آيه و ترجمه


و الذين هم لفروجهم حافظون(29)
إ لا على أ زواجهم أ و ما ملكت أ يمانهم فإ نهم غير ملومين(30)
فمن ابتغى وراء ذلك فأ ولئك هم العادون(31)
و الذين هم لا ماناتهم و عهدهم راعون(32)
و الذين هم بشهاداتهم قائمون(33)
و الذين هم على صلاتهم يحافظون(34)
أ ولئك فى جنت مكرمون(35)

 


ترجمه :

29 - و آنها كه دامان خويش را از بى عفتى حفظ مى كنند.
30 - و آمـيـزش جـنـسـى جز با همسران و كنيزان (كه در حكم همسرند) ندارند ولى در بهره گيرى از اينها مورد سرزنش نخواهند بود.
31 - و هر كس ماوراء اين را طلب كند متجاوز است .
32 - و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مى كنند.
33 - و آنها كه قيام به اداى شهادت حق مى نمايند.
34 - و آنها كه بر نماز مواظبت دارند.
35 - اين افراد در باغهاى بهشتى گراميند.
تفسير:
بخش ديگرى از ويژگيهاى بهشتيان
در آيـات گـذشـتـه چـهـار وصـف از اوصـاف ويـژه مـؤ مـنـان راسـتـيـن و آنـهـا كـه در قـيامت اهـل بهشتند ذكر شد و در اين آيات به پنج وصف ديگر اشاره مى كند كه مجموعا نه وصف مى شود.
در نخستين توصيف مى فرمايد: (آنها كسانى هستند كه فروج خويش را از بى عفتى حفظ مى كنند) (و الذين هم لفروجهم حافظون ).
(مـگر نسبت به همسران و كنيزانشان كه در بهره گيرى از آنها هيچگونه ملامت و سرزنش ندارند) (الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين ).
بـدون شـك غـريزه جنسى از غرائز سركش انسان ، و سرچشمه بسيارى از گناهان است تا آنجا كه بعضى معتقدند در تمام پرونده هاى مهم جنائى اثرى از اين غريزه ديده مى شود، لذا كـنـتـرل و حـفـظ حـدود آن از نـشـانـه هـاى مـهـم تـقـوى اسـت و بـه هـمـيـن دليـل بـعـد از ذكـر نماز و كمك به نيازمندان و ايمان به روز قيامت و ترس از عذاب الهى كنترل اين غريزه ذكر شده است .
اسـتـثـنـائى كـه ذيل آن آمده نشان مى دهد كه منطق اسلام هرگز اين نيست كه اين غريزه به كـلى مـحو و نابود شود و كسى مانند راهبان و كشيشان بر خلاف قانون خلقت گام بردارد كه اين عملى است غالبا غير ممكن ، و به فرض امكان
غـيـر مـنـطـقـى ، و لذا رهـبانها نيز نتوانستند اين غريزه را از صحنه زندگى حذف كنند، و اگـر بـه طـور رسـمـى ازدواج نـمى كنند بسيارى از آنها چون به خلوت مى روند آن كار ديگر مى كنند!
رسـوائيـهـائى كـه از ايـن رهـگـذر بـبـار آمـده كـم نـيـسـت مـورخـان مـسـيـحـى هـمـچـون (ويل دورانت ) و غير او پرده از روى آن برداشته اند.
تـعـبـيـر بـه (ازدواج ) هـمـسـران دائمـى و مـوقـت را هـر دو شامل مى شود، و اينكه بعضى گمان كرده اند اين آيه نفى (ازدواج موقت ) مى كند، به خاطر آن است كه نمى دانند آن هم نوعى ازدواج است .
در آيه بعد براى تاءكيد بيشتر روى همين موضوع مى افزايد: (كسانى كه ماوراى آن را طـلب كـنـنـد مـتـجـاوز و خـارج از مـرزهـاى الهـى هستند) (فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون ).
و به اين ترتيب اسلام طرح جامعه اى مى ريزد كه هم به غرائز فطرى در آن پاسخ داده مى شود، و هم آلوده فحشاء و فساد جنسى و مفاسد ناشى از آن نيست .
البته كنيزان از نظر اسلام داراى بسيارى از شرايط همسر و انضباطهاى قانونى او هستند هر چند در عصر و زمان ما موضوع آن منتفى است .
سـپـس بـه دومين و سومين اوصاف آنها اشاره كرده ، مى گويد: (كسانى كه امانتها و عهد خود را رعايت مى كنند) (و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون ).
البته (امانت ) معنى وسيعى دارد كه نه تنها امانتهاى مادى مردم را از هر نوع در بر مى گـيـرد بـلكـه امـانـتـهـاى الهـى و پـيـامـبـران و پـيـشـوايـان مـعـصـوم هـمـه را شامل مى شود.
هر يك از نعمتهاى الهى امانتى از امانات او هستند پستهاى اجتماعى و مخصوصا مقام حكومت از مـهـمترين امانات است ، و لذا در حديث معروف امام باقر (عليه السلام ) و امام صادق (عليه السلام ) در تفسير آيه (ان الله يامركم ان تؤ دوا الامانات الى اهلها) صريحا آمده است كه ولايت و حكومت را به اهلش واگذاريد.
در آيـه 72 سـوره احـزاب نـيـز خـوانـديـم كه مساءله تكليف و مسئوليت به عنوان يك امانت بـزرگ الهـى معرفى شده است : انا عرضنا الامانة على السموات و الارض و از همه مهمتر دين و آئين خدا و كتاب او قرآن امانت بزرگ او است ، كه بايد در حفظش ‍ كوشيد.
(عـهـد) نـيـز مـفـهـوم وسـيـعـى دارد كـه هـم عـهـدهـاى مـردمـى را شامل مى شود و هم عهدها و پيمانهاى الهى را.
زيـرا (عـهـد) هـر گـونـه التـزام و تـعـهدى است كه انسان نسبت به ديگرى مى دهد، و بـدون شـك كـسـى كـه ايـمان به خدا و پيامبر او مى آورد با اين ايمان تعهدات وسيعى را پذيرفته است .
در اسلام اهميت فوق العاده زيادى به حفظ امانت و پاى بند بودن به تعهدات داده شده ، و از مهمترين نشانه هاى ايمان معرفى گرديده است .
بـحـث مـشـروحـتـرى در ايـن زمـيـنـه در جـلد سـوم تـفـسـيـر نـمـونـه صـفـحـه 432 ذيل آيه 58 سوره نساء داشتيم .
و در چـهـارمـيـن وصـف اضـافـه مى كند: كسانى كه براى اداى شهادت حق ، قيام مى كنند (و الذينهم بشهاداتهم قائمون ).
زيـرا اقـامـه شـهـادت عـادلانه و ترك كتمان آن يكى از مهمترين پايه هاى اقامه عدالت در جامعه بشرى است .
آنـهـا كـه مـى گـويـنـد چـرا مـا به شهادت و گواهى دادن بر ضد اين و آن عداوت اينها را بـخـريـم و درد سـر بـراى خود بيافرينيم ، افرادى بى اعتنا به حقوق انسانى و فاقد روح اجتماعى و غير متعهد نسبت به اجراى عدالتند.
و لذا قـرآن در آيـات مـتـعـددى مسلمانان را دعوت به اداى شهادت حق كرده است ، و كتمان را گـنـاه شـمرده اند در فقه اسلامى نيز شهادت اهميت خاصى دارد و پايه اثبات بسيارى از حقوق فردى و اجتماعى شمرده شده و احكام ويژه اى دارد.
در آخـريـن وصف كه در واقع نهمين توصيف از اين مجموعه است بار ديگر به مساءله نماز بـاز مـى گـردد، هـمـانگونه كه آغاز آن نيز از نماز بود، مى فرمايد: (كسانى كه نماز خود را محافظت مى كنند) (و الذين هم على صلاتهم يحافظون ).
و هـمـانـگونه كه قبلا اشاره كرديم با توجه به بعضى از قرائن به نظر مى رسد كه (نـمـاز) در اينجا اشاره به (نماز واجب ) و در آيه گذشته اشاره به (نماز نافله ) است .
البـتـه در نخستين وصف اشاره به (تداوم ) نماز بود، اما در اينجا سخن از حفظ آداب و شـرائط و اركـان و خصوصيات آن است آدابى كه هم ظاهر نماز را از آنچه مايه فساد است حفظ مى كند، و هم روح نماز را كه حضور قلب است تقويت مى نمايد، و هم موانع اخلاقى را كه سد راه قبول آن است از بين مى برد، بنابراين هرگز تكرار محسوب نمى شود.
ايـن آغـاز و پـايـان نـشان مى دهد كه در ميان تمام اين اوصاف توجه به نماز برترين و مـهمترين آنها است ، چرا چنين نباشد در حالى كه (نماز مكتب عالى تربيت ) و (مهمترين وسيله تهذيب نفوس و پاكسازى جامعه ) است .
و در پـايـان ايـن سـخن مسير نهائى صاحبان اين اوصاف را بيان مى كند همانگونه كه در آيـات گـذشته مسير نهائى مجرمان را شرح داد، در اينجا در يك جمله كوتاه و پر معنى مى فرمايد: (كسانى كه داراى اين صفاتند در باغهاى بهشت جاى دارند و از هر نظر گرامى داشته مى شوند) (اولئك فى جنات مكرمون ).
چـرا گـرامـى نـبـاشـنـد؟ در حـالى كـه مـيـهـمـانهاى خدا هستند، و خداوند قادر و رحمان تمام وسائل پذيرائى را براى آنها فراهم ساخته است ، و در حقيقت اين دو تعبير ((جنات ) و (مـكـرمـون )) اشـاره بـه نـعـمـتـهـاى مـادى و مـعـنـوى اسـت كـه شامل حال اين گروه است .
آيه و ترجمه


فمال الذين كفروا قبلك مهطعين(36)
عن اليمين و عن الشمال عزين(37)
ايطمع كل امرى منهم أ ن يدخل جنة نعيم(38)
كلا إ نا خلقناهم مما يعلمون(39)
فلا أ قسم برب المشارق و المغارب إ نا لقادرون(40)
على أ ن نبدل خيرا منهم و ما نحن بمسبوقين(41)

 


ترجمه :

36 - اين كافران را چه مى شود كه با سرعت نزد تو مى آيند.
37 - از راست و چپ ، گروه گروه (طمع بهشت دارند)!
38 - آيا هر يك از آنها طمع دارد كه در بهشت پر نعمت الهى وارد شود؟
39 - هرگز چنين نيست ، ما آنها را از آنچه خودشان مى دانند آفريده ايم !
40 - سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما قادريم .
41 - بـر ايـنـكـه جـاى آنـهـا را بـه كـسانى بدهيم كه از آنها بهترند، و ما هرگز مغلوب نخواهيم شد.
تفسير:
به كدام روسفيدى طمع بهشت دارى ؟!
در آيات گذشته اين سوره بحثهائى پيرامون نشانه هاى مؤ منان و كفار
و سرنوشت هر يك از اين دو گروه آمده است ، در آيات بالا بار ديگر به شرحى پيرامون وضع كفار و استهزاى آنها نسبت به مقدسات باز مى گردد.
بـعـضـى گـفـتـه انـد ايـن آيـات در مـورد گـروهـهـائى از مـشـركـان نـازل شـده كـه وقـتـى پـيـامـبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در مكه آيات معاد را براى مـسـلمـانـان مـى خـوانـد، آنـها از هر گوشه و كنار مى آمدند و مى گفتند: اگر معادى در كار باشد وضع ما از اين افرادى كه به تو ايمان آورده اند در آن عالم بهتر است ، همانگونه كه در اين دنيا وضع ما از آنها بهتر مى باشد!

