به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى.
اي اهل ايمان! به همه قراردادها [يِ فردي، خانوادگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، نذر، عهد و سوگند] وفا کنيد. [گوشتِ] چهارپايان جز آنچه [در آيات بعد، حُرمتش] بر شما خوانده مي شود برايتان حلال است، [و توجه داشته باشيد که] نبايد شکار را در حالي که مُحرم [به احرام حج و عمره] هستيد، حلال بشماريد؛ يقيناً خدا آنچه را بخواهد [بر پايه علم و حکمتش و بر اساس رعايت مصلحت شما] حکم مي کند. ( 1 )
اي اهل ايمان! [هتکِ حرمتِ] شعاير خدا [مانند مناسک حج] و ماه هاي حرام [رجب، ذوالقعده، ذوالحجه ومحرم] و قرباني بي نشان، و قرباني نشان دار و قاصدان [و راهيان به سوي] بيت الحرام را که فضل و خشنودي پروردگارشان را مي طلبند، حلال مشماريد. و چون از احرام بيرون آمديد [اگر مايل باشيد، مي توانيد] شکار کنيد. و کينه توزي و دشمني گروهي که شما را از [ورود به] مسجد الحرام بازداشتند وادارتان نکند که [به آنان] تعدّي و تجاوز کنيد. و يکديگر را بر انجام کارهاي خير و پرهيزکاري ياري نماييد، و يکديگر را بر گناه و تجاوز ياري ندهيد؛ و از خدا پروا کنيد که خدا سخت کيفر است. ( 2 ) [
خوردن مواد ناپاک که تناسبي با جسم و روح شما ندارند] بر شما حرام شده است [مانند] گوشت مردار و خون و گوشت خوک و آنچه به نام غير خدا کشته اند و حيوان خفه شده و آنچه به ضرب چوب و سنگ مرده و آنچه به سبب پرت شدن از بلندي جان داده و حيواني که به ضرب شاخ حيوان ديگر از بين رفته و حيواني که درنده اي آن را کشته و از آن خورده، مگر آنچه را که در آستانه مرگ، قابل تذکيه بوده و شما به دستور شرع تذکيه کرده ايد، و نيز آنچه براي بت ها قرباني شده، و آنچه به وسيله تيرهاي قمار سهم بندي مي کنيد بر شما حرام گشته است. [همه] اين [امور] فسق و نافرماني [از احکام خدا] ست. امروز کفرپيشگان از [شکست] دين شما نااميد شده اند؛ بنابراين از آنان مترسيد و از من بترسيد. امروز [با نصبِ علي بن ابي طالب به ولايت، امامت، حکومت و فرمانروايي بر امت] دينتان را براي شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برايتان به عنوان دين پسنديدم. پس هر که در حال گرسنگي شديد بي آنکه مايل به گناه باشد [به خوردن مُحرّمات بيان شده] ناچار شود، [مي تواند به اندازه ضرورت از آنها بهره گيرد]؛ يقيناً خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. ( 3 )
از تو مي پرسند: چه چيزي بر آنان حلال شده؟ بگو: همه پاکيزه ها و شکاري که حيوانات شکاري که به آنها شکار کردن را تعليم داده ايد، در حالي که از احکام تذکيه اي که خدا به شما آموخته به آنها مي آموزيد، بر شما حلال شده است؛ بنابراين از آنچه آنان براي شما [گرفته اند و] نگاه داشته اند بخوريد، و نام خدا را [هنگام فرستادن حيوان شکاري] بر آن بخوانيد، و از خدا پروا کنيد؛ زيرا خدا حسابرسي سريع است. ( 4 )
امروز همه پاکيزه ها [ي از رزق خدا] براي شما حلال شد، و طعام اهل کتاب [که مخلوط با مواد حرام و نجس نيست] بر شما حلال و طعام شما هم بر آنان حلال است. و زنان پاکدامن مؤمن، و زنان پاکدامن از اهل کتاب [از طريق ازدواج شرعي] در صورتي که مهريه آنان را بپردازيد بر شما حلال است، در حالي که مايل باشيد پاکدامن بمانيد نه زناکار، و نه انتخاب کننده معشوقه نامشروع در خلوت و پنهان. و هر کس در ايمان [به خدا و پيامبران وقيامت] کفر ورزد، قطعاً عملش تباه شده و فقط او در آخرت از زيانکاران است.(5)
اي اهل ايمان! هنگامي که به [قصدِ] نماز برخيزيد، صورت و دست هايتان را تا آرنج بشوييد و بخشي از سرتان و روي پاهايتان را تا برآمدگي پشت پا مسح کنيد و اگر جُنُب بوديد، غسل کنيد و اگر بيمار هستيد يا در سفر مي باشيد يا يکي از شما از قضاي حاجت [دستشويي] آمده، يا با زنان آميزش کرده ايد و آبي [براي وضو يا غسل] نيافتيد، به خاکي پاک، تيمم کنيد و از آن بخشي از صورت و دست هايتان را مسح نماييد. خدا نمي خواهد [با احکامش] بر شما تنگي و مشقت قرار دهد، بلکه مي خواهد شما را [از آلودگي ها] پاک کند و نعمتش را بر شما تمام نمايد، تا سپاس گزاريد. ( 6 )
و نعمت خدا را بر خود و پيمانش را که [در لزوم اطاعت از او و پيامبرش] با شما محکم و استوار کرد، ياد کنيد، هنگامي که گفتيد: شنيديم و اطاعت کرديم. و از خدا پروا کنيد؛ زيرا خدا به آنچه در سينه هاست، داناست. ( 7 )
اي اهل ايمان! همواره [در همه امور] قيام کننده براي خدا و گواهان به عدل و داد باشيد. و نبايد دشمني با گروهي شما را بر آن دارد که عدالت نورزيد؛ عدالت کنيد که آن به پرهيزکاري نزديک تر است. و از خدا پروا کنيد؛ زيرا خدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است. ( 8 )
خدا به کساني که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته انجام داده اند، وعده داده است که براي آنان آمرزش و پاداشي بزرگ است. (9)
