سیمای سوره کوثر
این سوره سه آیه دارد و در مکّه نازل شده و کوچک ترین سوره قرآن کریم است.
نام سوره برگرفته از آیه اول است و به معنای خیر کثیر و فراوان می باشد.
بر اساس روایات متعدّد از شیعه و سنّی،عاص بن وائل،پدر عمرو عاص که از بزرگان مشرکان مکّه بود،پس از آنکه پسران پیامبر از دنیا رفتند و آن حضرت دیگر پسری نداشت،از روی طعنه و زخم زبان،پیامبر را ابتر و بدون دنباله خواند.
خداوند برای تسلّی خاطر پیامبر و پاسخ به این سخن نابجا،سوره کوثر را نازل فرمود و ناکام بودن دشمنان و دوام و بقای نسل و فکر پیامبر را خبر داد.
در روایات،برای کسی که این سوره را در نمازهای واجب و مستحب بخواند،سیراب شدن از حوض کوثر در قیامت،وعده داده شده است
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ«1» فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ«2» إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ«3»
همانا ما به تو خیر کثیر عطا کردیم.پس برای پروردگارت نماز بگزار و (شتر)قربانی کن.همانا دشمن تو بی نسل و دم بریده است.
نکته ها:
* آنجا که خداوند در مقام دعوت به توحید است،ضمیر مفرد به کار می برد،همانند «أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ»پروردگار شما من هستم،پس مرا عبادت کنید. «أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ» من پروردگار شما هستم،از من پروا کنید. «إِنَّنِی أَنَا اللّهُ» همانا من خداوند یکتا هستم.
همچنین درمواردی که خداوند کاری را بدون واسطه انجام می دهد یا در مقام بیان ارتباط تنگاتنگ خالق با مخلوق است،ضمیر مفرد به کار می رود،همانند:و «أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»تنها من بخشنده مهربانم. «فَإِنِّی قَرِیبٌ» من به بندگانم نزدیکم.
اما گاهی آیه در مقام بیان عظمت خداوند و شرافت نعمت است که در این موارد ضمیر جمع همچون «إِنّا» به کار می رود،چنانکه در این آیه می فرماید: «إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» زیرا عطای الهی به بهترین خلق خدا،آن هم عطای کوثر،به گونه ای است که باید با عظمت از آن یاد شود.
همچنین در مواردی که خداوند کاری را با واسطه انجام می دهد،نظیر باران که با واسطه تابش خورشید و پیدایش بخار و ابر می بارد،از ضمیر جمع استفاده می شود،چنانکه می فرماید: «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» ما از آسمان آبی فرو فرستادیم.
* از میان یکصد و چهارده سوره قرآن،چهار سوره با کلمه«انّا»آغاز شده است:سوره های فتح،نوح،قدر و کوثر.
«إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً» ما برای تو پیروزی آشکار قرار دادیم.
«إِنّا أَرْسَلْنا نُوحاً» ما نوح را به سوی مردم فرستادیم.
«إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.
«إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» ما به تو کوثر عطا کردیم.
در آغاز یکی از این چهار سوره،از حضرت نوح که اولین پیامبر اولوا العزم است و بعد از حضرت آدم،پدر دوم انسان محسوب می شود،سخن به میان آمده است.در آغاز سه سوره دیگر،به نعمت های ویژه ای همچون نزول قرآن،پیروزی آشکار و عطای کوثر،اشاره شده است.شاید میان این چهار موضوع ارتباطی باشد که یکی رسالت اولین پیامبر اولوا العزم، دیگری نزول آخرین کتاب آسمانی،سوّمی پیروزی مکتب اسلام و چهارمی تداوم خط رسالت و ابتر نماندن آن را بیان می کند.
* کلمه«کوثر»از«کثرت»گرفته شده و به معنای خیر کثیر و فراوان است.و روشن است که این معنا می تواند مصادیق متعدّدی همچون وحی،نبوّت،قرآن،مقام شفاعت،علم کثیر و اخلاق نیکو داشته باشد،ولی آیه آخر سوره،می تواند شاهدی بر این باشد که مراد از کوثر، نسل مبارک پیامبر اکرم است.زیرا دشمنِ کینه توز با جسارت به پیامبر،او را ابتر می نامید و خداوند در دفاع از پیامبرش فرمود: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» دشمن تو،خود ابتر است.
