لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَهٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَهً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ«66»
(بی جهت)عذر و بهانه نیاورید.همانا شما بعد از ایمانتان کافر شدید.اگر از گروهی از شما(به خاطر توبه یا آنکه بار اوّل اوست) درگذریم،گروهی (دیگر)را به خاطر سابقه ی جرمشان کیفر می دهیم.
نکته ها:
* درباره ی اینکه کدام گروه از منافقان عفو می شوند اقوالی است:
الف:آنان که توبه کنند
ب:آنان که در حاشیه و کنار استهزاکنندگان بوده اند. ولی از سردمداران آنان پذیرفته نمی شود.
ج:آنان که عفوشان به مصلحت نظام و حکومت است.
د:آنان که تنها مدّت کوتاهی منحرف شدند،در مقابل آنان که جرمشان ریشه دار و سابقه دار و همچنان استمرار دارد. «کانُوا مُجْرِمِینَ»
پیام ها:
1-عذر دروغگویان ومسخره کنندگان در همه جا پذیرفته نیست. لا تَعْتَذِرُوا ...
2-ارتداد،سبب نپذیرفتن هر عذری است. «قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ»
3-به ایمان امروز خود مغرور نشویم،چون خطرِ سوء عاقبت و مرتد شدن وجود دارد. «قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ»
4-توهین و استهزا به خدا و پیامبر و آیات الهی،کفر است. «تَسْتَهْزِؤُنَ ،کَفَرْتُمْ»
5-منافق،در حقیقت کافر است. «کَفَرْتُمْ»
6-هنگام تهدیدِ مخالفان و منافقان توطئه گر،همه ی راهها را نبندیم. «نَعْفُ»
7-بعضی از منافقان قابل عفوند،البتّه اگر توبه کنند. «نَعْفُ عَنْ طائِفَهٍ» (نفاق نیز دارای مراتبی است)
8-دلیل کیفرِ منافقان،کفر و جرم سابقه دار آنان است. نُعَذِّبْ ... کانُوا مُجْرِمِینَ
اَلْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ«67»
مردان و زنانِ منافق،از یکدیگرند(از یک قماشند)،به منکر فرمان می دهند و از معروف نهی می کنند و دستهای خود را(از بخشش و انفاق)می بندند.
خدا را فراموش کرده اند،پس خداوند نیز آنان را فراموش کرده است.
همانا منافقان،همان فاسقانند.
نکته ها:
* در صدر اسلام،زنان منافقی بودند که همچون مردان در فساد مؤثر بودند.
* سؤال: خداوند که فراموشی ندارد، «وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا» پس این آیه که می فرماید:
خداوند آنان را فراموش کرد،به چه معنایی است؟
پاسخ: نسبت دادن فراموشی به خداوند،مجازی است،یعنی خداوند با آنان مثل فراموش شده ها عمل می کند(نه آنکه فراموششان کند).
امام رضا علیه السلام فرمود:کیفر کسی که خدا وقیامت را فراموش کند،آن است که خود را فراموش کند. وحضرت علی علیه السلام فرمود:فراموش کردن خداوند آن است که آنان را از خیر محروم کند.
پیام ها:
1-زن و مرد هر دو،در اصلاح یا فساد جامعه نقش دارند. «الْمُنافِقُونَ، اَلْمُنافِقاتُ»
2-بعضی از منافقان نقش رهبری دارند و بعضی دیگر،تأثیرپذیرند. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» (نفاق دارای مراتبی است)
3-اهلِ نفاق با درجات مختلفشان،اصول و عملکردهای مشترکی دارند. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»
4-منافقان،هرچند سوگند بخورند که از شمایند،باور نکنید،زیرا آنان جزء باند خودشانند. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»
5-میان منافقان رابطه ای قوی می باشد. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»
6-اشاعه ی فحشا و دعوت به منکرات و نهی از خوبی ها،نشانه ی نفاق است.
«یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ»
7-در فرهنگ منافقان،خیر رسانی وجود ندارد. «یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ»
8-ترکِ امر به معروف،نهی از منکر و انفاق در راه خدا،نشانه ی فراموش کردن خداست. «نَسُوا اللّهَ»
9-محرومیّت از لطف الهی و فراموش شدن،نتیجه ی فراموش کردن خداوند است. «فَنَسِیَهُمْ»
10-کیفرهای الهی،با کردار انسان متناسب است. «نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ»
11-منافقان در محاسبات خود،مردم را در نظر می گیرند،نه خدا را. «نَسُوا اللّهَ»
12-نفاق و دوروئی،فسق است. «هُمُ الْفاسِقُونَ»
وَعَدَ اللّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ«68»
خداوند به مردان و زنان منافق و به کافران،وعده ی آتش دوزخ را داده،که پیوسته در آن خواهند بود.آن(دوزخ)برایشان بس است و خداوند آنان را لعنت کرده(واز لطف خویش دور ساخته)و برایشان عذابی پایدار است.
پیام ها:
1-زن و مرد در برابر تکالیف الهی مساوی هستند. «الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ»
2-کیفرهای الهی نتیجه عملکرد خود ما ومقابله به مثل است.(در آیه 65،منافقان مسلمانان را به بازی گرفته و استهزا می کردند،در این آیه خداوند با کلمه ی «وَعَدَ» و «حَسْبُهُمْ» که نشانه ی وعده به خوبی و کفایت رضایت بخش است،به نوعی آنان را استهزا و تحقیر کرده است)
3-وعده ی دوزخ،ابتدا برای منافقان است،سپس کافران. «وَعَدَ اللّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفّارَ»
4-منافقان،هرچند در دنیا خود را در کنار مؤمنان جای دهند،ولی در آخرت،در ردیف کفّار خواهند بود. اَلْمُنافِقِینَ ... وَ الْکُفّارَ
5-دوزخ،مجموعه ی هرگونه رنج و بلاست،پس برای منافقان و کافران کافی است. «هِیَ حَسْبُهُمْ»
کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّهً وَ أَکْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَلاقِهِمْ وَ خُضْتُمْ کَالَّذِی خاضُوا أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ«69»
(حالِ شما منافقان،)همچون کسانی است که پیش از شما بودند،(با آنکه)آنان نیرومندتر از شما و ثروت مندتر و صاحب فرزندان بیشتری بودند،پس آنان از نصیبشان بهره مند شدند،شما نیز همان گونه که پیشینیانِ شما متمتّع شدند، بهره ی خود را بردید و(در روش باطل خود)فرو رفتید،چنانکه آنان فرورفتند.
آنها اعمالشان در دنیا و آخرت محو شد و آنان همان زیانکارانند.
نکته ها:
* «خَلاقٍ»در آیه،به معنای مطلقِ بهره و نصیب است.
* مراد از حبطِ عمل در دنیا،شاید افشای چهره ی واقعی منافقان و بی ارزش شدن کارهای نیک آنان باشد.
پیام ها:
1-تاریخ و سرنوشت امّت ها،به یکدیگر شبیه است. «کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»
2-راه کفر و نفاق همیشه بوده وسنّت الهی نیز یکسان است. «کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»
3-قدرت نظامی، «قُوَّهً» و اقتصادی، «أَمْوالاً» و نیروی انسانی، «أَوْلاداً» مانع قهر الهی نیست.
4-منافقان وکفّار،به قدرت،مال وفرزند خود تکیه دارند. کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّهً وَ ...
5-در بهره مند شدن از منافع دنیوی،ایمان شرط نیست،کفّار و منافقان نیز نصیب دارند. «فَاسْتَمْتَعُوا»
6-کامجویی ها و کامیابی های دنیوی،زود گذر است. «فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ»
7-هر کامیابی و نعمتی،نشانه ی لطف الهی نیست. فَاسْتَمْتَعُوا ... حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ
8-خداوند در دنیا برای منحرفان از حق،بهره ای قرار داده است. «بِخَلاقِهِمْ» ولی در آخرت،هیچ بهره و نصیبی ندارند.
9-فرو رفتن و غرق شدن در فساد و دین ستیزی،عامل سقوط است. «خُضْتُمْ، خاضُوا» وگرنه،توبه و بازسازی پس از هرگناه،می تواند نجات بخش باشد.
10-کفر ونفاق،سبب حبط اعمال است. «حَبِطَتْ»
أَ لَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْراهِیمَ وَ أَصْحابِ مَدْیَنَ وَ الْمُؤْتَفِکاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ«70»
آیا خبر کسانی که پیش از آنان بودند،(سرنوشتِ)قوم نوح،عاد،ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و شهرهای زیرورو شده،به آنان نرسیده است؟پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند،(ولی آنان لجاجت کرده،نابود شدند.)پس خداوند به آنان ستم نکرد،بلکه خودشان به خویش ستم می کردند.
نکته ها:
* قوم نوح،با غرق شدن،قوم عاد(قوم حضرت هود)،با تندبادهای سرد و مسموم،قوم ثمود (قوم حضرت صالح)،با زلزله،قوم مدین(اصحاب حضرت شعیب)،با ابر آتشبار و قوم لوط، با زیر ورو شدن آبادی هایشان هلاک شدند.
* «مؤتفکات»از«ائتکاف»به معنای زیر ورو شدن است که در این جا اشاره به سه آبادی محل زندگی قوم لوط دارد که با عذاب زیرورو شد.
پیام ها:
1-از سنّت های الهی،عذاب وکیفر دنیوی است. أَ لَمْ یَأْتِهِمْ ...یعنی در مورد شما نیز چنین است.
2-هرکس آگاه تر است،مسئول تر است. أَ لَمْ یَأْتِهِمْ ...مردم عصر پیامبر،از سرنوشت اقوام گذشته آگاه بودند.
3-تاریخ واخبار اقوام گذشته،بسیار مهم ومفید است. «نَبَأُ» (به خبر مهم ومفید «نَبَأُ» گفته می شود)
4-هرکس از تاریخ عبرت نگیرد باید توبیخ شود. «أَ لَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» بهترین درس برای زندگیِ امروز،عبرت از تاریخ گذشته است.
5-قهر الهی همواره پس از اتمام حجّت است. «أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ»
6-سرپیچی از دستورهای الهی،ظلم به خویشتن است. «أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»
7-انسان دارای اختیار است و می تواند در برابر همه ی معجزات،تصمیم بگیرد.
أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ ... وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
8-قهر الهی به خاطر اصرار واستمرار بر ظلم است. «کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ«71»
مردان وزنان با ایمان،یار ویاور واولیای یکدیگرند،به معروف(خوبی ها) فرمان می دهند و از منکرات و بدی ها(منکرات)نهی می کنند،نماز بر پای داشته،زکات می پردازند و از خداوند و پیامبرش پیروی می کنند.بزودی خداوند آنان را مشمول رحمت خویش قرار خواهد داد.همانا خداوند، توانای غالب و حکیم است.
نکته ها:
* آیه ی 67،درباره ی منافقان تعبیرِ «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» را آورده بود،امّا این آیه درباره ی مؤمنان می فرماید: «بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ» ،شاید اختلاف تعبیر به خاطر آن است که بر خلاف مؤمنان،وحدت عمیق و پیوند ولایت در میان منافقان نیست و هنگام بروز منافع شخصی،وفادار نیستند و وحدتشان ظاهری و صوری است،به قول قرآن: «تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّی»آنان را متّحد می پنداری در حالی که دلهایشان پراکنده است.
* چون امر به معروف ونهی از منکر،عامل برپایی واجبات دیگر است،از این رو در آیه،قبل از نماز و زکات آمده است.
پیام ها:
1-زن و مرد هردو،در اصلاح جامعه تأثیر گذارند. «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»
2-مؤمنان در جامعه ی اسلامی،نسبت به یکدیگر از طرف خداوند،حقّ ولایت و نظارت همراه با محبّت دارند و بی تفاوت نیستند. «بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»
3-امر به معروف ونهی از منکر که بر همه ی مردان وزنان با ایمان واجب است، برخاسته از حقّ ولایت بر یکدیگر است. بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ ... وَ یَنْهَوْنَ
4-امر ونهی،در سایه ی محبّت وولایت قابل اجراست. بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ، یَأْمُرُونَ ...
5-توجّه به زندگی محرومان و تأمین اجتماعی فقرا،در کنار مسائل عبادی دیگر است. یُقِیمُونَ ،یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ اللّهَ ...
6-ایمان در اصلاح فرد و جامعه،نقش به سزایی دارد. اَلْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ ...
یَأْمُرُونَ،یَنْهَوْنَ،یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ اللّهَ
7-امر به معروف ونهی از منکر،اقامه ی نماز،پرداخت زکات واطاعت از خدا و رسول،وظیفه و عملکرد دائمی مؤمنان است. «یَأْمُرُونَ ،یَنْهَوْنَ ،یُقِیمُونَ، یُؤْتُونَ، یُطِیعُونَ» (فعل مضارع رمز استمرار است)
8-کسانی که دیگران را به کارهای خوب دعوت می کنند،باید خود نیز اهل عمل باشند. «یَأْمُرُونَ ،یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ»
9-اطاعت از خدا و رسول باید با میل و رغبت باشد. «یُطِیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ» (اطاعت در لغت به معنای پیروی با میل است)
10-هم اطاعت از خدا در برنامه های عبادی لازم است و هم اطاعت از رسول در برنامه های حکومتی. «یُطِیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ»
11-اعمال انسان،زمینه ساز رحمت الهی است. «یَأْمُرُونَ ،یَنْهَوْنَ ،یُقِیمُونَ ،یُؤْتُونَ ، یُطِیعُونَ ،سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ»
12-زن ومرد در دریافت رحمت الهی یکسان می باشند. اَلْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ ...
سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ
وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ«72»
خداوند به مردان و زنان با ایمان،باغهایی(از بهشت)که از پای(درختان) آن،نهرها جاری ودر آن جاودانند و(نیز)مسکن هایی دلپسند در بهشت برین را وعده داده است،ولی رضایت و خرسندی خداوند،برتر و والاتر (از اینها)است.این همان رستگاری بزرگ است.
نکته ها:
* این آیه چگونگی تحقّق رحمتی را که در آیه ی قبل بود، «سَیَرْحَمُهُمُ» بیان می کند.
* «جَنّاتِ عَدْنٍ» ،طبق روایات،بهترین و شریف ترین منطقه ی بهشت و جایگاه پیامبران و صدّیقان و شهداست،منطقه ای که از نظر خوبی،به خیال کسی خطور نکرده است.
مقایسه ی اهل نفاق با اهل ایمان
(آیات 67 و 68 با 71 و 72)
1.اهل نفاق، «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» ،امّا اهل ایمان «بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»
2.اهل نفاق، «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» ،امّا اهل ایمان «یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»
3.اهل نفاق، «نَسُوا اللّهَ» ،امّا اهل ایمان «یُقِیمُونَ الصَّلاهَ»
4.اهل نفاق، «یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ» ،امّا اهل ایمان «یُؤْتُونَ الزَّکاهَ»
5.اهل نفاق،«فاسقون»،امّا اهل ایمان «یُطِیعُونَ اللّهَ»
6.خداوند به اهل نفاق، «نارَ جَهَنَّمَ» وعده داده،امّا به اهل ایمان «جَنّاتٍ ،مَساکِنَ»
7.برای اهل نفاق، «لَعَنَهُمُ اللّهُ» ،امّا برای اهل ایمان «رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ»
8.برای اهل نفاق، «عَذابٌ مُقِیمٌ» ،امّا برای اهل ایمان«فوز عظیم»
پیام ها:
1-زن و مرد،در برخورداری از پاداش الهی،برابرند «وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ»
2-بزرگ ترین امتیاز بهشت،خلود در آن و جاودانگی نعمت های آن است.
«خالِدِینَ فِیها»
3-زندگی آخرت تنها معنوی نیست،بلکه مادّی و جسمانی است. «جَنّاتٍ، مَساکِنَ طَیِّبَهً»
4-مسکن خوب،وقتی ارزشمند است که در منطقه ی خوب باشد. «مَساکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنّاتِ عَدْنٍ»
5-از تمایلات طبیعی انسان به آب،سرسبزی،باغ،بوستان و منزل،در جهت گرایش به معنویت استفاده کنیم. وَعَدَ اللّهُ ... جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ...
6-لذّت های معنوی،بالاتر از لذّت های مادّیِ بهشت است. «رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ»
7-بهشت نیز درجات ومراتبی دارد. «جَنّاتٍ تَجْرِی ،جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ»
8-رسیدن به پاداش اخروی ورضایت الهی،رستگاری بزرگ است «الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ«73»
ای پیامبر! با کافران و منافقان ستیز کن و بر آنان سخت گیر وخشن باش که جایگاهشان دوزخ است و بد سرنوشتی دارند.
نکته ها:
* تا منافقان دست به جنگ نزده و توطئه نکرده اند و مثل کافر حربی نشده اند،جهاد با آنان تنها با زبان است.
* پیامبر صلی الله علیه و آله پیش از این آیه،با منافقان رفتاری کریمانه داشت،امّا پس از نزول این آیه، برخورد حضرت شدّت یافت.
پیام ها:
1-جهاد باید مطابق فرمان و نظر رهبر مسلمانان باشد. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ»
2-در نظام اسلامی،فرمانده کل قوّا،رهبر است. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ»
3-اسلام،آیین جهاد و مبارزه با کفر و نفاق است. «جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ»
4-هم با دشمنانِ آشکار خارجی مبارزه کنیم، «جاهِدِ الْکُفّارَ» ،هم با دشمنانِ پنهانِ داخلی. «وَ الْمُنافِقِینَ»
5-رهبر مسلمانان باید در برابر استکبار قاطع باشد. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ، وَ اغْلُظْ»
6-با آنکه پیامبر،سرچشمه ی رحمت است،ولی به خاطر کفر و نفاق دشمنان، مأمور به خشونت می شود. «وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ»
7-جهاد با کفّار و منافقان،جزای دنیوی آنان است و کیفر اخروی شان جهنّم است. «وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ»
8-منافق،بدعاقبت است. «بِئْسَ الْمَصِیرُ»
یَحْلِفُونَ بِاللّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَهَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذاباً أَلِیماً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ ما لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ«74»
(منافقان)به خدا سوگند می خورند که(سخنی کفرآمیز)نگفته اند،در حالی که قطعاً سخن کفر(آمیز)گفته اند و پس از اسلام آوردنشان کافر شدند و تصمیم به کاری (کشتن پیامبر)گرفتند که به آن دست نیافتند.و جز اینکه خداوند و پیامبرش آنان را از لطف خویش بی نیاز کرده،عیبی (برای پیامبر و مؤمنان)نیافتند(با این حال)اگر توبه کنند،برایشان بهتر است واگر روی بگردانند،خداوند آنان را در دنیا و آخرت به عذابی دردناک گرفتار می کند ودر روی زمین هیچ دوست و یاوری برایشان نخواهد بود.
نکته ها:
* در آیه ی 66،از قول پیامبر به منافقان چنین آمده بود: «کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ» ،در این آیه خداوند می فرماید: «کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ» ؛پیامبر صلی الله علیه و آله تعبیر«ایمان»داشت و خداوند تعبیر «اسلام»،زیرا پیامبر طبق ظاهر،آنان را مؤمن می دانست،امّا خداوندِ آگاه از اسرار،آنان را مسلمان می داند،نه مؤمن
* آیه،شامل همه ی توطئه هایی می شود که منافقان بر ضدّ پیامبر و اسلام داشتند،ولی اغلب تفاسیر شیعه و سنّی به توطئه ی«لیله العقبه»اشاره کرده اند که منافقان برای کشتن پیامبر در گردنه ای کمین کردند تا شترِ پیامبر را رَم دهند،امّا توطئه ی آنها کشف شد و به مقصود خود نرسیدند. «هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا»
* نقل شده است که هنگام سخنرانی پیامبر صلی الله علیه و آله در تبوک،منافقی به نام حلاّس گفت:اگر
پیامبر راست بگوید،ما از الاغ بدتریم.یکی از اصحاب(عامربن قیس)این جسارت را به پیامبر خبر داد.رسول خدا صلی الله علیه و آله احضارش کرد.او انکار می کرد و عامر می گفت که دروغ می گوید و او چنین گفته است.به دستور پیامبر،هر دو نزدیک منبر سوگند یاد کردند،امّا با نزول این آیه،منافق رسوا شد.
پیام ها:
1-دروغگویی وسوگند دروغ،از نشانه های منافق است. «یَحْلِفُونَ بِاللّهِ»
2-منافقان ناسپاسند،آنان در سایه ی اسلام به جایی رسیده اند،امّا دست از عیب جویی و بدگویی بر نمی دارند. وَ ما نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ ...
3-آوردن نام رسول اللّه در کنار نام خدا و نسبت دادن کاری به هر دو،شرک نیست. «أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ»
4-سرچشمه ی فضل،تنها خداست. «مِنْ فَضْلِهِ» ،ونفرمود:«من فضلهما
5-اسلام،علاوه بر تربیت فکری و اخلاقی،وضع مادّی زندگی را نیز بهتر کرد.
«أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ»
6-راه توبه حتّی برای آنان که نقشه قتل پیامبر را کشیدند،باز است. «فَإِنْ یَتُوبُوا»
7-منافقان،در دنیا نیز عذاب می شوند،چون نظام علل و اسباب جهان بر پایه ی صدق است. یُعَذِّبْهُمُ ... فِی الدُّنْیا (گندم از گندم بروید،جو ز جو)
8-عذاب منافقان در دنیا؛بی پناهی،سرگردانی و وحشت درونی است که همواره مضطربندیُعَذِّبْهُمُ ... فِی الدُّنْیا
9-منافقان سرانجام بی یاورند،تشکیلاتشان فرو می ریزد،منزوی و تحقیر می شوند،نه از حمایت مردم برخوردارند و نه از حمایت حکومت ها. «ما لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ»
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصّالِحِینَ«75»
و برخی از آنان با خدا پیمان بسته بودند که اگر خداوند از فضل خویش به ما عطا کند،حتماً صدقه(زکات)خواهیم داد و از نیکوکاران خواهیم بود.
فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ«76»
پس چون خداوند از فضل خویش به آنان بخشید،بدان بخل ورزیدند و(به پیمان)پشت کرده و روی گردان شدند.
نکته ها:
* مسلمان فقیری از مدینه،(ثَعلبهبن حاطب)از پیامبر صلی الله علیه و آله درخواست کرد تا دعا کند خداوند او را ثروتمند کند.حضرت فرمود:مال اندکی که شکرش را ادا کنی بهتر از مال زیادی است که از عهده ی شکرش برنیایی.ثعلبه گفت:اگر خدا عطا کند، همه ی حقوق واجب آن را خواهم داد.به دعای آن حضرت،ثروتش افزون شد تا آنجا که دیگر نتوانست در نمازجمعه و جماعت شرکت کند.وقتی مأمورِ گرفتن زکات نزد او رفت،به او گفت:ما مسلمان شدیم که جزیه ندهیم!
فخر رازی می گوید:ثعلبه از کار خود پشیمان شد وزکات خود را نزد پیامبر آورد،ولی آن حضرت نپذیرفت.آری،انسان نمی داند صلاح و خیرش در چیست،لذا گاهی با اصرار، چیزی را می خواهد که به زیان اوست،پس باید به داده های خدا قانع بود.
* شبیه این آیه در عمل نکردن به پیمان با خدا،در سوره ی اعراف آمده است: «دَعَوَا اللّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرِینَ. فَلَمّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ»زن و شوهری عهد کردند که اگر خداوند فرزند شایسته ای به آنان بدهد،شکرگزار او باشند،امّا چون صاحبِ فرزند صالحی شدند،برای خدا شریک قائل شده و پیمان را از یاد بردند.
پیام ها:
1-انسان،ناسپاس و عهد شکن است. عاهَدَ اللّهَ ... لَنَصَّدَّقَنَّ ،بَخِلُوا بِهِ
2-به پیمان و قول های در حال فقر و اضطرار،چندان اعتمادی نیست. فَلَمّا آتاهُمْ ... بَخِلُوا
3-اگر لیاقت وظرفیّت نباشد،نعمت های الهی برای انسان نقمت می شود.مالی ارزشمند است که عامل سقوط نگردد. آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ... تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ
4-دلبستگی به دنیا،انسان را بدفرجام می کند.کسی که در ادای زکات و صدقات بخل ورزد،کم کم از دین روی گردان می شود. بَخِلُوا ... وَ هُمْ مُعْرِضُونَ
فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ«77»
سرانجام به دنبال آنکه با خدا در آنچه پیمان بسته بودند،خلف وعده کردند و بدان سبب که دروغ می گفتند،(خداوند،روحِ)نفاق را تا روزی که به دیدار او رسند،(روز مرگ یا قیامت)،در دل های آنان قرار داد.
پیام ها:
1-خلف وعده با خدا و بخل نسبت به محرومان،انسان را بدعاقبت می کند.
بَخِلُوا بِهِ ... فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً
2-نفاق،درجاتی دارد:نفاقِ زبانی،نفاق رفتاری و نفاق قلبی. «فِی قُلُوبِهِمْ»
3-نفاق،گاهی موقّت وگاهی دائمی و همیشگی است«إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ»
4-پیمان شکنی ودروغ،روحیّه ی نفاق می آورد.گناه،گناه می آورد. فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً ... بِما أَخْلَفُوا ... وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ
5-سرچشمه ی بدبختی های انسان،خود اوست. «بِما أَخْلَفُوا ،بِما کانُوا یَکْذِبُونَ»
أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللّهَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ«78»
آیا ندانستند که خداوند،راز آنان و سخنان آهسته(و درِگوشی)آنان را می داند و اینکه خداوند،به همه ی غیب ها داناست؟!
نکته ها:
* شاید مراد از«سر»،کفر باطنی منافقان باشد و مراد از«نَجْوی»،توطئه ی گروهیِ آنان و مقصود از«غیوب»،اهداف و نیّت های آنان باشد
پیام ها:
1-منافقان برای مخفی نگهداشتن توطئه های خود تلاش می کنند،ولی خداوند آنان را به اسرارشان هشدار می دهد. أَ لَمْ یَعْلَمُوا ...
2-شناخت ناقص،سبب عملکرد ناقص است. أَخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ ... أَ لَمْ یَعْلَمُوا ...
آری،اگر انسان بداند که خداوند از آشکار و پنهان او آگاه است،تقوایش زیاد شده، نفاقش از بین می رود و توبیخ نمی شود.
اَلَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ«79»
منافقان بر مؤمنانی که(علاوه بر صدقات واجب،)داوطلبانه صدقات مستحب نیز می دهند و همچنین بر مؤمنانِ(تهی دستی)که جز به اندازه ی توانشان چیزی(برای انفاق وپشتیبانی از جبهه)نمی یابند،عیب می گیرند و آنان را مسخره می کنند.(بدانند که) خداوند آنان را به ریشخند می گیرد (و کیفر تمسخرشان را خواهد داد)و برای آنان عذابی دردناک است.
نکته ها:
* رسول خدا صلی الله علیه و آله از مردم تقاضای کمک به جبهه کرد.توانگران کمک های شایانی کردند و ناتوانان کمک اندک داشتند.منافقان،کمک توانگران را ریایی دانسته و مورد عیب جویی و طعن قرار می دادند و کمک بی بضاعت ها را مسخره می کردنداز جمله ابوعقیل انصاری با اضافه کاری،مقداری خرما برای کمک به جبهه نزد پیامبر آورد،منافقان او را نیز مسخره کردند.
* مال و ثروت داشتن،شرط انفاق نیست،باید اخلاص،ایمان و سخاوت داشته باشیم.در آیه ی 79 خواندیم که ثعلبه با آن همه ثروت،حقّ واجب الهی را نپرداخت و ابوعقیل که کارگری ساده بود،با اخلاص چند عدد خرما را به جبهه ی اسلام کمک کرد.
* امام رضا علیه السلام فرمودند:مراد از مسخره کردن خداوند، «سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ» ،آن است که خداوند کیفر استهزای آنان را می دهد.
پیام ها:
1-مسخره کردن،کار منافقان است.خود کمک نمی کنند،کمک های دیگران را نیز زیر سؤال می برند. «الَّذِینَ یَلْمِزُونَ»
2-مؤمنان با میل وعلاقه انفاق می کنند. «الْمُطَّوِّعِینَ» (یعنی از روی رغبت)
3-تضعیف روحیّه ی کمک کنندگان به جبهه،حرام و کاری منافقانه است.
یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ ... لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ
4-منافقان می خواهند با تبلیغات واستهزا،مردم را نسبت به جهاد دلسرد و بی انگیزه کنند. یَلْمِزُونَ ... فَیَسْخَرُونَ
5-در دید منافقان مقدار مال مهّم است،نه انگیزه ها و خصلت ها،لذا انفاقِ اندک را بر فقیرانِ مؤمن،خُرده می گیرند. یَلْمِزُونَ ... اَلَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ
6-برای برطرف کردن نیاز جامعه،باید از تمام امکانات استفاده کرد. «جُهْدَهُمْ»
7-مسئولیّت هرکس به اندازه ی توان اوست. «لا یَجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ»
8-به وظیفه ی خود عمل کنیم واز استهزای دشمن نهراسیم. «لا یَجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ» زیرا خداوند جزای آنان را می دهد. «سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ»
9-کیفر باید متناسب با عملکرد باش.د «فَیَسْخَرُونَ، سَخِرَ اللّهُ»
اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ«80»
برای منافقان استغفار کنی یا استغفار نکنی،(یکسان است.)اگر هفتاد بار برایشان آمرزش بخواهی،خداوند هرگز آنان را نخواهد بخشید.این(قهر حتمی الهی)به خاطر آن است که آنان به خدا وپیامبرش کفر ورزیدند و خدا،گروه فاسق را هدایت نمی کند.
نکته ها:
* عدد هفتاد،رمز کثرت و زیادی است،نه بیان تعداد معیّن.یعنی هر چه برای انان استغفار کنی بی اثر است،نه آنکه اگر مثلاً هفتاد و یک بار شد،بخشوده می شوند.نظیر آیه ی 6 سوره ی منافقون: «سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ» که عددی ذکر نشده است.در روایات نیز آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: اگر بدانم استغفار بیش از هفتادبار نجاتشان می دهد،استغفار می کردم.
* انسان در سقوط به حدّی می رسد که هیچ چیز نجاتش نمی دهد،مثل بیماری که اگر روح از او جدا شود،تلاش همه ی پزشکان اثری ندارد.
پیام ها:
1-گناه مسخره کردنِ دین تا آنجاست که استغفار پیامبر صلی الله علیه و آله نیز کارساز نیست.
فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ ... فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ
2-تا انسان خود دگرگون نشود و انقلابی در درون نیابد،دعای پیامبر نیز کارساز نیست. فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ ... کَفَرُوا بِاللّهِ
3-دلسوزی برای منافق لجوج،بی فایده است. إِنْ تَسْتَغْفِرْ ... فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ
4-خداوند،در هدایت بخل ندارد،منافقان از قابلیّت افتاده اند. «کَفَرُوا»
5-کفر،مانع مغفرت،و فسق،مانع هدایت است.«کفروا،فاسقین»
فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ«81»
به کسانی که بر خلاف(فرمانِ)رسول خدا،از جنگ سر باززدند واز خانه نشستن خود(به هنگام جنگ تبوک)شادمان شدند واز اینکه با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کنند،کراهت داشتند و(به دیگران نیز) گفتند در این گرما(برای جنگ)بیرون نروید! بگو:آتش دوزخ،سوزان تر است اگر می فهمیدند.
نکته ها:
* شأن نزول این آیه در مورد جنگ تبوک است.این آیه،سه نشانه برای منافقان ذکر کرده است:الف:از جبهه نرفتن به جای پشیمانی شادند.ب:جهاد با مال و جان بر ایشان سنگین است.ج:دیگران را از جبهه رفتن منع می کنند.
* طبق آیات گذشته،منافقان مانع کمک مالی دیگران می شدند،مطابق این آیه نیز از حضور در جبهه،تخلّف می کنند و دیگران را هم دلسرد می کنند.
پیام ها:
1-شادی به خاطر نرفتن به جبهه و تخلّف از فرمان پیامبر،نشانه ی نفاق است.
«فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ»
2-بدتر از جبهه نرفتن،شکستن قداستِ رهبری و تخلّف از فرمان اوست.
«بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ» ،نفرمود:«بمقعدهم عن الجهاد»
3-اطاعت بی چون و چرا از رسول خدا لازم است. «بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ»
4-مؤمنِ ترسو،از منافق جداست.ترسو کمک مالی می کند،میل قلبی برای جهاد هم دارد.امّا منافقان،نه کمک می کنند و نه میل کمک دارند. «کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا»
5-منافقان برای باز داشتن مردم از جهاد،با تبلیغ دلسرد کننده و اخلال گری، مشکلاتی چون گرم بودن هوا را بهانه قرار می دهند. «قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ»
6-در آستانه ی جنگ باید آماده باشیم تا شایعات و سخنان دلسرد کننده ی منافقان را به سرعت خنثی کنیم. «قالُوا ،قُلْ»
7-در پاسخگویی به تبلیغات دشمن،از اصطلاحاتِ خودش استفاده کنیم. «الْحَرِّ، أَشَدُّ حَرًّا»
8-یاد معاد،عامل حرکت به سوی جبهه است، «قُلْ نارُ جَهَنَّمَ» مؤمنان واقعی هرگز گرمی هوا را مانع جهاد نمی دانند.
9-منافقان،ظاهربین اند و شناخت عمیق ندارند. «لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ»
فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ«82»
پس به سزای آنچه(با دست خود)کسب می کردند،کم بخندند و بسیار بگریند.
نکته ها:
* منافقان اگر بدانند که به خاطر ترک جهاد،چه پاداش هایی را از دست داده و چه فرصت ها و نعمت هایی را کفران کرده اند،باید کمتر شادی کنند و بسیار بگریند، گرچه گریه ی مادام العمرشان هم در برابر گریه های طولانی قیامت،چیزی نیست!
پیام ها:
1-ناله و گریه بر گرفتاری ها،کیفر دنیویِ متخلّفان از جهاد است. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ ... وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً جَزاءً
2-کیفر،متناسب با عمل است. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ .. وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً»
3-خنده ها وخوشی های چند روزه ی منافق،حسرت وگریه های طولانی در پی دارد. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ ... وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً
فَإِنْ رَجَعَکَ اللّهُ إِلی طائِفَهٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِیَ عَدُوًّا إِنَّکُمْ رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّهٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِینَ«83»
پس اگر خداوند تو را(پس از این جنگ)به سوی طایفه ای از منافقان بازگرداند و آنان از تو برای حرکت(به جنگ دیگری)اجازه ی خروج خواستند بگو:شما هرگز با من بیرون نخواهید شد و هرگز همراه من،با هیچ دشمنی نبرد نخواهید کرد، زیرا شما نخستین بار به نشستن در خانه راضی شدید،پس(اکنون نیز)با آنان که از فرمان تخلّف کرده اند(در خانه)بنشینید!
نکته ها:
* «خالف»،هم به معنای متخلّف از جنگ،هم به معنای مخالف و هم به کسی گفته می شود که به خاطر پیری،بیماری و عجز،توان جبهه رفتن را ندارد.
* هر کس صادقانه توبه کند،پذیرفته می شود،ولی منافقان از روی ریا،تظاهر و انقلابی نمایی،تقاضای جبهه رفتن داشتند.
* از این آیه استفاده می شود که شخص پیامبر صلی الله علیه و آله برای جنگ تبوک از مدینه خارج شد و در پایان جنگ نیز به آنجا برگشت.همچنین این آیه از برخورد آینده ی منافقان خبر می دهد، تا پیامبر چهره ی منافقانه ی آنان را رسوا کند.
پیام ها:
1-به تقاضای منافقان برای حضور در جهاد،اعتماد نکنیم. فَإِنْ رَجَعَکَ ... فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا ...آنان هنگام حرکت،اجازه ی ماندن می گیرند وهنگام بازگشت،اجازه ی خروج وحرکت!
2-بترسیم از آنان که دیروز فراری بودند و امروز داوطلب حضور در جبهه اند.
«لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً»
3-سوء سابقه ی افراد را فراموش نکنیم. «رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّهٍ»
4-منافقان را تحقیر و بایکوت کنیم. «فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِینَ» همرزمی با پیامبر، توفیق الهی است که باید منافقانی را که از ترک جبهه خوشحالند،برای همیشه محروم کرد. «لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِیَ»
وَ لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ«84»
و بر مرده ی هیچ یک از منافقان نماز مگزار و(برای دعا واستغفار)بر قبرش نایست،چون آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و از دنیا رفتند در حالی که فاسق بودند.
نکته ها:
* سیره ی رسول خدا صلی الله علیه و آله آن بود که در مراسم تشییع و تدفین مردگانِ مسلمان حاضر شود، برای آنان دعا کند و بر جنازه ی آنان نماز بخواند.خداوند با این آیه پیامبرش را از حضور در مراسمِ مردگانِ منافق،نهی کرد.
* امام صادق علیه السلام فرمود:پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در نماز میّت بعد از تکبیر چهارم،برای مرده دعا می کردند،امّا پس از نزول این آیه،دیگر چنین کاری را انجام ندادند.
پیام ها:
1-یکی از شیوه های مبارزه با منافقان،مبارزه ی منفی است. «لا تُصَلِّ ،لا تَقُمْ»
2-مرده ی منافق نیز باید تحقیر شود.در تشییع جنازه ی آنان شرکت نکنیم و به زیارت قبور آنها نرویم. «لا تُصَلِّ ،لا تَقُمْ»
3-از اهرم نماز،برای تنبیه متخلّفان کمک بگیریم. «لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ»
4-نماز میّت و زیارت قبور،نشانه ی حرمت و احترامِ مؤمن پس از مرگ و کاری پسندیده است و چون منافق،حرمتی ندارد لذا فرمود: «لا تُصَلِّ، لا تَقُمْ»
5-منافق،کافر و فاسق است. «کَفَرُوا، فاسِقُونَ»
6-عاقبتِ کار،مهم است.خطر وقتی است که انسان بدون توبه و در حال فسق بمیرد. «ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ»
وَ لا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ«85»
اموال و فرزندان آنان(منافقان)،تو را به شگفتی و اعجاب نیاورد! همانا خداوند می خواهد آنان را بدین وسیله در دنیا عذاب کند و در حال کفر جانشان به در آید.
نکته ها:
* منافقان صدر اسلام،از مال،فرزند و امکانات فراوانی برخوردار بودند،ولی مسلمانان این گونه نبودند و خطر مجذوب شدن مسلمانان در کار بود که این آیه و آیه ی 55 این سوره که با اندک تفاوتی در لفظ،مشابه این آیه است،به مسلمانان هشدار می دهد.
* «زَهوق»به معنای خارج شدنِ همراه با سختی،تأسّف و حسرت است.
پیام ها:
1-به خاطر امکانات و برخورداری دیگران،احساس حقارت نکنیم. «لا تُعْجِبْکَ»
2-مال و فرزند،گاهی مایه ی آزمایش و عذاب است،نه رفاه و خوشبختی.
«یُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الدُّنْیا»
3-کیفر خداوند در دنیا،گاهی با همان مظاهر دنیوی است. «یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الدُّنْیا»
4-مرگ،خارج شدن روح از بدن است،نه فانی شدن روح. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ»
5-یک عمر کفر و ناسپاسی باعث می شود انسان لحظه ی مرگ،کافر از دنیا برود.
«تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ»
6-ملاک ارزشها،حسنِ عاقبت و با ایمان مردن است،نه زرق و برق چند روزه ی دنیوی. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ»
وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ أَنْ آمِنُوا بِاللّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَکُنْ مَعَ الْقاعِدِینَ«86»
و هرگاه سوره ای نازل شود که به خداوند ایمان آورید و همراه پیامبرش جهاد کنید، صاحبان ثروت(منافقان)،از تو اجازه ی مرخصی(برای فرار از جبهه)می خواهند و می گویند:ما را واگذار تا با خانه نشینان،(آنان که از جنگ معافند و باید در خانه بنشینند)باشیم.
رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ«87»
آنان راضی شدند که با متخلّفان و خانه نشینان باشند و بر دلهای آنان مُهرزده شده است،از این رو نمی فهمند.
نکته ها:
* «طول»،به معنای امکانات وتوانمندی، «أُولُوا الطَّوْلِ» یعنی توانگران وثروتمندان.
* مراد از «سُورَهٌ» مجموعه ای از آیات است که موضوع خاصّی را بیان می کند.لذا به قسمتی از یک سوره نیز«سوره»گفته شده است.
پیام ها:
1-جهاد،لازمه ی ایمان به خداست. «آمِنُوا بِاللّهِ وَ جاهِدُوا»
2-پیامبر در جبهه های نبرد،پیشاپیش دیگران بود. «مَعَ رَسُولِهِ»
3-جهاد باید با فرمان رهبر مسلمانان وهمراه وهمگام با او باشد. جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ ...
4-ضعف،نفاق و ترس خود را از رفتن به جهاد،با اجازه ی مرخّصی توجیه نکنیم. «اسْتَأْذَنَکَ»
5-مرفّهان تن پرور،از جهاد بیشتر می ترسند،به آنان امیدی نداشته باشیم.
«اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ»
6-منافقان،دل مرده اند. «طُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ»
7-دنیاطلبی،رفاه زدگی و روحیّه ی نفاق،دید صحیح و شناخت عمیق را از انسان می گیرد. «لا یَفْقَهُونَ»
لکِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ«88»
ولی(در مقابلِ منافقانِ رفاه طلب وگریزان از جنگ،)پیامبر و مؤمنانِ همراه او،با اموال و جانهایشان جهاد کردند واینانند که همه ی خیرات و نیکی ها برای آنان است و همانانند رستگاران.
پیام ها:
1-از شرکت نکردن منافقان ومرفّهان در جنگ،نگران نباشیم. لکِنِ الرَّسُولُ ...
2-منافقان مپندارند با نیامدنشان به جهاد،اسلام بی یاور می ماند. لکِنِ الرَّسُولُ ...
3-رهبر،پیشاپیش رزمندگان است. «الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»
4-تنها ایمان به پیامبر کافی نیست،همراهی با او نیز لازم است. «آمَنُوا مَعَهُ»
5-جهاد باید در همه ی ابعاد باشد. «جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ»
6-رستگاری،تنها در سایه ی ایمان و جهاد است. «أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
7-جنگ و جهاد،مایه ی نزول خیرات و برکات الهی بر رزمندگان است. «أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ»
8-مجاهدان رستگارند،چه پیروز شوند و چه در ظاهر شکست بخورند.
«جاهَدُوا ،الْمُفْلِحُونَ»
أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ«89»
خداوند برای آنان باغهایی(در بهشت)آماده ساخته که نهرها از پای(درختان) آنها جاری است،و در آنجا جاودانند.این همان رستگاری بزرگ است.
پیام ها:
1-پاداش مجاهدان،از پیش آماده شده است. «أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ جَنّاتٍ»
2-بهشت،آفریده شده و هم اکنون موجود است. «أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ جَنّاتٍ»
3-از غرائز وخواسته های طبیعی،در راه رشد وهدایت استفاده کنیم.(انسان به طور طبیعی خواهان باغها و نهرهاست) «جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»
4-اقامت دائمی در بهشتِ رحمت الهی،سعادت واقعی است. «الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ«90»
بادیه نشینانی که(از شرکت در جنگ)معذور بودند،(نزد تو)آمدند تا به آنان اذن داده شود(که در جنگ شرکت نکنند)،ولی کسانی که به خدا و پیامبرش دروغ گفتند(و عذری نداشتند)،از جنگ باز نشستند.بزودی به کسانی از آنان که کفر ورزیدند،عذابی دردناک خواهد رسید.
نکته ها:
* کلمه ی«معذرون»هم می تواند به معنای«معتَذرون»و عذرخواهان واقعی باشد که عذر موجّه دارند و هم به معنای کسانی که عذرتراشی می کنند
* برخی عذر واقعی داشتند و برای آن جهت مرخّصی می گرفتند،ولی برخی بدون عذر،در جهاد شرکت نکردند که عذاب برای این گروه است.
* «اعراب»،بادیه نشینان را می گویند که در بیابان ها زندگی می کنند و از تمدّن شهری دور مانده اند.
پیام ها:
1-در جنگ تبوک فرمان بسیج عمومی بود که هر کس شرکت نمی کرد باید عذرش را خدمت پیامبر بیان می کرد و رسماً اجازه می گرفت. «جاءَ الْمُعَذِّرُونَ»
2-جهاد،امری حکومتی است نه فردی،لذا هم حضور در جبهه و هم ترکِ آن باید با اجازه ی رهبر مسلمانان باشدجاءَ الْمُعَذِّرُونَ ... لِیُؤْذَنَ لَهُمْ
3-آنان که به فریضه ی جهاد،بی اعتنایی کرده و در پی فرارند،در ایمانشان دروغ می گویند. «کَذَبُوا»
4-دروغ،تنها با زبان نیست،عمل انسان نیز گاهی نشانِ دروغ بودن ادّعاست.
«قَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا»
5-بهانه جویانِ برای گریز از تکلیف،بزودی تنبیه می شوند. اَلْمُعَذِّرُونَ ... سَیُصِیبُ ...
عَذابٌ أَلِیمٌ
لَیْسَ عَلَی الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَی الْمَرْضی وَ لا عَلَی الَّذِینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ«91»
بر ناتوانان وبیماران(که نمی توانند در جهاد شرکت کنند)و تهیدستانی که چیزی برای خرج کردن(در راه جهاد)نمی یابند،ایرادی نیست،به شرط آن که خیرخواه خدا و پیامبرش باشند،(و از آنچه در توان دارند مضایقه نکنند.)(زیرا)بر نیکوکاران راه سرزنش و مؤاخذه ای نیست و خداوند بخشنده ی مهربان است.
نکته ها:
* پیرمردی نابینا خدمت پیامبر آمد و عرض کرد:کسی را ندارم که دستم را گرفته و به جبهه ببرد.ناتوان و سالمندم.آیا عذرم پذیرفته است؟پیامبر سکوت کرد،تا آنکه این آیه نازل شد.
شگفتا از عاشقان اسلام که با وجود پیری ونابینایی،باز هم وجدانشان آرام نیست و برای ترکِ جبهه،از پیامبر سؤال می کنند!
* ممکن است مراد از ناداری این باشد که آنان نمی توانند بدون حضور خود در خانواده، هزینه ی زندگی زن و فرزند خود را تأمین کنند و اگر به جبهه بروند،آنان گرسنه می مانند.
* در اسلام فرمان حَرَجی و فوق طاعت نیست،اسلام انعطاف پذیر است و بن بست ندارد.
امام صادق علیه السلام فرمود:هر کاری را که انسان نتواند انجام دهد،تکلیف ندارد و سپس این آیه را تلاوت فرمودند.
پیام ها:
1-تکالیف الهی به قدر توان بشر است. لَیْسَ عَلَی الضُّعَفاءِ ... .حَرَجٌ (ضعیفان و بیماران که ناتوانی جسمی دارند،از جهاد با جان و فقیران که ناتوانی مالی دارند،از جهاد با مال معاف اند)
2-خیرخواهی هرگز ساقط نمی شود،ناتوانان نیز به نحوی که می توانند حمایت کنند.حتّی نابینای سالمند،به دعای با زبان و قلب و خیرخواهی برای رزمندگان،موظّف است. «إِذا نَصَحُوا»
3-آنان که از جهاد معذورند،ولی علاقه به آن دارند،از نیکوکارانند. «الْمُحْسِنِینَ»
4-از آنان که بدون قصور و کوتاهی و با داشتن انگیزه ی خوب،زیانی سر زند، مؤاخذه نمی شود و تاوانی نمی پردازند. «ما عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ»
وَ لا عَلَی الَّذِینَ إِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاّ یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ«92»
ونیز(اشکالی نیست)بر آنان که چون نزد تو آمدند تا آنان را برای شرکت در جبهه بر مرکبی سوار کنی،گفتی:چیزی نمی یابم که شما را بر آن سوار کنم و آنان(از نزد تو) برگشتند،در حالی که چشمانشان از اندوه، اشکبار بود که چرا چیزی ندارند که خرج جهاد کنند.(آری،بر این گونه فقیرانِ عاشق جهاد،برای نرفتن به جبهه گناهی نیست)
نکته ها:
* در آیه ی قبل،سخن از کسانی بود که توان مالی برای کمک به جهاد نداشتند ودر این آیه سخن از فقیرانی است که به خاطر فقر،مرکبی برای حضور در جبهه ندارند لذا غصّه می خورند واشک می ریزند،به این جهت در پاداش رزمندگان شریکند.چنانکه حسن بصری می گوید:رسول خدا صلی الله علیه و آله به رزمندگان جنگ تبوک می فرمود:در هر مالی که خرج کردید و هر آسیبی که دیدید،گروهی از جاماندگان در مدینه با شما شریکند،چون قلباً علاقمند به شرکت در جبهه بودند
پیام ها:
1-تأمین امکاناتِ جنگی رزمندگان،به عهده ی حکومت است. «أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ»
2-ارزش انسان ها،به انگیزه ها و روحیّات آنان است،نه تنها حرکت و امکانات مادّی ومالی. «أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ» (آیه کسانی را می ستاید که پول و امکانات ندارند،ولی ایمان و سوز و شور جبهه رفتن دارند)
3-مؤمن از شرکت نداشتن در جبهه،ناراحت وگریان است. «تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ»
جزء«11»
إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیاءُ رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَعْلَمُونَ«93»
راه(ایراد ومؤاخذه،)تنها بر کسانی است که در عینِ توانگری و ثروتمندی، از تو اذن می خواهند(که به جبهه نروند)و راضی شده اند که با متخلّفان باشند.خداوند بر دلهایشان مُهر زده است،از این رو نمی دانند.
نکته ها:
* تفاوت مؤمن و منافق تا به کجاست! در آیه ی قبل دیدیم مؤمن از اینکه وسیله ای برای رفتن به جبهه ندارد گریه می کند و اشک می ریزد، «أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ» ولی در این آیه می خوانیم که منافقانِ ثروتمند،برای ترک جبهه اصرار دارند واز پیامبر اجازه می خواهند!!
پیام ها:
1-فقیر و غنی،در رفتن به جبهه یکسان اند و ثروت،نه امتیازی برای ترک جبهه است و نه عذر و بهانه ای برای آن.... عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیاءُ
2-شانه خالی کردن از مسئولیّت،موجب بدفرجامی و از دست دادن شناختِ صحیح می شود. «طَبَعَ ،لا یَعْلَمُونَ»
یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبارِکُمْ وَ سَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«94»
هنگامی که از جهاد برگشتید،(منافقانِ متخلّف از جنگ تبوک،)برای شما عذر می آوردند.بگو:عذرتراشی نکنید،ما هرگز حرف شما را باور نمی کنیم،خداوند ما را از اخبار(و احوال)شما آگاه کرده است.خداوند و پیامبرش عملکرد شما را می بینند،آنگاه نزد خدایی که دانای پنهان و آشکار است بازگردانده می شوید و او شما را به آنچه می کردید،آگاه خواهد کرد.
نکته ها:
* حدود هشتاد نفر از منافقان،در جنگ تبوک شرکت نکردند،و هنگامی که پیامبر و مسلمانان از جنگ بازگشتند،برای توجیه کار خود،بهانه های مختلفی را مطرح کردند.آیه نازل شد که آنچه را می گویند باور نکنید و آنها را به خدا واگذارید.
پیام ها:
1-مسلمانان باید چنان مقتدر باشند که متخلّفان،خود را موظّف به عذرخواهی کنند. «یَعْتَذِرُونَ»
2-با منافقانِ عذر تراش،قاطعانه برخورد کنیم. «لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ»
3-خداوند از راه غیب،پیامبرش را از اخبار منافقان و اعمال مردم آگاه می سازد.
«قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ»
4-پس از پایان جنگ،عذر و بهانه تراشی ها آغاز می شود. یَعْتَذِرُونَ ... إِذا رَجَعْتُمْ
5-علم خدا نسبت به غیب و شهود،پیدا و پنهان،یکی است و چیزی از او پنهان نیست. «عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ»
6-یادآوری قیامت،از بهترین عوامل سازنده ی انسان است. «تُرَدُّونَ ،فَیُنَبِّئُکُمْ»
7-انسان در برابر تمام کارهای خود مسئول است وقیامت،روز رسوایی است.
فَیُنَبِّئُکُمْ ...
سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ«95»
هنگامی که از جهاد نزد منافقان بازگشتید،برای شما به خدا سوگند می خورند تا از(گناه و سرزنشِ)آنان چشم بپوشید.پس،از آنان اعراض و دوری کنید که آنان پلیدند و به خاطر آنچه بدست خود کسب می کرده اند،جایگاهشان دوزخ خواهد بود.
نکته ها:
* اعراض،یا بر اساس بزرگواری و گذشت است،یا بر اساس قهر و بی اعتنایی،و در این آیه، به هر دو معنی به کار رفته است؛منافقان درخواست اعراض و چشم پوشی از خطا داشتند، خداوند دستور اعراض قهرآمیز داد.
* رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از بازگشت از تبوک،فرمان داد تا مردم با منافقانِ تارک جبهه، معاشرت نکنند.
* در آیه ی قبل،عذر و بهانه شان پذیرفته نشد،در این آیه چون در موضع ضعف و ذلّت قرار گرفتند،به سوگند متوسّل شده اند.
پیام ها:
1-به هر سوگندی نباید اعتماد کرد. سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ ... فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ
2-منافقان از مقدّسات و نام خدا،سوء استفاده می کنند. «سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ»
3-مسلمانان باید اهل تولّی و تبرّی و موضع گیری باشند. «فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ»
4-با تارکانِ بدون عذر جبهه و جهاد،قطع رابطه کرده و آنان را بایکوت و منزوی و عرصه را بر آنان تنگ کنیم. «فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ»
5-از افراد و محیط فاسد،فاصله بگیریم.چون روحیّه ی نفاق و عیوب انسانی، به افراد دیگر منتقل می شود. «فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ»
6-نفاق،پلیدی باطن و بیماری روح است. «إِنَّهُمْ رِجْسٌ»
7-دوزخ،کیفر ونتیجه ی عملکرد خودِ انسان است،نه انتقامِ الهی. «جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»
یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لا یَرْضی عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ«96»
برای شما سوگند می خورند تا شما از آنان راضی شوید.(بدانید که شما هم)اگر از آنان راضی شوید،قطعاً خداوند از گروه فاسق،خشنود نخواهد شد.
نکته ها:
* شاید سوگندشان در آیه قبل،برای آن بوده که متعرّض آنان نشوند،در این آیه علاوه بر صرف نظر و عدم تعرّض مسلمانان،خواهانِ رضایت قلبی آنان نیز هستند. «لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ»
* منافقان،برای رضایت قلبی مسلمانان ارزشی قائل نبودند،اصرارشان بر رضایت،تنها برای مصون ماندن از عکس العمل قهرآمیز مسلمانان بود،تا بتوانند پایگاه اجتماعی و نفوذ خود را در جامعه حفظ کنند!
* پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:«مَن التمسَ رضی اللّه بسخطِ الناسِ رضیَ اللّه عنه و ارضی عنه الناسَ و من التمس رضی الناس بسخطِ اللّهِ سخط اللّه علیه واسَخَط علیه الناسَ»کسی که به قیمت خشم مردم،در پی رضای خدا باشد،خدا از او راضی می شود و مردم را هم از او راضی می سازد،و هرکس با خشمِ خدا در پی جلب رضایت مردم باشد،خداوند از او ناراضی می شود و دل مردم را هم از او خشمگین و ناراضی می کند.
پیام ها:
1-منافقان،در پی جلب نظر مردم و حفظ پایگاه خود در میان مردمند و کاری به رضای خدا و توبه ندارند. «لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ»
2-در پی جلب رضای الهی باشیم،نه رضای مردم که گذشتِ مردم مهّم نیست، عفو وقهر الهی مهّم است. «فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لا یَرْضی»
3-چون خدا از منافقان راضی نیست،آنان که از منافقان راضی شوند،راهشان را از خدا جدا کرده اند. فَإِنْ تَرْضَوْا ... فَإِنَّ اللّهَ لا یَرْضی
4-جلب رضای مؤمنان در همه جا،مستلزم جلب رضای خدا نیست. فَإِنْ تَرْضَوْا ... فَإِنَّ اللّهَ لا یَرْضی
5-هرگز از فاسق،مادامی که در فسق است،راضی نشوید. «فَإِنَّ اللّهَ لا یَرْضی عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ»
اَلْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاّ یَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللّهُ عَلی رَسُولِهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ«97»
بادیه نشینانِ عرب(به خاطر دوری از تعلیم وتربیت وسخنان پیامبر)،در کفر ونفاق شدیدترند وبه اینکه حدود آنچه را خدا بر پیامبرش نازل کرده ندانند سزاوارتر،و خداوند دانا و حکیم است
نکته ها:
* «اعراب»یعنی بادیه نشینان.مفردِ آن«اعرابی»است،نه«عَرب».
* اعرابی بودن به معنای دوری از فرهنگ دینی و تعالیم مکتب است.کلمه ی«اعراب»ده بار در قرآن آمده و جز یک مورد،بقیّه ی موارد،مثل روایات،نکوهش آمیز است.
* در حدیث آمده است:«تفقّهوا فی الدّین فانّه مَن لم یتفقّه فی الدین فهو اعرابی»دین شناس شوید،چون هر که فهم عمیقِ دینی نداشته باشد،اعرابی است.در حدیث دیگری نیز می خوانیم:«نحن بنوهاشم و شیعتنا العربُ و سایر الناسِ اعرابٌ»یاران و پیروان ما عرب اند و دیگران اعرابند.
* مردم عصر پیامبر صلی الله علیه و آله دو گروه بودند:شهرنشین و بادیه نشین.چون آیات قبل درباره ی پیروزی مسلمانان در جنگ تبوک بود،این آیه شاید اشاره به این باشد که از بادیه نشینان جاهل و همجوار،غافل نباشید که ممکن است با تحریک دشمنان،دست به آشوب بزنند.
پیام ها:
1-بادیه نشینی،موجب دوری از فرهنگ وآداب دینی می شود. «الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً»
2-محیط اجتماعی و فرهنگی انسان،در بینش و موضع گیری او در مورد حقایق و معارف مؤثّر است. «الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً»
3-افرادِ ناآگاه و دور از فرهنگ،گاهی آلت دست کافران و منافقان قرار می گیرند و از خود آنها هم بی منطق تر می شوند. «الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفاقاً»
4-کفر و نفاق،درجاتی دارد. «أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفاقاً»
5-یکی از عوامل کفر و نفاق،ناآگاهی است. أَشَدُّ کُفْراً ... أَلاّ یَعْلَمُوا
6-دانستن احکام دین،لازم است وگرنه اعرابی هستیم. «یَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللّهُ»
7-شهرنشینان جاهل به حدود الهی،به منزله ی اعراب و بادیه نشینان،بلکه بدتر از آنان هستند. «أَلاّ یَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللّهُ»
وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ عَلَیْهِمْ دائِرَهُ السَّوْءِ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ«98»
بعضی از بادیه نشینان،کسانی هستند که آنچه را انفاق می کنند،(به خاطر نفاق یا ضعف ایمان،)ضرر حساب می کنند وبرای شما پیش آمدهای بد را انتظار می کشند.بر خود آنان پیش آمد بد باد! و خداوند شنوا و داناست.
نکته ها:
* «مَغرَم»،از«غرامت»،به معنایِ ملازمت است.به بدهکار وطلبکار که یکدیگر را رها نمی کنند،«غَریم»گفته می شود.و به بدهکاری که ملازم انسان است تا آن بدهی را بپردازد، «مَغْرَمٍ»گویند.
* «دوائر»،جمع«دائره»،حوادثی است که از هر طرف انسان را احاطه می کند.
پیام ها:
1-منافق وآنکه علم وایمان به حدود الهی و فرهنگ اسلامی ندارد،انفاق را ضرر می پندارد. «یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً»
2-منافق،حسود است وبرای دیگران جز شرّ نمی خواهد. «یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ»
3-کسی که برای دیگران تمنّای شرّ دارد،خودش گرفتار آن می شود. «یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوائِرَ،عَلَیْهِمْ دائِرَهُ السَّوْءِ»
4-خداوند،به گفته ها و خصلت های انسان آگاه است. «اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَهٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ«99»
امّا برخی از عرب های بادیه نشین،کسانی هستند که به خداوند و روز قیامت ایمان دارند و آنچه را انفاق می کنند،وسیله ی قرب به خدا و(جلب)دعا و صلوات رسول می دانند.آگاه باشید که همین انفاق ها،برای آنان موجب قرب است.به زودی خدا آنان را در رحمت خویش وارد می کند.همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
پیام ها:
1-اگر گروهی را سرزنش می کنیم،خوبان آنها را فراموش نکنیم.بدنبالِ «الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً» می فرماید: وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ ...
2-بادیه نشینی و محیط اجتماعی،اختیار رشد را از انسان نمی گیرد. وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ ...
3-ایمان،زمینه ساز انفاق و آرامش است. «یُؤْمِنُ، یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ»
4-از امکانات مادّی برای رسیدن به قرب الهی بهره بگیریم. «یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ»
5-آنچه موجب قرب به خداست،نیّت خالص است،نه صِرف عمل.مؤمن و منافق هر دو انفاق می کنند،ولی انفاق مؤمن ستوده است. «أَلا إِنَّها قُرْبَهٌ»
6-کار کردن برای جلب رضایت رسول خدا،با توحید مخالفتی ندارد. «إِنَّها قُرْبَهٌ»
7-مؤمنِ انفاق گر،مشمول دعای رسول خدا قرار می گیرد. «صَلَواتِ الرَّسُولِ»
8-مؤمن،غرق در رحمت الهی است، «فِی رَحْمَتِهِ» و منافق،غرق در حوادث تلخ است. «عَلَیْهِمْ دائِرَهُ السَّوْءِ» (آیه قبل)
9-انفاق خالصانه ی بادیه نشینان که از محیطِ بی فرهنگ اند،بیشتر مورد تقدیر و تمجید است. «أَلا،إِنَّها، فِی رَحْمَتِهِ، غَفُورٌ،رَحِیمٌ»
وَ السّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ«100»
ونخستین پیشگامانِ از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری آنان را پیروی کردند، خداوند از آنها راضی است و آنان نیز از خدا راضی،و(خدا)برای آنان باغهایی فراهم ساخته که نهرها از پای(درختان)آن جاری است،همیشه در آن جاودانه اند.این است رستگاری و کامیابی بزرگ.
نکته ها:
* در این آیه،مسلمانانِ صدر اسلام به سه گروه تقسیم شده اند:
1.پیشگامان در اسلام و هجرت.
2.پیشگامان در نصرت پیامبر و یاری مهاجران.
3.متأخّران که راه آنان را ادامه داده اند.
* امام صادق علیه السلام فرمودند:ابتدا خداوند نام مهاجرین با سابقه را برده،سپس نام انصار و یاوران را و سپس نام پیروان آنان را بیان نموده است.بنابراین جایگاه و مقام هر گروه را در جای خود بیان کرده است.
* به اتّفاق همه ی مسلمانان،اوّلین زن مسلمان حضرت خدیجه و اوّلین مرد مسلمان به اتّفاق شیعه ونظر بسیاری از اهل سنّت،علی بن ابی طالب علیهما السلام است. چنانکه گفته اند:
میان تاریخ نویسان خلافی نیست که علی بن ابی طالب علیهما السلام،اوّلین مرد مسلمان است.
البتّه عدّه ای می گویند:ایمانِ نوجوانی ده ساله چه ارزشی دارد؟در جواب آنان باید گفت:
نبوّت حضرت عیسی و حضرت یحیی نیز در کودکی بود و ارزش داشت!
پیام ها:
1-سبقت در کار نیک،ارزش است و موقعیّت پیشگامان در نهضت ها باید حفظ شود. «السّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ»
2-تنها پیروی از نیکی ها وکمالات گذشتگان ارزش است،نه هر پیروی وتبعیّتی.
«اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ»
3-اگر مؤمن،به قضای الهی راضی باشد،خدا هم از او راضی است. «رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»
4-بهشت در سایه ی ایمان،سبقت،هجرت،نصرت و تبعیّت به احسان است.
اَلسّابِقُونَ ... أَعَدَّ لَهُمْ جَنّاتٍ ...
وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلی عَذابٍ عَظِیمٍ«101»
و از میان بادیه نشینانِ پیرامونِ شما،گروهی منافقند و از اهل مدینه نیز عدّه ای بر نفاق خو گرفته اند،تو آنان را نمی شناسی،(ولی)ما آنها را می شناسیم! بزودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد،سپس به سوی عذابی سهمگین،بازگردانده می شوند.
نکته ها:
* «مَرَدُوا» به معنای ممارست و تمرین بر صفت و کاری است تا آنجا که خوی و خصلتی را ایجاد کند.
* دوبار عذاب، «سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ» یکی رسوایی میان مردم است و یکی سخت جان دادن.
چنانکه در آیه ی 50 سوره انفال آمده است: «یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ» ،فرشتگان مرگ،به صورت و پشت آنان سیلی می زنند.و شاید مراد از دوبار عذاب،عذاب روحی و عذاب جسمی باشد.
پیام ها:
1-مواظب منافقانی باشیم که در کنار و اطراف ما هستند. «حَوْلَکُمْ»
2-کفر و نفاقِ بادیه نشینان،شدید،ولی علنی است،امّا نفاق شهرنشینان مرموزانه تر است. «مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ»
3-نفاق،مراحلی دارد؛گاهی سطحی و گاهی ریشه دار است. مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ ...
4-پیامبر،بدون عنایت و تعلیم الهی،غیب نمی داند. «لا تَعْلَمُهُمْ»
5-آنان که بر انحراف اصرار ورزند و خو بگیرند،عذابشان بیشتر است. «مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ ،سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ»
6-منافق،در دنیا و آخرت گرفتار است و گرفتاریش چندان دور نیست. «سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلی عَذابٍ عَظِیمٍ»
وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ«102»
و(از اعراب)دیگرانی هستند که به گناهان خویش اعتراف کرده اند،کار خوب و بد را به هم آمیخته اند.امید است خداوند توبه ی آنان را بپذیرد(و لطف خویش را به آنان بازگرداند).همانا خداوند،آمرزنده و مهربان است.
نکته ها:
* نفر از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله،از شرکت در جنگ تبوک تخلّف ورزیدند،آن هم نه از روی نفاق،بلکه به خاطر دلبستگی به زندگی.آیات انتقادآمیز که نازل شد،پشیمان گشتند وخود را به نشانه ی توبه،به ستون مسجد بستند.تا آنکه خداوند توبه ی آنان را پذیرفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله طناب را گشود و آنها آمرزیده شدند.
پیام ها:
1-همه ی اصحاب پیامبر عادل نبودند،برخی مرتکب سیّئات هم می شدند.
«خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»
2-انسان در میان اعمالِ خود نباید تنها نقاط قوّتش را ببیند،بلکه باید بدنبالِ جبرانِ نقاط ضعف و خطاهایش باشد. اِعْتَرَفُوا ... خَلَطُوا
3-اعتراف به گناه،انتقاد از خود و داشتن کارهای خوب و صالح،زمینه ساز بخشایش الهی است. «اعْتَرَفُوا، یَتُوبَ عَلَیْهِمْ»
4-گرچه خداوند وعده ی آمرزش داده،امّا انسان باید میان خوف و رجاء باشد.
«عَسَی اللّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ»
5-خطاکار پشیمان،به امید نیازمند است و آغوش اسلام برای پذیرش او باز است. اِعْتَرَفُوا ... إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ«103»
از اموالشان صدقه(زکات)بگیر تا بدین وسیله آنان را(از بخل و دنیاپرستی)پاک سازی و رشدشان دهی و بر آنان درود فرست(و دعا کن).زیرا دعای تو،مایه ی آرامش آنان است و خداوند شنوا و داناست.
نکته ها:
* آیه در ماه رمضان سال دوّم هجری در مدینه نازل شد و پیامبر فرمود:ندا دهند که خداوند، زکات را نیز همچون نماز واجب ساخت.پس از یک سال نیز فرمان داد که مسلمانان زکاتشان را بپردازند.
* پیامبر،بر زکات دهندگان درود می فرستد؛ «صَلِّ عَلَیْهِمْ» ،ولی خداوند بر مجاهدانی که در خاک و خون غلطیده و مقاومت می کنند،درود می فرستد. «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»
پیام ها:
1-یکی از وظایف حاکم اسلامی،گرفتن زکات از مردم است. «خُذْ»
2-اسلام،مالکیّت خصوصی را می پذیرد. «أَمْوالِهِمْ»
3-زکات،بخش کوچکی از سرمایه ی شماست،با دلگرمی آن را پرداخت کنید.
«مِنْ أَمْوالِهِمْ»
4-پرداخت زکات،نشانه ی صداقت انسان در ادّعای ایمان است. «صَدَقَهً»
5-زکات،عامل پاکی روح از بخل،دنیا پرستی و مال دوستی است. «تُطَهِّرُهُمْ»
6-زکات،موجب رشد فضایل اخلاقی در فرد و جامعه است. «تُزَکِّیهِمْ»
7-رسول اکرم صلی الله علیه و آله به مردم عادّی درود و صلوات می فرستد.زیرا بها دادن به مردم،تشویق آنان به نیکی ها و شخصیّت بخشیدن به آنان است. «صَلِّ عَلَیْهِمْ»
8-رابطه ی مالیات دهنده ومالیات گیرنده باید عاطفی ومعنوی باشد. «خُذْ، صَلِّ»
9-دعای پیامبر در حقّ مردم مستجاب است. «صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»
10-نگوییم زکات دادن وظیفه اش بوده،ما هم تشکّر کنیم. «خُذْ، صَلِّ عَلَیْهِمْ»
11-تشویق ها لازم نیست،همیشه مادّی باشد،گاهی تشویق معنوی کارسازتر است. «إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»
12-تشویق،سنگینی تکلیف را سبک می کند. «سَکَنٌ لَهُمْ»
13-سرچشمه ی دستورات و تکالیف،علم الهی است. «وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ«104»
آیا ندانستند که تنها خداوند از بندگانش توبه را می پذیرد و صدقات را می گیرد و اینکه خداوند،بسیار توبه پذیر و مهربان است.
نکته ها:
* برخی از آنان که در جنگ تبوک شرکت نکردند،نزد پیامبر آمده و درخواست می کردند که توبه ی آنان را بپذیرد.این آیه می فرماید:توبه پذیر خداست،نه دیگری،و صدقات و زکاتی که به پیامبر و امام داده می شود،در حقیقت گیرنده اش خداوند است.
* چون پیامبر به فرمان خدا زکات می گیرد،در حقیقت خدا زکات گیرنده است.نظیر آیه ی بیعت: «إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ»هر کس با تو ای پیامبر بیعت کند،گویا با خدا بیعت کرده است.
* امام صادق علیه السلام فرمود:صدقه در دست فقیر قرار نمی گیرد،مگر آنکه در دست خدا قرار گیرد.آنگاه این آیه را تلاوت فرمود
* از امام صادق علیه السلام سؤال شد که آیا گرفتن زکات مخصوص پیامبر است یا بعد از آن حضرت نیز ادامه دارد؟حضرت فرمودند:آری،ادامه دارد
پیام ها:
1-پیامبر خدا نیز حقّ توبه پذیری ندارد،تا چه رسد به کشیش ها و مقامات کلیسا.
این مقام،خاصّ خداست. «هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ»
2-پرداخت زکات،لازمه ی توبه ی واقعی است. یَقْبَلُ التَّوْبَهَ ... وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ
3-انقلاب درونی،مقدّم بر کمک های مادّی است. یَقْبَلُ التَّوْبَهَ ... یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ
4-توبه تنها پشیمانی نیست،به دنبال آن اصلاح و عمل لازم است. «یَقْبَلُ التَّوْبَهَ، یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ»
5-چون گیرنده ی صدقات خداست،پس با دلگرمی بدهیم و بهترین جنس را با بهترین شیوه بپردازیم. أَنَّ اللّهَ ... یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ
6-زکات،مالیاتی اسلامی است که از قداست برخوردار است،زیرا گیرنده ی آن خداوند است. «یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ»
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«105»
وبگو:(هر گونه که می خواهید و می توانید)عمل کنید،که بزودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را می نگرند و بزودی به سوی دانای غیب و آشکار بازگردانده می شوید،پس شما را به آنچه انجام می دادید،آگاه خواهد کرد.
نکته ها:
* این آیه که بیان کننده ی آگاهی خدا وپیامبر ومؤمنان از عملکرد ماست،همان عقیده ی شیعه را مبنی بر«عرضه ی اعمال»بر اولیای خدا بیان می کند.این عرضه،روزانه یا هر هفته و هر ماه انجام می گیرد و اگر اعمال ما خوب باشد،اولیای خدا از ما شاد می شوند و اگر بد باشد،نگران و اندوهگین می گردند.ایمان به این عرضه ی عمل،در ایجاد تقوا و حیا مؤثّر است.امام صادق علیه السلام فرمود:ای مردم! با گناهِ خود،رسول خدا را ناراحت نکنید.
* به گفته ی روایات،مراد از«مؤمنون»،امامان معصومند که خداوند آنان را از اعمال ما آگاه می سازد.
پیام ها:
1-انسان در عمل آزاد است،نه مجبور. «اعْمَلُوا»
2-توجّه به اینکه اعمال ما زیر نظر خداست،مانع گناه است. «فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ»
3-هر چه بیننده ی اعمال بیشتر باشد،شرم وحیای انسان از خلافکاری بیشتر است،به خصوص اگر بیننده،خدا و پیامبر و مؤمنان باشند. «فَسَیَرَی اللّهُ ،وَ رَسُولُهُ، وَ الْمُؤْمِنُونَ»
4-عمل معیار سنجش است،آنچه در دنیا بر اولیای خدا عرضه می شود عمل است،آنچه هم در قیامت مورد حساب قرار می گیرد،عمل است. «اعْمَلُوا، فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ ،فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
5-اعمال انسان حقایقی دارد که در قیامت برای او روشن خواهد شد. «فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ ،فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّهِ إِمّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ«106»
و گروه دیگری هستند که کارشان به خواست الهی واگذار شده است یا عذابشان می کند و یا(به خاطر توبه و پشیمانی)،به آنان لطف می کند و خداوند دانا و حکیم است.
نکته ها:
* «مُرْجَوْنَ» از«ارجاء»،به معنای تأخیر وتوقّف است،تأخیری همراه با رجاء وامید.
* خداوند در این آیات سه گروه را یاد کرده است:
الف:منافقان مرموزی که در مدینه هستند و شناخته نشده اند.(آیه 101)
ب:منحرفانی که به گناه خود اعتراف کردند و امید توبه دارند.(آیه 102)
ج:منحرفانی که اصرار بر گناه ندارند وتوبه نکرده اند،تکلیف آنان با خداوند است.(آیه ی مورد بحث)
* طبق روایات، آیه ناظر به قاتلان حضرت حمزه یا جعفر طیّار است که پشیمان شده و اسلام آوردند،ولی ایمان در قلبشان رسوخ نکرده تا قطعاً بهشتی باشند،یا مربوط به کسانی است که در جنگ تبوک شرکت نکردند و فقط پشیمان شدند و به زبان اعتراف نکردند.
پیام ها:
1-دست خدا در عفو یا مجازاتِ گنهکاران،باز است. «إِمّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ»
2-در تربیت خطاکاران مختلف،باید برخوردهای مختلفی داشت.گروهی را باید بین بیم وامید قرار داد. «إِمّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ»
3-قهر یا لطف الهی،بر اساس علم و حکمت است،نه انتقام جویی! «عَلِیمٌ حَکِیمٌ»
وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ«107»
و(گروهی دیگر از منافقان)کسانی هستند که مسجدی برای ضربه زدن به اسلام و برای ترویج کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان و کمینگاهی برای (مساعدت)به دشمنان دیرینه ی خدا و پیامبرش ساختند،و همواره سوگند می خورند که جز خیر،قصدی نداریم! (ولی)خداوند گواهی می دهد که آنان دروغگویانند.
نکته ها:
* آیه،به داستان مسجد ضرار اشاره دارد که منافقان به بهانه ی افراد ناتوان و بیمار یا روزهای بارانی،در برابر مسجد قُبا مسجدی ساختند که در واقع پایگاه تجمّع خودشان بود، و از پیامبر در آستانه ی عزیمت به جنگ تبوک،خواستند آنجا نماز بخواند و افتتاح کند.بعد از مراجعت پیامبر صلی الله علیه و آله از تبوک،آیه نازل شد و نیّت شومشان را بر ملا کرد.پیامبر فرمان داد مسجد را آتش بزنند و ویران کنند و محلّ آن را زباله دان کنند
طبق بعضی روایات،ساختِ مسجد ضرار در مدینه،به دستور ابوعامر بود.وی که پدر حنظله ی غسیل الملائکه است،از عابدان مسیحی بود و در قبیله ی خزرج نفوذ داشت.با هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و گسترش و نفوذ اسلام،او به مخالفت با پیامبر پرداخت و نقش منافقانه در جنگ احد داشت.سرانجام به مکّه گریخت و از آنجا به روم رفت و از پادشاه روم برای براندازی اسلام کمک خواست.شگفتا که او رهبر منافقان بود و پسرش حنظله،عاشقِ اسلام و پیامبر و شهید شد!
* هنگام دعوت پیامبر برای نماز در مسجد ضرار،سه مسأله را مطرح کردند:عشق به نماز جماعت،عشق به ناتوانان و عشق به رهبر و نماز او.و هر سه منافقانه بود.منافقان همواره چنین بوده اند؛در برابر موسی،سامری توطئه می کند،در برابر مسجد نبوی،مسجد اموی می سازند و در برابر علی علیه السلام قرآن بر نیزه می کنند.همان گونه که گوساله ی سامری را سوزاندند،مسجد منافقان را نیز می سوزانند تا درسی برای تاریخ باشد.
در کوفه و شام نیز به خاطر پیروزی یزید بر امام حسین علیه السلام مساجدی ساخته شد،که امامان ما آنها را مساجد ملعونه نامیدند!.
* هرگونه ضرری در اسلام ممنوع است،«لا ضرر و لا ضرار فی الأسلام»از جمله:
الف:ضررهای جانی. «لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»
ب:ضرر به مردم. «لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»
ج:ضرر به همسر. «لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ»
د:ضرر به فرزند. «لا تُضَارَّ والِدَهٌ بِوَلَدِها»
ه:ضرر به ورثه. «مِنْ بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ»
و:آموزشهای مضرّ. «یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ»
ز:ضرر در معاملات وبدهکاری ها. «وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ»
ح:ضرر به مکتب و وحدت. «اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً»
پیام ها:
1-دشمن،از مسجد و مذهب،علیه مذهب سوء استفاده می کند،ظاهر شعارها و القاب،فریبمان ندهد! «اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً»
2-توطئه گران می خواهند حتّی از نمازِ پیامبر نیز به نفع خود سوء استفاده کنند.
(با توجّه به شأن نزول)
3-مسجدسازی مهّم نیست،باید انگیزه های بانیان و متولّیان خالص باشد. اِتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ ...
4-در اسلام،هرگونه ضرر،ممنوع است،گرچه تحت عنوانِ مسجد باشد.
«اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً»
5-احترام و قداست مسجد،در شرایطی که مورد سوءاستفاده دشمنان باشد، برداشته می شود.(با توجّه به شأن نزول)
6-خداوند حامی پیامبر و دین خود می باشد و از طریق وحی توطئه های منافقان را افشا می کند. وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً ...
7-هر مسجدی که عامل تفرقه میان مسلمانان باشد،مسجد ضرار است. اِتَّخَذُوا مَسْجِداً ... تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ
8-منافقان در خدمت کفّارند. «إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللّهَ»
9-هنگام جنگ با دشمنان خارجی،از توطئه های دشمنان داخلی غافل نشویم.منافقان در آستانه ی جنگ تبوک از پیامبر می خواستند تا رسماً پایگاه آنها را افتتاح کند،امّا پیامبر صلی الله علیه و آله،علی علیه السلام را در مدینه بجای خود گذاشت و پس از
بازگشت،مسجد ضرار را خراب کرد.
10-شکستن وحدت مسلمانان،همطراز کفر است. «کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ»
11-سوگند دروغ،شیوه ی منافقان است. «لَیَحْلِفُنَّ»
12-فریب ادّعاها و تبلیغاتِ حقّ به جانب دشمن را نخوریم. «إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی»
13-دروغگویی خصلت کفّار و منافقان است. «إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»
لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ«108»
در آن(مسجد ضرار،)هرگز(برای نماز)نایست،همانا مسجدی که از روز نخست بر اساس تقوا بنا شده،سزاوارتر است که در آن نماز برپاداری.(زیرا)در آن مسجد،مردانی هستند که دوست دارند خود را پاک سازند و خداوند پاکان را دوست می دارد.
نکته ها:
* مسجدی که از آغاز بر پایه ی تقوا،بنا نهاده شد،مسجد«قُبا»ست که هنگام هجرت به مدینه ساخته شد.
* فخر رازی می گوید:وقتی سابقه ی تقوا،مایه ی ارزش یک مسجد است،سبقت انسان به ایمان و تقوا،بیشتر ارزش دارد و علی علیه السلام که از روز اوّل مؤمن بود،برتر از کسانی است که پس از سالها شرک،مسلمان شدند.
پیام ها:
1-در مسجدی که پایگاه مخالفانِ نظام اسلامی است،به نماز نایستیم. «لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً»
2-عبادت از سیاست جدا نیست.حتّی به وسیله نماز نباید باطلی را تقویت کرد. «لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً» (تائید کفر و نفاق وتفرقه حرام است)
3-رهبر،الگوی دیگران است.پیامبر نباید وارد مسجد ضرار شود تا دیگران هم وارد نشوند.لذا خطابِ آیه به پیامبر است. «لا تَقُمْ فِیهِ»
4-رهبر جامعه باید در موضع گیری پیشگام باشد. «لا تَقُمْ فِیهِ»
5-اگر مردم را از رفتن به مراکز فساد باز می داریم،باید مکان های سالم و مفیدی را جایگزین و به آن راهنمایی کنیم. «لا تَقُمْ ،تَقُومَ»
6-ارزش هرچیز وابسته به اهداف و انگیزه ها و نیّات بنیان گزاران آن دارد. «أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی»
7-مسجد،زمینه ی پاکی از پلیدی های جسمی و روحی است. «فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا»
8-همنشینی با صالحان ارزش است. فِیهِ رِجالٌ ...
9-ارزش مکان ها،بسته به افرادی است که به آنجا رفت وآمد می کنند.ارزش یک مسجد به نمازگزارانِ آن است،نه گنبد و گلدسته ی آن. لَمَسْجِدٌ ... أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ، فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا
10-نماز و مسجد،وسیله ی تهذیب و پاکی است. لَمَسْجِدٌ فِیهِ ... یَتَطَهَّرُوا
11-علاقه به کمال و پاکی،خود یک کمال است. «یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا»
12-پاکان،محبوب خدایند. «یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ«109»
آیا کسی که بنیان(کار)خود را بر پایه ی تقوا و رضای الهی قرار داده بهتر است،یا کسی که بنیاد(کار)خویش را بر لبه ی پرتگاهی سست و فروریختنی نهاده که او را در آتشِ دوزخ می اندازد؟خداوند گروه ستمگر را هدایت نمی کند.
نکته ها:
* آیه ی قبل،مقایسه ی مسجد ضرار و مسجد قبا بود،و در این آیه مقایسه ی بانیان آن دو مسجد است.
* کلمه ی «شَفا» ،به معنای لبه و کناره، «جُرُفٍ» ،به معنای حاشیه ی نهر یا چاه که آب زیر آن را خالی کرده و پرتگاه شده است،و «هارٍ» ،به معنای سست می باشد.
پیام ها:
1-ارزش کارها به نیّت آنان است،نه ظاهر اعمال.مسجد قبا برای خدا ساخته شد و مسجد ضرار با انگیزه ی تفرقه افکنی! «أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی»
2-بنیاد باطل بر باد است. «بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ»
3-گاهی مسجد،بانیان خود را به قعر دوزخ می افکند. «فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ»
4-سوء استفاده از مراکز مذهبی و باورهای دینی مردم،ظلم است. «الظّالِمِینَ»
لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَهً فِی قُلُوبِهِمْ إِلاّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ«110»
بنیانی را که منافقان بنا نهادند،همواره موجب تحیّر و سردرگمی در دلهای آنان است .(آنها راه نجاتی ندارند،)مگر آنکه دلهایشان(از نفاق) جدا شود(یا با مرگ،متلاشی شود) و خداوند دانا و حکیم است.
پیام ها:
1-بنیان های اعتقادی منافقان،سست و همراه با تردید است. «بَنَوْا رِیبَهً»
2-امراض قلبی و روحی،گاهی به صورت خصلتی پایدار و بی تغییر در می آید.
لا یَزالُ ... رِیبَهً فِی قُلُوبِهِمْ
3-بیماری های قلبی و روحی،با توبه ی ظاهری و لفظی مداوا نمی شود. «إِلاّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ»
4-منافقان دارای تشکیلات و پایگاه هستند. «بُنْیانُهُمُ»
5-منافق،آرامش ندارد. «رِیبَهً»
6-خداوند از انگیزه ی منافقان در ساختن مسجد ضرار آگاه است. «عَلِیمٌ»
إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ«111»
همانا خداوند از مؤمنان،جانها و اموالشان را به بهای بهشت خریده است.
آنان در راه خدا می جنگند تا بکشند یا کشته شوند.(وفای به این)وعده ی حقّ که در تورات و انجیل و قرآن آمده بر عهده خداست و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟پس مژده باد شما را بر این معامله ای که به وسیله ی آن(با خدا)بیعت کردید و این همان رستگاری بزرگ است.
نکته ها:
* دنیا،بازار است و مردم در آن معامله گر.فروشنده،مردم اند و خریدار خداوند.متاعِ معامله، مال و جان است و بهای معامله بهشت.اگر به خدا بفروشند،سراسر سود و اگر به دیگری بفروشند،یکسره خسارت است.
* معامله با خدا چند امتیاز دارد:
1.خود ما و توان و دارایی ما از اوست،سزاوار نیست که به جز او بدهیم.
2.خداوند،اندک را هم می خرد. «مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ»
3.عیوب جنس را اصلاح می کند و رسوا نمی سازد.
4.به بهای بهشت می خرد.خداوند در خریدن وارد مزایده می شود و نرخی را پیشنهاد می کند که فروختن به غیر او احمقانه و خسارت است.
* امام صادق علیه السلام می فرماید:برای بدنهای شما جز بهشت،بهایی نیست،پس خود را به کمتراز بهشت نفروشید.
پیام ها:
1-با داشتن خریداری همچون خدا،چرا به سراغ دیگران برویم؟ «إِنَّ اللّهَ اشْتَری»
2-خداوند،تنها از مؤمن خریدار است،نه از منافق و کافر. «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»
3-در پذیرش الهی،جهاد با جان بر جهاد مالی مقدّم است. «أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ»
4-بهشت،در سایه ی جهاد و شمشیر و تقدیم جان و مال به خداوند است. «لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ»
5-اگر هدف از جهاد،خدا باشد،کشته شدن یا کشتن،تفاوتی نمی کند. «یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»
6-هدف مؤمن از جنگ،ابتدا نابود کردن باطل و اهل آن و سرانجام شهادت است. «فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»
7-در معامله با خدا،سود یقینی و قطعی است. «وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا» در مزایده با خداوند هرچه هست حقّ و به سود انسان است،بر خلاف دیگران که یا قصد جدّی نیست یا بی انگیزه و دروغ است،یا غلّو،یا از روی هوس و یا برای طرد کردن رقیب است.
8-ارزش جهاد،مجاهدان و شهیدان،مخصوص اسلام نیست،در تورات و انجیل هم مطرح است.و اگر امروزه در آن کتاب ها نیست،نشان تحریف آنهاست. «فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ»
9-گرچه ما بر خدا حقی نداریم،امّا خداوند برای ما بر عهده ی خودش حقوقی قرار داده است. «وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا»
10-خداوند مجاهدان مخلص را طرف معامله ی خود قرار داده است. «بایَعْتُمْ» و نفرمود:«بعتم»
11-بهترین بشارت،تبدیل فانی به باقی و دنیا به آخرت است و غیر آن خسارت و حسرت است. «فَاسْتَبْشِرُوا»
12-در کنار انتقاد از منافقانِ جهادگریز،باید از مؤمنانِ مجاهد تقدیر وتشکّر شود. «فَاسْتَبْشِرُوا»
13-بالاترین رستگاری تنها در سایه ی معامله با خداست. «ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السّائِحُونَ الرّاکِعُونَ السّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ«112»
(مؤمنانِ مجاهد،)اهل توبه،عبادت،ستایش،سیاحت،رکوع،سجود،امر به معروف ونهی از منکر و حفظِ حدود و مقرّرات الهی اند و چنین مؤمنانی را بشارت ده.
نکته ها:
* در این آیه،نُه صفت برای مؤمنانِ مجاهد بیان شده است:از گناهان توبه کرده،در مدار عبادت قرار می گیرند.با زبان،حمد و با پا حرکت و با بدن رکوع و سجود دارند،پس از خودسازی،با امر به معروف به اصلاح جامعه می پردازند و از مرز قوانین الهی خارج نمی شوند.
توبه از گناه،راه عبادت را باز می کند،زبانِ ستایشگر همراه با پویایی و تحرّک،آمادگی برای رکوع و سجود در پیشگاه خدا می آورد،و امر به معروف و نهی از منکر،حافظِ حدود الهی در جامعه است.
* کلمه ی «التّائِبُونَ» ،نشانه ی آن است که مؤمنانی که جان و مال خود را به خدا می فروشند، می توانند با یک انقلاب و بازسازی درونی و اعراض از کردارهای ناروای گذشته،وارد این میدان معامله با خدا شوند.
* عُبّاد بصری در راه مکّه امام سجاد علیه السلام را دید،به حضرت گفت:«ترکتَ الجهادَ و صعوبَته واَقبلتَ الی الحجِّ و لِینَه؟»جهاد و سختی آن را رها کرده ای،به حج وآسانی آن روی آورده ای؟آنگاه آیه ی إِنَّ اللّهَ اشْتَری ...را خواند! حضرت فرمودند:ادامه ی آن را هم بخوان! عبّاد آیه ی اَلتّائِبُونَ ...را خواند.حضرت فرمود:اگر یاران ما این صفات و کمالات را دارا می بودند،بر ما واجب بود،قیام کنیم و در آن صورت،جهاد از حجّ برتر بود
* در روایتی آمده است که مراد از «السّائِحُونَ» روزه داران می باشد.
پیام ها:
1-شرط وفاداری خداوند به پیمان خود،پایداری مؤمنان بر حفظ حدود الهی است. وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ ... اَلتّائِبُونَ ...
2-جهاد اکبر و خود سازی،لازمه ی جهاد اصغر در جبهه هاست. یُقاتِلُونَ ...
التّائِبُونَ ...
3-اسلام دینی جامع است،اشک را در کنار شمشیر و عبادت را در کنارِ سیاحت قرار داده است. یُقاتِلُونَ ... اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ ... اَلسّائِحُونَ
4-آنچه مطلوب است،ملکه شدن کمالات در انسان است. اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ ...
5-تقویت روحیه ی رزمندگان اسلام،با ذکر و یاد خدا و عبادت است،نه شراب و موسیقی و...که در جبهه ی دشمن است. یُقاتِلُونَ ،التّائِبُونَ اَلْعابِدُونَ، ...
6-تحرّک،تلاش،سیاحت،هجرت و خودسازی،در راه کسب کمال و قرب الهی ارزش است. «السّائِحُونَ» (مردان خدا،راکد و زمین گیر نیستند)
7-سرباز ورزمنده ی اسلام باید اهل نماز و عبادت باشد. «یُقاتِلُونَ ،الرّاکِعُونَ اَلسّاجِدُونَ»
8-در مسیر کمال،اوّل خودسازی است،بعد جامعه سازی. اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ ...
الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ...
9-درگیری با دشمن در مرزها،ما را از مفاسد و منکرات داخلی غافل نسازد.
یُقاتِلُونَ،اَلْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ...
10-برای حفظ حدود الهی،باید هم با دشمن خارجی جنگید،هم با مفاسد داخلی مبارزه کرد. «یُقاتِلُونَ، اَلنّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ ،الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ»
ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبی مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِیمِ«113»
برای پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند،سزاوار نیست که برای مشرکان، پس از آنکه برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند،طلب آمرزش کنند،هر چند خویشاوند آنان باشند.
نکته ها:
* برخی مفسّران به بعضی روایاتِ جعلی از راویانِ ناسالم استناد کرده و این آیه را درباره ی ابوطالب دانسته اند! در حالی که دهها دلیل و روایت بر ایمان ابوطالب داریم.سعیدبن مسیّب که راویِ این روایت است،دشمن علی بن ابی طالب علیهما السلام است و گناهِ ابوطالب هم این است که پدر علی علیه السلام است!
پیام ها:
1-پیامبر و دیگر مسلمانان،در برابر قانون یکسان اند. «ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا»
2-شرک،گناهی نابخشودنی است و حتّی استغفار پیامبر برای مشرکان بی اثر است. ما کانَ ... أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ
3-پیوندهای مکتبی،مهم تر از پیوندهای عاطفی است.نباید عواطف فامیلی بر مکتب غالب شود. ما کانَ ... وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبی
4-خویشاوندی با پیامبر،مانع دوزخ نیست. «وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبی»
وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَهٍ وَعَدَها إِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوّاهٌ حَلِیمٌ«114»
و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش(عموی مشرکش که سرپرستی او را به عهده داشت)،فقط به خاطر وعده ای بود که به او داده بود،(آن هنگام که از هدایتش ناامید نبود،)پس هنگامی که برایش روشن شد،او دشمن خداست،از او بیزاری جست.همانا ابراهیم،اهل آه وناله(از ترس خدا)و بردبار بود.
نکته ها:
* در آیه ی قبل،سخن از این بود که پیامبر و مؤمنان حقّ دعا کردن برای مشرکان را ندارند، هرچند از خویشاوندانشان باشند.این آیه،پاسخ شبهه ای را می دهد که پس چرا حضرت ابراهیم،به عموی مشرک خود دعا کرد و به او وعده ی استغفار داد؛ «سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی»، این آیه می فرماید،وعده ی ابراهیم به امید هدایت او بود.امّا چون عمو در حال شرک مرد، ابراهیم هم استغفار را رها کرد.
* سؤال: چرا حضرت ابراهیم پس از مرگ عمو هم برای او دعا می کرد؟«ربّنا اغفر لی ولوالدیّ»؟
پاسخ: والد به پدر واقعی گفته می شود،ولی اب،به پدر،معلّم،عمو،پدر زن،و جدّ هم گفته می شود.دعای ابراهیم برای پدر واقعی اش بوده،نه عموی مشرکش.
قرآن در یازده آیه،از عموی ابراهیم تعبیر به«أب»کرده است،تا بفهماند ابراهیم علیه السلام تحت سرپرستی چه کسی بوده،ولی تحت تأثیر قرار نگرفته است.
* امام صادق علیه السلام فرمود:ابراهیم علیه السلام اهل دعا وگریه های بسیار و«اواه»بود.
پیام ها:
1-آنچه سبب بدگمانی به اولیای خداست،باید برطرف شود و توجیه صحیح ارائه گردد. «مَوْعِدَهٍ وَعَدَها»
2-وفای به عهد،حتّی نسبت به کافر هم لازم است. «مَوْعِدَهٍ وَعَدَها»
3-علم انبیا محدود است. فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ ...
4-در برابر رفتار تند کافران،حلم خود را از دست ندهیمتَبَرَّأَ مِنْهُ ... لَأَوّاهٌ حَلِیمٌ
5-برائت از عمو به خاطر خدا،نشانه ی عشق و خشوع ابراهیم نسبت به خداوند است.«اواه»
وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ«115»
خداوند بر آن نیست که قومی را بعد از آنکه هدایتشان نمود،بی راه بگذارد تا آنچه را(که باید از آن)پرهیز کنند،برایشان بیان کند.قطعاً خداوند به هر چیزی داناست.
نکته ها:
* آیه،یا بیانگر حال آنان است که مسلمان شده بودند،ولی پیش از آگاهی از وظایف خود از دنیا رفتندیا اشاره به آیه ی قبل و لزوم تبرّی از دشمن خداست که اگر پس از این هشدار،بی تفاوت باشید،خودتان هم گمراه شده به دشمنان خدا ملحق می شوید، و ممکن است آیه برای رفع نگرانی کسانی باشد که قبل از علم به حرمت استغفار برای مشرکان، برای آنان استغفار می کردند.
* امام رضا علیه السلام فرمود:خداوند بر امام واجب کرده است که هر گاه نگران مرگ خود شد،امام معصوم بعدی را برای مردم معرّفی کند،سپس این آیه را تلاوت کرد.
* اضلال خدا،کیفر بی اعتنایی به هدایت اوست.مخالفت آگاهانه با رهنمودهای الهی، زمینه ی سلب هدایت خداوند است. ما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ ... حَتّی یُبَیِّنَ
پیام ها:
1-کیفر الهی،پس از تبیین و روشنگری و اتمام حجّت است. «حَتّی یُبَیِّنَ»
2-هدایت الهی کامل است و علاوه بر بیان اسبابِ سعادت،عوامل خطر را نیز هشدار می دهد. «یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ» امام صادق علیه السلام فرمود:خداوند اسباب رضایت و غضب خود را به مردم می شناساند
3-دستور الهی بر پرهیز از چیزی،از علم و حکمت او سرچشمه می گیرد. «إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»
إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ«116»
همانا حکومت آسمان ها و زمین تنها از آنِ خداست،زنده می کند و می میراند و شما را جز خداوند،هیچ سرپرست و یاوری نیست.
پیام ها:
1-به جای تحکیم روابط با خویشاوندانِ مشرک،به فکر رابطه با خدایی باشید که مالک آسمان ها و زمین است و آنها در برابر این خدا،قدرت هیچ گونه نصرتی ندارند. لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ ... ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ ...
لَقَدْ تابَ اللّهُ عَلَی النَّبِیِّ وَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی ساعَهِ الْعُسْرَهِ مِنْ بَعْدِ ما کادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِیمٌ«117»
همانا خداوند،لطف خود را بر پیامبر و مهاجران و انصاری که او را در لحظه ی دشوار(جنگ تبوک)پیروی کردند،سرازیر نمود،پس از آنکه نزدیک بود دلهای بعضی از آنان منحرف شود(ودر جبهه حضور نیابند.) سپس خداوند لطف خود را به آنان بازگرداند،همانا او به آنان رئوف و مهربان است.
نکته ها:
* جنگ تبوک دشواری های بسیار داشت از جمله:دوری راه،گرمی هوا،فصل چیدن میوه ها و محصولات،و هیبت و قدرت دشمن.لذا بعضی ها که از منافقان نبودند،سایه بان منزل و آب خنک و همسر را بر جبهه و مشقّات راه ترجیح دادند و نرفتند،مثل ابوخثیمه که چون متنبّه شد،تلاش کرد و پس از چند روز تأخیر،خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان رساند.
* منافقان در جنگ تبوک سه گروه بودند:
1.عدّه ای به بهانه ی مفتون شدن به دختران زیبای رومی،به جبهه نرفتند.
2.جمعی مردم را از رفتن دلسرد می کردند.
3.بعضی گرمی هوا را بهانه می آوردند،یا اجازه ی ماندن می گرفتند.
امّا در مقابل،عدّه ای عاشقانه همراه پیامبر صلی الله علیه و آله رفتند واگر وسیله ی سفر نداشتند،از اندوه، اشک می ریختند.داستانِ عقب ماندنِ ابوذر غفاری که بالاخره خود را به پیامبر رساند، مربوط به همین ماجراست.
* در جنگ تبوک،کار چنان سخت شد که گاهی یک خرما را چند نفر می مکیدند
* شاید به دلیل این آیه و آیه ی بعد که پذیرش توبه مطرح است،نام این سوره را علاوه بر برائت،توبه نیز گفته اند.
پیام ها:
1-خداوند،پیامبر و رزمندگان را در صحنه های خطرناک،مورد لطف خاصّ خویش قرار می دهد. تابَ اللّهُ ...
2-همه ی انسان ها،به ویژه پیامبران،به لطف الهی نیازمندند. «تابَ اللّهُ عَلَی النَّبِیِّ وَ اَلْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ»
3-توبه ی الهی،به معنای لطف خاصّ او به پیامبر و مؤمنان است که گاهی در قالب عفو و بخشش نسبت به گنهکاران جلوه می کند. «تابَ اللّهُ»
4-نشانه ی ایمان واقعی،اطاعت از رهبر در شرایط دشوار است. «اتَّبَعُوهُ فِی ساعَهِ الْعُسْرَهِ»
5-سختی های زندگی،لحظه وساعتی بیش نیست و می گذرد. «ساعَهِ الْعُسْرَهِ»
6-انسان،هر لحظه در معرض لغزش و انحراف است،پس باید به خدا روی آورد. «کادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ»
7-تنها راه نجات از سقوط،لطف الهی است. تابَ اللّهُ ... ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ
وَ عَلَی الثَّلاثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتّی إِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاّ إِلَیْهِ ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ«118»
و نیز بر سه نفری که(از شرکت در جبهه ی تبوک به خاطر سستی) وامانده بودند،تا آنگاه که زمین با همه ی وسعتش(به سبب قهر ونفرت مردم)بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمده و فهمیدند که در برابر خدا، هیچ پناهگاهی جز خود او نیست،پس خداوند لطف خویش را شامل آنان ساخت تا به توبه موفّق شوند.همانا خداوند توبه پذیر و مهربان است.
نکته ها:
* مسلمانی که در تبوک شرکت نکردند،پشیمان شده و برای عذرخواهی نزد پیامبر آمدند.امّا حضرت با آنان سخن نگفت و دستور داد کسی با آنان حرف نزند و همسرانشان هم به آنان نزدیک نشوند.آنان به کوههای اطراف مدینه رفتند و برای استغفار،جدا از یکدیگر به تضرّع وگریه پرداختند تا پس از پنجاه روز،خداوند توبه ی آنان را پذیرفت.
پیام ها:
1-بی اعتنایان به جنگ وفرمان رهبری،باید تنبیه شده وتا مدّتی پشت سر گذاشته شوند. «خُلِّفُوا»
2-قهر،بی اعتنایی و بایکوت،یکی از شیوه های تربیتی برای متخلّفان و مجرمان است. ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ ... ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ
3-مبارزه ی منفی با متخلّفان،جامعه را برای آنان زندانی بی نگهبان و مؤثّر می سازد. «ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ»
4-با آنکه پیامبر،مظهر رحمت الهی است،امّا به عنوان مرّبی،از اهرم قهر هم استفاده می کند. «ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ»
5-یکی از عذاب ها عذاب وجدان است. «ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ»
6-یأس از مردم،زمینه ساز توبه و توجّه به خداست. لا مَلْجَأَ ... ثُمَّ تابَ
7-توفیقِ توبه نیز در سایه ی لطف و عنایت الهی است.اوّل خداوند لطف خود را به انسان باز می گرداند، «تابَ عَلَیْهِمْ» تا انسان توفیق پشیمانی و عذرخواهی و توبه پیدا کند، «لِیَتُوبُوا» و همین که توبه کرد،باز خداوند توبه ی او را می پذیرد. «إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ»
8-پس از یک دوره مبارزه ی منفی وبی اعتنایی و بایکوت،شرایط مناسب را برای بازسازی خلافکاران به وجود آوریم تا بازگردند و بعد از آن نیز ما با مهربانی آنان را پذیرا باشیم. «تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ»
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ«119»
ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.
نکته ها:
* در روایات شیعه و سنی آمده است که مقصود از «الصّادِقِینَ» ،محمّد صلی الله علیه و آله و آل محمّد علیهم السلام می باشند.
* آیه 177 سوره ی بقره،اهل ایمان،انفاق،نماز،وفای به عهد و صبر در برابر مشکلات را صادق می شمارد و آیه 15 سوره حجر و 8 سوره حشر،مهاجرانِ رنج کشیده و جان برکف را «صادق»شمرده است.
پیام ها:
1-دوستی،همنشینی و همراهی با راستگویان،یکی از عوامل تربیت و جلوگیریِ انسان از انحراف است. «اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ»
2-از رهبران الهی جدا نشویم. «کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ»
3-رهبران الهی معصوم هستند،وگرنه خداوند فرمان نمی داد با آنان باشید.
«کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ»
4-تکامل جامعه در سایه ی ایمان،تقوا و اطاعت از رهبر معصوم است. «آمَنُوا ، اِتَّقُوا ،مَعَ الصّادِقِینَ»
5-در هر زمان باید معصومی باشد که مسلمانان با او همراه باشند. «کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ»
ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَهٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ«120»
اهل مدینه و بادیه نشینان اطرافِ آنان،حقّ ندارند از(فرمانِ)رسول خدا تخلّف کنند و(به جبهه نروند و)جان های خود را از جان پیامبر عزیزتر بدانند.زیرا هیچ گونه تشنگی،رنج و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی رسد و هیچ گامی در جایی که کافران را به خشم آورد برنمی دارند وهیچ چیزی از دشمن به آنان نمی رسد،مگر آنکه برای آنان به پاداش اینها عمل صالح نوشته می شود.قطعاً خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند.
نکته ها:
* اصولی که از این آیه برای جنگ استفاده می شود،عبارت است از:
1.ایمان به اینکه همه سختی های جنگ،عمل صالح وموجب رضای الهی است.
2.مقاومت و تحمّل در برابر سختی ها.
3.خوار و عصبانی کردن دشمن.
پیام ها:
1-اصحاب و اطرافیان رهبر که از علم و امکانات بیشتری برخوردارند،مسئولیّت بیشتری دارند. ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ ... أَنْ یَتَخَلَّفُوا
2-در دفاع از اسلام،شهر و روستا مطرح نیست. «لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ»
3-اطاعت بی چون و چرا از پیامبر لازم است و کسی حقّ تخلّف از فرمانِ حکومتی رسول خدا صلی الله علیه و آله را ندارد. ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ ... أَنْ یَتَخَلَّفُوا
4-یکی از شئون رسالت،فرماندهیِ کلّ قوا در جنگ است. «یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللّهِ»
5-حفظ جان پیامبر،ضروری تر از حفظ جان مسلمانان است.مسلمانان باید پیشمرگ رهبر آسمانی باشند. لا یَرْغَبُوا ...
6-مسلمان باید در راه عقیده،آماده ی تحمّل هر سختی و فشاری باشند. ظَمَأٌ، نَصَبٌ، مَخْمَصَهٌ ...
7-جامعه ی اسلامی باید کفرستیز باشد. «یَغِیظُ الْکُفّارَ»
8-راهپیمایی ها و حرکات دسته جمعی مسلمانان که موجب خشم و هراس کفّار می گردد،در نزد خدا پاداش دارد. «مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفّارَ»
9-نه تنها دفاع ورزم،بلکه همه ی حرکات،تلاش ها ورنجهای جبهه نزد خدا ثبت شده وموجب اجر است. لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَهٌ ... عَمَلٌ صالِحٌ
10-مقدّمات جهاد و آمادگی رزمی نیز عمل صالح و عبادت است. لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً ... عَمَلٌ صالِحٌ
11-نیکوکار واقعی،انقلابی و اهل جبهه است. «أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (جان فشانی، نشانه ی کمال نیکوکاری است)
12-دریافت اجر الهی،در سایه ی تحمّل رنج هاست.نابرده رنج،گنج میسّر نمی شود. ظَمَأٌ ،نَصَبٌ ،مَخْمَصَهٌ، ... أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ
13-ایمان به رضایت وپاداش الهی،مشکلات را آسان می کند. «إِنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ»
وَ لا یُنْفِقُونَ نَفَقَهً صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً وَ لا یَقْطَعُونَ وادِیاً إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«121»
هیچ مال اندک یا فراوانی را(در مسیر جهاد)انفاق نمی کنند و هیچ سرزمینی را نمی پیمایند،مگر آنکه برای آنان ثبت می شود،تا خداوند آنان را به بهتر از آنچه می کرده اند پاداش دهد.
نکته ها:
* مراد از «أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» ،یا آن است که پاداشِ خداوند از عمل مجاهدان بهتر است و یا آنکه بهترین کاری که آنان انجام می دهند،جهاد با مال وجان است.
پیام ها:
1-در انفاق،کمیّت و مقدار مهّم نیست،چه کم باشد چه زیاد،در نزد خدا اجر دارد. «صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً»
2-از اینکه کار خیر بی پاداش بماند،نهراسیم که تمام اعمال انسان ثبت می شود.
«لا یُنْفِقُونَ،لا یَقْطَعُونَ،إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ»
3-حرکت به سوی جبهه ها،از بهترین کارهاست. «أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»
4-پاداش الهی،بهتر و بالاتر از عمل انسان است. لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ...
5-استمرار بر عمل صالح،سبب اضافه شدن پاداش آن است. «ما کانُوا یَعْمَلُونَ»
6-سنّت خداوند این است که مکتب خود را با تلاش مؤمنان پیش ببرد.(اگر نیاز به تلاش آنان نبود،این همه تشویق در این دو آیه لازم نبود)
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ«122»
سزاوار نیست که همه ی مؤمنان(به جهاد)رهسپار شوند،پس چرا از هر گروهی از ایشان دسته ای کوچ نمی کنند تادر دین فقیه شوند و هنگامی که به سوی قوم خویش باز گشتند،آنان را بیم دهند تا شاید آنان(از گناه و طغیان)حذر کنند.
نکته ها:
* بدنبال نزول آیاتی که به شدّت از متخلّفان جنگ انتقاد می کرد و سختگیری پیامبر در مورد آنان،از آن به بعد و در جنگ های بعدی،همه ی مسلمانان برای جهاد آماده می شدندو پیامبر را در مدینه تنها می گذاشتند.این آیه کنترلی برای کوچ آنان به جبهه بود.
* همه ی مسلمانان بادیه نشین برای آموختن دین،به شهر می آمدند و این موجب کوچ به شهر و تبعات بد آن می شد.آیه نازل شد که بعضی برای آشنایی بادین به شهر بیایند،آنگاه به وطن خود برگشته و دیگران را ارشاد کنند.
* «دین»،مجموعه ی قوانین الهی و مقررّات ظاهری و باطنی اسلام است.اسلام که تنها دین پذیرفته ی الهی است، «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ»به معنای تسلیم خدا بودن است.
* تفقّه در دین،به معنای تلاش برای کسب شناخت عمیق در دین و عقاید واحکام اسلامی است.تفقّه در دین،گاهی ممکن است برای دنیا و مقام و عشق به درس و بحث و سرگرمی و عقب نماندن از دوستان باشد و گاهی برای دین،خدا،بهشت و نجات امّت باشد.آیه، دوّمی را ارزشمند می داند که بیم دهی مردم و دعوت آنان به راه خداست. «لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ»
چنانکه حضرت امیر علیه السلام به فرزندش سفارش می کند:«تَفقَّه فی الدّین فان الفقهاء ورثه الانبیاء»امام حسین علیه السلام نیز شب عاشورا در جملاتی خداوند را چنین ستود:حمد خدایی که ما را فقیه در دین قرار داد.
* از امام صادق علیه السلام پرسیدند:اگر برای امام حادثه ای اتفاق افتاد،تکلیف مردم چیست؟امام این آیه را تلاوت فرمود که از هر شهر و طایفه ای باید برای شناخت امام حرکت کنند.
پیام ها:
1-در برنامه ریزی و مدیریت ها،جامع نگر باشیم تا توجّه به مسئله ای سبب اخلال در مسائل دیگر نباشد. «ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً»
2-هجرت،ملازم ایمان است.یا برای دفاع از دین،هجرت کنید،یا برای شناختِ دین. «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ»
3-باید از هر منطقه،افرادی برای شناخت اسلام به مراکز علمی بروند تا در همه
مناطق،روحانی دینی به مقدار لازم حضور داشته باشد. «مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ»
4-دانشمندی که کوچ نکند،فقیه کامل نیست. «نَفَرَ» امام درباره ی کسی که در خانه اش نشسته بود،فرمود:«کیف یتفّقه فی الدین؟».
5-تفقّه در دین وآموزش دین به مردم،واجب کفائی است. «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ» (جهاد و اجتهاد،هر دو واجب کفایی است. پس برنامه ریزی چنان باید باشد که نظام علمی محصلین علوم دینی،به هم نخورد)
6-هدف از فراگیری فقه،هشدار مردم و هوشیار ساختن آنان و نجات از غفلت و بی تفاوتی نسبت به مشکلات است. «لِیُنْذِرُوا»
7-در زمان جنگ هم نباید مسائل فکری،اعتقادی و اخلاقی،مورد غفلت قرار گیرد و دشمن خارجی ما را از دشمن داخلی(جهل و غفلت)غافل سازد. ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا ... فَلَوْ لا نَفَرَ ... لِیَتَفَقَّهُوا
8-فقه،تنها فراگیری احکام دین نیست،بلکه همه ی معارف دینی قابل تحقیق، دقّت و ژرف نگری است. «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ»
9-شناخت های دینی باید عمیق و ژرف باشد. «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ»
10-شرط تبلیغ دینی آگاهی عمیق از آن است. لِیَتَفَقَّهُوا ... لِیُنْذِرُوا
11-به سخنان یک اسلام شناس فقیه،می توان اعتماد کرد. لِیَتَفَقَّهُوا ... لِیُنْذِرُوا (ممکن است یک نفر در منطقه باشد،پس خبر واحد حجّیت دارد)
12-فقه در دین،آنگاه ارزش دارد که فقیه،عالم به زمان و آگاه از شیطنت ها و راههای نفوذ دشمن باشد تا بتواند هشدار و بیم دهد. لِیَتَفَقَّهُوا ... لِیُنْذِرُوا
13-برای طلاب حوزه ها،دو هجرت لازم است:یکی به سوی حوزه ها ودیگری از حوزه ها بسوی شهرها.لذا ماندن در حوزه ها جز برای اساتید جایز نیست.
فَلَوْ لا نَفَرَ ... لِیَتَفَقَّهُوا ،لِیُنْذِرُوا ... إِذا رَجَعُوا
14-برای تبلیغ وکار فرهنگی،زادگاه انسان در اولویت است. «لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ»
15-علما باید سراغ مردم بروند و منتظر دعوت آنان نباشند. «رَجَعُوا إِلَیْهِمْ»
16-محور تبلیغ،باید ایجاد تقوا ویاد معاد باشد. لِیُنْذِرُوا ... لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ
17-فقها نباید انتظار اطاعتِ مطلق همه ی مردم را داشته باشند،چون گروهی هرگز به راه دین و خدا نمی آیند. «لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَهً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ«123»
ای کسانی که ایمان آورده اید! با کسانی از کفّار که نزدیک شمایند بجنگید.باید آنان در شما خشونت و صلابت بیابند و بدانید که خداوند،با پرهیزکاران است.
نکته ها:
* پرداختن به دشمنانِ نزدیک تر و جنگیدن با آنان،مزایایی دارد،از جمله:به هزینه و امکانات کمتری نیاز است،اطلاعات ما از آنان بیشتر است،تدارک جبهه آسانتر و آمادگی عمومی برای مقابله با آنان بیشتر است،خطرشان مقدّم تر است،راه دفع آنان ودسترسی به منطقه ی جنگ سریعتر است،هم خودش دشمن است،هم می تواند بازوی دشمنان دورتر باشد.
* «غِلْظَهً» به معنای صلابت،قدرت و هیبت است،نه سنگدلی و بدخلقی.از این رو در مسائل نظامی،مانور و قدرت نمایی ورژه ولباس وشعار وهرچه که قوای اسلام را قدرتمند نشان دهد،مورد ستایش است.پیامبرخدا صلی الله علیه و آله نیز هنگام فتح مکّه،مسلمانان را فرمان داد تا در مقابل چشم ابوسفیان رژه رفتند تا با نشان دادن قدرت و شکوه سپاه اسلام،روحیّه ی مشرکان تضعیف شود.
* مسأله ی«الاقربُ فالاقرب»،یعنی اولویّت دادن به آنچه نزدیکتر به انسان است،در همه ی امورِ تعالیم اسلامی مطرح است،در انفاق و صدقه،ابتدا یتیم و فقیرِ خویشاوند، در پرداخت زکات ابتدا نیازمندان محلّی و نزدیک،در جنگ،نخست دشمنان نزدیکتر، در دعوت وتبلیغ،ابتدا بستگان نزدیک و اهل منطقه،در مسجد،تقدّم همسایه ی مسجد، در سفره و مهمانی،طعام نزدیک انسان و در نماز جماعت و در صف اوّل،آنان که به امام جماعت در کمالات نزدیکترند.
* این آیه،جهاد آزادیبخش را می گوید،نه جهاد دفاعی را.از این رو به صفات مبارزان اسلامی پرداخته،نه به شرایط هجوم کافران
* در سیره ی پیامبر،نمونه های بسیاری دیده می شود که به سپاه اسلام توصیه می فرمود:با تقوا باشند،به زنان کفّار آسیبی نرسانند،به درختان لطمه نزنند.حتّی یک بار کشته ی دختر کافری را دید و به شدّت ناراحت شد.
پیام ها:
1-ایمان باید همراه با عمل و مبارزه باشد. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا»
2-دفع شرّ دشمنان نزدیکتر،اولویّت دارد. «یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّارِ» (استراتژی جنگی اسلام،ابتدا مقابله با دشمنان نزدیکتر است،همچنان که در مبارزه ی فکری و عقیدتی نیز باید ابتدا شبهاتِ رایج و موجود را پاسخ داد)
3-هر چه برای ایجاد صلابت و شدّت لازم است باید تدارک دید،چه شجاعتِ رزمندگان و چه ابزار و سلاحهای پیشرفته و چه آموزش های پیشرفته و تخصّصی. «وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَهً»
4-سپاه اسلام،باید صلابت و هیبت داشته باشد. «غِلْظَهً»
5-شجاعت درونی باید با صلابت بیرونی همراه باشد. «وَ لْیَجِدُوا»
6-غلظت وصلابت اسلامی،همراه با تقواست. «أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»
7-جهاد،جلوه ای از تقوای الهی است. قاتِلُوا ... أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ
8-چون در جنگ،غرائز،هوسها و کینه ها ممکن است پیش آید،تقوا برای
رزمندگان شرطِ اساسی است. «أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»
وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَهٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ«124»
و هرگاه سوره ای نازل شود،برخی از منافقان گویند:این سوره،ایمان کدام یک از شما را افزود؟امّا آنان که ایمان آورده اند،(آیات قرآن)بر ایمانشان بیافزاید و آنان بشارت می گیرند.
پیام ها:
1-استهزا وموضع گیری منفی به هنگام نزول قرآن،نشانه ی نفاق است. أُنْزِلَتْ سُورَهٌ ... یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ ...
2-منافقان با سؤال های خود،روحیّه ی منفی خود را به دیگران انتقال می دهند.
یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً ...
3-ایمان،مراتبی دارد وقابل کم و زیاد شدن است،همان گونه که نفاق،قابل توسعه و افزایش است. «فَزادَتْهُمْ إِیماناً»
4-قرآن،وسیله ی خوبی برای شناختِ مؤمن از منافق است. «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً»
5-احساس شادی و نشاط روحی پس از شنیدن آیات قرآن،نشانه ی تکامل و رشد ایمان است. «فَزادَتْهُمْ إِیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ»
6-قرآن،مایه ی بشارت و مژده به اهل ایمان است. «وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ»
وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ«125»
و امّا آنان که در دلهایشان بیماری است،(آیات قرآن)پلیدی بر پلیدی آنان افزاید و در حال کفر بمیرند.
نکته ها:
* اگر لاشه ی مرده ای در استخر بیفتد،هرچه باران بیشتر بر آن ببارد،بدبوتر می شود.این بوی بد به خاطر باران نیست،بلکه به خاطر آن مردار است.روحِ لجاجت و تکبّر در انسان، سبب می شود که با نزول آیات قرآن،بیماردلان،متکبّرتر شوند و لجاجت، تعصّب و عناد بیشتری از خود نشان دهند.
* امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از «رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ» ،«شکّاً الی شکّهم» است.
پیام ها:
1-بیماری های روحی،مثل بیماری های جسمی است،اگر به فکر چاره نباشیم، گسترش یافته،انسان را نابود می کند. «فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ»
2-کفر،حق پوشی و ناسپاسی،بیماری خطرناکِ روح و دل انسان هاست. فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ... کافِرُونَ
3-منافق،بدعاقبت است. «ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ»
أَ وَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّهً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ«126»
آیا نمی بینند که آنان در هر سال،یک یا دو بار آزمایش می شوند،امّا نه توبه می کنند و نه پند می گیرند.
پیام ها:
1-از سنّت های الهی،در هر زمان وبرای همه،آزمایش انسان هاست. «فِی کُلِّ عامٍ»
2-فلسفه ی حوادث وآزمون های الهی،توبه وتنبّه است. «لا یَتُوبُونَ ،لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ»
3-سنگدلی و سوء عاقبت،نتیجه ی نفاق است. «لا یَتُوبُونَ ،لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ»
وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَهٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ«127»
و هرگاه سوره ای نازل شود،بعضی از آنان(منافقان)به بعضی دیگر نگاه کنند(و پرسند:)آیا کسی شما را می بیند؟پس(مخفیانه از حضور پیامبر)خارج می شوند.خداوند دلهای آنان را(از حق)برگردانده است، زیرا آنان مردم نفهمی هستند.
نکته ها:
* منافقان،از تذکّرهای آیات قرآن،هیچ تأثّری نمی پذیرند،مثل لامپ سوخته ای که هرچه به برق متصّل کنند،روشن نمی شود.
پیام ها:
1-منافقان،از افشای ماهیّت پلید خود دلهره و اضطراب دارند و بدنبال پنهان کاری هستند. «نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَدٍ»
2-منافقان از نزول آیات الهی اکراه دارند. «نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ»
3-منافقان از جلسات قرآن می گریزند. أُنْزِلَتْ سُورَهٌ ... اِنْصَرَفُوا دوری از قرآن، نشانه ی نفاق و بیماردلی است.
4-قهر الهی به جهت روحیّه ی هدایت گریزِ انسان است. اِنْصَرَفُوا،صَرَفَ اللّهُ ...
5-دلیل اعراض از قرآن،نداشتن درک و فهم صحیح است. «قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ»
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ«128»
همانا پیامبری از خودتان به سوی شما آمده است که آنچه شما را برنجاند بر او سخت است،بر هدایت شما حریص و دلسوز،و به مؤمنان رئوف و مهربان است.
نکته ها:
* خداوند جز بر پیامبر اسلام،بر هیچ یک از پیامبران دو نام از نام های خویش را اطلاق نکرده است. «رَؤُفٌ،رَحِیمٌ»
* توجّه به صفات رهبران آسمانی که در این آیه مطرح است و مقایسه ی آنها با صفات دیگر رهبرانِ بشری،لطف خدا را به بشر و لزوم اطاعت مطلق از این گونه رهبران را نشان می دهد.
پیام ها:
1-رسول خدا برخاسته از میان خود مردم است. «مِنْ أَنْفُسِکُمْ»
2-رسول خدا صلی الله علیه و آله غم خوار امّت است. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ»
3-رهبران اسلامی باید در سختی ها و گرفتاری ها با مردم همدل و همراه باشند.
«عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ»
4-پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در هدایت و ارشاد مردم،سر از پا نمی شناسد. «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ»
5-از عوامل تأثیر کلام در دیگران،خیرخواهی،دلسوزی،مهربانی،بی توقّعی و تواضع است. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ، حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ، رَؤُفٌ رَحِیمٌ»
6-رهبر اسلامی تنها بر مؤمنان رئوف و رحیم است،نه بر همه کس،بلکه بر دشمن شدید و غلیظ است. «بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ«129»
پس اگر(از سخنان خداوند)روی گردان شدند،بگو:خداوند مرا کافی است،هیچ معبودی جز او نیست،تنها بر او توکّل کرده ام و او پروردگار عرش بزرگ است.
نکته ها:
* در آیه ی قبل،سخن از رأفت ودلسوزی پیامبر بود،در این آیه می فرماید:مبادا کسی خیال کند که سوز،تلاش و رأفت آن حضرت به مردم به خاطر نیازِ به مردم بوده است،زیرا اگرهمه ی مردم از او اعراض کنند،خدا با اوست.همان گونه که اگر همه ی مردم رو به خورشید کنند یا پشت به آن،هیچ اثری در خورشید ندارد.
* امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از«عرش عظیم»،«مُلک عظیم»است.
* خدایی که نظام عظیم هستی را حفظ وتدبیر می کند،انسان کوچکی را نیز می تواند تحت الطاف خویش نگهداری کند.
* امام حسین علیه السلام در دعای عرفه خطاب به خداوند عرض می کند:
«ما ذا وَجَد مَن فَقدک و ما ذا فَقَد مَن وجدک؟»هر که تو را ندارد،چه دارد؟و هر که تو را دارد، چه ندارد؟
پیام ها:
1-رویگردانی مردم از دین،نباید در ایمان و روحیّه ی ما تأثیر گذارد. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ»
2-کسی که خدا دارد،چه کم دارد؟ «حَسْبِیَ اللّهُ»
3-توکّل بر خداوند،رمز غلبه بر مشکلات است. فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ ... عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ
«والحَمدُ للّه ربّ العالَمیِن»
- کعب بن مالک،مرارهبن ربیع و حلال بن امیّه.
- حضرت علی علیه السلام فرمود:اگر پیش آمدی رخ داد و نیاز به حضور همه در جبهه شد،بر همه لازم می شود.بحار،ج97،ص 48.