سیمای سوره طور

این سوره در مکّه نازل شده و دارای چهل و نه آیه است.

نام گذاری این سوره به«طور»،به مناسبت نخستین آیه آن است.

کلمه«طور»ده بار در قرآن آمده و مقصود از آن،کوه طور،میقات حضرت موسی علیه السلام و محل نزول تورات می باشد.

همانند دیگر سوره های مکّی،بیشتر مطالب این سوره درباره وقوع قیامت، پاداش پاکان و کیفر کافران است،در ضمن به توحید،دفاع از پیامبر و صبر و استقامت نیز اشاراتی دارد.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

وَ الطُّورِ«1» وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ«2» فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ«3»

به(کوه)طور سوگند.به کتابی نوشته شده در صفحه ای گشوده سوگند.

وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ«4» وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ«5» وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ«6»

به آن خانه ی آباد(خانه خدا)سوگند.به سقف برافراشته(آسمان) سوگند.به دریای شعله ور سوگند.

إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ«7» ما لَهُ مِنْ دافِعٍ«8»

که عذاب پروردگارت قطعاً واقع شدنی است.و برای آن هیچ مانعی نیست.

نکته ها:

* «طور»در لغت به معنای کوه است،ولی ظاهراً مراد از آن در اینجا،کوهی در منطقه سینا می باشد که میقات خدا با حضرت موسی بود.کوه طور مکانی مقدّس است و در قرآن چنین توصیف شده است: «الطُّورِ الْأَیْمَنِ»[1]، «بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ»[2]و «فِی الْبُقْعَهِ الْمُبارَکَهِ»[3].

* مراد از «کِتابٍ مَسْطُورٍ» ،کتب آسمانی همچون تورات و قرآن است که در صفحات نازک پوست نگاشته می شده و البتّه باز و گشوده بوده است،نه پیچیده و بسته. «فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ»

* «رَقٍّ» از«رقت»به معنای پوستی است که برای نوشتن آماده شده و لطیف و نازک است.

«مَنْشُورٍ» به معنای مبسوط و«مسجور»به معنای برافروخته و شعله ور است و به معنای آکنده و مالامال نیز آمده است.

* مقصود از«بیت المعمور»خانه خداست که همواره به واسطه حضور زائران و حاجیان، معمور و آباد بوده است و در قرآن ده بار از کعبه به عنوان«بیت»یاد شده است،مانند:

«الْبَیْتِ الْعَتِیقِ»[4]

البتّه در روایات آمده است که در آسمان ها نیز محلّی در مقابل کعبه قرار دارد که فرشتگان به دور آن طواف می کنند و آن نیز«بیت المعمور»نام دارد. [5]

* مقصود از «الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ» ،دریای شعله ور و جوشان و خروشان،یا دریاهایی است که در آستانه قیامت برافروخته می شوند،چنانکه در آیه ی 6 سوره تکویر می خوانیم: «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» و یا مراد موادّ مذابّ و جوشان قعر زمین است که همچون دریایی از آتش هرچندگاه یکبار از دهانه آتشفشان ها فوران می کند.

* در آیه ی آخر سوره قبل(ذاریات)خواندیم: «یَوْمِهِمُ الَّذِی یُوعَدُونَ» که سخن از وعده ی قیامت بود و این سوره بعد از پنج سوگند می فرماید:آن وعده قطعاً واقع خواهد شد. «إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ»

* آن سنگ جمادی که وحی بر روی آن نازل شود(کوه طور)،مقدّس و قابل سوگند است، چگونه انسانی که قلبش مرکز وحی است،با گذشت زمان قداستش تمام می شود و چگونه وهّابیون کج فکر می گویند:پیامبر صلی الله علیه و آله که از دنیا رفت با سایر موجودات تفاوتی ندارد!!

* سوگند یاد کردن به کتاب و نوشته،آن هم در زمان جاهلیّت،نشانه ی پیشرفته بودن مکتب است، «وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ» .در سوره قلم نیز،قرآن به قلم و کتاب و سطرهای آن سوگند یاد می کند. «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ»

پیام ها:

1- زنده نگه داشتن نام و یاد و حفظ مکان های مقدّس ادیان آسمانی لازم است.«وَ الطُّورِ»

2- با سوگند به کوه طور(محل وحی به موسی)،قلب اهل کتاب را به سوی خود جذب کنید. «وَ الطُّورِ»

3- خداوند برای به باور رساندن انسان،به نظام تشریع و تکوین(کوه و کتاب و کعبه و آسمان و دریا)سوگند یاد می کند. وَ الطُّورِ وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ ... وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ

4- وحی آسمان باید بر بهترین و لطیف ترین کاغذ و پوست،نگاشته و عرضه شود. «کِتابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ»

5-کتاب مقدّس،باید همواره گشوده و مورد استفاده باشد. کِتابٍ ... مَنْشُورٍ

6- علم مفید و مبارک،آن است که منتشر شود و گسترش یابد. «مَنْشُورٍ»

7- قرآن،هم به قداست کتب آسمانی نظر دارد و لذا به آن سوگند یاد می کند،هم به نظم در نگارش و شیوه ارائه و گسترش آنها. «وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ»

8-آبادانی خانه به زرق و برق آن نیست،به آمد و رفت و قداست و برکت آن است. «الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ» (خانه خدا ساده ترین خانه هاست،امّا مبارک ترین بناهاست.)

9- با مطالعه طبیعت،به قدرت خداوند بر ایجاد قیامت پی ببریم. «وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ»

10- قرآن کریم،توجّه انسان را از دیدنی ها،به نادیدنی ها سوق می دهد. «وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ»

11- قهر و تنبیه،از شئون ربوبیت است. «عَذابَ رَبِّکَ»

12- هر چه ناباوری منکران بیشتر باشد،باید باور مؤمنان به قیامت قوی تر گردد.

«إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ»

13- نزول کتب آسمانی «وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ» و ظهور جلوه های قدرت الهی در هستی «وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ» باید مایه ی تعقّل و ایمان گردد و گرنه بی توجّهی به آنها عامل عذاب خواهد شد. «إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ»

14- گرفتاران عذاب الهی از هیچ طریقی نمی توانند عذاب را از خود دور کنند.

