سیمای سوره منافقون
این سوره همانند سوره جمعه،یازده آیه دارد و در مدینه نازل شده است.
بیان ویژگی های منافقان،اختصاص به این سوره ندارد و در بسیاری از سوره های قرآن،به ویژه سوره های مدنی،به ویژگی های روحی و رفتاری آنان اشاره شده است.جامع ترین سوره در باره منافقان،سوره توبه است که در حدود یکصد آیه به بیان ویژگی های آنان پرداخته است.
تلاوت آن در نماز جمعه سفارش شده است.شاید دلیل این تأکید،آن باشد که امت اسلامی همواره مراقب توطئه های منافقان باشند.در کتب فقهی مانند جواهر الکلام آمده است:اگر امام جمعه بعد از سوره حمد،سوره دیگری را شروع کرد،تا زمانی که به نیمه آن نرسیده،می تواند عدول کند و سوره منافقون را بخواند مگر آن که سوره ای که شروع کرده،جمعه یا توحید باشد.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان.
إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللّهِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ«1»
هنگامی که منافقان نزد تو آیند،گویند:«گواهی می دهیم که تو پیامبر خدا هستی» و خدا می داند که تو پیامبرش هستی وخدا شهادت می دهد که منافقان دروغگویند.
نکته ها:
* «نفاق»از«نفق»،به معنای تونل های زیرزمینی است که برای استتار یا فرار از آن استفاده می شود.بعضی از حیوانات مثل موش صحرایی و سوسمار،لانه هایی برای خود درست می کنند که دو سوراخ دارد.منافق نیز،راه پنهان و مخفی برای خود قرار می دهد تا به هنگام خطر از طریق آن فرار کند.
* مردم چهار دسته هستند:
الف)گروهی قلباً ایمان دارند و به وظیفه خود عمل می کنند که اینان مؤمن واقعی هستند.
ب)گروهی قلباً ایمان دارند،ولی اهل عمل نیستند که این دسته فاسق اند.
ج)گروهی قلباً ایمان ندارند،ولی در ظاهر،رفتار مؤمنان را انجام می دهند که منافق اند.
د)گروهی نه قلباً ایمان دارند و نه به وظیفه عمل می کنند که این دسته کافرند.
* حضرت علی علیه السلام می فرماید:نفاق انسان،برخاسته از احساس حقارتی است که از درون دارد.«نفاق المرء ذل یجده فی نفسه»
ویژگی های منافق در قرآن
1.دروغ گویی: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ»
2.بی هدف و سرگردان: «لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ» نه با این گروه و نه با آن گروهند.
3.عدم درک عمیق: «لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُونَ»
4.جمود و عدم انعطاف: «کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهٌ»
5.نماز بی نشاط: «قامُوا کُسالی» با کسالت به نماز می ایستند.
6.تندگویی وتندخویی: «سَلَقُوکُمْ بِأَلْسِنَهٍ حِدادٍ» زبان های تند وخشن را به شما می گشایند.
7.سوگند دروغ: «اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّهً» سوگندهایشان را سپر توطئه هایشان قرار دادند.
8.انتقاد از رهبر معصوم: «یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ» در تقسیم زکات،نیش می زنند و تو را درتقسیم آن عادل نمی دانند.
9.تضعیف رزمندگان: «لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ»می گویند:هوا گرم است،به جبهه نروید.
10.ایجاد مرکز توطئه به نام مسجد: «وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً» (در برابر مسجد پیامبر)مسجدی می سازند تا(با توطئه های شوم خود)به مسلمانان ضرر بزنند.
11.پیمان شکنی: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصّالِحِینَ فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا»بعضی از آنان با خداوند پیمان بستند که اگر از فضلش به ما داد حتماً صدقه می دهیم و از افراد صالح خواهیم بود،پس چون خداوند از فضلش به آنان عطا کرد،بخل ورزیدند و زکات مال خود را ندادند.
12.تحقیر مسلمانان: «أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ» آیا همچون سفیهان ایمان بیاوریم؟
13.محاصره اقتصادی مسلمانان: «لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ حَتّی یَنْفَضُّوا» به اطرافیان پیامبر چیزی ندهید تا از دور او پراکنده شوند.
14.فریب کاری و نیرنگ بازی: «یُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ» می خواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند،در حالی که جز خودشان را فریب نمی دهند.
15.بخل در انفاق: «لا یُنْفِقُونَ إِلاّ وَ هُمْ کارِهُونَ»جز با کراهت انفاق نمی کنند.
16.امر به زشتی ها و نهی از خوبی ها: «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ»
17.فراراز جهاد: «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا» بازماندگان (از جنگ تبوک)از مخالفت با رسول خدا خوشحالند و از اینکه به جهاد بروند،ناراحت.
18.شایعه پراکنی: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ» هرگاه خبری از آرامش یا ترس را دریافت کنند،(قبل از تحقیق یا مصلحت سنجی)آن را پخش می کنند.
* چون خطر منافقان زیاد است،ویژگی های آنان در سوره های متعدّد قرآن مطرح شده است و کمتر سوره ای در مدینه نازل شده که با صراحت یا کنایه به منافقان اشاره نشده باشد.
* نفاق یک دروغ عملی است،کتمان کفر و اظهار ایمان است؛البتّه هر کتمانی بد نیست، مانند کتمان فقر یا کتمان عبادت.
* منافقان دو گروه بودند:گروهی که پس از به قدرت رسیدن اسلام،اظهار ایمان کردند ولی در درون ایمان نداشتند و گروه دیگر کسانی که از ابتدا ایمان آوردند ولی کم کم گرفتار دنیا شدند و ایمان خود را از دست دادند،ولی تظاهر به ایمان می کردند.امّت اسلامی همواره از هر دو گروه ضربه های جبران ناپذیری خورده است.
* در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله،سخن از منافقان زیاد بود،ولی بعد از رحلت آن حضرت،مسئله مسکوت ماند.در اینجا چند سؤال است:
1.آیا زنده بودن حضرت سبب نفاق گروهی بود و بعد از رحلت،همه مؤمن واقعی شدند؟!
2.آیا منافقان در همان اقلیتی بودند که دور حضرت علی جمع شده بودند؟!! نظیر سلمان، ابوذر،مقداد و...،در حالی که هیچ کس این افراد را منافق ندانسته است،یا منافقان،اهداف خود را در نظر اکثریت یافته و ساکت شدند؟
* منافقان،هم در دنیا دروغگویند: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ» ،هم در آخرت سوگندهایی می خورند که خداوند آنان را دروغگو می نامد: «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللّهُ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلی شَیْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ»
* پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:من از مؤمن و کافر نمی ترسم،ولی از منافق می ترسم. از سوی دیگر فرمود:من از فقر امت نمی ترسم از بی تدبیری آنان می ترسم. آری اگر منافقانِ رِند با جاهلان بی تدبیر گره بخورند،جنگ صفین و واقعه کربلا پیش می آید.
پیام ها:
1- در صدر اسلام،عناصر منافقی بودند که تا مرکز تصمیم گیری جامعه نفوذ کرده حتی پیامبر در معرض توطئه های آنان بود. «إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ»
2- منافق،از کلمه حق،استفاده باطل می کند. «قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللّهِ»
3- شعارها و کلمات حق را از دست نااهلان بگیرید و خود بکار برید. «قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللّهِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ»
4- چرب زبانی و چاپلوسی،شیوه منافقان است. «نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللّهِ»
5-منافقان با تأکید و سوگند حرف می زنند تا شنونده،سخن آنها را باور کند.
«نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللّهِ»
6- تأکید را با تأکید پاسخ دهید. نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ ... وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ
7- به هر اظهار ارادت وادّعای حمایت دل خوش نکنید. نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ ... لَکاذِبُونَ
8-منافقان را رسوا کنید. «وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ»
9- بر خلاف اعتقاد،سخن گفتن دروغ است،گرچه آن سخن راست باشد.
(خداوند،سخن منافقان را که به پیامبر اسلام می گفتند:تو پیامبر خدا هستی، دروغ می داند،چون آنان بر خلاف اعتقاد خود می گفتند،گرچه در واقع پیامبر رسول خدا بود). قالُوا نَشْهَدُ ... وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ
10- ایمان واقعی،اعتقاد قلبی است نه اقرار زبانی. قالُوا ... إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ
اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ «2» ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ (3)
سوگندهای خود را سپر ساخته و(مردم را)از راه خدا باز داشتند،به راستی آنچه انجام می دهند ناپسند است.آن(نفاق)برای آن است که آنان ایمان آورده سپس کفر ورزیدند،پس بر دل هایشان مهر(شقاوت)زده شد و از این رو نمی فهمند.
نکته ها:
* «جُنَّهً» به معنای سپر است که بدن را از تیر دشمن می پوشاند؛«مجنون»به کسی گویند که عقلش پوشیده شده باشد؛«جن»به موجود پوشیده از چشم مردم و«جنین»به بچه پوشیده در رحم مادر گویند و «جُنَّهً» باغی که سایه و شاخه درختانش،زمین آن را پوشانده باشد.
* قرآن،بارها از سوگندهای دروغ منافقان سخن به میان آورده است:آنان سوگند یاد می کنند تا شما را راضی کنند. «یَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ» ؛سوگند یاد می کنند که ما جز خیرخواهی هدفی دیگر برای ساختن مسجد ضرار نداشتیم. «لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی»؛آنان برای شما سوگند می خورند که ما توان شرکت در جنگ(تبوک)را نداشتیم وگرنه شرکت می کردیم. «وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ»
* در سراسر قرآن،هر کجا نام منافقان مطرح شده،تعابیر تندی وارد شده است از جمله:
«طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ» خداوند بر دل های آنان مهر زده است؛«لا یَفْقَهُونَ» آنان شناخت ندارند: «لا یَعْلَمُونَ» آنان نمی دانند؛«لَکاذِبُونَ» آنان دروغ می گویند؛ «ما یَشْعُرُونَ» آنان درک ندارند؛«الْمُفْسِدُونَ» فسادگرند؛«فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ»در سرکشی خود سر درگمند؛ «ما کانُوا مُهْتَدِینَ»آنان هدایت یافته نیستند؛ «لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ»خداوند هرگز آنان را نمی بخشد.
* بستن راه خدا گاهی به دست منافقان است که از طریق سوگند انجام می گیرد. أَیْمانَهُمْ جُنَّهً فَصَدُّوا ...و گاهی به دست کفار است که از طریق بودجه ها انجام می شود. «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»همانا کسانی که کفر ورزیدند اموال خود را برای باز داشتن مردم از راه خدا هزینه می کنند.
* منافقان،از هر طریقی که بتوانند راه خدا را می بندند،نظیر:شکستن وحدت مسلمانان با ساختن مسجد ضرار،ضربه نظامی به بهانه هوای گرم،ضربه اقتصادی با نهی از کمک به اطرافیان پیامبر،ضربه جانی با توطئه شهادت امام حسن و امام جواد علیهما السلام از طریق همسر.
* رهبر جامعه اسلامی،بیش از همه باید مراقب توطئه های منافقان باشد.در این سوره
شخص پیامبر مخاطب قرار گرفته است،گرچه همه مسلمانان مسئولند: «إِذا جاءَکَ ، نَشْهَدُ إِنَّکَ ، رَأَیْتَهُمْ ، تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ ، تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ، فَاحْذَرْهُمْ ، أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ»
پیام ها:
1- سوء استفاده از مقدّسات و استفاده ابزاری از ارزش ها،شیوه منافقان است.
«اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّهً»
2- کار فرهنگیِ منافقان،استفاده از دین علیه دین است. اِتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّهً ... فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ
3- منافقان در تلاشند تا دیگران را از هدایت الهی محروم سازند. «فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ» (هدف منافقان،بستن راه خداست،امّا اینکه مردم به چه راه دیگری بروند،مهم نیست.)
4- عملکرد منافقان،سراسر زشت و ناپسند است. «ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»
5-سرانجام نفاق،کفر است. «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا»
6- انسان با نفاق،بر قلب خود مهر می زند و آن را از درک حقایق محروم می سازد. «فَطُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ»
وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللّهُ أَنّی یُؤْفَکُونَ«4»
و هرگاه آنان را ببینی،قیافه آنان(چنان آراسته است)که ترا به شگفت وادارد و اگر سخن گویند،(به قدری جذّاب و زیباست که)به کلامشان گوش فرادهی،گویا چوب هایی هستند(خشک و بی مغز و بی فایده و به هم) تکیه داده شده،هر ندایی را علیه خود می پندارند،آنان دشمنند،پس از آنان دوری کن،خدا آنان را بکشد،چگونه از حق منحرف می شوند.
نکته ها:
* در سوره توبه،خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:اموال و اولاد منافقان ترا به شگفتی نیاندازد،در این جا می فرماید:قیافه و بیان آنان سبب شگفتی شما نشود.
* گرچه در این آیه،مخاطب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است ولی مراد تمام مسلمانان هستند که ممکن است ظواهر و بیان منافقان آنان را تحت تأثیر قرار دهد.
* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:مؤمن چهار دشمن دارد:مسلمانی که به او حسد می ورزد:«مؤمن یحسده»،منافقی که کینه او را در دل دارد:«منافق یبغضه»،شیطانی که او را گمراه می کند:
«شیطان یضله»،کافری که به جنگ او می آید:«کافر یقاتله».
* چوب اگر در سقف و دیوار و در و پنجره به کار رفته باشد مفید است،ولی اگر آن را در کناری به چیزی تکیه دهند،نشانه بلا استفاده بودن آن است. «خُشُبٌ مُسَنَّدَهٌ»
* تشبیه منافقان به تنه های بریده شده درخت، «کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهٌ» ،از جهاتی می تواند باشد از جمله:1.سبکی و پوکی و شکسته شدن در برابر فشار و ضربه؛2.جمود و خشکی و عدم انعطاف و تأثیر پذیری؛3.عدم استقلال در ایستادن روی پای خود؛4.عدم قدرت بر شنیدن و اندیشیدن.
* منافقان،از مؤمنان دلهره دارند و همواره نگرانند که مبادا آیه ای درباره آنان نازل شود:
«یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ» نظیر آیه 64 توبه که می فرماید: «یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِی قُلُوبِهِمْ»
* «هم العدو»یعنی دشمن واقعی این افراد هستند،زیرا اولاً درون جامعه هستند و از اسرار مسلمانان آگاهند،ثانیاً چون در لباس دوست هستند شناخت آنان مشکل است،ثالثاً چون ناشناخته اند مبارزه با آنان سخت تر است،رابعاً چون پیوندهای نسبی و سببی با مسلمانان دارند برخورد با آنان پیچیده تر است و خامساً ضربه آنان غافلگیرانه تر است.
پیام ها:
1- منافقان،در میان ما و جلو چشمان ما هستند،نه افرادی دور از چشم. «رَأَیْتَهُمْ»
2- به هر قیافه ای اعتماد نکنیم که قیافه زاهدانه دلیل تقوا نیست.در برخی موارد، ظاهر زیبا وسیله فریب مردم است. «تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ»
3- اگر هشدارهای الهی و توجه پیامبر نباشد،سخنان زیبا و فریبنده،حتی پیامبر را به شنیدن وادار می کند. «وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ»
4- منافقان،ظاهری آرام،ولی باطنی پر دغدغه دارند و همیشه در وحشت و اضطرابند. تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ ... یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ
5-از دشمن داخلی بیشتر بترسید. «هُمُ الْعَدُوُّ»
6- دشمن را بشناسیم و فریب ظاهر و سخنان او را نخوریم. تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ ...
تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ... هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ
7- منافقان با خدا درگیرند و خدا نیز آنها را لعنت می کند: «قاتَلَهُمُ اللّهُ» .(«قاتل»از باب مفاعله در مورد درگیری طرفینی است و لذا نفرمود:«قتلهم الله»)
8-موضع گیری منافقان در برابر اسلام،شگفت آور است. «أَنّی یُؤْفَکُونَ»
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ«5»
و هرگاه به آنان گفته شود:بیایید تا رسول خدا برای شما طلب مغفرت کند،(از روی انکار و تکبر و تمسخر)سرهای خود را بر می گردانند و آنان را می بینی که از سر استکبار،(مردم را از گرایش به حق)باز می دارند.
سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ«6»
برای آنان تفاوتی ندارد که برایشان استغفار کنی یا استغفار نکنی،هرگز خداوند آنان را نمی بخشد،زیرا که خداوند گروه فاسق را هدایت نمی کند.
نکته ها:
* «تَعالَوْا» از ریشه«علوّ»به معنای دعوت به آمدن به سوی بلندی و رشد است.
* «لَوَّوْا» ،از ریشه«لی»به معنای تابیدن طناب و در مورد سرتابیدن از حق به کار می رود.
* بالاترین بدبختی آنست که انسان هم خودش را محروم کند: «لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ» ،هم دیگران را محروم نماید: «یَصُدُّونَ» ؛به خصوص اگر این کارها آگاهانه باشد. «وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ»
* مشابه آیه 6 را در آیه 80 سوره توبه نیز می خوانیم: «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ» اگر برای منافقانی که به مؤمنان نیش می زنند،هفتاد بار هم استغفار کنی،(تا وقتی که دست از نفاقشان برندارند)هرگز خداوند آنان را نمی بخشد.
پیام ها:
1- به سراغ افراد منحرف رویم و از آنان برای توبه و تجدید حیثیت دعوت کنیم.
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ ...
2- اجابت دعوت اولیای الهی،مایه علوّ و رشد است. «تَعالَوْا»
3- دعای اولیای خدا در مورد بخشش گنهکاران،مستجاب است. «یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ»
4- توسّل به پیامبر خدا جایز است. «تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللّهِ»
5-سر باز زدن از پیشنهاد مفید،نشانه تکبّر است. لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ ... وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ
6- کسی که دعوتِ حق را نمی پذیرد،حتی دعای پیامبر درباره او کارساز نیست.
تَعالَوْا ... لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ ... سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ ...
7- تکبّر و استکبار،انسان را از رحمت بی پایان الهی محروم می سازد. هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ ... لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ
8-هدایت و ضلالت به دست خداوند است،ولی او کسی را از هدایت محروم می کند که به دنبال فسق و گناه باشد. «إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ»
هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ حَتّی یَنْفَضُّوا وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُونَ«7»
آنان همان کسانی هستند که می گویند:بر کسانی که نزد رسول خدا هستند،انفاق نکنید تا پراکنده شوند؛در حالی که خزانه های آسمان ها و زمین برای خداوند است ولی منافقان نمی فهمند.
نکته ها:
* «خَزائِنُ» جمع«خزینه»به معنای گنجینه است.
* از شیوه های برخورد دشمن،محاصره اقتصادی و در تنگنا قرار دادن مؤمنان است.چنانکه منافقان به یکدیگر می گفتند:به یاران پیامبر کمک نکنید تا از دور او پراکنده شوند.معاویه نیز در بخشنامه ای دستور داد یاران علی علیه السلام را از بیت المال محروم کنند.«انظروا من قامت علیه البینه انه یحب علیا و اهل بیته فامحوه من الدیوان و اسقطوا عطائه و رزقه»همان گونه که در کربلا نیز آب را بر یاران امام حسین بستند و امروزه ابرقدرت ها برای به تسلیم کشاندن کشورها از فشار محاصره اقتصادی استفاده می کنند.
پیام ها:
1- یکی از راه های دشمن برای شکستن مکتب و رهبر،پراکنده کردن پیروان است. لا تُنْفِقُوا ... حَتّی یَنْفَضُّوا
2- افراد مادّی تحلیل مادّی دارند و فکر می کنند مردم برای دنیا دور پیامبر جمع شده اند،لذا می گویند:کمک نکنید تا پراکنده شوند. لا تُنْفِقُوا ... حَتّی یَنْفَضُّوا ...
3- مؤمنان نباید در تنگناها،چشم امیدی به کمک های منافقان و مخالفان داشته باشند،بلکه باید توکّل آنان به خداوند و گنجینه های او باشد. لا تُنْفِقُوا ... لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
4- به خودی ها امید دهید و سخنان یاوه دشمن را پاسخ دهید. لا تُنْفِقُوا ... وَ لِلّهِ خَزائِنُ ...
5-فهم منافقان،بر اساس محاسبات ظاهری است و عمق ندارد. «لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُونَ»
یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ«8»
می گویند:«اگر(از این سفر جنگی)به مدینه بازگردیم،عزیزترین افراد، ذلیل ترین مردم را بیرون خواهد کرد»،در حالی که عزّت و اقتدار مخصوص خدا و پیامبرش و مؤمنان است،ولی منافقان نمی دانند.
نکته ها:
* در تفاسیر،برای آیات پنجم تا هشتم سوره منافقون،شأن نزول مفصّلی آمده است که آن را به طور خلاصه نقل می کنیم:بعد از جنگ بنی المصطلق که در سال ششم هجری اتّفاق افتاد،هنگام بازگشت به مدینه،میان دو نفر از مسلمانان که یکی از مهاجران و دیگری از انصار بود،بر سر آب گیری از چاه نزاع شد و هر یک برای غلبه بر دیگری از دوستان خود کمک خواست.عبداللّه بن ابَی که سر کرده منافقان بود به کمک مرد انصاری شتافت و گفت:ما مهاجران را مسکن و مال دادیم،ولی حالا در برابر ما می ایستند.اگر به مدینه برگردیم،عزیزان،ذلیل ها را بیرون خواهند کرد.
زیدبن ارقم که جوانی نورسته بود،این گفته را به پیامبر گزارش داد.حضرت،عبداللّه بن ابَی را احضار کرد ولی او انکار نمود.انصار گفتند:چرا به خاطر گزارش یک نوجوان،بزرگ ما، عبداللّه توبیخ شود؟
پیامبر فرمان حرکت داد و اجازه دستور استراحت نداد تا مردم فرصت و فراغتی برای ادامه حرف ها نداشته باشند،هنگامی که به مدینه رسیدند فرزند عبداللّه بن ابَیّ که از مؤمنان واقعی بود،راه را بر پدر بست و گفت:آیا تو عزیزترین مدینه ای و می خواهی پیامبر را خارج کنی؟ هرگز نمی گذارم وارد شوی،مگر آنکه پیامبر اکرم اجازه دهد.
مسئله را به پیامبر گزارش دادند و حضرت اجازه ورود او را به مدینه داد،عبداللّه که خود را عزیز می پنداشت،ذلیل شد و از شدت خجالت در خانه ماند تا آنکه مرد و هرگاه به او گفته می شد بیا نزد پیامبر برویم و عذرخواهی کن،او سرپیچی می کرد.
امام صادق علیه السلام فرمود:خداوند امور مسلمانان را به خودشان واگذارده ولی اجازه ذلیل کردن خود را به آنان نداده است:«و لم یفوض الیه ان یکون ذلیلا» ،سپس آیه «وَ لِلّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» را تلاوت فرمود.
* در حدیث می خوانیم که پرسیدند:چگونه مؤمن خود را ذلیل می کند؟ امام صادق علیه السلام فرمود:«یتعرض لما لا یطیق»و«یدخل فیما یعتذر منه»در کاری که توان انجامش را ندارد و از انجامش معذور است وارد می شود.
* در عبارت «وَ لِلّهِ الْعِزَّهُ» ،چون «لِلّهِ» مقدم بر «الْعِزَّهُ» شده است،انحصار استفاده می شود،یعنی عزّت واقعی مخصوص خداست.
* عزّت خداوند،ذاتی اوست و عزّت پیامبر،به دلیل عنایات ویژه خداوند به او و عزّت مؤمنان،به خاطر وعده الهی بر نصرت و پیروزی نهایی آنان است.
پیام ها:
1- منافقان،در صدد براندازی حکومت اسلامی هستند. «لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»
2- منافقان،خود را عزیز و پیامبر و مؤمنان را ذلیل می دانند. «لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»
3- خداوند،پیروزی و عزّت مؤمنان را به شرط مؤمن ماندن تضمین کرده است.
وَ لِلّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ ...
4- عزّت،در انحصار خدا،پیامبر و مؤمنان است. «وَ لِلّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ»
5-به یاوه سرایی دشمن پاسخ دهید و به کسانی که خود را عزیزترین مردم و پیامبر را ذلیل ترین می پندارند بگویید: «وَ لِلّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ»
6- منافقان از شناخت حقایق عاجزند.نه قدرت درک این مطلب را دارند که خداوند در برابر تحریم اقتصادی،مؤمنان را روزی می دهد: «لا یَفْقَهُونَ» و نه اینکه عزّت حقیقی از آنِ اهل ایمان است. «لا یَعْلَمُونَ»
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ«9»
ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال و اولادتان شما را از یاد خدا غافل نسازد و کسانی که چنین کنند،آنان همان زیانکارانند.
نکته ها:
* تا اینجا آیات مربوط به منافقان به پایان رسید،ولی چون یکی از عوامل نفاق،علاقه زیاد به دنیاست،این آیه به مؤمنان هشدار می دهد که اموال و اولاد،شما را غافل نکند.
غفلت از یاد خدا
* عوامل بازدارنده از یاد خدا بسیار است،ولی مهم ترین آنها،اموال و اولاد است که این آیه به آنها اشاره نموده است. «لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ»
شراب و قمار نیز مانع یاد خداست. «یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ»
تجارت و داد و ستد نیز می تواند از موانع باشد.لذا قرآن از کسانی که داد و ستد،آنان را از یاد خدا باز نداشته ستایش کرده است. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ»
تکاثر و فزون طلبی از عوامل بازدارنده است. «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ»
آرزوهای طولانی نیز مانع یاد خداست. «یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ»
رفاه زدگی از عوامل دیگر غفلت است. «مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتّی نَسُوا الذِّکْرَ»
البتّه علاقه به دنیا آنگاه خطرناک است که انسان،دنیا را مقدمه آخرت نبینید و هدفش در تمام کارها،دنیا باشد. «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا» از کسی که از یاد ما اعراض کرده و جز زندگی دنیا اراده ای ندارد،دوری کن.
روشن است که غفلت از یاد خدا،سبب هم نشینی با شیطان شده: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» و انسان را به عذاب شدید و فزاینده ای گرفتار می سازد. «وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً»
* آنچه خطرناک است غفلت از یاد خداست،نام بردن از اموال و اولاد،به خاطر آن است که این دو قوی ترین عامل غفلت هستند.
* «ذِکْرِ اللّهِ» شامل همه گونه ذکر و یاد خدا می شود،امّا بارزترین ذکر خدا،نماز است که باید مراقب بود رسیدگی به اموال و اولاد انسان را از نماز بازندارد.
* شاید دلیل مانع بودن مال و فرزند،جلوه های ظاهری آنهاست که انسان را از خدا غافل می سازد. «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا»
* قرآن،مال و فرزند را مایه فتنه و آزمایش دانسته: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ» و می فرماید: «وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی» مال و فرزند،عامل قرب شما به خداوند نیستند.
پیام ها:
1- برای آن که مؤمنان را موعظه کنید و آنان بپذیرند،به آنان شخصیت دهید. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ...
2- لازمه ایمان،برتری دادن یاد خدا بر مال و فرزند است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ ...
3- مال و فرزند،کم یا زیادش،می تواند مانع یاد خدا باشد. أَمْوالُکُمْ ... أَوْلادُکُمْ
4- خسارت واقعی،غفلت از یاد خدا است. «فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» (از دست دادن مال و فرزند،خسارت جزئی است،ولی غفلت از خالق خسارت کلی است.)
وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِی إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصّالِحِینَ«10»
و از آنچه روزی شما کرده ایم انفاق کنید پیش از آنکه مرگ به سراغ هر یک از شما آید،پس(در آستانه رفتن)گوید:پروردگارا چرا(مرگ)مرا تا مدتی اندک به تأخیر نیانداختی تا صدقه(و زکات)دهم و از صالحان گردم.
وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ«11»
و هرگز خداوند مرگ کسی را که اجلش فرارسیده،به تأخیر نمی اندازد و خداوند به آنچه عمل می کنید آگاه است.
نکته ها:
* در آیه هفتم،منافقان می گفتند:به یاران پیامبر کمک نکنید تا دور او را خلوت کنند.شاید این آیه برای خنثی کردن طرح آنان،به مؤمنان می گوید:شما که ایمان دارید به مؤمنان کمک کنید تا دور حضرت خالی نشود.
* اگر انسان،مرگ و قیامت را باور کند،خیلی راحت انفاق می کند.قرآن،چندین بار برای ایجاد انگیزه انفاق،مسئله معاد و قیامت را مطرح کرده است،از جمله در سوره بقره آیه 254 می فرماید: «أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّهٌ وَ لا شَفاعَهٌ» از آنچه به شما داده ایم پیش از آن که قیامت فرارسد که دوستی و داد و ستد و شفاعتی در کار نیست،انفاق کنید.
* ابن عباس می گوید:این درخواستِ فرصت در لحظه مرگ،برای کسانی است که زکات مال خود را نداده اند یا مستطیع بوده،ولی حج انجام نداده اند.
* تقاضای مهلت و بازگشت به دنیا پذیرفته نیست،نه در آستانه مرگ،که آیه 100 سوره مؤمنون و این آیه می فرماید و نه در قیامت که دوزخیان می گوید: «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنّا ظالِمُونَ»
* امام باقر علیه السلام با استناد به آیه «وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللّهُ نَفْساً» ،فرمود:هر سال در شب قدر تمام امور تا شب قدر بعدی،ثبت و حتمی شده و نازل می شود و تغییر و تأخیری در آن صورت نمی دهد.
پیام ها:
1- برای دعوت مردم به کار خیر،بسترسازی کنید. أَنْفِقُوا ... مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ (فرا رسیدن مرگ و نداشتن فرصت بازگشت و التماس برای تأخیر مرگ را یادآوری کنید).
2- آنچه داریم از خداست نه از خودمان. «رَزَقْناکُمْ»
3- علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. «مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ» (با فرا رسیدن مرگ راه عمل بسته می شود)
4- مرگ،بی خبر می رسد و قابل تأخیر نیست. یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ ... لَوْ لا أَخَّرْتَنِی
5-ثروتمندانی که در زمان حیات خود،اهل انفاق نبوده اند،به هنگام مرگ، تأسف بسیار خواهند خورد. رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِی ... فَأَصَّدَّقَ
6- نشانه شایستگی و صالح بودن،انفاق به محرومان است. «أَکُنْ مِنَ الصّالِحِینَ»
«والحمد لله رب العالمین»