سیمای سوره ی اسراء
سوره ی«اسراء»،یکصد و یازده آیه دارد و بنابر قول مشهور مکّی است.البتّه بعضی پنج آیه ی 26،32،33،57 و 78 را مدنی می دانند.
این سوره؛به جهت کلمه ی اوّل آن،«سبحان»وبه خاطر ماجرای معراج، «اسراء»و به سبب بازگویی داستان بنی اسرائیل،«بنی اسرائیل» نامگذاری شده است.
در این سوره همچون دیگر سوره های مکّی،موضوعاتی از قبیل:توحید، معاد،نصایح سودمند و مبارزه با هرگونه شرک،ظلم و انحراف،سنّت ها وقوانین فردی واجتماعی در تاریخ،تاریخچه ی آدم و ابلیس،پیامبر اسلام و موقعیّت آن حضرت در مکّه،بیان شده است.از مسائل عمده و قابل توجّه در این سوره، معراج حضرت رسول صلی الله علیه و آله است.
شروع سوره با«تسبیح»خداست و پایان آن با«حمد»و ستایش او.
در روایات به تلاوت این سوره در شب های جمعه سفارش شده و از جمله فوائد آن،دیدار امام زمان علیه السلام دانسته شده است.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1»سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ
پاک و منزّه است آن(خدایی)که بنده اش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی که اطرافش را برکت داده ایم شبانه بُرد،تا از نشانه های خود به او نشان دهیم.همانا او شنوا و بیناست.
نکته ها:
* معراج،مقدّس ترین سفر در طول تاریخ است،مسافرش پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله،فرودگاهش مسجدالحرام،گذرگاهش مسجد الاقصی،میزبانش خدا،هدف آن دیدن آیات الهی، سوغاتی اش اخبار آسمان ها و ملکوت و بالا بردن سطح فهم بشر از این دنیای مادّی بوده است.
*بر اساس روایات،پیامبر یک سال قبل از هجرت،پس از نماز مغرب در مسجدالحرام،از طریق مسجدالاقصی به وسیله ی «بُراق»به آسمان ها رفت و چون بازگشت،نماز صبح را در مسجدالحرام خواند.
*معراج پیامبر،جسمانی و در بیداری بوده،نه در خواب و با روح! و اصل آن از ضروریات دین و مورد اتّفاق همه ی فرقه های اسلامی است.
روایات متواترو برخی دعاها و زیارتنامه ها هم به این مسأله اشاره دارد و در برخی احادیث،منکر آن کافر معرّفی شده است.
*خداوند،حضرت آدم را از آسمان به زمین آورد،ولی حضرت رسول صلی الله علیه و آله را از زمین به آسمان برد. پیامبر در آن شب،عوالم بالا،ملکوت آسمان ها و عجائب آفرینش را دیدهو با انبیا ملاقات کردندو احادیث قدسی در این سفر بر آن حضرت وارد شده است، رهبری و ولایت علی علیه السلام مطرح شد.
در این سفر،حضرت رسول،بهشت و جهنّم را دید،وضعیّت بهشتیان و نعمت هایشان و دوزخیان و عذاب هایشان از مشاهدات دیگر پیامبر بود.وقتی پیامبر داستان معراج را بیان فرمود،بعضی مردم کم ظرفیّت از دین برگشتند.
اشکال و جواب:
*بعضی در مورد معراج و سفر آسمانی پیامبر صلی الله علیه و آله،سؤال ها یا شبهه هایی را مطرح می کنند، از قبیل اینکه:در فضای بیرون جوّ،هوا نیست،گرمای سوزان و سرمای کشنده هست، مشکل بی وزنی وجود دارد،اشعّه های کیهانی خطرناک است،یک شب برای سیر در آسمان ها کوتاه است و اگر کسی بخواهد در فضا سیر کند،باید سرعتی شبیه سرعت نور یا بیشتر داشته باشد،برای فرار از جاذبه باید سرعتی معادل 40000 کیلومتر در ساعت داشت و امثال اینها.
پاسخ اجمالی شبهات این است:اصل معراج در قرآن وروایات متواتر آمدهو آنچه مهم است،ایمان به اصل آن است وایمان به جزئیّاتش ضروری نیست. از طرفی معجزه باید عقلاً محال نباشد وچون معراج از معجزات پیامبراسلام صلی الله علیه و آله است،مشمول قواعد کلّی همه ی معجزات می شود.
بقیّه ی مشکلات وشبهات نیز با توجّه به قدرت الهی قابل حلّ است.علاوه برآنکه امروزه که انسان،هواپیما و قمرمصنوعی وسفینه های فضایی به کرات دیگر می فرستد،پذیرفتن معراج آسان است.
چنانکه قرآن،جابه جایی تخت بلقیس را از کشوری به کشور دیگر در یک چشم به هم زدن مطرح می کند که این مسأله،مشکل طیّ مسافت را حلّ می کند.
پیام ها:
1-معراج،لغو نیست،بلکه اسراری قابل توجّه دارد. سُبْحانَ الَّذِی أَسْری ...
2-معراج،اردوی خصوصی و بازدید علمی پیامبر بود،وگرنه خداوند بی مکان است. سُبْحانَ الَّذِی أَسْری ...
3-عبودیّت،مقدّمه ی پرواز است و عروج،بی خروج از صفات رذیله،ممکن نیست. «أَسْری بِعَبْدِهِ»
4-انسان اگر هم به معراج برود،باز«عبد»است.پس درباره ی اولیای خدا غلوّ نکنیم. «أَسْری بِعَبْدِهِ»
5-عبودیّت،از افتخارات پیامبر و زمینه ی دریافت های الهی اوست. «بِعَبْدِهِ»
6-پیامبری که امتّش در آینده از فضانوردان نیز خواهند بود،لازم است به معراج و سفر آسمانی رفته باشد. «أَسْری بِعَبْدِهِ» 7-برای قرب به خدا،شب بهترین وقت است. أَسْری ... لَیْلاً
8-شب معراج،شب بسیار مهمی است. «لَیْلاً» نکره آمده است.
9-اگر استعداد وشایستگی باشد،پرواز یکشبه انجام می گیرد. «أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً»
10-مسجد،بهترین سکوی پرواز معنوی مؤمن است. «مِنَ الْمَسْجِدِ»
11-مسجد باید محور کارهای ما باشد. «مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی»
12-حرکت های مقدّس،باید از راههای مقدّس باشد. أَسْری ... مِنَ الْمَسْجِدِ
13-سرسبزی و برکات،باید بر محور مسجد باشد. اَلْمَسْجِدِ ... بارَکْنا حَوْلَهُ
14-بیت المقدّس و حوالی آن،محلّ نزول برکات آسمانی،مقّر پیامبران و فرودگاه فرشتگان در تاریخ بوده است. «بارَکْنا حَوْلَهُ»
15-ظرفیّت علمی انسان،از دانستنی های زمین بیشتر و شگفتی های آسمان نیز از زمین بیشتر است. أَسْری ... لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا
16-هدف معراج،کسب معرفت و رشد معنوی بود. «لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا»
17-آیات الهی آن قدر بی انتهاست که رسول خدا نیز توان دستیابی به همه ی آنها را ندارد. «مِنْ آیاتِنا»
18-خداوند،به مخالفان هشدار می دهد که آنان را می بیند و سخنانشان را می شنود. «السَّمِیعُ الْبَصِیرُ»
وَ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنِی إِسْرائِیلَ أَلاّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلاً«2»
ما به موسی کتاب(آسمانی)دادیم واو را هدایت گر بنی اسرائیل قراردادیم، که غیر از من تکیه گاه و کارسازی نگیرید.
نکته ها:
*در قرآن،بارها سفارش به توکّل بر خدا و دوری از توکّل به غیر او شده و در کنار فرمان به توکّل،دلیل آن نیز بیان شده است.مثلاً در سوره اعراف می فرماید:چون خداوند علم بی نهایت دارد،بر او توکّل کن. و در سوره یوسف می فرماید:چون حکومت بدست اوست، پس بر او توکّل کن. و یا در سوره نساء می فرماید:چون مالک بی چون و چرا اوست،پس او را وکیل خود بگیر
*رسالت حضرت موسی جهانی بوده است،هر چند در این آیه،موسی علیه السلام را برای بنی اسرائیل هادی می داند،ولی در جای دیگر او را برگزیده و هادی تمام مردم می داند:
«نُوراً وَ هُدیً لِلنّاسِ»، «اصْطَفَیْتُکَ عَلَی النّاسِ»
پیام ها:
1-در تبلیغ،گاهی هموطن وهمشهری بودنِ مبلّغ با مخاطبان تاثیر دارد. «هُدیً لِبَنِی إِسْرائِیلَ»
2-عصاره ی دعوت پیامبران،توحید است. آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ ... أَلاّ تَتَّخِذُوا
3-انسان نیاز به تکیه گاه دارد،و انبیا،خداوند را تکیه گاه واقعی او معرّفی می کنند.
«أَلاّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلاً»
ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً«3»
(ای بنی اسرائیل!)ای فرزندانِ کسانی که آنان را همراه نوح،سوار(بر کشتی)کردیم و(نجات دادیم!)همانا نوح،بنده ای بسیار شکرگزار بود (شما هم مثل او باشید،تا نجات یابید).
نکته ها:
*حضرت نوح را«پدر دوّم»انسان گفته اند،چون در طوفان نوح،همه ی مردم غرق شدند، جز آنان که در کشتی همراه نوح بودند.از این رو معنای «ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنا» همانند جمله ی «یا بَنِی آدَمَ» است.
*حضرت نوح در میان پیامبران،بیش از همه عمر کرد و همواره گرفتار اذیّت و آزار کفّار و لجوجان بود،ولی بنده ای بسیار شاکر بود. خداوند نیز برای حضرت نوح،حساب ویژه ای باز کرده و سلام مخصوص به او داده است.
پیام ها:
1-در مکتب انبیا بودن و همراهی با آنان،رمز نجات و بقای انسان است. «ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ»
2-تاریخِ گذشتگان،عامل تربیت و هشدار برای آیندگان است. «ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنا»
3-توجّه دادن فرزندان به شرافت و ایمان نیاکان،راهی عاطفی برای تربیت و پذیرش دعوت و مسئولیّت آنان است. «ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنا»
4-عبودیّت وبندگی خدا،زمینۀ ایمنی از حوادث و مهالک است. «حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً»
5-تجلیل از مردان والا و اسوه،از عوامل تربیت است. «کانَ عَبْداً شَکُوراً»
6-یکی از برکات شکور بودن،ذرّیه پایدار داشتن است. ذُرِّیَّهَ مَنْ ... عَبْداً شَکُوراً
وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً«4»
ما در کتاب(تورات)،به بنی اسرائیل اعلام کردیم که قطعاً شما دوبار در زمین فساد می کنید و برتری جوییِ بزرگی خواهید کرد.
نکته ها:
*ممکن است دو نوبت فساد بنی اسرائیل؛یک بار به خاطر شهادت شعیا و مخالفت ارمیا و یک بار هم به خاطر قتل زکریّا و یحیی بوده باشد،البتّه احتمال ماجراهای دیگری نیز داده شده که در آیات بعد به آن اشاره می شود.
*بهشت مخصوص کسانی است که از هرگونه برتری طلبی و استکبار دوری کنند،نه کسانی که خود را برتر و بزرگ تر از دیگران بدانند. «تِلْکَ الدّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً»
پیام ها:
1-کتاب های آسمانی،از آینده نیز خبر داده اند. «قَضَیْنا»
2-سوابق قوم یهود،در تورات هم ثبت شده است. «فِی الْکِتابِ»
3-فساد،شامل انواع فسادهای جانی،فرهنگی،اقتصادی،نظامی و سیاسی می شود. «لَتُفْسِدُنَّ» مطلق آمده است.
4-برتری جویی و فساد در زمین،از خصلت های دنیاطلبان است. «لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ وَ لَتَعْلُنَّ»
5-فسادی خطرناک تر است که ریشه ی استکباری داشته باشد و تکرار شود.
لَتُفْسِدُنَّ ... مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ
6-گاهی مستضعفین نیز مستکبر می شوند. «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً»
فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً«5»
پس همین که وعده ی نخستین فتنه فرا رسد،گروهی از بندگان توانمند و جنگجوی خویش را(برای سرکوبی شما)بر انگیزیم.پس درون خانه ها را جستجو کنند(تا فتنه گران را یافته کیفر دهند)و آن،وعده ای قطعی است.
نکته ها:
*قرآن،برای آن گروهی که فسادگران بنی اسرائیل را سرکوب می کنند،مصداقی بیان نکرده است.امّادر تفاسیر،آن را به بخت النصّر،طالوت،پادشاه روم،هیتلر و...تطبیق داده اند،ولی هیچ کدام از آنان،با کلمه ی مقدّس «بَعَثْنا» که برای قیامت و بعثت انبیا آمده،و «عِباداً لَنا» که برای افرادی همچون پیامبران بکار رفته است،سازگار نیست.بنابراین شاید نظر آیه به آینده ای باشد که هنوز نیامده است.
پیام ها:
1-از سنّت های الهی،نابودی مستکبران طغیان گر است. «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ»
2-تحقّق وعده های الهی،به معنای کنار بودن انسان از وظیفه ی جهاد نیست.
«بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً»
3-جهاد و مبارزه با مستکبران،مخصوص اسلام نیست. بَعَثْنا ... أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ
4-دست بالای دست بسیار است.بنی اسرائیل طغیان کردند،خدا هم برتر از آنان را برایشان مسلطّ می سازد. بَعَثْنا ... أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ
5-فراهم آوردن قدرت برای سرکوبی فتنه گران و سلب امنیّت از آنان،حتّی از طریق گشت خانه به خانه،کاری نیکو است. «فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ»
6-پیشگویی های آسمانی،حتماً به وقوع می پیوندد. «وَعْداً مَفْعُولاً»
ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً«6»
سپس،جنگ را به سود شما و علیه آنان برگردانیم و شما را با اموال و فرزندان کمک کنیم و نفرات شما را بیشتر قرار دهیم.
نکته ها:
*ظاهر آیه این است که پس از فسادگری و شکست بنی اسرائیل،خداوند دوباره آنان را با سرمایه و فرزندان سروسامان دهد،ولی احتمال دارد مخاطب «رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ» ،همان «عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ» آیه قبل باشد،یعنی به بندگان سلحشور خویش دو لطف داریم: یکی تارومار کردن متجاوزان بنی اسرائیل،و دیگری به قدرت و حکومت رساندن آنان.
پیام ها:
1-مهلت دادن و امتحان مجدّد از طریق سرمایه وفرزندان،از سنّت های الهی است. «رَدَدْنا لَکُمُ»
2-سرمایه ونیروی انسانی،وسیله قدرت وحکومت است. «أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ»
3-لطف خدا،هم شامل فرد گنهکاری می شود که توبه کند،و هم امّت گنهکار که گوشمالی شده باشد. «رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ»
4-کثرت جمعیّت،از نعمت های الهی است. «جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً»
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَهِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً«7»
اگر نیکی کنید به خودتان نیکی کرده اید واگر بدی کنید(باز هم)به خود بد کرده اید.پس همین که وعده ی(فسادگری)دوّم فرا رسد(جنگجویان نیرومند و مؤمن را برای قلع وقمع شما می فرستیم)تا سیمای(نظامی وعزّت دنیوی)شما را زشت نمایند و(برای گرفتن قدرت)به مسجدالاقصی وارد شوند،همان گونه که بار نخست وارد شدند وتا آنچه را زیر سلطه درآورده اند،به سختی ویران کنند.
نکته ها:
*آنچه در حوادث تاریخی اهمیّت داشته و موجب سازندگی می شود،عبرت ها و درسهای آن است،نه جزئیات حوادث.ماجرای تارومار شدن مستکبران یهود به دست بندگان مؤمن خدا که در دو آیه ی اخیر بیان شده،برای این است که بگوید:استکبار وکفر،بی پاسخ نیست.
چون همین هدف کلّی و تربیتی مقصود بوده است،لذا آیه به ذکر جزئیات درگیری و نفرات و سلاح نپرداخته است،مثل داستان حضرت یوسف علیه السلام که چون هدف تربیتی و عفاف آموزی دارد،خیلی از جزئیّات داستان،حتّی نام زلیخا نیز مطرح نشده است.
*گرچه بعضی تفاسیر،استکبار و فساد یهود و قلع و قمع شدن آنان را در دو نوبت،به افرادی در گذشته های دور یا نزدیک نسبت داده اند و مسجدالاقصی در طول چند هزار سال،بارها شاهد حوادث و خاطرات تلخ بوده است،ولی شاید با توجّه به آیات وروایات،باید منتظر تجاوز و استکبار اسرائیل در آینده و ریشه کن شدن آنان از سوی بندگان صالح خدا باشیم.
چنانکه از ظاهر آیه ی 5 و 6 بر می آید،که هنوز چنین فساد گسترده ای در زمین از طرف بنی اسرائیل وچنین قلع و قمع مهمی توسط مردان خدا انجام نشده است.
*روایات متعدّدی که در ذیل این آیه در تفاسیر آمده است،برخی نابودی یهودیان متجاوز را به قبل از قیام حضرت مهدی علیه السلام توسط انقلابیون مؤمن دانسته است،که شمشیرهای خود را بر دوش نهاده،تا مرز شهادت پیش می روند و زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام می شوند.و برخی وقوع آن را در زمان ظهور امام زمان دانسته که متجاوزان یهود،قلع و قمع خواهند شد.
پیام ها:
1-نیکی و بدی ما،به خداوند سود یا زیانی نمی رساند بلکه نتیجه آن به خود ما باز می گردد. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»
2-اوّل باید از نیکی ها دم زد،سپس از بدی ها. إِنْ أَحْسَنْتُمْ ... إِنْ أَسَأْتُمْ
3-انسان در انتخاب و چگونگی عمل خویش،آزاد است. إِنْ أَحْسَنْتُمْ ... إِنْ أَسَأْتُمْ
4-فراز ونشیب های تاریخ ونابودی یهود بدنبال بلندپروازی آن،بر پایۀ قانون و سنّت الهی می باشد. إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ ...
5-مساجد،پیوسته پایگاه قدرت ادیان و سمبل قدرت بوده و آزاد کردن مساجد از سلطه ی کفار از وظائف مؤمنان است.برای سرکوب یهودیان متجاوز، مردان خدا وارد بیت المقدّس می شوند،چنانکه مسلمانان با فتح مکّه وارد مسجدالحرام شدند. «لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ»
6-برای تقویت حق،قلع و قمع مستکبران لازم است. «وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً»
عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً«8»
امید است که پروردگارتان بر شما رحم کند و اگر باز گردید(و دوباره فتنه کنید)ما نیز برمی گردیم(و قهر خود را می فرستیم)و ما دوزخ را برای کافران،زندانی سخت قرار داده ایم.
نکته ها:
*«حصیر»،از«حصر»به معنای در تنگنا و محاصره افتادن است.به فرش حصیری نیز از آن جهت حصیر می گویند که در هم بافته شده است.
پیام ها:
1-یأس و ناامیدی از رحمت الهی روا نیست.خداوند،برای مفسدان نیز راه بازگشت را باز گذارده است. «عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ»
2-محور کار مربی باید رحمت و محبّت باشد. «رَبُّکُمْ یَرْحَمَکُمْ»
3-در شیوه ی هدایت،ابتدا از رحم ومهربانی بگوییم،سپس از هشدار و تهدیداستفاده کنیم. یَرْحَمَکُمْ ... عُدْنا
4-قهر الهی وابسته به عملکرد خود ماست. «إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا»
5-فسادی که توبه در پی نداشته باشد،به کفر می انجامد. «وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ»
6-دوزخیان هیچ راه فراری ندارند. «حَصِیراً»
إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً«9»
همانا این قرآن به استوارترین راه،هدایت می کند و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام می دهند،بشارت می دهد که برایشان پاداش بزرگی است.
وَ أَنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً«10»
و آنان که به آخرت ایمان نمی آورند،برایشان عذابی دردناک، آماده کرده ایم.
نکته ها:
*جمله ی «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» را دو گونه می توان معنا کرد:
الف:قرآن به پایدارترین شیوه هدایت می کند.
ب:قرآن استوارترین ملّت ها و امّت ها را هدایت می کند.
پیام ها:
1-خرافات و اوهام در منطق استوار قرآن راه ندارد. «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»
2-قرآن تنها کتابی است که قوانین ابدی و ثابت دارد. «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»
3-دریافت اجر به ایمان و عمل نیاز دارد، «الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ» ولی برای دوزخی شدن،کفر به تنهایی کافی است. اَلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ ... لَهُمْ عَذاباً
4-عذاب الهی از هم اکنون آماده است. «أَعْتَدْنا»
5-بیم وامید در کنار هم باید باشد. أَجْراً کَبِیراً ... عَذاباً أَلِیماً
وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً«11»
و انسان(شتابزده و نادان)همانگونه که خیر را می طلبد،شرّ را هم می طلبد و انسان همواره عجول است.
نکته ها:
*در قرآن از شتاب زدگی انسان و شرّخواهی او بارها سخن به میان آمده است: «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَهِ قَبْلَ الْحَسَنَهِ»یعنی از تو عذاب فوری می خواهند.در آیه ای دیگر از قول کافران می فرماید: «فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَهً مِنَ السَّماءِ»می گویند:خدایا اگر دین حقّ است،از آسمان بر ما سنگ بباران.سرچشمه ی این شتاب ها،جهل و عناد و تعصّب است.
*پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
«انما أهلک الناس العجله»بیشترین هلاکت و تباهی انسان از عجله است.بسیاری از نفرین هایی را هم که انسان علیه خود یا فرزندانش می کند از همین عجله است.
پیام ها:
1-عجله و شتاب،از آفات فکر و عمل بشر است. وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ ... عَجُولاً
2-انسان،فطرتاً خیرگِراست. «یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ» تشبیه شرّخواهی انسان به خیرخواهی او،نشانه ی آن است که انسان در اصل،خیرگِرا می باشد.
3-آنان که به هدایت استوار قرآن «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» راه نیابند،شتابزده سراغ شرّ خواهند رفت. «یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ»
4-عجله در نهاد هر انسانی وجود دارد،امّا باید جای استفاده ی صحیح آن را بشناسیم. «کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً»
وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنا آیَهَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَهَ النَّهارِ مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ وَ کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِیلاً«12»
و ما شب و روز را دو نشانه(از قدرت خود)قرار دادیم،پس نشانه ی شب (روشنی ماه)را زدودیم و نشانه ی روز(خورشید)را روشنگر ساختیم تا فضل و روزی از پروردگارتان بجویید و تا شمار سالها و حساب را بدانید و ما هر چیز را به روشنی بیان کردیم.
نکته ها:
*شاید دلیل اینکه در قرآن معمولاً کلمه ی شب مقدّم بر روز آمده است،این باشد که تاریکی زمین از خودش است و روشنایی آن از خورشید.
پیام ها:
1-گردش زمین به دور خود و پیدایش روز و شب و تغییرات آن،طبق اراده ی حکیمانه ی الهی است،نه تصادفی. جَعَلْنَا ... فَمَحَوْنا ... لِتَبْتَغُوا
2-روز برای کار و شب برای استراحت است. «آیَهَ النَّهارِ مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُوا»
3-با آنکه فضل و رحمت از خداوند است،ولی ما نیز باید تلاش کنیم. «لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ»
4-آماده سازی زمینه های کسب روزی،از شئون ربوبیّت الهی است. «لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ»
5-روزی،از سوی خداست،به زرنگی خود مغرور نشویم. «فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ»
6-تدبیر نظام آفرینش،بی هدف نیست و در این تدبیر،محور هدف ها انسان است. لِتَبْتَغُوا ... لِتَعْلَمُوا
7-شب و روز،تقویمی طبیعی،دائمی،همگانی،آسان و قابل فهم،و وسیله ای برای نظم و برنامه ریزی می باشد. «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ»
8-در نظام هستی،همه چیز منظّم،قانون مند و تفکیک شده است تا اصطکاک و تداخل و فروپاشی پیش نیاید. «وَ کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِیلاً»
وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً«13»
و کارنامه ی هرانسانی را در گردنش بسته ایم و روز قیامت برای او نوشته ای بیرون آوریم که آن را در برابر خود گشوده می بیند.
نکته ها:
*کلمه ی «طائِرٍ» در آیه،کنایه از عمل انسان است،زیرا اعمال انسان همچون پرنده پرواز دارد تا به صاحبش برسد و پرونده عمل هر کس،از خیر و شرّ،به گردنش آویخته می شود.
*در قرآن بارها به مسأله نامه ی عمل اشاره شده و در آیات مختلف نکاتی مطرح گردیده است،از جمله:
1-نامه ی عمل برای همه است. کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ ...
2-در آن نامه چیزی فروگذار نشده است. «لا یُغادِرُ صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً»
3-مجرمان از آن می ترسند. «فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمّا فِیهِ»
4-خود انسان با خواندن نامه ی عملش،حاکم و داور است. «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً»
5-رستگاران،کتابشان به دست راست داده می شود و دوزخیان به دست چپ. أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ ... بِشِمالِهِ
پیام ها:
1-حساب و کتاب،برای همه است واستثنا ندارد. کُلَّ إِنسانٍ
2-همه ی انسان ها با کارت شناساییِ اعمال،در محشر حضور پیدا می کنند. «کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ»
3-عمل انسان،ملازم انسان است. أَلْزَمْناهُ ... فِی عُنُقِهِ
4-سعادت و شقاوت انسان بستگی به اعمال خود او دارد،نه عوامل اتفاقی مانند شانس و اقبال. أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ ...
5-برای خدا همه ی عمل ها روشن است،به گردن آویختن نامه ی اعمال،برای فهمیدن خود انسان است. «نُخْرِجُ لَهُ»
6-همه ی اعمال و حرکات انسان ثبت می شود.گرچه ثبت اعمال در دنیا برای انسان محسوس نیست،ولی در قیامت،کارنامه ی عمل او گشوده و افشا خواهد شد. «کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً»
اِقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً«14»
(در قیامت به انسان گفته می شود:)کتابت را بخوان،کافی است که امروز، خودت حسابگر خویش باشی.
نکته ها:
*امام صادق علیه السلام می فرماید:انسان،اعمال خویش را در پرونده ی خود چنان واضح می بیند که گویی همان ساعت آن را مرتکب شده است.
*فخر رازی می گوید:مراد از کتاب،صفحه ی روح است که اعمال انسان در آن اثر می گذارد و مراد از خواندن،درک و فهم آن است. در تفسیر المیزان،از کتاب،به نفس اعمال تفسیر شده است.
*در روایات بسیاری توصیه شده که انسان پیش از قیامت،به حساب کار خود رسیدگی کند.
«حاسبوا انفسکم قبل أن تحاسبوا»و اینگونه محاسبه ها،زمینه ی بیداری انسان و نبود آن نشانه ی غفلت اوست.
در حدیث آمده است:هر کس در دنیا از خود حساب بکشد،حسابش در آخرت آسان است.
پس باید در همین دنیا کتاب زندگی و پرونده ی اعمال خود را بخوانیم تا ضعف ها را جبران و از بدی ها توبه کرده و به اعمال نیک خود بیافزاییم
پیام ها:
1-در قیامت،همه ی مردم قادر به خواندن نامه ی اعمال خود می شوند. «اقْرَأْ»
2-در قیامت،وجدان ها بیدار می شود. «بِنَفْسِکَ»
3-قیامت،تنها دادگاهی است که مجرم علیه خودش حکم می کند. «کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً»
مَنِ اهْتَدی فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری وَ ما کُنّا مُعَذِّبِینَ حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً«15»
هر کس هدایت یافت،پس همانا به سود خویش هدایت یافته است و هر کس گمراه شد،تنها به زیان خویش گمراه شده است و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد و ما هرگز عذاب کننده نبوده ایم،مگر آنکه پیامبری بفرستیم(و اتمام حجّت کنیم).
نکته ها:
*با توجّه به آیات 25 انعام و 13 عنکبوت و روایات،پیشوایان کفر و گمراهی،علاوه بر بار گناهان خود،بار گناهِ پیروان خود را نیز بر دوش می کشند،بدون آنکه از گناه پیروان،چیزی برداشته شود.زیرا اسباب گمراهی آنان را فراهم کرده اند.
پیام ها:
1-انسان در انتخاب راه،آزاد است. مَنِ اهْتَدی ... مَنْ ضَلَّ
2-هدایت پذیری به سود خود انسان و کفر واعراض،به زیان خود اوست؛سود و زیانی به خدا نمی رسد. یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ ... یَضِلُّ عَلَیْها
3-هر کس،گرفتار عمل خویش است. «لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری»
4-اوّل باید از مثبت ها سخن گفت،بعد از منفی ها. «مَنِ اهْتَدی» قبل از «مَنْ ضَلَّ» آمده است.
5-سنّت خدا بر آن است که کسی یا امّتی را بدون بیان و اتمام حجّت،عذاب نکند. «ما کُنّا مُعَذِّبِینَ حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً» و انبیا برای هدایت بشر،از ابتدای خلقت بوده اند.
6-عقل،به تنهایی برای سعادت بشر کافی نیست،هدایت انبیا لازم است. «حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً»
7-لازمه ی آخرت،آمدن انبیاست،چون برای بازخواست شدن انسان،قبلاً باید شرح وظایفش را از طریق پیامبران دریافت کند. وَ ما کُنّا مُعَذِّبِینَ ...
وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً«16»
و هرگاه بخواهیم(مردم)منطقه ای را(به کیفر گناهشان)هلاک کنیم،به خوشگذرانان آنان فرمان می دهیم،پس در آن مخالفت و عصیان می کنند،که مستحقّ عذاب و قهر الهی می شوند،سپس آنجا را به سختی درهم می کوبیم.
نکته ها:
*«أَمَرْنا مُتْرَفِیها» ،یعنی بزرگان قوم را فرمان به اطاعت می دهیم،زیرا خداوند به فسق و گناه دستور نمی دهد،بلکه به عدل و احسان فرمان می دهد.شیوه ی هلاک کردن خدا به این نحواست که به اطاعت دستور می دهد،مرفّهان بی درد مخالفت می کنند و افراد عادّی هم از آنان پیروی می کنند،آنگاه قهر الهی بر همگان حتمی و محقّق می شود،و عذاب و غضب الهی فرا می رسد.
*اراده ی قهر خدای حکیم،براساس زمینه های گناه و خصلت های منفی ماست،و گرنه خداوند مهربان،بی جهت اراده ی هلاک قومی را نمی کند.به فرموده ی حضرت رضا علیه السلام: اراده ی الهی در این آیه،مشروط به فسق ماست
پیام ها:
1-یکی از شیوه های قهر و کیفر الهی،رفاه زدگی و فرورفتن در نعمت هاست.
أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَهً ...
2-وجود مترفین در جامعه،زمینه ساز قهر الهی است. فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ ...
3-سقوط اخلاقی و اجتماعی جامعه،به دست رؤسای مرفّه آنان است. «أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا»
4-مرفّهان بی درد،پیش از دیگران در برابر دعوت انبیا می ایستند،چون رفاه، معمولاً سرچشمه ی فساد است. «أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا»
5-مهلت دادن به نافرمانان،سنّت الهی است. «أَمَرْنا فَفَسَقُوا فَحَقَّ»
6-تهدیدهای الهی را جدّی بگیریم و خود را اصلاح کنیم،چون عامل اجرای تهدیدهای الهی عملکرد خودماست. «فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ»
7-بدون اتمام حجّت،عذاب الهی نازل نمی شود. «أَمَرْنا فَفَسَقُوا فَحَقَّ فدمرنا»
8-قهر و عذاب الهی،شدید است. «فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً»
9-همه چیز و همه کار با قدرت الهی انجام می شود. «أَرَدْنا ، نُهْلِکَ ، أَمَرْنا ،فدمرنا»
وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ کَفی بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً«17»
و چه بسیار مردمانی را که پس از نوح(به کیفر گناه وکفرشان)نابود کردیم و همین کافی است که پروردگارت به گناهان بندگانش آگاه و بیناست.
نکته ها:
*این آیه که انقراض نسلی از بشر و آغاز نظام نوینی در زندگی بشر را بازگو می کند،نشان می دهد که زمان حضرت نوح علیه السلام،نقطه ی عطفی در تاریخ بشر بوده است .زندگی قبل از نوح،بسیار ساده و با جمعیّتی محدود بوده و تاریخ پرماجرایی نداشته است و تداوم نسل بشر،با چند مؤمنی صورت گرفته که در کشتی همراه نوح علیه السلام بودند.
*آیه،ضمن اینکه هشدار به غافلان و عبرت برای مردم است،مایه ی تسکین و آرامش پیامبر صلی الله علیه و آله است،که اگر کافران از آزارشان دست برندارند،گرفتار قهر الهی خواهند شد.
*پس از قوم نوح،قوم عاد،ثمود،لوط،اصحاب مدین،فرعون،هامان،قارون و اصحاب فیل هم،گرفتار قهر الهی شدند. «مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ»
پیام ها:
1-ملّت هایی که در طول تاریخ،به دلیل نافرمانی،گرفتار قهر و غضب خدا شده اند بسیارند. «کَمْ أَهْلَکْنا»
2-قهر الهی مخصوص قیامت نیست،در دنیا هم هلاک می کند. «کَمْ أَهْلَکْنا»
3-تاریخ،سرچشمه ی عبرت و درس است. «مِنَ الْقُرُونِ»
4-توجّه به علم و آگاهی خدا به گناهان،برای تربیت ما کافی است. «کَفی بِرَبِّکَ»
5-برای عذاب و مجازات مجرمان،آگاهی خداوند کافی است ونیازی به شاهد و و بیّنه ندارد. کَفی بِرَبِّکَ ...
6-انسان گنهکار،بنده ی خداست. «بِذُنُوبِ عِبادِهِ» نفرمود:«بذنوب الناس»
7-خداوند،به باطن ما خبیر و به ظاهر ما بصیر است. «خَبِیراً بَصِیراً»
مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَهَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً«18»
هر کس پیوسته زندگی دنیای زودگذر را بخواهد،به مقداری که بخواهیم و برای هرکه اراده کنیم،در این دنیا بشتاب فراهم می کنیم،سپس جهنّم را برایش قرار می دهیم که با شرمندگی وطردشدگی،وارد آن خواهد شد.
نکته ها:
*از دیدگاه قرآن،دنیاطلبی و دنیاگرایی اگر سبب غفلت از آخرت و انحصار خواسته ها در دنیا باشد،نکوهیده است.این نکته در آیات فراوانی مطرح شده است،از جمله: «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ»، «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا»و «أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا»
*در جهان مادیّات نزاع و درگیری زیاد است و همه کس به همه آرزوهایش نمی رسد،پس باید اندازه و سهمیه ای باشد که چه کسی چه مقدار داشته باشد: «عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ» ،امّا در دنیای معنویات،چون تزاحم و محدودیّتی نیست،همه صد درصد کامیاب می شوند و راه برای بیشتر هم باز است. «کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً»
پیام ها:
1-دنیا زودگذر است. «الْعاجِلَهَ»
2-انسان،با اراده خلق شده ودر انتخاب آزاد است،ولی اراده ی الهی اصل است.
یُرِیدُ ... لِمَنْ نُرِیدُ
3-آنچه زشت است،خصلت دنیاگرایی است،نه اصل دنیا. «کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَهَ»
4-خواست انسان بی حدّ و حصر است،پس باید در چهارچوب اراده ی الهی محدود شود. «ما نَشاءُ»
5-همه ی دنیاخواهان به دنیا نمی رسند. «لِمَنْ نُرِیدُ»
6-دنیاطلبان دو دسته اند:برخی دنیا و آخرت را می بازند، «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهَ» بعضی به بخشی از خواسته های دنیایی شان می رسند. «عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ»
7-دنیاطلبان و صاحبان اهداف مادّی،شاید به مقداری از نام و نان برسند،ولی قیامتشان تباه است. «جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ»
8-پایان دنیاطلبی،پشیمانی و دوزخ است. «جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ»
9-دنیاطلبان،هم در آتش می سوزند(عذاب جسمی)،هم تحقیر می شوند (عذاب روحی). «یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً»
وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَهَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً«19»
و هر کس خواهان آخرت باشد و برای آن تلاش شایسته و در خور کند،و مؤمن باشد،پس تلاش آنان سپاس گزارده می شود.
پیام ها:
1-انسان،آزاد ودارای اراده است. «مَنْ أَرادَ»
2-آخرت،بدون تلاش به دست نمی آید. «سَعی لَها»
3-برای سعادت اخروی،تلاش ویژه ای لازم است. «سَعی لَها سَعْیَها»
4-ایمان،شرط نتیجه گیری از تلاش های دنیوی است. «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»
5-شرط سعادت اخروی،ایمان و تلاش است. «کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً»
6-تلاش مؤمنان مورد تقدیر و سپاس است،چه به نتیجه برسد یا نرسد. «کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً»
7-دست یابی دنیاگرایان به دنیا،احتمالی است، عَجَّلْنا ... لِمَنْ نُرِیدُ ولی دست یابی مؤمنان آخرت گرا به پاداش،قطعی است. «کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً»
8-اراده وتلاش انسان در سعادت او نقش دارد. أَرادَ ... سَعی ... کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً
9-تشکّر از تلاش دیگران،کاری الهی است. «کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً»
10-سپاس خدا از مؤمنان،بالاتر از باغ بهشت است،چون تشکّر هر کس،به اندازه ی شعاع وجودی اوست. «کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً»
11-هر سعی و تلاشی مورد تقدیر و ستایش خدا نیست. مَنْ أَرادَ الْآخِرَهَ وَ سَعی لَها ... کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً
کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً«20»
ما از عطای پروردگارت،اینان(فرصت طلبان)و آنان(دنیا طلبان)را کمک می کنیم و عطای پروردگارت از کسی منع نمی شود.
نکته ها:
*خداوند انسان ها را آزاد آفرید و با در اختیار قرار دادن امکانات،آنان را آزمود تا نحوه ی عمل و گزینش آنان روشن شود و معامله کنندگان با خدا،از دیگران جدا شوند،مثل سازمان آب و برق که این دو نعمت را در اختیار همه ی خانه ها قرار می دهد،تا افراد با انتخاب خود، از آنها استفاده ی خوب یا بد بکنند.
پیام ها:
1-سنّت خدا براین است که نعمت و امداد خویش را در اختیار همگان قرار دهد، تا هرکس صفات خوب و بد خویش را بروز دهد. «کُلاًّ نُمِدُّ»
2-ایمان به خداوند وآخرت طلبی،با برخورداری از امکانات مادّی منافاتی ندارد. «کُلاًّ نُمِدُّ»
3-الطاف الهی از شئون ربوبیّت و تفضّل اوست،وگرنه ما طلبی از او نداریم.
«عَطاءِ رَبِّکَ»
4-عطای خداوند،همیشگی است. «ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً»
اُنْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَهُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلاً«21»
بنگر که چگونه بعضی از آنان را بر بعض دیگر برتری دادیم،وقطعاً درجات آخرت، بزرگتر و ارزشمندتر است.
نکته ها:
*برتری های افراد بر یکدیگر دو نوع است:گاهی به خاطر استعداد،ذوق،فکر،شرایط خانوادگی،جغرافیایی و امثال آن انسان دریافت هایی دارد که اینها لطف خداوند و همراه با مسئولیّت و آزمایش است که این آیه به همین برتری ها اشاره دارد و گاهی برتری ها بر اساس ظلم و استثمار و استحمار است که حساب جداگانه ای دارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:درجات بهشت،به مقدار عقل اهل بهشت است
پیام ها:
1-توجّه به حکمتِ اختلاف وتفاوت ها در خلقت،نیاز به تأمّل و دقّت دارد.
«انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا»
2-جایگاه همه در آخرت،یکسان نیست وبرتری های بس بزرگی وجود دارد.
«أَکْبَرُ دَرَجاتٍ»
لا تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً«22»
با خداوند معبود دیگری قرار مده که نکوهیده وسرافکنده خواهی نشست.
نکته ها:
*گرچه مخاطب آیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است،ولی مقصود تمام مردم می باشد.نظیر اینگونه خطاب در آیات قرآن کریم فراوان است،از جمله آیه ی بعد که می فرماید: «إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» یعنی هرگاه یکی از پدر و مادر یا هردوی آنان،نزد تو به پیری رسیدند،به آنان افّ مگو،با آنکه پیامبر پدر و مادر خود را در کودکی از دست داده بود.
در این آیه نیز مراد از «لا تَجْعَلْ» مردم هستند که به دلیل رهبری پیامبر،آن حضرت مورد خطاب واقع شده است.
پیام ها:
1-شکوفایی و عزّت انسان در سایه ی توحید است و شرک و پرستش غیر خدا انسان را خوار و ذلیل می کند. «مَذْمُوماً مَخْذُولاً»
2-پیروی از مکاتب غیر الهی،انسان را به بن بست و رکود و باتلاق می کشاند.
«فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً»
3-مشرک،مورد نکوهش خدا،فرشتگان،مؤمنین،وجدان های بیدار و خردمندان جهان است. «مَذْمُوماً مَخْذُولاً» زیرا نامی از مذمّت کننده نیامده است،تا مطلق و فراگیر باشد.
وَ قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِیماً«23»
پروردگارت مقرّر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.
اگر یکی از آن دو یا هر دو نزد تو به پیری رسیدند،به آنان«اف»مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجیده و بزرگوارانه سخن بگو.
نکته ها:
*در احادیث،در مورد احسان به والدین بسیار سفارش شده و از آزردن آنان نکوهش به عمل آمده است:
پاداش نگاه رحمت به والدین،حج مقبول است.رضایت آن دو رضای الهی و خشم آنان خشم خداست.احسان به پدر و مادر عمر را طولانی می کند و سبب می شود که فرزندان نیز به ما احسان کنند.در احادیث آمده است:حتّی اگر تو را زدند، تو «افّ» نگو، خیره نگاه مکن، دست بلند مکن،جلوتر از آنان راه نرو،آنان را به نام صدا نزن،کاری مکن که مردم به آنان دشنام دهند،پیش از آنان منشین و پیش از آنکه از تو چیزی بخواهند به آنان کمک کن.
*مردی مادرش را به دوش گرفته طواف می داد،پیامبر را در همان حالت دید،پرسید:آیا حقّ مادرم را ادا کردم؟فرمود:حتّی حقّ یکی از ناله های زمان زایمان را ادا نکردی.
*از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سؤال شد:آیا پس از مرگ هم احسانی برای والدین هست؟فرمود:آری، از راه نماز خواندن برای آنان و استغفار برایشان و وفا به تعهّداتشان و پرداخت بدهی هایشان و احترام دوستانشان.
*مردی از پدرش نزد پیامبر شکایت کرد.حضرت پدر را خواست و پرسش نمود،پدر پیر گفت:روزی من قوی و پولدار بودم و به فرزندم کمک می کردم،امّا امروز او پولدار شده و به من کمک نمی کند.رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست و فرمود:هیچ سنگ و شنی نیست که این قصه را بشنود و نگرید! سپس به آن فرزند فرمود:
«انت و ما لک لا بیک» تو و دارایی ات از آنِ پدرت هستید.
*در حدیث آمده است:حتّی اگر والدین فرزند خود را زدند،فرزند بگوید:«خدا شما را ببخشد»که این کلمه همان«قول کریم» است
*احسان به والدین،از صفات انبیاست.چنانکه در مورد حضرت عیسی علیه السلام، توصیفِ «بَرًّا بِوالِدَتِی»ودر مورد حضرت یحیی علیه السلام «بَرًّا بِوالِدَیْهِ»آمده است.
*والدین،تنها پدر و مادر طبیعی نیستند.در برخی احادیث،پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام پدر امّت به حساب آمده اند. همچنان که حضرت ابراهیم،پدر عرب به حساب آمده است. «مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ»
*اگر والدین توجّه کنند که پس از توحید مطرحند،انگیزه ی دعوت فرزندان به توحید در آنان زنده می شود. «قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»
پیام ها:
1-توحید،در رأس همه ی سفارش های الهی است. «قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ»
2-خدمتگزاری و احسان به پدر و مادر،از اوصاف موحّد واقعی است. «أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»
3-فرمانِ نیکی به والدین مانند فرمانِ توحید،قطعی ونسخ نشدنی است. «قَضی»
4-احسان به والدین در کنار توحید و اطاعت از خداوند آمده است تا نشان دهد این کار،هم واجب عقلی و وظیفه ی انسانی است،هم واجب شرعی. «قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»
5-نسل نو باید در سایه ی ایمان،با نسل گذشته،پیوند محکم داشته باشند.
«أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»
6-در احسان به والدین،مسلمان بودن آنها شرط نیست. «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»
7-در احسان به پدر و مادر،فرقی میان آن دو نیست. «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» 8-نیکی به پدر ومادر را بی واسطه وبه دست خود انجام دهیم. «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»
9-احسان،بالاتر از انفاق است و شامل محبّت،ادب،آموزش،مشورت،اطاعت، تشکّر،مراقبت و امثال اینها می شود. «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»
10-احسان به والدین،حدّ و مرز ندارد. «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (نه مثل فقیر،که تا سیر شود،وجهاد که تا رفع فتنه باشد و روزه که تا افطار باشد.)
11-سفارش قرآن به احسان،متوجّه فرزندان است،نه والدین. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» زیرا والدین نیازی به سفارش ندارند و به طور طبیعی به فرزندان خود احسان می کنند.
12-هرچه نیاز جسمی وروحیِ والدین بیشتر باشد،احسان به آنان ضروری تر است. «یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ»
13-پدر و مادر سالمند را به آسایشگاه نبریم،بلکه نزد خود نگهداریم. «عِنْدَکَ»
14-وقتی قرآن از رنجاندن سائل بیگانه ای نهی می کند، «أَمَّا السّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» تکلیف پدر و مادر روشن است. «وَ لا تَنْهَرْهُما»
15-هم احسان لازم است،هم سخن زیبا و خوب. إِحْساناً ... قُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِیماً
(بعد از احسان،گفتار کریمانه مهم ترین شیوه ی برخورد با والدین است.)
16-در احسان به والدین و قول کریمانه،شرط مقابله نیامده است.یعنی اگر آنان هم با تو کریمانه برخورد نکردند،تو کریمانه سخن بگو. «وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِیماً»
وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً«24»
و از روی مهربانی و لطف،بالِ تواضع خویش را برای آنان فرودآور و بگو:پروردگارا! بر آن دو رحمت آور،همان گونه که مرا در کودکی تربیت کردند.
پیام ها:
1-فرزند در هر موقعیّتی که هست،باید متواضع باشد و کمالات خود را به رُخ والدین نکشد. «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ»
2-تواضع در برابر والدین،باید از روی مهر و محبت باشد،نه ظاهری و ساختگی،یا برای گرفتن اموال آنان. وَ اخْفِضْ لَهُما ... مِنَ الرَّحْمَهِ
3-فرزند باید نسبت به پدر مادر،هم متواضع باشد،هم برایشان از خداوند رحمت بخواهد. وَ اخْفِضْ ... وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما
4-دعای فرزند در حقّ پدر و مادر مستجاب است،وگرنه خداوند دستور به دعا نمی داد. وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما ...
5-دعا به پدر و مادر،فرمان خدا و نشانه ی شکرگزاری از آنان است. قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما ...
6-در دعا از کلمۀ «رَبِّ» غفلت نکنیم. «قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما»
7-رحمت الهی،جبران زحمات تربیتی والدین است. «رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی» گویا خداوند به فرزند می گوید:تو رحمت خود را دریغ مدار،واز خدا نیز استمداد کن که ادای حقّ آنان از عهده ی تو خارج است.
8-گذشته ی خود،تلخی ها و مشکلات دوران کودکی وخردسالی را که بر والدین تحمیل شده است از یاد نبرید. «کَما رَبَّیانِی صَغِیراً»
9-پدر و مادر باید بر اساس محبّت فرزندان را تربیت کنند. «ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی»
10-انسان باید از مربّیان خود تشکّر وقدردانی کند. «ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی»
رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما فِی نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ فَإِنَّهُ کانَ لِلْأَوّابِینَ غَفُوراً«25»
پروردگارتان به آنچه در درون شماست،آگاه تر(از خودتان)است.اگر صالح باشید، قطعاً او آمرزنده توبه کنندگان است.
پیام ها:
1-از شئون ربوبیّت خداوند،آگاهی اوست. «رَبُّکُمْ أَعْلَمُ»
2-انگیزه ما در هر کار ودر خدمت به والدین زیر نظر اوست. رَبُّکُمْ أَعْلَمُ ...
3-صلاحیّت ها مربوط به درون و انگیزه هاست. «فِی نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ»
4-اگر دل و درون،صاف و صالح باشد،دَر توبه باز است. تَکُونُوا صالِحِینَ ...لِلْأَوّابِینَ غَفُوراً
5-توبه ی خود را با انابه ی پی درپی انجام دهیم.«اوابین»
6-خداوند بخشاینده است،امّا شرط برخورداری ما از مغفرت الهی،توبه است.
إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ ... لِلْأَوّابِینَ غَفُوراً
7-اگر از روی نادانی برخورد نامناسبی با والدین داشته ایم،با توبه می توانیم رحمت خدا را جلب کنیم. صالِحِینَ ... غَفُوراً (با توجّه به آیه ی قبل)
8-عفو و بخشش الهی از شئون ربوبیّت اوست. رَبُّکُمْ ... غَفُوراً
9-یکی از نشانه های صالح بودن انسان،توبه کردن است. إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ ...لِلْأَوّابِینَ
10-گاهی از افراد صالح نیز لغزشی سر می زند،که البتّه باید این کوتاهی ها را با توبه جبران کرد. إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ ...اوابین
وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً«26»
حقّ خویشاوند و بیچاره و در راه مانده را ادا کن و هیچ گونه ریخت و پاش و اسرافی نکن.
نکته ها:
*«تبذیر»از ریشه ی«بذر»به معنای ریخت و پاش است.مانند آنکه برای دو نفر مهمان، غذای ده نفر را تهیه کنیم.
*امام صادق علیه السلام فرمود:هر کس چیزی را در غیر مسیر طاعت خدا مصرف کند،مبذّر است. آن حضرت در پاسخ به این سؤال که آیا در مخارج حلال نیز اسراف وجود دارد؟ فرمودند:بلی،زیرا کسی که دارایی خود را چنان بخشش کند که چیزی برای خود نگذارد،در مصرف حلال اسراف کرده است.
*پس از نزول این آیه،پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بدنبال مراد خداوند از «ذَا الْقُرْبی» بود.خداوند به او وحی کرد که«فدک»را به فاطمه علیها السلام بدهد و آن حضرت«فَدک»را به فاطمه بخشید.امّا پس از آن حضرت،فدک را از اهل بیت به ناحقّ گرفتند واهل بیت برای گرفتن حقّ خود همواره به این آیه استناد می کردند.
*مفسّران شیعه وسنّی مانند طبری،با الهام از روایات،می نویسند:امام سجاد علیه السلام در دوران اسارت وقتی همراه قافلۀ اسرا به شام رسید،در مقام محاجّه با آنان که اسرای اهل بیت را بی دین و خارجی می خواندند،با استناد به این آیه فرمودند:مراد از «ذَا الْقُرْبی» ما هستیم!
*برخی روایات آیه را مربوط به خمس دانسته و برخی دیگر موضوع آیه را بالاتر از مسائل مادّی دانسته و گفته اند:آیه،به پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان می دهد که حقّ علیّ بن ابی طالب علیهما السلام را با وصیّت به جانشینی او ادا کندو مراد از تبذیر در آیه که از آن نهی شده،«غُلوّ»است.
پیام ها:
1-دستورات دینی با فطرت هماهنگ است.انسان به طور فطری در درجه اوّل به والدین و سپس به نزدیکان علاقه دارد،دستور ادای حقّ در اسلام نیز بر این اساس است.با توجّه به آیات قبل و «آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ»
2-در انفاق،باید اولویّت ها را در نظر گرفت.اوّل والدین،سپس فامیل،بعداً فقرا و ابن السبیل. آتِ ذَا الْقُرْبی ...
3-خویشاوندان،به گردن ما حقّ دارند وما منّتی بر آنان نداریم. «آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ»
4-خویشاوندی،فقر و در راه ماندگی سبب پیدایش حقوق ویژه است. «آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ»
5-در پرداخت حقّ خویشاوندان،فقر شرط نیست. «آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ»
6-در انفاق باید اعتدال را رعایت کنیم و از حد نگذریم. آتِ ... وَ لا تُبَذِّرْ
7-ریخت و پاش و مصرف بی مورد مال،حرام است. «وَ لا تُبَذِّرْ»
8-انسان در مصرف مال و ثروت خود به هر شکلی آزاد نیست. «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً»
إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً«27»
همانا اسرافکاران برادران شیطان هایند و شیطان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس بود.
نکته ها:
*کلمه ی«اخ»در عربی هم به معنای برادر،هم به معنای ملازم و همراه می باشد.مثل «اخو السفر»به کسی که پیوسته در سفر است،و«اخو الکرم»که به انسان کریم گفته می شود.برادری گاهی نسبی است،گاهی مسلکی ومرامی؛اسرافکاران برادران مسلکی شیطانند. «إِخْوانَ الشَّیاطِینِ» یعنی کسانی که در مسیر شیطان و همراه اویند.
*در قرآن،پیوسته از وسوسه یا ولایت شیطان بر افراد،سخن به میان آمده است،اما تنها موردی که «إِخْوانَ الشَّیاطِینِ» آمده این آیه است،یعنی اسرافکاران همکار شیطانند،نه تحت امر او.پس کار از وسوسه شدن گذشته و به مرحله ی همکاری و معاونت رسیده است.
چنانکه در جای دیگر آمده است: «نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»
*«تبذیر»،گرچه بیشتر در مسائل مالی است،ولی در مورد نعمت های دیگر نیز وجود دارد، مانند هدر دادن عمر و جوانی،به کار گرفتن فکر،چشم،گوش و زبان در راه ناصحیح، سپردن مسئولیّت ها به افراد ناصالح،پذیرش مسئولیّت بدون داشتن لیاقت و بیش از حد توان و ظرفیّت،آموزش و آموختن مطالب غیر ضروری وغیر مفید و امثال اینها.
پیام ها:
1-مصرف مال و دارایی در غیر مورد آن،کاری شیطانی ونوعی ناسپاسی است.
اَلْمُبَذِّرِینَ ... إِخْوانَ الشَّیاطِینِ
2-مبذّر و اهل ریخت و پاش باید تحقیر شود،نه آنکه مورد تقدیر و احترام قرار گیرد. «إِخْوانَ الشَّیاطِینِ»
3-مؤمن با مؤمن برادر است، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»و اسرافکار با شیطان. إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ ... إِخْوانَ الشَّیاطِینِ
4-تبذیر،نشانه ی کفران و ناسپاسی است،نه نشانه ی سخاوت و بخشندگی.
اَلْمُبَذِّرِینَ ... لِرَبِّهِ کَفُوراً
وَ إِمّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَیْسُوراً«28»
و اگر به انتظار رحمتی از پروردگارت که به آن امیدواری،از آنان اعراض می کنی، پس با آنان سخنی نرم بگو.
نکته ها:
*این آیه،درباره ی برخورد مناسب با مردم است.لذا پیامبر حتّی آنگاه که در انتظار گشایش و رحمت الهی بود،اگر کسی از ایشان چیزی درخواست می کرد که حضرت آن را نداشت، برایش دعا می کرد و می فرمود:خداوند،ما و شما را از فضل خویش روزی دهد.
*فاطمه ی زهرا علیها السلام هنگامی که برای کمک در کارهای خانه ی خود،از پیامبر کنیزی درخواست کرد،حضرت فرمود:در مسجد 400 نفرند که لباس و غذا ندارند،اگر چنین نبود، خدمتکاری برایت تعیین می کردم.آنگاه تسبیحات معروف به«تسبیح حضرت زهرا»را به او آموخت.
*قرآن درباره ی نحوه ی سخن گفتن با مردم،دستورهایی دارد،از جمله اینکه با آنان سخنی نرم،ملایم،آسان،استوار،معروف و رسا گفته شود. «قَوْلاً مَیْسُوراً» ، «قَوْلاً لَیِّناً»، «قَوْلاً کَرِیماً» ، «قَوْلاً سَدِیداً»، «قَوْلاً مَعْرُوفاً»، «قَوْلاً بَلِیغاً»
پیام ها:
1-پیامبران نیز گاهی دستشان برای کمک به دیگران خالی است. «ابْتِغاءَ رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها»
2-باید به رحمت الهی امیدوار بود. «رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ»
3-ما از خدا طلبکار نیستیم،آنچه هم بدهد از رحمت اوست. «رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ»
4-تلاش وامید باید در کنار هم باشد وهیچکدام به تنهایی کافی نیست. اِبْتِغاءَ ...
تَرْجُوها
5-مؤمن در جستجوی امکانات برای رسیدگی به محرومان است. «ابْتِغاءَ رَحْمَهٍ»
6-امکانات مادّی را از رحمت الهی بدانیم. «ابْتِغاءَ رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ»
7-امکانات مادّی در جهت تربیت و تکامل انسان است. «رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ»
8-نداشتن،عذر پذیرفته ای برای ترک انفاق و کمک نکردن است. تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ ...
9-اگر نیاز مالی کسی را برطرف نکردیم،لااقل دل او را با سخن شایسته به دست آوریم. «فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَیْسُوراً»
10-به فقرا وعده ای بدهید که بتوانید عمل کنید و مشکل زا نباشد. «فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَیْسُوراً»
وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً«29»
و نه دست خود را به گردنت بسته بدار(که هیچ انفاقی نکنی)و نه آن را کاملاً باز گذار که(چیزی برای خودت نماند و)سرزنش شده و حسرت خورده(به کنجی)نشینی.
نکته ها:
*امام صادق علیه السلام فرمودند:مراد از«محسور»حسرتِ فقر و تنگدستی است
*بعضی گفته اند:«ملامت»مربوط به اوّل آیه است که درباره بخل است و«حسرت»مربوط به آخر آیه و ولخرجی است.
*زنی پسر خود را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاد واز آن حضرت پیراهنش را به عنوان تبرّک درخواست کرد.پیامبر تنها پیراهن خود را داد و چون لباس دیگری نداشت،برای نماز از خانه بیرون نیامد.این آیه نازل شد تا پیام دهد که سخاوت،آن نیست که یکتا پیراهن خود را بدهی.
در روایتی دیگر آمده است:مقداری طلا،نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند،پیامبر در همان زمان همه را انفاق کرد.روز بعد فقیری از حضرت درخواستی کرد.حضرت چیزی نداشت که به او بدهد.مرد فقیر حضرت را سرزنش کرد.پیامبر صلی الله علیه و آله از اینکه چیزی نداشت تا به او کمک کند اندوهناک شد که این آیه نازل شد.
پیام ها:
1-مؤمن باید از بخل دوری کرده وبه دیگران کمک نماید. «لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً»
2-اسلام مکتب اعتدال و میانه روی حتّی در انفاق است. «لا تَجْعَلْ لا تَبْسُطْها»
3-افرات وتفریط،محکوم و میانه روی شیوه پسندیده است. «لا تَجْعَلْ لا تَبْسُطْها»
4-نتیجه ی ولخرجی و زیاده روی در انفاق،خانه نشینی و ملامت و حسرت است. «فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»
5-اسلام،هرگز به ذلّت و خواری مسلمانان راضی نیست و از هر عملی که آنان را به ذلّت کشاند،نهی کرده است. لا تَجْعَلْ ... لا تَبْسُطْها ... فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً
6-توجّه به عاقبت شوم کار،سبب دوری از آن است. لا تَجْعَلْ ... فَتَقْعُدَ ...
7-آینده نگری از اصول مدیریّت است. لا تَجْعَلْ ... فَتَقْعُدَ ...
إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً«30»
همانا پروردگارت برای هر کس بخواهد،روزی را گشاده یا تنگ می سازد، همانا او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.
نکته ها:
*در قرآن بطور گسترده درباره ی رزق و روزی،بحث شده است.برخی از نکاتِ آن آیات عبارت است از:
الف:رزق هر جنبنده ای بر عهده خداست. «ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها» ب:سرچشمه ی روزی،در آسمان است. «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ»
ج:اگر همه ی مردم رزق گسترده داشته باشند،فساد گسترش می یابد. «وَ لَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ»
د:مردم باید تلاش کنند و به دنبال رزق بروند. «فَابْتَغُوا عِنْدَ اللّهِ الرِّزْقَ»
ه:تقوا از عوامل گشایش و موجب توسعه در رزق است. «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»
*حضرت علی علیه السلام می فرماید:
«قدّر الأرزاق فکثرها و قللها و قسمها علی الضیق و السعه فعدل فیها لیبتلی من اراد بمیسورها و معسورها و لیختبر بذلک الشکر و الصبر من غنیها و فقیرها»خداوند، روزی مردم را با کم و زیاد کردن،تقدیر کرد تا هر که را بخواهد در تنگناها و گشایش ها بیازماید و غنی و فقیر را با شکر و صبری که از خود بروز می دهد، امتحان و گزینش کند.
پیام ها:
1-کمی و زیادی رزق به دست خداست. «یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ»
2-وسعت یا تنگی رزق،از شئون ربوبیّت خدا وبرای رشد و تربیت انسان هاست. إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ ... وَ یَقْدِرُ
3-خواست خداوند بر اساس بصیرت و آگاهی اوست. لِمَنْ یَشاءُ ... خَبِیراً بَصِیراً
4-از ترس فقرِ خود،بخل نورزید و برای نفی فقر دیگران تمام اموال خود را یکجا نبخشید،که روزی بدست خداست و فقر برخی حکیمانه است. لا تَجْعَلْ یَدَکَ ... إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ
وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً«31»
فرزندان خود را از بیم تنگدستی نکشید.این ما هستیم که آنان و شما را روزی می دهیم.یقیناً کشتن آنان گناهی است بزرگ!
نکته ها:
*«إِمْلاقٍ» به معنای فقر و تنگدستی است.شاید ریشه ی آن«مَلَق»باشد،چون فقیر اهل تملّق می شود.
*این آیه،سیمای نابسامان اقتصاد دوران جاهلیّت را نشان می دهد.امروز هم که دنیا به خاطر نگرانی از افزایش جمعیّت و کمبودهای اقتصادی،سقط جنین را مجاز می داند،گرفتار نوعی جاهلیّت شده است.
*خداوند در آیه 151 سوره ی انعام،کشتن فرزندان را به خاطر فقر می داند، «لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ» ولی در این آیه،کشتن را به خاطر ترس از فقر می شمرد، «خَشْیَهَ إِمْلاقٍ» در آنجا در مورد فقر می فرماید: «نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیّاهُمْ» ما زندگی شما و فرزندانتان را تأمین می کنیم،در اینجا در مورد ترس از فقر می فرماید: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُمْ» رزق بچه هایتان و خودتان با ماست.چون هیجانِ ترس بیشتر است،خداوند اوّل اولاد را بیمه می کند،سپس خود انسان را،تا هیجان کاهش یابد. شاید سرّ این تفاوت در این باشد که چون گرسنگی الآن است و ترس از فقر برای آینده،لذا در صورت اوّل می فرماید:ما هم اکنون خود شما و فرزندانتان را رزق می دهیم،ولی در مورد ترس از آینده می فرماید:نگران نباشید ما فرزندانتان و خودتان را روزی می دهیم.
پیام ها:
1-کودک،حقّ حیات دارد و والدین نباید این حق را از او بگیرند. «لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ» 2-فقر و تهیدستی حتّی در قوی ترین عواطف انسانی تأثیرگذار است. «لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ»
3-ترس از ضرر وزیان وفقر،مجوّز گناه و نادیده گرفتن حقوق دیگران نیست.
«لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ»
4-اگر امنیّت روانی وایمان نباشد،نه فقط فقر که ترس از فقر نیز سبب آدم کشی می شود. لا تَقْتُلُوا ... خَشْیَهَ إِمْلاقٍ
5-توجّه به ضمانت الهی،مانع گناه است. لا تَقْتُلُوا ... نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ
6-ایمان و توکّل را از یاد نبرید. «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ»
7-خداوند از پدر ومادر مهربان تر است،به او سوءظنّ نبرید. «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ»
8-رزق به دست خداست و زیادی نفرات و جمعیّت بی اثر است،پس فرزند عامل فقر نیست. «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُمْ»
9-گاهی رزق وروزی ما در سایه ی روزی فرزندان است. «نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُمْ»
10-فرزندکشی و سقط جنین،گناه و جنایت است،چه پسر باشد،چه دختر.
لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ ... خِطْأً کَبِیراً
11-گناهان یکسان نیستند،گناهان صغیره و کبیره داریم. «خِطْأً کَبِیراً»
وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی إِنَّهُ کانَ فاحِشَهً وَ ساءَ سَبِیلاً«32»
به زنا نزدیک نشوید،که کار زشت و راه بدی است.
نکته ها:
*رابطه ی نامشروع جنسی(زنا)،مفاسد و زیان های فردی،اجتماعی و خانوادگی فراوانی را بدنبال دارد و لذا در اسلام حرام شده است و در قرآن کریم،در کنار شرک،قتل و سرقتآمده است.گوشه ای از مفاسد زنا از این قرار است:
1-سرچشمه ی بسیاری از درگیری ها،خودکشی ها،فرار از خانه ها،فرزندان نامشروع، بیماری های مقاربتی و دلهره برای خانواده های آبرومند است.
2-زناکاران چون برای شهوترانی سراغ یکدیگر می روند،میانشان انس و الفت عمیق و آرامش نیست.
3-زناکار،طرف مقابل را شریک زندگی نمی داند،وسیله ی اطفای شهوت می داند.
4-زنا،سبب کاهش تشکیل خانواده از طریق ازدواج و موجب به وجود نیامدن ارتباطهای فامیلی و قطع صله ی رحم است.چون باز شدن راه زنا،بی رغبتی به ازدواج را در پی دارد.
5-در زنا،احساس تعهّد و تکلیف نسبت به بقای نسل و تربیت کودک نیست و احساس پدری و مادری از میان می رود.
6-زنا،نظام ارث بری را بر هم می زند و وارث واقعی معلوم نمی شود.
7-سبب از بین رفتن شخصیّت و هویّت انسانی می شود و موجب مرگ های زودرس می گردد.
«یذهب بالبهاء و یعجل الفناء»
8-چون ارتکاب زنا،بدون زحمت و خرج نیست،زناکار برای ارضای هوس خود،به سراغ گناهان زیادی می رود.مثلاً گاهی برای کامیابی خود،به تهمت،ارعاب و دزدی دست می زند و حتّی مرتکب قتل می شود.
9-در جامعه،فرزندان نامشروع و بی هویّت پدید می آید،که زمینه ی بسیاری از مفاسد و جرائم است و مصداق روشنی برای فحشا است.
*اسلام برای پیشگیری از زنا،برنامه هایی ارائه داده است،از قبیل:
1-ممنوعیّت اختلاط زن و مرد در بعضی مکان ها.
2-ممنوعیّت خلوت مرد با زن نامحرم.
3-حرمت زینت زن برای نامحرمان.4-حرمت نظر به نامحرم و دست دادن با نامحرم و پرهیز از فکر زنا و تماشای عکس های تحریک کننده.
5-مجازات شدید برای زناکار.
6-توصیه به ازدواج و پایین گرفتن مهریّه.
7-نکوهش از ازدواج دیر هنگام.
8-عبادت شمردن همسرداری و تلاش برای خانواده.
پیام ها:
1-جاذبه بعضی گناهان به حدّی است که نزدیک شدن به آن هم خطر دارد.
«لا تَقْرَبُوا»
2-نه فقط زنا،بلکه از مقدّمات زنا هم باید پرهیز کرد.(گاهی یک نگاه،تلفن، نامه و تماس،زمینه ی ارتباطهای نامشروع می شود.) «لا تَقْرَبُوا»
3-زنا،در طول تاریخ عملی زشت و ناپسند،و در ادیان دیگر نیز حرام بوده است. «کانَ فاحِشَهً»
4-در نهی از منکر،زشتی گناه را بیان کنیم. لا تَقْرَبُوا ... ساءَ سَبِیلاً
5-زنا هم گناه است،هم راهی برای گناهان دیگر و هم سبب بدعاقبتی است.
«ساءَ سَبِیلاً»
وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً«33»
وکسی را که خداوند،(قتل او را)حرام کرده است نکشید،مگر به حقّ.وهر کس مظلوم کشته شود،قطعاً برای ولیّ او تسلّط(و اختیار دیه یا قصاص) قرار داده ایم،پس نباید در کشتن(و قصاص)زیاده روی کند،چرا که آن (ستمدیده به طور عادلانه)یاری و حمایت شده است.
نکته ها:
*«فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» یعنی در قصاص بیش از قاتل رانکشید و یا او را مثله نکنید،چنانکه در جاهلیّت چنین رسمی وجود داشته است.
*قتل نفس و آدم کشی از گناهان کبیره است.هر کس در غیر مورد قصاص یا فساد، کسی را بکشد،گویا همه ی مردم را کشته است، «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً»و کیفر چنین قتلی دوزخ ابدی است. «مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها»این کیفر،برای کسی که اسلحه بکشد و تهدید به قتل کند و به عنوان مفسد و محارب شناخته شود،نیز ثابت است.
*در روایات یکی از مصادیق«ولی»،حضرت مهدی علیه السلام شمرده شده که انتقام جدّ عزیزش امام حسین علیه السلام را خواهد گرفت. «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً»
*حمایت خداوند از مظلوم و سپردن حقّ قصاص به ولیّ دم،هم عامل بازدارنده از آدم کشی است و هم بازدارنده از اسراف در قصاص. «جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً»
پیام ها:
1-هر انسانی حقّ حیات دارد،حتّی غیر مسلمانی که با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد،مصونیّت جانی و مالی دارد. لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ ...
2-قانون الهی،محور ارزشها و حرمت هاست. «حَرَّمَ اللّهُ»
3-خودکشی حرام است. «لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ»
4-از نظر اسلام،کشتن افراد،در مواردِ حق(همچون قصاص،دفاع،ارتداد،لواط یا زنای محصنه)جایز است. «إِلاّ بِالْحَقِّ»
5-مظلوم،هر که باشد باید مورد حمایت قرار گیرد. مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً ... مَنْصُوراً
6-قرار دادن حقّ قصاص،برای حمایت از مظلوم است. «جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً» 7-اولیای مقتول دارای حقّ قصاص و کشتن قاتل هستند. «جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً»
7-در قصاص باید خشم و غضب مهار شود و عدالت مراعات گردد. «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» اسلام حتّی برای متجاوزان به جان انسان ها،عدالت را شرط دانسته است.اولیای مقتول،حقّ ندارند به عنوان قصاص،بیش از یک نفر را بکشند و از قانون قصاص سوء استفاده کنند.
9-قاتل را مُثله نکنید و در نوع و کیفیّت قصاص،ناجوانمردی نکنید. «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ»
10-از سنّت های الهی،حمایت از مظلوم است. «إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً»
وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً«34»
و به مال یتیم،جز به بهترین راه(که به نفع یتیم باشد)نزدیک نشوید،تا آنکه به حدّ بلوغ ورشدش برسد.(که آنگاه اموالش را به او بر می گردانید) و به پیمان وفا کنید،که(در قیامت)از عهد و پیمان سؤال خواهد شد.
نکته ها:
*کلمه ی«اشد»از«شد»،به گره محکم گفته می شود و در اینجا منظور مرحله ی رشد یتیم و استحکام جسمی و روحی در حفظ اموالش می باشد.
*قرآن درباره ی حفظ حقوق یتیم و مراعات حال او و رسیدگی و تکفّل امور یتیمان سفارش فراوان کرده است.ولی چون احتمال لغزش مالی و سوء استفاده کردن از اموال یتیمان بسیار است،لذا هشدار بیشتری لازم است،به گونه ای که از نزدیک شدن به آن نیز نهی شده و تصرّف ظالمانه در اموال یتیمان،خوردن آتش شمرده شده است.
*وقتی این آیه نازل شد،مسلمانان از حضور بر سر سفره ی ایتام کناره گرفتند و آنان رامنزوی ساختند.آیه ی دیگری نازل شد که مراد از نزدیک نشدن،سوءاستفاده است،والاّ افراد مصلح نباید به بهانه ی تقوا،یتیمان را رها کنند. «وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُکُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ»
*در حدیث می خوانیم:مراد از عهد و پیمانی که مورد سؤال است،محبّت و دوستی و اطاعت از علیّ علیه السلام است.
پیام ها:
1-اسلام،پشتیبان محرومان،ضعیفان و یتیمان است. «لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ»
2-هر جا احتمال سوءاستفاده باشد،باید بیشتر سفارش کرد. «لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ»
3-جاذبه ی مال به قدری زیاد است که نزدیک شدن به آن هم گاهی گناه و حرمت را در پی دارد. «لا تَقْرَبُوا»
4-کودکان،حقّ مالکیّت دارند. «مالَ الْیَتِیمِ»
5-ارث یکی از اسباب مالکیّت است. «مالَ الْیَتِیمِ»
6-تصرّف در مال یتیم مشروط به رعایت بالاترین و پرثمرترین شیوه هاست.
(اگر منافع یتیم در گردش مال اوست،باید آن را به کار انداخت،نه آنکه بی تفاوت ماند.) لا تَقْرَبُوا ... إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ
7-در تصمیم گیری های مالی،باید منافع و مصالح یتیمان مراعات شود. «إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»
8-تصرّف نابجا و حیف و میل اموال یتیمان،ممنوع است. لا تَقْرَبُوا ... إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ 9-زمان واگذاری مال یتیم به خود او،وقتی است که به بلوغ فکری و اقتصادی و جسمی برسد. «حَتّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ»
10-به پیمان ها-هرچه و با هر که باشد-وفادار باشیم. «أَوْفُوا بِالْعَهْدِ»
11-توجّه به مسئولیّت،انسان را از گناه باز می دارد. «إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً»
وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً«35»
و چون با پیمانه داد وستد کنید،پیمانه را تمام دهید و با ترازوی درست وزن کنید،که این بهتر و سرانجامش نیکوتر است.
نکته ها:
*«قسطاس»،از ترکیب دو کلمه ی«قسط»به معنای عدل و«طاس»به معنای کفه ی ترازو می باشد. در حدیث آمده است:امام معصوم،نمونه و مصداق«قسطاس مستقیم»در جامعه ی اسلامی است
*مسائل داد وستد و رعایت حقوق مردم در معاملات،چنان مهم است که قرآن بارها روی آن تأکید کرده و بزرگ ترین آیه قرآن،مربوط به آن و سوره ای به نام مطففّین» (کم فروشان)نام نهاده شده است.اوّلین دعوت بعضی پیامبران،همچون حضرت شعیب نیز ترک کم فروشی بوده است.
پیام ها:
1-بازار مسلمانان،باید از تقلّب و کم فروشی دور باشد و فروشنده ی آن باید امین،دقیق،درستکار و با حساب و کتاب باشد. «أَوْفُوا الْکَیْلَ»
2-ایفای کیل و پیمانه ی صحیح،از نمونه های وفای به پیمان است که در آیه ی قبل گذشت،زیرا معامله،نوعی تعهّد است. أَوْفُوا بِالْعَهْدِ ... أَوْفُوا الْکَیْلَ
3-ترازو و وسایل سنجش و محاسبات تجاری،باید سالم و دقیق باشد. «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ»
4-دقّت در ترازو،وزن و محاسبات،عامل خیر وبرکت است و کم فروشی،خیر و برکت را می برد. «ذلِکَ خَیْرٌ»
5-فلسفه ی فرمان های الهی،خیر خود انسان هاست. أَوْفُوا زِنُوا ... ذلِکَ خَیْرٌ
6-درستکاری اقتصادی،برتر از دارایی وکسب مال از راه کم فروشی است.
نتیجه ی دادوستد درست و رعایت حقوق مردم،به خود انسان باز می گردد، چون ایجاد اعتماد می کند،ولی کم فروشی و نادرست بودن میزان و حساب، جامعه را به فساد مالی و سلب اعتماد می کشاند.پس پایان و پیامد خوب،در گرو درستکاری است. «ذلِکَ خَیْرٌ»
7-کسب صحیح،موجب خوش عاقبتی است. «أَحْسَنُ تَأْوِیلاً»
کم فروش گرچه به سود موّقت می رسد،ولی از دست دادن اعتبار دنیوی و فراهم شدن عذاب اخروی،کار او را بدفرجام می کند.
وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً«36»
و از آنچه به آن علم نداری پیروی مکن،چون گوش و چشم و دل،همه ی اینها مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.
نکته ها:
*ذکر چشم و گوش و دل در آیه،شاید از باب نمونه باشد،زیرا در قیامت علاوه بر خود انسان،از دست و پا و اعضای دیگر هم سؤال می شودو آنها به سخن آمده،اعتراف می کنند. و ممکن است برای این باشد که انگیزه ی پیروی از دیگران از طریق دیدن یا شنیدن و یا اندیشه و درک است.
*در طول تاریخ،بسیاری از فتنه ها و نزاع ها،از قضاوت های عجولانه یا حرف های بی مدرک ونظریه های بدون تحقیق و علم،بروز کرده است.عمل به این آیه،فرد و جامعه را در برابر بسیاری از فریب ها و خطاها بیمه می کند.چرا که خوش بینی بیجا، زودباوری وشایعه پذیری، جامعه را دستخوش ذلّت وتسلیم دشمن می کند.
*تقلید کورکورانه،پیروی از عادات وخیالات،تبعیّت از نیاکان،باور کردن پیشگویی ها، خواب ها، حدس ها و گمان ها،قضاوت بدون علم،گواهی دادن بدون علم، موضعگیری، ستایش یا انتقاد بدون علم،تفسیر و تحلیل و نوشتن و فتوا دادن بدون علم نقل شنیده های بی اساس و شایعات،نسبت دادن چیزی به خدا و دین بدون علم،تصمیم در شرایط هیجانی و بحرانی وبدون دلیل وبرهان،تکیه به سوگندها و اشک های دروغین دیگران،همه ی اینها مصداق «لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» بوده و ممنوع است.
*به مقتضای روایات متواتر و معتبر،پیروی از اصول قطعی شرعی(مانند فتوای مجتهد،یا علمی که به اطمینان های نزدیک به یقین اطلاق می شود)پیروی از علم است.همچنان که مردم از نسخه ی پزشک متخصّص و دلسوز،علم پیدا می کنند،از فتوای مجتهد جامع الشرایط و متّقی نیز علم به حکم خدا پیدا می کنند.بنابراین این مرحله از علم کافی است،هر چند علم درجاتی دارد و مراحل عمیق تر آن مانند:علم الیقین،حقّ الیقین و عین الیقین می باشد.
*امامان معصوم علیهم السلام،اصحاب خود را از شنیدن و گفتن هر سخنی باز می داشتند و به آنان توصیه می کردند که دربانِ دل و گوش خود باشید.ودر این امر،به این آیه «لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» استناد می کردند.
چنانکه امام صادق علیه السلام برای متنبّه کردن شخصی که هنگام رفتن به دستشویی، توقّف خود را در آنجا طول می داد تا صدای ساز وآواز همسایه را بشنود،این آیه را تلاوت کرد وفرمود:
گوش از شنیده ها،چشم از دیده ها ودل از خاطرات مؤاخذه می شود.امام سجاد علیه السلام نیز فرمود:انسان حقّ ندارد هرچه می خواهد بگوید.
پیام ها:
1-زندگی باید براساس علم واطلاعات صحیح ومنطق وبصیرت باشد. «لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»
2-بازار شایعات را داغ نکنیم و با نقل شنیده های بی اساس،آبرو و حقوق افراد را از بین نبریم. لا تَقْفُ ...
3-قرآن بساط ساحران،کاهنان و پیش گویان را که مردم ساده لوح را دور خود جمع می کنند،بر هم می زند. «لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»
4-راه شناخت،تنها حس نیست،دل نیز یکی از راههای شناخت است. «السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ»
5-در قیامت،از باطن و نیّات هم بازخواست می شود. «الْفُؤادَ»
6-ایمان به قیامت وحسابرسی خداوند،عامل پیدایش تقواست. «کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً»
7-بهره برداری صحیح نکردن از جسم و امکانات،مؤاخذه خواهد داشت. «کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً»
وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً«37»
و در زمین با تکبّر و سرمستی راه مرو،قطعاً تو زمین را نخواهی شکافت و در بلندی به کوه هانخواهی رسید.
کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً«38»
همه ی اینها،گناهش نزد پروردگارت ناپسند است.
نکته ها:
*از جامعیّت اسلام اینکه علاوه بر مسائل اعتقادی،سیاسی،نظامی واقتصادی،برای کارهای جزئی مانند رفت وآمد بیرون خانه نیز دستور دارد.از جمله اینکه:
الف: «وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ»در راه رفتن،میانه رو باش.
ب: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» در زمین با تکبّر و سرمستی راه نرو.
ج: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً» بندگان خدا آنانند که در زمین با آرامش و بی تکبّر راه می روند.
د:از قارون ثروتمند هم انتقاد می کند که هنگام عبور در کوچه و بازار،با تکبّر و جلال و جبروت ظاهر می شد.
*در سیره ی پیامبر اسلام است که وی حتّی روز فتح مکّه بر الاغی بدون پالان سوار شد.
امام حسن مجتبی علیه السلام نیز با داشتن مرکب های زیاد،پیاده به مکّه می رفت.اینها نشانه ی فروتنی اولیای دین است.حضرت علی علیه السلام نیز از اوصاف متّقین،راه رفتن متواضعانه را بر می شمارد.
«و مَشیُهم التواضع»
پیام ها:
1-تکبّر،حتّی در راه،رفتن از نظر قرآن نکوهیده است. «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً»
2-راه مقابله با تکبّر،توجّه دادن به ضعف ها وعجزهاست. «إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ»
3-خصلت های درونی در رفتار انسان اثر گذار است. «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً»
4-بدی اعمال زشت در همه ی ادیان الهی امری ثابت است. کانَ سَیِّئُهُ ... مَکْرُوهاً
5-اوامر و نواهی پروردگار،در جهت رشد و تربیت انسان است. «عِنْدَ رَبِّکَ»
ذلِکَ مِمّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقی فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً«39»
این(دستورات)از حکمت هایی است که پروردگارت بر تو وحی کرده است،و با خدا معبودی دیگر قرار نده که سرزنش شده و رانده،در دوزخ افکنده خواهی شد.
نکته ها:
*برخی مفسّران می گویند:مراد از«حکمت»،احکام ثابتی است که در آیات قبل گفته شده و در ادیان دیگر هم بوده و نسخ شدنی نیست.در آیه ی 22 فرمان نهی از شرک اوّلین حکمت بود و در این آیه نیز نهی از شرک،پایان حکمت هاست.
*گاهی خداوند،با خطابی تند به پیامبرش،در واقع به کفّار هشدار می دهد که امید خود را از پیامبر قطع کنند،مثل اینکه می فرماید:اگر سراغ غیر خدا بروی،به جهنّم افکنده می شوی.
پیام ها:
1-اوامر و نواهی خداوند،بر پایه ی حکمت،علم به نیازهای تربیتی بشر و مطابق با عقل است. «أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ»
2-عقل و فطرت،انسان را از وحی بی نیاز نمی کند،بلکه انسان نیازمند وحی است. «ذلِکَ مِمّا أَوْحی إِلَیْکَ»
3-در زشتی شرک،همین بس که اگر پیامبر نیز در پی آن رود،نابود می شود.
لا تَجْعَلْ ... فَتُلْقی فِی جَهَنَّمَ
4-غیر از مکتب وحی و قانون خدا،راهها و مکاتب دیگر بیراهه است و محرومیّت وملامت ودوزخ را درپی دارد. لا تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ ... فَتُلْقی فِی جَهَنَّمَ
5-پایان شرک،دوزخ ومشرک مستحقّ دوری از رحمت خداست. فَتُلْقی ...
6-مشرکان در دوزخ علاوه بر سوختن،عذاب روحی نیز دارند. «مَلُوماً مَدْحُوراً»
أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَهِ إِناثاً إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِیماً«40»
آیا(می پندارید)پروردگارتان شما را با داشتن پسران برگزیده و خودش از فرشتگان، دخترانی گرفته است؟همانا شما سخن(و تهمت)بزرگی می گویید.
نکته ها:
*از جمله عقاید انحرافی مشرکان این بود که فرشتگان را دختران خدا می پنداشتند و قرآن بارها با این مسأله برخورد کرده و آن را دروغ و تهمتی بزرگ شمرده است،از جمله: «أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ»، «أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی»
البتّه عقیده به فرزند داشتن خدا،نزد یهود و نصارا هم بوده است،ولی اعتقاد به دختر داشتن،مخصوص بت پرستان است.
پیام ها:
1-برتری پسر بر دختر،پنداری بی اساس است. أَ فَأَصْفاکُمْ ... بِالْبَنِینَ
2-ربوبیّت خداوند حتّی شامل مشرکان نیز می شود. «رَبُّکُمْ»
3-عقیده به فرزند داشتن خداوند،بی اساس ومحکوم است. «لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِیماً»
4-پندار اینکه فرشتگان دخترند،غلط است. اَلْمَلائِکَهِ إِناثاً ... قَوْلاً عَظِیماً
5-انسان نباید آنچه را خود نمی پسندد،برای دیگران بپسندد،چه رسد آنکه برای خدا باشد! «لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِیماً»
وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا وَ ما یَزِیدُهُمْ إِلاّ نُفُوراً«41»
وبه یقین،ما در این قرآن(حقایق را با بیان های گوناگون و)مکرّر بیان کردیم،تا پند گیرند،و جز بر رمیدگی آنان نیفزود.
نکته ها:
*«صَرَّفْنا» ،بیان گوناگون و متنوّع و تکرارهای مختلف گفتار در جهت روشن تر شدن موضوع بحث است.
*انسان فطرتاً تنوّع طلب است،خواه در طبیعت باشد،یا کتاب الهی و این رمز برخی تکرارها و تنوّع بیان ها در قرآن است.
*همچنان که از بارش باران پاکیزه بر یک لاشه ی متعفّن،بوی تعفّن برمی خیزد،ورود آیات الهی نیز در دلهای خوگرفته به تکبّر و لجاجت،عفونت تنفّر را بیشتر می کند. «ما یَزِیدُهُمْ إِلاّ نُفُوراً»
پیام ها:
1-تکرار مطلب،باید متنوّع و جذّاب باشد، «صَرَّفْنا» زیرا یکنواختی اغلب خستگی آور است.
2-انسان پیوسته نیازمند تذکّر است وچه بسا در هربار تکرار،گروهی جذب شوند. «صَرَّفْنا»
3-تکرار در آیات قرآن،برای تذکّر و پندگیری است. «صَرَّفْنا لِیَذَّکَّرُوا»
4-تکرار،برای دوستان دلربا،ولی برای لجوجان نفرت آور. «ما یَزِیدُهُمْ إِلاّ نُفُوراً»
قُلْ لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَهٌ کَما یَقُولُونَ إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً«42»
بگو:اگر با خداوند،خدایانی بود-آنگونه که مشرکان می گویند-در آن هنگام آن خدایان در پی یافتن راه نفوذی به سوی خدای صاحب عرش بودند(تا قدرت را از او بگیرند).
سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیراً«43»
خداوند منزّه و برتر است از آنچه می گویند،برتری بزرگ!
نکته ها:
*مشرکان،خداوند را قبول داشتند و«اللّه»را آفریدگار هستی می دانستند،ولی بت ها را شفیع خود یا شریک خدا می پنداشتند.این آیه وجود چنین رابطه ای را میان خدا و بت ها نفی می کند،چون بت ها نه می توانند قدرت را از دست خدای بزرگ بیرون آورند،نه راهی برای تقویت خود دارند.
پیام ها:
1-نظام هستی،بهترین دلیل بریکتایی خداست.(اگر خدایان دیگر بودند،رقابت می شد واگر رقابت بود نظام بهم می خورد.) «إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً»
2-هرگاه نسبت ناروایی داده شود،تبرئه و تنزیه لازم است. «سُبْحانَهُ»
3-خداوند از هرگونه شریک پاک است و میان ذات مقدّس او و خرافاتی که می گویند،فاصله و برتری بسیاری است. «سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یَقُولُونَ»
4-هر که و به هر مقدار خدا را ستایش کند،باز خداوند برتر از آن گفته هاو توصیف هاست. «تَعالی عَمّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیراً»
تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً«44»
آسمان های هفتگانه وزمین و هر که در آنهاست،تسبیح خداوند را می گویند،و هیچ چیز نیست مگر آنکه با ستایش،از او به پاکی یاد می کند، ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید.همانا او بردبار و آمرزنده است.
نکته ها:
*این آیه می گوید:همه ی هستی برای خداوند تسبیح و سجده و قنوت دارند.برخی مفسّران این تسبیح را تسبیح تکوینی دانسته اند،یعنی ساختار وجودیِ هر ذرّه ای از عالم،نشان از اراده،حکمت،علم و عدل خدا دارد.
بعضی دیگر معتقدند که هستی،شعور و علم دارد و همه در حال تسبیح اند،ولی گوش ما صدای آنها را نمی شنود.این نظر با ظاهر آیات سازگارتر است.نطق داشتن اشیا محال نیست،چون در قیامت تحقّق می یابد، «أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ»حتّی سنگ هم علم و خشیت دارد و از خوف خدا از کوه سقوط می کند، «وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ» حضرت سلیمان سخن مورچه را می فهمید و منطق الطیر می دانست.هدهد انحراف مردم را تشخیص می داد که نزد سلیمان آمد و گزارش داد.خداوند کوهها را مخاطب قرار داده: «یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ»ای کوهها! همراه با داود نیایش کنید.در قرآن علاوه بر این موارد از تسبیحِ دیگر موجودات نیز سخن به میان آمده است.
جمله ذرات عالم در نهان
با تو می گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم
با شما نامحرمان،ما خامشیم
*تسبیح گویی حیوانات و موجودات،در روایات هم آمده است،از جمله:
الف:به چهره ی حیوانات سیلی نزنید،که تسبیح خدا می گویند.
ب:هرگاه صید تسبیح نگوید،شکارِ صیّاد می شود.
ج:هیچ درختی قطع نمی شود،مگر به خاطر ترک تسبیح او.
د:سنگریزه در دست پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به نبوّت او گواهی داد.
ه:زنبور عسل تسبیح می گوید.
ح:صدای گنجشک ها تسبیح آنهاست
همه ی این روایات،گویای تسبیح واقعی است،نه زبان حال.
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قُمری به ترانه
پیام ها:
1-همه ی هستی خدا را تسبیح می گویند،پس چرا انسان از این کاروان عقب بماند. تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ ...
2-در آسمان ها نیز موجودات زنده و با شعور هست. «مَنْ فِیهِنَّ»
3-تسبیح هستی،همراه با حمد و ستایش است. «یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»
4-بعضی صداها را ممکن است بشنویم،امّا نمی فهمیم که تسبیح است.
«لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ»
5-همه ی هستی شعور دارند،ولی اطلاعات انسان از هستی ناقص است. إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ یُسَبِّحُ ... لا تَفْقَهُونَ
6-حقایق،از غیر اهلش پوشیده است. «لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ»
7-تحمّل عقاید خرافی و سخنان ناروا،برخاسته از حلم و بردباری خداست.
عَمّا یَقُولُونَ ... حَلِیماً غَفُوراً اگر برگشتیم حتماً او می بخشد.
وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ حِجاباً مَسْتُوراً«45»
و هرگاه قرآن می خوانی،میان تو و کسانی که به قیامت ایمان ندارند،حجابی ناپیدا(و معنوی)قرار می دهیم(تا از درک معارف حقّ محروم بمانند).
نکته ها:
*قرآن وسیله ی هدایت متّقین است، «هُدیً لِلْمُتَّقِینَ»و از نشانه های متّقین،یقین به آخرت است، «وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ» پس قرآن برای آنان که به قیامت ایمان ندارند، هدایت گر نیست.این همان حجاب پنهانی است که سبب می شود انسان از فهم وحی و لذّت درک معارف الهی محروم بماند،گرچه از زبان خود پیامبر صلی الله علیه و آله نیز وحی را بشنود.
پیام ها:
1-اگر انسان،قابلیّت هدایت نداشته باشد،تلاوت قرآن،توسّط رسول اللّه هم بی اثر است. إِذا قَرَأْتَ ... حِجاباً مَسْتُوراً
2-قهر الهی،پس از لجاجت وکفر انسان است. جَعَلْنا ... لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ ... حِجاباً
3-تلاوت قرآن می تواند انسان را از شرّ کفّار،ایمن کند. إِذا قَرَأْتَ جَعَلْنا ... حِجاباً
4-تلاوت قرآن،روح تبرّی از مشرکان را در انسان تقویت می کند. إِذا قَرَأْتَ جَعَلْنا ... حِجاباً
5-محرومیّت از درک وحی،عذاب و قهر الهی است. جَعَلْنا ... حِجاباً مَسْتُوراً
چوب خدا صدا ندارد.
6-ایمان به معاد،عامل پذیرش دعوت انبیا و کفر به معاد،سبب نپذیرفتن نبوّت و معارف الهی است. لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ ... حِجاباً مَسْتُوراً
7-خداوند حقایق و معارف را از غیر اهلش پوشیده داشته است. «حِجاباً مَسْتُوراً»
وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّهً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی أَدْبارِهِمْ نُفُوراً«46»
و بر دلهای آنان(کفّار)پوشش هایی قرار دادیم تا آن را نفهمند ودر گوشهایشان سنگینی(تا حقّ را نشنوند).و چون پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد کنی،آنان پشت کرده و گریزان می شوند.
نکته ها:
*«أَکِنَّهً» جمع«کنان»،یا«کنّ»،به معنای وسیله ی پوشاندن است.«وقر»،به معنای سنگینی در گوش است.شبیه این آیه در سوره های دیگرهم آمده است.
بیش از هزار بار در قرآن،از توحید یاد شده است،ولی متأسّفانه کوردلان از شنیدن آیات توحید و بهره گیری از آنها محروم و ناراحتند،امّا از شنیدن سخن شرک و یاوه خرسند می شوند. «وَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ» امروز نیز هرگاه بحث از توحید می شود، بعضی متنفّرند،ولی سخن شرقی ها وغربی ها برایشان جاذبه دارد.
*قرآن چنین گروه های گریزان از حقّ را به الاغ هایی تشبیه کرده که از شیران رم می کنند.
«کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَهٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَهٍ»
پیام ها:
1-روحِ بسته و دلِ مرده،معارف ناب قرآن را نمی پذیرد. «أَکِنَّهً أَنْ یَفْقَهُوهُ»
2-شنیدن و فهمیدن ساده،غیر از فهم عمیق و لذّت بردن از آن است. «یَفْقَهُوهُ»
3-محروم ماندن از درک معنویّات،نوعی قهر الهی است. «جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّهً أَنْ یَفْقَهُوهُ»
4-یاد غیر خدا کفر است،یاد خدا و غیر خدا شرک،وتنها یاد خدای یکتا توحید است. ذَکَرْتَ ... وَحْدَهُ
5-توحید در ربوبیّت،سخت ترین چیز برای مشرکان است. ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا ...
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوی إِذْ یَقُولُ الظّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاّ رَجُلاً مَسْحُوراً«47»
ما داناتریم که چون به تو گوش می دهند،برای چه گوش می دهند و آنگاه که(برای خنثی کردن تبلیغات پیامبر)با هم نجوا می کنند(نیز بهتر می دانیم چه می گویند).آن زمان که ستمگران(به دیگران)می گویند:شما جز از مردی افسون شده پیروی نمی کنید(آن را هم می دانیم).
نکته ها:
*در تفاسیر آمده است که هر یک از سران کفّار،شبانه وبدون اطلاع یکدیگر مخفیانه پشت خانه ی پیامبر حاضر می شدند تا در تاریکی،صوت قرآن را بشنوند وسپس تحلیل کنند.
گاهی هم در تاریکی به هم برمی خوردند ویکدیگر را شناخته ملامت می کردند که ما خود، دل از صوت محمّد نمی کنیم،مردم چه کار کنند!
*این آیه،به پیامبر خدا دلگرمی می دهد که از فرار و بی احترامی کفّار،متأثّر نشود،چون همه چیز بر خدا روشن است.
پیام ها:
1-خداوند،از اهداف و اغراض مردم نیز آگاه است. «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ»
2-همه ی شنوندگان،حسن نیّت ندارند. نَحْنُ أَعْلَمُ ...
3-مبلّغِ حق،نباید با فرار یا تهمت مردم عقب نشینی کند،بلکه باید بداند که زیر نظر خداست و دلگرم باشد. نَحْنُ أَعْلَمُ ...
4-دشمنان،چون توجّه مردم را به رهبران الهی می بینند،با تهمت و دروغ به آنان ضربه می زنند. «رَجُلاً مَسْحُوراً»
اُنْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً«48»
(ای پیامبر!)بنگر که چگونه برای تو مثلها زدند و در نتیجه گمراه شدند، پس نمی توانند راه حقّ را بیابند.
پیام ها:
1-پیامبر صلی الله علیه و آله و رهبران دینی ومؤمنین،باید از شیوه تبلیغات دشمن آگاه باشند.
«انْظُرْ کَیْفَ»
2-هم برای اثبات حق،هم برای مکدّر ساختن حقایق،می توان از مثال و تمثیل استفاده کرد. «کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ»
3-آنان که برای رد کردن دین،منطق ندارند،با مثل زدن،به پیامبر بدگویی و او را تحقیر می کنند. «ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ»
4-توهین به رهبران الهی،عامل گمراهی است. «ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا»
5-گمراهی انسان ها به تدریج حاصل می شود،اوّل گرفتار توهین وضرب المثل نابجا می شود،آنگاه به انحراف،سپس به بن بست می رسد. «ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً»
6-کفر،سرانجامی ندارد.کفّار با بهره گیری از انواع تهمت ومثلها برای ضربه زدن به اسلام،بازهم موفّق نشدند. «ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً»
وَ قالُوا أَ إِذا کُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً«49»
و گفتند:آیا آنگاه که ما استخوان های پوسیده و پراکنده شویم،آیا براستی ما با آفرینشی تازه،برانگیخته می شویم؟
نکته ها:
*«رفات»به معنایِ گِل خورد شده است.
*در آیات قرآن،هیچ جا دلیلی از سوی منکران معاد بیان نشده است.هرچه هست،تعجّب و سؤال و استبعاد است و با طرح سؤال ها ایجاد شبهه می کنند.قرآن نیز در پاسخ آنان،تکیه بر علم و قدرت و حکمت خدا در آفرینش و ذکر نمونه هایی در طبیعت و تاریخ و خود انسان دارد که اوّل نبوده و سپس پدید آمده است.پس خداوند می تواند بار دیگر موجودات را پس از مرگ،زنده کند.
قُلْ کُونُوا حِجارَهً أَوْ حَدِیداً«50»
بگو:(استخوان خرد شده که آسان است،شما)سنگ باشید یا آهن.
أَوْ خَلْقاً مِمّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُسَهُمْ وَ یَقُولُونَ مَتی هُوَ قُلْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَرِیباً«51»
یا هر مخلوقی از آنچه که در نظر شما از آن هم سخت تر است(باز خدا می تواند شما را دوباره زنده کند)آنان بزودی خواهند گفت:چه کسی ما را باز می گرداند؟بگو:همان کسی که نخستین بار شما را آفرید.پس بزودی سرهای خویش را(با تعجّب)به سوی تو تکان خواهند داد و گویند:آن روز،چه زمان خواهد بود؟بگو:شاید نزدیک باشد!
نکته ها:
*گرچه انسان پس از مرگ،متلاشی و خاک می شود،ولی خاک،سرچشمه و دروازه ی حیات و زندگی است.گیاهان از خاک می رویند و موجودات زنده در خاک پرورش می یابند.پس زنده کردن مردگان از خاک،نزد خداوند متعال مهم و دشوار نیست،حتّی اگر شما سنگ و آهن و سخت تر از اینها هم باشید،که فاصله شان با حیات،دورتر است،باز هم خداوند،شما را زنده خواهد کرد.
*منکران،دلیلی بر انکار معاد ندارند،تنها سؤال دارند که چه کسی و چه زمانی و چگونه ما را زنده می کند؟پاسخ قرآن این است که همان خدا که اوّلین بار شما را آفرید،قدرت بازآفرینی شما را دارد،زمان آن نیز خیلی دور نیست،شاید نزدیک باشد! «مَنْ یُعِیدُنا ؟ مَتی هُوَ ؟ عَسی أَنْ یَکُونَ قَرِیباً»
پیام ها:
1-پیامبر،مأمور پاسخگویی به سؤالات،شبهات و ایرادهاست. «قُلْ»
2-زنده ساختن مجدّد مردگان،حتّی اگر سنگ و آهن هم شده باشند،بر خدا آسان است. حِجارَهً أَوْ حَدِیداً أَوْ خَلْقاً ...
3-معاد جسمانی است. کُونُوا حِجارَهً أَوْ حَدِیداً ...
4-بسیاری از چیزها،تنها در ذهن و دل ما بزرگ می نماید،ولی در واقع بزرگ نیست. «یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ»
5-دلیل انکار معاد،غفلت از قدرت الهی است. مَنْ یُعِیدُنا ... اَلَّذِی فَطَرَکُمْ
6-افراد لجوج با شنیدن دلیل نیز از روی استهزا و انکار و استبعاد،سر تکان می دهند. «فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُسَهُمْ»
7-عمر دنیا نسبت به آخرت،کم و کوتاه است و هر کس باید مرگ و قیامت را نزدیک بداند. «أَنْ یَکُونَ قَرِیباً»
یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاّ قَلِیلاً«52»
روزی که شما را(از قبرهایتان)فرامی خواند،پس شما حمدگویان اجابت می کنید و می پندارید که جز مدّت کوتاهی(در دنیا یا برزخ) درنگ نکرده اید.
پیام ها:
1-قیامت را فراموش نکنید. «یَوْمَ» قبل از «یَوْمَ» ،کلمه ی«اذکر»در تقدیر است.
2-قیامت،روز فراخوانی عمومی مردم است. «یَدْعُوکُمْ»
3-هنگام رستاخیز،همه ی مردگان ثناگوی خدایند(ولی برای کافران سودی ندارد). «فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ»
4-مدّت دنیا و برزخ،نسبت به قیامت،بسیار کوتاه است. «إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاّ قَلِیلاً»
وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِیناً«53»
وبه بندگانم بگو:سخنی گویند که نیکوتر است،چرا که شیطان(با سخنان ناموزون)میان آنان فتنه وفساد می کند.همانا شیطان همواره برای انسان،دشمنی آشکار بوده است.
نکته ها:
*خداوند،آفریدگار بهترین هاست؛ «أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ»«فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ» ، «أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»از ما نیز بهترین ها را می خواهد؛بهترین عمل، «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»
بهترین سخن «یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» وبهترین حرفها را پیروی کردن.
«فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»
*گویا مسلمانان در نحوه ی برخورد با کفّار ونیشخندهای آنان و نحوه ی مقابله به مثل، سؤالاتی داشتند که آیه با «قُلْ» پاسخ داده است،چرا که گاهی بدگویی به بت های کفّار،آنان را گستاخ می کرد که آنان نیز به خداوند ناسزا گویند.
«کلام احسن»شامل هر نوع سخن شایسته است،همچون:سلام،دعا،ارشاد،اظهار محبّت، امربه معروف و نهی از منکر،ذکر خدا،توبه و استغفار و امثال آن.
پیام ها:
1-در دعوت به کلام نیکو،باید خود نیکو سخن بود. «یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»
2-کلام و گفتار خوب،زمینه ساز محبّت،و سخن ناروا،زمینه ساز انواع وسوسه های شیطانی است.آری سخن نیکو،زمینه ی وسوسه را می زداید.
یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ ...
3-لازمه ی عبودیّت،خوش گفتاری با دیگران است. «لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»
4-القای دشمنی میان مردم،کار شیطان است و کسی که چنین کند،همکار شیطان است. «یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ»
5-شیطان،همواره دشمن انسان بوده و در دشمنی لحظه ای درنگ نکرده است.
«إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا»
6-شیطان در فتنه گری ودشمنی با انسان،بسیار جدّی است.اِنّ...کان... عَدُوًّا مُبِیناً
رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً«54»
پروردگار شما به شما داناتر است،اگر بخواهد بر شما رحمت می آورد،یا اگر بخواهد(به خاطر کردارتان)شما را عذاب می کند.و ما تو را به عنوان وکیل مردم نفرستادیم(تا به ایمان آوردن مجبورشان کنی).
نکته ها:
*در آیه ی قبل،تأکید بر خوب حرف زدن بود،در این آیه نمونه هایی از آن بیان شده است:
انسان خود را برتر از دیگران نداند،آنان را تحقیر نکند و حتّی به کفّار نگوید:شما اهل دوزخید و ما اهل بهشت،چرا که چنین روشی،سبب فتنه می شود.به علاوه ما چه می دانیم عاقبت خوش با کیست؟خدا آگاه تر است،اگر بخواهد می بخشد یا عذاب می کند.
پیام ها:
1-به ایمان خود مغرور نشویم. «رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ»
2-کارهای الهی،بر اساس علم اوست. «أَعْلَمُ بِکُمْ یَرْحَمْکُمْ یُعَذِّبْکُمْ»
3-علم خدا ومهر و قهر او،از شئون ربوبیّت خداوند است. «رَبُّکُمْ یَرْحَمْکُمْ یُعَذِّبْکُمْ»
4-سخن از رحمت و عطوفت،پیش از قهر و عذاب است. «یَرْحَمْکُمْ یُعَذِّبْکُمْ»
5-انسان باید بین خوف و رجا باشد. «یَرْحَمْکُمْ یُعَذِّبْکُمْ»
6-انسان ها در انتخاب عقیده آزادند،حتّی پیامبران هم مأمور اجبار مردم بر ایمان نیستند. «ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً»
7-مبلّغ دین،نباید خود را وکیل و سرپرست مردم بداند. «وَکِیلاً»
وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً«55»
و پروردگارت به هر که در آسمان ها و زمین است،داناتر است.و البتّه ما بعضی از پیامبران را بربعض دیگر برتری بخشیدیم وبه داود زبور دادیم.
نکته ها:
*در آیه ی قبل،علم خدا به انسان ها مطرح شد،اینجا علم او به همه ی موجودات آسمانی و زمینی بیان شده است.
*در احادیث آمده است:پیامبران،یکصد وبیست وچهار هزار نفر بوده اند؛بعضی از آنان مبعوث بر همه ی مردم و دارای کتاب آسمانی بودند،برخی نیز در منطقه یا بر قوم خاصّی مأمور بودند وتحت فرمان پیامبر بزرگ تری انجام وظیفه می کردند.
پیام ها:
1-پیامبران تحت توجّه خاصّ الهی می باشند. «رَبُّکَ»
2-عالم،محضر خداست و او بر همه چیز آگاه است. «رَبُّکَ أَعْلَمُ»
3-در آسمان ها نیز موجودات با شعور وجود دارند. «بِمَنْ فِی السَّماواتِ»
4-در میان پیامبران نیز سلسله مراتب و برتری وجود دارد.حتی بهترین افراد و متّقین با هم یکسان نیستند. «فَضَّلْنا»
5-تفاوت و برتری دادن های الهی،بر اساس علم همه جانبه ی او بر همه چیز و همه کس است. «رَبُّکَ أَعْلَمُ فَضَّلْنا»
6-کتاب آسمانی،از نشانه های برتری یک پیامبر است. «فَضَّلْنا آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً»
7-برتری فرهنگی،اساسی ترین برتری است،نه مال ومقام وعمر. «فَضَّلْنا زَبُوراً»
قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْوِیلاً«56»
بگو:کسانی را که غیر خداوند گمان می کردید(معبود شمایند)بخوانید.که آنها نه مشکلی را می توانند از شما برطرف کنند و نه تغییری در آن دهند.
پیام ها:
1-سراغ غیر خدا رفتن و به آن امید داشتن،خیالی بیش نیست. «زَعَمْتُمْ»
2-در شیوه ی تبلیغ،ضمن آنکه باید حقیقت را بیان کرد،باید مردم را در انتخاب به حال خود گذاشت تا آن را با اختیار رد کرده یا بپذیرند. قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ ... فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ
3-انگیزه ی پرستش،پناهجویی به یک قدرت است و بت ها این توان را ندارند.
«فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ»
4-غیر خدا،نه می تواند خطر را رفع کند و نه آن را به دیگری برگرداند،و یا آن را تبدیل کند و یا تخفیف دهد. «کَشْفَ الضُّرِّ تَحْوِیلاً» (عقیده به شفاعت اولیای خدا برای رفع مشکلات و عذاب،به اذن خداست و حساب دیگری دارد.)
أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحْذُوراً«57»
آنان را که(مشرکان به جای خدا)می خوانند(مانند عیسی و فرشتگان) خودشان وسیله ای برای تقرّب به پروردگارشان می جویند،وسیله ای هر چه نزدیک تر،و به رحمت او امیدوارند و از عذابش بیمناک.همانا عذاب پروردگارت در خور پرهیز و وحشت است.
نکته ها:
*آیه را چنین نیز ترجمه کرده اند:پیامبرانی که مردم رابه حقّ دعوت می کنند،خودشان نیز (در حرکت معنوی)به سوی پروردگارشان،به سراغ وسیله می روند،آن هم وسیله ای که بیشتر و سریعتر آنان را به خدا نزدیک کند.یا هر پیامبری مقرّب تر است،بیشتر سراغ خداوند می رود.
*در روایات بسیاری ذیل این آیه آمده است که دو کفّه ی بیم و امید در انسان باید یکسان باشد،وگرنه یا مأیوس می شود،یا مغرور.
پیام ها:
1-بیم و امید،نشان وابستگی و ضعف است،پس کسی که خود در پی وسیله می رود،چگونه او را وسیله قرار می دهید؟ «یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ»
2-برای قرب به خدا،راهها و وسائلی وجود دارد. «یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ»
3-سراغ وسیله رفتن و شفاعت طلبی،نباید انسان را از عذاب غافل کند.
یَبْتَغُونَ ... یَخافُونَ عَذابَهُ
4-در تقرّب به خدا،سبقت ومسابقه ارزش دارد. «أَیُّهُمْ أَقْرَبُ» (هر که به خدا نزدیک تر است،تلاشش برای توسّل بیشتر است.)
5-بهترین وسیله آن است که انسان را به خدا نزدیک تر کند. «أَیُّهُمْ أَقْرَبُ»
6-رحمت الهی بر غضبش سبقت دارد.(امید به رحمت،پیش از خوف از عذاب آمده است.) یَرْجُونَ ... یَخافُونَ
7-عذاب،از شئون ربوبیّت خداوند است،آن را شوخی نگیریم. عَذابَ رَبِّکَ ...
مَحْذُوراً ...
وَ إِنْ مِنْ قَرْیَهٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَهِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِیداً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً«58»
وهیچ منطقه آبادی نیست،مگر آنکه پیش از روز قیامت،آن را هلاک می کنیم یا(به خاطر گناهانشان)به شدّت عذاب می کنیم،این در کتاب الهی (و لوح محفوظ)ثبت شده است.
نکته ها:
*«قَرْیَهٍ» محلّ اجتماع مردم وآبادی است،چه شهر باشد چه روستا.و مراد از «الْکِتابِ» ،یا لوح محفوظ است،یا قرآن که علل سقوط و هلاکت امّت ها در آن بیان شده است.
پیام ها:
1-زندگی برای هیچ کس ماندگار و پایدار نیست. وَ إِنْ مِنْ قَرْیَهٍ ...
2-برچیده شدن بساط زندگی روی زمین،نه یک تصادف،بلکه براساس قانونی است که خداوند،از پیش تعیین و ثبت کرده است. «فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً»
وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ إِلاّ أَنْ کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَیْنا ثَمُودَ النّاقَهَ مُبْصِرَهً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ إِلاّ تَخْوِیفاً«59»
و هیچ چیزی ما را از فرستادن آیات و معجزات(مورد درخواست مردم) بازنداشت،جز اینکه امّت های پیشین آنها را تکذیب کردند(وهلاک شدند).
ما به قوم ثمود ماده شتری دادیم که روشنگر(اذهان مردم)بود،امّا به آن ستم کردند و ما معجزات(درخواستی)را نمی فرستیم مگر برای بیم دادن.
نکته ها:
*کفّارِ بهانه جوی مکّه،از پیامبر تقاضای معجزات متعدّدی داشتند،از جمله می خواستند بعضی از کوههای مکّه(کوه صفا)را به طلا تبدیل کند،یا کوهها جابه جا شده و زمین برای کشاورزی به وجود آید.خداوند می فرماید:به تجربه ی تاریخ،کفّار لجوج با دیدن این نشانه ها نیز ایمان نمی آورند و نظام آفرینش،دستخوش هوسهای افراد لجوج نمی شود.و اگر معجزه به پیشنهاد مردم ارائه شود و به آن کفر ورزند،عقوبت دنیوی آنان حتمی است.
*شتر یک حیوان است،ولی خداوند درباره ی شتر صالح می فرماید: «ناقَهُ اللّهِ» ،چون هرچه به خدا منسوب شود قداست دارد،حتّی نام ابولهب چون در قرآن است،بی وضو به آن نمی توان دست زد.
پیام ها:
1-پیامبران با داشتن معجزه های گوناگون،پیوسته گرفتار افراد لجوج بودند.
«کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ»
2-خداوند بر هر کاری تواناست،امّا کارش براساس حکمت است،نه ارضای هوسهای مردم. ما مَنَعَنا ...
3-توهین به مقدّسات و تکذیب معجزات،قهر و عذاب الهی را به دنبال دارد.
آتَیْنا ... فَظَلَمُوا بِها
4-آنچه از سوی خداست ورنگ خدایی دارد،حسابش از امور عادّی جداست.
آتَیْنا ... فَظَلَمُوا بِها
5-معجزات،وسیله ی شناخت و بینش و هشدار مردم است. «مُبْصِرَهً تَخْوِیفاً»
وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلاّ فِتْنَهً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلاّ طُغْیاناً کَبِیراً«60»
و(به یادآور)آنگاه که به تو گفتیم:همانا پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤیایی را که نشانت دادیم و آن درخت نفرین شده در قرآن را،جز برای آزمایش مردم قرار ندادیم.و ما مردم را بیم می دهیم،ولی(هشدار ما)جز طغیان و سرکشی بزرگ،چیزی بر آنان نمی افزاید.
نکته ها:
*در آیه ی قبل سخن از کشتن ناقه ی صالح بود و در این آیه،سخن از شجره ی ملعونه که قاتل اهل بیت پیامبر علیهم السلام بودند.
در روایات می خوانیم که اهل بیت فرمودند:ما کمتر از ناقه ی صالح نیستیم،جسارت به ما هلاکت را به دنبال دارد.
*در قرآن،چند رؤیا برای پیامبر اسلام بیان شده است:یک رؤیا در آستانه ی جنگ بدر،که خداوند دشمنان را به چشم پیامبر اندک نشان داد،تا مسلمانان سست نشوند. دیگری
رؤیای ورود فاتحانه به مسجدالحرام. و یکی هم خوابی که در این آیه مطرح است.دو خواب قبلی پس از هجرت و در مدینه بوده،اما این خواب در مکّه بوده است.البتّه برخی رؤیا را مربوط به معراج دانسته اند،در حالی که معراج در بیداری بود و رؤیا ظهور در خواب دیدن دارد.
آن خواب و شجره ی ملعونه یکی است،چون نتیجه ی واحدی دارد و آن فتنه بودن برای مردم است.خداوند این شجره ی ملعونه و اعمالشان را در خواب به پیامبر صلی الله علیه و آله نشان داد و فرمود که این سبب فتنه ی امت توست و با جمله ی «إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنّاسِ» ،آن حضرت را دلداری داد.
*«شجره»،هم به معنای درخت است،هم هر اصلی که شاخه ها و فروعی داشته باشد.لذا به قبیله هم شجره گفته می شود.پیامبر نیز فرمود:من و علی از یک شجره ایم
«أنا و علی من شجره واحده».به سلسله ی نسب و نژاد نیز«شجره نامه»گفته می شود.پس شجره ی ملعونه،قومی ریشه دارند که ملعونند.
*در آخر این آیه آمده است که هشدارهای الهی نسبت به شجره ی ملعونه،نتیجه ای جز افزایش طغیان بزرگ اینان ندارد.و«طغیان کبیر»تنها یکبار و در همین آیه به کار رفته است.پس باید در قرآن از یک شجره ملعونه واز قوم و قبیله ای سراغ گرفت که به ظاهر مسلمان،ولی در باطن دارای نفاق وسبب فتنه ی مردم اند.
در قرآن،امور متعدّدی لعنت شده است،مثل:ابلیس،یهود،منافقان،مشرکان،علمایی که حقّ را کتمان کردند،آزاردهندگان پیامبر،امّا تنها منافقانند که همراه مسلمانان وموجب فتنه آنانند،زیرا ابلیس و اهل کتاب ومشرکین،چهره ای روشن دارند،ولی منافقان به ظاهر مسلمان،پیوسته عامل فتنه بوده اند.
*بعضی پنداشته اند شجره ی ملعونه،همان«درخت زقّوم»است که وسیله ی عذاب الهی است،ولی چیزهای دیگری هم وسیله ی عذاب الهی بوده است که این نشانه ی لعنت شدن آن وسیله نیست،مثل رود نیل که فرعون را غرق کرد،یا فرشتگان که بر اقوامی عذاب نازل کردند،یا مؤمنان که در جنگ ها بازوی خدا در عذاب و نابودی کفّار بودند. «قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ»
*علامه ی طباطبایی قدس سره در بحث روایی سوره ی قدر،از برجستگان اهل سنّت مثل خطیب بغدادی،ترمذی،ابن جریر،طبرانی،بیهقی،ابن مردویه و از علمای شیعه مثل کلینی صاحب کتاب کافی نقل می کند که پیامبراکرم در خواب،بالا رفتن بوزینگان را از منبر خود دید و بسیار غمگین شد.جبرئیل نازل شد.حضرت خواب خود را بر او بیان کرد.جبرئیل به آسمان رفت و چون برگشت،این آیات را با خود آورد: «أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ. ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ. ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ»آیا نمی بینی که اگر ما سالیانی آنان را بهره مند سازیم،سپس عذابی که به آنان وعده داده شده،سراغشان آید،بهره گیری های دنیوی برایشان سودی نخواهد بخشید.این رؤیا،همچنین سبب نزول سوره ی قدر شد،تا به پیامبر تسلی بدهد که اگر بنی امیه هزار ماه حکومت می کنند،در عوض ما به تو شب قدر دادیم که بهتر از هزار ماه است.
مسأله خواب دیدن بوزینه هایی که حکومت را به دست گرفتند و بر منبر پیامبر بالا می رفتند،از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز روایت شده است. و مفسّران شیعه و سنّی مراد از شجره ی ملعونه را«بنی امیّه»می دانند.امام سجاد علیه السلام فرمود:جبرئیل بوزینه ها را بر بنی امیّه تطبیق داد.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسید:آیا این حادثه در زمان من رخ می دهد؟پاسخ داد:نه،حدود چهل سال بعد از هجرت تو رخ می دهد.
در میان بنی امیه هم،آن کس که بیش از همه طغیان کرد و حادثه ی کربلا را به وجود آورد، «یزید»بود و این فاجعه،بزرگ ترین طغیان در تاریخ بود.
پیام ها:
1-خداوند،گاهی از طریق خواب،بعضی حقایق را به پیامبر و دیگران الهام می کند. «أَرَیْناکَ»
2-هر حادثه ای،حتّی تعبیر خواب،می تواند وسیله ی آزمایش مردم قرار گیرد.
اَلرُّؤْیَا ... فِتْنَهً
3-قبایل و گروه هایی که عامل انحراف شوند،«شجره ی ملعونه»اند. «فِتْنَهً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ»
4-هشدار به مردم،حتّی به قبایل و دودمان های ملعون،از سنّت های الهی است.
«نُخَوِّفُهُمْ»
5-در دل لجوجان متعصّب،هشدارها اثر ندارد.(نرود میخ آهنین در سنگ) «فَما یَزِیدُهُمْ إِلاّ طُغْیاناً کَبِیراً»
- امام صادق علیه السلام فرمودند:«من قرء سوره بنی اسرائیل فی کل لیله جمعه لم یمت حتّی یدرک القائم و یکون من اصحابه».تفسیر نمونه.
- البتّه بعضی روایات،مجعول است،مثل مشاهده ی خدا در حال جسم بودن،و برخی قابل قبول است با توجیه و تأویل،مانند:دیدار اهل بهشت و جهنّم و برخی هم بدون تأویل،پذیرفتنی است.
- ما امروز،از یک سو شاهد تجاوز گسترده ی اسرائیل و نقشه ی تصرّف از نیل تا فرات و اخراج مسلمانان از وطن خود و ایجاد شبکه های جاسوسی در جهان و بدست گرفتن بوق های تبلیغاتی و گردآوری نیروهای خود از شرق و غرب و انواع کارهای فسادانگیز هستیم و از سوی دیگر شاهد انقلاب اسلامی و پیدا شدن جوانان حزب الّلهی در فلسطین و هجوم به اسرائیل و پس گرفتن مسجدالاقصی هستیم که شاید آیه اشاره به این موارد باشد.واللّه العالم.