قرآن در پاسخ آنها چنين مى گويد:
(ايـن كـافـران را چـه مـى شـود كـه بـا سـرعـت نـزد تـو مـى آيـنـد) (فمال الذين كفروا قبلك مهطعين ).
(از راسـت و چـپ گـروه گـروه مـى آيـنـد و طـمـع بـهـشـت دارنـد) (عـن اليـمـيـن و عـن الشمال عزين ).
(آيـا هـر يـك از آنـهـا طـمـع دارد كـه در بـهـشـت پـر نـعـمـت الهـى وارد شـود) (ايـطـمـع كل امرى ء منهم ان يدخل جنة نعيم ).
با كدام ايمان و با كدام عمل چنين شايستگى براى خود قائلند؟!
(مـهـطـعـيـن ) جمع (مهطع ) به معنى كسى است كه گردن مى كشد و با سرعت راه مى رود و در جـسـتجوى چيزى است ، و گاه تنها به معنى گردن كشيدن براى خبر گرفتن مى آيد.
(عزين ) جمع (عزة ) (بر وزن هبه ) به معنى جماعتهاى پراكنده است و ريشه اصلى آن عزو (بر وزن جذب ) به معنى نسبت دادن است ، و از آنجا كه هر گروهى كه با هم هستند به يكديگر نسبت و ارتباطى دارند، و يا هدف واحدى را تعقيب مى كنند، به جماعت و گروه عزه گفته شده .
به هر حال مشركان خود خواه و خودپرست از اين ادعاهاى بى اساس بسيار داشتند، و مرفه بـودن زنـدگـى مـادى خـود را كـه غـالبـا از طـرق نـامـشـروع و غـارتـگـرى و مـانـنـد آن حـاصـل شـده بـود، دليـل بر بلندى مقامشان در پيشگاه خدا و محبوبيت نزد پروردگار مى پـنـداشـتـنـد، سـپـس بـا يـك مـقـايـسـه بـى مـعـنـى مـقـامـات والائى در قـيـامـت بـراى خـود قائل بودند.
درسـت است كه آنها به معاد البته به آن صورتى كه قرآن بيان مى كرد. عقيده نداشتند ولى گـاه بـه صـورت احـتـمـال روى آن بـحـث مى كردند كه اگر معادى باشد ما در جهان ديگر چنين و چنان خواهيم بود، شايد اين سخن را از روى استهزا نيز مى گفتند.
در اينجا قرآن مجيد به پاسخ آنها پرداخته ، مى گويد: (هرگز چنين نيست كه آنها وارد باغهاى پر نعمت بهشت شوند، چرا كه ما آنها را از آنچه خودشان مى دانند آفريده ايم ) (كلا انا خلقناهم مما يعلمون ).
در حـقـيـقـت خـداونـد مـى خـواهـد بـا اين جمله اولا غرور آنها را درهم بشكند، زيرا مى گويد: خـودتـان بـهتر مى دانيد كه ما شما را از چه چيز آفريده ايم ؟ از نطفه اى بى ارزش ، از آبى گنديده و پست ، پس اينهمه غرور و نخوت براى چيست

(ثـانـيـا) پـاسـخـى بـه اسـتهزا كنندگان معاد مى گويد كه اگر شما در امر معاد شك داريـد بـرويـد و حـال نطفه را بررسى كنيد، و ببينيد چگونه از يك قطره آب بى ارزش موجودى بديع مى سازيم كه در تطورات جنينى هر روز خلقت و آفرينش تازه اى به خود مى گيرد.
آيـا خـالق انـسـان از نـطـفـه قـادر نـيـسـت كـه بـعد از خاك شدن لباس حيات در تن انسان بپوشاند.
(ثـالثـا) ايـنـهـا چـگـونـه طـمـع بـهـشـت دارنـد بـا ايـنـكـه در صـحـيـفـه اعـمال خود اينهمه عمل گناه دارند، زيرا موجودى كه از نطفه اى بى ارزش آفريده شده از نـظـر مـادى شـرافـتـى نـدارد، اگـر شـرفـى هـسـت بـه خـاطـر ايـمـان و عـمـل صـالح اسـت كـه ايـنها فاقد آنند، پس ‍ چگونه انتظار دارند در باغهاى بهشتى گام بنهند.
سپس براى تاءكيد اين مطلب مى افزايد: (سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما قادريم ... ((فلا اقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون ).
(بـر ايـنـكـه جـاى آنـهـا را بـه كـسانى بدهيم كه از آنها بهترند و ما هرگز در اين كار مغلوب نخواهيم شد) (على ان نبدل خيرا منهم و ما نحن بمسبوقين ).
ايـن جـمـله ممكن است اشاره به آن باشد كه ما نه تنها قادريم كه آنها را بعد از خاك شدن به زندگى و حيات نوين باز گردانيم ، بلكه مى توانيم آنها را به موجوداتى كاملتر و بهتر تبديل كنيم ، و هيچ چيز مانعى از اين كار نخواهد بود.
و به اين ترتيب ، تعبير فوق ادامه اى بر بحث معاد است .
و يـا اشـاره به اين باشد كه براى ما هيچ مانعى ندارد شما را به كيفر اعمالتان نابود كـنـيـم ، و افـرادى شـايـسته و آگاه و مؤ من جانشين شما سازيم ، تا يار و ياور پيامبر ما باشند، و چيزى مانع ما از اين كار نخواهد بود.
بـنـابـرايـن اگـر اصـرار بـه شما مى كنيم ايمان بياوريد نه از روى نياز و عجز است ، بلكه مصلحت كلى تربيت و هدايت بشر ايجاب مى كند.
تـعـبـيـر به (رب المشارق و المغارب ) (پروردگار مشرقها و مغربها) ممكن است اشاره بـه ايـن بـاشـد كـه همان خداوندى كه قادر است خورشيد با عظمت را هر روزى در مشرق و مـغـرب جـديـدى قـرار دهـد، و آنـچـنـان ايـن حـسـاب دقـيـق بـاشـد كـه مـيـليـونـهـا سـال دوره سـالانـه خـود را بـى كـم و كـاسـت طـى كـند، قادر است بار ديگر انسان را به زندگى باز گرداند و حيات نوينى بخشد و يا گروهى را ببرد و گروهى شايسته تر جانشين آنها كند.
نكته :
خداوند (مشارق ) و (مغارب )
در آيات قرآن مجيد گاهى تعبير (مشرق ) و (مغرب ) به صورت (مفرد) آمده است مـانـنـد آيه 115 بقره و لله المشرق و المغرب : (مشرق و مغرب از آن خدا است ) و گاه به صورت (تثنيه ) آمده است ، مانند آيه 17 سوره رحمن رب المشرقين و رب المغربين : (پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب ) و گاه به صورت (جمع ) المشارق و المغارب مانند آيه مورد بحث .
بعضى كوته نظران اين تعبيرات را متضاد پنداشته اند، در حالى كه همگى هماهنگ ، و هر يك اشاره به نكته اى است ، توضيح اينكه خورشيد هر روز از نقطه تازه اى طلوع ، و در نـقـطـه تـازه اى غـروب مـى كـنـد، بـنـابـرايـن بـه تـعـداد روزهـاى سـال مـشـرق و مـغـرب داريـم ، و از سوى ديگر در ميان اينهمه مشرق و مغرب دو مشرق و دو مغرب در ميان آنها ممتاز است كه يكى در آغاز تابستان ، يعنى حداكثر اوج خورشيد در مدار شمالى ، و يكى در آغاز زمستان يعنى حداقل پائين آمدن خورشيد در مدار جنوبى است (كه از يـكـى تـعبير به مدار رأ س السرطان و از ديگرى تعبير به مدار رأ س الجدى مى كنند) و چـون ايـن دو كـامـلا مـشخص است روى آن تكيه شده است ، علاوه بر اين دو مشرق و دو مغرب ديـگـر كـه آنـهـا را مـشـرق و مـغـرب اعـتـدالى مـى نـامـنـد (در اول بـهـار و اول پـائيـز هـنـگامى كه شب و روز در تمام دنيا برابر است ) نيز مشخص مى بـاشـد كـه بـعـضـى رب المشرقين و رب المغربين را اشاره به آن گرفته اند و آن نيز قابل توجه است .
امـا آنـجـا كـه بـه صـورت (مـفـرد) ذكـر شـده مـعـنـى جـنـس را دارد كه توجه تنها روى اصـل مـشرق و مغرب است بى آنكه نظر به افراد داشته باشد، به اين ترتيب تعبيرات مـخـتـلف بالا هر يك نكته اى دارد و انسان را متوجه تغييرات مختلف طلوع و غروب آفتاب و تغيير منظم مدارات شمس مى كند.
آيه و ترجمه


