سیمای سوره ی آل عمران
سوره آل عمران دارای دویست آیه است و آیات آن از یک نظام و هماهنگی خاصّی برخوردارند.این سوره در مدینه نازل شد و نزول آن زمانی بود که ندای دعوت اسلام درجهان آن روز بلند ودشمنان حساس وگوش به زنگ شده بودند.
چنانکه در تفسیر المیزان آمده است،عدّه ای از مسیحیان منطقه ی نجرانِ، برای شنیدن سخنان پیامبر به مدینه آمدند که هشتاد وچند آیه اوّل این سوره برای توضیح معارف اسلام به آنان یکجا نازل گردید و با ماجرای مباهله به انجام رسید.
همچنین ماجرای جنگ احد و دعوت مسلمانان به صبر و پایداری،در این سوره مطرح شده است.نام این سوره بر اساس آیات 33 و 35 آن می باشد که ماجرای تولّد مریم فرزند عِمران را بیان می دارد.لذا مراد از آل عمران در این سوره،حضرت مریم علیها السلام و حضرت عیسی علیه السلام می باشند،گرچه نام پدر حضرت موسی نیز،عمران بوده است.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
«1»الم
الف لام میم.
نکته ها:
در جلد اوّل تفسیر نور،درباره ی آیه ی «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» گفته شد که آن از جایگاه خاصّی برخوردار وخود آیه ای مستقل است.گفتن آن در اوّل هر کار سفارش شده و تکرار آن درابتدای هر سوره،نشانه ی اهمیّت آن است.«بسم الله»مخصوص اسلام نیست و بعضی از پیامبران دیگر نیز این آیه را با همین عبارت بکار برده اند.این که «بِسْمِ اللّهِ» با حرف«باء»شروع شده که به معنای استمداد و کمک خواهی است،نشانه ی آن است که بدون خواست واراده او هیچ کاری صورت نمی گیرد.
استعانت از خدا،یعنی کمک گرفتن از تمام صفات او.خداوند رحمن و رحیم است و چشم امید ما به رحمت اوست،رحمتی گسترده و عمومی برای این جهان و آن جهان.آری! دیگران یا رحم ندارند و یا رحمشان محدود به افراد خاص و یا زمان و مکان خاصّی است و هدفشان از رحم کردن،بازگشت سود آن به خودشان است،نظیر علفی که به حیوان یا دانه ای که به مرغ می دهند تا از او بهره مند شوند.رحمتی گسترده و ابدی برای همه بدون قصد بازگشت مخصوص خداوند است.پس از چنین خدای رحمن و رحیمی استمداد کنیم و بگوییم:« بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
چنانکه در سوره ی بقره ذکر شد «الم» از حروف مقطعه است.شاید مشهورترین و بهترین نظر درباره حروف مقطعه همین باشد که بگوییم رمزی است میان خدا و پیامبرش.امام صادق علیه السلام فرمودند:«الم»در اوّل سوره آل عمران،رمز این جمله است:«انا الله المجید»یعنی منم خدای مجید. و یا اعلام این موضوع باشد که قرآن،کلام الهی نیز از همین حروف الفبا تألیف یافته،ولی با این حال معجزه است.اگر شما هم می توانید از همین حروف،کتابی همچون قرآن بیاورید.همان گونه که قدرت الهی از خاک،انسان می آفریند ولی بشر از خاک، سفال و آجر و کوزه می سازد.این تفاوت قدرت الهی با قدرت بشری است.
حروف مقطّعه «الم» در ابتدای شش سوره بقره،آل عمران،عنکبوت،روم،لقمان و سجده آمده است.
«2»اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ
خدا که معبودی جز او نیست،زنده وپاینده است.
نکته ها:
* «قَیّوم»به کسی گفته می شود که خود به دیگری تکیه نداشته باشد،ولی دیگران به او تکیه دارند و یا قوام بخش همه چیز است.
* خداوند در آفریدن،تدبیر و تسلّط کامل دارد.عوامل و اسباب مادّی وسیله ی پیدایش می شوند،ولی مستقل نیستند و سبب بودنشان از خودشان نیست.
موجودات دیگر،علم،حیات و قدرت مستقلّی ندارند.تنها او زنده ای است که زندگی هر موجود زنده وابسته به اوست.
در دعای جوشن کبیر می خوانیم:او قبل از هر زنده ای زنده وبعد از هر زنده ای زنده است.
هیچ زنده ای شریک او نیست و به کسی نیاز ندارد.جان همه ی زنده ها و رزق آنها به دست اوست.او زنده ای است که زنده بودن خود را از کسی به ارث نبرده است.
پیام ها:
1-توحید،سرلوحه ی کتب آسمانی است. «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ»
2-شرط معبود شدن،داشتن کمالات ذاتی است و تنها خداوند است که قائم به ذات خویش و بی نیاز مطلق است. «الْحَیُّ الْقَیُّومُ»
«3»نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ
او کتاب(قرآن)را به حقّ بر تو نازل کرد،که تصدیق کننده کتاب های پیشین است و(او است که)تورات و انجیل را فرو فرستاد.
نکته ها:
کلمه ی«تورات»،در زبان عِبری به معنای شریعت و قانون است.تورات کنونی دارای پنج بخش به نام های:1.سِفر پیدایش 2.سِفر خروج 3.سِفر لاویان 4.سِفر اعداد 5.سِفر تثنیه می باشد.از آنجایی که در تورات شرح وفات و دفن حضرت موسی علیه السلام مطرح شده،معلوم می شود که این مطالب بعد از حضرت موسی جمع آوری شده است.
کلمه ی«انجیل»،ریشه ی یونانی دارد و به معنای بشارت است.انجیل نام کتاب مسیحیان است و قرآن هر کجا از آن نام برده،به صورت مفرد بیان کرده است،ولی امروزه در میان مسیحیان انجیل های متعدّدی وجود دارد که همه پس از حضرت عیسی علیه السلام و به دست یاران و پیروان او نوشته شده و به نام خود آنان معروف است،عبارتند از:1.انجیل مَتّی.2.انجیل مرقس.3.انجیل لوقا.4.انجیل یوحنّا.
پیام ها:
1-فروفرستادن کتب آسمانی،جلوه ای از قیّومیّت خداوند است. «الْقَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ»
2-قرآن از هرگونه باطلی مصونیّت داشته و منطبق با حقیقت است.«بالحقّ»
3-کتاب های آسمانی انبیا،مؤیّد یکدیگرند. «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ»
4-تصدیق کتب آسمانی پیشین،عاملی برای وحدت خداپرستان و یکی از شیوه های دعوت دیگران است. «مُصَدِّقاً»
5-تصدیق تورات و انجیل واقعی توسط قرآن،حقّی بزرگ بر ادیان گذشته است،و گرنه با خرافاتی که در تورات و انجیل وجود دارد،آسمانی بودن آنها به کلّی فراموش می شد. «مُصَدِّقاً»
6-با آنکه مراحل تربیت الهی و ابزار و دستورالعمل های آن در هر زمان و شرایطی متفاوت بوده اند،ولی از آهنگ تکاملی ووحدت در هدف برخوردارند. «مُصَدِّقاً»
«4»مِنْ قَبْلُ هُدیً لِلنّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ اللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ
او(تورات و انجیل را)پیش از این(قرآن)برای هدایت مردم(فرو فرستاد)و اینک فرقان را(که وسیله ی تمییز حقّ از باطل است)نازل کرد،البتّه برای کسانی که به آیات الهی کفر ورزند،عذاب شدیدی است و خداوند شکست ناپذیر صاحب انتقام است.
نکته ها:
* یکی از نام های قرآن،فرقان است.فرقان،یعنی آنچه مایه ی افتراق،جدایی و فرق گذاشتن است.از آنجا که قرآن راه تشخیص حقّ از باطل می باشد،لذا به آن فرقان گفته شده است.
* عذاب شدید مخصوص آخرت نیست.در این آیه نفرموده که عذاب کفّار مربوط به آخرت است،زیرا گاهی سرگرمی و حرص بر اندوختن مال و غفلت از خداوند و معنویات،خود نوعی عذاب است.در آیه ی 85 سوره ی توبه می فرماید:خداوند به گروهی مال و اولاد می دهد تا به وسیله آنها عذابشان کند.
* امام صادق علیه السلام درباره ی «أَنْزَلَ الْفُرْقانَ» فرمودند:«هر امر محکم،فرقان است و کتاب در «أَنْزَلَ الْکِتابَ» ،مجموع قرآن است»
پیام ها:
1-هدایت مردم،یک سنّت همیشگی الهی بوده است. «مِنْ قَبْلُ هُدیً»
2-مخاطب کتب آسمانی،عموم مردم هستند،نه قبیله و نژادی خاص. «لِلنّاسِ»
3-هرکجا میان سلیقه ها،افکار و عقاید به هر نحو دچار تحیّر شدیم،حرف آخر از آن قرآن است.(حتّی اگر در میان روایات نیز دچار حیرت شدیم،باید به حدیثی توجّه کنیم که مطابق با قرآن باشد.) «الْفُرْقانَ»
4-عذاب الهی،پس از اتمام حجّت بر مردم است. «هُدیً لِلنّاسِ... اَلَّذِینَ کَفَرُوا... لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ»
5-این آیه مایه ی دلگرمی و تسلّی خاطر پیامبر و مؤمنان است که خداوند به حساب کفّار سرسخت می رسد. «عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ»
6-سرچشمه کیفر و انتقام خدا،عملکرد ماست وگرنه او عزیزی است که هیچ کمبودی ندارد. «عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ»
7-نافرمانی و کفر مردم در خداوند أثری ندارد. «کَفَرُوا، وَ اللّهُ عَزِیزٌ»
«5»إِنَّ اللّهَ لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ
همانا هیچ چیز،(نه)در زمین و نه در آسمان،بر خداوند پوشیده نمی ماند.
نکته ها:
* در چند آیه ی قبل،سخن از قیّوم بودن خداوند بود.در این آیه،آشکار بودن همه چیز برای او مطرح شده که جلوه ای از قیّومیّت اوست.
پیام ها:
1-خداوند بر همه چیز آگاه است.ما وهمه ی هستی هر لحظه در محضر خدا هستیم،در محضر او گناه نکنیم.با توجّه به آیه ی قبل،استفاده می شود که کفر و معصیتِ هیچ کس بر خدا پوشیده نیست. «کَفَرُوا... لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْءٌ»
2-تعدّد افراد،تعدّد اعمال،تعدّد مکان ها وزمان ها هیچ کدام مسأله ای را بر خداوند پنهان نمی سازد. «لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ»
«6»هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
او کسی است که شما را آنگونه که می خواهد در رحم ها صورتگری می کند.جز او که قادر شکست ناپذیر و حکیم است،معبودی نیست.
نکته ها:
* شکل گیری جنین در رحم،نشانه ی دیگری از قیّوم بودن خداوند است که در آیات قبل خواندیم.
* موضوع صورت گیری انسان در رحم مادر،در میان دو آیه ی نزول کتاب آمده است، شاید رمز این باشد که خدایی که در رحم مادر به شما سر و سامان می دهد،با تشریع قوانین الهی و ارسال کتب آسمانی،به رشد آینده و ابدی شما نیز سامان می بخشد.
* تأثیر هریک از عوامل وراثتی،بهداشتی،غذایی ویا روانی در شکل گیری صورت و جسم افراد نیز از سنّت های الهی ودر مدار قدرت وتدبیر وحکمت اوست.
پیام ها:
1-منشأ تکوین و تشریع یکی است.آن کسی که برای هدایت شما کتاب فرستاد، همان است که شما را آفریده است. «هُدیً لِلنّاسِ... یُصَوِّرُکُمْ»
2-صورت گری انسان در رحم مادر،تنها بدست اوست. «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ»
3-اکنون که صورت بندی ها به دست خداست،یکدیگر را به خاطر شکل و قیافه سرزنش نکنیم. «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ»
4-تفکّر در آفرینش خود،عامل ایمان به خداوند است. «یُصَوِّرُکُمْ... لا إِلهَ إِلاّ هُوَ»
5-گرچه خداوند به هر کاری قادر است؛ «کَیْفَ یَشاءُ» ولی کاری بر خلاف حکمت نمی کند. «هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»
6-صورت های گوناگون افراد بشر،نشانه ی قدرت و حکمت اوست. «یُصَوِّرُکُمْ...
الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»
«7»هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا الْأَلْبابِ
او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد.بخشی از آن،آیات محکم(روشن و صریح)است که اصل و اساس این کتاب را تشکیل می دهد.(و هرگونه ابهامی در آیات دیگر،با مراجعه به این محکمات روشن می شود)و بخشی از آن،آیات متشابه است(که احتمالات مختلفی در معنای آیه می رود،ولی با توجه به آیات محکم،تفسیر آنها روشن می شود.)امّا کسانی که در دلهایشان انحراف است،به جهت ایجاد فتنه(و گمراه کردن مردم)و نیز به جهت تفسیر آیه به دلخواه خود،به سراغ آیات متشابه می روند،در حالی که تفسیر این آیات را جز خداوند و راسخان در علم نمی دانند.آنان که می گویند:ما به آن ایمان آورده ایم همه ی آیات از طرف پروردگار ماست(خواه محکم باشد یا متشابه)و جز خردمندان پند نگیرند.
نکته ها:
* در این آیه،چند سؤال مطرح است:
سؤال:قرآن در یکجا همه ی آیات خود را محکم دانسته و فرموده: «کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ»و در جای دیگر همه را متشابه دانسته و فرموده: «کِتاباً مُتَشابِهاً»و در این آیه بعضی را محکم وبعضی را متشابه معرّفی نموده است؟
پاسخ:آنجا که قرآن فرمود:تمام آیاتِ قرآن محکم است،یعنی سخن سست و بی اساس در هیچ آیه ای نیست و آنجا که فرمود:همه ی آیات متشابه هستند،یعنی سیستم و آهنگ آیات قرآن،هماهنگ،یکنواخت و شبیه بهم است.
اما با این حال،از نظر فهم مردم همه ی آیات یکسان نیستند،بعضی صریح و روشن و همه کس فهم،ولی بعضی دارای معانی بلند وپیچیده اند که همین امر موجب شبهه و اشتباه آنان می گردد.
سؤال:چرا در قرآن آیات متشابه به کار رفته است؟
پاسخ:اوّلاً:وجود آیه های متشابه زمینه ی فکر و تدّبر در آیات قرآن است.
ثانیاً:موجب رجوع مردم به رهبران آسمانی می شود.آری،اگر همه ی درس آسان باشد،شاگرد نیازی به استاد احساس نمی کند.
ثالثاً:متشابهات وسیله ی آزمایش مردم است.گروهی کژاندیش،از لابلای آنها به سراغ اهداف شوم خود می روند و گروهی اندیشمند،به فرموده امام رضا علیه السلام با مراجعه به محکمات،معنای صحیح آیات را کشف می نمایند.«من ردّ متشابه القرآن الی محکمه هدی الی صراط مستقیم»
سؤال:نمونه ای از آیات متشابه را در قرآن بیان کنید؟
پاسخ:در قرآن می خوانیم: «إِلی رَبِّها ناظِرَهٌ» در قیامت،چشم ها به پروردگارشان می نگرند.
چون عقل سلیم،جسم بودن را برای خداوند محال می داند و در آیات دیگر قرآن نیز می خوانیم: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ»چشمها او را درک نمی کنند،لذا می فهمیم که مراد از نگاه به پروردگار،نگاه به لطف و پاداش او در قیامت است.
همچنین مراد از«دست خدا»در آیه ی «یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»قدرت اوست،چنانکه در فارسی نیز می گوییم:فلانی در فلان شهر یا اداره دست دارد،یعنی قدرت دارد.وگرنه خداوند که جسم نیست تا دست و پا داشته باشد.قرآن نیز می فرماید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»او همانندی ندارد.
این گونه آیات،سبب انحراف ساده اندیشانی شده که به آیات دیگر توجّه ندارند و از مفسّران واقعی یعنی اهل بیت پیامبر علیهم السلام جدا افتاده اند و شاید به جهت همین خطرات باشد که قرآن، خود به ما سفارش نموده است هنگام قرائت قرآن از شرّ شیطان به خداوند پناه ببرید.«فاذا قرأت القرآن فاستعذ باللّه من الشیطان الرجیم»
سؤال:تأویل قرآن به چه معناست؟
پاسخ:شاید مراد از تأویل،اهداف و معارف و اسرار پشت پرده ای باشد که بعد روشن می شود.
نظیر تعبیر خوابی که حضرت یوسف دید و بعد روشن شد و یا اسراری که در شکستن کشتی توسط خضر و موسی بود که بعد روشن شد.
* در روایات می خوانیم:آیات ناسخ،از محکمات وآیات منسوخ از متشابهات قرآن است و ائمه معصومین علیهم السلام مصداق بارز راسخون در علم هستند
* حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغهاز راسخان در علم ستایش می کند.آنان که به عجز علمی خود نسبت به علومی که مخصوص خداست اعتراف دارند و از تعمق در چیزی که ضرورتی ندارد دست باز می دارند.
پیام ها:
1-هرکس همه ی آیات را نمی فهمد. «وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ»
2-قلب های منحرف،منشأ فساد و فتنه است. «فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ»
3-فتنه،تنها آشوب نظامی و فیزیکی نیست،تفسیر به رأی و تحریفِ فرهنگ و معانی آیات نیز فتنه است. «ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ»
4-گاهی حقّ و حقیقت نیز دستاویز باطل می شود. «ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ»
5-هدف نهایی و مقصد اعلای آیات الهی را تنها خدا و راسخان در علم می دانند. «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»
6-نام راسخان در علم در کنار نام مقدس خداوند آمده و مقامشان بعد از مقام الهی است. «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»
7-علم،درجاتی دارد که بالاترین آن آشنا شدن به تأویل و رسیدن به هدف نهایی است. «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»
8-عالمان واقعی بی تکبّرند. «وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ»
9-گرایش به باطل،مانع از رسیدن به درجات بالای علم است. «الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» در برابر «فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ» قرار داده شده است.
10-هر چه را نمی فهمیم انکار نکنیم. «کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»
11-نزول آیات محکم و متشابه،در مسیر تربیت است. «کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»
«8»رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهّابُ
(راسخان در علم می گویند:)پروردگارا! پس از آن که ما را هدایت کردی، دلهای مارا به باطل مایل مگردان و از سوی خود مارا رحمتی ببخش.به راستی که تو خود بسیار بخشنده ای.
پیام ها:
1-به علم و دانش خود مغرور نشویم و از خداوند هدایت بخواهیم. «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا...»
2-نشانه ی علم واقعی و رسوخ در علم،توجّه به خدا و استمداد از اوست. «وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ... رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا»
3-محور هدایت و گمراهی،قلب و افکار انسانی است. «لا تُزِغْ قُلُوبَنا»
4-در خط قرار گرفتن خیلی مهم نیست،از خط خارج نشدن بسیار اهمیّت دارد.
«بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا...»
5-هدیه و هبه ی حقیقی،مخصوص اوست. «إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهّابُ»
«9»رَبَّنا إِنَّکَ جامِعُ النّاسِ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ
(راسخان علم در ادامه دعا گویند:)پروردگارا! همانا تو مردم را برای روزی که در آن شکی نیست گرد آوری.همانا خداوند وعده ی خود را تخلّف نمی کند.
نکته ها:
* کسی که به قیامت ایمان دارد؛ «لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ» نگران عاقبت و سرنوشت خود می شود و از خداوند استمداد می کند.
* منشأ خُلف وعده،غفلت،عجز،ترس،جهل و یا پشیمانی است که هیچ کدام از اینها در ذات مقدّس الهی راه ندارد. «لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ»
پیام ها:
1-راسخان در علم،به آینده و قیامت چشم دوخته اند. «إِنَّکَ جامِعُ النّاسِ لِیَوْمٍ...»
2-توجّه به حالات روحی در دنیا؛ «لا تُزِغْ قُلُوبَنا» وپاسخگویی به اعمال در آخرت، نشانه ی دانشمندان واقعی است. «لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ»
3-روز قیامت، هم روز جمع است که مردم یکجا برای حسابرسی جمع می شوند؛ «جامِعُ النّاسِ» و هم روز فصل است که بعد از محاکمه،هر یک جداگانه به جایگاه خود می روند. «إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ مِیقاتاً»
4-راسخان در علم به قیامت یقین دارند، «لا رَیْبَ فِیهِ» چون به وفای خداوند یقین دارند. «لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ»
«10»إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئاً وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النّارِ
همانا کسانی که کفر ورزیدند،نه اموالشان و نه فرزندانشان در برابر(عذاب)خدا (در قیامت) هیچ به کارشان نمی آید وآنان خود هیزم و سوخت آتش اند.
نکته ها:
* «وَقود»به معنای مادّه ی سوختنی است.وسیله ی آتش زایی دوزخ دو چیز است:سنگ ها و انسان ها؛ «وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَهُ» آری؛خصلت ها و افکار و اعمال،هویّت انسان را دگرگون می کند و انسان به سوخت آتش تبدیل و خود عامل سوختن خود می شود.
* غیر از خداوند هیچ کس،نه در دنیا و نه در آخرت،نمی تواند نیازهای واقعی انسان را تأمین کند و انسان در هر حال به او نیازمند است.
پیام ها:
1-گرچه آیه مخصوص کافران است ولی باید پند گرفت و به مال و فرزند مغرور نشد.دلبستگی به غیر خدا هر چه باشد،بی ثمر و محکوم است. «لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ»
2-کفر،انسان را از مدار انسانیّت خارج و در حدّ اشیای مادّی و طبیعی پایین می آورد. «أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النّارِ»
«11»کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ
(شیوه ی کفّار)مانند روش فرعونیان و کسانی است که پیش از آنها بودند،آیات مارا تکذیب کردند،پس خداوند آنها را به(کیفر)گناهانشان بگرفت.و خدا سخت کیفر است.
پیام ها:
1-بعد از بیان کلّیات،بیان نمونه ها لازم است. «کَفَرُوا... کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ»
2-تاریخ و تجربه ی گذشتگان،بهترین درس است. «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ...»
فرعون و آل فرعون که نماد قدرت و زور بودند،در برابر قهر خداوند لحظه ای نتوانستند مقاومت کنند،شما به این مال و قدرت اندک خود ننازید.
3-گاهی نقش اطرافیان طاغوت از خود طاغوت کمتر نیست. «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ»
4-گناه بد است،ولی بدتر از آن عادت به گناه و روحیّه ی گناه است. «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ...»
5-خصلت ها،شیوه ها واعمال وگناهان مشابه،جزا و پاداش مشابه دارد. «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ»
6-عامل هلاکت امّت ها،گناهان آنان بوده است. «فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ»
7-آنجا که گناه جزو روحیّه و عادت شد،عقوبت پروردگار سخت است.
«کَدَأْبِ...شَدِیدُ الْعِقابِ»
«12»قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلی جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ
به کسانی که کافر شدند بگو:به زودی شکست می خورید و به سوی جهنّم رانده می شوید و چه بد جایگاهی است.
نکته ها:
* چنانکه در تفاسیر،مجمع البیان وکبیر ومراغی آمده است وقتی مسلمانان در سال دوم هجری در جنگ بدر پیروز شدند،گروهی از یهود گفتند:این پیروزی نشانه ی صداقت محمّد صلی الله علیه و آله است،چون در تورات آمده است،او کسی است که بر دشمنانش پیروز می شود.
گروهی دیگر از یهود گفتند:عجله نکنید! شاید در جنگ های دیگر شکست بخورد.
وقتی در سال سوم،جنگ احد پیش آمد و مسلمانان شکست خوردند،این گروه از یهودیان خوشحال شدند.
آیه نازل شد که زود قضاوت نکنید،در آینده ی نزدیک شما شکست می خورید.طولی نکشید که مسلمانان،یهود بنی قریظه و بنی نضیر مدینه را درهم شکستند و در فتح مکّه نیز مشرکان را از بین بردند؛شاید آیه اشاره به شکست تمام کفار جهان یا ظهور حضرت مهدی باشد.
پیام ها:
1-دلداری مؤمنان و تهدید کفّار،نشانه رهبری صحیح و ایمان به هدف است.
«قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ»
2-یکی از معجزات قرآن،پیشگویی های صادق آن است. «سَتُغْلَبُونَ»
3-حق،پیروز و کفر،محکوم به شکست است. «سَتُغْلَبُونَ»
4-با شایعات وتبلیغات دشمن،مقابله کنید.«ستغلبون»
5-از شکست هایی نگران باشید که به جهنّم منتهی می شود،والاّ در هر جنگی احتمال شکست وجود دارد. «سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلی جَهَنَّمَ»
«13»قَدْ کانَ لَکُمْ آیَهٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَهٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ أُخْری کافِرَهٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَ اللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَهً لِأُولِی الْأَبْصارِ
به یقین در دو گروهی که(در جنگ بدر)با هم روبرو شدند،برای شما نشانه(و درس عبرتی)بود.گروهی در راه خدا نبرد می کردند و گروه دیگر که کافر بودند(در راه شیطان و هوس خود.)کفّار به چشم خود مسلمانان را دو برابر می دیدند(واین عاملی برای ترس آنان می شد)و خداوند هر کس را بخواهد به یاری خود تأیید می کند.همانا در این امر برای اهل بینش،پند وعبرت است.
نکته ها:
* این آیه مربوط به جنگ بدر است که دو گروهِ مسلمانان و کفّار در برابر یکدیگر قرار گرفتند.
در این نبرد تعداد مسلمانان سیصد وسیزده نفر بود که هفتاد وهفت نفر آنها از مهاجران و دویست وسی وشش نفر از انصار بودند.پرچمدار مهاجران حضرت علی علیه السلام و پرچمدار انصار سعدبن عباده بود.مسلمانان هفتاد شتر،دو اسب،شش زره و هشت شمشیر داشتند، ولی لشکر کفر بیش از هزار رزمنده و صد اسب سوار داشت.مسلمانان در آن جنگ با دادن بیست ودو شهید-چهارده نفر از مهاجران و هشت نفر از انصار-بر دشمن کافر که هفتاد کشته و هفتاد اسیر داده بود،پیروز شدند.
* جنگ بدر با پیش بینی قبلی انجام نشد.هدف،مصادره اموال کفّار به تلافی مصادره ی اموال مسلمانان مهاجر از مکّه بود که به جنگ و برخورد نظامی انجامید. «فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا»
* سؤال:در این آیه می خوانیم که کفّار،مسلمانان را دو برابر دیدند؛ «یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ» در حالی که در آیه ی 44 سوره انفال می خوانیم:مسلمانان در چشم کفّار کم جلوه کردند؛
«یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ» چگونه چنین چیزی ممکن است؟
پاسخ:ممکن است چنین گفته شود:در آغاز جنگ،مسلمانان را کم دیدند تا جرأت هجوم پیدا کنند و از کفّار مکّه کمک نخواهند،ولی در هنگام جنگ،آنان را زیاد دیدند و خود را باختند.
بنابراین کم دیدن و زیاد دیدن در دو مرحله و دو زمان بود،لذا تناقضی وجود ندارد.
پیام ها:
1-هدف جنگ باید برای خدا و دین خدا باشد. «فِی سَبِیلِ اللّهِ»
2-رزمندگان مسلمان دارای یک هدف هستند. «فِئَهٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ»
3-آنجا که خدا بخواهد دیدها،برداشت ها و افکار عوض می شود.با همین چشم همین جمعیّت را دو برابر می بیند. «یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ»
4-یکی از امدادهای غیبی،ایجاد رُعب در دل دشمنان است. «یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ... وَ اللّهُ یُؤَیِّدُ»
5-جنگ بدر نشان داد که اراده خداوند بر اراده خلق غالب و تنها امکانات مادّی، عامل
پیروزی نیست. «یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ»
6-گرچه خداوند هر کس را بخواهد یاری می کند؛ «مَنْ یَشاءُ» ولی شرط یاری آن است که مردم در مقام یاری دین او بپاخیزند. «فِی سَبِیلِ اللّهِ» در جای دیگر نیز می فرماید: «إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ»
7-هدف از بیان تاریخ باید عبرت و پندگیری باشد.«لعبره»
8-گرچه حوادث برای همه مایه ی پند و عبرت است؛ «کانَ لَکُمْ آیَهٌ» ولی درس گرفتن از نشانه ها،بصیرت وبینش می خواهد. «لَعِبْرَهً لِأُولِی الْأَبْصارِ»
9-کسانی که از جنگ بدر درس نگیرند،صاحب بصیرت نیستند. «لَعِبْرَهً لِأُولِی الْأَبْصارِ»
«14»زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ
عشق و علاقه به زنان و فرزندان و اموال زیاد از طلا ونقره و اسبان ممتاز و چهارپایان و کشتزارها که همه از شهوات و خواسته های نفسانی است، در نظر مردم جلوه یافته است،(در حالی که)اینها بهره ای گذرا از زندگانی دنیاست و سرانجام نیکو تنها نزد خداوند است.
نکته ها:
* «قَناطیر»جمع«قِنطار»به معنای مال زیاد است وآمدن کلمه ی«مُقَنطره»به دنبال آن، برای تأکید بیشتر است.نظیر این که بگوییم:آلاف و الوف،هزاران هزار.
«خَیل»به معنای اسب و اسب سوار،هردو آمده است و«مُسَوّمه»یعنی نشاندار.اسب هایی که به خاطر زیبایی اندام و یا تعلیمی که می دیدند،دارای برجستگی های خاصّی می شدند،به آنها«خیل مسومه»می گفتند.
* جلوه کردن دنیا در نظر انسان،گاهی از طریق خیالات شخصی و گاهی از سوی شیطان و گاهی از جانب اطرافیان متملّق صورت می گیرد.از طریق اوهام شخصی: «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»و «فَرَآهُ حَسَناً»و از سوی شیطان: «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ» و از طرف اطرافیان متملّق «زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ»
* مصادیق جلوه های دنیا که در آیه ذکر شده،با توجّه به زمان نزول آیه است و می تواند در هر زمانی مصادیق جدیدی داشته باشد.طلا و نقره،کنایه از ثروت اندوزی،و اسب کنایه از مرکب و وسیله ی نقلیّه است.
* سؤال:با این که خداوند زینت بودن مال و فرزند را پذیرفته است؛ «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیاهِ الدنیا»پس چرا این آیه در مقام انتقاد است؟
پاسخ:زینت بودن چیزی،غیر از دلبستگی به آن است.در این آیه انتقاد از دلبستگی شدید است که از آن به «حُبُّ الشَّهَواتِ» تعبیر می کند.
* کلمه ی«بَنین»شامل دختران نیز می شود،نظیر این که می گوییم:عابران محترم از پیاده رو حرکت کنند که شامل زنان عابر نیز می شود.
* امام صادق علیه السلام با استناد به «حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ...» فرمودند:مردم در دنیا و آخرت از چیزی بیشتر از زنان لذّت نمی برند...اهل بهشت نیز بیش از هر چیز به نکاح تمایل دارند تا خوردنی ها و آشامیدنی ها.
این روایت حکمت تقدّم«النّساء»را بر دیگر موارد بیان می کند.
پیام ها:
1-علاقه ی طبیعی به مادّیات،در نهاد هر انسانی وجود دارد،آنچه خطرناک است،فریب خوردن از زینت ها وجلوه های آن و عدم کنترل دلبستگی هاست. «زُیِّنَ لِلنّاسِ...»
2-جلوه ی دنیا برای مردمِ عادّی است،نه افراد فرزانه. «زُیِّنَ لِلنّاسِ» چنانکه در نظر همسر فرعون که فرزانه ی تاریخ است،کاخ و طلای او بی ارزش است.
«نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ»
3-علاقه ی بیش از حدّ به زن وفرزند،بیش از هر چیز مایه ی دلبستگی انسان به دنیا می گردد. «حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ»
4-مراقب باشیم که زینت ها وجلوه های دنیا،مقدّمه ی غفلت از آخرت است.
«زُیِّنَ لِلنّاسِ... وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»
5-یکی از عوامل بد عاقبت شدن،شیفتگی و دلبستگی به دنیاست.زیرا عاقبت نیکو تنها نزد خداست. «زُیِّنَ لِلنّاسِ... وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»
6-یکی از شیوه های تربیتی،تحقیر مادّیات و بیان عظمت معنویات است. «ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»
7-بهترین راه برای کنترل علائق مخرّب،مقایسه آن با الطاف جاودانه ی الهی است. «وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»
«15»قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ
بگو:آیا شمارا به بهتر از اینها(که محبوب شماست)خبر دهم؟برای کسانی که تقوا داشته باشند،نزد پروردگارشان باغهایی (بهشتی) است که از زیر(درختان)آن نهرها جاری است.برای همیشه در آنجا(بهره مند) هستند و همسرانی پاک(خواهند داشت)و رضا و خشنودی خداوند (شامل حالشان می شود)و خداوند به حال بندگان بیناست.
نکته ها:
* در آخرین جمله از آیه ی قبل خواندیم که عاقبتِ نیک نزد خداوند است؛ «وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» این آیه،سیمایی از بهشت نیکوکاران را ترسیم می کند.
پیام ها:
1-در دعوت مردم به حق،آنان را به مقایسه ی دنیا و آخرت دعوت کنیم. «قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ...»
2-دوام و ثباتِ بهشت و رضایت خداوند کجا و لذائذ موقّت و ناپایدار دنیا کجا؟ «ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا... قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ»
3-افراد با تقوا،شیفته ی زرق و برق دنیا نمی شوند. «لِلَّذِینَ اتَّقَوْا» در این آیه،در مقابل «لِلنّاسِ» در آیه ی قبل بکار رفته است.
4-ملاک رسیدن به نعمت های آخرت،تقواست. «لِلَّذِینَ اتَّقَوْا»
5-تشویق باید هماهنگ با خواسته های طبیعی وفطری باشد.«أنهار،أزواج،خالدین»
6-پاکدامنی و پاکیزگی،برترین ارزش است. «أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ»
7-لذّت های متّقین تنها محدود به لذایذ مادّی نیست،رضایت الهی بالاترین لذّت معنوی است. «رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ»
8-تقوا تنها در ادعا نباشد،خداوند بصیر و داناست. «وَ اللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ»
«16»الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النّارِ
(پرهیزگاران)کسانی اند که می گویند:پروردگارا! براستی که ما ایمان آورده ایم،پس گناهان ما را ببخشای و ما را از عذاب آتش حفظ فرما.
پیام ها:
1-متّقین،همواره در انابه و دعا هستند. «یَقُولُونَ»
2-ایمان،زمینه ی عفو الهی است. «آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا»
3-عفو،از شئون ربوبیّت و لازمه ی تربیت است. «رَبَّنا... فَاغْفِرْ لَنا»
4-ترس از قهر و عذاب خداوند،از نشانه های تقواست. «قِنا عَذابَ النّارِ»
5-به کارهای خوبتان اعتماد نکنید.با آنکه اهل تقوا هستید،باز هم از قهر الهی باید ترسید. «قِنا عَذابَ النّارِ»
«17»الصّابِرِینَ وَ الصّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ
(پرهیزگاران،همان)صابران و راستگویان و فرمان برداران فروتن و انفاق کنندگان و استغفار کنندگان در سحرها هستند.
نکته ها:
* افراد با تقوا خصوصیات و ویژگی هایی دارند؛از جمله:
1.صبر در برابر مشکلات،صبر بر ترک گناهان و صبر بر انجام واجبات.
2.صداقت در گفتار و رفتار.
3.خضوع وفروتنی در انجام دستورات،دوری از غرور و خود برتربینی.
4.انفاق از هر چه خداوند به آنان روزی کرده است.
5.مناجات سحر و آمرزش خواهی از خداوند.آری! سحر مناسب ترین زمان برای دعاست.
امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از استغفار در سحر،نماز در آن وقت است.
* در برخی روایات آمده است:اگر کسی یکسال به طور مداوم،در قنوت نماز شب هفتاد مرتبه استغفار کند،مشمول این آیه می شود.
* ابی بصیر از امام صادق علیه السلام درباره ی« اَلْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ »پرسید،حضرت فرمودند:
رسول خدا صلی الله علیه و آله در نماز وتر هفتاد مرتبه استغفار می کرد.
پیام ها:
1-هم رسیدگی به خلق،هم عبادت خالق. «وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ»
2-تقوا به معنای انزوا،بی خبری و گوشه گیری نیست،متقّی باید جامع کمالات باشد. «الصّابِرِینَ وَ الصّادِقِینَ وَ...»
«18»شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
خدایی که همواره به عدل و قسط قیام دارد،گواهی داده که معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش(نیز به یگانگی او گواهی داده اند)جز او که مقتدر حکیم است،معبودی نیست.
نکته ها:
* خداوند با ایجاد نظام واحد در هستی،بر یگانگی ذات خود گواهی می دهد،یعنی هماهنگی و نظم موجود در آفرینش،همه گواه بر حاکمیّت قدرتی یگانه بر هستی است، چنانکه در دعای صباح می خوانیم:«یا من دل علی ذاته بذاته» آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رُخ متاب
* امام باقر علیه السلام فرمودند:«مراد از« أُولُوا الْعِلْمِ »در آیه،انبیا واوصیا هستند»
* هر کجا تعدّد هست،محدودیّت نیز هست.خانه ی بی حدّ نمی تواند بیش از یکی باشد. اگر گفتیم:فلان چراغ،نور بی نهایت دارد،جایی برای چراغ دوم باقی نمی ماند. خدا بی نهایت است،زیرا اگر نهایت داشته باشد به نیستی برمی خورد و هیچ بی نهایتی قابل تعدّد نیست، لذا خداوند قابل تعدّد نیست واو یکتاست.
پیام ها:
1-شهادت عملی از بهترین نوع شهادت است.هماهنگی در میان آفریده ها، بهترین نمونه ی گواهی بر یکتایی خداست. «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ»
2-راه ایمان به خدا،علم است وعلم واقعی،انسان را با سرچشمه هستی آشنا می کند. «وَ أُولُوا الْعِلْمِ»
3-دانشمندان،در کنار فرشتگان قرار می گیرند. «وَ الْمَلائِکَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ»
4-عدل الهی،در کنار توحید مطرح است.بر خلاف دیگر قدرتمندان که هر کجا احساس یکتایی و نداشتن رقیب و شریک کنند،زور می گویند،او یکتایی است که به پا دارنده ی عدل است. «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ... قائِماً بِالْقِسْطِ»
«19»إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ
همانا دین(مورد پذیرش)نزد خداوند،اسلام(وتسلیم بودن در برابر فرمان خداوند)است و اهل کتاب اختلافی نکردند،مگر بعد از آنکه علم(به حقّانیت اسلام)برایشان حاصل شد،(این اختلاف)از روی حسادت و دشمنی میان آنان بود و هرکس به آیات خداوند کفر ورزد،پس(بداند که) همانا خداوند حسابگری سریع است.
پیام ها:
1-ایمان به یگانگی،عدالت،عزّت و حکمت خداوند(که در آیه ی قبل بود،) زمینه ی تسلیم شدن انسان است. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ»
2-لازمه ی تسلیم بودن در برابر خداوند،پذیرش اسلام به عنوان آخرین دین الهی است. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ»
3-تجاوز از مرزهای حق،سبب بروز اختلاف است. «وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ... بَغْیاً»
4-سرچشمه ی بعضی از اختلافات مذهبی،حسادت ها و ظلم هاست؛نه جهل و بی خبری. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ»
5-حسد،زمینه ی کفر است. «بَغْیاً... وَ مَنْ یَکْفُرْ»
6-کتاب وعلم،به تنهایی سبب نجات نمی گردند. «أُوتُوا الْکِتابَ، جاءَهُمُ الْعِلْمُ، مَنْ یَکْفُرْ»
7-کسانی که آگاهانه ایجاد اختلاف می کنند، بزودی سیلی می خورند. «سَرِیعُ الْحِسابِ»
«20»فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ اللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ
(از این رو)پس اگر با تو به گفتگو وستیز ومحاجّه برخاستند،(با آنها مجادله مکن و)بگو:من و پیروانم روی به خدا تسلیم کرده ایم.و به اهل کتاب(یهود و نصاری) و امیّین(مشرکان بی سواد مکّه)بگو:آیا شما هم(در برابر خدا)تسلیم شده اید، پس اگر تسلیم شدند و اسلام آوردند همانا هدایت یافته اند و اگر سرپیچی کردند (نگران مباش، زیرا)وظیفه ی تو فقط رساندن دعوت الهی است،(نه اجبار واکراه)و خداوند به حال و عمل بندگان بیناست.
نکته ها:
* این که می گویند:سخن کز دل برآید،لاجرم بر دل نشیند،قانون کلّی نیست؛زیرا سخن پیامبر از دل بود،ولی بر دل کفّار نمی نشست.
با آنکه حضرت از عمق دل می فرمود: «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ» من با تمام وجود تسلیم خدا هستم،امّا گروهی اعراض می کردند؛ «وَ إِنْ تَوَلَّوْا»
* محور اصلی دین،تسلیم حقّ بودن است که در آیه ی قبل و این آیه چهار بار مطرح شده است.«الاسلام،أسلمت،أسلمتم،أسلموا»
پیام ها:
1-جدال و محاجّه،از خصلت های مخالفان انبیاست. «فَإِنْ حَاجُّوکَ»
2-ابلاغِ رسالت واستدلال آری،ولی ستیز با افراد لجوج ممنوع. «فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ»
3-به مجادلات بی نتیجه و بیهوده،پایان دهید. «فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ»
4-در گفتگوها،موضع خود ویاران خود را صریح اعلام کنیم. «فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ... وَ مَنِ اتَّبَعَنِ»
5-پیروان واقعی پیامبر،کسانی هستند که تسلیم خدا باشند. «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ»
6-آنچه انسان را در برابر گفتگوهای مغرضانه حفظ می کند،اتصال به خداوند است. «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلّهِ»
7-انبیا با تمام وجود و با عشق و نشاط به خدا دل بسته اند. «وَجْهِیَ لِلّهِ»
8-توجّه رهبر،باید هم به افراد با فرهنگ باشد و هم به عوام مردم. «أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ»
9-کتاب های آسمانی،یک سند فرهنگی ارزشمند برای جوامع بشری است.در آیه مردم به دو دسته تقسیم شده اند؛فرهنگیان وعوام. «أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ»
10-هدایت واقعی،در سایه ی تسلیم بودن در برابر خداوند است. «فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا»
11-انسان در انتخاب راه آزاد است،نه مجبور. «فَإِنْ أَسْلَمُوا... وَ إِنْ تَوَلَّوْا...»
12-علم و کتاب به تنهایی کافی نیست،چه بسا علم باشد،ولی تسلیم نباشد.
«أُوتُوا الْکِتابَ...وَ إِنْ تَوَلَّوْا»
13-ما مأمور انجام وظیفه ایم،نه ضامن نتیجه. «فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ»
14-خداوند از طریق پیامبران،با مردم اتمام حجّت می کند. «فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ»
«21»إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ
براستی کسانی که به آیات خداوند کفر می ورزند و پیامبران را به ناحق می کشند وکسانی از مردم را که فرمان به عدالت می دهند می کشند،پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده.
نکته ها:
* در تفاسیر کبیر و مجمع البیان وقرطبی می خوانیم:بنی اسرائیل در اول روز آنهم در یک ساعت،چهل و سه نفر از پیامبران الهی و یکصد و دوازده نفر از آمران به معروف را به درجه ی شهادت رساندند.
البتّه ناگفته پیداست که در زمان پیامبراسلام صلی الله علیه و آله گروهی که انبیا را شهید کنند نبودند،ولی چون زنده ها به کار گذشتگان و نیاکان خود راضی بودند، خداوند در این آیه،کسانی را که به خاطر رضایت قلبی،شریک جرم نیاکان هستند،با خطاب«بشّرهم»مورد انتقاد و تهدید قرار داده است.
* سؤال:از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر آن است که خطری در کار نباشد، ولی در این آیه از کسانی که برای نهی از منکر تا پای جان ایستاده اند،ستایش شده است، علّت چیست؟
پاسخ:اوّلاً:شرایط افراد و نوع معروف ومنکر تفاوت می کند؛گاهی منکر،حکومت یزید است که امام حسین علیه السلام برای نهی از آن به کربلا می رود وشهید می شود،می فرماید:هدف من از این حرکت و قیام،امر به معروف و نهی از منکر است،امّا گاهی منکر در این حدّ نیست، بلکه گناهی است که باید میان خطر ومفسده ی گناه و از دست دادن مال وجان وآبرو مقایسه و با توجّه به اهمیّت و اولویّت عمل کرد.
ثانیاً:شاید مراد از کسانی که در این آیه مورد ستایش قرار گرفته اند آنهایی باشند که خود پیش بینی شهادت نمی کردند،ولی ستمکاران آنان را به شهادت رساندند.
پیام ها:
1-از اعتقادات انحرافی و کفرآمیز،اعمال خطرناکی همانند قتل و کشتار انبیا سر می زند. «یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ...»
2-در شرایطی،اظهار حقّ لازم است؛اگرچه به قیمت شهادت انبیا و اولیا باشد.
3-دشمنان برای مقابله با حق،دست به کشتن پیامبران می زنند. «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ»
4-گاهی طاغوت ها برای کشتن فرزانگان با تبلیغات و شایعات و توجیهات،کار خود را حقّ جلوه می دهند. «بِغَیْرِ حَقٍّ»
5-نام کسانی که به عدالت دعوت می کنند وآمرین به معروف وناهیان از منکر، در ردیف انبیا برده شده است.لذا کیفر قاتلان آنان نیز همچون قاتلان پیامبران است. «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ»
«22»أُولئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ
آنان کسانی هستند که اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده و هیچ یاوری برای آنها نیست.
پیام ها:
1-گاهی یک انحراف،تمام اعمال شخص را تباه می کند. «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ»
2-برای گناهانی همچون پیامبرکُشی،شفاعتی در کار نیست. «ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ»
«23»أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إِلی کِتابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ
آیا ندیدی کسانی را که از کتاب آسمانی(تورات وانجیل)بهره ای داده شدند،چون به کتاب الهی دعوت می شوند تا میانشان حکم کند،(وبه اختلافات پایان دهد) گروهی از آنان(باعلم و آگاهی)از روی اعراض روی بر می گردانند؟
نکته ها:
* در تفاسیر آمده است که زن و مردی از یهود،با داشتن همسر مرتکب زنا شدند.آنان می بایست طبق قانون تورات سنگسار می شدند،ولی چون از اشراف بودند سعی بر این داشتند تا از اجرای دستور تورات بگریزند.آنها نزد پیامبراسلام آمدند تا ایشان حکم کنند، آن حضرت نیز فرمان سنگسار داده وفرمودند:حکم اسلام نیز همانند حکم تورات است.
آنها منکر حکم تورات شدند.
ابن صوریا که از علمای یهود بود،از فدک به مدینه فراخوانده شد تا تورات را بخواند.ابن صوریا چون از ماجرا با خبر بود،هنگام خواندن آیات تورات،دستش را روی جملاتی می گذاشت تا آیه ی سنگسار دیده نشود.عبداللّه بن سلام که در آن روز از علمای یهود بود ودر آن جلسه حضور داشت،ماجرا را فهمید و موضوع را بر ملا کرد.
* این آیه هشداری به مسلمانان است که مبادا شما هم مثل یهود به هنگام اجرای قانون قرآن،از دستور الهی رویگردان باشید ومیان مردم تبعیض قائل شوید.
پیام ها:
1-کتاب قانون و داوری و قضاوت،کتاب آسمانی است. «یُدْعَوْنَ إِلی کِتابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ»
2-اسلام،دین انصاف و احترام به دیگران است.از علمای دیگر ادیان دعوت می کند تا کتاب خودشان را داور قرار دهند. «یُدْعَوْنَ إِلی کِتابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ»
3-همه ی علمای اهل کتاب بد نبودند. «یَتَوَلّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ»
4-خطرناک تر از روی گردانی،قصد اعراض و لجاجت است. «یَتَوَلّی... مُعْرِضُونَ»
5-قانون باید در مورد همه ی افراد،مساوی اجرا شود.(با توجّه به شأن نزول)
«24»ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیّاماً مَعْدُوداتٍ وَ غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ
این(روی گردانی از حکم خدا)برای آن بود که اهل کتاب گفتند:هرگز آتش دوزخ جز چند روزی به ما نمی رسد.و این افتراها(و خیالبافی ها)آنان را در دینشان فریفته ساخت.
نکته ها:
* در قرآن،بارها شعارهای پوچ وخیال های باطل یهود نقل شده است.آنها می گفتند:ما نژاد برتر و محبوب خداییم و در قیامت جز آن چهل روزی که اجداد ما گوساله پرست بودند،
عذابی به ما نخواهد رسید.و همین خیالها سبب غرور و انحراف آنها شد.اسرائیلِ امروز نیز برتری نژادی خود را باور داشته،برای رسیدن به آن،از هیچ ظلمی خودداری نمی کند.
پیام ها:
1-سرچشمه اعراض،عقائد خرافی و بی اساس است. «هُمْ مُعْرِضُونَ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ...»
2-خودبرتربینی،چه بر اساس دین باطل و چه براساس نژاد،ممنوع و محکوم است. «لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ»
3-احساس امنیّت ومصونیّت در برابر کیفر،مایه ی گمراهی است. «لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ»
4-یهود،قیامت و دوزخ را قبول و به گناهکاری خود اقرار داشتند. «لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیّاماً مَعْدُوداتٍ»
5-همه ی مردم در دادگاه الهی یکسان هستند. «لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ... غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ»
«25»فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ
پس(کسانی که گمان می کنند از قهر خداوند دورند،)چگونه خواهد بود حالشان،آنگاه که آنان را در روزی که شکّی در آن نیست،گرد آوریم و به هر کس در برابر آنچه تحصیل کرده،پاداش یا کیفر داده شود و به آنان ستم نخواهد شد.
پیام ها:
1-یاد قیامت باشید وخرافات را کنار بگذارید. «لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ... فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ»
2-کیفر و پاداش بر اساس عمل است،نه آرزو وگمان. «لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ... وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ»
3-هیچ عملی محو ونابود نمی شود،بلکه به صاحبش برگردانده می شود.
«وفیّت...ما کسبت»
4-دادگاه الهی بر اساس عدالت تشکیل می شود وهرکس به جزای خود می رسد.
«وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ...هُمْ لا یُظْلَمُونَ»
«26»قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
بگو:خداوندا! تو صاحب فرمان و سلطنتی.به هر کس(طبق مصلحت و حکمت خود)بخواهی حکومت می دهی و از هر کس بخواهی حکومت را می گیری و هر که را بخواهی عزّت می بخشی و هر که را بخواهی ذلیل می نمایی،همه خیرها تنها به دست توست.همانا تو بر هر چیز توانایی.
نکته ها:
* در تفاسیر می خوانیم که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله پس از آنکه مکّه را فتح کرد،وعده ی فتح ایران وروم را به مسلمانان داد.در آن موقع منافقان با تعجّب به یکدیگر نگاه می کردند که این آیه نازل شد.گروهی از مفسّران،نزول آیه را در موقع حفر خندق دانسته اند.آن زمان که پیامبر صلی الله علیه و آله کلنگ را بر سنگ زد واز آن جرقه ای برخاست،فرمود:من در این جرقه ها فتح کاخ های مدائن ویمن را از جبرئیل دریافت کردم.منافقان با شنیدن این سخن،لبخند تمسخر می زدند که این آیه نازل شد.
* آنچه در این آیه در مورد اعطای عزّت و ذلّت از جانب خداوند آمده،طبق قوانین و سنّت اوست وبدون جهت ودلیل خداوند کسی عزیز یا ذلیل نمی سازد.مثلاً در روایات می خوانیم:
هرکس برای خداوند تواضع و فروتنی کند،خداوند او را عزیز می کند و هرکس تکبّر نماید، خدا او را ذلیل می گرداند.
قرآن از کسانی که از غیر خدا عزّت می خواهند به شدّت انتقاد کرده و می فرماید: «أیبتغون عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلّهِ جَمِیعاً»
بنابراین عزّت و ذلّت از خداست،ولی ایجاد زمینه های آن به دست خود ماست.
پیام ها:
1-مالک واقعی تمامی حکومت ها خداست.مُلک برای غیر خدا،موقّتی و محدود است. «مالِکَ الْمُلْکِ»
2-اکنون که مالک اوست پس دیگران امانتداری بیش نیستند و باید طبق رضای مالک اصلی عمل کنند. «مالِکَ الْمُلْکِ»
3-اگر انسان مالک مُلک نیست چرا با داشتن آن مغرور و با از دست دادنش مأیوس شود! «مالِکَ الْمُلْکِ»
4-خداوند به هر کس که شایسته و لایق باشد،حکومت می دهد.همان گونه که به سلیمان،یوسف،طالوت و ذوالقرنین عطا نمود. «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ»
5-حکومت و حاکمیّت،دلبستگی آور است. «تَنْزِعُ الْمُلْکَ» «نزع»به معنای کندن است و نشانه یک نوع دلبستگی است.
6-عزّت و ذلّت به دست خداست،از دیگران توقّع عزّت نداشته باشیم. «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»
7-توحید در دعا و عبادت یک ضرورت است. «بِیَدِکَ الْخَیْرُ» در مناجات شعبانیه می خوانیم:«الهی بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی».
8-آنچه از اوست،چه دادن ها وگرفتن ها،همه خیر است،گرچه در قضاوت های عجولانه ی ما فلسفه ی آن را ندانیم. «بِیَدِکَ الْخَیْرُ»
9-سرچشمه ی بدی ها عجز و ناتوانی است.از کسی که بر هر کاری قدرت دارد چیزی جز خیر سر نمی زند. «بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
«27»تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ
(خداوندا!)تو شب را به روز و روز را به شب درآوری و زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون آوری وهر که را خواهی بی شمار روزی می دهی.
نکته ها:
* این آیه وآیه ی قبل،دوازده مرتبه از نشانه های قدرت خدا نام برده است تا روح توحید را در انسان شکوفا کند.
مراد از داخل کردن شب در روز ویا روز در شب،یا کم وزیاد شدن طول ساعات شب وروز در فصل های مختلف است ویا غروب وطلوع تدریجی.البتّه معنای اوّل روشن تر است.
* نمونه قدرت نمایی خداوند در بیرون آوردن زنده از مرده،آفریدن سلّول زنده از مواد غذایی بی جان است.
* گاهی از کافران مرده دل،فرزندان مؤمن و زنده دل و از مؤمنان زنده دل،فرزندانی کافر و مرده دل ظاهر می شودکه این یکی از مصادیق آیه است.
* مراد از رزق بی حساب،رزق فراوان وبی شمار است،نه آنکه حسابش از دست او خارج باشد.و ممکن است مراد آن باشد که رزق او خارج از محاسبات شماست،و او از راهی که گمان نمی برید رزق می دهد.
* تفاوت مردم در رزق،یکی از حکمت های الهی است،تا مردم به یکدیگر نیازمند بوده و زندگی اجتماعی تشکیل دهند و صفات سخاوت و ایثار و صبر و قناعت در آنان شکوفا شود.
زیرا در صورت یکسان بودن،این صفات شکوفا نمی شود.امّا اگر کسی نعمتی داشت و دیگری کمتر یا نعمتی دیگر داشت،مردم برای جبران کمبودها دور هم جمع می شوند و صفات تعاون و سخاوت از طرف دارنده نعمت و صفات قناعت و عفّت و صبر از سوی نادار شکوفا می شود.
پیام ها:
1-تغییرات شب و روز و پیدایش فصل ها یکی از برکات و الطاف الهی است.
«بِیَدِکَ الْخَیْرُ...تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ»
2-علاوه بر آفرینش،هرگونه تغییر وتدبیر به دست اوست. «تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ»
3-قدرت خداوند محدود نیست.او از مرده،زنده و از زنده،مرده خارج می سازد. «تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ»
4-سرچشمه لطف الهی بی انتهاست.رزق بی حساب،یعنی برای سرچشمه رزق محدودیّتی نیست. «تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ»
«28»لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاهً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ
نباید اهل ایمان،بجای مؤمنان،کافران را دوست و سرپرست خود برگزینند و هر کس چنین کند نزد خدا هیچ ارزشی ندارد،مگر آنکه از کفّار پروا و تقیّه کنید(وبه خاطر هدف های مهم تر،موقّتاً با آنها مدارا کنید)و خداوند شما را از(نافرمانی) خود هشدار می دهد و بازگشت(همه)به سوی خداوند است.
نکته ها:
* با توجّه به قدرت بی انتهای الهی در آیات قبل،جایی برای پذیرفتن سلطه کفّار نیست.
«بِیَدِکَ الْخَیْرُ،تُولِجُ اللَّیْلَ،لا یَتَّخِذِ...»
* در این آیه سیمای سیاست خارجی،شیوه ی برخورد با کفّار،شرایط تقیّه و جلوگیری از سوء استفاده از تقیّه بیان شده است.
* تقیّه،به معنای کتمان عقیده ی حقّ از ترس آزار مخالفان و ترک مبارزه با آنان به جهت دوری از ضرر یا خطرِ مهم تر است.تقیّه،گاهی واجب و گاهی حرام است.قرآن در آیه 106 سوره نحل،درباره ی تقیّه سخنی گفته که شأن نزول آن عمار یاسر است.
پیام ها:
1-پذیرش ولایت کفّار از سوی مؤمنان،ممنوع است. «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ» (اگر مسلمانان جهان تنها به این آیه عمل می کردند الآن وضع کشورهای اسلامی این چنین نبود.)
2-در جامعه اسلامی،ایمان شرط اصلی مدیریّت و سرپرستی است. «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ»
3-ارتباط سیاسی نباید مُنجرّ به سلطه پذیری یا پیوند قلبی با کفّار شود. «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ»
4-ارتباط یا قطع رابطه باید بر اساس فکر و عقیده باشد،نه بر اساس پیوندهای فامیلی،قومی و نژادی. «الْمُؤْمِنُونَ،الْکافِرِینَ»
5-هرکس به سراغ کفّار برود،خداوند او را به حال خود رها واز امدادهای غیبی خود محروم می سازد. «وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ»
6-ارتباط ظاهری با کفّار برای رسیدن به اهداف والاتر،در مواردی جایز است.
«إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاهً»
7-تقیّه،برای حفظ دین است.مبادا به بهانه ی تقیّه،جذب کفّار شوید و از نام تقیّه سوء استفاده کنید. «یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ»
8-در مواردی که اصل دین در خطر باشد،باید همه چیز را فدا کرد و فقط باید از خدا ترسید. «یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ»
9-یاد معاد،بهترین عامل تقواست. «یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ»
10-مبادا به خاطر کامیابی و رفاه چند روزه ی دنیا،سلطه ی کفّار را بپذیرید که بازگشت همه ی شما به سوی اوست. «وَ إِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ»
«29»قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللّهُ وَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
بگو:اگر آنچه در سینه ها دارید پنهان سازید یا آشکارش نمایید،خداوند آن را می داند و(نیز)آنچه را در آسمان ها وآنچه را در زمین است می داند و خدا بر هر چیز تواناست.
نکته ها:
* آمدن این آیه به دنبال آیه ی تقیّه،شاید اشاره به این باشد که مبادا به اسم تقیّه،با کفّار پیوند پنهانی برقرار نمایید،بلکه بدانید خدا بر افکار ونیّات شما آگاه است.
پیام ها:
1-به کسانی که به اسم تقیّه در صدد ارتباط با کفّار هستند،هشدار دهید. «قُلْ إِنْ تُخْفُوا»
2-سینه ی انسان،صندوق اسرار اوست. «تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ»
3-علم خداوند به آشکار و نهان،به زمین و آسمان،یکسان است. «تُخْفُوا... تُبْدُوهُ...
یَعْلَمْهُ اللّهُ»
4-توجّه به علم خداوند،مایه ی زنده شدن وجدان مذهبی و مانع گناه و توجیه آن است. «یَعْلَمْهُ اللّهُ»
5-از خدایی که به اسرار تمام آسمان ها آگاه است،چه چیز را می توان پنهان کرد؟ «یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ»
6-قدرت مطلق خداوند،پشتوانه تهدید او نسبت به مخالفان است. «إِنْ تُخْفُوا... وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
«30»یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ
روزی که هر کس،هر کار نیکی انجام داده حاضر بیابد و هرچه بدی کرده،آرزو می کند،ای کاش! بین آن عمل و او فاصله ای دور می بود.وخداوند شما را از (مخالفت امرش) بر حذر می دارد و(در عین حال)خداوند به بندگان مهربان است.
نکته ها:
* در آیه ی قبل،سخن از علم و قدرت خداوند بود،این آیه نمونه ای از علم و قدرت الهی را بیان می کند.این آیه شبیه آیه 49 سوره ی کهف است که می فرماید:در روز قیامت مردم تمام اعمال خود را در برابر خویش حاضر می یابند.
در تفسیر برهان آمده است که امام سجّاد علیه السلام در هر جمعه در مسجد النبی هنگام موعظه، این آیه را برای مردم تلاوت می فرمود.
پیام ها:
1-اعمال انسان محو و نابود نمی شود و در قیامت در برابر او حاضر می گردد.
«مُحْضَراً»
2-اعتقاد به حضور عمل در قیامت،مانع گناه است. «مُحْضَراً»
3-گنهکاران،در قیامت از اعمال خود شرمنده اند،امّا چه سود؟ «تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها»
4-بسیاری از اعمالی که در دنیا مورد علاقه انسان است،در قیامت مورد تنفّر او قرار خواهد گرفت. «تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً»
5-در روز قیامت،پشیمانی سودی ندارد و آرزوها نشدنی است.کلمه(لو)در مورد آرزوهای نشدنی بکار می رود. «لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً»
6-پرهیزکاری و خدا پروایی،مانع گناه است. «یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ»
7-سرچشمه ی هشدارهای الهی،محبّت و رأفت اوست. «یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»
8-بیم و امید در کنار هم نقش تربیتی دارند.امید،به تنهایی سبب غرور،وبیم از تنهایی،سبب یأس می شود. «یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ... وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»
9-لطف و رأفت خداوند شامل حال همه ی بندگان است. «رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»
«31»قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ
(ای پیامبر!)بگو:اگر خداوند را دوست می دارید،پس مرا پیروی کنید،تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشد و خداوند بسیار بخشنده ومهربان است.
نکته ها:
* درباره جایگاه پیامبر ولزوم اطاعت از او،در قرآن می خوانیم: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ»هرکس از پیامبر پیروی کند،قطعاً از خدا پیروی کرده است.در جای دیگر می خوانیم: «إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ»بیعت با تو بیعت با خداست.
* شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد:جانم فدایت،ما فرزندان خود را به نام های شما و پدرانتان می نامیم،آیا برای ما مفید است؟حضرت فرمودند:مگر دین غیر از محبّت است، خداوند فرموده است: «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی»
پیام ها:
1-هر ادّعایی با عمل ثابت می شود. «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی» کار با سعی است نی با ادّعا لیس للانسان الاّ ما سعی
2-لازمه ی ایمان به خدا،پیروی از اولیای خداست. «فَاتَّبِعُونِی» (آری،اسلام منهای روحانیّت واقعی،محکوم است.)
3-هر کس در عمل سست است،در حقیقت پایه ی محبّت او سست است.
«تُحِبُّونَ...فَاتَّبِعُونِی»
4-در راه اصلاح جامعه،از عواطف کمک بگیریم. «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ»
5-عمل،سخن و سکوت رسول خدا،حجّت و قابل پیروی است. «فَاتَّبِعُونِی»
6-پیامبر معصوم است،زیرا فرمان پیروی عام و بی چون وچرا برای غیر معصوم، حکیمانه نیست. «قُلْ... فَاتَّبِعُونِی»
7-اگر می خواهید خداوند شما را دوست بدارد،باید از رسول اللّه پیروی کنید.
«فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ»
8-انسان می تواند به جایی برسد که رضای او،رضای خدا و پیروی از او،پیروی از خدا باشد. «فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ»
9-امتیاز دین الهی بر قوانین بشری،وجود عنصر محبّت،الگوی عملی و صلاحیّتِ قانون گزار است. «تُحِبُّونَ... فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ»
10-بهترین پاداش ها،پاداشِ معنوی است.محبوبیّت نزد خدا ودریافت مغفرت، بهترین پاداش برای مؤمنان است. «یُحْبِبْکُمُ اللّهُ»
11-نشانه ی دوستی،سرپوش گذاردن روی بدی ها و برخورد با عفو و رحمت است. «یُحْبِبْکُمُ... یَغْفِرْ لَکُمْ»
12-کارهای نیک،مایه ی آمرزش گناهان است. «فَاتَّبِعُونِی... یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ»
13-اطاعت وپیروی از پیامبر،موجب دریافت عفو الهی است. «فَاتَّبِعُونِی...یَغْفِرْ لَکُمْ»
«32»قُلْ أَطِیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ
بگو:خدا و رسول را اطاعت کنید.پس اگر سرپیچی کردند،(بدانید که) همانا خداوند کافران را دوست نمی دارد.
نکته ها:
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله علاوه بر آیات الهی،دستورات دیگری نیز داشت. دستوراتی که به تناسب زمان و مکان و افراد و شرایط تغییر می کرد. البتّه آنها نیز در پرتو وحی الهی بود،ولی در قرآن مطرح نگردیده بود و معنای اطاعت از رسول در کنار اطاعتِ خداوند،عمل به همان دستورات نبوی است.
پیام ها:
1-رفتار و گفتار و کردار پیامبر حجّت است. «أَطِیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ»
2-محبوب شدن یا منفور شدن در نزد پروردگار،به دست خود انسان است.
«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ»
3-گاهی سرپیچی از فرمان پیامبر،برابر با کفر است. «فَإِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ»
«33»إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ
براستی که خداوند،آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید.
نکته ها:
* در آیه ی قبل،دستور اطاعت از رسول صادر شد،این آیه،دلیل آن را گزینشِ خداوند حکیم می داند که بر اساس برتری آنان بر دیگر مردم است.
* انتخاب و برگزیدگی انبیا،از طریق وحی،علم،ایمان و عصمت آنان است.
* امام باقر علیه السلام در باره ی آیه «إِنَّ اللّهَ اصْطَفی... ذُرِّیَّهً...» فرمودند:«ما از آن برگزیدگان و باقیمانده ی آن عترت هستیم»
پیام ها:
1-انسان ها همه در یک سطح نیستند و خدای حکیم،بعضی را برگزیده است تا مسئولیّت سنگین رسالت را بر دوش آنان بگذارد. «إِنَّ اللّهَ اصْطَفی»
2-اوّلین انسان،پیامبر خدا بوده تا بشر هیچ گاه بدون هدایت نماند. «اصْطَفی آدَمَ»
3-جریان بعثت،در طول تاریخ بشر استمرار داشته است. «اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ...»
4-رسالت بعضی از انبیا،جهانی بوده است. «عَلَی الْعالَمِینَ»
«34»ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
فرزندانی که بعضی از آنان از(نسل)بعضی دیگرند(از پدران برگزیده زاده شده و در پاکی همانند یکدیگرند)و خداوند شنوای داناست.
پیام ها:
1-در طول تاریخ،دودمان نبوّت از نسل پاکان بوده است. «اصْطَفی... عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّهً...»
2-بعضی از ویژگی ها وکمالات از طریق وراثت منتقل می شود. «بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ»
3-خدا حتّی بر گفتار ورفتار برگزیدگان خود نظارت دارد. «اصْطَفی... سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
«35»إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
(بیاد آور)هنگامی که همسر عمران گفت:پروردگارا! همانا من نذر کرده ام آنچه را در رحم دارم،برای تو آزاد باشد(و هیچ گونه مسئولیّتی به او نسپارم تا تمام وقت خود را صرف خدمت در بیت المقدّس کند،)پس از من قبول فرما،که براستی تو شنوای دانایی.
نکته ها:
* چنانکه در تفاسیر و کتب روایی آمده است:دو خواهر به نام های«حَنّه»و«اشیاع»،که اوّلی همسر«عمران»از شخصیّت های برجسته بنی اسرائیل و دومی همسر زکریّای پیامبر بود،بچّه دار نمی شدند.روزی«حَنّه»زیر درختی نشسته بود،پرنده ای را دید که به جوجه هایش غذا می دهد.محبّت مادرانه،آتش عشقِ به فرزند را در وجود او شعله ور ساخت، در همان حال دعا کرد و مستجاب شد.از سوی دیگر به شوهرش الهام شد که فرزندش از اولیای خدا خواهد بود وبیماران را شفا و مردگان را زنده خواهد کرد.
وقتی«حَنّه»حامله شد،تصوّر کرد آن فرزندی که قرار است کارهای خارق العاده انجام دهد، پسر خواهد بود،لذا نذر کرد که فرزندش خدمتکار بیت المقدّس شود.امّا چون نوزاد به دنیا آمد،دیدند دختر است.آنها فهمیدند که آن الهام الهی در مورد خود مریم نبوده است،بلکه درباره فرزند او خواهد بود.
پیام ها:
1-رشد معنوی زن تا آنجا بالا می رود که بعد از سالها انتظار،فرزند خود را نذر خدمت خانه خدا می کند. «قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ»
2-افراد دوراندیش،قبل از تولّدِ فرزند به فکر مسیر خدمات او نیز هستند.
«نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً»
3-نذر باید خالصانه باشد. «نَذَرْتُ لَکَ»
4-خدمت در مسجد به قدری ارزشمند است که اولیای خدا عزیزان خود را قبل از تولّد نذر آن می کنند. «نَذَرْتُ لَکَ...»
5-موضوع نذر،تاریخی بس طولانی در ادیان الهی دارد. «رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ»
6-مادر،نوعی ولایت بر فرزند دارد. «نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی»
7-میان گذشت از فرزند و برگزیدگی خداوند رابطه است. «اصْطَفی... آلَ عِمْرانَ...
نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً»
8-کسانی در خدمات دینی موفّق ترند که تمام وجود خود را صرف خدمت نمایند،نه بخشی از وقت را. «مُحَرَّراً»
9-خدمت فرزند به مادر،حقّ طبیعی مادر و قابل گذشت است. «مُحَرَّراً»
10-اگر عزیزترین ومحبوب ترین چیزها را می دهید،به فکر قبولی آن نیز باشید.«فتَقبَّل»
«36»فَلَمّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثی وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثی وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ
پس چون فرزند را به دنیا آورد گفت:پروردگارا! من دختر زاده ام-در حالی که خداوند به آنچه او زاده داناتر است و پسر مانند دختر نیست-و من نامش را مریم نامیدم و من او و فرزندانش را از(شرّ)شیطان رانده شده،در پناه تو قرار می دهم.
نکته ها:
* مادر انتظار داشت فرزندش پسر باشد،تا بتواند خدمتکار بیت المقدّس شود،لذا چون نوزاد دختر به دنیا آمد،با حسرت گفت:پروردگارا! فرزند دختری زاده ام حال چگونه به نذرم عمل کنم؟امّا خداوند برای تسلّی خاطر این مادر می فرماید:آن پسری که انتظارش را داشتی به خوبی این دختر نیست،زیرا این دختر دارای کمالاتی است و مادرِ پسری می شود که او نیز مایه ی برکت خواهد بود،پس بهره ی تو از نسل مبارک چندان برابر خواهد شد.
«مَریم»به معنای«عابده»و«خادمه»است و این نام 34 مرتبه در قرآن آمده است.
پیام ها:
1-تمایلات انسان مهم نیست،مصلحت و خواست خداوند مهم است. «وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ»
2-گاهی دختر در پاکی و پاکدامنی،به جایی می رسد که هرگز پسر به آن نمی رسد. «لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثی»
3-حضرت مریم مقام والایی دارد. «لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثی» مراد از«الاُنثی»زن خاصّی است.
4-برای فرزندان خود،نام نیکو انتخاب کنید. «إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ»
5-مادر،حقّ نامگذاری فرزند خود را دارد. «إِنِّی سَمَّیْتُها»
6-تغییرات جزیی،شما را از خدا و اهداف عالی دور نکند.با این که فرزند بر خلاف تصوّر دختر شد،امّا نام او را مریم که به معنای خادمه است گذاشت.«سَمَّیْتُها مَرْیَمَ»
7-قبل از هر چیز،به فکر سلامتی فرزند از شرّ شیطان باشید. «أُعِیذُها»
8-تنها فرزندان بلافصل را در نظر نگیرید وبا دوراندیشی،نسل های بعدی را نیز در نظر داشته باشید. «أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها»
9-برای تأمین سعادت فرزند،تنها به تربیت خود متّکی نباشیم،او را به خدا بسپاریم که توانایی های ما محدود وعوامل انحراف زیاد است. «أُعِیذُها بِکَ»
10-مادر مریم،جایگاهی خاص دارد.از بیان نذر او،اخلاص او،نام گذاری او و استعاذه او این برداشت استفاده می شود. «نَذَرْتُ لَکَ، سَمَّیْتُها، أُعِیذُها بِکَ»
11-شیطان،دشمن دیرینه نسل بشر است. «أُعِیذُها... مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ»
«37»فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ
پس پروردگارش او را به پذیرشی نیکو پذیرفت و به رویشی نیکو رویاند و سرپرستی او را به زکریّا سپرد.هرگاه زکریّا در محراب عبادت بر مریم وارد می شد، خوراکی(شگفت آوری) نزد او می یافت.می پرسید:ای مریم این(غدا و خوراک تو)از کجاست؟! مریم در پاسخ می گفت:آن از نزد خداست.همانا خداوند به هرکس که بخواهد بی شمار روزی می دهد.
نکته ها:
* کسی که در راه خدا گام بر دارد،دنیای او نیز تأمین می شود.مادر مریم فرزندش را برای خدا نذر کرد،خداوند در این آیه می فرماید:هم جسم او را رشد دادیم و هم سرپرستی مانند زکریّا برای او قرار دادیم و هم مائده آسمانی بر او نازل کردیم.
* رزق بی حساب،به معنای نداشتن حساب نیست،بلکه به معنای خارج بودن از محاسبات
عمومی است. «یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ»
* حضرت مریم از نظر ظاهری وجسمی،رشد کامل وخوبی داشت. «وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً»
* مادری همانند مریم،محل تربیتی مثل مسجد و سرپرستی همچون زکریّای پیامبر وبا تغذیه ای بهشتی،محصولش فرزندی چون عیسی می شود.
عوامل مؤثّر در تربیت عبارتند از:
روح پاک مادر. «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ»
جسم سالم. «نَباتاً حَسَناً»
تعلیم و تربیت الهی. «کَفَّلَها زَکَرِیّا»
تغذیه پاک. «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً»
* زمانی قحطی مدینه را فراگرفت،روزی حضرت فاطمه علیها السلام مقداری نان وگوشت خدمت پیامبر آورد.پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید:در زمان قحطی این غذا کجا بوده است؟حضرت فرمود:« هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ »پیامبر فرمود:خدا را شکر که تورا مانند مریم قرارداد.
آنگاه پیامبر،حضرت علی وامام حسن وامام حسین علیهم السلام را جمع کرد و همگی از آن غذا خوردند وبه همسایگان نیز دادند
پیام ها:
1-پذیرش دعا،جلوه ای از ربوبیّت الهی است. «فَتَقَبَّلَها رَبُّها»
2-قبولی خداوند درجاتی دارد.خداوند نذر مادر مریم را به بهترین وجه پذیرفت. «بِقَبُولٍ حَسَنٍ»
3-کسی که با اخلاص است،خداوند کارش را به نیکی می پذیرد. «بِقَبُولٍ حَسَنٍ»
4-مادر مریم نذر کرد کودکش خادم خانه ی خدا شود،خداوند در پاسخ، پیامبرش را خادم و متکفّل این کودک قرار داد. «کَفَّلَها زَکَرِیّا»
5-هر که تحت تکفّل انبیا درآید،از شیطان دور می شود. «أُعِیذُها... مِنَ الشَّیْطانِ اَلرَّجِیمِ...وَ کَفَّلَها زَکَرِیّا»
6-عبادت،نباید موسمی و مقطعی باشد. «کُلَّما دَخَلَ»
7-شرط تکفّل،نظارت و تفحّص است. «کَفَّلَها... دَخَلَ عَلَیْها... أَنّی لَکِ هذا»
8-عبادت،جنگ با شیطان و محلّ عبادت،مِحراب یعنی محلّ نبرد است. «دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ»
9-رزق پاک درسایه ی عبادت است. «الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً»
10-زن می تواند به مقامی برسد که پیامبر خدا را به شگفتی وادارد. «أَنّی لَکِ هذا»
11-نعمت ها را از او بدانید،نه از تلاش خود. «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ»
12-خداوند می تواند خارج از اسباب مادّی روزی بدهد. «هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ»
13-در شرایط و محیطی سالم،زن و مرد می توانند با هم سخن بگویند. «أَنّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ»
«38»هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ
در این هنگام زکریّا(که این همه کرامت و مائده آسمانی را دید) پروردگارش را خواند و گفت:پروردگارا! از جانب خود نسلی پاک و پسندیده به من عطا کن که همانا تو شنونده دعائی.
نکته ها:
* چنانکه قبلاً ذکر شد،مادر مریم با همسر زکریّا خواهر بودند و هر دو عقیم و نازا.مادر مریم با دیدن صحنه ی غذا دادن پرنده به جوجه هایش منقلب شد و به درگاه خدا دعا کرد،خداوند نیز به او مریم را عطا کرد.در اینجا هم وقتی حضرت زکریّا مقام ومرتبه ی مریم را دید،از خداوند طلب فرزند کرد.
پیام ها:
1-حالات انسان وساعات دعا،در استجابت آن مؤثّر است. «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا»
2-غبطه خوردن کمال،ولی حسد ورزیدن نقص است.زکریّا علیه السلام با دیدن مقام مریم علیها السلام شیفته شد و غبطه خورد و دست به دعا برداشت. «هُنالِکَ دَعا»
3-زن می تواند پیامبر خدا را تحت تأثیر قرار دهد. «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا»
4-مشاهده ی کمالات دیگران،زمینه ی درخواست کمالات و توجّه انسان به خداوند است. «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا»
5-درخواست فرزند ونسل پاک،سنّت و روش انبیاست. «هَبْ لِی... ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً»
6-ارزش ذریّه و فرزندان،به پاکی آنهاست. «ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً»
7-در دعا باید از خداوند تجلیل کرد. «إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ»
«39»فَنادَتْهُ الْمَلائِکَهُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیی مُصَدِّقاً بِکَلِمَهٍ مِنَ اللّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ الصّالِحِینَ
پس درحالی که زکریّا در محراب به نماز ایستاده بود،فرشتگان او را ندا دادند که خداوند تو را به(فرزندی به نام)یحیی بشارت می دهد که تصدیق کننده ی (حقّانیت) کلمه اللّه (حضرت مسیح)است و سیّد و سرور،و خویشتن دار(از زنان)و پیامبری از صالحان است.
نکته ها:
* حضرت یحیی،شش ماه از حضرت عیسی بزرگ تر بود و چون در میان مردم به زهد و پارسایی معروف بود،ایمان او به پسرخاله اش حضرت عیسی،اثر عمیقی در توجّه مردم به مسیح گذاشت.جالب آنکه معنای«عیسی»و«یحیی»یکی و هر دو به معنای«زنده ماندن»است.
* بعضی«حَصور»را به معنای ترک ازدواج یحیی به خاطر مسافرت های زیاد دانسته اند،ولی امام باقر علیه السلام می فرماید:«عفّت یحیی باعث شد تا ازدواج نکند و از زنان کناره بگیرد».
پیام ها:
1-دعای خالصانه از قلب پاک مستجاب می شود. «دَعا زَکَرِیّا... فَنادَتْهُ الْمَلائِکَهُ»
2-نماز،در ادیان پیشین نیز بوده است. «یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ»
3-مِحراب و جایگاه عبادت،از قداست خاصّی برخوردار است.محل نزول مائده آسمانی؛ «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» استجابت دعا. «فَنادَتْهُ الْمَلائِکَهُ... فِی الْمِحْرابِ»
4-نماز،زمینه ی نزول فرشتگان است. «فَنادَتْهُ الْمَلائِکَهُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ»
5-اراده ی خداوند بر هر چیزی غلبه دارد.پیریِ و ناتوانی پدر و عقیمیِ و نازایی مادر،مانع فرزنددار شدن نیست. «أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیی»
6-گاهی نامگذاری افراد از طرف خداست. «یُبَشِّرُکَ بِیَحْیی»
7-انبیا یکدیگر را تصدیق می کنند. «مُصَدِّقاً بِکَلِمَهٍ مِنَ اللّهِ»
8-حضرت عیسی نشانه ای از قدرت خداست،نه فرزند خدا. «بِکَلِمَهٍ مِنَ اللّهِ»
9-خداوند از آینده هر کس خبر دارد. «سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا»
10-عفّت و کنترل تمایلات جنسی،مورد ستایش خداوند است. «حَصُوراً»
«40»قالَ رَبِّ أَنّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَ امْرَأَتِی عاقِرٌ قالَ کَذلِکَ اللّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ
(زکریّا)گفت:پروردگارا! چگونه برای من پسری خواهد بود،در حالی که به پیریِ رسیده ام و همسرم نازاست؟!(خداوند)فرمود:این چنین خداوند هر چه را بخواهد انجام می دهد.
پیام ها:
1-در نومیدی بسی امید است. «أَنّی یَکُونُ لِی غُلامٌ... کَذلِکَ اللّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ»
2-در بیان ضعف ها از خود شروع کنیم. «بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَ امْرَأَتِی عاقِرٌ»
3-اراده ی خداوند،فوق وسائل و اسباب طبیعی است. «یَفْعَلُ ما یَشاءُ»
«41»قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَهً قالَ آیَتُکَ أَلاّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَهَ أَیّامٍ إِلاّ رَمْزاً وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ
(زکریّا)گفت:پروردگارا! برای من نشانه ای قرار ده(تا علم من به یقین و اطمینان تبدیل شود.خداوند)فرمود:نشانه ی تو آن است که تا سه روز با مردم سخن نگویی،مگر از طریق اشاره.(البتّه به هنگام ذکر خدا زبانت باز می شود.پس)پروردگار خود را(به شکرانه ی این نعمت)بسیار یاد کن و هنگام شب و صبح او را تسبیح گوی.
پیام ها:
1-خدایی که می تواند زبان را هنگام تکلّم با مردم ببندد و هنگام ذکر خدا باز کند، می تواند از پدری پیر و مادری عقیم نیز فرزندی به دنیا بیاورد. «کَذلِکَ اللّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ... أَلاّ تُکَلِّمَ النّاسَ»
2-انبیا،به دنبال رسیدن به مقام یقین و شهود هستند. «اجْعَلْ لِی آیَهً»
3-هر چه لطف الهی بیشتر می شود باید یاد او نیز بیشتر شود. «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیراً»
4-ذکر خدا هر چه بیشتر،بهتر. «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیراً»
5-در میان ذکرهای خداوند،تسبیح جایگاه خاصّی دارد. «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ... وَ سَبِّحْ»
«42»وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ
و(بیاد آور)هنگامی را که فرشتگان گفتند:ای مریم! همانا خداوند تو را برگزیده وپاک ساخته وبر زنان جهانیان برتری داده است.
نکته ها:
* کلمه«اصطفی»،هر جا همراه حرف«علی»باشد،به معنای مقدّم بودن و سرآمدشدن است و هر جا بدون آن باشد،به معنای انتخاب است.
* در تفاسیر المنار، قرطبی،مراغی،روح البیان و کبیر می خوانیم که سرآمد زنان جهان چهار نفرند: مریم،آسیه،خدیجه و فاطمه.
در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز آمده است که مریم سرآمد زنانِ زمان خود بود، ولی فاطمه علیها السلام سرآمد زنان در طول تاریخ است. البتّه خداوند حکیم هرگاه شخصی را بر می گزیند،به جهت لیاقت ها و قابلیّت های ویژه ی اوست.
پیام ها:
1-فرشتگان،با غیر انبیا نیز سخن می گویند. «قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیَمُ»
2-زن می تواند به مقام قرب الهی برسد و خداوند برای او پیام بفرستد. «إِنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ»
3-حضرت مریم،هم در کمالات برگزیده شد و هم بر سایر زنان برتری یافت.به همین جهت جمله «اصْطَفاکِ» دوباره تکرار شده است.
4-حضرت مریم معصوم بوده است. «طَهَّرَکِ»
5-حضرت مریم الگوی زنان است. «اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ»
«43»یا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرّاکِعِینَ
ای مریم!(به شکرانه این همه نعمت،)برای پروردگارت خضوع کن و سجده بجای آور و با رکوع کنندگان رکوع نما.
نکته ها:
* در آیه ی قبل،خداوند سه کمالی که به مریم علیها السلام داده را یاد کرد:گزینش الهی؛ «اصْطَفاکِ» تطهیر الهی؛ «طَهَّرَکِ» و سرآمد دیگران شدن؛ «اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ» در این آیه سه مسئولیّت از او می خواهد:خضوع و فروتنی؛ «اقْنُتِی» سجده؛ «اسْجُدِی» و رکوع؛ «ارْکَعِی» پس هر نعمتی مسئولیّتی را به دنبال دارد.
پیام ها:
1-افراد برجسته باید تواضع و عبادتشان بیشتر باشد. «یا مَرْیَمُ اقْنُتِی...» (برای اولیای خدا،عبادات ویژه ای سفارش شده است،همانگونه که برای پیامبر صلی الله علیه و آله نماز شب واجب بود.)
2-نماز،رکوع و سجود،بهترین راه شکر است.در آیه ی قبل برگزیدگی خداوند مطرح شد که سزاوار شکر است. «اصْطَفاکِ... اُقْنُتِی»
3-عبادت باید تنها برای پروردگار باشد. «لِرَبِّکِ»
4-عبادت،مایه ی تربیت انسان است.«ربک»
5-نمازجماعت وعبادت دسته جمعی،قبل از اسلام نیز بوده است. «مَعَ الرّاکِعِینَ»
6-حضور زن در اجتماعات عبادی واجتماعاتی که مردان نیز حضور دارند سفارش شده است. «مَعَ الرّاکِعِینَ» به شرط آنکه زنان،مریم گونه رفتار نمایند.
7-منتخبین وبرگزیدگان،باید همراه توده ها و در متن جامعه باشند،نه جدا و منزوی از مردم. «ارْکَعِی مَعَ الرّاکِعِینَ»
«44»ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ
اینها از خبرهای غیبی است که ما به تو وحی می کنیم،حال آنکه تو نزد آنان نبودی، آنگاه که قلم های خود را(برای قرعه کشی)می افکندند تا(به وسیله قرعه معلوم شود که کدام یک)کفالت مریم را بر عهده بگیرد ونزد آنها نبودی آنگاه که (برای گرفتن سرپرستی مریم)با هم کشمکش می کردند.
نکته ها:
* همان گونه که اشاره شد،پیش از تولّد مریم،مادرش نذر کرده بود که فرزندش خادم بیت المقدّس باشد.لذا پس از تولّد،نوزاد را در پارچه ای پیچیده به مسجد آورد و به بزرگان بنی اسرائیل گفت:این کودک نذر مسجد است.چون این مادر از خانواده ای بزرگ و محترم بود،برای سرپرستی این نوزاد،نزاع سختیدر گرفت و بنا بر قرعه شد.
پیام ها:
1-انبیا از طرف خدا بر گوشه ای از غیب آگاه می شوند. «مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ» یکی از جلوه های اعجاز قرآن،گزارشات غیبی و نقل نهفته های تاریخ است.
2-برخی حکایت های قرآن،تنها از طریق وحی برای رسول خدا کشف شد و قبل از آن نه در کتابی بود و نه در سینه ای. «مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ»
3-یکی از راههای شناخت تاریخ پیشینیان،وحی است. «ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ»
4-یکی از راههای حلّ اختلاف،قرعه است. «یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ» امام باقر علیه السلام فرمود: اوّلین کسی که مورد قرعه قرار داده شد مریم علیها السلام بوده،و این قرعه کشی در زمان یتیمی آن حضرت بوده است
5-یک گذشت از مادر واین همه کرامت برای فرزند. «نَذَرْتُ... أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ» مادرِ مریم با آنکه سالها صاحب فرزند نمی شد،ولی به خاطر نذری که کرده است از فرزند دلبندش می گذرد،ودر مقابل بزرگان بنی اسرائیل برای سرپرستی او سر ودست می شکنند.
6-بزرگان،در قبول مسئولیّت های مقدّس با هم رقابت می کنند. «أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ»
«45»إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَهٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ
(بیاد آور)آنگاه که فرشتگان گفتند:ای مریم! همانا خداوند تو را به کلمه و نشانه ای از سوی خویش به نام مسیح،عیسی پسر مریم،بشارت می دهد.
او که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است.
نکته ها:
* در قرآن،از حضرت عیسی به«کلمه»یاد شده است که در فرهنگ قرآن،به معنای «مخلوق»می باشد.نظیر آیه ی 109 سوره کهف که می فرماید: «قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی» اگر دریاها برای نوشتن کلمات الهی مُرکّب شوند،دریاها تمام می شوند،ولی کلمات الهی به پایان نمی رسد.
* وصف «وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ» در قرآن تنها برای حضرت عیسی علیه السلام آمده و در مورد شخص دیگری این صفت گفته نشده است.
پیام ها:
1-گاهی مقام زن بدانجا می رسد که خداوند از طریق فرشتگان با وی سخن می گوید. «إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیَمُ»
2-فرزند،نعمت است.«یبشّرک»
3-عیسی فرزند خدا نیست،مخلوق خداست،ولی مخلوقی بس بزرگ و ناشناخته. «بِکَلِمَهٍ مِنْهُ» («کلمه»به صورت نکره آمده که رمز عظمت و ناشناختگی است.)
4-خداوند برای اولیای خود قبل از تولّدشان نامگذاری می کند. «اسْمُهُ الْمَسِیحُ»
5-کسی که از انسان متولّد و دوران جنینی را طی کرده است،چگونه می تواند فرزند خدا باشد؟ «عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ»
6-وجاهت دنیوی نیز یک ارزش است وکسب آن مانعی ندارد. «وَجِیهاً فِی الدُّنْیا»
«46»وَ یُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ الصّالِحِینَ
(آن فرزندی که به تو بشارت داده شد)در گهواره،(به اعجاز)و در میانسالی(به وحی)با مردم سخن می گوید و از شایستگان است.
نکته ها:
* سخن گفتن در گهواره و پیش گویی از آینده،معجزه ی است از حضرت مسیح. گفتگو در بزرگی، پیشگویی دیگری است که او تا بزرگی زنده خواهد بود.همان گونه که خبر از شایستگی و وارستگی او نیز یک پیشگویی و بشارت است.
پیام ها:
1-کسی که می تواند به مریم،بدون داشتن همسر فرزند دهد،می تواند در گهواره، زبان کودک او را به سخن گفتن باز کند. «یُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ»
2-گاهی که خدا بخواهد شخص پاکدامنی را باامدادهای غیبی از اتهام پاک می کند. «یُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ»
3-با اعجاز خدایی کودکی می تواند پیام رسان الهی باشد. «یُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ» چنانکه امام جواد و امام هادی و امام زمان علیهم السلام در کودکی به امامت رسیدند.
3-آنجا که خدا بخواهد،کودک همانند بزرگسالان سخن می گوید. «فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً»
4-از مادری صالحه چون مریم،فرزندی مثل عیسی پدید می آید.«من الصالحین»
«47»قالَتْ رَبِّ أَنّی یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قالَ کَذلِکِ اللّهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
(مریم)گفت:پروردگارا! چگونه برای من فرزندی باشد،در حالی که هیچ انسانی با من تماس نداشته است؟خداوند فرمود:چنین است(کار) پروردگار،او هر چه را بخواهد می آفریند.هرگاه اراده کاری کند،فقط به آن می گوید:باش! پس(همان لحظه)موجود می شود.
نکته ها:
* اراده ی خداوند سبب پیدایش وآفرینش موجودات است و می تواند بدون اسباب و وسیله ی مادّی نیز بیافریند.او سبب ساز و سبب سوز است،گاهی تأثیر چیزی را از آن می گیرد و گاهی به چیزی اثر می بخشد.پیدایش وبقا و آثار همه چیز بسته به اراده و خواست اوست.
پیام ها:
1-ریشه سؤال و تعجّب،اگر انکار و لجاجت نباشد مانعی ندارد. «أَنّی یَکُونُ لِی وَلَدٌ» اولیای خدا نیز اراده خداوند در امور جهان را بر پایه ی اسباب و علل طبیعی می دانند و لذا اگر بشارت ویژه ای بر خلاف آن آمد،چگونگی آن را از خداوند می پرسند.
2-آفرینش خداوند از راه غیر معمول،کار تازه ای نیست و عوامل طبیعی نیز منحصر در امور شناخته شده نیست. «کَذلِکِ»
3-شرط آفرینش،اراده ی حتمی الهی است. «قَضی أَمْراً... کُنْ فَیَکُونُ»
«48»وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ
و خداوند به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل را می آموزد.
نکته ها:
* در تفاسیر شیعه و سنّی می خوانیم که مراد از تعلیم کتاب،آموزش خط و نوشتن است ومراد از حکمت،آگاهی برمصالح و مفاسد اشیا و افعال و اخلاق و عقاید است،خواه آثار دنیوی باشد،خواه اخروی.
پیام ها:
1-یکی از اصول و شرایط رهبری الهی،داشتن آگاهی های لازم است.آگاهی براساس علم و حکمت وکتب آسمانی. «یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ...»
2-رهبر باید به حوادث و قوانین گذشته نیز آگاه باشد.خداوند به عیسی علیه السلام، تورات موسی علیه السلام را آموخت. «وَ التَّوْراهَ»
«49»وَ رَسُولاً إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتی بِإِذْنِ اللّهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
و(عیسی را به)پیامبری به سوی بنی اسرائیل(فرستاد تا بگوید)که همانا من از سوی پروردگارتان برای شما نشانه ای آورده ام.من از گل برای شما(چیزی)به شکل پرنده می سازم،پس در آن می دمم،پس به اراده و اذن خداوند پرنده ای می گردد.و همچنین با اذن خدا کور مادرزاد و مبتلایان به پیسی را بهبود می بخشم و مردگان را زنده می کنم واز آنچه می خورید و آنچه در خانه هایتان ذخیره می کنید به شما خبر می دهم،براستی اگر ایمان داشته باشید در این معجزات برای شما نشانه و عبرتی است.
نکته ها:
* هرجا احساس خطر می شود باید توجّه بیشتری باشد.در زنده کردن مردگان،شفا دادن کوران و سایر بیماران،خطر انحراف عقیده و غلوّ وجود دارد،لذا در این آیه دو بار ودر آیه ی 110 سوره مائده،چهار مرتبه مسأله اذن خدا مطرح شده است.
* رسالت عیسی علیه السلام مخصوص بنی اسرائیل است؛ «رَسُولاً إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ» ولی نبوّت او که مقام تبلیغ و ارشاد بوده،برای تمام مردم است.همانند حضرت موسی که به او خطاب می شود: «اذْهَبْ إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی»ولی هنگامی که ساحران شهر،معجزه حضرت موسی را می بینند به او ایمان می آورند.
بنابراین حضرت موسی یک مأموریت ویژه نسبت به شخص فرعون داشت و مأموریت دیگر برای ارشاد عمومی همه ی مردم.
* هر پیامبری باید معجزه ای داشته،معجزه اش نیز باید متناسب با شرایط وافکار مردم آن عصر باشد.
امام رضا علیه السلام فرمود:عیسی علیه السلام در زمانی ظهور کرد که بیماری ها شیوع و مردم به طبیب نیاز داشتند. لذا معجزات آن حضرت در جهت شفای بیماران بود.
امام صادق علیه السلام فرمود:حضرت عیسی علیه السلام در سن هفت سالگی به آنچه مردم در خانه هایشان مصرف یا ذخیره می کردند،خبر می داد.
* اگر ولیّ خدا با اذن او از گِل پرنده ای می سازد،پس زنده شدن مردگان در روز قیامت با قدرت الهی کار مشکلی نیست.
پیام ها:
1-معجزه،جلوه ای از ربوبیّت خدا و در راستای هدایت وتربیت انسان هاست.
«جِئْتُکُمْ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ»
2-اولیای خداوند با اذن او قدرت تصرّف و تغییر در نظام آفرینش را دارند. «فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ»
3-انبیا علم غیب دارند وحتی به جزئیات زندگی مردم آگاهند. «أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ
ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ»
«50»وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراهِ وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَ جِئْتُکُمْ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ
(عیسی فرمود:)من تصدیق کننده توراتی هستم که پیش روی من است و (آمده ام)تا برخی از چیزهایی که بر شما(به عنوان تنبیه)حرام شده بود برایتان حلال کنم. وازجانب پروردگارتان برای شما نشانه ای آورم.پس، از خداوند پروا و از من اطاعت کنید.
نکته ها:
* در این آیه، احترام به قوانین گذشته الهی،بشارت به تخفیف تکلیف،تأکید به تقوای الهی و اطاعت از رهبری،مطرح شده است.
* در آیه ی 146 سوره ی انعام،خداوند می فرماید:به خاطر ستم یهودیان،آنان را تنبیه و هر حیوان ناخن دار را بر آنان تحریم کردیم و همچنین چربی و پیه گاو و گوسفند را جز مقداری که به استخوان و روده ها و کمر آنها چسبیده،حرام ساختیم.شاید مراد از حرام هایی که در این آیه با آمدن عیسی علیه السلام حلال می شود،همین موارد باشد.
* هر کجا بنای اصلاح و ارشاد باشد،باید نکاتی را مراعات کرد:
الف:اصول مشترکه و صحیح دیگران را پذیرفت. «مُصَدِّقاً»
ب:حتّی المقدور به مقدّسات آنان احترام گذاشت. «مِنَ التَّوْراهِ»
ج:فضای باز و آزادی ها را بشارت داد. «لِأُحِلَّ لَکُمْ»
د:در چارچوب قوانین الهی حرکت کرد. «فَاتَّقُوا اللّهَ»
پیام ها:
1-پیامبران،یکدیگر را قبول داشته و تصدیق می کرده اند. «وَ مُصَدِّقاً...»
2-دین،یک جریان است نه یک جرقه و انبیا و کتب آسمانی دارای هدفی واحد
هستند. «وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراهِ»
3-وعده ی محرومیّت زدایی،رفع محدودیّت ها و اعطای آزادی های صحیح و معقول،رمز استقبال مردم است. «لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ»
4-بعضی از محدودیّت ها در ادیان سابق،جریمه ی موقّت الهی بوده اند،نه حکم دائمی الهی. «لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ»
5-همان گونه که انبیا دارای ولایت تکوینی هستند و قدرت تصرّف در هستی را دارند؛ «أَخْلُقُ لَکُمْ» صاحب ولایت تشریعی نیز هستند وقانون وضع می کنند.
«لِأُحِلَّ لَکُمْ...»
6-تنها کسی حقّ دارد قانون را عوض کند که رسول خدا و دارای معجزه باشد.
بعد از جمله «لِأُحِلَّ لَکُمْ» جمله «جِئْتُکُمْ بِآیَهٍ» آمده است.
7-معجزه از شئون ربوبیّت الهی و برای هدایت وتربیت مردم است. «بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ»
8-هرکس اهل تعصّب وتحجّر باشد و تغییرات بجا را نپذیرد،تقوا ندارد. «لِأُحِلَّ لَکُمْ... فَاتَّقُوا اللّهَ»
9-لازمه ی تقوا،اطاعت از پیامبر است. «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ»
- حکم اعدام وسنگسار زناکار،در سِفر تثنیه باب 22 وسِفر لاویان باب 20 آمده است.