به نام خدا كه رحمتش بى‏ اندازه است‏ و مهربانى‏ اش هميشگى.

الر ـ [اين] کتابي [با عظمت] است که آياتش [به صورت حقيقتي واحد] استواري واستحکام يافته، سپس از سوي حکيمي آگاه [در قالب سوره ها، آيه ها، حقايق اعتقادي، اخلاقي و عملي] تفصيل داده شده است. ( 1 )

که جز خدا را نپرستيد، يقيناً من از سوي او براي شما بيم دهنده [از عذاب] و مژده دهنده [به بهشت و رضوان] هستم. ( 2 )

و اينکه از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او بازگرديد تا آنکه شما را تا پايان زندگي از بهره نيک و خوشي برخوردار کند، و هر که را صفات پسنديده و اعمال شايسته او افزون تر است، پاداش زيادتري عطا کند، و اگر روي از حق برگردانيد، من از عذاب روزي بزرگ بر شما بيمناکم. ( 3 )

بازگشت شما فقط به سوي خداست و او بر هر کاري تواناست. ( 4 )

آگاه باشيد که مشرکان سر در گريبان فرو مي برند تا [خود را] از شنيدن قرآن [به هنگام تلاوتش به وسيله پيامبر و مؤمنان] پنهان بدارند؛ آگاه باشيد! چون جامه هايشان را بر سر و روي خود مي پوشانند [تا ديده نشوند، اين پنهانکاري سودي به حال آنان ندارد] خدا آنچه را پنهان مي کنند وآنچه را آشکار مي نمايند، مي داند؛ يقيناً او به آنچه در سينه هاست، داناست. (5)

و هيچ جنبده اي در زمين نيست مگر اينکه روزيِ او برخداست، و [او] قرارگاه واقعي و جايگاه موقت آنان را مي داند؛ همه در کتابي روشن ثبت است. ( 6 )

و او کسي است که آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد، در حالي که تخت فرمانروايي اش بر آب [که زيربناي حيات است] قرار داشت، تا شما را بيازمايد که کدام يک نيکوکارتريد؟ و اگر بگويي: [اي مردم!] شما يقيناً پس از مرگ برانگيخته مي شويد، بي ترديد کافران مي گويند: اين سخنان جز جادويي آشکار نيست. ( 7 )

و اگر عذاب را از آنان تا مدتي اندک به تأخير اندازيم، مسلماً [از روي استهزا] خواهند گفت: چه عاملي آن را [از آمدن] باز مي دارد؟! آگاه باشيد! روزي که عذاب به آنان رسد، از آنان بازگشتني و بازداشتني نيست و عذابي را که همواره مسخره مي کردند، آنان را فراخواهد گرفت. ( 8 )

و اگر از سوي خود رحمتي [چون سلامتي، ثروت، اولاد و امنيت] به انسان بچشانيم، سپس آن را [به علتي حکيمانه] از او سلب کنيم [نسبت به آينده زندگي] بسيار نوميد شونده و [نسبت به نعمت هايي که دارا بود] بسيار کفران کننده است. ( 9 )

و اگر پس از گزند و آسيبي که به او رسيده خوشي و رفاهي به او بچشانيم، قطعاً خواهد گفت: همه [گزندها و] آسيب ها از فضاي زندگي ام رفت [و ديگر آسيبي نمي بينم و] مسلماً در آن حال [که غافل از حوادث آينده است] بسيار شادمان و خودستا خواهد بود. ( 10 )

مگر کساني که [در خوشي ها و آسيب ها] شکيبايي ورزيدند و کارهاي شايسته انجام دادند، اينانند که براي آنان آمرزش و پاداشي بزرگ است. ( 11 )

ممکن است به سبب آنکه [دشمنان] مي گويند: چرا گنجي بر او نازل نشده، يا فرشته اي همراهش نيامده؟ برخي از آنچه را به تو وحي مي شود ترک کني وسينه ات [از ابلاغ و اظهار آن] تنگ شود [به سبب موضع گيري هاي دشمنان از ابلاغ پيام حق خودداري مکن] تو فقط بيم دهنده اي و خدا بر هر چيز نگهبان است.(12)

بلکه [در برابر همه قرآن مي ايستند و] مي گويند: او اين قرآن را از نزد خود ساخته [و به خدا نسبت مي دهد] بگو: اگر راستگوييد، شما هم ده سوره مانند آن بياوريد و هر کس را غير خدا مي توانيد، به ياري خود دعوت کنيد. ( 13 )

پس اگر آنان دعوت شما را اجابت نکردند [که هرگز اجابت نمي کنند] بدانيد که آنچه نازل شده به دانش خداست وهيچ معبودي جز او نيست، پس آيا تسليم [حق] مي شويد؟ (14)

کساني که زندگي دنيا و زيور و زينتش را بخواهند، ثمره تلاششان را به طور کامل در [همين] دنيا به آنان مي دهيم و در اينجا چيزي از آنان کاسته نخواهد شد. ( 15 )

اينان کساني هستند که در آخرت، سهمي جز آتش براي آنان نيست و آنچه [در دنيا از کار خير] کرده اند، در آخرت تباه و بي اثر مي شود، و آنچه همواره [رياکارانه] انجام مي دادند، باطل است. ( 16 )

آيا کساني که از سوي پروردگارشان بر دليلي روشن [از بصيرت و بينش] متکي هستند و شاهدي از سوي او [چون قرآن براي تأييد آن دليل روشن] از پي درآيد و پيش از قرآن [هم] کتاب موسي در حالي که [براي مؤمنان] پيشوا و رحمت بود [بر حقّانيّت قرآن گواهي داده مانند کساني مي باشند که چنين نيستند] اينان [که متکي بر دليل روشن اند] به قرآن ايمان مي آورند، و هر کس از گروه ها [چه يهود، چه نصاري و چه مشرکان] به آن کفر ورزد، وعده گاهش آتش است؛ پس [اي انسان!] درباره قرآن در ترديد مباش که آن از سوي پروردگارت حق است، ولي بيشتر مردم [به خاطر کبر باطني، لجاجت و جهل] ايمان [به آن] نمي آورند. ( 17 )

و ستمکارتر از کساني که به خدا دروغ بندند چه کسي است؟ اينان [در قيامت] بر پروردگارشان عرضه خواهند شد، وگواهان [اعمال] مي گويند: اينان کساني هستند که بر پروردگارشان دروغ بستند؛ آگاه باشيد! لعنت خدا بر ستمکاران باد. ( 18 )

آنان که مردم را از راه خدا باز مي دارند و مي خواهند آن را [با وسوسه و اغواگري] کج نشان دهند و به آخرت کافرند.(19)

اينان در زمين، عاجزکننده [خدا] نيستند تا [بتوانند از دسترس قدرت او بيرون روند]، و براي آنان سرپرستان و ياوراني جز خدا نيست، عذابشان [در روز قيامت] دو چندان خواهد شد؛ آنان [به سبب بسياريِ گناه] تاب وتوانِ شنيدنِ [حق را] نداشتند و [با چشم بصيرت، حقيقت را] نمي ديدند. ( 20 )

اينان کساني هستند که سرمايه وجودشان را تباه کردند، و آنچه را همواره به دروغ [به عنوان شريکان خدا به خدا] نسبت مي دادند [گم شده] از دستشان مي رود. ( 21 )

ثابت و يقيني است که اينانند که در آخرت از همه زيانکارترند. ( 22 )

قطعاً کساني که ايمان آوردند و کارهاي شايسته انجام دادند و به پروردگارشان آرامش و اطمينان يافتند، اهل بهشت اند و در آن جاودانه اند. ( 23 )

وصف اين دو گروه [مشرک و مؤمن] همانند نابينا و کر و بينا و شنواست؛ آيا [اين دو گروه] در صفت و حال يکسانند؟ پس آيا متذکّر نمي شويد؟ (24)

بي ترديد نوح را به سوي قومش فرستاديم [که به آنان بگو:] من براي شما بيم دهنده اي آشکارم. (25)

که جز خدا را نپرستيد؛ من بر شما از عذاب روزي دردناک بيمناکم. ( 26 )

اشراف و سران کافر قومش گفتند: ما تو را جز بشري مانند خود نمي بينيم، و کسي را جز فرومايگان که نسنجيده و بدون انديشه از تو پيروي کرده باشند مشاهده نمي کنيم، و براي شما هيچ برتري و فضيلتي بر خود نمي بينيم، بلکه شما را دروغگو مي پنداريم. ( 27 )

نوح گفت: اي قوم من! مرا خبر دهيد: اگر من بر دليل روشني از سوي پروردگارم متکي باشم و مرا از نزد خود رحمتي عطا کرده باشد که بر شما مخفي مانده [باز هم نبوّت مرا تکذيب مي کنيد؟] آيا [در صورتي که اجباري در پذيرش دين نيست] مي توان شما را به پذيرش آن دليل روشن در حالي که آن را خوش نداريد، وادار کنيم؟ ( 28 )