 


فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتى يلاقوا يومهم الذى يوعدون(42)
يوم يخرجون من الا جداث سراعا كأ نهم إ لى نصب يوفضون(43)
خاشعة أ بصارهم ترهقهم ذلة ذلك اليوم الذى كانوا يوعدون(44)

 


ترجمه :

42 - آنها را به حال خود واگذار تا در باطل خود فرو روند، و بازى كنند، تا زمانى كه روز موعود خود را ملاقات نمايند.
43 - هـمـان روز كـه از قـبرها به سرعت خارج مى شوند، گوئى به سوى بتهايشان مى دوند!
44 - در حالى كه چشمهاى آنها از شدت وحشت به زير افتاده ، و پرده اى از ذلت و خوارى آنها را پوشانده است (و به آنها گفته مى شود) اين همان روزى است كه به شما وعده داده مى شد.
تفسير:
گوئى به سوى بتهايشان مى دوند!
در ايـن آيات كه آخرين آيات سوره معارج است به عنوان انذار و تهديد كافران سر سخت و اسـتـهـزاء كـنـنـده و لجـوج ، مـى فـرمـايـد: (آنـهـا را بـه حـال خـود واگـذار، تـا در مـطـالب بـاطـل خـود فـرو رونـد، و بـه بـازى مـشغول باشند، تا زمانى كه روز موعود خود را ملاقات كنند) (فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتى يلاقوا يومهم الذى يوعدون ).
بـيـش از ايـن اسـتـدلال و مـوعـظـه لازم نـيـسـت ، آنـهـا نـه اهـل مـنـطـقـنـد و نـه آمـادگـى بـراى بـيـدار شـدن دارنـد، بـگـذار در ابـاطـيـل و اراجـيـف خـود غوطه ور باشند، و همچون كودكان سرگرم بازى ، تا روز موعود آنها، روز رستاخيز، فرا رسد، و همه چيز را با چشم خود ببينند!
اين آيه با همين تعبير و بدون هيچگونه تفاوت در سوره زخرف آيه 83 نيز آمده است .
سـپـس بـه مـعـرفـى آن روز مـوعـود پـرداخـتـه ، و نـشـانـه هـائى از ايـن روز وحـشـتـناك و هـول انـگـيـز را بـيـان مـى كند، و مى فرمايد: همان روزى كه از قبرها به سرعت خارج مى شوند، و چنان تند حركت مى كنند كه گوئى به سوى بتهايشان مى دوند! (يوم يخرجون من الاجداث سراعا كانهم الى نصب يوفضون ).
چـه تـعـبـيـر عـجـيـبـى ؟ وضـع حـال آنـهـا را در قـيـامـت و هـنـگـامـى كـه بـه سـوى دادگـاه عـدل الهـى بـا سرعت حركت مى كنند تشبيه به هجوم آنها در يك روز جشن يا عزا به سوى بـتـهايشان مى كند اما آن كجا و اين كجا؟ و در حقيقت سخريه اى است نسبت به عقائد پوچى كه در عالم دنيا داشتند.
(اجداث ) جمع (جدث ) (بر وزن عبث ) به معنى (قبر) است .
(سـراع ) جمع (سريع ) (مثل ظراف و ظريف ) به معنى شخص يا چيزى است كه به سرعت حركت مى كند.
(نـصـب ) جـمع (نصيب ) آن هم به گفته بعضى جمع (نصب ) (بر وزن سقف ) در اصل به معنى چيزى است كه در جائى نصب مى شود و به بتهائى كه به صورت قطعه سنگى آنها را در جاهائى نصب مى كردند و پرستش مى نمودند و روى آن قربانى كرده و خـون قـربـانى را بر آن مى ريختند گفته مى شد، و تفاوتش با (صنم ) اين بود كه (صنم ) بتى بود كه داراى شكل و صورت خاصى بود، اما (نصب ) قطعه سنگهاى بـى شـكـلى بود كه آنها را به علتى پرستش مى كردند، همانگونه كه در آيه 3 سوره مائده مى خوانيم كه از جمله گوشتهاى حرام گوشت حيوانى را مى شمرد كه روى اين بتها ذبح مى شد (و ما ذبح على النصب ).
(يـوفـضون ) از ماده (افاضه ) به معنى حركت سريع است شبيه حركت سريع آب از سر چشمه .
بـعـضـى نيز گفته اند كه منظور از (نصب ) در آيه مورد بحث پرچمها است كه در ميان لشـكـرهـا بـا كـاروانها در يك نقطه بر پا مى كنند، و هر كس با سرعت خود را به آن مى رساند، ولى تفسير اول مناسبتر است .
سـپس به نشانه هاى ديگرى پرداخته مى افزايد: (اين در حالى است كه چشمهاى آنها از شدت هول و وحشت به زير افتاده و خاضعانه نگاه مى كنند) (خاشعة ابصارهم ).
(و پرده اى از ذلت و خوارى تمام وجود آنها را در بر گرفته ) (ترهقهم ذلة ).
و در پـايـان آيـه مى فرمايد: (اين همان روزى است كه به آنها وعده داده مى شد) (ذلك اليوم الذى كانوا يوعدون ).
آرى ايـن هـمـان روز موعود است كه آن را به باد مسخره مى گرفتند، و گاه مى گفتند: به فـرض كـه چـنين روزى در كار باشد وضع ما در آن روز از مؤ منان هم بهتر است ، ولى آن روز از شـدت تـرس و وحـشـت و شرمسارى جرئت ندارند سر بر آورند، گرد و غبار مذلت بر سر و روى آنها نشسته ، و در هاله اى از غم و اندوه فرو رفته اند، مسلما آن روز نادم و پشيمان مى شوند اما چه سود؟
خداوندا. در آن روز هولناك ما را در پوشش رحمتت قرار بده .
پروردگارا! دامهاى شيطان سخت ، و هواى نفس غالب ، و آرزوهاى دور و دراز فريبنده است ، تو خودت بيدارى و آگاهى و عدم انحراف از مسير را به ما مرحمت فرما.
بـارالهـا! مـا را از مـؤ منانى كه بر عهد خود با تو وفا كرده اند و كمر به اطاعتت بسته اند قرار ده
آمين يا رب العالمين


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس