سیمای سوره حاقّه

این سوره،پنجاه و دو آیه دارد و در مکّه نازل شده است.نام سوره برگرفته از آیه اول است و به معنای امر ثابت و محقّق است.

محور مطالب این سوره قیامت و ویژگی های آن است و سه نام از نام های قیامت: «الْحَاقَّهُ» ،«القارعه»، «الْواقِعَهُ» در این سوره آمده است.

سرنوشت شوم اقوام پیشین،عظمت قرآن و پیامبر،ویژگی دوزخ و بهشت و دوزخیان و بهشتیان،بخش های بعدی این سوره را تشکیل می دهد.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

اَلْحَاقَّهُ«1» مَا الْحَاقَّهُ«2» وَ ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّهُ«3» کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَهِ«4» فَأَمّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطّاغِیَهِ«5»

آن امر راستین.چیست آن امر راستین.و تو چه می دانی که چیست آن امر راستین.قوم ثمود و عاد آن حادثه کوبنده را تکذیب کردند.پس قوم ثمود به خاطر طغیان گری نابود شدند.

نکته ها:

«الْحَاقَّهُ» از«حق»به معنای امر ثابت و محقّق است.این کلمه،یکی از نام های قیامت است،زیرا قیامت واقعه ای حتمی،حقیقی و ثابت است.

«القارعه»از«قرع»به معنای کوبیدن است.یعنی جهان در آستانه برپائی قیامت با حادثه ای کوبنده روبرو است.

برای هلاکت قوم ثمود سه وسیله در قرآن آمده است:

الف)زلزله. «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ»[1]

ب)صیحه. «إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَهً» [2]

ج)صاعقه. «مِثْلَ صاعِقَهِ عادٍ وَ ثَمُودَ» [3]

شاید هر سه عذاب همراه یکدیگر و ملازم یکدیگر بوده اند،یعنی رعد و برق و زلزله و شاید هر عذابی عدّه ای را از پا درآورده است.

ایجاد حسّاسیّت و انگیزه و عطش برای شنیدن مسائل مهم لازم است.تکرار کلمه «الْحَاقَّهُ» مخاطب قرار گرفتن شخص پیامبر که اشرف مخلوقات است،همه و همه،برای ایجاد حساسیّت است.

پیام ها:

1- قیامت،روزی بس بزرگ و هولناک است. «الْحَاقَّهُ مَا الْحَاقَّهُ»

2- قیامت جز از راه وحی،قابل شناخت نیست. «ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّهُ»

3- تکذیب کنندگان قیامت،گرفتار قهر الهی در دنیا می شوند. «کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَهِ ... فَأُهْلِکُوا»

4- قیامت،حادثه ای کوبنده و هولناک است. «بِالْقارِعَهِ»

5-تمام کیفرها در قیامت نیست،کیفر اقوامی در همین دنیاست. «فَأُهْلِکُوا بِالطّاغِیَهِ»

6- تکذیب،مقدّمه طغیان و طغیان،سبب نابودی است. کَذَّبَتْ ... فَأُهْلِکُوا بِالطّاغِیَهِ

7- خصلت ها و رفتارها،معیار دریافت خیر یا شرّ است. «بِالطّاغِیَهِ»

وَ أَمّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَهٍ«6» سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَهَ أَیّامٍ حُسُوماً فَتَرَی الْقَوْمَ فِیها صَرْعی کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَهٍ«7» فَهَلْ تَری لَهُمْ مِنْ باقِیَهٍ«8»

و امّا قوم عاد به وسیله بادی سرد و سوزنده و بنیان کن نابود شدند،که خداوند هفت شب و هشت روز پی در پی،آن را بر آنان مسلط کرد.پس (اگر آنجا بودی)می دیدی که در آن ایام،آن قوم از پا افتاده،گویا تنه های نخل تو خالی هستند.پس آیا هیچ بازمانده ای برای آنان می بینی؟

نکته ها:

* «صَرْصَرٍ» به معنای باد سرد و سخت است و «عاتِیَهٍ» از«عتو»به معنای سرکش است.

* «حسوم»جمع«حاسم»یعنی انجام مکرّر و پی در پی یک عمل تا قطع و نابودی کامل.

* «خاوِیَهٍ» هم به معنای تو خالی است و هم به معنای چیزی که به زمین افتاده باشد.

* «صَرْعی» جمع«صریع»به چیزی گفته می شود که روی زمین افتاده باشد و «أَعْجازُ» جمع«عجز»به معنای تنه درخت است.

* در آیه 20 سوره قمر می خوانیم «کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ» ،یعنی هلاکت قوم عاد آن گونه بود که گویا تنه بلند درخت خرما از ریشه کنده شده باشد.

پیام ها:

1- دست خدا در نوع عذاب باز است.قوم ثمود را با آتش صاعقه و قوم عاد را با باد سرد هلاک می کند. «بِرِیحٍ صَرْصَرٍ»

2- آثار پدیده های هستی به دست خداست.باد،یک بار سبب حرکت کشتی ها و ابرها و نزول باران می شود و یک بار وسیله هلاکت. «بِرِیحٍ صَرْصَرٍ»

3- عذابهای الهی گاهی دفعی است و گاهی تدریجی. «سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَهَ أَیّامٍ»

4- تنومندی و نیرومندی مانع هلاکت نیست.اگر قامت و بلندی انسان مثل درخت خرما باشد،در برابر قهر الهی به زمین می افتد. «أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَهٍ»

5-کیفرها یکسان نیستند،گاهی به کلی محو کننده اند: «فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ» ولی گاهی جسم می ماند. «أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَهٍ»

وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِکاتُ بِالْخاطِئَهِ«9» فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَهً رابِیَهً«10» إِنّا لَمّا طَغَی الْماءُ حَمَلْناکُمْ فِی الْجارِیَهِ«11» لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَهً وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَهٌ«12»

و فرعون و کسانی که پیش از او بودند و(مردم)مناطق زیر و رو شده(قوم لوط) مرتکب خطا شدند.پس فرستاده پروردگارشان را سرپیچی کردند و خداوند آنان را به قهری فزاینده و سخت بگرفت.همانا(در زمان نوح)چون(با اراده و قهر ما) آب طغیان کرد شما را در آن کشتی روان سوار کردیم.تا آن را وسیله تذکّری برای شما قرار دهیم و گوشی که شنواست آن را ضبط کند.

نکته ها:

* «مؤتفکات»جمع«مؤتفکه»از«ائتفاک»به معنای زیر و رو شدن و مقصود از آن مناطق قوم لوط است. «رابِیَهً» از ربا به معنای رشد فزاینده است و عذاب رابیه یعنی عذاب سخت.

* «تَعِیَها» از«وعی»به معنای حفظ و فهم و پذیرش است.

* زمخشری،فخررازی،مراغی،قرطبی،از مفسّران اهل سنّت و شیخ طبرسی،ابوالفتوح رازی و علامه طباطبایی از مفسّران شیعه،روایاتی را نقل کرده اند که بر اساس آن، «أُذُنٌ واعِیَهٌ» به حضرت علی علیه السلام تطبیق شده است.و مفرد بودن کلمه «أُذُنٌ» تأیید همین نکته است که آن که تمام حقایق را حفظ کرده یک گوش بیشتر نبوده است.

پیام ها:

1- قوم لوط در چندین منطقه بودند و همگی هلاک شدند.«مؤتفکات»

2- اطاعت از پیامبران،واجب و مخالفت آنان سبب نابودی است. «فَعَصَوْا رَسُولَ

رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَهً رابِیَهً»

3- نافرمانی انبیا،کیفر دنیوی نیز دارد. فَعَصَوْا ... فَأَخَذَهُمْ

4- خداوند اتمام حجّت می کند،اول پیامبر می فرستد،اگرد مردم نافرمانی کنند،با قهر خود آنان را می گیرد. فَعَصَوْا رَسُولَ ... فَأَخَذَهُمْ أَخْذَهً رابِیَهً

5-قهر الهی شدید است. «أَخْذَهً رابِیَهً»

6- خداوند در لابلای قهر و عذاب،به گروهی لطف می کند. «لَمّا طَغَی الْماءُ حَمَلْناکُمْ فِی الْجارِیَهِ»

7- مردم جزیره العرب از باقیمانده نسل نوحند. «حَمَلْناکُمْ»

8-از حوادث تلخ باید عبرت گرفت. «لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَهً»

9- حفظ آثار و تاریخ و کلمات یک ارزش است. «تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَهٌ»

10- شنیدنی ارزش دارد که همراه با فهم و حفظ باشد. «تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَهٌ»

فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَهٌ واحِدَهٌ«13» وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّهً واحِدَهً«14» فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَهُ«15» وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ واهِیَهٌ«16» وَ الْمَلَکُ عَلی أَرْجائِها وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَهٌ«17» یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفی مِنْکُمْ خافِیَهٌ«18»

پس آنگاه که در صور دمیده شود یک دمیدنی.و زمین و کوهها برگرفته و در هم کوبیده شوند،یک در هم کوبیدنی.پس در آن روز،واقعه(قیامت)به وقوع پیوندد.

و آسمان بشکافد و در آن روز سست گردد.و فرشتگان در اطراف آن هستند(و منتظر فرمانند)و عرش پروردگارت را در آن روز هشت نفر(از فرشتگان یا اولیای خدا)بالای سر خود حمل می کنند.در آن روز شما(برای حساب)عرضه می شوید(در حالی که)هیچ چیز پنهانی از شما مخفی نماند.

نکته ها:

* «دک»به معنای خرد و ویران کردن است و به زمین صاف و نرم نیز گفته می شود.

«واهِیَهٌ» به معنای سست و«أرجاء»به معنای اطراف و نواحی است.

* تکرار کلمه «یَوْمَئِذٍ» در این آیات نشانه اهمیّت روز قیامت است.

* امام صادق علیه السلام فرمود:هشت نفری که حامل عرش هستند،بعضی از آنان پیامبر و بعضی امام هستند: «نوح، ابراهیم،موسی،عیسی،محمّد،علی،حسن و حسین»و مراد از عرش، علم الهی است.بنابراین در قیامت،بالاتر از فرشتگان «فَوَقاهُمُ» اولیای خدا هستند که عملکرد مردم را می دانند.[4]

* امام علی علیه السلام فرمود:عرش الهی،تخت نیست،بلکه موجودی است محدود و مخلوق و تحت تدبیر که ملائکه با قدرتی که از طرف خداوند دارند مأمور به حمل آن هستند[5]

پیام ها:

1- نفخ در صور،از امور حتمی است. «فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ»

2- متلاشی شدن نظام موجود،از طریق صدای رعد آساست. نُفِخَ فِی الصُّورِ ...

فَدُکَّتا

3- زمین از مدار حرکت خود خارج،کوهها از جایگاه خود کنده و در یک برخورد در هم کوبیده می شوند. «وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا»

4- فروپاشی کوهها با شدّت و سرعت خواهد بود. «دَکَّهً واحِدَهً»

5-واقعه مهم،قیامت است و هر واقعه دیگر نسبت به آن ناچیز است. «وَقَعَتِ الْواقِعَهُ»

6- پایان آسمان محکم، «سَبْعاً شِداداً» سستی است. «فَهِیَ یَوْمَئِذٍ واهِیَهٌ»

7- گرچه در قیامت نظام موجود بهم می خورد ولی نظام دیگری حاکم می شود، نظامی که با حضور فرشتگان برپا می شود. «وَ الْمَلَکُ عَلی أَرْجائِها وَ یَحْمِلُ عَرْشَ

رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَهٌ»

8-تمام ابعاد پنهان شخصیّت انسان در قیامت به نمایش گذاشته می شود و شخصیّت واقعی انسان،خوبی ها و بدی ها،افکار و انگیزه ها،نقص ها و کمالات،کشف و عرضه می شود. «لا تَخْفی مِنْکُمْ خافِیَهٌ»

فَأَمّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ«19» إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ«20» فَهُوَ فِی عِیشَهٍ راضِیَهٍ«21» فِی جَنَّهٍ عالِیَهٍ«22» قُطُوفُها دانِیَهٌ«23» کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیّامِ الْخالِیَهِ«24»

پس هر کس که نامه عملش به دست راستش داده شود،(شادی کنان) می گوید:بیائید کتاب مرا بخوانید.من می دانستم که با حساب خودم رو به رو خواهم شد.پس او در زندگی رضایت بخشی است.در بهشتی برین.که میوه هایش در دسترس است.به خاطر اعمالی که در دوران گذشته انجام داده اید،بخورید و بیاشامید و گوارایتان باد.

نکته ها:

* «هاؤُمُ» اسمی است که معنای امر دارد،یعنی بیایید.«قطوف»،جمع«قطف»،میوه چیده شده یا آماده چیدن است.

* «ظن»در امور دنیوی،باوری همراه با شک است ولی در امور اخروی به معنای اطمینان است. «أَسْلَفْتُمْ» از«اسلاف»،تقدیم چیزی است که امید می رود بهتر از آن برگردد.

* هر انسانی در قیامت نامه و پرونده ای دارد و نامه خوبان به دست راستشان داده می شود.

شاید آنچه در سوره واقعه به نام اصحاب یمین می خوانیم همین گروه باشند.

* مراد از علوّ در «فِی جَنَّهٍ عالِیَهٍ» ممکن است علوّ مقامی باشد نه مکانی.

* در قیامت هم نعمت مادی است و هم روحی،راضی بودن انسان،نعمت روحی و بهشت برین نعمت مادی است.

* «هَنِیئاً» از سوی خداوند،کامیابی را افزون تر و گواراتر می کند.در قرآن چهار مرتبه کلمه «هَنِیئاً» بکار رفته که سه بار آن برای نعمت های بهشتی است.

پیام ها:

1- در قیامت،پرونده عمل هر کس را در اختیارش می گذارند. «أُوتِیَ کِتابَهُ»

2- خداوند در قیامت،بر اساس پرونده مکتوب و مستند،مردم را محاکمه و کیفر و پاداش می دهد. «أُوتِیَ کِتابَهُ»

3- نه یقین،بلکه حتّی ظنّ و گمان به وقوع قیامت،می تواند انسان را کنترل کند.

«إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ»

4- قیامت،دوره برداشتِ دانه هایی است که در دنیا کاشته شده باشد. «بِما أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیّامِ الْخالِیَهِ»

5-علاقه به کشف کمالات،امری فطری است وتا قیامت وجود دارد. «هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ»

6- اگر ایمان به حساب و کتاب سبب تقوا و پرهیز از لذّت های حرام دنیوی و محرومیت های موقّت می شود،در عوض زندگی در بهشت،کاملاً رضایت بخش خواهد بود. «فِی عِیشَهٍ راضِیَهٍ فِی جَنَّهٍ عالِیَهٍ»

وَ أَمّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ«25» وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ«26» یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَهَ«27» ما أَغْنی عَنِّی مالِیَهْ«28» هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ«29» خُذُوهُ فَغُلُّوهُ«30» ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ«31» ثُمَّ فِی سِلْسِلَهٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ«32» إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللّهِ الْعَظِیمِ«33» وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکِینِ«34»

و امّا کسی که نامه عملش به دست چپش داده شود،می گوید:ای کاش نامه ام به من داده نشده بود.و نمی دانستم حسابم چیست؟ ای کاش مرگ پایان کارم بود(و دیگر زنده نمی شدم).دارائی من رفع نیازی از من نکرد.قدرتم از دستم برفت.

(گفته می شود:)او را بگیرید و در غل بکشید.سپس او را در آتش شعله ور وارد بیندازید.سپس در زنجیری که هفتاد ذراع باشد درآورید.همانا او به خدای بزرگ ایمان نمی آورد و بر طعام دادن به نیازمندان ترغیب نمی کرد.

نکته ها:

* «ذراع»فاصله آرنج تا نوک انگشتان است و در قدیم معیاری برای اندازه گیری بوده است و کلمه«هفتاد»یا به معنای حقیقی است و یا کنایه از زنجیر طولانی می باشد.

* «جحیم»از«جحمه»،به آتش شعله ور گویند.

* امام صادق علیه السلام فرمود:اگر یک حلقه از آن زنجیری که دوزخیان را با آن به بند می کشند،بر دنیا نهاده شود،دنیا از شدّت حرارت،ذوب می شود[6]

* در این آیه،کفر و بخل و بی تفاوتی نسبت به محرومان در کنارهم آمده است. لا یُؤْمِنُ بِاللّهِ ... لا یَحُضُّ

* گرفتن و بستن و کشاندن و به دوزخ پرتاب کردن،بیانگر نهایت حقارت و ذلت دوزخیان است. خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ... صَلُّوهُ ... فَاسْلُکُوهُ

پیام ها:

1- مقایسه میان عاقبت خوبان و بدان،شیوه ای قرآنی برای شناخت بهتر حقایق است. أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ ... أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ

2- در تربیت و هدایت،بشارت و هشدار در کنار هم لازم است. أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ ... أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ

3- آگاهی از آینده،گامی برای تصمیم گیری صحیح امروز است. «فَیَقُولُ یا لَیْتَنِی»

4- روزنه امید برای خلافکاران در آخرت بسته می شود.تا قبل از دیدن نامه عمل امیدی داشت ولی بعد از آن فقط حسرت می خورد. یا لَیْتَنِی ... یا لَیْتَها

5-ثروت و قدرت،در قیامت کارآیی ندارد. «ما أَغْنی عَنِّی مالِیَهْ هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ»

6- ثروت اندوزی در دنیا،سبب حسرت در قیامت است. «ما أَغْنی عَنِّی مالِیَهْ»

7- کیفر دستهایی که در دنیا برای هرگونه فساد و ستم باز بود،غل و زنجیر قیامت است. «فَغُلُّوهُ»

8-انسانی که در قلبش نور معرفت خدا و در عملش،خدمت به مردم نباشد،بهتر که بسوزد. لا یُؤْمِنُ ... وَ لا یَحُضُّ

9- توجه به گرسنگان،در کنار ایمان به خدا مطرح است. لا یُؤْمِنُ ... وَ لا یَحُضُّ

10- بر فرض که خود،توان کمک نداشته باشیم،باید دیگران را برای کمک به گرسنگان تشویق کنیم. «وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکِینِ»

11- رسیدگی به فقرا شرط ندارد که فقیر،مؤمن باشد. «وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکِینِ»

فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هاهُنا حَمِیمٌ«35» وَ لا طَعامٌ إِلاّ مِنْ غِسْلِینٍ«36» لا یَأْکُلُهُ إِلاَّ الْخاطِؤُنَ«37» فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ«38» وَ ما لا تُبْصِرُونَ«39» إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ«40» وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِیلاً ما تُؤْمِنُونَ«41» وَ لا بِقَوْلِ کاهِنٍ قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ«42» تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ«43»

پس امروز در این جا دوستی صمیمی ندارد.و نه غذایی جز خونابه.که جز خطاکاران آن را نخورند.پس سوگند به آنچه می بینید.و آنچه نمی بینید.همانا آن (قرآن)کلام رسول گرامی است.و سخن یک شاعر نیست چه کم ایمان می آورید.

و(همچنین)سخن کاهن و پیشگو نیست،چه کم متذکّر می شوید.(همانا قرآن) فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیان است.

نکته ها:

* «غِسْلِینٍ» به معنای خونابه و چرکی است که از بدن دوزخیان خارج می شود.

* مراد از «رَسُولٍ کَرِیمٍ» شخص پیامبر اسلام است،نه جبرئیل امین.زیرا در جملات بعد می خوانیم که او شاعر و کاهن نیست و نسبت شاعر و کاهن را به پیامبر می دادند نه جبرئیل.

* مشرکان،قرآن را کتاب شعر می شمردند و پیامبر را شاعر می خواندند،در حالی که از پیامبر حتی یک شعر نقل نشده است.[7]

* کیفر در قیامت با گناهان متناسب است.کسی که در دنیا برای مسکین سوز ندارد،در آخرت دوست دلسوزی ندارد. «فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هاهُنا حَمِیمٌ» و کسی که در دنیا به کسی طعام نداد،در آن روز با طعام شکنجه می شود.

* بزرگ ترین سوگند در این سوره است. «فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ وَ ما لا تُبْصِرُونَ» یعنی کل هستی،دیدنی ها و ندیدنی ها،که به مراتب بیش از دیدنی هاست،دنیای غیب و فرشته و جن که دیدنی نیستند و اوج کهکشان ها و اعماق دریاها که به طور طبیعی دیده نمی شوند.

* قرآن به تدریج نازل شده است،زیرا کلمه تنزیل برای نزول تدریجی است.البتّه تمام قرآن،شب قدر بر قلب پیامبر نازل شد و سپس به تدریج در طول 23 سال.مثل آنکه مبلغ زیادی را یکجا در بانک می گذارند و سپس از طریق حواله یا چک به تدریج برمی دارند.

* پیامبر دارای کرامت مطلق است. «رَسُولٍ کَرِیمٍ» کرامت در برخورد با همسر،دشمن، دوست،همسایه،فقیر،در سختی ها و شادی ها.

* در سوره غاشیه آیه ششم می خوانیم که طعام دوزخیان چیزی جز ضریع نیست. «لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاّ مِنْ ضَرِیعٍ»

و در سوره دخان می خوانیم: «إِنَّ شَجَرَهَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِیمِ[8]

و در آیه 36 می خوانیم: «وَ لا طَعامٌ إِلاّ مِنْ غِسْلِینٍ»

لذا یا«زقّوم»و«ضریع»یکی است و«غسلین»نوشابه آنهاست،یعنی یک نوع غذا دارند ویک نوع نوشابه.

و ممکن است هر دسته از دوزخیان یک نوع طعام داشته باشند،گروهی ضریع،گروهی زقّوم و گروهی غسلین.

پیام ها:

1- دوزخیان،نه از نظر روحی در رفاه هستند «فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هاهُنا حَمِیمٌ» و نه از نظر جسمی. «وَ لا طَعامٌ إِلاّ مِنْ غِسْلِینٍ»

2- ایمان نیاوردن به خدای بزرگ و بی تفاوتی نسبت به گرسنگان،خطایی نابخشودنی است. «لا یَأْکُلُهُ إِلاَّ الْخاطِؤُنَ»

3- در بینش الهی تمام هستی ارزش دارد،چون مورد سوگند خداوند قرار گرفته است. «فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ وَ ما لا تُبْصِرُونَ»

4- در مادیات،محصور نشویم،نادیدنی ها بسیار است. «ما لا تُبْصِرُونَ»

5-در مدیریّت از نیروهای سالم خود،دفاع کنید و شبهات علیه آنان را برطرف سازید. وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ ... وَ لا بِقَوْلِ کاهِنٍ

6- خداوند اتمام حجّت می کند.نزول وحی از سوی پروردگار جهانیان و واسطه وحی رسول کریم است. لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ ... تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ

7- مبلّغ،توقّع ایمان آوردن تمام یا اکثریّت مردم را نداشته باشد. «قَلِیلاً ما تُؤْمِنُونَ»

8-ایمان به تنهایی کافی نیست،ذکر هم لازم است.ممکن است ایمان باشد ولی انسان غافل باشد. قَلِیلاً ما تُؤْمِنُونَ ... قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ

9- به خاطر عدم پذیرش اکثریّت،از گفتن سخن حق صرف نظر نکنید. لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ ... قَلِیلاً ما تُؤْمِنُونَ

وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ«44» لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ«45» ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ«46» فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِینَ«47» وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَهٌ لِلْمُتَّقِینَ«48» وَ إِنّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ«49» وَ إِنَّهُ لَحَسْرَهٌ عَلَی الْکافِرِینَ«50» وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ«51» فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ«52»

و اگر پیامبر بعضی گفتارهای ساختگی را به ما نسبت دهد،قطعاً او را با قدرت(و به قهر)می گرفتیم.سپس رگ قلبش را قطع می کردیم.و هیچ یک از شما نمی توانست سپر او شود.همانا این قرآن برای اهل تقوا وسیله تذکّر است.و ما می دانیم که بعضی از شما تکذیب کننده قرآنید.و بی شک (این تکذیب در قیامت)بر کافران حسرتی خواهد بود.و همانا آن،حق و یقینی است.پس با نام پروردگار بزرگت به تسبیح پرداز.

نکته ها:

* «تَقَوَّلَ» یعنی نسبت دادن سخن به کسی که آن را نگفته است.

* «وتین»رگی است که خون را به قلب می رساند و اگر بریده شود انسان می میرد.

* قرآن،در دنیا و آخرت مایه حسرت کفّار است.در دنیا حسرت می خورند که چرا مانند آنرا نمی توانند بیاورند و در آخرت حسرت می خورند که چرا به آن ایمان نیاوردند.

* گرفتن با«یمین»کنایه از قدرت است،چون قدرت دست راست بیشتر است.

* خداوند با هیچ کس رودربایستی ندارد،جائی که خداوند با پیامبرش این گونه سخن می گوید،دیگران باید حساب کار خود را بکنند.

* قرآن دارای ویژگی هایی است،از جمله: «تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ» ، «لَتَذْکِرَهٌ لِلْمُتَّقِینَ» ، «لَحَقُّ الْیَقِینِ»

* پیامبر،هرگز چیزی را به خداوند نسبت نداده است،زیرا کلمه «لَوْ» در موردی به کار می رود که کار نشدنی باشد.

* در آیات قبل خداوند از پیامبرش بهترین دفاع را کرد ولی در عین حال در این آیه تهدید هم می کند که اگر سخنی به ناحق به خدا نسبت دهد،شاه رگ او با قدرت قطع شود.

پیام ها:

1- خداوند،حافظ وحی است و احدی قدرت کم یا زیاد کردن آن را ندارد. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ»

2- شخص پیامبر،همچون دیگران باید حریم وحی را حفظ کند. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ»

3- همه انسان ها حتّی پیامبر،در برابر قوانین الهی یکسانند. وَ لَوْ تَقَوَّلَ ... لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ

4- قرآن،نه تنها گفتار شاعر و کاهن نیست،بلکه گفتار پیامبر نیز نیست. وَ لَوْ تَقَوَّلَ ...

5-در قانون و کلام خداوند،تساهل و تسامح ممنوع است. وَ لَوْ تَقَوَّلَ ...

6- قاطعانه برخورد کردن،دیگران را از طمع در تصرف باز می دارد. «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ»

7- قرآن،از مصونیّت کامل برخوردار است. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ»

8-دفاع از حق،مهم تر از شخص است.برای مصونیّت وحی،حتّی جان بهترین افراد را می گیریم. لَوْ تَقَوَّلَ ... لَأَخَذْنا ...

9- برای حفظ حدود و حریم قرآن،قاطعانه باید سخن گفت. «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ»

10- گناهان بزرگ،کیفر بزرگ دارد. لَأَخَذْنا مِنْهُ ... ثُمَّ لَقَطَعْنا ...

11- هر چیز که ارزش بیشتری دارد باید حراست از آن شدیدتر باشد. تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ ... لَوْ تَقَوَّلَ ... لَأَخَذْنا ... لَقَطَعْنا ...

12- قهر خداوند نسبت به کسانی که حریم وحی را بشکنند،نابودی است.

«لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ»

13- هیچ کس،قدرت هیچ گونه مقاومتی در برابر قهر الهی ندارد. «فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِینَ»

14- تأثیر قرآن روی متقین جدی و قطعی است. «وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَهٌ لِلْمُتَّقِینَ»

15- شرط پند پذیری،روحیه تقواست. «لَتَذْکِرَهٌ لِلْمُتَّقِینَ»

16- در برابر متّقین،مکذّبین هستند. لِلْمُتَّقِینَ ... مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ

17- مبلّغ نباید توقّع داشته باشد که همه مردم تسلیم او باشند. «مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ»

18- مکذّبین بدانند که زیر نظر خدا هستند. «لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ»

19- در برابر موضع گیری های مکذّبین،در پناه یاد خدا به راه خود ادامه بده.

«فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ»

20- تسبیح خداوند در راستای تربیت انسان است. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ»

«والحمدللّه ربّ العالمین»


[1] - اعراف،78.

[2] - .قمر،31.

[3] - .فصلت،13.

[4] - تفسیر نورالثقلین

[5] - تفسیر نورالثقلین

[6] - تفسیر نورالثقلین.

[7] - تفسیر المیزان.

[8] - دخان،44.


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس