سیمای سوره دخان
این سوره که پنجاه و نه آیه دارد،در مکّه نازل گردیده و پنجمین سوره ای است که با حروف مقطّعه(حم)آغاز می شود.
کلمه«دخان»به معنای دود،دو بار در قرآن آمده است،یک بار که مربوط به آغاز جهان است در سوره فصّلت آمده و یک بار که به پایان جهان اشاره دارد در آیه ده همین سوره آمده است.
بیشتر مطالب این سوره در بیان عظمت قرآن و نزول آن در شب قدر و مباحثی درباره توحید و سرنوشت کفّار و همچنین ماجرای حضرت موسی و بنی اسرائیل و فرعون و بیهوده نبودن آفرینش و خلقت آسمان و زمین می باشد.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
حم«1» وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ«2»
حا،میم.به کتاب روشنگر سوگند.
إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ إِنّا کُنّا مُنْذِرِینَ«3»
ما آن را در شبی مبارک و فرخنده نازل کردیم،ما همواره انذار کننده بودیم.
نکته ها:
* کلمه«مبارک»از«برکات»به معنای خیر پایدار و ضد آن کلمه«شوم»است.
* مراد از شب مبارک،همان شب قدر است که در ماه مبارک رمضان قرار دارد. «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»
* برای حروف مقطعه معانی زیادی گفته اند که شاید بهترین وجه آن باشد که قرآن،این معجزه بزرگ الهی از همین حروف است،چنانکه در سوره شوری بعد از حروف(حم عسق) می فرماید: «کَذلِکَ یُوحِی» ما بدین گونه وحی می کنیم.البتّه در بعضی روایات آمده که در این حروف رمز و رازی است که جز خدا کسی نمی داند
* کلمه ی«مبین»از«ابانه»به معنای روشن و روشنگر است.یکی از ظلم هایی که به قرآن شد این بود که برخی بزرگان گفتند:قرآن،قطعی الصدور و ظنّی الدلاله است.صدور قرآن از جانب خدا یقینی است،ولی دلالت های قرآن شفّاف و روشن نیست و مفاهیم آن ظنّی است.امّا این یک اجتهاد نابجا در برابر صریح قرآن است،زیرا قرآن بارها فرموده که من نور هستم،روشنگرم و روشن کننده مرز بین حقّ و باطل هستم،چنانکه در این آیات می فرماید: «الْکِتابِ الْمُبِینِ»
البتّه در قرآن به آیاتی متشابه که دارای چند معناست،برخورد می کنیم،لکن آن آیات نیز در سایه سایر آیات روشن می شود.
* قرآن از همه جهت مبارک است:
الف)از جهت نازل کننده. «تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ»
ب)خود قرآن مبارک است. «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ»
ج)از جهت زمان نزول. «فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ»
* سؤال:اگر نزول قرآن در شب قدر بوده است،پس نزول آیات در 23 سال رسالت پیامبر به چه معناست؟
پاسخ: قرآن در شب قدر یک باره و یک جا بر قلب پیامبر و بار دیگر و به تدریج در طول بیست و سه سال نازل شد.همان گونه که یک بار چمدان لباسی را یکجا به شخصی می دهید و در مرحله بعد درب آن را گشوده و لباسها را جداگانه به او نشان می دهید و یا کتاب شعر حافظ را یک جا به شما هدیه می کنند و در هر مناسبت،چند بیتی از آن را برای شما می خوانند.
* در این آیه،زمان نزول قرآن مبارک شمرده شده و در آیات دیگر زمان نزول عذاب،نحس خوانده شده است، «أَیّامٍ نَحِساتٍاصولاً مبارک یا منحوس بودن زمان یا به خاطر حوادث تلخ و شیرینی است که در آنها واقع می شود و یا در خود زمان خصوصیّتی است که بر ما پوشیده است،چنانکه در قرآن از استغفار در سحرها ستایش شده که معلوم می شود در عنصر زمان خصوصیّتی است که ما نمی دانیم.
پیام ها:
1- قرآن در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عنوان کتاب مقدّس مطرح بود.(خداوند به آن سوگند یاد می کند) «وَ الْکِتابِ»
2- قرآن برای دست یابی انسان به نور از جایگاهی بلند نازل شده است. «أَنْزَلْناهُ»
3- زمان ها متفاوتند و بعضی بر بعضی دیگر قداست و برتری دارند. «لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ»
4- برای مسائل معنوی،شب زمان مناسب تری است. «لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ»
5-سنّت خداوند،فرستادن هشدار دهنده است. «کُنّا مُنْذِرِینَ»
6- برای مردم غافل انذار و هشدار مفیدتر از بشارت است. «مُنْذِرِینَ»
فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ«4»
در آن(شب مبارک)هر امر مهمی بر طبق حکمت الهی تفصیل و تبیین می شود.
پیام ها:
1- شب قدر در هر سال تکرار می شود. «یُفْرَقُ» (فعل مضارع،نشانه استمرار است)
2- مقدّرات شب قدر نسبت به مسائل کلیدی و اساسی است. «کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ» یعنی هر کار استوار و ریشه ای.
3- شب قدر،شب سرنوشت است. «فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ»
أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنّا کُنّا مُرْسِلِینَ«5»
(نزول قرآن در شب قدر و فیصله امور در آن شب،)امری(و اراده ای) است از طرف ما،همانا ما فرستنده(همه انبیا)هستیم.
رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ«6»
(نزول کتاب و فرستادن انبیا)از طرف پروردگارت رحمت بزرگی است، همانا او خود شنوای داناست.
نکته ها:
* هم خداوند سرچشمه رحمت است، «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» هم پیامبر مایه ی رحمت است، «رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ»و هم قرآن،کتاب رحمت است. «رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ»
* در عظمت قرآن همین بس که:
در شب مبارک قدر نازل شده است. «فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ»
کتابی است روشنگر و برای هشدار. «الْمُبِینِ»
رحمتی است از طرف خداوند. «رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ»
پیام ها:
1- نزول قرآن،مسئله بسیار مهمی در نزد خداوند است. «أَمْراً مِنْ عِنْدِنا»
2- در نزول قرآن به هیچ وجه دست دیگران در کار نبوده است. إِنّا أَنْزَلْناهُ ... أَمْراً مِنْ عِنْدِنا
3- تمام مسائل شب قدر زیر نظر خداست. «أَمْراً مِنْ عِنْدِنا»
4- یکی از سنّت های الهی فرستادن کتب آسمانی و انبیاست. «إِنّا کُنّا مُرْسِلِینَ»
5-نزول کتاب به تنهایی کافی نیست،بلکه نیاز به بیان کننده دارد. إِنّا أَنْزَلْناهُ ... إِنّا کُنّا مُرْسِلِینَ
6- هدف از نزول کتاب،همراه با پیامبر هشدار دهنده،تربیت و رحمت است.
«رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ»
7- به سراغ افراد یا قوانین دیگر نرویم که آگاه و دانای واقعی و دائمی فقط اوست و نزول کتاب و ارسال پیامبران و مقدّرات شب قدر،همه بر اساس علم او به نیاز ماست. «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»
رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ«7»
پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست،اگر اهل یقین باشید.
پیام ها:
1- هستی تحت یک ربوبیّت و مدیریّت است. رَبِّکَ ... رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما
2- قرآن را ساده نگیریم که فرستنده آن پروردگار آسمان ها و زمین و همه ی پدیده هاست. إِنّا أَنْزَلْناهُ ... رَبِّ السَّماواتِ ...
3- کسی می تواند نظام را به خوبی اداره کند که علم کامل به حقایق داشته باشد.
«إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
4- دقّت در آفرینش و اداره و هدایت و تکامل هستی زمینه پیدا کردن یقین می شود. رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ... إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ
لا إِلهَ إِلاّ هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ«8»
هیچ معبودی جز او نیست،اوست که زنده می کند و می میراند و پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شماست.
پیام ها:
1- معبود باید کسی باشد که قدرت بر میراندن و زنده کردن داشته باشد. «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ»
2- زنده کردن و میراندن کار دائمی خدا است.( «یُحْیِی وَ یُمِیتُ» به صورت فعل مضارع آمده که نشانه ی استمرار است.)
3- ربوبیّت خداوند بر هستی،دلیل آن است که جز خداوند معبودی نیست.
(آری،او از نظر جغرافیا،آسمان ها و زمین را تحت ربوبیّت خود دارد. «رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما» و از نظر تاریخ،شما و نیاکانتان را تحت ربوبیّت قرار داده است. «رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ»)
4- جامعه بشری در حال رشد است. «رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ»
5-مرگ و حیات،در جهت رشد و تکامل است.(جمله ی «یُحْیِی وَ یُمِیتُ» میان دو کلمه ی«ربّ»قرار گرفته است)
6- شرک نیاکان نیز محکوم است،زیرا خداوند پروردگار نیاکان شما نیز هست.
«رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ»
بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ«9» فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ«10» یَغْشَی النّاسَ هذا عَذابٌ أَلِیمٌ«11»
(کافران این را باور ندارند،)بلکه آنان در شکی(عمیق و پیوسته با حقایق) بازی می کنند.پس منتظر روزی باش که آسمان دودِ نمایانی را با خود می آورد.(دودی که)همه مردم را فرا می گیرد.این است عذاب دردناک.
نکته ها:
* در قرآن دو بار کلمه «فَارْتَقِبْ» به کار رفته که هر دو بار در این سوره است.این تعبیر تهدیدی برای کافران و نوعی دلداری به پیامبر صلی الله علیه و آله است.
* گرچه بعضی ظهور دود را کنایه از قحطی و بدبختی در دنیا گرفته اند،ولی ظاهراً مراد از دود همان دودی است که در آستانه قیامت یا خود قیامت پیدا می شود.
پیام ها:
1- شک باید زمینه ی بررسی و مقدّمه تحقیق و یقین باشد،نه بستر غفلت و بطالت.شک پایدار مورد انتقاد و توبیخ است. «فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ»
2- در دلائل توحید ابهام و پیچیدگی نیست و ریشه ی شک کافران،لجاجتی است که در درون خود آنان است. «بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ»
3- منکران وحی،منطق و برهانی ندارند و تلاش و زندگی آنان حرکتی بازیگرانه است. «فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ»
4- بعد از استدلال نوبت تهدید است. رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ... فَارْتَقِبْ ...
5-آسمان ها در آینده به صورت دود و گاز خواهد شد. تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ ...
رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنّا مُؤْمِنُونَ«12»
(مردم می گویند)پروردگارا این عذاب را از ما دفع کن،ما ایمان می آوریم.
أَنّی لَهُمُ الذِّکْری وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ«13»
این بیداری برای آنان چه سود؟ در حالی که پیامبری روشنگر به سراغشان آمد.(ولی اعتنا نکردند)
پیام ها:
1- آنان که دین را به بازی گرفته اند،روزی از غفلت و تردید بیرون آمده و به التماس خواهند افتاد. یَلْعَبُونَ ... رَبَّنَا اکْشِفْ
2- توبه به هنگام دیدن عذاب اثری ندارد. رَبَّنَا ... أَنّی لَهُمُ الذِّکْری
3- قهر خداوند پس از اتمام حجّت است. هذا عَذابٌ أَلِیمٌ ... وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ ...
4- هم کتاب خدا روشنگر است، «وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ»هم رسول او. «رَسُولٌ مُبِینٌ»
ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ«14»
سپس از او روی گرداندند و گفتند:او جن زده ای است که تعلیمش داده اند.
إِنّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلِیلاً إِنَّکُمْ عائِدُونَ«15»
البتّه ما برای مدّت کمی بر طرف کننده عذاب هستیم(لکن)شما دوباره از سر گیرنده هستید.
یَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَهَ الْکُبْری إِنّا مُنْتَقِمُونَ«16»
روزی که ما با قدرتی بزرگ(شما را)خواهیم گرفت،همانا که انتقام گیرنده ایم.
نکته ها:
* انتقام خداوند از ظالمان برای تشفّی خاطر نیست،بلکه به خاطر اجرای عدالت است.
* کلمه ی«بطش»به معنای گرفتن با صولت و هیبت و شدّت است و بعضی مراد از گرفتن با شدّت را شکست مشرکان در جنگ بدر دانسته اند.
پیام ها:
1- خلافکار برای کار خود توجیه تراشی می کند. تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا ...
2- لجاجت،هم انسان را در عمل منحرف می کند «تَوَلَّوْا» و هم در گفتار. «مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ»
3- مشرکان،تعالیم انبیا را برگرفته از تعالیم جنّیان می دانستند. «قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ»
4- خداوند بارها ناله ها را پاسخ و خطرها را برطرف کرده است. «إِنّا کاشِفُوا الْعَذابِ»
5-گنهکار،هرگاه قهر الهی را مشاهده کند می گوید:ایمان آوردم. «إِنّا مُؤْمِنُونَ» ولی همین که خطر بر طرف شد بر می گردد. «إِنَّکُمْ عائِدُونَ»
6- انسان فراموشکار است،چند روزی از قهر خدا نگذشته باز به خلافکاری بر می گردد. «قَلِیلاً إِنَّکُمْ عائِدُونَ»
7- خداوند سرچشمه رحمت است،ولی در مواردی قهر سخت دارد.کسانی که وحی را به بازی بگیرند،گرفتار قهر شدید خواهند شد. «الْبَطْشَهَ الْکُبْری»
8-خداوند حامی انبیاست.از کسانی که پیامبر را جنّ زده و تعلیم دیده خواندند، انتقام می گیرد. «إِنّا مُنْتَقِمُونَ»
وَ لَقَدْ فَتَنّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ«17»
و همانا ما قبل از این کفّار،قوم فرعون را آزمودیم و پیامبرِ با کرامتی به سراغشان آمد.
أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ«18»
(موسی به آنان گفت:بنی اسرائیل،این)بندگان خدا را به من واگذارید(تا آزادشان کرده و از استثمارشان نجات دهم)همانا من برای شما پیامبری امین هستم.
نکته ها:
* کلمه«فتنه»در اصل به معنای قرار دادن طلا در کوره آتش است،تا از ناخالصی ها تصفیه شود،سپس برای هر نوع آزمایشِ سختی که جوهره ی انسان را نشان دهد بکار رفته است.
پیام ها:
1- آمدن انبیا برای مردم نوعی آزمایش است تا مشخص شود چه کسانی حقّ را می پذیرند و چه کسانی لجاجت می کنند. وَ لَقَدْ فَتَنّا ... جاءَهُمْ رَسُولٌ (شاید مراد این باشد که آزاد سازی مردم و ترک بهره کشی و تحقیر یکی از آزمایشات الهی نسبت به فرعونیان است.)
2- آزمایش الهی سنّتی مستمرّ و حتمی است. لَقَدْ فَتَنّا ...
3- عبرت های تاریخ،هم دلداری برای پیامبر است و هم تهدید برای کفّار. «قَبْلَهُمْ»
4- کسی را که خداوند انتخاب می کند،باید از قبل لیاقت و شایستگی لازم را داشته باشد. «کَرِیمٌ»
5-نجات مستضعفان از دست ستمگران،از وظایف انبیاست. «أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللّهِ» (آری استثمار و بهره کشی از طبقه محروم،بزرگ ترین فساد اجتماعی و اقتصادی است که مبارزه با آن در رأس وظیفه انبیاست.)
6- دست بندگان خدا باید در دست اولیاء خدا باشد. «أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللّهِ»
7- مردم بنده خدایند،چرا فرعون آنان را به بندگی می کشاند. «أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللّهِ»
8-رهبری انبیا در راستای منافع بشر است. «إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ»
9- در مواردی انسان باید کمالات خود را مطرح کند. «إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ»
10- رمز موفقیّت در جامعه جلب اعتماد مردم است. «إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ»
11- امانت داری در گرفتن وحی و رساندن آن از صفات ضروری انبیاست.
«رَسُولٌ أَمِینٌ»
12- درخواست رهایی بنی اسرائیل از سوی موسی به خاطر وظیفه رسالت اوست نه به خاطر حمایت از قوم و قبیله خود. «أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ»
وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَی اللّهِ إِنِّی آتِیکُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ«19»
و اینکه بر خداوند برتری نجویید،همانا من برهانی آشکار برای شما آورده ام.
وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ«20» وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِی فَاعْتَزِلُونِ«21»
و از اینکه مرا متهم(یا سنگسار)کنید،به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم.و اگر به من ایمان نمی آورید پس(لااقل)از من کناره بگیرید.
فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ«22»
پس(چون از پذیرش دعوتش مأیوس شد)پروردگارش را خواند و(گفت:) آنان قومی گنه پیشه هستند.
پیام ها:
1- مخالفت با انبیا و بهره کشی ظالمانه از مردم،برتری جویی بر خداست.(موسی به مخالفان خود که مردم را استثمار می کردند فرمود:بر خدا برتری نجویید.) «أَنْ لا تَعْلُوا عَلَی اللّهِ»
2- همه ی هستی در برابر خداوند تواضع دارد. «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» این انسان است که به او سفارش می شود که برای خدا تکبّر نکن. أَنْ لا تَعْلُوا ...
3- برای تبلیغ علاوه بر کمالات روحی کَرِیمٌ ... أَمِینٌ که در آیه قبل آمد،منطق و استدلال نیز لازم است. «بِسُلْطانٍ مُبِینٍ» (کسی که معجزه و دلیل روشن دارد، جرأت برخورد با فرعون ها را پیدا می کند.) أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللّهِ ... بِسُلْطانٍ مُبِینٍ
4- اگر لجاجت در میان باشد،حتّی جان و آبروی انبیایی که کریم،امین و همراه با منطق و استدلال هستند در خطر است. «أَنْ تَرْجُمُونِ»
5-تهمت و شکنجه نباید مانع کار شود. إِنِّی عُذْتُ ... أَنْ تَرْجُمُونِ (مراد از رجم،یا تهمت زدن است و یا پرتاب سنگ)
6- در شیوه ی تبلیغ مقابله به مثل مفید است.(در برابر فرعون که می گوید:من ربّ شما هستم موسی مکرر فرمود:) «بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ»
7- تا انسان به خدا تکیه نکند و او را پناه خود نداند،نمی تواند در برابر ستمگران مقاومت کند. «إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ»
8-ایمان به پیامبر،ایمان به خداست.( «إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِی» به جای«ان لم تؤمنوا بالله» آمده است.)
9- گاهی گوشه گیری و عزلت لازم است. «فَاعْتَزِلُونِ» (یکی از موارد نهی از منکر فاصله گرفتن از مجرمان است.)
10- موسی با داشتن معجزه خواهان درگیری با مخالفان نیست،بلکه برنامه او پیشبرد اهداف با منطق است نه درگیری. «فَاعْتَزِلُونِ»
11- بعد از طی چندین مرحله ی دعوت و هدایت،نفرین جایز است. فَدَعا ...
12- اگر گناه و فساد در انسان رسوخ کرد،دیگر دعوت انبیا اثری نخواهد داشت.
«أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ»
فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ«23»
پس(به او گفتیم:)بندگان مرا شبانه کوچ بده،زیرا که شما تحت تعقیب (فرعونیان) هستید.
وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ«24»
و دریا را آرام پشت سر بگذار(و توقّع نداشته باش که بعد از عبور شما آبها روی هم ریخته شود،آنگاه که لشکر فرعون وارد شود،آب ها روی هم ریخته خواهد شد).زیرا آنان غرق شدگانند.
کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ«25» وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ«26» وَ نَعْمَهٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ «27»
چه بسیار از باغ ها و چشمه ها و کشت ها و جایگاه های عالی و نعمت هایی که در آنها کامیاب بودند به جا گذاشتند(و رفتند).
کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ«28»
و ما این گونه(همه را از آنان گرفتیم و)آنها را به قوم دیگر به میراث دادیم.
نکته ها:
* «اسر»از«اسراء»به معنای کوچ دادن در شب است.«رهو»به معنای راه باز و آرام و گسترده است.
* «نعمت»(با کسر نون)وسیله کامیابی است،ولی«نعمت»(با فتح نون)به معنای خود کامیابی است
* کلمه ی «فاکِهِینَ» از«فاکهه»به معنای بهره گیری از میوه،یا از«فکاهه»به معنای مسرور بودن است.
* رود نیل به قدری عظیم است که قرآن از آن به دریا تعبیر کرده است.
پیام ها:
1- برخی دعاها،فوری مستجاب می شود. فَدَعا ... فَأَسْرِ (حرف«ف»نشانه سرعت است)
2- دعا باید همراه با تلاش باشد. فَدَعا ... فَأَسْرِ
3- زمان در برنامه ریزی نقش دارد. «لَیْلاً»
4- فرار شبانه بنی اسرائیل به رهبری موسی نوعی مبارزه بی صدا بود که فرعون تحمّل آن را نداشت و لشگری به تعقیب آنان فرستاد. «إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ»
5-از سرزمین کفری که نمی توانید به اهداف خود برسید،هجرت کنید. «فَأَسْرِ»
6- خداوند به یاران خود اطمینان و آرامش می دهد. «وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً»
7- هر راه بازی نشانه لطف الهی نیست،خداوند راه دریا را باز گذاشت تا فرعونیان وارد شوند و غرق شوند. وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ ... إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ
8-در بسیج فرعون علیه موسی،ثروتمندان که صاحب باغها و خانه های مجلل بودند نیز حضور داشتند. «کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ»
9- امکانات مادی در برابر قهر خداوند،نجات بخش نیست. کَمْ تَرَکُوا ...
10- سنّت خداوند،انقراض و هلاکت اقوام ستمگر و روی کار آمدن قومی دیگر است. «کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها»
11- کامیابی های دنیا زود گذر است. کَمْ تَرَکُوا ... نَعْمَهٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ
12- غرق شدن در عیّاشی،انسان را در صف مخالفان حقّ قرار می دهد. «کانُوا فِیها فاکِهِینَ»
13- ثروت،مایه ی سعادت نیست،بلکه گاهی مایه ی هلاکت است. جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ ... أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ
فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ«29»
پس نه آسمان و زمین بر آنان گریست و نه به آنان مهلتی داده شد.
نکته ها:
* برخی مفسّران گفته اند:گریه نکردن آسمان و زمین،کنایه از این است که هلاکت فرعونیان هیچ خلأیی در کار جهان پیش نیاورد.امّا ظاهر آیه خبر از نوعی احساس و شعور برای هستی دارد که قرآن از آن به گریه تعبیر کرده است.
پیام ها:
1- زمین و آسمان،شعور و شناخت و احساس دارند. «فَما بَکَتْ»
2- آنجا که اراده خدا باشد،همه هستی هماهنگ می شود. «السَّماءُ وَ الْأَرْضُ»
3- مهلت دادن خداوند شرایطی دارد،گاهی چنان پیمانه گناه لبریز می شود که هیچ گونه مهلتی داده نمی شود. «وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ»
وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِینِ«30»
و همانا ما بنی اسرائیل را از آن عذاب خوار کننده نجات دادیم.
مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ«31»
از(عذاب)فرعون که مردی بزرگ طلب و از اسرافکاران بود.
وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ عَلَی الْعالَمِینَ«32»
و همانا ما آنان را به خاطر علم بر جهانیانِ(هم زمان خود)برگزیدیم.
وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ«33»
و از نشانه های قدرت خود،آنچه را که در آن آزمایش آشکار بود به آنان دادیم.(اما چه سود)
نکته ها:
* با توجّه به اینکه خداوند در آیه ای دیگر،بهترین امّت ها را مسلمانان معرّفی کرده است، «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ»بنابراین مراد از برتری داشتن یهودیان بر جهانیان در این آیات،برتری بر مردم زمان خودشان است که به خاطر پیروی از کتاب خدا به آن دست یافتند با برتری در بعضی از ویژگی ها مانند شکافته شدن دریا و نزول مَنّ و سَلوی و....
پیام ها:
1- تحوّلات تاریخی همه در دست خداوند است. «وَ لَقَدْ نَجَّیْنا»
2- خداوند با یادآوری نجات بخشی مؤمنان گذشته،پیامبر و مسلمانان را دلداری می دهد. «نَجَّیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ»
3- زندگی تحت حکومت طاغوت،عذابی است خوار کننده. «نَجَّیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِینِ مِنْ فِرْعَوْنَ»
4- رمز هلاکت انسان ها،خلق و خو و عملکرد آنان است. «کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ»
5-برنامه های خداوند بر اساس علم است. «اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ»
6- داده های الهی،وسیله ی آزمایشند. آتَیْناهُمْ ... ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ
إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ«34» إِنْ هِیَ إِلاّ مَوْتَتُنَا الْأُولی وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ«35»
البتّه این مشرکان(زمان تو)پیوسته می گویند:غیر از این مرگ اول ما (چیز دیگری در کار)نیست و ما بار دیگر زنده نخواهیم شد.
فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«36»
پس اگر شما(پیامبران)راستگو هستید،پدران(مرده)ما را باز آورید.
أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَکْناهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ«37»
آیا مشرکان مکه(از نظر موقعیّت)بهترند یا قوم تبّع و دیگرانی که قبل از آنان بودند.ما آنان را به خاطر آنکه قومی تبهکار بودند هلاک کردیم.(پس چرا اینها عبرت نمی گیرند).
نکته ها:
* در اینکه قوم «تُبَّعٍ» چه کسانی هستند نظرهای مختلفی است از جمله:
الف)پادشاهان یمن که چون مردم تابع آنان بودند به نام تُبّع خوانده شدند.
ب)پادشاهانی که یکی پس از دیگری روی کار آمدند.(یعنی یکی تابع دیگری بود)
ج)تبع نام شخصی است که خودش خوب بود ولی پیروانش بد بودند.
* در قرآن عواملی سبب هلاکت و گرفتاری به قهر الهی شمرده شده است از جمله:
فسق،مکر،کفر،تکذیب،ظلم،استکبار،طغیان و گناه.
چنانکه می فرماید: «فَأُهْلِکُوا بِالطّاغِیَهِ» به خاطر طغیان نابود شدند،و یا «فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ»به خاطر گناهانشان آنان را گرفتار کردیم.
* برای افراد لجوج،معجزه آوردن بی اثر است،کسی که با قاطعیّت می گوید:پس از مرگ خبری نیست و این گونه پیش داوری دارد و با لحن «إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» سخن می گوید لجوج است.
پیام ها:
1- بازگو کردن عقاید باطل و خرافات دیگران اگر اثر منفی نداشته باشد مانعی ندارد. لَیَقُولُونَ ...
2- ایمان به معاد،مرز ایمان و شرک است.(مشرکان،خالقیّت خدا را قبول داشتند،امّا قیامت را نمی پذیرفتند.) «وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ»
3- انتخاب معجزه با خداست،نه با مردم. «فَأْتُوا بِآبائِنا»
4- تاریخ،بهترین درس عبرت است. «قَوْمُ تُبَّعٍ»
5-جرم و گناه وسیله هلاکت است. أَهْلَکْناهُمْ ... کانُوا مُجْرِمِینَ
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ«38»
و ما آسمان ها و زمین و آنچه را بین آنهاست به بازی نیافریدیم.
ما خَلَقْناهُما إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ«39»
ما جز بر اساس حقّ آسمان و زمین را نیافریدیم،ولی اکثر مشرکان نمی دانند.
نکته ها:
* «لعب»به کار بی هدف،بی برنامه وبی نتیجه می گویند،درست مثل بازی های کودکانه.
* این دو آیه به منزله ی مقدّمه ای برای آیات بعد در مورد قیامت است،گویا اشاره به این دارد که اگر قیامت نباشد،آفرینش بی هدف است،زیرا هستی برای بشر آفریده شد و اگر بشر با مرگ پوچ شود،هستی نیز پوچ و بیهوده،لذا می فرماید:ما آسمان ها و زمین را بی هدف نیافریدیم،بلکه هدفی بر حقّ داشتیم.
پیام ها:
1- هستی هدفدار است،پس ما نباید بی هدف باشیم. وَ ما خَلَقْنَا ... لاعِبِینَ
2- هدف هستی جز حقّ نیست،اگر هدف از خلقتِ چیزی را درک نکردیم مشکل در فهم و محدودیّت ماست. «إِلاّ بِالْحَقِّ»
3- فرد حکیم در کار خود منتظر قضاوت و داوری مردم نیست. «إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ»
4- علم واقعی،پی بردن به حقانیّت و حکمت کارهای الهی است. إِلاّ بِالْحَقِّ ... لا یَعْلَمُونَ
إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ«40»
همانا روز جدا سازی(حقّ از باطل)وعده گاه همه آنهاست.
یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ«41»
روزی که هیچ دوستی از دوست خود حمایتی نمی کند و آنان(از هیچ سوی دیگر نیز)یاری نمی شوند.
إِلاّ مَنْ رَحِمَ اللّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ«42»
جز کسی که خداوند او را مورد رحمت قرار دهد،همانا او عزیز و رحیم است.
نکته ها:
* چون آفرینش هدفی بر حقّ دارد،پس قیامت باید باشد،خدای حکیم که هستی را بر اساس حقّ آفرید،گل سر سبد هستی را با مرگ رها نمی کند.
* کلمه ی «مَوْلًی» به معنای دوست،سرپرست،خدمت گزار و بنده بکار می رود.
پیام ها:
1- قیامت روز فاصله حقّ از باطل و نیکان از بدان است. «یَوْمَ الْفَصْلِ»
2- حضور در قیامت استثنا بردار نیست. «أَجْمَعِینَ»
3- در قیامت همه علاقه ها بی اثرند جز شفاعت. لا یُغْنِی مَوْلًی ... إِلاّ مَنْ رَحِمَ اللّهُ
4- در قیامت هیچ نوع کمکی در کار نیست. «شَیْئاً»
5-در قیامت نه فرد به فرد کمک می کند «مَوْلًی عَنْ مَوْلًی» نه گروه به گروه. «وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ»
6- در قیامت،با آنکه همه جمعند و انسان در جمع است،امّا تنهاست. أَجْمَعِینَ ... لا هُمْ یُنْصَرُونَ
7- تنها خداست که قدرت او همراه با رحمت است،نسبت به کفّار عزیز و نسبت به مؤمنان رحیم است. «إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»
إِنَّ شَجَرَهَ الزَّقُّومِ«43» طَعامُ الْأَثِیمِ«44» کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ«45» کَغَلْیِ الْحَمِیمِ«46»
(میوه)همانا درخت زقّوم،غذای گناهکاران است.همچون مس آب کرده در شکم آنها می جوشد.همچون جوشش آب داغ.
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلی سَواءِ الْجَحِیمِ«47» ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ«48»
(به مأموران دوزخ گفته می شود)گنه کار را بگیرید و او را به وسط آتش شعله ور بکشید.سپس از آب سوزان بر سرش بریزید.
ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ«49» إِنَّ هذا ما کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ«50»
(به او گفته می شود)بچش که تو همان هستی که به گمان خود عزیز و کریم بودی.این همان است که همواره در آن تردید داشتید.
نکته ها:
* «زقوم»نوعی غذای ناخوشایند در دوزخ است.در سوره ی صافّات آیه 63 نیز این گونه آمده است: شَجَرَهُ الزَّقُّومِ ... إِنَّها شَجَرَهٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ درخت یا گیاهی است که از دوزخ می روید،آری همان گونه که انسان مجرم در دوزخ همیشه می ماند،درخت هم به اراده ی خدا باقی می ماند.
* «أَثِیمٍ» به کسی گویند که بر گناه پایدار باشد.
* «مهل»به معنای فلز یا مس ذوب شده یا آلوده است.
* «فَاعْتِلُوهُ» به معنای کشاندن همراه با قهر و خشونت است.
پیام ها:
1- معاد،جسمانی است.(مسئله ی طعام و آب جوش،نشانه ی جسمانی بودن معاد است.) طَعامُ ... فِی الْبُطُونِ
2- گناه سبب عذاب و قهر الهی است. «طَعامُ الْأَثِیمِ»
3- عذاب قیامت هم جسمی است و هم روحی.(عذاب جسمی موادّ جوشان و عذاب روحی،شنیدن تحقیر و تمسخر به اینکه شما بودید که در دنیا تنها برای خود عزّت و کرامت قائل بودید.) «ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ»
4- دوزخیان از درون و بیرون می سوزند. یَغْلِی فِی الْبُطُونِ ... صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ«51» فِی جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ«52» یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِینَ«53»
به راستی پرهیزگاران در جایگاهی امن هستند.در میان باغ ها و(کنار) چشمه سارها.لباس های ابریشم نازک و ضخیم می پوشند در حالی که در برابر هم(بر تخت ها)جای گرفته اند.
کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ«54»
این گونه(ما پاداش می دهیم)و آنان را به حورالعین(زنان سیمین تن و فراخ چشم) تزویج می کنیم.
یَدْعُونَ فِیها بِکُلِّ فاکِهَهٍ آمِنِینَ«55»
در آن باغ ها هر میوه را(که بخواهند)با آسودگی می طلبند.
نکته ها:
* «سُندُسٍ» پارچه ابریشمی نازک است و «إِسْتَبْرَقٍ» پارچه ابریشمی ضخیم.
* «حور»جمع«حوراء»به زنانی گفته می شود که چشمِ مشکی و بدنِ سفید داشته باشند و کلمه ی «عِینٍ» جمع«عیناء»به معنای فراخ چشم است.
* بزرگ ترین نعمت،امنیّت است،زیرا «مَقامٍ أَمِینٍ» قبل از سایر نعمت ها مطرح شده است.
البتّه امنیّت در بهشت یک امنیّت جامع است،نه ترس از مرگ،نه رقیب،نه حسود،نه زوال و انقراض.
* آرامش در بهشت،هم نسبت به اصل جایگاه است «مَقامٍ أَمِینٍ» وهم نسبت به خوراکی ها. «بِکُلِّ فاکِهَهٍ آمِنِینَ» در دنیا گاهی بهره گیری از چند میوه،سبب امراض گوناگون می شود.
پیام ها:
1- عامل بهره گیری از نعمت های بهشتی تقواست. إِنَّ الْمُتَّقِینَ ...
2- خوف و تقوای امروز سبب امنیّت فرداست. «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ»
3- در کنار بیم باید امید مطرح باشد. شَجَرَهَ الزَّقُّومِ ... فِی جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ
4- در بهشت،نعمت ها متعدّد و متنوّع است. «جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ»
5-چشم پوشیدن از لباس های فاخر و ابریشمی در چند روز دنیا سبب کامیابی ابدی در روز دیگر است. «یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ»
6- برهنگی،هیچ کجا ارزش نیست،حتّی در بهشت. «یَلْبَسُونَ»
7- تقابل در فضای تقوا،یک ارزش است.آنچه سبب تشدید فتنه هاست تقابل افراد بی تقواست. إِنَّ الْمُتَّقِینَ ... مُتَقابِلِینَ
8-بهشتیان جلسات انس و دوستانه دارند. «مُتَقابِلِینَ»
9- در بهشت اعراض و پشت کردن در کار نیست. «مُتَقابِلِینَ»
10- واسطه ازدواج در بهشت خداست. «زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ»
لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَهَ الْأُولی وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ«56» فَضْلاً مِنْ رَبِّکَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ«57»
در بهشت جز مرگ نخستین(که پشت سر گذاشته اند)مرگی نخواهند چشید و خداوند آنان را از عذاب سوزان حفظ نموده است.(اینها همه) بخششی است از طرف پروردگارت،این است همان کامیابی بزرگ.
پیام ها:
1- حفاظت در دنیا سبب حفاظت در آخرت است.کسی که در دنیا با تقوا خود را حفظ کرد،در آخرت خداوند او را از دوزخ حفظ می کند. إِنَّ الْمُتَّقِینَ ... وَ وَقاهُمْ ...
2- بهشت جاودانه است و بهشتیان از دغدغه مرگ در امانند. لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ ...
3- هیچ کس از خداوندطلبی ندارد،هر چه هست فضل اوست. «فَضْلاً مِنْ رَبِّکَ»
4- تمام کامیابی های بهشتیان در سایه لطف خداوند است،اگر رهنمود و سوز و خلوص پیامبر نبود،متّقین در کار نبودند تا به بهشت برسند. «فَضْلاً مِنْ رَبِّکَ»
5-سعادت واقعی در سایه ی تقوا و نجات از دوزخ است. وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ ...
ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ«58»
جز این نیست که ما قرآن را به زبان تو آسان گرداندیم تا شاید متذکّر شوند.
فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ«59»
پس منتظر باش که آنان نیز منتظرند.(تو منتظر پیروزی و آنان منتظر سرنوشت شوم خود) .
نکته ها:
* توجّه خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تا آنجا است که نام برخی اعضای بدن او نیز در قرآن مطرح شده است:
- صورت. «وَجْهِکَ» در قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ ...
- چشم. «عَیْنَیْکَ» در «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ»
- زبان. «بِلِسانِکَ» در «فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ»
- کمر. «ظَهْرَکَ» در «أَنْقَضَ ظَهْرَکَ
- دست. «یَدَکَ» در «لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً»
- جان. «لَعَمْرُکَ» در «لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ»
- گردن. «عُنُقِکَ» در «لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلی عُنُقِکَ»
- دل. «فُؤادَکَ» در «لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ»
- سینه. «صَدْرَکَ» در «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»
* این سوره با تجلیل از قرآن شروع شد و با تذکّر به قرآن پایان می پذیرد.
پیام ها:
1- نعمتِ بیان و نرمی آن از خداست. «یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ»
2- هدف از نزول قرآن تذکّر مردم است. یَسَّرْناهُ ... لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ
3- معارف قرآن مطابق فطرت است.(انسان از درون حقایقی را درک می کند، ولی به خاطر عواملی فراموش می کند که در این صورت به تذکّر نیاز دارد.) «یَتَذَکَّرُونَ»
4- خداوند با فرستادن قرآن به مردم اتمام حجّت کرده است،اگر نپذیرند منتظر قهر خدا باشند. «فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ»
5-دوستان خود را دلگرم و دشمنان را تهدید کنید. «فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ»
«والحمدللّه ربّ العالمین»