و اي قوم من! من از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هيچ پاداشي نمي خواهم؛ پاداشم فقط بر عهده خداست، و من [براي به دست آوردن دل شما] طرد کننده کساني که ايمان آورده اند [و شما آنان را فرومايه مي دانيد] نخواهم بود؛ زيرا اينان ديدارکنندگان [پاداش و مقام قرب] پروردگار خويش اند. ولي من شما را گروهي مي بينم که جهالت مي ورزيد. ( 29 )

و اي قوم من! اگر آنان را از خود طرد کنم، چه کسي مرا در برابر [عذاب] خدا ياري مي دهد؟ آيا متذکّر نمي شويد؟ (30)

و من به شما نمي گويم که گنجينه هاي [عنايات و الطاف] خدا نزد من است [تا به طور مستقل بتوانم حاجات شما را برآورم و هر تصرفي را که مايل باشم در آسمان ها و زمين بنمايم]، و ادعا نمي کنم که غيب هم مي دانم، و نمي گويم که من فرشته ام و درباره آنان که چشمانتان فرومايه و خوارشان مي نگرد، نمي گويم که خدا هرگز خيري به آنان نخواهد داد؛ خدا به آنچه در دل آنان است آگاه تر است؛ اگر چنين گويم از ستمکاران خواهم بود. ( 31 )

گفتند: اي نوح! با ما جدال و ستيزه کردي و بسيار هم جدال و ستيزه کردي، نهايتاً اگر از راستگوياني آنچه را [از عذاب] به ما وعده مي دهي، برايمان بياور. ( 32 )

گفت: جز اين نيست که اگر خدا بخواهد آن را براي شما مي آورد و شما عاجز کننده [خدا] نيستيد [تا بتوانيد از دسترس قدرت او بيرون رويد]. ( 33 )

و اگر بخواهم براي شما خيرخواهي کنم در صورتي که خدا بخواهد شما را [به کيفر گناهانتان] گمراه کند، خيرخواهي من سودي به شما نخواهد داد، او پروردگار شماست و به سويش بازگردانده مي شويد. ( 34 )

آيا مشرکان مي گويند: پيامبر، اين قرآن را از نزد خود به دروغ ساخته [و به خدا نسبت داده؟] بگو: اگر آن را به دروغ ساخته باشم، گناهم فقط بر عهده خود من است، و من از گناهاني که شما مرتکب مي شويد، بيزارم. ( 35 )

و به نوح وحي شد که از قوم تو جز کساني که [تاکنون] ايمان آورده اند، هرگز کسي ايمان نخواهد آورد؛ بنابراين از کارهايي که همواره [بر ضد حق] انجام مي دادند، اندوهگين مباش. ( 36 )

و با نظارت ما و [بر اساس] وحي ما کِشتي را بساز، و با من درباره کساني که ستم کرده اند، سخن مگو که يقيناً آنان غرق شدني هستند.(37)

و [نوح] کشتي را مي ساخت و هرگاه گروهي از [اشراف و سرانِ] قومش بر او عبور مي کردند، او را به مسخره مي گرفتند. گفت: اگر شما ما را مسخره مي کنيد، مسلماً ما هم شما را [به هنگام پديد آمدن توفان] همان گونه که ما را مسخره مي کنيد، مسخره خواهيم کرد. ( 38 )

سپس خواهيد دانست که چه کسي را [در دنيا] عذابي خوارکننده و [در آخرت عذابي] پايدار خواهد رسيد. ( 39 ) [

روياروييِ نوح و قومش هم چنان ادامه داشت] تا هنگامي که فرمان ما فرا رسيد و تنور فوران کرد، گفتيم: از هر [نوع حيواني] يک زوج دوتايي [يک نر و يک ماده] و نيز خاندانت و آنان را که ايمان آورده اند، در کشتي سوار کن مگر کسي که پيش تر فرمان غرق شدن را بر ضد او لازم کرده ايم. و جز اندکي همراه او ايمان نياوردند. ( 40 )

و نوح گفت: در آن سوار شويد که حرکت کردنش و لنگر انداختنش فقط به نام خداست، يقيناً پروردگارم بسيار آمرزنده و مهربان است. ( 41 )

آن کشتي آنان را در ميان موج هايي کوه آسا حرکت مي داد، و نوح فرزندش را که در کناري بود، بانگ زد که اي پسرم! همراه ما سوار شو و با کافران مباش. ( 42 )

گفت: به زودي به کوهي که مرا از [اين] آب نگه دارد، پناه مي برم. نوح گفت: امروز در برابر عذاب خدا هيچ نگه دارنده اي نيست مگر کسي که [خدا بر او] رحم کند. و موج ميان آن دو حايل شد و پسر از غرق شدگان گرديد. ( 43 )

و [پس از هلاک شدن کافران] گفته شد: اي زمين! آب خود را فرو بر، و اي آسمان! [از ريختن باران] باز ايست، و آب کاستي گرفت و کار پايان يافت و کشتي بر [کوهِ] جودي قرار گرفت و گفته شد: دوري [از رحمت خدا] بر گروه ستمکاران باد. ( 44 )

و نوح [پيش از توفان] پروردگارش را ندا داد و گفت: پروردگارا! به راستي که پسرم از خاندان من است و يقيناً وعده ات [به نجات خاندانم] حق است و تو بهترين داوراني. (45)

خدا فرمود: اي نوح! به يقين او از خاندان تو نيست، او [داراي] کرداري ناشايسته است، پس چيزي را که به آن علم نداري از من مخواه، همانا من تو را اندرز مي دهم که مبادا از ناآگاهان باشي. ( 46 )

نوح گفت: پروردگارا! من از اينکه چيزي را که به آن علم ندارم از تو بخواهم به تو پناه مي برم و اگر مرا نيامرزي و بر من رحم نکني از زيانکاران خواهم بود. ( 47 )

گفته شد: اي نوح! با سلام و برکاتي از سوي ما بر تو و امت هايي که با تواند [از کشتي] فرود آي و امت هايي [از نسل همراهانت به وجود مي آيند] که به زودي آنان را [از نعمت هاي خود] برخوردار مي کنيم، سپس آنان را از سوي ما [به سبب کفران نعمت] عذابي دردناک خواهد رسيد. ( 48 )

اينها از خبرهاي غيبي است که آن را به تو وحي مي کنيم، نه تو آنها را پيش از اين مي دانستي و نه قوم تو؛ پس [در ابلاغ پيام ما با بهره گرفتن از اين خبرها] شکيبايي ورز؛ يقيناً فرجام [نيک] براي پرهيزکاران است. ( 49 )

و به سوي قوم عاد، برادرشان هود را [فرستاديم] گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد که شما را جز او هيچ معبودي نيست، شما [که شريکاني براي خدا قرار داده ايد] جز مردمي دروغ پرداز نيستيد. (50)

اي قوم من! از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هيچ پاداشي نمي خواهم، پاداشم فقط بر عهده کسي است که مرا آفريده؛ آيا نمي انديشيد؟ (51)

اي قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، آن گاه به سوي او بازگرديد، [تا] براي شما باران فراوان و پي در پي فرستد و نيرويي بر نيرويتان بيفزايد، و مجرمانه روي [از حق] برمگردانيد. ( 52 )

گفتند: اي هود! دليل روشني [که پسند خاطر ما باشد] براي ما نياوردي، و ما به گفته تو رهاکننده معبودهاي خود نيستيم، و ما به تو ايماننمي آوريم. ( 53 ) [

ما درباره تو] جز اين نمي گوييم که برخي از معبودهاي ما به تو گزند و آسيب [روحي] رسانده اند [به همين سبب سخنان جنون آميز و بي منطق مي گويي]. هود گفت: من خدا را گواه مي گيرم و شما هم گواه باشيد که يقيناً من از آنچه شريک او قرار مي دهيد، بيزارم. ( 54 ) [

آري، از هر معبودي] به غير او [بيزارم] پس همه شما بر ضد من نيرنگ بزنيد، سپس مهلتم ندهيد. (55)

يقيناً من بر خدا که پروردگار من و پروردگار شماست توکل کردم؛ هيچ جنبنده اي نيست مگر اينکه او مهارش را به دست [قدرت و فرمانروايي خود] گرفته است، مسلماً پروردگارم بر راهي راست است. (56)

پس اگر روي [از حق] برگردانيد [زيانش متوجه خود شماست] يقيناً آنچه را که من براي آن به سوي شما فرستاده شده ام به شما ابلاغ کردم، و پروردگارم گروهي غير از شما را جايگزينِ [شما] خواهد کرد، و نمي توانيد هيچ زياني به او رسانيد؛ زيرا پروردگارم بر همه چيز نگهبان است. ( 57 )

و هنگامي که فرمان ما [بر عذاب آنان] فرا رسيد، هود و آنان را که با او ايمان آورده بودند با رحمتي از سوي خود نجات داديم و آنان را از عذابي سخت رهايي بخشيديم. ( 58 )

و اينان قوم عاد بودند که آيات پروردگارشان را انکار کردند، و از پيامبران او نافرماني نمودند، و فرمان هر سرکش ستيزه جويي را پيروي کردند. ( 59 )

و در اين دنيا و روز قيامت با لعنتي بدرقه شدند. آگاه باشيد که [قومِ] عاد به پروردگارشان کافر شدند، هان! دوري [از رحمت خدا] بر عاد، قوم هود باد. ( 60 )

و به سوي قوم ثمود، برادرشان صالح را [فرستاديم] گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد؛ شما را جز او هيچ معبودي نيست، و او شما را از زمين به وجود آورد و از شما خواست که در آن آباداني کنيد؛ بنابراين از او آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او بازگرديد؛ زيرا پروردگارم [به بندگانش] نزديک و اجابت کنندهدعاي آنان است. ( 61 )

گفتند: اي صالح! پيش از اين در ميان ما [به عنوانانساني عاقل و خردمند] مورد اميد بودي، آيا ما را از پرستيدن آنچه پدرانمان مي پرستيدند، باز مي داري؟ و ما بي ترديد در [درستي و صحّت] تعاليمي که به آن دعوتمان مي کني در شکي شديد و سخت هستيم [چنان شکي که در خردمندي تو نيز دچار ترديديم]. (62)

گفت: اي قوم من! مرا خبر دهيد اگر من بر دليلي روشن از سوي پروردگارم متکي باشم و از سوي خود رحمتي به من عطا کرده باشد، چنانچه [در ابلاغ پيامش] از او نافرماني کنم، چه کسي مرا [از عذابش] نجات مي دهد؟ پس شما [در صورتي که خواسته هاي بي جايتان را بپذيرم] چيزي جز خسارت بر من نمي افزاييد. ( 63 )

و اي قوم من! اين ناقه خداست که براي شما [در اثبات صدق نبوّت من] نشانه اي [عظيم] است، پس بگذاريدش در زمين خدا بچرد، و هيچ آسيب و گزندي به او نرسانيد که عذابي زود هنگام شما را خواهد گرفت. ( 64 )

پس آن را [از روي طغيان و سرکشي] پي کردند. پس صالح گفت: سه روز [فرصت داريد که] در خانه هايتان از زندگي برخوردار باشيد. اين وعده اي بي دروغ است. ( 65 )

پس هنگامي که فرمان ما [بر عذاب آنان] فرا رسيد، صالح و آنان را که همراه او ايمان آورده بودند با رحمتي از سوي خود نجات داديم، و از خواري و رسوايي آن روز [رهايي بخشيديم]. مسلماً فقط پروردگارت نيرومند و تواناي شکست ناپذير است. ( 66 )

و کساني را که ستم کردند، فرياد مرگبار فروگرفت، پس در خانه هايشان به رو درافتاده، جسمي بي جان شدند. ( 67 )

گويي در آنجا اقامت نداشتند. آگاه باشيد! قطعاً قوم ثمود به پروردگارشان کافر شدند. هان! دوري [از رحمت خدا] بر قوم ثمود باد. ( 68 )

و به راستي فرستادگان ما ابراهيم را مژده آورده، سلام گفتند، او هم گفت: سلام [بر شما]. و درنگ نکرد تا گوساله اي بريان [براي آنان] آورد. ( 69 )

و چون ديد دست هايشان به سوي غذا دراز نمي شود، آنان را ناشناس يافت و از آنان احساس ترس و دلهره کرد، گفتند: مترس که ما به سوي قوم لوط فرستاده شده ايم. ( 70 )

پس همسرش در حالي که ايستاده بود [از شنيدن گفتگوي فرشتگان با ابراهيم] خنديد. پس او را به اسحاق و پس از اسحاق به يعقوب مژده داديم. ( 71 ) [

همسر ابراهيم] گفت: اي واي بر من! آيا فرزند آورم در حالي که من پيرزنم و اين شوهر من است که در سنّ سالخوردگي است؟ يقيناً اين چيزي بسيار شگفت است!! ( 72 )

گفتند: آيا از کار خدا شگفتي مي کني؟ [در حالي که] رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است. يقيناً او ستوده و بزرگوار است. ( 73 )

پس هنگامي که ترس و دلهره از ابراهيم برطرف شد و آن مژده به او رسيد، با ما درباره قوم لوط [به قصد دفع عذاب از آنان] به گفتگو پرداخت. ( 74 )

به راستي که ابراهيم بسيار بردبار و دلسوز و روي آورنده [به سوي خدا] بود. ( 75 )

اي ابراهيم! از اين [گفتگو] درگذر؛ زيرا فرمان پروردگارت [بر عذاب قوم لوط] فرا رسيده و يقيناً آنان را عذابي بدون بازگشت خواهد آمد. ( 76 )

و هنگامي که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، به سبب آمدنشان تنگدل و اندوهگين شد؛ [زيرا خود را براي دفع خطر از مهمانانش در برابر قوم تبهکارش توانمند نيافت،] وگفت: اين روز سخت و دشواري است. ( 77 )

و قومش شتابان به سويش آمدند [تا به خيال خود به مهمانانش دست درازي کنند، آن قومي] که پيش از آن کارهاي زشت و ناپسند مرتکب مي شدند، گفت: اي قوم من! اينان دختران من هستند، اينان [از نظر ازدواج] براي شما پاکيزه ترند، از خدا پروا کنيد و مرا در ميان مهمانانم رسوا نکنيد؛ آيا از ميان شما مردي راه يافته نيست؟ (78)

گفتند: مسلماً دانسته اي که ما را به دخترانت هيچ حاجت و نيازي نيست و خوب مي داني که ما چه مي خواهيم!! ( 79 )

گفت: اي کاش براي مبارزه با شما قدرت و نيرويي داشتم يا به پناهگاهي استوار مأوي مي گرفتم]. (80)

ميهمانان] گفتند: اي لوط! ما فرستادگان پروردگار توايم، آنان هرگز به تو دسترسي پيدا نمي کنند، پس خانواده ات را در پاره اي از [همين] شب حرکت ده و نبايد هيچ يک از شما به سوي شهر بازگردد، اما همسرت را با خود مبر زيرا عذابي که به تبهکاران مي رسد به او هم خواهد رسيد. يقيناً وعده گاهشان [براي دچار شدن به عذاب] صبح [فردا] است، آيا صبح نزديک نيست؟ ( 81 )

پس هنگامي که عذاب ما فرا رسيد، بالاترين آن [سرزمين آلوده] را فروترينش نموديم و بر آن سنگ هايي از نوع سنگِ گلِ لايه لايه فرو ريختيم. ( 82 ) [

سنگ هايي] که نزد پروردگارت نشانه دار بود و آن سنگ ها از ستمکاران دور نيست. ( 83 )

و به سوي [مردم] مَدين، برادرشان شعيب را [فرستاديم.] گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد، شما را جز او هيچ معبودي نيست؛ و از پيمانه و ترازو مکاهيد، همانا من شما را در توانگري و نعمت [ي که بي نياز کننده از کم فروشي است] مي بينم و بر شما از عذاب روزي فراگير بيمناکم. ( 84 )

و اي قوم من، پيمانه و ترازو را عادلانه [و منصفانه] کامل و تمام بدهيد، و اجناس مردم را [هنگام خريدن] کم شمارتر و کم ارزش تر [از آنچه که هست] به حساب نياوريد و در زمين تبهکارانه فتنه و آشوب برپا نکنيد. ( 85 )

آنچه خدا [در کسب و کارتان از سود و بهره پس از پرداخت حق مردم] باقي مي گذارد، براي شما بهتر است اگر مؤمن باشيد، و من بر شما نگهبان نيستم. ( 86 )

گفتند: اي شعيب! آيا نمازت به تو فرمان مي دهد که آنچه را پدرانمان مي پرستيدند رها کنيم؟ يا از اينکه در اموالمان به هر کيفيتي که مي خواهيم تصرف کنيم دست برداريم؟ به راستي که تو [انساني] بردبار و راه يافته اي [پس چرا مي خواهي در برابر آزادي ما نسبت به بت پرستي وهزينه کردن اموالمان به هر کيفيتي که بخواهيم بايستي؟]( 87 )

گفت: اي قوم من! مرا خبر دهيد اگر من بر دليل روشني از سوي پروردگارم متکي باشم و از جانب او رزق نيکويي به من داده باشد [آيا رواست که خلاف خواسته او عمل کنم؟] و من نمي خواهم آنچه که شما را از آن باز مي دارم خود مرتکب شوم؛ تا جايي که قدرت دارم جز اصلاح [شما را] نمي خواهم؛ و توفيقم فقط به [ياري] خداست؛ بر او توکل کردم و به سوي او باز مي گردم. (88)

اي قوم من! دشمني و مخالفت با من، شما را به جايي نرساند، که [عذابي] مانند آنچه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد به شما هم برسد، و قوم لوط از شما [چه از جهت زمان و چه از جهت مکان] چندان دور نيست. ( 89 )

از پروردگارتان آمرزش بطلبيد، سپس به سوي او بازگرديد؛ زيرا پروردگارم مهربان و بسيار دوستدار [توبه کنندگان] است. ( 90 )

گفتند: اي شعيب! بسياري از مطالبي که مي گويي نمي فهميم، و به راستي تو را در [مقايسه با] خود، ناتوان و ضعيف مي بينيم، و اگر عشيره ات نبودند، بي ترديد سنگسارت مي کرديم، وتو بر ما پيروز نيستي. ( 91 )

گفت: اي قوم من! آيا عشيره کوچکم نزد شما از خدا عزيزتر است که او را پشت سر قرار داده و فراموشش کرده ايد؟! يقيناً پروردگارم به همه اعمالي که انجام مي دهيد، احاطه دارد. ( 92 )

و اي قوم من! به اندازه اي که در قدرت و توان شماست، عمل کنيد، من [هم] بي ترديد [به وظيفه الهي خود] عمل مي کنم؛ به زودي خواهيد دانست، چه کسي را عذاب رسوا کننده خواهد آمد و دروغگو کيست؟! و منتظر بمانيد که من هم با شما منتظرم. ( 93 )

و هنگامي که عذاب ما رسيد، شعيب و کساني را که با او ايمان آورده بودند، با رحمتي از سوي خود نجات داديم، و کساني را که [به آيات ما] ستم کردند، فرياد مرگبار فرا گرفت، پس در خانه هايشان به رو در افتاده جسمي بي جان شدند. ( 94 )

گويي در آنجا اقامت نداشتند. آگاه باشيد! مَدين [از رحمت خدا] دور باد، همان گونه که ثمود دور شد. ( 95 )

همانا موسي را با نشانه هاي خود و برهاني روشن فرستاديم، (96)

به سوي فرعون و اشراف و سرانِ [قومِ] او، ولي [آنان براي حفظ مقام و مال خود] از فرمان فرعون پيروي کردند، در حالي که فرمان فرعون راهنماي به سوي سعادت و خوشبختي نبود. ( 97 ) [

فرعون] روز قيامت پيشاپيش قومش مي رود، پس آنان را به آتش درمي آورد، و بد نصيب و سهمي است [آتشي] که در آن وارد مي شود. ( 98 )

و در اين دنيا و روز قيامت به لعنتي بدرقه شدند [و آن لعنت] بد عطيه اي است که به آنان مي دهند. ( 99 )

اين از گزارش هاي شهرها [و اهل آنها] است که آن را بر تو حکايت مي کنيم، برخي از آن [شهر] ها هنوز برجايند، و برخي درو شده بر باد رفته اند! ( 100 )

و ما بر آنان ستم نکرديم، ولي آنان بر خويشتن ستم ورزيدند، پس هنگامي که عذاب پروردگارت فرا رسيد، معبوداني که به جاي خدا مي پرستيدند، چيزي [از عذاب را] از آنان دفع نکردند، و به آنان جز خسارت و هلاکت نيفزودند. ( 101 )

و چنين است مؤاخذه کردن پروردگارت، هنگامي که [مردم] آبادي ها را در آن حال که ستمکارند مؤاخذه مي کند. بي ترديد مؤاخذه او دردناک و سخت است. ( 102 )

يقيناً در آن مؤاخذه ها براي کسي که از عذاب آخرت مي ترسد، عبرت است، [و] آن روزي است که مردم را براي آن گرد مي آورند، و آن روزي است که [همه صحنه هاي آن] مورد مشاهده است. (103)

و ما آن روز را جز براي مدتي اندک به تأخير نمي اندازيم. ( 104 )

روزي که چون فرا رسد، هيچ کس جز به اجازه او سخن نمي گويد؛ پس برخي تيره بخت و برخي نيک بخت اند. ( 105 )

اما تيره بختان [که خود سبب تيره بختي خود بوده اند] در آتش اند، براي آنان در آنجا ناله هاي حسرت بار و عربده و فرياد است. ( 106 )

در آن تا آسمان ها و زمين پابرجاست جاودانه اند، مگر آنچه را که مشيّت پروردگارت اقتضا کرده است؛ بي ترديد پروردگارت هر چه را اراده مي کند، انجام مي دهد. ( 107 )

اما نيک بختان [که به توفيق و رحمت خدا سعادت يافته اند] تا آسمان ها و زمين پابرجاست، در بهشت جاودانه اند مگر آنچه را مشيّت پروردگارت اقتضا کرده، [بهشت] عطايي قطع ناشدني و بي پايان است. (108)

نهايتاً در باطل بودن معبودانى كه مشركان مى‏پرستند شك نداشته باش ؛ اينان عبادت نمى‏كنند مگر به همان صورت كه پيش از اين پدرانشان عبادت مى‏كردند [و آن پرستشى از روى بى‏خردى بود] . و ما سهمشان را [از عذاب] به طور كامل خواهيم داد .(109)

به راستى به موسى كتاب داديم ، پس در آن اختلاف شد ، و اگر از سوى پروردگارت [به سبب اتمام حجت] مهلتى براى انسان تا اجل معينش مقدر نشده بود ، يقيناً ميانشان [به عذاب] داورى شده بود [و هيچ كس از آنان پس از آن داورى زنده نمى‏ماند] و اين يهودى‏ها [ىِ عصر تو] درباره تورات [كه بخشى از آياتش تحريف شده و پاره‏اى از مطالبش آميخته با خرافات و قسمتى از نوشته‏هايش دور از فطرت و غير قابل اجراست] در ترديدى آميخته با بدگمانى‏اند (110)

يقيناً پروردگارت [پاداشِ] اعمال همه آنان را [در قيامت] به طور كامل پرداخت خواهد كرد ؛ زيرا او به آنچه انجام مى‏دهند آگاه است .(111)

پس همان گونه كه فرمان يافته‏اى ايستادگى كن ؛ و نيز آنان كه همراهت به سوى خدا روى آورده‏اند [ايستادگى كنند] و سركشى مكنيد كه او به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست .(112)

و به كسانى كه [به آيات خدا و پيامبر و مردم مؤمن] ستم كرده‏اند ، تمايل نداشته و تكيه مكنيد كه آتش [دوزخ] به شما خواهد رسيد ودر آن حال شما را در برابر خدا هيچ سرپرستى نيست ، سپس يارى نمى‏شويد .(113)

و نماز را در دو طرف روز و ساعات نخستين شب برپا دار ، كه يقيناً نيكى‏ها بدى‏ها را از ميان مى‏برند ، اين براى يادكنندگان تذكّر است .(114)

و شكيبايى كن كه يقيناً خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى‏كند .(115)

پس چرا در ميان امت‏هايى كه پيش از شما بودند ، مصلحانى دلسوز نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين بازدارند ؟ مگر اندكى كه [به سبب بازداشتن مردم از فساد] نجاتشان داديم . و آنان كه ستم كردند ، دنباله‏رو [و دل بسته] چيزى از نعمت و ثروت شدند [كه در آن به طغيان افتادند] و آنان گنهكار بودند (116)

 پروردگارت بر آن نبوده است كه شهرهايى را در حالى كه مردمش درست‏كارند ، از روى ستم هلاك كند .(117)

اگر پروردگارت مي خواست يقيناً تمام مردم را [از روي اجبار، در مسير هدايت] امت واحدي قرار مي داد، [ولي نخواست به همين سبب] همواره [در امر دين] در اختلاف اند. ( 118 )

مگر کساني که پروردگارت به آنان رحم کرده و به همين سبب آنان را آفريده است. و فرمان حتمي پروردگارت تحقق يافت که همانا دوزخ را از همه جن و انس [که راه کفر و عناد را برگزيدند] پر خواهم کرد. ( 119 )

و هر سرگذشتي از سرگذشت هاي [پندآموز] پيامبران را که برايت مي خوانيم، حقيقتي است که دل تو را به آن پابرجا و استوار کنيم، و براي تو در اين سرگذشت ها حق و براي بهره بردن مؤمنان پند و تذکّري آمده است. ( 120 )

و به کساني که ايمان نمي آورند، بگو: به اندازه قدرتتان عمل کنيد، و ما هم [بي ترديد به وظايف الهي خود] عمل مي کنيم. ( 121 )

و [به خاطر اعمال ناهنجارتان] به انتظار [عذاب] بمانيد که ما هم [عذاب شما را] منتظريم. ( 122 )

نهان آسمان ها و زمين فقط در سيطره دانش خداست، همه کارها به او باز گردانده مي شود؛ پس او را بندگي کن و بر او توکل داشته باش، و پروردگارت از آنچه انجام مي دهيد، بي خبر نيست. (123)


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس