اءرءيت الذى يكذب بالدين (1)
فذلك الذى يدع اليتيم (2)
و لا يحض على طعام المسكين (3)
فويل للمصلين (4)
الذين هم عن صلاتهم ساهون (5)
الذين هم يراءون (6)
و يمنعون الماعون (7)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
1 - آيا كسى كه روز جزا را پيوسته انكار مى كند مشاهده كردى ؟
2 - او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مى راند.
3 - و ديگران را به اطعام مسكين تشويق نمى كند.
4 - پس واى بر نمازگزارانى كه ...
5 - نماز خود را به دست فراموشى مى سپارند
6 - آنها كه ريا مى كنند.
7 - و ديگران را از ضروريات زندگى منع مى نمايند.
تفسير:
اثرات شوم انكار معاد
در ايـن سـوره نـخـسـت پـيـغـمـبـر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) را مخاطب قرار داده و اثرات شوم انكار روز جزا را در اعمال منكران بازگو مى كند.
آيا ديدى كسى را كه روز جزا را پيوسته انكار مى كند؟! (اء راءيت الذى يكذب بالدين ).
سپس بى آنكه در انتظار پاسخ اين سؤ ال بماند مى افزايد.
او همان كسى است كه يتيم را با خشونت ميراند! (فذلك الذى يدع اليتيم ).
و ديگران را به اطعام مسكين و مستمند تشويق نمى كند (و لا يحض على طعام المسكين ).
مـنـظـور از (ديـن ) در ايـنـجا (جزا) يا (روز جزا) است ، و انكار روز جزا و دادگاه بـزرگ آن ، بـازتـاب وسـيـعـى در اعمال انسان دارد كه در اين سوره به پنج قسمت از آن اشاره شده است از جمله : (راندن يتيمان با خشونت ،) و (عدم تشويق ديگران به اطعام افـراد مـسـكـيـن ) اسـت يـعـنى نه خود انفاق مى كند و نه ديگران را دعوت به اين كار مى نمايد.
بعضى نيز احتمال داده اند كه منظور از (دين ) در اينجا قرآن يا تمام آئين اسلام است ، ولى معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد، و نظير آن را در سوره (انفطار) آيه 9 كلا بل تكذبون بالدين ، و سوره (تين ) آيه 7 فما يكذبك بعد بالدين نيز
آمده است كه به قرينه آيات ديگر آن سوره ها منظور از دين روز جزا است . (يدع ) از ماده (دع ) (بر وزن حد) به معنى دفع شديد و راندن تواءم با خشونت و عنف است .
و (يـحـض ) از ماده (حض ) به معنى تحريض و ترغيب ديگران بر چيزى است ، راغب در مفردات مى گويد: حص تشويق در حركت و سير است ، ولى حض چنين نيست .
از آنـجـا كـه (يـحـض ) و (يـدع ) بـه صـورت فعل (مضارع ) آمده نشان مى دهد كه اين كار مستمر آنها است در مورد يتيمان و مستمندان .
باز در اينجا اين نكته جلب توجه مى كند كه در مورد يتيمان مساءله عواطف انسانى بيشتر مطرح است تا اطعام و سير كردن ، چرا كه بيشترين رنج يتيم از دست دادن كانون عاطفه و غـذاى روح اسـت ، و تـغـذيه جسمى در مرحله بعد قرار دارد. و باز در اين آيات به مساءله اطـعـام (مـسـتـمـنـدان ) كه از مهمترين كارهاى خير است برخورد مى كنيم ، تا آنجا كه مى فرمايد: اگر خود قادر به اطعام مستمندى نيست ديگران را به آن تشويق كند.
تـعبير به (فذلك ) (با توجه به اينكه فا در اينجا معنى سببيت را مى بخشد) اشاره بـه ايـن نـكـتـه است كه فقدان ايمان به معاد سبب اين خلافكاريها مى شود، و به راستى چـنـيـن اسـت ، آن كـس كـه آن روز بـزرگ و آن دادگـاه عدل ، و آن حساب و كتاب و پاداش و كيفر را در اعماق جان باور كرده باشد، آثار مثبتش در تـمـام اعمال او ظاهر مى شود، ولى آنها كه ايمان ندارند اثر آن در جراءتشان بر گناه و انواع جرائم كاملا محسوس است .
در سـومـيـن وصـف ايـن گـروه ، مـى فـرمـايـد: (واى بـر نـمـازگـزاران ) (فويل للمصلين ). (هـمـان نـمـازگـزارانـى كـه نـماز خود را به دست فراموشى مى سپرند) (الذين هم عن صلاتهم ساهون ).
نـه ارزشـى بـراى آن قـائلند، و نه به اوقاتش اهميتى مى دهند، و نه اركان و شرائط و آدابش را رعايت مى كنند. (ساهون ) از ماده (سهو) در اصل به معنى خطائى كه از روى غفلت سرزند، خواه در فـراهـم كـردن مـقـدمـاتـش مـقـصـر بـاشـد يـا نـه ، البـتـه در صـورت اول معذور نيست ، و در صورت دوم معذور است ، ولى در اينجا منظور سهو تواءم با تقصير است .
بـايـد تـوجـه داشت كه نمى فرمايد در نمازشان سهو مى كنند چون سهو در نماز به هر حـال بـراى هـر كـس واقـع مـى شـود، بـلكـه مـى فـرمـايـد از اصل نماز سهو مى كنند و كل آن را به دست فراموشى مى سپرند.
روشـن اسـت ايـن مطلب اگر يك يا چند بار اتفاق بيفتد ممكن است از قصور باشد، اما كسى كه پيوسته نماز را فراموش مى كند و آن را به دست فراموشى مى سپارد، پيدا است كه بـراى آن اهـميتى قائل نيست ، و يا اصلا به آن ايمان ندارد، و اگر گهگاه نماز مى خواند از ترس زبان مردم و مانند آن است .
در اين كه منظور از (ساهون ) در اينجا چيست ؟ علاوه بر آنچه در بالا گفتيم تفسيرهاى ديگرى نيز كرده اند، از جمله اينكه منظور تاءخير انداختن نماز از وقت فضيلت است .
و يـا ايـنـكه منظور اشاره به منافقانى است كه نه براى نماز ثوابى معتقد بودند و نه براى ترك آن عقاب .
يا اينكه منظور كسانى است كه در نمازهاى خود ريا مى كنند (در حالى كه اين معنى در آيه بعد مى آيد).
البـتـه جـمـع مـيـان ايـن مـعـانـى مـمـكـن اسـت هـر چـنـد تـفـسـيـر اول مناسب تر به نظر مى رسد.
بـه هـر حـال وقـتـى فـرامـوش كـنـنـدگـان نـمـاز شـايـسـتـه ويـل هـستند آنها كه به كلى ترك نماز گفته و تارك الصلوة هستند چه حالى خواهند داشت ؟!
در چـهـارمـيـن مـرحـله بـه يـكـى ديگر از بدترين اعمال آنها اشاره كرده ، مى فرمايد: آنها كسانى هستند كه پيوسته ريا مى كنند (الذين هم يراءون ).
و در آخـريـن مـرحـله مـى افـزايـد: آنـهـا ديـگـران را از ضروريات زندگى منع مى كنند (و يمنعون الماعون ).
مـسـلما يكى از سرچشمه هاى تظاهر و رياكارى عدم ايمان به روز قيامت ، و عدم توجه به پـاداشـهـاى الهـى اسـت ، و گرنه چگونه ممكن است انسان پاداشهاى الهى را رها كند و رو به سوى خلق و خوش آيند آنها آورد؟! (ماعون ) از ماده (معن ) (بر وزن شاءن ) به معنى چيز كم است ، و بسيارى از مفسران معتقدند كه منظور از آن در اينجا اشياء جزئى است كه مردم مخصوصا همسايه ها از يكديگر بـه عـنـوان عـاريـه يـا تملك مى گيرند، مانند مقدارى نمك ، آب ، آتش (كبريت ) ظروف و مانند اينها.
بـديـهـى است كسى كه از دادن چنين اشيائى به ديگرى خوددارى مى كند آدم بسيار پست و بـى ايمانى است ، يعنى آنها به قدرى بخيل اند كه حتى از دادن اين اشياء كوچك مضايقه دارند، در حالى كه همين اشياء كوچك گاه نيازهاى بزرگى را برطرف مى كند، و منع آن ، مشكلات بزرگى در زندگى مردم ايجاد مى نمايد.
جـمـعـى نـيـز گـفـتـه انـد مـنـظـور از (مـاعـون ) زكـات اسـت ، چـرا كـه زكـات نـسبت به اصـل مال غالبا بسيار كم است ، گاه ده درصد، و گاه پنج درصد، و گاه دو و نيم درصد است .
البـتـه مـنـع زكـات نـيـز يـكـى از بدترين كارها است ، چرا كه زكات بسيارى از مشكلات اقتصادى جامعه را حل مى كند.
در روايـتـى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است كه در تفسير ماعون فرمود: هو القرض يـقرضه ، و المتاع يعيره ، و المعروف يصنعه : ماعون وامى است كه انسان به ديگرى مى دهـد، و وسـائل زنـدگـى اسـت كه به عنوان عاريه در اختيار ديگران مى گذارد، و كمكها و كـارهـاى خـيـرى كـه انـسـان انـجـام مـى دهـد در روايـت ديـگـرى از هـمـان حـضـرت ايـن معنى نـقـل شـده ، و در ذيل آن آمده است كه راوى گفت : ما همسايگانى داريم كه وقتى وسائلى را بـه آنـهـا عـاريـه مـى دهيم آن را مى شكنند و خراب مى كنند، آيا گناه است به آنها ندهيم ؟ فرمود: در اين صورت مانعى ندارد.
در مـعـنى (ماعون ) احتمالات ديگرى نيز گفته اند، تا آنجا كه در تفسير قرطبى بالغ بر دوازده قول در اين زمينه نقل شده كه بسيارى از آنها را مى توان در هم ادغام كرد و مهم همان است كه در بالا آورديم .
ذكـر ايـن دو كار پشت سر يكديگر (رياكارى و منع ماعون ) گوئى اشاره به اين است كه آنـها آنچه براى خدا است به نيت خلق بجا مى آورند، و آنچه براى خلق است از آنها دريغ ميدارند، و به اين ترتيب هيچ حقى را به حق دارش نمى رسانند.
ايـن سـخـن را بـا حـديـثى از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) پايان مى دهيم ، فرمود:
مـن مـنـع المـاعـون جـاره منعه الله خيره يوم القيامة ، و وكله الى نفسه ، و من وكله الى نفسه فما اسوء حاله ؟!: كسى كه وسائل ضرورى و كوچك را از همسايه اش دريغ دارد خداوند او را از خـيـر خـود، در قـيـامـت مـنـع مـى كـنـد، و او را بـه حال خود وامى گذارد، و هر كسى خدا او را به خود واگذارد، چه بد حالى دارد؟.
نكته ها :
1 - جمعبندى بحثهاى سوره ماعون
در ايـن سـوره كـوتـاه ، مـجـموعه اى از صفات رذيله كه در هر كس باشد نشانه ايمانى و پـسـتى و حقارت او است آمده ، و قابل توجه اينكه همه آنها را فرع بر تكذيب دين ، يعنى جزا يا روز جزا قرار داده است ،
تـحـقـيـر يتيمان ، ترك اطعام گرسنگان ، غفلت از نماز، رياكارى ، و عدم همكارى با مردم حـتـى در دادن وسـائل كـوچـك زنـدگـى ايـن مـجـمـوعـه را تشكيل مى دهد، و به اين ترتيب افراد بخيل و خودخواه ، و متظاهرى را منعكس مى كند كه نه پـيـونـدى بـا خـلق دارنـد، و نـه رابطه اى با خالق افرادى كه نور ايمان و احساس مسؤ وليت در وجودشان نيست نه به پاداش الهى ميان ديشند و نه از عذاب او بيمناكند.
2 - تظاهر و ريا يك بلاى بزرگ اجتماعى
ارزش هر عمل بستگى به (انگيزه ) آن دارد، و يا به تعبير ديگر از ديدگاه
اسلام ، اساس هر عمل را، (نيت ) تشكيل مى دهد، آن هم (نيت خالص ).
اسـلام قبل از هر چيز پرونده نيت را مورد بررسى قرار مى دهد، و لذا در حديث معروفى از پـيـغـمـبـر اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) آمـده اسـت كـه : انـمـا الاعـمـال بـالنـيـات ، و لكـل امرء ما نوى : هر عملى بستگى به نيت او دارد، و بهره هر كس مطابق نيتى است كه در عمل دارد.
و در ذيـل اين حديث آمده است : آن كس كه براى خدا جهاد كند اجرش بر خداوند بزرگ است ، و كـسـى كـه بـراى مـتـاع دنـيـا پـيـكـار كـنـد، يـا حـتـى نـيـت بـه دسـت آوردن عقال (طناب كوچكى كه پاى شتر را با آن مى بندند) كرده باشد بهره اش فقط همان است .
ايـنـهـا هـمـه بـه خـاطـر آن اسـت كـه نـيـت هـمـيـشـه بـه عـمـل شـكـل مـى دهـد، آن كـس كه براى خدا كارى انجام مى دهد، شالوده آن را محكم مى كند، و تـمام تلاش او اين است كه مردم از آن بهره بيشتر گيرند، ولى كسى كه براى تظاهر و ريـاكـارى عـمـلى انجام مى دهد، تنها به ظاهر و زرق و برق آن مى پردازد، بى آنكه به عمق و باطن و شالوده و بهره گيرى نيازمندان اهميت دهد.
جامعه اى كه به رياكارى عادت كند، نه فقط از خدا و اخلاق حسنه و ملكات فاضله دور مى شـود، بـلكـه تـمـام بـرنـامـه هاى اجتماعى او از محتوا تهى مى گردد، و در يك مشت ظواهر فاقد معنى خلاصه مى شود، و چه دردناك است سرنوشت چنين انسان ، و چنين جامعه اى ؟!
روايـات در مـذمـت ريـا بـسـيار زياد است ، تا آنجا كه آن را نوعى شرك ناميده اند، و ما در اينجا به ذكر سه روايت تكان دهنده قناعت مى كنيم :
1 - در حديث از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده است : سياتى على الناس
زمـان تـخبث فيه سرائرهم ، و تحس فيه علانيتهم ، طمعا فى الدنيا لا يريدون به ما عند ربـهـم ، يـكـون دينهم رياء، لا يخالطهم خوف ، يعمهم الله بعقاب فيدعونه دعاء الغريق فلا يستجيب لهم !:
زمـانـى بـر مـردم فـرا مى رسد كه باطنهاى آنها زشت و آلوده مى شود، و ظاهرشان زيبا، به خاطر طمع در دنيا اين در حالى كه علاقه اى به پاداشهاى پروردگارشان ندارند ، ديـن آنـهـا ريـا مـى شـود، و خـوف خدا، در دل آنها وجود ندارد، خداوند همه آنها را به عذاب سـخـتـى گـرفـتـار مـى كـنـد، و هر قدر خدا را مانند شخص غريق بخوانند هرگز دعايشان مستجاب نمى شود.
2 - در حـديـث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه به يكى از يارانش به نـام زراره فـرمـود. مـن عـمـل للنـاس كـان ثـوابـه عـلى النـاس يـا زراره ! كل رياء شرك !: كسى كه براى مردم عمل كند ثوابش بر مردم است ، اى زراره ! هر ريائى شرك است !.
3 - در حديث ديگرى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده است :
ان المـرائى يـدعـى يـوم القـيـامة باربعة اسماء: يا كافر! يا فاجر! يا غادر! يا خاسر! حـبـط عـمـلك ، و بـطـل اجـرك ، فـلا خـلاص لك اليـوم ، فـالتـمـس اجـرك مـمـن كـنـت تعمل له !: شخص رياكار در روز قيامت با چهار نام صدا زده مى شود: اى كافر! اى فاجر! اى حـيـلهـگـر! واى زيـانـكـار ! عـمـلت نـابـود شـد، و اجـرت بـاطـل گـشت ، امروز هيچ راه نجاتى ندارى ، پاداش خود را از كسى بخواه كه از براى او عمل كردى !.
خداوندا! خلوص نيت ، سخت مشكل است ، خودت ما را در اين راه يارى فرما.
پـروردگـارا! آنـچـنـان ايـمـانى به ما مرحمت كن كه جز به ثواب و عقاب تو نينديشيم و رضا و خشنودى و غضب خلق در راه تو براى ما يكسان باشد.
بارالها! هر خطائى در اين راه تاكنون كرده ايم بر ما ببخش .
آمين يا رب العالمين