سیمای سوره ابراهیم

این سوره پنجاه و دو آیه دارد و در مکّه نازل شده است،البتّه آیه های 28 و 29،در مورد کشته شدگان بدر،در مدینه نازل شده است.در این سوره مطالبی درباره ی رسالت انبیا و موعظه ها وبشارت ها ودعاهای حضرت ابراهیم علیه السلام مطرح شده است.به فرموده ی روایات تلاوت این سوره برکاتی دارد که از جمله ی آنها در امان بودن از بلا و فقر و جنون است.

این سوره به دلیل بیان مطالبی درباره ی حضرت ابراهیم علیه السلام سوره«ابراهیم» نامیده شده و مانند سوره های قبلش یونس،هود،یوسف با «الر» آغاز شده است.

اوّلین آیه ی این سوره ها درباره اوصاف قرآن است.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلی صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ«1»

الف،لام،را،(این)کتابی است که آن را به سوی تو نازل کردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی ها(ی شرک وجهل)به سوی نور(ایمان) خارج کنی.به سوی راه خداوند عزیز حمید.

نکته ها:

خارج کردن مردم از ظلمات به نور،در قرآن بارها تکرار شده است؛

گاهی به خدانسبت داده شده. «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»[1]

گاهی به پیامبران نسبت داده شده. «أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»[2]

وگاهی به کتاب نسبت داده شده است. «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»

تشبیه کفر و تفرقه و جهل و شرک و شک به«ظلمات»بخاطر آن است که انسان در آن حالت ها متحیّر است،مثل زمانی که در تاریکی به سر می برد.

نور وسیله بینایی،بیداری،حرکت ورشد است همانگونه که همه ی اینها در کتاب آسمانی و راه خدا موجود است. کِتابٌ ... إِلَی النُّورِ ... إِلی صِراطِ الْعَزِیزِ

پیام ها:

1-قرآن به تنهایی کافی نیست،برای هدایت مردم رهبر الهی نیز لازم است.

«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ»

2-فلسفه ی نزول کتاب های آسمانی و بعثت انبیا،نجات بشر از ظلمت هاست.

لِتُخْرِجَ النّاسَ ...

از ظلمت جهل به نور علم،از ظلمت کفر به نور ایمان،از ظلمت تفرقه به نور وحدت و از ظلمت گناه به نور تقوا.

3-مایه ی تبلیغ و ارشاد باید قرآن باشد. کِتابٌ ... لِتُخْرِجَ

4-ظلمت ها بسیارند،امّا نور یکی است.حقّ یکی،ولی باطل زیاد است.

اَلظُّلُماتِ ... اَلنُّورِ (نور مفرد و ظلمات جمع آمده است.)

5-پیامبران وکتاب های آسمانی وسیله ی هدایتند،اصل هدایت با اذن خداست.

«بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»

6-راه خدا،راه عزّت و سربلندی و کمال است. «إِلی صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»

اَللّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ وَیْلٌ لِلْکافِرِینَ مِنْ عَذابٍ شَدِیدٍ«2»

خداوندی که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است برای اوست،پس وای بر کفّار از عذابی سخت.

پیام ها:

1-قانون و مکتبِ کسی قابل پیروی است که جهان را آفرید و هستی از اوست «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ - لَهُ ما فِی السَّماواتِ»

2-انکار خدایی که همه چیز از آنِ اوست،به او ضرر نمی زند،مایه کیفر کفّار است. «وَیْلٌ لِلْکافِرِینَ مِنْ عَذابٍ»

اَلَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَهِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ«3»

(کفّار)کسانی هستند که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و(مردم را)از راه خدا باز می دارند ومی خواهند آن را منحرف کنند،آنها در گمراهی عمیقی هستند.

نکته ها:

بستن راه خدا به یک یا دو موردِ خاصّ منحصر نیست،بلکه تبلیغات ناروا،گناه علنی، ترویج ابزار فساد و غفلت آور،القای شبهه،ایجاد اختلاف،نشریّات و فیلم های گمراه کننده، بد معرّفی کردن دین حقّ،معرّفی نااهلان به عنوان الگوی دین و ده ها نمونه ی دیگر از مصادیق بستن راه خداست.

کامیابی از دنیا جایز است،امّا ترجیح دنیا بر آخرت خطرناک است،زیرا دنیاگرایی مانع عبادت،انفاق،جهاد،کسب حلال،صداقت و انجام تکالیف شرعی می شود.

پیام ها:

1-دنیاگرایی،زمینه ی کفر،مبارزه با دین و ضلالت است. یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا ... وَ یَصُدُّونَ ... فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ

2-سرچشمه ی گمراهی ها عملکرد خود انسان است. «یَسْتَحِبُّونَ ، یَصُدُّونَ ، یَبْغُونَها»

3-انسان اختیار دارد و می تواند راهی را بر راه دیگر ترجیح دهد و انتخاب کند.

«یَسْتَحِبُّونَ»

4-کفّار سه مرحله را طی می کنند:

اوّل خودشان با دنیاگرایی منحرف می شوند. «یَسْتَحِبُّونَ»

آنگاه با اعمالشان دیگران را از راه باز می دارند. «یَصُدُّونَ»

سپس با تمام توان مسیر حقّ طلبان را منحرف می کنند. «یَبْغُونَها»

5-روحیّه ی کفر،عامل انحراف طلبی است. وَیْلٌ لِلْکافِرِینَ ... یَبْغُونَها

6-گمراهی،درجات و مراحلی دارد و هر چه عمیق تر شود رجوع به حقّ مشکل تر می شود. «ضَلالٍ بَعِیدٍ»

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ«4»

هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به زبان قومش،تا(بتواند پیام خدا را)برای مردم بیان کند، پس خداوند هر که را بخواهد(و مستحقّ بداند)گمراه می کند وهر که را بخواهد (وشایسته بداند)هدایت می نماید،و اوست عزیز وحکیم.

نکته ها:

مراد از«لسان قوم»در این آیه،تنها لغت و زبانِ مردم نیست،زیرا گاهی ممکن است گوینده ای با زبان مردم سخن بگوید ولی مردم حرف او را درست نفهمند،بلکه مراد آسان و قابل فهم گفتن است،به گونه ای که مردم پیام الهی را بفهمند،چنانکه در آیات دیگر می فرماید: «یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ»[3]ما قرآن را به زبان تو آسان کردیم.حضرت موسی نیز از خداوند می خواهد که گره از زبانش گشوده شود تا مردم کلامش را بفهمند. «وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»[4]

مقصود از گمراه کردن خداوند،محروم کردن افراد لجوج از لطف خود است،والا اگر خداوند بنای گمراه کردن مستقیم کسی را داشت،نه کتابی می فرستاد و نه پیامبری.در آیات دیگر می خوانیم که خداوند ظالمان و فاسقان و مسرفان را گمراه می کند،یعنی انسان با گناه و ظلم،زمینه ی محروم شدن از هدایت را در خود فراهم می کند.

بعضی از مفسران گفته اند:فاعل «یَشاءُ» مردم هستند نه خدا،یعنی خداوند گمراه می کند کسی را که خودش بخواهد گمراه شود و هدایت می کند کسی را که خودش بخواهد هدایت شود.نظیر آیه: کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ ..[5] گروهی را در راهی که بروند کمک می کنیم.

تبلیغ پیامبر که با زبان قوم خود بوده با جهانی بودن دین منافاتی ندارد.زیرا محتوای پیام زبان خاصّی ندارد و با سفارش قرآن،باید گروهی با تفقه و هجرت مطالب دین را آموخته و به سایرین بیاموزند.

پیام ها:

1-پیامبران،با فرهنگ و زبان مردم زمان خود آشنا بوده و طبق فهم آنان تبلیغ می کردند. «بِلِسانِ قَوْمِهِ»

2-خداوند با مردم اتمام حجّت می کند. «بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ»

3-رابطه ی رهبران دینی با مردم،عاطفی،صمیمی ومستقیم است. «بِلِسانِ قَوْمِهِ»

4-تبلیغ باید با شیوه ای ساده و صریح و روشن،و برای عموم قابل فهم باشد.

«بِلِسانِ قَوْمِهِ»

5-هدایت و ضلالت خداوند بر اساس حکمت است. فَیُضِلُّ ... وَ یَهْدِی ... وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ«5»

همانا موسی را همراه معجزاتی(به سوی مردم)فرستادیم(و به او گفتیم:)قومت را از تاریکی ها به سوی نور خارج ساز و روزهای(نزول قهر یا لطف)خدا را به آنان یادآوری کن،همانا در این(یادآوری)برای کسانی که صبر و مقاومت و سپاس فراوان داشته باشند نشانه هایی از قدرت الهی است.

نکته ها:

در روایات،روز ظهور حضرت مهدی علیه السلام و روز رجعت و روز قیامت را از مصادیق«ایّام اللَّه» گفته اند.[6]

پیام ها:

1-انبیا باید معجزه داشته باشند. أَرْسَلْنا ... بِآیاتِنا

2-هدف کلّی انبیا،یکی است.خداوند در آیه اوّل این سوره به پیامبر اسلام،و در این آیه به حضرت موسی می فرماید:مردم را از تاریکی ها خارج کنید و به نور هدایت نمایید. «أَخْرِجْ قَوْمَکَ»

3-اوّلین حوزه ی مأموریّت انبیا،قوم خودشان است. «قَوْمَکَ»

4-راه نجات مردم از ظلمات،یاد قهر وقدرت خدا نسبت به ستمگران و توجّه به الطاف اونسبت به گذشتگان است. «ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ»

5-توجّه به تاریخ،زمینه ی صبر و شکر را در انسان به وجود می آورد.یادآوری مصیبت ها و تلخی های گذشته و برطرف شدن آنها،انسان را به شکر وادار می کند.توجّه به پایداری امّت ها و پیروزی آنان،آدمی را به صبر و مقاومت دعوت می کند. «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ»

6-همه ی روزها روز خداست،امّا روز تجلّی قدرت خداوند حساب دیگری دارد.(تجلّی قدرت او در قهر بر کفّار و تجلّی لطف او بر مؤمنان.) «بِأَیّامِ اللّهِ»

7-هرگونه جشن یا سوگواری و مراسم ویژه ای که بزرگداشت ایام اللَّه باشد جایز است. «ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ» (بر خلاف نظر فرقه ی منحرف وهّابیّت)

8-مؤمن در سختی،صبر و در رفاه،شکر می کند. «صَبّارٍ شَکُورٍ»

9-صبر زمینۀ درک حقیقت است. «لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ»

وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ«6»

و(به یادآور)هنگامی که موسی به قوم خود گفت:نعمت خداوند بر خودتان را یاد کنید،آنگاه که شما را از فرعونیان نجات داد،آنها که شما را به بدترین نوع عذاب می کردند،پسرانتان را سر می بریدند و زنانتان را (برای کنیزی و هوسرانی خود)زنده نگاه می داشتند و در این امور،از طرف پرودگارتان آزمایش بزرگی بود.

پیام ها:

1-با مقایسه ی حوادث تلخ و شیرین و زمان آزادی ها و شکنجه ها،قدر نعمت های خدا را بشناسیم. «اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللّهِ»

2-پیروزی ها را از خدا بدانیم نه از خود. «نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْجاکُمْ»

3-آزادی،از مهم ترین نعمت های الهی است. نِعْمَهَ اللّهِ ... إِذْ أَنْجاکُمْ

4-مهم ترین کار انبیا،مبارزه با طاغوت ها و نجات محرومان و مستضعفان است.

«أَنْجاکُمْ»

5-درباریان و اطرافیان،نقش مهمی در حفظ نظام طاغوتی دارند. «آلِ فِرْعَوْنَ»

6-آزمایش و بلا در راستای تربیت انسان واز شئون ربوبیّت الهی است. «بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ»

وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ«7»

و(نیز به یادآور)هنگامی که پروردگارتان اعلام فرمود:همانا اگر شکر کنید،قطعاً (نعمت های)شما را می افزایم،و اگر کفران کنید البتّه عذاب من سخت است.

ص :388

نکته ها:

این آیه،مهم ترین و صریح ترین آیه قرآن در مورد شکر نعمت و یا کفران آن است،که بعد از آیه ی مربوط به نعمت آزادی و تشکیل حکومت الهی،به رهبری حضرت موسی مطرح شده است و این،رمز آن است که حکومت الهی و رهبر آسمانی مهم ترین نعمت هاست،و اگر شکرگزاری نشود خداوند مردم ناسپاس را به عذاب شدیدی گرفتار می کند.

شکر نعمت مراحلی دارد:

الف:شکر قلبی که انسان همه ی نعمت ها را از خداوند بداند.

ب:شکر زبانی،نظیر گفتن «الْحَمْدُ لِلّهِ» .

ج:شکر عملی که با انجام عبادات و صرف کردن عمر و اموال در مسیر رضای خدا و خدمت به مردم به دست می آید.

امام صادق علیه السلام فرمود:شکر نعمت،دوری از گناه است و نیز فرمود:شکر آن است که انسان نعمت را از خدا بداند(نه از زیرکی و علم و عقل و تلاش خود یا دیگران)و به آنچه خدا به او داده راضی باشد و نعمت های الهی را وسیله ی گناه قرار ندهد،شکر واقعی آن است که انسان نعمت خدا را در مسیر خدا قرار دهد.[7]

شکر در برابر نعمت های الهی بسیار ناچیز و غیرقابل ذکر است،به قول سعدی:

بنده همان به که زتقصیر خویش

عذر به درگاه خدا آورد

ورنه سزاوار خداوندیش

کس نتواند که بجا آورد

در حدیث می خوانیم که خداوند به موسی وحی کرد:حقّ شکر مرا بجا آور.موسی گفت:این کار امکان ندارد،زیرا هر کلمه ی شکر نیز شکر دیگری لازم دارد.وحی آمد:همین اقرار تو و این که می دانی هر چه هست از من است،بهترین شکر من است.[8]

به گفته ی روایات،کسی که از مردم تشکر نکند از خدا نیز تشکر نکرده است.

«من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله» [9]

اگر نعمت خدا را در مسیر غیر حقّ مصرف کنیم،کفران نعمت و زمینه کفر است. «لَئِنْ کَفَرْتُمْ» ، «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّهِ کُفْراً» [10]کسانی که نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند.

پیام ها:

1-سنّت خداوند بر آن است که شکر را وسیله ی ازدیاد نعمت قرار داده و این سنّت را قاطعانه اعلام کرده است. «تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ» شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند.

2-خدا برای تربیت ما،شکر را لازم کرد نه آنکه خود محتاج شکر باشد. «رَبِّکُمْ»

3-با شکر،نه تنها نعمت های خداوند بر ما زیاد می شود،بلکه خود ما نیز رشد پیدا می کنیم،زیاد می شویم و بالا می رویم. «لَأَزِیدَنَّکُمْ»

4-کیفر کفران نعمت،تنها گرفتن نعمت نیست،بلکه حتّی گاهی نعمت سلب نمی شود،ولی به صورت نقمت و استدراج در می آید تا شخص،کم کم سقوط کند. «لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ»

وَ قالَ مُوسی إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ«8»

و موسی(به بنی اسرائیل)گفت:اگر شما و ساکنان زمین همگی کفر ورزید (به خداوند زیانی نمی رسد)چرا که خداوند(ذاتاً)بی نیاز و شایسته ی ستایش است.(نه آنکه از طریق ایمان و شکر شما بخواهد برای خود بی نیازی و ستایش کسب کند.)

پیام ها:

1-در شیوه دعوت و تبلیغ،نباید کار به خواهش از مردم برسد. إِنْ تَکْفُرُوا ... فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ

2-با ایمان و عمل خود،بر خداوند هیچ منّتی نگذاریم که او نیازی به اعمال ما ندارد. «لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ»

3-ایمان و کفر،یا شکر و کفرانِ ما در ذات او أثری ندارد. «لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ» گر جمله ی کائنات کافر گردند بر دامن کبریایش ننشیند گرد

أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنّا لَفِی شَکٍّ مِمّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُرِیبٍ«9»

آیا خبر کسانی که قبل از شما بودند،(مثل خبر غرق شدن)قوم نوح و(طوفان قوم) عاد و(صاعقه ی قوم)ثمود و کسانی که بعد از آن ها بودند،به شما نرسیده است؟ همان ها که جز خداوند از(آمار و تعداد تلفات)آن ها آگاه نیست،پیامبرانشان همراه با معجزات به سراغشان آمدند،ولی آن ها دست هایشان را در دهانشان می گذاشتند(یعنی ساکت شوید و ما را موعظه نکنید)و می گفتند:ما به آنچه شما به آن فرستاده شده اید،کفر می ورزیم و ما از آنچه شما ما را به آن دعوت می کنید، در شکّ و تردید هستیم.

نکته ها:

این آیه یکی از مصادیق تذکر و توجّه به«ایام الله»است که در آیه ی پنجم این سوره مطرح شد. «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ»

به گفته شیخ طوسی در تفسیر تبیان،شک با ریب فرق دارد.شک،تردید طبیعی است ولی ریب،شکی است که با سوء ظنّ و تهمت همراه باشد.

شکی که زمینه تحقیق و قبول حقیقت شود،شکّ سازنده و مفید است،ولی شکّی که در برابر بیّنات و معجزات مطرح است،همان لجاجت و شکّ مخرّب و باز دارنده ی انسان از پذیرش حقّ است. لَفِی شَکٍّ ... إِلَیْهِ مُرِیبٍ

جمله «فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْواهِهِمْ» را می توان به چند صورت معنا کرد:

الف:مخالفان با گذاشتن دست بر دهان حقّگویان،صدای آنان را در گلو خفه می کردند.

ب:معجزات و دلایل انبیا به قدری محکم بود که گویا دست مردم را گرفته بردهانشان گذاشتند،کنایه از اینکه زبان مردم در برابر حقّ،بسته شد و حرفی برای گفتن نداشتند.

ج:مخالفان انبیا از شدت خشم،انگشتان خود را گاز می گرفتند.

د:مخالفان انبیا،در حضور پیامبر دستان خود را بر دهانشان قرار می دادند.کنایه از اینکه ساکت شوند و موعظه ای نکنند.

پیام ها:

1-از سوی خداوند سنّت ها و قوانین ثابتی بر تاریخ و جامعه حاکم است،که آشنایی با قسمتی از تاریخ می تواند درس عبرتی برای قسمت دیگر باشد. «أَ لَمْ یَأْتِکُمْ..»

2-قسمت هایی از تاریخ بشر،مجهول و ناشناخته است. «لا یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللّهُ»

3-همه ی رسولان معجزه داشته اند. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ»

4-کفّار تنها مخالف شخص انبیا نبودند،بلکه با مکتب آنان مخالف بودند. «کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ»

5-شک کفار در حقّانیّت دین،ناشی از مقام تحقیق نیست،بلکه منشأ آن بدبینی و لجبازی است. شَکٍّ ... مُرِیبٍ

قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُنا تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِینٍ«10»

پیامبرانشان(در جواب)گفتند:آیا درباره خدا،آفریدگار آسمان ها و زمین، شکی هست؟!(آیا هستی با این عظمت نیاز به خالق ندارد؟)او که شما را (به راه حقّ)دعوت می کند تا از گناهانتان بگذرد و تا موعد معین شما رامهلت دهد.(کفّار)گفتند:شما جز انسانی همچون خود ما نیستید،(و امتیازی بر ما ندارید)شما می خواهید ما را از آنچه نیاکان ما می پرستیدند باز دارید،(اگر غیر از این است)پس برای ما برهان و معجزه ای روشن (آنگونه که ما می خواهیم)بیاورید.

نکته ها:

در آیه ی قبل کفّار به انبیا گفتند: «تَدْعُونَنا» شما ما را به راه خدا می خوانید،ولی در این آیه پیامبران به آنان گفتند: «یَدْعُوکُمْ» خدا شما را می خواند.یعنی دعوت ما از جانب خود و به سوی خود نیست،بلکه از سوی خدا و به سوی خداست.

به گفته ی زمخشری و مراغی؛وعده های قرآن نسبت به مؤمنان بخشش تمام گناهان است. «یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» ولی نسبت به دیگران،بخشش بعضی از گناهان است. «یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ»

پیام ها:

1-اعتقاد به خدا،فطری و بدیهی است و سزاوار شک نیست. «أَ فِی اللّهِ شَکٌّ»

2-در کنار عقل و فطرت،محبّت و دعوت نیز لازم است. أَ فِی اللّهِ شَکٌّ ... یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ

3-دین انسان را به پاکی از آلودگی ها دعوت می کند. یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ ... ذُنُوبِکُمْ

4-خداوند طالب غفران و آمرزش گناهان انسان است. «یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ»

5-توبه و اطاعت از خداوند باعث تاخیر اجل انسان می شود. یَدْعُوکُمْ ... یُؤَخِّرَکُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی

6-خداوند از روی مهر،به هدایت دعوت می کند و از روی لطف تا پایان عمر

مهلت انتخاب می دهد. «یَدْعُوکُمْ - یُؤَخِّرَکُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»

7-عمر هر انسانی،از پیش اندازه گیری و تعیین شده است. «إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»

8-تعصّبات قومی و نژادی،مانع پذیرفتن حقّ است. «یَعْبُدُ آباؤُنا»

9-خانواده در عقاید و باورهای انسان،نقش مهمی دارد. «یَعْبُدُ آباؤُنا»

10-عناد و گردنکشی در برابر حقّ،درد بی درمان است.تمام انبیا با معجزه به سراغ مردم می رفتند،ولی لجاجت برخی مردم سبب می شد که همواره معجزه ی تازه ای که طبق هوس آن ها باشد از پیامبران درخواست کنند. «فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِینٍ»

قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لکِنَّ اللّهَ یَمُنُّ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما کانَ لَنا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْطانٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ«11»

پیامبرانشان در جوابشان گفتند:(آری)ما جز بشری مثل شما نیستیم، ولی خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منّت می گذارد(و او را بر مردم مبعوث می کند)و ما را نرسد که جز با اذن خداوند،برای شما معجزه ای بیاوریم،پس مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل نمایند.

نکته ها:

گرچه در این آیه می فرماید:خداوند بر هر کس بخواهد منّت گذاشته،او را پیامبر قرار می دهد،ولی خدای حکیم می داند که چه کسی ظرفیّت و لیاقت این مسئولیّت بزرگ را دارد.

«اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»[11]خدا بهتر می داند که رسالت خود را کجا قرار دهد.

کفّار و مشرکان با انبیا دو حرف داشتند:

1.شما انسان هایی مثل ما هستید.

2.معجزه ای را که ما پیشنهاد می کنیم برای ما بیاورید.

در این آیه،پاسخ این دو حرف آمده است:امّا این که ما انسانی همانند شما هستیم قبول داریم،ولی خداوند بر ما منّت گذاشته و به ما وحی کرده است،امّا این که معجزه ی ما به دلخواه شما باشد،این نمی شود،زیرا ما حقّ نداریم بدون اذن خداوند،معجزه ای بیاوریم.

پیام ها:

1-گرچه انسان ها همه در شکل و ظاهر یکسانند،اما دلیل بر این نیست که در باطن و معنویّت نیز یکسانند. إِنْ نَحْنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ ...

2-الگوها و مربیّان باید با تربیت پذیران،در شرایط همسان باشند.(آنچه نقطه ی قوّت انبیاست،در نظر بعضی نقطه ی ضعف بود.اگر پیامبران از خود انسان ها و دارای نیازها و غرایز و مشکلات انسانی نبودند،نمی توانستند مربی و الگوی انسان ها واقع شوند.) «بَشَرٌ مِثْلُکُمْ»

3-پیامبران،در باره خود غلوّ نمی کردند و می گفتند:ما انسانی مثل شما هستیم.

«إِنْ نَحْنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ»

4-مقام نبوّت،هدیه و منّت الهی است. «یَمُنُّ»

5-معجزه به امر خداست،نه اراده مردم.(حتّی اگر مردم توقع معجزه نداشته باشند،انبیا آن را می آورند) «إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ»

6-توکّل،لازمه ی ایمان است. «فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»

7-مؤمن،از عناد و انکار مخالفان خسته نمی شود و با توکّل بر خداوند راهش را ادامه می دهد. «وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»

وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ«12»

و چرا ما بر خدا توکل نکنیم،در حالی که او ما را به راه های(سعادت)ما هدایت کرده است؟قطعاً ما در برابر هر آزاری که شما نسبت به ما روا دارید،مقاومت خواهیم کرد و اهل توکّل باید فقط بر خداوند توکّل نمایند.

نکته ها:

توکّل یعنی وکیل گرفتن.وکیل باید چهار شرط داشته باشد:درایت،امانت،قدرت و محبت و کسی جز خدا این شروط را به نحو کامل ندارد،پس بر او توکّل کنیم.

امام رضا علیه السلام فرمود:مرز توکّل آن است که با ایمان به خدا،از هیچ کس نترسی.[12]

پیام ها:

1-خدایی که هدایت کرد،حمایت هم می کند.پس تنها بر او توکّل کنیم. «نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وَ قَدْ هَدانا»

2-راه انبیا همان راه خداست.(به جای«سبله»فرمود: «سُبُلَنا» چنانکه در جای دیگر می فرماید: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بَصِیرَهٍ»[13]

3-لازمه پیمودن راه خدا،تحمّل سختی هاست. «سُبُلَنا - لَنَصْبِرَنَّ»

4-هم باید بر خدا توکل کرد و هم باید در برابر مخالفان صبر و مقاومت نمود.

نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ ... وَ لَنَصْبِرَنَّ

5-مؤمن با آزار و شکنجه،از عقیده و عملش دست برنمی دارد. «لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا»

6-کسی می تواند صبر کند که تکیه گاهی داشته باشد. لَنَصْبِرَنَّ ... عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ

وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا فَأَوْحی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظّالِمِینَ«13»

و کفّار به پیامبرانشان گفتند:ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون می کنیم،مگر آن که در کیش ما در آیید پس پروردگارشان به آنان وحی کرد که ما حتماً ستمگران را نابود می کنیم.

نکته ها:

سؤال: مگر انبیا قبل از بعثت،مشرک بودند که کفّار از آنان تقاضا می کردند به آیین ما باز گردید؟ «لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا»

پاسخ:اوّلاً ممکن است مراد کفّار،برگشت پیامبران در سلطه ی آنان باشد.یعنی می گفتند:بر فرض که شما ایمان دارید،ولی نباید در برابر ما قیام کنید و خود و یارانتان از راه ما سرپیچی نمایید.

ثانیاً«عود»اگر با حرف«الی»همراه بود به معنای بازگشت به حالت اوّل است،ولی حال که با«فی»همراه است،مراد از آن تغییر و تحوّل است نه بازگشت به حالت اوّل،یعنی تغییر عقیده دهید و آیین ما را بپذیرید.

پیام ها:

1-همه ی انبیا،گرفتار مخالفان بودند. «قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ»

2-تهدید و تبعید،سیاست زورگویانِ بی منطق است. لَنُخْرِجَنَّکُمْ ...

3-کفّار نمی خواهند مؤمنان هویّت مستقلّی داشته باشند. «لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا»

4-تهدید را باید با تهدید پاسخ داد. «لَنُخْرِجَنَّکُمْ - لَنُهْلِکَنَّ»

5-دلیل هلاکت ظلم است،نه کفر. کَفَرُوا ... لَنُهْلِکَنَّ الظّالِمِینَ

6-ظلم،دوام ندارد و ظالم،عاقبت نابود می شود. «لَنُهْلِکَنَّ الظّالِمِینَ»

وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعِیدِ«14»

و همانا بعد از(هلاکت)ستمگران،شما را در آن سرزمین سکونت خواهیم داد.این، برای کسانی است که از مقام من پروا کنند واز وعده تهدید آمیزم بترسند.

نکته ها:

خداوند متعال وعده داده است که ستمگران نابود و اولیای او حاکم شوند وچون تاکنون این وعده به صورت گسترده محقّق نشده،در زمان ظهور امام زمان علیه السلام عملی خواهد شد.

قرآن کریم بارها وعده داده است که«اولیای خدا بر زمین حاکم خواهند شد و دشمنان آنان به هلاکت خواهند رسید.»در این جاسه مورد را ذکر می کنیم:

الف: «إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ»[14]همانا لشکر ما قطعاً پیروز است.

ب: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ»[15]حرف ما نسبت به انبیا قطعی است که آن ها پیروزند.

ج: «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ»[16]وارث زمین بندگان شایسته من خواهند بود.

به هر حال،پیروزی حقّ بر باطل و تشکیل حکومت الهی به دست مردان خدا از وعده های قطعی و مکرّر قرآن است.

ذات الهی،سرچشمه خیرات وخوبی هاست ودوست داشتنی است. «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ»[17]مؤمن بیشترین علاقه را به خدا دارد.آنچه سبب پرواست،مقام خداست.

آری! اگر دوست شما قاضی باشد و کار شما به دادگاه بکشد و پای حساب به میان آید،شما از دادگاه ومقام عدل او می ترسید با اینکه او دوست شماست.

پیام ها:

1-کفّار،زمین را منطقه ی قدرت نمایی خود می دانند،غافل از آن که حکومت زمین به دست انبیا و مؤمنان می رسد.در برابر تهدید کفار: «لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا» وعده خداوند: «لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ»

2-خداوند به اولیای خود وعده ی پیروزی داده است. «لَنُسْکِنَنَّکُمُ»

3-انبیا تنها برای بیان احکام و موعظه نیامده اند،برای حکومت نیز آمده اند.

«لَنُسْکِنَنَّکُمُ»

4-شرط پیروزی بر ستمگران،داشتن تقواست. «خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعِیدِ»

5-از تهدید کفّار نترسید که می گویند: «لَنُخْرِجَنَّکُمْ» از تهدید خدا بترسید که می فرماید: «خافَ وَعِیدِ»

وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبّارٍ عَنِیدٍ«15»

و(پیامبران ومومنان)در انتظار فتح و پیروزی بودند،و(لی)تمام ستمگران لجوج محروم ماندند.

مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ یُسْقی مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ«16»

عاقبتِ این(ستمگرانِ لجوج)،دوزخ است واز آبی بدبو وچرکین نوشانده می شوند.

نکته ها:

«وراء»به معنای عاقبت و پایان است،چنانکه در فارسی نیز می گوییم:پشت سر این غذا مریضی است.[18]

همه ی انبیا در انتظار پیروزی بودند.نوح می گوید: «أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ»[19]خداوندا! من مغلوبم،کمکی برسان.سایر انبیا نیز از خداوند فتح و پیروزی می خواستند: «رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحِینَ»[20]پروردگارا! میان ما و قوم ما به حقّ حکم کن،کفّار نیز به مسلمانان می گفتند:شما که می گویید ما در روزی پیروز خواهیم شد،پس آن روز کی فرا می رسد؟ «مَتی هذَا الْفَتْحُ»[21] این جاست که قرآن کریم در آیات بسیاری از پیروزی پیامبران و نابودی کافران و عذاب آنان سخن می گوید و با قاطعیّت به کفّار اعلام می کند که آن روز به زودی فرا می رسد.

نوشیدنی های دوزخیان در قیامت سوزنده است نه سیراب کننده:

الف: «سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ»[22]از آب جوشانی نوشانده می شوند که درون آن ها را قطعه قطعه می کند.

ب: «یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ»[23]از آبی همچون مس گداخته پذیرایی می شوند،که حرارت آن صورت ها را کباب می کند.

اما اهل بهشت در کنار نهرهایی از آب گوارا زندگی می کنند و از شیر و عسل مصفّا که از طرف خداوند برای آنان آماده شده است استفاده می کنند و از همه ی نعمت های الهی بهره مندند. «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»[24]

در تاریخ آمده است:یکی از ستمگران بنی امیّه به نام«ولیدبن یزید بن عبدالملک»روزی برای آگاه شدن از آینده اش،قرآن را باز کرد و چشمش به این آیه وَ اسْتَفْتَحُوا ...افتاد، عصبانی شد و قرآن را پاره کرد و شعری به این مضمون سرود:ای قرآن! تو مرا جبّار عنید می دانی و تهدیدم می کنی؟آری،من همان جبّار عنیدم.من امروز تو را پاره می کنم،تا در قیامت گواهی دهی که ولید مرا پاره پاره کرد.[25]

یَتَجَرَّعُهُ وَ لا یَکادُ یُسِیغُهُ وَ یَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِیظٌ«17»

آن(آب چرکین)را جرعه جرعه می آشامد،در حالی که فرو بردن آن هرگز گوارا نیست و مرگ از هر سو به سراغ او می آید،ولی او مردنی نیست وپس از آن،عذاب شدیدی است.

نکته ها:

در این آیه،سیمایی از عذاب دوزخیان مطرح شده است:

الف:عذاب اهل دوزخ ذرّه ذرّه است تا شکنجه ی آنان بیشتر باشد.

ب:عذاب های گوناگون،دوزخیان را تا مرز مرگ پیش می برند،ولی آنان نمی میرند.

ج:عذاب ها،عقبه های سخت تری دارد و رو به افزایش است.

قرآن در وصف عذاب قیامت،چندین تعبیر دارد: «أَلِیمٌ» ، «شَدِیدُ» ، «غَلِیظٌ» ، «عَظِیمٌ» که همه اشاره به شدت و عظمت عذاب دارد.

«اساغه»به معنای آشامیدن آب است با میل و رغبت.جمله ی «لا یَکادُ یُسِیغُهُ» یعنی هرگز با میل خود آن را نمی آشامد.[26]

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:هرکس شراب بنوشد،تا چهل روز نمازش قبول نمی شود و سزاوار است که خداوند از آب بد بوی متعفّنِ دوزخ،به او بنوشاند.[27]

پیام ها:

1-عذاب دوزخ تدریجی و دائمی است. «یَتَجَرَّعُهُ»

2-دوزخیان مرگ ندارند و عذاب دوزخ سبب مرگ نمی شود. «ما هُوَ بِمَیِّتٍ»

3-عذاب دوزخ رو به افزایش است. «وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِیظٌ»

مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمّا کَسَبُوا عَلی شَیْءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ«18»

مَثل(کارهای)کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیدند،همچون خاکستری است که در روز طوفانی تندبادی بر آن بوزد،آنان بر حفظ ذره ای از آنچه بدست آورده اند، قادر نیستند.این،همان گمراهیِ دور و عمیق است.

نکته ها:

در آیات قبل،سخن از خسران و محرومیّت ستمگران لجوج بود، «وَ خابَ کُلُّ جَبّارٍ عَنِیدٍ» این آیه توضیح همان خسارت است.

خداوند بدی های مؤمنان را در شرایطی به نیکی ها وحسنات تبدیل می کند، «یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»[28]ولی اعمال بد کفّار،حسناتشان را نابود می کند، «کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ» و در آیات دیگر آمده است: «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ»[29]یعنی اعمالشان محو می شود.

قرآن در آیات زیادی مسأله ی پوچ شدن و بی ثمر بودن اعمال کفّار را مطرح کرده است:از جمله می فرماید: «وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً»[30]ما اعمال آنها را می آوریم و پوچ می کنیم.و اگر درباره ی کفّار می خوانیم: «فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً»[31]در قیامت میزانی برای کفار به پا نمی کنیم،شاید اشاره به همین مطلب باشد.

پیام ها:

1-اعمال کفار،آتشی است که جز خاکستر چیزی به جای نمی گذارد. «کَرَمادٍ»

2-اعمال کفّار،شما را خیره و دلباخته نکند که پوچ و بی ثمر است. «کَرَمادٍ»

3-کافرِ سرمست،از توبه و نجات دور است. «الْبَعِیدُ»

4-کفر اعمال نیک را هم به باد می دهد. کَفَرُوا ... أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ«19»

آیا ندیدی که خداوند آسمان ها و زمین را به حقّ آفرید؟اگر بخواهد شما را می برد و آفریده ای جدید(به جای شما)می آورد.

وَ ما ذلِکَ عَلَی اللّهِ بِعَزِیزٍ«20»

و این تبدیل و جابه جایی،برای خداوند سخت نیست.

نکته ها:

قرآن،چندین بار فرموده:ما آسمان ها و زمین را بیهوده و بازیچه نیافریدیم. «ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ»[32]،در جای دیگر می فرماید: «ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا»[33]آری،این کفّارند که خلقت هستی را بی هدف و باطل می پندارند.

پیام ها:

1-آفرینش آسمان ها و زمین،بر اساس حکمت و مصلحت و هدفی شایسته انجام گرفته است. «بِالْحَقِّ»

2-خداوند،به بود ونبود ما نیازی ندارد،مغرور نشویم. «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ»

3-هستی و دوام آن،به اراده و مشیّت الهی وابسته است. «إِنْ یَشَأْ»

4-جهان بدون انسان باطل است،حتّی اگر شما را ببریم،انسان های دیگری را می آوریم تا آفرینش آسمان ها و زمین بیهوده نباشد.[34] «یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ»

وَ بَرَزُوا لِلّهِ جَمِیعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنّا کُنّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنّا مِنْ عَذابِ اللّهِ مِنْ شَیْءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللّهُ لَهَدَیْناکُمْ سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِیصٍ«21»

و(در قیامت،مردم)همگی در پیشگاه خدا ظاهر شوند.پس ضعیفان به مستکبران گویند:ما(در دنیا)پیرو شما بودیم،پس آیا(امروز)می توانید چیزی از عذاب خدا را از ما بازدارید؟ (آن ها در پاسخ)گویند:اگر خداوند ما را(به رهایی از عذاب) هدایت کرد، قطعا ما شما را هدایت می کنیم بر ما یکسان است که فریاد و ناله بزنیم یا صبر کنیم(و ضجّه ای نزنیم)برای ما هیچ راه نجاتی نیست.

نکته ها:

«بروز»به معنای خروج است و«مبارز»کسی را گویند که از صف لشکر خارج شود و آمادگی خود را برای نبرد با دشمن اعلام کند.

گرچه معمولاً مردم بر دین و روش حاکمانشان هستند،

«النّاس علی دین ملوکهم» امّا در سیستم مدیریّت اسلامی،اطاعتِ مطلق از مدیر نداریم.

«لاطاعه لمخلوق فی معصیه الخالق»[35]بنابراین،شعار«المأمور معذور»صحیح نیست.

پیام ها:

1-در قیامت،همه ی مردم یکجا در پیشگاه خداوند حاضر می شوند. «جَمِیعاً»

2-نتیجه تقلید و پیروی کورکورانه،حسرت است. «کُنّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ»

3-دوزخیان تنها تخفیف گوشه ای از عذاب را توقع دارند،نه تمام آن را. «مِنْ شَیْءٍ»

4-هدایت و ضلالت رهبران جامعه،در سعادت یا شقاوت مردم نقش مهمی دارد. «لَوْ هَدانَا اللّهُ لَهَدَیْناکُمْ»

5-یکی از عذاب های روحی وروانی رهبران فاسد در قیامت،اقرار آنها به

ناتوانی و بدبختی خود،در برابر پیروان خویش است. «لَوْ هَدانَا اللّهُ لَهَدَیْناکُمْ»

6-آنها که در دنیا،به انبیا می گفتند:برای ما فرقی ندارد که ما را موعظه کنید یا نکنید. «سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظِینَ»[36]در قیامت هم می گویند:

فرقی ندارد که ما جیغ بکشیم یا آرام باشیم،به هر حال،دچار عذابیم. «سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا»

7-فرار از دادگاه و کیفر الهی امکان ندارد. «ما لَنا مِنْ مَحِیصٍ»

8-در قیامت میان کفّار،قیل و قال و گفتگو بسیار است.قال... .قالُوا[37]

9-در قیامت هیچ کس نمی توانند مانع عذاب الهی شود. «فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ»

وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ«22»

و(چون کار کیفر و پاداش به اتمام رسد)شیطان(از روی ملامت به دوزخیان) گوید: همانا خداوند به شما وعده داد،وعده راست و من به شما وعده دادم،ولی با شما تخلّف کردم، من بر شما تسلّطی نداشتم،جز آن که شما را دعوت کردم و شما (به میل خود) استجابت کردید.پس مرا ملامت و نکوهش نکنید و خود را سرزنش کنید.(در این روز) نه من می توانم فریادرس شما باشم و نه شما فریادرس من.من از این که مرا پیش از این شریک خدا قرار داده بودید،بیزارم.قطعاً برای ستمگران عذاب دردناکی است.

نکته ها:

گناهکار در قیامت دست و پا می زند تا برای خود شریک جرم پیدا کند و انحراف خود را به گردن دیگران بیندازد.گاهی می گوید:دوست بد مرا منحرف کرد. «لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ»[38]گاهی می گوید:رهبران فاسد مرا فاسد کردند. «لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ»[39]گاهی شیطان را ملامت می کند و او را عامل گمراهی خود می داند،امّا شیطان می گوید:مرا سرزنش نکنید، فَلا تَلُومُونِی ...من جز وسوسه و دعوت کاری نداشتم.انحراف از خود شما بود.

تسلّط نداشتن شیطان بر انسان،هم مورد تأیید خداوند است و هم خود شیطان به آن اقرار دارد. «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ»[40]تو بر بندگان خالص من تسلطی نداری.در این آیه نیز می گوید: «ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ»

پیام ها:

1-وعده های الهی،حقّ و مطابق با واقع است. «وَعْدَ الْحَقِّ»

2-شیطان با وعده هایش انسان را فریب می دهد. «وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ» چنانکه در جای دیگر آمده: «یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُوراً»[41]

3-شیطان،انسان را مجبور نمی کند،بلکه وسوسه و دعوت می کند. «دَعَوْتُکُمْ»

4-حتّی شیطان،انسان فاسد را سرزنش می کند. «لُومُوا أَنْفُسَکُمْ»

5-ملامت یکی از دلایل آزادی و اختیار انسان است، «فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ» زیرا انسان مجبور،ملامت ندارد.

6-گناه خود را به گردن شیطان نیاندازیم. «فَلا تَلُومُونِی»

7-در قیامت رابطه ها قطع می شود. «ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ» (رهبران باطل و پیروان آنان از یکدیگر بیزاری می جویند.شیطان به پیروانش می گوید: «إِنِّی کَفَرْتُ بِما

أَشْرَکْتُمُونِ» و پیروان گمراه نیز به رهبران خود می گویند:اگر برای ما فرصتی پیش آید و به دنیا برگردیم ما نیز از شما بیزاری خواهیم جست. «لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّهً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنّا»[42])

8-اطاعتِ غیر خداوند شرک است. «أَشْرَکْتُمُونِ»

9-استجابت دعوت های شیطانی،ظلم به خود و مکتب است. «إِنَّ الظّالِمِینَ لَهُمْ»

وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ«23»

و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،به باغ هایی که از زیر درختانش نهرها جاری است داخل شوند آنان با اذن پرودگارشان برای همیشه در آن خواهند بود و تحیّت آنان به یکدیگر سلام است.

نکته ها:

در بهشت به هر سو بنگری،سلام است:

سلام از طرف خداوند،به اهل بهشت: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»[43]

سلام از طرف فرشتگان به مؤمنان: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها»[44]

سلام از طرف خود اهل بهشت به یکدیگر: «تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ»

گاهی انسان،خود به جایی می رود و گاهی دیگران می آیند و او را با تشریفاتی مخصوص به آن جا می برند.خداوند در این آیه می فرماید: «وَ أُدْخِلَ» یعنی اهل بهشت به صورت ساده و معمولی داخل نمی شوند،بلکه آنان را با احترام و تشریفات به بهشت می برند.در آیه ی 72 سوره ی زمر نیز می فرماید: «وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّهِ زُمَراً» .اما درباره ی دوزخیان می خوانیم که آنان را با شکنجه به سوی عذاب می برند: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ»[45]او را بگیرید و ببندید و سپس به دوزخ پرتاب کنید.

اهل دوزخ،از یکدیگر متنفّر و بیزارند و همدیگر را نفرین می کنند،ولی بهشتیان به یکدیگر سلام می کنند.

در بهشت،نهرهای مختلفی وجود دارد:

الف:نهر آب: «أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ»

ب:نهر شیر: «أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ»

ج:نهر شراب بهشتی: «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّهٍ لِلشّارِبِینَ»

د:نهر عسل: «وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی» [46]

پیام ها:

1-مؤمنانِ نیکوکار،همواره در بهشت خواهند بود. أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا ... خالِدِینَ

2-بهشتیان اهل صفا و صمیمیّت و سلام اند،نه نزاع و قهر. «تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ»

أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ«24»

آیا ندیدی که خداوند چگونه مثل زده؟کلمه طیّبه(سخن وایمان)پاک همانند درختی پاک است که ریشه اش ثابت و شاخه اش در آسمان است.

نکته ها:

شجره ی طیّبه و درخت پاک آثاری دارد،مانند:رشد داشتن،پرمیوه بودن،سایه دار و پایدار بودن،در همه وقت ثمر دادن.انسان موحّد نیز هرگز راکد نیست و آثار ایمانش دائماً در گفتار و اعمالش آشکار است.اعتقادش دایمی است نه موسمی و همواره دیگران را به ایمان و معروف دعوت می کند.

در روایات و تفاسیر از چند چیز به عنوان مصداق کلمه ی طیّبه یاد شده است:توحید، ایمان،عقاید صحیح،رهبران آسمانی و یاران آنان.آری توحید،اصل ثابتی است که درفطرت و عمق جان مردم جای دارد. «أَصْلُها ثابِتٌ» و در تمام اعمال و گفتار و افکار انسان اثر می گذارد. «فَرْعُها فِی السَّماءِ» و در همه وقت و در هر فراز و نشیبی می توان از میوه ی ایمان بهره مند شد.

درخت توحید ریشه ای ثابت دارد.تهدیدها و توطئه ها و نیش ها و نوش ها و طاغوت ها آن را از پای درنمی آورند و اگر در روایات این درخت به پیامبر و اهل بیت او علیهم السلام تفسیر شده،به خاطر همین است که دین محمّد صلی الله علیه و آله و راه اهل بیتش در برابر آن همه دشمن،رو به گسترش است و روزی جهانگیر خواهد شد.

پیام ها:

1-در مثال های قرآن دقت کنیم. «أَ لَمْ تَرَ»

2-عقیده حقّ،کلمه ی طیّبه ای است که اصل آن در قلب مؤمن ثابت است. «أَصْلُها ثابِتٌ» و از الطاف خداوند آن است که مؤمنان را بر این عقیده حفظ می کند.

«یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ»[47]

3-کلام حقّ،پایدار واستوار و پابرجاست. کَلِمَهً طَیِّبَهً ... أَصْلُها ثابِتٌ

تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللّهُ الْأَمْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ«25»

(شجره طیّبه)با اذن پروردگارش،همواره میوه می دهد و خداوند برای مردم مثل هایی می زند،باشد که به یاد آرند و پند گیرند.

نکته ها:

جز خداوند و ایمان به او،همه چیز فانی است، «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ»[48]و چیزی که فانی است نمی تواند برای همیشه ثمر دهد،ولی هر کاری که رنگ خدایی دارد ابدی است، «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ»[49]آری،رنگ خدایی ثابت است و سایر رنگ ها از بین می روند. «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَهً»[50]

درخت ایمان همواره ثمر می دهد و مومن در همه حال به یاد خدا و در پی انجام وظیفه است،در رفاه یا سختی،در خوشی یا ناخوشی،در فقر و غنی.

هنگام تهدید ستمگران،تا پای جان مقاومت می کند. «إِنّا إِلی رَبِّنا راغِبُونَ»[51]

هنگام تبلیغ،چشم داشتی به دیگران ندارد. «إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ» [52]

هنگام خشم،برای رضای او خود را نگاه می دارد. «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ» [53]

هنگام ازدواج،بر او توکّل می کند. «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[54]

هنگام عبادت و اطاعت،قصد قربت دارد. «إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»[55]

هنگام فقر،نزد اغنیا نمی رود واهل تملّق نیست. «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»[56]

هنگام پیروزی یا شکست در جبهه ی نبرد،چون به وظیفه ی خود عمل کرده اند،خوشحال است. «إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ[57]

آری! ایمان به خداوند متعال،همچون درختی است که میوه ی آن در هر لحظه،در دنیا و برزخ و قیامت انسان را کامیاب می کند. «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ» ولی مال و مقام و فرزند و نعمت های دیگر،همچون درختی است که تنها چند روز میوه می دهد،آن هم میوه ای بسیار اندک.بگذریم که گاهی همین مال و مقام و فرزند،هیچ میوه ای ندارند و تنها وسیله ی شکنجه روحی انسان می شوند. «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها»[58]

پیام ها:

1-درخت ایمان،همواره ثمر دارد ومومن پاییز وخزان ندارد. «أُکُلَها کُلَّ حِینٍ»

2-تشبیه و تمثیل،شیوه ای قرآنی برای توجه و تذکر مردم. «لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ»

وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ«26»

و مَثَل سخن(و اعتقاد)پلید همچون درختی پلید(و بی ریشه)است که از روی زمین برآمده و هیچ ثباتی ندارد.

نکته ها:

«اجتثاث»به معنای قلع و قمع و کندن است.

عقاید و کلمات و انسان های آلوده و منحرف،نه ریشه دارند و نه میوه و نه گل و نه زیبایی وعطر،نه پایداری نه سایه ونه رشد،بلکه خاری بر سر راه دیگرانند.

پیام ها:

1-از شیوه های تعلیم و تربیت،روش مقایسه است. کَلِمَهً طَیِّبَهً ... کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ

2-شرک و هر چه که دون اللَّه باشد،ثبات ودوام ندارد. «ما لَها مِنْ قَرارٍ»

3-عقاید باطل همچون علف های هرز،ریشه ای در عمق زمین ندارد،زیرا پایه و مبنای درست ندارد. «اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ»

یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ یُضِلُّ اللّهُ الظّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللّهُ ما یَشاءُ«27»

خداوند در زندگی دنیا و در آخرت،اهل ایمان را با کلام(و عقیده ی حقّ و)ثابت، پایدار قرار می دهد و خدا ستمگران را(به حال خود رها کرده،توفیقشان را گرفته) گمراه می کند و خداوند آنچه بخواهد(طبق عدل و حکمت خود)انجام می دهد.

پیام ها:

1-بهره مندی از امدادهای الهی،وابسته به راهی است که انسان انتخاب می کند.

«یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا»

2-اگر یاری خداوند نباشد،انسان در برابر وسوسه ها و هوس ها و طاغوت ها از پا درمی آید و سقوط می کند. «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا»

3-اهل ایمان از نظر منطق،محکم و استوارند و در برابر مکتب های مادّی می ایستند. «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا»

4-انسان اگر ایمان آورد،خدا او را بیمه می کند و اگر به درخت خبیثه و مکتب باطل دل دهد،خدا او را رها می کند. یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا ... یُضِلُّ اللّهُ الظّالِمِینَ

5-پذیرش مکتب های باطل،ظلم به خود و مکتب است. «الظّالِمِینَ»

6-قهر الهی به راهی وابسته است که انسان انتخاب می کند. «یُضِلُّ اللّهُ الظّالِمِینَ»

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّهِ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ«28»

آیا به کسانی که نعمت خداوند را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را به سرای هلاکت در آوردند ننگریستی؟

جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ«29»

(آنان)به دوزخ درآیند که چه بد جایگاهی است.

نکته ها:

«بوار»به معنای بی رونقی و کساد شدیدی است که به هلاکت کشیده شود.[59]

کفّار و مشرکان نعمت های بزرگ الهی را به کفر تبدیل کردند:

الف:به جای نعمت توحید،شرک را برگزیدند.

ب:نعمت فطرت پاک را رها کردند و به تقلید از نیاکان گمراه خود پرداختند.

ج:خرافات را بر وحی الهی ترجیح دادند.

د:در برابر نعمتِ رهبران آسمانی،ناسپاسی کردند و از طاغوت ها پیروی کردند. «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّهِ»

در روایات بسیار می خوانیم:امامان شیعه علیهم السلام فرمودند:

«نحن و الله نعمه الله التی انعم بها علی عباده» [60]به خدا سوگند نعمت هایی که تبدیل شدند،وجود ما بود.مردم ما را رها کردندو به سراغ رهبران دیگر رفتند. «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّهِ»

مشابه این آیه در آیات دیگر نیز آمده است،مثلاً در آیه 41 قصص می فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَی النّارِ» و در آیه 98 سوره کهف می فرماید: «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ»

پیام ها:

1-هرگونه تبدیل،تغییر و تحریف نعمت ها و آیات الهی کفر است. بَدَّلُوا ... کُفْراً

2-رهبران منحرف،مایه ی هلاکت و فساد جامعه می شوند و مردم را به جهنّم می فرستند. «وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ»

وَ جَعَلُوا لِلّهِ أَنْداداً لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَی النّارِ«30»

(رهبران فاسد)برای خداوند شریک هایی قرار دادند تا مردم را از راه خدا گمراه نمایند.بگو:کامیاب شوید که قطعاً پایان کار شما آتش است.

نکته ها:

بعضی در آفرینش جهان،برای خداوند شریک قایل اند و بعضی در نعمت ها برای خدا شریک می پندارند.داشتنِ سلامتی و علم و قدرت و عزّت و مال را از هنر خود یا قدرت ها می شمارند،اما بسیار زود درمی یابند که به گمراهی رفتند.

پیام ها:

1-از بدترین انواع کفران نعمت،شریک قرار دادن برای خدا و گمراه کردن مردماست. «وَ جَعَلُوا لِلّهِ أَنْداداً لِیُضِلُّوا»

2-گاهی سرچشمه ی شرک،طاغوت ها هستند. «وَ جَعَلُوا لِلّهِ أَنْداداً لِیُضِلُّوا» و گاهی جاذبه ی بت ها عامل انحرافند. «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النّاسِ»[61]

3-خداوند افرادی را به حال خود رها می کند. «قُلْ تَمَتَّعُوا»

4-کافران در دنیا کامیابند،ولی آخرت ندارند. «تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَی النّارِ»

5-هر رفاهی نشانه ی مهر نیست،شاید وسیله و مقدّمه ی قهر الهی باشد. «تَمَتَّعُوا»

قُلْ لِعِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاهَ وَ یُنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خِلالٌ«31»

(ای پیامبر)به بندگان من(آنان)که ایمان آورده اند،بگو:نماز را برپا دارند، و از آنچه به آنان روزی داده ایم،پنهان و آشکار انفاق کنند قبل از آن که روزی فرا رسد که در آن نه دادوستدی باشد و نه دوستی و رابطه ای.

نکته ها:

انفاق آشکار،سبب تربیت نسل وتشویق دیگران ورفع تهمت از خود است و انفاق پنهانی عامل رشد و اخلاص است.البتّه بعضی مفسّران گفته اند:انفاق علنی مربوط به انفاق های واجب مثل خمس و زکات است و انفاق مخفی مربوط به موارد مستحبّ مثل صدقه است.

با این که هر یک از انفاق آشکار و پنهان آثاری دارند،ولی شاید بتوان گفت،انفاق پنهان بهتر است،چون در این آیه «سِرًّا» بر «عَلانِیَهً» مقدّم شده است.

پیام ها:

1-برای فرمان دادن،به طرف خود شخصیّت دهید. «لِعِبادِیَ»

بندگی خدا مدال افتخار مومنان است.

2-ایمان قلبی کافی نیست،نماز،انفاق و عمل صالح لازم است. «آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاهَ وَ یُنْفِقُوا»

3-اسلام دین جامع است.رابطه با خدا و کمک به محرومان،در کنار هم و شرط قبولی یکدیگرند. «یُقِیمُوا الصَّلاهَ وَ یُنْفِقُوا»

4-مورد انفاق،تنها مال نیست،از هر چه داریم باید انفاق کنیم.(چه علم و ثروت،چه آبرو و قدرت) «مِمّا رَزَقْناهُمْ»

5-انفاق باید از رزق خدا یعنی مال حلال باشد،نه از هر مالی که داشتیم.فرمود:

«رَزَقْناهُمْ» و نفرمود«عندکم»

6-انفاق باید گاهی پنهان و گاهی آشکارا باشد. «سِرًّا وَ عَلانِیَهً»

7-از فرصت ها استفاده کنید. مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ ...

8-اگر دنبال تجارت هستید در دنیا با خدا معامله کنید،زیرا که در قیامت هیچ داد و ستدی نیست. «یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ»

9-با پول و پارتی نمی توان از عذاب قیامت فرار کرد. «لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خِلالٌ»

اَللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ«32»

خداست که آسمان ها و زمین را آفرید و از آسمان،آبی فرو فرستاد،پس با آن برای رزق شما از(زمین)میوه ها بیرون آورد و کشتی را رام شما نمود تا به فرمان او در دریا به حرکت درآید و برای شما نهرها را مسخّر نمود.

نکته ها:

این آیه از سه زاویه به مسأله ی آب اشاره کرده است:

الف:آب باران که وسیله ی آبیاری گیاهان و مایه ی حیات آنها و سبب سالم سازی هوا و تغییر و تلطیف آن است.

ب:آب دریا که تأمین کننده ی زندگی حیوانات دریایی و بهترین و ارزان ترین مسیر برای عبور کشتی ها و سرچشمه ی ابر و باران است.

ج:آب نهرها که وسیله ی آب رسانی به مناطق بی آب است.

خداوند در آیه ی قبل به نماز و انفاق سفارش کرد.در این آیه می فرماید:همه چیز را خدا به شما داده است،چرا در انفاق سستی می کنید؟

«تسخیر»هم به معنای بهره گیری از منافع است،مثل تسخیر خورشید وماه و هم به معنای سلطه و تسلّطِ کامل است،نظیر تسخیر کشتی ها ونهرها وتسلّط انسان بر آنها.

پیام ها:

1-شناخت نعمت های خداوند،بهترین راه خداشناسی است که با فهم عموم و عشق و انگیزه و عبادت همراه است. خَلَقَ السَّماواتِ ... سَخَّرَ لَکُمُ

2-در میان همه ی نعمت های خداوند،آب یکی از مهم ترین آنهاست. «ماءً - فِی الْبَحْرِ اَلْأَنْهارَ»

3-آفرینش هستی،برای انسان است. «رِزْقاً لَکُمْ - سَخَّرَ لَکُمُ»

4-گرچه اسباب مادّی نقش دارند،امّا تمام عوامل به فرمان خداست. «بِأَمْرِهِ»

5-انسان،بر طبیعت حاکم است «سَخَّرَ لَکُمُ»

وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ«33»

و(خداوند)خورشید و ماه را که دایماً در حرکت هستند،برای شما رام نمود و نیز شب و روز را برای شما مسخّر نمود.

نکته ها:

«دائِبَیْنِ» از«دأب»به معنای عادت مستمرّه است.مانند: «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ» و«مراغی» در تفسیر خود گفته است:«دائبین»به معنای«دائمین فی الحرکه»است،مانند: «کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»

آری خورشید،نیروگاه بزرگی است که دائماً کار می کند.بر خلاف نیروگاه های بشری که هر چند وقت یک بار تعطیل و تعمیر می شوند.اگر خورشید مدّتی نباشد چه می شود؟حیات انسان ها و گیاهان و حیوانات به کجا منتهی خواهد شد؟وجود میکروب های فراوان و نبودن گرما و بخار و...جهان را با چه مصیبتی روبه رو خواهد کرد؟ ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

پیام ها:

1-نه فقط زمین و نعمت های زمینی،بلکه آسمان و اجرام آسمانی نیز برای بهره گیری بشر و مطابق نیازهای او آفریده شده اند. «سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ»

وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفّارٌ«34»

و(خداوند)از هر آنچه که از او خواستید(و نیاز داشتید)به شما داده است، و اگر(بخواهید)نعمت خدا را بشمارید،نمی توانید آنها را به دقت شماره کنید همانا انسان بسیار ستمگر و ناسپاس است.

نکته ها:

در آیه 18 سوره ی نحل می خوانیم: «إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» اگر بخواهید نعمت های خدا را بشمارید نمی توانید.همانا خداوند بخشنده و مهربان است.

در آیات قبل خواندیم که رهبران فاسد،مردم را به سوی غیر خدا دعوت می کنند. «جَعَلُوا لِلّهِ أَنْداداً» این آیه می گوید:با آنکه از غیر خدا هیچ کاری ساخته نیست و هر که هر چه دارد از آنِ خداست،ولی انسان،بی توجّه و ناسپاس است.

«عد»یعنی شمردن،«احصاء»یعنی شمردن با دقت بگونه ای که هیچ چیز از قلم نیافتد.

پیام ها:

1-عوامل تولید در اختیار انسان است.(آب،خاک و نور خورشید...)اگر نارسایی و کمبودی وجود دارد به خاطر مدیریّت غلط و توزیع نامطلوب است. وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ... إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفّارٌ

2-خدایی که بشر را آفرید،همه ی نیازهای او را از راه درست برآورده ساخت، اما انسان به دنبال رفع نیازهای خود از راه گناه است. آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ ...

إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفّارٌ

3-انسان موجودی نیازمند و محتاج است. «سَأَلْتُمُوهُ»

4-انسان قدرت ندارد نعمت های خدا را بشمارد،چه رسد به این که بخواهد شکر آنها را به جای آورد. «لا تُحْصُوها»

5-اگر انسان از نعمت های الهی درست استفاده نکند،بسیار ستمگر و کفران کننده است. «لَظَلُومٌ کَفّارٌ»

وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ«35»

و(به یاد آور)زمانی را که ابراهیم گفت:پروردگارا! این شهر(مکه)را امن قرار ده و من و فرزندانم را از اینکه بت ها را بپرستیم دور بدار.

نکته ها:

در این آیه و آیات بعد،سیمایی از دعاهای حضرت ابراهیم که نشان دهنده ی سوز و روح بزرگ اوست مطرح است و شاید به دلیل همین دعاها،این سوره،«ابراهیم»نامیده شد.

ابراهیم علیه السلام در دو زمان برای مکه دعا کرد:بار اوّل زمانی بود که اسماعیل و هاجر را در آن جا اسکان داد و گفت: «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً»[62]پروردگارا! این مکان را شهر امن قرار

ده.بار دوم زمانی بود که جمعیّتی به مکه آمد و در این شهر مقیم شد،در این جا هم ابراهیم دعا کرد و گفت: «رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً»

سؤال:آیا تمام افراد نسل ابراهیم به خاطر این دعا موحّد شدند؟

پاسخ: دعا یک عامل است و اراده ی فرزندان عامل دیگر می باشد.قصّه ی پسر نوح را فراموش نکنیم.

سؤال: چگونه ابراهیم علیه السلام از«مکه»به عنوان شهر یاد کرد با این که در آیات بعد می گوید:

«این جا سرزمینی غیر قابل کشت است»؟

پاسخ: شهر بودن مکه یا بعد از ورود قبایل به این منطقه بوده که این دعا هم مربوط به آن وقت است و یا اینکه بگوییم:میان شهر بودنِ یک منطقه و غیرقابل کشت بودن آن منافاتی وجود ندارد.الآن هم مکه شهری غیر قابل کشت است.

سؤال: با این که حضرت ابراهیم علیه السلام قهرمان توحید بود،پس چرا دعا کرد که خدایا! مرا از شرک دور کن؟

پاسخ: پیامبر اسلام نیز همواره در صراط مستقیم گام برمی داشت،با این حال در هر نماز می گفت: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» یعنی اگر کسی یقین هم دارد در راه راست قدم برمی دارد،باز باید از خطر انحراف بترسد و از خداوند استمداد کند.

مراد از«جعل امنیّت»،قانونی است که امنیّت مکه را تضمین کند،نه آنکه مکه در طول تاریخ امن بوده است،زیرا کعبه بارها مورد هجوم دشمنان قرار گرفت و در مکه خون ها ریخته شد و خود پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و یارانش شکنجه شدند و امام حسین علیه السلام به دلیل ناامنی مکه،حج را رها کرد،ولی قانون الهی آن جا را منطقه ی امن قرار داده است.

پیام ها:

1-دعا برای حفظ فکر و عقیده ی صحیح،از بهترین دعاهاست. «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ» 2-مراکز عبادت باید امنیّت داشته باشد. «هَذَا الْبَلَدَ آمِناً»

3-امنیّت،شرط لازم برای زندگی است. «الْبَلَدَ آمِناً»

4-رهبران جامعه باید به فکر امنیّت مردم باشند. رَبِّ اجْعَلْ ... آمِناً

5-امنیّت،برای آزادی گناه و عیاشی نیست،بلکه امنیّت باید مقدّمه ی عبادت باشد. «آمِناً» «أَمْناً یَعْبُدُونَنِی»[63]

6-احتمال خطر شرک،از هیچ مقامی حتّی قهرمان توحید و ابراهیم دور نیست.

وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ ...

7-در دعاها،دیگران به خصوص فرزندان خود را نیز یاد کنیم. «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ»

رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ«36»

پروردگارا! همانا بت ها بسیاری از مردم را گمراه کرده اند،پس هر که مرا پیروی کند،قطعاً او از من است و هر کس با من مخالفت کند،همانا تو بخشنده ی مهربانی.

نکته ها:

سؤال: چگونه بت ها که مجسمّه هایی از سنگ وچوب هستند،انسان را گمراه می کنند؟

پاسخ: اولاً:بت ها همیشه جماد نیستند،گاهی انسان ها و طاغوت ها نیز بت می شوند.ثانیاً:

مسأله ی هنر و زیورآلاتی که همراه بت ها بود جاذبه داشت.ثالثاً:گاهی جهل سبب می شود که سنگ و چوب نیز ارزش پیدا کند.

اگر این آیه را همراه با آیه ی قبل معنا کنیم نتیجه ی خوبی به دست می آوریم،زیرا در آیه ی قبل ابراهیم گفت:«خدایا! فرندانم را از بت پرستی دور بدار.»در این آیه می گوید:«کسی که موحّد و پیرو من بود از من است»بنابراین،تمام موحدان فرزندان مکتبی ابراهیم هستند.

«مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ» همان گونه که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«انا و علی ابوا هذه الامه»[64]من و علی پدران مکتبی این امّت هستیم.ولی مشرک اگر فرزند پیامبر هم باشد خطاب می شود:

«إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ[65]

حضرت علی علیه السلام فرمود:

«ان ولی محمد من اطاع الله و ان بعدت لحمته و ان عدو محمد من عصی الله و ان قربت لحمته» «همانا دوست محمّد کسی است که خدا را اطاعت کند،گرچه از نظر فامیلی و نَسب دور باشد و دشمن محمّد کسی است که خدا را نافرمانی کند،گرچه از بستگان پیامبر باشد.[66]

پیام ها:

1-هنرهایی مثل مجسمه سازی می توانند منشأ انحراف شوند،چنانکه بت ها افراد بسیاری را گمراه کردند. «إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ»

2-دینداری با شعار نیست با عمل و پیروی از دستورات است. «تَبِعَنِی»

3-میان رهبران آسمانی و مردم مؤمن،رابطه ی مکتبی برقرار است. «فَإِنَّهُ مِنِّی»

4-انبیا حتّی نسبت به مخالفان خود دلسوز بودند و آنان را مأیوس نمی کردند.

«مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»

5-مخالفت با دستور پیامبر،مخالفت خداست. «مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ»

رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ«37»

پروردگارا! من(یکی)از ذرّیّه ام را در وادی(و درّه ای بی آب و)بی گیاه،در کنار خانه ی گرامی و با حرمت تو ساکن ساختم.پروردگارا!(چنین کردم) تا نماز برپا دارند،پس دل های گروهی از مردم را به سوی آنان مایل گردان و آنان را از ثمرات،روزی ده تا شاید سپاس گزارند.

نکته ها:

وقتی خداوند در زمان پیری ابراهیم،اسماعیل را به او عطا کرد،او را فرمان داد که این کودک و مادرش را در مکّه اسکان دهد.ابراهیم فرمان الهی را اطاعت نمود و سپس برای آنان دعا کرد.

در روایات می خوانیم که امام باقر علیه السلام فرمود:ما اهل بیت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله،بقیه ذرّیّه ابراهیم هستیم که دل های مردم به سوی ما گرایش دارد،سپس این آیه را تلاوت فرمودند: رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ ... فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النّاسِ

کعبه در منطقه ای بی آب و علف قرار گرفت تا مردم به واسطه ی آن آزمایش شوند.چنانکه حضرت علی علیه السلام در خطبه ی قاصعه چنین بیان فرمود:اگر کعبه در جای خوش آب و هوایی بود،مردم برای خدا به زیارت آن نمی رفتند.

دعای انبیا مستجاب است. «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ» ، «حَرَماً آمِناً یُجْبی إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْءٍ»[67]حرمی امن که همه گونه ثمرات در آن فراهم می شود.امام باقر علیه السلام فرمود:هر میوه ای که در شرق و غرب عالم هست در مکّه یافت می شود.

پیام ها:

1-انتخاب مسکن انبیا بر اساس نماز وعبادت بود. «أَسْکَنْتُ - لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ»

2-دینداری،گاهی با آوارگی،هجرت،دوری از خانواده و محرومیّت از امکانات رفاهی همراه است. «أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ»

3-کعبه واطراف آن در زمان حضرت ابراهیم نیز محترم و دارای محدودیّت و ممنوعیّت بوده است. «بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ»

4-محور و مقصد حرکت ابراهیم نماز است. «رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ»

5-اهل نماز،باید محبوب باشد. «لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النّاسِ»

6-نماز در ادیان قبل نیز بوده است. «لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ»

7-محبوبیّت و گرایش دل ها به دست خداست. فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً ...

8-همه ی مردم لیاقت دوست داشتن اولیای خدا را ندارند. «مِنَ النّاسِ»

9-مردان خدا،دنیا را برای هدفی عالی می خواهند. «مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ»

رَبَّنا إِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفِی وَ ما نُعْلِنُ وَ ما یَخْفی عَلَی اللّهِ مِنْ شَیْءٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ«38»

پروردگارا! همانا تو آنچه را پنهان و یا آشکار کنیم،می دانی و چیزی در زمین و در آسمان بر خداوند پوشیده نمی ماند.

نکته ها:

اکنون که همه چیز برای خدا روشن است و علم او به همه چیز و همه کار ما احاطه دارد باید در محضر او گناه نکنیم و در مخلوقات او جز طبق رضا و دستورات او تصرف نکنیم.

پیام ها:

1-در نزد خدا پنهان و آشکار معنا ندارد. «تَعْلَمُ ما نُخْفِی وَ ما نُعْلِنُ»

2-زمین و آسمان نزد علم خداوند یکسان است. ما یَخْفی ... فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ

اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ«39»

ستایش خداوندی را که در پیری،اسماعیل و اسحاق را به من عطا فرمود.

قطعاً پروردگارم شنونده دعاست(و آن را مستجاب می کند.)

نکته ها:

اسماعیل و اسحاق،از نعمت های ویژه ی خداوند هستند،زیرا:

الف:با دعای پیامبر خدا ابراهیم به وجود آمدند.

ب:در زمان پیریِ پدر به دنیا آمدند.

ج:اولاد صالح بودند.

د:سرسلسله ی انبیای بعدی شدند.

ضمناً آنچه مهم است،اولاد صالح است،چه از کنیز باشد و چه از غیر آن.(اسماعیل از کنیز و اسحاق از آزاده بود)

پیام ها:

1-به هنگام ذکر نعمت های الهی از خداوند تشکر کنیم. «الْحَمْدُ لِلّهِ»

2-خدا را به خاطر دعاهای مستجاب شده،شکر کنیم. «إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ»

3-فرزند،هدیه الهی است. «وَهَبَ لِی»

4-برای اراده و قدرت الهی،هیچ مانعی وجود ندارد. «عَلَی الْکِبَرِ» پیری مانع فرزنددار شدن نیست.

5-هنگام تشکّر از خداوند،نعمت ها را جداگانه ذکر کنید. «إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ»

6-استجابت دعا سنت خداوند است. «إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ»

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاهِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ«40»

پروردگارا! مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از نسل و ذریّه ام نیز.پروردگارا! دعای مرا(نماز و عبادتم را)بپذیر.

رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ«41»

پروردگارا! مرا وپدر ومادرم را ومؤمنان را،روزی که حساب بر پا می شود ببخشای!

نکته ها:

در آیاتی که تاکنون درباره ی حضرت ابراهیم در این سوره خوانده ایم،او از خداوند هفت درخواست دارد:امنیّت مکّه،دور ماندن از بت پرستی،توجّه قلوب و افکار مؤمنان نسبت به فرزندان و مکتب او،بهره مند شدن ذریّه ی او از ثمرات،توفیق اقامه ی نماز،قبول شدن دعاها و آمرزش برای خود و والدین و همه ی مؤمنان.

«وَ هُوَ أَلَدُّ» تنها به پدر واقعی گفته می شود،ولی«أب»به غیر پدر از جمله به عمو و پدرزن نیز گفته می شود.چون والدین ابراهیم مؤمن بودند،لذا در این آیه حضرت ابراهیم به والدین خود دعا می کند،ولی در آیات دیگر که«أب»بکار رفته و مراد عموی ابراهیم است،به دلیل مشرک بودن او،حضرت از او بیزاری می جوید.

در آیه ی 133 بقره نیز خواندیم که فرزندان یعقوب در پاسخ پدر که پرسیده بود: «ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی» پس از من چه چیز را می پرستید؟گفتند: «نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ» ما پروردگار تو و پروردگار پدرانت ابراهیم و اسماعیل را می پرستیم.با آنکه اسماعیل عموی یعقوب است،ولی به عمو«أب»گفته شده است.

پیام ها:

1-تکرار«رب»در آغاز دعاهای حضرت ابراهیم،نشانه تأثیر آن دراستجابت دعا و یا یکی از آداب آن است. «رَبِّ اجْعَلْنِی»

2-برای اقامه ی نماز خود و فرزندانتان،از خداوند استمداد کنید. «رَبِّ اجْعَلْنِی»

3-نماز،محور دعاهای حضرت ابراهیم است. «رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ» ، «رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاهِ»

4-با آنکه رسالت انبیا اقامه ی دین است اما دعا برای اقامه ی نماز به جای آن، نشانه آن است که نماز چهره و سیمای تمام نمای دین است. «مُقِیمَ الصَّلاهِ»

5-اقامه ی نماز،عِدل و همتای رهبری است.حضرت ابراهیم در دو مورد عبارت «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» را بکار برد:یکی درباره ی نماز نسل خود «مُقِیمَ الصَّلاهِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» و یکی در مورد رهبری نسل خود هنگامی که خداوند به ابراهیم فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» [68]من تو را امام مردم قرار دادم ابراهیم گفت:پروردگارا ذریّه مرا نیز به این مقام برسان.

6-در دعا هم به خود توجّه کنید، «وَ اجْنُبْنِی - وَ اجْعَلْنِی -و اِغْفِرْ لِی» و هم به دیگران.

«وَ بَنِیَّ - وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی - وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ»

7-انسان،هم باید به فکر نسل قبل باشد، «وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» و هم به فکر نسل بعد. «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی»

8-در دعا،به فکر قیامت خود،فرزندان و جامعه باشید. «یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ»

وَ لا تَحْسَبَنَّ اللّهَ غافِلاً عَمّا یَعْمَلُ الظّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ«42»

خداوند را از آنچه ستمگران انجام می دهند غافل مپندار،همانا او(کیفر و حساب)آنان را برای روزی به تأخیر می اندازد که چشم ها(از حیرت و وحشت)آن روز خیره می ماند.

نکته ها:

سؤال: خداوندی که عادل است و قدرت دارد،چرا جلو ستمگران را نمی گیرد؟

پاسخ: خداوند هم عادل است و هم قادر و هم به عملکرد ستمگران عالم،لیکن تأخیر کیفر به خاطر آن است که دنیا ظرفیّت پاداش یا کیفر کامل را ندارد و سنّت خداوند بر این است که بندگانش را مهلت دهد تا اگر قابلیّت داشته باشند،توبه کنند و اگر قابل نبودند،در قیامت به حسابشان برسد.

پیام ها:

1-زود قضاوت نکنید و خداوند را غافل مپندارید. «لا تَحْسَبَنَّ»

2-مهلت دادن به ستمگران،نشانه ی غفلت خداوند یا رضایت پروردگار از آنان نیست. «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللّهَ غافِلاً»

3-سنّت خداوند بر مهلت دادن است. «إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ» بنابراین در برابر ظالم،نه ساکت شوید و نه مأیوس،به وظیفه خود عمل کنید که خدا در کمین آنهاست.

4-کیفر و پاداش الهی،زمان بندی دارد. «لِیَوْمٍ»

5-روز قیامت،چنان ترس آور و وحشت زاست که چشم ها خیره می شود.

«تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ»

مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ«43»

(روزی که مجرمان از شدّت وحشت)شتاب زده،سرها را بالا گرفته،چشم ها و پلک هاشان به هم نخورد و دل هایشان(از امید و تدبیر)تهی است.

نکته ها:

برای «مُهْطِعِینَ» که از«اهطاع»است،چند معنا شده است:گردن کشیدن،سرعت گرفتن و نگاه کردن با ذلّت وهمه ی این معانی می تواند در این آیه مورد نظر باشد.

وَ أَنْذِرِ النّاسَ یَوْمَ یَأْتِیهِمُ الْعَذابُ فَیَقُولُ الَّذِینَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَکُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَکُمْ مِنْ زَوالٍ«44»

و مردم را از روزی که عذاب به سراغشان خواهد آمد بترسان.پس کسانی که ظلم کرده اند،خواهند گفت:پروردگارا! ما را تا مدّت کوتاهی مهلت ده تا دعوت تو را اجابت نماییم و از پیامبران پیروی کنیم(به آنان گفته می شود) آیا شما نبودید که پیش از این سوگند یاد می کردید که هرگز برای شما زوال و فنایی نیست؟

نکته ها:

با توجّه به آیه ی قبل،ابتدا به نظر می رسد که این آیه نیز درباره ی قیامت است،ولی جمله ی أَخِّرْنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ نُجِبْ دَعْوَتَکَ ...بیشتر،این معنا را به ذهن می آورد که آیه درباره ی عذاب الهی در دنیاست،زیرا تأخیر عذاب و اجابت دعوت خداوند و پیروی از پیامبران،مربوط به دنیاست نه قیامت.

در قیامت نیز تقاضای بازگشت به دنیا وجود دارد که آیات آن،مکرّر در قرآن آمده از جمله:

الف: «فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ»[69]آیا برای خارج شدن از هلاکت راهی هست؟

ب: «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً»[70]ما را به دنیا برگردان تا عمل صالحی انجام دهیم.

ج: «رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً»[71]پروردگارا! ما را از دوزخ خارج کن تا کار خوب انجام دهیم.

پیام ها:

1-هشدار وتهدید،از راهها وشیوه های تربیت و هدایت گمراهان است. «وَ أَنْذِرِ»

2-هشدارهای قرآن،مربوط به همه ی مردم است. «أَنْذِرِ النّاسَ»

3-مجرمان روزی پشیمان می شوند،امّا فرصت های از دست رفته باز نمی گردد.

أَخِّرْنا ...

4-هنگام نزول عذاب الهی،راه فرار وتوبه بسته می شود. أَ وَ لَمْ تَکُونُوا ...

وَ سَکَنْتُمْ فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَیَّنَ لَکُمْ کَیْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَکُمُ الْأَمْثالَ«45»

و(شما بودید که)در خانه های کسانی که(پیش از شما بودند و)به خویشتن ستم کردند، ساکن شدید و برای شما روشن شد که با آنان چه کردیم و برای شما مثل ها زدیم(پس چرا عبرت نگرفتید)

پیام ها:

1-بسیاری از انسان ها از سرنوشت پیشینیان عبرت نمی گیرند و با آنکه در جای آنان نشسته اند،همه چیز را فراموش می کنند. «سَکَنْتُمْ فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا»

2-خداوند اتمام حجّت می کند. «الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ، ضَرَبْنا لَکُمُ الْأَمْثالَ» (هم عذاب امّت های قبل را بیان می کند و هم با مثال های متعدّد،مسایل را روشن می سازد.)

3-سنّت های خدا بر تاریخ و جامعه ثابت و حاکم است. «تَبَیَّنَ لَکُمْ کَیْفَ فَعَلْنا بِهِمْ»

وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللّهِ مَکْرُهُمْ وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ«46»

به یقین آنان تمام مکر خود را به کار گرفتند،ولی مکر و حیله ی آن ها نزد خداست گرچه کوه ها از مکرشان از جا کنده شود.

نکته ها:

خداوند،هم به نیرنگ آنها آگاه است و بر آن احاطه ی کامل دارد و هم کیفر آن همه توطئه را خواهد داد و هم می تواند مکر آنها را دفع و خنثی کند و یا به خودشان برگرداند.

پیام ها:

1-ستمگران هرچند صاحب قدرت و قوت باشند،اما سرانجام مخذول خداوند خواهند شد. «عِنْدَ اللّهِ مَکْرُهُمْ»

فَلا تَحْسَبَنَّ اللّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقامٍ«47»

مپندارید که خداوند وعده ای را که به پیامبرانش داده است تخلّف می کند، قطعاً خداوند شکست ناپذیر و صاحب انتقام است.

نکته ها:

انتقام گرفتنِ انسان همراه با کینه و تشفّی دل است،ولی انتقام الهی بر اساس عدل و حکمت و تأدیب است.

پیام ها:

1-باید در لحظه های خطر ولغزش،هشدارهای لازم داده شود. «فَلا تَحْسَبَنَّ»

2-تأخیر در امدادهای الهی،سبب تردید شما نشود. «فَلا تَحْسَبَنَّ»

3-گرچه انسان عقل و فطرت دارد و مشورت هم می کند،امّا اگر وحی نباشد در فهم و برداشت گرفتار انحراف می شود. «فَلا تَحْسَبَنَّ»

4-مهلتی که خداوند به کفّار و ستمگران می دهد،بر اساس یک سنّت و حکمت است نه از روی غفلت و تخلّف از وعده ها «فَلا تَحْسَبَنَّ اللّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ»

5-خدایی که قدرت دارد چرا تخلّف کند؟ «إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقامٍ»

یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ«48»

روزی که زمین به غیر این زمین و آسمان ها(به آسمان های دیگر)تبدیل شوند و(همه مردم)در پیشگاه خداوند یگانه قهّار حاضر شوند.

نکته ها:

تغییر و تحوّل زمین در روز قیامت،در آیات متعدّد بیان شده است.در آن روز زمین لرزه ی شدیدی ایجاد شود،کوه ها از زمین کنده شود وبه حرکت در آیند و مانند پشم و پنبه نرم شوند.[72] روزی که زمین به صورت قطعه ای صاف و هموار و مسطح درآید.چنانکه قرآن می فرماید: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبِّی نَسْفاً فَیَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً»[73]ولی تبدیل آسمان ها با خاموش شدن خورشید و درهم پیچیده شدن آسمان ها  انجام می گیرد.به هر حال،این نظام موجود پایانی دارد.

پیام ها:

1-تمام خلایق برای رسیدگی به عملکردشان دوباره زنده خواهند شد. «بَرَزُوا»

2-در قیامت جایی برای رحم و عطوفت بر ستمگران نیست. «الْقَهّارِ»

وَ تَرَی الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفادِ«49»

و در آن روز مجرمان را می بینی که در غل و زنجیر بهم بسته شده اند.

سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشی وُجُوهَهُمُ النّارُ«50»

جامه های آنان از قطران(مادّه ی چسبنده ی بدبوی قابل اشتعال همچون قیر)است و صورت هایشان را آتش می پوشاند.

نکته ها:

کسی که در حال رنج و عذاب است،اگر فریاد دیگران را نیز بشنود،بیشتر زجر می بیند، چنان که شادی کردن لذّت دارد و بودنِ در کنار جمعی که شادمانند لذّتِ بیشتری دارد.به همین خاطر،قرآن می فرماید:ما افراد همفکر و هم خط را در یک جا جمع می کنیم،مجرمان را در دوزخ و نیکان را در بهشت. وَ الَّذِینَ آمَنُوا ... أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ[74] و درباره ی اهل دوزخ می خوانیم: «احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ»[75]ستمگران و همسرانشان که مانند آنان بودند،با هم به دوزخ می روند.در جای دیگر می خوانیم: «فَکُبْکِبُوا فِیها هُمْ وَ الْغاوُونَ»[76]در آن روز عابد همراه با معبود خیالی خود با هم به دوزخ افکنده می شوند و شاید آیه ی «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ»[77]نیز همین قرین بودن را بیان کند.(واللَّه العالم)

«اصفاد»جمع«صفود»به«کُنده»گفته می شود و آن تکّه ی چوب بزرگی است که به پای زندانیان می بندند.

«قَطِرانٍ» مادّه ای است که از برخی درختان می گیرند و پس از جوشاندن و سفت کردن آن به بدن شتر می مالند تا در اثر سوزش زیاد،امراض پوستی شتر بهبود یابد.این مادّه،بدبو و اشتعال زاست.[78]

یکی از عذاب های قیامت،بسته شدن مجرمان با غل و زنجیر است و این معنا در چندین آیه ذکر شده است.از جمله: وَ تَرَی الْمُجْرِمِینَ ... فِی الْأَصْفادِ و «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ»[79]و «إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ»[80]

مجرمان با مجرمان،و یا با شیاطین،با هم به زنجیر کشیده می شوند.و یا دست هایشان با غل بسته می شود و یا دست و پاهایشان و یا دست و پا و گردنشان با هم در قیدوبند قرار می گیرد. «مُقَرَّنِینَ»

پیام ها:

1-قرآن،قیامت را طوری ترسیم می کند که گویی الآن ما آن را می بینیم. «تَرَی»

2-تحقیر و عذاب مجرمان،در ملأ عام است. «وَ تَرَی الْمُجْرِمِینَ»

3-اگر با دید تجسّم اعمال بنگریم،شاید به این نتیجه برسیم که لباس هایی که پوشیدن آن ها با دلربایی و تفاخر و اسراف و شهوت انگیزی همراه باشد،به لباس های سیاه و بدبو و آتش زای قیامت تبدیل می شود. «سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ»

لِیَجْزِیَ اللّهُ کُلَّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ«51»

(مجرمان کیفر می شوند)تا خداوند به هر کس سزای آنچه کسب کرده بدهد،چرا که خداوند حساب رسی سریع است.

پیام ها:

1-هیچ یک از مردم بی جزا نمی مانند. «کُلَّ نَفْسٍ»

2-هیچ کاری بی پاسخ نیست. «ما کَسَبَتْ»

3-کیفر و پاداش الهی،بر اساس عمل خود ماست. «ما کَسَبَتْ»

هذا بَلاغٌ لِلنّاسِ وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ وَ لِیَعْلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ لِیَذَّکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ«52»

این(قرآن)پیام رسا و ابلاغی برای مردم است تا به وسیله ی آن،هشدار یابند و بدانند که همانا او معبودی یکتاست و تا خردمندان پند گیرند.

نکته ها:

آخرین آیه ی سوره ی ابراهیم و اوّلین آیه ی آن،درباره ی نقش قرآن و رسالت آن در هدایت مردم است؛در آیه ی اوّل خواندیم: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ» و در این آیه می خوانیم: هذا بَلاغٌ لِلنّاسِ ...

از طرفی همان گونه که قرآن بلاغ است،پیام رسان آن نیز بلاغ است،چنانکه در آیه 54 سوره ی نور آمده است، «ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ»

پیام ها:

1-قرآن،مایه ی تبلیغ است ومبلّغان باید مایه ی تبلیغی خود را از قرآن بگیرند.

«هذا بَلاغٌ»

2-قرآن،کتاب توحید است و از قرآن باید مُوحّد ساخته شود. هذا بَلاغٌ ... لِیَعْلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ

3-ابلاغ به تنهایی کافی نیست،انذار نیز لازم است.(آری،هدفِ تبلیغ،انذار است.) «وَ لِیُنْذَرُوا»

4-دانستن کافی نیست،توجّه و تذکّر نیز لازم است. «لِیَعْلَمُوا - لِیَذَّکَّرَ»

5-اُنس با قرآن،هم معرفت و شناخت به انسان می دهد، «لِیَعْلَمُوا» و هم با تذکّر و پند،آدمی را به اعمال خیر تشویق می کند. «لِیَذَّکَّرَ»

6-قرآن،برای عموم مردم ابلاغ است،امّا تنها صاحبان عقل متذکّر می شوند و از آن پند می گیرند. «وَ لِیَذَّکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»

آری،اگر به رهنمودهای قرآن با جان و دل توجّه کنیم،انسان موحّد و متذکّری می شویم.انشاء اللَّه

«الحمدللّه ربّ العالمین»


[1] - بقره،257

[2] - ابراهیم،5.

[3] - مریم،97

[4] - طه،27-28

[5] - اسراء،20.

[6] - نورالثقلین

[7] - تفسیر نمونه

[8] - تفسیرنمونه

[9] - بحار،ج 71،ص 44

[10] - .ابراهیم،28.

[11] - انعام،124

[12] - تفسیر نورالثقلین

[13] - یوسف،108

[14] - صافّات،173

[15] - صافّات،171،172.

[16] - انبیاء،105

[17] - بقره،165

[18] - تفسیر نمونه

[19] - قمر،10.

[20] - .اعراف،89

[21] - سجده،28

[22] - .محمد،15

[23] - کهف،29

[24] - انسان،21

[25] - تفسیر نمونه

[26] - تفسیر تبیان

[27] - تفسیر مجمع البیان

[28] - فرقان،70

[29] - اعراف،147

[30] - فرقان،23

[31] - کهف،105

[32] - دخان،38

[33] - ص،27

[34] - تفسیر المیزان

[35] - بحار،ج 10،ص 227

[36] - شعراء،136.

[37] - آیات مربوط به گفتگوی مستضعفان با مستکبران از کفار در قیامت،در سوره ی سبأ آیه 31 و سوره ی غافر آیه 47 نیز آمده است.

[38] - فرقان،29

[39] - سبأ،31

[40] - حجر،42

[41] - نساء،120.

[42] - بقره،167

[43] - یس،58

[44] - زمر،73.

[45] - الحاقه،30-31

[46] - محمّد،15

[47] - ابراهیم،27

[48] - قصص،88

[49] - نحل،96

[50] - بقره،138

[51] - قلم،32

[52] - یونس،72

[53] - آل عمران،134

[54] - نور،32

[55] - انعام،162

[56] - قصص،24

[57] - توبه،52

[58] - توبه،55.

[59] - مفردات راغب

[60] - مجمع البیان.

[61] - ابراهیم،35-36

[62] - .بقره،126

[63] - نور،55

[64] - بحار،ج 16،95

[65] - هود،46.

[66] - بحار،ج 67،ص 25

[67] - قصص،57

[68] - بقره،124

[69] - .غافر،11

[70] - سجده،12

[71] - فاطر،37

[72] - زلزال،1

[73] - طه،105-106

[74] - طور،21

[75] - صافات،23

[76] - شعراء،94

[77] - تکویر،7

[78] - تفسیر نمونه

[79] - حاقّه،30

[80] - غافر،71


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس