- خداوند یکتا است،در راه او پایداری کنید. «إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ»
4- آینده را با پایداری در راه توحید،و گذشته را با استغفار و عذرخواهی از درگاه حقّ جبران کنید. «فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ»
5-نپرداختن زکات و بی اعتنایی به فقرا،بین شرک و کفر قرار گرفته و پر خطر است. «وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ اَلَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ کافِرُونَ»
6- کفر به معاد،سبب نپرداختن زکات می شود. «لا یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ کافِرُونَ»
7- سرچشمه ی نپرداختن زکات یا دنیاپرستی است که نوعی شرک است و یا باور نداشتن قیامت که کفر است.«مشرکین- کافِرُونَ»
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ«8»
همانا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می دهند برایشان پاداش دائمی(و بی منّت)است.
قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً ذلِکَ رَبُّ الْعالَمِینَ«9»
بگو:آیا شما به کسی که زمین را در دو روز آفریده است کفر می ورزید و برای او همتایانی قرار می دهید؟ اوست پروردگار جهانیان.
نکته ها:
* «مَمْنُونٍ» به معنای قطع شده یا مورد منّت است.
* در آیه ی پنجم خواندیم که کفّار با پنج عبارت گوناگون،لجاجت خود را مطرح کردند و گفتند:دل های ما در پرده و گوش هایمان سنگین است و...در این آیه،خداوند به پیامبرش می فرماید:به اظهارات سنگدلانه ی آنها توجّه نکن و با سؤال و استدلال به کار خود ادامه بده. «قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ»
* مراد از آفرینش کره زمین در دو روز،دو مرحله و دوره است،قبل از آفرینش زمین و آسمان و پیدایش شب و روز و ماه و سال،روز معنا نداشته که بگوییم خداوند زمین را در دو روز آفریده است.
* قدرت خداوند همراه با حکمت او اعمال می شود.با این که خداوند می تواند با یک اراده آسمان ها و زمین و آن چه را که میان آنهاست خلق کند و بارها با جمله ی «کُنْ فَیَکُونُ» از این قدرت سخن به میان آورده است،ولی آفرینش آسمان ها و زمین را در چند مرحله و دوران قرار داده و این نشان آن است که اعمال قدرت باید همراه با مصلحت باشد و مصلحت آفرینش در چند مرحله بوده است.
سؤال:
در هفت مورد،قرآن می فرماید:آفرینش در شش روز بوده است،چهار مورد درباره ی آفرینش زمین و آسمان سه مورد درباره ی آفرینش زمین و آسمان و آنچه میان آنهاست. البتّه از سه آیه ی دوم می توان فهمید که آیات اول نیز مربوط به آفرینش آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست می باشد.در این جا سؤالی مطرح است و آن این که در این آیه می فرماید:زمین در دو روز آفریده شده و در آیه ی 12 می فرماید:آسمان ها نیز در دو روز آفریده شدند.در آیه ی 10 می فرماید:روزی شما در چهار روز تقدیر شد که جمعاً هشت روز می شود و با آیات شش روزه منافات دارد.
پاسخ:
آفرینش غیر از تقدیرِ روزی است و لذا جمع کردن این دو با یکدیگر که هشت روز می شود، درست نیست بلکه این آیات فقط به چهار روز از مجموع شش روزِ آفرینش اشاره کرده و دو روز دیگر مربوط به آفرینش میان آسمان ها و زمین است و یا امور دیگر که این آیات از بیان آن ساکت است.
پیام ها:
1- در کنار تهدیدِ کافران،ستایش از خوبان لازم است. وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ ... إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ...
2- ایمان و عمل نیکو از هم جدا نیست. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»
3- ایمان قبل از عمل است.( «آمَنُوا» قبل از «عَمِلُوا» آمده است).
4- کسانی که در دنیا عملِ بی منّت انجام می دهند،در بهشت پاداش بی منّت دریافت می نمایند. «لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ»
5-خدای بزرگ برای آن همه نعمت های ابدی در بهشت منت نمی گذارد.(چه زشت است که ما به خاطر یک احسان کوچک و موقت منت بگذاریم). «أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ»
6- بهترین راه دعوت کفّار،بیان لطف خداوند است. لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ ...
7- آفرینش کره زمین به تدریج و طیّ دو دوران اتفاق افتاده است. «خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ»
8-چگونه برای خداوند شریک قائل می شوید،در حالی که او در آفرینش زمین شریک نداشته است. «خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً»
9- آفریدگار،همان پروردگار یکتاست. خَلَقَ ... رَبُّ الْعالَمِینَ
وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فِیها وَ قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها فِی أَرْبَعَهِ أَیّامٍ سَواءً لِلسّائِلِینَ«10»
و در زمین کوه هایی را بر فرازش قرار داد و در آن خیر فراوان نهاد،و در چهار روز رزق و روزی اهلِ زمین را مقدّر کرد که برای تمام نیازمندان کافی است.
ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ«11»
سپس به(آسمان)در حالی که دود بود توجّه کرد،پس به آن و زمین فرمود:با رغبت یا کراهت بیایید(و شکل بگیرید)گفتند:فرمانبردار آمدیم (و شکل گرفتیم).
نکته ها:
* «رَواسِیَ» جمع«راسیه»به معنای کوههای استوار است. «سَواءً» به معنای برابر است و «سَواءً لِلسّائِلِینَ» به معنای آن است که قوت ها برابر نیازهاست.
* «طوع»به معنای رغبت و«کره»به معنای بی رغبتی است.
* عبارتِ «اسْتَوی» هرگاه در کنار حرف«علی»قرار گیرد،به معنای سلطه و حکومت است، مانند آیه ی «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی»ولی هرگاه در کنار حرف «إِلَی» قرار گیرد،به معنای توجّه و قصد است مانند همین آیه.
* آفرینش،مراحل تکاملی دارد:
اول)خلق شدن. «خَلَقَ الْأَرْضَ»
دوم)استقرار و تثبیت. «جَعَلَ فِیها رَواسِیَ»
سوم)تزریق منافع در زمین. «بارَکَ فِیها»
چهارم)تأمین نیازهای همگان. «سَواءً لِلسّائِلِینَ»
* زمین و کوه ها مایه ی برکت هستند.برخی از فواید و برکات زمین عبارت است از:تأمین مواد غذایی،پیدایش گیاهان،تصفیه ی آب،دفن مردارها و زباله ها،یک دانه گرفتن و چند خوشه دادن،زباله را گرفتن و آب زلال دادن و در کوهها نیز برکاتی است از قبیل انواع معادن،حفظ برف ها،تأمین سنگ های ساختمانی،حفظ لرزش های زمین و کنترل طوفان ها و بادها،علامت و راهنمایی برای مسافران و....
* بعضی «أَرْبَعَهِ أَیّامٍ» را اشاره به چهار فصل گرفته و گفته اند تغییر فصل ها در تأمین روزی موجودات زمین مؤثّرند.
* سؤال: اگر روزی برای همه هست،این همه گرسنه چرا؟
پاسخ: در سوره ی ابراهیم آیات 32 تا 34 خداوند می فرماید:ما باران فرستادیم و میوه ها رویاندیم تا رزق شما باشد.کشتی ها،نهرها،خورشید و ماه و شب و روز را مسخر شما کردیم و هر چه خواستید دادیم و اگر نعمت های الهی را بشمارید نمی توانید حسابش را بکنید،لکن مدیریّت های ناقص و توزیع های ناعادلانه و اسراف و تبذیرها و کارهای ظالمانه،این بدبختی ها را برای شما آورده است و در پایان می فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفّارٌ»
پیام ها:
1- پیدایش کوهها امری تصادفی نیست،بلکه با برنامه بوده است. «جَعَلَ فِیها رَواسِیَ»
2- تقدیر رزق و قرار دادن برکت در زمین از شئون ربوبیّت است. «رَبُّ الْعالَمِینَ - بارَکَ فِیها - قَدَّرَ فِیها»
3- خداوند برای همه ی موجوداتی که در زمین زندگی می کنند بر اساس حکمت و به مقدار لازم،روزی قرار داده است. «قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها»
4- تقدیر روزی ها قبل از آفرینش ما بوده است. «قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها فِی أَرْبَعَهِ أَیّامٍ» ما نبودیم و تقاضامان نبود لطف تو ناگفته ی ما می شنود
5-همه ی موجودات زمینی برای تأمین نیازهای خود حقّ برابر و یکسان دارند.
«سَواءً لِلسّائِلِینَ»
6- برای رسیدن به روزی،باید تلاش کرد.(کلمه «لِلسّائِلِینَ» نشانه ی درخواست است و درخواست واقعی همراه تلاش و تکاپو است).
7- آسمان ها در آغاز به صورت دود و گاز بوده است. «وَ هِیَ دُخانٌ»
8-در چند آیه ی قبل خواندیم که کفّار به رسول خدا صلی الله علیه و آله می گفتند:دل های ما در پرده هایی از حجاب و گوش های ما سنگین است ولی این آیه می فرماید:
آسمان ها و زمین فرمان خدا را می شنوند و خاضعانه اطاعت می کنند. «أَتَیْنا طائِعِینَ»
9- هستی شعور دارد و مخاطب قرار می گیرد. «أَتَیْنا طائِعِینَ»
فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحی فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ حِفْظاً ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ«12»
پس آن را(که به صورت دود بود،)در دو روز در قالب هفت آسمان درآورد و در هر آسمانی امرش را وحی کرد؛ما آسمان دنیا را به ستارگان زینت دادیم و آن را وسیله ی حفظ(آسمان ها)قرار دادیم؛این است تقدیر خدای توانا و دانا.
نکته ها:
* گرچه خداوند می توانست با یک اراده همه چیز را خلق کند،لکن حکمت او اقتضا می کرد که آسمان ها را در دو مرحله و دوران خلق نماید.
* در این آیه،سخن از ستارگان با چند عنوان مطرح شده است:
زینت آسمان.«زینه»
حفاظت از آسمان. «حِفْظاً»
چراغ آسمان. «بِمَصابِیحَ»
* در سوره ی صافّات می خوانیم: «إِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَهٍ الْکَواکِبِ وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ»
ما آسمان نزدیک(پایین)را با ستارگان آراستیم تا آن را از هر شیطان خبیثی حفظ کنیم،آنها نمی توانند به(سخنان)فرشتگان عالم بالا گوش دهند.زیرا که از هر سو هدف قرار می گیرند و به عقب رانده می شوند و برای آنها عذاب همیشگی است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:اهل بیت من برای ساکنان زمین وسیله ی امان هستند همان گونه که ستارگان برای آسمان ها مایه ی امانند.
پیام ها:
1- خداوند آسمان را هفت طبقه قرار داده است. «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ»
2- در نزد قدرت خداوند،آفرینش زمین با آفرینش آسمان های هفت گانه تفاوتی نمی کند.هر دو را در دو مرحله آفریده است. فَقَضاهُنَّ ... فِی یَوْمَیْنِ
3- با این که در هر آسمانی امر و ویژگی خاصّی وجود دارد،امّا همه به یک سرچشمه وصل است. أَوْحی ...
4- برنامه های هر آسمانی از آسمان دیگر جدا است.( «أَمْرَها» یعنی اموری که مربوط به همان آسمان است)
5-هر چه ستاره دیده ایم و آن چه که بعداً کشف می شود،زینت های آسمانِ پایینی است و ما از آسمان های دیگر خبری نداریم. «زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ»
6- ستارگان،عامل حفاظت آسمان ها هستند. «حِفْظاً»
7- مقدّرات الهی در دسترس هیچ کس قرار نمی گیرد. «تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ»
8-هستی،تبلور علم و قدرت الهی است. «ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»
9- مقدّرات الهی حکیمانه و عادلانه است. «ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»
فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَهً مِثْلَ صاعِقَهِ عادٍ وَ ثَمُودَ«13»
پس اگر روی گرداندند بگو:«من شما را از صاعقه ای همچون صاعقه ی قوم عاد و ثمود می ترسانم.
إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِکَهً فَإِنّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ«14»
آن گاه که فرستادگان(ما)از پیش رو و از پشت سر به سراغشان آمدند(و گفتند:)«جز خداوند را نپرستید»(امّا آنان در پاسخ)گفتند:«اگر پروردگار ما می خواست(پیامبری بفرستد)قطعاً فرشتگانی را می فرستاد،پس ما به آن چه شما به آن فرستاده شده اید کافریم.»
نکته ها:
* از بهانه های کفّار و مشرکان در برابر پیامبران این بوده که می گفتند:اگر خداوند می خواست ما را هدایت کند،یکی از فرشتگان را به عنوان پیامبر برای ما می فرستاد،نه آنکه انسانی همانند خودمان را پیامبر ما قرار دهد.
در حالی که پیامبر باید از جنس خود ما باشد تا بتواند الگوی زندگی ما باشد و نیازهای ما را درک کند.
پیام ها:
1- رهبران الهی باید انحراف مردم را پیش بینی کنند و در فکر درمان آن باشند.
«فَإِنْ أَعْرَضُوا»
2- برای اصلاح متکبّر،انذار ضروری است. «أَنْذَرْتُکُمْ»
3- انبیا هر بشارت و انذاری که داشتند از طرف خداوند بود. «فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ»
4- همه ی کیفرها در آخرت نیست. مِثْلَ صاعِقَهِ عادٍ ...
5-تاریخ دارای سنّت های ثابتی است. صاعِقَهً مِثْلَ صاعِقَهِ عادٍ ...
6- قهر الهی بعد از اتمام حجّت است. «إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ»
7- پیامبران و مبلغان دینی باید در جامعه حضور فعال داشته و از هر سو تلاش نمایند. «إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ»
8-آمدن پیامبران پی در پی،نشانه ی عنایت خداوند به ارشاد مردم است. مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ ...
9- سرلوحه ی وظایف انبیا،دعوت به توحید است. «أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ»
10- هر مستکبری برای انحراف خود،بهانه و توجیهی می تراشد. لَوْ شاءَ رَبُّنا ...
11- مخالفت با انبیا سرسختانه بوده است.(در جمله «فَإِنّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ» انواع تأکیدات به کار رفته است).
12- مخالفت کفّار،با مکتب الهی است نه با شخص پیامبر. «بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ»
فَأَمّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّهً أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ«15»
پس قوم عاد به ناحقّ در زمین تکبّر ورزیدند و گفتند:«کیست که از ما قدرتمندتر باشد؟»آیا ندیدند که همان خداوندی که آنان را آفرید قوی تر از آنهاست؟ و پیوسته به آیات ما کفر ورزیدند.
نکته ها:
* قوم عاد که در جنوب جزیره العرب زندگی می کردند،افرادی نیرومند و جنگجو بودند و قلعه های محکم و ساختمان های بلندی داشتند و این ها سبب غرور و استکبار آنان شد.
* قدرت و قوّت را اگر از خدا بدانیم و برای اهداف الهی بخواهیم ارزش دارد.
حضرت لوط برای بازداشتن مردم از فساد،آرزوی قوّت از خدا را داشت. «لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّهً»
اسلام به مردم سفارش می کند که هر گونه قدرت را برای ارعاب دشمنان خدا آماده کنید. «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ»امّا اگر قدرت وسیله ی غرور و تکبّر شد به سرنوشت عاد گرفتار می شویم.
پیام ها:
1- در نقل تاریخ،تنها به آنچه مایه ی عبرت است،توجّه کنیم.(قرآن درباره ی قوم عاد،از تعداد آنان و شهر و قبیله آنان سخنی نگفته است). فَأَمّا عادٌ ...
2- استکبار،مایه ی هلاکت است. صاعِقَهِ عادٍ ... فَاسْتَکْبَرُوا
3- تکبّر انسانِ ضعیف در برابر خداوند قهار کاملاً نابجاست. فَاسْتَکْبَرُوا ... بِغَیْرِ الْحَقِّ
4- انگیزه ی تکبّر،مغرور شدن به قدرت و نداشتن رقیب است. «مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّهً»
5-داروی مبارزه با خود برتربینی،توجّه به قدرت الهی است. مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّهً ...
اَلَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ
6- قدرت،نشانه ی حقانیّت نیست. مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّهً ...
7- نگاهی به آفرینش خود و ضعف های دوران جنین و کودکی،و نیازمندی امروز تکبّر را برطرف می کند. «الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ»
8-آن چه کفّار را به هلاکت می رساند،استمرار در کفر و لجاجت است. «کانُوا - یَجْحَدُونَ»
فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیّامٍ نَحِساتٍ لِنُذِیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَهِ أَخْزی وَ هُمْ لا یُنْصَرُونَ«16»
پس ما بادی سرد و توفنده و مسموم کننده را در ایامی نحس بر آنان فرستادیم تا عذاب خوار کننده ای را در همین دنیا به آنان بچشانیم،و قطعاً عذاب آخرت رسوا کننده تر است و آنان یاری نخواهند شد.
نکته ها:
* در سوره ی«حاقّه»از آیه ی 6 به بعد درباره ی قوم عاد چنین می خوانیم:قوم عاد توسط بادی سرد و مسموم کننده که هفت شب و هشت روز بر آنان وزید هلاک شدند و همچون تنه ی درخت خرما به زمین افتادند.
پیام ها:
1- عوامل طبیعت،مأموران اجرای فرمان خداوند هستند. «فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً»
2- علّت عذاب الهی،عملکرد خود مردم است. «کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ - فَأَرْسَلْنا»
3- با اراده ی خداوند نقش سازنده ی باد،به نقش سوزنده تبدیل می شود. «رِیحاً صَرْصَراً»
4- قهر الهی،گاهی در یک لحظه قومی را نابود می کند و گاهی به تدریج و در چند شبانه روز. «فِی أَیّامٍ»
5-حوادث خوب و بد که در طول روز یا شب اتفاق می افتد،آن روزها و شب ها را به مبارک و نحس تقسیم می کند. «أَیّامٍ نَحِساتٍ»
6- تلخی های دنیا نسبت به آخرت در حدّ چشیدن است. «لِنُذِیقَهُمْ»
7- عاقبت استکبار،خواری است. فَاسْتَکْبَرُوا ... عَذابَ الْخِزْیِ
8-کسانی که با شعار «إِنّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ» انبیا را تحقیر می کردند،در دنیا و
آخرت خوار می شوند. «الْخِزْیِ - أَخْزی»
وَ أَمّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَهُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ«17»
و امّا قوم ثمود،آنان را هدایت کردیم ولی کوردلی را بر هدایت ترجیح دادند پس به کیفر آن چه کسب می کردند صاعقه عذابِ خفت بار آنان را فرو گرفت.
وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ«18»
و(از عاد و ثمود)ما آنان را که ایمان آوردند و تقوا پیشه بودند نجات دادیم.
نکته ها:
* پیامبرِ قوم ثمود حضرت صالح بود.آنان در میان مدینه و شام(وادی القری)زندگی می کردند و امکانات کشاورزی و توان جسمی بالایی داشتند.
* بعضی آیات،هلاکت قوم ثمود را با صاعقه و بعضی با زلزله بیان کرده است که می تواند با هم باشد. «صاعِقَهُ الْعَذابِ»
پیام ها:
1- تاریخ،بهترین درس عبرت است. وَ أَمّا ثَمُودُ ...
2- سنّت خداوند،هدایت مردم است. «فَهَدَیْناهُمْ»
3- کفر برخی انسان ها،بدون تأمل،بدون دلیل و فوری است. فَاسْتَحَبُّوا ...
(حرف«فاء»نشانه ی عجله در کفر است.)
4- انسان،آزاد و انتخابگر است. فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی ...
5-کفر،کوردلی است. «الْعَمی»
6- کفر سریع،قهر سریع را به همراه دارد. فَاسْتَحَبُّوا ... فَأَخَذَتْهُمْ
7- خداوند قبل از عذاب،اتمام حجّت می کند. فَهَدَیْناهُمْ ... فَأَخَذَتْهُمْ
8-خوار کردن انبیا خواری قیامت را به دنبال دارد. «الْعَذابِ الْهُونِ»
9- بدتر از غفلت و کفر،استمرار آن است. کانُوا ...
10- قهر یا لطف خداوند،نتیجه ی عملکرد خود انسان است. «یَکْسِبُونَ»
11- رمز نجات،ایمان و تقوا است. «وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ»
12- ایمان،نیاز به تجدید ندارد،ولی تقوا در هر لحظه و نسبت به هر فکر،عمل، سخن و تصمیمی مطرح است.( «آمَنُوا» ماضی ولی «یَتَّقُونَ» مضارع آمده است)
وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْداءُ اللّهِ إِلَی النّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ«19»
و(یاد کن)روزی را که دشمنان خدا جمع گشته و به سوی دوزخ آورده می شوند و آنان را از پراکندگی باز می دارند.
حَتّی إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ«20»
تا چون به دوزخ رسند،گوش و چشمان و پوستشان به آن چه انجام می دادند گواهی می دهد.
نکته ها:
* «یُوزَعُونَ» به معنای حبس شدن است.یعنی اولین نفر را حبس و نگاهداری می کنند تا آخرین نفر برسد،سپس به سوی دوزخ روانه و تقسیم می شوند.
پیام ها:
1- بازگویی صحنه های قیامت،عامل انذار و تربیت است.(قرآن،پیامبر را مأمور می کند تا چنین روزی را به یاد مردم بیاندازد) وَ یَوْمَ ...
2- کسانی به سوی دوزخ روانه می شوند که دشمنی آنان با خدا و دین ثابت شده باشد. «یُحْشَرُ أَعْداءُ اللّهِ إِلَی النّارِ»
3- انسان با کفر و لجاجت،دشمن خدا می شود. «أَعْداءُ اللّهِ»
4- کفّار علاوه بر چشیدن عذاب دنیوی،به عذاب دوزخ نیز گرفتار می شوند.
یُحْشَرُ ... إِلَی النّارِ
5-دوزخیان از پراکنده شدن و فرار در مسیر حرکت به طرف دوزخ بازداشته می شوند. «یُوزَعُونَ»
6- اعضای بدن از عملکرد انسان آگاهند.زیرا تا آگاه نباشند نمی توانند در قیامت گواهی دهند. شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ ...
7- معاد جسمانی است. «سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ»
وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ«21»
و دوزخیان به پوستشان گویند:«چرا علیه ما گواهی دادید؟»گویند:
«خدایی که همه چیز را به نطق آورده ما را نیز به سخن آورد،او که نخستین بار شما را آفرید و فقط به سوی او برگردانده می شوید».
نکته ها:
* در قیامت،گواهان متعدّد هستند،از جمله:خداوند،انبیا،زمین،زمان،فرشتگان،اعضای بدن و...که برای هر کدام،آیه و حدیث آمده است.
روز محشر هر نهان پیدا شود
هم ز خود هر مجرمی رسوا شود
دست گوید من چنان دزدیده ام
لب بگوید من چنان بوسیده ام
چشم گوید غمزه کردستم حرام
گوش هم بشنیده ام سوء الکلام
* هستی نوعی نطق دارد. «أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ» خداوند درباره ی دوزخ می فرماید: «تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ» جهنّم می گوید:آیا باز هم مجرم داری؟ و درباره ی زمین و آسمان می فرماید:
«قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَما با رغبت به سوی تو می آییم.
نطق آب و نطق خاک و نطق گل
هست محسوس حواس اهل دل
جمله ذرّات زمین و آسمان
با تو می گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
پیام ها:
1- قیامت صحنه ی جدال و ستیزِ انسان با خود است. «وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ»
2- شاید رسوایی گناهانی که انسان با پوست بدن انجام داده بیشتر است.( «وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ» و نفرمود:قالوا لا بصائرهم و...)
3- گواهی اعضای بدن در قیامت،همواره علیه انسان است و هرگز به نفع انسان نیست.(در قرآن هر کجا سخن از گواهی اعضاست مربوط به گناهان است).
«لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا»
4- کفّار اصل گناه را می پذیرند ولی از گواهی اعضای بدن خود ناراحت می شوند. «لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا»
5-گواهی دادن و نطق کردن،نشانه ی علم اعضای انسان به عملکرد اوست.
«أَنْطَقَنَا اللّهُ»
6- آن که قدرت آفریدن دارد،قدرت به سخن در آوردن نیز دارد. «أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ»
7- آفرینش آغازین،بهترین دلیل بر امکان معاد است. «خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»
وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیراً مِمّا تَعْمَلُونَ«22»
(بر فرض)شما گمان می کردید که خداوند بسیاری از عمکردتان را نمی داند،ولی (نسبت به اعضای بدنتان که وسیله ی گناه شما بودند)نمی توانستید چیزی را پنهان کنید که گوش و چشم ها و پوستتان بر ضد شما گواهی دهد.
وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ«23»
و این گمان(فاسد)شما نسبت به پروردگارتان بود که شما را به هلاکت انداخت و از زیانکاران شدید.
پیام ها:
1- مجرمان از گواهی اعضای بدن غافلند و لذا بر گناه جرأت دارند. وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ ...
2- گواه بودن اعضای بدن در دنیا و گواهی آنها در قیامت،قابل کتمان و تردید نیست.گرچه مجرمان از این مسئله غافلند. وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ ...
3- ایمان به این که ما در محضر خدا هستیم مهم ترین عامل هدایت و رشد انسان است. «ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیراً مِمّا تَعْمَلُونَ»
4- با استدلال و استمداد از خداوند،باید عقاید خود را محکم و شفاف کنیم و از هر گونه سوءظن نسبت به خدا دوری کنیم. «ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ»
5-سوء ظن نسبت به کسی که تحت ربوبیّت او هستیم بسیار زشت است. «ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ»
6- بینش غلط در مورد خداوند،سرچشمه ی خسارت و سقوط انسان است.
ظَنَنْتُمْ ... أَرْداکُمْ
7- ظنّ و گمان در مسائل اعتقادی ارزش ندارد. «ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ»
فَإِنْ یَصْبِرُوا فَالنّارُ مَثْویً لَهُمْ وَ إِنْ یَسْتَعْتِبُوا فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِینَ«24»
پس اگر صبر کنند(چه سود که)دوزخ جایگاهشان است،و اگر تقاضای عفو کنند،از بخشودگان نیستند.
نکته ها:
* «مَثْویً» به معنای قرارگاه دائمی است و «یَسْتَعْتِبُوا» از«استیعاب»به معنای درخواست رضایت و عذرخواهی است.
پیام ها:
1- صبر یا فریاد برای کفّار دوزخی اثری ندارد. «یَصْبِرُوا - یَسْتَعْتِبُوا»
2- توبه و طلب عفو،تنها در دنیا کارساز است. «فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِینَ»
3- در قیامت،گروهی از مردم مورد عفو قرار می گیرند و گروهی قرار نمی گیرند.
«فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِینَ»
وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَیَّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ«25»
و ما برای آنان همنشینانی گماشتیم،که از پیش رو و پشت سرشان (کارهای خلافشان را)برایشان زیبا جلوه دادند و فرمان عذابی که قبل از آنان گروه هایی از جن و انس را فراگرفته بود بر آنان نیز ثابت شد،همانا که آنان زیانکارانند.
نکته ها:
* «قَیَّضْنا» به معنای احاطه و پوشش است.به پوسته ی بالای تخم مرغ قیض گفته می شود.
«قُرَناءَ» جمع قرین به معنای همنشین است.
پیام ها:
1- دوستان فاسد،فکر و شخصیّت انسان را می پوشانند. «قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ»
2- دوست و همنشین بد،یکی از کیفرهای الهی است. «قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ»»
3- دوست بد،همچون شیطان،زشتی های انسان را زیبا جلوه می دهد. «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ» ، «فَزَیَّنُوا لَهُمْ»
4- منحرفان از خواسته های طبیعی و غریزی انسان سوء استفاده می کنند.(انسان فطرتاً زیبایی و خوبی را دوست دارد،اغفالگران از این امر سوء استفاده کرده و کارهای بد را زیبا و خوب جلوه می دهند تا انسان به راحتی آن را بپذیرد.) «فَزَیَّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ»
5-نتیجه ی زیبا دیدن گناهان گذشته آن است که انسان از گناهانش توبه نکند.
«ما خَلْفَهُمْ» و نتیجه ی خوب دیدن اعمال امروز این است که انسان به رفتار انحرافی خود دلگرم باشد. «فَزَیَّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ»
6- انسان گام به گام سقوط می کند:ابتدا دوستان فاسد زشتی ها را برایش زیبا جلوه می دهند،سپس مستحقّ قهر الهی می شود. «حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ»
7- تهدید و تنبیه و کیفر،یک سنّت دائمی خداوند است. «حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ»
8-جن موجودی است مکلّف و انتخابگر که همچون انسان گرفتار قهر الهی و مرگ و میر می شود. «خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»
9- دوستِ بد،مایه ی زیان آدمی است. لَهُمْ قُرَناءَ ... إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ«26»
و کسانی که کفر ورزیدند گفتند:«به این قرآن گوش ندهید و در(هنگام تلاوت)آن،(سخن)لغو و باطل بیافکنید تا شاید پیروز شوید.»
فَلَنُذِیقَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا عَذاباً شَدِیداً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ«27»
پس قطعاً به آنان که کفر ورزیدند عذاب سختی می چشانیم و حتماً آنان را به بدترین کاری که انجام می دادند کیفر خواهیم داد.
ذلِکَ جَزاءُ أَعْداءِ اللّهِ النّارُ لَهُمْ فِیها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ«28»
سزای دشمنان خدا همین است که برایشان به خاطر انکار دائمی آیات ما، آتشی باشد که همیشه در آن جا بمانند.
نکته ها:
* جمله ی «وَ الْغَوْا فِیهِ» یعنی با هر کلام یا عمل لغوی مانند سوت کشیدن،کف زدن،جار و جنجال،افسانه بافی،ایجاد تردید و سؤالات نابجا مسیر حقّ را منحرف کنید.
پیام ها:
1- تبلیغات سوء علیه دین،همیشه بوده است. «قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا»
2- کسانی که حرف منطقی ندارند،مردم را از شنیدن حرف منطقی دیگران نیز منع می کنند. لا تَسْمَعُوا ...
3- شنیدنِ قرآن،دارای جاذبه و اثر بخشی خاص است که دشمنان از آن هراس دارند. «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ»
4- پیامبر اسلام همواره به تبلیغ مشغول بود و کفّار از این صحنه ها رنج می بردند.
«لا تَسْمَعُوا»
5-دشمن،هم مردم را از شنیدن قرآن منع می کند و هم برای مبارزه با آن از طریق هوچیگری و هیاهو تلاش می کند. لا تَسْمَعُوا ... وَ الْغَوْا
6- ابزار کار کفّار،یاوه سرایی است. «وَ الْغَوْا فِیهِ»
7- ایجاد پارازیت در کلام حقّ کار کفّار است. «وَ الْغَوْا فِیهِ»
8-دشمن حتّی با احتمال پیروزی دست به کار می شود. «لَعَلَّکُمْ»
9- دشمن همیشه به یاران خود نوید پیروزی می دهد. «تَغْلِبُونَ»
10- کیفر کسانی که علیه قرآن تبلیغات سوء می کنند و مردم را از شنیدن آن باز می دارند و به کار لغو دستور می دهند،بسیار سخت است.(حرف لام در اوّلِ جمله های «فَلَنُذِیقَنَّ و لَنَجْزِیَنَّهُمْ» و حرف نون در آخر آنها و کلمه ی«شدید» نشانه ی سخت ترین نوع عذاب است).
11- هوچیگری و مانع تراشی کفّار،از کفرشان بدتر و مبنای کیفر آنان است.
لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی ...
12- دشمن قرآن،دشمن خداست. «ذلِکَ جَزاءُ أَعْداءِ اللّهِ»
13- کیفر انکار آگاهانه و دائمی،دوزخ ابدی است. «لَهُمْ فِیها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ»
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا رَبَّنا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلاّنا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِیَکُونا مِنَ الْأَسْفَلِینَ«29»
و کسانی که کفر ورزیدند گفتند:«پروردگارا! آن جن و انسی که ما را گمراه کردند به ما نشان ده تا آنها را زیر قدم هایمان بگذاریم(و لگد مالشان کنیم)تا از پست ترین افراد باشند.»
پیام ها:
1- کفّار در قیامت خواهان شناسایی عاملان گمراهی خویش برای انتقام از آنان هستند. «رَبَّنا أَرِنَا»
2- کفر،ضلالت و گمراهی است. قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أَضَلاّنا
3- کفّار در قیامت،جرم خود را به گردن دیگران می اندازند. «أَضَلاّنا»
4- جن و انس در انحراف بشر نقش دارند. «أَضَلاّنا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»
5-رهبران گمراه کننده ای که در دنیا روی دست و چشم دیگران قرار داشتند، پیروانشان در قیامت،آرزوی زیر پا گذاشتن آنان را خواهند داشت. «نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا»
إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ«30»
همانا کسانی که گفتند:«پروردگار ما خداست،پس(بر این عقیده)مقاومت نمودند ،فرشتگان بر آنان نازل می شوند(و می گویند:)نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به بهشتی که پی در پی وعده داده می شدید.
نکته ها:
* نمونه ی روشن نزول فرشتگان بر مؤمنان را در سوره ی آل عمران آیه ی 125 می خوانیم که می فرماید: «بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُسَوِّمِینَ» آری،اگر شما رزمندگان جنگ بدر استقامت و تقوا پیشه کنید و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید،خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان نشاندار یاری می کند.
* مشابه این آیه را نیز در سوره ی احقاف،آیه ی 13 و 14 می خوانیم: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ خالِدِینَ فِیها جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» کسانی که گفتند:«پروردگار ما«اللّه»است»و سپس استقامت کردند پس نه
خوفی بر آنهاست و نه اندوهی،آنان اصحاب بهشت هستند که به پاداش عملکردشان برای همیشه در آن جا هستند.
پیام ها:
1- آن چه ایمان را بارور می کند و به نتیجه می رساند،مقاومت است وگرنه چه بسیار مؤمنانی که بد عاقبت شدند. «قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»
2- استقامت،در کنار ایمان ارزش است وگرنه کفّار نیز بر باطل خود استقامت دارند. «قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»
3- خالق بودن خدا را بسیاری قبول دارند ولی در تدبیر امور پای دیگران را به میان می آورند؛مهم آن است که انسان در ربوبیّت خداوند مقاومت کند یعنی هیچ قانون و برنامه ای را از غیر خدا نپذیرد. «رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»
4- استقامتی ارزشمند است که طولانی باشد. «ثُمَّ اسْتَقامُوا» (کلمه «ثُمَّ» برای زمان و فاصله های دور است)
5-انسان در اثر ایمان و مقاومت،فرشتگان را به خود جلب می کند. «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ»
6- فرشتگان بر غیر پیامبران نیز نازل می شوند. «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ»
7- بر مؤمنان مقاوم فرشتگان نازل می شوند. «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ» و بر گناهکاران،شیاطین. «هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلی مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ تَنَزَّلُ عَلی کُلِّ أَفّاکٍ أَثِیمٍ»
8-مقاومتِ در راه حقّ،هم خوف از آینده را برطرف می کند. «أَلاّ تَخافُوا» و هم
حزن و اندوه نسبت به گذشته را. «لا تَحْزَنُوا»
9- بالاترین هدیه ی آسمانی که فرشتگان برای مؤمنان مقاوم می آورند،آرامش روحی و روانی است. «أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا»
نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ لَکُمْ فِیها ما تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ«31»
ما(فرشتگان)در دنیا و آخرت دوستان شماییم؛و برای شماست(در بهشت)هر چیزی که تمایل داشته باشید و برای شماست در آن جا هر چه را درخواست کنید.
نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ«32»
(همه ی این ها)پذیرایی مقدّماتی از جانب خداوند بخشنده ی مهربان است.
نکته ها:
* «نزل»به چیزی گفته می شود که برای پذیرایی از مهمان به هنگام ورود و نزول،آماده می کنند.
پیام ها:
1- مؤمن مقاوم،دوستان آسمانی دارد. «نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا»
2- توجّه به حمایت و پشتیبانی فرشتگان،دلهره مؤمنان را برطرف می کند.
«أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا .. نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ»
3- تمام خواسته های انسان در بهشت قابل دسترسی و تأمین است. وَ لَکُمْ فِیها ما تَشْتَهِی ...
4- در بهشت،هم لذّت های مادّی تأمین می شود «تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ» و هم درخواست های معنوی. «ما تَدَّعُونَ» در جای دیگر نیز می فرماید: «دَعْواهُمْ
فِیها سُبْحانَکَ اللّهُمَّ ... وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ
5-همه ی لذّت های بهشت،گوشه ای از لطف الهی است. «نُزُلاً»
6- الطاف الهی برخاسته از بخشش و لطف اوست.(نه طلب انسان) «نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ»
وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَی اللّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ«33»
و کیست خوش سخن تر از کسی که(مردم را)به سوی خداوند دعوت کند و(خود نیز)عمل شایسته انجام دهد و بگوید:«من از مسلمانان هستم»؟
نکته ها:
* خداوند در آیه ی 18 سوره ی زمر به مردم سفارش کرد که سخنان را گوش دهید و از احسن آن پیروی کنید؛این آیه سخن احسن را دعوت الی اللّه می داند،بنابراین وظیفه ی مردم آن است که از میان گویندگان دنبالِ کسی باشند که روحش تسلیم خدا و عملش صالح و دعوتش به راه خدا باشد.
پیام ها:
1- تبلیغ دین،بهترین سخن است و بهترین سخنگوی هستی انبیا هستند. وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً ...
2- بهترین سخن آن نیست که علمی تر و خوش آهنگ تر باشد بلکه آن است که مردم را به خدا دعوت کند و با هدف باشد. «دَعا إِلَی اللّهِ»
3- سخنی ارزش دارد که گوینده ی آن اهل عمل باشد. «دَعا إِلَی اللّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً»
(گویندگان بی عمل به شدّت توبیخ می شوند. «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» ، «أَ تَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»
4- دعوتی ارزش دارد که علاوه بر عمل،نشاط تسلیم و رضا را به همراه داشته باشد. «إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»
وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لاَ السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ«34»
و نیکی با بدی یکسان نیست؛(بدی دیگران را)با شیوه ی بهتر(که نیکی است)دفع کن،که این هنگام آن کس که میان تو و او دشمنی است همچون دوست گرم می شود(و عداوتش نسبت به تو تمام می شود).
نکته ها:
* در برابر کسانی که مردم را به خدا دعوت می کنند افراد بی تفاوت و نااهل و بدرفتاری پیدا می شوند که اگر مبلّغ دین،با اخلاق خوش و سعه ی صدر با آنان برخورد نکند توفیقی حاصل نمی شود.این آیه سفارش می کند که بدی ها را با خوبی پاسخ بده و اهل انتقام نباش؛همان گونه که در دعای مکارم الاخلاق،امام زین العابدین علیه السلام از خداوند می خواهد که به او توفیق دهد که در برابر غیبت مردم از او،نیکی مردم را بگوید و از بدی آنان بگذرد و هر کس با او قطع رابطه کرد با او معاشرت کند.بارها در سیره ی پیامبر اکرم و اهل بیت معصوم آن حضرت نمونه هایی از این برخوردها را می خوانیم که سرسخت ترین مخالفان را به طرفدار آنان تبدیل کرده است.
* مردم چند دسته اند:
کسی که دوست خود را حفظ می کند.
کسی که دوست خود را نسبت به خود بی تفاوت می کند.
کسی که دوست خود را به دشمن تبدیل می کند.
کسی که دشمن را به دوست تبدیل می کند.
روش برخورد با مخالفان
مخالفان به چند دسته تقسیم می شوند که باید با هر کدام به نحوی عمل کرد:
*گاهی افرادی به خاطر جهل و نادانی در برابر حقّ قرار می گیرند و دشمنی می کنند که این آیه دستور محبت و برخورد احسن می دهد.
در آیات دیگر نیز در این باره آمده است:
1- و هنگامی که نادانان ایشان را(به سخنی ناروا)مخاطب سازند،سخنی مسالمت آمیز یا سلام گویند. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»
2- و چون بر بیهوده و ناپسند بگذرند،با بزرگواری بگذرند. «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً»
*گاهی مخالفت افراد بر اساس شک و تردید است که باید با آنان از طریق استدلال و برطرف کردن شبهات برخورد کرد.
شک در مورد خداوند. أَ فِی اللّهِ شَکٌّ ...
شک و تردید در مورد قیامت و رستاخیز. «إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ»
تردید در مورد نزول وحی وکتب آسمانی بر پیامبر. «إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا»
*گاهی مخالفت بر اساس حسادت است که باید با اغماض برخورد کرد.
برادران یوسف اعتراف به حسادت و خطای خود کردند،که با وعده آمرزش حضرت یوسف روبرو شدند. إِنّا کُنّا خاطِئِینَ ... لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ
هابیل،در مقابل حسادت برادرش قابیل گفت:اگر تو قصد کشتن من را داری،من(هرگز) دست به چنین کاری نمی زنم. «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ»
*گاهی مخالفت به خاطر حفظ موقعیّت و رفاه و کامیابی های مادّی است.در این موارد اتمام حجّت کافی است و آیات «ذَرْهُمْ» (آنان را به حال خود واگذار)و «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» (از آنان رویگردان و دوری کن)مطرح است.
*گاهی مخالفت،در قالب کارشکنی و هَجو و تضعیف ایمان مردم است که برخورد با این گروه را آیات ذیل در قالب برخورد شدید با آنان و قطع رابطه و دستگیری و گاهی اعدام مشخص می کند:
«وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» با سختی و شدّت با کفّار برخورد کن.
«إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِو چون بشنوید که به آیات خدا کفر می ورزند و آنان را به مسخره می گیرند،نباید با آنان بنشینید تا به گفتاری دیگر بپردازند.
«لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ»یهود و نصاری را دوست و سرپرست خود نسازید.
«أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً»کفّار را بگیرید و به شدّت به قتل رسانید.
*گاهی دشمنی آنان با دست بردن به اسلحه و مبارزه ی مسلحانه است که قرآن می فرماید:
فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ ... همان گونه آنان بر شما تعدّی کردند باید با آنان مقابله به مثل کنید.
* بعضی در تفسیر آیه ی 40 سوره ی شوری «وَ جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُها» گفته اند:مراد این است که اگر بدی کسی را با بدی پاسخ داد شما هم مثل او هستی،چنانکه در آیه ی 43 همان سوره می فرماید: «وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» و کسی که تحمّل بدی مردم را داشته باشد و از آنان بگذرد،این از تصمیمات شایسته است.
پیام ها:
1- یکی از راههای دعوت الی اللّه آن است که تنش زدایی نماییم و بدی دیگران را با نیکی دفع کنیم. وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَی اللّهِ ... اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ
2- فکر نکنید مرور زمان مسایل را کهنه می کند و همه چیز فراموش می شود.
(برخوردهای مثبت و منفی هرگز یکسان نیست،و آثار آن در عمق روح افراد باقی می ماند. «لا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لاَ السَّیِّئَهُ»
3- یک نمونه ی عملی دعوت به سوی خدا(که در آیه ی قبل آمده بود)دفع بدی های مردم با برخوردهای خوب است. «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»
4- در برخورد با مخالفان،اخلاق نیک کافی نیست،تهاجم اخلاقی لازم است «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (دفع بدی های دشمن با روش نیکو کافی نیست،بلکه به نیکوترین روش ها و برترین رفتارهای اخلاقی نیاز است).
از محبت خارها گل می شود
از محبت سرکه ها مُل می شود
5-کیمیای واقعی،آن نیست که مس را طلا کند،بلکه برخوردی است که دشمنی را به محّبت تبدیل نماید. «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (روز فتح مکّه شعار بعضی از مسلمانان«انتقام،انتقام»بود ولی پیامبر اکرم فرمود:امروز روز انتقام نیست بلکه روز رحمت و مرحمت است).
6- سعه ی صدر شرط توفیق در تبلیغ است. اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ -... کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ
7- توجّه به نتیجه ی کار،انگیزه ی انسان را بالا می برد.(اگر بدانیم که نتیجه ی برخورد خوب،تبدیل دشمن به دوست است،انگیزه ی این کار در ما زیاد می شود. اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ -... کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ
8-در رفتارهای شایسته،اگر دشمن دوست نشود لااقل حیا و شرمندگی در او به وجود می آید و او را به رفتار دوستانه وادار می کند. «کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ»
9- ارزش دوست به گرمی اوست. «وَلِیٌّ حَمِیمٌ»
وَ ما یُلَقّاها إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقّاها إِلاّ ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ«35»
و این(خصلت و برخورد نیکو)را جز کسانی که اهل صبر و شکیبایی هستند دریافت نمی کنند،و این را جز کسی که دارای بهره ی بزرگی(از کمالات باشد)نخواهد یافت.
نکته ها:
* بهره و حظّ بزرگ،از دیدگاه دنیا طلبان برای قارون است. «إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ»ولی از دیدگاه قرآن بهره و حظّ بزرگ برای افرادی است که کرامت نفس و سعه ی صدر داشته باشند. «وَ ما یُلَقّاها إِلاّ ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ»
پیام ها:
1- رفتار نیکو با ناهلان و تحمّل مخالفان،مخصوص کسانی است که قبلاً خودسازی کرده و تمرین داشته باشند. وَ ما یُلَقّاها إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا ...(ماضی بودن «صَبَرُوا» نشانه آن است که این افراد از قبل خودسازی کرده اند).
2- رسیدن به قلّه صبر،کار آسانی نیست.(کلمه ی «یُلَقّاها» تکرار شده است)
3- انتقام و مقابله به مثل در برخوردهای اخلاقی،نشانه ی کم صبری است. اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ... وَ ما یُلَقّاها إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا
4- تنها صابران هستند که حظّ عظیم دارند. إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا ... إِلاّ ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ
وَ إِمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ«36»
و اگر انگیزه و وسوسه ای از طرف شیطان تو را تحریک کند(که بدی را با بدی جواب دهید)پس به خداوند پناه ببر که او خود شنوای آگاه است.
نکته ها:
* کلمه ی «نَزْغٌ» به معنای ورود در کاری به قصد فساد است و به وسوسه ی شیطان و تحریک او نیز نزغ گفته می شود.
* در این آیه و سه آیه ی قبل،چهار نکته برای منادیان راه خدا مطرح شده است:
در آیه ی 32 می فرماید:بهترین سخن،دعوت به سوی خداست،مشروط بر آن که دعوت کننده،خود اهل عمل و تسلیم فرمان خدا باشد.
در آیه ی بعد می فرماید:اگر در مسیر دعوت با مخالفان روبرو شدی با بهترین شیوه برخورد کن تا او را تغییر دهی،یا به گونه ای عمل کن که گویا همان مخالف،دوست صمیمی تو است و هیچ به روی خود نیاور.
در آیه ی بعد فرمود:این نادیده گرفتن عداوت ها و دشمنی ها نیاز به صبر دارد و مخصوص کسانی است که بهره ی بزرگی از کرامت و لطف خدا را دریافت کرده باشند.
در این آیه می فرماید:اگر شیطان تو را وسوسه کرد که با دشمن برخورد خشن داشته باش به خدا پناه ببر.
* وسوسه ی شیطان «نَزْغٌ» ،راه ها و ابزار و انواعی دارد:
گاهی از طریق ترساندن است. «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ»
گاهی از طریق زیبا جلوه دادن است. «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»
گاهی از طریق وعده های تو خالی است. «یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ»
گاهی از طریق دشمنی و کینه است. «یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ»
پیام ها:
1- برانگیختن حسّ انتقام جویی در انسان،از شگردهای شیطانی است،ولی پاسخ دادن بدی ها با نیکی،از سفارشات الهی است. اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ... إِمّا یَنْزَغَنَّکَ
2- از وسوسه ی شیطان،هیچ کس حتّی پیامبر در امان نیست. «وَ إِمّا یَنْزَغَنَّکَ»
3- وسوسه ی شیطان دائمی است.( «یَنْزَغَنَّکَ» فعل مضارع و رمز استمرار است).
4- هر عنصری که وسوسه گر باشد شیطانی است. «مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ»
5-صبر نکنید که شیطان مسلط شود،با پیدا شدن کوچک ترین وسوسه به خدا پناه ببرید. «مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ»
6- داروی وسوسه ی شیطان،پناهندگی به خدا و توبه است. «وَ إِمّا یَنْزَغَنَّکَ .. فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ»
7- استعاذه از ابزارهای عصمت انبیا است. فَاسْتَعِذْ ...
8-به کسی باید پناه برد که جامع همه ی کمالات و شنوا و آگاه باشد. «فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ» (کلمه«الله»به معنای ذات مقدّس است که تمام کمالات را داشته باشد)
9- با این که خدا می داند ولی ما باید ضعف و پناهندگی خود را با زبان و دل اظهار کنیم. فَاسْتَعِذْ ... اَلسَّمِیعُ الْعَلِیمُ
10- پناه خواستن از خداوند بی پاسخ نمی ماند. «السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»
11- تنها خداوند شنوا و دانای مطلق است. «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»
وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِنْ کُنْتُمْ إِیّاهُ تَعْبُدُونَ«37»
و از نشانه های(قدرت)او شب و روز و خورشید و ماه است،نه برای خورشید سجده کنید و نه برای ماه(بلکه)برای خداوندی که آنها را آفریده سجده کنید،اگر تنها او را می پرستید.
نکته ها:
* خداوند هستی را آفرید، «خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ» و بر آن ولایت کامل دارد، «لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ» و همه ی هستی لشکر او هستند. «لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
همه مطیع اویند، «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» و همه نشانه ی قدرت،حکمت و رحمت او هستند.
وَ مِنْ آیاتِهِ ...و بازگشت همه به سوی اوست. «إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی»
در آیه ی 32 بهترین کلام را دعوت به سوی خدا معرّفی کرده است و این آیه،راه دعوت الی اللّه را بیان می کند.در ضمن این آیه سجده واجب دارد.
شب و روز از آیات الهی و نشانه های قدرت خداوند هستند:آرامش شب و پیاپی بودن آن با روز،زمان بندی و کم و زیاد شدن آن دو و تناسب آنها با خواب و آرامش انسان.برکات روز از جمله:رشد نباتات و حیوانات و تبخیر آب ها و به دنبال آن پیدایش ابرها و باران و ثمر دادن درختان و ذخیره شدن انرژی و پدید آمدن حرکت و سیر و سفر و سهمی که زمین در حرکت خود از آن دارد و فاصله ی خورشید با زمین و فضای اطراف زمین که کنترل کننده ی حرارت خورشید است هم چنین وجود ماه که چراغ شب و تقویم طبیعی و عمومی برای همگان است و نیز حرکات ماه در منزلگاه های مختلف و نقش آن در جزر و مدّ دریاها همه و همه از آیات پروردگار و از نشانه های قدرت اوست.
پیام ها:
1- شب و روز،از نشانه های قدرت و حکمت و رحمت الهی است. وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیْلُ ...
2- طبیعت بهترین کلاس خداشناسی است. وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ ...
3- حتّی پر ثمرترین موجودات هستی قابل پرستش نیستند. «لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ»
4- در تربیت افراد،ضمن این که از راه های خطا جلوگیری می کنید،راه های صحیح را نیز با استدلال بیان کنید. لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ ... وَ اسْجُدُوا لِلّهِ ...
5-اگر خورشید با آن عظمت سزاوار پرستش نیست،تکلیف این بت های کوچک و بی اثر روشن است. «لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ»
6- خالق هستی،سزاوار پرستش است.مخلوق نمی تواند معبود باشد. «خَلَقَهُنَّ»
7- توحید در خالقیّت،دلیل توحید در عبادت است. خَلَقَهُنَّ ... إِیّاهُ تَعْبُدُونَ
فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا فَالَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا یَسْأَمُونَ«38»
و اگر(گروهی از مردم از عبادت خداوند)تکبّر ورزیدند،پس(باکی نیست زیرا) کسانی (از فرشتگان)که نزد پروردگارت هستند شب و روز برای او تسبیح می گویند و خسته نمی شوند.
پیام ها:
1- سرپیچی از سجده و عبادت،نمونه بارز استکبار است. وَ اسْجُدُوا لِلّهِ ... فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا
2- تکبّر مانع بندگی است. وَ اسْجُدُوا ... فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا ...
3- با عرضه کردن الگوهای برتر،غرور متکبران را بشکنید.اگر انسان های متکبّر سجده نمی کنند مهم نیست،زیرا فرشتگان بدون خستگی سجده می کنند.
«فَالَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ»
4- خداوند پیامبرش را در برابر مستکبران دلداری می دهد. «فَالَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ»
5-اگر همه ی انسان ها نیز عبادت الهی را ترک کنند فرشتگان و جهان هستی تسلیم خدا هستند. «فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا فَالَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ» کی شود دریا ز پوز سگ نجس کی شود خورشید از پف منطمس گر جمله ی کائنات کافر گردند بر دامن کبریایش ننشیند گرد
6- تسبیح،کار فرشتگان است و تسبیح گویان زمینی،شبیه فرشتگان هستند.
«یُسَبِّحُونَ لَهُ»
7- تسبیح،قلّه ی عبادت است.(در آیه قبل سخن از عبادت بود،در این آیه سخن از تسبیح است) إِیّاهُ تَعْبُدُونَ ... یُسَبِّحُونَ لَهُ
8-شب و روز،وسیله شناخت خدا و عبادت او هستند نه آنکه خود پرستش شوند. یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ ...
9- عبادت در شب،مورد تأکید بیشتری است.نام شب قبل از روز آمده است).
«بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ»
10- فرشتگان شبانه روز،تسبیح گو هستند.(کلمه «یُسَبِّحُونَ» نشانه استمرار است به علاوه کلمه شب و روز نیز نشانه دوام است.)
11- فرشتگان در تسبیح خداوند اخلاص دارند، یُسَبِّحُونَ لَهُ ...و نفرمود:
«یُسَبِّحُونَهُ» پس ما نیز اخلاص داشته باشیم.
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنَّکَ تَرَی الْأَرْضَ خاشِعَهً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِی أَحْیاها لَمُحْیِ الْمَوْتی إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ«39»
و از آیات خداوند آن است که زمین را پژمرده(و بی جان)می بینی پس همین که(از آسمان) آب را بر آن فرو فرستادیم به جنبش در آمد و نمو کرد،البتّه همان کسی که(زمین مرده را)زنده کرد،قطعاً زنده کننده ی مردگان است؛بدون شک او بر هر کاری قادر است.
نکته ها:
* در سوره ی حج،از زمین با تعبیر «هامِدَهً» به معنای خشک یاد شده است، تَرَی الْأَرْضَ هامِدَهً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ ... وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتی وَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ولی در این جا می فرماید: «خاشِعَهً» ؛شاید کلمه ی خشوع در این آیه نوعی طعنه به مستکبران باشد که در آیه ی قبل از آنها یاد شد.
پیام ها:
1- زمین نرم با نزول باران رشد می کند ولی دل های سنگ با نزول آیات تغییر نمی کند. «تَرَی الْأَرْضَ خاشِعَهً» و این،هشداری است به مستکبران و ملحدان که آنها از زمین پست ترند.
2- خداوند کار خود را از طریق عوامل طبیعی انجام می دهد. أَنْزَلْنا ...
3-«مشت نمونه ی خروار است».کسی که زمین مرده را زنده می کند،می تواند در قیامت مردگان را زنده کند. «لَمُحْیِ الْمَوْتی»
4- دلیل انکار معاد،غفلت از قدرت الهی است. «إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أَ فَمَنْ یُلْقی فِی النّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَهِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ«40»
همانا کسانی که در آیات ما به انحراف می روند بر ما پوشیده نیستند،پس آیا کسی که در آتش افکنده می شود بهتر است یا کسی که در روز قیامت در آرامش حاضر می شود؟ شما هر چه می خواهید انجام دهید،قطعاً خداوند به آن چه عمل می کنید،بینا است.
نکته ها:
* کلمه ی«الحاد»از«لحد»به معنای حفره ای است که به یک سو انحراف داشته باشد.
«ملحد»به معنای منحرف از حقّ است.
پیام ها:
1- سنّت خداوند مهلت دادن است.با این که کار منحرفان بر خداوند پوشیده نیست ولی آنان را به حال خود رها کرده تا به انحراف خود ادامه دهند.
یُلْحِدُونَ ... لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا
2- منحرفان،به دوزخ پرتاب می شوند. «یُلْقی فِی النّارِ»
3- بهشتیان در آرامش و شکوه به سوی بهشت می آیند،ولی دوزخیان با اجبار به دوزخ پرتاب می شوند. «یُلْقی فِی النّارِ - یَأْتِی آمِناً»
4- مهم ترین هدیه ی الهی به مؤمنان،امنیّت است. «یَأْتِی آمِناً»
5-همه جا رها کردن و آزادی دادن به نفع انسان نیست. «اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ»
6- نظارت خداوند،بزرگ ترین تهدید برای منحرفان و مایه ی دلداری برای اهل ایمان است.در این آیه دوبار به نظارت خداوند اشاره شده است. «لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا - إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ«41»
البتّه کسانی که به قرآن چون به سراغشان آمد کفر ورزیدند(به کیفر خود می رسند)در حالی که قرآن کتابی نفوذ ناپذیر است.
لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ«42»
هیچ گونه باطلی از پیش رو و از پشت سر در آن راه ندارد،(این قرآن)از طرف خداوند فرزانه و ستوده نازل شده است.
ما یُقالُ لَکَ إِلاّ ما قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَهٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلِیمٍ«43»
(ای پیامبر!)به تو گفته نمی شود جز آن چه به پیامبران قبل از تو نیز گفته شده،همانا پروردگار تو صاحب آمرزشی بزرگ و کیفری دردناک است.
نکته ها:
* آیه 43 را دو گونه می توان معنا کرد:یکی آنکه هر مطلبی که از طریق وحی به تو گفته می شود،همان مطالبی است که به انبیا قبلی نیز گفته شده است.دیگر آنکه مخالفان هر سخن ناروایی به تو می گویند،حرف تازه ای نیست بلکه همان کلماتی است که به انبیا قبلی نیز با کمال جسارت می گفتند.
* در تفسیر شریف مجمع البیان در مورد عزیز بودن قرآن این معانی آمده است:
الف)کسی مثل آن را نمی تواند بیاورد.
ب)خداوند با حفظ آن از تحریف،آن را گرامی داشته است.
ج)محکم ترین تعبیرات را دارد.
د)سزاوار است مردم آن را عزیز بدارند.
عنوان «عَزِیزٌ» در میان کتب آسمانی،مخصوص قرآن است. «وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ»
امام صادق و امام باقر علیهما السلام فرمودند:در خبرهایی که قرآن درباره ی گذشته و در پیشگویی هایی که درباره ی آینده نقل کرده سخن باطلی وجود ندارد
در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام می خوانیم که نه در کتب آسمانی قبل مثل تورات و انجیل و زبور مطلبی است که قرآن را باطل کند و نه در آینده کتابی نوشته خواهد شد که قرآن را شکست دهد. «مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»
پیام ها:
1- قرآن،مایه ی ذکر و یادآوری است. «کَفَرُوا بِالذِّکْرِ» (آنچه را که انسان دچار غفلت و فراموشی می شود،به یاد انسان می اندازد)
2- کفر گروهی از مردم،سبب شکست کتاب آسمانی نمی شود. «لَکِتابٌ عَزِیزٌ»
3- قرآن از آینده خود خبر می دهد.عزّت قرآن و تحریف نشدن آن در طول تاریخ با وجود آن همه دشمن،یک خبر غیبی است. «عَزِیزٌ - لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ»
4- هیچ گونه باطلی در قرآن نیست.(نه دروغ،نه تضاد،نه تحریف و نه...). «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ»
5-همه ی توطئه های گذشته و آینده در راه مبارزه با قرآن بی تأثیر است. عَزِیزٌ ...
لا یَأْتِیهِ ...
6- تفسیرهای باطل،برداشت برخی انسان ها از قرآن است،ولی خود قرآن همچنان استوار است. «تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ»
7- قرآن که از طرف خداوند حکیم است،حکیمانه و استوار است.(محتوی، الفاظ،شیوه ی نزول و نیز تأثیر آن محکم و استوار است). «تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ»
8-خداوند حکیم است. تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ ...قرآن نیز حکیم است. «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ» و پیامبر آموزگار حکمت است. «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ»
9- قرآن،جلوه ی حکمت الهی و دلیل شایستگی خداوند برای حمد است.
«حَکِیمٍ حَمِیدٍ»
10- حتّی انبیا به دلداری نیاز دارند و این آیه نوعی دلداری به پیامبر است. «ما یُقالُ لَکَ»
11- عکس العمل مخالفان در برابر انبیا یکسان است. ما یُقالُ لَکَ إِلاّ ...
12- رهبران دینی باید تحمّل ناسزاگویی های مخالفان را داشته باشند. ما یُقالُ لَکَ إِلاّ ما قَدْ قِیلَ...
13- راه توبه همواره باز است. «لَذُو مَغْفِرَهٍ»
14- توجّه به رحمت و عقاب خداوند زمینه ساز توبه انسان است. «لَذُو مَغْفِرَهٍ وَ ذُو عِقابٍ»
15- هشدار و امید باید در کنار هم باشد. لَذُو مَغْفِرَهٍ ... ذُو عِقابٍ
16- رحمت خداوند بر غضبش پیشی دارد.(اول مغفرت مطرح شده بعد عقاب)
17- بخشش و تنبیه از شئون ربوبیّت است. «إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَهٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلِیمٍ»
وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ«44»
و اگر ما قرآن را عجمی قرار داده بودیم حتماً می گفتند:«چرا آیات آن باز و روشن نشده(و با تعجب می پرسیدند)آیا(قرآن)اعجمی و(مخاطب آن پیامبر و مردم) عربی؟!» بگو:«این قرآن برای کسانی که ایمان آوردند هدایت و شفایی است،و کسانی که ایمان نمی آورند در گوش هایشان سنگینی است و قرآن برای آنان مایه کوری است،(گویی)آنان از راه دور ندا می شوند.(ولی صدا را نمی شوند).
نکته ها:
* کلمه ی «أَعْجَمِیٌّ» از«عجمه»به معنای نارسا و نامفهوم است.از آنجا که زبان های غیر عربی برای عرب ها نا مفهوم بوده است،لذا به زبان های غیر عربی،أعجمیّ می گفتند.
پیام ها:
1- دشمن هرگز از بهانه جویی دست بر نمی دارد؛اگر قرآن عربی باشد می گوید:
گوش ما سنگین است «فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ» و اگر عجمی باشد می گوید:چرا روشن نیست. «لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ»
2- شرط بهره مندی از هدایت و شفای قرآن ایمان است. «لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ»
3- قرآن،درمان بیماری های اخلاقی،خانوادگی،اجتماعی و...است. «شِفاءٌ»
4- کسی که در برابر خورشید قرآن،چشم خود را ببندد گویا کور است. «وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی»
5-برای اثر پذیری،آمادگی لازم است.کسی که ظرف روحش رو به بالا و سرباز باشد حتّی یک قطره باران را از آسمان جذب می کند،ولی کسی که ظرف روحش بسته و رو به پایین باشد،حتّی اگر در دریای معرفت فرو رود چیزی را جذب نمی کند.خداوند به کسانی که کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند ولی آمادگی پذیرش ندارند می فرماید:گویا از مکانی دور مورد خطاب واقع می شوند. «یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ»
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ«45»
و البتّه ما به موسی کتاب(آسمانی تورات)دادیم،پس در آن اختلاف شد و اگر نبود سنّت سابقِ پروردگارت(در مورد مهلت دادن به مردم)،قطعاً میانشان داوری شده بود(و هر اختلاف کننده ای به کیفر خود رسیده بود)،و البتّه آنان درباره ی قرآن نیز در شکی همراه با سوء ظن هستند.
پیام ها:
1- آشنایی با تاریخ انبیا،مایه ی دلداری پیامبر و مسلمانان است. وَ لَقَدْ آتَیْنا ...
2- تورات،مورد اختلاف و تحریف قرار گرفته است. «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ»
3- مهلت دادن به گنهکاران،از شئون ربوبیّت است تا شاید مردم توبه کنند و به رشد برسند. «سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ»
4- سنّت خداوند،مهلت دادن به گناهکاران است و اگر چنین نبود پرونده ی عمر هر کس با اولین انحراف بسته می شد. لَوْ لا کَلِمَهٌ ... لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ
5-شک باید مقدّمه ی تحقیق و سؤال و رسیدن به یقین باشد،نه وسیله ی بهانه جویی و سوء ظن. «لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ»
مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبِیدِ«46»
هر کس کار شایسته ای انجام دهد،پس به سود خود اوست،و هر کس بدی کند پس بر علیه خویش عمل کرده است،و پروردگار تو به مردم ستم نمی کند.
نکته ها:
* چون ظلم کوچک نیز از سوی خدای بزرگ،به منزله ی ظلم زیاد است،لذا کلمه ی«ظلام» به کار رفته است که به معنای بسیار ظلم کننده می باشد.
* ریشه ی حوادث تلخ و شیرین را در عملکرد خود جستجو کنید. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها» وبه دیگران نسبت ندهید:
به خدا نسبت ندهید.چنانکه قرآن می فرماید:همین که انسان را پروردگارش آزمایش و اکرام نماید،گوید:پروردگارم مرا گرامی داشته و در شرایط دیگر گوید:پروردگارم مرا خوار کرد. رَبِّی أَکْرَمَنِ ... رَبِّی أَهانَنِ امّا قرآن پاسخ می دهد:چنین نیست بلکه خواری شما به خاطر آن است که به یتیم و مسکین رسیدگی نکردید. «کَلاّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ»
به مردم نسبت ندهید.چنانکه در قیامت مستضعفان به مستکبران می گویند: «لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ» شما مقصّرید،اگر شما نبودید،ما ایمان می آوردیم.
به نیاکان منسوب نسازید.هنگامی که به منحرفان گفته می شود از آنچه خداوند نازل کرده پیروی کنید گویند: «نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا» ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته ایم پیروی می کنیم.
به انبیا نسبت ندهید.چنانکه کفّار انبیا را مقصّر می دانستند و به آنان می گفتند: «إِنّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ»ما وجود شما را شوم می دانیم و تمام بدبختی های ما از سوی شماست.
به والدین منسوب ندانید.همان گونه که قرآن انسان را دارای اختیار دانسته و حدودی را برای اطاعت از والدین مقرّر کرده و می فرماید: «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما»اگر پدر و مادرت تلاش کردند که بدون علم به سراغ غیر خدا روی،هرگز از آنان اطاعت مکن.
به معبودها نسبت ندهید.چنانکه قرآن می فرماید: «لا یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لا یَضُرُّکُمْ»این بت ها هیچ سود و زیانی به شما نمی رسانند.
به جنسیّت و مرد و زن بودن نسبت ندهید.زیرا قرآن می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً» )یعنی اصل عمل است،از هر کس که صورت پذیرد.
به شیطان نسبت ندهید.چنانکه شیطان می گوید:مرا مقصّر ندانید و ملامت نکنید،بلکه خودتان را سرزنش کنید، «دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ» این شما هستید که دعوت مرا با آزادی و آگاهی پذیرفتید.
به رفیق نسبت ندهید.چنانکه در قیامت منحرفان رو به یکدیگر کرده و می گویند:شما بودید که با سوگند و قدرت(به عنوان خیر و صلاح)به سراغ ما می آمدید،ولی آنان پاسخ می دهند: «بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ»بلکه خود شما اهل ایمان نبودید.
به محیط نسبت ندهید.همان گونه که زن فرعون در محیط طاغوت و ترس و ثروت بود، امّا جذب هیچ یک نشد. «امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ»،فرشتگان نیز به هنگام قبض روح بعضی که محیط را مقصّر می دانند می گویند: «أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَهً» آیا زمین خداوند بزرگ نبود،چرا هجرت نکردید و در استضعاف باقی ماندید؟
جزء«25»
إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السّاعَهِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَکْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی وَ لا تَضَعُ إِلاّ بِعِلْمِهِ وَ یَوْمَ یُنادِیهِمْ أَیْنَ شُرَکائِی قالُوا آذَنّاکَ ما مِنّا مِنْ شَهِیدٍ«47»
آگاهی به زمان وقوع قیامت تنها به خداوند باز می گردد،و هیچ میوه ای از غلاف خود خارج نمی شود و هیچ مادّه ای باردار نمی شود و بار نمی گذارد مگر به علم او،و روزی که(خداوند)آنان را ندا کند:شرکای من(که می پنداشتید)کجا هستند؟»گویند:«با بانگ رسا به تو می گوییم:هیچ گواهی(بر گفتار و عقیده ی خود)نداریم.»
نکته ها:
«أکمام»جمع«کم»به معنای چیزی است که روی میوه را می پوشاند.«کم»آستین را گویند که دست را می پوشاند و«کمه»چیزی است که سر را می پوشاند،مثل عرقچین.
«آذَنّاکَ» از«ایذان»،به معنای اعلام است.
* در شأن نزول این آیه آمده است که مردم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسیدند :قیامت چه زمانی است؟ این آیه نازل شد و پاسخ داد:علم آن مخصوص خداوند است.
* دانستنی ها چند نوع است:بعضی را همه ی مردم می توانند بدانند،بعضی را خداوند به انبیا و اولیای خود یاد می دهد وبعضی را مخصوص خود قرار داده که در دعا می خوانیم:«و اسئلک بکل اسم اصطفیته من علمک لنفسک و استأثرت به فی علم الغیب عندک»«خداوندا! به حقّ آن علمی که مخصوص تو است»و علم به زمان قیامت از نوع سوم است.
نداهای قیامت
ندای سلام به بهشتیان: «نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّهِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ»
ندای بهشتیان به دوزخیان که ما وعده های خدا را یافتیم شما چطور؟ «وَ نادی أَصْحابُ الْجَنَّهِ أَصْحابَ النّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا»
ندای دوزخیان برای دریافت آب و غیر آب. «نادی أَصْحابُ النّارِ أَصْحابَ الْجَنَّهِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ»
ندای خداوند به مشرکان که شرکای من کجا هستند. «یُنادِیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ
ندای منافقان به مؤمنان که ما در دنیا با هم بودیم،از ما دستگیری کنید. «یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ»
پیام ها:
1- در تربیت،بیم و امید لازم است و این زمانی است که انسان هنگام وقوع قیامت را نداند. «إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السّاعَهِ»
2- خداوند به مسایل جزئی هستی نیز آگاه است. «أَکْمامِها»
3- علم خداوند تنها مربوط به جنسیّت جنین نیست،بلکه به تمام خصوصیات جنین است. وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی وَ ...
4- به سراغ معبودی رویم که بتوانیم پاسخگو باشیم. «أَیْنَ شُرَکائِی»
5-مشرکان بارها مورد بازخواست قرار می گیرند و عجز خود و معبودهایشان را اعلام می کنند. «آذَنّاکَ»
6- یکی از عذاب های روحی در قیامت،شرمندگی در گفتن پاسخ است. «آذَنّاکَ ما مِنّا مِنْ شَهِیدٍ»
وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحِیصٍ«48»
و هر چه را که از پیش همواره می خواندند،از نزد آنان محو شود،و می فهمند که برایشان هیچ راه فراری نیست.
لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ«49»
انسان منحرف از دعای خیر خسته نمی شود و هرگاه شرّی به او رسد پس بسیار مأیوس و نومید می شود.
نکته ها:
* «مَحِیصٍ» به معنای گریز یا محل گریز است.بعضی کلمه ی«یؤس»و «قَنُوطٌ» را مرادف هم گرفته اند،ولی فخر رازی می گوید:یأس،نومیدی در درون است و قنوط،اظهار نومیدی به دیگران است.
* شاید مراد از خیر در آیه ثروت دنیا باشد چنان که در جای دیگر می خوانیم:اگر کسی از دنیا رفت و خیری بر جا گذاشت،چنین و چنان کنید. «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ
پیام ها:
1- در صحنه قیامت،جلوه حقّ به گونه ای است که همه معبودهای باطل رنگ می بازند و محو می گردند و پوچی آنها برای مشرکان نیز روشن می شود. «ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَدْعُونَ»
2- مشرک در قیامت،گذشته ی خود را باطل و آینده ی خود را در بن بست می بیند. ضَلَّ ... مِنْ قَبْلُ ... مِنْ مَحِیصٍ
3- انسان از طلب خیر،سیر و خسته نمی شود و به خاطر حرص و آز و افزون خواهی که جزو سرشت اوست،همه ی چیزهای خوب را برای خود می خواهد. «لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ»
4- انسان منحرف،کم ظرفیّت است و در اولین برخورد با سختی ها خود را در بن بست می پندارد. «فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ»
وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَهً مِنّا مِنْ بَعْدِ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ هذا لِی وَ ما أَظُنُّ السّاعَهَ قائِمَهً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلی رَبِّی إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنی فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِما عَمِلُوا وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ«50»
و اگر بعد از سختی ای که به انسان رسیده از طرف خود رحمتی به او بچشانیم حتماً می گوید:«این رحمت،حقّ من است»(و چنان مغرور می شود که می گوید:)گمان نمی کنم قیامتی بر پا شود و اگر هم به سوی پروردگارم بازگردانده شوم حتماً برای من نزد او بهترین(منزلت)خواهد بود.»پس ما کسانی را که کفر ورزیدند،حتماً به آن چه انجام داده اند آگاه خواهیم کرد،و قطعاً از عذاب سخت به آنان خواهیم چشاند.
نکته ها:
* دنیاگرایی عامل غفلت و گاهی انکار معاد است.در سوره ی کهف آیه ی 35 می خوانیم که شخصی وارد باغ و بستان خود شد و همین که سرسبزی آن را دید گفت:این باغ از بین رفتنی نیست «ما أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً» و قیامتی هم در کار نیست «ما أَظُنُّ السّاعَهَ قائِمَهً» و اگر مرا در قیامت برگردانند،بهتر از این باغ و بستان خواهند داد لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْها ...در این آیه نیز می خوانیم:برخی افراد همین که به رحمتی می رسند قیامت را منکر می شوند و می گویند:بر فرض اگر قیامتی باشد،بهترین ها از ما خواهد بود.
پیام ها:
1- انسان منحرف کم ظرفیّت و مغرور است و در اولین مرحله رسیدن به نعمت بد مستی می کند. لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَهً ... لَیَقُولَنَّ هذا لِی (چنانکه در اولین برخورد با
شرّ از درون مأیوس می شود «فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ» وفریاد می زند. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»)
2- انسان،از خداوند طلبی ندارد و به هر نعمتی برسد از لطف اوست. «رَحْمَهً مِنّا»
3- سرچشمه ی رحمت از اوست «رَحْمَهً مِنّا» ولی سرچشمه ی سختی ها عملکرد و خصلت های خود انسان است. «ضَرّاءَ مَسَّتْهُ» و نفرمود:«ضراء منا»
4- تلخ و شیرینی دنیا اندک است؛در حدّ چشیدن و لمس کردن. «أَذَقْناهُ - مَسَّتْهُ»
5-انسان کافر خودخواه است و کامیابی ها را حقّ قطعی خود می پندارد. «هذا لِی» (چنانکه قارون می گفت:سرمایه ام به خاطر علمی است که نزد من است.
«عَلی عِلْمٍ عِنْدِی»)
6- رفاه و نعمت،نشانه ی لیاقت و استحقاق و عاقبت به خیری نیست.(قرآن در این آیه از کسی که خود را لایق می داند انتقاد می کند). «هذا لِی»
7- هر چه انسان به خودش توجّه کند،از مبدأ و معاد غافل می شود. «هذا لِی وَ ما أَظُنُّ السّاعَهَ قائِمَهً»
8-کمترین نعمت،برخی انسان ها را به باطل می کشاند تا آنجا که می گوید:نعمت حقّ من است. «هذا لِی» قیامت نیست. «وَ ما أَظُنُّ السّاعَهَ قائِمَهً» بر فرض که قیامت باشد،بهترین ها برای من است. «إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنی»
9- کفّار برای خود منطق و استدلال ندارند و عقیده آنان بر اساس گمان است. «وَ ما أَظُنُّ السّاعَهَ»
10- شک و تردید در قیامت،نشانه کفر است. وَ ما أَظُنُّ السّاعَهَ قائِمَهً ... اَلَّذِینَ کَفَرُوا
11- در قیامت حقیقت و باطن اعمال برای انسان کشف می شود. «فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِما عَمِلُوا»
12- در قیامت ابتدا جرم خلافکار به او فهمانده می شود،سپس عذاب می شود.
فَلَنُنَبِّئَنَّ ... لَنُذِیقَنَّهُمْ
13- کسی که پندار غلط خود را محکم و با قاطعیّت می گوید،باید پاسخ محکم و با قاطعیّت دریافت کند.پاسخِ «إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنی» جمله ی «فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا» و «لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ»
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَی الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأی بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ«51»
و هرگاه به انسان کافر نعمتی بخشیم،روی گرداند و خود را کنار کشد و هرگاه شرّی به او رسد پس دعایی طولانی کند.
نکته ها:
* کلمه ی «نَأی» به معنای دور شدن است؛و هرگاه با واژه«جانب»بکار رود،کنایه از تکبّر و غرور است. «نَأی بِجانِبِهِ» یعنی به خاطر نعمت و رفاه مغرور شد و متکبرانه خود را کنار کشید.کلمه ی «عَرِیضٍ» به معنای پهن و کنایه از دعای زیاد است.
سؤال: درآیه 49 خواندیم: «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ یَؤُساً» همین که شرّی به انسان رسید دچار یأس می شود ولی در این آیه می فرماید: «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ» همین که شرّی به انسان رسد،دعایی طولانی دارد،سؤال این است که چگونه انسان مأیوس دعا می کند؟
پاسخ: مفسّران به این پرسش،پاسخ های متفاوتی داده اند:
در تفسیر روح البیان چنین آمده است:بعضی مردم به هنگام گرفتاری مأیوس می شوند و بعضی دیگر دعا می کنند.
برخی در پاسخ این سؤال گفته اند:انسان از اسباب عادّی مأیوس می شود ولی از خدا درخواست می کند.ولی لحن آیه توبیخ است و یأس از اسباب عادّی و توجّه به خدا کار نیکویی است و توبیخ ندارد.
در تفسیر نمونه آمده است که انسان ابتدا دعا می کند ولی کم کم مأیوس می شود و این دعا و یأس در دو مرحله است.
شاید بتوان گفت که مراد از دعا،استمداد از خداوند نیست،بلکه همان یأس است که به صورت جزع و جیغ و ناله اظهار می کند و هر دو آیه یک مسأله را مطرح می کند لکن در یک جا می فرماید:مأیوس است و در جای دیگر می فرماید:به خاطر یأس جیغ و داد می زند، نظیر آیه ی «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»
پیام ها:
1- رفاه یا سختی در میدان زندگی برای بروز و ظهور خصلت های آدمی و آفات روحی اوست. إِذا أَنْعَمْنا ... وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ
2- رفاه،مایه ی غفلت است. أَنْعَمْنا ... أَعْرَضَ
3- نعمت ها از خداست «أَنْعَمْنا» ولی حوادث تلخ نتیجه عملکرد یا خصلت های بد خود انسان است. «مَسَّهُ الشَّرُّ» (شرّ به خدا نسبت داده نشده است)
4- انسان تربیت نشده کم ظرفیّت است. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ»
5-مشکلات و تنگناهای زندگی در مقابل نعمت های اعطا شده از سوی خداوند به او اندک است.(برای نعمت کلمه «أَنْعَمْنا» آمده،ولی برای شرّ کلمه «مَسَّهُ» آمده که به معنای تماس ساده است.)
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ ثُمَّ کَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِی شِقاقٍ بَعِیدٍ«52»
بگو:به من«خبر دهید که اگر قرآن از جانب خداوند باشد سپس شما به آن کفر ورزیدید،کیست گمراه تر از آن که در مخالفت شدید با قرآن باشد؟»
پیام ها:
1- خداوند راه گفتگو با افراد لجوج را به پیامبرش می آموزد. قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ ...
2- انسان عاقل،از ضررهای احتمالی نیز دوری می کند.(اگر قرآن از طرف خدا باشد،آنان که کفر ورزیدند چه خواهند کرد؟) إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ ... مَنْ أَضَلُّ ...
3- ریشه ی کفر،عناد و لجاجت و مخالفت با حقّ است. کَفَرْتُمْ ... شِقاقٍ بَعِیدٍ
سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ«53»
ما در آینده نزدیکی آیات خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنان نشان خواهیم داد،تا برایشان روشن شود که قطعاً او حقّ است،آیا کافی نیست که پروردگارت بر هر چیزی گواه است؟
أَلا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَهٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ«54»
آگاه باش که مردم از ملاقات پروردگارشان(در قیامت)در شکّی عمیق هستند.آگاه باش که او به هر چیزی احاطه دارد.
نکته ها:
* خداشناسی مراحلی دارد:گاهی از آثار پی به مؤثّر می بریم. «آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ» و گاهی خودش را می یابیم و واسطه ها را کنار می زنیم. «أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» همان گونه که خودش شاهد بر یکتایی خود است. «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ» کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را کی گشته ای نهفته که پیدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
امام حسین علیه السلام در دعای عرفه می گوید:متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک...عمیت عین لا تراک آیا برای غیر تو نمودی است که برای تو نیست،تو کی غائب بودی تا به دلیل نیاز داشته باشی کور باد چشمی که تو را نبینید.
* چرا در معاد شک می کنیم؟ آیا او نمی داند که چه کرده ایم تا کیفر و پاداش دهد؟ «أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» یا نمی تواند دوباره خلق کند؟ «أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» آری،هدف این
تشکیک ها باز کردن راه برای فسق و فجور است. «یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ یَسْئَلُ أَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَهِ»
پیام ها:
1- جلوه های قدرت و حکمت خدا تمام شدنی نیست. «سَنُرِیهِمْ» (یعنی علاوه بر آیاتی که در دسترس است،در آینده نیز آیاتی را به آنان نشان خواهیم داد.)
2- پیشرفت علوم،گامی است برای خداشناسی. «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ»
3- تمام هستی،کلاس خداشناسی است. «فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ»
4- خداشناسی با توجّه به نزدیک ترین موجود(خود انسان)تا دورترین نقطه ی هستی ممکن است. «فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ»
5-خداوند با همه اتمام حجّت می کند. سَنُرِیهِمْ آیاتِنا ... حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ
6- خداشناسی باید با دریافت و باور همراه باشد. «یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»
7- تنها معبود حقّ،اوست. «أَنَّهُ الْحَقُّ»
8-با سؤال،فطرت های خفته را بیدار کنید. أَ وَ لَمْ یَکْفِ ...
9- ذات مقدّس خدا شاهد و گواه بر خود اوست. «أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» ،چنانکه اولیای خدا چنین می گفتند:«یا من دل بذاته علی ذاته»(آفتاب آمد دلیل آفتاب)
10- اگر ایمان به خداوند قطعی شود،ایمان به معاد که جلوه ای از قدرت و حکمت و عدالت خداست ثابت می شود. أَلا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَهٍ ...
«والحمدللّه ربّ العالمین»
- اکنون که تفسیر این آیه را می نویسم،شب هفتم تیرماه سال 1379 و نوزدهمین سالگرد هفتاد و دو تن از شهدای جمهوری اسلامی است که در حادثه ی انفجار منافقین در تهران یکجا شهید شدند.آنان جمعی از علما و اسلام شناسان و مجتهدان و قضات و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و از بهترین چهره های انقلابی و مخلص بودند که در راه خدا پایداری کردند و جان خود را در این راه دادند.سلام خدا بر آنان و همه ی شهیدان.