آيه و ترجمه
بسم الله الرحمن الرحيم
يا ايها المزمل(1)
قم اليل إ لا قليلا(2)
نصفه أ و انقص منه قليلا(3)
أ و زد عليه و رتل القرءان ترتيلا(4)
إ نا سنلقى عليك قولا ثقيلا(5)
|
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده بخشايشگر
1 - اى جامه به خود پيچيده !
2 - شب را جز كمى ، به پا خيز!
3 - نيمى از شب را، يا كمى از آن كم كن .
4 - يـا بـر نـصـف آن بـيـفـزا، و قـرآن را بـا دقـت و تامل بخوان .
5 - چرا كه ما به زودى سختى سنگين را به تو القا خواهيم كرد.
تفسير:
اى جامه به خود پيچيده بپاخيز!
همانگونه كه از لحن آغاز اين سوره بر مى آيد دعوتى است آسمانى از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) براى استقامت ، و آمادگى جهت پذيرش يك وظيفه بزرگ و سنگين ، كه بدون خودسازى قبلى انجام آن ممكن نيست ، مى فرمايد:
(اى جامه به خود پيچيده )! (يا ايها المزمل ).
(شب را جز كمى بپا خيز)! (قم الليل الا قليلا).
(نيمى از شب را يا كمى از آن كم كن ) (نصفه او انقص منه قليلا).
(يا بر نصف بيفزا) (او زد عليه ).
(و قـرآن را بـا تـامـل و دقـت و در نـهـايـت روشـنـى و فـصـاحـت تـلاوت كـن ) (و رتل القرآن ترتيلا).
جـالب ايـنـكـه مخاطب در اين آيات پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ولى نه به عـنـوان (يـا ايـهـا الرسـول ) و (يـا ايـهـا النـبـى ) بـلكـه بـه عـنـوان (يـا ايـهـا المـزمـل )، اشـاره بـه اينكه دوران (جامه به خود پيچيدن ) و در گوشه انزوا نشستن نيست ،
بلكه دوران قيام و خودسازى و آمادگى براى انجام رسالتى عظيم است .
و انتخاب شب براى اين كار به خاطر اين است كه اولا چشم و گوش دشمنان در خواب است ، و ثـانـيـا كـارهـاى زنـدگـى تـعـطـيـل مـى بـاشـد و بـه هـمـيـن دليل انسان آمادگى بيشترى براى انديشه و تفكر و تربيت نفس دارد.
هـمـچـنـين انتخاب قرآن به عنوان متن اصلى اين برنامه به خاطر آن است كه تمام درسهاى لازم را در ايـن زمـيـنـه در بـر دارد، و بـهـتـريـن وسـيـله تـقـويت ايمان و استقامت و تقوى و پرورش نفوس است .
تـعـبـير به (ترتيل ) كه در اصل به معنى تنظيم و ترتيب موزون است ، در اينجا به مـعـنـى خـواندن آيات قرآن با تانى و نظم لازم ، و اداء صحيح حروف ، و تبيين كلمات ، و دقت و تامل در مفاهيم آيات ، و انديشه در نتايج آن است .
بـديـهـى اسـت چـنـين قرآن خواندنى مى تواند به سرعت به انسان رشد و نمو معنوى ، و شـهـامـت اخـلاقى ، و تقوا و پرهيزگارى ببخشد، و اگر بعضى از مفسران آن را به معنى نـمـاز خـوانـدن تـفسير كرده اند به خاطر آن است كه يكى از بخشهاى مهم نماز (تلاوت قرآن ) است .
تـعـبـيـر بـه (قـيـام ) در جـمـله (قـم الليـل ) بـه مـعـنـى بـرخـاسـتـن در مقابل خوابيدن است ، نه فقط روى پا ايستادن است .
و امـا تـعـبـيـرات مـخـتلفى كه درباره مقدار (شب زنده دارى ) در اين آيات آمده ، در حقيقت براى بيان (تخيير) است ، و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را مخير مى كند كه نـيـمـى از شـب ، يـا چـيـزى كمتر، يا چيزى بيشتر را بيدار بماند، و تلاوت قرآن كند، در مرحله اول (تمام شب ) را جز مقدار كمى ذكر مى كند، و بعد تخفيف داده و آن را به نيمى از شب مى رساند و سپس كمتر از نيم .
بـعـضـى گـفـته اند منظور تخيير در ميان دو سوم و نصف و يك سوم شب است ، به قرينه آيه اى كه در آخر همين سوره خواهد آمد كه مى فرمايد:
ان ربك يعلم انك تقوم ادنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه .
ضمنا از همين آيه آخر سوره به خوبى استفاده مى شود كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سـلم ) در ايـن قـيـام شـبـانـه ، تـنـها نبود، بلكه گروهى از مؤ منان نيز در اين برنامه خـودسـازى و تـربـيـتـى و آمـادگى ، همگام و همراه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بودند، و او را به عنوان اسوه و الگوئى در اين راه پذيرفته بودند.
بـعـضـى از مـفـسـران گـفـتـه انـد كـه مـنـظـور از جـمـله قـم الليـل الا قـليـلا ايـن اسـت كه تمام شبها را جز بعضى از شبها بپاخيز، و به اين ترتيب استثناء در اجزاء شب نيست ، بلكه در افراد شبها است ، ولى اين تفسير با توجه به مفرد بودن ليل و تعبير به نصف و كمتر از آن ، درست به نظر نمى رسد.
سـپـس (هدف نهائى ) اين دستور سخت و مهم را چنين بيان مى كند: (ما به زودى سخنى سنگين را به تو القا خواهيم كرد) (انا سنلقى عليك قولا ثقيلا)
گر چه مفسران در تفسير (قول ثقيل ) هر كدام بيانى دارند كه ناظر به يكى از ابعاد مساءله است ، ولى چنين به نظر مـى رسـد كـه سنگين بودن اين قول كه منظور از آن بدون شك قرآن مجيد است ، از جهات و ابعاد مختلف است .
سنگين از نظر محتوا، و مفهوم آيات !
سنگين از نظر تحمل آن بر قلوب و دلها، تا آنجا كه خود قرآن مى گويد: لو انزلنا هذا القـرآن عـلى جـبـل لرأ يـتـه خـاشـعـا مـتصدعا من خشية الله : (اگر اين قرآن را بر كوهها نازل مى كرديم آن را خاشع و از هم شكافته مى ديدى )! (حشر 21).
سنگين از نظر وعده ها، و وعيدها، و بيان مسؤ وليتها.
سنگين از نظر تبليغ ، و مشكلات راه دعوت .
سنگين در ترازوى عمل و در عرصه قيامت .
و بـالاخـره سـنـگـيـن از نـظـر بـرنـامـه ريـزى و اجـراى كامل آن .
آرى خواندن قرآن گر چه سهل و آسان و زيبا و دلنشين است ، ولى تحقق بخشيدن به مفاد آن بـه هـمـان نـسـبـت سـنـگين و مشكل مى باشد، مخصوصا در آغاز دعوت پيامبر (صلى الله عـليـه و آله و سـلم ) و قـيـام او در مـكـه كـه مـحـيـط را ابـرهـاى تـيـره و تـار جـهـل و بـت پـرسـتـى و خرافات فرا گرفته بود، و دشمنان متعصب و لجوج و بيرحم در بـرابر او دست به دست هم داده بودند، ولى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و يـاران انـدكـش بـا اسـتـمـداد از تـربـيـت قرآن مجيد، و استعانت به نماز شب و استفاده از تـقـرب بـه ذات پـاك پـروردگـار تـوانستند بر تمام اين مشكلات فايق آيند، و بار اين (قول ثقيل ) را بر دوش كشند و به منزل مقصود برسانند!
نكته ها:
1 - قيام شبانه براى تلاوت قرآن و نيايش
گـفـتـيـم گـر چه مخاطب در اين آيات ، شخص پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ، ولى ذيـل سـوره نـشـان مـى دهد كه مؤ منان هم در اين برنامه با شخص پيامبر (صلى الله عـليـه و آله و سـلم ) همگام بودند، اكنون سخن در اين است كه آيا اين قيام و شب زنده دارى در اوائل دعوت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر همگان واجب بوده است يا نه ؟
بعضى از مفسران معتقدند، اين امر واجب بوده ، بعدا آيه آخر سوره اين حكم را نسخ كرده ، و فاصله آن حدود يكسال بوده است .
حـتـى بـعـضى معتقدند كه اين حكم قبل از تشريع نمازهاى پنجگانه بوده ، و پس از آنكه نمازهاى پنجگانه تشريع شد، اين حكم نسخ گرديد.
ولى هـمـانـطـور كه مرحوم (طبرسى ) در (مجمع البيان ) نيز آورده ، در ظاهر آيات ايـن سـوره چـيـزى كه دليل بر نسخ باشد به چشم نمى خورد، و بهتر آن است كه گفته شـود، اين قيام و عبادت ، مستحب و سنت مؤ كد بوده ، و هرگز جنبه وجوب نداشته است ، جز در مورد شخص پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه طبق بعضى از آيات ديگر قـرآن نـمـاز شب بر او واجب بوده است ، و مانعى ندارد كه اين مساءله براى پيامبر (صلى الله عـليـه و آله و سـلم ) واجـب بـاشـد، و بر مسلمين مستحب ، از اين گذشته آنچه در آيات فـوق آمـده مـنحصر به نماز شب نيست ، چرا كه نماز شب نيمى از شب ، يا دو ثلث از شب و يـا حـتـى يـك ثـلث از شـب را اشـغـال نـمـى كـنـد آنـچـه در آيـه مـطـرح اسـت قـيـام بـراى ترتيل قرآن است .
بـنـابـرايـن در اوائل كار اين حكم به صورت مستحب مؤ كدى بوده ، و بعد تخفيف داده شده اسـت ، و بـا تـوجـه بـه ايـنـكـه در آغـاز هـر كـار مـخـصـوصـا در اوائل يـك انـقـلاب بزرگ هميشه توان و نيروى بيشترى لازم است ، جاى تعجب نيست كه يك چـنـيـن دسـتـور فـوق العاده به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مسلمانان داده شده باشد كه قسمت زيادى از شب را بيدار بمانند، و به محتواى اين برنامه جديد و تعليمات انقلابى آن آشنا گردند، و علاوه بر آگاهى ، خود را براى پياده كردن آن از نظر روحيه بسازند.
2 - معنى ترتيل
آنـچـه در آيـات فـوق روى آن تـكـيـه شـده مـسـاءله قـرائت قـرآن نـيـسـت ، بـلكـه مـسـاءله (ترتيل ) است .
در تـفـسـيـر (تـرتـيـل ) روايـاتـى از مـعـصـومـيـن (عـليـهـم السـلام ) نقل شده كه هر كدام به يكى از ابعاد وسيع آن اشاره مى كند.
در حـديـثـى از امـيـر مـؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم كه : بينه بيانا و لا تهذه هذا الشعر، و لا تنثره نثر الرمل ، و لكن اقرع به القلوب القاسية ، و لا يكونن هم احدكم آخر السـورة : (تـرتـيـل ) يـعنى آن را به طور روشن بيان كن ، نه مانند اشعار، سريع و پـشـت سـر هـم بـخوان ، و نه مانند دانه هاى شن آن را پراكنده ساز، لكن چنان بخوان كه دلهاى سنگين را با آن بكوبى و بيدار كنى ، هرگز هدف شما اين نباشد كه حتما به آخر سوره برسيد (مهم آن است كه محتواى آيات را درك كنيد).
در حـديـث ديـگـرى از امـام صـادق (عـليـه السـلام ) در تـفـسـيـر (تـرتـيـل ) مـى خـوانـيـم اذا مـررت بـايـة فـيـهـا ذكـر الجـنـة فـاسـال الله الجنة ، و اذا مررت باية فيها ذكر النار فتعوذ بالله من النار: (وقتى از كـنـار آيـه اى مى گذرى كه در آن نامى از بهشت است توقف كن و از خدا بهشت را بطلب (و خود را براى آن بساز) و هنگامى كه از آيه اى مى گذرى كه در آن نام دوزخ است از آن به خدا پناه بر (و خويشتن را از آن دور دار).
و در روايـت ديـگـرى از هـمـان امـام (عـليـه السـلام ) آمـده كـه در تـفـسـيـر (تـرتـيـل ) فـرمـود: هـو ان تـتـمـكـث فـيـه و تـحـسـن بـه صـوتـك : (ترتيل آن است كه در آيات مكث كنى ، و با صداى خوب آن را بخوانى )،
و نـيـز در حـديـث ديـگـرى از هـمـان حـضرت چنين نقل شده : ان القرآن لا يقرأ هذرمة ، و لكن يـرتـل تـرتـيـلا، اذا مـررت بـايـة فـيـها ذكر النار وقفت عندها و تعوذت بالله من النار: (قرآن را سريع و تند نبايد خواند، بلكه
بـايـد با ترتيل خوانده شود، هر گاه از آيه اى مى گذرى كه در آن سخنى از دوزخ است مى ايستى ، و از آتش دوزخ به خدا پناه مى برى ).
و بـالاخـره در حـالات پـيـامـبـر (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) نقل شده است كه آن حضرت آيات را از يكديگر جدا مى كرد، و صداى خود را مى كشيد.
ايـن روايـات و روايـات ديـگـرى كـه بـه هـمـيـن مـعـنـى در (اصـول كـافـى ) و (نـور الثـقـليـن ) و (در المنثور) و ساير كتب (حديث ) و (تـفـسـيـر) نـقـل شـده هـمـگى گواه بر اين حقيقت است كه نبايد آيات قرآن را به عنوان الفـاظى خالى از محتوا و پيام ، تلاوت كرد، بلكه بايد به تمام امورى كه تاءثير آن را در خـوانـنـده و شـنـونـده عميق مى سازد توجه داشت ، و فراموش نكرد كه اين پيام الهى است ، و هدف تحقق بخشيدن به محتواى آن است .
ولى متاءسفانه امروز بسيارى از مسلمانان از اين واقعيت فاصله گرفته ، و از قرآن تنها به الفاظى اكتفا نموده اند، و همشان فقط ختم سوره و ختم قرآن است بى آنكه بدانند اين آيات براى چه نازل شده ؟ و چه پيامى را ابلاغ مى كند؟ درست است كه الفاظ قرآن نيز مـحـتـرم ، و خـوانـدن آن داراى فـضـيـلت اسـت ، ولى نـبـايد فراموش كرد كه اين الفاظ و تلاوت مقدمه بيان محتوا است .
3 - فضيلت نماز شب
ايـن آيـات بـار ديـگـر اهميت شب زنده دارى ، و نماز شب ، و تلاوت قرآن را در آن هنگام كه غـافـلان در خـوابـنـد گـوشـزد مى كند، و چنانكه قبلا نيز اشاره كرده ايم عبادت در شب ، مخصوصا در سحرگاهان و نزديك طلوع فجر، اثر
فـوق العاده اى در صفاى روح ، و تهذيب نفوس ، و تربيت معنوى انسان ، و پاكى قلب و بـيـدارى دل و تـقـويـت ايـمـان و اراده ، و تـحـكـيـم پـايـه هـاى تـقـوا در دل و جـان انـسـان دارد كـه حـتى با يك مرتبه آزمايش انسان آثار آن را به روشنى در خود احساس مى كند.
و به همين دليل علاوه بر آيات قرآن در روايات اسلامى نيز تاءكيد فراوان روى آن شده است .
از جمله در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : ان من روح الله تعالى ثلاثة التـهـجـد بـالليـل و افـطـار الصـائم ، و لقاء الاخوان : (سه چيز از عنايات مخصوص الهـى اسـت : عـبـادت شـبـانه (نماز شب ) و افطار دادن به روزه داران ، و ملاقات برادران مسلمان ).
و در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم كه در تفسير آيه ان الحسنات يذهبن السيئات (كـارهـاى نـيـك اثـر كـارهـاى بـد را از بـيـن مـى بـرد) فـرمـود: صـلاة الليل تذهب بذنوب النهار: (نماز شب گناهان روز را از بين مى برد).
در ذيـل آيـه 79 سـوره اسـراء نـيـز بـحـث مشروحى در اين زمينه داشتيم ، و ده روايت جالب درباره اهميت نماز شب در آنجا نقل كرديم .
آيه و ترجمه
إ ن ناشئة الليل هى أ شد وطا و أ قوم قيلا(6)
إ ن لك فى النهار سبحا طويلا(7)
و اذكر اسم ربك و تبتل إ ليه تبتيلا(8)
رب المشرق و المغرب لا إ له إ لا هو فاتخذه وكيلا(9)
و اصبر على ما يقولون و اهجرهم هجرا جميلا(10)
|
ترجمه :
6 - مسلما برنامه (عبادت ) شبانه پابرجاتر و با استقامت تر است .
7 - و تو در روز تلاش مستمر و طولانى خواهى داشت .
8 - نـام پـروردگـارت را يـاد كـن و تـنـهـا بـه او دل ببند.
9 - هـمـان پـروردگـار شـرق و غـرب كـه مـعـبـودى جـز او نـيـسـت ، او را نـگـاهـبـان و وكيل خود انتخاب كن .
10 - و در بـرابـر آنـچـه آنها (دشمنان ) مى گويند شكيبا باش و به طرزى شايسته از آنها دورى نما.
تفسير:
تاءثير نيايش در دل شب
ايـن آيـات هـمـچنان به بحث پيرامون عبادت شبانه ، و آموزشهاى معنوى در پرتو تلاوت قرآن در دل شب ادامه مى دهد، و در حقيقت به منزله بيان
دليـلى اسـت براى آنچه در آيات قبل آمده است ، مى فرمايد: (اين دستور عبادت و تلاوت شـبـانه به خاطر آن است كه برنامه (عبادت و تعليم ) شب پابرجاتر و با استقامت تر است ) (ان ناشئة الليل هى اشد وطئا و اقوم قيلا)
(نـاشئة ) از ماده نشى ء (بر وزن نثر) به معنى (حادثه ) است و در اينكه منظور از آن در اينجا چيست سه تفسير براى آن ذكر شده :
نـخـسـت ايـنكه منظور ساعات شب است كه يكى بعد از ديگرى حادث مى گردد، يا خصوص ساعات آخر شب و سحرگاه .
ديـگر اينكه منظور برنامه قيام براى نماز و عبادت و تلاوت قرآن است همانگونه كه در حـديـثـى از امـام بـاقـر (عـليـه السـلام ) و امـام صـادق (عـليـه السـلام ) نـقـل شـده كـه فـرمـودنـد: هـى القـيـام فـى آخـر الليـل الى صـلاة الليل : (منظور قيام در آخر شب براى نماز شب است ).
و در حـديـث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) در تفسير اين آيه آمده : قيامه عن فراشه لا يريد الا الله : (منظور برخاستن از بستر است كه هدفى جز خدا نداشته باشد).
سوم اينكه منظور آن (حالات معنوى و روحانى ) و (نشاط و جذبه ملكوتى ) است كه در دل و جان انسان در اين ساعات مخصوص شب به وجود مى آيد كه آثارش در روح انسان عميقتر و دوامش بيشتر است .
البته اين تفسير و تفسير قبل از آن لازم و ملزوم يكديگرند و مناسب است كه هر دو در معنى آيه جمع باشد.
(وطئا) در اصل به معنى گام نهادن و همچنين به معنى توافق كردن است .
تعبير به (اشد وطئا) يا به معنى مشقت و زحمتى است كه قيام و عبادت شبانه دارد، و يا بـه مـعـنـى تاءثيرات ثابت و راسخى است كه در پرتو اين عبادات در روح و جان انسان پيدا مى شود (البته معنى دوم مناسب تر است ).
اين احتمال نيز وجود دارد كه به معنى توافق بيشترى است كه در اين لحظات در ميان قلب و چشم و گوش انسان و بسيج همه آنها در مسير عبادت پيدا مى شود.
(اقـوم ) از مـاده (قـيـام ) بـه مـعـنـى پـابـرجـاتـر و صـافـتـر اسـت ، و (قـيـل ) بـه مـعنى (سخن گفتن ) است كه در اينجا اشاره به ذكر خدا و تلاوت قرآن است .
رويهمرفته اين آيه از آياتى است كه با تعبيرات پرمحتوايش رساترين سخن را درباره عـبـادت شـبـانـه و نـيـايـش سـحرگاهان ، و راز و نياز با محبوب ، در ساعاتى كه اسباب فـراغت خاطر از هر زمان فراهم تر است ، و همچنين تاءثير آن در تهذيب نفس ، و پرورش روح و جـان انـسـانى ، بيان كرده است ، و نشان مى دهد كه روح آدمى در آن ساعات آمادگى خاصى براى نيايش و مناجات و ذكر و فكر دارد.
در آيـه بـعـد مـى افـزايـد: (ايـن بـه خـاطـر آن است كه در روز تلاش و كوشش مستمر و فراوانى خواهى داشت ) (ان لك فى النهار سبحا طويلا).
دائمـا مـشـغـول هـدايـت خـلق و ابـلاغ رسـالت پـروردگـار، و حـل مـشـكـلات زنـدگـى جـمـعـى و فـردى هـسـتـى ، و مـجـال كـافـى بـراى عـبـادت و نيايش حاصل نمى شود، بنابراين عبادت شبانه را جانشين آن كن .
احتمال ديگرى كه در تفسير آيه وجود دارد و از جهاتى جالبتر، و با
آيـات قـبـل و بـعـد هـمـاهـنـگ تـر اسـت ايـن اسـت كـه مـى فـرمـايـد: چـون در طول روز وظائف سنگين و تلاش و كوشش فراوان بر دوش دارى ، بايد با عبادت شبانه خـود را تـقويت كنى ، و آمادگى لازم براى اين فعاليتهاى بزرگ و گسترده را از آن قيام شب به دست آورى .
(سـبـح ) (بر وزن مدح ) در اصل به معنى حركت و رفت و آمد است و گاه به شنا كردن نيز اطلاق مى گردد، چرا كه حركات مداومى دارد.
گـوئى جامعه انسانى را به اقيانوس بيكرانى تشبيه مى كند كه گروه كثيرى در آن در حـال غـرق شـدن مى باشند، امواج خروشانش به هر سو حركت مى كند كشتيهاى سرگردان در آن پناهگاهى مى جويند، و پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) تنها منجى غريق در اين دريا، و قرآنش تنها كشتى نجات در اين اقيانوس است .
ايـن شـنـاگـر بـزرگ بـايد با عبادات شبانه خود را براى اين ماءموريت و رسالت عظيم روزانه آماده سازد.
بـعـد از دسـتـور قيام عبادت شبانه و اشاره اجمالى به آثار عميق آن به ذكر پنج دستور كه مكمل آن است پرداخته مى فرمايد: (نام پروردگارت را ياد كن ) (و اذكر اسم ربك )
مـسـلم اسـت منظور تنها ذكر نام نيست ، بلكه توجه به معنى است چرا كه ياد لفظى مقدمه يـاد قـلبـى اسـت ، و ذكـر قـلبـى روح و جـان را صـفـا مـى بـخـشـد، و نهال معرفت و تقوا را در دل آبيارى مى كند.
تـعـبـيـر بـه (رب ) اشـاره به اين است كه هر گاه نام مقدس او را مى برى توجه به نعمتهاى بى پايان و تربيت مستمر او نسبت به خويش داشته باش .
يكى از مفسران براى ذكر پروردگار مراحلى بيان كرده :
مرحله اول ذكر نام او است كه در آيه مورد بحث به آن اشاره شده .
در مـرحـله بـعـد نـوبـت بـه يادآورى ذات پاك او در قلب مى رسد، كه در آيه 205 سوره اعـراف ذكـر شـده اسـت و اذكـر ربـك فـى نـفـسـك تـضـرعـا و خـيـفة (پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف ياد كن ).
سـرانـجام مرحله سوم فرا مى رسد، در اين مرحله از مقام ربوبيت خداوند فراتر مى رود و بـه مقام مجموعه صفات جمال و جلال خدا كه در الله جمع است مى رسد، چنانكه در آيه 41 سوره احزاب مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا
(اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را بسيار ياد كنيد).
و بـه ايـن تـرتـيـب ايـن ذكـر هـمـچـنـان ادامـه مـى يـابـد و مـرحـله بـه مـرحـله تـكـامـل پـيـدا مـى كـنـد و صـاحـب آن را بـا خـود بـه اوج كمال مى برد.
در دسـتـور دوم مـى فـرمـايـد: (دل به خدا ببند و از غير او قطع اميد كن و خالصانه به عبادتش برخيز) (و تبتل اليه تبتيلا).
(تـبـتـل ) از مـاده (بـتـل ) (بـر وزن حـتـم ) در اصـل بـه مـعـنـى (انـقـطـاع ) اسـت ، و لذا بـه مـريـم (بـتـول ) گـفـتـه شـده ، چرا كه هيچ همسرى براى خود انتخاب نكرده بود، و اگر به بـانـوى اسـلام فـاطـمـه زهـرا (سـلام الله عـليـهـا) نـيـز بـتـول گـفـتـه مـى شـود بـه خـاطـر ايـن اسـت كـه او از زنـان عـصـر خـود از نـظـر اعمال و رفتار
و معرفت جدا و برتر، و به حالت انقطاع الى الله رسيده بود.
بـه هـر حـال (تبتل ) آن است كه انسان با تمام قلبش متوجه به خدا گردد، و از ما سوى الله منقطع شود، و اعمالش را فقط به خاطر او بجا آورد و غرق در اخلاص گردد.
و اگـر در روايـت از پـيـغـمـبـر گـرامـى اسـلام (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) نـقـل شـده : لا رهـبـانـيـة ، و لا تـبـتـل فـى الاسـلام (در اسـلام نـه رهـبـانـيـت اسـت و نـه تـبـتـل ) اشـاره بـه ايـن اسـت كـه تـرك دنـيـا بـه آن مـعـنـى كـه در مـيـان راهـبـان مسيحى مـعـمـول است در اسلام وجود ندارد آنها براى ترك دنيا هم ازدواج را ترك مى كنند، و هم هر گـونـه فـعـاليت اجتماعى را، اما يك مسلمان واقعى در عين اينكه در قلب اجتماع زندگى مى كند تمام توجهش به خدا است .
در بـعـضـى از روايـات ، از ائمـه مـعـصـومـيـن نـقـل شـده كـه (تـبـتـل ) بـه مـعنى بلند كردن دست در نماز است ولى روشن است كه اين در حقيقت بيان يكى از مظاهر اخلاص و انقطاع الى الله مى باشد.
بـه هـر حـال آن يـاد پـروردگـار و اين اخلاص سرمايه عظيم مردان خدا در برنامه سنگين هدايت خلق است .
سپس به سومين دستور پرداخته مى افزايد: (همان پروردگار مشرق و مغرب كه معبودى جز او نيست ، او را وكيل و حافظ و ياور خود انتخاب كن ) (رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وكيلا).
در ايـنـجـا بـعـد از مـرحـله (ذكـر الله ) و (اخـلاص ) مـرحـله توكل و واگذارى
هـمـه كـارهـا بـه خـدا فـرا مى رسد، خداوندى كه مشرق و مغرب عالم ، يعنى مجموعه جهان هـستى در زير سيطره حكومت و ربوبيت او قرار دارد، و تنها معبود شايسته پرستش او است ، ايـن تـعـبـيـر در حـقـيـقـت بـه مـنـزله دليـلى اسـت بـراى مـوضـوع تـوكـل بـر خـدا، چگونه انسان بر او توكل نكند، و كار خويش را به او نسپارد، در حالى كه در پهنه جهان هستى غير از او حاكم و فرمانروا و منعم و مربى و معبود نيست .
و بـالاخره در چهارمين و پنجمين دستور مى فرمايد: (در برابر آنچه دشمنان مى گويند صـابـر و شـكـيـبـا بـاش ، و از آنـهـا دورى كـن ، امـا دورى شـايـسـتـه و جميل ) (و اصبر على ما يقولون و اهجرهم هجرا جميلا).
و بـه ايـن تـرتـيـب در اينجا مقام (صبر) و (هجران ) فرا مى رسد، چرا كه در مسير دعـوت بـه سـوى حـق ، بـدگـوئى دشـمـنـان ، و ايـذاء و آزار آنان ، فراوان است ، و اگر بـاغـبـان بـخـواهـد گـلى را بـچـيـنـد بـايـد در بـرابـر زبـان خـار صـبـر و تحمل داشته باشد.
بعلاوه گاهى در اينجا بى اعتنائى و دورى لازم است ، تا هم از شرشان در امان بماند، و هـم درسـى از ايـن طـريـق بـه آنـان بـدهـد، ولى ايـن هـجـران و دورى نبايد به معنى قطع برنامه هاى تربيتى ، و تبليغ و دعوت به سوى خدا باشد.
به اين ترتيب آيات فوق نسخه جامع و كاملى به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سـلم ) و تمام كسانى كه در خط او گام بر مى دارند مى دهد كه از عبادات شبانه و نيايش پـروردگـار در سـحـرگـاهـان ، مـدد بـگـيـرنـد، و سـپـس ايـن نـهـال را بـا آب يـاد خـدا و اخـلاص و تـوكـل و صـبـر و هـجـران جميل آبيارى كنند، چه نسخه جامع و جالبى ؟!
تـعـبـيـر بـه (رب المـشـرق و المـغـرب ) (خـداونـد مـشرق و مغرب ) اشاره به حاكميت و ربـوبـيـت او بـر تـمـام جـهـان هستى است ، همانگونه كه در تعبيرات روزمره مى گوئيم : فـلانـكـس شـرق و غرب زمين را در سيطره خود قرار داد، يعنى تمام روى زمين را، نه فقط نقطه مشرق و مغرب .
(هـجـر جـمـيـل ) (دورى و جـدائى شـايسته ) همانگونه كه اشاره كرديم به معنى هجران تواءم با دلسوزى و دعوت و تبليغ به سوى حق است ، كه يكى از روشهاى تربيتى در مـقـطـع هـاى خـاصـى مـحـسوب مى شود، و هرگز منافات با مساءله (جهاد) در مقطع هاى ديـگـر نـدارد كـه هـر كـدام جائى و هر نكته مقامى دارد، و به تعبير ديگر اين دورى ، بى اعـتـنـائى نـيـسـت ، بـلكـه خـود نـوعـى اعـتـنـا اسـت و بـه هـر حال اينكه بعضى حكم آيه فوق را منسوخ با آيات جهاد دانسته اند صحيح نيست .
مـرحـوم (طـبـرسـى ) در (مـجـمـع البـيـان ) در ذيـل آيـه مـى گويد: و فى هذا دلالة على وجوب الصبر على الاذى ، لمن يدعو الى الذين و المعاشرة باحسن الاخلاق و استعمال الرفق ليكونوا اقرب الى الاجابة : (اين آيه دلالت مـى كـنـد كـه مـبـلغـيـن اسـلام ، و دعـوت كـنـنـدگـان بـه سـوى قـرآن ، بـايـد در مـقـابـل نا ملائمات شكيبائى پيشه كنند، و با حسن خلق ، و مدارا، با مردم معاشرت نمايند، تا سخنان آنها زودتر پذيرفته شود.
آيه و ترجمه
و ذرنى و المكذبين أ ولى النعمة و مهلهم قليلا(11)
إ ن لدينا أ نكالا و جحيما(12)
و طعاما ذا غصة و عذابا أ ليما(13)
يوم ترجف الا رض و الجبال و كانت الجبال كثيبا مهيلا(14)
إ نا أ رسلنا إ ليكم رسولا شاهدا عليكم كما أ رسلنا إ لى فرعون رسولا(15)
فعصى فرعون الرسول فأ خذناه أ خذا وبيلا(16)
فكيف تتقون إ ن كفرتم يوما يجعل الولدن شيبا(17)
السماء منفطر به كان وعده مفعولا(18)
إ ن هذه تذكرة فمن شاء اتخذ إ لى ربه سبيلا(19)
|
ترجمه :
11 - مرا با تكذيب كنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را كمى مهلت ده !
12 - كه نزد ما غل و زنجيرها (آتش ) دوزخ است .
13 - و غذائى گلوگير، و عذابى دردناك !
14 - در آن روز كـه زمـيـن و كوهها سخت به لرزه مى افتد، و كوهها (چنان درهم كوبيده مى شود كه ) به شكل توده هائى از شن نرم درمى آيد!
15 - مـا پـيامبرى به سوى شما فرستاديم كه گواه بر شما است ، همان گونه كه به سوى فرعون رسولى فرستاديم .
16 - فـرعـون بـه مـخـالفـت و نـافـرمـانى آن رسول برخاست ، و ما او را شديدا مجازات كرديم .
17 - شما اگر كافر شويد چگونه خود را (از عذاب شديد الهى ) بركنار مى داريد در آن روز كه كودكان را پير مى كند؟
18 - در آن روز آسمان از هم شكافته مى شود، و وعده او تحقق مى يابد.
19 - ايـن هـشـدار و تـذكـرى اسـت و هـر كـس بخواهد راهى به سوى پروردگارش بر مى گزيند.
تفسير:
حساب اين گنهكاران مستكبر را با من واگذار!
در آخرين آيه از آيات پيشين اشاره اى به كارشكنيها و سخنان ناروا و اذيت و آزار دشمنان اسـلام بـود، آيـات مورد بحث آنها را زير رگبارى از تهديدات شديد، دائر به عذابهاى دنـيـا و آخرت از سوى خداوند، قرار داده ، و آنها را دعوت به تجديد نظر در برنامه هاى شوم خود مى كند، و هم به مسلمانان صدر اول در برابر هجوم سخت اين دشمنان دلدارى مى دهد و پايمردى مى بخشد.
نخست مى فرمايد: (مرا با اين تكذيب كنندگان ثروتمند و صاحب نعمت واگذار، و آنها را كمى مهلت ده )! (و ذرنى و المكذبين اولى النعمة و مهلهم قليلا).
يعنى طرف آنها تو نيستى ، منم مجازات و كيفر آنها را به خود من واگذار، و كمى به آنها مهلت ده ، تا هم اتمام حجت گردد، و هم ماهيت خود را آشكار سازند،
و پشت خود را از بار گناه سنگين كنند، آن گاه عذاب من گلوى آنها را خواهد فشرد!
و مـى دانـيـم مدت كمى گذشت كه مسلمانان نيرومند شدند، و ضربات سنگين و شكننده خود را در جنگهاى (بدر) و (حنين ) و (احزاب ) و مانند آن بر پيكر دشمن وارد آوردند، و نيز مدت كمى بيشتر نگذشت كه اين گردنكشان از دنيا رفتند، و گرفتار عذاب الهى در برزخ شدند و عذاب قيامت نيز از آنها چندان دور نيست .
ضـمـنـا تـعـبـير به (اولى النعمة ) (صاحبان نعمت ) اشاره به غرور و غفلت ناشى از فـزونـى مـال و ثـروت و امكانات مادى است كه غالبا دامنگير صاحبان آنها مى شود و به هـمـيـن دليـل در طـول تاريخ انبياء چنانكه قرآن شاهد و گواه است اين دسته هميشه در صف اول مخالفان قرار داشتند.
در حـقـيـقـت اين آيه شبيه آيه 34 سوره سباء است كه مى گويد: و ما ارسلنا فى قرية من نـذيـر الا قـال مـتـرفـوهـا انا بما ارسلتم به كافرون : (ما در هيچ شهر و ديارى انذار كننده اى نفرستاديم ، مگر اينكه مترفين آنها (كسانى كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: ما به آنچه شما به آن فرستاده شده ايد كافريم ).
در حـالى كـه ايـنـگـونه افراد بايد قبل از ديگران دعوت مناديان حق را لبيك گويند، تا شكر اينهمه نعمت الهى را از اين طريق بجا آورند.
سـپـس در ادامـه هـمـيـن تـهـديـد بـه صـورت صـريـحـتـر مـى گـويـد: (نـزد مـا غل و زنجيرها و آتش دوزخ است )! (ان لدينا انكالا و جحيما).
(انـكـال ) جـمـع (نـكـل ) (بـر وزن فـكـر) بـه مـعـنـى زنـجـيرهاى سنگين است ، و در اصل از ماده نكول ، به معنى ضعف و ناتوانى گرفته شده ، و از آنجا كه
زنـجـيـرهائى كه بر دست و پا و گردن مى نهند انسان را از حركت باز مى دارد و ناتوان مـى سـازد، ايـن واژه در مـعـنى زنجير به كار رفته است ، آرى در برابر آزادى بى قيد و شرط و تنعمى كه در اين دنيا داشتند بهره آنها در آنجا اسارت است و آتش !
و بـاز مـى افـزايـد: (و غـذائى گـلو گـير و عذابى دردناك ) (و طعاما ذا غصة و عذابا اليما).
غـذائى بـر عـكـس غـذاهاى چرب و شيرين دنياى آنها كه به راحتى از گلو فرو مى رفت و گـوارا بـود، و زنـدگـى دردنـاك در بـرابـر آسـايـش بى حساب اين مغروران خود خواه و مستكبر در اين جهان .
بـا ايـنكه غذاى خشن و گلو گير خود عذابى است اليم ، بعد از آن عذاب اليم را جداگانه ذكر مى كند، و اين نشان مى دهد ابعاد عذاب اليم آخرت از نظر شدت و عظمت بر هيچكس جز خـدا مـعـلوم نيست ، و لذا در حديثى مى خوانيم كه روزى يكى از مسلمانان اين آيه را تلاوت مـى كـرد، و پـيـامـبـر (صـلى الله عـليـه و آله و سلم ) استماع مى فرمود: ناگهان شخص مزبور صيحه اى زد و مدهوش شد.
و در حـديـث ديـگـرى آمـده اسـت كـه خـود پـيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين آيه را تلاوت مى فرمود و چنين حالى به او دست داد.
چـگـونـه اين غذاى گلوگيرى نباشد؟ در حالى كه در آيه 6 سوره غاشيه مى خوانيم ليس لهم طعام الا من ضريع : (آنها غذائى جز از خارهاى جانگداز ندارند).
و نيز در آيه 43 و 44 سوره دخان مى خوانيم : ان شجرت الزقوم طعام
الاثـيـم : (درخت زقوم (همان گياه تلخ بد بو و بد طعم و تلخ و كشنده ) غذاى گنهكاران است )!
سـپس به شرح روزى مى پردازد كه اين عذابها در آن ظاهر مى شوند، مى فرمايد: (اين در روزى خـواهد بود كه زمين و كوهها سخت به لرزه در مى آيد و چنان كوهها در هم كوبيده مـى شـود كـه بـه شـكـل تـوده هـائى از رمـل و شـن نـرم در مى آيد) (يوم ترجف الارض و الجبال و كانت الجبال كثيبا مهيلا).
(كـثـيـب ) بـه مـعـنـى شـنـهـاى مـتـراكـم اسـت ، و (مـهـيـل ) از مـاده هـيـل (بـر وزن كـيـل ) بـه مـعـنـى ريـخـتـن شـى ء نـرمـى مـانـنـد رمـل و آرد بـر چـيزى است ، و در اينجا منظور شنهاى نرمى است كه هرگز استقرار و ثبات ندارد.
بـنـابـرايـن مـعنى ، كوهها در قيامت آنچنان از هم متلاشى مى شوند كه به صورت شنهاى نرمى در مى آيند كه اگر پا روى آن بگذارند فرو مى رود.
دربـاره سرنوشت كوهها در آستانه قيامت ، قرآن تعبيرات مختلفى دارد كه همگى حكايت از نـابـودى و تـبـديـل آنـهـا بـه خـاكـهـاى نـرم مـى كـنـد (شـرح بـيـشـتـر دربـاره مـراحـل مـخـتـلف نـابـودى كـوهـهـا، و تـعـبـيـرات مـتـفـاوت قـرآن در ايـن زمـيـنـه در ذيل آيه 105 سوره طه آمده است .
سـپـس بـه مـقـايـسـه اى در مـيـان بـعـثـت پـيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مخالفت زورمـنـدان عـرب ، و قيام موسى بن عمران در مقابل فرعونيان پرداخته ، مى فرمايد: (ما پـيـامـبـرى بـه سـوى شـمـا فـرستاديم كه گواه بر شما است ، همانگونه كه به سوى فـرعـون رسـولى فـرستاديم ) (انا ارسلنا اليكم رسولا شاهدا عليكم كما ارسلنا الى فرعون رسولا).
هـدف او، هـدايـت شـما و نظارت بر اعمال شما است ، همانگونه كه هدف موسى بن عمران ، هدايت فرعون و فرعونيان و نظارت بر اعمال آنها بود.
ولى فـرعـون بـه مـخـالفـت بـا آن رسـول ، بـرخـاسـت ، مـا هم او را به مجازات شديدى گرفتار ساختيم (فعصى فرعون الرسول فاخذناه اخذا وبيلا).
نـه لشـكـر عـظـيـم او مـانـع از عـذاب الهـى شـد، و نـه وسـعـت مـمـلكـت و قـدرت حـكـومـت و امـوال و ثـروتـمـنـدانـشـان جـلو ايـن كـار را گـرفـت و سـرانـجـام همگى در امواج خروشان نيل كه به آن مباهات مى كردند غرق شدند شما كه در سطحى بسيار پائينتر از آنها قرار داريد و از نظر عده و عده به مراتب از فرعون و فرعونيان ضعيفتريد درباره خود چه مى انديشيد؟ و چگونه به اين مختصر اموال و نفراتتان مغرور مى شويد؟
(وبـيل ) از ماده (وبل ) در اصل به معنى باران شديد و سنگين است ، و سپس به هر چيز شديد و سنگين اطلاق شده ، مخصوصا در مورد مجازات ، و در آيه مورد بحث نيز اشاره بـه شـدت عذاب است كه گوئى اشخاص را مانند يك باران شديد زير رگبار خود قرار مى دهد.
سـپـس روى سـخن را به كفار زمان پيامبر اسلام كرده ، به آنها چنين هشدار مى دهد: (اگر شما كافر شويد چگونه خود را از عذاب شديد الهى بركنار مى داريد در آن روز كودكان را پـيـر مـى كـنـد)! (فـكـيـف تـتـقـون ان كـفـرتـم يـومـا يجعل الولدان شيبا.
آرى عـذاب آن روز آنـقدر زياد، سنگين ، شديد، هولناك و كمرشكن است كه كودكان را پير مى كند، و اين كنايه از شدت آن است
عذاب آخرت كه سهل است بعضى نقل مى كنند در همين دنيا گاه كه انسان در تنگناهاى فوق العـاده شـديـد قـرار مـى گـيـرد مـحـسـوس است كه در يك لحظه زودگذر موهاى او رو به سفيدى مى رود!
بـه هـر حـال آيـه فـوق اشـاره بـه ايـن اسـت بـه فـرض ايـنـكه شما در اين جهان همچون فرعونيان گرفتار عذاب نابود كننده نشويد، قيامت و عذاب قيامت را چه خواهيد كرد؟!
در آيـه بـعـد تـوصـيف بيشترى درباره آن روز وحشتناك بيان كرده ، مى افزايد: (در آن روز كـرات آسمانى از هم شكافته مى شود، و وعده الهى تحقق مى يابد) (السماء منفطر به كان وعده مفعولا).
بـسيارى از آيات قيامت و (اشراط الساعة ) (حوادثى كه در آستانه پايان جهان و آغاز رسـتـاخـيـز صـورت مـى گـيـرد) حـكـايـت از انـفـجـارهـاى عـظـيـم ، و زلزله هـاى شـديد، و دگـرگـونـيـهاى سريع مى كند كه آيه مورد بحث تنها به گوشه اى از آن اشاره نموده است .
وقتى آسمان و كرات آسمانى با آنهمه عظمت نتوانند در برابر حوادث عظيم آن روز مقاومت كنند از اين انسان ضعيف و ناتوان و آسيب پذير چه كارى ساخته است ؟!.
در پـايـان ايـن بـحـث اشـاره اى بـه تـمـام هـشـدارها و انذارهاى گذشته كرده مى فرمايد: (آنچه گفته شد تذكر و يادآورى است ) (ان هذه تذكرة ).
شـما در انتخاب راه آزاد هستيد، (و هر كس بخواهد هدايت شود و طالب سعادت ابدى باشد راهى به سوى پروردگارش بر مى گزيند) (فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا).
اگـر پـيـمـودن ايـن راه از طـريـق اجـبـار و اكـراه صـورت گـيـرد، نـه افـتخارى است ، نه فـضـيـلتـى ، فـضـيـلت آن است كه انسان با اراده و اختيار خود اين راه را انتخاب كرده ، و بپويد.
خـلاصـه ايـنـكـه خـداونـد راه و چاه را نشان داده ، و ديده بينا، و آفتاب روشنى بخش را در اخـتـيـار گـذارده ، و مـردم را مـخـيـر سـاخـتـه تـا در اطـاعـت فرمانش با اراده و تصميم وارد عمل شوند.
در اينكه جمله (ان هذه تذكرة ) (اينها تذكر و يادآورى است ) اشاره به چيست ؟ احتمالات مـتـعـددى از سوى مفسران داده شده است : گاه گفته اند اشاره به مواعظى است كه در آيات قبل آمد، و گاه گفته شده اشاره به تمام سوره است ، و يا اشاره به تمام قرآن مجيد.
بـعضى نيز گفته اند ممكن است اشاره به دستور نماز و عبادت شبانه باشد كه در آيات نخستين سوره آمده بود و مخاطب در آن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود، اين جمله مـى خـواهـد آن را تـعـمـيـم و گـسـتـرش بـه سـايـر مـسـلمـانـان دهـد، بـنـابـرايـن منظور از (سـبـيـل ) (راه ) در جـمـله بـعـد نـيـز نـمـاز شـب اسـت كـه از جـمـله راهـهاى مهم به سوى پـروردگـار اسـت هـمـانـگونه كه در آيه 26 سوره دهر بعد از دستور عبادت شبانه (و من الليـل فـاسـجـد له و سـبـحه ليلا طويلا) با فاصله مختصرى مى فرمايد ان هذه تذكرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا كه عينا همان آيه مورد بحث است
البـتـه ايـن تفسير مناسبى است ولى مناسبتر اين است كه مفهوم آيه گسترده باشد و تمام برنامه هاى انسان ساز اين سوره در بر گيرد چنانكه در بالا اشاره كرديم
نكته :
مراحل چهار گانه عذاب الهى
در آيـات فوق تكذيب كنندگان مغرور و مست نعمت را به چهار عذاب دردناك تهديد مى كند: غل و زنجيرها (انكال )
آتش سوزان جهنم (جحيم )
غذاهاى خشن و گلوگير و مرگبار (و طعاما ذاغصة )
و انواع مجازاتهاى دردناك ديگر كه به فكر انسان نمى گنجد (و عذابا اليما)
ايـن مجازاتها در حقيقت نقطه مقابل وضع آنها در اين زندگى دنيا است از يكسو داشتن آزادى بى حد و مرز
و از سوى ديگر زندگى مرفه ؛
و از سوى سوم غذاهاى گوارا
و از سوى چهارم انواع آسايشها
و چـون هـمـه ايـنها را به قيمت ظلم و تجاوز به حقوق ديگران و كبر و غرور و غفلت از خدا پيدا كرده اند در قيامت به چنان سرنوشتى گرفتار خواهند شد.
آيه و ترجمه
إ ن ربـك يـعـلم أ نـك تـقـوم أ دنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذين معك و الله يـقـدر الليـل و النهار علم أ ن لن تحصوه فتاب عليكم فاقرؤ ا ما تيسر من القرءان عـلم أ ن سـيـكـون مـنـكـم مـرضـى و ءاخـرون يـضـربـون فـى الا رض يـبـتـغـون مـن فـضـل الله و ءاخـرون يـقـاتـلون فى سبيل الله فاقرؤ ا ما تيسر منه و أ قيموا الصلوة و ءاتـوا الزكوة و أ قرضوا الله قرضا حسنا و ما تقدموا لا نفسكم من خير تجدوه عند الله هو خيرا و أ عظم أ جرا و استغفروا الله إ ن الله غفور رحيم(20)
|
ترجمه :
20 - پـروردگـارت مى داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند نزديك دو سوم از شـب يـا نصف يا ثلث آن را بپا مى خيزيد، و خداوند شب و روز را اندازه گيرى مى كند، او مـى دانـد كـه شـما نمى توانيد مقدار آن را (دقيقا) اندازه گيرى كنيد، لذا شما را بخشيد اكنون آن مقدار از قرآن كه براى شما ميسر است تلاوت كنيد، او مى داند به زودى گروهى از شـمـا بـيـمـار مـى شـونـد، و گـروهـى ديـگـر بـراى بـه دسـت آوردن فـضل الهى (و كسب روزى ) به سفر مى روند، و گروهى ديگرى در راه خدا جهاد مى كنند، پس آن مقدار كه براى شما ممكن است از آن تلاوت
كنيد، و نماز را بر پا داريد و زكات ادا كنيد، و به خدا قرض الحسنه دهيد (در راه او انفاق نـمـائيـد) و (بـدانـيـد) آنـچه را از كارهاى خير براى خود از پيش مى فرستيد نزد خدا به بهترين وجه و بزرگترين پاداش خواهيد يافت ، و از خدا آمرزش بطلبيد كه خداوند غفور و رحيم است .
تفسير
هر چه براى شما امكان دارد قرآن بخوانيد
ايـن آيـه كـه طـولانـى تـريـن آيـات ايـن سـوره اسـت مـشـتـمـل بـر مـسـائل بـسـيـارى اسـت كـه مـحـتـواى آيـات گـذشـتـه را تكميل مى كند.
در اينكه اين آيه ناسخ دستور آيات آغاز اين سوره است يا توضيح و تفسيرى براى آن ، و هـمـچـنين در اينكه آيا اين آيه در مكه نازل شده يا در مدينه ؟ در ميان مفسران سخت گفتگو است .
پاسخ اين سؤ الها بعد از تفسير آيه روشن خواهد شد.
نـخست مى فرمايد: (پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند نـزديـك دو سوم از شب يا نصف يا ثلث آن را به پا مى خيزند، چگونه خداوند از آن آگاه نـيـسـت در حـالى كـه اندازه گيرى شب و روز به وسيله او است ) (ان ربك يعلم انك تقوم ادنـى مـن ثـلثـى الليـل و نـصـفـه و ثـلثـه و طـائفـة مـن الذيـن مـعـك و الله يـقـدر الليل و النهار).
اشاره به همان دستورى است كه در آغاز سوره به پيامبر داده شده ، تنها
چـيـزى كه در اينجا اضافه دارد اين است كه گروهى از مؤ منان نيز در اين عبادت شبانه ، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را همراهى مى كردند (به عنوان يك حكم استحبابى و يـا احـتـمـالا يك حكم وجوبى زيرا شرائط آغاز اسلام ايجاب مى كرد كه آنها با تلاوت قـرآن كـه مـشـتـمل بر انواع درسهاى عقيدتى و عملى و اخلاقى است و همچنين عبادات شبانه خود را بسازند و آماده تبليغ اسلام و دفاع از آن گردند).
ولى بـه گونه اى كه از بعضى روايات استفاده مى شود جمعى از مسلمانان در نگهداشتن حـسـاب (ثـلث ) و (نـصـف ) و (دو ثـلث ) گـرفـتـار اشـكال و دردسر مى شدند (چرا كه وسيله سنجش زمان در آن عصر وجود نداشت ) و به همين جـهـت نـاچـار احـتياط مى كردند، و اين امر سبب مى شد كه گاه تمام شب را بيدار بمانند، و مشغول عبادت باشند، تا آنجا كه پاهاى آنها به خاطر قيام شبانه ورم كرد!
لذا خداوند اين حكم را بر آنها تخفيف داد و فرمود: (او مى داند كه شما نمى توانيد مقدار مـزبـور را دقـيـقـا انـدازه گـيرى كنيد، به همين جهت شما را بخشيد، اكنون آن مقدارى كه از قـرآن بـراى شـمـا مـيـسر است تلاوت كنيد) (علم ان لن تحصوه فتاب عليكم فاقرءوا ما تيسر من القرآن ).
(لن تـحصوه ) از ماده (احصاء) به معنى شماره كردن است ، يعنى شما نمى توانيد دقيقا وقت شب را از نظر مقدار دو ثلث و نصف و يك ثلث تعيين كنيد، و به زحمت مى افتيد.
بـعـضـى نـيـز گـفـتـه انـد مـنـظور اين است كه شما نمى توانيد بر اين كار در تمام ايام سال مداومت كنيد.
حـتـى امـروز هـم كـه بـا وسـائلى مـى تـوان بـه مـوقع از خواب بيدار شد تعيين دقيق اين مقادير، در تمام طول سال ، مخصوصا با تفاوت مستمر شب و روز، كار آسانى نيست .
جـمـله (تـاب عليكم ) را غالب مفسران به معنى تخفيف اين تكليف ذكر كرده اند، نه به معنى (توبه از گناه )
اين احتمال نيز وجود دارد كه وقتى حكم وجوب برداشته شود گناهى صورت نمى پذيرد، و در نتيجه همچون آمرزش الهى خواهد بود.
در ايـنـكـه مـنـظـور از جمله (فاقرؤ وا ما تيسر من القرآن ) (آنچه از قرآن براى شما ميسر است بخوانيد) چيست ؟ گفتگو بسيار است : جمعى آن را به نماز شب تفسير كرده اند كـه در لابلاى آن حتما آيات قرآن خوانده مى شود، و بعضى گفته اند منظور همان تلاوت قرآن است هر چند در اثناء نماز نباشد، سپس بعضى مقدار آن را به پنجاه آيه ، و بعضى بـه يـكـصـد آيـه ، و بـعـضـى دويـسـت آيـه تـفـسـيـر كـرده انـد، ولى هـيـچـيـك از اين اعداد دليـل خـاصـى ندارد، بلكه مفهوم آيه اين است كه هر مقدارى كه انسان به زحمت نمى افتد از قرآن بخواند.
بـديـهـى اسـت مـنـظـور از (تـلاوت قـرآن ) در ايـنـجـا تـلاوتى است به عنوان درس و فراگيرى براى خودسازى و پرورش ايمان و تقوا
سـپـس به بيان دليل ديگرى براى اين تخفيف پرداخته مى افزايد: (خداوند مى داند كه گـروهـى از شـمـا بـيـمـار مـى شـونـد، و گـروهـى ديـگـر بـراى تـحـصـيـل معاش و ابتغاء فضل الهى راهى سفر مى كردند، و گروه ديگرى در راه خدا جهاد مـى كـنـنـد، و اين امور مانع از آن خواهد شد كه عبادات شبانه را در نصابى كه قبلا تعيين شـده بـه طـور مـداوم انـجـام دهـنـد) (عـلم ان سـيـكون منكم مرضى و آخرون يضربون فى الارض يـبـتـغـون مـن فـضـل الله و آخـرون يـقـاتـلون فـى سبيل الله ).
و هـمـيـن سـبـب ديـگـرى بـراى تـخـفـيـف ايـن بـرنـامـه اسـت ، لذا بـار ديگر تكرار مى كند (حـال كـه چـنـيـن اسـت آن مـقـدار كه براى شما ممكن است و توانائى داريد در شب از قرآن تلاوت كنيد) (فاقرءوا ما تيسر منه ).
روشـن اسـت كـه ذكـر بـيـمـارى ، و مـسـافـرتـهـاى ضـرورى ، و جـهـاد فـى سـبـيـل الله ، بـه عـنـوان سه مثال براى عذرهاى موجه است ، ولى منحصر به اينها نيست ، مـنـظـور ايـن است چون خداوند مى داند شما گرفتار مشكلات مختلف زندگى در روز خواهيد شد، و اين مانع تداوم آن برنامه سنگين است ، به شما تخفيف داده است .
اكنون اين سؤ ال مطرح مى شود كه آيا اين حكم آنچه را كه در آغاز سوره آمده است نسخ مى كـنـد؟ يـا بـه صورت استثنائى براى آن است ؟ ظاهر آيات نسخ حكم سابق مى باشد، در حـقيقت لازم بود اين برنامه مدتى اجرا بشود و اجرا شد، و منظور از اين حكم كه جنبه موقت و فوق العاده داشت حاصل گرديد، و بعد از پايان اين مدت به صورت خفيف ترى باقى مـانـد، زيـرا ظـاهـر آيه اين است كه به خاطر وجود معذورين اين حكم درباره همه تخفيف داده شـده ، نـه فقط درباره گروه معذوران ، و به اين ترتيب نمى تواند استثنا باشد بلكه بايد نسخ باشد (دقت كنيد)
در ايـنـجا سؤ ال ديگرى پيش مى آيد كه : آيا تلاوت مقدار ممكن از قرآن كه در اين آيه دو بار به آن امر شده ، واجب است ، يا جنبه مستحب دارد؟
بعضى گفته اند: مسلما مستحب است ، و بعضى احتمال وجوب داده اند، چرا كه تلاوت قرآن مـوجـب آگـاهـى بر دلائل توحيد، و ارسال رسل ، و اعجاز اين كتاب آسمانى ، و فراگيرى ساير واجبات دين مى گردد، بنابراين تلاوت قرآن مقدمه واجب است و واجب مى باشد.
ولى بـايـد تـوجـه داشـت كـه در ايـن صورت لازم نيست قرآن را شبانه بخوانند، و يا در اثناء نماز شب ، بلكه بر هر مكلفى واجب است كه به مقدار لازم براى تعليم و تربيت ، و آگـاهـى بـر اصـول و فروع اسلام ، و همچنين حفظ قرآن و رساندن آن به نسلهاى آينده تلاوت كند بدون اينكه وقت و زمان خاصى در آن مطرح باشد.
ولى حـق ايـن اسـت كـه ظـاهـر امـر در جـمـله (فـاقـرءوا ...) وجـوب اسـت چـنـانـكـه در اصول فقه بيان شده ) مگر اينكه گفته شود اين (امر) به قرينه (اجماع فقهاء بر عـدم وجـوب ) يـك امـر اسـتحبابى است ، و نتيجه اين مى شود كه در آغاز اسلام به خاطر وجود شرائطى اين تلاوت و عبادت شبانه واجب بوده ، و بعد هم از نظر مقدار و هم از نظر حـكم تخفيف داده شده ، و به صورت يك حكم استحبابى آن هم به مقدار ميسور در آمده است ، ولى به هر حال وجوب نماز شب بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) تا آخر عمر ثابت ماند (به قرينه ساير آيات قرآن و روايات ).
در روايـتى از امام باقر (عليه السلام ) نيز مى خوانيم : حكم مربوط به دو ثلث از شب ، يـا نـيـمـى از آن ، و يـا ثـلث آن ، مـنسوخ شده ، و به جاى آن فاقرءوا ما تيسر من القرآن قرار گرفته است .
قـابـل تـوجـه ايـنـكه سه نوع عذر در آيه مورد بحث ذكر شده كه يكى جنبه جسمانى دارد (بـيـمارى ) و ديگرى جنبه مالى دارد (مسافرت براى كسب و كار) و سومى جنبه دينى دارد (جهاد فى سبيل الله ) و لذا بعضى گفته اند از اين آيه استفاده مى شود كه تلاش براى معاش همرديف جهاد فى سبيل الله است !
و نـيـز ايـن جـمـله را دليـلى دانـسـتـه انـد بـر ايـنـكـه خـصـوص ايـن آيـه در مـديـنـه نازل شده ، چرا كه وجوب جهاد در مكه نبود، ولى با توجه به اينكه مى فرمايد سيكون (بـه زودى خـواهـد بـود) ممكن است اين جمله خبر از تشريع جهاد در آينده باشد، يعنى چون عـذرهائى در حال داريد و عذرهائى در آينده براى شما پيدا مى شود، اين حكم به صورت دائمى در نيامد، و به اين صورت با مكى بودن آيه منافات ندارد.
سـپـس بـه چـهـار دستور ديگر در پايان اين آيه اشاره كرده ، و برنامه خودسازى ارائه شـده را بـه ايـن وسيله تكميل مى كند، مى فرمايد: (نماز را بر پا داريد، و زكات را ادا كـنـيـد، و از طـريـق انـفـاقـهاى مستحبى به خداوند قرض الحسنه دهيد، و بدانيد آنچه را از كارهاى خير براى خود از پيش مى فرستيد آن را نزد خداوند به بهترين وجه بزرگترين ، پاداش خواهيد يافت ).
(و اقـيـمـوا الصـلوة و آتوا الزكوة و اقرضوا الله قرضا حسنا و ما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عند الله هو خيرا و اعظم اجرا).
(و استغفار كنيد، و از خداوند آمرزش بطلبيد كه خداوند غفور و رحيم است ) (و استغفروا الله ان الله غفور رحيم ).
اين چهار دستور (نماز، زكات ، انفاقهاى مستحبى ، و استغفار) به ضميمه دستور تلاوت و تـدبـر در قـرآن كـه در جـمـله هـاى قـبـل آمـده بـود مـجـمـوعـا يـك بـرنـامـه كامل خودسازى را تشكيل مى دهد كه در هر عصر و زمان به خصوص در آغاز اسلام تاءثير انكار ناپذيرى داشته و دارد.
مـنـظـور از (نـمـاز) در اينجا نمازهاى واجب پنجگانه و منظور از (زكات ) زكات واجب اسـت ، مـنـظـور از دادن (قـرض الحسنه ) به خداوند همان انفاقهاى مستحبى است ، و اين بـزرگـوارانـه تـريـن تـعبيرى است كه در اين زمينه تصور مى شود، چرا كه مالك تمام مـلكـها، از كسى كه مطلقا چيزى از خود ندارد قرض مى طلبد تا از اين طريق او را تشويق بـه انـفـاق و ايـثـار و كـسـب فـضـيـلت ايـن عـمـل خـيـر كـنـد، و از ايـن طريق تربيت شود و تكامل يابد.
ذكـر اسـتـغـفار در پايان اين دستورات ممكن است اشاره به اين باشد كه مبادا با انجام اين طاعات خود را انسان كاملى بدانيد و به اصطلاح طلبكار تصور كنيد، بلكه همواره بايد خـود را مـقـصـر بـشـمـريـد، و عـذر بـه درگاه خدا آوريد، (ورنه سزاوار خداونديش كس نتواند كه بجا آورد).
بعضى از مفسران معتقدند تكيه روى اين دستورات به خاطر آن است كه تصور نشود اگر تـخـفـيـفى درباره قيام شبانه و تلاوت قرآن قائل شده به ساير برنامه ها و دستورات دينى نيز سرايت مى كند بلكه آنها همچنان به قوت خود باقى است .
ضمنا ذكر زكات واجب را در اينجا دليل ديگرى بر مدنى بودن اين آيه گرفته اند زيرا حـكـم زكـات در مـديـنـه نـازل شـد نـه در مـكـه ، ولى بـعـضـى گـفـتـه انـد اصـل زكـات در مـكـه نـازل شد، اما نصاب و مقدارى براى آن بيان نگرديده بود، آنچه در مدينه تشريع شد مساءله نصاب و مقدار زكات بود.
نكته ها:
1 - ضرورت آمادگى عقيدتى و فرهنگى
بـراى انجام كارهاى مهم اجتماعى مخصوصا ايجاد يك انقلاب وسيع و گسترده در تمام شؤ ن زنـدگـى قـبـل از هـر چـيـزى يـك نـيـروى مصمم انسانى لازم است كه با اعتقاد راسخ ، و آگـاهى كامل ، و تعليمات لازم فكرى و فرهنگى ، و پرورشهاى اخلاقى ، براى اين كار ساخته شده باشد.
و اين دقيقا كارى بود كه پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) در مكه در سالهاى نـخـسـتـيـن بـعـثـت بـلكـه در تـمـام دوران عـمـرش انـجـام داد، و بـه هـمـيـن دليل و به خاطر وجود همين زير بناى محكم ، نهال اسلام به سرعت نمو كرد، و جوانه زد، و شاخ و برگ آورد.
آنچه در اين سوره آمده است نمونه زنده و بسيار گويائى از اين برنامه حساب شده است : دستور به عبادت دو سوم يا حداقل يك سوم از شب ، آن هم تواءم با تلاوت و دقت در آيات قـرآن مـجـيـد تـاءثـيـر عـجـيـبـى در روح مـسـلمـانـان گـذارد، و آنـهـا را بـراى قـبول (قول ثقيل ) و (سبح طويل ) آماده ساخت ، اين حركتها و ناشئه هاى شبانه كه به تعبير قرآن (اشد وطا) و (اقوم قيلا) بود سرانجام كار خود را كرد، و گروهى انـدك از تـوده هـاى مـحـروم و قـشـرهاى مستضعف و در بند چنان ساخته شدند كه شايستگى براى حكومت بر بخش عظيمى از جهان را پيدا كردند.
و امـروز هـم اگـر ما مسلمانان بخواهيم عظمت و قدرت ديرين را باز يابيم ، راه همين راه ، و برنامه همين برنامه است ، هرگز نبايد انتظار داشته باشيم با افرادى ضعيف و ناتوان از نـظـر تـفـكـر و ايـمان ، افرادى كه پرورشهاى لازم فرهنگى و اخلاقى را نيافته اند سـيـطـره (يـهـود) را از قـلب كشورهاى اسلامى بر اندازيم ، و دست زورگويان و ابر جـنـايـتـكاران را از ممالك اسلامى كوتاه كنيم اين سخنى است دامنه دار، اما آنجا كه كس است يك حرف بس است !
2 - تلاوت قرآن همراه با تفكر
از روايـات اسـلامـى بـه خوبى استفاده مى شود فضيلت تلاوت قرآن در زياد خواندن آن نيست ، بلكه در خوب خواندن و تدبر و انديشه در آن است .
جـالب ايـنـكـه در ذيـل آيـه فـوق كـه دسـتـور مـى دهـد آنچه از قرآن براى شما ميسر است بخوانيد (فاقرؤ وا ما تيسر منه ) روايتى از امام على بن موسى الرضا (عليه السلام ) آمـده اسـت كـه از جـدش چـنين نقل مى فرمايد: ما تيسر منه لكم فيه خشوع القلب و صفاء السـر!: (آن مـقدار بخوانيد كه در آن خشوع قلب و صفاى باطن و نشاط روحانى و معنوى باشد)!.
چرا چنين نباشد در حالى كه هدف اصلى تلاوت ، تعليم و تربيت است .
و روايات در اين زمينه بسيار است .
3 - تلاش براى معاش همرديف جهاد
در آيـه فـوق - چـنـانـكـه ديـديـم - تـلاش بـراى زنـدگـى را در كـنـار (جـهـاد فـى سـبـيـل الله ) قـرار داده ، و ايـن نـشـان مـى دهـد كـه اسلام براى اين موضوع اهميت زيادى قـائل اسـت ، چـرا چـنـين نباشد در حالى كه يك ملت فقير و گرسنه و محتاج به بيگانه ، هرگز استقلال و عظمت و سربلندى نخواهد يافت ، و اصولا (جهاد اقتصادى ) بخشى از جهاد با دشمن است .
در ايـن زمـيـنـه جـمـله اى از عـبـدالله بـن مـسـعـود صـحـابـى مـعـروف نـقـل شـده اسـت كـه مـى گـويـد: ايـمـا رجـل جلب شيئا الى مدينة من مدائن المسلمين ، صابرا مـحـتسبا، فباعه بسعر يومه كان عند الله بمنزلة الشهداء، ثم قرأ (و آخرون يضربون فى الارض ) ... (هر كس متاعى را به يكى از شهرهاى مسلمانان ببرد، و زحمات خود را در ايـن راه بـراى خدا محسوب دارد، سپس آن را به قيمت عادلانه آن روز بفروشد چنين كسى در پـيـشـگـاه خـدا بـه مـنـزله شـهـيـدان اسـت ) سـپـس ايـن جـمـله از آيـه آخـر سـوره مزمل را به عنوان شاهد تلاوت كرد: و آخرون يضربون فى الارض .
خداوندا! به ما توفيق جهاد در تمام ابعادش مرحمت فرما.
بـار الهـا! تـوفـيق قيام شبانه و تلاوت قرآن كريم و ساختن خويشتن در پرتو اين نور آسمانى به همه ما لطف كن .
پـروردگـارا! جامعه اسلامى ما را با الهام از اين سوره پر محتوا به مقام شايسته و عظمت ديرين برسان .