بنابراین اگر مراد از کوثر،نسل نباشد،برای ارتباط آیه اول و سوم سوره،توجیه و معنایی دل پسند نخواهیم داشت.
* کلمه«ابتر»در اصل به حیوان دم بریده و در اصطلاح به کسی گفته می شود که نسلی از اوبه یادگار باقی نمانده باشد.از آنجا که فرزندان پسر پیامبر در کودکی از دنیا رفتند،دشمنان می گفتند:او دیگر عقبه و نسلی ندارد و ابتر است.زیرا در فرهنگ جاهلیّت دختر لایق آن نبود که نام پدر را زنده نگاه دارد.بنابراین جمله «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» دلیل آن است که مراد از کوثر،نسل کثیر پیامبر است که بدون شک از طریق حضرت زهرا علیها السلام می باشد.
این نسل پر برکت از طریق حضرت خدیجه نصیب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شد.آری خدیجه مال کثیر داد و کوثر گرفت.ما نیز تا از کثیر نگذریم به کوثر نمی رسیم.
* فخررازی در تفسیر کبیر می گوید:چه نسلی با برکت تر از نسل فاطمه که مثل باقر و صادق و رضا از آن برخاسته است و با آنکه تعداد بسیاری از آنان را در طول تاریخ،به خصوص در زمان حکومت بنی امیّه و بنی عبّاس شهید کردند،امّا باز هم امروز فرزندان او در اکثر کشورهای اسلامی گسترده اند.
* در زمانی که خبر تولّد دختر سبب اندوه پدر می شد،به گونه ای که صورتش از غصه سیاه گشته و به فکر فرو می رفت که از میان مردم فرار کند یا دخترش را زنده به گور کند:
«یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ...
أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ» در این زمان قرآن به دختر لقب کوثر می دهد تا فرهنگ جاهلی را به فرهنگ الهی و انسانی تبدیل کند.
* بر اساس روایات،نام یکی از نهرها و حوض های بهشتی،کوثر است و مؤمنان از آن سیراب می شوند.چنانکه در روایت متواتر ثقلین نیز پیامبر فرمود:«انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»کتاب و عترت از یکدیگر جدا نمی شوند تا آنکه در قیامت،در کنار حوض به من ملحق شوند.
* کوثر الهی،به جنسیّت بستگی ندارد؛فاطمه،دختر بود امّا کوثر شد.به تعداد کثیر بستگی ندارد؛فاطمه،یک نفر بود امّا کوثر شد.آری خداوند می تواند کم را کوثر و زیاد را محو کند.
* خداوند از اولیای خود دفاع می کند.به کسی که پیامبر را بی عَقَبه می شمرد،پاسخ قولی و عملی می دهد.وجود فاطمه پاسخ عملی و جمله «هُوَ الْأَبْتَرُ» پاسخ قولی است.خداوند نه تنها از اولیای خود،بلکه از همه مؤمنان دفاع می کند: «إِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا»
* هدیه کننده خداوند،هدیه گیرنده پیامبر و هدیه شده فاطمه است.لذا عبارت «إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» به کار رفته که بیانگر عظمت خداوند و بزرگی هدیه اوست.
* هر چه ضربه به دین و مقدّسات دینی شدیدتر باشد،دفاع هم باید قوی تر باشد.به پیامبر اسلام جسارت های زیادی کردند و او را ساحر،کاهن،شاعر و مجنون خواندند که همه آنها به نحوی در قرآن جبران شده است.
به پیامبر گفتند: «إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ»تو جنّ زده ای،ولی خداوند فرمود: «ما أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ»به لطف الهی تو مجنون نیستی.
به آن حضرت گفتند: «لَسْتَ مُرْسَلاً»تو فرستاده خدا نیستی،خداوند فرمود: «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ»قطعاً تو از پیامبرانی.
به حضرت نسبت شاعری و خیالبافی دادند: «لِشاعِرٍ مَجْنُونٍخداوند فرمود: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ» ما به او شعر نیاموختیم و برای او سزاوار نیست.
گفتند:این چه پیامبری است که غذا می خورد و در بازار راه می رود: «وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ» خداوند فرمود:پیامبران پیش از تو نیز غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلاّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ»
به آن حضرت ابتر گفتند،خداوند فرمود: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» .
آری،پاسخ کسی که به اشرف مخلوقات ابتر بگوید،آن است که خداوند به او کوثری عطا کند که چشم همه خیره و عقل همه مبهوت شود.
