سیمای سوره احقاف
این سوره که در ابتدای جزء بیست و ششم قرآن قرار گرفته،سی و پنج آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
«احقاف»به معنای شن های روان است که بر اثر باد روی هم انباشته می شود.
به سرزمین قوم عاد،به خاطر آنکه شن زار و ریگستان بود،احقاف می گفتند.
نام گذاری این سوره به«احقاف»،بر اساس آیه 21،در بیان ماجرای حضرت هود و قوم عاد است.
این سوره،آخرین سوره از سوره های هفتگانه ای است که با حروف مقطّعه ی «حم»شروع شده و در تمامی آنها بعد از این حروف،سخن از نزول قرآن و اهمیّت آن است.
امام صادق علیه السلام فرمودند:هرکس سوره احقاف را در هر شب جمعه قرائت کند،در دنیا از ترس و هراس دنیوی ایمن باشد و در آخرت نیز ترسی ندارد.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
حم«1» تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ«2»
حا،میم.نزول(این)کتاب،از جانب خداوند عزیز حکیم است.
ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی وَ الَّذِینَ کَفَرُوا عَمّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ«3»
ما آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست،جز بر اساس حق و زمان بندی مشخّص نیافریدیم،و(لی)کسانی که کفر ورزیدند،از آنچه بدان هشدار داده شده اند،روی گردانند.
نکته ها:
* سرآغاز هفت سوره ی غافر،فصّلت،شوری،زخرف،دخان،جاثیه و احقاف،حروف مقطعه ی«حم»است که به«حوامیم سبعه»معروف است.
* از تکرار آیه حم ، تَنْزِیلُ الْکِتابِ ...در چند سوره پشت سر هم،می توان فهمید که مسائل مهم و اساسی را باید تکرار کرد.
* عزّت،از اوصاف و کمالاتی است که هم برای خدا آمده، «مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ» ،هم برای کتابِ خدا، «إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ» هم برای پیامبر خدا و مؤمنان به خدا آمده است.«ان لِلّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ»
* آفرینش هستی،حکیمانه و بر اساس حقّ است.اگر در هستی با چیزی برخورد کردیم که اسرار وجودی آن را نفهمیدیم،به آفریدگار آن خدشه ای وارد نیست،بلکه مشکل محدودیّت علمی ما می باشد،چنانکه در جای دیگر می خوانیم: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ ، ما خَلَقْناهُما إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ»
* با کمی دقّت در آیاتی که پس از حروف مقطعه«حم»آمده،نتیجه می گیریم که قرآن:
از سرچشمه علم و عزّت خداوند است. «تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»
از سرچشمه رحمت و محبّت اوست. «تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
از سرچشمه قدرت و حکمت اوست. کَذلِکَ یُوحِی ... اَللّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
کتابی روشن و روشنگر و مایه ی اندیشه و تعقّل است. اَلْکِتابِ الْمُبِینِ ... قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
کتابی مبارک و مایه ی برکت است. «وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ»
* یکی از عوامل اساسی انحراف انسان،عدم توجّه به محدود بودن و فانی بودن دنیا و توهّم جاودانه بودن خود است،لذا انسان به فرموده قرآن به راهها و روشهای گوناگونی برای جاودانه ماندن خود دست می زند:
گاهی برای بقای خود به جمع مال و ثروت و شمار و حساب و کتاب آن می پردازد و توفیق هیچ انفاقی ندارد. «الَّذِی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ. یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»
گاهی برای جاودانگی خود بناهایی محکم می سازد. «وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ»
گاهی برای همیشگی خود به زورگویی و لشکرکشی و قدرت طلبی روی می آورد. «وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ»
گاهی به پندار خود،در صدد مقابله با مرگ و قهر الهی برمی آید. «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ»
غافل از آنکه محدودیّت عمر،حقیقتی است که در مورد همه جریان دارد. «أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَهٍ» و قرآن همواره خطر غفلت را به انسان تذکّر داده است. «ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی»
پیام ها:
1- نزول قرآن،تنها از جانب خداوند عزیز و حکیم مقدور است و از عهده بشر خارج است. «تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»
2- برنامه های قرآن،هر چند آسمانی و متعالی است،امّا در حدّ فکر و توان محدود بشر،نازل شده است. «تَنْزِیلُ الْکِتابِ»
3- چون نزول قرآن از سوی خداوندی است که سرچشمه عزّت و حکمت است،لذا برنامه ها و دستورات آن فرد و جامعه را به سوی عزّت و استواری سوق می دهد. «مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»
4- عزّت و قدرت خداوند،آمیخته با حکمت و کاردانی است. «اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»
5-نظام هدفدار،بدون برنامه نمی شود.تکوین و تشریع،بر اساس حق و حکمت است. اَلْکِتابِ ... اَلْحَکِیمِ - خَلَقْنَا ... بِالْحَقِّ
6- در نظام آفرینش،کژی،انحراف،سستی،پستی،نادرستی و بیهودگی جایی ندارد. «ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ»
7- آسمان ها و زمین و تمام هستی،زمان و فرجامی حساب شده و سنجیده دارند و اتفاقی و بی حساب نیستند. خَلَقْنَا ... بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی
8-لازمه ی حقّانیّت آفرینش،وجود جهانی پس از آن است.(اگر معاد نباشد، بسیاری از نابرابری ها و بی عدالتی ها جبران نشده و موجّه نخواهد بود.) «ما خَلَقْنَا ... إِلاّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی»
9- تمام پدیده ها از آغاز تا پایان،حساب شده و زیرنظر هستند. «أَجَلٍ مُسَمًّی»
10- توجّه به محدودیّت دنیا و ناپایداری نعمت ها و پدیده ها،زمینه حق گرایی و دل نبستن به دنیا و هشداری برای انسان است. «أَجَلٍ مُسَمًّی»
11- نظام تکوین و تشریع برای هدایت و کمال انسان است،با این حال،برخی ناسپاسی کرده و کفر می ورزند. «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا عَمّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ»
12- تمام هستی در مسیر حق حرکت می کند و این انسان است که می تواند با انتخاب مسیری ناحق،منحرف شود. «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا عَمّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ»
13- در نظام تعلیم و تربیت و تبلیغ،هشدار و تهدید لازم است. «أُنْذِرُوا»
14- اعراض از حق،نشانه ی اراده و اختیار انسان است. «مُعْرِضُونَ»
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ ائْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَهٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«4»
بگو:آیا آنچه را به جای خداوند می خوانید،دیده اید؟ به من نشان دهید که چه چیزی را از زمین آفریده اند،یا در(آفرینش)آسمان ها چه مشارکتی داشته اند؟ اگر راستگو هستید،کتابی پیش از این(قرآن)یا نشانه ای علمی (بر ادّعای خود)برای من بیاورید.
نکته ها:
* «أَثارَهٍ» به معنای آثار باقیمانده و نشانه های وجود چیزی است.
* مشرکان نیز قبول داشتند که آفریدگار آسمان ها و زمین خداوند است. «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ» لذا خداوند آنها را توبیخ می کند که چرا به سراغ بت ها و دیگران می روند و به جای خدا،آنها را می پرستند و از آنان کمک می خواهند.
* منطق توحید به قدری قوی و مستدل است که می توان با آن به مجادله با مشرکان پرداخت و آنان را محکوم کرد.
* امام باقر علیه السلام فرمود:مراد از«کتاب»در این آیه،تورات و انجیل و مراد از«علم»،سخنان جانشینان انبیاست.
پیام ها:
1- پیامبر در تمام شئون رسالت،حتّی شیوه ی مجادله با مخالفان،گوش به فرمان خداوند است. قُلْ ...
2- در تبلیغ و ارشاد،می توان با سؤال و پرسش،فطرت دیگران را بیدار کرد و آنان را به تفکر و اندیشه واداشت. أَ رَأَیْتُمْ ... ما ذا خَلَقُوا
3- استقامت و پایداری،شرط اساسی تبلیغ است،حتّی پس از اعراض کفار دست از تبلیغ برندارید. مُعْرِضُونَ قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ...
4- در پذیرش اعتقادات،به گفته دیگران اکتفا نکنید،آنچه را خود دیده اید و فهمیده اید،قبول کنید. أَ رَأَیْتُمْ ... أَرُونِی
5-موجودی صلاحیّت استمداد و خوانده شدن دارد که قدرت آفرینش داشته باشد.ریشه ی توحید در عبادت،توحید در خالقیّت است. ما تَدْعُونَ ... ما ذا خَلَقُوا
6- بت ها و معبودهای خیالی،از هر جهت عاجزند؛نه نقشی در آفرینش زمین دارند، «ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ» و نه سهمی در برپایی آسمان ها. «أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ»
7- در مجادله و گفتگو با مخالفان،باید روی مشترکات تکیه کرد.(مشرکان، خالقیّت خدا را قبول داشتند.) «أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ»
8-کتاب های آسمانیِ قبل از قرآن،شایسته احترام و اعتماد می باشند. «ائْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا»
9- در مجادله و استدلال،دلیل یا باید فطری و شهودی باشد، «أَ رَأَیْتُمْ» یا نقلی، «بِکِتابٍ» یا عقلی، «أَثارَهٍ مِنْ عِلْمٍ» و شرک هیچ دلیلی ندارد.
10- طرح هر ادّعا و پذیرش آن،باید منطقی و بر اساس علم و استدلال باشد.
اِئْتُونِی بِکِتابٍ ... أَوْ أَثارَهٍ مِنْ عِلْمٍ
11- یادها و یادگارها،آثار گذشتگان و میراث فرهنگی،آنجایی ارزش دارد که نشانه ای از علم و رشد در آنها باشد. «أَثارَهٍ مِنْ عِلْمٍ»
وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ«5»
و کیست گمراه تر از کسی که به جای خداوند،کسانی را می خواند که تا روز قیامت پاسخش را نمی دهند و حتّی از خوانده شدن خود بی خبرند.
وَ إِذا حُشِرَ النّاسُ کانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ کانُوا بِعِبادَتِهِمْ کافِرِینَ«6»
و آنگاه که مردم محشور شوند،آنها دشمن شان خواهند بود و عبادتشان را انکار خواهند کرد.
نکته ها:
* بالاترین گمراهی،انحراف در شناخت است و کسی که خدای علیم و قدیر و سمیع و بصیر را رها کرده و به سراغ غیر او می رود،گرفتار چنین گمراهی شده است،زیرا غیر خدا توان انجام هیچ کاری را ندارد.
* مشابه آیه 5،آیه 29 سوره یونس است که می فرماید:معبودهای مشرکان در قیامت به آنها می گویند: «فَکَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ إِنْ کُنّا عَنْ عِبادَتِکُمْ لَغافِلِینَ» خداوند میان ما و شما گواه است که ما از عبادت شما بی خبر بودیم.
* چقدر تفاوت است میان معبودی که دعا را می شنود و مستجاب می کند، «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»
و معبودی که هرگز نمی شنود و پاسخ نمی دهد. «مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ» و یا اگر بشنود،توان پاسخگویی ندارد! «إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ»
تفاوت نقش خدا و غیر خدا در زندگی انسان
الف: نقش خدا در زندگی انسان
1.آفریدگارِ اوست. «خَلَقَ الْإِنْسانَ»
2.پروردگار او و همه جهانیان است. «رَبِّ الْعالَمِینَ»
3.او را بسیار دوست دارد. «بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ»
4.دعای او را می شنود. «سَمِیعُ الدُّعاءِ»
5.فریادرس اوست. «یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ»
6.او را به خوبی راهنمایی می کند. «الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»
7.او را حمایت و سرپرستی می کند. «وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحِینَ»
8.به او رشد و تکامل می دهد. «یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ»
9.به او آرامش و اطمینان می دهد. «أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
10.به او آموزش می دهد. «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»
11.به او وسعت و فزونی می دهد. «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ»
12.بیماریش را شفا می دهد. «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ
13.امید آینده ی اوست. «وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ»
ب: نقش غیر خدا در زندگی انسان
1.قدرتی در آفرینش ندارند. «لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً»
2.از خواسته های انسان بی خبرند. «وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ»
3.دعای او را نمی شنوند. «لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ»
4.توان پاسخگویی ندارند. «یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ» (احقاف،5)
5.دشمن انسان اند. «کانُوا لَهُمْ أَعْداءً» (احقاف،6)
6.در برابر حوادث ناتوان اند. «فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ»
7.نه قدرت نفع رسانی دارند و نه از ضرر جلوگیری می کنند. «ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ»
و خلاصه به قول حضرت یوسف علیه السلام: «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُیا خدایان پراکنده و گوناگون بهترند یا خدای یگانه مقتدر؟
پیام ها:
1- انحرافات فکری و اعتقادی،بالاترین انحرافات بشر است. «مَنْ أَضَلُّ»
2- هر راهی غیر از راه خداوند،گمراهی است. «مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّهِ»
3- مردم،برای دنیا سراغ غیر خدا می روند،در حالی که آنها نه تنها در دنیا کمکی نمی کنند،بلکه در قیامت هم دشمن می شوند. لا یَسْتَجِیبُ لَهُ ... کانُوا لَهُمْ أَعْداءً
4- پیوندهای غیر الهی و شرک آلود دنیوی،به عناد و روابط خصمانه در قیامت تبدیل خواهد شد. «إِذا حُشِرَ النّاسُ کانُوا لَهُمْ أَعْداءً»
5-درخواست از دیگران،اگر به جای خداوند باشد،نوعی عبادت و پرستش است که با توحید سازگار نیست. دُعائِهِمْ ... بِعِبادَتِهِمْ
6- معبودهای خیالی،از عبادت مریدانشان در دنیا،غافل و در قیامت آن را انکار می کنند. «عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ ، بِعِبادَتِهِمْ کافِرِینَ»
وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِینٌ«7»
و هرگاه آیات روشنگر ما بر آنان خوانده شود،کسانی که کفر ورزیدند، در باره حقی که برایشان آمده،گویند:این سحر آشکار است.
نکته ها:
* کلمه «مُبِینٌ» ،بیانگر تأثیر فوق العاده کلام و معجزات انبیاست،تا آنجا که مردم آن را همچون سحر و جادو می پندارند.
م* نکران،هنگام شنیدن آیات قرآن،گفتارها و برخوردهای گوناگونی داشتند،از جمله:
1.اینها را قبلاً شنیده ایم،اگر بخواهیم مثل آن را می گوییم. «إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا»
2.آیاتی که بت ها را نفی و طرد می کند،حذف یا تغییر بده تا قرآن را بپذیریم. «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ»
3.مهم،ثروت و دارایی است نه چیز دیگر. قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَقاماً
4.متکبّرانه پشت می کردند. «قَدْ کانَتْ آیاتِی تُتْلی عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ تَنْکِصُونَ»
5.آن را تکذیب می کردند. «أَ لَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلی عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ»
6.خود را به کری و ناشنوایی می زدند. «إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا وَلّی مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها»
7.آن را افترا و بدعت می دانستند. «قالُوا ما هذا إِلاّ رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلاّ إِفْکٌ مُفْتَریً»
8.مخالفت و برخوردی بدون دلیل و تعصّبی غلط داشتند. «ما کانَ حُجَّتَهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا»
9.ادعا می کردند که آیات قرآن افسانه است و واقعیّت ندارد. «إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ»
10.پیام و پیامبر خدا را،جادو و جادوگر می نامیدند. «قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِینٌ» (احقاف،7)
پیام ها:
1- اگر روح لجاجت غالب شد،نشانه های روشن هم انکار می گردد. «وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا»
2- آیات قرآن کریم،روشن و روشنگر است. «آیاتُنا بَیِّناتٍ»
3- معجزات انبیا،برای تیره دلان،غیر قابل باور،ولی جالب توجّه و غیر عادّی بود. «هذا سِحْرٌ مُبِینٌ»
أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللّهِ شَیْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ کَفی بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ«8»
یا این که می گویند:(آنچه را پیامبر آورده)افتراست.بگو:اگر من آن را بافته و دروغ(به خدا)بسته باشم،(در آن هنگام)شما در برابر قهر خداوند نمی توانید از من دفاع کنید.خداوند به آنچه در آن وارد می شوید(و به گفتگو و جدال می پردازید)آگاه تر است.برای گواه بودن میان من و شما خداوند کافی است و اوست بسیار آمرزنده و مهربان.
نکته ها:
* «تُفِیضُونَ» از«افاضه»به معنای ورود و داخل شدن و طغیان و سرازیر شدن است.
* اگر کسی به دروغ ادّعای پیامبری کند،بر خداست که او را رسوا کند و هیچ کس نمی تواند مانع رسوایی او شود و در برابر خداوند از او دفاع کند.
پیام ها:
1- لجاجت و بی تقوایی،سبب انواع برخوردهای متضاد و گفته های متناقض می شود.(در آیه قبل،قرآن را سحر و در این آیه پیامبر را دروغ باف می خوانند). هذا سِحْرٌ ... اِفْتَراهُ
2- شبهات را بی پاسخ نگذارید و پاسخ دهید. یَقُولُونَ ... قُلْ
3- افترا بر خداوند،کیفر و هلاکتی درپی دارد که هیچ چیز نمی تواند مانع آن شود. «إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللّهِ شَیْئاً»
4- دشمن هر حرفی می زند با انگیزه فساد است. یَقُولُونَ افْتَراهُ ... تُفِیضُونَ فِیهِ
5-ایمان به حضور خداوند،هم می تواند بهترین وسیله خودداری از خلاف باشد و هم می تواند پشتوانه و امید اهل ایمان باشد. «کَفی بِهِ شَهِیداً»
6- در تربیت،راه اعتدال را بپیمائیم و بیم و امید را در کنار هم مطرح کنیم. هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ ... وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
7- صلابت در کنار محبّت ارزش دارد. فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللّهِ ... وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
8-حتّی برای کفار و منکران رسالت نیز راه توبه باز است. هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ ... وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحی إِلَیَّ وَ ما أَنَا إِلاّ نَذِیرٌ مُبِینٌ«9»
بگو:من در میان پیامبران،بی سابقه نیستم و نمی دانم با من و شما چگونه عمل خواهد شد و جز آنچه به من وحی می شود از چیز دیگری پیروی نمی کنم و من جز هشدار دهنده ای آشکار نیستم.
نکته ها:
* «بدع»به معنای پدیده نوظهور و بی سابقه است.مخالفان به گونه ای با پیامبر برخورد می کردند که گویا تا به حال هیچ پیامبری نیامده و این امری نوظهور است.
* پیامبر،آنچه را از غیب آماده و مطلع است که خداوند به او عطا کند، «تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ» و بدون عطا و وحی و تعلیم الهی،هیچ کس از غیب و آینده خبر ندارد.
چنانکه قرآن می فرماید: «فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ»
* پیامبر،در سخن جز وحی نمی گوید، «ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی»و در عمل جز از وحی پیروی نمی کند، «إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحی إِلَیَّ» بنابراین کلام و سیره پیامبر برای مردم حجّت و الگو است.
پیام ها:
1- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مأمور پاسخ گویی به شبهات است. قُلْ ...
2- رهبران الهی،حتّی در شیوه دفاع از حقّانیّت خود،طبق دستور خدا عمل می کنند. قُلْ ما کُنْتُ ...
3- بعثت پیامبران و رسالت آنان،یک جریان مستمر در طول تاریخ بوده است.
«ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ»
4- باید شبهات را با منطق و مدارا پاسخ داد.مخالفان می گفتند: سِحْرٌ مُبِینٌ ...
اِفْتَراهُ ولی پیامبر می فرمود: کَفی بِهِ شَهِیداً ... ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ
5-چون مردم در برابر مسائل جدید و نوظهور حساسیّت نشان می دهند،بیان سابقه و تاریخ گذشته لازم است. «قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ»
6- لازمه ی رسالت،دانستن همه چیز نیست. «ما أَدْرِی»
7- رهبر باید با مردم صادقانه سخن بگوید. «وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ»
8-در بیان مشترکات،اول از خود شروع کنید بعد دیگران. «ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ»
9- وظیفه پیامبر،اجبار مردم به ایمان آوردن نیست،وظیفه او هشدار و اعلام خطر است. «ما أَنَا إِلاّ نَذِیرٌ مُبِینٌ»
10- برای مردم غافل،هشدار دادن از امید دادن لازم تر است. «ما أَنَا إِلاّ نَذِیرٌ مُبِینٌ»
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ کَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ«10»
بگو:اگر(این قرآن)از نزد خدا باشد و شما به آن کفر ورزید،در حالی که گواهی از بنی اسرائیل،بر همانند آن(یعنی تورات)گواهی داده و ایمان آورده،ولی شما(همچنان)تکبّر ورزیده اید،آیا(عاقبت کار را)دیده اید؟ همانا خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کند.
نکته ها:
* غرورزدایی در بسیاری از موارد،لازم است.چنانکه قرآن در جایی خطاب به مؤمنان می فرماید:هر کس از شما از دین خود برگردد،خداوند دیگرانی را که از شما بهترند خواهد آورد. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» و در جای دیگر خطاب به زنان پیامبر می فرماید:بهانه گیری نکنید،اگر پیامبر شما را طلاق دهد،بهتر از شما نصیب او می شود. «عَسی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیْراً مِنْکُنَّ»
در این آیه نیز خطاب به مشرکان مکّه می فرماید:پیش از شما،بنی اسرائیل بر حقانیّت تورات گواهی دادند و به آن ایمان آورده اند،اگر شما کفر ورزید و از پذیرش آن سر باز زنید، به قرآن ضربه ای نمی خورد،شما به فکر عاقبت کار خودتان باشید.
* اکثر مفسّران گفته اند که مراد از«شاهد»در «شَهِدَ شاهِدٌ» ،دانشمند معروف یهود،عبداللّه بن سلام می باشد که در جمع یهودیان به حقانیّت اسلام و پیامبر اسلام شهادت داد.
پیام ها:
1- انسان باید گاهی در روش و موضع گیری های خود اندیشه کند،اگر مغرورانه ندای حقّی را نپذیرفته است،برای استکبار خود چه پاسخی خواهد داشت.
«أَ رَأَیْتُمْ»
2- در گفتگو با مخالفان،بر عقاید خود تعصّب نشان ندهید تا زمینه برای بحثِ آزاد فراهم شود.با آنکه پیامبر یقین دارد که قرآن از سوی خداست،باز هم می فرماید: «إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ»
3- از افرادی که در محیط انحرافی،خطشکن هستند،تجلیل کنیم. «وَ شَهِدَ شاهِدٌ»
4- ریشه کفر،استکبار است. «فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ» (بجای «کَفَرْتُمْ» می فرماید:
«اسْتَکْبَرْتُمْ» )
5-ایجاد رقابت سالم میان افراد و گروه ها در جهت رشد،یک ارزش است.
«فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ» (آنان ایمان آوردند،شما تکبّر ورزیدید)
6- استکبار در برابر وحی و قرآن،ظلم است. اِسْتَکْبَرْتُمْ ... اَلْقَوْمَ الظّالِمِینَ
7- ظلم،مانع بصیرت و سبب محروم شدن از الطاف الهی است. «إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ»
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ«11»
و کسانی که کفر ورزیدند،درباره کسانی که ایمان آورده اند،گویند:اگر (اسلام)خوب بود،آنان در پذیرفتن آن بر ما سبقت نمی گرفتند.و چون خود هدایت نیافتند،به زودی خواهند گفت:این دروغی سابقه دار است.
نکته ها:
* کفار گمان می کنند تنها آنان می فهمند و اگر امر مفید و خوبی وجود داشته باشد،پیش از دیگران به آن دست می یابند.و چون آنان ایمان نیاورده اند،لابد،ایمان امر خوبی نیست!
* پس از آنکه پیامبر فرمود: «ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ» رسالت،چیز جدیدی نیست و من پیامبری نوظهور نیستم،دشمنان،دست به تخریب اصل نبوّت زدند و گفتند: «هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ» این دروغی قدیمی و نیرنگی کهن است.
پیام ها:
1- کفار،خود را زیرک تر از مسلمانان می پندارند. «لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ»
2- تبلیغات تحقیرآمیز علیه اسلام و مسلمانان همیشه بوده است. لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا ...
3- در هدایت قرآن شکی نیست،ولی افراد لجوج و متکبر آن را نمی پذیرند.
«وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا»
4- دشمن،همیشه از یک راه وارد نمی شود و یک حرف ومنطق ندارد.گاهی می گوید:اسلام ارزشی ندارد وگرنه ما قبل از همه می پذیرفتیم، «لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا» و گاهی می گوید:این مطالب،دروغ کهن و سابقه داری بیش نیست.
«فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ»
5-گاهی باید مربّی،افراد تحت تربیت خود را با آشنا کردن به انواع ادعاها و گرایش ها و سخنان یاوه و مسموم و دادن پاسخ به آنها،بیمه کند. قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... فَسَیَقُولُونَ ...
6- رهبر و مردم باید یاوه سرایی های مخالفان را پیش بینی کنند. «فَسَیَقُولُونَ»
7- مخالفان به قدری لجوجند که هم محتوای قرآن را دروغ می پندارند و هم تاریخ مصرف گذشته می دانند. «هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ»
8-این که قرآن مربوط به زمان پیامبر بوده و به درد امروز نمی خورد،شبهه و حرفِ جدیدی نیست،مخالفانِ مدعی فکر و اندیشه در زمان پیامبر نیز،این شبهات و حرف های بی اساس را می گفتند. هذا ... قَدِیمٌ
9- زشت بودن افترا و دروغ بافی،امری فطری است.حتّی کفار برای شکستن اسلام،آن را افک و افترا می نامیدند. «إِفْکٌ قَدِیمٌ»
وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَهً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْری لِلْمُحْسِنِینَ«12»
و پیش از قرآن،کتاب موسی امام و رحمت بود و این کتاب که به زبان عربی است،تصدیق کننده(کتاب های آسمانی)است تا به ظالمان هشدار دهد و برای نیکوکاران بشارت باشد.
نکته ها:
* در آیه ی 9،از قول پیامبر صلی الله علیه و آله خواندیم که فرمود:پیامبریِ من،نوظهور و بی سابقه نیست، این آیه همان مطلب را دنبال می کند و می فرماید:قبل از قرآن،کتاب موسی،امام بود.
البتّه قبل از قرآن،انجیل کتاب حضرت عیسی مطرح بوده و شاید علّت این که از تورات نام برده شده،این است که بیشتر مخالفان پیامبر در مدینه،یهودیان بودند.علاوه بر آنکه شریعت حضرت عیسی،استمرار شریعت حضرت موسی بوده و انجیل،مکمّل تورات است.
* در قرآن،حضرت ابراهیم به عنوان امام مطرح شده، «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً»و کتاب حضرت موسی،امام دانسته شده، «کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَهً» و سیره و روش پیامبر اسلام الگو معرفی شده است، «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» مؤمنان نیز از خداوند پیشوایی اهل تقوا را خواهانند. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً»
* آیه ی 9،پیامبر را «نَذِیرٌ» خواند و این آیه،قرآن را«نذیر»می خواند. لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ...
همان گونه که خداوند،پیامبر را بشیر نامیده، «رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ» و این آیه، قرآن را نیز بشیر می نامد. «بُشْری لِلْمُحْسِنِینَ»
پیام ها:
1- فرستادن کتاب آسمانی،از سنّت های الهی است. «وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی»
2- مردم نیاز به الگو و راهبر دارند و کتاب های آسمانی که جلوه ای از رحمت الهی می باشند،امام مردم هستند. «کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَهً»
3- بر خلاف حکومت سلاطین که غالباً با سلطه و ضلالت همراه است،امامت دینی،آمیخته با هدایت و رحمت است. «إِماماً وَ رَحْمَهً»
4- در تجلیل از حاضران،قبلی ها را فراموش نکنید. وَ مِنْ قَبْلِهِ ... وَ هذا کِتابٌ ...
5-هماهنگی و همسویی میان کتب آسمانی،دلیلی بر حقانیّت آنهاست. وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی ... وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ
6- در برابر تخریب و تهمت،تجلیل و تأیید لازم است. هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ ... هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ
7- قرآن با تصدیق کتب آسمانی پیشین،حق بزرگی بر آنان دارد. «مُصَدِّقٌ»
8-کتاب آسمانی،وسیله ی هشدار ستمگران و بشارت نیکوکاران است. لِیُنْذِرَ ...
وَ بُشْری
9- پذیرش کتاب آسمانی،احسان و انکار آن،ظلم به خویشتن است. ظَلَمُوا ... لِلْمُحْسِنِینَ
إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ«13»
همانا کسانی که گفتند:پروردگار ما تنها خداست،سپس(بر ایمان و گفته خود)پایداری کردند،هیچ بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نخواهند شد.
أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ خالِدِینَ فِیها جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ«14»
آنان به خاطر آنچه(از کارهای نیک)انجام می دادند،اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند ماند.
نکته ها:
* مراد از گفتن «رَبُّنَا اللّهُ» ،تنها لفظ نیست،بلکه انتخاب راه حق و پایداری بر آن است.در واقع مهم تر از اظهار ایمان واقرار به توحید،استقامت و پایداری بر آن است. «ثُمَّ اسْتَقامُوا»
* «خَوْفٌ» ترس و هراس نسبت به آینده است و«حزن»مربوط به گذشته است.
* سخن حق،باید اظهار شود، «قالُوا رَبُّنَا اللّهُ» استمرار و پایداری بر آن باشد، «ثُمَّ اسْتَقامُوا» و همراه با عمل باشد. «بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»
* انسان به طور طبیعی،خواهان آرامش و رفاه و زندگانی جاوید است و خداوند،راه رسیدن به تمام این خواسته ها را در گرو ایمان و عمل صالح پایدار می داند.
* پایداری بر حق مشکل است،ولی با پاداش بزرگی مثل بهشتِ پر نعمت و دور از حزن واندوه،آسان می شود.لذا باید کارهای سخت را با پاداش های بزرگ جبران کرد.
پیام ها:
1- به موقعیّت فعلی خود مغرور نشویم و صِرفِ اظهار ایمان را کافی ندانیم،بلکه استقامت بر آن و سرانجام و آینده را در نظر بگیریم. «قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (چنانکه حضرت یوسف پس از نجات از سختی ها و رسیدن به عزیزی مصر،فرمود: «تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصّالِحِینَ» خدایا! مرا مسلمان بمیران و با نیکان محشور گردان)
2- ایمان به خدا،خوف از دیگران را از بین می برد. رَبُّنَا اللّهُ ... فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ
3- تنها کسانی از گذشته خود پشیمان نمی شوند که همواره در راه خدا حرکت می کنند. رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا ... لا هُمْ یَحْزَنُونَ
4- جزای استواری ایمان و استمرار نیکی ها،جاودانه بودن در بهشت و نعمت های بهشتی است. اِسْتَقامُوا ... خالِدِینَ فِیها
5-بهشت،پاداش اهل عمل است،نه اهل سخن. «جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»
وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ«15»
و ما انسان را سفارش کردیم که به والدین خود نیکی کند،مادرش او را با سختی حمل کرد و با سختی به دنیا آورد و دوران حمل تا از شیر گرفتنش سی ماه(به طول کشد)،تا آنگاه که به رشد کامل رسد و چهل ساله شود،گوید:پروردگارا! مرا توفیق ده تا نعمتی را که بر من و بر پدر و مادر من لطف کردی،شکرگزاری کنم و عمل شایسته ای انجام دهم که تو آن را بپسندی و فرزندانم را برای من صالح و شایسته گردان،همانا من به سوی تو بازگشته و از تسلیم شدگانم.
نکته ها:
* «کره»به معنای سختی درونی و«کره»،سختی از بیرون است. «أَوْزِعْنِی» به معنای ایجاد علاقه و عشق برای انجام کاری است که به آن توفیق الهی گویند.
* احسان به والدین،از جایگاه ویژه ای نزد خداوند برخوردار است.در قرآن،پنج بار کلمه «وَصَّیْنَا» بکار رفته که سه بار آن مربوط به والدین است.
* در این آیه به دوران جنینی و نوزادی انسان تا سن چهل سالگی اشاره شده و این سنّ،اوج کمال جسمی انسان شمرده شده است. «بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً»
* از این آیه معلوم می شود که کوتاه ترین مدّت حاملگی،شش ماه است،چون دو سال شیردهی،اگر از سی ماه که در آیه آمده است کم شود،حداقل مدت حمل شش ماه می شود.
«وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»
* مادر به دلیل دشواری دوران بارداری و زایمان و شیردهی،حق ویژه ای بر فرزند داشته و باید نسبت به او بیشتر احسان کرد،چنانچه در روایات تأکید بیشتری در مورد احسان به مادر شده است و پیامبر اکرم در روایتی سه بار سفارش به نیکی به مادر کرد و آنگاه سفارش به نیکی به پدر.
پیام ها:
1- سفارش احسان به والدین،در طول تاریخ و تمام ادیان بوده است.( «وَصَّیْنَا» در قالب ماضی آمده است)
2- احسان به والدین،از حقوق انسانی است که هر پدر و مادری بر گردن فرزندشان دارند. «وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ» (نفرمود:«وصینا الذین آمنوا»)
3- در احسان به والدین،مسلمان بودن آنان شرط نیست. «وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ»
4- استحکام بنیاد خانواده و حفظ جایگاه والدین،مورد توجّه خاص خداوند است. «وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً»
5-نه تنها انفاق و امداد و احترام،بلکه هر نوع نیکی نسبت به والدین لازم است.
( «إِحْساناً» به صورت نکره آمده که شامل هر نوع احسانی شود.)
6- احسان به والدین باید پیوسته و برجسته باشد،نه به مقدار ضرورت و مقطعی.
(تنوین در «إِحْساناً» نشانه ی عظمت و برجستگی است.)
7- توجّه به سفارش اکید خداوند به زحمات گذشته والدین،احسان و خدمت کردن به آنان را عاشقانه و جدی تر می کند. وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ ... حَمَلَتْهُ أُمُّهُ
8-کمال احسان به والدین،در آن است که بی واسطه انجام گیرد. «بِوالِدَیْهِ إِحْساناً» (حرف«ب»در «بِوالِدَیْهِ» نشانه آن است که احسان به والدین با دست خود باشد.)
9- یاد رنج و زحمت های مادران،در برانگیختن عاطفه فرزندان مؤثّر است.
حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً ... کُرْهاً ...
10- حق مادر بیش از پدر است.پس از کلمه«والدین»،سخن از رنجهای مادر است. حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً ...
11- تمام دستورات و اوامر و نواهی دینی،دلیل و فلسفه دارند.(گرچه دلیل بعضی از آنها مانند احسان به والدین،بیان شده است). وَصَّیْنَا ... حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً ...
12- چهل سالگی قلّه توانمندی و رشد انسان است. «بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً»
13- شکر الهی،به استمداد و توفیق خداوند نیاز دارد. «أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ»
14- بخشی از نعمت های انسان،به واسطه والدین و نیاکان است. «أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ»
15- بلوغ جسمی و کمال عقلی،بستر بلوغ معنوی است. بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قالَ رَبِّ ...
16- تشکّر فرزند از نعمت هایی که خداوند به والدین او داده،وظیفه و نوعی احسان به والدین است. أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ ... عَلی والِدَیَّ
17- بهترین راه تشکر از نعمت های خداوند،انجام کار نیک است.
أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ ... أَعْمَلَ صالِحاً
18- ارزش عمل صالح به آن است که پیوسته و دائمی باشد. «أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً» (فعل مضارع«اعمل»،نشانه دوام و استمرار است)
19- عمل صالحی ارزشمند است که خالصانه بوده و مورد قبول و رضای خدا قرار گیرد. «أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ»
20- فرزند و نسل صالح،افتخاری برای والدین است. «أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی»
21- بهترین دعا آن است که انسان،هم به والدین و هم به فرزندان توجّه داشته باشد. عَلی والِدَیَّ ... أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی
22- در برابر ناسپاسی هایی که نسبت به خدا و والدین داشته ایم،توبه و جبران کنیم. وَ عَلی والِدَیَّ ... إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ
23- تسلیم فرمان خدا زیستن و مسلمان مردن،دعای پاکان و صالحان است. «إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»
أُولئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ فِی أَصْحابِ الْجَنَّهِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ«16»
آنانند کسانی که بهترین آنچه را انجام داده اند،از آنان می پذیریم و از بدی هایشان در می گذریم،در حالی که در زمره بهشتیانند.(این بهشت، همان)وعده راستی است که همواره به آنان وعده داده می شدند.
نکته ها:
* قبولی اعمال دارای مراتبی است:
الف)قبول عادّی. «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» خداوند فقط از اهل تقوا می پذیرد.
ب)قبول نیکو. «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ» خداوند،مریم را به خوبی پذیرفت.
ج)قبول احسن. «نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا» و در دعا می خوانیم:خدایا به بهترین نوع از ما قبول کن.«فتقبله منا باحسن قبولک»
* اگر کارهای انسان مورد قبول حق واقع نشود،حتّی ساختن خانه خدا کعبه هم بی فایده است.هنگامی که حضرت ابراهیم پایه های کعبه را بالا می برد،به خود و کار خود مباهات نکرد،بلکه گفت: «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا» خداوندا! از ما پذیرا باش.
* اعمال انسان،انواع و اقسامی دارد:واجب،حرام،مستحب،مکروه و مباح.در قیامت، خداوند در میان این پنج نوع عمل،بهترین ها را که واجبات و مستحبات باشد،از مؤمنان می پذیرد و از بدی های آنان،چه مکروهات و چه محرمات در می گذرد و مباحات،مشمول ردّ و قبول نیست
* کسی از وعده ی خود تخلّف می کند که یا هنگام وعده دادن توجّه نداشته و عجولانه قول داده و یا پس از آن،ناتوان و پشیمان شده است و استناد هیچ یک از این نقایص و اوصاف درباره خداوند عالم،قادر و توانا صحیح نیست.
پیام ها:
1- ارزش هر عمل،به قبول شدن آن است. أُولئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ ...
2- احسان به والدین و تشکر از خداوند،زمینه قبولی اعمال صالح انسان است.
بِوالِدَیْهِ إِحْساناً ... أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ ... أُولئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ
3- در بارگاه الهی،گناهکار تائب هم مورد پذیرش قرار می گیرد. أُولئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ ... وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ
4- احسان به والدین و شکر الهی،زمینه پذیرش نیکی ها و برخورداری از عفو الهی است. إِحْساناً ... أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ ... نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ
5-احسان به والدین و شکر الهی،کلید بهشت است. إِحْساناً ... أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ ... فِی أَصْحابِ الْجَنَّهِ
6- وعده های الهی تخلف ناپذیر است. «وَعْدَ الصِّدْقِ»
7- انبیا و جانشینان آنان،همواره پیام ها و وعده های الهی را به گوش مردم می رسانند. «کانُوا یُوعَدُونَ»
وَ الَّذِی قالَ لِوالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُما أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی وَ هُما یَسْتَغِیثانِ اللّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ فَیَقُولُ ما هذا إِلاّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ«17»
و آنکه به والدین خود گفت:اُفّ بر شما! آیا به من وعده می دهید که(پس از مرگ از گور)خارج گردم،در حالی که نسل های بسیاری پیش از من گذشته اند(و هرگز زنده نشده اند)؟ ولی والدین او،خدا را به فریادرسی می خوانند(و به او می گویند:)وای بر تو! ایمان بیاور! قطعاً وعده خداوند حق است،امّا او می گفت:این(وعده ها)جز افسانه پیشینیان نیست.
أُولئِکَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ«18»
آنان کسانی هستند که در میان اقوام کافری از جن و انس که پیش از آنان بودند،عذاب خدا بر آنان قطعی شده است،حتماً آنان زیانکارانند.
نکته ها:
* «أُفٍّ» به معنای اعلام بی زاری و ابراز ناخشنودی و نوعی توهین و تحقیر و بی ادبی است.
* در آیه قبل،آثار احسان به والدین و ایمان به خدا و شکر نعمت های الهی که همان بهشت جاودان است،مطرح شد،در این آیه چهره ی فرزند نااهل و سرانجام شوم و خسارت بار او ترسیم می شود تا شیوه سخن و رفتار و عاقبت دو نوع فرزند،با یکدیگر مقایسه شود.
* مقصود از حشر مردم در جهان آخرت،محشور شدن همه مردم در یک زمان و مکان است،نه آنکه هر چند صباحی گروهی از مردگان در این دنیا زنده شوند که این فرزند نااهل به والدین خود می گوید:چرا گروه های قبلی زنده نشده اند؟
* کسی که ایمان به معاد ندارد،هستی و استعدادها و نعمت های خود را با بهای ناچیز و اهداف زود گذر معامله می کند و در قیامت دست خالی مانده و سرمایه اش هدر رفته و اهل حسرت و خسارت است.
پیام ها:
1- فرزند نااهل به والدین خود بدگویی و بی ادبی می کند: «أُفٍّ لَکُما» ولی والدین
با ایمان و دلسوز،برای هدایت فرزند خود،هم از خدا استمداد می کنند و هم او را به خوبی ها امر و از بدی ها نهی می کنند. «یَسْتَغِیثانِ اللّهَ وَیْلَکَ آمِنْ»
2- معمولاً منکر معاد،نه استدلال دارد نه ادب. «أُفٍّ لَکُما أَ تَعِدانِنِی»
3- فرزند،آزاد و مستقل و مسئول اعمال خویش است. أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ ... وَیْلَکَ آمِنْ
4- والدین در قبال ارشاد و هدایت فرزندان خود مسئول هستند،گرچه پاسخ مثبت نگیرند. أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ ... وَیْلَکَ آمِنْ
5-والدین،در کنار رشد و تغذیه جسمی فرزند،مسئول رشد معنوی او نیز هستند. حَمَلَتْهُ ... بَلَغَ أَشُدَّهُ ... هُما یَسْتَغِیثانِ ... وَیْلَکَ آمِنْ
6- والدین،با یادآوری معاد و عاقبت اندیشی،فرزندان خود را تربیت کنند. «آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ»
7- ایمان نداشتن به معاد،سبب بی تعهدی فرزند حتّی در برابر والدین می شود.
أُفٍّ لَکُما ... ما هذا إِلاّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ
8-منکران معاد،مؤمنان را مرتجع و متحجّر می دانند و خود را نواندیش. «ما هذا إِلاّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ»
9- کفر به معاد و بدگویی و بی ادبی گستاخی در برابر والدین،عذاب قطعی را به دنبال دارد. قالَ لِوالِدَیْهِ أُفٍّ ... أُولئِکَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ
10- لجاجت فرزندان در کفر،مانع استجابت دعای والدین در حق آنان می شود.
وَ هُما یَسْتَغِیثانِ اللّهَ ... حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ
11- سنّت خداوند نسبت به همه منحرفان یکسان است. «حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ»
12- کفر و انکار معاد،در میان جن و انس سابقه طولانی دارد. «أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»
13- جن نیز موجودی مثل انسان؛دارای تکلیف،تمدّن،مرگ و میر،حساب و کتاب و دریافت کیفر و پاداش است. أُمَمٍ ... مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ
14- انکار معاد وانحراف فکری،خسارت سنگین در پی دارد. «إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ»
15- گستاخی در برابر والدین،حتّی با گفتن کوچکترین حرفی،جرمی بزرگ و مورد نکوهش قرآن و مایه ی خسارت انسان است. أُفٍّ لَکُما ... کانُوا خاسِرِینَ
وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا وَ لِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ«19»
و برای هر یک(از جن و انس،گذشتگان و آیندگان،)از آنچه انجام داده اند، درجاتی(از سعادت و شقاوت)است(که به آن خواهند رسید)و(خداوند) جزای کارهایشان را کامل بدهد و آنان مورد ستم قرار نمی گیرند.
نکته ها:
* «لِیُوَفِّیَهُمْ» از«وفی»به معنای دریافت کامل است.یعنی کیفر و پاداش و درجات افراد در قیامت به طور کامل داده می شود.
* در دنیا،امکان کیفر و پاداش کامل و تمام وجود ندارد،زیرا این دنیا هم بسیار کوچک و محدود است و هم آثار و تبعات جزای دنیوی به دیگران سرایت می کند و موجب اذیّت و آزار آنان می شود.برای پیامبرانی که میلیون ها انسان را از جهل،شرک،تفرقه،فساد و انواع انحرافات نجات داده اند،چه پاداشی داریم؛بهترین نعمت های دنیا از قبیل خوردنی ها، پوشیدنی ها و وسایل رفاهی هم که باشد،چیزی نیست،زیرا برای طاغوت ها نیز وجود دارد.
چنانکه برای مجرمان و جلاّدانی که هزاران نفر را کشته یا مجروح کرده اند،چه مجازاتی داریم جز آنکه آنان را اعدام کنیم که کیفری بسیار ناچیز و ناعادلانه است.
پیام ها:
1- سعادت و شقاوت درجات و مراتبی دارد که انسان با عملش به آن می رسد.
«لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا»
2- ملاک تعیین درجه و رتبه در قیامت،عمل است. «لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا»
3- یکی از اهداف برپایی قیامت،رسیدگی به اعمال مردم است. «وَ لِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ»
4- قیامت،پاداشی برای مؤمنان و کیفری برای تبهکاران است. «لِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ»
5-با گذشت زمان،اعمال انسان محو و نابود نمی شود و در قیامت به طور کامل مجسّم می گردد. «لِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ» و بدون کوچکترین نقصی پاداش و جزا داده می شود. «وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»
وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ«20»
و(یاد کن)روزی که کافران بر آتش عرضه شوند.(به آنان گفته شود:)شما در زندگی دنیا،نعمت های دل پسندتان را تلف کردید و از آنها کامیاب شدید(و برای امروزتان چیزی ذخیره نکردید،)پس امروز به خاطر استکبار ناحقی که در زمین داشتید و پیوسته مرتکب گناه می شدید،به عذاب خوار کننده کیفر داده می شوید.
نکته ها:
* از دست دادن امکانات و نعمت ها و حسرت خوردن بر آنها،از لحظه مرگ آغاز می شود.
حضرت علی علیه السلام درباره چگونگی جان دادن می فرماید:انسان در آخرین لحظات زندگی فکر می کند که با عمرش چه کرده و چگونه روزگار گذرانیده است.«یفکر فیم افنی عمره و فیم اذهب دهره
در قرآن،آیاتی این حالت را ترسیم می کند و می فرماید:انسان به هنگام مرگ می گوید: «ما أَغْنی عَنِّی مالِیَهْ. هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ»ثروتم برای من مفید واقع نشد،توان و قدرتم از دست رفت.
در این آیه نیز به انسان ها گفته می شود:طیّبات را از دست دادید و ذخیره ای نکردید.
* در قیامت،گاهی مجرمان بر دوزخ عرضه می شوند، «یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النّارِ» و
گاهی دوزخ را بر آنان عرضه می کنند. «وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکافِرِینَ» و در مرحله ای دیگر مجرمان را در آن پرتاب می کنند. «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ»
پیام ها:
1- در قیامت انواع شکنجه های جسمی و روحی و روانی برای مجرمان است.
«یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النّارِ أَذْهَبْتُمْ» (عذاب مجرمان،همراه با توبیخ و سرزنش و تحقیر آنان است.)
2- استفاده از نعمت ها و طیّبات برای انسان حلال است، «أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ» لیکن مصرف آنها در راه هوس ها،خسارت است. «أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ»
3- کیفر تکبّر در دنیا،خواری و ذلّت در قیامت است. «عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ»
4- گردنکشی و استکبار،مقدّمه فسق و خروج از مدار حق است. تَسْتَکْبِرُونَ ...
تَفْسُقُونَ
5-تکبّر درونی،سبب عملکرد بد بیرونی است. تَسْتَکْبِرُونَ ... تَفْسُقُونَ
وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ«21»
و سرگذشت برادر قوم عاد(حضرت هود)را یاد کن،آنگاه که قومش را در منطقه احقاف هشدار داد.در حالی که پیش از او و پس از او هشدار دهندگانی آمده بودند.
(او به مردم گفت:)جز خدا را نپرستید که من از عذاب روز بزرگ بر شما می ترسم.
نکته ها:
* «احقاف»از«حقف»به معنای شن روان،نام منطقه ای شن زار و رمل خیز در جنوب عربستان بین یمن،عمان و عدن است که محل سکونت قوم عاد بوده است
* تعبیر به برادر که در مورد پیامبرانی همچون صالح و شعیب و هود آمده است. حضرت هود «أَخا عادٍ» ،یا به خاطر وابستگی فامیلی این پیامبران با قوم خود بوده و یا به خاطر انگیزه و سوز برادرانه پیامبران برای هدایت مردم است.
* در تفسیر نورالثقلین می خوانیم:در زمان معتصم عباسی،برای دسترسی به آب،چاهی را در منطقه بطائنیه عراق حفر کردند.با آنکه چاه عمیقی کندند امّا به آب نرسید و آن را رها کردند.در زمان متوکل باز به حفر چاه پرداختند تا به تخته سنگی سخت رسیدند.هنگامی که آن را شکستند،ناگهان باد سردی وزید و عده ای را هلاک کرد.این حادثه عجیب را از امام هادی علیه السلام سؤال کردند،آن حضرت فرمود:آنجا سرزمین احقاف و قوم مشرک هود بوده که با وزیدن باد سردی به هلاکت رسیدند.
پیام ها:
1- آشنایی با تاریخ گذشتگان و یادآوری حوادث مهم تاریخی،مایه ی درس و عبرت است. وَ اذْکُرْ ...
2- انبیا با مردم برخورد برادرانه داشتند. «أَخا عادٍ»
3- در بیان تاریخ،مقدّمات بیهوده را حذف و راز و رمز حرکت ها و رشدها و سقوطها را مطرح کنیم. وَ اذْکُرْ ... إِذْ أَنْذَرَ ...
4- شیوه انبیا در برابر منحرفان،هشدار است. «إِذْ أَنْذَرَ»
5-اولین مخاطب انبیا،اطرافیان و قوم خودشان بودند. «قَوْمَهُ»
6- شرایط سخت جغرافیایی و محیطی،مانع کار انبیا نبوده است. «بِالْأَحْقافِ»
7- از سنّت های خداوند،فرستادن پیامبران متعدّد بوده است. «خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ»
8-سرلوحه ی کار انبیا،دعوت به یکتاپرستی است. «أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ»
9- بهترین راه دعوت،تذکر به پیامد اعمال و آینده نگری است. «إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ»
قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِکَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ«22»
(قوم عاد به حضرت هود)گفتند:آیا به سراغ ما آمده ای تا ما را از خدایانمان برگردانی؟ پس اگر از راستگویانی،آنچه را وعده می دهی برای ما بیاور.
قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللّهِ وَ أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ«23»
هود گفت:علم(به زمان وقوع قیامت)تنها نزد خداست و من آنچه را بدان فرستاده شده ام به شما ابلاغ می کنم،ولی(متأسفانه)شما را گروهی جاهل می بینم.
پیام ها:
1- پیامبران منتظر مراجعه مردم نبودند؛خود به سراغ آنان می رفتند و معمولاً با استقبال آنها مواجه نمی شدند. «أَ جِئْتَنا»
2- گاهی شرک و بت پرستی،چنان حق جلوه می کند که توحید و یکتاپرستی، انحراف محسوب می شود. «لِتَأْفِکَنا عَنْ آلِهَتِنا»
3- علم به همه حقایق تکوینی،مخصوص خداوند است. «إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللّهِ»
4- پیامبران نیز محدودیّت علمی داشته و به آن اقرار کرده اند. «إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللّهِ» (گاهی اقرار به نمی دانم لازم است.)
5-وظیفه انبیا،ابلاغ رسالت الهی است. «أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ»
6- درخواست نابجای نزول عذاب،به جای تفکر در سخن حق،نشانه جهل و نادانی است. فَأْتِنا بِما تَعِدُنا ... أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ
فَلَمّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ«24»
پس چون آن توده ی ابر را دیدند که به سمت سرزمین آنان روی آورده است، گفتند:این ابر باران زاست،(هود گفت:چنین نیست)بلکه آن عذابی است که به شتاب خواستارش بودید.بادی که در آن عذابی دردناک نهفته است.
تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا یُری إِلاّ مَساکِنُهُمْ کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ«25»
(آن باد)به فرمان پروردگارش همه چیز را در هم می کوبد.پس صبح کردند در حالی که چیزی جز خانه هایشان دیده نمی شد،اینگونه، تبهکاران را جزا می دهیم.
نکته ها:
* مراد از «عارِضٌ» توده ابری است که در آسمان پیدا شود و گستردگی آن تمام افق را بپوشاند. «أَوْدِیَهٌ» جمع«وادی»به معنای درّه و سرزمین محل سکونت است.
* «تُدَمِّرُ» از«تدمیر»به معنای هلاک و نابود کردن است.
* قوم عاد که با بی آبی و خشکسالی شدیدی روبرو شده و مدت ها منتظر باران بودند،ابتدا با دیدن توده ابر خوشحال شدند،ولی بعد فهمیدند که این ابرِ نعمت نیست،بلکه ابرِ نقمت و همان عذابی است که خواهانش بودند و برای آمدنش عجله می کردند.
پیام ها:
1- نزول قهر خداوند،پس از اتمام حجت است. أُبَلِّغُکُمْ ... رِیحٌ فِیها عَذابٌ
2- برخی ابرها،باران زا نیستند،بلکه سبب وزش طوفان های سخت و هولناک می شوند.مشرکان با دیدن ابرها گفتند: «هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا» امّا حضرت هود فرمود: بَلْ هُوَ ... رِیحٌ فِیها عَذابٌ
3- طبیعت،هم مسیر لطف خداست، «أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ» و هم می تواند وسیله قهر خداوند باشد. «رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ»
4- عذاب الیم،مخصوص آخرت نیست،در دنیا نیز ممکن است،رخ دهد. «رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ»
5-اگر قهر خدا فرا رسد،هیچ چیز مانع آن نیست. «تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ»
6- حرکت ابر و بادها نیز تصادفی نیست،بلکه با فرمان الهی است. «بِأَمْرِ رَبِّها»
7- آثار بجامانده از مجرمان،نمایشگاه عبرت است. «لا یُری إِلاّ مَساکِنُهُمْ»
8-قلع و قمع مجرمان،سنّت الهی است. «کَذلِکَ»
9- عامل هلاکت مردم،رفتار خودشان است. «نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ»
وَ لَقَدْ مَکَّنّاهُمْ فِیما إِنْ مَکَّنّاکُمْ فِیهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَهً فَما أَغْنی عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ«26»
و همانا به قوم عاد چنان امکاناتی دادیم که به شما(اهل مکّه)ندادیم و به آنان گوش و چشم و دل دادیم،ولی گوش و چشم و دل آنان به حالشان سودی نبخشید،زیرا پیوسته آیات خدا را انکار می کردند و(بالاخره) عذابی که آن را به مسخره می گرفتند،آنان را فراگرفت.
پیام ها:
1- گرچه تلاش انسان لازمه ی به دست آوردن امکانات است،امّا همه آنها از آنِ خداوند است. «وَ لَقَدْ مَکَّنّاهُمْ»
2- وقتی ابرقدرت ها فرو می پاشند،دیگران باید حساب کار خود را بکنند. «تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ ... وَ لَقَدْ مَکَّنّاهُمْ»
3- همه جا امکانات و دارایی،مایه ی رشد نیست. مَکَّنّاهُمْ ... فَما أَغْنی عَنْهُمْ
4- اگر اراده انسان بر پندپذیری نباشد،نه امکانات مادی و نه توانایی های جسمی،هیچ کدام کارساز نیست. فَما أَغْنی عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ ... إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ
5-دارایی ها امکانات مادی،به شرطی ارزشمند است که در اختیار انسان صالح باشد و گرنه همان امکانات،اسباب آزار و عذاب انسان می گردد. مَکَّنّاهُمْ ... فَما أَغْنی عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ ... إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ
6- انکار و استهزای کفار،سبب نابودی آنان می شود. کانُوا یَجْحَدُونَ ... کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ
7- کیفرهای خداوند با نوع عمل و رفتار انسان تناسب دارد. «حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»
وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا ما حَوْلَکُمْ مِنَ الْقُری وَ صَرَّفْنَا الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ«27»
و همانا آبادی هایی را که در اطراف شما(اهل مکّه)بود،نابود کردیم و آیات خود را گونه گونه بیان کردیم تا شاید(از راه باطل خود)باز گردند.
پیام ها:
1- هلاکت و قهر الهی،پس از اتمام حجت است. أَهْلَکْنا ... صَرَّفْنَا
2- تاریخ اقوام نزدیک به خود را مطالعه کنیم که اثر گذاری بیشتری دارد. «ما حَوْلَکُمْ مِنَ الْقُری»
3- در تبلیغ باید تنوّع باشد. «صَرَّفْنَا الْآیاتِ»
4- رشد انسان در سایه رجوع به فطرت و راه خداست. «لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»
فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ قُرْباناً آلِهَهً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ ما کانُوا یَفْتَرُونَ«28»
پس چرا معبودانی که به جای خداوند برای تقرّب برگزیده بودند،آنان را یاری نکردند؟ بلکه از نزد آنان محو شدند و این بود(سرانجام)دروغ و انحراف آنان و آنچه دروغ می بافتند.
پیام ها:
1- باید از ناتوانی و بی خاصیّتی معبودان غیر الهی عبرت گرفت. «فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ»
2- تمایل به قرب الهی،فطری است و حتّی بت پرستان،بت ها را وسیله تقرّب به خدا می دانستند. «قُرْباناً آلِهَهً»
3- به کسی تکیه کنیم که در روز نیاز و سختی،حاضر و فعال باشد،نه غایب و بی اثر. «بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ»
4- یاری رسانی بت ها،خیالی دروغین و بی اساس و موهوم است. «ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ ما کانُوا یَفْتَرُونَ»
وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلی قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ«29»
و آنگاه که گروهی از جن را به سوی تو روانه ساختیم تا قرآن را بشنوند، پس چون نزد آن حاضر شدند،گفتند:خاموش باشید!(و گوش فرا دهید) پس چون(شنیدن آیات)به انجام رسید،به سوی قوم خود باز گشتند تا آنان را هشدار دهند.
نکته ها:
* آشنایی با قرآن،بینش و افق دید خردمندان را باز و وسیع می کند.قرآن می گوید:موجود صاحب شعور و اراده تنها انسان نیست،بلکه موجود دیگری مثل جنّ،با داشتن همان شرایط،توان بیشتری دارند.
* شاید در این آیه تعریضی به انسان های مشرک و منحرف باشد که خود را عقل کل می دانند که اگر شما با شنیدن این همه آیات ایمان نیاوردید،امّا جنّیان با شنیدن چند آیه، هم ایمان آوردند و هم مبلّغ آن شدند.
پیام ها:
1- آنجا که خداوند اراده کند،مسیر حرکت ها عوض می شود. «صَرَّفْنَا»
2- جن همانند انسان دارای عقل و تکلیف و مسئولیّت و قدرت انتخاب و ارشاد همنوع خود است. یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ ...
3- جن نیز می فهمد که به هنگام استماع قرآن،باید سکوت کرد. یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ ... قالُوا أَنْصِتُوا
4- پس از شناخت حق،حرکت لازم است. یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ ... وَلَّوْا إِلی قَوْمِهِمْ
5-در تبلیغ باید از آشنایان و نزدیکان شروع کرد. «إِلی قَوْمِهِمْ»
6- هر جا استعداد و آمادگی باشد،چند آیه و چند تذکر کارساز است. یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ ... وَلَّوْا إِلی قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ
7- جن نیز دارای زندگی اجتماعی است. نَفَراً مِنَ الْجِنِّ ... وَلَّوْا إِلی قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ
قالُوا یا قَوْمَنا إِنّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَ إِلی طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ«30»
گفتند:ای قوم ما! همانا ما(آیات)کتابی را شنیدیم که بعد از موسی نازل شده و کتاب های پیش از خود را تصدیق می کند.مردم را به سوی حق و به سوی راه راست هدایت می نماید.
پیام ها:
1- پیامبر انسان ها،پیامبر جنّیان نیز هست و گروهی از جنّ،مأمور تبلیغِ دین و آیین پیامبران در میان جامعه خود هستند. قالُوا یا قَوْمَنا إِنّا سَمِعْنا ...
2- جنّیان،از تاریخ انبیا و کتب آسمانی آگاه هستند. «کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی»
3- جنّیان،از محتوای کتاب های آسمانی آگاه هستند. «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ»
4- هماهنگی میان کتب آسمانی،نشانه حقانیّت آنهاست. «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ»
5-جنّیان با شنیدن چند آیه،حق را فهمیدند ولی انسان هایی همچون ابوجهل و ابولهب،عمری با پیامبر بودند و نخواستند حق را بفهمند. «یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ»
6- راه حق،راه مستقیم است.راهی بر اساس اعتدال و دور از هرگونه افراط و تفریط. «یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَ إِلی طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ»
یا قَوْمَنا أَجِیبُوا داعِیَ اللّهِ وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ«31»
ای قوم ما! دعوت گر الهی را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا خداوند از گناهانتان بر شما ببخشد و از عذاب دردناک امانتان دهد.
نکته ها:
* در قرآن،ایمان،استغفار،قرض الحسنه و تقوا،از عوامل جلب مغفرت الهی است.
* در این آیه به تمام اصول عقاید اسلامی اشاره شده است:توحید: «آمِنُوا بِهِ» ،نبوّت:
«داعِیَ اللّهِ» و معاد: «یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ»
پیام ها:
1- در تبلیغ دین،از عنصر عاطفه و پیوندهای اجتماعی بهره بگیریم. «یا قَوْمَنا» دوبار تکرار شده است.
2- انبیا مردم را به خدا دعوت می کنند،نه به سوی خود. «داعِیَ اللّهِ»
3- در تبلیغ و امر به معروف،آثار اعمال را بیان کنیم. أَجِیبُوا ... یَغْفِرْ لَکُمْ
4- ایمان،بعضی گناهان مانند کفر و شرک را برطرف می کند،امّا برخی گناهان مانند تضییع حق مردم،حساب دیگری دارد. «مِنْ ذُنُوبِکُمْ» (کلمه«من»،یعنی بخشی از گناهانتان بخشیده می شود.)
5-جنّ نیز همانند انسان مکلّف است و در صورت نافرمانی،گنهکار محسوب شده و مورد قهر و کیفر قرار می گیرد. ذُنُوبِکُمْ ... عَذابٍ أَلِیمٍ
وَ مَنْ لا یُجِبْ داعِیَ اللّهِ فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءُ أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ«32»
و هر که دعوت گر الهی را پاسخ نگوید،پس نمی تواند(عوامل قهر الهی)در زمین را عاجز کند وجز خداوند هیچ گونه یاوری نخواهد داشت،آنان در گمراهی آشکارند.
پیام ها:
1- جن،دارای قدرت انتخاب و اختیار است. أَجِیبُوا ... وَ مَنْ لا یُجِبْ
2- تشویق و تهدید باید در کنار هم باشد. یَغْفِرْ لَکُمْ ... فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ
3- کفر،انسان را در بن بست قرار می دهد،نه خود می تواند فرار کند، فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الْأَرْضِ ...نه کسی می تواند او را رها سازد. «لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءُ»
4- هر راهی به جز راه خدا،گمراهی آشکار است. مَنْ لا یُجِبْ ... فِی ضَلالٍ مُبِینٍ
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی بَلی إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ«33»
آیا نمی نگرند خدایی که آسمان ها و زمین را آفریده و در آفرینش آنها درنمانده، می تواند مردگان را زنده کند،آری،او بر هر کاری بسیار تواناست.
نکته ها:
* «لَمْ یَعْیَ» از«عی»به معنای ناتوانی است.
* اگر این آیه را ادامه سخن جنّیان بدانیم،معلوم می شود که بحث انکار معاد در میان آنان نیز وجود دارد.
پیام ها:
1- برای امکان معاد،به قدرت نمایی خداوند در هستی بنگریم. أَ وَ لَمْ یَرَوْا ... إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
2- قدرت خداوند،مطلق و نامحدود است. «وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ»
3- آیا منکران معاد،زنده کردن مردگان را از آفرینش آسمان ها و زمین سخت تر می بینند که آن را نمی پذیرند؟ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ... بِقادِرٍ عَلی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی
وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النّارِ أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلی وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ«34»
و روزی که کافران بر آتش عرضه شوند(به آنان گفته شود:)آیا این (جهنّم)حق نیست؟ گویند:به پروردگارمان سوگند که چنین است.
(خداوند به آنان)گوید:پس به خاطر کفرتان،عذاب را بچشید.
نکته ها:
* در آیه 20 نیز مسئله عرضه کفار بر آتش بیان شد.در آنجا توبیخ شدند: «أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا» که شما نعمت هایتان را در دنیا از دست دادید و ذخیره ای برنداشتید،ولی در این آیه از آنها سؤال می شود: «أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ» آیا قیامت حق نبود؟
پیام ها:
1- در قیامت عذاب جسمی و روحی و روانی،در کنار هم است. یُعْرَضُ ... أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ
2- کافران در قیامت به ربوبیّت خدا وحقانیّت قیامت اعتراف می کنند. «بَلی وَ رَبِّنا»
3- در قیامت،اقرار و اعتراف به حقیقت سودی ندارد. قالُوا بَلی وَ رَبِّنا ... فَذُوقُوا ...
«35»فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاّ ساعَهً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ
پس(ای پیامبر!)صبر کن همان گونه که پیامبران اولوا العزم صبر کردند و برای(عذاب)آنان شتاب نکن.روزی که آنچه را وعده داده شده اند بنگرند،گویی جز ساعتی از روز(در دنیا)نمانده اند.(این)ابلاغی است (برای همگان)،پس آیا جز گروه بدکار هلاک می گردند؟
نکته ها:
* عزم»،هم به معنای اراده و تصمیم است و هم به معنای عزیمه و شریعت و مراد از «أُولُوا الْعَزْمِ» ،پیامبران صاحب شریعت است.پیامبران اولواالعزم عبارتند از:1.حضرت نوح 2.حضرت ابراهیم 3.حضرت موسی 4.حضرت عیسی 5.حضرت محمد که در آیه 7 سوره احزاب و 13 سوره شوری آمده است. «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی»
* قرآن درباره صبر انبیا آیات فراوانی را ذکر فرموده است،از جمله:
«وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتّی أَتاهُمْ نَصْرُنا»
همانا پیامبران قبل از تو،مورد آزار و تکذیب واقع شدند،ولی صبر کردند تا نصرت الهی فرارسید.
آیه ای دیگر،تمام پیامبران را از صابران می داند. «کُلٌّ مِنَ الصّابِرِینَ»
پیام ها:
1- لجاجت و اذیّت و آزارِ کفار نسبت به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به قدری بود که پیامبر به دلداری و تسلّی و سفارش خداوند نیاز دارد. فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ ...
2- توجّه به کیفر کفار،زمینه ساز صبر و استقامت مؤمنان است. «وَ یَوْمَ یُعْرَضُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا ... فَاصْبِرْ»
3- انسان نیاز به الگو دارد و الگوها در رشد و سازندگی او نقشی مؤثّر دارند.
«فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ»
4- همه ی انبیا در یک درجه نیستند، «أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» و صبر همه ی آنها یکسان نبوده است. «کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ»
5-پیامبر اسلام نیز از انبیای اولوا العزم است و گرنه تکلیف به صبری همچون صبر آن پیامبران،بر حضرت روا نبود. «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ»
6- لجاجت و سرسختی کافران به قدری بود که صاحب «خُلُقٍ عَظِیمٍ» و «رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ» را به درخواست عذاب وادار می کرد.(هر چند به این درخواست تصریح نشده است.) «لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ»
7- رهبر باید سعه صدر داشته باشد. فَاصْبِرْ ... وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ
8-سنّت خداوند بر مهلت دادن به مردم است. «وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ»
9- عمر دنیا در مقایسه با آخرت،همچون ساعتی از یک روز است. «لَمْ یَلْبَثُوا إِلاّ ساعَهً مِنْ نَهارٍ»
10- قرآن،بهترین وسیله تبلیغ،بلکه عین بلاغ و اوج آن است. «بَلاغٌ»
11- فسق،سبب تباهی و مایه هلاکت فرد و جامعه است. «فَهَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ»
«والحمدللّه ربّ العالمین»