سیمای سوره ذاریات
این سوره شصت آیه دارد ودر مکّه نازل شده است.
نام این سوره از اولین آیه آن گرفته شده است: «وَ الذّارِیاتِ ذَرْواً» و به معنای بادهای تندی است که اشیا را پراکنده می کند.
آغاز و پایان این سوره با معاد است و مباحثی درباره ی توحید و نشانه های خداوند در هستی،داستان فرشتگانی که مهمان حضرت ابراهیم علیه السلام شدند و به او بشارت فرزند دادند،اخطار به قلع و قمع قوم لوط و اشاره ای به داستان برخی پیامبران،همچون موسی و نوح و قوم عاد و ثمود،بیشترین آیات این سوره را در برمی گیرد.
قرآن با بیان تاریخ انبیای گذشته و سختی ها و مشکلات آنان در راه هدایت مردم،پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را به صبر و استقامت دعوت می کند.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
وَ الذّارِیاتِ ذَرْواً«1» فَالْحامِلاتِ وِقْراً«2» فَالْجارِیاتِ یُسْراً«3»
سوگند به بادهایی که با شدّت اشیا را پراکنده می کنند.پس به ابرهای گران بار سوگند.پس به کشتی هایی که به آسانی در حرکتند سوگند.
فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً«4» إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ«5» وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ«6»
پس به فرشتگانی که کارها را تقسیم می کنند سوگند.که آنچه وعده داده می شوید،قطعاً راست است.و حتماً (روز)جزا واقع شدنی است.
نکته ها:
* «ذاریات»جمع«ذاریه»به معنای بادهای شدید،از«ذرو»به معنای پاشیدن و پراکندن است.«وقر»به معنای بار سنگین و مراد از آن در اینجا ابرهای پرباران می باشد.
«جاریات»به معنای کشتی ها یا نهرهای روان است.
* بر اساس روایات،مراد از«ذاریات»،بادها ومراد از«حاملات»،ابرها ومقصود از«جاریات»، کشتی ها و منظور از«مقسّمات»،فرشتگانی هستند که ارزاق را تقسیم می کنند.
* «یسر»،ضد«عسر»و به معنای آسانی است.مراد از «فَالْجارِیاتِ یُسْراً» کشتی هایی است که به آسانی و آرامی حرکت می کنند.
* بادها که عامل حرکت کشتی ها و ابرها که مایه ی برکت زمین هستند،در این آیات مورد سوگند خداوند واقع شده اند.
حیات بشر،حیوانات و گیاهان در گرو باران است و بادها در جابجا نمودن ابرها،تعدیل هوا و لقاح گیاهان نقش مهمی دارند.
* نقش کشتی در زندگی گذشته وحال بشر بر کسی پوشیده نیست.وسیع ترین،ارزان ترین و کم حادثه ترین راه ها،راه های دریایی و سفر با کشتی است.زمانی نقش آن معلوم می شود که چند روزی کشتی های جهان متوقّف شوند.
* امام رضا علیه السلام فرمود:مراد از «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» ملائکه ای هستند که هر روز ارزاق مردم را بین طلوع فجر تا طلوع خورشید تقسیم می کنند.
* در تقسیم ارزاق،به هر فرد و قبیله و منطقه ای،سهمی و چیزی داده می شود و چیز دیگری داده نمی شود،تا برای جبران کمبود،مسئله مشارکت،تعاون،رقابت،تجارت، حرکت و ابتکار راه بیفتد و هیچ فرد و قبیله ای،خود را از هر جهت بی نیاز نبیند و دست به طغیان نزند.آری تنگناها در کنار گشایش ها،به طور حکیمانه ای قرار گرفته است.«قرن بسعتها عقابیل فاقتها»
* توجّه به قدرت نمایی خداوند در باد و ابر و کشتی،پذیرفتن معاد را برای انسان آسان می کند.در آغاز این سوره با چهار سوگند پیاپی،قطعی بودن وقوع قیامت بیان شده است.
* حروف «إِنَّما» و«ان»،حرف«لام»در کلمات «لَصادِقٌ» و «لَواقِعٌ» و جمله اسمیه،همه نشانه ی تأکید هستند.
* نمونه هایی از وعده های الهی که در دنیا محقّق شده است:
خداوند به مادر موسی دستور داد که نوزادش را به آب افکند و به او فرمود:ما او را به تو برمی گردانیم و از پیامبرانش قرار می دهیم، «إِنّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ» این وعده بزرگ صورت پذیرفت.
خداوند به پیامبر اسلام وعده داد که تو را در برابر مسخره کنندگان کفایت می کنیم، «إِنّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ»
وعده داد نام تو را بلند می گردانیم، «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ» و به وعده های خود عمل کرد.
خداوند،بارها پیروزی حقّ بر باطل و خوش عاقبتی اهل تقوا را وعده داده و به وعده اش عمل کرده است.نام امام حسین علیه السلام ماند و نام قاتلان او محو شد.
* کسانی که به وعده خود عمل نمی کنند یا عاجزند یا حیله گر و یا فراموشکار و ذات مقدّس الهی از تمام این عیب ها به دور است.
پیام ها:
1- سوگند به پدیده های طبیعی همچون ابر و باد و باران،توجّه اسلام را به کشف قوانین هستی و تدبیر حاکم بر آنها در جهت خداشناسی نشان می دهد. وَ الذّارِیاتِ ... فَالْحامِلاتِ ... فَالْجارِیاتِ ...
2- خداوند امور انسان را از طریق فرشتگان به انجام می رساند.و «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً»
3- قرآن،برای اعتلای فکر بشر،او را به محسوسات و غیر محسوسات،متوجّه می سازد. وَ الذّارِیاتِ ...و فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً
4- در برابر تردید دیگران،باید با قاطعیّت و صلابت و صراحت از حق سخن گفت. «إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ» (کلمه انّ و حرف لام،برای تأکید است)
5-وعده معاد و سرانجام جهان،مستمر و پی در پی بوده است. «تُوعَدُونَ»
6- خداوندی که در هستی آن همه قدرت نمایی کرده است،از عمل به قولش عاجز نیست. «إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ»
7- این همه اسباب طبیعی و غیر طبیعی،(باد و ابر و کشتی و فرشته)،تنها برای خوردن و مردن و نیست شدن نیست. «وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ»
8-خداوند،هم به وعده هایی که در دنیا داده عمل می کند و هم به وعده هایی که برای آخرت داده است. «إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ»
وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ«7» إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ«8»
سوگند به آسمانِ دارای راه ها(و زیبایی ها)ی بسیار.به درستی که شما در گفتار گوناگون(سرگردان)هستید.
یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ«9»
هر که از حق منصرف گشت،(در آینده نیز)به انحراف کشیده خواهد شد.
قُتِلَ الْخَرّاصُونَ«10» اَلَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَهٍ ساهُونَ«11»
مرگ بر دروغ زنان(که بی دلیل و برهان درباره قرآن و قیامت سخن می گویند).آنان که در بی خبری و غفلت غرقند.
نکته ها:
* «حبک»جمع«حبیکه»و«حباک»به سه معنای راه،زینت و اعتدال آمده است که برای هر یک از معانی آن برای توصیف آسمان در قرآن شاهدی وجود دارد:
«لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرائِقَ
ما بالای سر شما هفت راه آفریدیم.
«زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَهٍ الْکَواکِبِ
ما آسمان دنیا را با ستارگان،زینت دادیم.
«وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ»
آسمان را برافراشت و توازن برقرار کرد.
* «یُؤْفَکُ» از«افک»به معنای منصرف ساختن و به انحراف کشاندن است.لذا به دروغ که انحراف از حقیقت و مایه ی انحراف است،افک گویند.
* «خراص»از«خرص»،به سخنی گفته می شود که پایه علمی ندارد و بر اساس گمان، تخمین و حدس است. «غَمْرَهٍ» به آب فراوانی گفته می شود که عمق آن پیدا نباشد و مراد از آن در اینجا جهالت و نادانی عمیقی است که انسان را فراگیرد.
* عدّه ای کارشان شایعه سازی بر اساس حدس،پندار،القای بافته های خود به دیگران وایجاد تردید در آنهاست.معمولاً شایعه را دشمن سفارش می دهد،منافقان تولید می کنند و افراد ساده لوح می پذیرند.
* امام باقر علیه السلام در باره «یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ» فرمودند:کسی که از ولایت اهل بیت پیامبر علیهم السلام منحرف و سرپیچی کند،از بهشت بازخواهد ماند.
پیام ها:
1- کسی که اهل منطق نباشد،ثباتی نداشته و هر لحظه حرفی می زند.لذا راه مستقیم یکی است،ولی بیراهه زیاد.عقیده حقّ یکی است،ولی ناحق زیاد.
«إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ»
2- مخالفان،درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سخنان مختلفی می گفتند،از قبیل:شاعر، کاذب،شاگرد دیگران،جادوگر،جادو شده،مجنون،کمک گیرنده از دیگران، بازگو کننده افکار و افسانه های پیشینیان و امثال آن. «إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ»
3- هر انحراف،لغزش و گناهی،زمینه ساز انحرافات،لغزش ها و گناهان دیگری است. «یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ»
4- سخن گفتن بی دلیل و بی اساس و تکیه بر حدس و گمان،زمینه ی دریافت لعنت الهی است. «قُتِلَ الْخَرّاصُونَ»
5-نفرین و شعار مرده باد...،شعاری قرآنی است. «قُتِلَ الْخَرّاصُونَ»
6- جامعه اسلامی باید با قاطعیّت،افراد نااهل را طرد نماید. «قُتِلَ الْخَرّاصُونَ»
7- حدس و گمان و اشتباه،گاهی برای افراد پیدا می شود،لیکن خطر آنجاست که کار انسان،حدس زدن و عمر انسان در خطا و غفلت غرق باشد. اَلْخَرّاصُونَ ...
فِی غَمْرَهٍ ساهُونَ ...(تکیه گاه انسان باید علم و دانش باشد،نه حدس و گمان)
8-کسی که در غفلت و اشتباه غرق شده و در دنیای حدس و خیال زندگی می کند،ارزش حیات و زندگی ندارد. «قُتِلَ الْخَرّاصُونَ اَلَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَهٍ ساهُونَ»
یَسْئَلُونَ أَیّانَ یَوْمُ الدِّینِ«12» یَوْمَ هُمْ عَلَی النّارِ یُفْتَنُونَ«13»
می پرسند روز جزا چه وقت است.روزی است که آنها بر آتش سوزانده می شوند.
ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ«14»
(به آنان گفته می شود:)عذابتان را بچشید،این همان عذابی است که درباره آن عجله داشتید.
نکته ها:
* «فتنه»در اصل به معنای گداختن طلا و نقره در آتش برای جداسازی خالص از ناخالصی های آن است و در اینجا به معنای شدّت عذاب کفّار است.
* منکران،به انبیا می گفتند: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا» آن عذابی که خبر می دادی برای ما بیاور.
در اینجا قرآن می فرماید:این همان عذابی است که آن را با عجله درخواست می کردید.
* سیمای دوزخیان منحرف:
تناقض گویی می کنند، «لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ» از حقّ روی می گردانند، «یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ» در سهو و اشتباه غرق می شوند، «فِی غَمْرَهٍ ساهُونَ» نظام فکری خود را بر حدسیّات استوار می سازند، «الْخَرّاصُونَ» پندارهای بی اساس و سؤالات نابجا دارند و در تحقق وعده های الهی شتاب می ورزند. «یَسْئَلُونَ أَیّانَ یَوْمُ الدِّینِ»
پیام ها:
1- پرسیدن برای فهمیدن،مانعی ندارد،امّا اگر برای بهانه جویی و انکار حقیقت باشد،قابل توبیخ است. «یَسْئَلُونَ»
2- ندانستن جزئیات،دلیل نپذیرفتن اصول نیست.گروهی به خاطر ندانستن زمان قیامت،از پذیرفتن اصل معاد سر باز می زنند. «یَسْئَلُونَ أَیّانَ یَوْمُ الدِّینِ»
3- با کسانی که در صدد انکار حقایقند،باید با قاطعیّت برخورد کرد. «یَوْمَ هُمْ عَلَی اَلنّارِ یُفْتَنُونَ»
4- کیفر قیامت،ساخته دست خود انسان است. «ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ»
5-کفّار،با آتش عذاب جسمی می شوند و با خطاب«ذوقوا»عذاب روحی.
«النّارِ - ذُوقُوا»
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ«15» آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنِینَ«16»
همانا اهل تقوا در باغ ها و(کنار)چشمه ها(جای دارند و)آنچه را پروردگارشان به آنان عطا کند،دریافت می دارند،آنان قبل از آن(در دنیا)نیکوکار بودند.
کانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ«17» وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ«18» وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ«19»
(برنامه شان این بود که)اندکی از شب را می خوابیدند.و در سحرگاهان، استغفار می کردند.و در اموالشان،برای سائل و محروم حقی بود.
نکته ها:
* «یَهْجَعُونَ» از«هجوع»به معنای خواب شبانه است.
* آیه 17 دو گونه معنا می شود:یکی آنکه متّقین،بیشتر شب را بیدارند و اندکی از آن را می خوابند،دیگر آنکه متّقین،بیشتر شب ها به عبادت برمی خیزند و کم است شب هایی که آنها تماماً در خواب باشند و برای عبادت برنخیزند.چنانکه در روایتی از امام صادق علیه السلام درباره «کانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ» پرسیدند، فرمود:شب های کمی اتّفاق می افتد که آنان بخوابند و در آن قیامی(برای عبادت)نداشته باشند.
* امام صادق علیه السلام فرمود:برترین زمان برای دعا،وقت سحر است.چون خداوند فرموده است: «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»
* امام صادق علیه السلام درباره «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» فرمود:مراد،هفتاد مرتبه استغفار کردن در نماز وِتر نماز شب است
* امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند:مراد از محروم در آیه،کسی است که مشکل عقلی ندارد ولی رزق او توسعه نیافته است.«لیس بعقله بأس و لم یبسط له فی الرزق»
گویا این حدیث،پاسخ کسانی است که گمان می کنند رزق وسیع آنان به خاطر علم و تدبیر و زرنگی و تخصص و عقلشان است،لذا امام فرمود:افراد عاقلی هستند که علی رغم تلاش و کوشش،باز هم چرخ زندگی آنان نمی چرخد.
پیام ها:
1- برای هدایت و ارشاد مردم،باید عنصر تشویق و تهدید بهم پیوسته باشد.
ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ ... إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ ...
2- برای تقوا پیشگان،نه یک باغ و چشمه،که باغ ها و چشمه های با عظمتی است. «جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ» (تنوین نشانه عظمت است)
3- چشم پوشی از لذّت های فانی و زودگذر،کامیابی دائمی را به همراه دارد. إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ ... آخِذِینَ ...
4- علاوه بر چشمه ها و باغ ها،بهشتیان هر لحظه از طرف پروردگار،نعمت تازه ای دریافت می کنند. «آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ»
5-آنچه به بهشتیان عطا می شود،در شأن ربوبیّتِ خداوند است. «آتاهُمْ رَبُّهُمْ»
6- عطاهای بهشتی را،ذات مقدّس خداوند به متّقین می دهد. «آتاهُمْ رَبُّهُمْ» (نظیر آیه 21 سوره انسان که می فرماید: «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ» خدا آنان را سیراب می کند.)
7- آن کس که در این دنیا رنج نبرد،به گنج جاودان آخرت نخواهد رسید. «إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنِینَ» آری برداشت آخرت نتیجه کشت دنیوی است.
8-لازمه ی تقوا،احسان و نیکوکاری است. اَلْمُتَّقِینَ ... مُحْسِنِینَ
9- پاداش الهی،با عملکرد انسان همگون است.پاداش نیکی به دیگران در امروز سبب دریافت نیکی در فرداست. آخِذِینَ ... مُحْسِنِینَ
10- نیکوکاری باید سیره دائمی انسان باشد. کانُوا ... مُحْسِنِینَ
11- شب زنده داری،از نشانه های متقین است. «قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ»
12- نماز و نیایش در شب و استغفار در سحر،کار دائمی متقین است. «یَهْجَعُونَ ، یَسْتَغْفِرُونَ» (فعل مضارع نشانه تداوم و استمرار است)
13- همه انسان ها حتّی متقین در معرض لغزش هستند و به استغفار نیاز دارند.
اَلْمُتَّقِینَ ... هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (آمدن کلمه«هُم»یعنی اهل تقوا با داشتن تقوا باز هم دائماً استغفار می کنند.)
14- در تهجّد و سحرخیزی،از میان تمام اذکار و دعاها،استغفار جایگاه ویژه ای دارد. «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»
15- استغفار در سحر،اوج عبادت است. «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»
16- اسلام مکتب جامعی است و عبادت در شب را با خدمت به محرومان در کنار هم قرار داده است. وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ وَ فِی أَمْوالِهِمْ ...
17- گروهی از مردم،محروم اند امّا سؤال نمی کنند،باید به آنان نیز توجّه شود.
«لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»
18- کمکی که به سائل و محروم می کنید،حق خودشان را می دهید،زیرا خداوند در اموال مردم حقی برای آنان قرار داده است،پس بر آنان منّت نگذارید.
«حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»
19 نباید منتظر ماند تا محرومان سؤال خود را مطرح کنند و بعد ما اقدام کنیم، باید آبرو و حرمت افراد حفظ شود. وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ ... اَلْمَحْرُومِ
20- لازمه ی تقوا،فقر و ناداری نیست و می توان متّقی ثروتمند بود.زیرا قرآن می فرماید:در اموال آنان،حقّی برای محرومان است.پس آنان باید به قدری درآمد و ثروت داشته باشند که علاوه بر تأمین نیازهای زندگی خود،به دیگران نیز کمک کنند. اَلْمُتَّقِینَ ... فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ
وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ«20» وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ«21» وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ«22»
و در زمین برای اهل یقین،نشانه هایی است.و در(آفرینش)خودتان(نیز نشانه هایی از قدرت،عظمت و حکمت الهی است.)پس چرا(به چشم بصیرت)نمی نگرید؟ و(تقدیر و تدبیر)رزق شما و آنچه وعده داده می شوید،در آسمان و عالم بالاست.
فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ«23»
پس به پروردگار آسمان و زمین سوگند،این سخن ما حق است همچنان که شما سخن می گویید.(همان طور که در سخن گفتن خود شک نمی کنید، در گفته های ما نیز شک نکنید.)
نکته ها:
* قرآن،شرط هدایت شدن و به یقین رسیدن از طریق آیات طبیعت و کتاب شریعت را،دلِ آماده می داند: «آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ» ، «لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ» ، «لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ«لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»، «لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ»، «لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»، «لِأُولِی النُّهی»، «لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» ، «لَآیاتٍ لِلْعالِمِینَ»و «هُدیً لِلْمُتَّقِینَ
* در آفرینش زمین و انسان نکات بسیاری نهفته است از جمله:
حجم زمین،مساحت و عمق آن،کوه ها و دره ها،فاصله آن با خورشید و کرات دیگر،حرکات گوناگون زمین، معادن پیدا و ناپیدا،روئیدنی ها،آب های ذخیره شده،رنگ ها،سنگ ها، خاک ها،میوه ها،گیاهان،تصفیه کنندگی زمین،تأمین کننده تمام نیازهای ساکنان آن و دارا بودن مواد غذایی برای تغذیه همه حیوانات و انسان ها،که برای طالبان یقین نشانه های قدرت و حکمت خداوند است.
حالات مختلف بدن،از نطفه تا مراحل بعد،نشانه قدرت اوست.غرایز گوناگون انسان نشانه حکمت و علم او به نیازهای انسان است.
هماهنگی میان حواسّ بدن و عدم اصطکاک آنها با یکدیگر،نظام استخوان بندی و اعصاب،دستگاه تنفس،دستگاه گوارش،دستگاه بینایی و شنوایی،نظام دفاعی،همه و همه نشانه هایی از خداوند قادر متعال است.
* حضرت علی علیه السلام می فرماید:خداوند تو را شنوا و بینا آفرید،هم شاد می شوی و هم غضبناک،هم گرسنگی را احساس می کنی و هم سیری را.
مردم به خاطر ضعف ایمان به مقدّر بودن رزق،گرفتار گناه،سرقت،کم فروشی،حرص، بخل و انواع خلافکاری ها می شوند.
* نزول رزق،با حساب و کتاب دقیق است، «عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» اصل و سرچشمه نزد ماست و ما جز به مقدار معلوم،فرو نمی فرستیم.
* آیه «فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ» را چند نوع می توان معنا کرد:
الف.مراد باران باشد که از آسمان نازل می شود و همچنین نور و ابر و باد و...
ب.مراد آن باشد که تقدیر امور زمینیان در آسمان هاست.
ج.رزق ابدی که بهشت است در آسمان هاست.
د.تحقق وعده های الهی(نزول رحمت یا عذاب)از سمت آسمان است.
* «مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ» یعنی همان اندازه که سخن گفتن شما برایتان محسوس است و واقعیّت دارد،وعده های الهی نیز همین گونه است،پس در آنها شک نکنید.
پیام ها:
1- نشانه های قدرت و حکمت الهی در زمین،همراه با پیشرفت علم و کشف اسرار طبیعت،روز به روز آشکارتر می شود. وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ ...
2- آیات و نشانه های الهی در زمین،بسیار زیاد و قابل توجّه است. «وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ» (کلمه «آیاتٌ» جمع و نکره آمده که بیانگر تعدّد و عظمت است.)
3- خداشناسی،باید بر اساس یقین و بصیرت باشد. «وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ»
4- تا روحیه باور در انسان نباشد،نعمت ها نشانه خداوند شمرده نمی شود.
«آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ»
5-مطالعه طبیعت،راه تقویت ایمان و باور توحیدی است. «آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ»
6- وجود انسان به قدری با عظمت است که خداوند آن را هم ردیف کره زمین قرار داده است. فِی الْأَرْضِ ... فِی أَنْفُسِکُمْ
7- خودشناسی،راه خداشناسی است. آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ ... فِی أَنْفُسِکُمْ
8-مشکل اساسی کفّار و بی دینان،سطحی نگری آنان است و خداوند آنان را از این جهت مورد توبیخ قرار می دهد. «أَ فَلا تُبْصِرُونَ» (بصیرت،به معنای نگاه عمیق و دقیق است)
9- نگاهی که همراه با بصیرت نباشد،قابل توبیخ و سرزنش است. «أَ فَلا تُبْصِرُونَ»
10- سرچشمه ی رزق،در آسمان است.(باران،نور،باد،ابر و هوا و...) «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ»
11- هرگونه خیر و برکت یا قهر و عذاب الهی،به عنوان پاداش یا کیفر از آسمان نازل می گردد. فِی السَّماءِ ... ما تُوعَدُونَ
12- آسمان و زمین،تحت ربوبیّت و تدبیر الهی در مسیر کمال است. «فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»
13- تأمین و تقدیر روزی زمینیان در آسمان ها،نمودی از ربوبیّت گسترده خداوند در آسمان و زمین است. «فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»
14- قدرت نطق و سخن گفتن،از مواهب ویژه پروردگار به انسان است که خداوند برای حقیقی بودن سخن و وعده ی خود،به سخن گفتن بشر مثل می زند. «إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ»
هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ«24» إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ«25»
آیا داستان میهمانان گرامی ابراهیم به تو رسیده است؟ آنگاه که بر او وارد شدند و سلام گفتند.(ابراهیم در پاسخ)گفت:سلام،شما را نمی شناسم.
فَراغَ إِلی أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ«26» فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ«27»
پس پنهانی به سراغ خانواده خود رفت و گوساله فربه(و بریان شده ای)را آورد.پس غذا را نزدیک مهمانان گذارد،(ولی با تعجب دید دست به سوی غذا نمی برند،)گفت:چرا نمی خورید؟!
نکته ها:
* «راغ»به معنای آن است که انسان به گونه ای از حضور حاضران بیرون برود که نفهمند برای چه کاری می رود.
* گروهی از فرشتگان برای بشارت تولّد فرزند،به خانه حضرت ابراهیم وارد شدند.امّا آن حضرت آنان را نشناخت ولی با این حال به خانه دعوت کرد و اسباب پذیرایی را فراهم نمود.
امّا چون دید که غذا نمی خورند،نگران شد و دلیل آن را پرسید و آنان خود را معرّفی کردند.
* در مواردی،فرشتگان به شکل انسان ظاهر شده اند که نمونه هایی از آن در قرآن آمده است،همچون:نزول جبرئیل بر حضرت مریم ،حضور هاروت و ماروت در حکومت سلیمان و نزول فرشتگان بر حضرت ابراهیم.
آداب مهمانی
* از این آیات وآیات پس از آن،برخی آداب مهمانی به دست می آید که به آن اشاره می کنیم:
1.مهمان،محترم است. ضَیْفِ ... اَلْمُکْرَمِینَ
2.مهمان،وقتی وارد شد،سلام کند. «فَقالُوا سَلاماً»
3.جواب سلام او لازم است. «قالَ سَلامٌ»
4.صاحب خانه دور از چشم مهمان به سراغ تهیه غذا برود. «فَراغَ»
5.غذا را در خانه و به کمک خانواده تهیه کنیم. «إِلی أَهْلِهِ»
6.پذیرایی سریع باشد. «فَجاءَ» (حرف«فاء»نشانه سرعت و زمانی کوتاه است)
7.بهترین غذاها فراهم شود. «بِعِجْلٍ سَمِینٍ»
8.مهمان را نزد سفره نبریم،بلکه سفره را نزد مهمان بیاندازیم. «فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ»
9.از مهمان نپرسیم که غذا خورده ای یا نه. «فَراغَ إِلی أَهْلِهِ فَجاءَ» (حضرت ابراهیم بدون پرسش به سراغ خانواده و تهیه غذا رفت)
10.شخصاً از مهمان پذیرایی کنیم. «فَجاءَ» (خود حضرت غذا آورد)
11.غذا در دسترس مهمان باشد. «فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ»
12.مهمان غذا را بپذیرد و میل کند،که صاحب خانه دغدغه نداشته باشد. «أَ لا تَأْکُلُونَ»
13.اول پذیرایی،بعد گفتگو. فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ ...بعد پرسیدند: «فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ»
14.اگر مهمان خبر تلخ و شیرینی دارد،اول خبر شیرین و سپس تلخ را عنوان کند. بَشَّرُوهُ ...
أُرْسِلْنا إِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ (ابتدا بشارت فرزند سپس نزول عذاب بر مجرمان)
پیام ها:
1- سرگذشت ابراهیم ومهمانان او شایان شنیدن و آموختن است. «هَلْ أَتاکَ»
2- در ارشاد و هدایت،هم از شیوه تمثیل استفاده کنیم و هم از شیوه داستان.«مثل أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ...»
3- مهمانی،یک ارزش و گرامی داشتن مهمان،سیره ی ابراهیمی است. «ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ»
4- در سلام کردن،همه ی واردان سلام کنند نه بعضی. «فَقالُوا سَلاماً»
5-سلام کردن،باید سریع و بلافاصله پس از ملاقات باشد. «فَقالُوا» (حرف «فاء»نشانه سرعت و زمانی کوتاه است)
6- آغاز سخن با سلام،یک ادب آسمانی حتّی میان فرشتگان است. «فَقالُوا سَلاماً»
7- سلام دیگران را پاسخ دهیم گرچه ناشناس باشند. «قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ»
8-مهمان گرامی است،گرچه ناشناس باشد. ضَیْفِ ... اَلْمُکْرَمِینَ ... قَوْمٌ مُنْکَرُونَ
9- علم حضرت ابراهیم پیامبر،محدود بود. «قَوْمٌ مُنْکَرُونَ» (مهمانان را نشناخت)
10- از مهمانان ناشناس نیز پذیرایی کنیم. قَوْمٌ مُنْکَرُونَ فَراغَ إِلی أَهْلِهِ ...
11- آشپزخانه نباید در معرض دید مهمان باشد. فَراغَ إِلی أَهْلِهِ فَجاءَ ...
12- زن ومرد در تهیه غذا وپذیرایی از مهمان،مشارکت کنند. «فَراغَ إِلی أَهْلِهِ فَجاءَ»
13- میزبان باید نسبت به پذیرایی از میهمان و حالات او حسّاس باشد. «فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ»
14- فرشته حتّی اگر به صورت انسان درآید،غذا نمی خورد. «قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ»
فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِیمٍ«28»
پس ابراهیم از(غذا نخوردن)مهمانان در درون خود احساس ترس کرد،آنان به او گفتند:نترس(ما فرشتگان الهی هستیم)وآنگاه او را به نوجوانی دانا بشارت دادند.
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّهٍ فَصَکَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ«29»
پس همسر ابراهیم(با شنیدن مژده فرزند)فریادکنان پیش آمد و به صورت خود زد و گفت:پیرزنی نازا(چگونه صاحب فرزند شود)؟!
قالُوا کَذلِکَ قالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ«30»
(فرشتگان به ابراهیم)گفتند:پروردگار تو این گونه گفته والبتّه او حکیم و داناست.
نکته ها:
* «أوجس»از«ایجاس»به معنای احساس امری در درون است. «خِیفَهً» از«خوف»به معنای ترس است و تنوین آن،تنویع و برای بیان نوع است،یعنی نوعی ترس ابراهیم را فرا گرفت. «صَرَّهٍ» در اینجا به معنای داد و فریاد است.«صک»به معنای ضربه محکم و سیلی، «عَجُوزٌ» به معنای عاجز و پیر و «عَقِیمٌ» به معنای نازا است.
* ساره،همسر اول حضرت ابراهیم نازا بود و لذا ابراهیم،هاجر را به همسری گرفت.امّا خداوند به هنگام پیری این زن،بشارت فرزند به او می دهد و او که پذیرش چنین امری برایش مشکل است،ناله و فریاد بر می آورد که من در جوانی نازا بودم،اکنون که پیر شده ام و به طور طبیعی هیچ زمینه ای برای فرزنددار شدنم نیست،چگونه فرزنددار شوم؟!
* این آیات مربوط به فرزنددار شدن حضرت ابراهیم از طریق ساره و منظور از«غلام علیم» اسحاق است.البتّه در آیه 101 سوره صافّات،بشارت تولّد اسماعیل از طریق هاجر،با تعبیر «غلام حلیم»آمده است.
* آن ترسی مورد انتقاد است که ترس از دشمن و در جبهه گیری مقابل کفر باشد وگرنه ترس و نگرانی طبیعی که برای هر انسانی به طور ناخود آگاه پیدا می شود،برای انبیا عیب نیست.
پیام ها:
1- روحیات و رفتار خوشایند و ناخوشایند مهمان باید مورد توجه میزبان باشد.
«فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً»
2- انبیا از جنس بشر بوده اند و مثل سایر مردم گاهی ترس و نگرانی هایی پیدا می کردند. «فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً» (نخوردن غذا نشانه به اصطلاح نمک گیر نشدن و نوعی دشمنی است)
3- هر رفتار و حرکتی هرچند ساده و کم اهمیّت(همچون غذا نخوردن)،اگر موجب نگرانی دیگران شود،باید به نوعی جبران شود تا نگرانی برطرف گردد. «أَ لا تَأْکُلُونَ - فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً - لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ»
4- کمال فرزند،به علم و دانش است. «بِغُلامٍ عَلِیمٍ»
5-انبیا،گاهی از طریق فرشتگان از آینده با خبر می شدند. «بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِیمٍ»
6- زن،موجودی احساسی و عاطفی است و در مقابل آنچه می شنود معمولاً خیلی زود عکس العمل نشان می دهد. «فِی صَرَّهٍ فَصَکَّتْ»
7- مرد نباید مانع بروز احساسات طبیعی زن شود. «فِی صَرَّهٍ فَصَکَّتْ» (حضرت ابراهیم مانع ابراز احساسات همسرش نشد)
8-قدرت خداوند محدودیّت ندارد.از پیرمرد و پیرزنی نازا،فرزندی با استعداد به دنیا می آورد. بِغُلامٍ عَلِیمٍ ... عَجُوزٌ عَقِیمٌ
9- اراده خداوند،بر عوامل طبیعی حاکم است. قالُوا کَذلِکَ ...
10- دادن ها وندادن های الهی،همه عالمانه و حکیمانه است. «إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ» (خداوند در جوانی به ابراهیم و همسرش فرزند نمی دهد و در پیری،پسری می دهد که پیامبر می شود.)
جزء«27»
قالَ فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ«31» قالُوا إِنّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ«32» لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَهً مِنْ طِینٍ«33»
(ابراهیم)گفت:پس ای فرستادگان،کاری که به دنبال آن آمده اید چیست؟ گفتند:ما به سوی قومی ستم پیشه فرستاده شده ایم.تا(برای هلاکتشان) سنگ هایی از گل بر آنان فرو ریزیم.
مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ«34» فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ«35» فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ«36»
(سنگ هایی که)نزد پروردگارت برای(نابودی)مسرفان،نشان دار شده اند.پس هر کس از مؤمنان که در آنجا بود بیرون کردیم و از مسلمانان به جز یک خانه در آنجا نیافتیم.
وَ تَرَکْنا فِیها آیَهً لِلَّذِینَ یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِیمَ«37»
و در آن(دیار چیزی باقی نگذاشتیم و تنها)برای کسانی که از عذاب دردناک می ترسند،نشانه ای(برای عبرت)قرار دادیم.
نکته ها:
* «خطب»،کار مهمّی است که شخص به دنبال انجام آن است و «مُسَوَّمَهً» یعنی نشاندار.
* لوط از بستگان حضرت ابراهیم و در زمان آن حضرت در منطقه سدوم در اردن به تبلیغ مردم مشغول بود.قوم او اهل فحشا و لواط بودند و به هشدارهای حضرت لوط گوش ندادند.خداوند منطقه آنان را زیر و رو کرد.داستان این قوم در سوره های اعراف،هود،حجر و عنکبوت نیز آمده است.
* سلسله مراتب باید مراعات شود.حضرت ابراهیم پیامبر اولوا العزم زمان خود بود و لذا درمسئله ی هلاکت قوم لوط،ابتدا فرشتگان به محضر ابراهیم می آیند و مأموریّت خود را می گویند و سپس نزد حضرت لوط می روند.
* قهر و عذاب الهی به وسیله سنگباران «حِجارَهً مِنْ طِینٍ» ،علاوه بر قوم لوط بر اصحاب فیل نیز فرود آمده است. «تَرْمِیهِمْ بِحِجارَهٍ مِنْ سِجِّیلٍ»اصحاب فیل به حریم خانه ی خدا (کعبه)سوء قصد داشتند و قوم لوط به حریم خانه ی نبوّت(حضرت لوط)سوء قصد کردند و می خواستند به مهمانان آن حضرت تجاوز نمایند که هر دو هلاک شدند.
* برای یاری حضرت لوط،فرشتگان با سنگ های نشان دار آمدند و برای یاری پیامبر اسلام در جنگ بدر،فرشتگانِ نشان دار آمدند. «یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُسَوِّمِینَ»
* مسلمان،تنها نام امت پیامبر اسلام نیست،بلکه به هرکس که تسلیم خداوند و پیرو ادیان آسمانی باشد،مسلمان گفته می شود. «مِنَ الْمُسْلِمِینَ»
پیام ها:
1- پرسیدن عیب نیست،انبیا هم آنچه را نمی دانستند،می پرسیدند. فَما خَطْبُکُمْ ...
2- کیفر مجرمان،تنها در آخرت نیست. «أُرْسِلْنا إِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ»
3- گاهی مأمور کیفر مجرمان در دنیا نیز فرشتگان هستند. «لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَهً مِنْ طِینٍ»
4- در قهر یا مهر الهی،همه چیز حساب و نشان دارد. «مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّکَ»
5-ایمان،کلید نجات است. «فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»
6- اگر در منطقه ای فقط یک خانواده مسلمان باشد،باید به آنان توجّه شود. «غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ»
7- گرچه جامعه فاسد،بستر فساد را فراهم می کند،امّا انسان را مجبور به فساد نمی کند ومی توان در منطقه فاسد،خانواده سالم داشت. «غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ»
8-گاهی فساد به قدری فراگیر می شود که پیامبر عزیزی مثل حضرت لوط،تنها یک خانواده طرفدار دارد، «غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» آن هم نه تمام خانواده،بلکه خانواده بدون همسر. «فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ»
9- هم نعمت های الهی آیه و نشانه هستند و هم قهر الهی. «وَ تَرَکْنا فِیها آیَهً»
10- کسانی از حوادث تلخ عبرت می گیرند،که از عذاب قیامت،خوف داشته باشند. «آیَهً لِلَّذِینَ یَخافُونَ الْعَذابَ»
11- خوف دائمی از عذاب الهی،یک ارزش است. «یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِیمَ»
وَ فِی مُوسی إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلی فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ«38» فَتَوَلّی بِرُکْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ«39»
و در(سرگذشت)موسی(نیز نشانه و عبرتی است)،آنگاه که او را همراه با حجّتی روشن و آشکار به سوی فرعون فرستادیم.پس فرعون با تکیه بر قدرت و سپاهی که داشت،روی برگرداند و گفت:او یا جادوگر است یا جن زده.
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ وَ هُوَ مُلِیمٌ«40»
پس ما او و سپاهیانش را(به قهر)گرفتیم و آنان را در دریا افکندیم،در حالی که او سزاوار سرزنش بود.
نکته ها:
* مراد از«سلطان مبین»،دلیل و برهان روشنی است که بتوان با دیگران احتجاج کرد و از راه منطقی،حجّت خود را ارائه داد.
* «نبذ»به معنای پرتاب چیزهای حقیر و ناچیز است، «مُلِیمٌ» از«لوم»و«ملامت»به کسی گفته می شود که در خور سرزنش باشد.
* مقصود از «بِرُکْنِهِ» ،قدرت،لشگر،ثروت،سابقه و تبلیغات فرعون است.یعنی فرعون با اتکا به قدرت خود،به مبارزه با موسی پرداخت و از پذیرش دعوت او سر باز زد.
پیام ها:
1- در تاریخ انبیا،عبرت های فراوانی است. «وَ فِی مُوسی»
2- برای اصلاح جامعه،باید به سراغ سرچشمه ها رفت. «أَرْسَلْناهُ إِلی فِرْعَوْنَ»
3- سلاح انبیا در برابر مخالفان،منطق قوی و معجزه آشکار است.«سلطان مبین»
4- ارکان نظامی،اقتصادی و تبلیغاتی،سبب استکبار و بی اعتنایی جبّاران و طاغوت ها به ندای حق می شود. «فَتَوَلّی بِرُکْنِهِ»
5-منحرفان سعی می کنند با زور و قدرت حق طلبان را ساکت کرده و آنان را منحرف،ساحر یا مجنون معرّفی کنند. «ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ»
6- قهر الهی،بعد از اتمام حجت است. بِسُلْطانٍ مُبِینٍ ... قالَ ساحِرٌ ... فَأَخَذْناهُ ...
7- ارتش نباید چشم بسته مطیع هرکسی باشد.قهر الهی لشگریان فرعون را نیز فراگرفت. «فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ»
8-طاغوت ها و تمام نیروهایشان،در برابر قهر الهی بسیار ضعیف و ناچیزند.
«فَنَبَذْناهُمْ»
9- منحرفان،هم گرفتار هلاکت ظاهری می شوند و هم ملامت درونی. فَأَخَذْناهُ ...
وَ هُوَ مُلِیمٌ
10- قهر خداوند همه ی منحرفان را فرامی گیرد ولی رهبران فاسد در خور ملامت ویژه ای هستند. «وَ هُوَ مُلِیمٌ» نفرمود:«و هم ملیمون»
وَ فِی عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ«41»
و در(سرگذشت)قوم عاد نیز آنگاه که بر آنان باد نازا(ویرانگر) فرستادیم(عبرت و نشانه هایی است).
ما تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلاّ جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ«42»
(این باد)هیچ چیزی را که بر آن می وزید باقی نمی گذاشت مگر آنکه آن را خرد و تباه می کرد.
نکته ها:
* پیامبر قوم عاد،حضرت هود بود که هرچه قومش را هشدار داد به سخنان او اعتنایی نکردند و زمینه نزول عذاب را فراهم ساختند.
* بادها،گاهی زاینده و عامل رویش می باشند «أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ»، «یُرْسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ» و گاهی نازا و وسیله ی ریزش و ویرانگری هستند. «الرِّیحَ الْعَقِیمَ» یعنی باد ویرانگر.بادی که عامل عذاب قوم عاد بود،به قدری سوزنده و مسموم کننده بود که انسان، حیوان،گیاه و هر چه را در مسیرش قرار داشت،نابود می کرد.
* «رمیم»به معنای پوسیدگی است و«ترمیم»یعنی اصلاح پوسیدگی.
* با اینکه قوم عاد بسیار نیرومند و بلند قامت بودند،ولی بادی که از قهر الهی وزید،آنان را مثل استخوان پوسیده خرد و شکننده کرد.
پیام ها:
1- پدیده های طبیعی همچون باد و باران و آثار مثبت و منفی آنها به دست خداست. «أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ»
2- بلایای طبیعی همچون خشکسالی و قحطی،می تواند عذاب الهی باشد. ما تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ ... جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ
3- آب و باد،لشگر خدا در برابر ظالمان است. فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ ... اَلرِّیحَ الْعَقِیمَ
وَ فِی ثَمُودَ إِذْ قِیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتّی حِینٍ«43» فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصّاعِقَهُ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ«44»
و در(سرگذشت)قوم ثمود(نیز نشانه های عبرتی است)،آنگاه که به آنان گفته شد تا زمانی(کوتاه،از زندگی)بهره ببرید.آنان از فرمان پروردگارشان سر باز زدند،پس در حالی که می نگریستند،صاعقه آنان را فراگرفت.
فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِیامٍ وَ ما کانُوا مُنْتَصِرِینَ«45»
پس،نه توان برخاستن داشتند و نه توانستند از کسی یاری طلبند.
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ«46»
و پیش از آنان قوم نوح(را هلاک کردیم،زیرا)مردمانی فاسق بودند.
نکته ها:
* پیامبر قوم ثمود،حضرت صالح بود که به درخواست قومش شتری از دل کوه بیرون آورد و فرمان داد به این شتر آسیبی نرسانند،امّا آنان شتر را کشتند و صالح را تکذیب کردند.
* مراد از «حَتّی حِینٍ» ،مهلت سه روزه ای است که به آنان داده شد تا شاید پشیمان شوند و توبه کنند.امّا آنان از گناهان دست برنداشتند و پس از سه روز عذاب الهی نازل شد.چنانکه در آیه 65 سوره هود می فرماید: «تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَهَ أَیّامٍ ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ»
پیام ها:
1- سنّت خداوند،مهلت دادن به مجرمان است. «تَمَتَّعُوا حَتّی حِینٍ»
2- دستورات الهی،برخاسته از ربوبیّت او و برای تربیت انسان است. «أَمْرِ رَبِّهِمْ»
3- تجاوز از حدود الهی،عامل هلاکت است. فَعَتَوْا ... فَأَخَذَتْهُمُ
4- آب،باد و صاعقه،می تواند ابزار قهر خداوند قرار گیرد.الیم... اَلرِّیحَ ... اَلصّاعِقَهُ
5-دیدن نزول عذاب و توان فرار نداشتن،بیانگر اوج ذلّت مجرمان است.
یَنْظُرُونَ ... فَمَا اسْتَطاعُوا ...
6- کسانی که از گذشتگان عبرت نگیرند،خود مایه عبرت دیگران می شوند. وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ ...(قوم عاد از قوم نوح که پیش از آنان بودند،عبرت نگرفتند)
7- سرگذشت قوم نوح،که با هزار سال تبلیغ حضرت نوح،بازهم ایمان نیاورند، برای پیامبر و مسلمانان،مایه ی عبرت است. وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ ...
8-بدتر از فسق،مداومت بر فسق است. کانُوا ... فاسِقِینَ
9- گاهی گناه،فراگیر و عمومی می شود و زمینه نزول عذاب را فراهم می سازد.
«قَوْماً فاسِقِینَ»
وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنّا لَمُوسِعُونَ«47» وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ«48»
و آسمان را با قدرتی وصف ناپذیر بنا کردیم،و ما گسترش دهنده ایم.و زمین را گسترانیدیم،پس چه نیکو گسترش دهنده ایم.
وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ«49»
و از هر چیز دو زوج آفریدیم،باشد که یاد کنید و پند گیرید.
نکته ها:
* کلمه«أید»هم می تواند جمع«ید»به معنای دست باشد،همانند آیه «أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها»و هم می تواند مصدر،به معنای قوّت و قدرت باشد.چنانکه در قرآن از این ریشه، واژه های مختلفی به معنای تأیید آمده است،مانند: «هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ»
* کلمات«فرش»و«مهد»به معنای گستردن چیزی برای استراحت است.
پیام ها:
1- آسمان در حال گسترش است و این گسترش ادامه دارد. «إِنّا لَمُوسِعُونَ»
2- قانون زوجیّت در همه چیز حاکم است. مِنْ کُلِّ شَیْءٍ ... زَوْجَیْنِ (زایندگی و استمرار حیات و زندگی،به خاطر زوجیّت است.)
3- طرح پدیده های طبیعی در قرآن،به خاطر پندآموزی و غفلت زدائی است.
«لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»
فَفِرُّوا إِلَی اللّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ«50»
پس به سوی خدا بگریزید،که همانا من از سوی او برای شما هشداردهنده ای آشکار هستم.
وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ«51»
و با خداوند،معبود دیگری قرار ندهید که من از سوی او برای شما هشداردهنده ای آشکارم.
نکته ها:
* در این دو آیه،دوبار پی در پی «نَذِیرٌ مُبِینٌ» آمده است و در آیات دیگر نیز تعبیراتی از قبیل: «قُرْآنٍ مُبِینٍ» ،«بلاغ مبین»و «عَرَبِیٌّ مُبِینٌ» آمده که همگی بیانگر روشن و روشنگر بودن پیام و سخن خداوند و هشدار پیامبران است.
* نتیجه فرار به سوی خدا،فرار از ظلمات به نور،از جهل به علم،از دلهره به اطمینان،از خرافات به حق،از تفرقه به وحدت،از شرک به توحید و از گناه به تقوا و پرهیزگاری است.
امام باقر علیه السلام سفر حج را یکی از مصادیق فرار به سوی خدا دانستند.
پیام ها:
1- انسان محدود،در برابر هزاران مسئله مادی و معنوی و در میان تمایلات حق و باطل که از خود یا دیگران بر او عرضه می شود،به پناهگاهی محکم نیازمند است و بهترین پناهگاه خداست. «فَفِرُّوا إِلَی اللّهِ»
2- انسان،چاره ای جز حرکت و گریز به سوی خدا ندارد. «فَفِرُّوا إِلَی اللّهِ»
3- مطالعه در هستی باید سبب توجّه انسان به خداوند و بندگی او گردد. «فَفِرُّوا إِلَی اللّهِ» ،(با توجه به آیات قبل)
4- راه انبیا،روشن و شفّاف است. «نَذِیرٌ مُبِینٌ»
5-پناهندگی به بیگانگان و غیر خداوند،اثری ندارد. وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللّهِ ...
6- پیامبران مأمور انذار و هشدار مردم هستند. «إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ»
کَذلِکَ ما أَتَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ«52» أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ«53»
(ای پیامبر!)بدین گونه(که تو را تکذیب کردند)پیشینیان اینان نیز هیچ پیامبری برایشان نیامد مگر آنکه گفتند:جادوگر یا جن زده است.(آیا مخالفان در طول تاریخ)به یکدیگر سفارش کرده اند(که با انبیا این گونه برخورد کنند؟)نه،بلکه آنان مردمی طغیانگرند.
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ«54»
پس،از آنان روی بگردان که تو مورد سرزنش نیستی.
وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ«55»
و(به مردم)تذکّر بده که قطعاً تذکّر برای مؤمنان مفید است.
نکته ها:
* آیه ی 52،به مانند نتیجه گیری از آیات گذشته و به عنوان دلداری پیامبراکرم صلی الله علیه و آله است که اگر مشرکان مکّه با تو چنین برخوردهایی می کنند،بدان که پیش از اینان نیز با پیامبران پیش از تو چنین برخوردهایی را داشته اند.
* از آنجا که پیامبر در دعوت مردم کوتاهی نکرده و حجّت خدا را بر آنان تمام کرده است،لذا روی گردانی پیامبر از آنان و ترک مجادله با آنان،سرزنش و ملامتی را به دنبال ندارد.
* این آیات در کنار فرمان به اعراض از کافران طغیانگر،به تذکّر دادن به مؤمنان سفارش می کند تا گمان نشود که تنها کافران نیاز به هشدار و تذکّر دارند. فَتَوَلَّ ... وَ ذَکِّرْ
* در شنیدن اثری است که در دانستن نیست.سوز و اخلاص و شیوه بیان گوینده می تواند اثری برتر در انسان بگذارد.لذا پیامبر مأمور می شود تا پیوسته مؤمنان را تذکّر دهد.
پیام ها:
1- همه انبیا مخالف داشتند و مورد تهمت قرار می گرفتند.پس،از تهمت مخالفان نگران مباش. کَذلِکَ ... قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ
2- بر خلاف قرآن که پیامبران را انسان هایی همچون دیگر انسان ها معرّفی می کند، «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» مخالفان سعی داشتند کارها و سخنان پیامبران را ناشی از ارتباط آنها با جن بدانند. «ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ»
3- هماهنگی رفتار و گفتار مخالفان انبیا در طول تاریخ به گونه ای است که گویا همه به یکدیگر سفارش موضع گیری علیه حق و تهمت سحر و جنون را می دادند. أَ تَواصَوْا ...
4- ریشه ی تهمت به انبیا،طغیان است. «قَوْمٌ طاغُونَ»
5-انسان در برابر افراد لجوج مسئولیّتی ندارد. «فَتَوَلَّ»
6- پس ازاتمام حجّت،اعراض از حق ستیزان جایز است. «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ»
7- همه جا،متارکه و رها کردن دیگران کار بدی نیست. «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ»
8-مبلّغ،باید روحیه مخاطبان را بشناسد،نسبت به گروهی اعراض نماید، «فَتَوَلَّ» و نسبت به گروهی تذکّر دهنده باشد. «وَ ذَکِّرْ»
9- اگر روحیه پندپذیری نداریم،در ایمان خود شک کنیم،زیرا مؤمن پندپذیر است. «فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»
10- اگر ایمان باشد،انسان تذکّر را از هر کس می پذیرد. «فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» و نفرمود:«فان تذکرک»
11- مبلّغان دینی خسته نشوند که کارشان مفید است. فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ ...
12- مؤمنان نیز به تذکّر نیازمند هستند. «فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»
13- تعالیم ادیان آسمانی،در فطرت انسان ها ریشه دارد.وظیفه انبیا،بیدار کردن و یادآوری امور فطری بشر است. «ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ«56» ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ«57»
و جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا عبادت کنند.و من از آنان هیچ رزقی نمی خواهم و نمی خواهم که به من طعام دهند.
إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ«58»
زیرا خداوند است آن روزی رسانِ نیرومندِ استوار.
نکته ها:
* در حدیثی از امام حسین علیه السلام می خوانیم:خداوند مردم را نیافرید مگر برای معرفت و شناختن و چون او را شناختند،او را عبادت می کنند و هر که او را عبادت کند،از بندگی غیر او بی نیاز می شود.
* جنّ،قبل از انسان آفریده شده و دارای تکلیف است.در این آیه نیز نامش قبل از انسان آمده است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ»
* در قرآن،تمام آفرینش بر اساس حق است وهیچ آفریده ای باطل نیست، «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ» وهمه ی آفریده ها در مسیر بهره مندی انسان است. «خَلَقَ لَکُمْ»، «سَخَّرَ لَکُمُ» ، «مَتاعاً لَکُمْ»
و انسان نیز برای هدفی متعالی آفریده شده که راه رسیدن به آن،عبادت خدا است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ» البتّه عبادت معنای عام دارد و به هر کار نیکی که با هدف الهی انجام شود،عبادت گفته می شود.
سؤال: در قرآن اهداف دیگری،همچون آزمایش و امتحان،برای آفرینش انسان مطرح شده، آیا آن اهداف با هدفی که در این آیه(56)آمده،هماهنگ است؟
پاسخ: قرآن در آیه دوم سوره مُلک می فرماید: «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک عمل بهتری دارید.و در آیه دوازدهم سوره طلاق می فرماید: «لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» هدف از آفرینش،علم انسان به قدرت الهی است.
در جمع بندی این آیات به نتیجه می رسیم که هدف اصلی،بندگی خداوند است،لیکن عبادت نیازمند معرفت است که در جمله «لِتَعْلَمُوا» بیان شده است و در عبادت که همان پذیرفتن راه الهی و رها کردن راه های غیر الهی است،انسان آزمایش می شود که در جمله «لِیَبْلُوَکُمْ» آمده است.
سؤال: اگر هدف آفرینش بشر عبادت است،پس چرا این هدف بطور کامل تحقق نیافته است؟
پاسخ: بارها خداوند در قرآن فرموده که اگر می خواستیم،همه را به اجبار هدایت کرده و به بندگی خود در می آوردیم،امّا خداوند بشر را آزاد آفرید،تا آگاهانه و آزادانه،عبادت کند.
سؤال: آیا خداوند به عبادت ما نیازمند است؟
پاسخ: قرآن بارها می فرماید:خداوند از هر جهت غنی است،نه تنها از انسان،بلکه از همه هستی بی نیاز است.اگر به ما دستور دادند که منزل خود را رو به آفتاب بسازیم،نباید کسی گمان کند که خورشید به خانه ما نیاز دارد،این ما هستیم که به نور و انرژی آن محتاجیم.در این آیات نیز بی نیازی خداوند بیان شده است: «ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ»
سؤال:اگر خداوند رزّاق است،پس چرا به همه رزق یکسان نمی دهد؟
پاسخ: رزّاق بودن یکی از صفات خداوند است،یکی دیگر از صفات او حکیم بودن است.
یکسان بودن رزق،امری حکیمانه نیست،بلکه باید تابع تلاش و کوشش انسان ها باشد.
قرآن می فرماید:«فَامْشُوا فِی مَناکِبِها»
از دامنه زمین بالا روید و رزق به دست آورید.
«وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ»
به سراغ کسب و کار و فضل الهی بروید و داد و ستد کنید.
چنانکه نباید توقّع داشته باشیم معلّم به همه شاگردان نمره یکسان بدهد،زیرا علاوه بر معلّم بودن و اختیار نمره دادن،حکیم نیز هست و باید میان شاگردان کوشا و بازیگوش، فرق بگذارد.
سؤال: اگر خداوند رزّاق است،قحطی ها برای چیست؟
پاسخ: گاهی کمبودها جنبه کیفری دارد،چنانکه قرآن در مورد کیفر بنی اسرائیل می فرماید:
«فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا»
به خاطر ظلمی که یهود کردند،بخشی از خوردنی ها را بر آنان حرام کردیم.
گاهی جنبه آزمایشی دارد: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ» ما از طریق گرسنگی و ترس و...شما را آزمایش می کنیم.
گاهی جنبه تربیتی دارد: فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ ... لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَما برای تضرّع و برگشت آنان به سوی خداوند،آنها را از طریق ناگواری ها گوشمالی می دهیم.
و گاهی نتیجه قهری برخورد نادرست انسان با طبیعت است،همچون تخریب جنگل ها، آلوده ساختن آب رودخانه ها و به هم زدن تعادل محیط زیست که در طول زمان،مشکلات بسیاری از جمله قحطی را بدنبال می آورد
*.اگر ایمان داشته باشیم که رزق از خداست،ریشه ی بسیاری از حرص ها،بخل ها،حیله ها، حسدها، کلاهبرداری ها و کم فروشی ها،در انسان می خشکد. إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ...
پیام ها:
1- جنّ و انس در تکلیف مشترکند. اَلْجِنَّ وَ الْإِنْسَ ... لِیَعْبُدُونِ
2- عبادت کردن بشر و الهی شدن مردم مهم است،نه عبادت شدن خداوند.
«لِیَعْبُدُونِ» (نفرمود:«لأعبد»تا من عبادت شوم.)
3- لازمه ی عبادت،معرفت معبود است،پس آفرینش جن و انس برای شناخت حقّ و حرکت در راه خداوند است. «لِیَعْبُدُونِ»
4- انسان در معرض غفلت و نسیان است و باید پیوسته هدفش را به او تذکّر داد.
وَ ذَکِّرْ ... ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ ...
5-خداوند بی نیاز است و عبادتی که از جن و انس می خواهد،به خاطر احتیاج او نیست بلکه به خاطر رشد آنهاست.و ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ ...
6- کسی که خودش رزّاق است،چه نیازی به رزق بندگان دارد. ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ ... إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ
7- تمام امکانات و تخصّص ها و ابزارها،وسیله و بستر رسیدن به رزق است ولی روزی رسان تنها خداست. «إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ»
8-خداوند در توان روزی رسانی کمبودی ندارد. «هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّهِ»
9- با گذشت زمان،قدرت روزی رسانی خداوند کمرنگ نمی شود. «الْمَتِینُ» («متین»به معنای ثابت و استوار است)
فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ فَلا یَسْتَعْجِلُونِ«59»
پس به تحقیق برای کسانی که ظلم کردند،سهم و نصیبی(از عذاب)همانند سهم هم مسلکانشان است،پس از من درخواست شتاب نکنند(که به آن خواهند رسید).
فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ یَوْمِهِمُ الَّذِی یُوعَدُونَ«60»
پس وای بر کسانی که کفر ورزیدند،از روزی که وعده داده می شوند.
نکته ها:
* «ذَنُوبِ» در انیجا به معنای سهم و نصیب است.
* آغاز سوره با «تُوعَدُونَ» بود و پایان آن با «یُوعَدُونَ» و این نشان می دهد که هدف این سوره بیان مسئله معاد بوده است.
* این آیات می فرماید:ستمکاران این امت نیز نصیبی از عذاب دارند،همانند نصیب هم مسلکانشان در امت های دیگر که به هلاکت رسیدند.پس چه عجله ای دارند که می گویند:
زودتر عذاب ما را بیاور!
* در فرهنگ قرآن،شرک و کفر،بزرگ ترین ظلم محسوب می شود،ظلم به خدا که مخلوقش در کنار او یا به جای او قرار گیرد،ظلم به خود که به جای خالق،سراغ مخلوق می رود و ظلم به خانواده که از شناخت حق و پیروی آن محروم می گردند.
علامه طباطبایی می فرماید:مراد از ظلم در «لِلَّذِینَ ظَلَمُوا» در آیه 59،با توجّه به «لِلَّذِینَ کَفَرُوا» در آیه 60،ظلم کفر است،نه ظلم به مردم.
* گرچه گفته شده که مراد از «یَوْمِهِمُ الَّذِی یُوعَدُونَ» ممکن است روز جنگ بدر باشد (عذاب دنیوی)،ولی به احتمال قوی مراد روز قیامت است(عذاب اخروی).
پیام ها:
1- کسی که خدا را عبادت نکند و خود را در مسیر هدفی که برای آن آفریده شده قرار ندهد،ظالم،بلکه کافر است. إِلاّ لِیَعْبُدُونِ ... لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ... کَفَرُوا
2- سنّت الهی درباره ستمگران،در طول تاریخ یکسان است. «ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ»
3- تاریخ گذشتگان،بهترین گواه بر حتمی بودن کیفر ستمگران است. «ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ»
4- کارهای مشابه،کیفرهای مشابه دارد. «مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ»
5-رفتارهای مشابه،افراد را به یکدیگر پیوند می دهد. «مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ»
6- قهر و لطف خداوند زمان بندی حکیمانه دارد،عجله و شتاب ما در آن اثری ندارد. «فَلا یَسْتَعْجِلُونِ»
7- سرنوشت انسان در گرو اعمال اوست.(ظلم و کفر،سبب عذاب الهی است.) فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا ...
8-آینده نگری،انسان را از کفر و ظلم بازمی دارد. «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ یَوْمِهِمُ الَّذِی یُوعَدُونَ»
«والحمدللّه ربّ العالمین»