وکساني که کافر شدند و آيات ما را تکذيب کردند، اهل دوزخ اند. ( 10 )
اي اهل ايمان! نعمت خدا را بر خود ياد کنيد زماني که گروهي قصد کردند که [براي نابودي تان] به شما شبيخون زنند، ولي خدا توطئه آنان را از شما بازداشت. و از خدا پروا کنيد و مؤمنان فقط بايد بر خدا توکل کنند. ( 11 )
خدا از بني اسرائيل [بر لزوم اطاعت از آيينش و پيروي از موسي] پيمان گرفت، و از ميان آنان دوازده سرپرست برانيگختيم [تا هر يک عهده دار امور قبيله اي از قبايل بني اسرائيل باشد]، و خدا به آنان فرمود: يقيناً من با شمايم، اگر نماز را برپا داريد، و زکات بپردازيد، و به پيامبرانم ايمان آوريد، و آنان را تقويت و ياري کنيد و به خدا وامي نيکو دهيد، مسلماً گناهانتان را محو مي کنم، و شما را در بهشت هايي که از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جاري است در مي آورم؛ پس هر که از شما بعد از اين کافر شود، يقيناً راه راست را گم کرده است. ( 12 )
پس آنان را به سبب پيمان شکستنشان لعنت کرديم، و دل هايشان را بسيار سخت گردانيديم، [تا جايي که] کلمات خدا را از جايگاه اصلي اش و معناي حقيقي اش تغيير مي دهند، و بخشي از آنچه را [از معارف و احکام تورات واقعي] که به وسيله آن پند داده شدند، از ياد بردند [و ناديده گرفتند]، و همواره از اعمال خائنانه آنان جز اندکي از ايشان [که وفادار به پيمان خدايند] آگاه مي شوي؛ پس [تا نزول حکم جهاد] از آنان درگذر و [از مجازاتشان] روي گردان؛ زيرا خدا نيکوکاران را دوست دارد. (13)
و از کساني که گفتند: ما نصراني هستيم، [بر لزوم اطاعت از خود و پيروي از عيسي] پيمان گرفتيم، پس بخشي از آنچه را [از معارف و احکام انجيل واقعي] که به وسيله آن پند داده شدند، از ياد بردند [و ناديده گرفتند]، بر اين اساس ميان آنان تا روز قيامت کينه و دشمني انداختيم، و خدا آنان را از آنچه همواره انجام مي دادند، آگاه مي کند. ( 14 )
اي اهل کتاب! يقيناً پيامبر ما به سوي شما آمد که بسياري از آنچه را که شما از کتاب [تورات و انجيل درباره نشانه هاي او و قرآن] همواره پنهان مي داشتيد براي شما بيان مي کند، و از بسياري [از پنهان کاري هاي نارواي شما هم] درمي گذرد. بي ترديد از سوي خدا براي شما نور و کتابي روشنگر آمده است. ( 15 )
خدا به وسيله آن [نور و کتاب] کساني را که از خشنودي او پيروي کنند به راه هاي سلامت راهنمايي مي کند، و آنان را به توفيق خود از تاريکي ها [يِ جهل، کفر، شرک و نفاق] به سوي روشناييِ [معرفت، ايمان و عمل صالح] بيرون مي آورد، و به جانب راه راست هدايت مي کند. ( 16 )
مسلماً آنان که گفتند: خدا همان مسيح، فرزند مريم است. يقيناً کافر شده اند. بگو: اگر خدا بخواهد، مسيح و مادرش و تمام کساني که در روي زمين اند، هلاک کند، چه کسي مي تواند در برابر اراده و قدرت او بايستد؟ و مالکيّت و فرمانروايي آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو قرار دارد، فقط در سيطره خداست، هر چه را بخواهد مي آفريند، و خدا بر هر کاري تواناست. (17)
و يهود و نصاري گفتند: ما پسران خدا و دوستان اوييم. بگو: [اگر گفتار شما درست است] پس چرا خدا شما را به گناهانتان عذاب مي کند؟ بلکه شما هم بشري هستيد از مخلوقاتي که خدا آفريده است. هر که را بخواهد مي آمرزد، و هر که را بخواهد عذاب مي کند. و مالکيّت و فرمانروايي آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو قرار دارد، فقط در سيطره خداست، و بازگشت به سوي اوست. ( 18 )
اي اهل کتاب! بي ترديد رسول ما پس از روزگار فترت و خلأ پيامبران به سوي شما آمد [و آنچه را مورد نياز دنيا و آخرت شماست] براي شما بيان مي کند که [روز قيامت در پيشگاه خدا] نگوييد: براي ما هيچ مژده دهنده و بيم رساني نيامد، يقيناً مژده دهنده و بيم رسان به سويتان آمد؛ وخدا بر هر کاري تواناست. ( 19 )
و [ياد کنيد] هنگامي که موسي به قومش گفت: اي قوم من! نعمت خدا را بر خود ياد کنيد، آن گاه که در ميان شما پيامبراني قرار داد، و شما را حاکمان و فرمانروايان ساخت، و به شما نعمت هاي ويژه اي داد که به هيچ يک از جهانيان نداد. ( 20 )
اي قوم من! به سرزمين مقدسي که خدا برايتان مقرّر فرموده در آييد و [به گناه، عصيان، سرپيچي از فرمان ها و احکام حق] بازنگرديد که زيانکار مي شويد. ( 21 )
گفتند: اي موسي! مسلماً در آنجا مردمي زورگو و ستم گر قرار دارند، و ما هرگز وارد آنجا نمي شويم تا آنان از آنجا بيرون روند، پس اگر از آنجا بيرون روند البته ما وارد خواهيم شد. ( 22 )
دو مرد از کساني که [از خدا] مي ترسيدند و خدا به هر دو نعمتِ [معرفت، ايمان و شهامت] داده بود، گفتند: از اين دروازه به آنان يورش بريد، چون به آنجا درآييد يقيناً پيروزيد؛ و اگر مؤمن هستيد بر خدا توکل کنيد.(23)
گفتند: اي موسي! تا آنان در آنجايند، ما هرگز وارد آنجا نخواهيم شد، پس تو و پروردگارت برويد [با آنان] بجنگيد که ما [تا پايان کار] در همين جا نشسته ايم. ( 24 ) [
موسي] گفت: پروردگارا! من جز بر خود و برادرم تسلطي ندارم، پس ميان ما و اين گروه نافرمان و بدکار جدايي انداز. ( 25 ) [
خدا] فرمود: اين سرزمين مقدس [به کيفر نافرماني از خواسته هاي حق] تا چهل سال بر آنان حرام شد، همواره در طول اين مدت در زمينِ [سينا] سرگردان خواهند بود، پس بر اين گروه نافرمان وبدکار غمگين مباش. ( 26 )
وداستان دو پسر آدم را [که سراسر پند و عبرت است] به درستي و راستي بر آنان بخوان، هنگامي که هر دو نفر با انجام کار نيکي به پروردگار تقرّب جستند، پس از يکي پذيرفته شد، و از ديگري پذيرفته نشد. [برادري که عملش پذيرفته نشد از روي حسد و خودخواهي به برادرش] گفت: بي ترديد تو را مي کشم. [او] گفت: خدا فقط از پرهيزکاران مي پذيرد. ( 27 )
مسلماً اگر تو براي کشتن من دستت را دراز کني، من براي کشتن تو دستم را دراز نمي کنم؛ زيرا از خدا پروردگار جهانيان مي ترسم. ( 28 )
من مي خواهم به گناه کشتن من و گناه خودت [که سبب مردود شدن کار نيکت بود، به پيشگاه خدا] بازگردي و در نتيجه از دوزخيان باشي؛ و اين است پاداش ستمکاران. ( 29 )
نفس [طغيان گرش]، کشتن برادرش را در نظرش سهل و آسان جلوه داد، پس او را کشت و از زيانکاران شد. ( 30 )
پس [در کنار جسد برادرش سرگردان بود که] خدا کلاغي را برانگيخت که زمين را مي کاويد تا به او نشان دهد که چگونه جسد برادرش را پنهان کند. [با ديدن حرکات کلاغ] فرياد زد: واي بر من! آيا ناتوان و عاجز بودم از اينکه مانند اين کلاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم؟! نهايتاً از پشيمانان شد. ( (31)
به اين سبب بر بني اسرائيل لازم و مقرّر کرديم که هر کس انساني را جز براي حق، [قصاص] يا بدون آنکه فسادي در زمين کرده باشد، بکشد، چنان است که همه انسان ها را کشته، و هر کس انساني را از مرگ برهاند و زنده بدارد، گويي همه انسان ها را زنده داشته است. و يقيناً پيامبران دلايل روشني براي بني اسرائيل آوردند، سپس بسياري از آنان بعد از آن در روي زمين به [تجاوز از حدود حقّ و فساد و] زياده روي برخاستند. ( 32 )
کيفر آنان که با خدا و پيامبرش مي جنگند، و در زمين به فساد و تباهي مي کوشند، فقط اين است که کشته شوند، يا به دارشان آويزند، يا دست راست و پاي چپشان بريده شود، يا از وطن خود تبعيدشان کنند. اين براي آنان رسوايي و خواري در دنياست، و براي آنان در آخرت عذابي بزرگ است. ( 33 )
مگر کساني که پيش از دست يافتنتان بر آنان توبه کنند؛ پس بدانيد که خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. ( 34 )
اي اهل ايمان! از خدا پروا کنيد و دست آويز و وسيله اي [از ايمان، عمل صالح و آبروي مقرّبان درگاهش] براي تقرّب به سوي او بجوييد؛ و در راه او جهاد کنيد تا رستگار شويد. ( 35 )
قطعاً کساني که کافر شدند اگر همه آنچه در زمين است و همانند آن را نيز با آن همراه خود داشته باشند، تا آن را براي نجاتشان از عذاب روز قيامت فديه و عوض دهند، از آنان پذيرفته نخواهد شد؛ و براي آنان عذابي دردناک است. (36)
همواره مي خواهند از آتش بيرون آيند، ولي از آن بيرون شدني نيستند؛ و براي آنان عذابي دائم و پايدار است. ( 37 )
و دست مرد و زن دزد را به کيفر کار زشتي که مرتکب شده اند به عنوان مجازاتي از سوي خدا قطع کنيد؛ و خدا تواناي شکست ناپذير است. ( 38 )
پس کسي که بعد از ستم کردنش توبه کند و [مفاسد خود را] اصلاح نمايد، يقيناً خدا توبه اش را مي پذيرد؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. ( 39 )
آيا ندانسته اي که فرمانروايي آسمان ها و زمين در سيطره خداست، هر کس را بخواهد عذاب مي کند، و هر کس را بخواهد مي آمرزد؛ و خدا بر هر کاري تواناست؟ (40)
اي پيامبر! کساني که در کفر مي شتابند تو را غمگين نسازند، چه آنان که به زبانشان گفتند: ايمان آورديم و دل هايشان ايمان نياورده، و چه آنان که يهودي اند که به شدت شنونده دروغند [با آنکه مي دانند دروغ است] و به شدت گوش به فرمان گروهي ديگرند که [از روي حسد و کبر] نزد تو نيامده اند. [آن گروهي که] کلمات [خدا] را پس از استواري در جايگاه هايش تحريف مي کنند، [و معناي حقيقي اش را تغيير مي دهند و به مقلّدان و مطيعان بي سواد خود] مي گويند: اگر [از طرف پيامبر اسلام] احکام [و فرمان هايي مطابق ميل ما] به شما ابلاغ کردند بپذيريد، و اگر آن را [مطابق ميل ما] ابلاغ نکردند [از آن] بپرهيزيد. و کساني که خدا عذاب [و رسوايي و ذلت] شان را بخواهد، تو هرگز نمي تواني چيزي از عذاب خدا را از آنان برطرف کني. اينانند کساني که خدا نخواسته دل هايشان را [از آلودگي] پاک کند؛ براي آنان در دنيا خواري و رسوايي، و در آخرت عذابي بزرگ است. (41)
آنان فوق العاده شِنواي دروغ اند [با آنکه مي دانند دروغ است و] بسيار خورنده مال حرام؛ پس اگر نزد تو آمدند ميان آنان [در آنچه تو را داور قرار دادند] داوري کن، يا [اگر نخواستي داوري کني] از آنان روي برتاب. و اگر روي برتابي هرگز هيچ زياني به تو نمي رسانند. و اگر ميانشان داوري کردي به عدالت داوري کن؛ زيرا خدا عدالت پيشگان را دوست دارد. ( 42 )
چگونه تو را داور قرار مي دهند در حالي که تورات که در آن حکم خداست نزد آنان است؟ سپس بعد از آنکه ميانشان با حکمي که مطابق حکم تورات است داوري کردي روي برمي تابند، و [اين روي برتافتن نشانه اين است که] آنان [به تورات هم] ايمان ندارند. ( 43 )
بي ترديد ما تورات را که در آن هدايت و نور است نازل کرديم. پيامبراني که [تا زمان عيسي] تسليم تورات بودند بر اساس آن براي يهوديان داوري مي کردند، و [نيز] دانشمندان الهي مَسلک [وکاملان در دين] و عالمان يهود به سبب آنکه حفظ و حراست کتاب خدا از آنان خواسته شده بود و بر [درستي و راستي] آن گواه بودند به وسيله آن داوري مي کردند. پس [اي دانشمندان يهود!] از مردم نترسيد و از من بترسيد، و آياتم را به بهايي اندک مفروشيد. و کساني که بر طبق آنچه خدا نازل کرده داوري نکنند، هم اينانند که کافرند. ( 44 )
و ما در تورات بر بني اسرائيل لازم و مقرّر داشتيم که [در قانون قصاص] جان در برابر جان، و چشم در مقابل چشم، و بيني به عوض بيني، و گوش به جاي گوش، و دندان در برابر دندان، و زخم ها را قصاصي است. و هر که از آن قصاص گذشت کند، پس آن گذشت کفّاره اي براي [خطاها و معاصيِ] اوست. و آنان که بر طبق آنچه خدا نازل کرده داوري نکنند، هم اينانند که ستمکارند. (45)
و به دنبال پيامبران گذشته، عيسي بن مريم را درآورديم در حالي که تصديق کننده تورات پيش از خود بود، و انجيل را که در آن هدايت و نور است به او عطا کرديم و آن هم تصديق کننده تورات پيش از خود، و براي پرهيزکاران هدايت و موعظه بود. ( 46 )
و بايد اهل انجيل بر طبق آنچه خدا در آن نازل کرده داوري کنند، و آنان که بر طبق آنچه خدا نازل کرده داوري نکنند، هم اينانند که فاسق اند. ( 47 )
و ما اين کتاب [قرآن] را به درستي و راستي به سوي تو نازل کرديم در حالي که تصديق کننده کتاب هاي پيش از خود و نگهبان و گواه بر [حقّانيّت همه] آنان است؛ پس ميان آنان بر طبق آنچه خدا نازل کرده است داوري کن، و [به هنگام داوري] سرپيچي از حقّي که به سوي تو آمده از هواهاي نفساني آنان پيروي مکن. براي هر يک از شما شريعت و راه روشني قرار داديم. و اگر خدا مي خواست همه شما را امت واحدي قرار مي داد، ولي مي خواهد شما را در آنچه به شما داده امتحان کند؛ پس به سوي کارهاي نيک بر يکديگر پيشي گيريد. بازگشت همه شما به سوي خداست؛ پس شما را به آنچه همواره درباره آن اختلاف مي کرديد، آگاه مي کند. ( 48 )
و ميان آنان بر طبق آنچه خدا نازل کرده است داوري کن، و از هواهاي نفساني آنان پيروي مکن، و از آنان برحذر باش که مبادا تو را از بخشي از آنچه خدا به سويت نازل کرده است، منحرف کنند. پس اگر [ازداوري حکيمانه ات] روي گردانند، بدان که خدا مي خواهد آنان را به سبب پاره اي از گناهانشان مجازات کند؛ و مسلماً بسياري از مردم فاسق اند. ( 49 )
پس آيا [با وجودِ مشعل نبوّت و آيات روشن قرآن در ميانشان] داوري جاهليت را مي طلبند؟! و براي قومي که يقين دارند، چه کسي در داوري بهتر از خدا است؟ ( 50 )
اي اهل ايمان! يهود و نصاري را سرپرستان و دوستان خود مگيريد، آنان سرپرستان و دوستان يکديگرند [و تنها به روابط ميان خود وفا دارند]. و هر کس از شما، يهود و نصاري را سرپرست و دوست خود گيرد از زمره آنان است؛ بي ترديد خدا گروه ستمکار را هدايت نمي کند. ( 51 )
کساني که در دل هايشان بيماري [دورويي] است، مي بيني که در دوستي با يهود و نصاري شتاب مي ورزند و [بر پايه خيال باطلشان که مبادا اسلام و مسلمانان تکيه گاه استواري نباشند] مي گويند: مي ترسيم آسيب و گزند ناگواري به ما برسد [به اين سبب بايد براي دوستي به سوي يهود و نصاري بشتابيم]. اميد است خدا از سوي خود پيروزي يا واقعيت ديگري [به نفع مسلمانان] پيش آرد تا اين بيماردلان بر آنچه در دل هايشان پنهان مي داشتند، پشيمان شوند. ( 52 )
و کساني که ايمان آورده اند [به مؤمنان ديگر] مي گويند: آيا اين بيماردلان آنانند که به سخت ترين سوگندهايشان به خدا سوگند مي خوردند که با شما مؤمنانند؟! [ولي روشن شد که دروغ مي گفتند. آنان يهود و نصاري را به سرپرستي و دوستي گرفتند و به اين سبب] اعمالشان تباه و بي اثر شد، در نتيجه زيانکار شدند. ( 53 )
اي اهل ايمان! هر کس از شما از دينش برگردد [زياني به خدا نمي رساند] خدا به زودي گروهي را مي آورد که آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنانْ فروتن اند، و در برابر کافرانْ سرسخت و قدرتمندند، همواره در راه خدا جهاد مي کنند، و از سرزنش هيچ سرزنش کننده اي نمي ترسند. اين فضل خداست که به هر کس بخواهد مي دهد؛ و خدا بسيار عطاکننده و داناست. (54)
سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمناني [مانند علي بن ابي طالب اند] که همواره نماز را برپا مي دارند و در حالي که در رکوعند [به تهيدستان] زکات مي دهند. ( 55 )
و کساني که خدا و رسولش و مؤمناني [چون علي بن ابي طالب] را به سرپرستي و دوستي بپذيرند [حزب خدايند،] و يقيناً حزب خدا [در هر زمان و همه جا] پيروزند. ( 56 )
اي مؤمنان! کساني که دين شما را مسخره و بازيچه گرفته اند، چه از اهل کتاب و چه از کافران، سرپرستان و دوستان خود مگيريد؛ و اگر مؤمن هستيد از خدا پروا کنيد. ( 57 )
و چون براي نمازْ ندا در مي دهيد، آن را به مسخره و بازي مي گيرند؛ اين کار زشتشان به سبب اين است که آنان گروهي هستند که [در حقايق و معارف] انديشه نمي کنند. ( 58 )
بگو: اي اهل کتاب! آيا جز اين را بر ما عيب مي گيريد که ما به خدا و آنچه از سوي او بر ما نازل شده و آنچه پيش از ما [بر پيامبران] فرود آمده ايمان آورده ايم؟! و اين [عيب جويي شما به سبب اين است] که بيشتر شما فاسق هستيد. ( 59 )
بگو: آيا شما را از کساني که کيفرشان [از مؤمناني که به خيال خود از آنان عيب مي گيريد و آنان را سزاوار عذاب مي دانيد] نزد خدا بدتر است، خبر دهم؟ [آنان] کساني [از گذشتگان خود شما] هستند که خدا لعنتشان کرده، و بر آنان خشم گرفته، و برخي از آنان را به صورت بوزينه و خوک درآورده، و [نيز آنان که] طاغوت را پرستيدند؛ اينانند که جايگاه و منزلتشان بدتر و از راه راست گمراه ترند. ( 60 )
و هنگامي که نزد شما آيند، گويند: ايمان آورديم. در حالي که با کفر وارد مي شوند، و با کفر بيرون مي روند؛ و خدا به کفر و نفاقي که همواره پنهان مي کنند، داناتر است. ( 61 )
و بسياري از آنان را مي بيني که در گناه و تجاوز [از حدود خدا] و حرام خوري خود مي شتابند؛ همانا بد است اعمالي که همواره انجام مي دادند. ( 62 )
چرا دانشمندان الهي مَسلک [و کاملان در دين] و عالمان يهود، آنان را از گفتار گناه آلود و حرام خواري بازنمي دارند؟ بسيار زشت است سکوتي که همواره پيش مي گرفتند. ( 63 )
و يهود گفتند: دست [قدرت] خدا [نسبت به تصرّف در امور آفرينش، تشريع قوانين و عطا کردنِ روزي] بسته است. دست هاشان بسته باد و به کيفر گفتار باطلشان بر آنان لعنت باد؛ بلکه هر دو دست خدا همواره گشوده و باز است [به هر چيز و به هر کس] هر گونه بخواهد، روزي مي دهد. و مسلماً آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده است، بر سرکشي و کفر بسياري از آنان مي افزايد. و ما ميان [يهود، نصاري و گروه هاي ديگر] آنان تا روز قيامت کينه و دشمني انداختيم. هر زمان آتشي را براي جنگ [با اهل ايمان] افروختند خدا آن را خاموش کرد، و همواره در زمين براي فساد مي کوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد. (64)
و اگر اهل کتاب [به آيين اسلام] ايمان مي آوردند و پرهيزکاري مي کردند، يقيناً گناهانشان را محو مي کرديم، و آنان را در بهشت هاي پر نعمت در مي آورديم. ( 65 )
و اگر آنان تورات و انجيل [واقعي] و آنچه را که از سوي پروردگارشان به آنان نازل شده برپا مي داشتند، بي ترديد از برکات آسمان و زمين بهره مند مي شدند. از آنان گروهي ميانه رو و معتدل اند، و بسياري از آنان بد است آنچه را انجام مي دهند. ( 66 )
اي پيامبر! آنچه از سوي پروردگارت [درباره ولايت و رهبري علي بن أبي طالب اميرالمؤمنين (عليه السلام)] بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهي پيام خدا را نرسانده اي. و خدا تو را از [آسيب و گزند] مردم نگه مي دارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدايت نمي کند. ( 67 )
بگو: اي اهل کتاب! شما بر مسلک صحيح و درستي نيستيد تا زماني که تورات و انجيل و آنچه از جانب پروردگارتان به سوي شما نازل شده بر پا داريد، و بي ترديد آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده، بر سرکشي و کفر بسياري از آنان مي افزايد، پس بر گروه کافران غمگين مباش. ( 68 )
يقيناً کساني که [از روي ظاهر] به اسلام گرويده اند و يهودي ها و صابئان و نصاري [با مُتّصف بودن به عنوان اسلام يا يهوديت يا صابئيت يا نصرانيّتْ، اهل سعادت و نجات نيستند،] هر کدام [از اين گروه ها در زمان هر پيامبري از روي يقين و اخلاص] به خدا و روز قيامت ايمان آورده و کار شايسته انجام داده باشند، نه بيمي بر آنان است و نه اندوهگين مي شوند. ( 69 )
البته ما از بني اسرائيل [بر اطاعت از خدا و پيروي از موسي] پيمان گرفتيم و پيامبراني به سوي ايشان فرستاديم؛ هرگاه پيامبري احکام و قوانيني که دلخواهشان نبود براي آنان مي آورد، گروهي را تکذيب کرده و گروهي را مي کشتند!! (70)
وپنداشتند که عذاب و مجازاتي وجود ندارد؛ بنابراين [از ديدن واقعيات] کور و [از شنيدن حقايق و معارف] کر شدند، سپس [بعد از آگاهي و توبه کردن] خدا توبه آنان را پذيرفت. باز بسياري از آنان کور و کر شدند! و خدا به آنچه انجام مي دهند، بيناست. (71)
آنان که گفتند: خدا همان مسيح، فرزند مريم است، بي ترديد کافر شدند؛ و حال آنکه مسيح گفت: اي بني اسرائيل! خداي يکتا را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستيد، مسلماً هر کس به خدا شرک ورزد، بي ترديد خدا بهشت را بر او حرام کند، و جايگاهش آتش است، و براي ستمکاران هيچ ياوري نيست. ( 72 )
آنان که گفتند: خدا يکي از [اين] سه تاست [پدر، پسر، روح] يقيناً کافر شدند، و حال آنکه هيچ معبودي جز خداي يکتا نيست. و اگر از آنچه مي گويند بازنايستند، قطعاً به کساني از آنان که [به سبب چنين اعتقادي] کافر شدند، عذابي دردناک خواهد رسيد. ( 73 )
آيا به سوي خدا بازنمي گردند، و از او درخواست آمرزش نمي کنند؟ و حال آنکه خدا بسيار آمرزنده ومهربان است. ( 74 )
مسيح، فرزند مريم جز فرستاده اي [از سوي خدا] نيست که پيش از او هم فرستادگاني گذشته اند. و مادرش زن بسيار راستگو [و درست کاري] بود. هر دو [مانند انسان هاي ديگر] غذا مي خوردند. با تأمل بنگر چگونه نشانه ها را براي آنان بيان مي کنيم [تا بدانند متولد شدگان و نيازمندان به خوراک، خدا نيستند]؛ سپس با تأمل بنگر که آنان چگونه [از حق به باطل] منحرف مي شوند؟! ( 75 )
بگو: آيا به جاي خدا چيزي را مي پرستيد که براي شما قدرت دفع هيچ زيان و جلب هيچ سودي را ندارد؟! و خداست که شنوا [يِ همه گفتارها] و دانا [يِ همه اسرار و رازها] ست. (76)
بگو: اي اهل کتاب! به ناحق در دينتان غلوّ نکنيد، و از اميال و هوس هاي گروهي که يقيناً پيش از اين گمراه شدند وبسياري را گمراه کردند و از راه راست دور شدند، پيروي مکنيد. ( 77 )
از بني اسرائيل آنان که کافر شدند به زبان داود و عيسي بن مريم لعنت شدند. لعنت شدنشان براي اين بود که [نسبت به فرمان هاي خدا و انبيا] سرپيچي داشتند و همواره [از حدود الهي] تجاوز مي کردند. ( 78 )
آنان يکديگر را ازکارهاي زشتي که مرتکب مي شدند بازنمي داشتند. مسلماً بد بود آنچه را انجام مي دادند. ( 79 )
بسياري از آنان را مي بيني که با کساني که کفر ورزيدند، همواره دوستي مي کنند. قطعاً بد است آنچه نفوسِ [طغيان گرشان براي قيامت] آنان پيش فرستاده است؛ [و نتيجه آن اين است] که خدا بر آنان خشم گرفت و در عذاب جاودانه اند. ( 80 )
اگر به خدا و پيامبر و آنچه بر او نازل شده ايمان مي آوردند، [از برکت آن ايمان] کفّار و مشرکان را سرپرست و دوست خود نمي گرفتند؛ ولي بسياري از آنان فاسق اند. ( 81 )
يقيناً سرسخت ترين مردم را در کينه و دشمني نسبت به مؤمنان، يهوديان و مشرکان خواهي يافت. و البته نزديک ترينشان را در دوستي با مؤمنان، کساني مي يابي که گفتند: ما نصراني هستيم. اين واقعيت براي آن است که گروهي از آنان کشيشان دانشمند و عابدان خدا ترس اند، و آنان [در پيروي از حق] تکبّر نمي کنند. (84)
و چون آنچه را که بر پيامبر اسلام نازل شده بشنوند، ديدگانشان را مي بيني به سبب آنچه از حق شناخته اند، لبريز از اشک مي شود، مي گويند: پروردگارا! ايمان آورديم، پس ما را در زمره گواهان [به حقّانيّت پيامبر و قرآن] بنويس. ( 83 )
و بر پايه چه عذر و بهانه اي به خدا و آنچه از حق براي ما آمده ايمان نياوريم؟ و حال آنکه اميد داريم که پروردگارمان ما را در زمره شايستگان درآورد. ( 84 )
پس خدا به پاس اين سخنان [و عقايد صادقانه] به آنان بهشت هايي پاداش داد که از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جاري است، در آن جاودانه اند؛ و اين است پاداش نيکوکاران. ( 85 )
و آنان که کافر شدند و آيات ما را تکذيب کردند، اهل آتش اند. ( 86 )
اي اهل ايمان! چيزهاي پاکيزه اي را که خدا براي شما حلال کرده بر خود حرام نکنيد، و [از حدود خدا] تجاوز ننماييد؛ يقيناً خدا متجاوزان را دوست ندارد. ( 87 )
و از نعمت هاي حلال و پاکيزه اي که خدا روزي شما فرموده، بخوريد؛ و از خدايي که به او ايمان داريد، پروا کنيد. ( 88 )
خدا شما را به خاطر سوگندهاي لغو و بي هدفتان مجازات نمي کند، ولي به سبب [شکستنِ] سوگندهايي که به طور جدّي و با قصد و اراده خورده ايد، مؤاخذه مي کند؛ پس کفّاره [شکستن] اين گونه سوگندها، طعام دادن به ده نفر مسکين از غذاهاي متوسطي است که به خانواده خود مي خورانيد، يا لباس پوشاندن بر آن ده نفر، يا آزاد کردن يک برده. و کسي که هيچ يک [از اين کفّاراتِ سه گانه] را نيابد کفّاره اش سه روزْ روزه است. اين است کفّاره سوگندهايتان زماني که سوگند خورديد [و آن را شکستيد]. لازم است سوگندهاي خود را حفظ کنيد. اين گونه خدا آياتش را براي شما بيان مي کند تا سپاس گزاريد. (89)
اي اهل ايمان! جز اين نيست که همه مايعات مست کننده و قمار و بت هايي که [براي پرستش] نصب شده وپاره چوب هايي که به آن تفأل زده مي شود، پليد و از کارهاي شيطان است؛ پس از آنها دوري کنيد تا رستگار شويد. ( 90 )
مسلماً شيطان مي خواهد با شراب و قمار، ميان شما دشمني و کينه [سخت] اندازد، و از ياد خدا و نماز بازتان دارد؛ آيا شما [از اين امور با همه زيان ها وخطراتي که دارد] خودداري خواهيد کرد؟ (91)
و از خدا اطاعت کنيد و از پيامبر فرمان بريد، و [از مخالفت با خدا و پيامبر] بپرهيزيد، پس اگر روي گردانيد [سزاوار کيفر مي شويد]، و بدانيد که بر عهده پيامبر ما فقط رساندن آشکارِ [پيام وحي] است. ( 92 )
بر کساني که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته انجام داده اند نسبت به آنچه [پيش از حکم تحريم، از مسکرات و منافع قمار و ساير مُحرّمات] خورده اند، گناهي نيست، هرگاه بپرهيزند و ايمان [واقعي] آورند و [خالصانه] کارهاي شايسته انجام دهند؛ سپس پرهيزکاري را تداوم بخشند و ايمان خود را ادامه دهند، و بر پرهيزکاري پافشاري ورزند و کار نيک بجا آورند؛ و خدا نيکوکاران را دوست دارد. ( 93 )
اي اهل ايمان! بي ترديد خدا شما را به چيزي از شکار [حيوانات در حالي که مُحرم هستيد] آزمايش مي کند، چه شکاري که [به آساني و بدون اسلحه] دست شما به آن برسد، و [چه شکاري که به سبب وحشي بودنش] نيزه هاي شما [آن را صيد مي کند؛] تا خدا کسي را که در نهان از او مي ترسد، معلوم و مشخص نمايد. و هر که پس از اين [امتحان از حدود خدا] تجاوز کند [و در حال احرام به شکار برخيزد] براي او عذابي دردناک است. ( 94 )
اي اهل ايمان! در حالي که در احرام [حج يا عمره] هستيد، شکار را نکشيد. و هر کس از شما عمداً آن را بکشد، کفّاره اي همانند آن از جنس چهارپايانِ [اهلي] بر عهده اوست؛ که [همانند بودن آن را] دو عادل از خودتان گواهي دهند، و به عنوان قرباني به [حريم] کعبه رسد، يا به کفّاره [آن شکار کشته شده معادل قيمت قرباني] به مستمندان طعام دهد، يا برابر تعداد مستمندي که طعام مي دهد روزه بگيرد، تا کيفر کار خود را بچشد. خدا از [گناه] کشتن شکارهايي که پيش از اين حکم انجام گرفته، درگذشت. و هر که [پس از کفّاره دادن] به شکار کردن بازگردد، خدا از او انتقام مي گيرد؛ و خدا تواناي شکست ناپذير و صاحب انتقام است. (95)
براي بهره مند شدن شما و کاروانيان، شکار کردن از دريا و خوراکي آن [در حال احرام] بر شما حلال شد. و شکار صحرا و بيابان تا زماني که مُحرم هستيد، بر شما حرام است. و از خدايي که به سوي او گردآوري مي شويد، پروا کنيد. ( 96 )
خدا، [زيارتِ] کعبه، آن خانه با حرمت، و ماه هاي حرام، و قرباني هاي بي نشان، و قرباني هاي نشان دار را وسيله قوام و برپايي [زندگي، معيشت و سامان دنيا و آخرت] مردم قرار داد. اين [شرايع و احکام] براي آن است که بدانيد: يقيناً خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمين است مي داند؛ و قطعاً خدا به همه چيز داناست. ( 97 )
بدانيد مسلماً خدا [نسبت به نافرماني بندگان] سخت کيفر، و [نسبت به طاعت آنان] بسيار آمرزنده و مهربان است. ( 98 )
بر عهده پيامبر جز رساندن [پيام خدا] نيست. و خدا آنچه را آشکار مي کنيد و آنچه را پنهان مي داريد، مي داند. ( 99 )
بگو: ناپاک و پاک [مانند کافر و مؤمن، معصيت و طاعت، حرام و حلال، و معيوب و سالم] يکسان نيستند؛ هر چند فراواني ناپاک ها تو را به شگفت آورد. پس اي صاحبان خرد! از خدا پروا کنيد تا رستگار شويد. ( 100 )
اي اهل ايمان! از احکام و معارفي [که شريعت اسلام از بيان آنها خودداري مي کند و خدا هم به خاطر آسان گرفتن بر بندگانْ نهي و امري نسبت به آنها ندارد] مپرسيد؛ که اگر براي شما آشکار شود، غمگينتان کند. و اگر هنگامي که قرآن نازل مي شود از آنها بپرسيد، براي شما روشن مي شود. خدا از [اينکه شما را به] آن احکام و معارف [که باعث غم و اندوه شماست مُکلّف کند] گذشت کرد؛ و خدا بسيار آمرزنده و بردبار است. ( 101 )
گروهي از پيشينيان شما از آن احکام و معارف پرسيدند، [چون براي آنان روشن شد، از اجرايش روي گرداندند] سپس به آن کافر شدند. ( 102 )
خدا هيچ حيواني را به عنوان بحيره [ماده شتري که پنجمين حمل مادر خود باشد] و سائبه [شتري که ده ماده زاييده] و وصيله [گوسفند ماده اي که همزاد با بره نر است] و حام [شتر نري که ده شتر از او پديد آمده]، مقدس و ممنوع از تصرّف قرار نداده است. ولي کساني که کفر ورزيده اند [اين امور را] بر خدا دروغ مي بندند و بيشترشان انديشه نمي کنند. (103)
و هنگامي که به آنان گويند: به سوي آنچه خدا نازل کرده و به سوي پيامبر آييد، گويند: روش و آييني که پدرانمان را بر آن يافته ايم، ما را بس است. آيا هر چند پدرانشان چيزي نمي دانستند و هدايت نيافته باشند [باز هم اين تقليد جاهلانه و ناروا را بر خود مي پسندند؟!] ( 104 )
اي اهل ايمان! مراقبِ [ايمان و ارزش هاي معنويِ] خود باشيد؛ اگر شما هدايت يافتيد، گمراهي کسي که گمراه شده به شما زياني نمي رساند. بازگشت همه شما به سوي خداست؛ پس شما را از آنچه انجام مي داديد، آگاه خواهد کرد. ( 105 )
اي اهل ايمان! هنگامي که يکي از شما را [آثارِ] مرگ فرا مي رسد، بايد در حال وصيت، دو عادل از هم کيشان خود را بر وصيت شاهد بگيريد؛ يا اگر در سفر بوديد و مرگِ شما فرا رسيد [و شاهدي از مؤمنان نيافتيد] دو نفر از غير هم کيشان خود را شاهد وصيت بگيريد. و اگر [شما وارثان در صداقت و راستي آن دو شاهد غير مسلمان] شک کرديد، هر دو را بعد از نماز حبس کنيد، پس به خدا سوگند ياد مي کنند که ما اين شهادت را به هيچ قيمتي نمي فروشيم هر چند [مورد شهادت] خويشاوندان ما باشد، و شهادت الهي را [که در حقيقت شهادت بر وصيت است] پنهان نمي کنيم، که اگر پنهان کنيم از گناهکاران خواهيم بود. ( 106 )
پس اگر اطلاعي حاصل شود که آن دو شاهد [با شهادت ناحقّ خود] مرتکب گناه شده اند، دو شاهد ديگر از کساني که به ميّت نزديک تر [و از کم و بيش وصيت آگاه تر] ند به جاي آن دو شاهدِ [خائن] مي ايستند، و به خدا سوگند مي خورند که شهادتمان از شهادت آن دو نفر درست تر و به حق نزديک تر است، و [در شهادتي که بر خلاف شهادت آنان مي دهيم] بناي تجاوز از حق را نداريم، [که اگر داشته باشيم] قطعاً از ستمکاران خواهيم بود. ( 107 )
اين [حکم به ترتيبي که خدا براي شما مقرّر کرده] براي اينکه شاهدان شهادت را به صورتي درست و صحيح ادا کنند يا بترسند، [از اينکه مشتشان باز شود و سوگندشان مورد توجه قرار نگيرد] و حقّ سوگندشان به ديگران برگردانده شود، به حقيقت نزديک تر است. و از خدا پروا کنيد و [فرمان هايش را] بشنويد؛ و خدا گروه فاسقان را هدايت نمي کند. ( 108 ) [
از] روزي [پروا کنيد] که خدا پيامبران را جمع مي کند، و [به آنان] مي فرمايد: [در برابر دعوتتان به اجراي دستورهاي خدا] چه پاسـخي به شما داده شد؟ گويند: ما را [در برابرِ دانشِ تو] هيچ دانشي نيست؛ يقيناً تويي که به نهان ها بسيار دانايي. ( 109 ) [
ياد کنيد] هنگامي که خدا فرمود: اي عيسي بن مريم! نعمتم را بر خود و بر مادرت ياد کن، آن گاه که تو را به وسيله روح القدس توانايي بخشيدم، که با مردم در گهواره [به اعجاز] و در ميان سالي [به وحي] سخن گفتي، و آن گاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجيل آموختم، و هنگامي که به اذن من از گِل، مجسمه اي به شکل پرنده مي ساختي، پس در آن مي دميدي و به فرمان من پرنده اي زنده مي شد، و کور مادر زاد و شخص پيس را به اذن من شفا مي دادي، و زماني که مردگان را به اجازه من [زنده از گور] بيرون مي آوردي، و آن گاه که [شرّ و آسيب] بني اسرائيل را هنگامي که براي آنان دلايل روشن آوردي از تو بازداشتم، پس کساني که از آنان کافر شدند، گفتند: اين [دلايل و معجزات] جز افسوني آشکار نيست. ( 110 )
و [ياد کنيد] هنگامي که به حواريون وحي کردم که به من و فرستاده من ايمان آوريد. گفتند: ايمان آورديم و شاهد باش که ما [در برابر خدا، فرمان ها و احکام او] تسليم هستيم. ( 111 ) [
و ياد کنيد] زماني که حواريون گفتند: اي عيسي بن مريم! آيا پروردگارت مي تواند براي ما سفره اي که غذا در آن باشد از آسمان نازل کند؟! گفت: اگر ايمان داريد، از خدا پروا کنيد. ( 112 )
گفتند: مي خواهيم از آن بخوريم و دل هاي ما آرامش يابد، و بدانيم که تو [در ادعاي نبوتت] به ما راست گفته اي، و ما بر آن از گواهان باشيم. (113)
عيسي بن مريم گفت: خدايا! اي پروردگار ما! براي ما از آسمان سفره اي پر از غذا نازل کن تا عيدي باشد براي اهل زمان ما و نسل آينده ما، و نشانه اي از سوي تو؛ و ما را روزي بخش که تو بهترين روزي دهندگاني. ( 114 )
خدا فرمود: من مسلماً آن را بر شما نازل مي کنم، پس اگر کسي از شما بعد از آن کافر شود [و به انکار نبوّت عيسي و معجزه اش برخيزد] بي ترديد او را عذابي خواهم کرد که هيچ يک از جهانيان را آن گونه عذاب نکنم. ( 115 )
و [عرصه هول انگيز قيامت را ياد کنيد] هنگامي که خدا به عيسي بن مريم مي فرمايد: آيا تو به مردم گفتي که مرا و مادرم را به عنوان دو معبود به جاي خدا انتخاب کنيد؟! مي گويد: منزّه و پاکي، مرا چنين قدرتي نمي باشد که آنچه را حقّ من نيست بگويم، اگر آن را گفته باشم يقيناً تو آن را مي داني، تو از آنچه در جان و روح من است آگاهي، و من از آنچه در ذات توست نمي دانم؛ زيرا تو بر نهان ها بسيار دانايي. ( 116 )
من به آنان جز آنچه را که به من دستور دادي نگفتم، [گفتم:] خدايي را بپرستيد که پروردگار من و شماست. و تا زماني که در ميان آنان بودم گواهشان بودم، و چون مرا [از ميان آنان به سوي خود] برگرفتي، خود مراقب و نگاهبانشان بودي؛ و تو بر همه چيز گواهي. ( 117 )
اگر آنان را [به سبب شرک ورزيدنشان] عذاب کني، بندگان تواند، و اگر آنان را بيامرزي، يقيناً تويي که تواناي شکست ناپذير و حکيمي. ( 118 )
خدا فرمود: اين روزي است که راستان را راستي و صدقشان سود دهد. براي آنان بهشت هايي است که از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جاري است، هميشه در آن جاودانه اند، خدا از آنان خشنود و آنان هم از خدا خشنودند؛ اين است رستگاري بزرگ. ( 119 )
مالکيّت و فرمانروايي آسمان ها و زمين و آنچه در آنهاست، فقط در سيطره خداست، و او بر هر کاري تواناست(120)