* خداوند مصداقی برای کوثر در آیه نیاورد تا همچنان مبهم بماند تا شاید اشاره به این باشد که عمق برکت کوثر عطا شده حتّی برای خود پیامبر اکرم در هاله ای از ابهام است.
* در این سوره دو خبر غیبی نهفته است:یکی عطا شدن کوثر به پیامبر،آن هم در مکّه ای که حضرت دست خالی بود و فرزند پسر نداشت،دیگر ابتر ماندن دشمن که دارای فرزندان و ثروت های بسیار بود.
* تاریخ و آمار بهترین شاهد بر کوثر بودن این عطیّه الهی است.هیچ نسلی از هیچ قومی در جهان،به اندازه نسل حضرت فاطمه علیها السلام رشد و شکوفایی نداشته است.خصوصاً اگر کسانی را که مادرشان سیّد است،از سادات به حساب آوریم،آمار سادات در جهان نشانه معجزه این خبر غیبی است.
* عطا کردن کوثر به شخصی مثل پیامبر،زمانی معنا دارد که عطا کننده سرچشمه علم و حکمت و قدرت و رحمت باشد.بنابراین عطای کوثر نشانه صفات وکمالات الهی است.
* در این سوره که سه جمله بیشتر ندارد،پنج بار شخص پیامبر مورد خطاب قرار گرفته است.
زیرا علاوه بر ضمیر کاف«ک» «أَعْطَیْناکَ» ،در خطاب«صل»و «لِرَبِّکَ» دو بار و در عبارت «انْحَرْ» و «شانِئَکَ» نیز دو بار،پیامبر مخاطب است. «أَعْطَیْناکَ ، فَصَلِّ،لِرَبِّکَ ، اِنْحَرْ ، شانِئَکَ»
در سراسر قرآن نیز،بیش از دویست بار خداوند به پیامبرش می فرماید:«ربک»
با آن که او پروردگار تمام هستی: «رَبُّ کُلِّ شَیْءٍو پروردگار همه ی مردم است: «بِرَبِّ النّاسِ»،ولی از میان واژه های«رب»کلمه«ربک»بیش از همه به کار رفته و این نشانه آن است که خداوند بر پیامبرش عنایت خاصّی دارد.
چنانکه نمونه این عنایت ویژه را در آیات دیگر نیز مشاهده می کنیم،مثلاً خداوند نام اعضا و جوارح پیامبر را در قرآن مطرح کرده است:چهره ات: «وَجْهِکَ»،زبانت: «لِسانَکَ» چشمانت: «عَیْنَیْکَ» گردنت: «عُنُقِکَ»دستانت: «یَدَکَ» سینه ات: «صَدْرِکَ»کمرت: «ظَهْرَکَ»
* الطاف خداوند به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله،گاهی با درخواست آن حضرت صورت گرفته است،
نظیر «قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» پروردگارا! مرا از نظر علمی توسعه بده.امّا کوثر هدیه ای الهی بود که بدون درخواست،به پیامبر عزیز داده شد.
کوثر چیست؟
از آیه آخر سوره،یعنی «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» استفاده می شود که مراد از کوثر چیزی ضد ابتر است و از آنجا که عرب به افراد بی عقبه و بی نسل که فرزند پسر ندارند و با مردن، آثارشان محو می شود،ابتر می گوید،بهترین مصداق برای کوثر،ذریّه پیامبر است که امامان معصوم از نسل فاطمه می باشند.البتّه کوثر،معنایی عام دارد و شامل هر خیر کثیر می شود.
* اگر مراد از کوثر،علم باشد،همان چیزی است که پیامبر مأمور به خواستنش بود. «قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً»
اگر مراد از کوثر اخلاق نیک باشد،پیامبر دارای خلق عظیم بود. «إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ
اگر مراد از کوثر عبادت باشد،حضرتش به قدری عبادت می کرد که آیه نازل شد:ما قرآن را نفرستادیم تا این گونه خود را به مشقّت اندازی. «ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی»
اگر مراد از کوثر نسل کثیر باشد که امروزه بیشترین نسل از اوست.
اگر مراد از کوثر امّت کثیر باشد،طبق وعده الهی اسلام بر تمام جهان غالب خواهد شد.
«لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»
اگر مراد از کوثر شفاعت باشد،خداوند تا جایی که پیامبر راضی شود از امّت او می بخشد. «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی
* هر کثیری کوثر نیست.قرآن می فرماید:اموال و اولاد مخالفان،شما را به تعجب واندارد، زیرا که خداوند اراده کرده آنان را در دنیا از طریق همان اموال و اولاد عذاب کند. «فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا»
* در قرآن سوره ای به نام کوثر داریم و سوره ای به نام تکاثر.امّا کوثر ارزش است و تکاثر ضدّارزش،زیرا اولی عطیّه الهی است که دنباله اش ذکر خداست: «أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ» و دومی یک رقابت منفی که دنباله اش غفلت از خداست. «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ»
کوثر ما را به مسجد می برد برای نماز: «فَصَلِّ لِرَبِّکَ» و تکاثر ما را به گورستان می برد برای سرشماری مردگان. «حَتّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»
در عطای کوثر بشارت است: «إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» و در تکاثر تهدیدهای پی در پی. «کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ»
کوثر،عامل رابطه با خالق است: «أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ» و تکاثر،وسیله ای برای سرگرمی با مخلوق. «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ»
* کوثر که بزرگ ترین هدیه الهی است در کوچک ترین سوره قرآن مطرح شده است.
هدیه اشرف معبود به اشرف مخلوق چیزی جز کوثر نمی تواند باشد. «إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ»
* در ماجرای فتح مکّه که مشرکان دسته دسته و فوج فوج به اسلام وارد می شدند،خداوند تنها دستور تسبیح می دهد: «رَأَیْتَ النّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللّهِ أَفْواجاً فَسَبِّحْ» ولی برای عطا کردن کوثر می فرماید: «فَصَلِّ لِرَبِّکَ» نماز بگزار.گویا اهمیّت کوثر از اسلام آوردن مشرکان بیش تر است.
* عطای استثنایی در سوره استثنایی با الفاظ استثنایی:
عطا بی نظیر است،چون کوثر است؛سوره بی نظیر است،چون کوچک ترین سوره قرآن است و الفاظ بی نظیرند،چون کلمات«اعطینا»، «الْکَوْثَرَ» ،«صلِ»، «انْحَرْ» ، «شانِئَکَ» و «ابتر»تنها در این سوره به کار رفته و در هیچ کجای قرآن شبیه ندارد.
* هر زخم زبان و کلامی وزنی دارد.به شخص پیامبر اکرم توهین ها شد،کلماتی از قبیل مجنون،شاعر،کاهن و ساحر به او گفتند و به یاران او نیز توهین ها شد تا آنجا که گفتند:این بیچارگان را از خود دور کن تا ما دور تو جمع شویم.برای هیچ کدام سوره ای مستقل نازل نشد،امّا در نسبت ابتر دادن یک سوره نازل شد که خیر کثیر به تو عطا کردیم و دشمن تو ابتر است و این به خاطر آن است که جسارت به شخص و یاران قابل تحمّل است،امّا جسارت به راه و مکتب که او ابتر و راه او گذرا و بی آینده است،قابل تحمّل نیست.
گاهی جسارت برخاسته از لغوگویی است که باید با کرامت از کنارش گذشت. «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً»
* گاهی جسارت به خاطر جوّ فاسد و دوستان ناباب است،که باید از آنان اعراض کرد. «إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ»
امّا گاهی جسارت به مکتب و رهبر است،آن هم از سوی افراد سرشناس و سیاسی که باید جواب سخت به آن داده شود. «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» همان گونه که منافقان از روی غرور می گفتند:آیا ما مثل افراد بی خرد به پیامبر ایمان بیاوریم. «أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ» قرآن، جسارت اینگونه افراد را چنین پاسخ می دهد: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ»آنان خود بی خردند ولی نمی دانند!
* شتر در قرآن،هم در بحث توحید مطرح شده است: «أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْهم در مورد مقدّمات قیامت نام آن آمده است، «وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْهم در احکام و شعائر حج مطرح شده است، «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها»و هم مورد قربانی و کمک رسانی به جامعه قرار گرفته است. «وَ انْحَرْ»
* بر اساس روایات،مراد از «وَ انْحَرْ» آن است که به هنگام گفتن تکبیرها در نماز،دستان تا مقابل گودی زیر گلو که محلّ نحر است،بالا آورده شود که این زینت نماز است. * بر اساس روایات،آن دشمن کینه توزی که به پیامبر اکرم جسارت کرد و او را ابتر خواند،پدر عمرو عاص بود.
* خداوند هم سبب ساز است هم سبب سوز.او می تواند از یک فاطمه کوثر بیافریند و می تواند افرادی را که پسران رشید دارند به فراموشی بسپارد.
او می تواند دریا را با زدن عصای موسی خشک، «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ»و با زدن همان عصا به سنگ،دوازده چشمه جاری سازد.«و اِضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ»
پیام ها:
1- خداوند به وعده های خود عمل می کند.در سوره ضحی،خداوند وعده ی عطا به پیامبر داده بود: «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضیپروردگارت در آینده عطائی خواهد کرد که تو راضی شوی.در این سوره می فرماید:ما به آن وعده عمل کردیم. «إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ»
2- فرزند و نسل عطیّه الهی است. «إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ»
3- نعمت ها حتّی برای پیامبر اسلام مسئولیّت آور است. «أَعْطَیْناکَ ... فَصَلِّ»
4- در قرآن به نماز یا سجده شکر سفارش شده است. «فَصَلِّ»
5-تشکّر باید فوری باشد. «فَصَلِّ» (حرف فاء برای تسریع است)
6- نوع تشکّر را باید از خدا بیاموزیم. «فَصَلِّ»
7- در نعمت ها و شادی ها خداوند را فراموش نکنیم. «أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ»
8-آنچه می تواند به عنوان تشکّر از کوثر قرار گیرد،نماز است. «فَصَلِّ»
(نماز جامع ترین و کامل ترین نوع عبادت است که در آن هم قلب باید حضور داشته باشد با قصد قربت و هم زبان با تلاوت حمد و سوره و هم بدن با رکوع و سجود.مسح سر و پا نیز شاید اشاره به آن باشد که انسان از سر تا پا بنده اوست.در نماز بلندترین نقطه بدن که پیشانی است،روزی سی و چهار بار بر زمین ساییده می شود تا در انسان تکبّری باقی نماند.حضرت زهرا علیها السلام در خطبه معروف خود فرمود:فلسفه و دلیل نماز پاک شدن روح از تکبر است.
«تنزیهاً لکم من الکبر»)
9- دستورات دینی،مطابق عقل و فطرت است.عقل تشکّر از نعمت را لازم می داند،دین هم به همان فرمان می دهد. «فَصَلِّ لِرَبِّکَ»
10- چون عطا از اوست: «إِنّا أَعْطَیْناکَ» تشکّر هم باید برای او باشد. «فَصَلِّ لِرَبِّکَ»
11- قربانی کردن،یکی از راههای تشکّر از نعمت های الهی است.(زیرا محرومان به نوایی می رسند.) «وَ انْحَرْ»
12- هر که بامش بیش برفش بیشتر.کسی که کوثر دارد،ذبح گوسفند کافی نیست باید شتر نحر کند و بزرگ ترین حیوان اهلی را فدا کند. «وَ انْحَرْ»
13- رابطه با خداوند بر رابطه با خلق مقدّم است. فَصَلِّ ... وَ انْحَرْ
14- انفاقی ارزش دارد که در کنار ایمان و عبادت باشد. «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»
15- شکرِ عطا گرفتن از خدا،عطا کردن به مردم است. أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ ... وَ انْحَرْ
16- نمازی ارزش دارد که خالصانه باشد، «لِرَبِّکَ» و انفاقی ارزش دارد که سخاوت مندانه باشد. «وَ انْحَرْ»
17- دشمنان پیامبر و مکتب او ناکام هستند.(کلمه شانِئ اسم فاعل است و شامل هر دشمنی در گذشته و حال و آینده می شود.اگر می گفت: «من شانک هو الابتر» تنها کسانی را که در گذشته دشمنی کرده اند شامل می شد و اگر می گفت: «من یشونک هو الابتر» تنها دشمنان آینده را در برمی گرفت. «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» .)
18- توهین به مقدّسات،توبیخ و تهدید سخت دارد. «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»
19- از متلک ها و توهین ها نهراسیم که خداوند طرفداران خود را حفظ می کند.
«إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»
20- زود قضاوت نکنیم و تنها به آمار و محاسبات تکیه نکنیم که همه چیز به اراده خداوند است.(مخالفان،با مرگ پسر پیامبر و داشتن پسران متعدّد برای خود،قضاوت کردند که پیامبر ابتر است،ولی همه چیز برعکس شد.) إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ ... إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ
«والحمدللّه ربّ العالمین»