وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ عَلی بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذِی جاءَ بِهِ مُوسی نُوراً وَ هُدیً لِلنّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِیسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ کَثِیراً وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُکُمْ قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ«91»

خداوند را آنگونه که شایسته ی اوست نشناختند،چرا که گفتند:خداوند بر هیچ بشری،چیزی نازل نکرده است.بگو:کتابی را که موسی آورد و نور و هدایت برای مردم بود،چه کسی نازل کرد؟کتابی که آن را ورق ورق کرده(و به دلخواه خود)بخشی را آشکار و بسیاری را پنهان می سازید، و آنچه را شما و پدرانتان نمی دانستید،(از طریق همان کتاب آسمانی تورات،)به شما آموخته شد.(ای پیامبر!)بگو:خدا(بود که آنها را نازل کرد)،سپس رهایشان کن تا در یاوه گویی های خود غوطه ور باشند.

نکته ها:

* گروهی از یهود با این که به نزول وحی بر حضرت موسی عقیده داشتند،امّا از سر لجاجت می گفتند:خداوند بر هیچ پیامبری کتابی نازل نکرده است.

این آیه می فرماید:حرف شما با عقیده شما تناقض دارد.اگر خداوند بر هیچکس وحی نمی فرستد،پس تورات را که به آن عقیده دارید چه کسی نازل کرده است؟

پیام ها:

1-فرستادن پیامبران و کتب آسمانی،لطفی از سوی خدا به بندگان است.کسانی که آنان را انکار می کنند،در واقع منکر لطف،رحمت و حکمت الهی اند. ما قَدَرُوا اللّهَ ...

2-به شبهاتی که القا می شود،باید پاسخ داد. قالُوا ... قُلْ

3-تورات اصلی،نور و هدایت بوده است. «نُوراً وَ هُدیً»

4-در تورات مطالبی بوده که علمای یهود آنها را کتمان کرده اند. «تُخْفُونَ کَثِیراً»

5-مبلّغان دینی باید بدون مصلحت اندیشی بی مورد،معارف و حقایق مکتب را برای مردم بیان کنند. ما قَدَرُوا اللّهَ ... تُخْفُونَ کَثِیراً

6-بدون وحی،دست انسان از معارف بسیاری کوتاه است. عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا ...

7-وظیفه ی انبیا،ابلاغ است،نه اجبار. «قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ»

8-احتجاج باید به قدر ضرورت باشد نه بیشتر.این آیه که خود نوعی احتجاج است می فرماید:اکنون که نمی پذیرند آنان را رها کن. «ذَرْهُمْ»

وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ«92»

و این مبارک کتابی است که نازل کرده ایم،تصدیق کننده آنچه(از کتب آسمانی)که پیش از آن آمده است،(تا مردم را به پاداش های الهی مژده دهی)و اهل مکّه و کسانی را که اطراف آن هستند هشدار دهی و(البتّه) آنان که به آخرت ایمان دارند به آن(قرآن)نیز ایمان خواهند آورد و همانها بر نمازهای خود محافظت دارند.

نکته ها:

* در این آیه، «لِتُنْذِرَ» همراه با واو آمده است، «وَ لِتُنْذِرَ» شاید اشاره به این باشد که قرآن، غیر از انذار،هدف های دیگری نیز دارد.

پیام ها:

1-قرآن،در بردارنده ی همه برکات است.(همچون:هدایت،عبرت،شفا،رشد،عزّت) «مُبارَکٌ»

2-قرآن،هماهنگ با کتاب های آسمانی دیگر و تصدیق کننده آنهاست و این نشانه ی وحدت هدف و الهی بودن آنهاست. «مُصَدِّقُ»

3-در تبلیغ باید از امّ القری و مراکز مهم شروع کرد و سپس به اطراف پرداخت.

«لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها»

4-عقیده به قرآن و قیامت،در کنار هم است. «یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ یُؤْمِنُونَ بِهِ»

5-روشن ترین مظهر ایمان،نماز است. «عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ»

6-ایمان به آخرت،از عوامل مراقبت بر نماز است. یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ ... عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ لَوْ تَری إِذِ الظّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَهُ باسِطُوا أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ«93»

و کیست ظالم تر از آنکه بر خدا دروغی بست و یا گفت:به من وحی شده،در حالی که چیزی به او وحی نشده است.و نیز آن کس که گفت:به زودی من هم مثل آنچه خدا نازل کرده نازل می کنم.و(ای پیامبر!)اگر ببینی زمانی را که ستمگران در سکرات مرگ قرار گرفته و فرشتگان(برای قبض روح آنان)دست های(قدرت) خویش را گشوده و فرمان جان دادن می دهند(و می گویند:)امروز به خاطر نسبت های ناروا که به خداوند می دادید و از آیات او سرپیچی می کردید،به عذاب خوارکننده کیفر داده خواهید شد.

نکته ها:

* در شأن نزول این آیه چنین آمده است:شخصی به نام«عبدبن سعد»از نویسندگان وحی بود.رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به خاطر خیانتی طرد کرد.او هم مردم را جمع کرده و می گفت:من نیز می توانم آیاتی مثل قرآن بیاورم.

بعضی هم شأن نزول آیه را ادّعای پیامبری«مسیلمه کذّاب»دانسته اند که در اواخر عصر پیامبر صلی الله علیه و آله پیش آمد و آیه را مدنی پنداشته اند که به امر پیامبر در اینجا گنجانده  شده است.

* «غَمَراتِ» از«غمره»،به معنای شداید لحظه ی مرگ است که انسان را در کام خود فرومی برد.

* برخی از مدّعیان پیامبری عبارت بودند از:مسیلمه در یمن،أسود عنسی در یمن،طلیحه اسدی در بنی اسد.[1]

* امام صادق علیه السلام فرمود:«مراد از عذاب هون،مرگ در حال تشنگی است».[2]

* امام باقر علیه السلام کسانی را که بی جهت ادّعای امامت کنند،از مصادیق این آیه دانسته اند.[3]

پیام ها:

1-افترا به خداوند ظلم فرهنگی است و ادّعای رهبری از سوی نااهلان، بزرگ ترین ظلم است. وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری ... أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ

2-دشمن حقّ،یا حقّ را پایین می آورد،یا خود را بالا می برد.ابتدا می گوید:قرآن افسانه است،اگر موفّق نشد،می گوید:من هم می توانم مثل قرآن حرف های جالب بزنم. «سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللّهُ» در جای دیگر می خوانیم: «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» [4]

3-مدّعیان ناأهل ودروغگویان مناصب دینی،سخت جان می دهند. «وَ لَوْ تَری إِذِ اَلظّالِمُونَ...»

4-کیفرهای اخروی از لحظه ی مرگ شروع می شود،به کافران می گویند:جان بده،بمیر، «أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ» که همراه با نوعی تحقیر است.

5-روح انسان از جسم او مجرّد و مستقلّ است. «أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ»

6-کیفر توهین به وحی ودین،عذاب مهین وخوارکننده است. «تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ»

وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ وَ ما نَری مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ«94»

به راستی همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم،اکنون نیز(به هنگام مرگ یا قیامت)تک و تنها نزد ما آمدید و همه ی اموالی را که به شما دادیم پشت سر گذاشتید و آن شفیعانی را که در(تعیین سرنوشت)خودتان شریکان خدا می پنداشتید،همراه شما نمی بینیم.به راستی (پیوندهای) میان شما گسسته و آنچه(از شریکان و شفیعان که به نفع خود) می پنداشتید از(دست)شما رفت.

نکته ها:

* این خطاب،در لحظه ی مرگ یا هنگام قیامت،با مشرکان صورت می گیرد.

* «خَوَّلنا»از«خَوَل»،به معنای چیزی است که نیاز به سرپرست دارد و معمولاً به اموال گفته می شود. «خَوَّلْناکُمْ» به معنای تملیک و اعطاست.

پیام ها:

1-در قیامت،انسان،تنهاست. «جِئْتُمُونا فُرادی»

2-معاد،جسمانی است. «کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ»

3-مشرکان به چهار چیز تکیه داشتند:قوم و قبیله،مال و دارایی،بزرگان و اربابان و بت ها و معبودان.

این آیه،بی ثمری هر چهار تکیه گاه را در قیامت مطرح می کند:

«فُرادی» بدون قوم و قبیله.

«تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ» بدون مال و ثروت و دارایی.

«ما نَری مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ» بدون یار و یاور.

«ضَلَّ عَنْکُمْ» محو تمام قدرت های خیالی.

4-گمان های بی پایه،اساس بسیاری از گمراهی هاست. «شُفَعاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ»

5-در قیامت،حقایق ظاهر و سراب ها،محو می شوند. «ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ»

إِنَّ اللّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذلِکُمُ اللّهُ فَأَنّی تُؤْفَکُونَ«95»

همانا خداوند،شکافنده ی دانه و هسته است،زنده را از مرده بیرون می آورد و بیرون آورنده ی مرده از زنده است.آن است خداوند شما،پس چگونه(از حقّ)منحرف می شوید؟

نکته ها:

* «فالِقُ» از«فلق»به معنای شکافتن است.«حب»و«حبه»،به دانه های خوراکی و غذایی مثل گندم و جو گفته می شود.«نوی»به معنای هسته است.

* از علف بی جان،حیوان جاندار و از حیوان جاندار،شیر بی جان پدید می آید.از هسته بی جان، درخت زنده،و از درخت رشدیافته،هسته ی بی جان خارج می شود.

* یکی از مصادیق آیه به گفته روایات آن است که گاهی از انسان های بی ایمان،افراد مؤمن

پدید می آید و از انسان های با ایمان،گاهی فرزندان کافر به وجود می آید.[5] «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ»

پیام ها:

1-کاشتن دانه و هسته،کار انسان است،ولی شکافتن و رویاندن،کار خداست.

«إِنَّ اللّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی»

2-دقّت در آثار طبیعی،از بهترین راه های خداشناسی است. فالِقُ الْحَبِّ ... مُخْرِجُ الْمَیِّتِ ... ذلِکُمُ اللّهُ

3-رزق و روزی انسان،از راه همین دانه ها و بذرهاست که خداوند رویانیده است،پس به سراغ چه کسی می رویم؟ «فَأَنّی تُؤْفَکُونَ»

فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ«96»

(خداوند،)شکافنده ی سپیده دم است،و شب را مایه ی آرامش قرار داد و خورشید و ماه را اسباب شمارش(ایّام).این است اندازه گیری خداوند قدرتمند دانا.

نکته ها:

* «اصباح»هم به معنای صبح است،هم به معنای سپری کردن شب و وارد صبح شدن،امّا در اینجا مراد،هنگام دمیدن سپیده ی صبح است.

* در آیه ی قبل،سه نشانه از قدرت خداوند در زمین مطرح شد،در این آیه نشانه هایی از قدرت الهی در آسمان ها آمده است.شب و روز دو نشانه از قدرت الهی است که به واسطه ی گردش منظّم خورشید و ماه پدید می آیند.

* شب،برای استراحت است و از کار و تلاش و سفر در شب،نکوهش شده است.[6] (از اینکه در این آیه،شب عامل سکون و آرامش شمرده شده،معلوم می شود صبح برای کار و تلاش است.)

* امام رضا علیه السلام فرمود:«ازدواج را در شب قرار دهید،چون شب و همسر،هر دو وسیله ی سکون و آرامش انسانند»[7]

پیام ها:

1-پیدایش شب و روز،نیاز به وجودی صاحب قدرت و دانش دارد که این کار را با تقدیر و اندازه گیری دقیق انجام دهد. فالِقُ الْإِصْباحِ ... تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ

2-خورشید و ماه،وسیله ی نظم و حسابرسی و برنامه ریزی است.[8] «حُسْباناً»

3-برنامه ریزی دقیق واجرای کامل،نیاز به علم وقدرت دارد. «تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»

4-تفکّر در نظم دقیق کرات آسمانی،راه خداشناسی است. فَأَنّی تُؤْفَکُونَ ... فالِقُ الْإِصْباحِ ...

وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ «97»

و اوست کسی که ستارگان را برای شما قرار داد تا در تاریکی های خشکی و دریا،به وسیله آنها راه را یابید.قطعاً ما نشانه ها را برای قومی که آگاه و دانایند به تفصیل روشن ساختیم.

نکته ها:

* علم هیئت،از قدیمی ترین علوم بشری است و انسان از ستارگان در سفرهای صحرایی و دریایی بهره می برده است.این وسیله ابزاری مطمئن،همیشگی،دست نخورده،طبیعی، عمومی و بی هزینه است.

* اسلام به مظاهر طبیعت،توجّه خاصّی دارد.نام برخی سوره ها از اشیای طبیعی است.

عبادات اسلامی نیز با طبیعیات گره خورده است،همچون:وقت شناسی،قبله شناسی، خسوف و کسوف و نماز آیات،اوّل ماه و هلال.اینها سبب آشنایی مسلمانان با علم هیئت و ایجاد رصدخانه هایی در بغداد،دمشق،قاهره،مراغه و اندلس و نگارش کتاب هایی در این زمینه به دست مسلمانان شد.

* خداوند برای سفرهای دریایی و صحرایی که در عمر انسان ها به ندرت پیش می آید، راهنما قرار داده است،آیا می توان پذیرفت که برای حرکت دائمی انسان ها و گم نشدنشان در مسیر حق،راهنما قرار نداده باشد؟و این بیانگر لزوم رسالت و امامت برای هدایت بشر می باشد.

* در احادیث مراد از ستارگان هدایت کننده،رهبران معصوم و اولیای خدا بیان شده است.[9]

پیام ها:

1-ستارگان،مخلوق خدا و وسیله ی راهیابی اند،(نه آنگونه که برخی پنداشتند خالق و مدبّرند). «جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها»

2-نظام ستارگانِ آسمان چنان دقیق است که می توان راه های زمینی را با آن پیدا کرد. «لِتَهْتَدُوا بِها»

3-شناخت وزن و حجم و میزان فاصله و سرعت حرکت و مدار ستارگان و در کل علم ستاره شناسی و نجوم،به تنهایی انسان را به خدا نمی رساند،باید انسان اراده کند و بخواهد که از این راه،خدا را بشناسد. «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»

(آری،تنها نگاه به آیینه برای اصلاح سر وصورت کافی نیست،بلکه اراده و تصمیم و اقدام برای اصلاح نیز لازم است،چه بسیارند آیینه فروشانی که دائماً به آیینه نگاه می کنند،ولی حتّی یقه ی خود را صاف نمی کنند.)

وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ«98»

و اوست کسی که شما را از یک نفْس آفرید،پس برخی قرار یافته(و به دنیا آمده اند)و برخی(در پشت پدرها و رحم مادرها)به امانت گذاشته شده اند.ما آیات خویش را برای گروهی که می فهمند به تفصیل بیان کردیم.

نکته ها:

* در تعبیر«أنشأ»دو نکته نهفته است:1-ابتکار 2-تربیت مستمر.

در آفرینش انسان هم نوآوری و ابتکار است،هم تربیت مستمر.آری،آفریدن تقلیدی یا آفریدن و رها کردن،چندان ارزشی ندارد.

* در باره ی تعبیر مستقر و مستودع،معانی دیگری هم گفته شده است،از جمله:شما دارای روح پایدار و جسم ناپایدارید،شما دارای ایمان پایدار و یا ناپایدارید،شما از نطفه ی زن که در رحم پایدار است و نطفه ی مرد که ناپایدار است پدید آمده اید،مستقر در زمین و ودیعه ی در قبر تا روز قیامت هستید،نعمت ها گاهی پایدار است و گاهی ناپایدار.

در دعایی از امام صادق علیه السلام نقل شده که پس از نماز عید غدیر،از خدا خواسته شود نعمت هایش را برای ما مستدام بدارد،چون خود فرموده است:فمستقر و مستودع.[10]

پیام ها:

1-اصل و ریشه ی همه ی شما یکی است،پس این همه اختلاف و برتری طلبی و تبعیض چرا؟ «مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ»

2-این همه تنوّع و نوآوری در خلقت انسان ها تنها از یک نفْس،نشانه ی عظمت خداوند است. «وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ»

3-همه ی داده ها پایدار نیست.تا نعمت و امکانات هست،بهترین استفاده و بهره را ببریم. «فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ»

4-انسان تا اهل«فهم»نباشد،از معارف بهره نمی برد. «قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ»

وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراکِباً وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِیَهٌ وَ جَنّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمّانَ مُشْتَبِهاً وَ غَیْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلی ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ یَنْعِهِ إِنَّ فِی ذلِکُمْ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ«99»

و او کسی است که از آسمان،آبی نازل کرد،پس به وسیله ی آن،هر گونه گیاه برآوردیم و از آن سبزه ها خارج ساختیم.از آن(سبزه ها)دانه های برهم نشسته و چیده شده بیرون آوریم.و از شکوفه ی خرما خوشه هایی نزدیک بهم(پدید آوریم)و نیز باغ هایی از(انواع)انگورها و زیتون و انار (پرورش دهیم)که برخی شبیه به هم و برخی غیر متشابهند.به میوه ی آن،آنگاه که بار دهد و آنگاه که میوه می رسد بنگرید.همانا در آن، نشانه هایی برای گروه با ایمان است.

نکته ها:

* در آیه ی قبل فرمود:همه ی انسان ها از نفْسِ واحدند،در این آیه می فرماید:همه ی گیاهان و درختان و میوه ها نیز از یک سرچشمه اند وآن آب باران است.

* «متراکب»از ریشه ی«رکوب»،میوه های سوار بر هم و دانه های درهم فشرده است.

«طلع»خوشه ی سربسته خرماست و «قِنْوانٌ» ،رشته های باریک که بعداً خوشه های خرما را تشکیل می دهد. «دانِیَهٌ» ،خوشه های به هم نزدیک و یا نزدیک به زمین،به خاطر سنگینی بار آن است.مراد از «مُتَشابِهٍ» ،یا درختانی است که شباهت ظاهری به هم دارند مثل زیتون و انار و یا میوه هایی است که شبیه به یکدیگرند.

* در این آیه و دو آیه ی قبل سه تعبیر پی درپی آمده است: «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» ، «لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ» و «لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» که رمز آن در پیام 4،بیان گردیده است.

پیام ها:

1-مایه ی رویش همه ی گیاهان ونباتات،آب باران است. «مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کُلِّ شَیْءٍ»

2-هم نزول باران،هم رویاندن گیاه و میوه،کار خداست. أَنْزَلَ ... نُخْرِجُ

3-رابطه ی انسان با میوه ها فقط رابطه ی مادّی و غذایی نباشد،بلکه رابطه ی فکری و توحیدی هم باشد. اُنْظُرُوا إِلی ثَمَرِهِ ... فِی ذلِکُمْ لَآیاتٍ

4-بهره گیری از ستارگان،علم و کارشناسی لازم دارد. «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» ،درک این که کاروان بشری همه از یک نفس است و این کاروان،به صورت پایدار و ناپایدار در جریان است درک عمیق می طلبد. «لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ» ،درک اینکه از گیاه و باران و میوه باید بهره ی معنوی برد و از انتساب همه ی هستی به خدا نباید غافل بود،ایمان می طلبد. «لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»

وَ جَعَلُوا لِلّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَ بَناتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یَصِفُونَ«100»

و آنان برای خدا شریکانی از جنّ قرار دادند،در حالی که آنان را نیز خدا آفریده است و از روی نادانی برای خداوند،پسران و دخترانی ساخته و پرداختند.خداوند برتر و منزّه است از آنچه آنان درباره ی او وصف می کنند.

نکته ها:

* «خلق»،ایجاد چیزی از روی حساب است و«خرق»،پاره کردن چیزی بی رویّه و بی حساب.

«خَرَقُوا» یعنی بدون دقّت و مطالعه مطلبی را اظهار کردن،یا بدون حساب ساختن و بی دلیل ادّعا کردن است.[11]

* به گفته ی قرآن،مسیحیان،حضرت عیسی را و یهودیان حضرت عُزَیر را پسر خدا می دانستند. [12]جمعی هم ملائکه را فرزندان خدا می پنداشتند.زردشتیان،اهریمن را که از جنّ بود رقیب خدا قرار داده و همه ی بدی ها را به او منسوب می کردند،برخی عرب ها هم میان خدا و جنّ،نسبتی فامیلی معتقد بودند. «جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّهِ نَسَباً»[13]این آیه همه آن گمان ها را باطل شمرده و می فرماید:خداوند از همه ی این اوصاف،منزّه و برتر است.

پیام ها:

1-جهل،ریشه ی خرافه گرایی است. خَرَقُوا ... بِغَیْرِ عِلْمٍ (عقائد انسان نسبت به خداوند باید بر اساس علم باشد.)

2-چگونه مخلوق،شریک خالق می شود؟ شُرَکاءَ ... وَ خَلَقَهُمْ

3-ازدواج و فرزند آوری،تأمین یک کمبود و نقص است و خداوند از این عیب ها،منزّه است. «سُبْحانَهُ»

بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنّی یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَهٌ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ«101»

(او)پدید آورنده ی آسمان ها و زمین است،چگونه برای او فرزندی باشد،در حالی که برای او همسری نبوده است و او هر چیز را آفریده و به هر چیز داناست.

ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ«102»

آن است خداوند،پروردگار شما،معبودی جز او نیست،آفریدگار هر چیز است،پس او را بپرستید و او نگهبان و مدبّر همه چیز است.

نکته ها:

* کلمه ی «بَدِیعُ» به معنای آفریدن ابتکاری است(نه تقلیدی).

* آنکه آسمان ها و زمین را بدون تقلید و نقشه ی قبلی آفرید،چه نیازی به فرزند و همسر دارد؟او با یک اراده،آنچه را بخواهد خلق می کند.

پیام ها:

1-آفریدگار جهان،توانمند است ونیازی به همسر وفرزند ندارد. «بَدِیعُ السَّماواتِ»

2-خدایی را که قرآن معرفی می کند،با خدایی که دیگران عقیده دارند مقایسه کنید. «ذلِکُمُ اللّهُ»

3-در عقیده ی اسلامی،آفریدگار و پروردگار یکی است. رَبُّکُمْ ... خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ (امّا مشرکان، خالق را اللَّه می دانند،ولی عقیده به چندین ربّ دارند).

4-خالقیّت مطلقه ی خدا،دلیل توحید است. «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ»

5-هم آفرینش به دست خداست،هم بقا و ثبات هر چیز به اراده ی اوست.

«خالِقُ - وَکِیلٌ»

6-ربوبیّت وخالقیّت خدا،فلسفه ی پرستش است. رَبُّکُمْ ... خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ

لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ«103»

چشم ها او را در نمی یابد،ولی او چشم ها را در می یابد و او نامرئی و دقیق و باریک بین و آگاه است.

نکته ها:

* کلمه ی«بصر»هم به معنای چشم است و هم به معنای بصیرت.[14] بنابراین آیه را می توان چنین معنا کرد:نه چشم ظاهری،خداوند را می بیند و نه دل به عمق معرفت او راهی دارد.

* «لطیف»چند معنی دارد:1.آنکه عطای خود را کم بشمارد و طاعت مردم را بسیار،

2.دقیق،رسیدگی پنهانی به امور و باریک بینی،3-خالق اشیای ظریف و ناپیدا.

4.اهل مدارا و رفاقت،5.پاداش دهنده ی اهل وفا و بخشاینده ی اهل جفا.

* امام رضا علیه السلام فرمود:«لا یقع الاوهام و لا یُدرک کیف هو»،افکار و اوهام بر خداوند احاطه ندارد و ذات او آنگونه که هست قابل ادراک نیست.[15]

* خداوند،هرگز دیدنی نیست.همین که حضرت موسی از زبان مردم درخواست دیدن خدا را کرد،پاسخ شنید: «لَنْ تَرانِی»[16]هرگز مرا نخواهی دید.برخی از اهل سنّت گفته اند:خدا در قیامت دیده می شود و به آیاتی همچون «إِلی رَبِّها ناظِرَهٌ»[17]استدلال می کنند.[18] غافل از آنکه خداوند،جسم و مادّه نیست و مراد از نظر به خداوند،نگاه با چشم دل است،زیرا دیدن با چشم، در جایی است که چیزی دارای جسم،مکان،محدودیّت،رنگ و...باشد و همه ی اینها نشانه ی نیاز و عجز است که خداوند از این نقص ها مبرّا می باشد.

* امام علی علیه السلام می فرماید:نه تنها چشم او را نمی بیند،بلکه وهم و فکر نیز نمی تواند بر او احاطه پیدا کند.[19] سعدی در ترسیم این مطلب می گوید:

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم

و از آنچه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر

ما همچنان در اوّل وصف تو مانده ایم

* مراد از جمله ی «یُدْرِکُ الْأَبْصارَ» ،علم او به دیده های انسان است،مانند«سمیع»و «بصیر»که به معنای علم او به شنیدنی ها و دیدنی هاست.

پیام ها:

1-خداوند،جسم مادّی نیست. «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ»

2-هیچ کس از ذات خداوند آگاه نیست. «هُوَ اللَّطِیفُ»

3-هیچ پرده و مانعی جلوی علم خدا را نمی گیرد. «هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»

4-با این که خدا زشتی های ما را می داند باز به ما لطف دارد. «وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»

5-خداوند به همه ی لطائف و رموز هستی آگاه است. «هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»

قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ«104»

همانا از سوی پروردگارتان،مایه های بینش و بصیرت،(کتب آسمانی و دلائل روشن)برای شما آمده است.پس هر که بصیرت یافت،به سود خود اوست و هر کس کوری گزید،به زیان خویش عمل کرده است و من نگهبان و ضامن(ایمان شما به اجبار)نیستم.

نکته ها:

* از آیه ی 95 تا اینجا در معرّفی خدا و انتقاد از شرک بود،این آیه به منزله ی نتیجه و خلاصه ی آیات گذشته است.

* مشابه این آیه در قرآن زیاد است که نتیجه ی ایمان وکفر،خوبی وبدی،یا بصیرت وکوردلیِ انسان را متوجّه خود او می داند.همچون:

·   «لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ»[20]

·   «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها»[21]

·   «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»[22]

پیام ها:

1-با نزول قرآن،راه عذری بر هیچ کس باقی نمانده است. «قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ»

2-مردم در انتخاب راه،آزادند. فَمَنْ أَبْصَرَ ... وَ مَنْ عَمِیَ

3-آگاه کردن مردم،از شئون ربوبیّت الهی است. «بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ»

4-سود ایمان و زیان کفر مردم،به خودشان برمی گردد نه خدا. فَلِنَفْسِهِ ... فَعَلَیْها

5-کیفر گروهی از مردم،نشانه ی باطل بودن تعالیم انبیا نیست،بلکه نشانه ی کوردلی خود آنان است. «وَ مَنْ عَمِیَ»

6-وظیفه ی پیامبر،ابلاغ است نه اجبار. «ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ»

وَ کَذلِکَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ وَ لِیَقُولُوا دَرَسْتَ وَ لِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ«105»

و بدین سان آیات را در شکل های گوناگون بیان می کنیم،(تا وسیله هدایت شود ولی کافران ایمان نیاورده)و گویند:تو(نزد کسی)درس خوانده ای! (بگذار بگویند،ولی ما)برای کسانی بیان می کنیم که اهل فهم و علم باشند.

نکته ها:

* کفّار برای باز کردنِ راه تکذیب پیامبر می گفتند:این حرف ها از خودش نیست،از دیگری

آموخته است. «دَرَسْتَ» چنانکه در موارد دیگر نیز می گفتند: «إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ»[23]انسانی به او یاد داده است، «أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ»[24]گروهی دیگر کمکش کرده اند.

پیام ها:

1-تنوّع در شیوه ی بیان و استدلال و آموزش،راه پذیرش را بازتر می کند.

«نُصَرِّفُ الْآیاتِ»

2-در مقابل آیات الهی،برخی با تهمت و انکار ایستادگی می کنند. «دَرَسْتَ» ،ولی برخی که اهلند،ارشاد می شوند. «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ،لاله روید ودر شوره زار،خَس

اِتَّبِعْ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ«106»

تنها آنچه را از سوی پروردگارت به تو وحی شده پیروی کن،معبودی جز او نیست و از مشرکان روی بگردان.

نکته ها:

* در آیه ی قبل،تهمت مشرکان به پیامبر مطرح شد که می گفتند:کلام تو وحی نیست،بلکه آموخته از دیگران است.اینجا به پیامبر دلداری می دهد که تو کار خویش را بکن و به حرف مخالفان اعتنایی نداشته باش.

* شیوه های برخورد با مخالفان،در موارد مختلف متفاوت است،از جمله:

گاهی سلام کردن است. «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[25]

گاهی سکوت و عدم برخورد است. «ذَرْهُمْ» [26]، «حَسْبُنَا اللّهُ»[27]

گاهی اعراض و بی اعتنایی است. «أَعْرِضْ عَنْهُمْ»[28]

گاهی درشتی و غلظت است. «وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ»[29]

گاهی مقابله به مثل است. «فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ»[30]

پیام ها:

1-رهبران الهی نباید با تهمت ها و تحقیرها و تحلیل های ناروای دشمنان،در راه خود سست شوند. «اتَّبِعْ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ»

2-گاهی بشر چنان سقوط می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به فرمان الهی از او روگردان می شود. «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ»

وَ لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکُوا وَ ما جَعَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ«107»

و اگر خداوند می خواست(همه به اجبار ایمان می آوردند و)شرک نمی ورزیدند(ولی سنّت الهی چنین نیست)و ما تورا بر آنان نگهبان قرار ندادیم و تو وکیل(ایمان آوردن)آنان نیستی.

نکته ها:

* مشیّت و خواستِ خداوند دو گونه است:خواست تشریعی و خواست تکوینی.خداوند از نظر تشریعی،هدایتِ همه ی مردم را خواسته است و لذا پیامبران و کتب آسمانی را فرستاده است،امّا از نظر تکوینی خواسته است که مردم بر اساس اراده و اختیار خود،راه را انتخاب کنند،نه آنکه مجبور به پذیرش دین باشند.

پیام ها:

1-اراده وخواست خداوند،تخلّف ندارد. «لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکُوا»

2-مشیّت و اراده ی الهی بر آزاد گذاشتن انسان هاست و وجود مشرکان،نشانه ای از این آزادی است. «وَ لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکُوا»

3-پیامبران الهی،مربّی و معلّم مردمند نه زندانبانانی که با زور و تحمیل،دستور دهند. «ما جَعَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً»

4-پیامبر،نه مسئول دفع بلا از مشرکان و نه مسئول جلب منفعت برای آنان است.

«ما جَعَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ»

5-انبیا ضامنِ وظیفه اند نه نتیجه.با آن همه تلاش،گروه بسیاری مشرک ماندند.

«وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ»

6-پیامبر،برای هدایت مردم سوز و گداز داشت. «وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ»

وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذلِکَ زَیَّنّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ«108»

و به(معبود)کسانی که غیر خدا را می خوانند ناسزا نگویید که آنان نیز از روی جهل و دشمنی به خداوند ناسزا می گویند.ما این گونه عمل هر امّتی را برایشان جلوه دادیم.سپس بازگشت آنان به سوی پروردگارشان است، پس خداوند آنان را به آنچه می کردند خبر می دهد.

نکته ها:

* خداوند،انسان را چنان آفریده که چه کارهای خوب و چه کارهای بد،کم کم در روح او تأثیر می گذارد و به آن عادت می کند.از این رو،زینت دادن کارها گاهی به خدا نسبت داده شده، «زَیَّنّا» ،که خالق این تأثیر است،و گاهی به شیطان نسبت داده شده که از طریق وسوسه و وعده،زشت ها را زیبا جلوه می دهد. «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ»[31]

* حضرت علی علیه السلام در جنگ صفّین به سربازان خود توصیه می کرد:«به پیروان معاویه دشنام و ناسزا نگویند،بلکه سیمای آنان را مطرح کنند که بهتر از دشنام است»[32]

* امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند:«از مصادیقِ دشنام به خدا،دشنام به ولیّ خداست».[33]

* حساب لعن و نفرین و برائت،از حساب دشنام و ناسزا جداست.لعن و برائت که در آیات دیگر قرآن از سوی خداوند اعلام شده،در واقع بیانگر اظهار موضعِ ما در برابر ستمگران و مشرکان است که بیزاری خود را از راه آنان اعلام می کنیم. «لَعْنَهُ اللّهِ عَلَی الظّالِمِینَ»[34]، بَراءَهٌ مِنَ اللّهِ ...[35]

پیام ها:

1-احساسات خود را نسبت به مخالفان کنترل کنیم و از هرگونه بد دهنی و ناسزا بپرهیزیم. «لا تَسُبُّوا»

2-به بازتاب برخوردهای خود توجّه کنیم. لا تَسُبُّوا ... فَیَسُبُّوا اللّهَ

3-با فحش و ناسزا،نمی توان مردم را از مسیر غلط باز داشت. «لا تَسُبُّوا»

4-ناسزاگویی،عامل بروز دشمنی و کینه و ناسزا شنیدن است. لا تَسُبُّوا ... فَیَسُبُّوا ...

عَدْواً

5-دشنام،نشانه ی نداشتن یا منطق است،یا ادب و یا صبر.(مسلمان با پرهیز از ناسزا،باید نشان دهد که صبر و منطق و ادب دارد.) «لا تَسُبُّوا»

6-هر کاری که سبب توهین به مقدّسات شود،حرام است. «فَیَسُبُّوا اللّهَ»

7-استفاده از حربه ی دشنام وناسزا،در نهی از منکر و تبلیغات ومناظرات ممنوع است. «لا تَسُبُّوا»

8-کاری که سبب کشیده شدن دیگران به گناه وحرام می شود،حرام است.[36]

لا تَسُبُّوا ... فَیَسُبُّوا

9-گاهی انسان ناخودآگاه در گناه دیگران شریک می شود،آنجا که مقدّمات گناه دیگران را فراهم کند. «فَیَسُبُّوا اللّهَ»

10-از سنّت های الهی،زیبا جلوه کردن اعمال امّت ها در نظر آنان است. «زَیَّنّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ» (هر امّتی اعمال خود را هرچند ناحقّ باشد،زیبا می پندارد)

11-جلوه نمایی و زیبادیدن،نشانه ی حقانیّت نیست. «زَیَّنّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ»

12-آگاه کردن مردم از کرده های خویش در قیامت،از شئون ربوبیّت الهی است.

إِلی رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ ...

وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آیَهٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللّهِ وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ«109»

و با سخت ترین سوگندهایشان به خدا قسم یاد کردند که اگر معجزه و نشانه ای برایشان بیاید،قطعاً به آن ایمان خواهند آورد.بگو:معجزات، تنها نزد خداست(و به دست اوست)و چه می دانید(بلکه ما می دانیم)که اگر معجزه ای هم بیاید،(باز هم)آنان ایمان نخواهند آورد.

نکته ها:

* گروهی از کفّار قریش،نزد پیامبر آمده،گفتند:تو هم مانند موسی و عیسی معجزاتی بیاور تا به تو ایمان آوریم،حضرت پرسید:چه کنم؟گفتند:کوه صفا را تبدیل به طلا کن،مردگان ما را زنده کن،خدا و فرشتگان را نشانمان بده و آنگاه سوگند یاد کردند که در این صورت ایمان خواهند آورد.آیه نازل شد که معجزه دست خداوند است و طبق حکمت انجام می گیرد،نه هوس های مردم.[37]

معجزه به مقدار اتمام حجّت لازم است،نه به مقدار ارضای تمایلات هر فرد.بگذریم که برخی پیشنهادها مثل دیدن خدا خلاف عقل است و چنان نیست که نظام هستی بازیچه ی هوس های مشرکان باشد.

پیام ها:

1-مشرکان مکّه،«اللّه»را قبول داشتند وبه آن سوگند یاد می کردند. «أَقْسَمُوا بِاللّهِ»

2-فریب سوگندهای دروغین مخالفان را نخورید. «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ»

3-برهان خواهی آری،تسلیم شدن در برابر هوسها هرگز. «إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللّهِ»

4-معجزات پیامبران،به دست خداست. «إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللّهِ»

5-لجاجت،درد بی درمانی است که صاحبان آن،با دیدن هر نوع معجزه،باز هم ایمان نمی آورند. «لا یُؤْمِنُونَ»

وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ«110»

همان گونه که در آغاز ایمان نیاوردند،این بار نیز دلها و چشم هایشان را دگرگون و واژگون می کنیم و آنان را در طغیانشان رها می سازیم تا سرگردان بمانند.

پیام ها:

1-وارونه شدن دل افراد لجوج،سنّت خداوند است. «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ»

2-ایمان به خدا و رسالت نیاز به قلب سالم دارد. «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ»

3-گناه و لجاجت،دید و بینش انسان را دگرگون می سازد. «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ»

4-کسی که با دیدن معجزات اولیه ایمان نیاورده،نباید تقاضای معجزات دیگری کند. «لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّهٍ»

5-گرچه خداوند«مقلّب القلوب»است،ولی این انسان است که با انتخاب ایمان یا کفر زمینه ی دگرگونی را فراهم می کند. نُقَلِّبُ ... کَما لَمْ یُؤْمِنُوا

6-طغیان،ریشه ی کفر است. لَمْ یُؤْمِنُوا ... طُغْیانِهِمْ

7-کسی را که خداوند رها کند،سرگردان می شود. نَذَرُهُمْ ... یَعْمَهُونَ

جزء«8»

وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَهَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ«111»

و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان نازل می کردیم و مردگان با آنان سخن می گفتند و همه چیز را(به گواهی صدق و اعجاز)دسته دسته در برابرشان گرد می آوردیم باز هم ایمان نمی آوردند،مگر آنکه خداوند بخواهد(به اجبار ایمان آورند)،ولی بیشترشان نادانی می کنند.

نکته ها:

* گویا یکی از درخواست های مشرکان،نزول فرشتگان و سخن گفتن مردگان با آنان بوده است،غافل از آنکه این مشرکان به قدری لجوجند که حتّی اگر امور غیبی مثل فرشتگان برای آنان محسوس شود باز هم ایمان نخواهند آورد.سعدی نیز می گوید:

چون بود اصل گوهری قابل

تربیت را در او اثر باشد

هیچ صیقل نکو نداند کرد

آهنی را که بد گهر باشد

سگ به دریای هفتگانه مشوی

چون شود تر،پلیدتر باشد

خر عیسی گرش به مکّه بری

چون بیاید هنوز خر باشد

* «قبل»یا به معنای مقابل است،یا جمع قبیل،به معنای گروه و دسته.

* در دو آیه ی قبل،ادعای دروغ مشرکان مطرح شد که می گفتند:اگر معجزه بیاید ایمان می آوریم،اینجا نمونه آن معجزات مطرح شده است.

* شبیه این آیه،در سوره ی حجر آیات 14 و 15 آمده است: «وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِیهِ یَعْرُجُونَ لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ» اگر از آسمان دری باز شود و کفّار از آن بالا روند،باز هم گویند:چشم ما را جادو کرده اند.

پیام ها:

1-برای دلهای لجوج،هیچ آیه و نشانه ای زمینه ساز ایمان نمی گردد. «ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا»

2-خدا اگر بخواهد،می تواند به اجبار،همه را مؤمن سازد،ولی این خلاف حکمت اوست. «ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ»

3-جهالت،عامل ایمان نیاوردن به آیات الهی است. ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا ... وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ

وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ«112»

(ای پیامبر! اینان تنها در برابر تو به لجاجت نپرداختند،بلکه)ما این گونه برای هر پیامبری، دشمنی از شیطان های انس و جنّ قرار دادیم.که برخی از آنان حرف های دلپسند و فریبنده را به برخی دیگر مرموزانه القا می کنند.البتّه اگر پروردگارت می خواست،چنین نمی کردند. (ولی سنّت الهی بر آزادی انسان ها می باشد،)پس آنان را و آنچه به دروغ می سازند به  خود واگذار.

نکته ها:

* در دو آیه ی قبل آمده بود:ما آنان را به حال خود رها کردیم، «نَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» اینجا می فرماید:تو نیز آنان را به حال خود رها کن. «فَذَرْهُمْ»

* سقوط انسان،از قبول وسوسه ی شیطان شروع می شود، «یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ»[38]

آنگاه هر که وسوسه در او اثر گذاشت از یاران شیطان می شود، «إِخْوانَ الشَّیاطِینِ»[39]و در نهایت خودش شیطان می گردد. «شَیاطِینَ الْإِنْسِ»

* تضادّ و درگیری،زمینه ساز تکامل اختیاری است.به همین جهت خداوند،جهان را عالم تزاحم و تضادّ اختیاری قرار داده است. «وَ کَذلِکَ»

پیام ها:

1-از عوامل استقامت و پایداری انسان،آگاهی از تاریخ و مشکلات دیگران است. «وَ کَذلِکَ»

2-مبارزه حقّ و باطل،در طول تاریخ وجود داشته است. «وَ کَذلِکَ»

3-رهبر جامعه،باید برای مخالفت ها آماده باشد. «وَ کَذلِکَ»

4-انتظار ریشه کن شدن مخالفان و بدخواهان را نداشته باشیم. «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا»

5-از سنّت های الهی روبرو شدن انبیا با مخالفان گوناگون است. «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا»

6-کفّار لجوج،شیطانند. شَیاطِینَ الْإِنْسِ ...

7-شیاطین انس و جنّ از طریق القای به یکدیگر،با هم ارتباط دارند. یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ ...

8-شیاطین،روشهای شیطنت را به یکدیگر می آموزند. «یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ»

9-مخالفان انبیا،تبلیغات درون گروهی دارند. «یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ»

10-کلمات زیبا و فریبنده،می تواند از عوامل اغفال انسان باشد. یُوحِی ... زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً

11-خداوند انسان را آزاد آفریده و دنیا را میدان درگیری ها قرار داده است. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ»

12-اختیار و آزادی بشر،در مسیر رشد و تربیت اوست. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ»

13-در نظام هستی،یک اراده حاکم است نه دو قدرت،یزدان و اهریمن در برابر هم نیستند و تلاش های انحرافی از قدرت و سلطه ی الهی بیرون نیست. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ»

وَ لِتَصْغی إِلَیْهِ أَفْئِدَهُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ وَ لِیَرْضَوْهُ وَ لِیَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ«113»

و(شیاطین،سخنان فریبنده ی خود را بر مردم می خوانند)تا گوش دل آنان که به قیامت ایمان ندارند،به آن سخنان مایل شود و آن را بپسندند و آنان به دست آورند آنچه را به دنبال به دست آوردنش هستند.

نکته ها:

* «لِتَصْغی» از«صَغْو»،به معنای تمایل است،تمایلی که از راه شنیدن حاصل می شود.

* «اقتراف»،به معنای تحصیل و کسب چیزی است.

پیام ها:

1-وسوسه ها و تبلیغات،به تنهایی عامل انحراف نیست،بلکه گوش دادن و دل سپردن و جذب شدن،مؤثّر است. لِتَصْغی ... لِیَرْضَوْهُ

2-ایمان نداشتن به آخرت،سبب تسخیر و نفوذ شیطان است. «لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ»

أَ فَغَیْرَ اللّهِ أَبْتَغِی حَکَماً وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ مُفَصَّلاً وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ«114»

پس(بگو:)آیا(با این همه دلایل روشن)غیر خدا را به داوری جویم؟در حالی که اوست که کتاب آسمانی را به تفصیل به سوی شما نازل کرد، وکسانی که به آنان کتاب داده ایم،(یهود و نصاری)می دانند که این کتاب، از طرف پروردگارت به حقّ نازل گشته است،پس به هیچ وجه از تردیدکنندگان مباش.

نکته ها:

* «حکم»را برخی با«حاکم»یکی دانسته اند،امّا برخی گفته اند:«حَکَم»،داوری است که طرفین دعوا،او را انتخاب کرده باشند،ولی«حاکم»،هرگونه داور است.[40] در مجمع البیان آمده است:حَکَم،کسی است که به حقّ داوری کند،ولی حاکم،به هر قاضی گفته می شود.

* در آیه 111،سخن این بود که اگر مردگان هم با اینان حرف بزنند یا فرشتگان فرود آیند، ایمان نخواهند آورد.در این آیه می فرماید:اهل کتاب،وحی بودن قرآن را می دانند و تقاضای معجزات دیگر،تنها بهانه است.

* پیامبر صلی الله علیه و آله در راه خود تردیدی ندارد،لذا خطاب «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ» هشدار به مسلمانان است که نگران حقّانیت راه خود نباشند.

پیام ها:

1-با وجود کتابی همچون قرآن،به سراغ داوری دیگران رفتن،نادرست و قابل توبیخ است. «أَ فَغَیْرَ اللّهِ أَبْتَغِی حَکَماً» (جز خداوند،کسی حقّ قانون گذاری و داوری ندارد)

2-خداوند،قرآن را به تفصیل نازل کرده است. «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ مُفَصَّلاً»

3-یکی از دلایل حقانیّت اسلام،بشارت انبیای گذشته در تورات و انجیل است.

«الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ» چنانکه در آیه ای دیگر می فرماید: «یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ»[41]اهل کتاب،پیامبر اسلام را همچون فرزندان خود می شناختند.

4-رهبر باید از قاطعیّتی تردیدناپذیر در راه دعوت خود برخوردار باشد.

فَلا تَکُونَنَّ ...

5-مبادا به خاطر ایمان نیاوردن اهل کتاب،در شما تردیدی پیدا شود،زیرا آنان حقانیّت قرآن را خوب می دانند و انکارشان به دلیل لجاجت است. «یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»

وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ«115»

و کلام پروردگارت،در صداقت و عدالت به حدّ کمال و تمام رسید.هیچ تغییردهنده ای برای کلمات او نیست و او شنوای داناست.

نکته ها:

* مراد از«کلمت»در این آیه،به دلیل آیه ی قبل،آیات قرآن است ولی واژه ی«کلمه»در فرهنگ قرآن و روایات،گاهی به معنای وعده ی حتمی آمده است، «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا»[42]که تحقّق وعده ی الهی را نسبت به بنی اسرائیل به خاطر صبرشان بیان می کند.

گاهی به معنای دین آمده است،«کلمت اللّه»یعنی دین خدا،و گاهی به پیامبر و اولیای الهی اطلاق شده است،چنانکه درباره ی حضرت عیسی علیه السلام می خوانیم: «کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ»[43]

در روایات نیز از قول ائمّه علیهم السلام آمده است که ما کلمات الهی هستیم.«نحن الکلمات»[44]

پیام ها:

1-قرآن،آخرین کتاب آسمانی و اسلام،آخرین دین الهی است. «تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

2-قرآن،معجزه ای کامل برای اثبات رسالت پیامبر اکرم است. «تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

3-قرآن،پاسخگوی همه ی نیازهای هدایتی جوامع بشری است. «تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

4-اسلام،مکمّل ادیان گذشته است. تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ ...

5-اتمام دین با بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله،جلوه ای از ربوبیّت خداوند است. «وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

6-مبنای قوانین و سنّت های خداوند در نظام هستی،صدق و عدل است. «وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً»

7-اخبار قرآن،صادق و احکامش بر عدل استوار است. «وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً» در آیه ی دیگر می خوانیم: «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً»[45]

8-در قرآن،تحریف راه ندارد. «لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ»

9-خداوند نیازها را بسیار خوب می داند و با توجّه به آن،قرآن را نازل کرده است. «وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»

وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّ یَخْرُصُونَ «116»

و اگر از بیشتر افراد روی زمین اطاعت کنی،تو را از راه خداوند،منحرف و گمراه می کنند.زیرا آنان جز از گمان پیروی نمی کنند وآنان،جز به حدس و گمان نمی پردازند.

نکته ها:

* «خَرْص»به معنای تخمین و حدس است.چون بعضی از تخمین ها نادرست از آب در می آید،به معنای دروغ هم آمده است.[46]

پیام ها:

1-راه هدایت و راه قرآن ملاک است،نه راه مردم و اکثریّت. وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ ... وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ ...

2-اکثریّت،دلیل حقانیّت نیست.ملاک،حقّ است نه عدد،پس در پیمودن راه حقّ از کمی افراد نهراسید. إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ ...

3-جلب نظر اکثریّت،گاهی به قیمت نابودی و انحراف خود انسان تمام می شود.

إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ ... یُضِلُّوکَ (در راه خدا حرکت کنیم هر چند خلاف رأی اکثریّت باشد)

4-اکثریّت،چنان جلوه ای دارد که خدا پیامبر را هم از تبعیّت آن بر حذر می دارد.

«وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ» (انبیا باید تابع وحی باشند،نه آرای مردم)

5-ریشه ی ضلالت ها،اعتماد به حدس وگمان است. «یُضِلُّوکَ - إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ»

6-اکثریّتی که به جای حقّ،در پی حدس و هوس باشند،قابل پیروی نیستند. إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ ... یُضِلُّوکَ ... یَخْرُصُونَ

7-در انتخاب راه،دلیل وبرهان لازم است،نه حدس وگمان. إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ ...

یَخْرُصُونَ

إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ یَضِلُّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ«117»

قطعاً پروردگار تو،خود به کسانی که از راه او گمراه می شوند،داناتر است و او به هدایت یافتگان(نیز)آگاه تر است.

نکته ها:

* «مَهدیّ»،یعنی کسی که از ابتدا به هدایت الهی راه یافته است،مانند امامان معصوم علیهم السلام امّا «مهتدی»کسی است که پس از ضلالت،هدایت شده باشد. [47]

پیام ها:

1-بشر نیز علم دارد،امّا تنها خدا اعلم است. «هُوَ أَعْلَمُ» (ضمیر «هُوَ» میان مبتدا و خبر نشانه ی انحصار است.)

2-تربیت،نیاز به آگاهی عمیق دارد. رَبَّکَ ... أَعْلَمُ

3-با تظاهر و نفاق،خود و دیگران را مفریبیم،که خدا همه را بهتر می شناسد.

هُوَ أَعْلَمُ مَنْ یَضِلُّ ...

4-از اعلم پیروی کنیم،نه اکثریّت. وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ یُضِلُّوکَ ... إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ

فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِینَ«118»

پس اگر به آیات الهی ایمان دارید(تنها از)آنچه نام خداوند(هنگام ذبح)بر آن برده شد بخورید.

نکته ها:

* از نشانه های جامعیّت مکتب اسلام این است که در یک مسئله ی جزیی مانند ذبح،همه ی جوانب آن را مطرح کرده است:هم مکتب(نام خدا)،هم وسیله(آهن)،هم شیوه ی بریدن رگ ها، هم امّت(مسلمان بودن کسی که ذبح می کند)و هم جهت(قبله)و هم موارد مصرف. «فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ»

پیام ها:

1-غذا و خوراک مؤمن باید جهت الهی داشته باشد. «فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ»

2-نام خداوند،مُهر جواز مصرف و پروانه ی استفاده از گوشت حیوانات قابل مصرف است. فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ ...

3-برای تحکیم پایه های توحید،از هر فرصتی،حتّی ذبح حیوان باید استفاده کرد. آری؛ توحید، تنها یک مسأله ی ذهنی نیست. «فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ»

4-تغذیه ی حلال و التزام به احکام،شرط ایمان است. «إِنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِینَ»

وَ ما لَکُمْ أَلاّ تَأْکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلاّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ وَ إِنَّ کَثِیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ«119»

و شما را چه شده که از آنچه که نام خداوند بر آن برده شده است نمی خورید؟(و بی جهت حلال ما را بر خود حرام می کنید،)در صورتی که خداوند آنچه را بر شما حرام کرده خودش به تفصیل برای شما بیان کرده است،مگر آنچه(از محرّمات) که به خوردن آن مضطرّ شدید،همانا بسیاری از مردم،دیگران را جاهلانه به خاطر هوس های خود گمراه می کنند.قطعاً پروردگارت به متجاوزان آگاه تر است.

نکته ها:

* گروهی با شبهه افکنی و مقایسه ی میان حیوان ذبح شده و مرده،مردم را به انحراف کشیده و می گفتند:چرا حیوانی را که ما می کشیم حلال است و آنچه را خدا می کشد،حرام؟ که این آیه ضمن هوشیار کردن مردم،پاسخ آنان را نیز می دهد.

پیام ها:

1-هر کس بدون دلیل حلال های الهی را بر خود حرام کند باید توبیخ شود. «وَ ما

لَکُمْ أَلاّ تَأْکُلُوا...» (گویا بعضی از مسلمانان تحت تأثیر سنّت های جاهلی قرار می گرفتند و حلال هایی را بر خود حرام می کردند.)

2-خوردن گوشت حیوان هم اگر رنگ الهی داشته باشد حلال،و گرنه حرام است. «ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ»

3-همه ی محرّمات الهی،در مکتب آسمانی اسلام بیان شده است. «وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ»[48]

4-اصل و قانون کلّی در خوردنی ها،حلال بودن است و هر چه حرام باشد، خداوند بیان می کند. «فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ»

5-احکام اسلام،بن بست ندارد. «إِلاّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ»

6-اضطرار،تکلیف را ساقط می کند. «إِلاّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ»

7-تکلیف های الهی،متناسب با شرایط زمان،مکان و توان انسان است. «إِلاّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ»

8-استفاده از خوردنی های حرام،در موارد اضطراری جایز است. «إِلاّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ»

9-تعیین حلال و حرام،بر پایه ی دستورات الهی است. «حَرَّمَ عَلَیْکُمْ»

10-جهل و هواپرستی،از عوامل انحراف است. «لَیُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ»

11-گمراه ساختن مردم،تجاوز به حقوق جامعه است. «أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ»

وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِما کانُوا یَقْتَرِفُونَ«120»

و گناه آشکار و پنهان را رها کنید،همانا کسانی که مرتکب گناه می شوند، به زودی کیفر کارهایی را که مرتکب شده اند،خواهند دید.

نکته ها:

* چه در گذشته چه امروز،مردم تنها از گناه آشکار هراس داشته و دارند.

پیام ها:

1-گناه،جاذبه وکششی دارد که باید با اراده ای قاطع،از آن دل کند. «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ»

2-اسلام،هم به طهارت ظاهر توجّه دارد و هم طهارت باطن؛هم باید از گناهان عملی دوری کرد و هم از گناهان قلبی،مانند سوء ظنّ. «ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ»

3-کیفر الهی،برای گناهانی است که با علم و عمد انجام می گیرد. «إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمَ»

4-گرچه شیطان وسوسه می کند،امّا انسان با اراده گناه می کند. «یَکْسِبُونَ الْإِثْمَ»

5-قیامت و کیفر آخرت،دور نیست. «سَیُجْزَوْنَ»

6-کیفرهای الهی،نتیجه ی عملکرد خود ماست. «بِما کانُوا یَقْتَرِفُونَ»

وَ لا تَأْکُلُوا مِمّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ«121»

و از آنچه نام خداوند بر آن برده نشده،نخورید،چرا که خوردن آن فسق (و خروج از مدار بندگی)است.همانا شیاطین،به دوستان خود القا می کنند تا به جدال با شما برخیزند(که مثلاً چه فرقی است میان حیوان مرده یا ذبح شده)و اگر از آنان اطاعت کنید،قطعاً شما هم مشرک می شوید.

نکته ها:

* چون حرام خواری،قساوت قلب می آورد و زمینه ساز گناهان دیگر است،اسلام آن را به شدّت منع کرده است.همانگونه که امام حسین در روز عاشورا خطاب به لشکر مخالف فرمود:«قد ملئت بطونکم من الحرام»

* در آیه 5 سوره ی مائده خواندیم که طعام اهل کتاب برای شما حلال است.این آیه می گوید:گوشت هر حیوانی که نام خداوند بر آن برده نشود حرام است.از آنجا که اهل کتاب،این شرط را رعایت نمی کنند،پس گوشت حیوان ذبح شده آنها برای ما حرام است و مراد از طعام در آن آیه،حبوبات و امثال آن است،نه گوشت.[49]

* وسوسه ی شیاطین این گونه است که می گوید:حیوان مرده را خدا کشته و کشته ی خدا بهتر از کشته ی انسان است! پس چرا حیوانِ مرده،حرام ولی حیوانِ ذبح شده حلال است؟! غافل از آنکه اجرای فرمان الهی مهم است.

پیام ها:

1-مسلمان،حتّی در مسائل تغذیه باید تعهّد دینی را مراعات کند. «وَ لا تَأْکُلُوا مِمّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ»

2-بردن نام خدا به هنگام ذبح،تشریفاتی نیست،بلکه حکمی لازم الاجراست و ترک آن،فسق است. «إِنَّهُ لَفِسْقٌ»

3-هر کجا ناباوری بیشتر است،تأکید نیز لازم است.چون پذیرفتن شرایط حلال بودن ذبح،برای مردم جاهل سنگین بود،خداوند با چند تأکید مسئله را مطرح کرد. «إِنَّهُ لَفِسْقٌ» (جمله ی اسمیّه،«انّ»وحرف«لام»،نشانه ی تأکید است)

4-انسان،در اثر مصرف حرام،زمینه ی پذیرش القائات شیطانی را پیدا می کند.

وَ لا تَأْکُلُوا ... وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ

5-شیطان ها،قدرت وسوسه و القا دارند. «إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ»

6-وسوسه های شیاطین،تنها در اولیای آنان نافذ است،نه در اولیای خدا.

«لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ»

7-پشتوانه ی جدال های انسان،وسوسه ها وهوس هاست. لَیُوحُونَ ... لِیُجادِلُوکُمْ

8-جدال در احکام الهی،از حربه ها و القائات شیطانی است. وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ ...

لِیُجادِلُوکُمْ

9-جدال در احکام دینی،انسان را به شرک می کشاند. لِیُجادِلُوکُمْ ... لَمُشْرِکُونَ

10-خداپرستانی که در عمل،مطیع غیر خدا می باشند،مشرکند. «إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ»

أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«122»

وآیا آنکه(به واسطه ی جهل و شرک)مرده بود،پس او را(با هدایت خویش)حیات بخشیدیم و برای او نوری(از ایمان)قرار دادیم که با آن در میان مردم راه خود را بیابد،مَثَل او مَثَل کسی است که در ظلمت های(جهل و شرک)قرار دارد و از آن بیرون آمدنی نیست؟این گونه برای کافران، کارهایی که می کردند جلوه داده شده بود.

نکته ها:

* این آیه درباره ایمان آوردن حضرت حمزه،عموی پیامبر نازل شده است،که چون از اذیت و آزار ابوجهل نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و مکتب او آگاه شد،در حمایت از پیامبر به سراغ ابوجهل رفت و با مشت بر سر او کوبید.آنگاه گفت:من از امروز،به محمّد ایمان می آورم.

از آن پس تا زمان شهادت،یک افسر رشید و با ایمان برای اسلام بود.

* در تعابیر قرآنی،«مرگ»،هم بر مرحله ی قبل از نطفه گفته شده است: «کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ»[50]

هم به گمراهی: «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً» هم به منطقه ی بی گیاه و خشک: «فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ»[51]هم به مرگ موقّت: «فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ»[52]و هم به مرگ حقیقی: «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»[53].

* امام باقر علیه السلام فرمود:نوری که در میان مردم راه را از چاه نشان می دهد،امام و رهبر آسمانی است.[54]

* کارهای پر جاذبه،کفّار(مثل:ابتکارات و اختراعات و تکنولوژی و تمدّن)،چنان برای آنان جلوه کرده که نمی گذارد انحرافات و سقوط انسانیّت خود را درک کنند. «زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»

پیام ها:

1-حیات و مرگ واقعی انسان،ایمان و کفر اوست. «مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ»

2-ارشاد و هدایت،کار خداست،هر چند خود انسان زمینه ی هدایت را فراهم می کند. «فَأَحْیَیْناهُ»

3-استفاده از تمثیل،سؤال و مقایسه،در تبلیغ و تربیت مؤثّر است. أَ وَ مَنْ کانَ ...

کَمَنْ مَثَلُهُ ...

4-مؤمن،هرگز به بن بست نمی رسد.او در جامعه هم بینش دارد و هم حرکت.

«نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ»

5-وقتی نور نباشد،ظلمت ها انسان را فرامی گیرد. «فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها»

6-حقّ،یکی وباطل بسیار است.(کلمه ی«نور»مفرد آمده،ولی کلمه ی«ظلمات» جمع آمده است)

7-جز نور ایمان وهدایت الهی،برای بشر نجات بخشی نیست. «لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها»

8-زیبا پنداشتن اعمال،مانع رشد و خروج انسان از تاریکی است. «لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ»

9-کارهای انسان بی ایمان،در دید و تفکّر او مؤثّر است. «کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»

وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فِی کُلِّ قَرْیَهٍ أَکابِرَ مُجْرِمِیها لِیَمْکُرُوا فِیها وَ ما یَمْکُرُونَ إِلاّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ«123»

و ما این گونه در هر دیاری مجرمان بزرگش را می گماریم تا در آن قریه ها و مناطق،حیله(و فسق و فساد)کنند،امّا جز به خودشان نیرنگ نمی کنند ولی نمی فهمند(که نتیجه ی حیله، به خودشان باز می گردد).

نکته ها:

* در شأن نزول آیه ی قبل،به جنگ و ستیز ابوجهل با پیامبر اسلام اشاره شد،این آیه می فرماید: وجود ابوجهل ها،چیز تازه ای نیست و همیشه و همه جا در مقابل دعوت های حقّ، چنین مهره های فاسدی بوده است. «وَ کَذلِکَ»

پیام ها:

1-سنّت الهی،پاسخ دادن به مکر و حیله های دشمنان است. «وَ کَذلِکَ»

2-تلاش های خوبان و بدان،همه در مدار قدرت الهی است. جَعَلْنا ... مُجْرِمِیها

(هم در این آیه که مربوط به مجرمان است و هم در آیه ی قبل که درباره ی مؤمنان بود کلمه ی «جَعَلْنا» بکار رفته است)

3-رهبران فاسد و مفسد،ریشه ی فساد جامعه اند. «أَکابِرَ مُجْرِمِیها لِیَمْکُرُوا فِیها»

4-مکر و تزویر،حربه ی رهبران مفسد است. «لِیَمْکُرُوا»

5-از دست دادن صفا و صداقت و گرفتار شدن به قهر الهی،بزرگ ترین ضربه ای است که حیله گران به خود می زنند. «ما یَمْکُرُونَ إِلاّ بِأَنْفُسِهِمْ»

6-بدتر از بیماری،جهل به بیماری است و بدتر از حیله،ندانستن این که آثار سوء آن به حیله گر برمی گردد. «ما یَشْعُرُونَ»

وَ إِذا جاءَتْهُمْ آیَهٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتّی نُؤْتی مِثْلَ ما أُوتِیَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللّهِ وَ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما کانُوا یَمْکُرُونَ«124»

و چون آیه و نشانه ای(از سوی خدا برای هدایت آنان)نازل شد گفتند:ما هرگز ایمان نمی آوریم تا آنکه به ما هم مثل آنچه به فرستادگان خدا داده شد،داده شود،(بگو:)خداوند بهتر می داند که رسالت خود را کجا(و نزد چه کسی)قرار دهد.به زودی به آنها که گناه کردند،به سزای آن مکر و نیرنگ ها که می کردند،خواری و عذاب سخت از نزد خداوند خواهد رسید.

نکته ها:

* در شأن نزول آیه گفته اند:ولیدبن مغیره،مغز متفکّر کفّار،می گفت:چون سن وثروت من بیش از محمّد صلی الله علیه و آله است،پس باید به من هم وحی شود.چنین حرفی از ابوجهل هم نقل شده است.

* درباره ی جمعی از سران کفر که در جنگ«بدر»کشته شدند،وعده ی الهی عملی شد و ذلّت به آنان رسید.

پیام ها:

1-سردمداران قدرتمند،به دلیل خود برتربینی،استکبار نموده ودعوت اسلام را نمی پذیرند. «قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتّی نُؤْتی مِثْلَ ما أُوتِیَ»

2-ملاک گزینش های الهی،علم او به شایستگی ها و برتریهاست. «اللّهُ أَعْلَمُ»

3-نتیجه ی استکبار در برابر حقّ،ذلّت و خواری است. لَنْ نُؤْمِنَ ... سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللّهِ

فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ«125»

خداوند هرکه را بخواهد هدایت کند،سینه اش را برای(پذیرش)اسلام می گشاید و هر که را (به خاطر اعمال وخصلت های خلافش)بخواهد گمراه کند،سینه اش را(از پذیرفتن ایمان) سخت قرار می دهد،گویا به زحمت در آسمان بالا می رود.خداوند این چنین پلیدی(کفر)را بر کسانی که ایمان نمی آورند قرار می دهد.

نکته ها:

* رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:نشانه ی شرح صدر چند چیز است:«الانابه الی دار الخلود و التجافی عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزول الفوت»،توجّه و گرایش خاضعانه به سوی آخرت و دوری از دنیای حیله گر و آمادگی برای مرگ قبل از آنکه فرصت را از دست بدهد.[55]

امام سجاد علیه السلام نیز در شب 27 رمضان دعایی را که متضمّن همین خواسته است، مکرّر می خواند.[56]

* مراد از هدایت و ضلالت الهی،فراهم کردن اسباب هدایت برای شایستگان و از بین بردن اسباب، برای نااهلان است.

* منظور از«صدر»،روح و دل است.مراد از شرح صدر،گسترش افق عقل و فکر بلندی روح،برای پذیرش حقّ و هدایت است و این نیازمند گذشتن از هوسها و تمنیات دل است.

آنکه شرح صدر نداشته باشد،همواره در لاک خود می ماند و بیرون نمی آید.نتیجه ی شرح صدر، بصیرت و نورانیّت همراه با قلب رقیق و حقّ پذیر است.

* این آیه یکی از معجزات علمی قرآن است که عوارض صعود به آسمان را بیان کرده و می فرماید: کسی که حاضر به پذیرش حقّ نگردد،روحش تنگ و کم ظرفیت می شود، همانند کسی که می خواهد به آسمان برود که نبودن اکسیژن،سینه اش تنگ و تنفّسش سخت می شود.

* امام رضا علیه السلام فرمود:نشانه ی سعه صدر،تسلیم خدا بودن،اطمینان به او داشتن و دلگرم شدن به وعده های الهی است و نشانه ی ضیق صدر،تردید و اضطراب است.[57]

* از سنّت های الهی آن است که برای پاکدلان حقّ پذیر،شرح صدر قرار دهد و لجوجانِ گریزان از ایمان را گرفتار سلب توفیق و رجس سازد.

* حضرت موسی همین که مأمور تبلیغ شد،در اوّلین دعای خود از خداوند خواست: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» [58]ولی خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بدون درخواست،سعه ی صدر عطا کرد. «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»[59]

پیام ها:

1-قبول حق،ظرفیّت و زمینه درونی می خواهد. «یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»

2-شرح صدر،موهبتی الهی است. «یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»

3-خروج از مدار فطرت و عقل،عامل خفقان و تنگی روح و روان می گردد.

«یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ»

4-منحرفان هر چند به ظاهر،خود را در گشایش و آرامش ببینند،ولی در واقع گرفتار تنگناها و فشارند. «ضَیِّقاً حَرَجاً»

5-بی حوصلگی و کم ظرفیّتی،نوعی رجس و پلیدی روح است. یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً ... اَلرِّجْسَ

6-کسی که به حقّ ایمان نیاورد،به تدریج آلوده می شود. «کَذلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ»

وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ«126»

و این راه پروردگار تو است که مستقیم است،قطعاً ما آیات خود را برای قوم و گروهی که پند می پذیرند به تفصیل بیان کرده ایم.

نکته ها:

* کلمه ی «هذا» ،ممکن است اشاره به کلمه ی«اسلام»باشد که در آیه ی قبل آمده بود.

پیام ها:

1-جز راه خدا،راه های دیگر بیراهه است. «وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً»

2-برای تذکر،تفصیل و تنوع و تکرار لازم است. فَصَّلْنَا ... یَذَّکَّرُونَ

3-خداوند،حجت را بر همه تمام کرده است،اگر اهل توجّه باشند،آیات و نشانه های حق،با بیان های مختلف روشن شده است. «لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ»

4-توجّه دائمی به تذکّرات الهی،راه دستیابی به صراط مستقیم است. هذا صِراطُ رَبِّکَ ... لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ

لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ«127»

سرای سلامت نزد پرردگارشان،تنها برای آنان است و او به پاداش اعمالی که انجام می دادند،سرپرست و پشتیبان و دوست آنان است.

پیام ها:

1-در بهشت،خشونت،رقابت،حسرت،تهمت،حسد،کینه،دروغ،اندوه و هیچ گونه مرگ و مرض و فقر راهی ندارد. «دارُ السَّلامِ»

2-برتر از نعمت امنیّت و سلامت،در سایه ی لطف مخصوص پروردگار بودن است. «دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ»

3-خداوند خود امور رهروان راه مستقیم را به عهده دارد. «وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ»

4-رسیدن به ولایت الهی،در سایه ی عمل و تلاش انسان است. «وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»

وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً یا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِیاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِی أَجَّلْتَ لَنا قالَ النّارُ مَثْواکُمْ خالِدِینَ فِیها إِلاّ ما شاءَ اللّهُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ«128»

و(به یاد آورید)روزی که خداوند،همه ی آنان را گرد می آورد(سپس به جِنّیان خطاب می فرماید:)ای گروه جنّ! از انسان ها(پیروان)بسیاری یافتید.و دوستان ایشان از نسل بشر گفتند:پروردگارا! ما انسان ها و شیاطین از یکدیگر بهره گرفتیم و اینک به سرانجامی که برایمان قرار داده بودی رسیدیم.خداوند می فرماید:آتش جایگاهتان است که همیشه در آن خواهید بود،مگر آنکه خداوند بخواهد(که گروهی از شمارا ببخشاید). همانا پروردگار تو حکیمی داناست.

نکته ها:

* در آیات قبل،به کارهای شیاطین و وسوسه هایشان اشاره شد،در اینجا سرنوشت وسوسه پذیری از شیاطین را که دوزخ است،بیان می کند.ضمناً به گفته ی قرآن،شیطان از جنّ است و جنّی که مردم را گمراه کرده همان شیطان است.

پیام ها:

1-به عاقبت کار خود بیندیشیم. «وَ یَوْمَ» (هر کجا کلمه ی «یَوْمَ» در آغاز آیه بکار رفته،مراد یادآوری چنین روزی است.)

2-جنّ،مکلّف و مختار است و مورد خطاب و توبیخ وکیفر و پاداش قرار می گیرد. «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ»

3-شیطان،به گمراه کردن گروه کم راضی نیست و گروه زیادی از انسان ها را منحرف کرده است. «قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ» در آیه ای دیگر می فرماید: «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ»[60]

4-در قیامت،جنِ ّ اغواگر پاسخی در برابر توبیخ ندارد و تنها پیروان انسانی او سخن می گویند. یا مَعْشَرَ الْجِنِّ ... قالَ أَوْلِیاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ

5-بهره گیری انسان و جنّ از یکدیگر طرفینی است. «اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ»

6-در قیامت،انسان و جنّ،همگی محشور می شوند. «جَمِیعاً»

7-پیروی از وسوسه های شیطانی،به تدریج انسان را به ولایت پذیری از او وامی دارد. «أَوْلِیاؤُهُمْ»

8-همه ی منحرفان،کیفر یکسان ندارند و باقی ماندن در آتش،وابسته به اراده ی خداوند است. «إِلاّ ما شاءَ اللّهُ»

9-احکام دادگاه الهی،بر مبنای علم و حکمت است. «حَکِیمٌ عَلِیمٌ»

وَ کَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظّالِمِینَ بَعْضاً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ«129»

و بدین گونه بعضی ستمگران را بر بعضی مسلّط می کنیم،(تا کیفری باشد)برای آنچه عمل می کردند.

نکته ها:

* در آیه ی 127 خواندیم که سرپرست آنان که به راه مستقیم می روند،تنها خداست.در این آیه می خوانیم که سرپرست گروهی از مردم به خاطر عملکردشان ستمگرانند.

* طبق روایات،کیفر ترک کنندگان امر به معروف و نهی از منکر،متخلّفان از ادای خمس و زکات و یاری کنندگان به ظالمان،تسلّطِ ستمگران بر آنان است.[61] در حدیث می خوانیم:

هر گاه خداوند از کار قومی راضی باشد،کارشان را به نیکان می سپارد و اگر ناراضی باشد، کارشان را در دست بدان قرار می دهد.[62]

پیام ها:

1-همان گونه که شیاطینِ جنّ بر انسان مسلّط می شوند،برخی از ظالمان نیز بر بعضی دیگر تسلّط می یابند. «کَذلِکَ»

2-کام جویی های حرام،زمینه ساز حکومت های باطل و سلطه ی ظالمان است.

اِسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ ... نُوَلِّی بَعْضَ الظّالِمِینَ بَعْضاً

3-تنها حاکمان ظالم نیستند،محکومانِ ترسو و ساکت و عیاش هم ظالمند.

«بَعْضَ الظّالِمِینَ بَعْضاً»

4-سبب سلطه ی ستمگران،رفتار خود مردم است. نُوَلِّی ... بِما کانُوا یَکْسِبُونَ

یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتِی وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلی أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا وَ شَهِدُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرِینَ «130»

(در قیامت به آنان گفته می شود:)ای گروه جنّ و انس! آیا پیامبرانی از خودتان به سویتان نیامدند تا آیات مرا بر شما بخوانند و شما را از دیدار این روز بیمتان دهند؟گویند:ما علیه خودمان گواهی می دهیم و زندگی دنیا آنان را فریب داد و بر علیه خود شهادت دادند که کافر بوده اند.

نکته ها:

* از آیات قرآن استفاده می شود که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله،برای جنیان نیز فرستاده شده و آنان نیز قرآن را می فهمند،گروهی هم ایمان می آورند.[63] به گفته ی برخی مفسّران (مثل آلوسی،قرطبی،طبرسی و سیّد قطب)رسولان جنّ،وحی را از طریق رسولان انس دریافت کرده،به هم کیشان خود می رساندند.زیرا کلمه ی«رسول»به غیر انسان هم گفته می شود، مثل: «اللّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً»[64]

* در این آیه،دو اقرار از سوی کافران آمده است،یکی گواهی به آمدن پیامبران،دوّم اعتراف به کفر خویش.

* مواقف در قیامت مختلف است؛گاهی در موقفی کفّار ابتدا انحراف خود را انکار می کنند، مثل آیه ی 23 همین سوره: «وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکِینَ» ،آنگاه که فهمیدند قیامت جای انکار نیست،به گناه خود اعتراف می کنند.

پیام ها:

1-جنّ و انس هر دو مکلف به پذیرش دعوت انبیایند و رسولان برای هر دو نژاد آمده اند. «الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»

2-انذار،یکی از اهرم های تربیت و وظیفه ی پیامبران است. «وَ یُنْذِرُونَکُمْ»

3-از قوی ترین ضامن اجرای احکام الهی برای اصلاح فرد وجامعه،ایمان به معاد است. «یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا»

4-قیامت،جای کتمان وانکار نیست،لذا انسان ها علیه خود اقرار می کنند.

«شَهِدُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ»

5-دنیاخواهی،عامل بی اعتنایی به دعوت های انبیاست. غَرَّتْهُمُ الْحَیاهُ ...(فریفته شدن به دنیا،موجب فراموشی آخرت است.)

6-علاقه ی افراطی به دنیا،انسان را به کفر می کشاند. غَرَّتْهُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا ... أَنَّهُمْ کانُوا کافِرِینَ

ذلِکَ أَنْ لَمْ یَکُنْ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ«131»

این(اتمام حجّت و هشدار)برای آن است که پروردگارت هرگز از روی ستم،آبادی هایی را که اهلش(از شناخت حقّ)غافلند نابود نمی کند.

(خداوند ابتدا مردم را از غفلت و جهل بیرون می آورد و با پیامبرانش به آنان هشدار می دهد و سپس اگر قبول نکردند هلاکشان می کند).

نکته ها:

* سنّت خداوند آن است که راه حقّ را با فرستادن انبیا و هشدارهای مختلف به مردم نشان می دهد و حقایق را بیان کرده،اتمام حجّت می کند.در آن صورت اگر بی اعتنایی کردند،کیفر می دهد.این قانون و سنّت کلّی در آیات متعدّدی مطرح شده است،از جمله: «وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَهٍ إِلاّ لَها مُنْذِرُونَ» [65]ما هیچ قریه ای را هلاک نکردیم مگر آنکه مردم آنجا بیم دهندگانی داشتند. «وَ ما کُنّا مُعَذِّبِینَ حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً» [66]ما تا پیامبری نفرستیم، عذاب نمی کنیم.

پیام ها:

1-کیفردادن گناهکار،از شئون ربوبیّت خداوند است. «رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری بِظُلْمٍ»

2-عقاب بدون بیان وهشدار،ظلم و قبیح است. «مُهْلِکَ الْقُری بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ»

وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا یَعْمَلُونَ«132»

و برای هر کس بر اساس آنچه انجام داده اند درجاتی است،و پروردگار تو از آنچه می کنند غافل نیست.

نکته ها:

* مراد از «دَرَجاتٌ» در این آیه،درجاتِ رشد نیست،بلکه شامل درکاتِ سقوط نیز می شود.

پیام ها:

1-خداوند،عادل است و مرتبه ی هر کس را طبق عملکرد خود او قرار می دهد.

«دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا»

2-سعادت و شقاوت انسان،بسته به اعمال اوست. «مِمّا عَمِلُوا»

3-انسان باید بهوش باشد،زیرا تحت نظر خداست. «وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا یَعْمَلُونَ»

وَ رَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَهِ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِکُمْ ما یَشاءُ کَما أَنْشَأَکُمْ مِنْ ذُرِّیَّهِ قَوْمٍ آخَرِینَ«133»

و پروردگار تو بی نیاز و صاحبِ رحمت است.اگر بخواهد،شما را می برد و پس از شما هر که را بخواهد جایگزین می کند،همان گونه که شما را از نسل قوم دیگری پدید آورد.

إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ«134»

به راستی آنچه وعده داده می شوید،آمدنی است و شما نمی توانید(خدا را) ناتوان سازید(و از کیفر و عدل او بگریزید).

پیام ها:

1-تنها خداوند بی نیاز مطلق است،پس هرگز خود را بی نیاز نبینیم. «رَبُّکَ الْغَنِیُّ» در جای دیگر می فرماید: «یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» [67]ای مردم! همه ی شما نیازمند خدایید و تنها اوست که بی نیاز و ستودنی است.

2-گناهکاران،باید در همین دنیا هم بترسند،زیرا محو آنان توسط قدرت الهی بسیار ساده است. «یُذْهِبْکُمْ»

3-ریشه ی ظلم(که در دو آیه ی قبل آمده بود)،یا نیاز است،یا سنگدلی و هیچ یک از این دو در خدا وجود ندارد. «الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَهِ»

4-بقای اجتماعات بشری،به مشیّت الهی بستگی دارد. «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ»

5-بود و نبود انسان ها،نفع و زیانی برای خداوند ندارد. اَلْغَنِیُّ ... إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ

6-خداوند از عبادات ما بی نیاز است،دستورهای عبادی،عامل رشد خودماست.

«الْغَنِیُّ»

7-رحمت خداوند،فراگیر است،ولی گاهی بشر کار را به جایی می رساند که خداوند همه را نابود می کند. ذُو الرَّحْمَهِ ... یُذْهِبْکُمْ

8-وعده های الهی قطعی است،نه شوخی. «إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ»

9-مجرم در قیامت نمی تواند با قدرت الهی در افتد. «وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ»

قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَهُ الدّارِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ«135»

بگو:ای قوم من! بر جایگاه و سیرت خویش عمل کنید که من نیز(بر اساس سیرت خویش) عمل می کنم و به زودی خواهید دانست که سرانجام آن سرای از کیست،همانا ستمکاران رستگار نمی شوند.

پیام ها:

1-پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله،چون به راه خود یقین دارد،مأمور است در برخوردهای خود، ثبات و قاطعیّت خود را به دیگران اعلام کند. قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ ...

2-سرپیچی مردم،وظیفه ی پیامبران را عوض نمی کند. «إِنِّی عامِلٌ»

3-سرنوشت مردم،وابسته به عملکرد خودشان است. اِعْمَلُوا ... فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

4-ملاک موفقیّت،حسن عاقبت و سرانجام کار است،نه جلوه ها و تلاشهای زودگذر. «عاقِبَهُ الدّارِ»

5-ظالم،رستگار نمی شود. «إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ»

6-سرپیچی از راه خدا و انبیا ظلم است. «الظّالِمُونَ»

وَ جَعَلُوا لِلّهِ مِمّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعامِ نَصِیباً فَقالُوا هذا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَکائِنا فَما کانَ لِشُرَکائِهِمْ فَلا یَصِلُ إِلَی اللّهِ وَ ما کانَ لِلّهِ فَهُوَ یَصِلُ إِلی شُرَکائِهِمْ ساءَ ما یَحْکُمُونَ«136»

و(بت پرستان)از آنچه خداوند از کشت و چهارپایان آفریده است،سهمی را برای خدا قرار دادند و به پندار خودشان گفتند:این قسمت برای خداست و این قسمت برای(بت هایی که هم)شریکان(خدایند،هم شریک اموال)ما پس آنچه سهم شرکا و بت ها بود به خدا نمی رسید،ولی هرچه سهم خدا بود به شرکا می رسید،چه بد است آنچه داوری می کنند!

نکته ها:

* آنان که از مدار تربیت انبیا بیرون رفته و به وادی خیال می روند،حرف ها و تصمیم هایشان نیز خیالی و بی منطق است و خود را مالک همه چیز می دانند و تقسیم بندی می کنند.یکبار پسران را سهم خود و دختران را سهم خدا می دانند. «أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی»[68]یکبار هم غلاّت و حیوانات را بین خدا و بت ها تقسیم می کنند.مشرکان می پنداشتند سهم بت ها غیر قابل تغییر است و آن را خرج بتکده ها و خدمه آنها می کردند،و سهم خدا را نیز به این بهانه که خدای آسمان ها بی نیاز است،هنگام کم و کسر آمدن ها خرج بتخانه ها می کردند.نه خرج کودکان،فقرا و مهمانان.

پیام ها:

1-در کشاورزی و دامداری،گرچه انسان نقش دارد،امّا زارع و خالق اصلی خداست. «لِلّهِ مِمّا ذَرَأَ» در آیه ای دیگر می فرماید: «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ»[69]

2-مشرکان با آنکه بت ها را شریک خدا می پنداشتند،ولی برای خداوند موقعیّت ویژه ای از عزّت و غنا قائل بودند و تلفات را از سهم خدا کم می کردند و می گفتند:او نیازی ندارد. «ما کانَ لِلّهِ فَهُوَ یَصِلُ إِلی شُرَکائِهِمْ»

3-رسالت انبیا،مبارزه با خرافات است. «ساءَ ما یَحْکُمُونَ»

وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ«137»

و بدین سان(بت ها و خادمان بت ها که)شریکان آنها(در اموالشان محسوب می شدند،)کشتن فرزند را برای بسیاری از مشرکان(به عنوان قربانی برای بت ها)زیبا جلوه دادند تا آنان را به هلاکت کشیده و آیین آنان را مشتبه سازند.و اگر خداوند می خواست چنین نمی کردند (و به اجبار جلو آنان را می گرفت)،پس آنان را با دروغ هایی که می بافند واگذار.

نکته ها:

* همان گونه که تقسیم کشت و دام،میان خدا و شریکان،در نظر مشرکان جلوه داشت، عشق به بت و فرزندکشی در پای بت را هم وسوسه های شیطانی در نظرشان آراسته بود.

* «یُرْدُوهُمْ» :از«ارداء»به معنای هلاک کردن است.

* مشرکان یا می گویند:دختر ننگ است و زنده به گورش می کنند، «أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ» [70]یا می گویند:خرجی ندارم و باید نابود شود، «خَشْیَهَ إِمْلاقٍ» [71]یا آن را نوعی قرب به بت ها می دانند، که همه ی اینها نوعی تزیین است.

پیام ها:

1-بینش غلط و خرافی،سبب می شود که انسان،فرزند خود را پای بت سنگی و چوبی قربانی کرده و به آن افتخار نماید. زَیَّنَ ... قَتْلَ أَوْلادِهِمْ

2-مجرمان،حتّی برای فرزندکشی هم توجیه درست می کنند تا روان و وجدان خود را آرام کنند. «زَیَّنَ»

3-در انتقاد،انصاف را مراعات کنیم. «لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» نه آنکه همه چنین اند.

4-توجیه گناه و آراستن زشتی ها،عامل هلاکت و سقوط است. زَیَّنَ ... لِیُرْدُوهُمْ

5-خرافه گرایی،سبب التقاط و آمیختگی دین با شبهات است. «وَ لِیَلْبِسُوا»

6-پیامبر،مسئول ابلاغ است نه اجبار،اگر مردم گوش نکردند،آنان را رها کرده و به سراغ دل های آماده می رود. «فَذَرْهُمْ»

7-افکار و رفتار منحرفان،نباید حقّ جویان را دلسرد کند. «فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ»

8-شریک پنداشتن برای خداوند،افترا به اوست. «فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ»

وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا یَطْعَمُها إِلاّ مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَ أَنْعامٌ لا یَذْکُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَیْهَا افْتِراءً عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِمْ بِما کانُوا یَفْتَرُونَ«138»

و مشرکان(به پندار خویش)گفتند:اینها،دام ها و کشت هایی ممنوع است، کسی نخورد مگر آن(خادمین بتکده ها)که ما بخواهیم.و چهارپایانی است که(سوار شدن بر)پشت آنها حرام است و چهارپایانی که نام خدا را (هنگام ذبح)بر آن نمی برند(این احکام را)به دروغ به خدا نسبت می دادند.  خداوند به زودی آنان را به کیفر آنچه به او افترا می بستند جزا خواهد داد.

نکته ها:

* «حِجْرٌ» به معنای منع است و«تحجیر»یعنی منطقه ای را سنگ چین کردن و مانع شدن از ورود دیگران برای تصاحب آن.«حِجر اسماعیل»نیز جایی است که با دیوار سنگی جدا شده است.عقل را هم«حِجر»گویند،چون انسان را از زشتی ها باز می دارد. «هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ»[72]

* در دو آیه ی قبل،عقائد خرافی مشرکان درباره ی سهم خدا و بت ها از کشاورزی و چهارپایان مطرح بود.در این آیه چگونگی مصرف سهم بت ها بیان شده که احدی حقّ استفاده ندارد،مگر خادمان بت ها و بتکده ها.

* با توجّه به این آیه،مشرکان چهار انحراف داشتند:1.ممنوع شمردن بعضی از چهارپایان.

2.ممنوع شمردن بعضی از محصولات کشاورزی.3.ممنوع کردن سواری برخی از چهارپایان. 4.نبردن نام خدا به هنگام ذبح حیوانات.

* قرآن،هدف آفرینش چهار پایان را سوار شدن بر آنها و مصرف از گوشت آنها می داند:

«جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْکَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْکُلُونَ»[73]و تحریم بهره برداری از چهارپایان را،از بدعت های جاهلی می شمرد که در آیه 103 سوره ی مائده نیز بیان شده است.

* اسلام،آیین جامعی است که حتّی انحراف در بهره گیری از حیوانات را هم تحمّل نمی کند.

وقتی قرآن،از بی مصرف ماندن حیوان وتحریم سوارشدن بر آن نکوهش می کند،به طریق اولی از بی مصرف ماندن انسان ها،منابع،سرمایه ها واستعدادها بیشتر نکوهش می کند.

پیام ها:

1-احکام دین باید منسوب به خدا باشد،نه بر پایه ی گمان،خیال،قیاس و استحسان. قالُوا ... بِزَعْمِهِمْ ... اِفْتِراءً عَلَیْهِ

2-مبارزه با خرافات،یکی از وظایف اصلی پیامبران است. «افْتِراءً عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِمْ»

3-تحریم حلال ها و تحلیل حرام ها،افترا بر خداست. هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ ...

افْتِراءً

4-بدعت گذاران،در انتظار کیفر قوانین موهوم خود باشند. «سَیَجْزِیهِمْ»

وَ قالُوا ما فِی بُطُونِ هذِهِ الْأَنْعامِ خالِصَهٌ لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی أَزْواجِنا وَ إِنْ یَکُنْ مَیْتَهً فَهُمْ فِیهِ شُرَکاءُ سَیَجْزِیهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ«139»

و(از دیگر عقائد خرافی مشرکان،این بود که می)گفتند:آنچه در شکم این چهارپایان(نذر شده برای بت ها)است،(اگر زنده به دنیا آید)مخصوص مردان ماست و بر زنان ما حرام است و اگر مرده به دنیا آید،پس همه(زن و مرد)در آن شریکند،خداوند به زودی آنان را به سزای این گونه توصیف های باطل کیفر خواهد داد.همانا او حکیمی داناست.

نکته ها:

* آشنایی با خرافات دوران جاهلیّت،انسان را با زحمات رسول خدا برای هدایت آنان آشنا ساخته،روح قدرشناسی را در انسان،زنده و شکوفا می کند.

پیام ها:

1-تبعیض بی جا میان زن و مرد،عملی جاهلی و مطرود است. «خالِصَهٌ لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی أَزْواجِنا»

2-در جاهلیّت،تحقیر زن تا آن حد بود که در برخی موارد از حیوان سالم بهره ای نداشت و فقط در گوشت حیوان مرده شریک بود. «شُرَکاءُ»

3-جزا و کیفر الهی،بر اساس علم و حکمت اوست. سَیَجْزِیهِمْ ... حَکِیمٌ عَلِیمٌ

قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِراءً عَلَی اللّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ«140»

به یقین زیان کردند کسانی که فرزندان خود را سفیهانه و از روی جهل کشتند،و آنچه را خداوند روزی آنان ساخته بود با افترا بر خدا حرام کردند،آنان گمراه شدند و هدایت یافته نبودند.

نکته ها:

* ابن عباس از بزرگان صدر اسلام می گوید:هر که می خواهد میزان جهالت اقوام دوران جاهلی را بداند،همین آیات سوره ی انعام که بیانگر خرافات و اعتقادات بی اساس مشرکان است،را بخواند.[74]

* جاهلان عرب،به گمان تقرّب به بت ها،یا به جهت حفظ آبرو،دختران خود را گاهی قربانی بت ها یا زنده به گور می کردند.

پیام ها:

1-جهالت و سفاهت،عامل خسارت است.(خسارت هایی چون:از دست دادن فرزند،عاطفه و نعمت های حلال و کسب دوزخ و کیفر الهی). «قَدْ خَسِرَ»

2-خسارت واقعی،فدا شدن انسان در راه باطل است.(چه قربانی بت شدن،چه فدای خیال و غیرت نابجا) «قَدْ خَسِرَ»

3-تحریم نابجای حلال ها،افترا بر خداوند است. «وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِراءً»

4-انجام هر کاری و تحریم هر چیزی،یا دلیل شرعی می خواهد یا عقلی. «بِغَیْرِ عِلْمٍ اِفْتِراءً عَلَی اللّهِ»

5-با خرافات،با شدیدترین وجه مقابله وبرخورد کنیم. «قَدْ خَسِرَ ،سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ،

.. اِفْتِراءً،ضَلُّوا،ما کانُوا مُهْتَدِینَ»

وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَیْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُکُلُهُ وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمّانَ مُتَشابِهاً وَ غَیْرَ مُتَشابِهٍ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ«141»

و اوست کسی که به وجود آورد باغهایی با داربست و بی داربست،و درخت خرما و کشتزار با خوردنی های گوناگون،و زیتون و انار،(برخی میوه ها)شبیه به همند و برخی شباهتی با هم ندارند.همین که باغها ثمر داد،از میوه اش بخورید و روز درو کردن و میوه چیدن حقّ آن(محرومان) را بدهید و اسراف نکنید،چرا که خداوند،اسراف کاران را دوست ندارد.

نکته ها:

* «جَنّاتٍ» ،باغ های پر درخت و زمین های پوشیده از زراعت است.«معروش»،درختی است که نیاز به داربست دارد.«اکل»به معنای مأکول و خوراکی است.

* در آیه 99 همین سوره خواندیم: «انْظُرُوا إِلی ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ» هنگامی که درخت بار آورد،با دقّت به آن نگاه کنید.در این آیه می خوانیم که «کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ» ،هنگامی که بار داد، بخورید.نتیجه اینکه:خوردن باید با تأمّل و دقّت باشد،نه غافلانه.

* امام باقر علیه السلام پس از تلاوت این آیه فرمود:شخصی زراعتی داشت که تمام محصولاتش را صدقه می داد و خود و عیالش بی چیز می ماندند.خداوند این عمل را اسراف خواند. [75]

* این آیه،درس خداشناسی را همراه با اجازه مصرف خوارکی ها و رسیدگی به طبقات محروم و انفاق به آنان و اعتدال داشتن و زیاده روی نکردن در مصرف و انفاق را بیان می کند.

«أَنْشَأَ،کُلُوا،آتُوا ،لا تُسْرِفُوا» چنانکه در جای دیگر نیز می خوانیم: «وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»[76]

* امام صادق علیه السلام ذیل این آیه فرمودند:حتّی اگر مسلمان یافت نشد،حقِ ّ برداشت را به مشرک فقیر بپردازید[77]

در روایتی دیگر فرمود:این حقِ ّ برداشت،غیر از زکات است.[78]

* امام صادق علیه السلام فرمود:میوه را در شب برداشت نکنید و شبانه درو نکنید تا فقیران نیز بتوانند حاضر شوند و چیزی بگیرند.[79]

در سوره«ن والقلم»نیز می خوانیم که خداوند باغ کسانی را که تصمیم گرفتند شبانه و به دور از چشم فقرا میوه ها را بچینند و به آنها ندهند،سوزاند.

پیام ها:

1-تنوّع میوه ها و محصولات کشاورزی،آن هم از یک آب وخاک،نشانۀ قدرت الهی است. أَنْشَأَ ... مُخْتَلِفاً أُکُلُهُ

2-خداوند برای خود در محصولات،حقّی قرار داده است. «آتُوا حَقَّهُ»

(آری،نور و هوا،آب و خاک،توان و نیرو و فکر و استعداد،همه و همه از آنِ خداوند است و او بر هر چیزی حقّ دارد.)

3-در انفاق نیز میانه رو باشیم. «وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا»

4-اسلام،دین اعتدال است،هم تحریم نابجا را ممنوع می کند(در آیه قبل)و هم مصرف بی رویّه را. «لا تُسْرِفُوا»

5-شرط مصرف،پرداخت حقّ محرومان است. کُلُوا ... آتُوا حَقَّهُ

6-مقدار مصرف،محدود به عدم اسراف است. کُلُوا ... لا تُسْرِفُوا

7-هنگام برداشت محصول،به یاد محرومان باشیم. «یَوْمَ حَصادِهِ»

8-هنگام رسیدن وبرداشت محصول،آمادگی انسان برای انفاق بیشتر است،پس فرصت را از دست ندهیم. «آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ»

9-میوه ی نارس نخورید. «کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ»

10-اسراف کار،مبغوض خداوند است. «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»

وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَهً وَ فَرْشاً کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ«142»

و بعضی از چهارپایان بارکش و بعضی غیر بارکش و مثل فرش(به زمین نزدیک)اند(و یا از کرک و پشم آنها برای فرش استفاده می شود)از آنچه خداوند روزی شما ساخته بخورید و از گام های(وسوسه انگیز)شیطان پیروی نکنید،چرا که او دشمن آشکار شماست.

نکته ها:

* در آیه ی قبل به نعمت های خداوند در محصولات کشاورزی اشاره شده و در اینجا به دامداری و انواع بهره هایی که انسان از حیوانات می برد.

* مراد از کلمه«فرش»،چهارپایانی مثل گوسفند است که به خاطر نزدیکی بدنشان به زمین، به منزله فرش هستند،یا اینکه از پشم و کرک و موی آنها فرش می بافند.

* بیشتر مفسّران،کلمه ی «حَمُولَهً» را به معنای حیوانات باربر دانسته اند،و«فرش»را حیوانات غیر باربر معنا کرده اند.

پیام ها:

1-هستی و آفریده هایش،مسخّر انسان است. «حَمُولَهً وَ فَرْشاً»

2-قانون کلی در حیوانات،حلال بودن مصرف آنهاست،مگر آنکه دلیلی بر حرمت باشد. «کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ»

3-تحریم حلال ها،از گام های شیطانی است. کُلُوا ... وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ

4-تنها توصیه به خام خواری که امروز در میان گروه کثیری رواج دارد و نهی از مصرف گوشت، ممنوع است. وَ مِنَ الْأَنْعامِ ... کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ

5-نسبت به خوردنی ها باید مواظب باشیم. کُلُوا ... وَ لا تَتَّبِعُوا چنانکه اوّلین اهرم شیطان برای گمراه کردن حضرت آدم،غذا بود.

6-سر سفره ی خداوند،از دشمن او پیروی نکنیم. «کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ»

7-سیاست شیطان،انحراف تدریجی است،نه دفعی. «خُطُواتِ الشَّیْطانِ»

ثَمانِیَهَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«143»

(خداوند برای شما حلال کرده است)هشت زوج از حیوانات را.از گوسفند دو زوج(نر و ماده)و از بز، دو زوج(به کسانی که از پیش خود،بعضی چهارپایان را تحریم می کنند)بگو:آیا خداوند نرهای آنها را حرام کرده یا ماده های آنها را یا آنچه را شکم آنها در برگرفته است؟اگر راست می گویید از روی علم و دانش به من خبر دهید.

وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصّاکُمُ اللّهُ بِهذا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ«144»

و از شتر دو زوج(نر و ماده)و از گاو دو زوج(نر و ماده)را(برای شما حلال کرده است)بگو:آیا خداوند نرهای این دو را حرام کرده یا ماده ها را یا آنچه را که شکم آن دو در برگرفته است؟یا مگر شما شاهد و حاضر بوده اید که خداوند به حرمت این گوشت ها به شما سفارش کرده است؟! پس کیست ستمکارتر از کسی که به خداوند،دروغ بندد تا مردم را از روی نادانی گمراه سازد؟قطعاً خداوند،گروه ستمکار را هدایت نمی کند.

نکته ها:

* کلمه ی«زوج»هم به مجموع نر و ماده گفته می شود و هم به هر یک از نر و ماده به تنهایی.در این آیه به هر کدام به تنهایی گفته شده و مراد از هشت جفت،هشت عدد است، چهار نر و چهار ماده که چهار تا در آیه ی 143 و چهار تا در آیه ی 144 بیان شده است.در آیه ی 45 سوره ی نجم نیز کلمه ی«زوج»در یک فرد بکار رفته است،نه در دو تا. «خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی»

* در آیه 6 سوره ی زمر،خلقت هشت نر و ماده ی حیوانات در کنار خلقت انسان بیان شده است. «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ،ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَهَ أَزْواجٍ»

احتمال دارد که ترتیب نام بردن از حیوانات چهارگانه،اشاره به برتری آنها در مصرف باشد.

(گوسفند،بز،شتر و گاو)

* در بعضی روایات، «ثَمانِیَهَ أَزْواجٍ» به 16 فرد تفسیر شده که این چهار حیوان هر کدام دو نوع یکی نر یکی ماده و هر کدام اهلی و وحشی دارد.امام هادی علیه السلام فرمود:گاومیش از نوع گاو وحشی است.[80]

پیام ها:

1-در فتوا یا عقیده به حلال و حرام چیزی،علم لازم است. «نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ»

2-حلال بودن نیازی به دلیل ندارد زیرا اصل در خوردنی ها حِلّیّت است بلکه حرام بودن دلیل لازم دارد. قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ ... نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ

3-افترا بر خدا،بزرگ ترین ظلم است. «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ»

4-دروغ بستن به خدا،مایه ی گمراه ساختن مردم است. «لِیُضِلَّ النّاسَ»

5-افترا،انسان را از هدایت پذیری خارج می کند. «لا یَهْدِی»

6-باورها و عقائد یا باید بر اساس علم و عقل باشد که در آیه ی قبل خواندیم، «نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ» و یا بر اساس شرع. «أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصّاکُمُ اللّهُ»

قُلْ لا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلی طاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَهً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ«145»

بگو:در آنچه به من وحی شده،بر کسی که چیزی می خورد هیچ حرامی نمی یابم مگر آن که مردار یا خون ریخته شده یا گوشت خوک باشد که قطعاً پلید است،یا حیوانی که از روی فسق و نافرمانی به نام غیر خدا ذبح شده باشد.پس هر کس که(به خوردن آنها)ناچار و مضطرّ شد،به شرط آنکه از روی سرکشی و بیش از حدّ ضرورت نباشد،(مانعی ندارد).همانا خداوند تو آمرزنده و مهربان است.

نکته ها:

* «مَیْتَهً» ،منحصر در حیوانی نیست که خود به خود مرده باشد،بلکه هر حیوانی که بر طبق دستور اسلام،ذبح نشود در حکم مردار و حرام است.

* حرمت مردار و خون،چهار مرتبه در قرآن مطرح شده است،دوبار در سوره های مکّی[81]و دوبار در سوره های مدنی [82]

* «أُهِلَّ» از«اهلال»به معنای بلند کردن صدا هنگام دیدن هلال اوّل ماه است.سپس به هر صدای بلندی گفته شده است.مشرکان در هنگام ذبح حیوانات،با صدای بلند نام بت ها را می بردند،از این رو «أُهِلَّ» گفته شده است.

* جمله لا أَجِدُ ... إِلاّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَهً در برابر تحریم های جاهلانه مشرکان است وگرنه گوشت بعضی پرندگان و درّندگان دیگر نیز حرام است که در این آیه نیامده است و به اصطلاح این حصر،حصر اضافی است نه حقیقی.

* از نظر اسلام،احکام مضطرّ شامل حال کسی می شود که خود را از راه ستمگری و گردن کشی و گناه مضطرّ نکرده باشد، «غَیْرَ باغٍ» وآنگاه تنها به مقدار رفع اضطرار،تصرّف مجاز است نه بیشتر از آن. «وَ لا عادٍ»

پیام ها:

1-یگانه منبع علم پیامبر صلی الله علیه و آله برای بیان احکام،وحی الهی است. «لا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ»

2-اصل و قانون اوّلیه،حلال بودن حیوانات است. «لا أَجِدُ»

3-تنها محرّمات ابلاغ شده در آیات و روایات تکلیف آور است،پس اگر با جستجو و تتبّع،دلیلی بر حرمت چیزی نیافتیم،برای ما حلال است. «لا أَجِدُ»

4-وقتی در مسأله ی خوردن و نخوردن شخص پیامبر هم باید از«وحی»دستور بگیرد،دیگران چگونه از پیش خود چیزی را حرام می کنند؟ «فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ»

5-دلیل تحریم گوشت خوک،آلودگی و پلیدی آن است. «فَإِنَّهُ رِجْسٌ»

6-احکام تغذیه،برای مرد و زن یکسان است. «طاعِمٍ یَطْعَمُهُ» در مقابل آن عقیده خرافی در آیه 139 که برای مردان گوشت همه ی حیوانات را حلال و برای زنان برخی موارد را حرام می دانستند. «خالِصَهٌ لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی أَزْواجِنا»

7-در قانون،باید اهمّ و مهمّ رعایت شود.حفظ جان،مهم تر از حرام بودن مصرف مردار است. «فَمَنِ اضْطُرَّ»

8-در اسلام بن بست نیست،وقتی اضطرار پیش آید مصرف حرام ها مجاز می شود. «فَمَنِ اضْطُرَّ»

9-سوء استفاده از قانون در موارد استثنا،ممنوع است و باید به همان مقدار اضطرار،بسنده شود. «غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ»

10-خون باقیمانده در گوشت پس از ذبح شرعی حرام نیست.خون ریخته شده حرام است. «دَماً مَسْفُوحاً»

11-در جایی که اضطرار به طور قهری پیش آید،می توان از گوشت حرام استفاده کرد،ولی اگر با دست خودمان کاری کردیم که مضطر شدیم استفاده مجاز نمی شود. «اضْطُرَّ» (به صورت مجهول آمده است)

12-وجود قوانین تخفیفی و اضطراری،جلوه ای از مغفرت و رحمت الهی است.

فَمَنِ اضْطُرَّ ... فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُما إِلاّ ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما أَوِ الْحَوایا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ وَ إِنّا لَصادِقُونَ«146»

و بر یهودیان،هر(حیوان)ناخن دار را حرام کردیم و از گاو و گوسفند،پیه هر دو را بر آنان حرام ساختیم مگر آن مقدار که بر پشت گاو و گوسفند یا همراه روده ومخلوط به استخوان است.این(تحریم)،کیفر ماست به خاطر ظلمی که مرتکب شدند و قطعاً ما راستگوییم.

نکته ها:

* در آیه ی قبل،محرّمات در اسلام و در این آیه،محرمات یهود بیان شده،تا معلوم گردد که عقائد خرافی مشرکان،با هیچ یک از ادیان آسمانی سازگار نیست.[83]

* «ظُفُرٍ» به معنای ناخن است،امّا به سُمّ برخی حیوانات که شکاف ندارد(مثل سمّ اسب یا نوک پای شتر)نیز اطلاق شده است،از این رو شتر و حیواناتی که سُم چاک نیستند،چه چهار پایان چه پرندگان،بر یهود حرام است.[84]

* «حوایا»جمع«حاویه»،به محتویات شکم گفته می شود.[85]

* در آیه ی 160 سوره نساء هم می خوانیم: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ» حرام شدن برخی طیّبات بر یهود،به خاطر ظلم های آنان بوده است،بگذریم که یهود نیز مانند مشرکان پاره ای از چیزها را بر خود حرام کرده بودند.قرآن می فرماید: «کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی إِسْرائِیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائِیلُ عَلی نَفْسِهِ»[86]

* تحریم بعضی خوردنی ها بر یهود،موقّت بود و توسّط حضرت عیسی علیه السلام بر طرف شد.

چنانکه در جای دیگر می خوانیم: «لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ»[87]

* احکام الهی سه نوع است:

الف:دارای مصلحت یا مفسده ی واقعی است.مثل اکثر احکام.

ب:دارای جنبه آزمایشی است مثل فرمان ذبح حضرت اسماعیل.

ج:دارای جنبه ی کیفری است،مثل همین آیه.

آری،یکی از عذاب های خدا،تنگناهای معیشتی است.

پیام ها:

1-گاهی محدود ساختن غذای متخلّفان و یاغیان،بلامانع است. حَرَّمْنا ... بِبَغْیِهِمْ

2-کیفر الهی منحصر در آخرت نیست،در دنیا هم هست. «جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ»

فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَهٍ واسِعَهٍ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ«147»

(ای پیامبر!)اگر تو را تکذیب کردند پس بگو:پروردگارتان دارای رحمت گسترده است(امّا)عذاب او از قوم تبهکار،دفع نمی شود.

پیام ها:

1-رهبر باید آماده ی شنیدن تکذیب و تهمت از سوی برخی مردم باشد. فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ ...

2-با تکذیب کنندگان،باید برخوردی خیرخواهانه کرد و اگر تأثیر نداشت،از تهدید استفاده شود. «ذُو رَحْمَهٍ - لا یُرَدُّ بَأْسُهُ»

3-بیم و امید،در کنار هم کارساز است. «ذُو رَحْمَهٍ ،بَأْسُهُ»

4-درهای رحمت الهی حتّی به روی مخالفان هم بسته نیست. «فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَهٍ»

5-رحمت خداوند،پیش از قهر اوست. ذُو رَحْمَهٍ ... بَأْسُهُ

6-گستردگی رحمت الهی،مانع کیفر کردن او نیست. رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَهٍ ... وَ لا یُرَدُّ بَأْسُهُ هرچند کیفر او نیز در مسیر تربیت انسان و از رحمت و ربوبیّت او سرچشمه می گیرد.

سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَیْءٍ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتّی ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ تَخْرُصُونَ«148»

به زودی کسانی که شرک ورزیده اند،خواهند گفت:اگر خدا می خواست، نه ما و نه پدرانمان شرک نمی آوردیم و هیچ چیزی را(از سوی خود) حرام نمی کردیم.کسانی که پیش از آنها بودند(نیز پیامبران قبلی را) اینگونه تکذیب کردند تا آنکه طعم قهر و عذاب مارا چشیدند.بگو:آیا برای شما دانشی هست؟آن را برای ما آشکار کنید! شما جز از گمان و خیال پیروی نمی کنید و شما جز حدس زن و دروغگویانی بیش نیستید.

نکته ها:

* در این آیه یک خبر غیبی از آینده مطرح است که مشرکان چه خواهند گفت، «سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا» آن آینده به وقوع پیوست و آنچه پیشگویی شده بود آنان گفتند. «وَ قالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا»[88]

* این بهانه که«اگر خدامی خواست،ما و پدرانمان مشرک نمی شدیم»بارها توسّط مشرکان مطرح شده است،چنانکه در آیه 35 سوره ی نحل و آیه 20 سوره زخرف نیز آمده است.

* سؤال: این آیه سخن مشرکان را نقل می کند که اگر خدا از شرک ما راضی نیست،چرا ما را از آن باز نمی دارد؟پس شرک ما مورد رضای خداست!

پاسخ: انجام هر کار از هر کسی،از مَدار قدرت خداوند بیرون نیست،لیکن اراده و مشیّت خداوند آن است که انسان راه خود را آزادانه انتخاب کند.دولت که آب و برق و گاز را به منزل ما می آورد، این امکانات،دلیل راضی بودن دولت به سوءاستفاده ما نیست.خداوند به انسان عقل و وحی عطا کرده و راه حقّ و باطل را به او نشان داده و او را در انتخاب آزاد گذاشته،ولی اراده و اختیار، نشانه ی راضی بودن او به خلاف ما نیست.

* خداوند، خواهان ایمان اختیاری مردم است نه اجبار آنان به ایمان آوردن.در قرآن بارها آمده است که:اگر خدا می خواست،همه را هدایت می کرد و پیامبر هم حقّ اکراه و اجبار مردم به ایمان را ندارد.

پیام ها:

1-رهبران و اندیشمندان دینی باید خود را برای پاسخگویی به شبهات و بهانه جویی های آینده آماده کنند. «سَیَقُولُ»

2-فرستادن انبیا و کتب آسمانی برای آنست که مردم با آزادی و اختیار،موحد شوند.پس منطق مشرکان(که اگر خدا می خواست با قهر و قدرت مانع شرک ما می شد)غلط است. «لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا»

3-بدتر از گناه،توجیه آن است.مشرکان،شرک خود را توجیه کرده و آن را مشیّت الهی می دانستند. «لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا» (جبرگرایی،بهانه ای است برای فرار از مسئولیّت)

4-مشرکان،انحراف خود را با تاریخ نیاکان خود توجیه می کردند. «لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا»

5-عقیده به جبر،از توجیهات بی اساس منحرفان است. «لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا» شیطان هم که رهبر منحرفان است،گمراهی خود را به خدا نسبت داد و چنین گفت: «رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی»[89]

6-مخالفان،همواره با اهرم جبر،به تکذیب پیامبران پرداخته اند. «کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»

7-قرآن از مخالفان هم تقاضای حجّت و دلیل می کند. «قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ»

8-آنان که به بهانه ی سرنوشت،از مسئولیّت می گریزند،منتظر چشیدن قهر خدا باشند. «ذاقُوا بَأْسَنا»

9-طرفداران جبر،منطق ندارند و در پی خیالاتند. «إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ»

10-اگر به جای علم و یقین،در پی ظن و گمان باشیم،گمراه خواهیم شد. «إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ تَخْرُصُونَ»

قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ«149»

بگو:دلیل روشن و رسا تنها برای خداوند است،پس اگر می خواست همه ی شما را(به اجبار)هدایت می کرد.

نکته ها:

* خداوند،با فطرت توحیدی که در انسان قرار داده و با هدایت انبیا و عقل،حجّت را بر مردم تمام کرده و راه خیر و شرّ و پایان نیک یا بد هر کدام را هم بیان نموده است.

برای خطاکاران هم راه توبه و جبران را باز گذاشته است.معجزه های روشن انبیا وشیوه ی نیکوی دعوت و استدلال های محکم آنان وسازگاری دین با فطرت وعقل،حجّت را برمردم تمام کرده است.

و با این همه،مشرکان جز گمان بی اساس،دلیلی بر شرک خود ندارند و اگر راه غیر خدا را بپویند،از خطاها،ضعف ها،محدودیّت های علمی و فکری و هوسها پیروی کرده اند.

* در روایات آمده که خداوند در قیامت به انسان می فرماید:راه حقّ را می دانستی یا نمی دانستی؟ اگر بگوید:می دانستم،می پرسد:چرا عمل نکردی؟و اگر بگوید:نمی دانستم، می پرسد: چرا در پی یاد گرفتن نبودی،این است حجّت بالغه ی خدا بر مردم.[90]

پیام ها:

1-تنها خداست که حجت بالغه دارد و همه ی ما در پاسخ او عاجز و تهیدست و مقصّریم. «فَلِلّهِ الْحُجَّهُ»

2-در راه خدا هیچ گونه ابهام و بهانه ای که دستاویز مخالفان باشد نیست،نه در استدلال،نه در سابقه،نه در صفات پیامبر و نه در شیوه ی برخورد با آنان.

«فَلِلّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ»

3-مشیّت خداوند،بر هدایت آزادانه و ارادی انسان و آزادی و اختیار اوست.

«فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ»

4-اراده ی خداوند،تخلّف ناپذیر است. «فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ»

قُلْ هَلُمَّ شُهَداءَکُمُ الَّذِینَ یَشْهَدُونَ أَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هذا فَإِنْ شَهِدُوا فَلا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ وَ هُمْ بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ«150»

(ای پیامبر! به کسانی که بهره بردن از حیوانات و زراعت ها را نابجا بر خود حرام کرده اند) بگو: گواهان خود را که گواهی دهند خداوند این را حرام کرده،بیاورید.

پس اگر شهادت دادند،تو همراه با آنها گواهی مده و از خواسته های کسانی که آیات مارا تکذیب کردند و کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند،همان ها که برای پروردگارشان شریک قرار می دهند،پیروی نکن.

نکته ها:

* اسلام،دین منطق و آزادی است،در دو آیه ی قبل خداوند از مشرکان پرسید:آیا شما از چیزی اطّلاع دارید که ما نداریم؟ «هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ» ،در اینجا هم می فرماید:اگر گواه دارید بیاورید. «هَلُمَّ شُهَداءَکُمُ»

* در این آیه،ابتدا می فرماید:اگر دلیل و گواه دارند بیاورند،سپس می فرماید:اگر هم شهادت دادند،تو قبول نکن(چون صادقانه نیست).

* «یَعْدِلُونَ» از«عدل»به معنای همتاست.پس «بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ» یعنی برای خداوند، شریک و همتا و شبیه قرار می دهند.

پیام ها:

1-یکی از وظایف مبلّغان دینی،برخورد با بدعت هاست. قُلْ هَلُمَّ شُهَداءَکُمُ ... أَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هذا

2-هر گواهی و شهادتی،اعتبار ندارد. «فَإِنْ شَهِدُوا فَلا تَشْهَدْ مَعَهُمْ»

3-مواظب باشیم شرایط و جوّ اجتماع،ما را به اشتباه نیافکند. «فَإِنْ شَهِدُوا فَلا تَشْهَدْ مَعَهُمْ» (تصدیق کردن و همگام شدن با گواهان ناحق حرام است)

4-قوانین بشری اگر برخاسته از هوس های کفّار باشد،قابل پیروی نیست.

لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا ...

5-انسان های با ایمان نباید از سنّت های مشرکان تقلید کنند. لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا ...

6-مشرکان،خداوند را خالق می دانند لیکن در تدبیر و مدیریّت امور هستی برای او شریک قائلند. «وَ هُمْ بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ»

قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ«151»

بگو:بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده بخوانم:چیزی را با او شریک مگیرید،و به پدر و مادر نیکی کنید،و فرزندانتان را از ترس تنگدستی نکشید.ماییم که به شما و آنان روزی می دهیم،و به کارهای زشت،چه آشکار وچه پنهان،نزدیک نشوید،و نفسی را که خداوند(کشتن آن را) حرام شمرده،جز به حقّ(مثل قصاص یا دفاع)نکشید،اینهاست آنچه خداوند شمارا به آن توصیه فرموده،باشد که تعقّل واندیشه کنید.

نکته ها:

* در این آیه و دو آیه بعد،به چند اصل مهم اشاره شده که از مشترکات همه ی ادیان آسمانی است،در تورات هم(سِفر خروج،باب 20)مشابه این دستورها آمده است.

* دو نفر از سران مدینه به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند.همین که حضرت این آیات را خواند، مسلمان شده و درخواست مبلّغ کردند.پیامبر نیز«مصعب بن عمیر»را همراهشان فرستاد.

این حرکت زمینه ساز مسلمان شدن مردم مدینه گشت.

* قرآن در چهار آیه[91]نسبت به پدر و مادر سفارش کرده است و در هر چهار مورد همراه با مسأله ی توحید و نهی از شرک است.ضمناً این آیه چون محرّمات را می شمرد،پس ترک احسان به والدین هم حرام است.

* پنج دستور این آیه چنان به یکدیگر پیوند دارند که گویا یک دستورند. «وَصّاکُمْ بِهِ» ضمیر «بِهِ» مفرد است.

* امام صادق علیه السلام فرمود:احسان به والدین،یعنی کاری نکنیم که آنان وادار به درخواست و سؤالی از ما شوند.[92]

پیام ها:

1-بیان احکام الهی برای مردم،یکی از وظایف انبیاست. «أَتْلُ ما حَرَّمَ»

2-چون اصل در همه چیز،حلال بودن است،از این رو حلالها شمارش نشده و

فقط محرّمات گفته شده است. «أَتْلُ ما حَرَّمَ»

3-محرمات دین،از سوی خداست و پیامبر از پیش خود چیزی را حرام نمی کند.

«حَرَّمَ رَبُّکُمْ»

4-ممنوعیّت منکرات،جهت تکامل و تربیت انسان است. «حَرَّمَ رَبُّکُمْ»

5-چون شرک،ریشه ی مفاسد است،در رأس محرّمات آمده است. «أَلاّ تُشْرِکُوا»

6-بعد از یکتاپرستی،احسان به والدین آمده است. «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»

7-دستورهای این آیه همه در قالب نهی است،مگر نیکی به پدر و مادر که در قالب امر است.یعنی نه تنها نیازارید،بلکه احسان کنید. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»

8-فرزندکشی و سقط جنین از ترس فقر،عملی جاهلانه است،اگر خدا ضامن روزی است،چه ترسی از فقر؟ «نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ»

9-هم اصلاح جامعه از مفاسد لازم است،هم اصلاح روح از رذایل. «ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ»

10-برخی گناهان چنان خطرناک است که نزدیک آنها هم نباید رفت. «لا تَقْرَبُوا»

11-دستورات الهی،مطابق عقل یا زمینه شکوفایی آن است. «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»

وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ بِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُوا ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ«152»

به مال یتیم نزدیک نشوید(و در آن تصرّفی نکنید)مگر به نیکوترین (طریقه ای که به صلاح او باشد)تا به حد بلوغ و رشد خود برسد.(در داد و ستدها)پیمانه و ترازو را با عدالت تمام دهید. ما هیچ کس را جز به اندازه ی توانش تکلیف نمی کنیم.و هرگاه سخن می گویید(چه در قضاوت و چه در شهادت)عدالت را رعایت کنید،هر چند(به زیان)خویشاوندتان باشد و به عهد و پیمان خدا وفا کنید.اینها اموری است که خداوند،شمارا به آن سفارش کرده است،باشد که یاد کنید و پند بگیرید.

نکته ها:

* خداوند،کارهای خود را به نحو احسن انجام می دهد: «أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»[93]، «أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»[94] ، «نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ»[95]و...،از ما هم خواسته که کارهایمان به نحو احسن باشد، «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»[96]چه در تصرّفات و فعالیّت های اقتصادی، «إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»[97]،چه در گفتگو با مخالفان، «جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»[98]،چه در پذیرش سخنان دیگران، «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»[99]و چه بدی های مردم را با بهترین نحو جواب دادن، «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ»[100]که در تمام این موارد،کلمه ی«احسن» به کار رفته است.

* قوم حضرت شعیب،به خاطر کم فروشی گرفتار عذاب شدند.در قرآن نیز سه بار از کم فروشی نهی شده است.

* کلمه ی«کیل»هم به معنای پیمانه است و هم به معنای پیمانه کردن.کلمه ی«قسط»هم می تواند مربوط به «أَوْفُوا» باشد یعنی پرداخت،عادلانه باشد و هم مربوط به«کیل و میزان»باشد،یعنی خود پیمانه و ترازو سالم باشد.البتّه نتیجه هر دو یکی است.

پیام ها:

1-چون یتیم مدافعی ندارد و اموالش لغزشگاه است مواظب باشیم. «لا تَقْرَبُوا»

2-برای حفظ حقوق ایتام باید بهترین طریقه ی بهره گیری از اموال و دارایی او انتخاب شود. «بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» .جز کسانی که اهلیّت اقتصادی و تقوای کافی دارند،نباید دیگران به مال یتیم نزدیک شوند. لا تَقْرَبُوا ... إِلاّ

3-وقتی ایتام به رشد و تجربه ی کافی رسیدند،سلطه ی خود را از آنان بردارید.

«حَتّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ»

4-نظام اقتصادی جامعه ی اسلامی باید بر اساس قسط باشد. «بِالْقِسْطِ»

5-اگر اجرای عدالت در حدّ اعلی ممکن نیست،لااقلّ در حدّ توان و امکان مراعات کنید. «لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها»

6-هیچ یک از دستورات و اوامر و نواهی الهی،فوق طاقت انسان نیست. «لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها»

7-بدون قدرت،تکلیفی نیست. «لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها»

8-عدالت،هم در رفتار و هم در گفتار،یک اصل است. أَوْفُوا الْکَیْلَ ... وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا (در گواهی ها،وصیّت ها،قضاوت ها،صدور حکم ها،انتقادها و ستایش ها،عدالت را مراعات کنیم.)

9-به پیمان های الهی(که شامل فرمان های عقل و وحی و وجدان وفطرت می شود)وفادار باشیم.(«عهد اللّه»هم شامل پیمانی است که خدا با انسان دارد و هم پیمانی که انسان با خدا می بندد) «بِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُوا»

10-رابطه ی خویشاوندی را بر ضابطه ی حقّ و عدل،ترجیح ندهیم. «فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی»

وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ«153»

و این(دستورها)راه مستقیم من است.پس آن را پیروی کنید و راههای دیگر را پیروی نکنید که شما را از راه خداوند پراکنده کند.این سفارش خداوند به شماست،باشد که تقوا پیشه کنید.

نکته ها:

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای توضیح این آیه از روش نمایشی استفاده کرده،با دست مبارک خود خط مستقیمی بر زمین کشیدند و فرمودند:این راه مستقیم است که یکی بیش نیست.

سپس خطوطی از راست و چپ آن خط ترسیم کرده و فرمودند:اینها راههایی است که شیطان به آن دعوت می کند.[101]

* در پایان سه آیه ی اخیر،سه تعبیر مختلف آمده است:

در پایان آیه 151 که نهی از شرک و قتل و فحشا است. «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» آمده است،یعنی زشتی این امور با اندکی تعقّل و فکر،برای همه روشن می شود.

در آیه ی 152 که به حفظ مال یتیم و رعایت قسط و عدل و وفای به عهد فرمان می دهد، تعبیر «لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» آمده،یعنی خوبی عدالت را فطرت و نهاد هرکس می پذیرد،تنها باید تذکّر داد.

در این آیه نیز که پیروی از دستورهای خداست، «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» آمده،یعنی تقوا همان گام نهادن در راه اطاعت و فرمان الهی است.

* آنگونه که«نور»یکی است و«ظلمات»متعدّد،راه مستقیم یکی است و راه های انحرافی متعدّد.(«صراط»مفرد آمده ولی«سبل»جمع)

در روایات می خوانیم که مصداق عینی راه مستقیم،رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام از اهل بیت او هستند.[102]

پیام ها:

1-اساس همه ادیان الهی،پیروی از راه خدا و دوری از راه دیگران است.

صِراطِی ... فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ

2-عمل به احکام الهی،سبب وحدت است و به سراغ احکام غیر الهی رفتن، مایه ی تفرقه می باشد. «صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ»

3-شاید بتوان با توجّه به پایان سه آیه ی اخیر،چنین نتیجه گرفت که مراحل رشد و کمال انسان عبارت است از:تعقّل، «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» ،تذکّر، «لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» و تقوا. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»

ثُمَّ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ تَماماً عَلَی الَّذِی أَحْسَنَ وَ تَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَهً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ«154»

سپس به موسی،کتاب(تورات)دادیم تا بر کسی که نیکوکار بوده(نعمت خود را)تمام کنیم، و(این کتاب)بیانگر همه ی مسائل مورد نیاز بنی اسرائیل و وسیله هدایت و رحمت باشد، شاید مردم به دیدار پروردگارشان ایمان بیآورند.

نکته ها:

* میان قرآن و تورات،شباهت های فراوانی است.در انجیل،تکیه بر مواعظ است و در زبور، تکیه بر دعاست،ولی از نظر قوانین،شباهت تورات به قرآن بیشتر است.از این رو به تورات،امام گفته شده است. «وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً»[103]در این آیه هم تورات، رحمت،هدایت و بیانگر هر چیز معرّفی شده است.

پیام ها:

1-هر کتاب آسمانی نسبت به زمان خودش،کامل است. «تَماماً»

2-تنها نیکوکاران و نیکواندیشان،پیام های کتب آسمانی و قوانین الهی را بهتر می گیرند. «عَلَی الَّذِی أَحْسَنَ»

3-همه ی نیازهای بنی اسرائیل برای رسیدن به تکامل،در تورات آمده است.

«تَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ»

4-کتاب آسمانی در مسیر هدایت انسان و رحمت الهی است. «هُدیً وَ رَحْمَهً»

5-یکی از مقاصد کتب آسمانی و پیامبران الهی،ایمان انسان به قیامت است.

«لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ»

وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ«155»

واین(قرآن)کتابی است مبارک که آن را نازل کردیم.پس آن را پیروی نموده و تقوا پیشه کنید،باشد که مورد رحمت قرار گیرید.

أَنْ تَقُولُوا إِنَّما أُنْزِلَ الْکِتابُ عَلی طائِفَتَیْنِ مِنْ قَبْلِنا وَ إِنْ کُنّا عَنْ دِراسَتِهِمْ لَغافِلِینَ«156»

(آن قرآن را نازل کردیم)تا نگویید کتاب(آسمانی)،فقط بر دو طایفه ی (یهود و نصاری)که پیش از ما بودند نازل شده است و ما از علوم آنان بی خبر بوده ایم.

نکته ها:

* کلمه «مُبارَکٌ» از ریشه ی«برکت»،بر دو امر تأکید می کند:1.ریشه قوی و ثابت.2.رشد دائم.قرآن،هم دارای مطالبی اساسی و تغییرناپذیر و استوار است و هم با گذشت زمان، پرده هایی از اسرارش کشف و روز به روز جلوه ی آن بیشتر می شود.

* «أَنْ تَقُولُوا» به معنای«لئلاّ تقولوا»است،یعنی:تا نگویید و بهانه نگیرید.

* «دراسه»به معنای تلاوت و علم است.

پیام ها:

1-قرآن،تنها کتاب تئوری و نظری نیست،بلکه کتاب سعادت و برنامه ی عمل انسان است کتاب... فَاتَّبِعُوهُ

2-سعادت بشر در دو چیز است:اطاعت حقّ،اجتناب از باطل. «فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا»

3-خداوند،حجّت را بر مردم تمام کرده است. کِتابٌ أَنْزَلْناهُ ... أَنْ تَقُولُوا

4-دستگاه تبلیغاتی مسلمانان باید برای هر کشور و ملّت و زبانی،برنامه های صحیح در سطح جهان آماده کند،تا حجّت بر آنان تمام شود و نگویند ما از حقّ بی خبر بودیم. أَنْ تَقُولُوا ... کُنّا عَنْ دِراسَتِهِمْ لَغافِلِینَ

أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنّا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْکِتابُ لَکُنّا أَهْدی مِنْهُمْ فَقَدْ جاءَکُمْ بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدیً وَ رَحْمَهٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیاتِ اللّهِ وَ صَدَفَ عَنْها سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما کانُوا یَصْدِفُونَ«157»

یا نگویید اگر کتاب آسمانی بر ما نازل می شد،قطعاً از آنان(یهود و نصاری)هدایت یافته تر بودیم.(برای جلوگیری از این بهانه ها)بی شک از سوی پروردگارتان دلیل روشن و هدایت و رحمت آمد.پس کیست ستمکارتر از کسی که آیات الهی را تکذیب کند و از آن روی گرداند؟ما به زودی کسانی را که از آیات ما روی گردانند،به خاطر همین روی گردانی به عذابی سخت مجازات خواهیم کرد.

نکته ها:

* «یَصْدِفُونَ» از«صدف»،به معنای اعراض شدید از چیزی بدون تأمّل و اندیشه است.

پیام ها:

1-مشرکین مکّه،به هدایت یافتگی پیروان تورات و انجیل اعتراف داشتند،ولی خود را برای دریافت کتاب آسمانی شایسته تر از آنان می دانستند. «لَکُنّا أَهْدی مِنْهُمْ»

2-نزول قرآن برای همه،اتمام حجّت است. «فَقَدْ جاءَکُمْ بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ»

3-قرآن،پرتوی از ربوبیّت خداوند است. «بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ»

4-قرآن،کتاب هدایت و رحمت است. «هُدیً وَ رَحْمَهٌ»

5-پیش از آزمایش،مدّعی زیاد است،ولی امتحان،صداقت ها را آشکار می کند.

لَکُنّا أَهْدی ... فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ ...

6-از بزرگ ترین ظلم ها به انسانیّت،اعراض از کتب آسمانی است. «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیاتِ اللّهِ»

7-کیفر اعراض از دین حقّ و پشت کردن به آیات الهی،عذاب شدید است.

«الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما کانُوا یَصْدِفُونَ»

8-عامل اصلی بدبختی های انسان،عملکرد خود اوست. «بِما کانُوا یَصْدِفُونَ»

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَهُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ«158»

آیا(با دیدن آن همه آیات و بینات و معجزات،باز هم)جز این انتظار دارند که فرشتگان نزد ایشان بیایند،یا خود پروردگارت بیاید،یا بعضی از آیات پروردگارت(نشانه های قیامت)بیاید؟!(مگر نمی دانند)روزی که بعضی از نشانه های پروردگارت بیاید کسی که پیش از آن ایمان نیاورده یا در مدّت ایمان خود کار خیری را کسب نکرده،ایمان آوردنش سودی ندهد.

بگو:منتظر(قهر خدا)باشید که ما هم در انتظاریم.

نکته ها:

* در آیه 92 سوره ی اسراء توقّعات نابجای کفّار مطرح شده است که می گفتند:ما به تو ایمان نمی آوریم مگر آنکه آسمان را بر ما فروریزی،یا خدا و فرشتگان را نزد ما آوری.این انتظارها در این آیه رد شده است.

پیام ها:

1-کافران لجوج،با دیدن معجزات الهی هم تسلیم نمی شوند. هَلْ یَنْظُرُونَ ...

2-نتیجه ی طفره رفتن در ایمان،ناکامی است. «لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها»

3-ایمان و عمل،در شرایط آزاد و طبیعی،کارساز است،نه در حال اضطرار و ترس جان. «یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ»

4-عمل صالح بدون ایمان سودبخش نیست. «أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً»

إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَی اللّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ«159»

(ای پیامبر!)تو را با کسانی که دین خود را پراکنده ساخته و گروه گروه شدند،هیچ گونه ارتباطی نیست.(تو مسئول آنان نیستی و)سرنوشت کارشان تنها با خداست،آنگاه او آنان را به عملکردشان آگاه خواهد کرد.

نکته ها:

* تفرقه افکنی در دین،یعنی بدعت گذاری و تفسیر دین به رأی خود که در قرآن و حدیث، شدیدترین تعبیرات،درباره این گونه کسان آمده است.به برخی از این نمونه ها توجّه کنید:

* قرآن می گوید:وای بر آنان که با دست خود مطلبی می نویسند،سپس می گویند:این از طرف خداوند است.[104]

* علی علیه السلام می فرماید:هرگاه بدعتی آید،سنّتی می رود.[105] و یکی از وظایف انبیا و علما، بدعت زدایی و جلوگیری از تحریف هاست.[106]

* در روایات آمده است:توبه ی صاحب بدعت،پذیرفته نمی شود. [107]

* کسی که به بدعتگذار احترام گذارد یا لبخندی بزند،در فروپاشی دین گام برداشته است.

* رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:هرگاه در میان امّتم اختلاف شد،هر کس طبق سنّت و گفته من عمل کند و سراغ راه و روش دیگران نرود،پاداش صد شهید خواهد داشت. [108]

* در قرآن،بارها از یهود،به خاطر تحریف هایی که علمایشان در دین پدید آوردند انتقاد شده است.درباره حضرت موسی علیه السلام هم می خوانیم:وقتی از کوه طور برگشت و انحراف و گوساله پرستی قوم خود را دید،از فرط ناراحتی الواح تورات را بر زمین افکند و ریش برادرش را که جانشین او بود گرفت و گفت:چرا امّتم منحرف شدند؟هارون در پاسخ گفت:ترسیدم  اگر برای جلوگیری از انحرافشان شدّت عمل به خرج دهم،مردم متفرّق شوند و تو بگویی چرا مردم فرقه فرقه شدند(تفرقه ای که با بازگشت تو هم قابل اصلاح نباشد).

این آیات و روایات،مسئولیّت سنگین دین شناسان را در حفظ اصالت مکتب و مقابله با انحرافات فکری،در عین حفظ وحدت اجتماعی امّت،بیان می کند.

پیام ها:

1-میان معارف دینی تفاوتی نیست،باید به همه ایمان داشت و عمل کرد،نه فقط بعضی. «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ»

2-از عوامل تفرقه و جدایی،تغییر و تحریف در مکتب است. «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً»

3-با آنان که مجموعه ی مکتب اسلام را قبول ندارند،نباید همکاری کرد آنان از امّت محمّد محسوب نخواهند شد. «لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ» آنان مورد تهدید خداوند هستند. «إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَی اللّهِ»

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلا یُجْزی إِلاّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ «160»

هرکه نیکی آورد،پس برای او پاداشی ده برابر آن است وهرکه بدی آورد، جز مانند آن کیفر نخواهد دید و به آنان هرگز ستم نخواهد شد.

نکته ها:

* از کلمه ی «جاءَ» استفاده می شود که پاداش و کیفر مورد بحث در این آیه،مربوط به دادگاه قیامت است.وگرنه چه بسا خلافی که با توبه محو یا به نیکی تبدیل شود. «یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»[109]،یا مورد عفو قرار می گیرد. «یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ»[110]،و چه بسا نیکی ها که با ریا و عُجب و گناهان دیگر محو و حبط شود.پس عملی ملاک است که به صحنه ی قیامت آورده شود. جاءَ بِالْحَسَنَهِ ... جاءَ بِالسَّیِّئَهِ

* گرچه آیه ی مربوط به عمل نیک و بد است،ولی طبق روایت،آنکه نیّت خیر کند پاداش دارد ولی نیّت سوء تا به مرحله عمل نرسد،کیفر ندارد واین فضل الهی است.

* در روایات آمده است:هر که در ماه،سه روز روزه بگیرد،گویا همه ی ماه را روزه گرفته است،زیرا هر روزش ده روز حساب می شود. «عَشْرُ أَمْثالِها»

* پاداش ده برابر،حداقلّ است.بعضی اعمال،در بعضی شرایط و برای بعضی افراد،پاداش تا هفتصد برابر بلکه پاداش بی حساب هم دارد.

* از ده پاداش الهی،فقط یک قسمت«مزد»است و نُه قسمت دیگر«فضل». «فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»[111]

* سؤال: اگر کیفر گنهکار،به اندازه ی گناه اوست،پس چرا یک روز روزه خوردن،شصت روز روزه کفّاره دارد؟

پاسخ: مقصود از«مثل»در آیه،از نظر عدد نیست،بلکه کیفیّت و چگونگی است.اهمیّت یک روز، روزه ماه رمضان،برابر با 60 روز در غیر ماه رمضان است.مثل شب قدر که در اهمیّت، بیش از هزار ماه است.این بیان اهمیّت است،نه برتری عددی.

پیام ها:

1-در شیوه ی تربیتی اسلام،تشویق ده برابر تنبیه است. «عَشْرُ أَمْثالِها»

2-تشویقِ چند برابر،ظلم نیست ولی کیفر بیش از حد ظلم است. «فَلا یُجْزی إِلاّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»

3-خداوند،در پاداش با فضل خود رفتار می کند،ولی در کیفر،با عدل. عَشْرُ أَمْثالِها ... إِلاّ مِثْلَها

4-عمل انسان همیشه و همه جا همراه انسان است. مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ ... وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ

قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ «161»

بگو:همانا پروردگارم مرا به راهی راست هدایت کرده،دینی استوار که همان آیین حقّ گرای ابراهیمی است،و او از مشرکان نبود.

نکته ها:

* کلمه ی«قیم»و«قیم»،به معنای راستی،استواری و پایداری است،آری،دینی استوار و جاوید می ماند که به مسائل مادی و معنوی این جهان و آن جهان مردم توجّه کند.

* امام حسین علیه السلام فرمود:هیچ کس جز ما و شیعیان ما،پیرو آیین ابراهیم علیه السلام نیست.[112]

پیام ها:

1-سخنان و تعالیم پیامبر،نظر شخصی او نیست،بلکه متن وحی الهی است،که باید به مردم اعلام کند. «قُلْ»

2-راه مستقیم،راه پیامبر است. «هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»

3-هدایت،تنها کار خداست،انبیا هم با هدایت الهی راه مستقیم را پیدا می کنند.

«هَدانِی رَبِّی»

4-هدایت،از شئون ربوبیّت است. «هَدانِی رَبِّی»

5-راه ابراهیم علیه السلام،همان یکتاپرستی است،نه افکار شرک آلود. «حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (مشرکان،عقائد انحرافی خود را به ابراهیم علیه السلام نسبت می دادند)

6-بت شکنی و اعراض از شرک،تنها کار پیامبر اسلام نیست،بلکه او به پیروی از حضرت ابراهیم چنین می کرده است. «مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً»

7-اساس ادیان توحیدی در طول تاریخ،یکی بوده است.اسلام،همان آیین حضرت ابراهیم است و تنفّر از شرک،راه همه ی پیامبران می باشد. قُلْ إِنَّنِی ... مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ

قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ«162»

بگو:همانا نماز من و عبادات من و زندگی من و مرگ من برای خداوند، پروردگار جهانیان است.

لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ«163»

شریکی برای او نیست و به آن(روح تسلیم و خلوص و عبودیّت)مأمور شده ام و من نخستین مسلمان و تسلیم پرودرگارم.

نکته ها:

* روایت شده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آستانه ی نماز این آیات را می خواند.[113]

* مرگ،بر حیات احاطه دارد و حیات بر نُسُک،و نُسُک بر نماز.بنابراین،نماز،هسته ی مرکزی در درون عبادات است.

* اسلام،به معنای تسلیم بودن در برابر امر خداوند است و به همه ی انبیا نسبت داده شده است.حضرت نوح علیه السلام خود را مسلمان دانسته است، «أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ»[114]حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند می خواهد که او و ذریّه اش را تسلیم او قرار دهد. «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ»[115]،حضرت یوسف علیه السلام نیز از خداوند مسلمان مردن را درخواست می کند: «تَوَفَّنِی مُسْلِماً» [116]و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز اوّلین مسلمان است،

«وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ» به این معنا که یا در زمان خودش،یا در رتبه و مقام تسلیم،مقدّم بر همه است.

پیام ها:

1-راه و روش و هدف خود را در برابر راههای انحرافی،با صراحت و افتخار اعلام کنیم. «قُلْ»

2-با آنکه نماز،جزو عبادات است،ولی،جدا ذکر شده تا اهمیّت آن را نشان دهد. «صَلاتِی وَ نُسُکِی»

3-انسان های مخلص،مسیر تکوینی(مرگ و حیات)و مسیر تشریعی خود (نماز و نُسُک)را فقط برای خداوند عالمیان می دانند. «إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلّهِ»

4-آنگونه که در نماز قصد قربت می کنیم،در هر نفس کشیدن و زنده بودن و مردن هم می توان قصد قربت کرد. مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلّهِ ...

5-مرگ و حیات مهم نیست،مهم آن است که آنها برای خدا و در راه خدا باشد.

«مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلّهِ»

6-آنچه برای خدا باشد،رشد می کند. «لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»

7-مرگ و زندگی دست ما نیست،ولی جهت دادن به آن دست ماست. «لِلّهِ»

8-اخلاص در کارها،فرمان الهی است. «بِذلِکَ أُمِرْتُ»

9-پیشوای جامعه،باید در پیمودن راه و پیاده کردن فرمان الهی،پیشگام باشد.

«أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ»

قُلْ أَ غَیْرَ اللّهِ أَبْغِی رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ«164»

بگو:آیا جز خداوند یکتا پروردگاری بجویم؟در حالی که او پروردگار هر چیز است و هیچ کس(کار بدی)جز به زیان خویش نمی کند و هیچ کس بار (گناه)دیگری را بر دوش نمی کشد،بازگشت شما به سوی پروردگارتان است که شما را به آنچه در آن اختلاف می کردید،آگاه می کند.

نکته ها:

* موضوع عدل الهی در کیفر و اینکه هیچ کس گناه دیگری را به دوش نمی کشد،نه تنها در اسلام،بلکه به تصریح قرآن،در صُحُف ابراهیم وموسی علیهما السلام نیز آمده است. «أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِما فِی صُحُفِ مُوسی. وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفّی. أَلاّ تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری»[117]

* سؤال: اگر کسی گناه دیگران را بر دوش نمی کشد،پس آنچه در قرآن آمده است که رهبران گمراه و منحرف، گناهان پیروان را هم به عهده می گیرند چیست؟ «لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَهً یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ»[118]

پاسخ: این امر بی دلیل نیست،زیرا سرانِ گمراهی،سبب انحراف دیگران شده اند و در واقع، گناهِ«گمراه کردن»و اضلال را به دوش می گیرند.

* زن حامله ای که مرتکب زنا شده بود را برای مجازات نزد عمر آوردند و او دستور سنگسار داد.حضرت علی علیه السلام فرمود:گناه طفل در رحم مادر چیست؟سپس این آیه را تلاوت فرمود: «لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری» [119]

پیام ها:

1-در برخورد با منکران و مشرکان،موضع بر حقّ خود را قاطعانه اعلام کنیم.

«قُلْ أَ غَیْرَ اللّهِ»

2-وجدان بیدار،بهترین پاسخ دهنده به سؤالات درونی است. «أَ غَیْرَ اللّهِ أَبْغِی»

3-چون خداوند،یگانه پروردگار همه ی هستی است،پروردگار من هم هست.

«وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ»

4-کفر و شرک و نیکی و فساد مردم،ضرری به خدا نمی زند،بلکه دامنگیر خودشان می شود. «لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاّ عَلَیْها»

5-در پیشگاه خداوند مسئولیّت عمل هر کس،بر عهده ی خود اوست. «لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری»

6-برپایی قیامت و بازخواست انسان،پرتویی از ربوبیّت خداوند است. «ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ»

7-دنیا نیز پایانی دارد، «ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ» و سرانجام به حقّانیت آنچه لجوجانه با آن مخالفت کرده ایم،آگاه خواهیم شد. «فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ»

وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ«165»

و اوست که شما را جانشینان(یکدیگر در)زمین قرار داد و درجات بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده، بیازماید.همانا پروردگارت زود کیفر است والبتّه او حتماً آمرزنده و مهربان است.

نکته ها:

* سوره ی انعام با حمد الهی آغاز شد، اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی خَلَقَ ...و با رحمت الهی پایان می پذیرد. «إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ»

* منظور از «خَلائِفَ الْأَرْضِ» ،یا جانشینان خدا در زمین است و یا جانشینی انسان امروز از امّت های پیشین.

پیام ها:

1-انسان،خلیفه ی خدا و امیر زمین است،نه اسیر هستی. «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ»

2-تفاوت های مردم و آزمایش های الهی،حکیمانه و در مسیر رشد و تربیت انسان است و از ربوبیّت خداوند سرچشمه می گیرد. وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ ... رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ ...

3-تفاوت و برتری بعضی در داده های خداوند،ملاک برتری نیست،وسیله ی آزمایش است. «لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ»

4-آنچه را در اختیار داریم،از خدا بدانیم. «فِی ما آتاکُمْ»

5-معیار و مقدار آزمایش هر کس،به میزان داده ها و امکانات اوست. «لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ»

6-پس از آزمایش،خداوند نسبت به ردشدگان «سَرِیعُ الْعِقابِ» است و نسبت به قبول شدگان «لَغَفُورٌ رَحِیمٌ».

7-بیم و امید باید در کنار هم باشد. سَرِیعُ الْعِقابِ ... لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

«الحمد للّه ربّ العالمین»


[1] - تفسیر مراغی

[2] - تفسیر نورالثقلین

[3] - تفسیر عیّاشی

[4] - انفال،31

[5] - تفسیر نورالثقلین؛کافی،ج2،ص 5.

[6] - تفسیر نورالثقلین

[7] - تفسیر نورالثقلین

[8] - شاید از اینکه ماه و خورشید،وسیله ی حساب در این آیه شمرده شده،بتوان استفاده کرد که هم سال شمسی معتبر است،هم سال قمری.و شاید رمز حساب ونظم دقیق یک پارچه باشد،نظیر«زید عدل»که زید را به تمامه عادل می داند.

[9] - تفسیر کنزالدقائق

[10] - تفسیر نورالثقلین

[11] - تفسیر نمونه

[12] - توبه،30

[13] - صافّات،158

[14] - مفردات راغب

[15] - تفسیر برهان

[16] - اعراف،143

[17] - قیامت،23

[18] - تفسیرالمنار

[19] - تفسیر صافی

[20] - بقره،286

[21] - فصّلت،46

[22] - اسراء،7

[23] - نحل،103

[24] - فرقان،4

[25] - فرقان،63

[26] - حجر،3

[27] - آل عمران،173

[28] - مائده،42

[29] - توبه،73

[30] - بقره،194

[31] - انعام،43

[32] - نهج البلاغه،کلام 206

[33] - تفسیر المیزان

[34] - هود،18

[35] - توبه،1

[36] - تفسیر مجمع البیان

[37] - تفاسیر مجمع البیان و نمونه

[38] - ناس،5

[39] - اسراء،27

[40] - تفاسیر نمونه و المنار

[41] - بقره،146؛انعام،20

[42] - اعراف،137

[43] - نساء،171

[44] - بحار،ج24،ص 174

[45] - نساء،87

[46] - تفسیر نمونه

[47] - تفسیر اطیب البیان

[48] - این بیان تفصیلی،اشاره به آیه 115 سوره ی نحل است.تفسیر المیزان

[49] - تفسیر المیزان

[50] - بقره،28

[51] - فاطر،9

[52] - بقره،243

[53] - زمر،30

[54] - تفسیر المیزان

[55] ^- تفسیر المیزان

[56] - مفاتیح الجنان

[57] - تفسیر کنزالدقائق

[58] - طه،25

[59] - شراح،1

[60] - یس،62.

[61] - تفسیر اطیب البیان

[62] - تفسیر کشف الاسرار

[63] - آیات اوّل سوره ی جنّ و آیه 28 سوره ی احقاف

[64] - حج،75

[65] - شعراء،208

[66] - اسراء،15.

[67] - فاطر،15

[68] - نجم،21

[69] - واقعه،64

[70] - نحل،59

[71] - اسراء،31

[72] - فجر،5

[73] - غافر،79

[74] - تفسیر نمونه

[75] - .تفسیر نورالثقلین

[76] - فرقان،67

[77] - بحار،ج93،ص96

[78] - برهان،ج1،ص557

[79] - کافی،ج3،ص565

[80] - تفسیر برهان،ج1،ص558

[81] - انعام،145 ونحل،115

[82] - بقره،173 و مائده،3

[83] - تفسیر نمونه

[84] - تورات،سِفر لاویان،فصل 11

[85] - تفسیر نمونه

[86] - آل عمران،93

[87] - آل عمران،50.

[88] - نحل،35

[89] - حجر،39

[90] - تفسیر نورالثقلین

[91] - بقره،83،نساء،36،انعام،151 و اسراء،23

[92] - کافی،ج2،ص157؛بحار،ج71،ص39

[93] - مؤمنون،14

[94] - تین،4

[95] - زمر،23

[96] - هود،7

[97] - انعام،152

[98] - نحل،125

[99] - زمر،18

[100] - مؤمنون،96

[101] - تفسیر مراغی

[102] - تفسیر نورالثقلین

[103] - هود،17

[104] - بقره،79

[105] - بحار،ج2،ص 264

[106] - الحیاه،ج2،ص 344

[107] - بحار،ج72،ص216

[108] - بحار،ج2،ص262

[109] - فرقان،70.

[110] - مائده،15

[111] - نساء،173

[112] - تفسیر نورالثقلین

[113] - تفسیر قرطبی

[114] - یونس،72

[115] - بقره،128

[116] - یوسف،101

[117] - نجم،37-38

[118] - نحل،25

[119] - بحار،ج76،ص49


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس