سیمای سوره ی فاطر

این سوره در مکّه نازل شده و چهل و پنج آیه دارد.

«فاطر»یکی از صفات خداوند است که به معنای آفریننده می باشد.نام این سوره از آیه اول آن گرفته شده که خداوند را به عنوان «فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» معرّفی می نماید.

همانند دیگر سوره های مکّی،سخن از مبدأ و معاد و مبارزه باشرک،محور اصلی مباحث این سوره را تشکیل می دهد.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

اَلْحَمْدُ لِلّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً أُولِی أَجْنِحَهٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ«1»

ستایش،مخصوص خداوندی است که آفریدگار آسمان ها و زمین است؛ فرشتگان را که دارای بال های(قدرت)دو تا دو تا و سه تا سه تا و چهار تا چهار تا هستند،رسولانی قرار داد.او هر چه را بخواهد در آفرینش می افزاید،البتّه خداوند بر هر کاری تواناست.

نکته ها:

* «فاطِرِ» به معنای آفریدن ابتکاری است و «أَجْنِحَهٍ» از«جناح»به معنای بال و کنایه از قدرت است.در زبان فارسی نیز می گوئیم:فلانی پروبالش سوخته یا شکسته،کنایه از این که قدرتی ندارد.

پیام ها:

1- ستایش باید بر اساس ارزش و لیاقت باشد.(اگر قرآن می فرماید: «الْحَمْدُ لِلّهِ» به دلیل آن است که او فاطر،جاعل و قدیر است.)

2- با آن که خداوند قدرت دارد،لیکن نظام آفرینش را بر اساس اسباب و مسبّبات قرار داده است. «جاعِلِ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً»

3- نقش و قدرت فرشتگان متفاوت است. «أُولِی أَجْنِحَهٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ»

4- دست خداوند در آفرینش باز است و جهان در حال توسعه و گسترش می باشد. «یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ»

5-آفرینش جهان،امری بدیع و ابتکاری است. «فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

سیمای فرشتگان در قرآن

قرآن کریم درباره ی فرشتگان مطالبی دارد از جمله:

1.فرشتگان،بندگان گرامی خداوند هستند. «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ»[1]

2.مطیع خداوند هستند. «لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»[2]«لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ» [3]

3.تدبیر و تقسیم امور بر عهده ی آنهاست. «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» [4]«فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» [5]

4.مراقب الفاظ و سخن انسانند. «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» [6]

5.کاتب اعمالند. «وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ»[7]

6.بشارت دهنده به رزمندگان در جنگ هستند. «بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها[8]

7.بشارت دهنده در مورد فرزنددار شدن هستند. «إِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیی[9]

8.بشارت دهنده به مؤمنان در لحظه ی مرگ هستند. «أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» [10]

9.مأمور عذاب مجرمان هستند. «لَمّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ» [11]

10.محافظ انسان هستند. «یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَهً»[12]

11.دعاگوی مؤمنانند. «وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا[13]«وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ»[14]

12.شفاعت می کنند. «وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اَللّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضی»[15]

13.لعن کننده ی کفّارند. «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللّهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النّاسِ أَجْمَعِینَ»[16]

14.امدادگر جبهه ها هستند. یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَهِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُنْزَلِینَ[17]بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا ... یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلافٍ [18]

15.مجرمان را لحظه ی مرگ تنبیه می کنند. «تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ» [19]

16.از بهشتیان استقبال می کنند. «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» [20]

17.مسئول عذاب دوزخ هستند. «عَلَیْها تِسْعَهَ عَشَرَ»[21]

18.مسئول قبض روح هستند. «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا» [22]

19.دارای درجاتی هستند. «ما مِنّا إِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ»[23]

20.مسئول نزول وحی هستند. «یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ» [24]

21.گاهی به صورت انسان در می آیند. «فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا»[25]

22.از عبادت خسته نمی شوند. «یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا یَسْأَمُونَ» [26]

23.با غیر انبیا نیز تماس و گفتگو دارند. «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً» [27]

24.بعضی فرشتگان برگزیده اند. «اللّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً وَ مِنَ النّاسِ»[28]

25.ایمان به فرشتگان لازم است. «وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ»[29]

«وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِیداً» [30]

ما یَفْتَحِ اللّهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَهٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ«2»

هر رحمتی را که خداوند(به روی)مردم بگشاید،بازدارنده ای برای آن نیست،و هر چه را خداوند دریغ دارد،پس غیر او فرستنده ای برای آن نیست،و اوست عزیز و حکیم.

پیام ها:

1- در دنیا همه مردم از رحمت الهی برخوردارند. «یَفْتَحِ اللّهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَهٍ»

2- رحمت الهی قبل از قهر اوست.(کلمه ی «یَفْتَحِ» قبل از «یُمْسِکْ» آمده است.)

3- دادن ها و گرفتن های خداوند،همراه با حکمت است. «یَفْتَحِ - یُمْسِکْ - اَلْحَکِیمُ»

4- نعمت های الهی،دارای خزاینی است که گوشه ای از آن به روی انسان باز می شود. «یَفْتَحِ - مُرْسِلَ»

5-چشمداشت به غیر خدا بیهوده است،اگر او نخواهد هیچ قدرتی کارائی ندارد. «فَلا مُمْسِکَ - فَلا مُرْسِلَ»

6- اراده ی خداوند خلل ناپذیر است. ما یَفْتَحِ ... فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ

یا أَیُّهَا النّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنّی تُؤْفَکُونَ«3»

ای مردم! نعمت هایی را که خداوند به شما عطا کرده یاد کنید،آیا جز خداوند، آفریدگاری است که از آسمان و زمین به شما روزی دهد؟ جز او معبودی نیست.

پس چگونه از حقّ به سوی باطل بازگردانده می شوید.

پیام ها:

1- همه را به اندیشه در نعمت های الهی دعوت کنیم. «یا أَیُّهَا النّاسُ»

2- بهترین راه شناخت خداوند،توجّه به نعمت های اوست. «اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ»

3- سؤال،کلید بیدار کردن و هشدار دادن است. هَلْ مِنْ خالِقٍ ...

4- هم آغاز و پیدایش هستی از اوست و هم بقا و تداوم آن. «خالِقٍ - یَرْزُقُکُمْ»

5-رازق اوست،ولی از طریق اسباب طبیعی رزق می دهد. «یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»

6- قبل از هشدار،توبیخ معنا ندارد. هَلْ مِنْ خالِقٍ ... فَأَنّی تُؤْفَکُونَ

7- هر راهی غیر توحید،بی راهه است. «فَأَنّی تُؤْفَکُونَ»

8-مبادا رزق خدا را بخوریم و به غیر او رو کنیم. «یَرْزُقُکُمْ - فَأَنّی تُؤْفَکُونَ»

9- فطرت انسان خداگر است،عوامل بیرونی،اسباب انحراف او می شود.

«تُؤْفَکُونَ»

وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ«4»

و اگر تو را تکذیب می کنند(نگران مباش زیرا)پیامبران پیش از تو(نیز) تکذیب شده اند،و همه ی کارها به سوی خداوند بازمی گردد.

پیام ها:

1- همه ی انبیا مخالف داشته اند و تکذیب حقّ،شیوه ی دائمی کفّار است. «کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ»

2- تاریخ تکرار می شود. یُکَذِّبُوکَ ... کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ

3- کفّار با شخص کاری ندارند،با راه و هدف مخالفند هر کس ندای حقّ سر دهد مورد تکذیب قرار می گیرد. «یُکَذِّبُوکَ - مِنْ قَبْلِکَ»

4- تاریخ،بهترین مایه ی تسلّی در برابر مشکلات است. «کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ»

5-تکذیب مردم،ضربه ای به حقّانیّت وحی نمی زند،تکذیب شدگان پیش از تو همان فرستادگان ما بودند. «کُذِّبَتْ رُسُلٌ»

6- توجّه به معاد،انسان را در برابر حوادث تلخ مقاوم می کند. یُکَذِّبُوکَ ... إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ

7- مخالفان حقّ بدانند که لجاجت های آنان فراموش و رها نمی شود. «تُرْجَعُ الْأُمُورُ»

یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ«5»

ای مردم! وعده ی خداوندی حقّ است؛پس زندگی دنیا شما را فریب ندهد و مبادا(شیطان)فریبکار شما را فریب دهد و به(کَرَم)خدا مغرور سازد.

نکته ها:

*  «غرور»به کسی گفته می شود که بسیار فریبکار باشد و به دلیل آیه ی بعد مراد از آن در این جا شیطان است.

*  شاید مراد از مغرور شدن به خدا در جمله «لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّهِ» این باشد که شیطان،انسان را به عفو و بخشش خدا مغرور سازد و یا از طریق تحریف،بدعت و سهل انگاری نسبت به احکام و قانون الهی،به تکرار گناه وادار کند.

* آغاز این سوره درباره ی توحید بود،آیه ی قبل درباره ی نبوّت و این آیه درباره ی معاد است.

* مانند این آیه در سوره ی لقمان آیه 33 نیز آمده است.

پیام ها:

1- گروهی با زندگی مادّی و دنیوی فریب می خورند،امّا گروهی زرق و برق دنیا آنان را گول نمی زند،بلکه شیطان فریبکار منحرفشان می نماید. «لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ»

2- برای تربیت،باید هشدارها تکرار شود. «فَلا تَغُرَّنَّکُمُ - وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ»

3- ایمان به معاد،بهترین وسیله ی بازدارنده از فریب دنیا است. «وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ»

4- وعده های الهی حقّ است،ولی وعده های شیطان پوچ و فریبنده. «وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ»

إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ«6»

بی گمان،شیطان دشمن شما است،پس شما نیز او را دشمن بگیرید؛جز این نیست که او دار و دسته ی خود را فرا می خواند تا از اصحاب دوزخ باشند.

نکته ها:

* کلمه«سعیر»به معنای آتش برافروخته،یکی از نام های دوزخ است.

* سابقه ی دشمنی شیطان با بشر دیرینه است:

پدرمان آدم را از بهشت بیرون کرد. «کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ»[31]

او دشمنی است که دیده نمی شود. «إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ»[32]

او دشمن قسم خورده است. فَبِعِزَّتِکَ ... [33]

از هر سو به انسان حمله می کند. مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ ...[34]

وسیله ی او برای انحراف مردم،وعده ی فقر و امر به فحشاست. «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ» [35]

او جز با دوزخی کردن مردم راضی نمی شود. «یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ»

امام صادق علیه السلام فرمود:«اگر شیطان دشمن است،پس غفلت از او چرا؟»[36]

پیام ها:

1- اگر دشمنی شیطان را جدّی نگیریم،فریب خواهیم خورد. «عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»

2- از برنامه ها و تشکّل های دشمن آگاه باشیم. اَلشَّیْطانَ ... یَدْعُوا حِزْبَهُ

3- شیطان برای انحراف مردم کمک می گیرد،ما برای دعوت دیگران به حقّ چه می کنیم؟ اَلشَّیْطانَ ... یَدْعُوا حِزْبَهُ

اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ«7»

کسانی که کفر ورزیدند،برایشان عذابی سخت است،و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ خواهد بود.

پیام ها:

1- برای انجام یا ترک فرمان های الهی،حساب و کتابی در کار است. کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ ... آمَنُوا ... لَهُمْ مَغْفِرَهٌ

2- برای حفظ روحیه ی خوف و رجا،باید وعده و وعید در کنار هم باشد. «عَذابٌ شَدِیدٌ - أَجْرٌ کَبِیرٌ»

3- عاقبت اندیشی و توجّه به پایان کار،در تربیت مؤثّر است. «لَهُمْ عَذابٌ - لَهُمْ مَغْفِرَهٌ»

4- برای عذاب شدن،کفر کافی است، «کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ» ولی برای رسیدن به پاداش،علاوه بر ایمان،کار نیک نیاز است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ»

5-تا گناهان آمرزیده نشود،زمینه برای ورود به بهشت و دریافت پاداش فراهم نمی شود. «لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ»

6- ابتدا اتمام حجّت،سپس تهدید به کیفر.(آیات قبل اتمام حجّت بود و این آیه اعلام کیفر و پاداش.)

أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِما یَصْنَعُونَ«8»

پس آیا کسی که عمل بدش برای او آراسته شده و آن را نیکو می بیند، (مانند کسی است که هدایت یافته است.)پس بدون شک خداوند هر که را بخواهد(و سزاوار بداند)گمراه می کند و هر که را بخواهد(و شایسته بداند)هدایت می نماید،پس مگذار به خاطر حسرت بر آنان جانت از دست برود،زیرا خداوند به آن چه انجام می دهند آگاهی کامل دارد.

نکته ها:

* کسی که رفتار بد انسان را زیبا نشان می دهد و به جای انتقاد،تملّق می گوید،شیطان است، زیرا در آیه دیگر می خوانیم: «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»[37]

* بی پاسخ گذاشتن سؤالات توبیخی،نشانه ی تهدید و تحقیر خلافکاران است.خداوند برای توبیخ بدکاران،سؤالی را طرح و آن را بی پاسخ می گذارد.می فرماید:آیا خلافکاری که بدرفتاری خود را خوب می بیند...ولی جواب این جمله را نمی دهد.

* امام کاظم علیه السلام فرمود:«خوب دیدن بدی ها،مقدّمه ی عُجب است». [38]

پیام ها:

1- زیبا دوستی جزء فطرت انسان است،تا آنجا که شیطان نیز بدی ها را زیبا نشان می دهد تا انسان را بر انجام آن وادار کند. «سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً»

2- خوب پنداشتن بدی ها،زمینه ی گمراهی است. زُیِّنَ لَهُ ... یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ

3- انسان ابتدا گناه را توجیه و سپس به انجام آن اقدام می کند.(تزیین بدی ها، همان توجیه خلافکاری ها است.) «زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ»

4- مؤمن،واقع بین،خودشناس و بصیر است ولی کافر،شخص پنداری،فریب خورده،خودپسند است.(آیه قبل،سخن از کفّار و مؤمنان و این آیه سخن از واقع بینی و پنداربینی است.) اَلَّذِینَ کَفَرُوا ... زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ

5-خوبی ها و بدی ها را باید با معیار الهی سنجید نه با پندار این و آن. «سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً»

6- کج فهمی و خوب پنداشتن بدی ها،مانع پند پذیری و توبه و تکامل و رشد است. «زُیِّنَ لَهُ - یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ»

7- گرچه هدایت و ضلالت از خداست،لیکن بر اساس عملکرد انسان صورت می گیرد.کفّار راه انحرافی را لجوجانه انتخاب می کنند،خداوند هم بر گمراهی آنان می افزاید. «یَهْدِی - یُضِلُّ - بِما یَصْنَعُونَ»

8-پیامبر برای هدایت مردم حرص می خورد و سوز داشت. «فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ»

9- تأسّف و حسرت،باید حدّ و مرز داشته باشد. «فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ»

10- توجّه به این که عملکرد خلافکاران زیر نظر خداوند است،حسرت ما را کم می کند. «فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِما یَصْنَعُونَ»

وَ اللّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ«9»

و خداوند است که بادها را فرستاد تا ابر را برانگیزاند،پس آن را به سوی سرزمینی مرده راندیم،و به وسیله ی آن زمین را بعد از مردنش زنده نمودیم.رستاخیز نیز چنین است.

نکته ها:

* چنانکه با اراده ی خداوند،حرکت ابر و باد و ریزش باران،زمین مرده را زنده کرده و گیاهان سر ازخاک بر می آورند،با اراده ای دیگر و وقوع زلزله ای عظیم،مردگان از خاک بر می خیزند و زنده می شوند.

این بهار نو ز بعد برگ ریز

هست برهان بر وجود رستخیز[39]

پیام ها:

1- وزش بادها،حرگت ابرها و ریزش باران ها،تصادفی نیست،با اراده الهی است. اَللّهُ ... أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ ... فَسُقْناهُ

2- در هستی،برنامه و نظم و تدبیر حاکم است. أَرْسَلَ ... فَتُثِیرُ ... فَسُقْناهُ ... فَأَحْیَیْنا

3- برای فهم غیب،از شهود استفاده کنید. «کَذلِکَ النُّشُورُ»

مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ«10»

هر کس خواهان عزّت است،پس عزّت،همه از آن اوست(و به هر که بخواهد می دهد.)تنها سخن(و عقیده ی)پاک به سوی او بالا می رود،و کار شایسته آن را بالا می برد،و کسانی که برای انجام بدی ها نقشه می کشند، برایشان عذاب سختی است و نیرنگ آنان است که تباه می شود.

نکته ها:

* «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» همان شهادت به توحید و رسالت و ولایت است که در روایات مصادیق آن،اذکاری چون لا اله الا الله و سبحان الله و...مطرح شده است.

* «یَبُورُ» از«بوار»و«بائر»به معنای کسادی زیاد و هلاکت است.

* برای این آیه ی شریفه معانی دیگری نیز قابل بیان است:

1- کلام نیکو به سوی خدا بالا می رود،ولی عمل صالح به آن رفعت و درجه می بخشد.

2- سخن نیکو هم خودش بالا می رود و هم کارهای خوب را بالا می کشد.

* کفّار،یا عزّت را در دلبستگی به اشیای مادّی می جویند، «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَهً

لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا»[40]

و یا آن را از وابستگی به این و آن طلب می کنند. «أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ» [41]

و حال آنکه عزّت تنها نزد خداوند است. «فَلِلّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعاً»

پیام ها:

1- عزّت واقعی،نزد خداست،نه پیش مردم. «فَلِلّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعاً»

2- عزّت واقعی،در سایه ی ایمان و عمل صالح است. فَلِلّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعاً ... اَلْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ

3- میان عقیده با عمل رابطه ی تنگاتنگ است و در یکدیگر اثر می گذارند. «الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ»

4- راه مؤمنان که عزّت را از طریق ایمان و عمل صالح می جویند،راه رشد و تکامل است. «یَصْعَدُ - یرفع»و راه دیگران که عزّت را از طریق فریب و نیرنگ می خواهند محو و هلاکت است. «یَبُورُ»

5-هیچ کس با نیرنگ و گناه به عزّت نمی رسد. «یَبُورُ»

وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی وَ لا تَضَعُ إِلاّ بِعِلْمِهِ وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاّ فِی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ«11»

خداوند،شما را از خاک و سپس از نطفه آفرید؛آن گاه شما را زوج یکدیگر قرار داد،و هیچ ماده ای جز با علم او باردار نشود و نزاید،و هیچ کس عمر طولانی داده نشود و یا از عمرش کاسته نشود،مگر آن که در کتاب(علم خدا ثبت گردیده)است؛قطعاً این امر بر خداوند آسان است.

نکته ها:

* کلمه ی «مُعَمَّرٍ» به صاحبان عمر طولانی گفته می شود.«عُمر»از عمران و آبادی است و چون انسان در ایام زنده بودن توان آباد کردن دارد،به مدّت حیات او عمر گفته می شود.

* در روایات،صدقه و صله ی رحم و احسان به والدین،سبب طول عمر و قطع رحم و جسارت به والدین سبب کوتاهی عمر معرّفی شده است.[42]

پیام ها:

1- به منشأ آفرینش خود توجّه کنید تا هم به قدرت خداوند پی ببرید و هم گرفتار غفلت و غرور و تکبّر نشوید. «خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ»

2- هم حضرت آدم از خاک است و هم انسان های موجود از نطفه ای که سرچشمه اش خاک است. «خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ»

3- عناصر اصلی وجود انسان،خاک و آب است. «تُرابٍ ، نُطْفَهٍ»

4- آفرینش زوج برای انسان،از الطاف الهی است. «جَعَلَکُمْ أَزْواجاً»

5-خداوند نسبت به تمام حالات موجود،پیش از تولّد و پیدایش آن آگاه است.

«وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی وَ لا تَضَعُ إِلاّ بِعِلْمِهِ»

6- انسان عمر معیّنی دارد ولی به دلایلی گاهی از آن کاسته می شود. «لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ»

7- تمام لحظه های عمر انسان حساب و کتاب دارد. «فِی کِتابٍ»

8-آفریدن انسان از خاک و نطفه و علم به لحظه های عمر انسان،بر خداوند آسان است. «عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ»

وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَهً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْکَ فِیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ«12»

دو دریا یکسان نیستند:این یکی شیرین،لطیف(و)نوشیدنش گواراست،و آن یکی،شور و تلخ است،ولی شما از هر دو گوشت تازه می خورید و زیور(و مروارید)بیرون می آورید و می پوشید.کشتی ها را در آن می بینی که امواج را می شکافند تا از فضل او(روزی)طلبید و شاید شکرگزار باشید.

نکته ها:

* «عَذْبٌ» به معنای شیرین، «فُراتٌ» به معنای لطیف، «سائِغٌ» به معنای گوارا و «مَواخِرَ» جمع«مأخره»به معنای شکافنده است.

* زندگی افراد؛

گاهی شیرین است و گاهی تلخ.

گاهی همراه شهرت است و گاهی همراه گمنامی.

گاهی همراه غناست،گاهی همراه فقر.

گاهی با سلامتی است و گاهی با بیماری.

لیکن اگر انسان،صیّاد،غوّاص و ناخدای خوبی باشد،در همه ی شرایط متضادّ می تواند موفّق باشد. وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ ... وَ تَسْتَخْرِجُونَ

* بهره گیری از ماهی و استخراج مواد زینتی و کشتیرانی،برکاتی است که با تلاش انسان همراه است وگرنه برکات دریا بسیار است،از جمله:تشکیل ابرها از بخار دریا،تصفیه هوا، پرورش انواع موجودات آبزی.

پیام ها:

1- اول از شیرینی ها بگویید.(با آن که اکثر دریاها آب شور و تلخ دارند ولی در بیان قرآن اول آب شیرین ذکر شده است.) «هذا عَذْبٌ - هذا مِلْحٌ»

2- خام خواری و تحریم گوشت،مورد قبول اسلام نیست. «تَأْکُلُونَ لَحْماً»

3- دریا،بستر خوراک،پوشاک و مرکب انسان است. «تَأْکُلُونَ - تَلْبَسُونَها - تَرَی الْفُلْکَ»

4- در تغذیه باید به سراغ گوشت تازه رفت. «لَحْماً طَرِیًّا»

5-انسان به زیبائی گرایش فطری دارد و بهره بردن از زینت مورد قبول اسلام است. «تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَهً تَلْبَسُونَها»

6- نعمت های الهی فضل اوست.ما از او طلبی نداریم. «مِنْ فَضْلِهِ»

7- رزق و فضل الهی در سایه تلاش و کوشش خود انسان بدست می آید. «لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ»

8-توجّه به نعمت،زمینه ی شکوفا شدن روح شکرگزاری است. «تَشْکُرُونَ»

یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّی ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ«13»

شب را در روز فرو می برد و روز را در شب داخل می کند.(از یکی می کاهد و به دیگری می افزاید.)و خورشید و ماه را رام و مسخّر نمود،هر یک از آنها برای مدّتی معین در حرکتند.این است خداوند پروردگار شما، فرمانروایی مخصوص اوست.و کسانی که به جای او می خوانید مالکِ پوست هسته ی خرمائی نیستند.

نکته ها:

*  شب و روز به تدریج جای خود را به دیگری می دهند تا از آثار زیانبار انتقال تاریکی به روشنایی و بالعکس جلوگیری شود.

پیام ها:

1- کوتاه و بلند شدن شب و روز و یا انتقال تدریجی هر یک به دیگری تصادفی نیست. «یُولِجُ»

2- طبیعت مسخّر خداست. سَخَّرَ الشَّمْسَ ...

3- حرکات ماه و خورشید،زمان بندی و پایانی دارد. «یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّی»

4- از توجّه به آفرینش منظّم و هدفدار و زمان بندی شده،توحید خود را تقویت کنید. «ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ»

5-در شیوه ی تبلیغ،ابتدا چهره ی حقّ را تبیین کنید،بعد با چهره باطل مقایسه نمایید. «ذلِکُمُ اللّهُ - وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ»

6- دعا و طلب باید از مقام برتر باشد؛بت ها نه برتر از شما هستند و نه مالک سود و زیانی. «ما یَمْلِکُونَ»

7- انسان،به کجا می رود؟ قدرت مطلقه الهی «لَهُ الْمُلْکُ» را رها کرده،به سراغ موجوداتی می رود که هیچ قدرتی ندارند. «ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ»

8-در شیوه ی تبلیغ،از مثال هایی استفاده کنید که همه ی مردم در همه ی زمان ها و مکان ها آن را بفهمند. «قِطْمِیرٍ»

إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ«14»

اگر آن(بت)ها را بخوانید،دعای شما را نمی شنوند و اگر بشنوند پاسخی به شما ندهند، و روز قیامت شرک شما را انکار خواهند کرد،و هیچ کس مانند(خداوند)خبیر،تو را(به حقیقت کارها)آگاه نکند.

نکته ها:

* فرقه ای از مسلمانان(وهّابیون)برای تأیید عقاید خود مبنی بر جایز نبودن توسّل به پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام به این آیه استدلال می کنند،غافل از آن که این آیات درباره ی توسّل به بت هاست نه اولیای الهی که خداوند حتّی پس از مرگ آنان نیز با آنها سخن می گوید.در آیات متعدّدی از قرآن خداوند به انبیا سلام کرده از جمله: «سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ» [43]، «سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ»[44]

و راستی اگر آنان سلام خدا را نشنوند پس سلام چه معنایی دارد؟! گویا حیات برزخی که شهدا دارند مورد قبول این گروه نیست!

در روایات زیادی آمده است که پیامبر اسلام با مردگان سخن گفته،از جمله:در سر چاه بدر به کشتگان کفّار که در چاه افتاده بودند آنگونه گفتگو کرد که مورد اعتراض قرار گرفت که چگونه با مرده حرف می زنی،ولی فرمود:«شما از آنان شنواتر نیستید».[45]

پیام ها:

1- برای شرک زدایی،از هیچ استدلالی دریغ نکنید.

«ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ» (آیه قبل)

«لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ» سخن و ناله شما را نمی شنوند.

«مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ» بر فرض بشنوند پاسخ نمی دهند.

«یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ» در قیامت حتّی معبودها از مشرکان متنفر خواهند بود.

2- بشر به جایی می رسد که دعوت خدای شنوای پاسخ دهنده «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» را رها کرده،به سراغ جمادات کر و کور و بی خاصیّت می رود. إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا ... مَا اسْتَجابُوا

3- معبودهای پوشالی،در قیامت از مشرکان برائت می جویند. «یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ» و می گویند:شما ما را پرستش نمی کردید بلکه بنده خیالات و هوس های خود بودید. «وَ قالَ شُرَکاؤُهُمْ ما کُنْتُمْ إِیّانا تَعْبُدُونَ» [46]

4- شرک نه در دنیا سود می دهد، «مَا اسْتَجابُوا» و نه در آخرت. «یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ»

5-خبرهای مهم را از اهل خبره بگیرید. «وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ»

6- اخبار قیامت را جز از طریق وحی نمی توان دریافت. «وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ ... لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ»

یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ«15»

ای مردم! این شمایید که به خداوند نیاز دارید و(تنها)خداوند،بی نیاز و ستوده است.

نکته ها:

* دعوت خدا از مردم،نشانه ی نیاز او به مردم نیست.همان گونه که اگر گفتیم مردم خانه های خود را رو به خورشید بسازند،این دعوت نشانه ی نیاز خورشید به ما نیست،بلکه نشانه ی نیاز ما به نور است. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ»

* یکی از راه های مبارزه با غرور و تکبّر،دعوت انسان به درگاه خداست تا انسان به ضعف و جهل و فقر و نیاز خود پی ببرد. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ»

پیام ها:

1- هیچ کس از خدا بی نیاز نیست. «یا أَیُّهَا النّاسُ»

2- همه ی موجودات فقیرند،لیکن چون انسان ادّعا و سرکشی می کند باید مهار شود. «یا أَیُّهَا النّاسُ»

3- نقش واسطه ها و وسایل و علل را قبول داریم،امّا تمام اسباب و علل نیز در تأثیرگذاری به او محتاجند. «هُوَ الْغَنِیُّ»

4- غنّی واقعی و مطلق و کامل،تنها اوست. «وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ»

5-معمولاً اغنیا،محبوب نیستند و در تیررس جسارت ها،حسادت ها،رقابت ها و سرقت ها هستند امّا خداوند،غنی حمید است. «وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»

6- خداوند غنای خود را در راه رفع نیاز و نفع مخلوقات به کار می برد و لذا مورد ستایش است. «الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»

إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ«16»

اگر بخواهد شما را می برد و آفریده ی جدیدی می آورد.

وَ ما ذلِکَ عَلَی اللّهِ بِعَزِیزٍ«17»

و این کار بر خداوند سخت نیست.

نکته ها:

* در آیه 133 سوره ی انعام مشابه آیه 16 را خواندیم که می فرمود: «وَ رَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَهِ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِکُمْ ما یَشاءُ کَما أَنْشَأَکُمْ مِنْ ذُرِّیَّهِ قَوْمٍ آخَرِینَ» پروردگار تو بی نیاز و صاحب رحمت است،اگر بخواهد شما را می برد و بعد از شما هر که را بخواهد جایگزین می کند،همان گونه که شما را جایگزین پیشینیان قرار داد.

پیام ها:

1- اگر انسان زیر پای خود را سست و خطرناک بداند،آرام تر می رود. «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ»

2- از نشانه های فقر انسان،امکان نابود شدن اوست. أَنْتُمُ الْفُقَراءُ ... یُذْهِبْکُمْ

3- بیان قدرت الهی،راهی برای دعوت مردم و تهدیدی برای سرکشان است. «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ»

4- قدرت الهی در بردن و آوردن مخلوقات یکسان است. «یُذْهِبْکُمْ - یَأْتِ»

5-دست خداوند در آفرینش باز است و قدرت او بن بست ندارد. «یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ»

6- مدیر باید جلو غرور و انحصارطلبی زیردستان خود را بگیرد. «یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ»

7- قدرت الهی را جدّی بگیریم. «وَ ما ذلِکَ عَلَی اللّهِ بِعَزِیزٍ»

وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَهٌ إِلی حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ مَنْ تَزَکّی فَإِنَّما یَتَزَکّی لِنَفْسِهِ وَ إِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ«18»

و هیچ فردی بار(گناه)دیگری را بر دوش نکشد،و اگر سنگین باری برای حمل بارش،حتّی از نزدیکان خود دعوتی کند،چیزی از بارش حمل نشود(و کسی به او رحم نکند.)تو تنها کسانی را که در نهان از پروردگارشان می ترسند و نماز به پا می دارند هشدار می دهی،و هر کس(از گناه)پاک شود،پس این پاکی به نفع خود اوست و بازگشت(همه)تنها به سوی خداوند است.

نکته ها:

* کلمه ی «وِزْرَ» به معنای سنگینی و بار است. «مُثْقَلَهٌ» یعنی سنگین بار.«حمل»بارِ پشت و «حمل»بار شکم را گویند.[47]

* در قرآن می خوانیم که گروهی برای اغفال و فریب دیگران می گویند: «اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ» [48]ما گناه شما را به دوش می گیریم این آیه جواب آنها را می دهد.

سؤال: آیا می توان به استناد این آیه که در قیامت بار هر کس به دوش خود اوست و ضربه ای به دیگری نمی زند،بگوئیم پس ما کاری به گناهکاران نداشته باشیم زیرا بار گناهشان به دوش خودشان است و به ما کاری ندارد؟

پاسخ: این آیه،توجیه سکوت در برابر منکرات نیست زیرا خود سکوت،گناهی است بر گردن افراد ساکت.وظیفه ما امر به معروف و نهی از منکر است ولی اگر گوش ندادند گناهشان به دوش ما نیست.

* گرچه هر کس تنها مسئول کار خویش است،امّا اگر کسی راه و سنّت غلطی را در جامعه پایه گزاری کرد علاوه بر منحرفان،این سنّت گزار نیز مسئول است زیرا راهنمای انحراف و گناه،شریک در انحراف و گناه است.

پیام ها:

1- بر اساس عدالت،هر کس باید بار خودش را بر دوش کشد. لا تَزِرُ وازِرَهٌ ...

2- گناه خود را به گردن نیاکان،دوستان و محیط نیاندازیم. «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ»

3- حساب و کتاب هر کس در قیامت،جداگانه است. «لا تَزِرُ وازِرَهٌ»

4- گناه،بار است. «وِزْرَ - مُثْقَلَهٌ»

5-در قیامت روابط خویشاوندی در قیامت هیچ تأثیری در سرنوشت انسان ندارد و بستگان باری از دوش انسان بر نمی دارند. «وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی»

6- خشیت و نماز به انسان قابلیّت پذیرش می دهد. إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ ...

7- تزکیه از طریق تقوا و نماز به دست می آید. «یَخْشَوْنَ - أَقامُوا الصَّلاهَ - تَزَکّی»

8-تزکیه ی انسان،به سود خود اوست. «لِنَفْسِهِ»

9- ممکن است سود تزکیه را در دنیا دریافت نکنید ولی در آخرت قطعاً دریافت می کنید. «إِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ»

10- هستی،هدفمند و دارای حرکت تکاملی است. «إِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ»

وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ«19»

(کافر و مؤمن یکسان نیستند چنانکه)نابینا و بینا یکسان نیستند.

وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ«20»

تاریکی و روشنایی(نیز یکسان نیستند).

پیام ها:

1- مقایسه خوبی ها و بدی ها و کمالات و کمبودها،یکی از بهترین راه های آموزش و تعلیم است. وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی ...

2- راه حقّ یکی بیش نیست. «النُّورُ» به صورت مفرد آمده)ولی راه های انحرافی زیاد است. «الظُّلُماتُ»

وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ«21»

و سایه و گرمای آفتاب(یکسان نیستند).

وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ«22» إِنْ أَنْتَ إِلاّ نَذِیرٌ«23»

و زندگان و مردگان یکسان نیستند.همانا خداوند(حقّ را)به هر کس که بخواهد می شنواند و تو هرگز نمی توانی به کسانی که در گورها هستند (حقّ را)بشنوانی.تو جز بیم دهنده ای(بیش)نیستی.

نکته ها:

* کلمه«ظل»به معنای سایه و کلمه«حرور»به معنای باد داغ و سوزان است.

* در این آیات،مؤمن و کافر به چهار چیز تشبیه شده اند که نتیجه این چهار مقایسه و تشبیه آن است که مؤمن از نظر شخصیّت و سرنوشت با کافر یکسان نیست.

مؤمن به بینا و کافر به نابینا.

مؤمن به نور و کافر به تاریکی.

مؤمن به سایه آرام بخش و کافر به باد سوزان و داغ.

مؤمن به زنده و کافر به مرده.

* مؤمن،رو به رشد و حرکت است،زیرا هم چشم حقیقت بین،هم نور دارد،هم نفس پاک و هم دل زنده.امّا کافر حاضر نیست حقیقت را ببیند و به خاطر سنگدلی،آن را نمی پذیرد و به دلیل ظلمات جهل و تعصّب و تحجّر در راه حقّ حرکت نمی کند.

پیام ها:

1- مؤمنان،مردمی زنده دل و برخوردار از حیات حقیقی هستند.ایمان به فرد و جامعه حیات می بخشد و کفر عامل مرگ فرد و جامعه است. «ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ»

2- رسالت پیامبر هشدار است نه اجبار «ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ»

3- شرط أثرگذاری تبلیغ آمادگی مردم است وگرنه تبلیغ پیامبر نیز بی اثر خواهد بود. «ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ»

إِنّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ«24»

همانا ما تو را به حقّ برای بشارت و هشدار فرستادیم و هیچ امّتی نبوده مگر آن که در آن هشدار دهنده ای گذشته است.

پیام ها:

1- خداوند حقّ است و نظام تربیتی از طریق انبیا را هم بر اساس حقّ قرار داده است. «أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ»

2- بیم و امید در کنار هم کارساز است. «بَشِیراً وَ نَذِیراً»

3- با این که وظیفه ی انبیا بشارت و انذار است،امّا به دلیل غفلت مردم،هشدار انبیا بیش تر بوده است. «إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ»

4- هرگز زمین از حجّت الهی خالی نبوده است. «إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ»

وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنِیرِ«25»

و اگر تو را تکذیب می کنند(نگران مباش،زیرا)بدون شک کفّاری که پیش از آنان بودند نیز(انبیا را)تکذیب نمودند،پیامبرانشان همراه با معجزه ها و دلایل آشکار و نوشته ها و کتاب روشنگر به سراغشان آمدند(امّا آنان ایمان نیاوردند).

ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ«26»

سپس کسانی را که کفر ورزیدند(به مؤاخذه و مجازات)گرفتم،پس کیفر من چگونه است؟

نکته ها:

* «زبر»جمع«زبور»به معنای کتاب هایی است که از نوعی برجستگی برخوردار باشد.

پیام ها:

1- آشنایی با مشکلات دیگران،مایه ی تسلّی انسان است. «إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ»

2- انبیا،بهترین ابزار هدایت را با خود داشتند.«البینات- الزبر- الکتاب»

3- تکذیب انبیا از روی عمد و لجاجت و با علم و آگاهی از محتوای دعوت آنان بوده است. کَذَّبَ الَّذِینَ ... جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنِیرِ

4- قهر خداوند،بعد از اتمام حجت است. جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ ... ثُمَّ أَخَذْتُ

5-بیان قهر و قدرت خداوند در کیفر کفّار،مایه ی تسلّی مؤمنان و پیروان حقّ است. «ثُمَّ أَخَذْتُ»

6- قهر خداوند،گاهی در دنیاست. «ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِینَ کَفَرُوا» (کفّار گمان نکنند رها و مورد غفلت هستند.)

7- کفر،عامل هلاکت است. «أَخَذْتُ الَّذِینَ کَفَرُوا»

8-مانور قدرت،لازم است.عذاب کافران،هراس انگیز و شگفت انگیز بوده است. «فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ»

9- از سرنوشت جوامع کفرپیشه عبرت بگیرید. «فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ»

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِیبُ سُودٌ«27»

آیا ندیده ای که خداوند از آسمان،آبی فرو فرستاد،پس به واسطه ی آن میوه هایی رنگارنگ(از زمین)بیرون آوردیم.و از بعضی کوه ها(رگه ها و)راه های سفید و سرخ،به رنگ های گوناگون و کاملاً سیاه(بیرون آوردیم).

نکته ها:

* «جُدَدٌ» ،جمع«جده»و«جاده»به معنای راه است، «بِیضٌ» جمع«أبیض»به معنای سفید، «حُمْرٌ» جمع«أحمر»به معنای سرخ و «سُودٌ» جمع«أسود»به معنای سیاه است.

* «غَرابِیبُ» به معنای سیاه پر رنگ است و شاید دلیل آن که عرب ها به کلاغ،غُراب می گویند چون رنگش سیاه است.

* گرچه در این آیات،سه رنگ سفید و سرخ و سیاهِ کوه ها را ذکر کرده است ولی با تعبیر «مُخْتَلِفاً أَلْوانُها» اشاره می کند که کوه ها منحصر در این سه رنگ نیستند.

پیام ها:

1- با سؤال،وجدان ها را بیدار کنید. «أَ لَمْ تَرَ»

2-خطاب به پیامبر در حقیقت خطاب به همه مردم است. «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ»

3- خداوند،نظام هستی را بر اساس علّت و معلول قرار داده است.سبب روئیدن گیاه،آب است. «فَأَخْرَجْنا بِهِ»

4- خداوند از آب بی رنگ و زمین یک رنگ،میوه های رنگارنگ می آفریند.

«ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها»

5-خطوط و رگه های رنگارنگ در کوه ها تصادفی نیست. «جُدَدٌ بِیضٌ وَ حُمْرٌ - غَرابِیبُ سُودٌ»

وَ مِنَ النّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ کَذلِکَ إِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ«28»

و همچنین از مردم و جنبنده ها و چهار پایان به رنگ های گوناگون (آفریدیم)؛از میان بندگان او تنها دانشمندان(ربّانی)خشیت الهی دارند، بی شک خداوند،عزیز و آمرزنده است.

نکته ها:

* «أنعام»جمع«نعم»به معنای شتر است ولی به گاو و گوسفند نیز گفته می شود.گرچه کلمه «دواب»به به معنای جنبنده است شامل آنها می شود ولی بدلیل اهمیّت و نیاز شدید انسان به این سه حیوان نامشان جدا آمده است.

* «خَشِیتُ» ترس همراه با تعظیم و برخاسته از علم و آگاهی است.

* امام صادق علیه السلام فرمودند:«عالم،کسی است که رفتارش،گفتارش را تصدیق کند و گرنه عالم نیست». [49]

* این آیه می فرماید:علم سبب خشیت الهی است و آیه 28 همین سوره می فرماید:خشیت الهی،سبب پندپذیری از انبیا است.پس نتیجه می گیریم که علم باید سبب هشدارپذیری شود.بنابراین اگر دیدیم که دانشمندان پندپذیر نیستند ولی عوام هشدار پذیرند،باید بگوئیم علمی که در قرآن مطرح است غیر از اصطلاح روز است،بلکه مراد از علم دریافت حقیقت و داشتن نورانیّت و بصیرت و حکمت است و دانشمندان بی تقوی،در آئینه ی قرآن جاهلند؛ جهل به عظمت پروردگار،جهل به رسالت و تکلیف در دنیا،جهل به هدف آفرینش،جهل به سرنوشت و قیامت.

* در کنار حرم امام رضا علیه السلام خدمت علامه ی طباطبایی قدس سره رسیدم و عرض کردم:من در سال های اول تحصیلم همین که مشغول نماز می شدم،حالت گریه و خشوع داشتم،ولی اکنون که با سواد شده ام در نماز غافلم،پس آیه «إِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» چه می گوید؟ ایشان فرمود:علمی که شما دارید،یک سری اطلاعات و محفوظات است،اگر علم واقعی بود،عبودیّت تو بیش تر می شد.

پیام ها:

1- اختلاف رنگ انسان ها و حیوانات،یکی از نشانه های قدرت و عظمت الهی است. وَ مِنَ النّاسِ ... مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ

2- در امور جسمی و مادّی،انسان در ردیف دیگر موجودات است. «وَ مِنَ النّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ»

3- علم و آگاهی بر اسرار هستی،زمینه ی رسیدن به خشیت الهی است. إِنَّما یَخْشَی اللّهَ ... اَلْعُلَماءُ

4- دانشمندان بی تقوا،به علم واقعی نرسیده اند. «إِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»

5-اهل عبادت بسیار است،امّا تنها عالمان به مقام خشیت می رسند. «إِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»

إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ أَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً یَرْجُونَ تِجارَهً لَنْ تَبُورَ«29»

همانا کسانی که کتاب خدا را تلاوت می کنند و نماز بر پا می دارند و از آن چه ما روزیشان کرده ایم،پنهان و آشکار انفاق می کنند،به تجارتی دل بسته اند که هرگز زوال نمی پذیرد.

نکته ها:

* در آیه قبل سخن از این بود که تنها علما خشیت الهی دارند،گویا این آیه سیمای علمای واقعی را شرح می دهد که آنان:اُنس با قرآن دارند.نماز به پا می دارند و انفاق آنان خالصانه است زیرا هم عَلَنی انفاق می کنند و هم پنهانی و اگر ریاکار بودند تنها علنی انفاق می کردند.

* «تَبُورَ» از«بوار»به معنای کسادی شدید در تجارت است.از آنجا که این امر موجب فساد و نابودی است به هلاکت هم بوار گفته می شود.

* در آیه قبل «یَخْشَی اللّهَ» مطرح شد و در این آیه «یَرْجُونَ» ؛آری،مردان خدا میان خوف و رجا هستند. [50]

* در قرآن بارها نماز و قرآن،در کنار هم مطرح شده اند:

«یَتْلُونَ کِتابَ اللّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ»[51]کتاب خداوند را تلاوت می کنند و نماز به پا می دارند.

«یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ» [52]به کتاب آسمانی تمسک می کنند و نماز به پا می دارند.

«اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاهَ»[53]آنچه از کتاب به سوی تو وحی شده تلاوت کن و نماز به پا دار.

امتیازات تجارت با خدا

1- آنچه از سرمایه داریم،(سلامتی،علم،عمر،آبرو،مال و...)از اوست پس به خود او بفروشیم.آری،اگر فرزندی زمین و مصالح و پولی از پدر گرفت و منزلی ساخت بعد افرادی خریدار منزلش شدند که یکی از آنان همان پدر بود،عقل و وجدان می گوید خانه را به پدر بفروشد،زیرا خود فرزند و تمام دارایی هایش از اوست و فروش به بیگانه جوانمردی نیست.

2- خداوند به بهای بهشت ابدی می خرد،ولی دیگران هر چه بخرند،ضرر و خسارت است، چون ارزان می خرند و زودگذر است.

3- خداوند کم را می پذیرد، «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ» ولی دیگران کم را نمی پذیرند.

4- خداوند،از روی عفو و اغماض،عیب جنس را می پوشاند و با همان نواقص می خرد.در دعای بعد از نماز می خوانیم:خداوندا! اگر در رکوع و سجود نمازم خلل و نقصی است نادیده بگیر و نمازم را قبول فرما.در دعای ماه رجب می خوانیم:«خاب الوافدون علی غیرک و خسر المتعرضون الا لک»[54]یعنی باختند کسانی که در خانه غیر تو آمدند و خسارت کردند کسانی که به سراغ دیگران رفتند.

پیام ها:

1- تلاوت قرآن(گرچه مستحب است،)امّا قبل از واجبات آمده است. یَتْلُونَ ...

أَقامُوا ... أَنْفَقُوا

2- فکر و فرهنگ،مقدّمه ی عمل است. «یَتْلُونَ کِتابَ اللّهِ - أَقامُوا الصَّلاهَ»

3- کسی که عاشقانه مکتب را بپذیرد،نماز و انفاقش قطعی است.(تلاوت کتاب به صورت مضارع آمده که نشانه تداوم عمل و علاقه به تلاوت است، «یَتْلُونَ» ولی نماز و انفاق به صورت ماضی آمده که نشانه قطعی بودن انجام آن است.) «أَقامُوا - أَنْفَقُوا»

4- نماز،باید با رسیدگی به محرومان همراه باشد. «أَقامُوا - أَنْفَقُوا»

5-دارائی های انسان،داده الهی است. «رَزَقْناهُمْ»

6- اگر توجّه داشته باشیم که دارائی های ما از خداوند است،در انفاق،بخل نمی ورزیم. «أَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ»

7- بخشی از داده ها انفاق شود،باقی برای خودتان است. «مِمّا رَزَقْناهُمْ» (کلمه «من»به معنای بعضی است)

8-مورد انفاق،تنها مال نیست بلکه از علم و آبرو و قدرت نیز باید به مردم کمک کرد. «مِمّا رَزَقْناهُمْ»

9- انفاق،هم سری باشد هم آشکارا.(در انفاق پنهان،خلوص آدمی رشد می کند و در انفاق آشکار،مردم تشویق می شوند.) «سِرًّا وَ عَلانِیَهً» البتّه انفاق مخفیانه برتری دارد،لذا نام آن قبل از انفاق علنی برده شده است. «سِرًّا وَ عَلانِیَهً»

10- امید به رستگاری،باید با فکر و عمل و انفاق همراه باشد وگرنه امید بدون کار،پنداری بیش است. «یَتْلُونَ ، أَقامُوا ، أَنْفَقُوا ، یَرْجُونَ»

11- با داشتن علم و خشیت الهی(که در آیه قبل بود)و با تلاوت قرآن و اقامه نماز و کمک به محرومان،باز هم خود را مستحقّ ندانید،تنها امیدوار باشید. «یَرْجُونَ»

12- در معامله با خدا،حتّی یک درصد زیان نیست. «تِجارَهً لَنْ تَبُورَ»

13- گمان نکنید با انفاق،مال شما تمام می شود. «تِجارَهً لَنْ تَبُورَ»

14- در فرهنگ اسلام،دنیا بازار است و انسان فروشنده و نعمت های الهی، سرمایه و انتخاب مشتری با انسان است.او می تواند با خدا معامله کند و می تواند غیر خدا را انتخاب کند.

لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ«30»

خداوند پاداش آنان را به طور کامل عطا کند و از فضل خویش به آنان بیفزاید،چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.

نکته ها:

* در تمام کلمات این آیه،فضل و لطف الهی می درخشد:

پاداش به طور کامل. «لِیُوَفِّیَهُمْ»

با این که سرمایه و توفیق عمل از اوست،باز هم نام پاداش بر آن نهاده است. «أُجُورَهُمْ»

زیاد شدن الطاف و پاداش ها از سوی خداوند. «یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»

پیام ها:

1- عمل برای دریافت اجر الهی،ضرری به اخلاص نمی زند. «لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ»

2- خداوند هم مزد می دهد،هم اضافه می دهد. «لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدَهُمْ»

3- اجر کامل برخاسته از شکور بودن خداوند است. لِیُوَفِّیَهُمْ ... شَکُورٌ

4- خداوند از تلاش ها قدردانی کرده و لغزش ها را می پوشاند،ما نیز در برابر خدمات دیگران قدرشناس باشیم و از لغزش های آنان بگذریم. «إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ»

وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ إِنَّ اللّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ«31»

و آن چه از کتاب به سوی تو وحی کردیم،همان حقّ است که تصدیق کننده ی کتاب های پیش از آن است؛قطعاً خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بینا است.

پیام ها:

1- در قرآن،سخن باطل،خرافه،گزافه و بی منطق وجود ندارد. «هُوَ الْحَقُّ»

2- میزان حقّانیّت هر کلام و کتابی،قرآن است. «هُوَ الْحَقُّ»

3- کتب آسمانی،مؤیّد یکدیگرند. «مُصَدِّقاً»

4- خداوند هم به نیاز بشر به وحی آگاه است،و هم به لیاقت پیامبر برای دریافت وحی.( «لَخَبِیرٌ» آگاه از باطن و «بَصِیرٌ» آگاه از ظاهر است.) «بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ»

ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ«32»

آنگاه این کتاب(قرآن)را به گروهی از بندگانمان که(آنان را)برگزیدیم به میراث دادیم،پس برخی از بندگان ما(در عمل به کتاب)بر خود ستمکارند و بعضی میانه رو و برخی با اذن الهی نسبت به کارهای خیر سبقت گیرند، که این همان فضل بزرگ الهی است.

نکته ها:

* در مورد این آیه ی شریفه،آن چه را از میان اقوال متعدّد انتخاب کردم و با روایات نیز سازگار است،این است که خداوند می فرماید:قرآن را به برگزیدگان از بندگانم پس از پیامبر، که همان امامان معصوم علیهم السلام از ذرّیه ی حضرت فاطمه علیها السلام باشند به میراث دادیم و دلیل آن که علوم قرآن را به برگزیدگان دادیم این است که بعضی از بندگان،ظالم و برخی میانه رو و بعضی که به گفته ی روایات،اهل بیت پیامبرند در همه ی کارهای خیر سبقت می گیرند و تنها این گروه سوّم برگزیده اند،نه همه.

* در روایات متعدّد می خوانیم که ائمّه معصومین علیهم السلام فرموده اند:«بندگان برگزیده ی خدا که وارث کتابند،ما اهل بیت رسول اللّه صلی الله علیه و آله هستیم».[55]

پیام ها:

1- قرآن،به تنهایی کافی نیست،حامی و مجری لازم دارد. «أَوْرَثْنَا الْکِتابَ»

2- کسی حقّ انتخاب و اعطای مسئولیّت های دینی را دارد که به حال بندگانش آگاهی عمیق داشته باشد. «إِنَّ اللّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ - ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا»

3- دلیل محروم شدن از انوار قرآن،خود ما هستیم. «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ - وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ»

4- شرط دریافت میراث قرآن،سبقت در همه ی کارهای خیر است نه انجام بعضی. «بِالْخَیْراتِ»

5-انتخاب خداوند،حکیمانه است.کسانی وارث علوم قرآنند که در خیرات سبقت گیرند. «سابِقٌ بِالْخَیْراتِ»

6- ظلم،از سوی خود انسان است، «ظالِمٌ لِنَفْسِهِ» ولی توفیق سبقت در خوبی ها، به اذن خداست. «سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللّهِ»

7- میراث بردن از قرآن،فضل بزرگ الهی است. «ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ»

جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ«33»

(پاداش الهی و آن فضل بزرگ،)باغ هایی همیشه سرسبز است که به آنها وارد خواهند شد،و در آنها با دستبندهایی از طلا و مروارید زینت می شوند و لباس آنان در آن جا(از)ابریشم است.

نکته ها:

* کلمه ی «أَساوِرَ» جمع«سوار»،معرّب«دستواره»از کلمات فارسی است که وارد زبان عربی شده است. [56]

پیام ها:

1- تکثّر و تنوّع نعمت ها،یک ارزش است. «جَنّاتُ»

2- از عنصر تشویق غافل نشویم. «جَنّاتُ عَدْنٍ - یُحَلَّوْنَ»

3- پاداش محرومیّت موقت،کامیابی دائمی است.(اگر طلا و ابریشم،در چند روز دنیا بر مردان حرام شد،در بهشت،از آن بهره مند می شوند.) یُحَلَّوْنَ ... مِنْ ذَهَبٍ ...

4- معاد،جسمانی است.(طلا و لؤلؤ مربوط به زینت بدن مادّی است.) «أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ»

وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ«34»

و گویند:سپاس برای خداوندی است که اندوه را از ما زدود،همانا پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است.

پیام ها:

1- شعار اهل بهشت،ستایش خداست. «وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ»

2- در فضای بهشت،غم و غصّه نیست. «أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ»

3- در بهشت،در کنار نعمت های مادّی(در آیه ی قبل)آرامش روحی مطرح است. «أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ»

4- بهشت،به خاطر مغفرت و سپاس گزاری خداوند،به بهشتیان می رسد. «إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ»

5-پوشاندن لغزش ها و قدردانی از بندگان شایسته از شئون ربوبیّت است. «إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ»

6- اهل بهشت،دارای برجستگی هایی هستند که خداوند قدردان و سپاسگزار آنان است. «لَغَفُورٌ شَکُورٌ»

اَلَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَهِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ«35»

خداوندی که ما را از فضل خویش در سرای ابدی جای داد که در آن جا هیچ رنجی به ما نمی رسد و درماندگی به سراغ ما نمی آید.

نکته ها:

* «نَصَبٌ» به معنای تعب و رنج و «لُغُوبٌ» به معنای عجز و ناتوانی است و گاهی در افسردگی بکار می رود.

* در کشورهای مترقّی و خانواده های مرفّه،آسایش پیدا می شود ولی آرامش کمیاب است، امّا اهل بهشت هم در آسایش کاملند و هم از غم ها و تحیّرها دور.

پیام ها:

1- بهشت،ابدی است. «دارَ الْمُقامَهِ»

2- بهشتیان،نعمت ها را از فضل خدا می دانند،نه از عمل خود. «مِنْ فَضْلِهِ»

3- رنج و غم با بهشتیان حتّی تماس ندارد. «لا یَمَسُّنا»

4- طول عمر بیش از حدّ در دنیا،خستگی آور است ولی در بهشت نه خستگی وجود دارد و نه غم. لا یَمَسُّنا ... نَصَبٌ ... لُغُوبٌ

5-آسایش و آرامش بهشت،حتمی است.(جمله ی «لا یَمَسُّنا» تکرار شده است)

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا یُقْضی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها کَذلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ«36»

و کسانی که کفر ورزیدند،برایشان آتش دوزخ است،نه بر آنها حکم می شود که بمیرند و نه از عذاب دوزخ تخفیفی برایشان هست؛ما این گونه هر ناسپاسی را کیفر می دهیم.

نکته ها:

* در کنار وعده های بهشت،وعیدهای دوزخ بیان می شود تا میان بیم و امید تعادل باشد.

*  اهل دوزخ دو تقاضا دارند،یک بار می گویند: «لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ»[57]خدا ما را مرگ دهد تا راحت شویم.خداوند می فرماید: «لا یُقْضی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا» در دوزخ مرگی در کار نیست که دوزخیان بمیرند و از عذاب نجات یابند؛بار دیگر می خواهند لااقل تخفیفی به آنان داده شود: «یُخَفِّفْ عَنّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ»[58] این آیه می فرماید: «لا یُخَفَّفُ» تخفیفی در کار نیست.

پیام ها:

1- کسی که از کافر بودن،به کفور بودن رسید و تمام درهای سعادت را به روی خود بست،تمام درهای نجات نیز به روی او بسته خواهد شد؛در آن جا نه مرگ است و نه تخفیف. «فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ»

2- کفر،نوعی کفران نعمت است. اَلَّذِینَ کَفَرُوا ... کُلَّ کَفُورٍ

3- فرد مهم نیست،خصلت مهم است. «کُلَّ کَفُورٍ»

وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ«37»

و آن کفّار در دوزخ ناله می زنند(و می گویند:)پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم،غیر از آنچه که قبلاً انجام می دادیم.(در پاسخ به آنان گفته می شود:)آیا ما به شما چندان عمر ندادیم که در آن هر کس که بنای تذکّر دارد متذکّر شود و(عبرت گیرد؟ به علاوه)هشدار دهنده به سراغتان آمد(ولی شما توجّهی نکردید)،پس اینک بچشید،پس برای ستمگران هیچ یاوری نیست.

نکته ها:

* «صراخ»به معنای فریاد و ناله ای است که با درخواست کمک همراه باشد.

* در دو آیه ی قبل،عنوان شد که اهل بهشت آسایش و آرامش دارند؛در این آیه می فرماید:

اهل دوزخ می سوزند و ناله می کنند و تقاضای کمک دارند.

پیام ها:

1- به هر تقاضا و ناله ای نباید اعتنا کرد،درخواست مجرم قابل پذیرش نیست.

«رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً» (خداوند می فرماید: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ» اگر برگردند،باز همان خلافکاری های خود را دارند.)

2- آن چه انسان را دوزخی می کند،اعمال ناصالح است. «أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً»

3- همه ی سرکشان،روزی به عجز و انابه خواهند افتاد. رَبَّنا أَخْرِجْنا ...

4- آخرت محل جبران از دست داده ها نیست. أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ...

5-بسیاری افراد در دنیا خیال می کنند کارشان صالح است،امّا در روز قیامت می فهمند که صالح نبوده و لذا می گویند:پروردگارا! اگر از دوزخ نجات یابیم، عمل صالحی(نه مثل صالح نماهای قبلی)انجام خواهیم داد. «غَیْرَ الَّذِی کُنّا نَعْمَلُ»

6- خداوند به همه ی مردم به مقداری که حجّت بر آنان تمام شود،عمر داده است. «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ»

7- از دست دادن فرصت ها،موجب ظلم به خویش است. أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ... فَما لِلظّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ

8-هدف از عمر،هوشیاری است و انسان غافل گویا عمر نکرده است. «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ»

9- تذکّرِ لحظه ای کارساز نیست،زیرا هر مجرمی برای یک لحظه متذکّر می شود؛ تذکّر باید استمرار داشته باشد. «یَتَذَکَّرُ فِیهِ»

10- تا نذیر نباشد،قهر الهی نیست. «جاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا»

11- کسی که به هشدارهای انبیا توجّه نکند ظالم است. جاءَکُمُ النَّذِیرُ ... فَما لِلظّالِمِینَ

12- برای کفّار،شفاعت،دعا و ناله هیچ یک کارساز نیست. «مِنْ نَصِیرٍ»

إِنَّ اللّهَ عالِمُ غَیْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ«38»

همانا خداوند به غیب آسمان ها و زمین آگاه است،بدون شک او به راز دل ها داناست.

نکته ها:

* در آیات گذشته خواندیم که:خداوند افرادی را برای میراث قرآن برگزید،افرادی را به بهشت می برد و افرادی را به دوزخ؛این آیه می فرماید:زیرا او همه چیز را می داند و از نهان و آشکار و از درون و بیرون آگاه است.

پیام ها:

1- کسانی که فرصت های دنیا را از دست داده و عمل صالحی انجام نداده اند و در آخرت ناله می زنند که ما را از دوزخ نجات بده تا عمل صالح انجام دهیم،در سخن خود صداقت ندارند. «إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»

2- ایمان به این که خداوند همه چیز را می داند بهترین بازدارنده انسان از خلاف است. «إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»

هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاّ مَقْتاً وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلاّ خَساراً«39»

او کسی است که شما را در زمین جانشینان(پیشینیان)قرار داد؛پس هر کس کفر ورزد بر ضررش خواهد بود و کافران را کفرشان جز دشمنی و خشم نزد پروردگارشان نمی افزاید،و کافران را کفرشان جز خسارت نمی افزاید.

نکته ها:

* مراد از خلیفه بودن انسان در این آیه،یکی از سه امر است:جانشینی ملّت ها از ملّت ها، جانشینی فرزندان آدم از انسان های پیش از خلقت آدم،جانشینی انسان از خداوند

* «مقت»به معنای غضب شدید است که در قرآن در مورد چهار چیز بکار رفته است:

1.کفر. لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ ... إِلاّ مَقْتاً

2.زنا. «إِنَّهُ کانَ فاحِشَهً وَ مَقْتاً» [59]

3.گفتن و عمل نکردن. «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» [60]

4.سخن بی منطق. «یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ» [61]

پیام ها:

1- جانشینی انسان در زمین باید عامل شکر باشد نه کفر. جَعَلَکُمْ خَلائِفَ ... فَمَنْ کَفَرَ (شما نیز رفتنی هستید و دیگران جانشین شما خواهند شد،در این چند روز دنیا کفر نورزید.)

2- کفرِ انسان به ضرر خود اوست و ضربه ای به خدا نمی زند. «فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ»

3- کفّار،کفر خود را به گردن نیاکان یا جامعه نیاندازند. «فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ»

4- خطرات و آثار کفر محدود نیست و هر لحظه گسترش می یابد. لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ .. إِلاّ مَقْتاً ... إِلاّ خَساراً

5-کفر به خودی خود،عامل خسارت است،گرچه کافر عمل فاسدی انجام ندهد. «لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلاّ خَساراً»

6- بیان خطرات گناه،عاملی برای بازداشتن گناهکار است. «مَقْتاً - خَساراً»

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ شُرَکاءَکُمُ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً فَهُمْ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ یَعِدُ الظّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلاّ غُرُوراً«40»

بگو:آیا شریکان خویش را که به جای خداوند می خوانید دیده اید؟ به من نشان دهید که چه چیزی را از زمین آفریده اند،یا برای آنان در(آفرینش) آسمان ها مشارکتی است؟ یا به آنان کتابی داده ایم که ایشان،دلیل و حجّتی از آن بر شرک خود دارند؟(نه،هیچ کدام نیست،)بلکه ستمکاران تنها بر اساس وعده ای(دروغی)که بعضی شان به بعضی دیگر(در مورد شفاعت)می دهند یکدیگر را فریب می دهند.

پیام ها:

1- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مأمور به گفتگو با مخالفان بود. «قُلْ»

2- با سؤال،وجدان ها را بیدار کنید. «أَ رَأَیْتُمْ - أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا»

3- اسلام دین منطق است. «أَ رَأَیْتُمْ - أَرُونِی - فَهُمْ عَلی بَیِّنَهٍ»

4- تحدّی و مبارزه طلبی،تنها در کتاب تشریع نیست که می فرماید: «فَأْتُوا بِسُورَهٍ» بلکه در مورد آفرینش و کتاب تکوین نیز هست. «أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا»

5-مشرکان،هیچ منطقی ندارند.نه عقلی «ما ذا خَلَقُوا» و نه نقلی «أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً»

6- هر جا منطق و بیّنه نباشد،فریب است. إِنْ یَعِدُ ... إِلاّ غُرُوراً

7- مشرکان ظالمند. «یَعِدُ الظّالِمُونَ» وعده ی ظالمان،فریب و شعارهای آنان فریبنده است. «إِلاّ غُرُوراً»

8-شرک بر تبلیغات و وعده های فریبکارانه استوار است. «إِنْ یَعِدُ الظّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلاّ غُرُوراً»

9- فریب از هر کس می تواند باشد. «بَعْضُهُمْ بَعْضاً» گاهی افراد ضعیف و عادی با تملق و چاپلوسی افراد بالاتر را به انحراف می کشانند و گاهی افراد قوی با تهدید و تطمیع و وعده ها و شعارهای دروغین مردم را به اطاعت بی چون و چرای خود وادار می کنند. «یَعِدُ الظّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً»

إِنَّ اللّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً«41»

همانا خداوند آسمان ها و زمین را از زوال(و سقوط و خروج از مدار)نگاه می دارد،و اگر زوال پذیرند(و از مدار خارج شوند)احدی جز او نمی تواند آنها را نگاه دارد؛البتّه او بردبار و آمرزنده است.

نکته ها:

* میان نگاهداری و حفاظت خداوند از نظام هستی و حلم او رابطه است،همان گونه که میان عقاید و اعمال ما و فروپاشی نظام هستی رابطه است.در این آیه به مورد اول اشاره دارد و آیه با جمله ی «حَلِیماً غَفُوراً» پایان یافته است.امّا در سوره ی مریم،آیات 88 تا 90 می خوانیم: «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا» مشرکان گفتند:خداوند فرزندی اختیار کرده است،نزدیک است که آسمان ها و زمین و کوه ها از این سخن زشت درهم ریزد و فروپاشد.

* خداوند هم آسمان ها و زمین با عظمت را نگاه می دارد «یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» و هم پرنده ی کوچک در هوا را «ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ»[62]

* در روایات می خوانیم:خداوند به واسطه ی اولیای خود،آسمان و زمین را حفظ می کند که اگر نباشند،نظام هستی به هم می ریزد.[63]

پیام ها:

1- جایگاه آسمان ها و زمین و حرکت و مدار آنها با اراده ی خداوند است و اوست که هر لحظه آنها را حفظ می کند. «إِنَّ اللّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»

2- پدیده ها،هم در پدید آمدن و هم در بقا نیازمند قدرت و لطف خداوند هستند.

إِنَّ اللّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ ...

3- نظم حاکم بر هستی،از سوی خداست،نه امری تصادفی. إِنَّ اللّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ ...

4- ابدیّت مخصوص اوست و هستی قابل زوال است. «زالَتا»

5-اگر حلم الهی نباشد،کرات آسمانی بر سر خلافکاران فرو می ریزد. «یُمْسِکُ السَّماواتِ - کانَ حَلِیماً غَفُوراً» (هنگام برپایی قیامت،خورشید و ماه و ستارگان و زمین دگرگون و درهم ریخته می شود،بنابراین اگر در دنیا از فروپاشی آنها جلوگیری می شود به خاطر حلم اوست.)

6- خداوندی که با قدرت هستی را نگاه داشته،اگر به کفّار مهلتی می دهد به خاطر حلم است نه عجز. «کانَ حَلِیماً»

وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیَکُونُنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ فَلَمّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ ما زادَهُمْ إِلاّ نُفُوراً«42»

و(مشرکان)با سخت ترین سوگندها،به خدا سوگند یاد کردند که اگر هشدار دهنده ای به سراغشان بیاید از هر یک از امّت های دیگر هدایت یافته تر شوند؛پس همین که هشدار دهنده ای برایشان آمد،جز نفرت(از حقّ)چیزی بر آنان نیفزود.

نکته ها:

* در تفاسیر می خوانیم:مشرکان وقتی شنیدند که هرگاه پیامبری برای یهودیان می آمد آنها لجاجت می کردند؛سوگند یاد کردند و گفتند:ما چنین نیستیم،اگر پیامبری برای ما بیاید بدون لجاجت تسلیم او را می پذیریم،و از دیگر امّت ها زودتر و بهتر هدایت خواهیم شد ولی همین که پیامبر به سراغشان آمد جز نفرت چیزی از خود نشان ندادند.

* خدا نکند کسانی که در انتظار حضرت مهدی(عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف)به سر می برند و می گویند:اگر بیاید ما چنین و چنان خواهیم کرد،هنگامی که تشریف بیاورند در برابرش جبهه بگیرند.

پیام ها:

1- مشرکان،خدا را قبول داشتند و او را مقدّس می شمردند و به او سوگند یاد می کردند. «أَقْسَمُوا بِاللّهِ»

2- به هر سوگندی نمی توان اعتماد کرد. أَقْسَمُوا بِاللّهِ - فَلَمّا جاءَهُمْ ...

3- به عمل کار بر آید،به سخنرانی نیست.ادّعا زیاد ولی عمل کم است. «أَقْسَمُوا - إِلاّ نُفُوراً»

4- برای هدایت مردم،بشارت و انذار هر دو لازم است،لیکن برای جامعه ی منحرف انذار مهم تر است.(کلمه ی «نَذِیرٌ» دو بار آمده است)

اِسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحْوِیلاً«43»

(نفرت آنان از حقّ)به خاطر استکبار در زمین و نیرنگ بدشان بود،و نیرنگ بد جز اهلش را فرا نگیرد،پس آیا آنان جز سنّت(خداوند را در مورد قلع و قمع)پیشینیان انتظار دارند؟ با آنکه برای سنّت و قانون الهی هرگز جایگزینی نخواهی یافت،و هرگز برای سنّت الهی تغییری نخواهی یافت.

نکته ها:

* «تبدیل»یعنی چیزی را بَدَل چیز دیگر قرار دادن،مثل تیمم بدل از غسل،ولی«تحویل» به معنای تصرف در زمان یا مکان یا شکل و قالب یک چیز است بدون آنکه چیزی را جایگزین آن کنیم.

* اگر پزشک،شربتی را به بیمار داد و او به جای آنکه بخورد،شربت را دور ریخت و به پزشک گفت:آن را نوشیدم،گمان می کند که سر پزشک کلاه گذاشته و به او کلک زده است، در حالی که بیمار خودش را فریب داده است،نه پزشک را. «لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاّ بِأَهْلِهِ»

پیام ها:

1- سرچشمه ی فرار و نفرت از راه انبیا یا استکبار است یا حیله.(شاید استکبار از سوی کفّار و حیله از سوی منافقان باشد و شاید استکبار بستر حیله گری خود مستکبر باشد). اِسْتِکْباراً ... وَ مَکْرَ السَّیِّئِ

2- نتیجه حیله به خود انسان برمی گردد(عقوبت و کیفر تکبّر و حیله به دیگری منتقل نمی شود.) «لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاّ بِأَهْلِهِ» بَد مکن که بد افتی چَه مَکَن که خود افتی

3- خداوند در جامعه قانون ها و سنّت های ثابتی را مقرّر کرده است که در تمام اقوام و ملّت ها جریان دارد،نظیر سنّت آزمایش،سنّت امداد مؤمنان و سنّت کیفر حیله گران و مستکبران.آری،خوشبختی و بدبختی و عزّت یا سقوط جامعه،در گرو پیروی از سنّت های الهی یا ترک آنهاست. فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبْدِیلاً ... تَحْوِیلاً

4- تاریخ دارای نظام و قانون ثابت است.(با نگاه به گوشه ای از تاریخ می توان قانونِ گوشه ی دیگر تاریخ را به دست آورد.) «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبْدِیلاً»

أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْءٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ عَلِیماً قَدِیراً«44»

آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند که سرانجام کسانی که قبل از ایشان بودند و قدرتشان بیش از آنان بود چه شد؟ و هیچ چیز در آسمان ها و زمین نیست که خداوند را به عجز در آورد(و از حیطه ی قدرت او خارج باشد.)البتّه او بس آگاه و تواناست.

نکته ها:

*  به دنبال آیه گذشته،این آیه بیانی است برای آشنا شدن با سنّت های الهی در تاریخ و این که نتیجه و پایان استکبار چیست.

پیام ها:

1- اسلام طرفدار سیر و سفر برای کسب تجربه است. «أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا»

2- سیر و سفر باید جهت دار باشد. «یَسِیرُوا فَیَنْظُرُوا»

3- تاریخ پیشینیان،از منابع شناخت سنّت های حاکم بر جوامع است.(گذشته، چراغ راه آینده است.) «کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»

4- بازدید از آثار باستانی تمّدن ها،مورد سفارش است. أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا ...

5-به جلوه های کاذب مستکبران توجّه نکنید،عاقبت آنان را ببینید. «عاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً»

6- به قدرت خود مغرور نشوید که افراد قوی تر از شما قلع و قمع شده اند. «کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً»

7- هیچ چیز بر اراده و قدرت خداوند غالب نیست. «وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعْجِزَهُ»

8-خداوند هم مستکبران را می شناسد و هم توان برخورد با آنان را دارد. «عَلِیماً قَدِیراً»

وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللّهُ النّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّهٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِعِبادِهِ بَصِیراً«45»

و اگر خداوند مردم را به سزای آن چه انجام داده اند مؤاخذه نماید،هیچ جنبنده ای روی زمین باقی نمی ماند،ولی(سنّت خداوند بر آن است که) مردم را تا مدّتی معین مهلت دهد(تا خود را اصلاح نمایند)،پس همین که مدّتشان به سر آمد(آنان را مؤاخذه می کند.)و همانا خداوند به(احوال) بندگان خود بیناست(و هر کس را به مقتضای کردارش جزا می دهد).

نکته ها:

* امام سجّاد علیه السلام در مناجات خود می گوید:«کان جزائی فی اول ما عصیتک النار» [64]خداوندا جزای من در اولین گناهی که کردم آتش بود و هر چه زنده مانده ام لطف و مهلت تو نسبت به من است که شاید من توبه کنم.

پیام ها:

1- گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آن که هست گیرند. وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللّهُ النّاسَ ... ما تَرَکَ ... مِنْ دَابَّهٍ

2- گناهی کیفر دارد که با علم و عمد انجام گیرد. یُؤاخِذُ ... بِما کَسَبُوا

3- فلسفه تأخیر کیفر مردم از دنیا به قیامت،بقای نسل بشر و تداوم حیات در کره زمین است.مردم اگر با گناه هلاک شوند بشری باقی نخواهد ماند و نسل منقرض خواهد شد «ما تَرَکَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّهٍ»

4- خداوند،صبور و اهل عفو و مغفرت و مهلت دادن است و مردم را فوری در دنیا به جرم عملکرد بد آنان مجازات نمی کند. «یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»

5-مرگ و میرها و فرصت ها و مهلت ها،با اراده ی الهی و دارای نظم و حساب و کتاب است. «یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»

6- مدّت عمر انسان،از پیش تعیین شده است. «أَجَلٍ مُسَمًّی»

7- مهلت خداوند به بندگان گنه کار و تأخیر مجازات آنان تا قیامت از سنّت ها و برنامه های الهی است. «یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»

8-مهلت دادن خداوند به گنه کاران کاری عالمانه است. «بِعِبادِهِ بَصِیراً»

(ده ها میلیون نفر سال ها بعد از گناه توفیق توبه پیدا کرده اند و خلافکاری خود را اصلاح نموده اند که اگر خداوند کیفر آنان را فوری می داد همه دوزخی می شدند.)

«و الحمد للّه ربّ العالمین»

 


[1] - انبیاء،26

[2] - انبیاء،27

[3] - تحریم،6

[4] - نازعات،5.

[5] - ذاریات،4

[6] - ق،18

[7] - زخرف،80.

[8] - توبه،40

[9] - مریم،7.

[10] - .فصلت،30.

[11] - هود،77

[12] - انعام،61.

[13] - غافر،70

[14] - شوری،5

[15] - نجم،26.

[16] - بقره،161.

[17] - آل عمران،126

[18] - آل عمران،125

[19] - محمد،27

[20] - زمر،73

[21] - مدثر،31

[22] - انعام،61.

[23] - صافات،164

[24] - .نحل،2

[25] - مریم،17

[26] - فصلت،38

[27] - مریم،19

[28] - حج،75

[29] - بقره،285

[30] - .نساء،136

[31] - اعراف،27

[32] - اعراف،27.

[33] - ص،82

[34] - اعراف،17

[35] - بقره،268

[36] - تفسیر نورالثقلین

[37] - انفال،48.

[38] - کافی،ج2،ص313

[39] - مثنوی مولوی

[40] - مریم،81.

[41] - نساء،139

[42] - میزان الحکمه،(عمر).

[43] - صافّات،109

[44] - صافّات،120

[45] - برای اطلاع بیشتر،به کتاب معاد مؤلف مراجعه فرمایید.

[46] - یونس،28

[47] - تفسیر نمونه،به نقل از مفردات راغب

[48] - عنکبوت،12.

[49] - کافی،ج 1،ص 36.

[50] - تفسیر اطیب البیان

[51] - فاطر،29.

[52] - اعراف،170.

[53] - عنکبوت،45

[54] - مفاتیح الجنان

[55] - .تفسیر نورالثقلین

[56] - تفسیر المیزان

[57] - زخرف،77

[58] - غافر،49

[59] - نساء،22

[60] - صف،3.

[61] - غافر،35

[62] - ملک،19.

[63] - تفسیر نورالثقلین

[64] - صحیفه سجادیه،دعای 16


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس