سوره مدثّر آيات 1 تا 7
بسم اللّه االرحمن الرحيم
يا ايها المدثر (1)
قم فانذر (2)
و ربك فكبر (3)
و ثيابك فطهر (4)
و الرجز فاهجر (5)
و لا تمنن تستكثر (6)
و لربك فاصبر (7)
|
ترجمه آيات
به نام خداوندى كه در دنيا رحمتى عام براى همه و در آخرت رحمتى خاص براى مؤمنين دارد. هان اى روپوش به خود پىچيده (1).
برخيز و انذار كن (2).
و پروردگارت را تكبير گوى (3).
و جامه ات را از هر آلودگى پاك بدار (4).
و از پليديها دورى نما (5).
و در برابر احسانت نه منت بگذار و نه آن را بسيار و بزرگ بدان (6).
و به خاطر پروردگارت صبر كن (7).
بيان آيات
اين سوره مشتمل بر مطالب زير است : اول اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را دستور مى دهد به اينكه مردم را انذار كند، و اين دستور را با لحنى و در سياقى كرده كه از آن پيداست جزو دستورهاى اوائل بعثت است.
دوم اينكه اشاره مى كند به عظمت شان قرآن وجلالت قدرش. سوم اينكه كسانى را كه منكر قرآن شوند و نسبت سحر به آن دهند تهديد، و كسانى را كه از دعوت قرآن سر بتابند مذمت كرده است.
جمع بين روايات مختلف درباره زمان نزول سوره مباركه مدثّر
و اين سوره از اولين سوره هاى نازل در اوائل بعثت و ظهور دعوت اسلامى است. حتى بعضى گفته اند اولين سوره اى است كه از قرآن نازل شده. هر چند كه خود آياتش اين قول را تكذيب مى كند، چون مى رساند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) قبل از اين سوره قرآن را بر مردم مى خوانده، و مردم تكذيبش مى كردند و از آن اعراض مى نمودند و نسبت سحر به آن مى دادند.
و به همين جهت بعضى از مفسرين متمايل به اين قول شده اند كه اولين آياتى كه از قرآن نازل شد، هفت آيه از اول همين سوره بوده، و لازمه اين قول آن است كه سوره مورد بحث يكباره نازل نشده باشد. و اين قول هر چند از نظر متن آيات هفتگانه بعيد نيست، ليكن سياق اول سوره علق آن را دفع مى كند، چون ظاهر آن اين است كه آيات اول سوره علق اولين آيات نازله از قرآن است.
بعضى هم احتمال داده اند سوره مورد بحث اولين سوره اى باشد كه بعد از مأمور شدن آن جناب به دعوت علنى نازل شده باشد، و سوره علق اولين سوره نازله از قرآن باشد، چون رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) بعد از بعثت و نزول سوره علق مدتها دعوتش پنهانى بود، در نتيجه سوره مورد بحث به منزله آيه (فاصدع بما تومر و اعرض عن المشركين ) است، كه دعوت علنى را اعلام مى كند، با همين نكته بين سه دسته از روايات را جمع كرده : اول آنهايى كه مى گويد سوره مدثر اولين سوره قرآن است، دوم آنهايى كه مى گويد سوره مدثر بعد از سوره علق نازل شده، و سوم آنهايى كه مى گويد سوره مزمل و مدثر با هم نازل شده اند. ليكن اين قول قدمى از احتمال فراتر نگذاشته.
و به هر حال آنچه يقينى و مسلم است اين است كه اين سوره در اوائل بعثت نازل شده و جزو اولين سوره هاى قرآنى است، و آيات هفتگانه اى كه در اين فصل آورديم متضمن امر به انذار و ساير لوازم انذار است، كه خداى تعالى به آن سفارش فرموده .
معناى خطاب (يا ايهّا المدثّر)
كلمه (مدثر) - با تشديد دال و تشديد ثاء - در اصل (متدثر) بوده، كه از مصدر تدثر مشتق شده و معنايش پيچيدن جامه و پتو و امثال آن به خود در هنگام خواب است، و خطاب در اين جمله به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، كه در چنين حالى بوده، و لذا به همان حالى كه داشته يعنى پتو به خود پيچيده مورد خطاب قرار گرفته، تا ملاطفت را برساند، نظير جمله (يا ايها المزمل ) كه اين انس و ملاطفت را مى رساند.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از (تدثر) جامه نبوت به تن پوشيدن آن جناب است، نه جامه ظاهرى، و در حقيقت در اين تعبير نبوت تشبيه به لباس شده، كه صاحبش را مى آرايد و زينت مى دهد.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن گوشه گيرى و غيبت آن جناب از انظار مردم است، چون در ايامى كه مورد اين خطاب قرار مى گرفت در غار حرا زندگى مى كرد. بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن استراحت و فراغت است، گويا به آن جناب خطاب فرموده : هان اى كسى كه فارغ و بى خيال استراحت كرده اى ! زمان فراغت و راحت تمام شد، و اينك زمان دشواريهاى تكاليف و رنج هدايت مردم رسيده است.
اينها كه ذكر شد وجوهى است كه هر چند در جاى خود درست و بى اشكال است، اما آنچه از عبارت مورد بحث به ذهن مى آيد همان معناى اول است.
ظاهرا مراد تنها اين است كه آن جناب را امر به انذار كند، بدون اينكه نظرى داشته باشد به اينكه چه كسى را انذار كند، پس در حقيقت معناى جمله اين است كه به وظيفه انذار قيام كن. ولى بعضى گفته اند: (اين دستور به كسانى كه بايد انذار شوند نيز ) نظر دارد، چيزى كه هست مفعول جمله يعنى انذار شونده از كلام حذف شده، و تقدير كلام (قم فانذر عشيرتك الاقربين ) است، يعنى برخيز و خويشاوندان نزديكت را انذار كن، چون انذار در ابتداى دعوت با همان نزديكان مناسبت دارد، همچنان كه در سوره شعراء هم همينطور آمده.
بعضى ديگر گفته اند: انذار شونده كه مفعول جمله (فانذر) است و در كلام حذف شده، عموم مردم است، چون در جاى ديگر فرموده : (و ما ارسلناك الا كافه للناس ).
در مقام مورد بحث تنها انذار را آورد، و تبشير را ذكر نكرد، و نفرمود: (قم فانذر و بشر، با اينكه تماميت دعوت هر دو را لازم دارد، و اين بدان جهت بود كه سوره مورد بحث از سوره هاى ابتداى دعوت است، و در ابتداى دعوت بيشتر انذار كاربرد دارد.
يعنى هم در باطن دل و مرحله اعتقاد، و هم در مرحله عمل و هم به زبان پروردگار خود را به عظمت و كبريا منسوب كن، و او را از اينكه معادل و يا مافوقى داشته باشد منزه بدار، چون چيزى نيست كه شريك او و يا غالب بر او و يا مانع سر راه او باشد، و نقصى عارض بر او نمى شود، و هيچ وصفى از اوصاف، او را تحديد نمى كند.
معناى تكبير و فرق آن با تسبيح
و لذا از ائمه معصومين (عليهم السلم) وارد شده كه معناى تكبير (اللّه اكبر ) اين است كه خدا از اينكه در وصف بگنجد بزرگتر است، پس خداى تعالى از هر وصفى كه ما با آن توصيفش كنيم، و حتى از خود اين وصف بزرگتر است، و همين معنا با توحيد اسلامى مناسب است، چون توحيدى كه اسلام پيشنهاد كرده از هر توحيد ديگرى كه در ساير شرايع دينى سراغ داريم بالاتر و مهم تر است.
و اين معنايى كه ما براى تكبير ذكر كرديم فارق ميان دو كلمه تكبير و تسبيح (اللّه كبر و سبحان اللّه ) است، سبحان اللّه منزه داشتن خدا از هر صفت عدمى است، كه چون مرگ و عجز و جهل و غيره نقص شمرده شود، و اما اللّه كبر منزه دانستن خداى تعالى است از هر وصفى كه ما برايش ذكر كنيم، چه وجودى و چه عدمى، و حتى منزه بودنش از اين تنزيه ما، براى اينكه هر صفتى كه ما براى خدا ذكر كنيم ، محدود در چارچوبه خودش است، و شامل مفاهيم ديگر نمى شود، و خداى تعالى اين چنين نيست، چون به هيچ حدى محدود نمى گردد - دقت بفرماييد.
بعضى از مفسرين گفته اند: منظور، امر به تكبير در نماز است و تعبير از خداى تعالى به (ربك ) خالى از اين اشعار نيست كه توحيد خداى تعالى در آن روزها كه اوائل بعثت بوده، اختصاص به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) داشته، كسى غير آن جناب يكتاپرست نبوده است.
در تفسير كشاف در معناى جمله فكبر گفته : حرف فاء بدين جهت بر سر كلمه آمده كه معناى شرط در آن خوابيده بوده، گويا فرموده : هر طور كه باشد پس تكبير او را ترك مكن.
اقوال مختلف درباره مراد از تطهير جامه ها (و ثيابك فطهّر)
بعضى از مفسرين گفته اند: اين عبارت كنايه است از اصلاح عمل. و سخن اين مفسر بى وجه نيست، براى اينكه عمل آدمى به منزله جامه اى است براى جان آدمى كه حامل عقائد او است، چون ظاهر، عنوان و معرف باطن است، و در كلام عرب بسيار ديده مى شود كه از طهارت باطن و صلاح عمل به طهارت جامه كنايه مى آورند.
بعضى گفته اند: اين تعبير كنايه است از تزكيه نفس، و پاك نگه داشتن آن از لكه هاى گناهان و زشتى ها، بعضى ديگر گفته اند: مراد از پاك داشتن جامه كوتاه كردن آن است، تا از نجاست (هاى روى زمين ) پاك بماند، چون وقتى دامن جامه بلند بود، به زمين مى سايد، و ايمن از آلوده شدن به نجاست نمى ماند.
بعضى ديگر گفته اند: منظور از تطهير جامه، پاك نگه داشتن همسران از كفر و معاصى است، چون قرآن كريم فرموده : (هن لباس لكم - آنها لباس شما هستند) .
و بعضى گفته اند: منظور همان معناى ظاهرى كلام، يعنى پاك كردن جامه از نجاسات براى نماز است. و اگر اين معنا منظور باشد مناسب تر آن است كه بگوييم : منظور از تكبير براى پروردگار هم همان تكبير نماز است، و در نتيجه دو آيه مورد بحث در صدد تشريع اصل نماز دوش به دوش و هم زمان با فرمان دعوت خواهد بود.
ممكن است كسى ايراد كند - همچنان كه كرده اند - كه نزول اين آيات در زمانى اتفاق افتاده كه اصلا نماز واجب نشده بود؟ در پاسخ مى گوييم : هر چند تشريع نمازهاى واجب يوميه با اين خصوصياتى كه امروز دارد در شب معراج اتفاق افتاده، و جمعا ده ركعت يعنى پنج تا دو ركعت بوده، و سپس هفت ركعت بر آن افزوده شده است، الا اينكه اصل نماز از همان اوائل بعثت تشريع شده بود، به شهادت اينكه در سوره علق اولين سوره اى كه نازل شده و نيز در سوره مزمل در باره آن سخن رفته است. و علاوه بر آن، روايات هم بر اين معنا دلالت دارد.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از تطهير جامه ها تخلق به اخلاق حميده و ملكات فاضله است. و در معناى تطهير ثياب اقوالى ديگر هست كه ما از نقل آنها اغماض كرديم، چون مى توان آنها را به يكى از وجوه نقل شده ارجاع داد، و از همه آن وجوه بهتر وجه اول و پنجم است.
بعضى گفته اند: كلمه (رجز) - به ضمه راء و كسره آن و سكون جيم - به معناى عذاب است، و مراد از (دورى كردن از عذاب ) دورى كردن از سبب آن يعنى گناهان و زشتى ها است. و معناى آيه اين است كه : (از گناهان و نافرمانيها دورى كن ). بعضى ديگر گفته اند: كلمه (رجز) اسم است براى هر قبيح و هر عمل و اخلاقى كه طبع سليم آن را پليد بداند، و امر از دورى از رجز، امر به اجتناب از خصوص اخلاق و عقيده اى است كه خدا را خوش نيايد، و يا امر به اجتناب از خصوص اخلاق زشت است. اين احتمال دوم بنابر آن وجهى است كه در باره آيه (و ثيابك فطهر) نقل كرده گفتيم : منظور ترك گناهان و زشتى ها است، در نتيجه آيه گذشته در باره عمل و آيه مورد بحث در باره اخلاق مى شود.
بعضى هم گفته اند: كلمه (رجز) به معناى صنم است، و آيه شريفه دستور مى دهد به اينكه عبادت و پرستش بتها را ترك كند (و به آنها نزديك نشود).
آنچه از سياق بر مى آيد و با سياق هم تناسب دارد، اين است كه مراد از (منت گذارى ) اين است كه شخص احسانگر آنقدر احسان خود را به رخ احسان شده بكشد كه نعمتش مكدر شود، و از نظر وى بيفتد كما اينكه فرموده : (و لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى ) و نيز فرموده : (يمنون عليك ان اسلموا) و مراد از (استكثار) اين است كه آدمى چيزى را كه مى دهد به چشمش زياد آيد، آيه شريفه مى فرمايد: وقتى صدقه اى مى دهى و يا كار نيكى مى كنى، به رخ طرف مكش، و كار نيكت در نظرت بزرگ نيايد، البته كلمه (استكثار) به معناى زياده طلبى هم هست، ولى در اينجا آن معنا منظور نيست.
و معناى آيه مورد بحث اين است كه وقتى اين اوامر را امتثال كردى، يعنى قوم خود را انذار و پروردگار خود را تكبير، و جامه ات را تطهير كردى، و از پليديها دورى نمودى، بر كسى منت مگذار، در حالى كه اطاعت خود را بزرگ و بسيار ببينى، و نسبت به آن عجب بورزى، (براى اينكه تو بنده اى هستى كه از خودت مالك چيزى نيستى، آنچه دارى خدا به تو داده، و تو را بر آن توانا كرده، و آنچه دارى مالكش خداى تعالى است، و او خودش بر آنچه تو را بر آن قدرت داده قادر است ).
چند وجه در معناى آيه: (و لا تمنن تستكثر) و (و لربّك فاصبر)
مفسرين در معنا و تفسير آيه وجوهى ديگر ذكر كرده اند كه با سياق آنطور كه بايد سازگار نيست، مثلا گفته اند: معنايش اين است كه آنچه مى دهى به اين منظور مده كه بيشتر از آن را به تو بدهند. و يا گفته اند: نعمت نبوت و قرآنى را كه خدا به تو داده بر مردم منت مگذار، تا با منت نهادن اجر بيشترى از آنان بگيرى. و يا گفته اند: ابلاغ رسالت را بر امت خود منت منه. و يا گفته اند: به خيال اينكه طاعاتت بسيار است و به اين بهانه، در انجام وظيفه سست مشو. و يا گفته اند: وقتى به مردم چيزى عطا مى كنى نه بر آنان منت بگذار و نه عطيه خود را بسيار بدان. و يا گفته اند: وقتى عطايى مى كنى به خاطر پروردگارت بكن، و صبر كن تا پاداش دهنده ات او باشد. و يا گفته اند: اين آيه از ربا خوارى نهى كرده، مى فرمايد: اگر به كسى قرضى مى دهى براى اين مده كه بيشتر از آن را مطالبه كنى .
يعنى به خاطر پروردگارت (صبر) كن، و چون كلمه صبر مطلق آمده، شامل همه اقسام آن يعنى صبر در هنگام مصيبت و صبر بر اطاعت و صبر بر ترك معصيت مى شود. و معناى آيه اين است كه : به خاطر پروردگارت در هنگام مصيبت و آزار مردمى كه تو انذارشان مى كنى، و در برابر امتثال اين او امر، و در برابر اطاعت خدا و ترك معصيتش صبر كن.
و اين معناى جامعى است براى مطالب متفرقه اى كه در تفسير آيه گفته اند، مثل اينكه بعضى گفته اند: اين جمله امر به خود فعل است و نظرى به متعلق آن ندارد، فقط مى خواهد بفرمايد صبر كن، اما در برابر چه صبر كند ساكت است. و يا بعضى گفته اند: منظور صبر در برابر اذيت و آزار مشركين است. و يا بعضى گفته اند: منظور صبر بر اداى فرائض است.
و بعضى ديگر وجوهى ديگر ذكر كرده اند.
بحث روايتى
(رواياتى درباره نزول سوره مدثّر و بعضى آيات نخست آن)
در الدر المنثور است كه طيالسى، عبد الرزاق، احمد، عبد بن حميد، بخارى ، مسلم، ترمذى، ابن الضريس، ابن جرير، ابن منذر، ابن مردويه، و ابن الانبارى در كتاب (مصاحف ) از يحيى بن ابى كثير روايت كرده اند كه گفت : من از ابو سلمه بن عبد الرحمان از اولين سوره اى كه از قرآن نازل شده پرسيدم، گفت سوره (يا ايها المدثر) است. گفتم : آخر مى گويند اولين سوره (اقرا باسم ربك الذى خلق ) بوده ؟ ابو سلمه گفت : خود من از جابر بن عبد اللّه از اين معنا سؤال كردم، همين را كه به شما گفتم پاسخ داد و اضافه كرد: من به تو نمى گويم مگر همان را كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) براى ما فرمود.
رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: من مجاور در غار حرا بودم، همين كه ايام اقامتم در حرا به پايان رسيد، صدايى شنيدم كه مرا مى خواند، سمت راست خود را نظر كردم كسى را نيافتم، سمت چپم را نظر كردم كسى را نيافتم، پشت سرم را نظر كردم چيزى نديدم، بالاى سرم را نظر كردم فرشته اى را كه قبلا در حرا نزدم آمده بود ديدم، كه بين زمين و آسمان بر كرسى نشسته بود، از ديدنش دچار رعب شده به خانه برگشتم، و گفتم مرا بپيچيد، در اين هنگام اين آيات نازل شد: (يا ايها المدثر قم فانذر... و الرجز فاهجر).
مؤلف: اين حديث معارض است با احاديث ديگر كه دلالت دارد بر اينكه اولين سوره ، سوره علق بوده، بيان آيات (اقرء) هم مويد اين احاديث است، علاوه بر اين جمله (فرشته اى را كه قبلا در حرا نزدم آمده بود ديدم )، در خود اين حديث اشعار دارد بر اينكه قبل از اين سوره هم وحى بر آن جناب نازل مى شده.
و در همان كتاب است كه اين مردويه از ابو هريره روايت كرده كه گفت : به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) عرضه داشتيم : وقتى مى خواهيم داخل در نماز شويم چه بگوييم ؟ در پاسخ اين سؤال خداى تعالى آيه (و ربك فكبر) را نازل كرد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هم به ما دستور داد نماز را با تكبير افتتاح كنيم.
مؤلف: در اين روايت شبهه اى است، براى اينكه ابو هريره از كسانى است كه مدت بسيارى بعد از هجرت مسلمان شد، و اين سوره قبل از هجرت و در اوائل بعثت نازل شده، ابو هريره و بلكه همه صحابه آن روز كجا بوده اند؟
و در خصال از امير المؤمنين (عليه السلام) روايت كرده كه در حديث اربعه مائه (چار صد بند) فرمود: جمع كردن جامه، طهارت آن است، كه خداى تعالى مى فرمايد: (و ثيابك فطهر) يعنى دامن جامه ات را جمع كن.
مؤلف: و در اين معنا عده اى از اخبار در كافى و مجمع البيان از امام باقر و امام صادق و امام ابى الحسن (عليه السلام) روايت شده.
و در الدر المنثور است كه حاكم (وى حديث را صحيح دانسته ) و ابن مردويه از جابر روايت كرده اند كه گفت : از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) شنيدم كه كلمه (رجز) در آيه (و الرجز فاهجر) را به ضمه راء مى خواند، و گفت منظور از رجز، بتها است.
مؤلف: اينكه فرموده : (منظور از رجز، بتها است كلام جابر و يا شخصى ديگر است، كه در سلسله سند قرار داشته.
و در تفسير قمى در ذيل آيه (و لا تمنن تستكثر) است كه در روايت ابى الجارود آمده كه هيچ وقت چيزى عطا مكن كه چشم داشت بيشتر از آن را داشته باشى.