سیمای سوره ی سبأ
این سوره در مکّه نازل شده و پنجاه و چهار آیه دارد.به مناسبت سرگذشت قوم سبأ که در این سوره بیان شده،«سبأ»نام گرفته و همانند دیگر سوره های مکّی،بیشتر مباحث آن در مورد مسائل اعتقادی و خصوصاً مبدأ و معاد است.
البتّه در ضمن داستان حضرت سلیمان و برخورد او با قوم سبأ،به گوشه ای از نعمت های الهی و سرنوشت شاکران و کافران اشاره شده است.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده ی مهربان.
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَهِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ«1»
ستایش مخصوص خدایی است که آن چه در آسمان ها و آن چه در زمین است مِلک اوست و در آخرت(نیز)حمد و ستایش تنها برای اوست و اوست حکیمِ آگاه.
نکته ها:
* در قرآن پنج سوره با جمله ی «الْحَمْدُ لِلّهِ» شروع می شود.
*این آیه مالکیّت مطلق و بی قید و شرط خداوند را بیان می کند، «لَهُ ما فِی السَّماواتِ» و آیه ی بعد علم مطلق الهی را «یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ» ،تا در آیه سوم به منکران معاد بگوید:
ما می توانیم قیامت را برای کیفر و پاداش بر قرار کنیم.
*فخر رازی می گوید:علمی که به عمل متّصل باشد حکمت است و به کسی که عواقب و اسرار امور را بداند خبیر گویند.
پیام ها:
1- چگونگی حمد خدا را از خدا بیاموزیم. اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی ...
2- ستایش ها باید در برابر کمال و قدرت و مالکیّت و آگاهی و حکمت باشد.
اَلَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ...
3- در دنیا غیر خداوند نیز ستایش می شود،ولی در آخرت ستایش مخصوص اوست. «وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَهِ»
4- ستایش او در حصار زمان و شرایط خاصی نیست. «وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَهِ» بهشتیان می گویند: «وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»
5-مالکیّت الهی،هم گسترده است،هم حکیمانه و هم آگاهانه. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ - هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ»
6- گردش نظام هستی در دنیا و آخرت،بر اساس حکمت الهی است. لَهُ ما فِی السَّماواتِ ... وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَهِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ
یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها وَ هُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ«2»
آن چه در زمین فرو می رود و آن چه از آن خارج می شود و آن چه از آسمان نازل می شود و آن چه در آن بالا می رود(همه را)می داند و اوست مهربانِ آمرزنده.
نکته ها:
* پس از ذکر کلّیات،بیان نمونه ها لازم است.بعد از کلمه خبیر که کلی بود،خداوند نمونه های علم خود را نقل می کند. وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ یَعْلَمُ ما یَلِجُ ...مصداق «یَلِجُ فِی الْأَرْضِ» ، ورود دانه در خاک و مصداق «یَخْرُجُ مِنْها» ،خروج گیاه از خاک و مصداق «یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ» ،نزول باران از آسمان و مصداق «ما یَعْرُجُ فِیها» ،پرواز پرندگان در آسمان است.
* در تمام قرآن،چهل و نه مرتبه کلمه ی«غفور»و«رحیم»با هم بیان شده که در تمام موارد اول«غفور»آمده بعد«رحیم»مگر در این آیه؛شاید به خاطر آن که در همه ی موارد
نظر به عملکرد انسان هاست که باید اول بخشیده شوند و سپس رحمت الهی را دریافت کنند،ولی در این آیه،اصل توجّه به علم و لطف و رحمت الهی است و مغفرت نسبت به عملکرد انسان به طور ضمنی در کلمه «یَعْرُجُ» مطرح است. «الرَّحِیمُ الْغَفُورُ»
پیام ها:
1- خداوند،تنها مالک هستی نیست،بلکه به تمام جزئیّات آن نیز آگاهی دارد.
یَعْلَمُ ما یَلِجُ ...
2- در نظام آفرینش،اشیا در رفت و آمد و حرکت اند. «یَلِجُ ، یَخْرُجُ ، یَنْزِلُ ، یَعْرُجُ»
3- نشانه ی رحمت او نزول باران از آسمان، «یَنْزِلُ» و نشانه ی غفران او پوشاندن اعمال زشت انسان است. «الرَّحِیمُ الْغَفُورُ»
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَأْتِینَا السّاعَهُ قُلْ بَلی وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّهٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ«3»
و کسانی که کافر شدند گفتند:قیامت برای ما نخواهد آمد.بگو:چرا،به پروردگارم که آگاه از غیب و نهان است سوگند که به سراغ شما نیز خواهد آمد.به میزان ذرّه ای در آسمان ها و در زمین از خدا پوشیده نیست، نه کوچک تر از آن و نه بزرگتر از آن،نیست جز آن که در کتاب روشنِ (الهی ثبت)است.
پیام ها:
1- نقل کلمات کفرآمیز برای نقد و ابطال آن مانعی ندارد. «قالَ - قُلْ»
2- با طرح نظریّات مخالفان و ردّ آنها،مؤمنان را بیمه کنید. «قالَ - قُلْ»
3- منکران معاد فقط ادّعا می کنند و بر انکار آن دلیلی ندارند. «لا تَأْتِینَا السّاعَهُ»
4- پاسخ مطالب کفرآمیز باید محکم باشد. لا تَأْتِینَا السّاعَهُ ... بَلی وَ رَبِّی ...
5-احاطه علمی خداوند بر همه چیز پشتوانه تحقّق قیامت است. «لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ»
6- زمان وقوع قیامت از امور غیبی است. «عالِمِ الْغَیْبِ»
7- دادگاه رستاخیز،بر اساس علم بی پایان الهی است. «عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ»
8-کوچکی و بزرگی اشیا در علم خدا اثر ندارد. «لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ» (چنانکه دیدن یک میخ کوچک یا برج بلند برای چشم یکسان است و این گونه نیست که نگاه به برج فشار اضافه ای به چشم وارد کند،علم خداوند به اشیای کوچک و بزرگ نیز برای او یکسان است).
لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ«4»
تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند پاداش دهد؛ آنانند که برایشان آمرزش و روزی نیکو مقرّر است.
نکته ها:
* «رزق کریم»رزقی است که با وسعت و کرامت و عزّت همراه باشد،نه با منّت و ترحّم.
پیام ها:
1- رستاخیز برای دریافت پاداش هاست. «لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا»
2- کسی می تواند پاداش و کیفر واقعی را بدهد که از همه چیز آگاه باشد. عالِمِ الْغَیْبِ ... لِیَجْزِیَ
3- رحمت خدا بر غضبش مقدّم است.(در این آیه پاداش و در آیه ی بعد کیفر مطرح شده است.) «لِیَجْزِیَ - لَهُمْ عَذابٌ»
4- جز ایمان و عمل صالح،راهی برای دریافت پاداش نیست. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ»
5-بخشودگی،مقدّمه ی دریافت نعمت هاست. «مَغْفِرَهٌ»
6- رزق اخروی بسیار وسیع و بزرگ و کریمانه است. «رِزْقٌ کَرِیمٌ»
7- پاداش های الهی،هم معنوی است، «مَغْفِرَهٌ» و هم مادّی. «رِزْقٌ کَرِیمٌ»
وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ«5»
و کسانی که در(انکار و محو)آیات ما تلاش کردند که ما را درمانده کنند، آنانند که برایشان عذابی(سخت)از عقوبتی دردناک است.
نکته ها:
* دشمنانی که مقدّسات را هدف قرار می دهند، «آیاتِنا» و هدفشان به عجز کشاندن و شکست اهداف الهی است؛خداوند نیز آنان را عذاب می دهد،عذابش از رجز است و عذابی دردناک است.
پیام ها:
1- دشمنان به شدّت در تلاشند،شما هم غافل نباشید. «سَعَوْا فِی آیاتِنا»
2- سرکشی انسان تا آنجاست که می خواهد آیات الهی را خنثی و مانع کارائی و تأثیر آن شود. «مُعاجِزِینَ»
3- پاداش مؤمنان نیکوکار از خداست، «لِیَجْزِیَ» ولی کیفر بدکاران نتیجه ی عمل خود آنهاست. «لَهُمْ عَذابٌ»
4- تهدید و تشویق باید در کنار هم باشد. لَهُمْ مَغْفِرَهٌ ... لَهُمْ عَذابٌ
وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلی صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ«6»
و کسانی که به آنان علم داده شده،آن چه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده حقّ می بیند که به راه خدای عزیز ستوده هدایت می کند.
پیام ها:
1- علم به انسان دید و بینش می دهد. «وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»
2- در نقل تاریخ گذشته،عملکرد همه ی گروه ها را بیان کنیم،چه مؤمنان و چه کافران. «سَعَوْا فِی آیاتِنا - وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»
3- دانشمندان،علم خود را از خدا بدانند. «أُوتُوا الْعِلْمَ»
4- نشانه ی علم واقعی دریافتن حقّانیّت قرآن و پذیرفتن آن است.بدون علم و معرفت،حقّ شناسی ممکن نیست. «أُوتُوا الْعِلْمَ - هُوَ الْحَقَّ»
5-عالم حقیقی،آن چه را از سوی خدا نازل شده می پذیرد. «الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ»
6- نزول وحی،از شئون ربوبیّت خداوند است. أُنْزِلَ ... مِنْ رَبِّکَ
7- میزان حقّ،وحی و قرآن است. أُنْزِلَ إِلَیْکَ ... هُوَ الْحَقَّ
8-راه انبیا راه عزّت و شرف است. «صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»
9- راه الهی شکست ناپذیر و سعی مخالفان بیهوده است. سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ ...
صِراطِ الْعَزِیزِ
10- قدرتمندان دنیا معمولاً محبوب نیستند ولی خداوند قدرتمند محبوب و مورد ستایش است. «الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلی رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ«7»
و کسانی که کفر ورزیدند،(به استهزا)گفتند:آیا شما را به مردی راهنمایی کنیم که به شما خبر می دهد هرگاه(در قبرها)کاملاً متلاشی شدید(بار دیگر)در آفرینش تازه ای(زنده)خواهید شد؟
پیام ها:
1- کفّار،بر ضدّ دین و مقدّسات تبلیغ می کنند. «قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا» ولی جز تحقیر و تمسخر،هیچ برهانی ندارند. «هَلْ نَدُلُّکُمْ»
2- کفّار،شخصیّت ها و مقدّسات دینی را تحقیر می کنند تا زمینه ی دور شدن مردم را فراهم آورند. «عَلی رَجُلٍ»
أَفْتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّهٌ بَلِ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ فِی الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِیدِ«8»
آیا او(دانسته)بر خدا دروغی بسته یا جنونی در اوست؟(نه،چنین نیست) بلکه کسانی که به آخرت ایمان ندارند در عذاب و گمراهی دوری(از نجات و حقّ)هستند.
پیام ها:
1- برخی کفّار خدا را قبول دارند و با این که معاد را قبول ندارند،دروغ بستن به خدا را بد می دانند. «أَفْتَری عَلَی اللّهِ»
2- کافران،همه ی راه های انحرافی را می روند ولی ایمان نمی آورند. «أَفْتَری - أَمْ بِهِ جِنَّهٌ - لا یُؤْمِنُونَ»
3- بی ایمانی به آخرت،نوعی عذاب است،هم در دنیا و هم در آخرت.(نگرانی از پوچی،ترس از مرگ و هدر رفتن تلاش ها،بزرگ ترین عذاب دنیوی است.) «فِی الْعَذابِ»
4- کسی که قیامت را نپذیرد،هیچ راهی برای نجاتش نیست. «الضَّلالِ الْبَعِیدِ»
أَ فَلَمْ یَرَوْا إِلی ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ«9»
آیا به آن چه از آسمان و زمین،پیش رو و پشت سرشان است نگاه نکردند؟ اگر بخواهیم آنان را در زمین فرو می بریم یا قطعه هایی از (سنگ های)آسمان را بر سرشان فرود می آوریم،همانا در این(تهدید) برای هر بنده ی توبه کاری عبرت قطعی است.
پیام ها:
1- برای ایمان به معاد و دیگر امور غیبی،از محسوسات کمک بگیرید.فکر در عظمت جهان هستی،سرچشمه ی ایمان به معاد است.در آیه ی قبل فرمود:
«لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ» در این آیه می فرماید: أَ فَلَمْ یَرَوْا إِلی ما بَیْنَ ...چرا به آفریده ها نمی نگرند؟
2- دست خداوند برای هر گونه تغییری در نظام هستی باز است. «إِنْ نَشَأْ»
3- در کنار منطق،تهدید هم لازم است. «أَ فَلَمْ یَرَوْا - نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ»
4- تفکّر درباره ی هستی،سرچشمه ی بندگی و انابه به درگاه خداوند است. أَ فَلَمْ یَرَوْا ... عَبْدٍ مُنِیبٍ
وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنّا لَهُ الْحَدِیدَ«10»
و همانا داوود را از سوی خود فضیلتی دادیم(و گفتیم:)ای کوه ها! با او(در تسبیح خدا)هم نوا شوید و(ای)پرندگان!(همراهی کنید)و آهن را برای او نرم کردیم.
نکته ها:
* شاید توبه و ناله ی کوه ها با داوود،همان تسبیح آنها باشد. «إِنّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْراقِ»
* خداوند به حضرت داوود علیه السلام دوازده فضیلت داده است:
1.علم الهی. «وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً»
2.نبوّت و رسالت. «آتاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَهَ»
3.کتاب آسمانی. «آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً»
4.خلافت. «یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ»
5.استواری حکومت. «شَدَدْنا مُلْکَهُ
6.امکانات فراوان. «أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ»
7.حکمت. «آتَیْناهُ الْحِکْمَهَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»
8.قضاوت. «فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ
9.نرم شدن آهن در دست او. «أَلَنّا لَهُ الْحَدِیدَ»
10.فهمیدن سخن پرندگان. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ»
11.هم صدایی کوه ها و پرندگان با او. «یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ»
12.فرزندی مثل سلیمان. «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ»
* در حدیث می خوانیم که خداوند به داوود فرمود:«تو بنده خوبی هستی اگر از بیت المال مصرف نکنی! او چهل روز گریه کرد تا خداوند آهن را بدست او نرم و مشغول زره بافی شد و هر روز یک زره به قیمت هزار درهم می بافت و تا سیصد و شصت زره بافت».
پیام ها:
1- خداوند،به بندگان برگزیده ی خود،عطایای ویژه ای می دهد. «وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنّا فَضْلاً»
2- هستی،شعور دارد و مورد خطاب الهی قرار می گیرد. «یا جِبالُ أَوِّبِی»
3- مناجات موجودات،امری حقیقی است،نه مجازی. «أَوِّبِی مَعَهُ»
4- دنیا و آخرت قابل جمع است.(نبوّت و تصرّف در هستی برای داوود جمع شد). «أَلَنّا لَهُ الْحَدِیدَ»
5-اولیای خدا،ولایت تکوینی و قدرت بر تصّرف در هستی دارند. «أَلَنّا لَهُ الْحَدِیدَ»
6- استفاده از طبیعت ارزش است. فَضْلاً ... وَ أَلَنّا لَهُ الْحَدِیدَ
7- کسی که دل خود را برای خدا نرم کند،خداوند هم آهن را برای او نرم می کند.
أَوِّبِی ... أَلَنّا لَهُ الْحَدِیدَ
8-ذوب آهن،سابقه ی دیرینه ای دارد. «أَلَنّا لَهُ الْحَدِیدَ»
9- اولیای خدا با صنعت ارتباط داشتند. «أَلَنّا لَهُ الْحَدِیدَ»
أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ«11»
(و گفتیم:)زره های کامل و فراخ بساز و بافت آن را درست اندازه گیری کن.
و کار شایسته انجام دهید،همانا من به آن چه عمل می کنید بینا هستم.
نکته ها:
* «سابِغاتٍ» جمع سابغ،به معنای زره کامل و فراخ است.
* کلمه ی«سرد»به معنای بافتن است. «وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ» یعنی در بافتن زره متناسب و به اندازه،دقّت کن.
پیام ها:
1- صنعت باید با مدیریّت افراد صالح و به نفع مردم باشد. «أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ»
2- تولیدات مردان خدا باید کامل باشد. «أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ»
3- صنعت باید با دقّت و کیفیّت همراه باشد. «قَدِّرْ فِی السَّرْدِ»
4- صنایع نظامی باید برای عمل صالح باشد،(نه کشور گشایی وظلم و ستم.) أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ ... وَ اعْمَلُوا صالِحاً
5-صنعت آهنگری و ساخت ابزار فلزی،سابقه ای بس طولانی دارد. أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ ...
6- ایمان به علم خداوند،انگیزه انجام عمل صالح است. «وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»
وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِیرِ«12»
و برای سلیمان باد را(رام و مسخّر کردیم)که صبحگاهان مسیر یک ماه را می پیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را،و برای او چشمه ی مس (گداخته)را روان ساختیم و گروهی از جنّ پیش روی او به اذن پروردگارش کار می کردند؛و هر یک از آنان که از فرمان ما سرپیچی می کرد او را از عذاب فروزان می چشاندیم.
نکته ها:
* «غدو»به معنای حرکت در طرف صبح و«رواح»،حرکت از ظهر به بعد است و مراد از کلمه«عین»ظرفی است که در آن مسّ ذوب می شود.
* خداوند به حضرت سلیمان نیز همچون پدرش داوود الطاف ویژه ای عطا کرده است.
* به گفته ی قرآن،جنّ موجودی است مکلّف،عاقل،انتخابگر،قدرتمند و تلاشگر.
* در سوره ی«ص»می خوانیم:اجنّه برای سلیمان بنّایی و غوّاصی می کردند.
* تسخیر باد به دست حضرت سلیمان،یعنی استفاده از آن در حرکت ابرها،حرکت کشتی ها، تلقیح گیاهان،تلطیف هوا و غیر آن. «وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ»
* کتاب تورات(تحریف شده)،حضرت سلیمان را پادشاهی جبّار،بتخانه ساز و تسلیم هوس های زنان معرّفی کرده،که این بر خلاف قرآن است.
پیام ها:
1- انبیا،بر جهان هستی و عالم تکوین ولایت دارند. «وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ»
2- برای تسخیر طبیعت،تنها به تحلیل های طبیعی اکتفا نکنید.(حرکت باد با اراده ی خدا در اختیار ولیّ خدا قرار گرفت.) «وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ»
3- قدرت خداوند نسبت به همه چیز یکسان است.(برای حضرت داود آهن و برای حضرت سلیمان هوا را تسخیر کرد.) «وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ»
4- خداوند به داوود قدرت ذوب آهن و به سلیمان ذوب مس را داده بود. «وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ» (صعنت مسگری در زمان حضرت سلیمان)
5-انسان می تواند جنّ را تسخیر خود کند. «وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ»
6- جنّ با اراده و فرمان الهی،مأمور انجام کارهای انسان می شود. «مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ»
7- مدیریّت به قدرت و صلابت نیاز دارد. وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا ... نُذِقْهُ
8-جنّ اختیار دارد و می تواند از فرمان الهی سر باز زند، «وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا» و در این صورت کیفر می شود. «نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِیرِ»
یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِیاتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ«13»
جنّیان،هر چه را که سلیمان می خواست از محراب و تمثال و ظروف بزرگ مانند حوضچه و دیگ های ثابت برایش می ساختند.ای خاندان داوود! شکر(این همه نعمت را)بجا آورید.امّا اندکی از بندگان من سپاسگزارند.
نکته ها:
* «مَحارِیبَ» جمع«محراب»یا به معنای محل عبادت است و یا به معنای محلّ حرب و جنگ،زیرا بر بالای قصرها،جایگاه مخصوصی برای دفاع ساخته می شد.
* «تَماثِیلَ» جمع تمثال به معنای مجسّمه است.شاید مراد ساخت اشیای زینتی همانند اشیای طبیعی باشد.چنانکه در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است،مراد از تماثیل،مجسّمه ی درختان و گیاهان است،نه انسان و حیوان. «ِ جفان» جمع «جفیه»، ظرف های بسیار بزرگ را گویند که مثل حوض است. «جَواب» جمع «جابیه»، به معنای حوض است.«قدور»جمع «قِدر»به معنای دیگ است. «راسیات» جمع«راسیه»به معنای ثابت است.
* بسیاری از مردم شکر می کنند و شاکر هستند،امّا شکور کم است،یعنی کسی که همواره شکرگزار باشد. «قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ»
سلیمان و نعمت ها
1.در برابر نعمت ها،از خداوند توفیق شکرگزاری خواست. «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ»
2.نعمت ها را وسیله ی آزمایش می دانست. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ»
3.جذب هدایای بیگانگان نشد. «أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ»
4.از فهم علمی مخصوص برخوردار بود. «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ»
5.با زبان پرندگان آشنا بود. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ»
6.از لشکریانش سان می دید. «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ»
7.پرندگان در خدمت او بودند. «وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ»
8.از همه ی امکانات برای تبلیغ دین استفاده می کرد.(فرستادن نامه به وسیله ی پرنده) «اذْهَبْ بِکِتابِی هذا»
9.دست اندرکاران او،طیّ الارض داشتند. «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ»
10.حکومت بی نظیر داشت. «هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ»
11.به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند رسید. «وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ»
12.جنّ در خدمت او بود. «وَ الشَّیاطِینَ کُلَّ بَنّاءٍ وَ غَوّاصٍ
پیام ها:
1- جنّ،موجودی است هنرمند و صنعتگر. یَعْمَلُونَ لَهُ ... مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ
2- کارگر باید زیر نظر کارفرما باشد. «یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ»
3- به معنویّات،قبل از مادّیات توجّه کنید. «مَحارِیبَ» قبل از «تَماثِیلَ» آمده است.
4- مسگری و ریخته گری،سابقه ای بس طولانی دارد.(تهیه ظروف از مس گداخته در زمان حضرت سلیمان بوده است.) «جِفانٍ»
5-امکانات باید زمینه ی سپاسگزاری از خداوند باشد. «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً»
6- شکر،تنها با زبان نیست بلکه یک عمل است. اِعْمَلُوا ... شُکْراً
فَلَمّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلی مَوْتِهِ إِلاّ دَابَّهُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ«14»
پس چون مرگ را بر سلیمان مقّرر داشتیم،کسی جنّیان را از مرگ او آگاه نساخت مگر جنبنده ی زمین(\ موریانه)که عصایش را(به تدریج) می خورد،پس چون سلیمان به زمین افتاد جنّیان دریافتند که اگر غیب می دانستند،در آن عذاب خوار کننده (کارهای سخت)نمی ماندند.
نکته ها:
* حضرت علی علیه السلام می فرماید:«فلو ان احدا یجد الی البقاء سلما او الی دفع الموت سبیلا لکان ذلک سلیمان ابن داود الذی سخر له ملک الجن و الانس مع النبوه و عظیم الزلفه
اگر کسی برای ماندن و بقا راهی داشت و می توانست از مرگ در امان بماند،همانا سلیمان بود که جن و انس در تسخیر او بودند و مقام نبوت را دارا بود و قرب و منزلتی بزرگ داشت.
* «منسأه»به معنای عصا و به گفته روایات مراد از «الْعَذابِ الْمُهِینِ» کارهای سختی بود که جنّیان انجام می دادند.
پیام ها:
1- زمان مرگ،به دست خداست. «قَضَیْنا»
2- مرگ،حتّی به سراغ کسانی که نبوت و سلطنت را یکجا دارند می رود. «قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ»
3- حیوانات،مأموران خدا هستند. دَلَّهُمْ ... دَابَّهُ الْأَرْضِ
4- جنّ،غیب نمی داند.(با افتادن سلیمان به زمین،هم خود جنّ فهمید که غیب نمی داند و هم مردم فهمیدند که ادّعای جنّ مبنی بر آگاهی از غیب بیهوده
است.) تَبَیَّنَتِ ... لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ...
5-جنیان دارای احساس عزّت و ذلّت و گریز از کار سخت هستند. «ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ»
حیوانات مأمور خدا هستند
1.تکّه ای از بدن گاو،مقتول را زنده می کند و او قاتل خود را معرّفی می کند.(در ماجرای گاو بنی اسرائیل) «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً»
2.عنکبوت،پیامبر را در غار حفظ می کند. «إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ»
3.کلاغ،معلّم بشر می شود. «فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً»
4.هدهد،مأمور رساندن نامه سلیمان به بلقیس می شود. «اذْهَبْ بِکِتابِی هذا»
5.ابابیل،مأمور سرکوبی فیل سواران می شود. «وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ»
6.اژدها،وسیله ی حقّانیّت موسی می شود. «هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ»
7.نهنگ،مأمور تنبیه یونس می شود. «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ»
8.موریانه وسیله ی کشف مرگ سلیمان می شود. «تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ»
9.سگ اصحاب کهف مأمور نگهبانی می شود. «وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصِیدِ»
10.چهار پرنده سبب اطمینان ابراهیم می شود. «فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیْرِ»
11.الاغ،سبب یقین عُزیر به معاد می شود. «وَ انْظُرْ إِلی حِمارِکَ»
12.شتر،گاو و گوسفند در حج،شعائر الهی می شوند. «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ»
13.حیوان،وسیله ی خداشناسی می شود. «أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ»
14.حیوان،وسیله ی آزمایش انسان می شود. «تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِماحُکُمْ»
15.حیوان،معجزه الهی می شود. «هذِهِ ناقَهُ اللّهِ»
16.حیوان،وسیله ی قهر الهی می شود. «الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ»
* در قرآن چندین سوره به نام حیوانات است:بقره،انعام،نحل،نمل،عنکبوت و فیل.
لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَهٌ جَنَّتانِ عَنْ یَمِینٍ وَ شِمالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ«15»
همانا برای قوم سبأ در محل سکونتشان نشانه ای(از قدرت و رحمت الهی)بود:دو باغ و بوستان از راست و چپ.از روزی پروردگارتان بخورید و برای او شکرگزار باشید(که)شهری پاک و پروردگاری آمرزنده(دارید).
نکته ها:
* «سبأ»نام سرزمین حاصلخیز یمن است.سبأ نام شخصیّت بزرگ منطقه بوده که روی آن سرزمین گذاشته اند.
* مردم در رسیدن به تمدّن و بهره گیری از نعمت های الهی دو نوع برخورد دارند:
برخی مانند سلیمان علیه السلام با داشتن آن همه قدرت،از خداوند توفیق شکرگزاری می خواهد.
«أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ»
گروهی مانند قوم سبأ که با داشتن شهری پاکیزه و دلنشین کفران ورزیدند.
* در قرآن هر کجا فرمان خوردن آمده،در کنارش مسئولیّتی آمده است:
کُلُوا ... وَ اشْکُرُوافَکُلُوا ... أَطْعِمُوا
کُلُوا ... وَ اعْمَلُوا صالِحاً
کُلُوا ... لا تُسْرِفُوا
پیام ها:
1- سر گذشت کشور سبأ عبرت انگیز است. لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ ... آیَهٌ
2- سرسبزی باغ های منطقه ی سبأ،استثنایی بوده است. «آیَهٌ»
3- یکی از آیات الهی،زیبایی های طبیعی است. آیَهٌ جَنَّتانِ ...
4- منطقه ی سبأ از هر گونه کمبود،آفات،نا امنی،فحشا و قحطی پاک بود. «بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ»
5-در برابر نعمت های الهی باید شاکر بود،ولی انسان هرگز حقّ شکر را ادا نمی کند و خداوند او را می بخشد. وَ اشْکُرُوا لَهُ ... رَبٌّ غَفُورٌ
6- در انتخاب مسکن،به عنصر آبادانی،پاکی و پاکیزگی شهر توجّه کنید.
مَسْکَنِهِمْ ... بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ
7- روزی دادن و آمرزیدن از شئون ربوبیّت است. رِزْقِ رَبِّکُمْ ... رَبٌّ غَفُورٌ
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ«16»
پس(به جای شکر،از خداوند)روی گرداندند،و ما بر آنان سیل ویرانگر عَرِم را فرستادیم و دو باغستان(پر محصول)آنان را به دو باغ با میوه های تلخ و شورگز و اندکی از درخت سدر تبدیل نمودیم.
نکته ها:
* کلمه ی«عرم»یا به معنای خشونت است و «سَیْلَ الْعَرِمِ» به معنای سیل بنیان کن،یا به معنای سدّ است یعنی سیلی که از شکسته شدن سدّ به راه افتاد.
*«أُکُلٍ» به معنای«مأکول»و خوراکی است.
«خَمْطٍ» گیاه تلخ را گویند و «أَثْلٍ» درخت گز و خاردار است.
* در قرآن بارها از اعراض مردم سخن به میان آمده است:
گاهی اعراض از ذکر خدا. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی»
گاهی اعراض از آیات خدا. «وَ إِنْ یَرَوْا آیَهً یُعْرِضُوا»
گاهی اعراض از نعمت های خدا.(همین آیه)و آیه «إِذا أَنْعَمْنا عَلَی الْإِنْسانِ أَعْرَضَ»
و گاهی اعراض از پیامبر خدا. «هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ. أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ»
پیام ها:
1- اعراض و ناسپاسی،قهر الهی را بدنبال دارد. «فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا» شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند
2- سیل،زلزله،طوفان و رعد و برق،تصادفی نیست. فَأَرْسَلْنا ... سَیْلَ الْعَرِمِ
3- طبیعت،مأمور قهر الهی می شود. «سَیْلَ الْعَرِمِ»
4- نعمت ها،گاهی اضافه می شود، «فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ»
گاهی کم می شود، «نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ»
وگاهی تبدیل می شود. بَدَّلْناهُمْ ...
ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِی إِلاَّ الْکَفُورَ«17»
این(کیفر)را به خاطر کفرانشان به آنان جزا دادیم و آیا جز ناسپاسان را کیفر می دهیم؟
پیام ها:
1- سرچشمه ی بدبختی ها،عملکرد منفی خود ماست. «ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا»
2- کیفرهای الهی،یک سنّت و قانون برای تبهکاران است و به قوم سبأ اختصاص ندارد. «هَلْ نُجازِی إِلاَّ الْکَفُورَ»
3- آن چه قهر الهی را به دنبال دارد،اصرار در کفر و استمرار آن است. «هَلْ نُجازِی إِلاَّ الْکَفُورَ»
وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیها قُریً ظاهِرَهً وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیّاماً آمِنِینَ«18»
و میان آنان و مناطقی که در آن برکت قرار داده بودیم،آبادی هایی آشکار بود(که به هم وصل و نزدیک بود)و سفر در میان قریه ها را به طور متناسب مقرّر کرده بودیم(و به آنان گفتیم:)در این مناطق شب ها و روزها در حال امن سفر کنید.
فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ«19»
پس(به ناسپاسی)گفتند:پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله بیانداز و بر خویشتن ستم کردند،پس ما آنان را موضوع داستان هایی(برای عبرت دیگران)قرار دادیم و آنان را به کلّی پراکنده و متلاشی کردیم،همانا در این(ناسپاسی آنان و قهر ما)نشانه هایی(از عبرت)برای هر صبر کننده و شکرگزاری وجود دارد.
نکته ها:
* «أَحادِیثَ» جمع«احدوثه»به معنای خبری است که مردم یا برای سرگرمی و یا به عنوان مثال برای یکدیگر نقل می کنند.
* خداوند به قوم سبأ چند نعمت ویژه داده بود:
الف:مناطق پر برکت و حاصلخیز. «بارَکْنا فِیها»
ب:خانه ها و مناطق مسکونی نزدیک به هم و قابل رؤیت. «قُریً ظاهِرَهً»
ج:آسان بودن سفر،به گونه ای که شب و روز امکان رفت و آمد بود. «سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیّاماً»
د:نعمت امنیّت. «آمِنِینَ»
داستان قوم سبأ
* چنانکه از این آیات و برخی روایات استفاده می شود،قوم سبأ،جمعیّتی بودند که در جنوب جزیره عربستان زندگی می کردند و تمدّنی عالی و درخشان داشتند.
این منطقه رودخانه مهمی نداشت و آب باران در دشت به هدر می رفت،لذا مردم به فکر افتادند که سدّ بزرگی بسازند و آب را پشت آن ذخیره کنند.در انتهای یکی ار درّه ها،در کنار شهر«مَارِب»،سدّ خاکی عظیمی ساختند که به همین نام مشهور شد.
آب خروجی از این سدّ باعث آبادانی دو طرفِ رودی شد که از پای سدّ جاری بود و روستاهای بسیاری با باغستان ها و کشتزارهای زیبا در دو طرف آن پدیدار گشت.فاصله این روستاها با یکدیگر بسیار کم و تقریباً به هم متّصل بود و وفور نعمت همراه با امنیّت، محیطی مرفّه را برای زندگی آماده ساخته بود،امّا آنها خدا را به فراموشی سپردند،به فخرفروشی پرداختند و به اختلافات طبقاتی دامن زدند.اغنیا مایل نبودند که افراد کم درآمد، همانند آنان و یا همراه آنان در رفت و آمد میان این مناطق باشند و می خواستند این امتیاز برای آنان باشد.
چنانکه در تاریخ آمده است موش های صحرایی به دیواره این سدّ خاکی حمله کردند و آن را از درون سست کردند،چنانکه با جاری شدن یک سیلاب عظیم،دیواره سدّ شکست و سیل عظیمی جاری شد که تمدّن عظیم سبأ را در زیر گِل و لای مدفون ساخت.سیلی که به قول قرآن،از آن سرزمین آباد،جز درختان تلخ«أراک»و شور«گز»و اندکی درختان«سدر»چیزی به جای نگذاشت. «فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ»
پیام ها:
1- قوم سبأ به خداوند معتقد بودند و در دعا از کلمه ربنّا استفاده کردند. «رَبَّنا باعِدْ»
2- ناسپاسی،ظلم به خویش است. «باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»
3- متلاشی و تارومار شدن قوم سبأ قصه مجالس و ضرب المثل میان مردم شد.
«فَجَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ»
4- ناسپاسی،سبب فروپاشی زندگی انسان می شود. «کُلَّ مُمَزَّقٍ»
5-افراد و ملّت هایی می توانند از تاریخ عبرت بگیرند و پایدار بمانند که بسیار بردبار و سپاسگزار باشند. «لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ»
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ«20»
و البتّه ابلیس گمان خود را(که می گفت:من اولاد آدم را گمراه می کنم)بر آنان تحقّق یافته دید،پس همگی از او پیروی کردند،جز گروه اندکی از مؤمنان.
پیام ها:
1- کفران نعمت،راه نفوذ و موفقیّت ابلیس است. رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا ... وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ
2- ابلیس به موفقیّت خود در انحراف کشاندن مردم یقین ندارد. «ظَنَّهُ»
وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَهِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ«21»
و ابلیس هیچ گونه تسلّط و غلبه ای بر آنان(که از او پیروی کردند)نداشت.
(کار او تنها وسوسه است)تا معلوم کنیم کسی را که به آخرت ایمان دارد (و در برابر وسوسه های او مقاومت می کند)از کسی که نسبت به آخرت در تردید است،و پروردگارت بر همه چیز نگهبان است.
نکته ها:
* با توجّه به این که خداوند به هر چیز عالم و حافظ و مراقب و گواه است،مراد از جمله ی لِنَعْلَمَ ...متمایز ساختن و مشخص کردن است،یعنی تا بر انسان و دیگران معلوم کنیم که مؤمن کیست و کافر کیست،یا جدا کنیم پیروان ابلیس را از مؤمنان.
پیام ها:
1- شیطان نمی تواند انسان را مجبور کند و پیروی مردم از ابلیس بر اساس اختیار و تصمیم خود آنان است. «وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ»
2- ایمان به قیامت،سدّی است در برابر شیطان. «لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَهِ»
3- فلسفه ی وجود شیطان و وسوسه های او،ایجاد چند راه پیش روی انسان و قدرت انتخاب و آزمایش اوست. إِلاّ لِنَعْلَمَ ...
4- انسان با تردید و تزلزل،راه سلطه ی شیطان را بر روی خود باز می کند. ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ ... مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ
5-انسان در انتخاب راه و عمل،اختیار دارد. «مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَهِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ»
6- در علم خداوند،نسیان و سهو راه ندارد. «حَفِیظٌ»
قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ لا یَمْلِکُونَ مِثْقالَ ذَرَّهٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِیهِما مِنْ شِرْکٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ«»22
بگو:کسانی را که جز خدا(شریک و معبود خود)پنداشته اید بخوانید(تا حاجتی از شما برآورند)،آنان به میزان ذرّه ای مالک چیزی در آسمان و زمین نیستند،و برای شریک ها(ی خیالی شما)در(اداره ی)زمین و آسمان هیچ گونه مشارکتی نیست و از طرف آنان هیچ گونه پشتیبانی برای خداوند نیست.
پیام ها:
1- غیر خدا،خیالی بیش نیست. «زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ»
2- مشرک،منطق ندارد. «زَعَمْتُمْ»
3- غیر خدا،نه مالک آسمان ها و زمین هستند،نه شریک و یاور خداوند. «لا یَمْلِکُونَ - مِنْ شِرْکٍ - مِنْ ظَهِیرٍ»
وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَهُ عِنْدَهُ إِلاّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتّی إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّکُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ«23»
و شفاعت نزد خداوند سودی ندارد،مگر برای آن کس که او اجازه دهد.
(انتظار اذن شفاعت،ادامه دارد)تا زمانی که هراس و اضطراب از دل های آنان بر طرف شود،(مجرمان)از آنان پرسند:پروردگار شما چه گفت؟ پاسخ می دهند:حقّ گفت؛و او بلند مرتبه و بزرگ است.
نکته ها:
* کلمه ی «فُزِّعَ» هر گاه با حرف «عَنْ» همراه باشد به معنای بر داشته شدن ناله است،
ولی اگر بدون آن باشد به معنای به ناله در آوردن است.
* جمله «إِلاّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ» را دو گونه می توان معنا کرد:
الف:شفاعت نزد خدا سودی ندارد،مگر شفاعت انبیا و اولیا و شفاعت کنندگانی که از طرف خداوند اجازه ی شفاعت داشته باشند.
ب:شفاعت نزد خدا سودی ندارد،مگر برای آن دسته از گناهکارانی که خدا اجازه ی شفاعت برای آنان را به اولیا بدهد.
* در تفسیر اطیب البیان،آیه ی مورد بحث چنین معنا شده است:در قیامت جز برای افرادی که خداوند اجازه دهد،شفاعت سودی ندارد و مجرمان در آن روز وحشت زده اند و ناله ها دارند تا آن که صدایشان خاموش شود و ناله و فزع از دل های آنان برخیزد.فرشتگان یا مؤمنان از این مجرمان می پرسند:پروردگار شما در دنیا به شما چه گفت؟ می گویند:گفت، ولی ما گوش ندادیم.
پیام ها:
1- معبودهای خیالی،اجازه ی شفاعت پیروان خود را ندارند. «لا تَنْفَعُ الشَّفاعَهُ»
2- شفاعت به این معنا نیست که شفاعت کنندگان از خداوند مهربان ترند،زیرا خداوند است که به شفاعت کنندگان اجازه ی شفاعت می دهد. «لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»
3- شفاعت،کاری مستقل در برابر اراده ی حتمی او نیست،بلکه در راستای اراده ی خداست. «أَذِنَ لَهُ»
4- در قیامت هم امکان شفاعت هست،ولی با اذن الهی. «لا تَنْفَعُ الشَّفاعَهُ عِنْدَهُ إِلاّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»
5-اذنی که خداوند به افراد می دهد تا شفاعت کنند یا شفاعت شوند بر اساس حقّ است،یعنی شفاعت کنندگان به خاطر قرب الهی به آن مقام می رسند و شفاعت شوندگان به خاطر حفظ ارتباط با راه خدا لایق دریافت شفاعت می شوند. «قالُوا ما ذا قالَ رَبُّکُمْ قالُوا الْحَقَّ»
قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللّهُ وَ إِنّا أَوْ إِیّاکُمْ لَعَلی هُدیً أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ«24»
(ای پیامبر! به مشرکان)بگو:کیست که از آسمان ها و زمین به شما روزی می دهد؟ بگو:خدا؛و البتّه(یکی از)ما یا شما بر(طریق)هدایت یا در گمراهی آشکار هستیم.
پیام ها:
1- در تربیت و تعلیم،با استفاده از شیوه ی سؤال،وجدان مخاطبان را بیدار کنیم و فکرها را به کار اندازیم. قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ ...
2- یکی از عوامل پرستش،توجّه به روزی دهنده است،فکر کنید چه کسی به شما روزی می دهد؟ «مَنْ یَرْزُقُکُمْ»
3- روزی آسمان،نور و حرارت و باران و باد و ابر است و روزی زمین،همه ی میوه ها و برکات زمین است. «یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
4- تمام آسمان ها در رزق و روزی ما مؤثّرند. «یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماواتِ»
5-در بحث و گفتگو و جدال نیکو با دیگران،انصاف را مراعات و با آنان مدارا کنیم. «إِنّا أَوْ إِیّاکُمْ»
6- هدایت یافتگان،همچون کسانی که بر بالای مرکب و کوه قرار گرفته اند،دید و بینش وسیعی دارند، «لَعَلی هُدیً» ولی گمراهان،همچون کسانی هستند که در ته درّه یا در عمق دریا گرفتار شده و مورد احاطه ی عوامل انحراف هستند. «فِی ضَلالٍ مُبِینٍ»
قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمّا تَعْمَلُونَ«25»
بگو:(شما)از آن چه ما مرتکب شده ایم باز خواست نخواهید شد،و ما (نیز)از آن چه شما انجام می دهید باز خواست نخواهیم شد.
قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنا رَبُّنا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتّاحُ الْعَلِیمُ«26»
بگو:پروردگار ما،ما و شما را(در قیامت)گرد می آورد،سپس بین ما و شما به حقّ داوری خواهد کرد و اوست داور دانا.
نکته ها:
* کلمه ی«فتح»به معنای برطرف کردن پیچیدگی است،خواه در ظاهر باشد مثل باز کردن قفل و خواه در باطن مثل خاتمه دادن به نزاع.
«فتاح»یکی از اسمای حسنای خداوند است.
پیام ها:
1- اصرار انبیا بر هدایت مردم،از روی دلسوزی است نه به خاطر آن که جبران گناه مردم بر عهده ی انبیا باشد و یا بالعکس. «قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمّا أَجْرَمْنا»
2- تواضع و ادب وسیله ی موفقیّت است.(کار خود را«جرم»و کار دیگران را «عمل»معرّفی می کند.) «أَجْرَمْنا - تَعْمَلُونَ»
3- اگر ارشاد شما در دنیا مؤثّر واقع نشد،نگران نباشید زیرا در قیامت به حساب همه رسیدگی خواهد شد. «قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنا رَبُّنا»
4- روز قیامت،هم یوم الجمع است،(روز گرد آمدن همه ی مردم) «یَجْمَعُ بَیْنَنا» و هم یوم الفصل.(روز جدایی مجرمان از نیکان) «ثُمَّ یَفْتَحُ»
5-داوری در قیامت بر اساس حقّ است. «یَفْتَحُ بَیْنَنا بِالْحَقِّ»
6- توجّه به معاد،انسان را در موضع گیری ها و عملکردها حفظ می کند. «یَفْتَحُ بَیْنَنا
بِالْحَقِّ» (پرونده ی همه ی حیله ها و نفاق ها و زدوبندها و پیچیدگی های سیاسی و اجتماعی و...،روزی باز می شود و مورد باز خواست قرار می گیرد.)
7- کسی جز خداوند،نه توان باز کردن پیچیدگی ها را دارد و نه از همه ی آنها آگاه است. «هُوَ الْفَتّاحُ الْعَلِیمُ»
قُلْ أَرُونِیَ الَّذِینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَکاءَ کَلاّ بَلْ هُوَ اللّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ«27»
بگو:کسانی را که به عنوان شریک به خداوند ملحق کرده اید به من نشان دهید.هرگز چنین نیست،بلکه اوست خدای نفوذناپذیر حکیم.
نکته ها:
* در این آیه و آیات قبل،شیوه ی تدریجی و گام به گام و مدارا در گفتگو با مخالفان را بیان می کند،از جمله:
اوّلاً:در آیه 24 دعوت به تفکّر می کند.«چه کسی از آسمان و زمین به شما رزق می دهد؟»، «مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» پس فکر کنید.
ثانیاً:با انصاف برخورد کنیم و بگوییم:«یا ما یا شما یکی بر حقّ است»، «إِنّا أَوْ إِیّاکُمْ» در بحث،طرف خود را فوراً و با قاطعیّت محکوم نکنیم.
ثالثاً:در آیه ی 25 می فرماید:هر کس پاسخگوی فکر و عملکرد خویش است.اصرار ما باید از روی دلسوزی باشد.
رابعاً:در آیه ی 26 می فرماید:در بحث ها،به قیامت اشاره کنیم که روز ظهور حقّ است. یَفْتَحُ بَیْنَنا بِالْحَقِّ ...
خامساً:در بحث و گفتگو،از طرف مقابل دلیل و سند بخواهیم.«به من نشان دهید بت هایی که به عنوان شریک او می دانید چه کرده اند».(همین آیه)
پیام ها:
1- سؤال همراه با توبیخ،وسیله ای است برای بیدار کردن وجدان های خفته. «قُلْ أَرُونِیَ»
2- هیچ یک از معبودها(چه حضرت عیسی،چه فرشتگان،چه بت ها)خودشان را شریک خدا نمی دانند؛این شما هستید که آنها را به عنوان شریک به او ملحق می کنید. «أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَکاءَ»
3- عزّت و نفوذ ناپذیری خداوند،مانع از هر گونه الحاق معبودهای خیالی و ساختگی به اوست. «هُوَ اللّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»
وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّهً لِلنّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ«28»
و ما تو را به عنوان پیامبری مژده دهنده و بیم دهنده نفرستادیم جز برای همه ی مردم،ولی بیش تر مردم نمی دانند.
نکته ها:
*کلمه ی «کَافَّهً» یا به معنای جمیع است،یعنی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای همه ی مردم پیامبر است،که این معنا با آیات و روایات دیگر نیز تأیید می شود و یا به معنای باز دارنده است، یعنی پیامبر،مردم را از کفر و شرک و گناه باز می دارد و حرف تا در کلمه «کَافَّهً» برای تأکید باشد که از این دو معنا،اوّلی بهتر است.
پیام ها:
1- رسالت پیامبر اسلام جهانی است. أَرْسَلْناکَ ... کَافَّهً لِلنّاسِ
2- مهم ترین نقش انبیا در هدایت مردم،هشدار و بشارت است. ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ ...
بَشِیراً وَ نَذِیراً
وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«29»
و آنان(با تمسخر)می گویند:اگر راست می گویید،این وعده(قیامت)چه وقت خواهد بود؟
قُلْ لَکُمْ مِیعادُ یَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَهً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ«30»
بگو:برای شماست وعده روزی که نه(می توانید)ساعتی از آن تأخیر کنید و نه پیشی بگیرید.
نکته ها:
* در آیات متعدّد می خوانیم:زمان قیامت را جز خداوند،احدی نمی داند و این از حکمت های الهی است تا انسان همیشه در حال آماده باش به سر برد،علاوه بر این،ندانستن جزئیات، مانع ایمان به کلیات نیست.مثلاً:شما از صدای زنگ خانه علم پیدا می کنید که شخصی پشت در است،گرچه جزئیات آن شخص را نمی دانید که زن است یا مرد،سنّ و سوادش چگونه است،ندانستن این خصوصیات ضرری به علم و ایمان شما که شخصی زنگ خانه را زد وارد نمی کند.آری،ما به قیامت علم داریم گرچه زمان آن را ندانیم.
در آیه 15 سوره ی طه می خوانیم: «إِنَّ السّاعَهَ آتِیَهٌ أَکادُ أُخْفِیها» قیامت،قطعاً آمدنی است ولی من زمانش را بر شما مخفی کرده ام.
پیام ها:
1- لازم نیست پاسخ هر سؤالی را بدانیم.سؤال کردند که قیامت چه زمانی است؟ «مَتی هذَا الْوَعْدُ» بگو:زمانش را نمی دانم. «مِیعادُ یَوْمٍ»
2- قیامت روز بسیار مهمی است.(کلمه «یَوْمٍ» نکره همراه با تنوین،نشانه عظمت و بزرگی است.)
3- زمان وقوع قیامت قابل تغییر نیست. «لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَهً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ»
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَوْ تَری إِذِ الظّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ«31»
و کسانی که کافر شدند گفتند:ما نه به این قرآن و نه به آن(کتابی)که پیش از آن بوده است،هرگز ایمان نخواهیم آورد.(و تعجب می کنی)اگر ببینی وقتی که ستمگران (مشرک)در پیشگاه پروردگارشان بازداشت شده اند در حالی که بعضی با بعض دیگر جدل و گفتگو می کنند(و گناه خود را به گردن یکدیگر می اندازند.)کسانی که ضعیف نگاه داشته شده اند(زیر دستان)به مستکبران می گویند:اگر شما نبودید،حتماً ما مؤمن بودیم.
پیام ها:
1- کفّار به خاطر لجاجت،هرگز حاضر به ایمان آوردن نیستند. «وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ»
2- کفّار در واقع هیچ یک از کتب آسمانی را قبول نداشتند. «لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ»
3- ایمان به کتب آسمانیِ قبل از قرآن نیز مورد سفارش پیامبر اسلام بود و کفّار این سفارش را نادیده می گرفتند. «وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ»
4- دادگاه قیامت بسیار سخت است. «وَ لَوْ تَری»
5-مشرکان به خود ستم می کنند. «إِذِ الظّالِمُونَ»
6- سروکار مشرکان با خداست. «مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ»
7- ترسیم صحنه های سخت قیامت،بهترین وسیله ی تربیت است. «مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ»
8-مستضعفانی که پیرو مستکبرانند نیز مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت. «یَقُولُ
اَلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا»
9- صحنه ی قیامت،صحنه ی گفتگو و جدال است. یَقُولُ الَّذِینَ ...
10- در قیامت،مجرمان در پی توجیه گناه خود،به بزرگان خود می گویند:اگر شما نبودید ما این همه گناه نمی کردیم. «لَوْ لا أَنْتُمْ»
11- در قیامت،ایمان عامل نجات است. «لَکُنّا مُؤْمِنِینَ»
قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدی بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ«32»
(امّا)کسانی که استکبار ورزیدند به مستضعفان گویند:آیا ما شما را از هدایتی که به سراغتان آمد باز داشتیم؟ بلکه شما خود گناهکار بودید.
پیام ها:
1- جامعه ی فاسد و افراد مستکبر،انسان را مجبور به انحراف نمی کند. أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ ... بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ
2- در روز قیامت،مستکبران نیز می فهمند که راه انبیا حقّ بوده است. «صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدی»
3- حقّ به همه می رسد و هر کس خود باید آن را بپذیرد. «جاءَکُمْ»
4- در قیامت نمی توان گناه خود را به گردن دیگران انداخت. «بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ»
5-بالاترین رسوایی آن است که مجرمان بزرگ به انسان های زیر دست لقب مجرم بدهند. «بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ»
وَ قالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَهَ لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فِی أَعْناقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«33»
و زیردستان به مستکبران گویند:بلکه(مایه ی گمراهی ما)نیرنگ شب و روز(شما بود)،آن گاه که ما را فرمان می دادید به خدا کفر ورزیم و برای او همتایانی قرار دهیم.و همین که عذاب را مشاهده کردند پشیمانی خود را پنهان نمودند.و ما در گردن کسانی که کفر ورزیدند غل ها قرار دادیم، آیا جز آن چه عمل می کردند جزا داده می شوند؟
نکته ها:
* در این آیه می خوانیم که مجرمان ندامت خود را پنهان می کنند،در حالی که در آیات و روایات دیگر آمده که آنان ندامت خود را آشکار می کنند.این تفاوت به خاطر آن است که مواقف قیامت متفاوت است.
* گرچه به گفته راغب در مفردات خود، «أَسَرُّوا النَّدامَهَ» ،هم به معنای اظهار ندامت است و هم به معنای مخفی کردن ندامت،ولی با توجّه به حدیثی که از امام صادق علیه السلام وارد شده، مراد همان مخفی کردن ندامت است.امام صادق علیه السلام در پاسخ این سؤال که نگاه داشتن ندامت در دل برای چیست؟ فرمود برای آنکه از سرزنش دیگران دور بمانند.
پیام ها:
1- مستکبران،تلاش شبانه روزی دارند. «بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ»
2- پیشوایان کفر،بر اساس مکر و تدبیر فرمان می دهند. مَکْرُ اللَّیْلِ ... إِذْ تَأْمُرُونَنا
3- انحراف فکری و فرهنگی جامعه،نتیجه ی کار مداوم دشمنان مستکبر است.
«مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا»
4- برخورد مستکبران با زیردستان خود،برخورد امر و نهی است،نه دعوت و ارشاد. «تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ»
5-پشیمانی در قیامت سودی ندارد. أَسَرُّوا النَّدامَهَ ... جَعَلْنَا الْأَغْلالَ
6- عذاب های الهی با عملکرد کفّار متناسب است. «هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»
وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها إِنّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ«34»
و ما در هیچ دیاری هشدار دهنده ای نفرستادیم مگر آن که افراد خوشگذر آنان گفتند:حتماً ما به آن چه بدان فرستاده شده اید کافریم.
وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ«35»
و گفتند:ما از جهت اموال و اولاد بیش تریم(و این نشانه لطف خداوند به ماست)و ما عذاب نمی شویم.
پیام ها:
1- مخالفت با پیامبر اسلام تازگی ندارد،با پیامبران دیگر نیز مخالفت می کردند.
(خداوند پیامبرش را دلداری می دهد.) «وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها»
2- مرفّهان بی درد،در صف اوّل دشمنان انبیا بوده اند. «قالَ مُتْرَفُوها»
3- رفاه طلبی،انسان را بی تفاوت و سنگدل نموده و به استکبار می کشاند. قالَ مُتْرَفُوها ... کافِرُونَ
4- مخالفت با پیامبران،مخالفت با پیام آنهاست،نه با شخص آنان. «بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ»
5-حرکت انبیا منافع سرمایه داران را به خطر می اندازد. مُتْرَفُوها ... کافِرُونَ
6- کفّار بی نیازی در دنیا را سبب بی نیازی در آخرت می پنداشتند. أَکْثَرُ أَمْوالاً ... وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ
7- سرمایه داران به مال و فرزند خود می نازند. «نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً»
8-ثروتمندان،خود را تافته ی جدا بافته می دانند. «ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ»
قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ«36»
بگو:همانا پروردگار من برای هر که بخواهد روزی را گشایش می دهد یا تنگ می گرداند ولی بیش تر مردم نمی دانند.(که این گشایش ها و تنگی ها بیانگر میزان علاقه خداوند به آنان نیست.)
پیام ها:
1- پیامبر باید عقائد انحرافی مردم را اصلاح کند تا گمان نکنند نعمت های خداوند همیشه نشانه مهر و لطف اوست. قُلْ إِنَّ رَبِّی ...
2- دادن و گرفتن نعمت،نشانه ی مهر یا قهر الهی نیست.(ممکن است از مؤمن بگیرد و به کافر بدهد.) «إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ»
3- دادن و گرفتن روزی،از شئون ربوبیّت است. «إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ»
4- مردم عامل رزق را واسطه ها،تدبیرها و کار خود می دانند و از خداوند غافلند «وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ»
5-در جامعه ی دینی نگاه به اقتصاد نیز باید جنبه معنوی و الهی داشته باشد.
قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً ... قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ
وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی إِلاّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ«37»
و اموال و فرزندانتان آن گونه(فضیلتی)نیست که شما را به پیشگاه ما نزدیک گرداند،مگر کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند.
پس آنانند که برایشان دو برابر آن چه عمل کردند پاداش است و آنانند که در غرفه ها و طبقات(بهشتی)آسوده خاطرند.
نکته ها:
* خداوند،ایمان و عمل صالح و انفاق و اخلاص را وسیله ی قرب به خود قرار داده است،ولی گروهی مال و فرزند و نژاد را عامل قرب و سعادت می پندارند.
* در آیه 15 سوره ی تغابن می خوانیم: «إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ وَ اللّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ» همانا اموال و فرزندان،وسیله ی آزمایش شما هستند و خداست که نزد او پاداش بزرگ است.البتّه ذکر مال و فرزند،از باب مثال است وگرنه جز ایمان و عمل صالح هر چه باشد وسیله ی قرب نخواهد بود.
* کسانی که به مال و فرزند زیاد افتخار می کنند بدانند که کثرت مال و فرزند همیشه نشانه ی گشایش رزق نیست،بلکه گاهی خداوند افرادی را با سرمایه عذاب می دهد. «فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها»
پیام ها:
1- به تبلیغات و تفکّرات غلط دشمنان پاسخ دهید.کفّار(در آیه 35)می گفتند:ما با داشتن اموال و فرزندانِ بیشتر،عذاب نمی شویم. «نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ» ،این آیه پاسخ می دهد:که مال و فرزند سبب در امان ماندن ازعذاب نیست. وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ ...
2- قرب به خدا،همیشه برای انسان یک هدف بوده امّا گاهی انسان برای رسیدن به آن راه ها و وسایل نادرستی را انتخاب کرده است،نظیر بت پرستی. «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّهِ زُلْفی»، وَ ما أَمْوالُکُمْ ... عِنْدَنا زُلْفی
3- داشتن مال و فرزند و سایر امکانات،نشانه ی رشد و کمال نیست،بلکه بهره گیری صحیح از آنها کمال است. وَ ما أَمْوالُکُمْ ... إِلاّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً (آری،اگر مال و فرزند در راستای ایمان و عمل صالح باشد،وسیله ی قرب است.) وَ ما أَمْوالُکُمْ ... إِلاّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ
4- گرچه پاداش دو برابر داده می شود ولی باز هم در برابر عمل است. «جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا»
5-در انتخاب مسکن علاوه بر امنیّت،ویژگی های دیگر را هم در نظر بگیرید:
داشتن غرفه و طبقه ی بالا،چشم انداز بهتر،نور بیش تر،هوای لطیف تر. «فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ»
6- در بهشت،هیچ گونه بیماری،ترس،اندوه و اضطرابی وجود ندارد. «آمِنُونَ»
وَ الَّذِینَ یَسْعَوْنَ فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ«38»
و کسانی که به قصد به ستوه آوردن(و محو و ابطال آیات)ما تلاش می کنند،اینان در عذاب(الهی)احضار می شوند.
پیام ها:
1- سرمایه دارانی که همواره ثروت خود را برای ساقط کردن و ناتوان جلوه دادن حقّ به کار می برند کیفر خواهند شد.(با توجّه به آیه ی قبل و این آیه). «یَسْعَوْنَ فِی آیاتِنا»
2- دشمن برای از بین بردن حقّ،همواره تلاش می کند. «یَسْعَوْنَ فِی آیاتِنا»
قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرّازِقِینَ«39»
بگو:بدون شک،پروردگارم برای هر کس از بندگانش که بخواهد روزی را گشایش می دهد،و یا برای او تنگ(و محدود)می گرداند و هر چه را(در راه او)انفاق کردید پس او(عوضش را)جایگزین می کند و او بهترین روزی دهندگان است.
نکته ها:
* شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید:اگر خداوند جای آنچه را انفاق شده پر می کند،پس چرا من هر چه انفاق می کنم جایگزینش نمی رسد؟! حضرت فرمود:«اگر مال حلال باشد و برای مصرف حلال انفاق شود حتماً جبران می شود».
علاوه بر این ممکن است جبران آن در آخرت باشد یا از طریق دفع بلا یا رسیدن عوض آن به نسل بعدی در همین دنیا و یا از طریق غیر مال جبران شود.
* کلمه «یَقْدِرُ» از«قدر»هم به معنای اندازه گیری است و هم به معنای سخت گیری. ولی در اینجا به قرینه کلمه «یَبْسُطُ» به معنای سخت گیری است.
* در آیه 36 نیز مسأله ی گشایش و تنگی رزق مطرح شد لیکن مخاطب آن کفّار و مخاطب این آیه مؤمنان هستند.
* تاجری که می بیند سرمایه اش در معرض تلف شدن است،حاضر است جنس خود را ارزان یا نسیه بفروشد و اگر مشتری خوبی برایش پیدا شد و نفروخت،کم عقل است.عمر ما هم سرمایه ای است که در معرض تلف شدن است و خداوند آن را به بهای گران می خرد،معامله نکردن با خدا کم عقلی است.
* رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:«هر شب منادی ندا می دهد:
«هب للمنفق خلفاً و هب للمسک تلفا» (خدایا!)به انفاق کننده عوض وپاداش بده و ثروت خسیس و بخیل را تلف کن».
خداوند بهترین رازق است. «خَیْرُ الرّازِقِینَ» چون:
الف:همه چیز به دست اوست و می تواند ببخشد.
ب:بخل ندارد.
ج:به همه می بخشد.
د:بخشش او،بی منّت و بی توقّع است.
ه:دائمی است.
و:نیازها را می داند.
ز:چیزهایی می بخشد که دیگران توان بخشیدن آن را ندارند.
پیام ها:
1- تفاوت رزق بدست او و سبب تربیت و تکامل انسان است.(مقتضای ربوبیّت خداوند قبض و بسط رزق ها است.) رَبِّی یَبْسُطُ ... وَ یَقْدِرُ
2- انفاق مهم است نه مقدار آن. «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ»
3- انفاق،تنها با مال نیست بلکه از هر نعمتی که خدا به انسان داده می توان انفاق کرد. «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ»
4- یقین به پرداخت عوض،عامل سخاوت است. ما أَنْفَقْتُمْ ... فَهُوَ یُخْلِفُهُ
5-یکی از دلایل اختلاف رزق،امتحان افراد است. «یَبْسُطُ ، یَقْدِرُ ، ما أَنْفَقْتُمْ»
6- انفاق ها جبران می شود. «فَهُوَ یُخْلِفُهُ» و خداوند ضامن جبران است. «فَهُوَ یُخْلِفُهُ»
7- انفاق ها به بهترین صورت جبران می شود. «خَیْرُ الرّازِقِینَ»
وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلائِکَهِ أَ هؤُلاءِ إِیّاکُمْ کانُوا یَعْبُدُونَ«40»
و(به یاد آور)روزی که خداوند همه را محشور می کند،سپس به فرشتگان می گوید:آیا این ها شما را می پرستیدند؟
پیام ها:
1- روز قیامت،عابدها و معبودهای خیالی یکجا حاضر می شوند. «یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً»
2- در دوره ای از تاریخ،فرشتگان مورد پرستش بودند و چه بسا برخی بت ها تمثال فرشتگان بودند. لِلْمَلائِکَهِ ... إِیّاکُمْ ... یَعْبُدُونَ
3- خداوند در قیامت علاوه بر توبیخ مشرکان،از معبودها می پرسد:آیا شما مردم را به شرک فرا خواندید؟ تا ثابت شود خود معبودها نیز این کار را محکوم می کنند. «یَقُولُ لِلْمَلائِکَهِ أَ هؤُلاءِ إِیّاکُمْ کانُوا یَعْبُدُونَ» چنانکه به عیسی علیه السلام می فرماید: «أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ»آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به عنوان خدا بگیرید؟
قالُوا سُبْحانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ کانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ«41»
فرشتگان گویند:خدایا! تو منزّهی،تو سرپرست مایی،نه آنها،بلکه آنان جنّ را می پرستیدند،(و)بیش ترشان به آنان ایمان داشتند.
نکته ها:
* برخی از مشرکان،فرشتگان را به امید دریافت خیرات می پرستیدند ولی اکثر آنان جنّ را به خاطر امان از شرور می پرستیدند.
* شاید مراد از جنّ در این آیه،شیطان باشد،یعنی آنها به جای پرستش فرشتگان،از شیطان پیروی می کردند.
پیام ها:
1- ادبِ سخن گفتن با خداوند را از فرشتگان بیاموزیم. «سُبْحانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنا»
2- تولّی نسبت به خداوند و تبرّی از غیر خداوند در کنار یکدیگر است. «أَنْتَ وَلِیُّنا مِنْ دُونِهِمْ»
فَالْیَوْمَ لا یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النّارِ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ«42»
پس امروز برخی از شما برای یکدیگر مالک سود و زیانی نیست،و به کسانی که ستم کردند می گوییم:بچشید عذاب آتشی را که آن را دروغ می شمردید.
پیام ها:
1- در قیامت،حکومت و مالکیّت تنها مخصوص خداوند است.(هیچ یک از معبودها-جنّ و فرشته و دیگران-هیچ قدرتی ندارند؛نه معبود می تواند برای عابد کاری کند و نه عابد برای معبود). «فَالْیَوْمَ لا یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ»
2- به سراغ غیر خدا رفتن،ظلم به خویش است. «نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا»
3- آن چه قهر بزرگ خداوند را به دنبال دارد،تکذیب دایمی و مغرضانه است.
«کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ»
وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاّ رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلاّ إِفْکٌ مُفْتَریً وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ«43»
و هرگاه آیات روشن ما بر آنان خوانده شود گویند:جز این نیست که این مرد می خواهد شما را از آن چه پدرانتان می پرستیدند باز دارد.و گویند:
این قرآن جز دروغی بافته شده نیست.و کسانی که کفر ورزیدند،همین که حقّ به سراغشان آمد،گفتند:این،جز یک جادو و سحر روشن چیز دیگری نیست.
نکته ها:
* کلمه «بَیِّناتٍ» جمع«بینه»به دلیلی گفته می شود که حقّ بودن آن روشن است.و کلمه «إِفْکٌ» به چیزی گفته می شود که وارونه شده و از صورت اصلی خود برگشته است.
پیام ها:
1- آیات الهی،روشن است و انکار کفّار به خاطر لجاجت آنهاست. «بَیِّناتٍ»
2- شیوه ی انکار کفّار عبارت است از:
الف:تحقیر رهبر. «ما هذا إِلاّ رَجُلٌ»
ب:تهمت. «یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ»
ج:تکیه بر روش پدران و پیشینیان خود. «یَعْبُدُ آباؤُکُمْ»
3- کفّار،با طرح خط فکری و عملی نیاکان گمراه،دیگران را تحریک می کردند تا در برابر انبیا بایستند. «یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ»
4- تقلید کورکورانه مانع پیشرفت انسان است. «یَعْبُدُ آباؤُکُمْ»
5-کفّار،هم با پیام مخالفند و هم با پیام آور. «ما هذا إِلاّ رَجُلٌ - ما هذا إِلاّ إِفْکٌ»
6- کفّار،برای موفقیّت خود،از هر نوع تبلیغ و تأکید منفی استفاده می کنند. «ما هذا إِلاّ رَجُلٌ - ما هذا إِلاّ إِفْکٌ - إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ»
7- یکی از موانع شناخت،کفر است. قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ ... إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ
وَ ما آتَیْناهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَها وَ ما أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ«44»
و ما به آنان(مشرکان عرب)کتاب های آسمانی نداده بودیم که آن را بخوانند و بیاموزند و بیم دهنده ای به سوی آنان نفرستاده ایم.
نکته ها:
* مفهوم آیه این است که:ما قبل از تو کتاب و پیامبری به مشرکان مکه نداده ایم که آنان با استناد به آن،حقّ یا باطل بودن تو را تشخیص دهند.تکذیب آنان تنها بر اساس جهل و لجاجت و پیروی از هوس های خود و نیاکان خویش است.
پیام ها:
1- اثبات یا نفی هر مطلبی باید مستند به علم و وحی باشد و موضع گیری بدون آن هوسی بیش نیست. وَ ما آتَیْناهُمْ ...
2- کتب آسمانی برای تدریس و آموزش است. «کُتُبٍ یَدْرُسُونَها»
وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ«45»
و کسانی که پیش از آنان بودند،(پیامبران را)تکذیب کردند،در حالی که (کافران قوم تو)به یک دهم آن چه(از قدرت و امکانات)به گذشتگان داده بودیم نرسیده اند،پس آنان پیامبران مرا تکذیب کردند،پس(ببین)چگونه بود کیفر و عقوبت من(نسبت به آنان).
نکته ها:
* نظیر این آیه را در آیه 21 سوره ی غافر می خوانیم که می فرماید: «أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذِینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَ آثاراً» آیا در زمین نگشتند و سیر نکردند تا ببینند عاقبت پیشینیانی که قدرت و آثارشان بیش تر بود چه شد؟
در آیه 9 سوره ی روم نیز می خوانیم:... کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَکْثَرَ مِمّا عَمَرُوها قدرت آباد کردن پیشینیان بیش تر بود،ولی به خاطر تکذیب پیامبران الهی نابود شدند.
آری،تمدّن و قدرت ها و ثروت ها و تحولات همیشه در حال پیشرفت نیست بلکه گاهی امکانات و قدرت گذشتگان بیشتر بوده است.
پیام ها:
1- آگاهی از تاریخ،مشکلات بزرگ را کوچک جلوه می دهد و تحّمل آنها را آسان می کند. کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ... فَکَذَّبُوا رُسُلِی
2- گاهی باید دشمن را تحقیر کرد. وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ...
3- کفّار با تکیه به قدرت و ثروت خود،حقّ را انکار می کردند و خداوند فرمود:
ثروت شما نسبت به دیگران یک دهم است. وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ...
4- جمعیّت ها و تمدّن های بزرگ،به خاطر تکذیب انبیا نابود شدند.(مشرکان مکّه چیزی نیستند نگران نباش.) «فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ»
5-سنّت الهی درباره ی همه ی اقوام یکسان است. «فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ»
6- در تربیت و ارشاد،گاهی باید از اهرم تهدید(آن هم تهدید مبهم)استفاده کرد.
«فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ»
قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنی وَ فُرادی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ إِنْ هُوَ إِلاّ نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ«46»
بگو:من شما را به یک سخن پند می دهم؛برای خدا قیام کنید،دو نفر دو نفر و یک نفر یک نفر،پس بیاندیشید(تا ببیند)که هیچ گونه جنونی در هم سخن شما(پیامبر)نیست،او برای شما از عذاب سختی که در پیش است جز هشدار دهنده ای نیست.
پیام ها:
1- یکی از وظایف انبیا،موعظه مردم است. «أَعِظُکُمْ»
2- تنها به حرف اکتفا نکنید،باید به پا خواست. «تَقُومُوا»
3- آن چه مهم است قیام خالصانه برای خداست،تعداد و نفرات نقش اصلی را ندارد. «تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنی وَ فُرادی»
4- قیام سه عنصر لازم دارد:
خلوص، «لِلّهِ» رهبر، «بِصاحِبِکُمْ» فکر و برنامه. «تَتَفَکَّرُوا»
حرکت ها و انقلاب هایی که برای خدا نباشد و برخاسته از عقده ها و هوس ها و برای کسب ثروت باشد به جایی نمی رسد.اگر انقلاب همراه با فکر و برنامه جامع نباشد و یا رهبر الهی همراه و مصاحب با انقلابیون نباشد به نتیجه ای نمی رسد و بقا و برکاتی نخواهد داشت.
5-پیامبر،کوچک ترین نقطه ضعف روحی ندارد.او سال ها در میان شما زندگی کرده و همه او را به عقل و درایت می شناسید و نسبت جنون به او ناشی از بی فکری است. «تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ»
6- رهبر الهی،هم نشین و هم سخن با مردم است. «بِصاحِبِکُمْ»
7- خداوند حامی پیامبران است و تهمت ها را از آنان دفع می کند. «ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ»
8-با این که کار پیامبران بشارت و هشدار است،امّا هشدار بیش تر مورد توجّه قرآن است،زیرا افراد غافل به هشدار نیاز بیش تری دارند. «إِنْ هُوَ إِلاّ نَذِیرٌ»
9- هشدار انبیا به سود مردم است. «نَذِیرٌ لَکُمْ»
10- عذاب،پیش روی شماست،اگر در راه خدا قیام نکنید،هم در دنیا گرفتار می شوید و هم قیامت دور نیست. «بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ»
قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ«47»
بگو:هر مزدی که از شما خواستم پس آن به نفع شماست،مزد من جز بر خدا نیست و او بر هر چیزی گواه است.
نکته ها:
* بارها در قرآن این سخن به میان آمده که انبیا از مردم مزد و پاداشی نمی خواستند،در سوره ی شعرا از آیه 100 تا 180 این مطلب از قول پیامبران مختلف تکرار شده است،امّا پیامبر اسلام در دو مورد تقاضای اجر و مزد کرده است:یک بار فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی»من مزدی جز مودّتِ اهل بیتم از شما نمی خواهم.و بار دیگر در آیه 57 سوره ی فرقان فرمود: «قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلاً» من برای رسالتم از شما مزدی نمی خواهم،جز آن که می خواهد راهی به سوی خدا انتخاب کند.
آیه مورد بحث،جمع بین آیات فوق است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می خواهد اعلام کند:اگر من از شما مزدی درخواست می کنم و می گویم اهل بیتم را دوست بدارید،به خاطر آن است که فایده ی این مزد به خود شما بر می گردد. «فَهُوَ لَکُمْ» زیرا کسی که به اهل بیت معصوم پیامبر اکرم علیهم السلام علاقه مند باشد از آنان پیروی می کند و هر کس از رهبران معصوم پیروی کند از راه خدا پیروی کرده است. «إِلاّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلاً» ،پس فایده این مزد به خود ما برمی گردد مثل معلّمی که به شاگردش بگوید من مزدی از شما نمی خواهم جز آنکه درس مرا خوب بخوانید که فایده این امر به خود شاگرد بر می گردد.
پیام ها:
1- مبلّغان الهی،باید بی توقّعی خود را به مردم اعلام نمایند.(در سه آیه ای که
مربوط به مزد رسالت است،با کلمه ی «قُلْ» پیامبر مأمور به اظهار آن می شود.
قُلْ ... إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ
2- آن چه زشت است سؤال و در خواست مزد است،ولی اگر خود مردم با عشق و بدون اکراه هدیه ای به مبلّغ دین دادند حساب دیگری دارد.می فرماید: «ما سَأَلْتُکُمْ» و نمی فرماید:نمی گیرم.
3- شرط تأثیر سخن آن است که مردم،رهبر را دلسوز و مخلص بدانند. «إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ» (اگر رهبر از مردم توقّع مادّی داشته باشد،جامعه او را تحمّل نمی کند: «أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ» آیا از مردم مزدی طلب می کنی که پرداخت آن بر آنان سنگین است؟)
4- انتخاب راه خدا و مودّت اهل بیت علیهم السلام که مزد رسالت است،در حقیقت به نفع خود مردم است نه پیامبر اکرم. «فَهُوَ لَکُمْ»
5-کسی که خدا را ناظر و شاهد اعمال خود بداند به غیر او امیدی ندارد. «إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»
6- برای برطرف شدن سوء ظن ها،خدا را بر صداقت خود گواه بگیریم. «إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»
قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاّمُ الْغُیُوبِ«48»
بگو:همانا پروردگارم که به نهان ها بسیار آگاه است حقّ را(بر دل ها)می افکند.
پیام ها:
1- تحقّق حقّ و نابودی باطل،از شئون ربوبیّت خداست. «إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ»
2- حقّ باید بر باطل هجوم برد و آن را نابود کند.( «یَقْذِفُ» به معنای پرتاب و تهاجم است.)
3- پیروزی حقّ بر باطل از سنّت های الهی است. «إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ»
4- احقاق حقّ و ابطال باطل به اطلاعات وسیعی نیاز دارد. «عَلاّمُ الْغُیُوبِ»
قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ«49»
بگو:حقّ آمد و باطل(کاری از آن ساخته نیست)نمی تواند آغازگر چیزی باشد و نه تجدید کننده آن.
قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلی نَفْسِی وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِما یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ«50»
بگو:اگر من گمراه شده باشم به زیان خود گمراه شده ام،و اگر هدایت یافته باشم پس به(برکت)چیزی است که پروردگارم به من وحی می کند،همانا اوست شنوای نزدیک.
نکته ها:
* ابن مسعود که یکی از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است می گوید:در مکّه 360 بت بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه یکی را پس از دیگری به زمین می انداخت و این آیه ی شریفه را می خواند: قُلْ جاءَ الْحَقُّ ...
* سؤال: با آمدن قرآن و پیامبر حقّ،چرا باز هم باطل پا برجاست؟
پاسخ: حاکمیّت منطقی و علمی،غیر از حاکمیّت عملی و اجرایی است،آن چه مربوط به خداست،فرستادن حقّ است و آن چه مربوط به ماست عمل و اجرای حقّ است که چنین نکردیم.آری،سلامتی بیمار،به نسخه ی صحیح و مصرف دارو وابسته است که یکی وظیفه ی پزشک است و دیگری وظیفه ی بیمار.
پیام ها:
1- حقّ بر باطل پیروز است. «جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ»
2- قرآن از غیب و آینده خبر می دهد. «وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ»
3- بدون وحی الهی،حتّی پیامبر نیز در معرض انحراف است. «إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلی نَفْسِی وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِما یُوحِی»
4- خطرات و آثار شوم انحراف،به خود انسان باز می گردد. «أَضِلُّ عَلی نَفْسِی»
5-خداوند،هم وحی می فرستد و هم بر ابلاغ آن نظارت دارد. «فَبِما یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ»
وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ«51»
و اگر ببینی وقتی که کافران(از عذاب سخت)فزع کنند و راه گریزی در کار نیست،و از مکانی نزدیک دستگیر شوند(تعجب خواهی کرد).
وَ قالُوا آمَنّا بِهِ وَ أَنّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ«52»
(و در آن حال)گویند:به او ایمان آوردیم و کجا این دست یابی به ایمان از راه دور(که توان بر انجام عمل صالحی ندارند)به سودشان خواهد بود.
نکته ها:
* در این آیات تا آخر سوره،سیمایی از وضع دلخراش جان دادن مشرکان ترسیم شده است.
* کلمه ی«تناوش»از«نوش»به معنای گرفتن چیزی به آسانی است.
* در تفاسیر شیعه و سنّی روایاتی آمده است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله این آیات را به خروج سفیانی به هنگام قیام حضرت مهدی علیه السلام تفسیر کرده اند که خداوند از نزدیک ترین مکان، آنان را نابود می کند.
* مراد از «مَکانٍ قَرِیبٍ» دنیا و «مَکانٍ بَعِیدٍ» آخرت است.
پیام ها:
1- جزع و فزع و استمداد مشرکان،مشکلی از آنان حل نمی کند. «فَزِعُوا فَلا فَوْتَ» مشرکان پناهگاهی ندارند.
2- هر کافری در لحظه ی احساس خطر ایمان می آورد ولی چه سود.(ایمان انتخابی ارزش دارد نه اضطراری.) «أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ - قالُوا آمَنّا»
3- مرگ هر جا که آمد فوراً انسان را می گیرد. «مَکانٍ قَرِیبٍ»
4- عقوبت مشرکان از همین دنیا آغاز می شود. «مَکانٍ قَرِیبٍ»
5-برگشت به دنیا و جبران گذشته ها راهی دور و ناممکن است. «مَکانٍ بَعِیدٍ»
وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ«53»
در حالی که پیش از این به آن کفر ورزیدند و از دور دست ها تیر در تاریکی می انداختند.(و به پیامبر اسلام تهمت ها می زدند.)
وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ«54»
(سرانجام)میان آنان و آن چه می خواستند جدایی افتاد،همان گونه که از دیر باز با امثال ایشان چنین شد،زیرا آنان در شک و تردید سختی بودند.
پیام ها:
1- کسانی که دیروز به پیامبر و قرآن تهمت می زدند،امروز که در تنگنا قرار گرفته اند ایمان می آورند ولی چه سود؟ «وَ قَدْ کَفَرُوا - وَ یَقْذِفُونَ»
2- کفّار از پیامبر و قرآن،شناخت روشنی نداشتند؛تهمت های آنان مانند تیر انداختن در تاریکی و پرتاب از راه دور بود. «یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ»
«و الحمد لِلّه ربّ العالمین»