«51»إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ
به راستی که خداوند،پروردگار من و پروردگار شماست،پس او را بپرستید که این راه مستقیم است.
نکته ها:
* برخلاف انجیل های تحریف شده کنونی که از خداوند به عنوان پدر عیسی علیه السلام نام می برند، قرآن جمله ی «رَبِّی وَ رَبُّکُمْ» را از زبان حضرت عیسی نقل می کند،تا با هرگونه تفکّر غلط و ادّعای الوهیّت درباره حضرت عیسی مبارزه کند.
* حال که بناست،راه خدا و بندگی او را بپذیریم که راهی مستقیم و بدون انحراف است.در حالی که راههای دیگر دارای لغزشها،محدودیّت ها و تابع هوس های درونی طاغوت هاست.
پیام ها:
1-فلسفه ی عبادت ما،ربوبیّت خداوند است. «إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ»
2-عیسی علیه السلام در مخلوق بودن وتحت تربیت بودن،همانند سایر مردم است. «رَبِّی وَ رَبُّکُمْ»
3-عبادت و بندگی خدا،راه مستقیم سعادت است. «فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ»
«52»فَلَمّا أَحَسَّ عِیسی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ آمَنّا بِاللّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنّا مُسْلِمُونَ
پس چون عیسی از آنان(بنی اسرائیل)احساس کفر کرد،گفت:کیانند یاران من(در حرکت)به سوی خدا؟حواریّون(که شاگردان مخصوص او بودند)گفتند:ما یاوران(دین)خدا هستیم که به خداوند ایمان آورده ایم و تو(ای عیسی!)گواهی ده که ما تسلیم(خدا)هستیم.
نکته ها:
* با این که بنی اسرائیل،زنده کردن مردگان و شفادادن کوران را از حضرت عیسی علیه السلام دیدند، ولی باز هم لجاجت ورزیده و کفر می گفتند،به گونه ای که به فرموده ی امام صادق علیه السلام، عیسی سخنان کفرآمیز آنان را می شنید
* «حَواریّون»جمع«حَواریّ»به معنای تغییر دهنده مسیر است.حواریّون،کسانی بودند که مسیر انحرافی مردم را رها و به راه حقّ پیوستند. تعداد آنان دوازده نفر بود واسامی آنان در انجیل مَتی ولوقا آمده است.امام رضا علیه السلام فرمود:آنان افرادی بودند که هم خود را پاک ونورانی کردند و هم برای پاک کردن دیگران کوشیدند.
پیام ها:
1-هوشیاری در شناخت افکار و عقاید مردم،شرط رهبری است. «فَلَمّا أَحَسَّ عِیسی مِنْهُمُ الْکُفْرَ»
2-نفَسِ عیسی،مرده را زنده می کند،کور مادر زاد را شفا می بخشد،امّا انسان های لجوج از آن بهره ای نمی برند. «فَلَمّا أَحَسَّ عِیسی مِنْهُمُ الْکُفْرَ...»
3-انبیا،گرفتار کفّار لجوج بودند و یاران اندک داشتند. «أَحَسَّ عِیسی مِنْهُمُ الْکُفْرَ»
4-شناخت نیروهای وفادار وسازماندهی وتمرکز آنان وجداسازی جبهه ی حقّ از باطل،برای رهبری و ادامه حرکت او ضروری است. «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللّهِ»
5-تجدید بیعت با رهبری الهی،ارزش سیاسی،اجتماعی ودینی دارد. «نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ»
6-انبیا،مردم را برای خدا می خواهند،نه برای خود. «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللّهِ... نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ»
7-یاری کردن منادیان الهی،یاری خداوند است. «نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ»
8-سبقت در حمایت از رهبران دینی،دارای ارزش است.با این که حضرت عیسی طرفدارانی داشت،ولی خداوند از ایمان حواریّون ستایش نموده،و این به خاطر سابقه و صراحت آنان است. «مَنْ أَنْصارِی... نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ»
9-مقام تسلیم در برابر خداوند،پس از مرحله ایمان است. «آمَنّا بِاللّهِ... مُسْلِمُونَ»
10-انبیا،شاهدان و گواهان عملکرد مردم در قیامت هستند. «وَ اشْهَدْ بِأَنّا مُسْلِمُونَ»
«53»رَبَّنا آمَنّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدِینَ
پروردگارا! به آنچه نازل کرده ای ایمان آورده ایم و از پیامبر پیروی نمودیم،پس ما را در زمره گواهان بنویس.
نکته ها:
* در عبارت «مَعَ الشّاهِدِینَ» معنای حمایت است که در عبارت «مِنَ الشّاهِدِینَ» نیست.نظیر
تفاوت«آمنوا به»و«آمنوا معه».چون در آیه ی قبل حضرت عیسی به عنوان شاهد مطرح شد،پس«با شاهدان بودن»یعنی همراه و یاور انبیا بودن.
پیام ها:
1-لازمه ی ایمان،پیروی از پیامبر است. «آمَنّا... وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ»
2-ایمان به تمام دستورات الهی لازم است. «آمَنّا بِما أَنْزَلْتَ»
3-از خداوند بخواهیم ما را در ایمان ثابت و از حامیان انبیا قرار دهد. «فَاکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدِینَ»
«54»وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ
و(دشمنان عیسی)تدبیر خود را(برای کشتن او)بکار بستند.خداوند نیز تدبیر خود را(برای حفظ او)بکار برد و خداوند بهترین تدبیر کننده است.
نکته ها:
* امام رضا علیه السلام فرمود:مراد از مکر خدا،کیفرِ مکر است وگرنه او اهل مکر نیست.
* گرچه آیه به یکی از سنّت های الهی اشاره دارد،ولی با توجّه به آیات قبل که حضرت عیسی کفر بنی اسرائیل را احساس کرد و با توجّه به آیه بعد که خداوند عیسی علیه السلام را به آسمان بالا برد،استفاده می شود که مراد از مکر در اینجا،توطئه ی قتل حضرت عیسی است که گروهی در زمان آن حضرت برای خاموش کردن دعوت او نقشه ها کشیده،توطئه ها کردند؛حتّی برای حبس و دستگیری و معرّفی او جایزه تعیین کردند و مقدّمات کشتن و به دار آویختن او را فراهم کردند.امّا خداوند نقشه ی آنها را نقش برآب کرد و او را به بهترین شکل نجات داد.
پیام ها:
1-خداوند،پشتیبان اولیای خویش است. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ»
2-تدبیر وحرکت انسان،مقدّمه ی قهر یا لطف خداوند است. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ»
3-کیفرهای الهی،با جرم بشر تناسب و سنخیّت دارد. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ»
4-اراده وتدبیر خدا،بالاتر از هر تلاش،حرکت وتدبیر است. «وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ»
«55»إِذْ قالَ اللّهُ یا عِیسی إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ
(بیاد آور)هنگامی که خداوند فرمود:ای عیسی! من تو را(از زمین)برگرفته و به سوی خود بالا می برم و تو را از کسانی که کافر شده اند،پاک می کنم و تا روز قیامت پیروان تو را برکافران برتری خواهم داد.سپس بازگشت شما به سوی من است،پس در آنچه اختلاف می کردید،میان شما داوری خواهم کرد.
نکته ها:
* نمونه عینی و عملی تدبیر الهی در برابر مکر دشمنان،در این آیه بیان شده است.
* امام باقر علیه السلام فرمود:معراج حضرت عیسی علیه السلام،در شب 21 ماه مبارک رمضان بوده است.
پیام ها:
1-برای سایر انبیا نیز معراج بوده است. «رافِعُکَ إِلَیَّ»
2-زندگی در میان کفّار،مایه ی آلودگی،و دوری از آنها،مایه ی پاکی و طهارت است. «مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا»
3-پیشگویی غیبی غلبه ی مسیحیّت بر یهود،از معجزات قرآن است. «جاعِلُ اَلَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا»
4-پیروی از انبیا،رمز پیروزی است. «جاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا»
5-جهانی بودن اسلام،منافاتی با وجود اقلیّت های مذهبی در پناه اسلام ندارد.از عبارت «إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ» استفاده می شود که دین یهود و مسیحیت تا قیامت پیروانی خواهد داشت.
6-بازگشت همه به سوی خداست و او داور بی چون و چرای قیامت است. «إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ»
«56»فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ
و امّا گروهی که کافر شدند،در دنیا و آخرت به عذابی سخت عذابشان می کنم و برای آنها هیچ یاورانی نیست.
«57»وَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمِینَ
و امّا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،پاداش های آنها را (خدا)بطور کامل خواهد داد و خداوند ستمگران را دوست نمی دارد.
نکته ها:
* در تفسیر اطیب البیان،نمونه ای از عذاب های دنیوی بنی اسرائیل،این گونه آمده است:37 سال پس از حضرت مسیح،شخصی به نام طیطوس که از قیصرهای روم بود، بر یهود مسلّط شد ومیلیون ها نفر از آنان را کشت و هزاران نفر را به اسارت گرفت. او دستور داد اموال آنان را به آتش کشیده و یا غارت کنند و اسیران آنها را طعمه ی درندگان سازند.
* در کنار تهدید کفّار،تشویق اهل ایمان لازم است،چنانکه در کنار ایمان،انجام کارهای نیک لازم است.
پیام ها:
1-سرانجام کفر و بی ایمانی،عذاب الهی است. «فَأُعَذِّبُهُمْ»
2-هرچه اتمام حجّت بیشتر باشد،قهر خدا بر انکار کنندگان بیشتر خواهد بود.
کسانی که زنده کردن مرده را از عیسی می بینند،ولی ایمان نمی آورند،مستحق هر نوع عذابی هستند. «فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً»
3-گاهی خداوند در این دنیا نیز مجازات می دهد. «فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ»
4-در برابر قهر خدا،هیچ قدرتی نمی تواند مانع باشد. «وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ»
«58»ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الْآیاتِ وَ الذِّکْرِ الْحَکِیمِ
(ای پیامبر!)آنچه بر تو می خوانیم،آیه ها و اندرز حکمت آمیز است.
پیام ها:
1-برای رهبری صحیح،علم و حکمت(نشانه های الهی و بیان حکیمانه و مستدل)لازم است. «الْآیاتِ وَ الذِّکْرِ الْحَکِیمِ»
«59»إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
همانا مَثلِ(آفرینش)عیسی نزد خداوند،همچون مَثلِ(آفرینش)آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود:باش،پس موجود شد.
نکته ها:
* گروهی از مسیحیان وارد مدینه شده و به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند. آنان در گفتگو با پیامبر صلی الله علیه و آله ولادت عیسی علیه السلام را بدون داشتن پدر، نشانه و دلیل الوهیّت او عنوان کردند.
این آیه نازل شد وجواب آنان را چنین بیان نمود:اگر تولّد بدون پدر،دلیل خدا یا فرزند خدا بودن است،خلقت حضرت آدم که مهم تر است،چون نه پدر داشت و نه مادر.پس چرا شما حضرت آدم را خدا یا فرزند خدا نمی دانید؟!
پیام ها:
1-مخالفان را از همان راهی که پذیرفته اند،به حقّ دعوت کنیم.مسیحیان پذیرفته اند که آدم مخلوق خداست،با این که پدر و مادر نداشت. «مَثَلَ عِیسی...کَمَثَلِ آدَمَ»
2-استناد به تاریخ و تجربه های گذشته و ارائه نمونه های عینی بهترین راه دعوت است. «إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ»
3-قدرت خداوند در خلقت،محدود نیست. «کُنْ فَیَکُونُ»
«60»الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ
حق،همان است که از جانب پروردگار توست،پس از تردید کنندگان مباش.
نکته ها:
* کلمه ی«مُمتَرین»از«مِرْیه»به معنای شک و تردید است.عین این آیه در سوره ی بقره آیه ی 147 نیز آمده است.با این آیه روشن می شود که سخن حقّ و پایدار تنها از جانب خدایی است که خود حقّ و ثابت است وگرنه از انسان هایی که در طوفان هوسها و غرایز ثباتی ندارند،قانون و سخن پایدار را نمی توان انتظار داشت.
پیام ها:
1-بیان حق،رمز ربوبیّت وتربیت است. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ»
2-ثبات و حقّانیت،جز در راه خدا،کلام خدا و قانون خداوند،وجود ندارد.
«الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ»
3-تعداد زیاد مخالفان،تلاش و فعّالیت آنان،و ثروت و تبلیغاتشان،نباید در حقّانیّت راه و عقاید ما تأثیر گذارد. «فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»
«61»فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ
پس هر که با تو،بعد از علم و دانشی که به تو رسیده است،درباره او (عیسی)به ستیز و محاجّه برخیزد(و از قبول حقّ شانه خالی کند)بگو:
بیائید پسرانمان وپسرانتان وزنانمان وزنانتان وخودمان را(کسی که به منزله خودمان است)وخودتان را بخوانیم،سپس(به درگاه خدا)مباهله و زاری کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
نکته ها:
* واژه ی«نَبتَهل»از ریشه ی«ابتهال»به معنای بازکردن دست ها و آرنج ها برای دعا،به سوی آسمان است.این آیه،به آیه ی مباهله معروف گشته است.مباهله،یعنی توجّه و تضرّع دو گروه مخالف یکدیگر،به درگاه خدا و تقاضای لعنت و هلاکت برای طرف مقابل که از نظر او اهل باطل است.
در تفاسیر شیعه و سنی و برخی کتب حدیث و تاریخ می خوانیم که در سال دهم هجری، افرادی از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله مأمور تبلیغ اسلام در منطقه نجران شدند.مسیحیانِ نجران نیز نمایندگانی را برای گفتگو با پیامبراسلام صلی الله علیه و آله به مدینه گسیل داشتند.با وجود گفتگوهایی که میان آنان و پیامبر صلی الله علیه و آله ردّ وبدل شد،باز هم آنان بهانه جویی کرده و در حقّانیّت اسلام ابراز تردید می کردند.این آیه نازل شد و خطاب به پیامبر فرمود:به آنها بگو:
بیایید با فراخواندن فرزندان و زنان و عزیزانمان،خدا را بخوانیم و با حالت تضرّع و ابتهال بر دروغگویان نفرین کنیم و هر نفرینی که دامن گروه مقابل را گرفت،معلوم می شود که راه او باطل است و با این وسیله به این گفتگو و جدال پایان دهیم.
هنگامی که نمایندگان مسیحیان نجران،پیشنهاد مباهله را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله شنیدند،به یکدیگر نگاه کرده و متحیّر ماندند.آنان مهلت خواستند تا در این باره فکر و اندیشه و مشورت کنند.بزرگِ نصارا به آنها گفت:شما پیشنهاد را بپذیرید و اگر دیدید که پیامبر با سر وصدا و جمعیّتی انبوه برای نفرین می آید،نگران نباشید و بدانید که خبری نیست،ولی اگر با افراد معدودی به میدان آمد،از انجام مباهله صرف نظر و با او مصالحه کنید.
روز مباهله،آنها دیدند که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همراه با دو کودک و یک جوان و یک زن بیرون آمدند.آن دو کودک،حسن و حسین علیهما السلام و آن جوان، علیّ بن ابی طالب علیهما السلام و آن زن فاطمه ی زهرا علیها السلام-دختر پیامبر صلی الله علیه و آله-بودند.
اسقف مسیحیان گفت:من چهره هایی را می بینم که اگر از خداوند بخواهند کوه از جا کنده شود،کنده می شود.اگر این افراد نفرین کنند،یک نفر مسیحی روی زمین باقی نمی ماند.لذا از مباهله انصراف داده،حاضر به مصالحه شدند.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:سوگند به کسی که مرا پیامبر حقّ قرار داد،اگر مباهله انجام می گرفت،آن وادی آتش را بر آنان فرو می ریخت
این ماجرا،علاوه بر تفاسیر شیعه،در منابع معتبر اهل سنّت نیز آمده است
* مباهله،در بیست و چهارم یا بیست و پنجم ماه ذی الحجّه و در بیرون شهر مدینه بود که اکنون داخل شهر قرار دارد و در آن محل،مسجدی به نام«مسجد الاجابه»ساخته شده است.فاصله ی این مسجد تا مسجدالنّبی تقریباً حدود پانصد متر است.«اللهم ارزقنا زیارته و شفاعته»
* بر اساس روایتی در تفسیر المیزان،دعوت به مباهله مخصوص مسیحیان نبوده، پیامبر صلی الله علیه و آله از یهودیان نیز برای مباهله دعوت کردند.
مباهله،خاصّ زمان پیامبر صلی الله علیه و آله نبوده است،بلکه براساس برخی از روایات، دیگر مؤمنان نیز می توانند مباهله کنند.امام صادق علیه السلام در این باره دستوراتی داده اند.
* سؤال:اگر در این ماجرا تنها فاطمه زهرا علیها السلام حضور داشت،پس چرا قرآن کلمه ی «نسائنا»را به صورت جمع بکار برده است؟
پاسخ:در قرآن مواردی است که خداوند به دلیل اهمیت مورد از یک نفر به صورت «جمع» یاد می کند،مانند آیه 181 سوره آل عمران که یک نفر از روی توهین گفت:خدا فقیر است،ولی آیه به صورت جمع می فرماید: «الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ فَقِیرٌ» چنانکه قرآن درباره حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید:ابراهیم یک امّت بود،با آنکه یک نفر بیشتر نبود.
* گرچه پیامبر می توانست خود شخصاً نفرین کند وکاری به علیّ،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام نداشته باشد،ولی خدا و رسول،با این عمل به ما فهماندند که این افراد،یاران و شریکان رسول خدا در دعوت به حقّ و هدف او هستند و همراه او آماده ی استقبال از خطر بوده و تداوم گر حرکت او می باشند.
پیام ها:
1-اگر انسان ایمان به هدف داشته باشد،حاضر است خود و نزدیک ترین بستگانش را در معرض خطر قرار دهد. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
2-آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن،دعاست. «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ»
3-فرزند دختری،همچون فرزند پسری،فرزند خود انسان است. «أَبْناءَنا» بنابراین امام حسن وامام حسین علیهما السلام فرزندان پیامبرند.
4-زن و مرد در صحنه های مختلف دینی،در کنار همدیگر مطرحند.«نسائنا»
5-در دعا،کیفیت و حالات اهل دعا مهم است،نه تعداد آنها.گروه مباهله کننده پنج نفر بیشتر نبودند.«ابنائنا،نسائنا،أنفسنا»
6-علیّ بن ابی طالب علیهما السلام،جان رسول اللّه صلی الله علیه و آله است.«أنفسنا»
7-در مجالس دعا،کودکان را نیز با خود ببریم.«أبنائنا»
8-اهل بیت پیامبر علیهم السلام مستجاب الدعوه هستند.«أبنائنا،نسائنا،أنفسنا»
9-استمداد از غیب،پس از بکارگیری توانایی های عادّی است.«نبتهل»
10-کسی که منطق و استدلال و معجزه،او را به پذیرش حقّ تسلیم نمی کند،یکی از راه ها،مباهله است.«تعالوا...نبتهل»
11-اگر مؤمنان محکم بایستند،دشمن به دلیل باطل بودنش عقب نشینی می کند.
«ندع...نبتهل»
12-استدلال را باید با استدلال پاسخ داد،ولی مجادله و لجاجت باید سرکوب شود. «لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ»
«62»إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللّهُ وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
به راستی،داستانِ درستِ(زندگی مسیح)همین است و هیچ معبودی جز خداوند نیست وهمانا خداست مقتدر حکیم.
«63»فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ
پس اگر از حقّ روی گردان شدند،همانا خداوند به(کار و حال)مفسدان آگاه است.
نکته ها:
* قصه و داستان،بر سه گونه است:
1.رمان ها،افسانه ها و اساطیری که بر پایه خیال و غیر واقعی هستند.
2.داستان های تاریخی که گاهی راست ومستند وگاهی آمیخته با دروغ وامور نادرست هستند.
3.رویدادهایی که از زبان وحی به ما رسیده اند،براساس حقّ هستند.داستان های قرآنی، همه از این نوع هستند ودر آنها وهم،خیال،دروغ و نادرستی راه ندارد.
پیام ها:
1-اگر قرآن نبود،چهره ی واقعی حضرت مسیح،ناشناخته و آلوده با خرافات باقی می ماند. «إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ»
2-تکرار شعار توحید و پایداری در برابر خرافات،لازم است. «ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللّهُ»
3-هر داستانی درباره پیامبران که با توحید منافات داشته باشد،ساختگی و باطل است. «لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللّهُ»
4-پذیرفتن یا نپذیرفتن کلام حق،نشانه ی اختیار انسان است. «فَإِنْ تَوَلَّوْا»
5-روی گردانی از حق،نمونه ای از فساد است و سرپیچی کننده،مفسد می باشد.
«تَوَلَّوْا... المفسدین»
6-علم خداوند به کارهای مفسدان،بزرگ ترین هشدار است. «عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ»
«64»قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ
بگو:ای اهل کتاب! به سوی سخنی بیایید که میان ما و شما مشترک است.
جز آنکه خداوند را نپرستیم وچیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را بجای خدا ارباب نگیرد.پس اگر(از این پیشنهاد) سرباززدند،بگویید:گواه باشید که ما مسلمان و تسلیم خدائیم.
نکته ها:
* دعوت به سوی توحید وحقّ،لازم است.خواه با استدلال،خواه با مباهله و خواه از طریق دعوت به مشترکات.
* عدیّ بن حاتم بعد از اسلام آوردن،به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد:ما زمانی که مسیحی بودیم، هرگز یکدیگر را«ربّ»خود قرار نمی دادیم،پس مراد از جمله ی «لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً» چیست؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:آیا علمای شما احکام خدا را تغییر نمی دادند؟ گفت: چرا! فرمودند:
پیروی از عالمی که قانون خدا را تغییر دهد،یک نوع بندگی وبردگی اوست.
پیام ها:
1-مسلمانان باید بر سر مشترکات،با اهل کتاب به توافق برسند. «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَهٍ...»
2-باید در دعوت به وحدت،پیش قدم بود. «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ»
3-اگر به تمام اهدافِ حقّ خود دست نیافتید،از تلاش برای رسیدن به بعضی از آن خودداری نکنید. «تَعالَوْا إِلی کَلِمَهٍ...»
4-یکی از مراحل تبلیغ،دعوت به مشترکات است. «کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ»
5-در تبلیغ و دعوت دیگران،باید ابتدا به عقاید حقّه و مقدّسات مشترک،احترام گذارد. «کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ»
6-یگانه پرستی و بیزاری از شرک،از جمله امور مشترک تمام ادیان آسمانی است. «کَلِمَهٍ سَواءٍ... أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ»
7-توحید،سبب تعالی انسان است.«تعالوا»در جایی بکار می رود که دعوت به رشد و بالا آمدن باشد. «تَعالَوْا... أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ»
8-اطاعت بی چون و چرا از دیگر انسان ها،نشانه ی پذیرش نوعی ربوبیّت برای آنها ویک نوع عبودیّت برای ماست.در حالی که همه ی انسان ها با یکدیگر مساوی هستند. «لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً»
9-اندیشه ی آزاد و شخصیّت مستقل،شعار قرآن است. «لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً»
10-اعراض و سرپیچی مخالفان نباید در اراده و ایمان ما اثر بگذارد. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ»
11-هر مبلّغی باید سرپیچی و اعراض مردم را پیش بینی کند تا مأیوس نشود.
«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا...»
12-پس از استدلال و برهان،جَدل را قطع کنید. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا...»
13-بندگی خدا،نفی شرک و طرد حاکمیّت غیر خداوند،از ویژگی های یک مسلمان واقعی است. «اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ»
«65»یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراهُ وَ الْإِنْجِیلُ إِلاّ مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
ای اهل کتاب! چرا درباره ی ابراهیم گفتگو و نزاع می کنید؟(و هر کدام او را پیرو آیین خود می دانید،) در حالی که تورات وانجیل،پس از او نازل شده است،چرا تعقّل نمی کنید؟
نکته ها:
* هر یک از دو گروه یهودیان و مسیحیان،ابراهیم علیه السلام را از خود می دانستند و به قدری بازار این ادّعا داغ بود که قرآن در دو آیه ی بعد می فرماید: «ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا» این آیه برای پوچی ادّعای آنها می گوید:چگونه شما ابراهیم را که قبل از تورات و انجیل بوده،تابع آن دو کتاب می دانید؟کتابی که هنوز نازل نشده است، پیرو ندارد.آیا حاضر نیستید این مقدار هم فکر کنید که لااقل حرف شما با تاریخ منطبق باشد.
پیام ها:
1-هنگام موعظه،از القاب متین وعناوین فرهنگی مخاطبان استفاده شود. «یا أَهْلَ الْکِتابِ»
2-علم و کتاب،از چنان ارزشی برخوردارند که منسوبان به آن نیز محترم است.
«یا أَهْلَ الْکِتابِ»
3-سعی نکنید با انتساب شخصیّت ها به خود،حقّانیت خود را اثبات کنید.
«لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ» به جای نزاع در انتساب شخصیّت های والا،از فکر آنان پیروی کنید.
4-ادّعاهای خود را مستند و هماهنگ با منطق و فطرت و تاریخ قرار دهید. «وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراهُ»
«66»ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فِیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
هان!(ای اهل کتاب!)شما همانان هستید که درباره(حضرت عیسی و)آنچه بدان علم داشتید محاجّه و نزاع کردید،پس چرا درباره(ابراهیم و)آنچه بدان علم ندارید نزاع می کنید؟در حالی که خداوند می داند و شما نمی دانید.
نکته ها:
* این آیه تذکّر و هشداری است به اهل کتاب،که شما در مورد آنچه بدان علم و آگاهی دارید، اشکال تراشی و سؤالات بی جا می کنید.با آنکه شما زندگی طبیعی حضرت عیسی ونیاز او به غذا ومسکن ولباس را دیده اید،ولی باز هم در مورد او به گفتگو نشسته اید.گروهی او را دروغگو وگروهی فرزند خدا می پندارید. و یا در شناخت محمّد صلی الله علیه و آله که نشانه هایش در تورات وانجیل آمده وبرای شما شناخته شده است،به بحث وگفتگو می پردازید. شما که درباره معلومات،اهل جدال و بحث هستید و به نقطه ی توافقی نمی رسید،دیگر چه کار به مسأله ای دارید که در مورد آن هیچ علمی ندارید؟مثل این که مذهب حضرت ابراهیم چه بوده است؟
پیام ها:
1-گاهی باید افراد مغرور و لجوج را تحقیر کرد. «ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ»
2-افراد لجوج،حتّی در امور روشن به نزاع می نشینند. «حاجَجْتُمْ فِیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ»
3-اگر سرچشمه ی مباحثات،تحقیق باشد ارزش دارد،ولی اگر برای طفره رفتن باشد،مورد انتقاد است. «حاجَجْتُمْ فِیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ»
«67»ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
(برخلاف ادّعای یهودیان و مسیحیان،)ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی،بلکه او فردی حق گرا و تسلیم خدا بود و هرگز از مشرکان نبود.
نکته ها:
* «حَنَف»،به معنای گرایش به حقّ و«جَنَف»،به معنای گرایش و تمایل به باطل است.
بنابراین«حَنیف»به کسی گفته می شود که در مسیر باشد،ولی بت پرستان آن را در مورد خود بکار می بردند و مشرکان نیز«حُنفاء»خوانده می شدند.
* این آیه،با آوردن کلمه ی «مُسْلِماً» در کنار کلمه ی «حَنِیفاً» ،هم ابراهیم را از شرک مبرّا کرده است و هم کفر و شرک را انحراف و ناحق دانسته است.حضرت علی علیه السلام فرمودند:
دین ابراهیم همان دین محمّد صلی الله علیه و آله بود.
* امام صادق علیه السلام در تفسیر عبارت «حَنِیفاً مُسْلِماً» فرمودند:«خالصاً مخلصاً لیس فیه شیء من عباده الاوثان»ابراهیم شخصی خالص و برگزیده بود و در او ذره ای از پرستش بت ها نبود.
«68»إِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ
همانا سزاوارترین افراد به ابراهیم،کسانی هستند که از او پیروی کردند و (نیز)این پیامبر و کسانی که(به او)ایمان آورده اند و خداوند سرور و سرپرست مؤمنان است.
نکته ها:
* از این آیه معلوم می شود که نسبت ایمانی،فراتر و محکم تر از نسبت خویشاوندی است و افرادی که هم فکر و هم خط و هم هدف باشند،به همدیگر نزدیک تر از کسانی هستند که در ظاهر قوم و خویشند،ولی به لحاظ فکری و اعتقادی از همدیگر جدایند .امام صادق علیه السلام به یکی از یاران با وفایش فرمود:«أنتم و الله من آل محمد»به خدا سوگند که شما از آل محمّد صلی الله علیه و آله هستید.و سپس آیه فوق را تلاوت فرمود. رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز در مورد سلمان فارسی فرمودند:«سلمان منا أهل البیت»
با این که آیه فرمود:نزدیک ترین مردم به ابراهیم،پیروان او هستند،لکن نام پیامبر اسلام و مسلمانان را جداگانه برد،تا بهترین نمونه ی پیروی را در وجود حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و مسلمانان،به دنیا نشان دهد.
* در روایتی آمده است:«انّ ولیّ محمّد مَن اطاع اللّه و انْ بَعُدتْ لَحمَته،و انّ عدوّ محمّد مَن عَصی اللّه و انْ قَرُبتْ قَرابته»دوست و طرفدار محمّد صلی الله علیه و آله کسی است که خدا را اطاعت کند،هرچند به لحاظ فامیلی از او دور باشد و دشمن پیامبر کسی است که خدا را نافرمانی کند،هرچند با پیامبر نسبت و نزدیکی داشته باشد.
* امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از «الَّذِینَ آمَنُوا» در آیه،امامان و پیروان آنها هستند.
پیام ها:
1-پیوند مردم با رهبر،پیوند مکتبی است،نه پیوند قبیله ای،زبانی،منطقه ای و نژادی. «إِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ»
2-ملاک قُرب به انبیا،اطاعت از آنان است. «أَوْلَی النّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ»
3-پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و مسلمانان،در خط ابراهیم و هم مرام و هم هدف با او هستند. «أَوْلَی النّاسِ بِإِبْراهِیمَ... وَ هذَا النَّبِیُّ»
«69»وَدَّتْ طائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ
گروهی از اهل کتاب دوست دارند که شما را گمراه کنند،ولی جز خودشان را گمراه نمی کنند و(این را)نمی فهمند.
نکته ها:
* سیمای تهاجم فرهنگی و توطئه های دشمن برای بی دین کردن مسلمانان را در این آیه و سه آیه ی بعد می بینیم.این آیه خبر از کینه های مکتبی،آیه بعد خبر از لجاجت و کفر،آیه هفتاد و یکم خبراز شیوه حق پوشی و کتمان آگاهانه،و آیه هفتاد و دوّم خبر از تاکتیک فریبنده ی دشمن می دهد که مجموعاً یک تهاجم فرهنگی برخاسته از باطن تاریک آنان و بکارگیری شیوه های کتمان،زیر سؤال بردن و تضعیف و تزلزل عقاید توده ی مردم است.
پیام ها:
1-خداوند،نقشه های دشمنان دین را افشا وآنان را رسوا می کند. «وَدَّتْ طائِفَهٌ...»
2-شناخت دشمن وبرنامه های او،لازمه ی درامان ماندن از آسیب های احتمالی است. «وَدَّتْ طائِفَهٌ...»
3-خطر تهاجم فکری و فرهنگی،جدّی است. «وَدَّتْ طائِفَهٌ...»
4-به اظهاراتِ منافقانه ی مخالفان اعتماد نکنید،آنها قلباً خواستار انحراف شما هستند. «وَدَّتْ طائِفَهٌ...»
5-در قضاوت ها،انصاف را فراموش نکنید.گروهی از اهل کتاب،چنین آرزویی دارند،نه همه ی آنها. «وَدَّتْ طائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ»
6-باید کاری کنید که دشمن آرزوی انحراف شما را به گور ببرد.کلمه«لو»در موارد ناشدنی بکار می رود. «لَوْ یُضِلُّونَکُمْ»
7-کسانی که در صدد انحراف دیگران هستند،ابتدا خود مرتکب حیله،نفاق، کینه، تهمت وتوطئه می شوند. «وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ»
8-میل به انحراف دیگران،خود یک انحراف بزرگ اخلاقی است. «وَدَّتْ... وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ»
«70»یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ
ای اهل کتاب! چرا به آیات خداوند(و نشانه های نبوّت رسول خدا)کفر می ورزید،در حالی که خود(به درستی آن)گواهید.
نکته ها:
* ظاهراً این آیه به بشارت هایی نظر دارد که اهل کتاب در تورات و انجیل درباره حضرت محمد صلی الله علیه و آله خوانده بودند،ولی به خاطر حفظ موقعیّت اجتماعی و منافع مادّی،همه ی آن نشانه های الهی را نادیده گرفتند.
پیام ها:
1-سؤال از وجدان،بهترین راه دعوت است. «لِمَ تَکْفُرُونَ...»
2-دانستن تنها کفایت نمی کند،پذیرفتن نیز لازم است.«تکفرون...تشهدون»
«71»یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
ای اهل کتاب! چرا حقّ را به باطل مشتبه می سازید و(یا)حقّ را کتمان می کنید،در حالی که خود(به حقّانیت آن)آگاهید.
نکته ها:
* امام صادق علیه السلام درباره ی «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» فرمودند:یعنی اهل کتاب به صفات ذکر شده برای پیامبر اسلام در تورات آگاه اند،(ولی آن را کتمان می کنند).
* بسیاری از تحریف گران،با نام اسلام شناس،مستشرق،مورّخ وجهانگرد،در کتاب ها و ثبت مکان ها وزمان های تاریخی تصرّف کردند و در دائرهالمعارف ها به عنوان محقّق چنان سیمایی از اسلام ترسیم کردند که خواننده به فکر ایمان و تأمّل در عقاید اسلامی نیافتد.
پیام ها:
1-مشتبه کردن وکتمان حق،دو اهرم نیرومند دشمن برای ایجاد انحراف در بین مؤمنان است.در دو آیه ی قبل فرمود: «یُضِلُّونَکُمْ...» در این آیه می فرماید:
«تَلْبِسُونَ،تَکْتُمُونَ»
2-کتمان حقّ،حرام و اظهار آن واجب است. «تَکْتُمُونَ الْحَقَّ...»
«72»وَ قالَتْ طائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
وگروهی از اهل کتاب گفتند:به آنچه بر مؤمنان نازل شده است،در آغاز روز ایمان آورید و در پایان روز کافر شوید،شاید(با این حیله،آنها از اسلام)باز گردند.
نکته ها:
* دوازده نفر از دانشمندان یهود،تصمیم گرفتند برای ایجاد تزلزل و تردید در عقاید مسلمانان، صبحگاهان نزد حضرت محمّد صلی الله علیه و آله آمده،اظهار ایمان کنند، ولی در آخر روز از اسلام برگردند و بگویند:ما محمّد و آیین او را دیدیم،ولی با آنچه در تورات وانجیل آمده، مطابقت ندارد.آنها با این نقشه ی ماهرانه می خواستند به هم کیشان خود این طور وانمود کنند که اگر اسلام مکتب خوبی بود،اهل علم و کتاب از آن دست برنمی داشتند،با این کار هم در عقاید مسلمانان تردید بوجود آورند و هم سایر یهودیان را از مسلمان شدن بازدارند.
خداوند متعال نیز با نزول این آیه،نقشه ی آنان را برملا ساخت.
* در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است:وقتی رسول خدا علیه السلام فرمان تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه را در هنگام نماز ظهر ابلاغ کردند،یهود گفتند:به آنچه در آغاز روز بوده ایمان آورید،ولی بدانچه در پایان روز آمده(تغییر قبله)کفر ورزید تا آنان از آن قبله بازگردند و به طرف بیت المقدس نماز بخوانند.
پیام ها:
1-مخالفان دین اسلام برای انحراف مسلمانان،برنامه ریزی می کنند.در آیه ی 69 خواندیم که اهل کتاب دوست دارند شما را منحرف سازند،این آیه به نقشه ی آنان برای رسیدن به آن هدف می پردازد. «یُضِلُّونَکُمْ... قالَتْ طائِفَهٌ»
2-چه بسا گروهی با نام اسلام،در صفوف مسلمانان نفوذ کرده،از پشت خنجر بزنند،لذا باید هشیار بود. «آمِنُوا... وَ اکْفُرُوا... لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»
3-مسلمان نباید ساده اندیش و زودباور بوده،به هر اظهار ایمانی،اعتماد کند.
«آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ»
4-خداوند در مراحل حسّاس،از اسرار و توطئه های دشمنان پرده برمی دارد.
«آمِنُوا...وَ اکْفُرُوا»
5-باید در مرحله ای از ایمان قرار بگیریم که بازگشت برخی مسلمانان از دین، مایه ی تزلزل ما نگردد. «وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»
6-یکی از سیاست های دشمن،ایجاد ارتباط و سپس قطع آن،به منظور ایجاد تزلزل در جامعه است. «لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»
«73»وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ
(بزرگان یهود،برای جلوگیری از گرایش یهود به اسلام،به آنان می گفتند:)جز به کسی که آیین شما را پیروی کند،ایمان نیاورید.(زیرا دینِ حقّ منحصر به ماست.
ای پیامبر! به آنان)بگو:راه سعادت راهی است که خدا بنماید(ومانعی ندارد)که به امّتی دیگر نیز همانند آنچه(از کتاب وشریعت)به شما داده شده،داده شود،تا در نزد پروردگار با شما احتجاج کنند.(همچنین ای پیامبر! به آنان)بگو:فضل ورحمت بدست خداست،او به هر که بخواهد عطا می کند وخداوند دارای رحمت وسیع و علم بی انتهاست.
نکته ها:
* اهل کتاب،از گرایش یهود به اسلام نگران بودند و برای پیشگیری از آن تبلیغ می کردند.
«لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ»
پیام ها:
1-دشمنان اسلام،در توطئه های خود سفارش به پنهان کاری می کنند و به غیر خود نیز اعتمادی ندارند. «لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ» یکی از معانی ایمان، اعتماد و اطمینان است.
2-هدایت الهی،یک جریان مستمر در طول تاریخ بوده است و اختصاص به قوم خاصّی ندارد. «إِنَّ الْهُدی هُدَی اللّهِ»
3-تعصّب و خودبرتربینی،یکی از آفت های دینداری است. «إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ»
4-الطاف پروردگار،در انحصار گروه خاصّی نیست.نبوّت و هدایت،فضل الهی است که به هرکس بخواهد می دهد. «إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ»
5-گزینش پیامبران از سوی خداوند،بر اساس علم اوست. «واسِعٌ عَلِیمٌ»
«74»یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ
(خداوند)هر که را بخواهد به رحمت خویش اختصاص دهد و خداوند صاحب فضل بزرگ است.
نکته ها:
* این آیه،تصوّر غلط یهود را که خداوند هیچ قومی را مانند یهود مورد لطف خویش قرار نمی دهد، نفی کرده و می فرماید:خداوند بهتر می داند چه کسی را عهده دار رسالت خویش بگرداند. او در میان بندگانش بر اساس علم و حکمت لایق ترین فرد را انتخاب کرده و مورد لطف خاص خویش قرار می دهد.
«75»وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ
و از اهل کتاب کسانی هستند که اگر او را بر اموال بسیاری امین گردانی، به تو باز می گرداند و بعضی از آنان(به قدری نادرستند که)اگر او را بر دیناری امین گردانی،آن را به تو برنمی گرداند،مگر آنکه(برای مطالبه آن) دائماً بالای سر او بایستی،این(خیانت در امانت،)به جهت آن است که گفتند:درباره ی امّیّین(غیر اهل کتاب)هرچه کنیم بر ما گناهی نیست،در حالی که آنها آگاهانه بر خدا دروغ می بندند.
نکته ها:
* در روایات آمده است:«امانت را به صاحبش برگردانید،حتّی اگر او فاسق باشد».
پیام ها:
1-در مورد مخالفانِ نیز،انصاف را مراعات کنید و همه را خائن ندانید. «مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ... یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ»
2-امانتداری،ملاکی برای ارزشیابی افراد است. «یُؤَدِّهِ... لا یُؤَدِّهِ»
3-ارزشهای اخلاقی،ثبات دارند.حفظ امانت،در نزد همه نیکو و خیانت در آن، نسبت به هر کسی باشد زشت است.ردّ امانت،یک ارزش است،گرچه از مخالفان باشد. «یُؤَدِّهِ... لا یُؤَدِّهِ»
4-قیام و استقامت،برای گرفتن حقّ لازم است. «لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً»
5-استثمار،استحمار و نژادپرستی،ممنوع است. «لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ»
6-یهودیان و مسیحیان،خود را اندیشمند و مسلمانان را بی سواد و امّی می پنداشتند. «لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ»
7-بالاتر از گناه،توجیه گناه است.اهل کتاب اموال مردم را به ناحق می خوردند و می گفتند:خداوند به این کار راضی است. «یَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ»
«76»بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی فَإِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ
آری،هر کس به عهد خویش وفا کند و تقوا داشته باشد،پس بی گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می دارد.
نکته ها:
* وفای به عهد در تمام موارد زیر لازم است:
الف:عهدی که خداوند از طریق فطرت یا انبیا با انسان بسته است. «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ»
ب:عهدی که انسان با خدا می بندد. «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ...»
ج:عهدی که انسان با مردم می بندد. «وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا...»
د:عهد رهبر با امّت و بالعکس. «الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ»
پیام ها:
1-در برابر تفکّرات غلط،موضع گیری کند. «بَلی» (کلمه«بلی»غالباً در موردی بکار می رود که منطق و تفکّر قبلی را رد می کند.)
2-تقوا،انسان را از دروغ بستن به خدا و ضایع کردن حقّ مردم بیمه می کند.
«یَقُولُونَ...اَلْکَذِبَ...بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی»
3-شعار،کار ساز نیست،عمل و تقوا لازم است. «أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی»
4-وفای به عهد،از نشانه های تقواست. «أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی»
5-وفای به عهد وتقوا،ملاک محبوبیّت است،نه عالم و اهل کتاب بودن. «یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»
«77»إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ
همانا کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خودشان را به بهای ناچیزی می فروشند، برایشان نصیبی در آخرت نیست و خداوند در قیامت با آنها سخن نمی گوید و به آنان نیز نظر(لطف)نمی کند،آنها را(از گناه)پاک نمی سازد و برای آنان عذابی دردناک است.
نکته ها:
* این آیه،کسانی را که پیمان شکنی می کنند،به پنج نوع قهر الهی تهدید می کند:بی بهرگی و خسارت در آخرت،محرومیّت از توجه خداوند،محرومیّت از نظر لطف الهی، محرومیّت از پاکی از گناه و گرفتاری به عذاب دردناک.
* در روایات شیعه و سنّی آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:«لا ایمان لمن لا امان له و لا دین لمن لا عهد له»کسی که مراعات امانت نکند،ایمان کاملی ندارد و آن کسی که به عهد خویش وفادار نباشد،دین کامل ندارد.
* در روایات آمده است:مراد از «بِعَهْدِ اللّهِ» ،حقایق مربوط به پیامبر اسلام در تورات است که به دست عالمان یهود،تحریف گشته است.
* مقایسه کنیم وضع کسانی را که از جانب خداوند به آنها سلام داده می شود؛ «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»با کسانی که خدا هیچ سخنی با آنان نگوید؛ «لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ» واگر ناله ای سر دهند با جمله ی «اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ» خفه می شوند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:هر کس با سوگند،مال و ثروت برادرش را به ناحق بخورد،مورد غضب الهی است.سپس این آیه را تلاوت کردند.
* حضرت علی علیه السلام فرمودند:مراد از نگاه خداوند در قیامت؛ «لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ» نگاه رحمت است،(نه نگاه با چشم).
پیام ها:
1-پیمان شکنی با خدا،از گناهان کبیره است.این نوع تهدید پی درپی،در باره هیچ گناه دیگری در قرآن مطرح نشده است. «یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ... لا خَلاقَ لَهُمْ...»
2-سوگند دروغ برای دین فروشی،سبب محرومیّت در قیامت می شود.
«یَشْتَرُونَ...أَیْمانِهِمْ»
3-دنیاپرستی،ریشه ی پیمان شکنی است. «ثَمَناً»
4-بهای پیمان شکنی هرچه باشد،کم است. «ثَمَناً قَلِیلاً»
5-کیفرهای قیامت،متناسب با عملکرد خود ماست.بی اعتنایی ما به تعهّدات الهی،سبب بی اعتنایی خدا به ماست. «لا یُکَلِّمُهُمُ، لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ، لا یُزَکِّیهِمْ»
6-عذاب های اخروی،هم روحی و روانی است «لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ» هم جسمی «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ»
«78»وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ یَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ
وهمانا از ایشان(اهل کتاب)گروهی هستند که زبانشان به خواندن کتاب (ودست نوشته ی خودشان چنان)می چرخانند که گمان می کنید آن از کتاب آسمانی است،در حالی که از کتاب نیست و می گویند:آن(چه ما می خوانیم)از جانب خداست،در حالی که از جانب خدا نیست وآنها آگاهانه بر خداوند دروغ می بندند.
نکته ها:
* بر اساس این آیه،گناه علما و دانشمندانِ بی تقوا چند برابر است،زیرا:
الف:مردم را به اشتباه می اندازند. «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ»
ب:به خداوند دروغ می بندند. «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ»
ج:تمام این حرکت ها را آگاهانه انجام می دهند. «وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»
پیام ها:
1-در قضاوت ها،انصاف داشته باشیم وهمه را به یک دید نگاه نکنیم. «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً...»
2-حضور علما و دانشمندان خائن در میان اهل کتاب،قطعی است. «لَفَرِیقاً»
3-عوام فریبی ولفّاظی،از گناهان دانشمندان است. «یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ»
4-نطق خوب،اگر در مسیر حقّ نباشد،وسیله ای برای انحراف است. «یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ»
5-گمراه کنندگان،مقدّسات مذهبی و کتب آسمانی را دستاویز خود قرار می دهند. «بِالْکِتابِ»
6-التقاط،از حربه های زهرآگین فرهنگی دشمن است. «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ»
7-اگر دشمن زمینه ی پذیرش انحراف را در شما ببیند،ادّعاهای خطرناک تری مطرح می کند. «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ... یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ»
8-بزرگ ترین خیانت به فرهنگ وعقیده ی انسان،تحریفِ آگاهانه ومغرضانه ی علما و خواصّ است. «یَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»
«79»ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّهَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنّاسِ کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ
هیچ(پیامبر و)بشری که خداوند به او کتاب و حکم و نبوّت داده است،حقّ ندارد به مردم بگوید:به جای خدا،بندگان من باشید.بنابراین(شما دانشمندان اهل کتاب به طریق اولی چنین حقّی ندارید،بلکه باید)به خاطر سابقه ی آموزش کتاب و تدریسی که دارید،ربّانی باشید.
نکته ها:
* امتیاز پیامبران بر دیگران آن است که هر قدر بر تعداد یاران و مقدار قدرتشان افزوده شود، مردم را بیشتر به بندگی خدا دعوت می کنند،و هرگز راه توحید را عوض نمی کنند و تأکید و هشدارشان بیشتر می شود.امّا دعوت کننده های سودجو،در ابتدا با قیافه ای مقدّس مآبانه ودلسوزانه کار را شروع می کنند،ولی پس از رسیدن به مسند قدرت،استبداد و خودمحوری را پی ریزی می کنند.
در روایات آمده است که به بردگان خود،«عَبدی»نگویید،بلکه«فَتی»بگویید و بردگان نیز به مولای خود «ربّی» نگویند، بلکه «سَیّدی» بگویند.
* اگر انبیا نباید پرستش بشوند،حساب دیگران روشن است.اگر مواهب معنوی عامل عبودیّت نشود،حساب زرق و برق مادّی روشن است.
* «رَبّانیّین»جمع«رَبّانی»به کسی گفته می شود که پیوند او با خدا محکم باشد و در فکر اصلاح و تربیت دیگران باشد.
* رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:درباره من دو گروه هلاک شدند:1.پیروان افراطی که مرا از حدّ بشری بالا بردند.2.دشمنان بی انصاف که پیامبری مرا قبول ندارند و من از هر دو گروه بیزارم.حضرت عیسی علیه السلام نیز این هشدار را برای پیروان خود گوشزد کرده بود و نظیر این معنا را در نهج البلاغه از حضرت علی علیه السلام نیز شاهد هستیم.
همچنین فرمودند:«لاتَرفعونی فَوق حقّی فاِنّ اللّه تعالی اتّخذَنی عَبداً قبل ان یَتّخذَنی نَبیّاً»مرا از آنچه هستم بالاتر نبرید،همانا خداوند پیش از آنکه مرا پیامبر قرار دهد،بنده آفریده است.سپس این آیه را تلاوت فرمودند.
* رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ی این آیه فرمودند: هیچ مرد وزن مسلمان، آزاد یا بنده ای نیست مگر آنکه حقّ واجبی از خداوند بر گردن اوست و آن اینکه قرآن را فراگیرد و در قرآن تفکّر کند.
پیام ها:
1-استفاده نادرست ازموقعیّت،محبوبیّت ومسئولیّت،ممنوع است. «ما کانَ لِبَشَرٍ»
2-کتاب و حکمت و نبوّت،انسان را از بشر بودن خارج نمی کند. «ما کانَ لِبَشَرٍ»
3-هدف انبیا،تنها نجات بشر از شرک نیست،بلکه رشد او تا مرحله ی ربّانی شدن است. «کُونُوا رَبّانِیِّینَ»
4-راه ربّانی شدن،علمِ دین و درس کتاب است،نه تصوّف و چلّه نشینی
«رَبّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ...»
5-اگر تعلیم و تعلّم و درس،انسان را ربّانی نکند،در واقع آن علم،علم نبوده است. «رَبّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ...»
6-علمای ربّانی،مفسّران واقعی قرآن هستند. «کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ»
7-تعلیم و تدریس کتب آسمانی،باید همیشگی باشد. «کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ... تَدْرُسُونَ»
8-معلّمی،شغل انبیاست. «تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ»
«80»وَ لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَهَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
و(خداوند)به شما فرمان نمی دهد که فرشتگان وانبیا را ارباب خود قرار دهید،آیا ممکن است،پس از آنکه تسلیم خدا شدید،او شما را به کفر فرمان دهد؟
پیام ها:
1-هرگونه دعوت به شرک از سوی هر کس که باشد،ممنوع است. «وَ لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا...»
2-کفر،تنها انکار خدا نیست؛بلکه پذیرش هرگونه ربّ و مستقل دانستن هر مخلوقی، کفر است. «تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَهَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ»
«81»وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَهٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلی ذلِکُمْ إِصْرِی قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشّاهِدِینَ
و(به یاد آور)هنگامی که خداوند از پیامبرانِ(پیشین)پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتی دادم،سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می کرد،باید به او ایمان آورید واو را یاری کنید.(سپس خداوند)فرمود:آیا به این پیمان اقرار دارید و بار سنگین پیمان مرا(بر دوش)می گیرید؟(انبیا در جواب) گفتند: (بلی) اقرار داریم، (خداوند)فرمود:خودتان شاهد باشید ومن هم با شما از جمله گواهانم.
«82»فَمَنْ تَوَلّی بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ
پس کسانی که بعد از این(پیمان محکم،)روی برگردانند،آنان همان فاسقانند.
نکته ها:
* تفاوت مکتب انبیا،مانند تفاوت برنامه ی دو استاد یا دو استاندار است که در اصول مسائل علمی و سیاسی، دارای جهت واحدی هستند،ولی در مسائل جزئی،به جهت تفاوت های فردی دانش آموزان یا شرایط منطقه ای،برنامه های گوناگون ارائه می دهند.
* حضرت علی علیه السلام فرمود:«خداوند از انبیای پیشین پیمان گرفت که مردم را به بعثت پیامبر اسلام و صفات او خبر و بشارت دهند و به آنان فرمان تصدیق آن حضرت را بدهند»
امام صادق علیه السلام فرمود:«مراد از «جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ» پیامبر اسلام است».
* آنچه مهم ات داشتن روحیه اطاعت و تسلیم فرمان خدا بودن است،گرچه میدانی برای عمل نباشد.مثلاً شهید شدن یک مسأله است و آمادگی برای شهادت مسأله ای دیگر.
چنانکه خداوند نمی خواهد خون اسماعیل ریخته شود،ولی می خواهد ابراهیم آمادگی کامل برای قربانی کردن فرزند داشته باشد.یا ممکن است ما زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام را درک نکنیم،ولی انتظار ظهور،و عشق و علاقه و انس و آمادگی برای حضورش، مسأله ای است که در دهها آیه و روایت سفارش شده است.
بنابراین پیامبران گرچه عصر پیامبر اسلام را درک نکرده اند،ولی آنان مطیع و تسلیم فرمان خدا بوده و در آرزوی رسالت و یاری او بودند. «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ»
پیام ها:
1-در مدیریّت الهی،لازمه ی سپردن مسئولیّت ها،تعهد و پیمان گرفتن است.
«أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ»
2-هر جا کار سخت است،پیمان گرفتن لازم است.دست برداشتن از آئین و سنّت موجود،و ایمان و حمایت از شخص نوظهور،ساده نیست.لذا خداوند تعهد شدید می گیرد. «أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ...»
3-آمدن پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله قطعی است،لذا از همه ی انبیا پیمان گرفته شده،نه بعضی از آنها. «مِیثاقَ النَّبِیِّینَ... جاءَکُمْ رَسُولٌ»
4-جریان نبوّت،مایه ی وحدت است،نه اسباب تفرقه و انشعاب. «رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ»
5-انبیا دارای هدفی مشترک هستند.لذا پیامبران قبلی،آمدن انبیای بعدی را بشارت می دادند ونسبت به آنان پیمانِ ایمان ونصرت دارند،وپیامبران بعدی، انبیای قبل را تصدیق می کردند. «مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ»
6-قدیمی ها،جدیدی ها را تحویل بگیرند،آنها را به مردم معرّفی کنند و زمینه ی رشد بعدی ها را فراهم آورند. «لَتُؤْمِنُنَّ... لَتَنْصُرُنَّهُ»
7-ایمان به تنهایی کفایت نمی کند،بلکه یاری و حمایت نیز لازم است. «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ»
8-در میان انبیا،سلسله مراتب است و خاتم النّبیّین اشرف آنهاست،زیرا همه ی انبیا باید مؤمن به او و حامی او باشند. «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ»
9-وقتی انبیای پیشین موظّف به ایمان وحمایت از پیامبر اسلام هستند،پس پیروان آنها نیز باید به او ایمان آورده و از او اطاعت کنند. «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ»
10-حمایتی ارزشمند است که از ایمان سرچشمه گرفته باشد. «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ»
11-مهم، داشتن روح تسلیم و پذیرفتن حقّ است،چه بسا شرایط لازم برای عمل به وجود نیاید.انبیای قبل،زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را درک نکردند،ولی این روحیه را داشتند. «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ»
12-پیمان شکن فاسق است. «فَمَنْ تَوَلّی... هُمُ الْفاسِقُونَ»
«83»أَ فَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ
پس آیا آنها جز دین خدا(دینی)می جویند؟در حالی که هر که در آسمان ها و زمین است،خواه ناخواه فقط تسلیم اوست و به سوی او بازگردانده می شوند.
نکته ها:
* موجودات آسمان ها و زمین،همگی تسلیم خدایند.حتّی اگر در حال عادّی این سرسپردگی را کتمان کنند، در حال احساس خطر به ناچار دل به او می سپارند.مؤمنان با میل و رغبت تسلیم او هستند،ولی همگان در زمان احساس خطر یا مرگ یا مغلوب شدن در جنگ و یا درماندن در استدلال،تسلیم او می شوند.همه ذرّات عالم،از کوچک ترین اتم تا بزرگ ترین کرات،همه تابع همان قانونی هستند که خداوند بر آنها حاکم کرده است و هر لحظه می تواند آن را تغییر دهد.
هنگام نوشتن این جملات در یک لحظه بدون دلیل خاصّی احساس کردم نصف سر و صورتم به شدّت درد گرفت.قلم را زمین گذاشتم،دست بر سر و محل درد کشیدم، لحظاتی گذشت یک مرتبه آرام شدم،با خود گفتم:آری،تمام هستی در هر لحظه ای و به هر شکلی در دست خداست.حرکت هر برگی و نوشتن هر کلمه ای بدون اراده ی او ممکن نیست.
* امام صادق علیه السلام در مورد این آیه فرمودند:«زمانی که قائم علیه السلام قیام کند،تمام سرزمین ها بانگ شهادت«لااله الاّ اللّه و محمّد رسول اللّه»سر خواهند داد».
* پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:«مراد از «مَنْ فِی السَّماواتِ» ،ملائکه می باشند».
پیام ها:
1-انتخاب راه غیرخدا،با نظام هستی سازگار نیست. «أَ فَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ»
2-حقیقت دین،تسلیم است. «أَ فَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ...»
3-انسان،دائماً در جستجوی راه و روشی است و گرایش به مکتب در نهاد او قرار دارد .(جمله «یَبْغُونَ» دلالت بر خواست و تمایل دائمی دارد.)
4-اگر هستی تسلیم اوست،چرا ما تسلیم نباشیم؟ «لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
5-در آسمان ها موجودات با شعور هستند. «مَنْ فِی السَّماواتِ» (حرف«مَن»برای موجودات دارای عقل و شعور بکار برده می شود)
6-اگر پایان کار ما اوست،چرا از همان اوّل رو به سوی او نکنیم؟ «إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ»
«84»قُلْ آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
بگو:به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط(پیامبران از نسل یعقوب)نازل گردیده وآنچه به موسی و عیسی و پیامبران دیگر،از طرف پروردگارشان داده شده(به همه ی آنها)ایمان آورده ایم و میان هیچ یک از آنها فرقی نمی گذاریم وما تنها تسلیم(فرمان)او هستیم.
نکته ها:
* این آیه،به غیر از یکی دو کلمه،کاملاً شبیه آیه ی 136 سوره ی بقره است.
* شکل کار اصل نیست،بلکه اصل،آن هدف غایی و نهایی کار است.در هر زمانی ممکن است شکل کار و دعوت انبیا فرق کند،مثلاً حضرت موسی به سراغ فرعون برود و یا حضرت سلیمان،فرمانروایی مانند بلقیس را دعوت کند،ولی هدف نهایی یکی است.درست مانند حرکت های گوناگون امامان معصوم علیهم السلام.
* اگر از انبیای گذشته برای معرّفی و یاری پیامبر آینده پیمان گرفته شده،پیامبر آینده نیز مأمور است به نمایندگی از تمامی پیروانش،ایمان خود را نسبت به پیامبران گذشته اعلام نماید.
پیام ها:
1-ایمان خود را اظهار کنید. «قُلْ آمَنّا»
2-ایمان به انبیا،در کنار ایمان به خداوند است. «آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ... وَ النَّبِیُّونَ»
3-خدمات پیشینیان را نادیده نگیریم. «وَ ما أُنْزِلَ عَلی إِبْراهِیمَ... وَ ما أُوتِیَ مُوسی»
4-آمدن انبیا،جلوه ای از ربوبیّت الهی است. «وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ»
5-دین وهدایت الهی،همواره همراه بشر بوده است.انبیا همچون معلّمان یک مدرسه اند که به طور زنجیره ای مأمور ارشاد مردم بوده اند. «إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ...»
6-تمام انبیا،دارای هدف واحد هستند. «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ»
7-برتری بعضی از انبیا بر برخی دیگر؛ «فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ»هرگز مانع ایمان ما به همه ی آنها نیست. «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ»
8-پیامبر اسلام،با اظهار ایمان خود به سایر انبیا،پیروان مکتب های توحیدی را به وحدت دعوت می کند. «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ»
9-پیامبر اسلام،تسلیم مطلق حقّ است. «نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»
10-کسی که میان انبیا فرق بگذارد،در حقیقت تسلیم خدا نیست. «لا نُفَرِّقُ... نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»
11-مؤمنان،هماهنگ با تمام موجودات،تسلیم خدا هستند. «لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ... وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»
«85»وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ
و هر کس غیر از اسلام به سراغ دینی دیگر برود،پس هرگز از او قبول نمی شود و او در قیامت از زیانکاران خواهد بود.
نکته ها:
* از جمله ی «یَبْتَغِ» ،استفاده می شود که مراد آیه،کسانی هستند که اسلام به گوش آنها رسیده،ولی آن را رها کرده و به سراغ دیگر مکاتب رفته اند.این افراد در قیامت زیانکارند و دین آنها مورد پذیرش نیست.
* با توجّه به آیه ی 81،پذیرش دین اسلام،میثاق خداوند از همه ی پیامبران پیشین است ولذا با آمدن پیامبر و دین اسلام،دین دیگری غیر از آن مورد قبول نیست. «فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ»
* در آیات گذشته،سیمایی از اصول مکتب اسلام ترسیم شد که خطوط کلّی آن عبارتند از:
1.از تمام انبیای پیشین پیمان گرفته شده تا به پیامبر بعدی ایمان آورند.
2.تمام هستی تسلیم خداست و نمی توان غیر دین الهی را پذیرفت.
3.پیروان اسلام،به تمام انبیا و کتب آسمانی ایمان دارند.
و در این آیه با صراحت اعلام می کند:هرکس غیر از دین اسلام را بپذیرد،قابل قبول نیست.آری،بعد از دعوت،استدلال،مباهله واعلام همسویی با عقاید و کتب آسمانی دیگر، جای صراحت و بی پرده سخن گفتن است.
پیام ها:
1-اسلام،ناسخ همه ادیان پیشین است. «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ»
2-رها کردن مکتبی جامع،مایه خسارتی ابدی است. «مَنْ یَبْتَغِ... مِنَ الْخاسِرِینَ»
3-آخرت،جلوگاه خسارت های واقعی است. «فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ»
4-انتخاب اسلام،نشانه دوراندیشی و نجات انسان است. «فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ»
«86»کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ
چگونه خداوند هدایت کند گروهی را که بعد از ایمان و گواهی بر حقّانیت رسول و آمدن معجزات و دلایل روشن بر ایشان،باز هم کافر شدند،و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی کند.
پیام ها:
1-هرچه دلایل هدایت،بیشتر و روشن تر باشد،کفر و بی اعتنایی به آنها خطرناک تر است. «کَیْفَ یَهْدِی... لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ»
2-علم و ایمان اوّلیه کافی نیست،پایداری و تداوم ایمان و عمل لازم است.زیرا خطر ارتداد،همواره انسان را تهدید می کند. «کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ»
3-گروهی از مسلمانان،در زمان پیامبر اکرم مرتدّ شدند. «کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ»
4-پشت کردن به حقّ،منطق و عقل،رسول و بیّنه،ظلم است و سبب خارج شدن از مدار الطاف الهی می گردد. «لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ»
5-سنّت خدا آن است که ظالمان را هدایت نکند. «وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ» (جمله«لایهدی» نشانه استمرار عمل و سنّت الهی است.)
6-توبه وبازگشت،برای مرتدّ بسیار مشکل است. «کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ... وَ اللّهُ لا یَهْدِی...»
7-کافران ناآگاه،از کفّار آگاه،به هدایت نزدیک ترند. «جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللّهُ لا یَهْدِی
اَلْقَوْمَ الظّالِمِینَ»
8-برخورداری از هدایت الهی و یا محروم شدن از آن،به دست خودماست.
«لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ»
«87»أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَهَ اللّهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النّاسِ أَجْمَعِینَ
آنان(که با آن همه دلایل روشن وسابقه ی ایمان،مرتدّ شدند،)کیفرشان آن است که لعنت خدا و فرشتگان و عموم مردم بر آنان باشد.
«88»خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ
آنها همواره مورد لعن(خدا وفرشتگان ومردم)هستند،نه عذاب از آنان کاسته شود و نه به آنها مهلت داده شود.
نکته ها:
* نفرین تمام مردم،به افراد مرتدّ،شاید بدان جهت باشد که وجدان های آگاه و فطرت های سالم،این اعراض و کفر آگاهانه را محکوم می کند.شاید هم از آن رو باشد که شعاعِ کفرِ آگاهانه، به نسلها و عصرها سرایت کرده و افراد زیادی را در آتش خود می سوزاند.
* مشابه این لعنت خدا و فرشتگان و مردم را در آیه ی 159 سوره بقره نسبت به دانشمندانی که حقایق را کتمان می کنند،می خوانیم.بنابراین گناه عالمی که کتمان حق کند و مرتدّی که آگاهانه دست از ایمان بردارد،یکسان است.
پیام ها:
1-ملائکه در برابر افکار واعمال زشت انسان،واکنش نشان می دهند. «عَلَیْهِمْ لَعْنَهَ اللّهِ وَ الْمَلائِکَهِ...»
2-مردم باید در برابر افراد مرتدّ و منحرف،عکس العمل نشان بدهند. «عَلَیْهِمْ لَعْنَهَ... اَلنّاسِ»
3-علم و آگاهی در مقدار و کیفیّت عذاب الهی مؤثر است. «شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ... لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ»
«89»إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ
مگر کسانی که پس از آن،(از کفر و ارتداد)توبه کنند و(کردار و افکار خود را)اصلاح نمایند،که همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
نکته ها:
* اگر شخص کافری مسلمان شود،قانونِ«الاسلامُ یَجُبّ ما قَبْله»تمام گذشته ها را پاک می کند،ولی اگر مرتدّی توبه کند و بار دیگر مسلمان شود،باید همه ی وظایف بجا مانده را جبران کند و افکار و اعمال خود را اصلاح کند،ونمازها و روزه های ترک شده را قضا کرده، بجای آورد.
پیام ها:
1-راه توبه و بازگشت،بر همگان حتّی از دین برگشتگان باز است. «کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ... إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا»
2-نشانه ی توبه واقعی،اصلاح مفاسد است. «تابُوا... وَ أَصْلَحُوا»
3-خداوند نه تنها توبه را می پذیرد و گناهان را می بخشد،بلکه توبه کننده را نیز دوست می دارد و مورد رحمت قرار می دهد. «غَفُورٌ رَحِیمٌ»
«90»إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضّالُّونَ
البتّه کسانی که پس از ایمان آوردن،کافر شدند وسپس بر کفر خود افزودند،هرگز توبه ی آنها پذیرفته نخواهد شد و آنها همان گمراهانند.
نکته ها:
* افراد مرتد و از دین برگشتگان دو نوعند:
الف:مرتدّ ملّی که پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه او کافر باشند،و او بعد از بلوغ اظهار کفر کند و سپس اسلام بیاورد و پس از آن مجدداً از اسلام دست بردارد.چون این شخص مسلمان زاده نیست،مجازاتش خفیف و سبک است.
ب:مرتدّ فطری که پدر یا مادرش هنگام انعقاد نطفه مسلمان باشند،و او پس از بلوغ اظهار اسلام کند و سپس از دین و آیین خویش دست بردارد و به اسلام پشت کند.این چنین شخصی مجازات سنگینی همانند اعدام را در پیش رو دارد.
از آیات متعدد قرآن استفاده می شود که هر یک از کمالات و یا انحرافات در انسان، قابل افزایش ویا کاهش است.ازدیاد علم مانند: «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» افزایش هدایت مانند:
«زادَهُمْ هُدیً» افزایش گمراهی مانند آیه مورد بحث: «ازْدادُوا کُفْراً»
* گرچه راه توبه بر احدی بسته نیست،امّا نباید گروهی از این توبه ی مقدّس استفاده نادرست کنند.کسانی که از ایمان خود دست برداشته ودائماً بر کفر و لجاجت خود می افزایند و جز لحظه ی مرگ یا غلبه ی مسلمانان در جنگ،توبه نمی کنند،توبه این گونه افراد قابل قبول نخواهد بود،زیرا توبه،آداب و شرایط و شیوه ای دارد که شامل حال این افراد نمی شود.
پیام ها:
1-ایمانی ارزش دارد که تا پایان عمر داوم داشته باشد.ایمانی که با کفر پایان پذیرد،کارساز نیست. «کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ»
2-انسان مختار است،می تواند ایمان آورد و یا کفر ورزد.می تواند بر ایمان خود پایدار و یا در کفر خود پافشاری کند.می تواند توبه کند یا بر گناه اصرار ورزد.
«کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ»
3-بدتر از کفر و ارتداد،لجاجت و پافشاری بر انحراف و کفر است. «ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً»
4-خداوند توبه پذیر است،ولی گروهی زمینه ها را از دست داده اند.جرّاح هر چقدر هم ماهر باشد،تا زمینه ی پیوند در مریض نباشد کاری پیش نمی برد.
«لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ»
5-اصرار و تداوم کفر،سبب محرومیّت از پذیرفته شدن توبه است. «ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ»
«91»إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدی بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ
همانا کسانی که کفر ورزیدند و در حال کفر(بدون توبه)مردند،اگر چه زمین را پر از طلا کرده و به عنوان فدیه و باز خرید(از عذاب)بدهند،هرگز از هیچ یک از آنان پذیرفته نمی شود.آنان را عذابی دردناک است و برایشان هیچ یاوری نیست.
نکته ها:
* دنیا و آخرت تفاوت هایی دارند،از جمله:
1.غم واندوه در دنیا از انسان به دیگران سرایت می کند،ولی در آخرت چنین نیست.
2.در دنیا،انسان می تواند با عذر یا کفّاره یا دروغ یا حیله یا توبه یا ناله مشکلش را حل کند، امّا در آخرت چنین نیست.
3.تلخی های دنیا قابل تخفیف است و اگر انسان با آن انس گرفت،از تلخی آن کاسته می شود،ولی در آخرت چنین نیست.
پیام ها:
1-کافر مردن،بزرگ ترین خطر است، «ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ» و در حال تسلیم خدا مردن،آرزوی پیامبران است،چنانکه حضرت یوسف فرمود «تَوَفَّنِی مُسْلِماً»
2-در قیامت،مال دنیا بی ارزش است و ذرّه ای کارآیی ندارد.گرچه از جنس طلا و مقدار آن به اندازه ی ظرفیّت زمین باشد،باز هم پشیزی ارزش ندارد. «مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً»
3-ایمان،ارزشی فراتر از تمام مادّیات دارد.در قیامت تنها ایمان است که می تواند انسان را نجات دهد. «مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً»
4-مرگ در حال کفر،زمینه ی شفاعت را از بین می برد. «ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ»
«92»لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ
هرگز به نیکی دست نمی یابید،مگر آنکه از آنچه دوست دارید،(در راه خدا)انفاق کنید و بدانید هر چه را انفاق کنید،قطعاً خداوند به آن آگاه است.
نکته ها:
* «بِرّ»به خیر وبرکت گسترده و زمینی که برای کشت و زراعت ویا سکونت مهیّاست، گفته می شود.به گندم-که غذای عموم انسان ها وانواع حیوانات است-«بُرّ» گفته می شود.
با توجّه به اشتقاق لغوی«برّ»که به معنای توسعه در خیر است؛در قرآن،ایمان و عمل صالح و جهاد و نماز و وفای به عهد،از نمونه های بِرّ معرفی شده اند. «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السّائِلِینَ وَ فِی اَلرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاهَ وَ آتَی الزَّکاهَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»
* در قرآن همگان توصیه شده اند که در انجام«برّ»همدیگر را یاری کنند. «تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ»و در این آیه نیز می فرماید که شما هرگز به این گوهر گرانبها نمی رسید،مگر آنکه از آنچه دلپسند شماست وآن را دوست می دارید،انفاق کنید.
نمونه هایی از انفاق مؤمنان
1.ابوطلحه انصاری،بیشترین درختان خرما را در مدینه داشت وباغ او محبوب ترین اموالش بود.این باغ که روبروی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله واقع شده بود،آب زلالی داشت.رسول خدا صلی الله علیه و آله گاه وبی گاه وارد آن باغ می شد واز چشمه ی آن می نوشید.این باغِ زیبا و عالی،درآمد کلانی داشت که مردم از آن سخن می گفتند.وقتی آیه نازل شد که «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی...» او خدمت پیامبر رسید وعرض کرد:محبوب ترین چیزها نزد من این باغ است،می خواهم آن را در راه خدا انفاق کنم.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:تجارت خوبی است،آفرین بر تو،ولی پیشنهاد من آن است که این باغ را به فقرای فامیل و بستگان خویش دهی.او قبول کرد وباغ را بین آنان تقسیم کرد.
2.چند نفر مهمان ابوذر شدند،ابوذر گفت:چون من گرفتاری دارم،شما خودتان یکی از شتران مرا نحر و غذا تهیه کنید.آنها شتر لاغری را انتخاب کردند.ابوذر ناراحت شد و پرسید:چرا شتر فربه و چاق را نیاوردید؟گفتند:آن را برای نیاز آینده تو گذاشتیم.ابوذر فرمود:روز نیاز من روز قبر من است
3.وقتی فاطمه زهرا علیها السلام را در شب عروسی به خانه شوهر می بردند،فقیری از حضرت پیراهن کهنه ای درخواست کرد.فاطمه زهرا علیها السلام به یاد این آیه «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ...» افتاد و همان پیراهن عروسیش را به او بخشید.
4.عبداللّه بن جعفر،غلام سیاهی را دید که در باغی کارگری می کند،به وقت غذا سگی وارد باغ شد و در برابر غلام نشست.غلام لقمه ای به او داد،باز سگ با نگاه خود تقاضای غذا کرد،غلام غذای خود را لقمه لقمه به او داد تا تمام شد.از او پرسید:خودت چه می خوری؟ گفت:من امروز سهمی ندارم.پرسید:چرا این کار را کردی؟گفت:این سگ از راه دور آمده و گرسنه بود.عبداللّه از فتوّت این غلام تعجّب کرد.آن باغ و غلام را خرید،غلام را آزاد کرد و باغ را به او بخشید.
در احادیث در باره این آیه می خوانیم:راه رسیدن به برّ،کمک به والدین قبل از درخواست آنان است،گرچه بی نیاز باشند
امام صادق علیه السلام به شاگرد خود مفضل بن عمر فرمود:از پدرم شنیدم که می فرمود:کسی که سال بر او بگذرد و از مال خود،کم یا زیاد حق ما را ندهند،خداوند روز قیامت به او نظر نمی کند،مگر آنکه او را ببخشد.
ای مفضل! این تکلیفی است که خداوند آن را بر شیعیان لازم کرده آنجاکه در کتاب خود می فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ...» پس ما برّ و تقوا و راه هدایت هستیم.
پیام ها:
1-یگانه راه رسیدن به مقام نیکوکاران،انفاق خالصانه از امور مورد علاقه است.
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ...»
2-در مکتب اسلام،هدف از انفاق تنها فقرزدایی نیست،بلکه رشد انفاق کننده نیز مطرح است.دل کندن از محبوب های خیالی وشکوفاشدن روح سخاوت، از مهم ترین آثار انفاق برای انفاق کننده است. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»
3-دلبستگی به دنیا سبب محروم شدن از رسیدن به مقام برّ است. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»
4-سعادتِ فرد در سایه نگاه اجتماعی وکریمانه اوست. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا»
5-بهترین چیز دوست داشتنی برای انسان«جان»است.پس شهدایی که جان خود را در راه خدا می دهند،به بالاترین مقام بِرّ می رسند. «تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»
6-آنچه را که خود دوست می داری انفاق کن،نه آنچه را که بینوایان دوست می دارند.زیرا ممکن است فقرا به جهت شدّت فقر،به اشیای ناچیز نیز راضی باشند. «مِمّا تُحِبُّونَ» ،نه«ممّایحبّون»
7-انسانی که تربیت الهی یافته،اسیر مال و ثروت نیست،بلکه حاکم بر آنهاست.
«تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»
8-در انفاق،اصل کیفیّت است،نه کمیّت. «مِمّا تُحِبُّونَ»
9-اسلام،مکتب انسان دوستی است نه مال دوستی. «تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»
10-در انفاق نه افراط و نه تفریط،تنها بخشی از آنچه را دوست داری،انفاق کن.
«مِمّا تُحِبُّونَ» «من»بیانگر تبعیض است.
11-محبّت به مال در نهاد هر انسانی هست: «مِمّا تُحِبُّونَ» آنچه خطرناک است، شدّت محبّت است که مانع انفاق شود. «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»
12-مهم انفاق است حتّی اگر اندک باشد. «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ» آری یک برگ زرد روی آب،می تواند کشتی صدها مورچه شود.
13-حال که خداوند انفاق ما را می بیند،چرا در کمّ و کیف آن کوتاهی کنیم؟ بیایید بهترین ها را انفاق کنیم. «فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ»
جزء«4»
«93»کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی إِسْرائِیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائِیلُ عَلی نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراهُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراهِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ
همه ی غذاها و خوارکی ها برای بنی اسرائیل حلال بود،مگر آنچه را اسرائیل (یعقوب) پیش از نزول تورات بر خود حرام کرده بود،بگو:اگر راست می گویید (که اینها از قبل در تورات حرام بوده است،) تورات را بیاورید و آن را تلاوت کنید (تا ببینید بسیاری از چیزها را بدون نزول وحی از پیش خود،بر خودتان حرام کرده اید).
«94»فَمَنِ افْتَری عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ
پس بعد از این، هر کسی بر خدا به دروغ افترا ببندد،آنان ستمگران هستند.
نکته ها:
* در تفاسیر آمده است،برخی اهل کتاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اشکال می کردند که اگر تعالیم او موافق تعالیم انبیای پیشین همچون ابراهیم،موسی و عیسی علیهم السلام است، پس چرا گوشت و شیر شتر را حرام نمی داند؟! این آیه در جواب آنها نازل شد که تمام غذاها برای بنی اسرائیل حلال بوده است وتنها حضرت یعقوب بعضی از غذاها را بر خود ممنوع و حرام کرده بود.و دلیل این تحریم نیز چنانکه در بعضی تفاسیر آمده آن است که وقتی حضرت یعقوب گوشت شتر را استفاده می نمود،موجب ناراحتی جسمی او می شد،او از این غذا پرهیز می کردو بنی اسرائیل گمان می بردند که این یک حکم شرعی و حرام ابدی است.
* «طَعام»به چیزی گفته می شود که به ذائقه ی انسان دارای مزه و طعم است و کلمه ی
«حِلّ»در برابر«عَقد»،به معنای آزادی و رهایی است.
پیام ها:
1-حلال بودن غذاها،یک اصل ثابت در ادیان آسمانی است. «کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ»
2-بدون دلیل و تحریم شرعی،حلال ها را حرام نپندارید. «حَرَّمَ إِسْرائِیلُ عَلی نَفْسِهِ»
3-بهترین نوع استدلال،استدلال بر اساس عقاید و کتاب آسمانی طرف مقابل است. «فَأْتُوا بِالتَّوْراهِ»
«95»قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
(ای پیامبر!)بگو:خداوند راستگو است،پس از آیین ابراهیم حقگرا پیروی کنید که او از مشرکان نبود.
نکته ها:
* «حَنیف»کسی است که از گمراهی فاصله گرفته و به هدایت و راه راست،روی آورده است.
بت پرستان زمان پیامبر ادّعا داشتند که بر آئین ابراهیم هستند و آن قدر بر این ادّعا تبلیغ و پافشاری کرده بودند که دیگران،آنها را«حُنفا»یعنی پیروان ابراهیم شناخته و معرفی می کردند. قرآن در آیات متعدد این موضوع را نفی کرده است. «ما کان من المشرکین»
پیام ها:
1-اهل کتاب که خود را پیرو ابراهیم می دانند،باید موحّد باشند،زیرا او مشرک نبود. «فَاتَّبِعُوا مِلَّهَ إِبْراهِیمَ... وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»
2-حق گرایی ابراهیم،آیین او را پایدار واستوار ساخت. «فَاتَّبِعُوا مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً»
«96»إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ
همانا اوّلین خانه ای که برای(عبادت)مردم مقرّر شد،همان است که در سرزمین مکّه است که مایه ی برکت و هدایت جهانیان است.
نکته ها:
* «بَکّه»به معنای محلّ ازدحام و اجتماع مردم است.
* یکی از ایرادهای بنی اسرائیل این بود که چرا مسلمانان با توجّه به قدمت بیت المقدّس که هزار سال قبل از میلاد توسط حضرت سلیمان ساخته شده است،آن را کنار گذاشته و کعبه را قبله ی خود قرار داده اند.این آیه در پاسخ آنان می فرماید:کعبه از روزگار نخستین،اوّلین خانه ی عبادت بوده و قدمت آن نیز بیشتر از هر جای دیگر است.
* امام صادق علیه السلام با توجّه به جمله ی «أَوَّلَ بَیْتٍ» فرمودند:«چون مردم مکّه بعد از کعبه اطراف آن جمع شدند،پس حقّ اولویّت با کعبه است؛ لذا برای توسعه ی مسجدالحرام می توان خانه های اطراف کعبه را به نفع حرم خراب کرد».
* «دَحوُ الارض»به معنی گسترش زمین از زیر خانه ی کعبه است.علاّمه طباطبایی می گوید: روایات«دَحوُ الارض»بسیار استو هیچ دلیل علمی که مغایر آن باشد،پیدا نشده و با قرآن نیز مخالفتی ندارد.
* حضرت علی علیه السلام می فرماید:خداوند تمام مردم را از آدم علیه السلام تا آخرین نفر با همین سنگ های کعبه آزمایش می کند
* امام باقر علیه السلام فرمود:حضرت آدم و سلیمان و نوح علیهم السلام نیز دور همین کعبه،حج انجام داده اند
* در قرآن،از کعبه با تعابیر متعدّدی یاد شده است،از جمله:
1.کعبه،اوّلین خانه است. «أَوَّلَ بَیْتٍ»
2.مرکز پایداری و به پاخاستن مردم است. «قِیاماً لِلنّاسِ»
3.خانه ای آزاد و بدون مالک است. «بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ»
4.محل تجمّع و خانه أمن مردم است. «مَثابَهً لِلنّاسِ وَ أَمْناً»
پیام ها:
1-کعبه،اوّلین خانه ای است که برای عبادت ونیایش مردم بر روی زمین بنا شده است. «أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ»
2-سابقه تاریخی معابد،یکی از ملاک های ارزشی آن است. «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ...»
3-خیر و برکت کعبه،تنها برای مؤمنان یا نژاد خاصّی نیست،بلکه برای همگان است. «وُضِعَ لِلنّاسِ»
4-مردمی بودن برای کعبه،یک ارزش است. «وُضِعَ لِلنّاسِ»
5-کعبه،مایه ی هدایت تمامی مردم است. «هُدیً لِلْعالَمِینَ»
«97»فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ
در آن(خانه)نشانه های روشن،(از جمله)مقام ابراهیم است و هر کس به آن درآید، درامان است وبرای خدا بر عهده ی مردم است که قصد حج آن خانه را نمایند، (البتّه) هرکه توانایی این راه را دارد.وهرکس کفر ورزد (وبا داشتن توانایی به حج نرود،بداند که) همانا خداوند از همه ی جهانیان بی نیاز است.
نکته ها:
* مکّه وکعبه،نمایشگاهی از قدرت ونشانه های الهی و تاریخ آن مملوّ از خاطرات و سرگذشت هایی است که توجّه به آنها درس آموز و عبرت انگیز می باشد.در ساختن آن ابراهیم علیه السلام بنّایی و اسماعیل علیه السلام کارگری می کرده اند.سپاهیان فیل سوار ابرهه که به قصد ویرانی آن آمده اند،به قدرت الهی و توسط پرندگان ابابیل نابود شده اند. دیوار آن به هنگام تولّد علیّ علیه السلام برای مادرش شکافته می شود تا در داخل آن،نوزادی متولد شود که در آینده ای نه چندان دور،بت های داخل آن را فرو ریزد.بلال،برده سیاهپوست حبشی،در برابر چشمان حیرت زده اشراف مکّه بر بالای آن اذان می گوید و روزی نیز فرا خواهد رسید که آخرین حجّت الهی به دیوار آن تکیه زده و ندای نجات انسان ها را سر می دهد و جهانیان را به اسلام دعوت می کند.
* مکّه،شهر أمن الهی است که هر کس در آن وارد شود،در امان است.حتّی اگر جنایتکار وارد مسجدالحرام شود،نمی توان متعرّض او شد،تنها می توان او را در مضیقه قرار داد تا خودش مجبور به خارج شدن شود.
* در کنار کعبه،مقام ابراهیم است.به گفته روایات،مقام ابراهیم سنگی است که به هنگام ساختن کعبه و بالا بردن دیوارهای آن،زیر پای ابراهیم علیه السلام قرار داشت و اثر پای آن حضرت بر روی آن مانده است.بقای این سنگ و اثر پا روی آن،از قرن ها پیش از عیسی و موسی علیهما السلام با آن همه تغییر وتحوّلی که در کعبه و اطراف آن در اثر حمله ها،سیل ها و خرابی ها بوجود آمده،خود نشانه ای از قدرت الهی است.
* «حج»به معنای قصد همراه با حرکت است و«مَحجّه»به راه صاف و مستقیم می گویند که انسان را به مقصد می رساند.حج در اسلام به معنای قصد خانه خدا و انجام اعمال مربوط به آن است.
* پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به علیّ علیه السلام فرمود:«تارک الحج و هو مستطیع کافر»هر توانمندی که حج را ترک کند،کافر است.کسی که در انجام امروز و فردا کند تا بمیرد،گویا به غیر اسلام از دنیا رفته است.
* استطاعت مالی برای حج،لازم نیست از خود انسان باشد،بلکه اگر کسی دیگری را مهمان کند، یا هزینه ی حجّ او را بپردازد،او مستطیع شده وحج بر او واجب است.
امام صادق علیه السلام درباره ی «آیاتٌ بَیِّناتٌ» فرمودند:مقصود مقام ابراهیم، حجرالاسود و حجر اسماعیل است.و از آن حضرت پرسیدند مراد از «مَنْ دَخَلَهُ» کعبه است یا حرم؟ حضرت فرمودند:حرم.
* شخصی از امام صادق علیه السلام درباره ی «مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً» سؤال کرد: حضرت فرمودند:
کسی که این خانه را قصد کند و بداند که این همان خانه ای است که خداوند رفتن به آن را فرمان داده و اهل بیت علیهم السلام را نیز آن گونه که باید بشناسد،او در دنیا و آخرت درامان خواهد بود.
پیام ها:
1-در خانه ی خدا،نشانه های روشن بسیار است.نشانه های قداست و معنویّت، خاطرات انبیا از آدم تا خاتم،عبادتگاه و قبله گاه همه ی انبیا و نمازگزاران.
«فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ»
2-ابراهیم علیه السلام مقامی دارد که جای پای او،به مکّه ارزش داده است. «مَقامُ إِبْراهِیمَ»
3-بر خلاف تفکّر وهابیّت،اگر جماد در جوار اولیای خدا قرار گیرد،قداست می یابد. «مَقامُ إِبْراهِیمَ»
4-از امتیازات اسلام آن است که یک منطقه از زمین را منطقه ی امن قرار داده است. «مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً»
5-واجبات،یک نوع تعهّد الهی برگردن انسان است. «وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ»
6-حج،باید خالصانه و تنها برای خدا باشد. «لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ»
7-تکلیف و وظیفه،به مقدار توان است.توان فرد از نظر مالی و بدنی و فراهم بودن شرایط بیرونی. «مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً»
8-استطاعت شرط حج است. «مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً»
9-انکار حج و ترک آن،سبب کفر است. «وَ مَنْ کَفَرَ»
10-فایده ی انجام دستورات الهی،به خود انسان برمی گردد وگرنه خداوند نیازی به اعمال ما ندارد. «فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ»
11-خداوند دعوت می کند،ولی منّت نمی کشد. «وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ... وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ»
«98»قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ اللّهُ شَهِیدٌ عَلی ما تَعْمَلُونَ
بگو:ای اهل کتاب،چرا به آیات خداوند کفر می ورزید،با آنکه خداوند بر اعمال شما گواه است.
پیام ها:
1-سؤال همراه با توبیخ؛ولی بالحنی مؤدّبانه،بهترین شیوه ی هشدار است. «یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ»
2-اگر خداوند را شاهد اعمال خود بدانیم،دست از مخالفت او بر می داریم.
«لِمَ تَکْفُرُونَ... وَ اللّهُ شَهِیدٌ»
3-اهل کتاب،فعّالیت های پنهانی علیه مسلمانان داشتند. «وَ اللّهُ شَهِیدٌ عَلی ما تَعْمَلُونَ»
«99»قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ
بگو:ای اهل کتاب! چرا کسانی را که ایمان آورده اند از راه خدا باز می دارید و می خواهید که آن(طریقه ی الهی)کج باشد،در حالی که خود شما گواهید (که راه آنان درست است)و خداوند از آنچه انجام می دهید غافل نیست.
نکته ها:
* در آیه ی قبل،سؤال از کفر ورزی اهل کتاب بود؛ «لِمَ تَکْفُرُونَ» و در این آیه،انتقاد از این که اگر خودتان ایمان نمی آورید و به آیات الهی کفر می ورزید،به چه دلیل مانع رفتن دیگران به راه خدا می شوید؟! «لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»
پیام ها:
1-اهل کتاب برای پیشرفت اسلام،مانع تراشی واخلال گری می کرند. «لِمَ تَصُدُّونَ»
2-کج نشان دادن اسلام،از راههای مبارزه با اسلام است. «تَبْغُونَها عِوَجاً»
3-دشمنان،هر لحظه برای انحراف شما تلاش می کنند. «تَبْغُونَها عِوَجاً»
4-دشمنان،بر حقّانیت آیین شما آگاه و گواهند. «وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ»
5-سرچشمه ی فتنه،دانشمندان منحرفند. «وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ»
6-اگر بدانیم که خداوند لحظه ای از ما غافل نیست،دست از خطاکاری برمی داریم. «مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ»
«100»یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ
ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از گروهی از اهل کتاب اطاعت کنید،شما را بعد از ایمانتان به کفر باز می گردانند.
نکته ها:
* یکی از یهودیان به نام شاس بن قیس،وقتی صفا و صمیمیّت مسلمانان مدینه به خصوص دو قبیله اوس وخزرج را دید بسیار ناراحت شد و با خود گفت:این دو قبیله روزگاری با هم جنگ می کردند، ولی حالا در سایه رهبری ومدیریّت محمّد صلی الله علیه و آله در کنار هم با صلح و صفا زندگی می کنند،اگر این وضع ادامه داشته باشد،کیان یهود در خطر است. او با برنامه ریزی، گروهی را با خود همراه وجوانی را در میان مسلمانان مأمور کرد تا با یادآوری خاطرات درگیری های«بُغاث»-محلّی که بین دو قبیله جنگ واقع شده بود-آنان را تحریک کند.آن جوان چنین کرد و عواطف آنان را تحریک نموده، نزدیک بود که نزاع و درگیری سختی شعله ور شود.رسول خدا صلی الله علیه و آله ضمن دعوت به آرامش،به آنان هشدار داد و آنها را از توطئه ی دشمن باخبر ساخت. آنها سلاح را بر زمین گذاشته،یکدیگر را در آغوش گرفته واز عمل خود پشیمان شدند.
به گفته ی مفسّران،در این حادثه این آیه و دو آیه ی قبل نازل شد که متضمّن توبیخ و سرزنش اهل کتاب و هشدار به مسلمانان است.
پیام ها:
1-پیروی از دانشمندان منحرف اهل کتاب سبب ارتداد است. «إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً... یَرُدُّوکُمْ»
2-عمل،در عقیده اثر می گذارد.اطاعت از منحرفان،سر از انحراف عقیده در می آورد. «إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً... یَرُدُّوکُمْ»
3-چون اطاعت از کفّار منجر به کفر می شود،پس تبرّی و برائت از آنان لازم است. «إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً... یَرُدُّوکُمْ»
4-نتیجه پیروی از بیگانگان،کفر و بدعاقبتی است. «یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ»
- صاحب تفسیر المیزان در جلد سوّم صفحه 257 آورده است که ماجرای مباهله را 51 نفر از صحابه به اتّفاق نظر نقل کرده اند.تفاسیر کبیر،آلوسی ومراغی ذیل آیه،در کتاب الکامل ابن اثیر جلد دوّم صحفه 293،مستدرک حاکم جلد سوّم صفحه 150،مسند احمد حنبل جلد اوّل صفحه 185 و همچنین تفاسیر روح البیان،المنار و ابن کثیر و بسیاری از منابع شیعی و سنّی دیگر،این واقعه را ضبط و نقل کرده اند.در کتاب احقاق الحق جلد سوّم صفحه 46 نیز نام شصت نفر از بزرگان اهل سنّت را آورده است که همگی گفته اند:این آیه در عظمت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام اوست.