«ما لَهُ مِنْ دافِعٍ»

یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً«9» وَ تَسِیرُ الْجِبالُ سَیْراً«10»

روزی که آسمان به شدّت درهم پیچیده شود و کوه ها از جا کنده شده و به شتاب روان گردند.

فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ«11» اَلَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ«12»

پس در آن روز،وای بر تکذیب کنندگان! آنان که در باطل فرو رفته و به یاوه سرایی(درباره آیات الهی)سرگرمند.

یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلی نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا«13» هذِهِ النّارُ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ«14»

روزی که به سختی به سوی آتش رانده می شوند.(و به آنان گفته می شود:)این همان آتشی است که دائماً آن را تکذیب می کردید.

نکته ها:

* «مور»در لغت به معنای حرکت سریع و دورانی،امّا نامنظّم و گرداب وار است،آن گونه که باد،گرد و غبار را در هوا می پراکند و درهم می پیچد.

* «خَوْضٍ» در اصل به معنای ورود در آب و عبور از آن است ولی در اصطلاح،به موردی گفته می شود که انسان در مطالب بیهوده و باطل وارد شود.

* کلمه«دع»به معنای راندن همراه با خشونت است.چنانکه قرآن در سوره ماعون یکی از نشانه های تکذیب دین را،طرد یتیمان می داند. «أَ رَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ»

* همه هستی برای انسان آفریده شده است و همین که پرونده انسان در زمین بسته شد،

بساط هستی نیز جمع می شود. «تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً» در جای دیگر نیز می خوانیم:ما سفره آسمان را همچون طومار،درهم پیچیده و جمع می کنیم. «نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ»[6]

* ثابت و پابرجا تنها خداست.آسمان های محکم هفتگانه «وَ بَنَیْنا فَوْقَکُمْ سَبْعاً شِداداً»[7]نیز سست می شود و به صورت امواجی متحرّک در می آید، «تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً» و کوه هایی که سبب استقرار زمین بودند: «وَ جَعَلْنا فِیها رَواسِیَ شامِخاتٍ»[8]آن روز بی قرار و سست و روان می شوند. «وَ تَسِیرُ الْجِبالُ»

پیام ها:

1- ترسیم حوادث قیامت بستری است برای دست برداشتن از تکذیب و لجاجت. تَمُورُ السَّماءُ ... تَسِیرُ الْجِبالُ ...

2- برای وقوع قیامت،نه فقط زمین که آسمان و کرات آسمانی به هم می ریزد.

تَمُورُ السَّماءُ ... تَسِیرُ الْجِبالُ ...

3- تکذیب کنندگان منطق ندارند،سرگرم شدن به یاوه ها و پوچی ها سبب تکذیب آنان شده است. «لِلْمُکَذِّبِینَ اَلَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ»

4- سخن بیهوده بسیار پیدا می شود،لیکن خطر آنجاست که انسان غرق در بیهوده گویی شود و خود را به یاوه ها مشغول کند. «فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ»

5-تلاش کفّار برای خدشه دار کردن قرآن،کاری بازیچه و بی نتیجه است.

«لِلْمُکَذِّبِینَ اَلَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ»

6- مخالفان انبیا،هم به دوزخ کشانده می شوند و هم مورد عتاب و توبیخ قرار می گیرند. یُدَعُّونَ ... هذِهِ ،(عذاب روحی روانی و جسمی دارند)

7- با تکذیب قیامت،حقیقت پشت پرده نمی ماند. هذِهِ النّارُ ...

8-تکذیب سرسختانه،قهر سرسختانه دارد.مکذبین... یُدَعُّونَ إِلی نارِ

9- کیفر تکذیبی که پیوسته و برخاسته از لجاجت است،جز آتش چیزی نیست.

«هذِهِ النّارُ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ»

أَ فَسِحْرٌ هذا أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ«15»

پس آیا این(عذاب هم)جادو است؟ آیا شما آن را نمی بینید؟

اِصْلَوْها فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَیْکُمْ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«16»

در آن وارد شوید و بسوزید،پس صبر کنید یا صبر نکنید برای شما یکسان است، جز این نیست که در برابر آنچه عمل می کردید،جزا داده می شوید.

نکته ها:

* مشرکان،همواره به پیامبر تهمت می زدند که کار او سحر و جادوست،او عقل ما را می رباید و بر چشمان ما پرده ای می افکند تا اموری را به نام معجزه و وحی به ما معرّفی کند،در حالی که اینها همه بی اساس است.لذا روز قیامت از روی سرزنش و توبیخ به آنان گفته می شود:

آیا این هم سحر و جادوست؟ آیا آتش را نمی بینید و حرارت آن را لمس نمی کنید؟

* گاهی تکذیب کنندگان با همان تعبیراتی که در دنیا داشتند توبیخ می شوند؛آنها در دنیا می گفتند کار انبیا سحر است،در آنجا از همان مورد بازخواست می شوند. «أَ فَسِحْرٌ هذا» کسانی که به انبیا می گفتند:ما را موعظه کنید یا نکنید تفاوتی ندارد. «سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظِینَ»[9]در قیامت به آنان گفته می شود:صبر کنید یا نکنید،تفاوتی ندارد. «فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَیْکُمْ»

پیام ها:

1- در قیامت،تکذیب شده ها را در برابر چشم انسان نمایش می دهند. هذِهِ النّارُ ... أَ فَسِحْرٌ هذا

2- ریشه تکذیب،نداشتن دید صحیح و بصیرت است. فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ... أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ

3- تکذیب پی در پی، «کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ» تحقیر پی در پی را در بر دارد. یُدَعُّونَ ...

أَ فَسِحْرٌ هذا ... لا تُبْصِرُونَ. اِصْلَوْها فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا ...

4- کیفر ورود درامور بیهوده ویاوه ها،ورود در دوزخ است. فِی خَوْضٍ ... اِصْلَوْها

5-کیفرهای قیامت،عادلانه است و جز نتیجه کار خود انسان نیست. «إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ وَ نَعِیمٍ«17»

همانا پرهیزگاران در باغ ها(ی بهشت)و نعمت فراوان هستند.

فاکِهِینَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ«18»

به آنچه پروردگارشان به آنان داده،شاد و مسرورند و پروردگارشان آنان را از عذاب دوزخ حفظ کرده است.

کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«19» مُتَّکِئِینَ عَلی سُرُرٍ مَصْفُوفَهٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ«20»

(به آنان خطاب می شود:)به خاطر اعمالی که انجام می دادید،گوارا بخورید و بیاشامید.تکیه کنان بر تخت های ردیف شده و آنان را با حورالعین(زیبا رویان سیاه چشم)به ازدواج در آوریم.

نکته ها:

* «هَنِیئاً» یعنی چیزی که رنج و تعبی در پی ندارد و گوارای وجود انسان می گردد.برخلاف نعمت های دنیوی که معمولاً قبل یا بعد آن رنج و سختی همراه دارد.

* «حُورٍ عِینٍ» از دو کلمه«حور»جمع«حوراء»به معنای سیاه چشم و کلمه «عِینٍ» جمع «عیناء»به معنای زیبا چشم تشکیل شده است.همسران بهشتی دارای چشمانی درشت، سیاه و زیبایند.

* انس با پاکان ونیکان و هم صحبتی با آنان،یکی از لذّت های بهشت است که قرآن در موارد مختلف به این مجالس انس و سرور که بر تخت های بهشتی تشکیل می شود،اشاره داشته است.

* آیات 16 و 19 که مربوط به کیفر و پاداش دوزخیان و بهشتیان است،بسیار شبیه یکدیگرند با یک تفاوت بسیار ظریف و آن اینکه در مورد دوزخیان می خوانیم: «إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» ولی در مورد بهشتیان می خوانیم: «هَنِیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» اولی«ما کنتم»است و دومی«بما کنتم».آری کیفر دوزخیان به میزان عمل آنهاست نه بیشتر،به خصوص که همراه کلمه «إِنَّما» مطرح شده است،یعنی کیفر شما عین عمل شماست.ولی پاداش بهشتیان بسیار بیشتر از عملکرد آنان است و عمل آنان وسیله و بهانه ای برای دریافت آن همه لطف است. «هَنِیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

پیام ها:

1- کلید بهشت،تقواست. «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ»

2- مقایسه پایان کار خوبان و بدان،از بهترین شیوه های شناخت حق و باطل است. هذِهِ النّارُ ... فِی جَنّاتٍ وَ نَعِیمٍ

3- برای اهل بهشت،انواع باغ ها و نعمت ها فراهم است. «جَنّاتٍ وَ نَعِیمٍ»

4- گاهی در دنیا نعمت هست،امّا انسان به دلایلی نمی تواند از آن کامیاب شود، اما در بهشت هم نعمت هست و هم کامیابی. جَنّاتٍ ... فاکِهِینَ

5-نعمت ها،زمانی لذّت بیشتری دارند که از طرف خداوند به عنوان محبّت و لطف باشد «آتاهُمْ رَبُّهُمْ» و در کنارش تلخی و دغدغه نباشد. «وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ»

6- کسی که در دنیا با تقوا خود را حفظ کرد،در قیامت خداوند او را از عذاب دوزخ حفظ می کند. اَلْمُتَّقِینَ ... وَقاهُمْ

7- پرهیزکاران نباید به تقوا و عمل خود مغرور باشند که همه ی نعمت ها ونجات بخشی ها از خداست. آتاهُمْ رَبُّهُمْ ... وَقاهُمْ رَبُّهُمْ

8-آزادی و تکریم،لذّت نعمت را بیشتر می کند. «کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً» بهشتیان در خوردن و آشامیدن محدودیّت ندارند و با «هَنِیئاً» مورد تکریم قرار می گیرند.

9- کامیابی،در سایه امنیّت،لذّت را بیشتر می کند. وَقاهُمْ رَبُّهُمْ ... کُلُوا وَ اشْرَبُوا

10- خوردنی های دنیوی همراه مشکلاتی در تهیه و حفظ و مصرف آن است،در نعمت های آخرت هرگز مشکلی نیست. «هَنِیئاً»

11- دلخوشی و رضایت در کنار استفاده از نعمت ها،شرط کمال کامیابی است.

فِی جَنّاتٍ وَ نَعِیمٍ فاکِهِینَ ... مُتَّکِئِینَ عَلی سُرُرٍ ...

12- آنان که در دنیا از نگاه به نامحرمان چشم پوشیدند،در آخرت همسرانی زیباروی خواهند داشت. اَلْمُتَّقِینَ ... زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ

وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ«21»

و کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان،در ایمان از آنان پیروی کردند ما ذریّه آنان را به ایشان ملحق نموده و از پاداش عملشان هیچ نکاهیم.

(آری)هر کس در گرو کاری است که کسب کرده است.

وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَهٍ وَ لَحْمٍ مِمّا یَشْتَهُونَ«22»

و پی درپی آنان را میوه و گوشت از هر نوع که بخواهند می دهیم.

نکته ها:

* «ألتنا»از ریشه«لوت»به معنای نقص است. «ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ» یعنی به خاطر الحاق فرزندان به پدران،چیزی از اجر پدران کم نمی کنیم.

* کلمه «رَهِینٌ» به دو معنای گرو و همراه آمده است و اینکه می فرماید:انسان رهین کار خود است،یعنی ملازم و همراه کار خود است.

* صادق علیه السلام در باره ی آیه وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ...فرمود:مراد فرزندانی هستند که عمل آنها از پدران کمتر است ولی خداوند آنان را به پدران ملحق می کند تا موجب چشم روشنی آنان گردند. [10]

* خداوند ابتدا ذرّیه ی مؤمنِ افراد با ایمان را به آنان ملحق می سازد، اَلَّذِینَ آمَنُوا ... أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ سپس نعمت ها و امکانات آنجا را افزایش می دهد. «أَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَهٍ»

* ویژگی های میوه های بهشتی:

1.فراوانی. «فاکِهَهٌ کَثِیرَهٌ» [11]

2.بی ضرر بودن. «فاکِهَهٍ آمِنِینَ»[12]

3.زوجیّت. «مِنْ کُلِّ فاکِهَهٍ زَوْجانِ» [13]

4.دائمی بودن. «أَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَهٍ»[14]

5.مجاز بودن. «وَ لا مَمْنُوعَهٍ» [15]

6.پذیرایی کریمانه. «فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ»[16]

7.تنوّع. «فَواکِهَ مِمّا یَشْتَهُونَ»[17]

8.همراه با غیر میوه. «بِفاکِهَهٍ وَ لَحْمٍ» [18]

9.انتخابی بودن. «وَ فاکِهَهٍ مِمّا یَتَخَیَّرُونَ»[19]

10.دسترسی آسان. «قُطُوفُها دانِیَهٌ»[20]، «وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلاً»[21]

بگذریم که میوه های بهشتی؛تفاله،تخلیه،تغییر طعم و زحمت چیدن ندارد.

پیام ها:

1- در اسلام محور ایمان است،نه خانواده و خویشان. «وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ»

2- نتیجه ملحق شدن به راه حق نیاکان در دنیا،ملحق شدن به آنان در بهشت است. وَ اتَّبَعَتْهُمْ ... أَلْحَقْنا بِهِمْ

3- همراه بودن با نسل و فرزند،یکی از لذّات بهشتی است. «أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ»

4- علاقه به فرزند حتّی در آخرت نیز وجود دارد. «أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ»

5-الحاق فرزندان در دنیا،سبب تنگ شدن مسکن و یا از دست دادن رفاه است ولی الحاق در بهشت هیچ کاستی ندارد. وَ ما أَلَتْناهُمْ ... مِنْ شَیْءٍ

6- ملحق شدن نسل انسان به او،از آثار عمل نیک است. أَلْحَقْنا ... بِما کَسَبَ رَهِینٌ

7- مصرف میوه بر گوشت مقدّم است. «بِفاکِهَهٍ وَ لَحْمٍ»

8-در بهشت نیز سلیقه ها و تمایلات مختلف وجود دارد و به هر کس مطابق خواسته اش نعمت داده می شود. «مِمّا یَشْتَهُونَ»

یَتَنازَعُونَ فِیها کَأْساً لا لَغْوٌ فِیها وَ لا تَأْثِیمٌ«23»

آنان در بهشت،جامی پرشراب را(دوستانه از هم می گیرند و)دست به دست دهند که در(نوشیدن)آن نه بیهوده گویی است و نه گنهکاری.

وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ«24»

و پیوسته(برای خدمت آنان)،نوجوانانی همچون مروارید در صدف،بر گرد آنان می چرخند.

وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ«25»

و بعضی بهشتیان رو به دیگری نموده و از یکدیگر سؤال می کنند(که رمز این همه کامیابی در اینجا چیست)؟

قالُوا إِنّا کُنّا قَبْلُ فِی أَهْلِنا مُشْفِقِینَ«26»

گویند:ما پیش از این(در دنیا)نسبت به خانواده خویش خیرخواه بودیم(و آنان را از عذاب الهی هشدار می دادیم).

فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ«27»

پس خداوند بر ما منّت نهاد و ما را از عذاب سوزان حفظ کرد.

إِنّا کُنّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ«28»

زیرا ما پیش از این همواره او را می خواندیم،همانا اوست نیکوکار مهربان.

نکته ها:

* «کأس»،جام پُر و«قدح»،جام خالی است.کلمه«مشفق»اگر با حرف(مِن)بیاید،به معنای ترس و نگرانی و اگر با حرف(فی)بیاید به معنای توجّه و عنایت است.

* «یَتَنازَعُونَ» به معنای گرفتن جام از دست یکدیگر با شوخی و محبت است،نظیر آنچه در شب های عروسی میان دوستان واقع می شود.

* شراب دنیوی،عقل انسان را زایل می کند و او را به یاوه گویی و بیهوده گویی می کشاند، علاوه بر آنکه موجب تحریک قوای جنسی گشته و انسان را به گناه سوق می دهد.لذا قرآن می فرماید:بهشتیان،جام هایی بجز شراب را به یکدیگر تعارف می کنند که نه موجب بیهوده گویی می شود و نه گناه،بلکه به تعبیر قرآن «شَراباً طَهُوراً» [22]است.

* در قرآن دو بار عبارت «لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ» آمده است:یکبار درباره همسران بهشتی [23]و یکبار درباره خادمان بهشتی[24].

* «سموم»به باد داغ و سوزانی گفته می شود که همچون سمّ در اجزای بدن تأثیر می گذارد.در حدیث می خوانیم:اگر روزنه ای به اندازه سرانگشت از آن باد به روی اهل زمین باز شود، زمین و هر که را روی آن است می سوزاند.[25]

* رسول اکرم صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنان علیه السلام فرمودند:نوجوانان زیبایی که خادم بهشتیان هستند، فرزندان کفّار و مشرکانند که نه مجرم هستند تا به دوزخ برده شوند و نه نیکوکارند که ازنعمت های بهشتی متنعّم شوند،این افراد به صورت خدمت گزارانی در بهشت در می آیند. [26]

پیام ها:

1- تفریحی رواست که به دور از لغو وگناه باشد. یَتَنازَعُونَ ... لا لَغْوٌ ... وَ لا تَأْثِیمٌ

2- با این که در بهشت،نهرها از شیر و عسل و شراب و آب جاری است،بهشتیان با ظروف خاصی پذیرایی می شوند،زیرا ظروف مناسب،لذّت نوشیدن را زیاد می کند. «کَأْساً»

3- در بهشت هیچ امر بیهوده،لهو و گناهی راه ندارد. «لا لَغْوٌ فِیها وَ لا تَأْثِیمٌ»

4- هر حرکتی که در آن بیهودگی و گناه نباشد،جایز است. «لا لَغْوٌ فِیها وَ لا تَأْثِیمٌ»

5-خادمان بهشتی،عاشقانه و پروانه وار پذیرایی می کنند. یَطُوفُ ...

6- خدمتکاران بهشتی،عاریه و قرضی نیستند،خادمان ویژه اند. «غِلْمانٌ لَهُمْ»

7- زیبایی مسئولان پذیرایی بهشت،خود نعمتی دیگر است. «کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ»

8-پوشش برای چیزهای زیبا و قیمتی،یک ارزش است. «لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ»

9- از لذّت های بهشت،گفتگوی بهشتیان با یکدیگر است. «وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ»

10- کلید بهشت را باید در دنیا جست. «کُنّا قَبْلُ فِی أَهْلِنا»

11- دلسوزی و شفقت به خصوص در مورد خانواده،کلید بهشت است. «فِی أَهْلِنا مُشْفِقِینَ»

12- انسان باید نسبت به خانواده خود،توجّه و تعهّد و دغدغه و سوز داشته باشد. «فِی أَهْلِنا مُشْفِقِینَ»

13- بهشتیان،بهشت را امتنان الهی می دانند،نه پاداش عمل خود. «فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْنا»

14- به سراغ کسی باید رفت و کسی را باید خواند که سرچشمه نیکی و رحمت است. «نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ»

15- جز خداوند سرچشمه ای برای نیکی و رحمت نیست. «إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ» (کلمه«هو»نشانه انحصار نیکی و رحمت در اوست)

16- نیکی خداوند برخاسته از رحمت اوست،(نه برای جلب منفعت یا راحتی وجدان یا برآوردن توقّع دیگران). «الْبَرُّ الرَّحِیمُ»

17- راه یابی متقین به بهشت و نجات از عذاب دوزخ،جلوه ای از نیکی و رحمت خداوند است. فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ ... إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ

فَذَکِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِکاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ«29»

پس(به مردم)تذکّر بده که به لطف پروردگارت تو نه کاهن و پیشگویی و نه دیوانه و جنّ زده.

أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ«30»

بلکه می گویند:او شاعری است که ما انتظار فرا رسیدن مرگ ناخوش او را داریم.

قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ«31»

(به آنان)بگو:در انتظار باشید که من نیز با شما از منتظرانم.(شما در انتظار مرگ من و من در انتظار پیروزی بر شما).

نکته ها:

* «کاهن»به کسی گویند که از آینده خبر دارد و ادعای اطلاع از اسرار و غیب و ارتباط با جنّیان را دارد. «رَیْبَ الْمَنُونِ» ،اصطلاحی است به معنای حوادث تلخ روزگار که به مرگ کسی بیانجامد.

* مراد مشرکان از این که به پیامبران می گفتند:«مجنون»،بی عقل و بی خرد نبود،چنانکه در این آیات،مجنون در کنار کاهن و شاعر آمده است که افرادی باهوش و فهمیده هستند.

بلکه مراد آنها از«مجنون»،جن زده بود،زیرا معتقد بودند افراد کاهن و شاعر به واسطه ارتباط با جنّ،قدرت پیشگویی و سرودن اشعار دارند،کاری که از عهده افراد عادّی

برنمی آید.شاهد این معنا آن است که در یک آیه وصف شاعر و مجنون در کنار هم آمده است. «لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ» [27]

پیام ها:

1- از تهمت ها و نسبت های ناروای کفّار(مانند:کاهن،شاعر و مجنون)نباید ترسید و باید به وظیفه ی خود در مورد هشدار و تذکّر ادامه داد. فَذَکِّرْ فَما أَنْتَ ... بِکاهِنٍ ...

2- خداوند،اولیای خود را بیمه کرده و از آنان دفاع می کند. «فَما أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِکاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ»

3- مبلّغ دین،در تیررس هر گونه تهمت است. بِکاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ ... یَقُولُونَ شاعِرٌ

4- هر گونه عیب و نقصی که از انسان دور می شود،در سایه لطف و نعمت الهی است. فَما أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِکاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ ...

5-افراد کاهن وپیشگو،از رحمت خدا دور هستند. «فَما أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِکاهِنٍ»

6- دشمن به یک تهمت قانع نیست و همواره در صدد ضربه زدن است. «بِکاهِنٍ ، مَجْنُونٍ ، شاعِرٌ»

7- دشمن در انتظار مرگ بزرگان دین است،پس باید کاری کرد که امید آنان برای پس از مرگ شخصیّت های مذهبی ناامید شود. «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ»

8-رهبر دینی نباید به خاطر تهمت های دشمنان صحنه را خالی کند،بلکه باید بماند و دفاع کند. «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ»

9- مؤمنان نیز باید همانند دشمنان،برای رسیدن به پیروزی،امید و برنامه داشته باشند. نَتَرَبَّصُ بِهِ ... فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ

أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ«32»

آیا عقل هایشان آنان را دستور می دهد به این(که به پیامبر تهمت بزنند؟) بلکه آنان خود قومی طغیانگرند؟

أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ«33»

آیا می گویند:پیامبر،(قرآن را خود ساخته و)به خدا نسبت داده است؟ (چنین نیست)،بلکه آنان(به سبب طغیان و حسد)ایمان نمی آورند.

فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کانُوا صادِقِینَ«34»

پس اگر راستگویند،سخنی مانند قرآن بیاورند.

نکته ها:

* در این آیات و آیات پس از آن،خداوند چهارده سؤال توبیخی از مخالفان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می کند و تمام راه هایی را که ممکن است به گونه ای بهانه تسلیم نشدن کفّار شود،می بندد.

شاید در هیچ جای قرآن این گونه مخالفان به باد انتقاد گرفته نشده و بهانه های آنان مطرح نشده باشد.

* «أحلام»جمع«حلم»به معنای عقل است.از آنجا که بزرگان قریش خود را صاحبان عقل و فکر می دانستند،قرآن در این آیه می فرماید:آیا عقل آنان چنین حکم می کند که قرآن را سحر و جادو بدانند،خیر بلکه آنان در برابر حق سرکشی می کنند؟

* «تقول»،سخنی را از پیش خود بافتن و به کسی نسبت دادن است.

* «حدیث»به معنای«جدید»است.از آنجا که مضامین قرآن تازگی دارد،از آن به«حدیث» یاد شده است.

* خداوند،بارها کفّار را دعوت به مبارزه نموده است:گاهی از آنان درخواست آوردن کتابی مثل قرآن کرده، «فَأْتُوا بِکِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللّهِ»[28]گاهی تخفیف داده وبه آوردن ده سوره اکتفا نموده، «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ»[29]وگاهی به آوردن یک سوره، «فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ»[30]و در آیه 34 حتّی به آوردن مطالبی مثل قرآن اکتفا کرده است. «فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ»

پیام ها:

1- تهمت ساحر،کاهن،شاعر و مجنون به پیامبر،از روی تعقّل و تفکّر در آیات قرآن نبوده است. «أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ»

2- ریشه ی کفر و شرک،طغیان و سرکشی در برابر حق است،نه عقل و اندیشه.

«أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ»

3- هر کس که سخن او منطقی نباشد و بر آن اصرار ورزد،طغیانگر است. «أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ»

4- مشرکان،با تهمت و افترا،کفر خود را توجیه می کردند. «یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ»

5-انسان یا باید بر اساس عقل عمل کند یا بر اساس وحی،و کفّار خود را از هر دو محروم کرده اند. أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ ... بَلْ لا یُؤْمِنُونَ

6- در طوفان تهمت ها،دست از منطق و استدلال بر ندارید و مخالفان را به آوردن سخنی همچون قرآن دعوت کنید. فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ ...

7- قرآن محکم ترین استدلال را دارد؛اگر پیامبر به تنهایی قرآن را بافته و به خدانسبت داده است، «تَقَوَّلَهُ» شما دسته جمعی یک سخن مثل آن بیاورید.

«فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ»

8-مبارزه طلبی در میدان فرهنگی نیز لازم است. «فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ»

أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ«35»

آیا از هیچ آفریده شده اند یا خود آفریدگار خویشند؟!

أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا یُوقِنُونَ«36»

آیا آسمان ها وزمین را آفریده اند! بلکه(حق این است که)یقین نمی جویند.

نکته ها:

* انسان نباید در برابر انواع تهمت ها دست از ارشاد و استدلال خود بر دارد.با آنکه در آیات قبل تهمت های گوناگونی به پیامبر عزیز اسلام زدند،ولی خداوند در این آیات با طرح چند سؤال وجدان خفته آنان را بیدار می کند.

* قرآن،مهم ترین مباحث فلسفی را در قالب ساده ترین بیان مطرح می کند.در این آیه ی شریفه دو فرض مطرح شده است:یکی آنکه انسان بدون علّت آفریده شده باشد، «خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ» دوم آنکه انسان خودش خویشتن را آفریده باشد و هر دو فرض عقلاً محال است.زیرا انسان پدیده است و هر پدیده ای علّت می خواهد،علاوه بر آنکه انسانی که نبوده چگونه سبب بودن خود می شود؟!

* مشرکان می دانستند که آفریدگار آسمان ها و زمین،خداوند است و قرآن بارها این مطلب را بیان کرده است که اگر از مشرکان پرسیده شود که آفریدگار آسمان ها و زمین کیست خواهند گفت:خدا.بنابراین پرسش اصلی این آیات آن است که چرا شما به آنچه از سوی آفریدگارتان برای هدایت شما فرستاده شده،ایمان نمی آورید و نافرمانی می کنید؟

پیام ها:

1- شیوه طرح سؤال برای بیداری وجدان ذهن و فکر انسان ها،از شیوه های قرآنی در مباحث خداشناسی است. أَمْ خُلِقُوا ... أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ

2- اگر انسان نبوده پس چگونه سبب هستی خود شده و اگر بوده چگونه دوباره خود را بوجود آورده است؟ «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ»

3- آن گونه سؤال کنید که هر کس جواب منطقی شما را در وجدان خود احساس کند. «أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»

4- انسان نه آفریدگار خویش است نه آفریدگار غیر خویش. أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ ...

5-لجاجت،انسان را به جایی می رساند که حتّی اگر در بن بست استدلال قرار گیرد،تسلیم نشده و به باور و یقین نمی رسد. «بَلْ لا یُوقِنُونَ»

أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّکَ أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ«37»

آیا گنجینه های پروردگارت نزد آنان است یا(بر این عالم)سیطره و حکومتی دارند؟

أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فِیهِ فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ«38»

آیا نردبانی دارند که به واسطه ی آن(اسرار آسمان ها را)می شنوند؟(اگر چنین است)پس شنونده ی آنان دلیلی روشن بیاورد.

أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ«39»

آیا خداوند را دختران و شما را پسران است(که به خیال خودتان احساس برتری کنید)؟

نکته ها:

* مشرکان،آفریدگاریِ خداوند را قبول داشتند ولی او را پروردگار خود و هستی نمی دانستند و زیر بار پذیرش پیامبر نمی رفتند.این آیات به شکل طرح سؤال،آنان را مورد توبیخ قرار می دهد که چرا سخن پیامبر را نمی پذیرید؟ آیا ثروت و قدرت خداوند در اختیار شماست و یا خود راهی به آسمان ها پیدا کرده اید و وحی را مستقیماً دریافت می کنید؟!

* در عصر جاهلیّت مردم فرشتگان را دختران خدا می دانستند،خداوند آنان را مورد توبیخ قرار می دهد که چگونه در تقسیم بندی برای خدا دختر انتخاب کردید و برای خودتان پسر،چنانچه در آیات دیگر آمده است: «تِلْکَ إِذاً قِسْمَهٌ ضِیزی»

پیام ها:

1- دشمن را باید خلع سلاح منطقی کرد،لذا قرآن با طرح چند سؤال پوچ،دلیل طغیان و ایمان نیاوردن آنان را روشن می شازد؟ أَمْ عِنْدَهُمْ ... أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ ...

2- انسان باید حرف منطقی را از هر کس بپذیرد.اگر مخالفان هم مطالبی را دریافت کرده اند،ما حاضریم سخنان آنان را بشنویم. «فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ»

3- ای پیامبر! از تهمت هراسی نداشته باش که آنان به خداوند هم تهمت می زنند.

«أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ»

أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ«40»

آیا از آنان مزدی(برای رسالت خود)درخواست می کنی،که پرداخت آن بر آنان سنگین است؟

أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ«41»

آیا غیب نزد آنان است و ایشان(هر چه را می خواهند در لوح محفوظ)می نویسند؟

أَمْ یُرِیدُونَ کَیْداً فَالَّذِینَ کَفَرُوا هُمُ الْمَکِیدُونَ«42»

یا مگر می خواهند(برای از بین بردن حقّ،)نیرنگی بکار برند؟(پس بدانند که)کافران،خود گرفتار کید خواهند شد.

أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یُشْرِکُونَ«43»

یا برای آنان معبودی جز خداوند است،منزه است خداوند از آنچه برای او شریک قرار می دهند.

نکته ها:

* «مَغْرَمٍ» به خسارت های مالی گفته می شود که بدون جهت دامن انسان را می گیرد،و «مثقل»به معنای تحمّل مشقّت و بار سنگین است.

* در حوزه ی قدرت الهی هیچ شریکی وجود ندارد،زیرا:

- خزائن از اوست. «وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[31]

- آفریدن از اوست. «اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ»[32]

- علم غیب از اوست. «وَ لِلّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[33]

- حکومت و سیطره از اوست. لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...[34]

* در مورد برخی سؤالات،منتظر جواب نباشید،گاهی خود سؤال پیام آور است.در این آیات خداوند،سؤالات مختلفی را مطرح کرده است که هیچ کدام پاسخ داده نشده اند،زیرا هدف از سؤال،رسیدن به پاسخ نبوده،بلکه بیدار کردن مخالفان بوده است.

* باید توجّه داشت که تکالیف مالی در اسلام نظیر خمس و زکات،مزد رسالت نیست بلکه برای اداره جامعه و برقراری عدالت اجتماعی و رفع مشکلات گوناگون است.

پیام ها:

1- انبیا درخواست مزد و پاداش از مردم نداشتند. «أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً»

2- مردم به درخواستِ اجرت از سوی مبلّغ دین حسّاس هستند،در برنامه های تبلیغی باید به این خصلت توجّه داشت. «فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ»

3- در ارشاد و دعوت مردم به حق،از طرح مسائل مادّی که سبب خنثی شدن آثار تبلیغ یا نوعی فشار بر مردم است،باید دوری کرد. «فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ»

4- استفاده از کمک های داوطلبانه که برخاسته از عشق و معرفت و نشاط است و مردم خود می پردازند،مانعی ندارد،آنچه منفی است،درخواست مزد از مردم است. تَسْئَلُهُمْ أَجْراً ... مُثْقَلُونَ

5-مخالفان انبیا،نه پشتوانه علمی و عقلی دارند و نه پشتوانه ای از عالم غیب.

«أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ»

6- یکی از شیوه های دعوت و هدایت،شیوه پرسش و پاسخ است که قرآن چگونگی پرسیدن را بیان کرده است. أَمْ ... أَمْ ... أَمْ ... أَمْ ...

7- کید و نیرنگ دشمنان مقطعی نیست،بلکه دائمی است. «یُرِیدُونَ کَیْداً»

8-نتیجه ی نیرنگ،به خود افراد باز می گردد. یُرِیدُونَ کَیْداً ... هُمُ الْمَکِیدُونَ

9- سؤالات و اهداف خود را جمع بندی کنیم. «أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ»

وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ«44»

(آنان به قدری لجوجند که حتی)اگر ببینند پاره ای از آسمان فرو می افتد، (باز هم ایمان نمی آورند و)می گویند:این ابری متراکم است(نه قهر خدا).

فَذَرْهُمْ حَتّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی فِیهِ یُصْعَقُونَ«45» یَوْمَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ«46»

پس آنان را(به حال خود)واگذارشان تا آن روزشان را که در آن گرفتار صاعقه(و قهر خدا)می شوند، ببینند.روزی که نیرنگ و ترفندشان آنان را هیچ سود نبخشد و(از هیچ سوی)یاری نشوند.

نکته ها:

* «کسف»به معنای قطعه است و مقصود از آن در این جا،فرود قطعه سنگ از آسمان به عنوان عذاب الهی است. «مَرْکُومٌ» به معنای متراکم و «یُصْعَقُونَ» به معنای هلاکت و بیهوشی است که در اثر صاعقه ی عذاب پدید آید.این کلمه در قالب مجهول آمده که نشانه اضطرار و ناچاری است.

* اشخاص لجوج هر دم بهانه ای می آورند.آنها از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درخواست سقوط قطعه ای از آسمان را داشتند، فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً ...[35] ولی اگر درخواست آنان عملی شود،باز می گویند:این ابری است متراکم. وَ إِنْ یَرَوْا ... یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ

* امر به معروف و نهی از منکر،مراحل و محدودیّت هایی دارد،گاهی تذکر لازم است و گاهی اعراض و ترک.در آیه 29 خواندیم: «فَذَکِّرْ» یعنی به مردم تذکّر بده! ولی در اینجا می خوانیم: «فَذَرْهُمْ» یعنی آنان را به حال خود رها کن،زیرا دیگر ارشاد تأثیری ندارد.

پیام ها:

1- لجاجت،انسان را به تحلیل غلط وامی دارد. کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ... یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ

2- انسانی که بدیهیّات را انکار می کند و حتّی آنچه را با چشم می بیند نمی پذیرد، دیگر قابل هدایت نیست. «یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ فَذَرْهُمْ»

3- همه ی افراد لایق ارشاد نیستند. «فَذَرْهُمْ»

4- از ارشاد مردم نباید زود خسته شد.قرآن بعد از طرح چهارده سؤال و بستن همه ی راه های عذر و بهانه،فرمان رها کردن آنان را می دهد. أَمْ تَأْمُرُهُمْ ... أَمْ ...

أَمْ ... أَمْ ... فَذَرْهُمْ

5-لطف خداوند به قدری است که حتّی در هنگام رها کردن انسان به حال خود، هشدار لازم را می دهد. فَذَرْهُمْ حَتّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی ...

6- کفر و لجاجت سبب بدفرجامی است. حَتّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ ...

7- سنّت خدا در برابر مخالفان،شتاب وعجله نیست. فَذَرْهُمْ حَتّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ ...

8-به هنگام فرا رسیدن قهر الهی،مجرمان دیگر اختیاری از خود ندارند و باید آن را با ذلّت بپذیرند. «یُصْعَقُونَ»

9- هنگام قهر الهی،نه نیرنگ درونی کارساز است و نه یاور بیرونی. یَوْمَ لا یُغْنِی ...

وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَذاباً دُونَ ذلِکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ«47»

و البته برای کسانی که ستم کردند،عذابی است غیر از این(در دنیا یا برزخ)ولی اکثر آنان نمی دانند.

نکته ها:

* با توجّه به آیات قبل و این آیه،نپذیرفتن دعوت انبیا ظلم است.شاید هم مراد این باشد که کفّار دو گروهند:گروهی که تنها کافرند و گروهی که علاوه بر کفر،ظلم و توطئه هم می کنند که عذاب این گروه بیشتر است.

* در تفسیر قمّی آمده است که مراد از «عَذاباً دُونَ ذلِکَ» ،عذاب در زمان رجعت است،در مورد کسانی که در حقّ آل محمد علیهم السلام ظلم روا داشتند.

پیام ها:

1- برای ستمگران،علاوه بر قیامت،در دنیا نیز عذاب است. «عَذاباً دُونَ ذلِکَ»

2- ظالمان،از عاقبت شوم خود در این دنیا بی خبرند. «أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ»

وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ«48»

برای(انجام)فرمان پروردگارت پایداری کن،که تو در دید ما(و تحت حمایت ما)هستی و هنگامی که(از خواب)بر می خیزی،با ستایش پروردگارت او را به پاکی یاد کن.

وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ«49»

پس پاسی از شب و به هنگام ناپدید شدن ستارگان،خدا را تسبیح کن.

نکته ها:

* این سوره با سوگند به مکان مناجات شروع شد، «وَ الطُّورِ» و با فرمان مناجات پایان یافت. «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ»

* با این که همه ی اعمال و افکار انسان ها زیر نظر خداست،امّا خداوند به اولیای خود توجّه مخصوصی دارد،مثلاً به نوح علیه السلام می فرماید:ساخت کشتی تو زیر نظر ماست. «اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا» و به پیامبر اسلام می فرماید:تمام وجودت زیر نظر ماست. «فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا»

* تسبیح از ستایش مهم تر است،فرمان تسبیح دوبار مطرح شد،ولی ستایش خداوند یکبار.

* مراد از «إِدْبارَ النُّجُومِ» ،هنگام طلوع فجر است که ستارگان در نور صبح ناپدید می شوند.

مفسّران،عبارتِ «مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ» را به نمازشب در هنگام سحر تفسیر کرده اند و در حدیث می خوانیم:مراد از «إِدْبارَ النُّجُومِ» دو رکعت نماز نافله قبل از نماز صبح است.[36]

پیام ها:

1- در برابر افراد لجوج،باید صبر و مقاومت کرد.آری تبلیغ دین در برابر تکذیب ها و آزارها به صبر و حوصله نیاز دارد. «وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ»

2- صبر اگر در راه اجرای فرمان الهی باشد،با ارزش است وگرنه یکدندگی و لجاجت و ضد ارزش محسوب می شود. «وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ»

3- حکم و فرمان خداوند،در جهت تربیت و رشد انسان است. «لِحُکْمِ رَبِّکَ»

4- پیامبر نیز به حمایت خداوند نیازمند است. «فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا»

5-آنچه انسان را صبور می کند،آن است که بداند زیرنظر خداست. «فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا»

6- یاد خدا وستایش وتسبیح او،مایه ی صبر و پایداری است. وَ اصْبِرْ ... وَ سَبِّحْ

7- تسبیح خداوند بر ستایش او مقدّم است،اول باید او را منزّه بدانیم،سپس ستایش کنیم.

8-مناجات شبانه،انسان را برای تلاش روزانه آماده می کند. وَ اصْبِرْ ... وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ ...

9- برای دعا ونیایش،زمان های خاصّ آثار بیشتری دارد. حِینَ تَقُومُ وَ مِنَ اللَّیْلِ ... إِدْبارَ النُّجُومِ

«والحمدللّه ربّ العالمین»


[1] - مریم،52.

[2] - طه،12.

[3] - .قصص،30.

[4] - حج،29.

[5]  تفسیر نورالثقلین.

[6] - انبیاء،104.

[7] - نبأ،12.

[8] - مرسلات،27

[9] - شعراء،136

[10] - کافی،ج3،ص250

[11] - زخرف،73.

[12] - دخان،55.

[13] - الرّحمن،52.

[14] - طور،22.

[15] - واقعه،33

[16] - صافّات،42.

[17] - مرسلات،42.

[18] - طور،42

[19] - .واقعه،20.

[20] - حاقّه،23.

[21] - .انسان،14.

[22] - انسان،21.

[23] - واقعه،23.

[24] - طور،24.

[25] - تفسیر درّالمنثور.

[26] - بحار،ج 5،ص 291.

[27] - صافات،36.

[28] - قصص،49.

[29] - هود،13.

[30] - بقره،23.

[31] - منافقون،7

[32] - زمر،62

[33] - هود،123.

[34] - مائده،17

[35] - شعراء،187.

[36] - کافی ج 3 ص 444.


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس