آيات 65 تا 88 سوره ص

 قـل انـمـا انـا مـنـذر و مـا من اله الا اللّه الواحد القهار (65)

 رب السموات و الارض و ما بـيـنـهـما العزيز الغفار (66)

 قل هو نبوا عظيم (67)

 انتم عنه معرضون (68)

 ما كان لى من عـلم بـالمـلا الاعـلى اذ يـخـتـصـمـون (69)

 ان يـوحـى الى الا انـمـا انـا نـذيـر مـبـين (70)

 اذ قـال ربك للملائكة انى خالق بشرا من طين (71)

 فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له سـاجـدين (72)

 فسجد الملائكة كلهم اجمعون (73)

 الا ابليس استكبر و كان من الكافرين (74)

 قـال يـا ابـليـس مـا مـنـعـك ان تـسجد لما خلقت بيدى استكبرت ام كنت من العالين (75)

 قـال انـا خـيـر مـنـه خـلقـتـنـى مـن نـار و خـلقـتـه مـن طـيـن (76)

 قـال فـاخـرج مـنـهـا فـانـك رجـيـم (77)

 و ان عـليـك لعـنـتـى الى يـوم الديـن (78)

 قـال رب فـانـظـرنـى الى يـوم يبعثون (79)

 قال فانك من المنظرين (80)

 الى يوم الوقت المـعـلوم (81)

 قـال فـبـعـزتـك لاغـويـنـهـم اجـمـعـيـن (82)

 الا عـبـادك مـنـهـم المخلصين (83)

 قـال فـالحـق و الحـق اقـول (84)

 لامـلان جـهـنـم مـنـك و مـمـن تـبـعـك مـنـهـم اجـمـعـيـن (85)

 قـل مـا اسلكم عليه من اجر و ما انا من المتكلفين (86)

 ان هو الا ذكر للعالمين (87)

 و لتعلمن نباه بعد حين (88)

ترجمه آيات

بگو من تنها بيم رسانم و هيچ معبودى به جز خداى واحد قهار نيست (65).

پروردگار آسمانها و زمين و آنچه بين آن دو است خدايى كه عزيز و غفار است (66).

بگو مسأله توحيد خبرى است عظيم (67).

كه شما از آن روى برمى گردانيد (68).

مـن هـرگـز عـلمـى بـه گـروه فـرشـتگان در آن روز كه راجع به خلقت بشر مخاصمه مى كردند ندارم (69).

چون من از ناحيه خود هيچ علمى ندارم تنها آگهى هاى من به وسيله وحى است و وحى هم تنها در چارديوارى مسايل مربوط به انذار است (70).

بـه يـاد آور آن زمـان را كـه پـروردگـارت بـه مـلائكـه گـفـت مـن بـشـرى از گل خواهم آفريد (71).

مـتـوجه باشيد كه چون از اسكلتش بپرداختم و از روح خود در او بدميدم همگى برايش به سجده بيفتيد (72).

پس ملائكه همه و همه سجده كردند (73).

مگر ابليس كه تكبر كرد چون از پيش كافر بود (74).

خداى تعالى فرمود: اى ابليس چه بازت داشت از اينكه براى كسى سجده كنى كه من خود او را به دست خود آفريدم آيا تكبر كردى و يا واقعا بلند مرتبه بودى ؟ (75).

گـفـت: آخـر مـن از او بـهـتـرم چـون تـو مـرا از آتـش و او را از گل آفريدى (76).

گفت: پس بيرون شو از بهشت چون كه تو رانده شده اى (77).

و بـدان كـه لعـنـت مـن تـا قـيـامـت شـامـل حال تو است (78).

گـفـت: پروردگارا حال كه چنين است پس تا قيامت كه همه مبعوث مى شوند مرا زنده بدار (79).

گفت: باشد تو از زندگانى (80).

تا روزى كه آن وقت معلوم مى رسد (81).

گفت پس به عزتت سوگند كه همه و همه شان را گمراه خواهم كرد (82).

مگر بندگان مخلصت از ايشان را (83).

گفت پس حق اين است و من حق مى گويم (84).

كه جهنم را از تو و از هر كه پيرويت كند از همه پر مى كنيم (85).

بـگـو مـن از شـمـا در مـقـابـل رسـالتم اجرى نمى خواهم و من از آنها نيستم كه چيزى را كه ندارند به خود مى بندند (86).

اين قرآن به جز تذكر براى عالميان نيست (87).

و به زودى خبرش را بعد از زمانى خواهى دانست (88).

بيان آيات

ايـن آيـات آخـريـن فـصـل از فـصـول سـوره (ص ) اسـت كـه مـشتمل بر چند نكته است: اول آن كه به پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) دستور مى دهـد كـه انـذارهاى خود را و دعوت به سوى توحيد را به مردم ابلاغ فرمايد. و ديگر اين كـه ابـلاغ كـنـد كـه اعـراض از حـق و پيروى شيطان كار آدمى را به عذاب دوزخ منتهى مى سـازد، عـذابـى كـه خداوند قضايش را در حق شيطان و پيروان او رانده است. در همين جاست كه اين سوره خاتمه مى يابد.

 

قل انما انا منذر و ما من اله الا اللّه الواحد القهار... العزيز الغفار

در ايـن دو آيـه بـه رسـول خـدا (صـلّى اللّه عـليـه و آله و سلّم) دسـتور مى دهد به مردم بـرسـاند. كه من بيم دهنده مى باشم و خداى تعالى يكتاى در (الوهيت ) است. پس جمله (انـمـا انا منذر) مى خواهد غرض آن جناب را منحصر در (انذار) كند، و ساير اغراض ‍ را مانند توقع مال و مقام - كه چه بسا دعوت به حق، در بين مردم مشتبه به آنها مى شود - از آن جـنـاب نـفى كند، همچنان كه در آخرين آيات باز به همين انحصار اشاره نموده مى فرمايد: (بگو من از شما هيچ اجر و پاداشى نمى خواهم، و من از متكلفين نيستم ).

تقرير احتجاجات متعدد بر وحدانيت خداى تعــالى كـه آيـه: (قل انما انا منذر و ما من اله الا الله...) متضمن است

و جـمـله (و مـا من اله الا اللّه ) - تا آخر دو آيه - توحيد را با حجتى كه آن را اثبات كند، يعنى، آنچه از اسماء و صفات خدا بر توحيد دلالت مى كند را ابلاغ مى دارد.

پـس جـمـله (و مـا مـن اله الا اللّه ) الوهـيـت را - كـه عـبارت است از معبوديت به حق - از تمامى آلهه نفى مى كند. و اما اثبات (الوهيت ) براى خداى تعالى امرى است كه بعد از انـتـفـاى الوهـيـت از غـيـر خـدا، قـهـرا و خـود بـخـود حاصل است ؛ چون بين اسلام و وثنيت در اصـل اينكه معبود به حقى وجود دارد اختلاف و نزاعى نيست، نزاعى كه هست در اين است كه آن اله و مـعـبـود بـه حـق اللّه تـعـالى اسـت، و يـا غـيـر اوسـت ؟ هـر چند كه گفتيم اسماء و صـفـاتـى كـه در آيـه آمده، خود دليل اثبات الوهيت خدا نيز هست، و تنها الوهيت غير خدا را نفى نمى كند.

(الواحـد القـهار) - اين دو اسم وحدانيت خدا را در هستى و قهرش بر هر چيز اثبات مى كند، به اين بيان كه مى فرمايد: خداى تعالى موجودى است كه هيچ موجودى وجودش مانند او نـيـسـت، و چـون او كـمـالى لا يـتـنـاهـى دارد - كمالى كه عين وجود اوست - پس او غنى بـالذات و عـلى الاطلاق است، و غير از او هر چه باشد فقير و محتاج به او است، آنهم نه تنها از يك جهت، بلكه از تمام جهات. از جهت وجود، و از جهت آثار وجود.

غـيـر او هـر چـه دارند همه نعمت و افاضه خداى سبحان است. پس خدا قاهر بر هر چيز است بـر طـبـق اراده خـويـش. و هـر چـيـزى مـطـيع است در آنچه خداوند اراده كند و خاضع است در برابر آنچه او بخواهد.

و ايـن خـضـوع ذاتـى كـه در هـر مـوجـود اسـت همان حقيقت عبادت است. پس اگر جايز باشد بـراى چيزى در عالم هستى عملى به عنوان عبادت انجام داد، عملى كه عبوديت و خضوع آدمى را مجسم سازد، همان عمل عبادت خداى سبحان است ؛ چون هر چيز ديگرى به غير از او فرض شـود، مـقـهـور و خاضع براى اوست، و از خود، مالك هيچ چيز نيست، نه مالك خويش است و نـه مـالك چـيـزى ديـگـر. و در هـسـتـى خـودش و غـيـر از خـودش، و نـيـز در آثـار هـسـتـى اسـتـقـلال نـدارد، پـس نـتـيـجـه مـى گيريم كه تنها خداى سبحان معبود به حق است، و نه ديگرى.

و جمله (رب السموات و الارض و ما بينهما) حجت ديگرى را بر وحدانيت خدا در (الوهيت ) افاده مى كند، به اين بيان كه نظام تدبيرى كه در سراسر جهان جريان دارد نظامى اسـت واحـد و مـتـصل ؛ نظامى كه هيچ ناحيه اش از ناحيه ديگر جدا نيست، و ممكن نيست، مثلا، نـظـام در آسـمـانـهـايـش را از نـظام در زمين جدا كرد. قبلا هم مكرر گفته بوديم كه خلقت و تدبير از يكديگر جدا نيستند، بلكه تدبير عبارت از آن است كه موجودات را رديف و پشت سـر هم، و هر يك را در جايى كه بايد باشد خلق كند، پس تدبير به يك معنا همان خلقت است، همچنان كه خلقت به معنايى ديگر همان تدبير است.

و چـون مـشـركـيـن هـم اعتراف دارند بر اينكه پديد آورنده و خالق آسمانها و زمين كسى جز خداى سبحان نيست، پس تنها او رب و مدبر عالم است، و در نتيجه او اله و معبودى است كه بـايـد مـورد عـبـادت قـرار گيرد - چون عبادت عملى است كه عبوديت و مملوكيت عابد را در برابر معبود و مالك خود مجسم مى سازد، و نيز تصرف مالك، و افاضه نعمت به مملوك، و دفـع نقمت از او را ممثل مى كند - پس خداى سبحان تنها اله در آسمانها و زمين و مابين آن دو است و اله ديگرى جز او نيست - دقت فرماييد

و مـمـكـن هـم هـسـت بگوييم: جمله (رب السموات و الارض و ما بينهما) بيان است براى كلمه (القهار) و يا براى دو كلمه (الواحد القهار).

و دو كـلمـه (العزيز الغفار) نيز حجتى ديگر بر يگانگى خدا در (الوهيت ) را افاده مى كند. به اين بيان كه: خداى تعالى (عزيز) است ؛ يعنى هيچ چيز بر او غالب نمى آيـد تـا او را بـر خـلاف خـواسـتـه و اراده اش مجبور كند، و يا از آنچه كه خواسته و اراده كـرده جـلوگـيـر شـود. پـس او عـزيـز على الاطلاق است، و هر عزيزى ديگر در برابر او ذليـل و مطيع و فرمانبر است. عبادت هم كه گفتيم چيزى جز اظهار ذلت نيست، و اين اظهار ذلت جـز در بـرابر عزيز معنا ندارد، و به جز خدا هم كسى عزيز نيست، چون هر عزيزى عزتش از اوست.

اين آن حجتى است كه از كلمه (عزيز) براى يگانگى خدا در (الوهيت ) استفاده كنيم. و اما استفاده آن از كلمه (غفار) بيانش ‍ اين است كه: (عبادت ) عبارت از عملى است كه عـبـوديـت و تقرب به معبود را مجسم نموده و دورى بنده را از مالك برطرف كند و اين همان مـغفرت گناه است، و چون يگانه كسى كه مستقل به رحمت رساندن بر خلق است، و هر چه رحـمـت مى رساند خزينه هايش ‍ تهى نمى گردد خداست، و او كسى است كه بندگان عابد خـود را در آخـرت بـه دار كـرامـت خـود مـى بـرد، پـس يـگـانـه غفار هم كه به طمع آمرزش سزاوار عبادت است، او است.

مـمـكن هم هست دو كلمه (عزيز) و (غفار) اشاره باشد به علت دعوت به توحيد، و يا وجـوب ايـمـان بـه آن دعوت، وجوبى كه بر حسب مقام از جمله (و ما من اله الا اللّه الواحد القـهـار) اسـتـفاده مى شود، و معناى اين باشد كه: من شما را به سوى توحيد خدا دعوت مـى كـنـم، بـه دعـوتم ايمان بياوريد؛ براى اينكه خدا عزيزى است كه عزتش آميخته با ذلت نـيـسـت، و نـيـز براى اينكه او (غفار) است، و معبود هم بايد همان كسى باشد كه غفار است.

 

قل هو نبؤ ا عظيم انتم عنه معرضون

مرجع ضمير (هو) همان داستان وحدانيت خداست كه جمله (و ما من اله الا اللّه...) بيانش مى كرد.

بعضى از مفسرين گفته اند: (مرجع آن قرآن كريم است، مى فرمايد: قرآن نبا عظيم است، كـه مردم از آن اعراض مى كنند). و اين وجه با سياق آيات سابق هم سازگارتر است، چـون سـيـاق همه آنها با قرآن ارتباط داشت. و نيز با آيه بعدى هم كه مى فرمايد: (ما كـان لى من علم بالملا الاعلى اذ يختصمون )، سازگارتر است. و معناى آيه مورد بحث و آيه بعدى، اين مى شود كه: من از پيش خود هيچ علمى به ملا اعلى و تخاصم آنان نداشتم، تا آنكه قرآن اين نبا عظيم مرا خبردار كرد. بعضى ديگر گفته اند: مرجع (هو) قيامت است. ولى اين وجه از همه بعيدتر است.

 

ما كان لى من علم بالملا الاعلى اذ يختصمون

منظور از (ملا اعلى ) جماعتى از ملائكه است، و گويا مراد از مخاصمه آنان همان مطلبى بـاشـد كه آيه (اذ قال ربك للملائكه انى جاعل فى الارض خليفة ) - تا آخر آيات - آن را كه در اوايل سوره بقره گذشت حكايت مى كند.

و گـويـا مـى خـواهـد بـفـرمـايد: من هيچ اطلاعى از مخاصمه ملائكه نداشتم، تا آنكه خداى تـعـالى آن را در كـتـابـش بـه مـن وحى كرد، پس من همانا منذرى هستم كه تابع وحى خداى تعالى مى باشم.

 

ان يوحى الى الا انما انا نذير مبين

اين آيه تأكيد جمله (انما انا منذر) است، و به منزله تعليلى است براى جمله (ما كان لى من علم بالملا الاعلى ) و معنايش اين است كه: من هرگز علمى نداشتم و نمى توانستم داشـتـه بـاشـم، چـون علم من از جانب خودم نيست، بلكه هر چه هست به وسيله وحى است، و چيزى به من وحى نمى شود، مگر آنچه كه مربوط به انذار باشد.

توضيــح دربـاره ارتـبـاط آيـه: (اذقال ربك للملائكة انى خالق بشرا من طين) با قبل

اذ قال ربك للملائكه انى خالق بشرا من طين

آنـچـه از سـيـاق بـرمـى آيـد ايـن اسـت كـه: آيـه مـورد بـحـث و مـا بـعـد آن تـتـمـه كـلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) كه مى فرمود: (انما انا منذر...) نمى باشد. و شاهد بر آن كلمه (ربك پروردگارت ) مى باشد، ناگزير بايد گفت: اين دو آيه كـلام خـداى تـعالى است كه به زمان مخاصمه ملائكه اشاره مى كند. و ظرف (اذ) متعلق به همان چيزى است كه ظرف در جمله (اذ يختصمون ) متعلق به آن بود، و يا متعلق به مـحذوف است، و تقدير آن (اذكر اذ قال ربك للملائكه...) مى باشد، چون جمله (انى جـاعـل فـى الارض خـليفة ) كه خطاب خدا به ملائكه است ، و جمله (انى خالق بشرا من طـيـن ) كـه آن نـيـز خـطاب خدا به ملائكه است، دو جمله متقارن هستند كه در يك زمان و يك ظرف واقع شده اند.

بـنـابـرايـن بـرگـشـت مـعـنـاى (اذ قـال ربـك...)، نظير اين مى شود كه بگوييم: ياد بـيـاوريـد آن وقـتـى كـه پـروردگـارت چـنين و چنان گفت و آن همان وقتى بود كه ملائكه مخاصمه مى كردند.

بـعـضـى از مـفسرين جمله (اذ قال ربك...) را تفسير جمله (اذ يختصمون ) دانسته، و بـعد از آنكه منظور از اختصام را تقاول و سؤ ال و جواب گرفته اند، آن را عبارت دانسته انـد از مـجـمـوع كـلام خـدا بـه ايـشـان در جـمـله (انـى جـاعـل فـى الارض خـليـفـة ) و كـلام مـلائكـه، در جـمـله (اتـجـعـل...) و بـاز كـلام خـدا به آدم و كلام آدم به ملائكه، و كلام خدا به ايشان، در جمله (انى خالق بشرا) و كلام ابليس با خداى تعالى.

و سـپـس گفته بنابراين كه منظور از اختصام مخاصمه و گفتگوى ملائكه در بين خودشان بـاشـد، نـه بـيـن ايـشـان و خـداى سـبـحـان، در ايـن صورت خبر دادن خدا از اينكه (انى جـاعـل فـى الارض خـليـفـة ) و نـيـز از ايـنكه (انى خالق بشر...) حتما به توسط فـرشـته اى از فرشتگان صورت گرفته است، و همچنين خطاب خدا به آدم و ابليس به تـوسـط فـرشـتـه مـزبور بوده است و در نتيجه گفتار ملائكه به پروردگارشان، كه گفتند: (اتجعل فيها من يفسد فيها...)، و ساير گفتارهاى ايشان، كلامى بوده از ايشان به آن فرشته واسطه، آن وقت اختصام و مخاصمه در بين خود ملائكه درست مى شود.

و ليـكـن خـوانـنـده عـزيز خودش متوجه هست كه هيچ يك از اين مقدمات كه اين مفسر براى اخذ نتيجه اى كه منظور داشت ذكر كرد، از سياق آيات استفاده نمى شود.


این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس