سیمای سوره ی نساء

این سوره یکصد و هفتاد و شش آیه دارد و در مدینه نازل شده است.

محتوای آن،دعوت به ایمان و عدالت،عبرت از امّت های پیشین،قطع رابطه ی دوستانه با دشمنان خدا،حمایت از یتیمان،احکام ازدواج و ارث،لزوم اطاعت از رهبر الهی،هجرت،جهاد در راه خدا و...است.

از آنجا که سی و پنج آیه ی اوّل این سوره،پیرامون مسائل خانوادگی است،به سوره ی نساء(زنان)نام گذاری شده است.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

یا أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً«1»

ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید،آن کس که شما را از یک نفس آفرید و همسرش را نیز از(جنس)او آفرید و از آن دو،مردان و زنان بسیاری را (در روی زمین)پراکنده ساخت واز خدایی که(با سوگند)به او از یکدیگر درخواست می کنید،پروا کنید و(نسبت)به ارحام نیز تقوا پیشه کنید (وقطع رحم نکنید)که خداوند همواره مراقب شماست.

نکته ها:

* امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند:صله ی رحم کنید،گرچه با سلام دادن باشد، خداوند فرمود:

وَ اتَّقُوا اللّهَ ... وَ الْأَرْحامَ ... [1]

پیام ها:

1-آغاز سوره ی خانواده،با سفارش به تقوا شروع شده است،یعنی بنیان خانواده،بر تقواست و مراعات آن بر همه لازم است. «یا أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا»

2-خلقت و تربیت انسان،هر دو به دست خداست،پس پروا و اطاعت هم باید

از او باشد. «اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ»

3-همه ی انسان ها از یک نوعند،پس هر نوع تبعیض نژادی،زبانی،اقلیمی و...

ممنوع است. «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ»

4-زن و مرد در آفرینش وحدت دارند و هیچکدام از نظر جنسیّت بر دیگری برتری ندارند. «خَلَقَ مِنْها زَوْجَها»

5-همه ی انسان ها در طول تاریخ،از یک پدر و مادرند. بَثَّ مِنْهُما رِجالاً ...

روایات درباره ی ازدواج فرزندان آدم دو نوع است،آنچه با قرآن هماهنگ است،روایاتی است که می گوید:فرزندان آدم با یکدیگر ازدواج کردند.[2]

6-در مسائل تربیتی،تکرار یک اصل است. اِتَّقُوا رَبَّکُمُ ... اِتَّقُوا اللّهَ

7-رعایت حقوق خانواده و خویشاوندان،لازمه ی تقواست. اِتَّقُوا اللّهَ ...

وَ الْأَرْحامَ امام باقر علیه السلام فرمود:قرابت دلبستگان پیامبر صلی الله علیه و آله را باید با موّدت مراعات کرد.[3]

وَ آتُوا الْیَتامی أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی أَمْوالِکُمْ إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً«2»

و اموال یتیمان را به آنان(باز)دهید و اموال بد(خودتان)را با اموال خوبِ (یتیمان)تبدیل نکنید و اموال آنان را با اموال خود نخورید،همانا این (تصرّفاتِ ظالمانه)گناهی بزرگ است.

پیام ها:

1-اموال یتیمان را باید به آنان پس داد،هرچند خود ندانند یا فراموش کنند. «آتُوا الْیَتامی أَمْوالَهُمْ» 2-اسلام،حامی طبقه ی محروم و ضعیف است. «الْیَتامی»

3-کودکان یتیم،حقّ مالکیّت دارند. «أَمْوالَهُمْ»

4-ممانعت،تبدیل وکاستن از مال یتیم،گناه بزرگ است. «إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً»

5-گناهان،کبیره و صغیره دارند. «حُوباً کَبِیراً»

وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامی فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنی أَلاّ تَعُولُوا«3»

و اگر می ترسید که عدالت را درباره ی(ازدواج با)دختران یتیم مراعات نکنید،(از ازدواج با آنان صرف نظر نمایید و)با زنان دلخواه(دیگر)ازدواج کنید،دوتا،سه تا،یا چهار تا.پس اگر ترسیدید که(میان همسران)به عدالت رفتار نکنید،پس یک همسر (کافی است)یا (به جای همسر دوّم از) کنیزی که مال شماست(کام بگیرید،گرچه کنیز هم حقوقی دارد که باید مراعات شود)این نزدیک تر است که ستم نکنید.

نکته ها:

* بعضی مردان،دختران یتیم را برای تکفّل و سرپرستی به خانه می بردند،بعد هم با آنان،با مهریه ی کم ازدواج کرده و به آسانی هم آنان را طلاق می دادند.آیه نازل شد که اگر از بی عدالتی بیم دارید،با زنان دیگر ازدواج کنید.آیه ی قبل،درباره ی رعایت عدالت در اموال یتیمان بود،این آیه،فرمان عدالت در ازدواج با دختران یتیم است.

* درباره ی حکمتِ تعدّد زوجات،می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف:تلفات مردها در جنگ ها و حوادث بیشتر است و زنانی بیوه می شوند.

ب:جوانان،کمتر حاضرند با بیوه ازدواج کنند.

ج:همه ی زنان بیوه و بی همسر،تقوای کافی و قدرت کنترل خود را ندارند.

د:زنان در هرماه،مدّتی عذر دارند و مسائل زناشویی تعطیل است.

نتیجه آنکه برای حفظ حقوق بیوه ها طبق شرایطی مرد می تواند همسر دوم بگیرد تا مشکل هر دو طرف حل شود.

* سؤال: در این آیه مسئله بی عدالتی به صورت مشکوک بیان شده است: «إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا» ،امّا در آیه ی 129 همین سوره می فرماید: «لَنْ تَسْتَطِیعُوا» که شما قدرت آن را ندارید،این دو آیه را چگونه می توان جمع نمود؟

پاسخ: در مسائل مادّی مانند لباس،مسکن،خوراک و هم خوابی باید عادل باشید و اگر می ترسید عادل نباشید برنامه دیگری را برای خود تنظیم کنید،ولی در آیه 129 می فرماید:

شما هرگز قدرت بر عدالت ندارید که مراد عدالت در علاقه و تمایلات قلبی است چون علاقه در اختیار انسان نیست تا بتواند آن را یکسان تقسیم کند.این پاسخ با استفاده از حدیثی از امام صادق علیه السلام می باشد.[4]

پیام ها:

1-اسلام،حامی محرومان،به ویژه یتیمان و بالاخص دختران یتیم است،آن هم در مسأله ی عفّت و زناشویی و پرهیز از سوء استفاده از آنان.... فِی الْیَتامی

2-لازم نیست برای ترک ازدواج با یتیمان،یقین به بی عدالتی داشته باشیم، احتمال و ترس از آن هم کافی است. «إِنْ خِفْتُمْ»

3-در انتخاب همسر،می توان سراغ ایتام رفت،مگر آنکه خوف بی عدالتی باشد.

إِنْ خِفْتُمْ ... فَانْکِحُوا

4-در انتخاب همسر،تمایل قلبی یک اصل است. «طابَ لَکُمْ»

5-اسلام،با تعدّد همسر برای مرد،با شرایطی موافق است. فَانْکِحُوا ... مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ ... فَواحِدَهً 6-تعدّد زوجات،هم محدود به چهار همسر است و هم مشروط به مراعات عدالت است.[5] فَانْکِحُوا ... رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ ... فَواحِدَهً

وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَهً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً«4»

و مهر وکابین زنان را به صورت هدیه و با رغبت بدهید و اگر با میل و رغبت خویش چیزی از آن را به شما بخشیدند،آن را حلال وگوارا مصرف کنید.

نکته ها:

* کلمه ی «نِحْلَهً» به گفته ی راغب اصفهانی،از«نحل»به معنای زنبور عسل است.چون زنبور عسل به مردم عسل می بخشد و توقّعی هم ندارد،به هدیه هم «نِحْلَهً» گفته می شود.

البتّه بعضی مفسّران«نحله»را به معنای«دَین»گرفته اند.یعنی مهریّه،دَین و بدهی قطعی مرد است.

* در حدیث آمده است:بهترین اموال خویش را برای سه مصرف قرار دهید:1.مهریّه.

2.حج.3.کفن.اگر بهترین اموال را صرف مهریّه کنید،فرزندان شما صالح می شوند.[6]

* چون در جاهلیّت و بعضی اقوام،مهریه زن را پدر یا بستگان می گرفتند،خداوند در قرآن، ابتدا نام گیرنده را برد و فرمود: «وَ آتُوا النِّساءَ» مهریه را به خود زن بدهید و نفرمود:«و اتوا صدقات النساء»مهریه زنان را بپردازید،تا گیرنده هر که بتواند باشد.

پیام ها:

1-پرداخت مهریّه به زن حقّ او و الزامی است. وَ آتُوا النِّساءَ ...

2-مهریّه،نرخ زن نیست،بلکه نشانه ی صداقت مرد در علاقه و دوستی به همسراست. «صَدُقاتِهِنَّ»

3-زن،مالک مهریه ی خود است و با وجود زن پدر و بستگان زن،حقّ گرفتن مهریه ی او را برای خود ندارند. «آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ»

4-مهریّه،بهای زن نیست،بلکه هدیه ی مرد به همسرش می باشد. «نِحْلَهً»

5-زن،در گرفتن یا بخشیدن مهریه،آزاد و مستقل است. «فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ»

6-مال گوارا،مالی است که صاحبش آنرا با طیب خاطر و رضایت ببخشد. فَإِنْ طِبْنَ ... هَنِیئاً

7-رضایت ظاهری کافی نیست.رضایت قلبی لازم است.بخشش های اکراهی، اجباری و یا رودربایستی اعتبار ندارد. طِبْنَ ... نَفْساً

8-مهر و هبه،از اسباب مالک شدن است. «صَدُقاتِهِنَّ ،فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ»

9-زنان تحت تأثیر عواطف همه ی مهر خود را نبخشند. «شَیْءٍ مِنْهُ»

وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً«5»

و اموال خود را که خداوند وسیله ی برپائی زندگی شما قرار داده،به دست سفیهان ندهید (ولی)رزق و مخارج آنان را از درآمد آن بدهید و آنان را بپوشانید و با آنان سخن شایسته و نیکو بگویید.

نکته ها:

* در روایات،افراد شرابخوار و فاسق،سفیه خوانده شده اند.[7] پس اموال عمومی نباید در دست چنین افرادی قرار گیرد،زیرا مال،قوام جامعه است و سپردن هرگونه مقام و مسئولیتِ مالی به این افراد،خیانت به جامعه است.

* امام صادق علیه السلام به شخصی فرمودند:مال خود را حفظ کن،چون مال موجب قوام دین تو است.و آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند. وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ اَلَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیاماً ...[8]

* امام باقر علیه السلام درباره ی معنای «السُّفَهاءَ» فرمودند:مقصود کسی است که به او اطمینان نداری.[9]

پیام ها:

1-سفیه،از تصرّف در مال خود ممنوع است. «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ»

2-مالی که سبب برپا ماندن جامعه است،نباید در اختیار سفیه باشد. أَمْوالَکُمُ الَّتِی ... قِیاماً

3-حاکم شدن سفیه حتّی بر اموال خود،ضربه ی اقتصادی به جامعه است و جامعه نست به اموال شخصی افراد حقّ دارد. «أَمْوالَکُمُ» به جای«أموالهم»

4-در برخوردها،باید به مصالح اقتصادی جامعه و رشد فکری افراد توجّه کرد، نه عواطف و ترحّم های گذرا. «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ»

5-مال و ثروت،قوام زندگی و اهرم نظام است. «جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیاماً»

6-سرمایه نباید راکد بماند.باید اموال یتیمان و سفیهان هم،در مدار تولید و سوددهی قرار گیرد و از درآمدش زندگی آنان بچرخد،نه از اصل مال.

«وَ ارْزُقُوهُمْ فِیها» به جای«منها»

7-به ابعاد روحی و شخصیّت محرومان باید توجّه کرد. «قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»

8-ممنوع کردن افراد از تصرّف در اموالشان،واکنش دارد.چاره ی آن برخورد و سخن نیکوست. «قَوْلاً مَعْرُوفاً»

وَ ابْتَلُوا الْیَتامی حَتّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفی بِاللّهِ حَسِیباً«6»

و یتیمان را بیازمایید،تا هنگامی که به(سنّ بلوغ و ازدواج)برسند،پس اگر در آنان رشد (فکری) یافتید،اموالشان را به ایشان برگردانید و آن را به اسراف و شتاب،از(بیم)اینکه بزرگ شوند(و اموالشان را از شما بگیرند)مصرف نکنید.

وهر(قیّم وسرپرستی)که بی نیاز است،عفّت به خرج دهد(و از گرفتن  حق الزّحمه ی امور یتیمان چشم بپوشد)وآن که نیازمند است،به مقدار متعارف (در برابر نگهداری از مال یتیم)می تواند ارتزاق کند.پس هرگاه اموالشان را به آنان ردّ کردید،(افرادی را)بر آنان گواه وشاهد بگیرید.(این گواهی برای حفظ حقوق یتیمان است،وگرنه)خدا برای محاسبه کافی است.

نکته ها:

* امام صادق علیه السلام فرمودند:مراد از «آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً» این است که یتیمان بتوانند مال خود را حفظ کند.[10]

همچنین فرمودند:مراد از «فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ» به مقداری است که شکم خود را سیر کند.[11]

پیام ها:

آیین نامه ی پرداخت اموال یتمیان

1-یتیمان را پیش از بلوغ،از نظر رشد اقتصادی،آزمایش کرده و با کارآموزی و یاددادن روش داد و ستد انان را رشد دهید. وَ ابْتَلُوا الْیَتامی ...

2-یتیم،زیر نظر ولیّ خود،حقّ تصرّف در مال خود را دارد.لازمه ی عمل به «وَ ابْتَلُوا» ،آن است که یتیم زیر نظر ولیّ خود تصرّف کند،تا آزمایش شود.

3-برای در اختیار داشتن سرمایه،علاوه بر بلوغ جنسی،بلوغ اقتصادی و اجتماعی هم لازم است. «إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً»

4-در سپردن اموال یتیم به او،حدس و گمان کافی نیست.باید اطمینان به رشد داشته باشید. «آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً»

5-مالکیّت،همواره همراه با جواز تصرّف نیست.یتیم مالک هست،امّا تا رشد نیابد،حقّ تصرّف ندارد. «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً»

6-افراد متمکّن،خدمات اجتماعی را بدون چشمداشت انجام دهند. «مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ»

7-در گرفتن حقّ الزّحمه،حدّ متعارف را در نظر بگیرید. «فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ»

8-هم اموال یتمیان را حفظ کنید،هم با شاهد گرفتن و جلوگیری از اختلافات و تهمت های آینده،آبروی خود را حفظ کنید. «فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ»

9-گواهی مردم،برای حفظ عزّت دنیاست و گواهی خدا برای عزّت آخرت.

«وَ کَفی بِاللّهِ حَسِیباً»

10-گواه گرفتن در جامعه،نزاع را خاتمه می دهد،ولی حساب قیامت همچنان پابرجاست. «وَ کَفی بِاللّهِ حَسِیباً»

لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً«7»

برای مردان،از آنچه پدر و مادر ونزدیکان،(پس از مرگ)بر جای گذاشته اند سهمی است و برای زنان(نیز)از آنچه پدر ومادر و خویشاوندان بر جای گذاشته اند،سهمی است، خواه(مقدار مال)کم باشد یا زیاد،سهمی معیّن و مقرّر.

پیام ها:

1-زنان همانند مردان حقّ ارث دارند و دین،حافظ حقوق آنان است. لِلرِّجالِ نَصِیبٌ ... لِلنِّساءِ نَصِیبٌ

2-ارث،از اسباب مالکیّت است. «لِلرِّجالِ نَصِیبٌ»

3-خویشاوندی که نزدیک تر است،در ارث مقدّم تر است. «الْأَقْرَبُونَ»

4-تقسیم عادلانه ی میراث،مهمّ است،نه مقدار آن. «قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ»

5-سهم ارث،تغییر ناپذیر است. «نَصِیباً مَفْرُوضاً»

وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَهَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً«8»

و اگر هنگام تقسیم(ارث)،خویشاوندانی(که ارث نمی برند)ویتیمان و مستمندان حاضر شدند،پس چیزی از آن مال به آنان روزی دهید و با آنان پسندیده سخن بگوئید.

نکته ها:

* از اینکه «أُولُوا الْقُرْبی» در کنار «الْیَتامی» و «الْمَساکِینُ» آمده،معلوم می شود که مراد از بستگان، بستگان فقیری هستند که به طور طبیعی ارث نمی برند.چنانکه سفارش عاطفی آخر آیه نیز این معنا را تأیید می کند.

پیام ها:

1-به نگاه ها،حضورها وتوقّعات طبیعی محرومان توجّه کنید. «وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَهَ»

2-اموال ارثی را مخفیانه تقسیم نکنید،تا امکان حضور دیگران هم باشد. «حَضَرَ الْقِسْمَهَ أُولُوا الْقُرْبی»

3-در تقسیم ارث،علاوه بر افرادی که سهم مشخّص دارند،به فکر فقرا و محرومان و یتیمان نیز باشید. نَصِیباً مَفْرُوضاً ... فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ

4-با هدایای مالی و زبان شیرین،از کینه ها و حسادت ها،پیشگیری و پیوندهای خانوادگی را مستحکم تر کنید. «فَارْزُقُوهُمْ... قُولُوا»

5-هدایای مادّی،همراه با محبّت و عواطف معنوی باشد. «قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»

وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً«9»

و کسانی که اگر پس از خود فرزندان ناتوانی به یادگار بگذارند،بر(فقر آینده)آنان می ترسند، باید(از ستم درباره یتیمان مردم نیز)بترسند.از خداوند پروا کنند و سخنی استوار گویند.

نکته ها:

* به گفته ی روایات،خوردن مال یتیم،هم بازتاب دنیوی دارد و هم اخروی.در دنیا خسارت به اولاد می رسد،که در این آیه مطرح شده و در آخرت،عذاب دوزخ دارد که در آیه ی بعد مطرح شده است.[12]

* ممکن است مراد آیه،نهی از انفاق و وصیت های غیر متعادل باشد،بدین معنا که:مبادا با داشتن کودکان خردسال و ضعیف،همه ی اموال خود را وقف یا انفاق کنید و پس از مرگ، اولاد خود را در فقر و بدبختی رها سازید.[13] و ممکن است خطاب آیه به کسانی باشد که فرزندان عقب افتاده دارند،تا آینده ی آنان را با برنامه ریزی تأمین کنند.[14]

* در رسیدن به خیر یا شرّ،میان نسل ها ارتباط است،زیرا آثار عمل محدود به عمر ما نیست، شرّ کار پدر به فرزند می رسد و به عکس اولاد از آثار کار نیک پدر بهره مند می شود.

داستان موسی و خضر و مرمّت دیواری که گنج یتیمانی در آن بود،از نمونه های آن است.قرآن می فرماید: «کانَ أَبُوهُما صالِحاً»[15]

پیام ها:

1-باید خود را جای دیگران گذاشت،تا دردها را بهتر درک کرد.با یتیمان مردم چنان رفتار کنیم که دوست داریم با یتیمان ما آنگونه رفتار شود. «تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعافاً»

2-هرکه آتشی روشن کند،دودش به چشم خودش می رود.ظلم امروز به ایتام مردم،به صورت سنّت در جامعه در می آید و فردا دامن یتیمان ما را هم می گیرد. «وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا...»

3-در شیوه های تبلیغی،باید از عواطف وفطریّات هم استفاده کرد. «ذُرِّیَّهً ضِعافاً»

4-نه خیانت در اموال یتیمان،نه خشونت در گفتار با آنان. «فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَ لْیَقُولُوا...»

5-یتیمان،در کنار لباس وخوراک،به محبّت و عاطفه و ارشاد هم نیاز دارند.

«وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً»

إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً«10»

همانا،آنان که اموال یتیمان را به ستم می خورند،در حقیقت،آتشی را در شکم خود فرو می برند و بزودی در آتشی افروخته وارد خواهند شد.

نکته ها:

* علاّمه طباطبایی قدس سره این آیه را دلیل بر تجسّم اعمال انسان در قیامت دانسته است، زیرا قرآن می فرماید:مال یتیم به صورت آتش می شود و خورنده آن را می سوزاند.

پیام ها:

1-چهره ی واقعی خوردن مال یتیم در دنیا،به صورت خوردن آتش در قیامت آشکار خواهد شد. «یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ... یَأْکُلُونَ ... ناراً»

2-حضور در منزل ایتام و خوردن از مال آنان،در صورتی که مایه ی ضرر و زیان به آنان نباشد،اشکالی ندارد. «یَأْکُلُونَ... ظُلْماً»

یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَهً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَهٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَهً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً«11»

خداوند درباره(ارث)فرزندانتان به شما سفارش می کند،برای پسر مانند سهم دو دختر است، پس اگر وارثان از جنس زن و بیش از دو نفر باشند،دو سوم میراث، سهم آنان است و اگر یکی باشد،نصف میراث از آنِ اوست.و برای هر یک از پدر و مادرِ(میّت)،یک ششم میراث است،اگر میّت،فرزندی داشته باشد.امّا اگر فرزندی نداشته و پدر ومادر،تنها وارث او باشند،مادر یک سوم می برد(و باقی برای پدر است)و اگر متوفّی برادرانی داشته باشد،مادرش یک ششم می برد.(البتّه تقسیم ارث)پس از عمل به وصیّتی است که او(متوفّی)سفارش کرده یا پرداخت بدهی اوست.شما نمی دانید پدران و پسرانتان،کدامیک برایتان سودمندترند.این احکام، از سوی خدا واجب شده است،همانا خداوند دانا و حکیم است.

نکته ها:

* گرچه دریافتی ارث زن نصف مرد است،ولی بهره گیری اش دو برابر مرد است.فرض کنید مقدار موجودی 30 سهم باشد که دختر 10 و پسر 20 سهم می برد،ولی دختر به خاطر آنکه تعهّدی ندارد،سهم خود را پس انداز می کند و برای مخارج زندگی از سهم پسر که 20 سهم بود بهره مند می شود.پس نیاز خود را از سهم مرد تأمین کرده و سهم خود را ذخیره دارد.

بنابراین دختر در گرفتن نصف می گیرد،ولی در بهره گیری کاملاً تأمین است.

* در حدیثی از امام جواد علیه السلام آمده است:هیچگونه هزینه فردی واجتماعی بر عهده زن نیست، علاوه بر آنکه هنگام ازدواج مهریه می گیرد،ولی مرد هم مهریه می دهد، هم خرج زن را عهده دار است.زن بی هیچ مسئولیّتی سهم ارث دریافت می کند وحقّ پس انداز دارد ولی در بهره گیری، از همان سهم مرد بهره می گیرد.[16]

* احکام ارث،در تورات نیز بیان شده[17]و در انجیل آمده است که مسیح گفت:من نیامده ام تا احکام تورات را تغییر دهم.

* عرب جاهلی،زنان و کودکان را از ارث محروم می کرد،ولی اسلام برای هریک از فرزند و همسر،متناسب با نیازهای آنان سهم الارث قرار داد.

* رسیدن ارث به فرزند،انگیزه ی فعّالیت بیشتر است.اگر انسان بداند که اموالش به فرزندش نمی رسد،چندان تحرّک از خود نشان نمی دهد.در فرانسه،هنگامی که قانون ارث لغو شد، فعّالیت های اقتصادی ضعیف شد.

* بیشتر بودن سهم فرزندان متوفّی از والدین او شاید برای آن است که والدین،سال های پایانی عمر را می گذرانند ونیاز کمتری دارند.اگر متوفّی برادر نداشت،سهم مادر یک سوم، و اگر داشت یک ششم،و باقی برای پدر است.شاید بدان جهت که مخارج برادران متوفّی معمولاً به عهده ی پدر است،نه مادر.

* امام صادق علیه السلام فرمود:پرداخت بدهی میّت برانجام وصیّت او مقدّم است[18] چنانکه اگر وصیّت او خلاف شرع باشد نباید عملی شود.[19]

* شخصی از اینکه زنش دختر زاییده بود،نگران بود.امام صادق علیه السلام این قسمت از آیه را برای او تلاوت فرمود که: «لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً»[20]

پیام ها:

1-اسلام،آیین فطرت است.آن گونه که وجود فرزند،تداوم وجود والدین است و خصوصیّات و صفات جسمی و روحی آنان به فرزند منتقل می شود،اموال هم باید به فرزندان منتقل گردد. «یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلادِکُمْ»

2-وصیّت که حقّ خود انسان است،بر حقوق وارثان مقدّم است. «مِنْ بَعْدِ وَصِیَّهٍ»

3-حقوق مردم،بر حق وارثان و بستگان مقدّم است. «مِنْ بَعْدِ... دَیْنٍ»

4-در تفاوت سهم ارثِ بستگان،حکمت هایی نهفته است که ما نمی دانیم.سهم ارث،بر اساس مصالح واقعی بشر استوار است،هرچند خود انسان بی توجّه باشد. «لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً»

5-علم و حکمت،دو شرط ضروری برای قانونگذاری است.احکام ارث،بر اساس علم و حکمت الهی است. «فَرِیضَهً مِنَ اللّهِ ...عَلِیماً حَکِیماً»

وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصِینَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّهٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَهً أَوِ امْرَأَهٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ وَصِیَّهً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ«12»

و برای شما (مردان)نصف ارثی است که همسرانتان به جا گذاشته اند،اگر آنان فرزندی نداشته باشند، (هر چند از شوهر دیگر)،ولی اگر برای آنان فرزندی باشد،سهم شما یک چهارم از میراث است،البتّه پس از عمل به وصیّتی که کرده اند یا ادای دَینی که دارند و(امّا اگر شوهر از دنیا رفت)سهم زنان یک چهارم از چیزی است که به جا گذاشته اید،البتّه اگر فرزندی نداشته باشید،ولی اگر فرزندی داشته باشید(اگر چه از همسر دیگر)سهم همسران یک هشتم از چیزی است که بر جای نهاده اید.(این تقسیم)پس از عمل به وصیّت یا پرداخت دینی است که دارید و اگر مرد یا زنی که از او ارث می برند کلاله باشد(یعنی والدین و فرزندی نداشته باشد) و برای او برادر و خواهر باشد، برای هر یک از آنان یک ششم است و اگر آنان (خواهر و برادر)بیش از یکی باشند، همه آنان در یک سوّم،به تساوی شریکند، (البتّه)پس از انجام وصیّتِ میّت یا ادای دینِ او، بی آنکه وصیّت،ضرر به وارث داشته باشد.این،سفارشی از سوی خداست و خداوند،دانا و بردبار است.

نکته ها:

* در آیه گذشته،ارث فرزندان و والدین مطرح بود،در این آیه،ارث زن و شوهر و برادر و خواهر مادری مطرح است.البتّه احکام ارث را باید به کمک روایات اجرا کرد،چون فروع و شاخه های زیادی دارد،که در آیات قرآن نیامده است.

* لفظ «کَلالَهً» دوبار در قرآن آمده است؛یکی در این آیه و دیگری در آخرین آیه ی همین سوره.این کلمه در لغت به معنای احاطه است،فامیلی که انسان و فرزند انسان را احاطه کرده اند.«اکلیل»،نیز تاجی است که سر را احاطه می کند.کُلّ،عددی است که اعداد دیگر را احاطه کرده است.

این کلمه در بحث ارث دو معنی دارد:

1-برادران و خواهرانِ مادری میّت،که در این آیه به کار رفته است.

2-برادران و خواهرانِ پدر و مادری یا پدریِ میّت،که مراد آیه آخر است.

* گرچه پرداخت بدهی،بر انجام وصیّت مقدّم است،لکن چون در عمل،انجام وصیّت سخت تر است،خداوند در آیه،اوّل عمل به وصیّت را آورده،بعد پرداخت بدهی را.[21]

* در حدیث آمده است:وصیّت به ثلث مال،زیاد است،سعی کنید وارثان شما بهره ی بیشتری از ارث ببرند،تا همه بی نیاز باشند.و ضرر رسانی در وصیّت از گناهان کبیره است.

و عمل به وصیّتی که به ضرر وارث باشد الزامی نیست[22]

* اگر مردی چند همسر داشت،یک هشتم یا یک چهارم ارث،میان آنان به طور یکسان تقسیم می شود.

* دیون و بدهی های متوفّی،هم شامل دیون الهی است،مثل:حج،خمس،زکات و کفّاره،و هم شامل دیون مردمی است[23]

پیام ها:

1-پرداخت بدهی مردم،آن قدر مهم است که در این دو آیه،چهار بار مطرح شده است. مِنْ بَعْدِ وَصِیَّهٍ ... أَوْ دَیْنٍ در احادیث آمده است:در قیامت،تمام گناهان شهید بخشیده می شود،مگر دَین و بدهی او.[24]

2-داشتن فرزند-اگر چه از همسر دیگر-سهم هر یک از زن و شوهر را به نصف کاهش می دهد،تا فرزندان نیز از متوفّی سهم ببرند،خواه فرزند دختر باشد یا پسر. «فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ»

3-در وصیّت کردن،باید حال وارثان را مراعات کرد،تا به آنان زیان نرسد. «غَیْرَ مُضَارٍّ»

4-اسلام،نه فقط ضرر رسانی در زندگی،بلکه زیان رساندن پس از مرگ را نیز مردود می داند. «غَیْرَ مُضَارٍّ»

5-تقسیم الهی ارث،هم عالمانه است و هم اگر تخلّف کردید،خداوند در قهر خود حلیم است و شتابی ندارد. «وَصِیَّهً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ»

تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ«13»

آن(چه گفته شد،)حدود ومقررّات الهی است وهرکس از خدا ورسولش پیروی کند خداوند او را به باغهایی وارد می کند که از زیر درختانش نهرها جاری است،آنان همیشه در آن می مانند،و این است کامیابی و رستگاری بزرگ.

پیام ها:

1-احکام ارث، از حدود الهی است،پس نباید از مرز آن گذشت. «تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ» 2-اطاعت از رسول خدا به منزله ی اطاعت از خداست. «وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ»

3-سعادت و رستگاری،در گرو حرکت در مسیر الهی است،نه کام گیری بیشتر از ارث. «ذلِکَ الْفَوْزُ»

وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِینٌ«14»

و هرکس خدا ورسولش را نافرمانی کند واز حدود الهی تجاوز نماید،خدا او را وارد آتشی می کند که همیشه در آن می ماند وبرای او عذابی خوارکننده است.

پیام ها:

1-آنان که به وصیّت نامه عمل نمی کنند،یا بدهی متوفّی را نمی پردازند،یا با انکار حقّ یا ندادن سهم بعضی وارثان،سعی در تصاحب اموال می کنند،برای همیشه در عذاب و قهر الهی اند. تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ ... یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ

2-ملاک سعادت وشقاوت،اطاعت یا نافرمانی نسبت به خدا و رسول اوست،نه چیز دیگر. مَنْ یُطِعِ اللّهَ ... وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ

3-نافرمانی رسول خدا،نافرمانی خداست. «یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ»

4-نافرمانی مستمرّ،سبب خلود است. مَنْ یَعْصِ اللّهَ ... یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِیها یَعْصِ فعل مضارع و نشان استمرار است.

5-متجاوزان به حقوق دیگران،در ردیف کفّار بوده و گرفتار عذاب جاویدان می شوند. «خالِداً فِیها»

6-قهر خداوند،هم عذاب جسمی دارد،هم خواری روحی. «عَذابٌ مُهِینٌ»

وَ اللاّتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَهَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَهً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتّی یَتَوَفّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً«15»

واز زنان شما کسانی که مرتکب زنا شوند،پس چهار نفر از میان شما (مردان مسلمان)را بر آنان شاهد بگیرید،پس اگر شهادت دادند،آن زنان را در خانه ها(ی خودشان)نگاه دارید،تا مرگشان فرا رسد،یا آنکه خداوند،راهی برای آنان قرار دهد(و قانون جدیدی بیاورد).

نکته ها:

* امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از راه دیگر که خداوند قرار می دهد،حدود الهی و سنگسار و شلاّق است.[25]

* بعضی آیه را شامل مساحقه و همجنس بازی زنان نیز دانسته و از مجمع البیان روایتی را از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که مؤیّد آن است.[26]

* در روایتی می خوانیم که مسئله ی حبس در خانه نسبت به زن زناکار،در جاهلیّت نیز بوده و اسلام در آغاز آن را پذیرفته است،ولی بعد از تقویت اسلام مسئله از حبس به اجرای حدّ تبدیل شده است.[27]

پیام ها:

1-برای حفظ آبرو و شرف دیگران،اسلام برای اثبات زنا،چهار شاهد مقرّر کرده است، و حتّی اگر سه شاهد گواهی دهند،هر سه شلاّق می خورند،ولی برای اثبات قتل، دو شاهد کافی است. «أَرْبَعَهً مِنْکُمْ»

2-شاهد بر زنا،هم باید مرد باشد و هم مسلمان،تا در اثبات جرم،دقّت لازم صورت گیرد. «أَرْبَعَهً مِنْکُمْ»

3-گواهی بر زنا واجب نیست. «فَإِنْ شَهِدُوا» 4-در قضاوت به علم خود اکتفا نکنیم، گواهی لازم است. «فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ» 5-کیفر زن زناکار،حبس در«خانه»است،نه زندان های عمومی،که ممکن است فساد بیشتر بیاموزد. «فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ»

6-حبس زن در خانه،برای آنست که افراد جامعه را فاسد نکند و از ازدواج محروم بماند و میدانی برای لذّت پیدا نکند. «فَأَمْسِکُوهُنَّ»

7-برای سالم سازی و پاکسازی جامعه،حبس مجرم لازم است. «فَأَمْسِکُوهُنَّ»

8-حبس ابد،کیفر زنان شوهرداری بوده است که مرتکب زنا شده اند. «حَتّی یَتَوَفّاهُنَّ الْمَوْتُ» البتّه این حکم موقّت بوده تا به تازیانه و سنگسار کیفر شود.

«أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً»

وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللّهَ کانَ تَوّاباً رَحِیماً«16»

و آن دو نفری از شما که سراغ فحشا و زنا روند(زن یا مرد زناکار و بدون همسر) هر دو را آزار دهید(و بر آنان حدّ جاری کنید).پس اگر توبه کرده و خود را اصلاح کردند،از آنان درگذرید(زیرا)خداوند توبه پذیرِ مهربان است.

نکته ها:

* در تفاسیر برای این آیه،معانی گوناگونی گفته شده است،ولی معنای فوق،از تفسیر نمونه گرفته شده است.البتّه معنای دیگری نیز به ذهن می رسد و آن اینکه:

هرگاه دو مرد تصمیم به انجام فاحشه(لواط)بگیرند،ولی فقط کارهای مقدّماتی را انجام دهند، به نحوی که اطمینان به انجام آن در آینده است،شما از باب نهی از منکر،آن دو را تنبیه و تعزیر وتهدید کنید.اگر شرمنده شدند و دست کشیدند و گذشته را جبران کردند،شما هم از آنان بگذرید،که خدا توبه پذیر و رحیم است.

طبق این معنی کلمه ی«اللّذان»به معنای دو مرد آمده،نه یک مرد ویک زن که از باب تغلیب باشد،و «فَآذُوهُما» به معنای آزار و تنبیه است،نه اجرای حدّ.توبه و اصلاح هم به معنایِ صرف نظر واقعی است،نه اینکه قبل از صدور حکم قاضی توبه کنند. «یَأْتِیانِها» را هم می توان به معنای انجام مقدّمات قریب الوقوع فحشا گرفت و این در عرف رایج است که کاری را به کسی نسبت دهند که در آستانه ی انجام آن است.مثل اینکه به شخصی که افراد را به مهمانی دعوت کرده و مشغول تهیه مقدّمات است،می گویند فلانی مهمانی می کند،یا مهمان دارد.(واللّه العالم)

* توبه ی زناکار و صرف نظر نمودن از اجرای حد درباره او،تا وقتی است که کار به دادگاه و اقامه ی شهود و صدور حکم نرسیده باشد،وگرنه پس از صدور حکم،توبه مانع اجرای آن نمی شود.

إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً«17»

بی گمان(پذیرش)توبه بر خدا،برای کسانی است که از روی جهالت کار بد می کنند،سپس زود توبه می کنند.پس خداوند توبه ی آنان را می پذیرد و خداوند،دانا و حکیم است.

نکته ها:

* این آیه به گوشه ای از شرایط قبولی توبه اشاره می کند.از جمله آنکه:

الف:گناه،از روی نادانی وبی توجّهی به عواقب گناه باشد،نه از روی کفر و عناد.

ب:گنهکار باید زود توبه کند،پیش از آنکه گناه او را احاطه کند،یا خصلت او شود،یا قهر و عذاب الهی فرا رسد.

* امام صادق علیه السلام فرمود:هر گناهی که انسان مرتکب شود گرچه آگاهانه باشد در حقیقت جاهل است،زیرا خود را در خطر قهر الهی قرار داده است.[28]

پیام ها:

1-پذیرفتن توبه ی واقعی،از حقوقی است که خداوند برای مردم،بر عهده ی خودش قرار داده است. «التَّوْبَهُ عَلَی اللّهِ»

2-علمی که در برابر هوس ها وغرائز پایدار نباشد،جهل است. یَعْمَلُونَ ... بِجَهالَهٍ

3-تا گناه زیاد نشده،توبه آسان است.در این آیه می خوانیم: «یَعْمَلُونَ السُّوءَ» که مراد انجام یک گناه است،ولی در آیه ی بعد می خوانیم: «یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ» ، مراد گناهان زیاد می باشد که توبه کردن از آن مشکل است.

4-خدا،گناهکاران را به توبه فوری تشویق می کند. «یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ»

5-سرعت در توبه،کلید قبولی آن است. «یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ»

6-توبه باید واقعی باشد،اگر تظاهر به توبه کنیم خدا حقیقت را می داند. «کانَ اللّهُ عَلِیماً»

7-پذیرش عذر گناهکاران بی عناد،حکیمانه است. «عَلِیماً حَکِیماً»

وَ لَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّی إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً«18»

و پذیرش توبه،برای کسانی که کارهای زشت می کنند تا وقتی که مرگ یکی از آنان فرا رسد، آنگاه می گوید:همانا الآن توبه کردم،نیست.و نیز برای آنان که کافر بمیرند،بلکه برای آنان عذاب دردناک مهیّا کرده ایم.

پیام ها:

1-توبه در حال اختیار و آزادی ارزش دارد،نه در حال اضطرار یا مواجهه با خطر. «إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ»

2-اصرار بر گناه،توفیق توبه را از انسان می گیرد.کلمه ی «یَعْمَلُونَ» نشانه استمرار و کلمه ی«سیئات»به معنای تعدّد و تکرار گناه است.

3-توبه را نباید به تأخیر انداخت.چون زمان مرگ معلوم نیست و توبه هنگام معاینه ی مرگ،پذیرفته نمی شود. إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ ...

4-هنگام خطر ومرگ،فطرت خداشناسی انسان آشکار می شود. «إِنِّی تُبْتُ الْآنَ»

5-کافر مردن و بد عاقبتی،همه ی اعمال نیک و از جمله توبه را تباه و حبط می کند. «یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفّارٌ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاّ أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً«19»

ای کسانی که ایمان آورده اید! برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه به ارث برید و بر آنان سخت نگیرید تا بعضی از آنچه را به آنان بخشیده اید،خود ببرید، مگر آنکه مرتکب فحشاء آشکار شوند و با آنان به نیکویی رفتار کنید و اگر از همسرانتان خوشتان نیامد چه بسا شما چیزی را خوش نداشته باشید،ولی خداوند،خیر فراوان در آن قرار داده باشد.

نکته ها:

* بر خلاف سنّت جاهلیّت،که گاهی زن نیز به ارث برده می شد،ممکن است آیه اشاره به این باشد که تنها اموال قابل ارث است و همسرِ متوفّی،ارثِ کسی نیست.او خودش می تواند بعد از فوت شوهرش،همسر دیگری انتخاب کند.

پیام ها:

1-اسلام،مدافع حقوق زن است. «لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً»

2-بازپس گرفتن مهریه با زور و اجبار،حرام است. «لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ»

3-تنها در صورتی که زن در معرض بی عفّتی باشد،مرد حقّ سخت گیری دارد.

لا تَعْضُلُوهُنَّ ... إِلاّ أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ

4-با زنان باید خوش رفتاری کرد. «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»

5-مرد،سنگ زیرین آسیای زندگی است و باید با خوشرفتاری،بر سختی ها شکیبا باشد.(خطاب آیه به مرد است.) لا تَعْضُلُوهُنَّ ... عاشِرُوهُنَّ

6-بسیاری از خیرات،در لابلای ناگواری های زندگی است. یَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْراً ...

7-حلّ مشکلات خانواده و داشتن حلم و حوصله،برای سعادت فرزندان،بهتر از جدایی و طلاق است. «فِیهِ خَیْراً کَثِیراً»

8-همیشه خیر و شرّ ما همراه با تمایلات ما نیست،چه بسا چیزی را ناخوشایند داریم،ولی خداوند خیر زیاد در آن قرار داده باشد.زیرا انسان به همه ی مصالح خویش آگاه نیست. فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا ... فِیهِ خَیْراً کَثِیراً

وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً«20»

و اگر خواستید همسری بجای همسری انتخاب کنید ومال فراوانی به آنان داده باشید،از او چیزی مگیرید.آیا می خواهید با بهتان و گناه آشکار،آن را بازپس گیرید؟!

نکته ها:

* «قنطار»به معنای مال زیاد که مانند پل و قنطره وسیله ی بهره برداری است.

* در دوران جاهلیّت،بعضی همین که می خواستند همسر دیگری بگیرند،به همسر اوّل تهمت می زدند تا او در فشار قرار گیرد و مهریه خود را ببخشد آنگاه شوهر او را طلاق می داد، سپس از همان مهرِ برگردانده شده،همسر دیگری می گرفت.آیه،این سنّت جاهلی را نکوهش می کند.

پیام ها:

1-ازدواج مجدّد از نظر اسلام مجاز است. «اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ»

2-طلاق،به دست مرد است. «أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ»

3-مهریه زیاد،اشکالی ندارد،گرچه سفارش به مهریه کم شده است. «آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً»

4-مالکیّت انسان در چهارچوب قوانین الهی،محدودیّت ندارد. «قِنْطاراً»

5-اسلام،حامی حقوق زن است و ازدواج دوّم را به قیمت ضایع کردن حقّ همسر اوّل منع می کند. «فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً»

6-زن،حقّ مالکیّت دارد و مهریّه،بی کم وکاست باید به او تحویل شود.

«فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً»

7-اگر شخصی به حقّ،مالک شد،نمی توان مالش را اگرچه زیاد باشد از او گرفت. فَلا تَأْخُذُوا ...

8-یکی از بدترین انواع ظلم،گرفتن مال مردم،همراه با توجیه کردن و تهمت زدن و بردن آبروی آنان است. «أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً»

وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضی بَعْضُکُمْ إِلی بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً«21»

و چگونه آن مال را پس می گیرید،در حالی که هر یک از شما از دیگری کام گرفته اید و همسرانتان از شما(هنگام ازدواج،برای پرداخت مهریه)پیمان محکم گرفته اند!

پیام ها:

1-در نهی از منکر باید از عواطف انسانی هم بهره گرفت.شما که مدّتها با همسر خود روابط کامل داشته و کامیاب شده اید چرا اکنون مهریه او را به ناحقّ پس می گیرید. «قَدْ أَفْضی بَعْضُکُمْ إِلی بَعْضٍ»

2-هنگام ناراحتی های زندگی،به یاد لذّت های قبل باشیم. «قَدْ أَفْضی»

3-در بیان امور مربوط به زناشویی،ادب را مراعات کنیم. «أَفْضی»

4-مهریّه حقّی است برای زنان که در برابر هم خوابی تعیین شده است. «قَدْ أَفْضی»

5-عقد ازدواج،یک میثاق محکم است. «مِیثاقاً غَلِیظاً»

6-پس گرفتن مهریه پیمان شکنی است. وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ ... وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً

وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کانَ فاحِشَهً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِیلاً«22»

و با زنانی که پدرانتان به ازدواج خود در آورده اند،ازدواج نکنید،مگر آنچه درگذشته (پیش از نزول این حکم)انجام شده است.همانا این گونه ازدواج،بسیار زشت و مایه ی دشمنی و راه بدی است.

نکته ها:

* از رسوم جاهلی آن بود که اگر شخصی از دنیا می رفت،فرزندان او با نامادری خود (همسر پدر)ازدواج می کردند.یکی از انصار به نام ابوقیس از دنیا رفت.فرزندش به نامادری خود پیشنهاد ازدواج کرد.آن زن گفت:باید از پیامبر کسب تکلیف کنم.در پاسخ او این آیه نازل شد وازدواج با«زن پدر»را ممنوع کرد.

پیام ها:

1-اسلام دین فطرت است.انسان طبعاً از ازدواج با مادر و نامادری تنفّر دارد،لذا در اسلام حرام شده است. «لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ»

2-«زن پدر»ها به منزله ی مادر است.پس به جای کینه و ناسازگاری،باید نسبت به فرزندان«مادری»کنند. «لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ»

3-باید فرزندان حریم پدر را در ازدواج حفظ کنند. «لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ»

4-فرزندان،به زن پدر،به دید«مادر»بنگرند. «ما نَکَحَ آباؤُکُمْ»

5-اسلام از گذشته ها چشم می پوشد.ازدواج های پیش از این حکم،با نامادری،مورد عفو است. «إِلاّ ما قَدْ سَلَفَ» چنانکه می خوانیم:«الاسلام یجُبّ ما قبله» اسلام،گذشته را می پوشاند.

6-برای گفتار،باید بطور اجمال یا تفصیل،دلیل و برهان آورد. «إِنَّهُ کانَ فاحِشَهً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِیلاً»

7-ازدواج با نامادری،راهبردی بد و راه ازدواج با سایر محارم را نیز می کند. «ساءَ سَبِیلاً»

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ وَ عَمّاتُکُمْ وَ خالاتُکُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُکُمُ اللاّتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ مِنَ الرَّضاعَهِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ وَ رَبائِبُکُمُ اللاّتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللاّتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلابِکُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلاّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً«23»

بر شما حرام شده است(ازدواج با)مادرانتان و دخترانتان،و خواهرانتان و عمّه هایتان و خاله هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و آن مادرانتان که به شما شیر داده اند و خواهران رضاعی(شیری)شما و مادران همسرانتان و دختران همسرانتان (از شوهر قبلی)که در دامن شما تربیت یافته اند،به شرط آنکه با مادرانشان، همبستر شده باشید،پس اگر آمیزش نکرده اید مانعی ندارد(که با آن دختران ازدواج کنید) و (همچنین حرام است ازدواج با)همسران پسرانتان که از نسل شمایند(نه پسر خوانده ها) و(حرام است در ازدواج)جمع بین دو خواهر،مگر آنچه پیشتر انجام گرفته است.همانا خداوند بخشنده و مهربان است.

نکته ها:

* در این آیه گروه هایی از زنان که به انسان محرمند و ازدواج با آنان حرام است،ذکر شده است.محرمیّت و حرمت ازدواج از سه راه حاصل می شود:

1.ولادت(ارتباطنسبی)2.ازدواج(ارتباطسببی)3.شیرخواری(ارتباط رضاعی)

* تحریم ازدواج با محارم در ادیان پیشین نیز بوده است.[29]

* ازدواج با غیر محارم،عامل گسترش ارتباط خانواده ها است.

* ازدواج همزمان با دو خواهر،معمولاً آنان را به حسادت و رقابت شخصی و جنسی می کشاند و علاقه هایشان به عداوت می انجامد.شاید نهی به این خاطر باشد. وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ ...

پیام ها:

1-اختیار حرام و حلال کردن همه چیز(خوردنی ها،نوشیدنی ها،معاملات،عقد و ازدواج ها...)تنها برای خداست. «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ» 2-شیر مادر،همچون تولّد از مادر، یکی از اسباب محرمیّت است.در انتخاب دایه دقّت کنیم. «أُمَّهاتُکُمُ اللاّتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ مِنَ الرَّضاعَهِ»

3-به دخترانی که از شوهر قبلیِ زن شما هستند و در خانه شما زندگی می کنند،به چشم دختر خود نگاه کنید و مربّی آنان باشید. «وَ رَبائِبُکُمُ اللاّتِی فِی حُجُورِکُمْ»

4-قانون عطف به ماسبق نمی شود. «إِلاّ ما قَدْ سَلَفَ»

(کسانی که قبل از تحریم،دو خواهر را به عقد خود در آورده اند،کیفری ندارند گرچه بعد از اعلام این قانون باید یکی از خواهران را نگه داشته و دیگری را رها کند.)

وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاّ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ کِتابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَهِ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً«24»

و(ازدواج با)زنان شوهردار(نیز بر شما حرام شده است،)مگر آنان که(به حکم خداوند، در جنگ با کفّار)مالک شده اید.(این احکام،)نوشته و قانون خدا بر شماست.و جز اینها(که گفته شد،)برای شما حلال است که(زنان دیگر را)به وسیله ی اموال خود،به قصد پاکدامنی و نکاح،نه به قصد زنا،طلب کنید.پس هرگاه از آن زنان،(به نکاح موقّت)کام گرفتید،مهرشان را به عنوان یک واجب بپردازید و پس از تعیین مهر، در (تغییر مدّت عقد یا مقدار مهر)آنچه با یکدیگر توافق کنید،بر شما گناهی نیست.همانا خداوند دانا و حکیم است.

نکته ها:

* کلمه ی«محصنات»از نظر لغوی،یعنی آنچه در حِصن و حریم باشد و از دسترسی دیگران منع شود.ریشه این کلمه در قرآن،در مورد سه گروه استعمال شده است:

1.زنان عفیف وپاکدامن.چنانکه خداوند درباره حضرت مریم می فرماید: «الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها»[30]

2.زنان شوهردار.زیرا شوهر نقش حفاظت از عفت زن را به عهده دارد.مراد از «الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ» در آیه مورد بحث،همین معنی است.

3.زنان آزاده که اسیر جنگی نبوده و کنیز نیستند.زیرا اسارت سبب پاره شدن پرده های عفّت و حیای زن می گردد و بی عفّتی در میان کنیزان شایع بوده است.مراد از «الْمُحْصَناتِ اَلْمُؤْمِناتِ» در آیه بعد،این معناست.

* کلمه ی «مُسافِحِینَ» از«سفاح»به معنای زنا می باشد.

* اسارت برای زنان کافر،به منزله ی طلاق آنان از شوهران است.مثل ایمان آوردن زن،که اگر شوهرش به کفر ادامه دهد،ایمان آوردن او را از شوهر جدا می کند.

ازدواج با زن شوهردار،از نظر اسلام حرام است،از هر مذهب وملت که باشد.ولی چون اسارت به منزله ی طلاق است،زن اسیر،پس از اسارت به مدّت یکبار قاعده شدن،و اگر باردار است تا وضع حمل باید عده نگهدارد و در مدّت عده هیچ گونه ارتباط زناشویی با او جایز نیست.این طرح زناشویی بعنوان همسر یا کنیز،از طرح بازگرداندن به کفّار یا رها کردن و بی سرپرست گذاشتن،بهتر است.

* کلمه ی«متعه»همچون کلمه ی حج،صلاه،ربا و غنیمت،دارای معنای شرعی است،نه لغوی.بنابراین به قول علامه در تفسیر المیزان شکّی در آن نیست که مراد از جمله ی «اسْتَمْتَعْتُمْ» مُتعه است.

* پرداخت اجر، «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» در مُتعه مربوط به استمتاع است، «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ» در حالی که اگر مراد آیه نکاح دائم باشد،باخواندن عقد مهریه لازم است،خواه استمتاع بشود یا نشود، لکن قبل از آمیزش اگر طلاق صورت گرفت،نصف مهریه پرداخت می شود.

* جمله ی «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» به فرموده اهل بیت علیهم السلام [31]واکثر تفاسیر اهل سنّت،مربوط به ازدواج موقّت است که خلیفه دوّم آن را حرام کرد،با آنکه کسی حقّ تحریم حکم خدا را ندارد.واگر حرام نمی شد به گفته روایات، [32]کسی مرتکب زنا نمی شد مگر افراد شقیّ.ازدواج موقّت یک طرح صحیح است و دنیا بخاطر نداشتن آن،زنا را آزاد کرده است.ازدواج موقّت یک ضرورت اجتماع است و در روایات اهل سنّت می خوانیم،جواز مُتعه به خاطر دوری از همسر و بروز جنگ ها بوده که الآن نیز همان شرایط موجود است.

مُتعه طرحی برای حل این مشکل اجتماعی و جلوگیری از فساد است وتا قیامت هم جنبه شرعی دارد.

* دستاویز بعضی این است که در قرآن موضوع عدّه و ارث و حفظ فروج،نسبت به ازدواج مطرح است و متعه ازدواج نیست.ولی پاسخ ما این است:

اوّلاً نام ازدواج به متعه هم گفته می شود،و ثانیاً در متعه هم عدّه لازم است وفقط قانون ارث زن از مرد یا بالعکس،در متعه استثنا شده است.

چند پرسش:

1.آیا ازدواج موقّت نقابی بر چهره ی فحشا نیست؟

پاسخ: خیر،زیرا:

الف:در ازدواج موقّت زن فقط در اختیار یک نفر است.

ب:حداقل چهل و پنج روز باید عدّه نگاه دارد.

ج:مولود مُتعه همچون مولود همسر دائمی است.

2.آیا مردان هوسباز از این قانون سوء استفاده نمی کنند؟

پاسخ: ممکن است از هر قانون مفید و ضروری،افرادی سوء استفاده کنند.مگر از انگور شراب نمی سازند؟مگر زمانی که بعضی از سفر حج سوء استفاده کردند،باید منکر سفر حج شد؟

3.تکلیف فرزندان مُتعه چیست؟

پاسخ: در حقوق و ارث و امثال آن،هیچ فرقی با فرزندان همسر دائم ندارند.

پیام ها:

1-برای ازدواج،نباید سراغ زنان شوهردار رفت. «وَ الْمُحْصَناتُ»

2-زنان اسیر در جنگ با کفّار،نباید بی سرپرست بمانند،یا به کفّار برگردانده شوند،بلکه به عنوان همسر یا کنیز،با مسلمانان رابطه ی شرعی داشته باشند.

«إِلاّ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ»

3-حرام بودن ازدواج با محارم و زنان شوهر دار و جمع میان دوخواهر،از احکام ثابت،قطعی و تغیرناپذیر الهی است. حُرِّمَتْ ... کِتابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ

4-صرف بودجه در مسیر بی عفّتی و فحشا،حرام است. تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ ...غَیْرَ مُسافِحِینَ

5-ازدواج موقّت،شرعی است و مهریه زن باید پرداخت شود. فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ ...فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ

6-در مهریه،رضایت طرفین شرط است. «فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ»

7-بعد از پایان مدّت در ازدواج موقّت،می توان مدّت یا مهریه را با رضایت طرفین تمدید و اضافه کرد. «لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَهِ»

8-ازدواج موقّت و احکام و قوانین ازدواج،برخاسته از علم و حکمت خداوند است. «عَلِیماً حَکِیماً»

9-علم وحکمت دو شرط لازم برای قانون گذار است. کِتابَ اللّهِ ... عَلِیماً حَکِیماً

جزء«5»

وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَیْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَهٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَی الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ«25»

و هر کس از شما،که توانایی مالی ندارد تا با زنان آزادِ باایمان ازدواج کند، پس از کنیزانِ با ایمانی که شما مالک آنید،(به زنی بگیرد)و خدا به ایمان شما داناتر است.همه از یکدیگرید،پس(نگویید:که من آزادم و تو کنیز.و) با اذن صاحبانشان آن کنیزان را به همسری درآورید و مهریه نیکو و به طور شایسته به آنان بدهید،به شرط آنکه پاکدامن باشند،نه اهل فحشا و نه اهل دوست گرفتن های پنهانی.پس آنگاه که کنیزان،صاحب همسر شدند،اگر مرتکب زنا شوند،کیفرشان نصف کیفر زنانِ آزاد است.این (نوع ازدواج،)برای کسانی از شما رواست که از(رنج وفشار بی همسری و)افتادن به گناه و زنا بر خود بترسد،با این همه،صبر کردن(و ازدواج نکردن با کنیزان)برایتان بهتر است و خداوند بخشنده و مهربان است.

نکته ها:

* چنانکه در نکته های آیه ی قبل گفته شد،مراد از «الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ» در این آیه، زنان آزاد است.زیرا در مقابل آن، «فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ» بکار رفته که به معنای کنیزان است.قرآن در جای دیگر نیز در مورد کنیزان،واژه ی«فتیات»را بکار برده و می فرماید:

«لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ»[33]کنیزان خود را برارتکاب زنا اجبار نکنید.

* کلمه ی«اخدان»،جمع«خِدن»به معنای دوست ورفیق است،امّا معمولا در مورد کسانی به کار می رود که ارتباط با آنها به صورت پنهانی وبرای امور نامشروع است.این کلمه در مقابلِ«مسافحات»بکار رفته که به معنای کسانی است که زنای آشکار و علنی دارند.

* کلمه ی«طَول»به معنای توانایی و داشتن امکانات است و کلمه ی«عَنت»به معنای سختی و رنج و مشکلات است.

* کسانی که مالک کنیز می شوند،بدون آنکه نیازی به عقدِ ازدواج باشد،حقّ آمیزش با او را دارند.لذا مراد از ازدواج با کنیزان که در این آیه مطرح شده است،ازدواج با کنیز دیگران است که باید با اجازه ی صاحبان آنها باشد.

* گرچه ازدواج با کنیزان نکوهیده است،امّا در میان آنها زنان برجسته ی بسیاری بوده اند که صاحب کمالات بوده و به همین جهت برخی اولیای خدا آنان را به همسری گرفته و از آنان صاحب فرزندانی بزرگ شده اند.

پیام ها:

1-در اسلام،برای موضوع ازدواج،بن بست نیست. «وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ»

2-قانونگذار باید به نیازهای طبیعی افراد جامعه از یک سو و فشارهای اقتصادی آنان از سوی دیگر توجّه داشته باشد. وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ ...

3-ازدواج با کنیز را تحمّل کنید،ولی ننگ گناه را هرگز. «فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ»

4-از ازدواج با زن آزاد می توان صرف نظر کرد،ولی از شرط ایمان نمی توان گذشت. «فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ»

5-ایمان،شرط اساسی هر ازدواجی است. «الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ ،فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ»

6-ایمان ظاهری برای ازدواج کافی است،ما مأمور به باطن نیستیم. «وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِکُمْ»

7-ازدواج با کنیز،حقارت نیست. «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ»

8-رضایتِ مالک کنیز در ازدواج،مانند اذن پدرِ دختر،شرط است. «بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ»

9-مالکان بدانند که کنیزان از اهل خودشانند.«اهلهنّ»

10-به کنیزان نیز مثل زنان آزاد،باید مهریه نیکو داد. «آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»

11-مهریه را به خود کنیز بدهید.حقوق اقتصادی و اجتماعی بردگان باید مراعات شود. «آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ»

12-میزان مهریه باید بر اساس عُرف و شئون زن باشد.«بالمعروف»

13-شرطِ بقای ازدواج،پاکدامنی،دوری از فحشا و روابط نامشروع است.

مُحْصَناتٍ غَیْرَ مُسافِحاتٍ ...

14-مجازات زن بدکار اگر کنیز باشد،به خاطر کنیز بودن و محرومیّت های آن،به نصف کاهش می یابد. «فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَی الْمُحْصَناتِ»

15-فراهم آوردن ازدواج های سهل و آسان در جامعه،راه جلوگیری از مفاسد جنسی است. «ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ»

16-سالم سازی روانی از اهداف اسلام است. «ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ»

17-گاهی صبر وخویشتن داری،از برخی ازدواج ها بهتر است. «وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ»

یُرِیدُ اللّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ«26»

خداوند می خواهد(با این قوانین،راه سعادت را)برای شما آشکار سازد و شما را به سنّت های(خوب)پیشینیانتان راهنمایی کند و شما را(با بیان احکام)از گناه پاک سازد و خداوند،دانا و حکیم است.

پیام ها:

1-سنّت خداوند،هدایت،بیان و ابلاغ است. «لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ»

2-از سنّت های خوب گذشتگان باید تبعیّت و تقلید کرد. «سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»

3-احکام و مقرّرات اسلام درباره ی ازدواج،همانند احکام سایر ادیان آسمانی گذشته است. «سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»

4-خداوند،لطف خویش را به انسان برمی گرداند. «یَتُوبَ عَلَیْکُمْ»

5-موارد مجاز یا ممنوع ازدواج،براساس علم وحکمت ومصلحت است. «وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»

وَ اللّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَ یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیْلاً عَظِیماً«27»

و خداوند می خواهد شما را ببخشد(و از آلودگی پاک سازد،)ولی کسانی که از هوسها پیروی می کنند،می خواهند که شما به انحرافی بزرگ تمایل پیدا کنید.

نکته ها:

* آزادی های جنسی در دید اوّل،نوعی لذّت و کامجویی است،لیکن با توجّه به عوارض فردی و اجتماعی آنها،بزرگ ترین سقوط و انحراف است.بی بند وباری،جسم را ذوب،فکر را مشغول،اموال را تباه و اطمینان را سلب می کند.میل به تشکیل خانواده را از بین می برد، فرزندان نامشروع به جامعه تحویل می دهد،امراض مقاربتی و روانی به ارمغان می آورد و در یک کلمه،آزادی جنسی،بزرگ ترین اسارت ها را به دنبال دارد.

پیام ها:

1-محدودیّت ها و قیودی که در ازدواج مطرح است،رمز لطف خدا به انسان و جامعه ی بشری است. «وَ اللّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ»

2-در مسیر شهوترانان گام ننهید و از آنان تقلید نکنید،که دشمن شمایند. «یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ...»

3-هوسبازان بی بند و بار،به چیزی جز غرق شدن شما در شهوات،قانع نمی شوند و می خواهند شما رفیق راهشان باشید. «أَنْ تَمِیلُوا مَیْلاً عَظِیماً»

4-اخلاق جنسی در اسلام،معتدل و دور از افراط و تفریط است،ولی هوسبازان راه افراطی را برای شما می خواهند. «مَیْلاً عَظِیماً»

5-در انتخاب راه دقّت کنیم.در آیه دوبار کلمه«یُرید»به کار رفته است؛یک اراده از خدای علیم حکیم و یک اراده از هوسبازان بدخواه.به سراغ کدام اراده ها می رویم. وَ اللّهُ یُرِیدُ ... یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ

یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً«28»

خداوند می خواهد(با آسان کردن قوانین ازدواج،بار تکلیف)شما را سبک کند.و انسان،ضعیف آفریده شده است.

نکته ها:

* در این سه آیه ی اخیر،گوشه ای از الطاف خداوند در امر ازدواج پی در پی نقل شده است.

خداوند احکام را برای شما بیان می کند، «لِیُبَیِّنَ لَکُمْ» راه نشان می دهد، «یَهْدِیَکُمْ» لطف خود را به شما برمی گرداند، «یَتُوبَ عَلَیْکُمْ» و بر شما آسان می گیرد، «یُخَفِّفَ عَنْکُمْ» و این همه به خاطر آن است که انسان در برابر طوفان غرایز،ناتوان،و قدرت صبر و خودداری او اندک است.

پیام ها:

1-اسلام،دین آسانی است و بن بست ندارد. «یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ»

2-تکالیف دینی،براساس توان وطاقت انسان است. «یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ»

3-مشکل تراشی در ازدواج،خلاف خواست خداست. «یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُخَفِّفَ»

4-پیروی و پایبندی شما در احکام ازدواج،زمینه ی سبکباری و دورماندن جامعه از آفات و مشقات است. «یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ»

5-انسان در برابر غریزه ی جنسی ضعیف است. «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً»

6-میان تکوین و آفرینش انسان،و تشریع و احکام الهی هماهنگی است.یُخَفِّفَ ... ضَعِیفاً

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً«29»

ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را در میان خود به باطل نخورید،مگر اینکه تجارتی با رضایت یکدیگر باشد.و خود(و یکدیگر)را نکشید،همانا خداوند نسبت به شما همواره مهربان بوده است.

نکته ها:

* رمز اینکه نهی از قتل، «لا تَقْتُلُوا» بدنبال نهی از حرام خوری، «لا تَأْکُلُوا» آمده است، شاید آن باشد که سیستم اقتصادی ناسالم،زمینه ی قیام محرومان علیه زراندوزان و بروزدرگیری ها و پیدایش قتل و هلاکت جامعه است.

* امام صادق علیه السلام به هنگام تلاوت این آیه فرمود:کسی که قرض بگیرد و بداند که نمی تواند بازپرداخت کند،مال باطل خورده است.[34] امام باقر علیه السلام در ذیل آیه فرمود:ربا،قمار، کم فروشی و ظلم از مصادیق باطل است.[35]

* رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره وضو و غسل با آب سرد،آنجا که خطر جانی دارد فرمود: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً» .[36]

* امام صادق علیه السلام فرمود:اگر مسلمانی به تنهایی وارد منطقه ی کفّار شد و کشته شد، خودکشی کرده است.[37]

* کشتن رهبران معصوم یکی از مصادیق خودکشی و به هلاکت انداختن جامعه است، امام صادق علیه السلام درباره ی «لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» فرمودند:یعنی اهل بیت پیامبر خود را  نکشید.[38]

پیام ها:

1-مالکیّت فردی محترم است و تصرّف در اموال دیگران،جز از راه معاملات صحیح و بر اساس رضایت،حرام است. لا تَأْکُلُوا ... إِلاّ ... تِجارَهً عَنْ تَراضٍ

2-جامعه،دارای روح واحد و سرنوشت مشترک است.اموال دیگران را همچون اموال خودتان محترم بدانید. «أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ»

3-هر نوع تصرّفی که بر مبنای«حقّ»نباشد،ممنوع است. لا تَأْکُلُوا ... بِالْباطِلِ

4-داد و ستدها باید با رضایت طرفین باشد،نه با اجبار واکراه. «عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ»

5-جان انسان محترم است،لذا خودکشی ویا دیگرکشی حرام است. «لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»

6-احکام ومقرّرات اسلام پرتوی از رحمت خداست. «کانَ بِکُمْ رَحِیماً»

وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیراً«30»

و هر کس از روی تجاوز و ستم چنان کند(و دست به مال و جان مردم دراز کرده،یا خودکشی و خونریزی کند)به زودی او را در آتشی(عظیم) وارد سازیم و این کار،بر خداوند آسان است.

نکته ها:

* شاید تفاوت«عدوان»و«ظلم»این باشد که عدوان،تجاوز به دیگران است،ظلم،شامل ستم بر خویش هم می شود.

* کلمه ی«صَلَو»به معنای ورود در رحمت و«صَلَی»به معنای ورود در دوزخ است،بنابراین کلمه «نُصْلِیهِ» به معنای آن است که او را در آتش وارد می کنیم.

* امام صادق علیه السلام فرمود:هر کس به عمد خودکشی کند،برای همیشه در دوزخ است.آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند.[39]

پیام ها:

1-کارهایی که از سر ظلم و عدوان از انسان سر نزند،قهر الهی ندارد. وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً ...

2-قصد وانگیزه،نقش اصلی در کیفر یا پاداش دارد. «مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً»

إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً«31»

اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی می شوید پرهیز کنید،گناهان کوچکتان را بر شما می پوشانیم و شما را در جایگاهی ارجمند وارد می کنیم.

نکته ها:

* از این آیه استفاده می شود که گناهان،دو نوعند:صغیره و کبیره.در آیه ی 49 سوره ی کهف نیز می خوانیم که مجرمان در قیامت،با دیدن پرونده ی اعمال خود می گویند: این چه نامه ی عملی است که هیچ گناه کوچک و بزرگی را فروگذار نکرده است. «لا یُغادِرُ صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً»

* از امام کاظم علیه السلام سؤال شد که در این آیه خداوند وعده ی مغفرت صغائر را در صورت اجتناب از کبائر داده است،پس شفاعت برای کجاست؟امام فرمودند:شفاعت برای اهل کبائر امّت است.[40]

* گناه کبیره،طبق روایات،آن است که خدا وعده ی آتش به انجام دهنده اش داده است.[41]  شاید وعده آتش در آیه قبل برای قتل یا خودکشی و تجاوز به مال مردم اشاره به همین باشد که نمونه گناهان کبیره ای که وعده عذاب داده شده،تجاوز به مال و جان مردم است.

* در روایات،تعداد گناهان کبیره متعدّد و مختلف است و این به خاطر آن است که کبائر نیز درجاتی دارند و به بعضی از گناهان«اکبر الکبائر»گفته شده است.

پیام ها:

1-کسانی که اصول فکری وعملی صحیحی دارند،در مورد تخلّفات جزئی آنان گذشت لازم است. إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ... نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ

2-پاداش کسانی که گناهان بزرگ را ترک می کنند،آن است که خداوند از گناهان کوچکشان بگذرد. إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ... نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ

3-تا از گناهان کبیره و صغیره پاک نشویم،به بهشت نخواهیم رفت. «نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً»

وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً«32»

و آنچه را که خداوند سبب برتری بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید.برای مردان از آنچه بدست آورده اند بهره ای است و برای زنان نیز از آنچه کسب کرده اند بهره ای می باشد و(به جای آرزو و حسادت)از فضل خداوند بخواهید،که خداوند به هر چیزی داناست.

نکته ها:

* آیات قبل،از حرام خواری نهی فرمود،این آیه به ریشه ی حرام خواری اشاره می کند که طمع،آرزو و رقابت است.

* عدالت،غیر از تساوی است.عدالت همه جا ارزش است،ولی تساوی گاهی ارزش وگاهی ظلم است.مثلاً اگر پزشک به همه مریض ها یک نوع دارو بدهد،یا معلّم به همه شاگردان یک نوع نمره بدهد،تساوی هست،امّا عدالت نیست.عدالت،آن است که به هرکس بر اساس استحقاقش بدهیم،گرچه تفاوت باشد،زیرا تفاوت گذاشتن بر اساس لیاقت ها و کمالات حقّ است،امّا تبعیض باطل است.تبعیض آن است که بدون دلیل و براساس هوای نفس یکی را بر دیگری ترجیح دهیم،ولی تفاوت آن است که بر اساس معیارها یکی را بردیگری ترجیح دهیم.بنابراین باید آرزوی عدالت داشت،ولی تمنّای یکسان بودن همه چیز و همه کس نابجاست.اعضای یک بدن و اجزای یک ماشین از نظر جنس و شکل و کارایی متفاوتند،امّا تفاوت آنها حکیمانه است.اگر خداوند،همه را یکسان نیافریده،طبق حکمت اوست.بنابراین در اموری که به دست ما نیست،مثل جنسیّت، زیبایی،استعداد،بیان، هوش،عمر و...باید به تقسیم و تقدیر الهی راضی بود.ما که خدا را عادل و حکیم می دانیم، اگر در جایی هم دلیل و حکمت چیزی را نفهمیدیم نباید قضاوت عجولانه و جاهلانه همراه با سوءظن یا توقّع نابجا به خداوند حکیم داشته باشیم و یا بر دارندگان این نعمت ها حسد ورزیم،چرا که با فزونی هر نعمتی، مسئولیّت بیشتر می شود و آمدن هر نعمتی،با غم از دست دادنش همراه است.این حقیقت را در نهج البلاغه می خوانیم.

در موارد اختیاری،باید با کوشش و تلاش و پرهیز از کسالت و تنبلی،در رقابتی سالم به قوّت و کثرت و استقلال رسید و اجازه ی استثمار و استعمار به دیگران نداد و در مواردی که بدست ما نیست،باید تفاوت ها را دلیل رشد و آزمایش و تحرک و تعاون و پیوستگی جامعه دانست،زیرا که اگر همه مردم دارای امکانات یکسان باشند،صفات انسانی از قبیل:

سخاوت،شجاعت و ایثار در انسان رشد نمی کند.انسان در لابلای فراز و نشیب ها خود را نشان می دهد،حرکت می کند و با دیگران به خاطر نیازش پیوند می خورد.

* امام صادق علیه السلام در پاسخ از آیه فرمودند:کسی به همسر و فرزند دیگران چشم داشت نداشته باشد،ولی همانند آن را از خداوند بخواهد.[42]

* زمانی که این آیه نازل شد،اصحاب پیامبراکرم گفتند:مقصود از فضل در «وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ» چیست؟قرار شد تا علی علیه السلام این موضوع را از پیامبر سؤال کند.پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمودند:خداوند ارزاق را در میان مردم از طریق حلال تقسیم کرده وحرام را نیز عرضه کرده است.کسی که حرام را تحصیل کند،به همان اندازه از رزق حلال خود کاسته است و بر حرام مورد محاسبه قرار می گیرد.[43]

پیام ها:

1-به داده های الهی راضی باشیم و حسودانه،آرزوی برتریهای دیگران را نداشته باشیم. «وَ لا تَتَمَنَّوْا»

2-در اسلام مسائل اقتصادی واخلاقی بهم آمیخته است. لا تَأْکُلُوا ... بِالْباطِلِ ...وَ لا تَتَمَنَّوْا

3-تبعیض ها وبرتری های استثمارگرانه و ظالمانه،از حساب برتری های خداداد، جداست. «فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ»

4-تفاوت های زن و مرد از نظر خلقت و طبیعت،از نمونه های برتری دادن خداوند در آفرینش است. فَضَّلَ اللّهُ ... لِلرِّجالِ ... لِلنِّساءِ

5-هر یک از زن و مرد،نسبت به دستاوردهای خود به طور مساوی مالکند.

«لِلرِّجالِ نَصِیبٌ ،لِلنِّساءِ نَصِیبٌ»

6-به جای تمنّای آنچه دیگران دارند،در پی کسب وتلاش باشیم. نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا ...

7-انسان،تنها مالک بخشی از دست رنج خود است. «مِمَّا اکْتَسَبُوا» بخش دیگر سهم فقرا و حکومت اسلامی است.

8-هم کار،هم دعا. اِکْتَسَبُوا ... وَ سْئَلُوا اللّهَ

9-به جای چشمداشت به داشته های دیگران به فضل و لطف خدا چشم داشته باشید. وَ لا تَتَمَنَّوْا ... وَ سْئَلُوا اللّهَ

10-به خصلت ها جهت صحیح بدهیم.آرزو در انسان هست،امّا جهت این آرزو را درخواست نعمت از خدا قرار دهیم،نه سلب نعمت از دیگران. لا تَتَمَنَّوْا ... وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ

11-اگر خداوند،چیزی به کسی داد یا از او گرفت،حکیمانه و آگاهانه است.

«بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً» (ایمان به علم خداوند سبب بازداشتن انسان از طمع و چشم داشت است.)

وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیداً«33»

و از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان و کسانی که با آنان پیمان بسته اید،برجا گذاشته اند، برای هر یک وارثانی قرار داده ایم،پس سهم آنان را(از ارث)بپردازید، زیرا که خداوند بر هر چیز،شاهد و ناظر است.

نکته ها:

* «مَوالِیَ» جمع«مولی»دارای معانی مختلفی می باشد،ولی در اینجا مراد وارثان است.

* جمله «عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ» اشاره به قراردادهایی است که پیش از اسلام،میان دو نفر برقرار می شد و اسلام،با اندکی تغییر،آن را پذیرفت و نامش در کتب فقهی،«ضمان جریره»است.

متن قرارداد به این صورت بوده که دو نفر پیمان ببندند در زندگی،همدیگر را یاری کنند و در پرداخت غرامت ها،کمک هم باشند و از هم ارث برند.(چیزی شبیه قرارداد بیمه در امروز)،که اگر خسارتی بر یکی وارد شد،هم پیمان او،دیه ی آن را بپردازد. اسلام این قرارداد را پذیرفت،ولی ارث بردن از دیگری را مشروط به آن کرد که انسان وارثی نداشته باشد.

* امام رضا علیه السلام درباره ی معنای «وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ» فرمودند:مقصود پیمانی است که مردم با رهبران الهی و معصوم بسته اند[44]

پیام ها:

1-تعیین میزان ارث،به فرمان خداست. «لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ»

2-خویشان نزدیک تر،در ارث بردن اولویّت دارند. «الْأَقْرَبُونَ»

3-انسان حقّ دارد در شرایطی مالکیّت خود را از طریق پیمان و قرارداد به دیگری واگذار کند. «عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ»

4-تعهّدات انسان در زمان حیاتش،پس از مرگ،محترم است. «وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ»

5-وفای به پیمان و عهد،واجب است. «فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ»

6-بدهکاران باید برای پرداخت بدهی،به سراغ طلبکاران بروند. «فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ»

7-ایمان به حضور خداوند،رمز تقوا و هشدار به کسانی است که وفادار به پیمان های خود نیستند. «إِنَّ اللّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیداً»

اَلرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللّهُ وَ اللاّتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً«34»

مردان دارای ولایت بر زنانند از آن جهت که خدا بعضی از ایشان(مردان)را بر بعضی(زنان)برتری داده(قدرت بدنی،تولیدی واراده بیشتری دارند)و از آن جهت که از اموال خود نفقه می دهند،پس زنانِ شایسته، فرمان بردارند و نگهدار آنچه خدا(برای آنان) حفظ کرده،(حقوق واسرار شوهر،)در غیاب اویند.و(امّا)زنانی که از سرپیچی آنان بیم دارید،پس (نخست)آنان را موعظه کنید و(اگر مؤثّر نشد)در خوابگاه از آنان دوری کنید و(اگر پند وقهر اثر نکرد،)آنان را بزنید(وتنبیه بدنی کنید)،پس اگر اطاعت شما را کردند،بهانه ای بر آنان(برای ستم وآزار)مجویید.همانا خداوند بزرگوار و بزرگ مرتبه است.

نکته ها:

* «قَوّام»به کسی گفته می شود که تدبیر و اصلاح دیگری را بر عهده دارد.

* «نشوز» از «نشز» به معنای زمین بلند است و به سرکشی وبلندپروازی نیز گفته می شود.

* شرط سرپرستی و مدیریّت،لیاقت تأمین و اداره زندگی است و به این جهت،مردان نه تنها در امور خانواده،بلکه در امور اجتماعی،قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند، بِما فَضَّلَ اللّهُ ... وَ بِما أَنْفَقُوا و به این خاطر نفرمود:«قوّامون علی ازواجهم»،زیرا که مسئله ی زوجیّت مخصوص زناشویی است و خدا این برتری را مخصوص خانه قرار نداده است.

* گرچه برخی زنان،در توان بدنی یا درآمد مالی برترند،ولی در قانون و برنامه،باید عموم را مراعات کرد،نه افراد نادر را.

* برای جمله «حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللّهُ» معانی گوناگونی است:

الف:زنان،آنچه را خدا خواهان حفظ آن است،حفظ نمایند.

ب:زنان،حقوق شوهران را حفظ کنند،همان گونه که خدا حقوق زنان را در سایه تکالیفی که بر مرد نهاده،حفظ کرده است.

ج:زنان حافظ هستند،ولی این توفیق را از حفظ الهی دارند.

* وقتی راههای مسالمت آمیز سود نبخشید،یا باید دست از انجام وظیفه کشید،یا باید در صورت تأثیر نداشتن موعظه و قهر،خشونت به خرج داد.به گفته ی روانشناسان، بعضی افراد، حالت مازوشیسم(آزاد طلبی)پیدا می کنند که تنبیه مختصر بدنی،برایشان همچون مرهم است.در تنبیهات بدنی هم،اسلام سفارش کرده که نباید به مرحله ی کبودی جسم یا زخمی شدن بدن برسد.به علاوه،مرد متخلّف هم گاهی توسط قاضی تنبیه بدنی می شود.

* رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:کتک زدن شما نباید به نحوی باشد که اثر آن در جسم زن نمودی داشته باشد،یا کتک نشانه خودنمایی و اظهار قدرت مرد باشد که زهره چشمی بگیرد. «ضرباً غیر مبرّج»[45]

* امام صادق علیه السلام فرمودند:نشوز زن آن است که در فراش(هم بستر شدن)از شوهر تبعیت نکند و مقصود از «اضْرِبُوهُنَّ» ،زدن با چوب مسواک و شبیه آن است، زدنی که از روی رفق و دوستی باشد.[46]

پیام ها:

1-در یک اجتماع دو نفری هم،یکی باید مسئول و سرپرست باشد.مدیر خانه مرد است. «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ»

2-در اداره امور زندگی،باید تعقّل و تدبیر،بر احساسات و عواطف حاکم باشد.

«الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ»

3-نظام حقوقی اسلام با نظام تکوین و آفرینش هماهنگ است.حقّ مدیریّت مرد،به خاطر ساختار جسمی و روحی اوست. «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ»

4-برتری های طبیعی فضل الهی است. «بِما فَضَّلَ اللّهُ»

5-هزینه زندگی،بر عهده مرد است. «بِما أَنْفَقُوا»

6-قانونگذار باید در وضع قانون،به تفاوت های طبیعیِ زن و مرد در آفرینش، توجه داشته باشد. اَلرِّجالُ قَوّامُونَ ... بِما فَضَّلَ اللّهُ 7-نشانه ی شایستگی زن،اطاعت و تواضع او نسبت به شوهر است. «قانِتاتٌ»

8-نشانه ی همسر شایسته،حفظ خود در غیاب شوهر است. «حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ»

9-اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وی،مشروط به تأمین زندگی او از سوی مرد است. بِما أَنْفَقُوا ... فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ

10-علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد.پیش از آنکه زن ناشزه شود،چاره ای بیندیشید. «تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ»

11-مرد هیچ حقّی در آزردن همسر مطیع خود ندارد. «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً»

12-سه مرحله موعظه،ترک هم خوابی وتنبیه،برای مطیع کردن زن است.پس اگر از راه دیگری زن مطیع می شود،مرد حقّ برخورد ندارد.جمله ی «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ» نشانه آن است که هدف اطاعت است،گرچه از طریق دیگری باشد.

13-تواضع زن،ضعف نیست،ارزش است. «فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ»

14-نشانه ی همسر شایسته،رازداری،حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غیاب اوست. فَالصّالِحاتُ ... حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ

15-برخورد با منکرات باید گام به گام و مرحله به مرحله باشد.موعظه،قهر تنبیه. فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ ...

16-تا موعظه مؤثر باشد،قهر و خشونت ممنوع و تا قهر و جدایی موقت اثر کند، تنبیه بدنی ممنوع است. فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ ... وَ اضْرِبُوهُنَّ

17-برخورد خشن و تنبیه،تنها برای انجام وظیفه است،نه انتقام و کینه و بهانه.

«فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ»

18-برتری مردان،نباید سبب غرور شود،چون خدا از همه برتر است. «إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً»

19-توجّه به برتری خداوند،کلید تقوا و پرهیز از ستم بر همسران است. «إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیًّا»

وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً«35»

و اگر از(ناسازگاری و)جدایی میان آن دو(زن و شوهر)بیم داشتید،پس داوری از خانواده ی شوهر،و داوری از خانواده ی زن برگزینید(تا به اختلاف آن دو رسیدگی کنند) اگر این دو بنای اصلاح داشته باشند خداوند میان آن دو را به توافق می رساند، زیرا خداوند،(از نیّات همه)با خبر و آگاه است.

نکته ها:

* این آیه،برای رفع اختلاف میان زن و شوهر،و پیشگیری از وقوع طلاق،یک دادگاه خانوادگی را با امتیازات زیر مطرح می کند:

1-داوران،از هردو فامیل باشند تا سوز،تعهّد وخیرخواهی بیشتری داشته باشند.

2-این دادگاه،نیاز به بودجه ندارد.

3-رسیدگی به اختلافات در این دادگاه،سریع،بدون تراکم پرونده ومشکلات کارِ اداری است.

4-اسرار دادگاه به غریبه ها نمی رسد ومسائل اختلافی در میان خودشان می ماند.

5-چون داوران از خود فامیلند،مورد اعتماد طرفین می باشند.

* برای حل همه مشکلات،انتخاب داور جایز است.امام باقر علیه السلام در پاسخ اعتراضی که به پذیرش حکمیّت در صفّین برای حضرت علی علیه السلام بود این آیه را تلاوت فرمودند.[47]

از امام صادق علیه السلام درباره ی فَابْعَثُوا حَکَماً ...سؤال شد،حضرت فرمود:حَکمین نمی توانند به طلاق وجدایی حکم کنند،مگر آنکه از طرفین اجازه داشته باشند.[48]

پیام ها:

1-علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.نگرانی از شقاق و جدایی کافی است تا اقدام به گزینش داوران شود. «إِنْ خِفْتُمْ»

2-قبل از نگرانی از شقاق،در زندگی مردم دخالت نکنیم. «وَ إِنْ خِفْتُمْ»

3-طلاق و جدایی،سزاوار ترس و نگرانی است. «خِفْتُمْ شِقاقَ»

4-زن و شوهر،یک روح در دو پیکرند.کلمه «شِقاقَ» در جایی بکار می رود که یک حقیقت به دو قسمت تقسیم شود.

5-اقدام برای اصلاح میان زن و شوهر باید سریع باشد.حرف«فاء»در جمله «فَابْعَثُوا» برای تسریع است.

6-جامعه در برابر اختلافات خانواده ها،مسئولیّت دارد. وَ إِنْ خِفْتُمْ ... فَابْعَثُوا

7-بستگان،در رفع اختلاف خانوادگی،مسئولیّت بیشتری دارند. مِنْ أَهْلِهِ ... مِنْ أَهْلِها

8-زن ومرد در انتخاب داور،حقّ یکسان دارند. «حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها»

9-در جامعه به افرادی اعتماد کنیم و داوری آنان را بپذیریم. فَابْعَثُوا حَکَماً ...

10-مشکلات مردم را با کمک خود مردم حل کنیم. «فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ»

11-از آشتی دادن ناامید و مأیوس و نسبت به آن بی تفاوت نباشیم. «فَابْعَثُوا»

12-بیش از نگرانی،موج ایجاد نکنیم،یک داور برای هر یک کافی است. «حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها»

13-اسلام به مسائل شورایی وکدخدامنشی توجّه دارد. حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ ... أَهْلِها

14-همه مسائل را به قاضی و دادگاه نکشانید،خودتان درون گروهی حل کنید.

«فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ»

15-هرجا سخن از حقّ و حقوق است،طرفین باید حضور داشته باشند. «حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها»

16-باید زن و شوهر،داوری داوران انتخاب شده را بپذیرند.(لازمه انتخاب داور،اطاعت از حکم اوست.)

17-در انتخاب داور باید به آگاهی،رازداری واصلاح طلبی آنان توجّه کرد. «إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً»

18-هرجا حسن نیّت و بنای اصلاح باشد،توفیق الهی هم سرازیر می شود. «إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما»

19-دلها بدست خداست. «یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما»

20-به عقل و تدبیر خود مغرور نشوید،توفیق را از خداوند بدانید. «یُوَفِّقِ اللّهُ»

21-طرح قرآن برای اصلاح خانواده برخاسته از علم و حکمت الهی است.

«عَلِیماً خَبِیراً»

22-باید حسن نیّت داشت،چرا که خداوند،به انگیزه های همه آگاه است. «إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً»

وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً«36»

و خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید و به بستگان و یتیمان و بینوایان و همسایه ی نزدیک و همسایه ی دور و یار هم نشین و در راه مانده و زیردستان و بردگانتان(نیز نیکی کنید.)همانا خداوند، هر که را متکبّر و فخرفروش باشد،دوست نمی دارد.

نکته ها:

* این آیه،از حقّ خدا «وَ اعْبُدُوا اللّهَ» تا حقّ بردگان «مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ» را بیان کرده و این نشانه ی جامعیّت اسلام است.

* «الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ» ،شامل همسایه ی فامیل و غیر فامیل،هم عقیده و غیر هم عقیده نیز می شود.به گفته ی روایات تا چهل خانه از هر طرف،همسایه اند.[49] یعنی در مناطق کوچک،همه همسایه اند.

* «الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ» ،شامل رفقای دائمی یا موقّت،رفقای سفر،یا آنان که به امید نفعی سراغ انسان می آیند،می شود.

* «ابْنِ السَّبِیلِ» ،ممکن است در وطن خود متمکن باشد و ما شناختی از او و بستگانش نداشته باشیم،فقط بدانیم که درمانده ی در سفر و فرزند راه است که باید مورد حمایت مالی قرار گیرد.

* «مختال»،کسی است که در دنیای خیال،خود را بزرگ می پندارد و تکبر می کند.اگر به اسب هم«خیل»می گویند چون متکبّرانه راه می رود.

* احسان به پدر و مادر،شامل محبّت،خدمت،کمک مالی،علمی،عاطفی و مشورت با آنان می شود.

* شرط احسان به والدین خوب بودن آنان نیست،ولی اطاعت از والدین در صورتی است که آنان به امری بر خلاف رضای خدا فرمان ندهند.

* امام صادق علیه السلام فرمودند:پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام پدران این امّت هستند،زیرا در قرآن آمده: اُعْبُدُوا اللّهَ ... وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً [50]

پیام ها:

1-تنها عبادت خدا کافی نیست،دوری از هرگونه شرک و ریا لازم است.

وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا ...

2-نیکی به پدر و مادر،در کنار بندگی خدا وتوحید مطرح است. وَ اعْبُدُوا اللّهَ ... وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً

3-خداپرست واقعی باید نسبت به بستگان،محرومان و همسایگان خود،متعهّد و مسئول باشد. اُعْبُدُوا اللّهَ ... بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی

4-همسایگان دور نیز بر انسان حقّ دارند. «الْجارِ الْجُنُبِ»

5-در احسان کردن به اولویّت ها توجّه کنید.نام والدین قبل از بستگان و نام آنان قبل از یتیمان آمده است.

6-بی توجّهی به والدین و بستگان و یتیمان و محرومان جامعه،نشانه تکبّر و فخر فروشی است. «إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً»

7-احسان،باید همراه با تواضع باشد.در ابتدای آیه سفارش به احسان شد و در پایان از تکبّر نهی شد. «لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً»

اَلَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَ یَکْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً«37»

(متکبّران خودبرتربین)کسانی هستند که(هم خود)بخل می ورزند و(هم) مردم را به بخل فرمان می دهند و آنچه را که خدا از فضل خود به آنان بخشیده پنهان می دارند.و ما برای کفران کنندگان نعمت ها عذابی خوارکننده آماده کرده ایم.

نکته ها:

* بخل،علاوه بر بخل ورزیدن در اموال و نبخشیدن به دیگران،شامل بخل نسبت به علم، آبرو،قدرت و امکانات نیز می شود.

پیام ها:

1-امراض روحی انسان،گسترش یافتنی است.افراد بخیل،دوست دارند دیگران هم بخیل باشند. «یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ»

2-بخیل از محبّت خدا محروم است. لا یُحِبُّ ... مُخْتالاً- اَلَّذِینَ یَبْخَلُونَ

3-از نشانه های تکبّر و فخرفروشی،بخل کردن است. «مُخْتالاً فَخُوراً اَلَّذِینَ یَبْخَلُونَ»

4-اظهار نعمت های الهی نوعی شکر و کتمان آن یک نوع ناسپاسی و کفران است. «یَکْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللّهُ»

5-بخیل،برای ترک احسان فقرنمایی می کند. «یَبْخَلُونَ و یَکْتُمُونَ»

6-نعمت ها فضل خداست،نه تنها نتیجه ی تلاش وتدبیر ما. «آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ»

7-اگر بدانیم نعمت ها از اوست بخل نمی کنیم. «آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ»

8-بخل،گاهی می تواند زمینه ساز کفر باشد. یَبْخَلُونَ ... لِلْکافِرِینَ در آیه ای دیگر آمده است: «وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ اَلَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاهَ» [51]

9-کیفر تکبّر ورزیدن در دنیا،تحقیر در آخرت است. «مُخْتالاً -مهین»

وَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النّاسِ وَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ یَکُنِ الشَّیْطانُ لَهُ قَرِیناً فَساءَ قَرِیناً«38»

و(متکبّران خودبرتربین)کسانی هستند که اموال خود را از روی ریا و برای نشان دادن به مردم انفاق می کنند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و هر کس که شیطان همدم او باشد،پس چه بد همدمی است.

نکته ها:

* شیطان،گاهی از دور چیزی را به افراد القا و وسوسه می کند و گاهی از نزدیک همدم آنان می شود.مؤمنان از وسوسه ها و القائات شیطان می گریزند،امّا آنگونه که در آیه ی 36 سوره ی زخرف می خوانیم: «مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» هرکه از یاد خدا رخ برتافت،شیطانی برای او برمی انگیزیم تا یار و همنشین دائمی او باشد.

پیام ها:

1-هم بخل وترک انفاق بد است،هم انفاق ریایی.در آیه ی پیشین از بخل نکوهش شد و در اینجا از بخشش های ریاکارانه. یَبْخَلُونَ ،یُنْفِقُونَ ... رِئاءَ النّاسِ

2-عامل ریا،عدم ایمان واقعی به خدا و قیامت است. «رِئاءَ النّاسِ وَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ»

3-هدف از انفاق،تنها سیر کردن گرسنگان نیست،چون این هدف با ریاکاری هم تأمین می شود.بلکه هدف،رشد معنوی انفاق کننده نیز می باشد. «یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النّاسِ»

4-خداوند ریاکاران را دوست ندارد. لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً ... وَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النّاسِ

5-دل که از خدا تهی شد،جایگاه همیشگی شیطان می شود. لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ ... یَکُنِ الشَّیْطانُ لَهُ قَرِیناً

وَ ما ذا عَلَیْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمّا رَزَقَهُمُ اللّهُ وَ کانَ اللّهُ بِهِمْ عَلِیماً «39»

و بر ایشان چه می شد،اگر به خداوند و روز قیامت ایمان می آوردند و از آنچه خداوند،روزی آنان کرده(از روی اخلاص،نه ریا)انفاق می کردند؟ و خداوند به نیّت آنان داناست.

پیام ها:

1-اظهار تأسف بر حال منحرفان،یکی از راههای هشدار وتبلیغ است. وَ ما ذا عَلَیْهِمْ ...

2-لازمه ی ایمان به خدا،انفاق به محرومان است. آمَنُوا ... أَنْفَقُوا

3-انفاق فقط در اموال نیست،بلکه از هرچه که خداوند داده،(علم،آبرو،مقام...) پسندیده است. «مِمّا رَزَقَهُمُ اللّهُ»

4-اگر بدانیم که نعمت ها از خداوند است،روحیّه ی انفاق در ما قوی می شود. «رَزَقَهُمُ اللّهُ»

5-افراد بخیل،یا ریاکار بدانند که زیر نظر خدای آگاه قرار دارند. «کانَ اللّهُ بِهِمْ عَلِیماً»

إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّهٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَهً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً«40»

همانا خداوند،به مقدار ذرّه ای هم ستم نمی کند و اگر کار نیکی باشد آن را دوچندان می کند و از جانب خویش نیز پاداش بزرگی عطا می کند.

نکته ها:

* معمولاً ریشه ی ظلم،یا جهل است یا ترس،یا نیاز،یا حرص و...ولی خداوند غنی و دانا و منزّه است،پس ظلم نمی کند.به علاوه خداوند خود به عدل و احسان فرمان داده، چگونه ظلم می کند؟البتّه پاداش خداوند،چند برابر(ده برابر تا هفتصد برابر)است واین احسان و لطف اوست.

پیام ها:

1-خداوند عادل است ومجازات های او عکس العمل کردارهای خودماست. إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ ...

2-کیفرهای الهی مطابق جرم ولی پاداشها چند برابر است.«یضاعف»

3-خداوند،علاوه بر افزایش حسنات،از جانب خود نیز اجر عظیم می دهد. «مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً»

فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً«41»

پس چگونه خواهد بود آنگاه که از هر امّتی گواهی(از خودشان)بیآوریم و تو را نیز بر آنان گواه آوریم؟!

نکته ها:

* مضمون این آیه که گواه بودن رسول خدا صلی الله علیه و آله بر اعمال امّت را بیان می کند،در موارد دیگری هم آمده است.[52] وقتی ابن مسعود،این آیه را در ضمن تلاوتش بر پیامبر می خواند،اشک آن حضرت جاری می شد.[53]

* گرچه خداوند نیازی به آوردن شاهد ندارد،ولی انسان به گونه ای است که هرچه بیشتر حضور شاهدان را حس کند،برای تربیت و تقوایش مؤثّرتر است.کسی که در تلویزیون برای میلیونها نفر صحبت می کند،چون همه او را می بینند،وقتی عطسه ای یا اشتباهی می کند، بیشتر خجالت می کشد.

* به نقل آیات قرآن،شهود در قیامت بسیارند؛از جمله:

1.خداوند، «إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»[54]

2.پیامبران، «جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ» [55]

3.امامان معصوم، «جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ»[56]

4.فرشتگان، «وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ»[57]

5.زمین، «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»[58]

6.زمان،در حدیث است:هر«روز»جدید،به انسان خطاب می کند:«انا یوم جدید و انا علیک لشهید،اشهد به یوم القیامه».[59]

7.اعضای بدن. «تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ»[60]

و قیامت،روز اقامه ی شاهدان است. «یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ»[61]

* سنّت الهی بر آن است که پیامبر هر امّتی شاهد آنان باشد.پس از رحلت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نیز باید کسی که در صفات،همچون پیامبر است،شاهد بر مردم باشد. امام صادق علیه السلام فرمود:در هر قرنی(زمانی)امامی از ما اهل بیت،شاهد بر مردم است و رسول خدا صلی الله علیه و آله شاهد بر ماست. [62]

* حضرت علی علیه السلام بعد از تلاوت این آیه فرمود:«هو-محمّد-شهید علی الشهداء و الشهداء هم الرّسل».[63]

پیام ها:

1-پیامبران،اسوه ی مردم در دنیا و شاهد آنان در آخرتند. «مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ»

2-لازمه ی گواه بودن،علم داشتن است،پس انبیا از کارهای ما آگاهند. «بِشَهِیدٍ»

3-پیامبر اسلام اشرف انبیاست،چون انبیا بر اعمال امّت خود گواهند،ولی پیامبر اسلام بر اعمال انبیا گواه است. «جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً»

یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدِیثاً «42»

در چنین روز،کسانی که کفر ورزیدند و پیامبر را نافرمانی کردند،آرزومی کنند که ای کاش با زمین یکسان می شدند و هیچ سخنی را نمی توانند از خدا کتمان کنند.

نکته ها:

* کفّار معصیت کار،پیش از اقامه شهود،منکر گناه وفساد خود می شوند و در پی راه فرارند و می گویند: «وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکِینَ»[64] به خدا سوگند ما مشرک نبودیم. ولی وقتی گواهان حقایق را گفتند،دیگر جایی برای کتمان نیست.

* در آیات قرآن،آرزوهای حسرت بار گناهکاران به این گونه مطرح است:

کاش خاک بودم.کاش در خاک محو بودم.کاش با فلانی دوست نمی شدم.کاش در دنیا اهل تعقّل و فکر بودم.کاش با همان مرگ،فانی شده بودم...

پیام ها:

1-نافرمانی از دستورهای حکومتی پیامبر،در ردیف کفر به خداست. «کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ»

2-روز قیامت،روز حسرت و آرزوست. یَوَدُّ ... لَوْ تُسَوّی

3-روزقیامت،هیچ سخن ومطلبی پوشیده ومخفی نمی ماند. «لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدِیثاً»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاهَ وَ أَنْتُمْ سُکاری حَتّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلاّ عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً«43»

ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید،تا آنکه بدانید چه می گویید.و نیز در حال جنابت نزدیک(مکان)نماز،(مسجد)نشوید،مگر به طور عبوری(و بی توقّف)تا اینکه غسل کنید.و اگر بیمار یا در سفر بودید،یا یکی از شما از جای گودی(کنایه از قضای حاجت)آمد،یا تماسی(و آمیزش جنسی)با زنان داشتید و(در این موارد)آب نیافتید،پس بر زمین(و خاک)پاک و دلپسندی تیمّم کنید،(دو کف دست بر خاک زنید)آنگاه صورت و دست هایتان را مسح کنید، همانا خداوند،بخشنده و آمرزنده است.

نکته ها:

* چون تحریم شراب،در صدر اسلام به صورت تدریجی انجام گرفت.ابتدا شراب به عنوان نوشابه نامطلوب معرّفی شد؛ «وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً»[65]سپس این آیه نازل شد[66]ونماز در حال مستی را نهی کرد،آنگاه زیان آن را بیش از منافعش دانست، «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما»[67]سپس از مصرف آن به عنوان عنصری پلید و شیطانی نهی شد.

إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ ... رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ[68]

* در روایات آمده که از نماز خواندن در حالت خواب آلودگی و کسالت و سنگینی پرهیز کنید.[69]

آیات دیگر نیز نماز خواندن از روی کسالت را از نشانه های منافقان دانسته است.[70]

* «غائط»یعنی مکان گود.چون در قدیم گودال هایی برای قضای حاجت فراهم می کردند، غائط کنایه از رفتن برای تخلّی است.

* امام صادق علیه السلام فرمود:«صَعید»،موضع بلندی است که آب از آنجا جاری شود.[71]

* امام صادق علیه السلام فرمود:مقصود از «لامَسْتُمُ» جماع و آمیزش جنسی است،ولی خداوند ستّار است و ستر را دوست دارد.[72]

پیام ها:

1-مقام نماز به حدی رفیع است که شرابخوار نباید به آن نزدیک شود. «لا تَقْرَبُوا الصَّلاهَ وَ أَنْتُمْ سُکاری»

2-در نماز،تنها اذکار وحرکات کافی نیست،توجّه وشعور لازم است. حَتّی تَعْلَمُوا ...

3-عبادات ناآگاهانه،از ارزش بالا برخورددار نیست،گرچه تکلیف را ساقط می کند. «حَتّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ»

4-در مسجد،نباید با حالت جنابت وارد شد. وَ لا جُنُباً ...

5-در غسل،شستن تمام بدن لازم است.چون در آیه نام عضو خاصّی برده نشده است. «تَغْتَسِلُوا»

6-احتمال خطر وضرر،یا تکلیف را از انسان برمی دارد و یا سبب تخفیف تکلیف می شود. وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی ... فَتَیَمَّمُوا

7-در تعبیرات و گفتار،باید ادب را رعایت کرد. «مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ» (تعبیر برگشت از گودی برای قضای حاجت و لمس زنان،کنایه از آمیزش جنسی است.[73])

8-احکام خدا،ترخیص دارد ولی تعطیل ندارد.اگر آب نبود،باید تیمم کرد.

«فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا»

9-شرط ارتباط با خدا از طریق نماز،طهارت و پاکی است،وضو یا تیمّم.

«فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا»

10-تخفیف احکام،نمودی از رحمت و مغفرت الهی است. فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا ...  غَفُوراً رحیما

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَهَ وَ یُرِیدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِیلَ«44»

آیا ندیدی آنان را که بهره ای از کتاب خدا به آنان داده شده بود(به جای آنکه هدایت کسب کنند)گمراهی می خرند و می خواهند شما(نیز)راه را گم کنید.

پیام ها:

1-علم به کتاب آسمانی،به تنهایی برای هدایت کافی نیست. أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ ... یَشْتَرُونَ الضَّلالَهَ

2-آگاهی علمای اهل کتاب از تعالیم الهی ناقص است و همین نقص زمینه ی انحراف می شود. «نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَهَ»

3-دانشمندان منحرف،از علم و مقام خود سوء استفاده کرده و در کمین انحراف و گمراهی دیگرانند. «یُرِیدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِیلَ»

وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ وَ کَفی بِاللّهِ وَلِیًّا وَ کَفی بِاللّهِ نَصِیراً«45»

و خداوند به دشمنان شما داناتر است و کافی است که خدا سرپرست شما باشد و کافی است که خدا یاور شما باشد.

پیام ها:

1-ممکن است ما در شناخت دشمن اشتباه کنیم،ولی خداوند دشمنان واقعی ما را بهتر می شناسد. «وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ»

2-با وعده های الهی مبنی بر ولایت ونصرت مؤمنان،نباید از توطئه ها و دشمنی ها ترسید. «وَ کَفی بِاللّهِ وَلِیًّا»

3-ولایت باید همراه با قدرت و نصرت باشد. «وَلِیًّا وَ کَفی بِاللّهِ نَصِیراً»

مِنَ الَّذِینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِی الدِّینِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لکِنْ لَعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاّ قَلِیلاً«46»

بعضی از یهودیان،سخنان را از جایگاهش تحریف می کنند(و بجای آنکه بگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم)می گویند:شنیدیم و نافرمانی کردیم(و بی ادبانه به پیامبر می گویند:) بشنو که هرگز نشنوی و ما را تحمیق کن،(این گونه می گویند) تا با زبان خود حقایق را بگردانند و در دین شما طعنه زنند و اگر می گفتند:(کلام خدا)را شنیدیم و اطاعت کردیم و(کلام ما را)بشنو و به حال ما بنگر(تا حقایق را بهتر درک کنیم) برایشان بهتر بود و با منطق سازگارتر،ولی خداوند آنان را به خاطر کفر و سرسختی شان لعن کرد، پس جز اندکی توفیق ایمان نیافتند.

نکته ها:

* تعبیر «سَمِعْنا وَ عَصَیْنا» مثل آن است که در فارسی از روی مسخره می گویند:از تو گفتن و از ما گوش نکردن.

* کلمه ی «راعِنا را مسلمانان به رسول خدا می گفتند و منظورشان این بود که مراقب و متوجّه ما باش،امّا یهود با تحریف این کلمه،معنای زشتی را اراده می کردند.چون کلمه ی «راعِنا» را اگر از ریشه ی«رعی»بگیرند،معنایش مراعات کردن است و اگر از «رعونت»گرفته شود و با تشدید نون «راعِنا» خوانده شود،به معنای آن است که ما را احمق کن.یهود با پیچیدن زبانشان و جابجا کردن کلمات و حروف،مسلمانان را تحقیر و پیامبر را مسخره می کردند.

پیام ها:

1-گناه عدّه ای را نباید به گردن همه گروه انداخت. مِنَ الَّذِینَ ...

2-تحریف در مفاهیم لغات و فرهنگ،از گناهان کلیدی و زمینه ساز گناهان دیگرو تضعیف مکتب است. «لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِی الدِّینِ»

3-توهین به مقدّسات وشکستن حریم ها،حربه ی همیشگی کافران است. «وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ»

4-اجابت دعوت انبیا،مایه نیکی و استواری است. «خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ»

5-سرنوشت انسان،نتیجه ی انتخاب و عملکرد خود اوست. «لَعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفْرِهِمْ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً«47»

ای کسانی که به شما کتاب(آسمانی)داده شده! به آنچه نازل کردیم که تصدیق کننده چیزی(تورات وانجیل)است که با شماست، ایمان آورید، پیش از آنکه چهره هایی را محو و نابینا کنیم،پس به پشت برگردانیم،یا مورد لعن خویش سازیم،آنگونه که اصحابِ روزِ شنبه(یهودیان متخلّف) را لعنت کردیم.و فرمان خداوند،شدنی است.

نکته ها:

* منظور از محو و برگشت چهره ها،می تواند،دگرگونی دل و فطرت سالم و عقل و هوش،از مسیر سعادت باشد،که در نتیجه ی لجاجت و سرسختی در برابر آیات الهی،بجای یک قدم به جلو،گامی به عقب می روند و چهره ی انسانی شان مسخ و محو می شود. شاید هم منظور،برگشتِ ظاهری صورت به پشت سر و مسخ چهره باشد،یا تغییر شکل در قیامت.

* اصحاب سَبت،یهودیان متخلّفی بودند که فرمان خدا را مبنی بر تحریم صید ماهی در روزهای شنبه نافرمانی کرده و با یک نیرنگ،ماهیان را در روز شنبه حبس و روز یکشنبه صید می کردند.آنان به قهر الهی گرفتار شده و صورت هایشان به شکل بوزینه، مسخ شد.[74]

پیام ها:

1-اسلام،پیروان ادیان دیگر را به دین خدا دعوت می کند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا»

2-چهره های علمی و آگاهان جامعه،مسئول تر و مورد خطاب بیشتر خداوند هستند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا»

3-در شیوه ی دعوت و تبلیغ،مناسب است به اعتقادات و مشترکاتِ حقّ دیگران احترام گذاشت. «مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ»

4-اصول کلّی برنامه های همه ی انبیا،با هم هماهنگ است. «مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ»

5-در برابر افراد لجوج،باید از اهرم تهدید استفاده کرد. «مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ»

6-برای تأثیر تهدید،بهتر است نمونه های عینی و عملی آن را گوشزد کرد. «کَما لَعَنّا أَصْحابَ السَّبْتِ»

7-قهر الهی نسبت به لجوجان،یک سنّت است. «کَما لَعَنّا أَصْحابَ السَّبْتِ»

8-فرمان خداوند،قطعی است. «کانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً»

إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظِیماً«48»

همانا خداوند،این که به او شرک ورزیده شود نمی بخشد،ولی هر چه پایین تر باشد، برای هر که بخواهد می بخشد.و هر کس به خداوند شرک ورزد به تحقیق گناهی بزرگ بر ساخته است.

نکته ها:

* موضوع شرک،صدها بار در قرآن مطرح شده و از هر گونه توجّه به غیرخدا،تحت هرعنوان (بت پرستی،ریاکاری،گرایش های غیرالهی،مادّه گرایی و...)انتقاد شده است.

مضمون این آیه،عیناً در آیه 116 همین سوره تکرار شده وتکرار،عامل هدایت است.

* از آنجا که شرک،خروج از مدار حقّ و بریدن از خدا و پیوستن به دیگری است،بدون توبه آمرزیده نمی شود،ولی اگر مشرک،دست از شرک بردارد و توبه ی واقعی کند،خداوند می آمرزد.در آیه 54 سوره ی زمر،می فرماید:خداوند،همه گناهان را می آمرزد،پس از رحمت او مأیوس نباشید و به درگاهش توبه کنید.

* چون هیچ کس نمی داند نظر رحمت حکیمانه ی خدا متوجه چه کسی خواهد شد،پس جایی برای غرور و جرأت به گناه،باقی نمی ماند.

* عوامل بخشش چند چیز است:1.توبه،2.انجام نیکی ها،3.دوری از گناهان کبیره،4. شفاعت،5.عفو الهی.

* امام صادق علیه السلام درباره ی «یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ» فرمود:مقصود گناهان کبیره وگناهان دیگر است،(که خداوند اگر بخواهد بدون توبه نیز می بخشد).[75]

پیام ها:

1-شرک،منفورترین گناه ومانع غفران وبخشایش الهی است. «لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ»

2-بخشایش گناهان،مربوط به اراده ی حکیمانه خداست. «لِمَنْ یَشاءُ»

3-شرک،ادّعایی بی دلیل و دروغی بزرگ است. «فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظِیماً»

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً«49»

آیا ندیدی کسانی که خود را پاک و بی عیب می شمردند؟(چنین نیست) بلکه خداوند، هر کس را بخواهد پاک می گرداند و آنان به اندازه نخ هسته خرما ظلم نمی شوند.

نکته ها:

* خودستایی و خویشتن را بی عیب دانستن و خود را برگزیده و ممتاز دیدن،مورد نکوهش قرآن است،چنانکه می فرماید: «فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی»[76]از خود ستایش نکنید،خداوند داناتر است که متّقی کیست.حضرت علی علیه السلام در خطبه ی«همام»یکی از نشانه های متّقین را این می داند که هرگاه ستایش شوند،می هراسند.

پیام ها:

1-خودستایی که برخاسته از غرور وبزرگ بینی است،جایز نیست. «یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ»

2-تزکیه ای ارزش دارد که بر اساس دستورات الهی باشد،نه ارشادات بشری.

«بَلِ اللّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ»

3-کیفرهای الهی،نتیجه اعمال ناپسند انسان است،نه ظلم خدا. «لا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً»

اُنْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَ کَفی بِهِ إِثْماً مُبِیناً«50»

بنگر چگونه بر خدا دروغ می بندند! و همین گناه آشکار برای(مجازات) آنان بس است.

نکته ها:

* خودبرتربینی یهود-که خود را نژاد برتر و فرزندان و محبوبان خدا می دانستند-بزرگ ترین افترا بر خداست،چون خداوند هیچ کسی را فرزند خویش قرار نداده و همه در نزد او برابرند و امتیاز،برای ایمان و تقوا است.

* در افترا،علاوه بر دروغ،تهمت،ایذاء،ظلم و هتک حیثیّت هم هست.افترا بر خدا روزه را باطل می کند.

* امام باقر علیه السلام فرمود:دروغ،از شرابخواری بدتر است،ولی افترا از دروغ هم سخت تر است.

پیام ها:

1-پیامبر موظّف به شناخت وارزیابی اعمال وعقائد اهل کتاب است. اُنْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ ...

2-تزکیه ی نابجای نفس و خود را مقرّب درگاه خدا دانستن،افترا بر خدا و مانع رشد است.کلمه«اثم»در لغت به چیزی گفته می شود که انسان را از صلاح و ثواب باز دارد. «کَفی بِهِ إِثْماً مُبِیناً»


[1] - کافی،ج2،ص 150.

[2] - تفسیر المیزان

[3] - بحار،ج 23،ص 257.

[4] - وسائل،ج 21،ص 345.

[5] - تفسیر نورالثقلین ج 1 ص 439 کافی ج 5 ص 363.

[6] - تفسیر اطیب البیان ذیل آیه

[7] - کافی،ج 5،ص 299.

[8] - وسائل،ج 7،ص126

[9] - وسائل،ج 16،ص 369

[10] - من لایحضره الفقیه،ج4،ص223

[11] - کافی،ج 5،ص130

[12] - تفسیر نورالثقلین

[13] - تفسیر مجمع البیان

[14] - تفسیر کبیرفخررازی

[15] - تفسیر نورالثقلین.

[16] - تفسیر نورالثقلین

[17] - تورات،سِفر اعداد،باب 27،آیه 8-11

[18] - تفسیر نورالثقلین

[19] - بحار،ج100،ص201 وتفسیر قمّی

[20] - تفسیر نورالثقلین

[21] - تفسیر صافی

[22] - تفسیر کبیرفخررازی

[23] - تفسیر کبیر فخررازی

[24] - میزان الحکمه،حدیث 9776

[25] - تفسیربرهان،ج1،ص 353

[26] - تفسیر راهنما

[27] - وسائل،ج 28،ص61

[28] - تفسیر برهان ج 1 ص 354

[29] - تورات،سِفر لاویان،باب 18،آیه 6-23.

[30] - تحریم،12.

[31] - کافی،ج 5،ص 448؛وسائل،ج21،ص 5

[32] - تفسیر کبیر فخررازی،ذیل آیه

[33] - .نور،33.

[34] - کافی،ج 5،ص 95

[35] - تفسیر نورالثقلین

[36] - تفسیر نورالثقلین

[37] - تفسیر برهان

[38] - تفسیر فرات کوفی

[39] - من لایحضر،ج3،ص364

[40] - توحید صدوق،ص 407

[41] - کافی،ج2،ص276

[42] - وسائل،ج 12،ص241

[43] - تفسیر عیّاشی،ج1،ص 215

[44] - وسائل،ج12،ص 241

[45] - تفسیر طبری،ج5،ص68 و درّالمنثور،ج2،ص522.

[46] - من لایحضره الفقیه،ج3،ص521

[47] - تفسیر نورالثقلین و احتجاج طبرسی،ج2،ص58

[48] - کافی،ج6،ص146

[49] - وسائل ج 12 ص 131

[50] - تفسیر عیّاشی،ج1،ص241

[51] - فصلت 7

[52] - بقره،143؛نحل،89؛حج،آیه آخر

[53] - تفاسیر کبیر فخررازی و مراغی

[54] - حج،17.

[55] - نساء،41.

[56] - بقره،143

[57] - ق،21

[58] - زلزال،4.

[59] - تفسیر نورالثقلین،ج 5،ص112

[60] - نور،24

[61] - غافر،51

[62] - نورالثقلین،ج1،ص399

[63] - تفاسیر برهان و عیّاشی

[64] - انعام،23

[65] - نحل،67

[66] - تفسیر عیّاشی

[67] - بقره،219

[68] - مائده،90

[69] - کافی،ج3،ص371

[70] - .نساء،142 و توبه،54

[71] - بحار،ج76،ص347

[72] - وسائل،ج20،ص133

[73] - تهذیب الاحکام،ج1،ص22

[74] - اعراف،163

[75] - کافی،ج2،ص 284

[76] - نجم،32


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس